موضوع: صندلی داغ: آرش (Arash)
-
Thursday 06/05/21 20:31 #21
سری سوم سوالات فری
نوشته اصلی توسط Fm90 نمایش پست اصلی
خودت رو درونگرا میدونی یا برونگرا؟ ویژگی هایی که بخاطرشون خودت رو یکی از این دو میدونی بر شمار!ویژگیها هم خب خیلی اوقات نیاز به تنهایی دارم، بیرون نرم و کسی رو نبینم برام مشکلی محسوب نمیشه عموما، بلندبلند فکر نمیکنم و کلا کم و گزیده
حرف میزنم، با خوندن و نوشتن بهتر ارتباط برقرار میکنم تا با حرف زدن و گوش دادن.
درونگراها رو میپسندی برای معاشرت یا برونگراها رو؟راحتتر حرف دلشون، چیزی که تو ذهنشونه رو میگن و درکل باهاشون کمتر حوصله آدم سر میره.
درونگراها خب آدم کنارشون احساس آرامش بیشتری داره، فضای ذهنی آزادتری در اختیارت قرار میدن و خب معمولا باهاشون احساس همزادپنداری بیشتری میکنم. صمیمی شدن باهاشون راحتتره به نظرم. کم پیش میاد که بتونم با آدم برونگرا صمیمی بشم، حداقل طبق معیارهای خودم.
در کل ترجیح میدم دوستان نزدیکم درونگرا باشن اما برونگراهای زیادی هم دور و بر خودم نگه میدارم.
بخاطر چه چیزی توی زندگیت شکرگزاری؟(لازم به ذکره شکرگذاری از انتیتی خاصی مد نظر نیست، میتونه یک حس رضایت عمیق تلقی بشه)
بهترین دوست تو چه ویژگی هایی باید داشته باشه؟ بهترین دوستت این ویژگی ها رو داره؟یه سری علایق مشترک با من هم باید داشته باشه، حالا شاید دقیقا یکی نباشه ولی درحدی باشه که بتونیم با هم صحبت کنیم درموردشون. مثلا من ممکنه گاهی اونقدر غرق در فضای خودم بشم که یادم بره حال کسی رو بپرسم، باید با این موضوعات کنار بیاد و درک کنه تا جای ممکن
بهترین دوستم که یک نفر نیست ولی آره، اکثر بهترین دوستانم چنین ویژگیهایی دارن
به طور معمول در طول روز چند بار به این نتیجه میرسی که تو خیلی چیزها رو نمیدونی ؟
چرا ما از قضاوت شدن می ترسیم؟ به نظرت تو توی روابط اجتماعیت چند درصد سعی میکنی طبق نرم ها رفتار کنی تا مورد قضاوت قرار نگیری؟
چند درصد خودت را منطبق با استانداردهای یک آدم نرمال توی جامعه ما میدونی؟
درصد هم خیلی کم آرشی که مردم توی خیابون میبینن شاید تا ۷۰-۸۰ درصد طبق نرمهای جامعه باشه. آرشی که دوستان غیرنزدیک و آشنایان میبینن، شاید ۴۰-۵۰ درصد. کسایی که واقعا من رو میشناسن کمتر از اون و آرش حقیقی هم ۲۰-۳۰ درصد
توی بیوی اینستات نوشتی (full time dreamer) یعنی دِی دریمرم هستی! این "رویاپردازی در روز" باعث شده تاوان بدی؟میمونه. اما اگه دربارهی چیزهایی رویاپردازی کنم که به زندگی واقعیم ارتباط داره و ممکنه هر روز باهاش در ارتباط باشم، واقعا حالم بد میشه. مثلا ممکنه از یکی خوشم بیاد و شبانهروز رابطهام باهاش رو به رویاییترین شکل ممکن تصور کنم، بعد خب میبینم که درواقعیت یارو اصلا من رو نمیشناسه و بیتوجه از کنارم رد میشه، خب پاره میشه آدم اینجوری
بطور معمول در روز چند بار زون اوت میکنی؟اگه تنها باشم یا مشغول کاری نباشم، کاملا ذهنم از فضای اطرافم خارجه. اگه مثلا دوستانم پیشم باشن یا بیرون باشم با کسی یا کلا مشغول کاری باشم و استثنائا تمرکز هم داشته باشم، شاید هر یکی دو ساعت یک بار زون اوت کنم. نیاز دارم بهش ینی اصلا
رویاهای شبت با روزت چه فرقی دارن؟ رویای آگاه با ناخوداگاه فرق داره،منتهی رویاهای شبم یا اذیتکننده و مرضدارن، یا خیلی بلندپروازانهتر و پرجزییاتتر از رویاهای روزم هستن. یعنی در حالت عادی و آگاهانه وقتی رویاپردازی میکنم، ذهنم ترجیح میده یه دستش به منطق و واقعیت باشه که خودش رو توی قلمرو رویا گم نکنه و بتونه بیرون بیاد. منتهی در رویای شبانه و ناخوداگاه، ذهنم تماما در دنیای رویا غرق میشه و اینجوری میشه که قشنگ خواب یه سریال یا کتاب فانتزی تمامعیار رو میبینم که شخصیت اصلیش خودمم مثلا
باور داری که رویاهای ناخوداگاهت برگرفته از رویاهای خوداگاهته؟
از یک تول فنِ اوید انتظار میره کارل یونگ رو بشناسه. تئوری سایه ی کارل یونگ رو خوندی؟ بنظرت درسته؟ سعی کردی با سایه ات کنار بیای؟ سایه ات از چی تشکیل شده؟میتونه درست باشه و تئوری جالبیه. سایهام بخشهای مختلفی داره، یه والد سختگیر داره که هر کاری بخوام بکنم میگه ریدی و شکست میخوری، یه بخشش یه سپریه که نسبت به رفتارهای آدمها بیاعتماده و اونها رو فیک میبینه، یه تیکهاش رو نمیدونم چطوری توصیف کنم ولی مثل نور لیزری میمونه که گربهها تا میبینن دنبالش میرن، این وظیفهاش اینه که حواس من رو از اطراف و لحظه پرت کنه
بازم داره قطعا. حالا نمیدونم اینا چقدر در تعریف سایه قرار میگیرن. اما خب بین اینها بیشتر با اون والد سختگیره دست و پنجه نرم کردم، حداقل در سالهای اخیر. اون سپر احساسیه رو گمون میکنم سالها پیش پایین آورده باشم (یا حداقل امیدوارم، از اونجایی که اثراتش رو نمیبینم) ولی خب هنوز اون زیر هست و حسش میکنم، صرفا بهش بها نمیدم
(نمیتونم بگم کامل کنار اومدم باهاش و درکش کردم) اما اون والد سختگیره چیزیه که الان باهاش بیشتر کنتاکت دارم. قدمهای خوبی هم در جهت درک و پذیرش و یکی شدن باهاش برداشتم اما خب راه طولانیه. اون یارو حواسپرتکنه هم که ولش کن هیچ ایدهای دربارهاش ندارم
به نظرت اینی که الان هستی یا چیزی که فکر میکنی هستی، حاصل تفکر آزاد خودت بوده یا بهت از محیط اجتماعی اطراف تحمیل
شده بدون اینکه بدونی؟در کل اگه شخصیت ۱۴-۱۵ سالگیم رو به عنوان بیس در نظر بگیرم، به نظرم همون موقع هم از خیلی آدمهای اطرافم کمتر تحت تاثیر محیط بودم به خاطر ایزوله بودن.
به نظرت زاد و ولد هدف والاییه برای آدم؟
این کار خوبه چیه که داری سعی میکنی انجامش بدی؟ : )))
همونجور که بالاتر گفتم «درست» بودن برام مهمه. اشاره به کار خاصی نداره، درکل داره تلاش همیشگیم رو میگه، شاید دربارهی هر موضوعی که سر دوراهی قرارم بده صدق بکنه.
حقیقت تلخ و بیشتر دوست داری یا رویای شیرین رو؟ به نظرت یک آدم رویا پرداز در مواجهه با مشکلات زندگی واقعی اولین راهی که به ذهنش میرسه در رفتن نیست؟میل قلبیم قطعا به رویاهای شیرینمه تا تلخی حقیقت، و سعی میکنم تا جایی که میتونم و ذهنم اجازه میده، دیدی به حقیقت داشته باشم که تلخیش رو برام کمتر کنه.
و خب آره، فرار تسلیم حملهشاید حتی فرار به ذهنت هم نرسه، بدون اینکه بدونی انجامش بدی. مثلا من یه مدت برای فرار از واقعیت میخوابیدم فقط، و وقتی میخوابیدم اصلا نمیتونستم پا شم
چی باعث میشه توی یک جمع احساس کنی غریبه ای با این که خیلی وقته میشناختین همدیگه رو؟
Entitlement چیه؟ چرا آدما فکر میکنن حقشون این بوده که تو یه جای خوب با بهترین شرایط دنیا بیان؟ چرا کسی و که با ثروت و رفاه اقتصادی به دنیا اومدن رو از خودشون خوشحال تر میدونن؟
شاید یه سری آدمها تو شرایط بهتری به دنیا اومده باشن اما این جور مقایسه خیلی ظاهریه، زندگی خیلی بیشتر از اینچیزاست. منظور حرفم این نیست که کسی که توی خاورمیانه به دنیا اومده هم خوشبخته، منظورم اینه که کسی که اینجوری فکر میکنه، دیدش به «خوشبختی» زیادی سطحی و سادهست.
مهم ترین سوالی که از خودت پرسیدی چی بوده؟ جواب چی بوده؟شاید اینکه «واقعا دنبال چی هستی؟» و خب به جوابی نرسیدم. البته حس میکنم الان بیشتر سوالاتی که براشون به جوابی نرسیدم بیشتر به ذهنم بیاد، چون اونا که جواب پیدا کردن دیگه مسئلهام نیستن زیاد. شاید سوالاتی که از درون خودم داشتم، برای شناخت لایههای درونیتر شخصیتم، به جوابشون رسیده باشم. اصولا هیچوقت نمیشه با اطمینان گفت به جواب رسیدی یا نه خب
اگر تاخیر کنی سوالام وخیم تر میشه خود دانی : ))[the venom in what you said inoculated, bless this immunity]6 کاربر مقابل از Arsonist عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .
