سلام امیر. سری آخر.
سلام پویا، مرسی 
سوالات پویا، بخش اول
1. حدود 10 تا 20 نفر از افرادی که نتی باهاشون آشنا شدی + حدود همین تعداد از افرادی که برات مهمن و غیر نتی هستن بگو. همون سوال آرشُ جواب بده. 7 تا ویژگی بارز هرکدومُ بگو. بعد هر کدومُ تو 1 جمله به این شکل "آدمی که ..." توضیف کن. (ویژگی ها تو جمله نباشه ترجیحا
) بعد یک بیت شعر متناسب با هر نفر بگو. تعدادم عمدا خودم تعیین نکردم که برات محدودیت نذاشته باشم، ولی زیر 15 نشه هرکدوم. اون 15 تای غیر مجازی هم به تو ربطی نداره که نمیشناسیمشون. با تشکر.

کماکان نه به خدا اعتقادی داری، نه مسلمونی و نه حتی یهودی
غیر مجازی 10 نفر رو میگم و مجازی 14 نفر رو که نسبتشون درست باشه 
اینایی که میگم به این معنی نیست که مهمتر از این لیست وجود نداره
کسانی وجود داشته که نمی خواستم در موردشون "تو استدیو" صحبت کنم
و منظور منم از مهم اینه که تو زندگیم تاثیر گذار بودن یا توجهم رو بیش از دیگران جلب کردن. اون یه جمله "آدمی که ..." رو هم با تاثیری که ازشون گرفتم، یا شخصیت کلیشون میگم.
غیر مجازی:
مادرم: اصولگرا، منطقی، دلسوز، نگران، معلم، قوی، صبور
آدمی که پایه های شخصیت و اصولم رو ازش گرفتم. هم برای بچه های دیگران و هم برای پسر خودش معلم بود و هر مسیری که طی کردم بخاطر چیزایی بود که تو بچگی بهم یاد داد.
من از چشمان خود آموختم درس محبت را / که هر عضوی به درد آید، به جایش دیده می گرید
پدرم: شوخ، مردم دار، سرزنده، جوان
، بیخیال، دوست، کم صبر
آدمی که تمام اصول ارتباطات با آدم ها و خیلی از قواعد نوشتن رو ازش یاد گرفتم و همیشه تو این چیزا برام الهام بخش بود، به طوری که شخصیت شوخ من 60 درصدش تحت تاثیر پدرمه.
من جلوه شباب ندیدم به عمر خویش / از دیگران حدیث جوانی شنیدهام
فروغ جون (مادربزرگم): صبور، صبور، صبور، فداکار، مردمدار، عاقل، مهربون، آرام، دوست داشتنی و ... و ... و ...
آدمی که نماد آرامش بود، نماد صبر بود و هیچ وقت بابت سختی هایی که تو زندگیش کشید کسی رو مزمت نکرد و از خدا شکایت نکرد و باعث نشد که دیگران رو به حال خودشون بزاره، خودشو وقف دیگران کرد و تا آخرین روزی که سر پا بود کمک و تکیه گاه همه بود. خدا رحمتش کنه.
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن / من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
دایی بزرگم: مقتدر، مرجع، عاقل، تکیه گاه، دست به خیر، شوخ، فعال
آدمی که در آستانه هفتاد سالگی هنوز مثل یه مرد 20-30 ساله تلاش می کنه تا خانواده بزرگش رو مدیریت و بهشون تو روند های زندگی کمک کنه. و واقعا یه تکیه گاهه برای کل فامیل.چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست / سخن شناس نهای جان من خطا این جاست
محمدرضا ( دوستم ): احساسی، رفیق، عجول، حساس، پر انرژی، عاقل، تیز
آدمی که تونستیم تفاوت های همو بپذیریم و از اوج خصومت به اوج رفاقت با هم برسیم.پای در زنجیر پیش دوستان/ به ز با دشمنان در بوستان
آرمان ( دوستم ): منطقی، کم احساس، با پشتکار، اهل مباحثه، قد و یه دنده، عاقل، رفیق و رقیب.