-
Thursday 06/05/21 21:21 #22
سری سوم سوالات پویا
نوشته اصلی توسط Pouya نمایش پست اصلی
1. 5 تا 10 فیلم محبوبتُ بگو. تعداد با خودت. ترتیبم مهم نیست.
ارباب حلقهها: دو برج
ارباب حلقهها: بازگشت شاه
وی مثل وندتا
جزیرهی شاتر
سهگانه ماتریکس
مرا بهنام خود بخوان
جنگ ستارگان، بیشتر سهگانه دوم
فکر کنم بهطور خلاصه سلیقهام مشخص شد
2. بهترین انیمیشن هایی که دیدی بگو. تعداد هرچی دوست داری. اینجا ترتیب مهمه.
آپ
وال-ای
کوبو و دوتار
اینساید-اوت
داستان اسباب بازی ۳
در جستجوی دوری
راتاتویی
از دیزنیهای قدیمی، بهترینشون برام صدویک سگ خالداره. جدیدا دوباره دیدمش و از شیر شاه بیشتر دوستش دارم
یکی دیگه که خیلی معروف نیست اما رو من زیاد تاثیر گذاشت، خرس برادر بود
3. چند تا شخصیت سینمایی یا تلویزیونی بگو که باهاشون همذات پنداری زیادی کردی. و اگه دوست داشتی توضیح بده چرا.کوئنتین توی سریال The Magicians هم خیلی باهاش همزادپنداری میکردم.
تیپ شخصیتیشون نزدیک منه دیگه. رویاپرداز و صلحطلب، کمالگرا، دنبال اثبات کردن خودشون و نجات دادن جهان، اما در عین حال دنبال معنا هم هستن توی زندگیشون.
4. فرض کن میخوایم بازی تاج و تختُ خیلی خلاصه تو همین جمع تئاترگونه اجرا کنیم. نقش بچه ها رو بده ببینم. نقش منُ اشتباه بدی خفه ت می کنم.
امیر پیتر بیلیشه تیریون فکر کنم محمدامین باشه
محمد سر واریسه
سحر مارجریه
رضا High sparrow
مهدی جیمی لنیستر قبل از اسارته
عرفان راب استارکه
فری جاکن حگاره
صدرا بران آو بلکواتر
امین خلفی اوبرین مارتله
آریا والدر فریه
)))) خودم هم اریا استارک یا برن استارکم
همینا دیگه. برا بقیه کاراکتری به ذهنم نمیرسه ببخشید
5. بهترین سریالایی که دیدی بگو. یک خط هم حداقل توضیح بده که چرا خوبن.
جادوگران(The Magicians): مدرسه جادویی دیدین؟ اینجا دانشگاه جادوییه در کمال اینکه در دنیاهای جادویی غرقت میکنه، دید خیلی واقعی و تلخی به قضایا داره که جذابش میکنه.
پسران(The Boys): این سریال میزنه تو کاسه کوزهی هرچی داستان ابرقهرمانی و هرچی فیلم و سریاله که پروپاگاندای کپیتالیسم رو تغذیه میکننیه مشت آدم عادی که میرن به جنگ ابرقهرمانان. واقعا جذاب بوده تا اینجاش.
اتفاقات ناشناخته (Stranger Things): این هم از اونهاست که رویاها و نوستالژیهای بچگیت رو میگیره و با شخصیتپردازی قوی و سیر داستانی جذاب، و البته دراماهای زیبا پس میده. هر سه سیزنش برای من واقعا ارضا کننده بودن و منتظر بعدیشم.
ویچر: اگه به داستانهای شمشیر و جادو، صحنههای اکشن قوی و خلاصه فانتزی محض علاقه دارین، از ویچر هم لذت میبرین. سیزن اول نقطه ضعفهای خودشو داشت اما روایت جذابی ساخته بود که توی کتابش وجود نداشت چنین روایتی و خب نقاط ضعفش نتونسته بود از جذابیت داستان کتاب چیزی کم کنه.
Good Omens: مینی سریال محبوب منه. برگرفته از کتابی به همین نام نوشتهی نیل گیمن و تری پرچت و خب خود نیل گیمن از سازندههای سریال بوده و سریال به شدت زیبا و خوش ساختی دراومده. طنز شیرین بریتانیایی، به سخره گرفتن مسئلهی مهمی مانند پایان جهان و شخصیتپردازی بسیار دوست داشتنی یک شیطان و یک فرشته، واقعا هیچی کم نداره این مینی سریال در حد و اندازههای خودش
دیگه همینها باشه فکر کنم. بیشتر سریالهای «محبوب» ام هستن تا بهترینهایی که دیدم.
همینا فعلا. بعد از همینا برای خفتگیری استفاده میشه بعدا.خدا رحم کنه
[the venom in what you said inoculated, bless this immunity]8 کاربر مقابل از Arsonist عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .
-
Friday 07/05/21 01:41 #23
سری آخر احتمالا
مجیشنز کتابا رو بیشتر دوست داشتی یا سریالو؟
یکی (یا چندتا) از خصوصیات کوئنتن که رو مخت بود (یا مخم اگر بتونی حدس بزنی : )) ) رو بگو ؟ چه توی کتاب یا توی سریال؟ توی کتاب کوئنتن یک ازهول به تمام معنا بود ولی توی سریال نایس ترش کرده بودن. موافقی؟
با سرنوشتش توی سریال بیشتر حال کردی یا کتاب؟
اگر کوئنتن بودی اَلیس یا الیِت یا جولیا ؟
چرا جَنِت رو توی سریال تبدیل کردن به مارگو؟ از این شیفت راضی بودی؟
بهترین سکانس سریال از نگاهت؟ (اینو فکر کنم بدونم)
توی اون قسمت که کیو و الیِت با هم پیر شدن سرِ موزایک بنظرت همچین چیزی ممکنه؟ یه لایف تایم رو با کسی بگذرونی و بعد در آنی تموم بشه و هرکدوم برگرده سر زندگی قبلیش؟ با منطقت جور در میاد همچین چیزی؟
بریم سروقت کِواث (کِوُث؟)
اگر بخوای شخصیت مهمی رو از داستان حذف کنی کیو حذف میکنی؟
جذاب ترین ادونچر کوث رو کدوم میدونی؟
بهترین دوست کوث کیه؟
شخصیت محبوبت توی داستان؟
اگر بتونی یک المنت رو کنترل کنی انتخابت چیه؟
بنظرت آخرش چی میشه؟ چرا اصلا اسم سری شاه کشه؟:/ این شاهه کیه که این قراره بکشه؟
این راثفوس کی قصد داره جلد سومو منتشر کنه پس؟
بریم سراغِ لاک لامورا
نظرت درباره جین تَنِن اول از همه
اینم باز معشوقش نیست کلااین فانتزی نویسا چرا اینجورین آخه؟
وقتی صحنه های تراژیک آخر و میخوندی بیشتر از همه از کدوم صحنه متاثر شدی؟ جوری پرسیدم اسپویل نشه ولی فکر نکنم توی این فروم کسی بخواد بخونه تو بنظرم اسپویل کناون آخرای کتاب مخصوصا اول توی خونه پرلاندرو و اون وضعیت باگ و برادرانِ سانزا : (
نظرت درباره مستر چِینز؟
" " " شاه خاکستری؟
رمانایی که میدونم خوندی و پرسیدم فقطچنتا سوالم از فرندز .
راس و ریچل: بریک یا نو بریک؟
دو شخصیت محبوبت؟ مرد وزن
دو زوج محبوبت؟
صحنه مورد علاقت؟
اگر مجبور باشی یکی از شخصیتای اصلی رو حذف کنی کدومو؟میتونی جوابم ندی
مرسی که وقت گذاشتی;The discoveries you will make, on your journey as a mafia player, are yours alone'
'.A treasure that no one can take away from you2 کاربر مقابل از Fm90 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .
-
Friday 07/05/21 02:45 #24
خب منم اومدم سوال بپرسم
سوالای حوزه ی موسیقی رو فری کامل پرسید در مورد موسیقی چیزی نمیپرسمفقط چرت و پرت
اگه سوال تکراری پرسیدم بگو به جوابی که دادی رجوع کنم چون همه رو نخوندم.
1. زیباترین چیزی که تا حالا دیدی فکر میکنی چی باشه ؟ صحنه یا اشیا یا هرچی بودنش مهم نیست
2. بهترین نصیحتی که از یه آدم باتجربه شنیدی و به دردت خورده ؟
3. قهرمان داری تو زندگیت ؟ یا اینکه یه نفر و خیلی بیشتر ازهمه قبول داشته باشی ؟ کیه و چرا ؟
4. اگه مجبور باشی یه سوسک و برا شام بخوری چجوری درستش میکنی ؟
5. دوست داری زندگی چه حیوونی رو تجربه کنی ؟
6. بدمزه ترین چیزی که تا حالا خوردی چی بوده ؟
7. تو سه کلمه خودت رو توصیف کن
8. چرا اسمت رو آرش گذاشتن ؟
9. چرا به داستانای فانتزی علاقه داری ؟
10. اگه میتونستی یه چیزی رو تو دنیا تغییر بدی اون چی بود ؟
11. از بین پویا، فری، امین خلفی، آریا، رضا، سید اگه قرار باشه فقط دو نفر رو به مسافرت ببری کدومارو میبری ؟ چرا ؟
12. نظرت در مورد دنیای بعد از مرگ چیه ؟ وجود داره ؟
13. معنی زندگی چیه ؟
14. انجام چه کارایی باعث میشه فکرکنی داری از زندگی نهایت استفاده رو میبری ؟
15. ریاضی رو بنظرت انسان اختراع کرده یا کشف کرده ؟
16. چرا آدما به باورایی که قابل اثبات نیستن اعتماد دارن ؟
17. بنظرت ناشناس بودن آدم باعث میشه رفتار نادرستی داشته باشه یا خود واقعیش باشه ؟
18. مردم بیشتر باید به انجام دادن کار درست اهمیت بدن یا درست انجام دادن کاری ؟
19. مرز بین دیوونگی و خلاقیت چیه ؟
20. خوب و بد و کی مشخص میکنه ؟ چجوری مشخص میکنه ؟
21. بنظرت مردم باید چجوری زندگی کنن ؟
22. بدون غم شادی معنی میده ؟
23. بنظرت جهان کجا تموم میشه ؟
24. سرچشمه ی فکر کجاس ؟
25. چرا الفبا به این ترتیبه ؟
26. چرا بعضی آدما دست راستن بعضیا دست چپ ؟
27. چرا خواب میبینیم ؟ این خوابایی که میبینیم از کجا میاد ؟
28. اگه برای رسیدن به رویات مجبور باشی رویای یه نفر دیگه که واست مهمه رو نابود کنی ! اینکار و میکنی ؟
29. معنی کلمات از کجا میان ؟
30. اگه بدونی فردا آخرین روز زندگیته ! چه کارایی رو انجام میدی ؟
خب سی تا بسه اگه حال داشته باشم باز میام.don't judge my choice if u don't understand my reason3 کاربر مقابل از Sadra عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .
-
Friday 07/05/21 14:53 #25
سری اول سوالات امیر
نوشته اصلی توسط Amir نمایش پست اصلیاستدیو! چه باحال
بزار اون سوال اساسی پویا رو ازت بپرسم، آیا رسیدن به چیزی که دوستش داری، پایان دوست داشتنشه (وصال مدفن عشقه) ؟ این رو می تونی تو رابطه با پارتنر ببینی، می تونی تو رسیدن به یه جایگاه یا شی ئی که براش تلاش کردی ببینی و تحلیلش کنی کلی یا جزئی.به این شکل که پویا میگه (
) فکر نمیکنم. یعنی انقدر بیمعنی نیست قضیه که به فلان چیز دست پیدا کنی و دیگه دوستش نداشته باشی. اگه همچین باشه مشکلی داری حتما
منتهی وقتی که یه چیزی رو نداری و دوست داری که داشته باشیش، ممکنه دربارهاش رویاپردازی کنی و ایدهآلیزهاش کنی توی ذهن خودت و بعد که بهش برسی، با دیدن اینکه خب طبیعتا اون چیز با ایدهآلهایی که تو توی ذهنت تصور کردی همخونی نداره، سرخورده و ناامید بشی. اما اینکه وصال مدفن عشق باشه رو قبول ندارم
و اگه بخوام سرش فلسفی بحث کنم باید بپرسم که «وصال» چیه اصلا؟
ایا هرگز به اون معنای کاملش رخ میده مگه؟
به نظرم اگه بخوایم عمیق بشیم توش وصال حقیقی هرگز در دنیای ما رخ نمیده، بنابراین نمیتونیم بگیم که اگه رخ بده تکلیف عشقه چی میشه
با این حال عقیدهی من اینه که حتی اگه وصال حقیقی هم رخ بده، مدفن عشق نیست و مرحلهی نهایی عشقه. تا ابد در اوج میمونه و پایین نمیآد دیگه، چون تعریف «وصال» حقیقی همینه. وگرنه میشه شلکن سفتکن، نمیشه وصال
حالا همین قضیه به مثالهایی هم که زدی قابل تعمیمه.
مهمترین شخصیت زندگیت که باهاش در ارتباطی ولی اعضای درجه اول خانوادت نیست رو تارگت کن. بگو چه چیزی در این آدم باعث شد که تبدیل شه به مهمترین آدم زندگیت.جاهایی که بهش نیاز داشتم بدون اینکه بهش بگم بهم کمک کرده. رک و راست و صادق بوده باهام و همین باعث شده که بتونم با کمکش بخش زیادی از اعتماد به نفسم رو پس بگیرم و به تصویر اجتماعیم اعتماد کنم. کسیه که از روی «درک» حمایت میکنه و این دقیقا چیزیه که من نیاز دارم.
به روانشناسی و فلسفه علاقه داری میدونم، شاید اگزیستانسیالیسم هم به گوشت خورده باشه که راحت می کنه کارو. ولی احیانا اگر نخورده، محتوی اش اینه که میگه تمام روان نژندی ها و اختلالات شخصیتی انسان، ترس درونی و ناخودآگاه انسان از مرگ و فنا، آزادی ( به مفهوم مطلق یعنی عدم وابستگی به هیچ ساختاری و انتخاب محض )، تنهایی و پوچی هست. با شناختی که از آرش داری، بگو به نظرت بین این چهارتا، کدوم ترس ممکنه در خودآگاه یا ناخودآگاهت وجود داشته باشه و چی شده که فهمیدی ازشون می ترسی. و بگو برای مقابله با ترست چه راهکاری رو انتخاب کردی.
برای مقابله باهاشون بیشتر بر اساس شناخت جلو میرم. موقعی اون چیز تبدیل به «ترس» میشه که خام و سرکوبشده باقی بمونه. اگه شناخته و درک بشه و فرصت رشد درست بهش داده بشه، به نظرم میشه ابزاری برای خودت تا ترس (مثل همون قضیه ابراز خود در هنر که گفتم)
مهمترین حسرت زندگی آرش تا این لحظه چیه ؟اما چیزهایی که بهش فکر میکنم، و مثل پیش خودم میگم کاش اینجوری بود؛ چیزهاییه بیشتر در دوران نوجوانیم. دوست داشتم فعالتر و رهاتر باشم و بیشتر دنبال مسیری که ذهن رویاپردازم توش سیر میکرد برم. دوست داشتم بیشتر از تایمم در اون جهتی که الان میخوام پیاش برم استفاده میکردم.
یه چیز دیگه هم که واقعا حسرت میخورم البته نمیدونم حسرت کلمهی درستیه براش یا نه، مهارت طراحی و کلا تصویرسازیه. خیلی خیلی دوست دارم که بتونم اما فکر نمیکنم بتونم، حداقل میدونم که خیلی سخته برام چون ذهنم بیشتر شاعره تا نقاش
یه سوال به ظاهر ساده اما کمی پیچیده. ما چی هستیم ؟ بزار توضیحش بدم. مثلا فرض کن یکی میگه من دوست دارم دیگران من رو برای خودم دوست داشته باشن، این خودم چیه فقط شخصیتمون ؟ یا چیزای دیگه ای که بهش انتصاب پیدا می کنیم مثل پول و ظاهر و شرایط و ... هم ما هستیم ؟حالا اون چیزای خارجی مثل پول و ظاهر و شرایط هم تا یه حدی ممکنه به این «خود» بستگی داشته باشه و تا حدی هم نه. مثلا تیپ و طرز لباس پوشیدن، به خود آدم برمیگرده. اینکه یه نفر چقدر دنبال موفقیت مالی بوده، به خودش برمیگرده. مشخصا اینکه یکی قدش بلنده یا باباش پولدار بوده به خودش برنمیگرده
مرزکشیاش سخته در کل اما مفهوم «خود» حداقل برای من مشخص شدهست
فعلا اینا، بازم میامامیدوارم جوابهام راضیت کرده باشه
ببخشید دیر جواب دادم
[the venom in what you said inoculated, bless this immunity]5 کاربر مقابل از Arsonist عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .
-
Friday 07/05/21 16:57 #26چون توییتر فیلتره
کلا هم به همون برمیگرده که از بچگی دنبال چیزهایی که بقیه دنبالش بودن نبودم.
اینو زیاد گفتی. فکر میکنی واسه اون حسایی که گفتی دوست داری علایقت متفاوت باشه یا واقعا علایقت متفاوته؟
این چه سوالیه اخه  نمیدونم واقعا. شاید اولین باری که عشق رو تجربه کردم.
تنوع کشکه؟ قطعا ناراحت شدم. ۱۰ قهرمانی پیاپی رکورد ابرتاریخی میشد. خصوصا اینکه اینتر و خصوصا اینکه کنته قهرمان شد ناراحتی و سوزش رو چندبرابر کرد (البته سال بعد نه، چون ناگلزمن تازه اومده
)
البته قبول دارم، درگیری و رقابت و کل کل توی ایتالیا خیلی بیشتره و نمیشه مقایسه کرد.
کدومو ترجیح میدی:
شاه خوب یا دمکراسی؟3 کاربر مقابل از Ramtin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .
-
Friday 07/05/21 21:55 #27
سلام دوباره.
1. آیا قبول داری که در فانتزی، "امر محال" نباید به وقوع بپیونده؟ هر فانتزیای فقط تا زمانی پابرجاست و وجود داره که "امر محال" اون فانتزی، رخ نده؛ و اگر رخ بده فانتزی از هم میپاشه. موافقی یا نه؟ چرا؟اگر سؤال هنوز گنگه بگو که بیشتر توضیح بدم.
2. اگر بتونی در حد تنها یک جمله، با خود پنج سال قبلت ارتباط برقرار کنی و یک جملهی مختصر و مفید بهش بگی، اون چیه؟!
3. بهنظرم دنیا برای آدمهای خیالپردازی مثل من و تو، جای خطرناک و پرچالشیه. موافقی؟ اگر آره، مشکلی با این موضوع نداری؟ تا حالا سعی نکردی که از میزان خیالپردازی و فانتزی ذهنت کم کنی تا بتونی با واقعیت راحتتر کنار بیای؟ اصلاً بهنظرت چنین چیزی ممکنه برای ایننوع آدمها؟
4. به تکنیکهای مراقبه اعتقاد داری؟تقریباً تو مایههای مدیتیشن و اینطور چیزها. انجام میدی خودت؟ بهنظرت کارساز هستند؟
5. چرا همیشه بحثهای من و عرفان تو مافیا اینقدر فرسایشی و اعصابخوردکن میشه؟2 کاربر مقابل از RezaZ عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .
-
Friday 07/05/21 22:52 #28
سلام آرش، خوبی؟
منم یه تعداد سوال بپرسم با اجازه
۱- پویا پرسید ۳ تا از بهترین خاطراتت از مافیا رو بگو. سوالم ممکنه مقداری اشتراک داشته باشه، ولی اینه که چندتا از جذابترین ایدههایی که تو مافیا به ذهنت رسیده و تونستی انجام بدی رو بگو. چندتایی که به ذهنت رسیده و نشده انجام بدی (یا اصلا نقش ت اون نقشی نبوده که اون کار رو انجام بدی) هم بگو. البته این مورد دوم رو میتونی جواب ندی، چون ممکنه بخوای بعدا ازش استفاده کنی
۲- جز مافیا، کلا اهل بازی کردن هستی یا نه؟ اگه آره بگو چیا
۳- یه روز ایدهآل آرش چه شکلیه؟
۴- چی از همه بیشتر عصبانیت میکنه؟ بالاخره هر آدمی، هر چقد هم آروم باشه، یه چیزای خاصی میتونه خیلی عصبانی ش کنه و بره رو مخش
۵- چقد آدم competitive ای هستی کلا؟ به نظرت خوبه یا نه؟
همینا فعلا، هدف همون سوال اول بود بیشتر، یه سری چیز دیگه هم پرسیدم که خالی از عریضه نباشهولی خب منجر به شناخت بیشتر آرش برام هم میشه
3 کاربر مقابل از Chavosh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .
-
Saturday 08/05/21 09:59 #29
سلام دوباره.
درادامه سری قبلی:
1. تو ارباب حلقه ها به ترتیب از کدوم شخصیتا خوشت میاد؟
2. چنتا از سکانس ها یا دیالوگایی که از ارباب حلقه ها یادته و دوست داری بگو.
3. فرودو رو در چند سطر توصیف کن. نظرت در مورد پایانش هم بگو.
4. چقدر از جذابیت ارباب حلقه ها به اسمیگل ربط داره به نظرت و کلا نقشش در فیلمُ چجوری می بینی. مثلا بگو که حس طنزش برات برجسته س یا ترحم داری بهش یا بیشتر دنبال واکاوی شخصیت و انگیزه هاش هستی.
5. 3 تا از شخصیت های برتر انیمیشن که دیدی بگو. از همون انیمیشن ها که اسم بردی، 5 تا صحنه ای که دوست داری بگو.
6. به نظرت چرا انیمیشن ها از فیلما تاثیرگذارتر هستن معمولا؟3 کاربر مقابل از Pouya عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .
-
Saturday 08/05/21 10:39 #30
آقا من یک نیمچه سؤال دیگه هم میخواستم بپرسم یادم رفت تو پست قبلیم بگم.
اینکه اون داستان رو که نوشتی و تموم کردی براش یک اسم هم انتخاب کن.
2 کاربر مقابل از RezaZ عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .
-
Saturday 08/05/21 17:02 #31
قبل از هرچیز یه توضیح بدم که خدایی این چند روز اتفاق عجیب غریب زیاد افتاد که دسترسی من به لپتاپ رو گرفت هی
وگرنه تاخیرهام عمدی نبوده، ببخشید از همگی
سری چهارم سوالات فری
نوشته اصلی توسط Fm90 نمایش پست اصلیتازه داشتم لذت
مجیشنز کتابا رو بیشتر دوست داشتی یا سریالو؟ضمنا کتابها رو تموم نکردم من، ممنون که اسپویل نمیکنی
یکی (یا چندتا) از خصوصیات کوئنتن که رو مخت بود (یا مخم اگر بتونی حدس بزنی : )) ) رو بگو ؟ چه توی کتاب یا توی سریال؟ توی کتاب کوئنتن یک ازهول به تمام معنا بود ولی توی سریال نایس ترش کرده بودن. موافقی؟کلا گاهی اوقات زیادی لوس میشد
توی کتاب شخصیتش خفنتر و قویتر بود کلا.
با سرنوشتش توی سریال بیشتر حال کردی یا کتاب؟
اگر کوئنتن بودی اَلیس یا الیِت یا جولیا ؟الیس و جولیا که خیلی رو مخ بودن. کوئنتین و الیوت خیلی به هم میاومدن خدایی
الیوت واقعا میدونست عشق چیه و لیاقت کوئنتین هم همین بود.
چرا جَنِت رو توی سریال تبدیل کردن به مارگو؟ از این شیفت راضی بودی؟آره راضی بودم
بهترین سکانس سریال از نگاهت؟ (اینو فکر کنم بدونم)
توی اون قسمت که کیو و الیِت با هم پیر شدن سرِ موزایک بنظرت همچین چیزی ممکنه؟ یه لایف تایم رو با کسی بگذرونی و بعد در آنی تموم بشه و هرکدوم برگرده سر زندگی قبلیش؟ با منطقت جور در میاد همچین چیزی؟ اینکه بعدش یادشون نمیاومد و اینا خب منطقی بود به نظرم. یعنی داستان اومد یه تایملاین موازی رو نشون داد که این دو اون کار رو میکنن و خب اینجوری نبود که از این تایم لاین بپرن اونجا دوباره برگردن. یهکم شاید روایت قضیه میتونست بهتر بشه ولی خب خیلی چیز جذابی بود در مجموع. دلم خواست دوباره برم نگاش کنم
بریم سروقت کِواث (کِوُث؟)
اگر بخوای شخصیت مهمی رو از داستان حذف کنی کیو حذف میکنی؟
جذاب ترین ادونچر کوث رو کدوم میدونی؟وحشتناک خوب نوشته شده اون صحنه
ولی از بین ادونچرهاش اونجا که با اوری میرن به آرکایو رو دوست دارم. دستبرد (؟) به خونه امبروز هم باحال بود البته دقیق یادم نیست چی شد
خیلی وقت پیش خوندم.
بهترین دوست کوث کیه؟بهترین دوست کووث شاید دنا باشه. سیمون و ویلم و فلا اینا هم هستن ولی هیچ کس به اندازه دنا بهش نزدیک نبود به نظرم
شخصیت محبوبت توی داستان؟استاد الودین
خیلی کله خر و باحاله.
اگر بتونی یک المنت رو کنترل کنی انتخابت چیه؟
بنظرت آخرش چی میشه؟ چرا اصلا اسم سری شاه کشه؟:/ این شاهه کیه که این قراره بکشه؟البته هیچی از راتفوس بعید نیست. ممکنه کلا سر کار باشیم
ولی قضیهی چاندرینها و اینها رو نمیدونم چجوری به پایان میرسه. واقعا بعید میدونم خود راتفوس بدونه داره چیکار میکنه
این راثفوس کی قصد داره جلد سومو منتشر کنه پس؟توقع نداشته انقدر خوب دربیاد
درکل حس نمیکنم «پایان» اون مدلی داشته باشه داستان. پایانی که همهی نقاط مختلف داستان به هم برسن و ارضاکننده باشه از لحاظ پلات. پایان صرفا از لحاظ شخصیتپردازی کووثه به نظرم. باز باید دید
بریم سراغِ لاک لامورا
نظرت درباره جین تَنِن اول از همه» فوقالعاده بود اونجا
اینم باز معشوقش نیست کلااین فانتزی نویسا چرا اینجورین آخه؟
ملت نردی ان بلاخره، تصورشون از عشق همینه
به نظرم چون خوب دراوردن رومنس واقعا سخته برای نرد جماعت. کسی که ببینم واقعا خوب درش اورده و در سطح خود کتابش بوده، صرفا پت راتفوس به ذهنم میرسه. اونم البته مشکلات روانشناختی خودش رو داشت. خداوندگار on/off بود رابطه شون
ولی اسکات لینچ هم نیمچه رومنس لاک و دختر کاپا بارساوی رو خوب دراورده بود بد نبود.
وقتی صحنه های تراژیک آخر و میخوندی بیشتر از همه از کدوم صحنه متاثر شدی؟ جوری پرسیدم اسپویل نشه ولی فکر نکنم توی این فروم کسی بخواد بخونه تو بنظرم اسپویل کناون آخرای کتاب مخصوصا اول توی خونه پرلاندرو و اون وضعیت باگ و برادرانِ سانزا : (
اصلا حقشون نبود اونجوری. حتی صحنهای مرگشون هم به تصویر کشیده نشد. واقعا مرض داشت نویسنده اینجا. رای به اعدام اسکات لینچ. (لینچ
پان اینتندد
)
ولی نبرد لاک و شاه گری هم واقعا متاثرکننده بود. همچنین تلاش لاک برای نجات اونا که اون بالا بودنبعد از اون هم نبرد ژان تنن با خواهرا. اصلا فکرشو نمیکردم بتونه
کلا خیلی باکیفیت بود جلد اولش. جلد دومش هم خوبه نمیدونم خوندی یا نه
نظرت درباره مستر چِینز؟به نظرم نویسنده باید خودش واقعا همینقدر حرومزاده و عوضی باشه که بتونه اینجوری یه حرومزاده رو به تصویر بکشه
واقعا از جذابیتهای داستان بود
" " " شاه خاکستری؟
رمانایی که میدونم خوندی و پرسیدم فقطچنتا سوالم از فرندز .
راس و ریچل: بریک یا نو بریک؟
دو شخصیت محبوبت؟ مرد وزنفیبی که عشق منه
دو زوج محبوبت؟
صحنه مورد علاقت؟اونجا که ریچل از هواپیما پیاده میشه هم همینطور.
اگر مجبور باشی یکی از شخصیتای اصلی رو حذف کنی کدومو؟میتونی جوابم ندی
ولی در کمال ناراحتی باید بگم فیبی داستانش کمتر به بقیه ربط داشت و حذف یا کمرنگ کردنش راحتتره.
مرسی که وقت گذاشتی[the venom in what you said inoculated, bless this immunity]6 کاربر مقابل از Arsonist عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .
-
Saturday 08/05/21 18:41 #32
سری اول سوالات صدرا - بخش اول
نوشته اصلی توسط Sadra نمایش پست اصلی
1. زیباترین چیزی که تا حالا دیدی فکر میکنی چی باشه ؟ صحنه یا اشیا یا هرچی بودنش مهم نیستولی بیشترین پتانسیل زیبایی رو ذهن انسانها داره. عملا از هرچی زیباییای که انسان خلق کرده بالاتر قرار میگیره
اما بین چیزهای طبیعی، شفق قطبی بسیار بسیار زیباست و امیدوارم یه روز بتونم ببینم. بین چیزهایی که دیدم، ابرها واقعا زیبان خصوصا موقع غروب. کلا آسمان جای جادوییایه.
2. بهترین نصیحتی که از یه آدم باتجربه شنیدی و به دردت خورده ؟
هیچوقت برای دنبال کردن رویاهات دیر نیست - برادرم (نصیحتم نکرد، نشونم داد)
3. قهرمان داری تو زندگیت ؟ یا اینکه یه نفر و خیلی بیشتر ازهمه قبول داشته باشی ؟ کیه و چرا ؟نمیدونم چرا. قطعا آدمهای زیادی رو قبول دارم اما اینکه یه نفر رو اونقدر قبول داشته باشم که بخوام الگوی زندگیم یا قهرمانم قرارش بدم نه واقعا. حس میکنم هر آدمی داستان خودش رو داره و از طرفی دیگه از داستان هر آدمی میشه خیلی چیزها یاد گرفت.