آدمی که طولانی ترین مدت رفاقت و بیشترین ارتباط رو باهاش داشتم و الانم تا حدی باهاش دارم. و کسی که ارزش رفاقت باهاش اینقدر برام زیاد بود و هست که خیلی از قد بودنم رو ندید گرفتم تو رابطه باهاش که با کمتر کسی تو مدت طولانی اینکارو کردم.از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن/ از دوستان جانی مشکل توان بریدن
حسین (پسرداییم): درونگرا، منطقی، آرام، خوددار، صبور، باهوش، رفیق
آدمی که توی فامیل از همه بهم نزدیک تر بود ( تنها فرد نزدیک از فامیل) و صبورانه یه سری از اخلاقامو تحمل می کرد و می کنه. آن سفر کرده که صد غافله دل همره اوست/ هرکجا هست خدایا به سلامت دارش
ربیعی ( معلم 5 دبستانم ): باهوش، با اخلاق، الهام دهنده، متواضع، صبور، مقتدر، دوست داشتنی
آدمی که تو اون مقطع از زندگیم الهام بخش و اسطوره بود، جانباز صبور جنگ با هوش وحشتناک که بدون ادعا و عادلانه معلمی می کرد. جزو معدود کسانی بود که حتی وقتی ازم انتقاد می کرد به دلم میشست و ازش ناراحت نمیشدم 
معلمت همه شوخی و دلبری آموخت/ جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت
همه قبیله من عالمان دین بُدَند / مرا معلم عشق تو شاعری آموخت
شفقی ( مدیر دبیرستانم ): مقتدر، کاریزماتیک، اصولگرا، مدیر، کاردان، دلسوز، سالم
آدمی که هیچ وقت اینقدر مهربون نبود که دیگران دوستش داشته باشند و اکثرا ازش حساب می بردن، ولی اینقدر سالم و دلسوز بود که وقتی بخاطر همین سلامت تغییرش دادن، خیلی ها تا حد توانشون وایسادن تا حفظش کنند و اون موقع فهمیدم دوست داشتن و دوست داشته شدن فقط تو نزدیک بودن و مهربونی نیست.تو میر عشقی عاشقان بسیار داری/ پیغمبری با جان عاشق کار داری (
)
نجمه ترابیان ( مهمترین استاد دانشگاهم ): پرانرژی، عاقل، باهوش، استاد، شارپ، قاطع، دلسوز
آدمی که موتور محرک من شد تا بعد از دلسردیم نسبت به علم آکادمیک بعد از تعویض شفقی در دوران دبیرستان و مسائل دیگه، دوباره به رو آوردن نسبی به تحصیلات دانشگاهی رو بیارم و علاقه مند به تحصیل شم. شخصیت پرانرژی و فعالش در کنار علم و هوشش در این زمینه موثر بود 
شعر: تکمیل می شود. انشاالله.
افراد نتی:
محمد (مدیر فوتیران): پنهانکار، مرموز، رفیق، باهوش، مهربون، سیاستمدار، عمیق
آدمی که جزو افرادی بود که همیشه از پائین بهش نگاه می کردم و این نگاه هم واقعا جا داشت، چون نقشش به طور مستقیم در شکل گیری بخشی از شخصیت مجازیم پرنگ بود و آدم پر و قابل اعتمادی بود 
شعر: تکمیل می شود. انشاالله.
مهدی (مدیر فوتیران): شوخ،روابط عمومی قوی، کامل، قاطع، جذاب، مدیر، بی آلایش
آدمی که بخش زیادی از شخصیتم، در واقع 30 درصد از شخصیتم از نظر ارتباط، ادبیات و روابط عمومیم رو ازش غیر مستقیم و از دور یاد گرفتم
به کمتر شخصیتی میگم کامل و مهدی واقعا کامل بود 
شعر: تکمیل می شود. انشاالله.
رامتین ( سرپرست فوتیران
): رفیق، احساسی، منطقی !!، با دانش، عمیق، دوست داشتنی، همراه
آدمی که می تونم بگم نزدیک ترین رفیقم در حال حاضر هست و در کمتر از 5 سال راهی رو رفت که آرمان تو 17 سال رفته بود
، به نظرم مفهوم دقیق رفیقه و موضوعات مشترک زیادی هم برای صحبت کردن با هم داریم.دوست آن است که بگیرد دست دوست/ در پریشان حالی و افسردگی (
)
پویا (مدیر فوتی کلاب
): کاریزماتیک،تکیه گاه، رفیق،مطمئن(با دیپلم افتخار به محرم راز) ، قاطع، باهوش، پنهانکار
آدمی که قبل و بعد از رفاقت باهاش دو شخصیت متفاوت داشتم و تاثیر شگرفی رو خیلی از ویژگی های شخصیتی من گذاشت با چیزایی که ازش یاد گرفتم و شخصیتی که داشت.مرا عهدیست با جانان، که تا جان در بدن دارم/ هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
حمید طالعی فرد: شوخ، جدی، وحشی، دوست داشتنی، رفیق، مَحرم، باهوش
آدمی که در ظاهر فکر می کنی یبسه، ولی در باطن مطمئن میشی یبسه
ولی همین شخصیتی که به نظر میاد یبسه، در واقع می تونه بهترین رفیقت باشه، شخصیت وحشتناک جذابی داره.