4. اگه مجبور باشی یه سوسک و برا شام بخوری چجوری درستش میکنی ؟ولی خب اگه پودر بشه قشنگ و نشه فهمید چیه شاید بتونم بخورم
5. دوست داری زندگی چه حیوونی رو تجربه کنی ؟به نظرم تجربهی خیلی خفنیه، تجربهی پرواز و حس اینکه باد زیر بالهات جریان پیدا کنه و تو رو بالا ببره. هعی
6. بدمزه ترین چیزی که تا حالا خوردی چی بوده ؟زهرماره قشنگ.
بقیه چیزها هرچقدر بدمزه باشه یه جوری میشه تحملش کرد.
7. تو سه کلمه خودت رو توصیف کن
8. چرا اسمت رو آرش گذاشتن ؟ قبل تولدم بابام منظومه آرش کمانگیر از سیاوش کسرایی رو میخونه برای بقیه و خوششون میآد همه و اسمم رو میذارن آرش
9. چرا به داستانای فانتزی علاقه داری ؟اینکه بتونی یه کاری انجام بدی که توی دنیای خودمون ممکن نیست جذابه. کلا دنیاهای فانتزی خیلی خاص و منحصربهفردن و ذهن من هم کلا اینجوریه که دوست داره عمیقا بره توی یه دنیای دیگه و اونجا زندگی کنه
10. اگه میتونستی یه چیزی رو تو دنیا تغییر بدی اون چی بود ؟چیه این دنیای حوصلهسربر
11. از بین پویا، فری، امین خلفی، آریا، رضا، سید اگه قرار باشه فقط دو نفر رو به مسافرت ببری کدومارو میبری ؟ چرا ؟فری رو که دوست دارم in person ببینم یادش بخیر قرار بود با هم بیاین بریم شمال بگردیم
رضا هم فکر کنم از اون آدمهای پایه باشه و باهاش خوش بگذره سفر
آریا هم آهنگ میذاره تو ماشین خوبه
12. نظرت در مورد دنیای بعد از مرگ چیه ؟ وجود داره ؟البته «زندگی» پس از مرگ بود اون
درکل نه، اعتقادی ندارم بهش.
13. معنی زندگی چیه ؟معنی رو خود آدمها دنبالش میرن و پیداش میکنن. در کل مطمئن نیستم که بشه به معنای حقیقی زندگی رسید، صرفا مسیرشه که باید پیش رفت و لذت برد
لذت کشف و جستجو و ماجراجوییش تو همینه.
14. انجام چه کارایی باعث میشه فکرکنی داری از زندگی نهایت استفاده رو میبری ؟
15. ریاضی رو بنظرت انسان اختراع کرده یا کشف کرده ؟ریاضی دریچهایه برای درک دنیای اطرافمون.
16. چرا آدما به باورایی که قابل اثبات نیستن اعتماد دارن ؟
17. بنظرت ناشناس بودن آدم باعث میشه رفتار نادرستی داشته باشه یا خود واقعیش باشه ؟یا مثلا زیادی در نقشت فرو بری و خب از شخصیت واقعی خودت دور بشی. در کل من هیچ وقت نتونستم زیاد ناشناس بمونم، نمیدونم
یه کاری پیش اومد بقیهشو چند ساعت دیگه جواب میدم[the venom in what you said inoculated, bless this immunity]6 کاربر مقابل از Arsonist عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .
-
Saturday 08/05/21 22:46 #33
سری اول سوالات صدرا - بخش دوم
نوشته اصلی توسط Sadra نمایش پست اصلیانجام دادن کار درست قطعا مهمه ولی تشخیصش سختتره به نظرم
19. مرز بین دیوونگی و خلاقیت چیه ؟منتهی خلاقیت نیازی به معنا نداره به نظرم. مرزی نمیبینم در نتیجه
20. خوب و بد و کی مشخص میکنه ؟ چجوری مشخص میکنه ؟حالا یه بخشیش تصمیم فردیه، یه بخشیش چیزیه که طبق تجربه یا شناختت از دنیا بهش رسیدی.
21. بنظرت مردم باید چجوری زندگی کنن ؟
22. بدون غم شادی معنی میده ؟
23. بنظرت جهان کجا تموم میشه ؟در این حد توضیح بدم که برعکس بیگ بنگه و بعد از اون دوباره بیگبنگ جدیدی رخ میده
24. سرچشمه ی فکر کجاس ؟
25. چرا الفبا به این ترتیبه ؟
26. چرا بعضی آدما دست راستن بعضیا دست چپ ؟
27. چرا خواب میبینیم ؟ این خوابایی که میبینیم از کجا میاد ؟عمدتا از ناخوداگاهمون میآد، چیزایی که تو ذهنمون هست ولی بهش فکر نمیکنیم در حالت عادی. کلاس درسه صدرا؟ امتحان مجازیه؟
28. اگه برای رسیدن به رویات مجبور باشی رویای یه نفر دیگه که واست مهمه رو نابود کنی ! اینکار و میکنی ؟منتهی سعی میکنم که برخلاف میل درونیم بیش از حد فداکار نباشم
29. معنی کلمات از کجا میان ؟جواب تاریخی و زبانشناسیشو نمیدونم اما صداها و حروف توی ذهنمون با مفاهیم خاص مچ میشن دیگه. نمیدونم.
30. اگه بدونی فردا آخرین روز زندگیته ! چه کارایی رو انجام میدی ؟یا یه حرکت اعتراضی میزنم که همه صدامو بشنون
ولی در کل سعی میکنم از اون زمانی که ممکنه ساعات آخرم باشه لذت ببرم. شاید بیشتر لذتهای جسمی
البته بودن پیش کسایی که دوستشون دارم هم واقعا مهمه.
خب سی تا بسه اگه حال داشته باشم باز میاماگه سوالی رو حس کردی کم توضیح دادم بگو بیشتر حرف بزنیم درموردش. بازم مرسی که اومدی
- - - Updated - - -
نوشته اصلی توسط Ramtin نمایش پست اصلی
اینو زیاد گفتی. فکر میکنی واسه اون حسایی که گفتی دوست داری علایقت متفاوت باشه یا واقعا علایقت متفاوته؟این باعث میشد که برم دنبال چیزهایی که بتونم حس کنم «مال خودم» هستن.
واقعا سوال عجیبی بود؟کلا «ترین» گفتن برام سخته.
کدومو ترجیح میدی:
شاه خوب یا دمکراسی؟البته در صورتی که monarchy باشه باز هم سیستم حکومتی مهم و تاثیرگذاره. اما در مجموع یه چیزیه که تا وقتی ایدهآل نباشه به درد نمیخوره معمولا. کلا سیستم باید بتونه خودش خودش رو تنظیم کنه و بهبود ببخشه و سیستم پادشاهی چنین خاصیتی نداره.
[the venom in what you said inoculated, bless this immunity]6 کاربر مقابل از Arsonist عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .
-
Sunday 09/05/21 00:00 #34نوشته اصلی توسط RezaZ نمایش پست اصلی
1. آیا قبول داری که در فانتزی، "امر محال" نباید به وقوع بپیونده؟ هر فانتزیای فقط تا زمانی پابرجاست و وجود داره که "امر محال" اون فانتزی، رخ نده؛ و اگر رخ بده فانتزی از هم میپاشه. موافقی یا نه؟ چرا؟اگر سؤال هنوز گنگه بگو که بیشتر توضیح بدم.
منتهی یه چیزی که هست، وقتی از مرز واقعیت میگذریم و وارد دنیای فانتزی میشیم، میشه هر چارچوب و ساختاری ساخت. بنابراین امری که شاید در نگاه اول امر محال به نظر بیاد توی اون دنیا، شاید با شناخت بهتر چارچوبهای اون دنیا شاید اون امر هم برامون باورپذیر بشه
این به نظرم خاصیت فانتزیه که همیشه میتونه برگ جدیدی از تخیل رو رو کنه و به قولا never ceases to wonder
2. اگر بتونی در حد تنها یک جمله، با خود پنج سال قبلت ارتباط برقرار کنی و یک جملهی مختصر و مفید بهش بگی، اون چیه؟!عملا توی عمل انجام شده قرار گرفته بودم و نمیتونستم تغییر مسیر بدم دیگه. قبلش هم نمیتونستم البته
بنابراین به خودم میگفتم که مهم نیست در چه شرایطی قرار گرفتی، رویاهات رو تا جایی که ممکنه جدی بگیر چون ارزشش رو دارن. البته همین الان هم همین رو باید به خودم بگم
3. بهنظرم دنیا برای آدمهای خیالپردازی مثل من و تو، جای خطرناک و پرچالشیه. موافقی؟ اگر آره، مشکلی با این موضوع نداری؟ تا حالا سعی نکردی که از میزان خیالپردازی و فانتزی ذهنت کم کنی تا بتونی با واقعیت راحتتر کنار بیای؟ اصلاً بهنظرت چنین چیزی ممکنه برای ایننوع آدمها؟به نظرم خیالپردازها هم جای خودشون رو توی دنیا دارن و دنیا بهشون نیاز داره
شاید شکنندهتر و حساستر باشیم نسبت به خیلیها ولی خب به نظرم هرچی یه نفر خیالپردازتر باشه بیشتر زیباییهای دنیا رو میبینه و میتونه به بقیه نشونشون بده. این حداقل یکی از مزایاشه
سعی که کردم کمش کنم یه جاهایی. بعضی از خیالپردازیها واقعا به آدم ضربه میزنن خصوصا وقتی که با واقعیت زندگیت در ارتباط باشن و هر روز ببینی که دنیا با توهماتت خیلی فرق داره. مثالش رو توی سوالات قبل زدم، مثل این میمونه که عاشق یکی باشی ولی هر روز بدون سلام از جلوت رد شهاگه اینطوری باشه و چیزی باشه که نتونی با تلاش خودت تغییرش بدی، بهتره که شلنگ خیالپردازیت رو بگیری اون طرف
سخت هم هست نمیگم آسونه، خودمم خیلی خیلی سخت بوده برام انجام چنین کاری و حتی نمیتونم بگم صرفا زمان کمک کرد یا تصمیم و تلاش خودم هم موثر بود
ولی خب همینکه بدونی کدوم فانتزی ات اوکیه و کدوم سمیه و صرفا اذیتت میکنه، به نظرم کمک کننده است.
4. به تکنیکهای مراقبه اعتقاد داری؟تقریباً تو مایههای مدیتیشن و اینطور چیزها. انجام میدی خودت؟ بهنظرت کارساز هستند؟
به نظرم برای کسی مثل من که تمام روز داره فکر میکنه و اوورثینک میکنه و خیالبافی میکنه و کلا توی دنیای ذهنی خودش سیر میکنه، مراقبه باعث میشه که دوباره برگردی توی جسم خودت و حسش کنی. این هم خودش حس خوبی داره هم باعث میشه که نیازهای بدنت رو بهتر بشناسی و بهشون برسی تا جلوی چیزهایی مثل اضطراب و افسردگی رو بگیری. کلا جسم و ذهن به طور تنگاتنگی به هم گره خوردن و نباید از یکیشون غافل شد.
با این وجود نه، اونقدر که دلم میخواد وقت صرف اینکار نمیکنمگاهی اوقات قبل خواب صرفا شاید تکنیکهایی که خودم کشف کردم یا جایی شنیدم و دیدم روی من جواب میده رو انجام بدم که حواسم رو از افکارم پرت کنه و بتونم بخوابم. ماساژ و یوگا هم خیلی تاثیر داره. قصد دارم بیشتر برم سمتش
5. چرا همیشه بحثهای من و عرفان تو مافیا اینقدر فرسایشی و اعصابخوردکن میشه؟ولی خب من به نظرم توی مافیا نباید برای قانع کردن بحث کرد، باید حرفت رو بزنی، حرف طرف رو گوش بدی و خودت تصمیم بگیری. لازم نیست بحث رو ادامه داد همیشه
صرفا باید بلد باشی بحث رو یه جوری ول کنی که توی موضع بازنده نباشی
[the venom in what you said inoculated, bless this immunity]5 کاربر مقابل از Arsonist عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .
-
Sunday 09/05/21 01:04 #35نوشته اصلی توسط Chavosh نمایش پست اصلی
مرسی شما خوبی؟
منم یه تعداد سوال بپرسم با اجازه
۱- پویا پرسید ۳ تا از بهترین خاطراتت از مافیا رو بگو. سوالم ممکنه مقداری اشتراک داشته باشه، ولی اینه که چندتا از جذابترین ایدههایی که تو مافیا به ذهنت رسیده و تونستی انجام بدی رو بگو. چندتایی که به ذهنت رسیده و نشده انجام بدی (یا اصلا نقش ت اون نقشی نبوده که اون کار رو انجام بدی) هم بگو. البته این مورد دوم رو میتونی جواب ندی، چون ممکنه بخوای بعدا ازش استفاده کنیبعضی جاها خوبه باعث میشه adaptiveتر باشم ولی بعضی جاها هم نقطه ضعف محسوب میشه. و اینکه باعث میشه کم پیش بیاد بتونم بگم فلان ایده رو انجام دادم چون هر پله که جلو رفتم ایدههای جدید اومده تو ذهنم و بالاخره یه جایی شکست خوردم
به خاطر همین ایدههای «تاثیرگذار» داشتم ولی نمیدونم ایدهی «موفق» هم داشتم یا نه
اما ایدههایی که خودم خیلی دوست داشتم و انجامشون دادم.
من همیشه یکی از فانتزیهام برای مافیا این بوده که وقتی خودم پایین میرم بقیه رو هم با خودم پایین بکشمیعنی مثلا گناهکار باشم و با اعدامم چندتا بیگناه هم بعد از من اعدام شن یا برعکس. توی فروم مرحوم قبلی این کار رو یه بار انجام دادم، یه دور کوچیکی بود و ۸ نفر بودیم کلا فکر کنم. من و محمدامین مافیا بودیم. من توی بازی با امین خلفی کنتاکت جدی پیدا کردم و عملا رو به روی هم قرار گرفتیم. من فری و رضا رو اوردم سمت خودم و صدرا عماد رفتن سمت امین
محمدامین رو هم فرستادم سمت امین که به من رای بده . لحظات آخر اعدامم فوق العاده بود. فری و رضا داشتن تو سر خودشون میزدن که به امین رای بدین چرا به ارش رای میدین
من هم پلن هم این بود که بعد از اعدام من این دو اعدام شن و محمدامین ببره. فری بعد از من اعدام شد ولی خب از اون بازیهایی بود که رضا قصد نداشت اعدام بشه
درنهایت صدرا به محمدامین رای داد و باختیم
یه ایدهی دیگه توی دور آل استار قبلی داشتم، جادوگر بودم و آخرای بازی بود و متین و ال امین و عرفان ریخته بودن سرم. یادمه یه ایدهی خیلی خفن دادم که متین تهش جادوگر میشد اینطوری ولی درست مطرحش نکردم خودم اعدام شدمیادم نمیاد چی بود ایدهاش ولی خوب بود واقعا
(
یه ایده دیگه توی همین دور اول همین فروم بود، همون دور که تو فرشته بودیمن تروریست بودم و خلفی که ساقی بود رو اعدام کرده بودم. همینجوریش شک روم بود و خیلی سیف نبودم به خاطر نوع بازیم. احتمال لباس داشتن خلفی هم توی بازی مطرح بود. بعد اینجا ما اومدیم به ممدرضا لباس ساقی دادیم که محمدامین و رضا اعدامش کنن. ممدرضا ساقی اعلام میشد و همه فکر میکردن خلفی لباس داشته و میاومدن من رو اعدام میکردن، من هم تروریست بودم
اینجوری هم من یه نفر رو قبل خودم اعدام میکردم هم محمدامین و و رضا سیف میشدن از مافیا بودن تا آخر بازی. ولی خب نشد که بشه و خودم اعدام شدم و ممدرضا هم آخرین رای رو به من داد و تصویر کاملا خندهداری ایجاد شد
ایدهی دیگه هم همین دور قبل بود سر کاراگاه بودنم. اگه تیر میخوردم بار اول سهمیههام میپرید و بار دوم میمردم. جذب هم کلا نمیشدم. در مجموع از اول بازی قصد نداشتم با این ویژگی نقشم بازی خاصی بکنم. اما یه جای بازی به شایان شک قاتل بودن پیدا کردم، توی روز بهش گیر دادم و اینا، شبش پرسیدم دیدم قاتل نیست. فرداش مجبور بودم عقب بکشم از اتهامم، گفتم اگه شایان قاتل بود دیشب من رو زده بود (واقعا هم چنین تهدیدی کرده بود شایان) پس شایان قاتل نیست. دقیقا تا داشتم این حرف رو تایپ میکردم، دیدم که دارم ادعای قابل ضربه بودن میکنم و درجا کلی ایده اومد تو ذهنم
میدونستم که گناهکارها این رو بیشتر شبیه تله میبینن و سمتم نمیآن و من میتونم از سهمیههام استفاده کنم. همینطور هم شد و اون شب و شب بعدش کسی نیومد سمتم تو شب. اما بعد اعدام محمدامین اوضاع خیط شد و کلا سهمیههام رو از دست دادم. از اونجا به بعد سعی کردم بیشتر حس ضدضربه نبودن بدم (مثلا تو بحثهام با عرفان) چون خب دیگه سهمیه نداشتم که بپره ولی همچنان نمیمردم و جذب هم نمیشدم. ولی خب موفق نشدم درهرصورت.
اینا یادم میاد الان فقطکلا هر بازی من بر پایه ایده بازی میکنم ولی معمولا شکست میخورن و فراموش میشن
ایدههایی که هنوز اجرا نکردم هم خب همونطوری که گفتم من بر اساس شرایط ایده میچینم معمولا و از قبل ایدهی خاصی تو ذهنم نیست. منتهی یه سری فانتزیهایی دارم مثل همون که با اعدامم همه رو پایین بکشم یا اولین کسی باشم که به نقشهی شرور گناهکاران پی میبرهیا توی گناهکاری، همه با فهمیدن اینکه من گناهکار بودم پشماشون بریزه
این ها من رو ارضا میکنه
در کل بازی برای تیم هم خیلی راضی کننده ست برام و اگه مثلا اعدام یا مرگم باعث بردن تیمم بشه با کله میپذیرم
۲- جز مافیا، کلا اهل بازی کردن هستی یا نه؟ اگه آره بگو چیارو دوست دارم. با رفقا حکم و بازیهای ورقی زیاد بازی میکنیم و فرصتش پیش بیاد بازیهای کارتی دیگه و بوردگیم هم بازی میکنیم.
بازیهای استراتژیک رو هم دوست دارم کلا، چه ویدیوگیم (خصوصا بازیهای 4X. بازیهای مدل crusader kings رو هم دوست دارم) چه آنلاین (مثلا تراوین زیاد بازی میکردم قبلا یا بازیهای این مدلی
) یه مدت رولپلیهای استراتژیک هم بازی میکردم تو تلگرام
به کریر مود فیفا هم اعتیاد داشتم و الان توی ترکم
کلا بازیهای گروهی رو زیاد دوست دارم اما معمولا پایه پیدا نمیکنم براش اونجوری که دلم میخواد
توی گوشی هم قبلا Vainglory و Clash Royale بازی میکردم
۳- یه روز ایدهآل آرش چه شکلیه؟یه قدم زدن یه ساعته یا کافه نشستن با یه دوست هم میتونه توی برنامه باشه
اگه اون روز یوونتوس بازی داشته باشه که دیگه چه بهتر
۴- چی از همه بیشتر عصبانیت میکنه؟ بالاخره هر آدمی، هر چقد هم آروم باشه، یه چیزای خاصی میتونه خیلی عصبانی ش کنه و بره رو مخشاینکه یکی من رو درک نکنه و بهم گیر بده که چرا چنین کاری میکنی هم اعصابم رو به هم میریزه، خصوصا توی خونواده. در کل سالهاست که خیلی کم پیش میآد عصبانی بشم و البته لزوما چیز خوبی نیست چون به این معناست که توی خودم میریزم. اما خب سعی میکنم اعصابم رو خورد نکنم و بیخیالتر باشم نسبت به چیزهایی که نمیتونم تغییرش بدم.