من کویری خشکم اما ساحلی بارانیم / باطنی آرام دارد ظاهرا طوفانیم
محمد چاوش: باهوش، متواضع، رفیق، با اخلاق، ساده و ساده زیست، قُد، با جنبه
آدمی که همیشه به هوش و استعدادش رشک می ورزم ولی کاملا متواضعانه و دوستانه اونو در اختیار بقیه قرار میده و کلا ندیدم با کسی مشکل داشته باشه و کسی باهاش مشکل داشته باشه
، واقعا روش میشه حساب کرد در شرایط مختلف.محبت را به دل دادن، صفای سینه می خواهد/ به یاد دیگران بودن، دلی بی کینه می خواهد
مهدی حامدی: دقیق، تیز، باهوش، رفیق، درونگرا، دریده (
)، فهمیده
آدمی که از دوستی باهاش لذت باید برد و از دشمنی باهاش باید ترسید
چون می تونه در شرایط جنگی با خاک یکسانت کنه آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است، با دوستان مروت، با دشمنان مدارا
آرش: باهوش، منطقی، درونگرا، عمیق، در حال توسعه، با درک، آندروود
آدمی که شباهت های زیادی بهم داره و همین باعث میشه تا خیلی زیاد بتونم رو دوستی و هم صحبتی باهاش حساب کنم.درون آینه روبرو چه می بینی؟ / تو ترجمان جهانی بگو چه می بینی ؟
توئی برابر تو، چشم در برابر چشم/ در آن دو چشم پر از گفتگو چه می بینی؟
ال امین: عمیق، باهوش، رند، با اطلاعات،تحلیلگر، پنهانکار، توسعه یافته،
آدمی که در هر جایگاهی که باشی امکان نداره هم صحبتی باهاش چیزی رو بهت اضافه نکنه، دستکم اگر اطلاعاتی هم از هم صحبتی باهاش بدست نیاری، رشدی که می کنی اینه که یاد میگیری چطور حرف بزنی و چطور فکر کنی.بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است / ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
میثم: قد، باهوش،منطقی، با استعداد، تنبل، در حال توسعه، تحلیلگر
آدمی که همیشه و در هر زمانی میشه به عنوان یه هم صحبت خوب روش حساب کرد و در صحبت باهاش بخاطر شخصیت تحلیلگرش باع میتونی وقایع اطراف رو از دید دیگه ای ببینی.شعر تکمیل میشود. انشاالله.
آریا: بهلول،بیخیال، عمیق، باهوش، شوخ، با مرام، عاقل، منطقی
آدمی که حتی وقتی منطقی 180 درجه مخالفش داری، نمی تونی حس بدی بهش پیدا کنی و دوسش داری حتی وقتی که می خوای خرخرشو بجوئیشدم معروف از آن رو من به بهلول / که کارم نیست پیش خلق معقول
چو مقصود مرا مردم ندادنند / از آن رو بنده را بهلول خوانند (
)
حامد اسپیرو: بیخیال، بیخیال و بازم بیخیال خوش گذرون، رفیق، با مرام، شوخ و بازم بیخیال 
آدمی که هنوزم درک نکردم این حجم از بیخیالی چطوری می تونه در یه نفر بگنجه و چطوری می تونه کل زندگی رو در این حد دایورت کنه
بعد 9 سال رفاقت هنوز برام اسطورست در این زمینه 
می خوردن و شاد بودن آئین من است / فارغ شدن از کفر و ز دین، دین من است
گفتم به عروس دهر آئین تو چیست ؟ / گفتا دل خرم تو کابین من است
متین: یک رو، ساده،پر انرژی با پشتکار، رفیق، جوشی، قُد
آدمی که خیلی خودشه
بیش از حدی که بشه تصور کرد و همین باعث میشه بتونه با کلی اختلاف نظر از نزدیک ترین دوستات باشه 
در پی پیچیدگی های زمان/ گه گداری ساده بودن لازم است
منعطف آری، کمی پر پیچ و تاب/ صاف مثل جاده بودن لازم است
امین خلفی: محتاط، شوخ، رفیق، عمیق، خوش صحبت، نماد خواب، منطقی
آدمی که هنوز نمی فهمم چطوری می تونه اینقدر بخوابه و چطوری میتونه تو این سن اینقدر محتاط باشه 
قرار و خواب ز حافظ (خلفی) طمع مدار ای دوست / قرار چیست، صبوری کدام و خواب کجا