۵- چقد آدم competitive ای هستی کلا؟ به نظرت خوبه یا نه؟الان کمتر شده یا بهتر میگم سعی میکنم برای فان تو رقابت شرکت کنم. خوب یا بدش بستگی به آدمش و طرز فکرش داره. برای من اون حس رقابتطلب به طور ناخوداگاه از حس کافی نبودنم میاومد و درواقع تلاش (بخوانید جبران افراطی) بود برای اثبات کردن خودم. اما سمی که توش وجود داشت به خاطر ذهن مقایسهگر خودم بود که با این طرز فکر رقابتجویانه تشدید میشد و درنهایت به خاطر اینکه شکستهای خودم رو با موفقیتهای بقیه مقایسه میکردم، عزت نفسم داغونتر میشد
البته اینها که میگم رو هنوز هم انجام میدم منتهی حداقل بهش آگاهم و کنترلش میکنم. در کل رقابت برای بعضی شخصیتها میتونه سازنده و مثبت باشه، برای من نمیتونه چون خودم رو در مقام مقایسه قرار میدم و باعث میشه از درک خودم غافل بشم.
همینا فعلا، هدف همون سوال اول بود بیشتر، یه سری چیز دیگه هم پرسیدم که خالی از عریضه نباشهولی خب منجر به شناخت بیشتر آرش برام هم میشه
[the venom in what you said inoculated, bless this immunity]6 کاربر مقابل از Arsonist عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .
-
Sunday 09/05/21 02:58 #36
سری چهارم سوالات پویا
نوشته اصلی توسط Pouya نمایش پست اصلی
درادامه سری قبلی:
1. تو ارباب حلقه ها به ترتیب از کدوم شخصیتا خوشت میاد؟از فانتزیهام اینه که پیر شدم شبیه گندالف بشم
سم هم خب رفاقت بیچون و چرا و اعتقاد حقیقیای که به فرودو داشت برای من خیلی تحسینبرانگیز بود. لگولاس هم خفنه دیگه چرا نداره.
جز یاران حلقه، از فارامیر خیلی خوشم میاومد
همینطور بانو گالادریل
2. چنتا از سکانس ها یا دیالوگایی که از ارباب حلقه ها یادته و دوست داری بگو.خب از اولش شروع میکنیم
ورود گندالف به شایر واقعا سکانس فوقالعادهایه. جزو پرفکتترین شروعهای سینماییه که دیدم
یعنی میزان شخصیتپردازیای که توی همون صحنه برای گندالف به تصویر کشیده میشه واقعا پشمریزونه
صرفا تقابل شکوه و قدرت و فرزانگیش با فضای آرام و لذتبخشی مثل شایر. دقیقا اگه دقت کنی گندالف نقطهی مقابل شایره، تقابل فرزانگی با سادگی و قدرت و سرسختیای که در چشمان گندالف موج میزنه با آرامش و فراخیطلبی مردم شایر
با این حال ارتباط گندالف و شایر هم بسیار پررنگ و شیرینه، دوستیش با بیلبو، آتیشبازیهاش و پیپش
سپس نوبت میرسه به نقطهی مهم بعدی یعنی جمع شدن و مشخص شدن یاران حلقه و داوطلب شدن فرودو برای حمل حلقه. من کلا «گروه»ها رو خیلی دوست دارم، خصوصا وقتی که هرکدوم خصوصیت و شخصیت متفاوتی داشته باشن و برای رسیدن به یه هدف مشترک، همدیگه رو کامل کنن. با این حساب قابل درکه که چقدر اون سکانس برای من ارضاکنندهستبعدش میرسیم به سکانس به یاد ماندنی ورود به معادن موریا و اون چیستان (Speak "friend" and enter
).
اوکی الان به این نتیجه رسیدم که اگه بخوام اینطوری ادامه بدم باید عملا خلاصهی ارباب حلقهها رو بنویسمچقدر حرف زدم
سکانس سقوط گندالف و you shall not pass که خب قطعا از یاد هیچکس نمیره. سکانسی که بعد از جدا شدن یاران حلقه از هم، سم شناکنان میره دنبال فرودو و تنهاش نمیذارهاز دو برج، مهمترین سکانس ورود گندالف به صحنهی نبرد هلمزدیپه. کلا نبرد هلمزدیپ یکی از به یاد ماندنیترین نبردهاست برا من. ورود گندالف هم #fiuuuu ترین صحنهی کل سه تا فیلمه
آخ آخ، صحنهای که آراگورن سربازان مردهای رو که برای نجات گوندور سوگند خورده بودند زنده میکنه؛ مو به تن آدم سیخ میشه
. کلا بازگشت شاه خیلی صحنههای به یاد ماندنی داره انتخاب واقعا سخته. رویارویی گندالف با ارباب نازگول توی میناس تیریث و دیالوگ Do you not know Death when you see it, old fool و بعد رسیدن ارتش روهان و ... واقعا حماسیه
نمیدونم باز هم بگم؟کشمکش فرودو و سم و گالم بالای Mount Doom. گالم هم سکانس خوب زیاد داره واقعا.
توی سوالی که به خودش اختصاص دادی بهش میپردازم
3. فرودو رو در چند سطر توصیف کن. نظرت در مورد پایانش هم بگو.
4. چقدر از جذابیت ارباب حلقه ها به اسمیگل ربط داره به نظرت و کلا نقشش در فیلمُ چجوری می بینی. مثلا بگو که حس طنزش برات برجسته س یا ترحم داری بهش یا بیشتر دنبال واکاوی شخصیت و انگیزه هاش هستی. کاملا میتونم درک کنم که وقتی تالکین داشته این قسمت رو مینوشته چقدر ارضا شده
یعنی خب همون موجود بدبختی که سائرون تسخیرش کرد درنهایت علیه خودش عمل کرد. نیرنگش به خودش برگشت
بسه دیگه زیاد حرف نزنم بریم بعدی
5. 3 تا از شخصیت های برتر انیمیشن که دیدی بگو. از همون انیمیشن ها که اسم بردی، 5 تا صحنه ای که دوست داری بگو.که بخوام شخصیتپردازیها رو بسنجم و مقایسه کنم. اما اگه بخوام توی اونهایی که لیست کردم بگم، خب مثلا شخصیت اصلی آپ (همون پیرمرده) شخصیتپردازی قویای داشت. یا مثلا هکتور توی کوکو. دوری با صداپیشگی الن دجنرس هم واقعا شخصیتپردازی دوستداشتنیای داشت.
اما سکانسها. من با هیچ انیمیشنی اندازه کوکو گریه نکردم نمیدونم چرا مثلا صحنهای که میگل میفهمه پدرش کیه. یا اونجا که میگل و کوکو با هم آواز میخونن. صحنهی تاثیرگذار زیاد داره باز اما نمیخوام کسی که ندیده اسپویل بشه
یا مثلا راتاتویی هم صحنه تاثیرگذار زیاد داره. مثل وقتی که منتقد غذاعه غذا رو میخوره و مزهاش اون رو یاد خاطره بچگیش میندازه. وال-ای، اونجایی که ایو دست وال-ای رو میگیره. (
) توی آپ هم بدون شک بدون شک صحنهی آغازینش و مرور خاطرات پیرمردهست. هعی
6. به نظرت چرا انیمیشن ها از فیلما تاثیرگذارتر هستن معمولا؟بنابراین تلاش کمتری برای واقعی نشون دادن اتفاقات و داستان و شخصیتها لازمه و در نتیجه بیشتر روی خود سیر داستان و حرفی که قراره زده بشه تمرکز میشه. کلا مدیوم بهینهتریه نسبت به فیلم. به نظرم حداقل برای من دلیلش همینه
مرسی پویا از سوالات خوبت. واقعا واقعا لذت بردم از فکر کردن بهشون
- - - Updated - - -
نوشته اصلی توسط RezaZ نمایش پست اصلیویرایش توسط Arash : Sunday 09/05/21 در ساعت 12:44
[the venom in what you said inoculated, bless this immunity]6 کاربر مقابل از Arsonist عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .
-
Sunday 09/05/21 21:32 #37
درود تو روت
دلم نيومد حضور بهم نرسانم تو صندليت :دي يه چنتا سوال ساده
١) تو اين چن سال ك منو ميشناسي منو تو يكي دو خط تعريف كن
٢) بهترين و بدترين خصوصيات اخلاقي من بنظرت؟
٣) اگه منو از نزديك ببيني اولين چيزي ك نظرتو جلب ميكنه چي ميتونه باشه؟ سوال كلي هم ميتونه باشه،در اولين ديدارت با يكي چي بيشتر جلب نظر ميكنه و به چي اهميت ميدي . مثلا اون چيز ممكنه ديدت رو نسبت ب شناختي ك ب من داشتي بهتر كنه يا بدتر. اون چه فاكتوريه؟
٤) بنظرت امسال قبول ميشم؟ :دي
٥) تو اين جمع دوس داري با كي هم خونه شي ( فرض كن مثلا هر دو دانشجويين) و چرا؟
٦) ديدگاهت نسبت ب سربازي؟ ميترسي؟ چه انتظاري داري ازش؟ كلا حستو بگو
٧) چنتا نصيحت برا من
٨) منم خيلي شبيه توام تو زمينه فانتزي گرايي و تخيل حالا نه ب اندازه تو ولي خيلي دوس دارم دنياهاي خياليو مثلا يادمه وقتي هري پاترو ميخوندم تا دو سه ماه تو خواب تو هاگوارتز بودمخيلي حال ميداد يا مثلا اسپايدر من ميشدم . خلاصه ... بجز قيام سرخ و ارباب حلقه ها تو اين زمينه بهم چنتا رمان خوب معرفي كن . مثلا همين مجيشنز فك كنم خوشم بياد ك گفتي :دي
٩) بنظرت اين پيماني ك با رضا بستيم ك كار ب كار هم نداشته باشيم تو بازي تا چه اندازه اعصاب بازي و بازيكنان رو راحت ميكنه؟ :دي خوب ميبينيش يا بد؟
١٠) بنظرت شخصيت مجازي من با واقعيم فرق داره؟ چقدر؟ حس ميكني تو چيا فرق كنه؟
ظهر نوشته بودم نگو نت قطع شده سيو نشده ١٥ تا سوال پرسيده بودم الان ديدم ٨ تاش سيو شده : ((( يادم رفت بقيش حالا اگه يادم اومد و بودي ميام مرسي4 کاربر مقابل از Erf_Ju عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .
-
Monday 10/05/21 12:01 #38
خب سری دوم رو بریم. تو گروه هم گفتم که از جواب هات خیلی راضی بودم. کلیشه ای نبود و کامل و جالب هم بودن حتی.
البته اگه قرار باشه بگی یکیشون رو حذف کن و تا اخر عمرت فقط اون یکی رو داری، قطعا موسیقی رو انتخاب میکنم چون تصور زندگی در سکوت موسیقیایی برام وحشتاوره.
اسم یک آهنگ (با کلام یا بی کلام)، رو که فکر می کنی برای روحیه و شرایط افرادی که می گم خوبه رو بگو. (منظورم از خوبه این نیست که لزوما حالش رو بهتر کنه. مثلا من برای کسی که شکست عشقی خورده، آهنگ شکست عشقی تجویز می کنم نه آهنگ بندری)
آدم بی عاطفه
تنبل
ناامید
علاف
بدبین
خوش بین
غمگین
خوشحال
از دیدن چه سکانسهایی از فیلم ها یا سریال ها تا به امروز گریه ات گرفته؟ اگر زیاده مهم ترین هاش رو بگو که مثلا هر دفعه می بینی بازم ممکنه گریه ات بگیره.
بین تمام افرادی که تو این سایت عضون، اولین کسی که باهاش آشنا و دوست شدی کی بوده؟ و چطوری؟
تا حالا شده به کسی حسودی کنی؟ توضیح بده (گه خورده هرکی بخواد قضاوت کنه)
تو سوالایی که تا الان ازت شده موضوعی بوده که به نظرت جذاب اومده باشه و بخوای بعدا در موردش بیشتر وقت بذاری؟
فرض کن یهویی یه پول گنده دستت اومده. نمی دونم گنده برات چجوری تعریف میشه، ولی مثلا فرض کن ۵ میلیارد تومن. اولین کارایی که به ترتیب باهاش می کنی رو بگو (گزینه می ذارمش تو بانک یا چیزای شبیه به این رو حذف کن و جز اینا بگو).
در مورد اینا اولین کلمه ای که به ذهنت میاد رو بگو:
فوتی کلاب
مافیا
یوونتوس
شاهزاده تورین
مافیایا
پلیس
خودزنی
هوش
مارکتولیو
تیم
کاراگاه
وجدان
شرف
مهدی
آرش4 کاربر مقابل از The Sundance Kid عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .
-
Monday 10/05/21 18:39 #39
درودی دوباره. اول اینکه هر سوالی دارین سریعتر بپرسین. تاپیک پنجشنبه بسته میشه و بعدش فقط آرش میتونه پست بده.
چون 2 یا 3 سری متفاوت دیگه سوال دارم، بحث در رابطه با سری جذابقبلیُ به مکان دیگری انتقال میدیم.
1. مهمترین اتفاقاتی که در دنیای مجازی برات افتاده (ترجیحا در دنیای غیر مجازی ادامه پیدا نکرده باشه) و دوست داری برای بقیه هم بگی، چیا هست؟
2. مهمترین اتفاقاتی که تو زندگیت افتاده و منشاء ش دنیای مجازی بوده (و دوست داری بگی) چیا هست؟
3. مدرسه رو چقدر در شکلگیری شخصیتت موثر میدونی؟ و بیشتر در چه ابعادی؟
4. اگه معلمی در شخصیتت (حتی خیلی کم، ولی متمایز با بقیه) تاثیرگذار بوده، بگو. بهترین معلمایی که داشتی هم بگو. 7-8 تا باشه خوبه ولی حدودش با خودت.
5. سوال 3 رو برای دانشگاه (حتما شامل تاثیرات جانبی و محیطی مثل خوابگاه و ارتباطاتی که از طریق دانشگاه شکل گرفته هم میشه) هم جواب بده.
6. چنتا خاطره از مدرسه که هنوز تو ذهنت مونده تعریف کن. تعداد با خودت، ولی از 2 کمتر نشه.
7. دوستیُ چی تعریف میکنی و به نظرت میزان تاثیرگذاری و تاثیرپذیریت در دایره دوستان نزدیکت چقدره؟
8. با شنیدن کلمه "دوستی" چه شخصیتهای سینمایی میان جلو چشمت؟ که بگی دوست خوب یعنی فلان شخصیت. از سریالا نگو. ولی انیمیشن مختاری. حداقل هم 3 تا غیر انیمیشن بگو.
خواستم بیشتر بنویسم، میذاریم برای سری بعدی که سنگین نشه و اوردوز نکنی.3 کاربر مقابل از Pouya عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .
-
Monday 10/05/21 20:38 #40نوشته اصلی توسط Erf_Ju نمایش پست اصلی
مرسی که اومدی
١) تو اين چن سال ك منو ميشناسي منو تو يكي دو خط تعريف كن دمدمی و پرخروش و احساسی. من رو یاد آتیش میندازی قشنگ
ورود و حضورت قشنگ مثل یه موج هوای داغ تابستونی حس میشه
٢) بهترين و بدترين خصوصيات اخلاقي من بنظرت؟کاملتر بخوام بگم، به چیزی علاقه داشته باشی واقعا بهش متعهدی و عشقت بهش واقعیه (بوفون
). بدترین خصیصه رو نمیدونم واقعا، شاید همون داغ کردنات که چشمت به همهچیز کور میشه واقعا به قول خودت
٣) اگه منو از نزديك ببيني اولين چيزي ك نظرتو جلب ميكنه چي ميتونه باشه؟ سوال كلي هم ميتونه باشه،در اولين ديدارت با يكي چي بيشتر جلب نظر ميكنه و به چي اهميت ميدي . مثلا اون چيز ممكنه ديدت رو نسبت ب شناختي ك ب من داشتي بهتر كنه يا بدتر. اون چه فاكتوريه؟در مجموع کسیو ببینم به رفتار اجتماعیش و نحوهی بروز خودش توجه میکنم. اینکه چقدر چیزی که نشون میده واقعا خودشه. همچنین اینکه چقدر از خودش شناخت داره. اعتماد به نفس کاذب هم واقعا رو اعصابم میره
یا کلا اینکه یکی همش درمورد خودش حرف بزنه و تعریف کنه
٤) بنظرت امسال قبول ميشم؟ :ديو خب هنوز مونده ولی من این اطمینان رو بهت دارم که دیر یا زود به چیزی که واقعا بهش علاقه داری میرسی چون واقعا اون روحیهی لازم و grit رو توت میبینم
٥) تو اين جمع دوس داري با كي هم خونه شي ( فرض كن مثلا هر دو دانشجويين) و چرا؟البته تحمل تنبلیهای من رو هم داشته باشه
بتونیم با هم حرف بزنیم ولی زیاد هم برونگرا نباشه که مثلا همهاش دوستاشو بیاره خونه و اینا
یه مقدار مشخصی از تعارف نداشتن هم لازمه
ولی نه خیلی زیاد. هممم. با تصوری که از تو و رضا و بقیه و البته شناختی که از خودم دارم خونهمون در عرض یه ماه به گند کشیده میشه
پس پویا شاید؟
٦) ديدگاهت نسبت ب سربازي؟ ميترسي؟ چه انتظاري داري ازش؟ كلا حستو بگومن هم طرحم رو امریه میگذرونم احتمالا و سربازی و طرحم یکی میشه
دوران آموزشی به خیر بگذره بقیهاش اوکیه فکر کنم
در مجموع فکر کنم بتونم باهاش کنار بیام، یعنی ذهنیتم نسبت به سختیهایی که تعریف میکنن آماده شده
، اما احتمال اینکه توی دورهی آموزشی کلا تو لاک خودم برم و با کسی ارتباط برقرار نکنم زیاده
٧) چنتا نصيحت برا منوات د فاک
شاید تنها چیزی که بتونم بهت بگم اینه که مثبتاندیشتر باشی در مجموع و ناامید نشی. کم ناامید میشی البته
ولی زیاد دیدم که یه قضیهای میره رو اعصابت و به زمین و زمان فحش میدی
به نظرم اینکه سعی کنی روی جنبههای مختلف یه چیز، یه اتفاق یا هرچیزی که در نگاه اول به نظرت بده، تمرکز کنی و در نظرشون بگیری، حالت رو بهتر کنه خیلی اوقات
٨) منم خيلي شبيه توام تو زمينه فانتزي گرايي و تخيل حالا نه ب اندازه تو ولي خيلي دوس دارم دنياهاي خياليو مثلا يادمه وقتي هري پاترو ميخوندم تا دو سه ماه تو خواب تو هاگوارتز بودمخيلي حال ميداد يا مثلا اسپايدر من ميشدم . خلاصه ... بجز قيام سرخ و ارباب حلقه ها تو اين زمينه بهم چنتا رمان خوب معرفي كن . مثلا همين مجيشنز فك كنم خوشم بياد ك گفتي :دي
علمی تخیلی اگه میخوای فکر کنم از گستره (The Expanse) خوشت بیاد، مثل قیام اپرای فضاییه تم جنایی هم داره. سریال هم داره. فانتزی هم برندون سندرسون رو بهت پیشنهاد میکنم، راه شاهان (The Way of Kings) و مهزاد (Mistborn). قیام سرخ رو هم فکر کنم بقیهشو نخوندی
بخون حتما
مجموعه نخستین قانون از ابرکرامبی هم فکر کنم دوست داشته باشی، فضایی شبیه به نغمه داره البته خودم نخوندم. دیگه... آها جنگ ملکه سرخ از مارک لارنس. اینم خوشت میاد حتما
اصلا اینو بذار اولویت بین چیزایی که گفتم
٩) بنظرت اين پيماني ك با رضا بستيم ك كار ب كار هم نداشته باشيم تو بازي تا چه اندازه اعصاب بازي و بازيكنان رو راحت ميكنه؟ :دي خوب ميبينيش يا بد؟ لوس بازیا چیه. جایی اینکارا بشینید بازی هم رو درک کنید
به نظرم یه دور همتیمی باشید درست میشه
همیشه نقشهاتون ضد هم بوده
١٠) بنظرت شخصيت مجازي من با واقعيم فرق داره؟ چقدر؟ حس ميكني تو چيا فرق كنه؟اما فکر نمیکنم خیلییی فرق کنه. یعنی حداقل میدونم که توی مجازی، تا حد خیلی خوبی «خودت» هستی. حالا واقعیت رو باید ببینم
ظهر نوشته بودم نگو نت قطع شده سيو نشده ١٥ تا سوال پرسيده بودم الان ديدم ٨ تاش سيو شده : ((( يادم رفت بقيش حالا اگه يادم اومد و بودي ميام مرسيدیر اومدی ولی
بازم بیا ولی تو این دو سه روز
[the venom in what you said inoculated, bless this immunity]5 کاربر مقابل از Arsonist عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .