بازی خیانت در دربار

[God]

با درود.
این بازی از شاه، بستگانش و تعدادی از اعضای دربار تشکیل شده است. شاه که متوجه توطئه علیه خودش شده، قصد دارد خیانت‌کاران را شناسایی کند و سلطنت خود را حفظ نماید. خائنین نیز قصد کشتن شاه و تعویض حکومت به نفع خود را دارند. در صورتی که فردی خیانت‌کار به قدرت برسد یا تعداد اعضای خائن دربار با تعداد سایرین برابر شود، خیانت موفقیت‌آمیز بوده و خائنین برنده می‌شوند. شاه و اعضای وفادارش در صورتی برنده می‌شوند که تمام خیانت‌کاران را در روز بکشند یا جان شاه را 6 شب متوالی حفظ کنند و شاه میهمانی موفقی برگزار نماید.
خائنین شامل 1 نفر از اعضای شورا (مشاور اعظم، دبیر دربار، ژنرال و خزنه‌دار)، 1 نفر از شوالیه‌ها و 1 نفر از شهربانان هستند و بستگان شاه نیز می‌توانند در حالاتی خاص خائن باشد.

نقش‌های بازی:​

1. شاه ​

صاحب مملکت است و از توطئه علیه خود مطلع شده و قصد حفظ سلطنت را دارد.
هر روز را با یکی از شهربانان (در شمال، مرکز یا جنوب قلمرو خود) می‌گذراند و تلاش می‌کند تا فرد خائن را شناسایی کند. شهربان خائن هم می‌تواند او را هنگام صرف ناهار مسموم کند.
شاه شب‌ها را با یکی از بستگان خود (ملکه، شاهزاده و یا برادرش) می‌گذراند و هنگام صرف شام نیز امکان مسمومیتش وجود دارد.
او می‌تواند شب را در خانه برادر یا پسرش و یا در کاخ خود بماند (شوالیه‌ای که به خانه ملکه رفته، به کاخ برمی‌گردد)؛ اما به دلایل امنیتی نمی‌تواند 2 شب پیاپی در کاخ بماند. هر شب یک شوالیه مراقب اوست که البته یکی از آن‌ها نیز خائن است و می‌تواند شاه را به قتل برساند.
شاه به توصیه اعضای شورا تا زمان نابودی خائنین، از 2 بدل استفاده می‌کند که البته هیچ‌کس جز خود او قابلیت تشخیص شاه از بدل را ندارد. بدین صورت که هر روز صبح، شاه و 2 بدل شاه به کاخ می‌روند و سپس به فرمان شاه هرکدام با یک شوالیه به یک بخش از قلمرو (شمال، مرکز و جنوب) می‌روند و شبانه نیز شاه و 2 بدل شاه به نزد بستگان می‌روند و برای خواب، در کاخ یا نزد برادر شاه یا شاهزاده می‌مانند.

در صورتی که شاه در روز توسط شهربان خائن مسموم شود، فردا صبح خواهد مرد. در صورتی که هنگام صرف شام مسموم شود نیز، فردا صبح خواهد مرد. در این حالات، هویت قاتل بر هیچ‌کس مشخص نخواهد شد.
اگر شاه شبانه توسط شوالیه خائن مورد حمله واقع شود، در صورتی که شوالیه راستینی به عنوان محافظ همراهش باشد، زنده می‌ماند و آن شوالیه راستین خواهد مرد. در این حالت هیچ فردی از هویت مهاجم خبردار نخواهد شد.
و در حالتی که شاه شوالیه راستینی همراهش نباشد (یعنی شوالیه خائن مسئول حفاظت از شاه باشد و شوالیه‌های راستین آن شب محافظ بدل‌ها بوده باشند)، شاه خواهد مرد.
در این حالت اگر شاه در خانه شاهزاده یا برادرش به قتل برسد، آن‌ها می‌توانند هویت قاتل را بفهمند؛ اما اگر در کاخ به قتل برسد، مرگش مشابه مسمومیت‌ها خواهد بود و کسی متوجه قاتل نمی‌شود.
توضیح: مرگ بدل‌های شاه هم به همین شکل خواهد بود.


در صورت مرگ شاه، شورای دربار فردا جانشین او را (از میان ملکه، شاهزاده و برادر شاه) تعیین می‌کند. هر عضو شورا (مشاور اعظم، دبیر دربار، ژنرال و خزانه‌دار) در صورت زنده بودن یک رای خواهند داشت. شهربانان و شوالیه‌ها نیز باید هرکدام روی یک نفر به اجماع برسند که رای آن‌ها محاسبه گردد. یعنی حداکثر 6 رای خواهیم داشت و فردی که اکثریت آرا را کسب کند، جانشین شاه می‌شود. اگر اکثریتی حاصل نشود، رای‌گیری به دور دوم می‌رود و اگر تساوی (مثلا 3-3) داشته باشیم، به وصیت شاه رجوع می‌گردد. نهایتا اگر فرد انتخابی خائن باشد، بازی با برتری خائنین به پایان می‌رسد و اگر فرد انتخابی وفادار باشد، بازی مانند قبل ادامه پیدا می‌کند و تغییرات بسته به افراد باقی‌مانده در بازی، اعمال خواهد شد.

در صورت مرگ بدل یا بدل‌های شاه، بدل دیگری جایگزین نخواهد شد و همه خبردار خواهند شد. ضمنا تشریفات نیز به صورت قبل ادامه می‌یابد؛ اما میزبان (شهربانان یا بستگان) دقیقا در زمان صرف ناهار یا شام متوجه می‌شوند که شاه یا بدلش حضور ندارند.

در صورتی که شاه 6 شب متوالی از سوءقصدها جان سالم به در ببرد، روز هفتم یک میهمانی می‌گیرد و دو نفر از بستگان خود را دعوت می‌کند. اگر هر دو وفادار باشند، شاه فرد سوم را می‌کشد و همچنین به اسنادی دست می‌یابد که تمام خائنین باقی‌مانده را مشخص کرده و سلطنت را نجات می‌دهد و اعضای دربار برنده می‌شوند.
اگر در این میهمانی یک خائن وجود داشته باشد، وی شاه را مسموم کرده و می‌کشد. همچنین فرد سومی که در میهمانی حضور نداشته نیز می‌میرد و اعضای دربار باید تصمیم بگیرند چه کسی جانشین شاه شود و سپس بازی به پایان می‌رسد.

توضیح: شاه رایی نمی‌پذیرد و در رای‌گیری هم شرکت نمی‌کند.

2. بستگان شاه ​

بستگان شامل ملکه، شاهزاده و برادر شاه هست. آن‌ها در صورتی پیروز می‌شوند که یا خود شاه شوند و تا پایان بازی زنده بمانند، یا بازی با زنده‌ماندن شاه به پایان برسد و در این حالت هم آن‌ها به شاه وفادار مانده باشند و هم شاه وفاداری آن‌ها را تایید نماید.

در ابتدا همه بستگان به شاه وفادار هستند؛ اما آن‌ها می‌توانند از ابتدا (اختیاری است) در توطئه با خائنین همکاری نمایند و در این حالت با تایید رئیس (سردسته خائنین) یک سهمیه برای مسمومیت شاه به هنگام شام خواهند داشت.

رئیس (سردسته خائنین) که یکی از اعضای شوراست، می‌تواند شبانه به صورت ناشناس، با فرستادن نامه، بستگان شاه را تطمیع به خیانت نماید. در صورت زنده بودن شاه، رئیس می‌تواند شبی یک نامه ارسال نماید و بیش از 3 نامه نیز ارسال نخواهد شد؛ اما ممکن است یکی از بستگان در طول بازی بیش از یک نامه دریافت کند.

در حالتی که شاه بمیرد، خیانت ممکن است ناگزیر باشد. زیرا تنها یک نفر به عنوان جانشین انتخاب می‌شود و بقیه تنها در صورتی پیروز می‌شوند که یا با خائنین همکاری نمایند یا جانشین ِ جانشین شاه پس از مرگش باشند.
با مرگ شاه و پس از انتخاب جانشینش -اگر هنوز کسی از بستگان خیانت نکرده باشد- رئیس مجددا می‌تواند 2 نامه (به دو فرد مختلف یا هر دو به یک فرد) در دو شب آینده ارسال کند و تکلیف خیانت نهایی گردد.

لازم به تاکید است که فرآیند نامه یک‌طرفه است و فردی که رئیس به او نامه نداده، نمی‌تواند خود به خود خیانت کند؛ اما می‌تواند بازی خود را جوری تنظیم کند که گزینه رئیس برای دادن نامه شود. ضمنا واضح هست که فقط یکی از بستگان می‌تواند خائن باشد و آن‌ها مادامی که شاه نشوند، قابل حذف از بازی نیستند.

توضیح: بستگان رای نمی‌پذیرند ولی حق رای دارند.

​

3. اعضای شورا ​

اعضای شورا شامل مشاور اعظم، دبیر دربار، ژنرال و خزانه‌دار هست. قبل از شروع بازی یکی از این 4 نفر که رئیس نیز نام دارد، تصمیم به خیانت علیه شاه گرفته و توانسته یک شوالیه و یک شهربان را نیز با خود همراه نماید. طبیعتا وی هردوی آن‌ها را می‌شناسد ولی آن‌ها رئیس یا یک‌دیگر را نمی‌شناسند. رئیس می‌تواند 2 مرتبه به شوالیه خائن و 2 مرتبه به شهربان خائن مجوز قتل دهد که جزئیات آن در ادامه خواهد آمد.

هرکدام از اعضای شورا در صورتی که وفادار باشند، یک ویژگی خواهند داشت:

دبیر دربار: می‌تواند برای یک مرتبه ( بعد از پایان فاز روز چهارم) از وفادار بودن یا نبودن یکی از شهربانان، اطمینان حاصل کند.
ژنرال: می‌تواند برای یک مرتبه (بعد از پایان فاز روز سوم) از وفادار بودن یا نبودن یکی از شوالیه‌ها اطمینان حاصل کند.
خزانه‌دار: می‌تواند برای یک مرتبه (بعد از پایان فاز روز دوم) از خیانت یا عدم خیانت یکی از بستگان اطلاع پیدا کند.
مشاور اعظم: می‌تواند برای تنها یک مرتبه فقط از یکی از ویژگی‌های بالا استفاده نماید.

همچنین هرکدام از آن‌ها (به جز ژنرال یا مشاور اعظمی که از ویژگی ژنرال استفاده کرده باشد) می‌تواند یکی از شوالیه‌ها را در روز مسلح کند. آن شوالیه می‌تواند یکی از شهربانان را بکشد.
ژنرال یا مشاوراعظمی که از ویژگی ژنرال استفاده کرده نیز می‌توانند یکی از شهربانان را مسلح نمایند. آن شهربان توانایی کشتن یکی از شوالیه‌ها را داراست.

توضیح: اعضای شورا فقط با رای اعدام از بازی خارج می‌شوند.
در صورت تساوی آرا در ۵۰ درصد، رئیس فرد اعدامی را تعیین می‌کند.

4. شهربانان ​

شاه برای مناطق 3 گانه مملکت (شمال، مرکز و جنوب) 3 شهربان منصوب کرده که یکی از آنان تصمیم به خیانت گرفته است. شاه هر روز به دیدن یکی از شهربانان می‌رود و دو بدلش را به دیدن شهربانان دیگر می‌فرستد. هیچ‌کس تفاوت شاه و بدل را متوجه نمی‌شود.

شهربان خائن با مجوز رئیس، می‌تواند حداکثر دو مرتبه شاه را در مراسم ناهار مسموم نماید. این دو مرتبه نمی‌تواند در دو روز متوالی باشد و اگر شهربان هر دو بار ناکام بماند، در مرتبه دوم نزد شوالیه‌ای که همراه شاه هست، لو می‌رود.
وی همچنین اگر یکی از شوالیه‌های راستین را به درستی حدس بزند، می‌تواند شبانه او را بکشد؛ در صورت حدس اشتباه خودش خواهد مرد. این کار (اقدام و به حدس و قتل) نیز با مجوز رئیس انجام می‌شود، اما رئیس از فرد حدس زده شده اطلاعی پیدا نمی‌کند.

شهربانان (چه وفادار چه خائن) اگر توسط اعضای وفادار شورا مسلح شوند، توانایی کشتن یکی از شوالیه‌ها را دارا هستند.

توضیح: اگر شهربانی کشته یا در روز اعدام شود، شاه به هنگام روز، یکی از بدل‌هایش را در کاخ نگه می‌دارد.

​

5. شوالیه‌ها ​

شاه برای حفاظت از خود 3 شوالیه دارد که یکی از آن‌ها خائن است و می‌تواند شبانه او را بکشد. وی حداکثر 2 اقدام به قتل دارد که یکی از این حالت‌ها هست:

اگر شوالیه خائن در کاخ باشد و بخواهد شاه را در آن‌جا بکشد، قتل از طریق مسمویت انجام می‌شود و فرقی با مسمویت توسط شهربان یا بستگان ندارد.
اگر شوالیه خائن در منزل یکی از بستگان باشد و بخواهد شاه را در آن‌جا بکشد، مشخص می‌شود که قتل توسط شوالیه انجام شده و فرد میزبان (برادر یا پسر شاه) هم متوجه هویت قاتل خواهد شد.
اگر شوالیه خائن در کاخ نباشد ولی بخواهد شاه را در کاخ بکشد، شوالیه راستینی که محافظ شاه بوده خواهد مرد و شاه زنده می‌ماند (اگر شوالیه راستینی محافظش نباشد، خواهد مرد). در این حالت هویت قاتل بر کسی روشن نمی‌شود.
توضیح: شوالیه خائن نمی‌تواند هیچ حالتی را دو بار انجام دهد، اما محدودیت زمانی ندارد. همچنین وی نمی‌تواند از کاخ به خانه بستگان، یا از خانه بستگان به خانه بستگان دیگر حمله کند.

اگر شوالیه خائن، شهربان وفاداری را به درستی تشخیص دهد، می‌تواند دقیقا قبل از مرگش (اعدام) به رئیس اطلاع دهد و رئیس او را بکشد. در صورت عدم موفقیت، هیچ اتفاقی نمی‌افتد.
تاکید: این امکان فقط در صورت اعدام شوالیه قابلیت استفاده دارد.

شوالیه‌ها (وفادار یا خائن) اگر مسلح شوند، توانایی کشتن یکی از شهربانان را دارا هستند. در این حالت مشخص می‌شود که یک شوالیه، یک شهربان را کشته است؛ اما هویت قاتل بر کسی روشن نخواهد شد.

توضیح: اگر شوالیه‌ای کشته یا در روز اعدام شود، شاه مجبور است یکی از بدل‌هایش (یا حتی خودش) را بدون حفاظت به مناطق مختلف قلمرو یا شام با بستگان بفرستد.

نحوه انجام بازی:​

بازی از دو بخش روز و شب تشکیل شده است. در روز هر نفر حق یک پست اطلاعات و یک پست ترجیحا کوتاه استراتژیک دارد. پست دادن اجباری نیست، اما گاد بازی هیچ اطلاعاتی در تاپیک نخواهد داد (جز مرگ ها) و افراد باید خودشان تعیین کنند که اطلاعاتی را دارند، در چه زمانی به چه شکلی مطرح کنند یا اگر خائن هستند چگونه ادعا کنند یا دروغ بگویند.

هر نفر در صورت داشتن هدف، از صبح تا بامداد فرصت دارد به گاد اعلام هدف کند. نتایج صبح روز بعد اعلام خواهد شد.

از فاز سوم رای‌گیری داریم. اعضای شورا می‌توانند به 1 تا 3 نفر رای دهند. شهربان‌ها و شوالیه‌ها می‌توانند به 1 یا 2 نفر رای دهند. بستگان شاه تنها حق 1 رای دارند. رای دادن اختیاری هست و به صورت غیر علنی انجام می‌شود؛ اما افراد می‌توانند در پست استراتژی، آن را اعلام نیز بنمایند.
از فاز پنجم به بعد، هر فازی که اجماع (بیش از نیمی از آرای موجود) صورت نگیرد و اعدامی نداشته باشیم، رئیس شبانه یک نفر (ابتدا شوالیه یا شهربان) و سپس یک نفر دیگر (شوالیه، شهربان یا اعضای شورا) را می‌تواند بکشد.
آرا باید تا قبل از بامداد به گاد اعلام شوند و نتایج بلافاصله اعلام خواهد شد.

بازی با یوزر فیک هست و همه نقش‌ها مشخص هست (یعنی یوزر یک فردی شاه یا شهربان فلان قلمرو هست)، صرفا وفادارای‌ها مخفی هست واضحا.

 

[God]

درود. برای گرفتن نقش و یوزر به پویا پیام بدید. نقش‌ها رو تقریبا به همه بازیکنا دادم. امروز صرفا معارفه هست و فقط شاه حق داره پست ابتدای بازیُ بفرسته. بعدش حق دارید یک پست ارسال کنید نهایتا جهت معرفی یا هرچی. فاز صفر هستیم درواقع.

از فردا بازی رسما آغاز می‌شه و فاز یک خواهد بود. شاه هر روز صبح تصمیم می‌گیره با کدوم شوالیه به کجاها بره و بقیه رو به کجا بفرسته. در هر روز هر نفر حق داره یک پست اطلاعات بده و اگه خواست، یک پست استراتژیک. پست اطلاعات شامل هیچ چیز دیگری جز اطلاعات خود فرد نباید باشه. پست استراتژیک هم هر فاز یا روز، فقط یدونه هست. اینه که تنظیم کنید. بحث اینا نداریم. بعد از پست اول اگه اقدام به پست مجدد بکنید، پست حذف خواهد شد.

خود شاه محدودیتی در پست نداره، ولی بازی در اصل روی شاه نیست و منتظر حرفای شاه نباید باشید. شاه صرفا وظیفه حکمرانی داره.

رای هم که از فاز روز سوم یعنی چهارشنبه هست. قبلش نداریم.

یوزرها هم اسامیش مشخص هست دیگه که کی چی هست. وفاداری یا عدم وفاداری هم واضحا نامشخص هست.

دور اول هست و احتمالا ضعف‌هایی در بازی باشه. ویرایش پست نقش‌ها هم تازه تکمیل شده. امشب دوباره بخونید. امیدوارم بازی خوبی باشه و لذت ببرید.

 

[پادشاه]

اهمم، جناب مشاور مثلا اعظم، تا حالا فکر کردی تورو برای چی مشاور خودم کردم ؟
چی ؟ چی گفتی ؟ هه چون میدونی و حکیمی ؟ اونکه تو این دربار کوفتی همه مدعین خیلی میدونن. همین شهربان شمال حداقل تو ۲۰ تا گشت شبونه زیرآبتو زده و سعی کرده که خودشو دانا جلوه بده. اصلا چرا راه دور، برادر ما هم هزار بار نشسته هزار و یک شب از بر کرده که وقتی بهش میگم یه چیزی تعریف کن، قمپز‌ در کنه خیلی میدونه، لاکردار انگار نمی دونم اگر ما نبودیم تا حالا ۱۸ بار دربار رو کلا عروس کرده بود و ما الان باید مشغول جهاز جمع کردن می بودیم. هه.


بگذریم نه، تورو مشاور کردم، چون اندازه می دونی، میدونی کی باید دستمال دستت بگیری و گرد گیری کنی جوری که ما خوشمون بیاد و کی هم آفتابه بگیری به دربار و رعیت تا بازم ما خوشمون بیاد.

اونوقت تو که تنها هنرت دونستن اندازست، باید یه همچین دوغی رو بزاری سر سفره شاه و ولی نعمتت ؟ تو نمی دونی من این اشربه بهشتی رو چقدر دوست دارم و سلطنت به کل رعیت پدر سوخته به کف روی این دوغ برام ارزش نداره ؟

از جلو چشم من دور شو و برو به اون آشپز پفیوز بگو یک بار دیگه اگر نمک دوغ رو کم بریزه، میدم غذاشو با عرق خر بیابون از این به بعد شور کنند. برو بیرون و از جلو چشم من دور شو که می خوام بگیرم بخوابم الدنگ میرزا ...

ببین چطوری کام مارو به همچین اشربه برایی تلخ کردن، ای نفرین به شما رعیت نمک نشناس.

 

[ژنرال]

هزاران درود خدمت حضرت قبله عالم، پادشاه پادشاهان. بنده حقیر دوغ نمیخورم بنابراین نظری ندارم عالم به فدا. گرچه دوست دارم فرصت را غنیمت شمرده و تا کامتان تلخ است خدمت مبارک عرض کنم که بنده امروز دفتر و دستک را از ژنرال سابق تحویل گرفته ام (لعنت همایونی بر وی باد) و باید بگویم که اوضاع و احوال ارتش همایونی بسیار خراب تر از اوضاع آشپزخانه ی همایونیست.گویا ژنرال سابق قبل از رفتن با ارتش مقدس ما ماتحت خویش را پاک نموده که از آن چیزی نمانده جز چند گروهبان یه لاقیبا و چند سرهنگ فرتوت و متعفن. بگذریم، در حال حاضر، به علت شرایط خطیر که جناب عالی به آن اشراف کامل دارید فرصتی برای بازسازی قوا نداریم، ناچارا اینجانب قصد دارم گروهی کوچک اما زبده جهت ماموریت های پیش رو برگزینم تا بلکه ریشه خائنین را از دربار پاک نماییم. به امید مزدا بازسازی ارتش را پس از ختم این قائله آغاز خواهم نمود. گزاراشات لحظه به لحظه خدمت مبارک جناب عالی ارسال میگردد.

 

[خزانه دار]

سلام بر دربیاریون محترم و شاه شاهان
اعلی حضرتا؛ الهی پیشمرگتان بشوم
چه مهلکه‌ای برپا شده. تاج و تخت به چه روزی افتاده که باید هر روز و هر شب نگران جان همایونی باشیم. به شما وعده میدهم این توطئه را با چشم بر هم زدنی رفع کنیم. مبادا با دست روی دست گذاشتن ما نوکران؛ از شکوه سلطنت نزد رعایای خام و هیچ ندان کاسته شود.
متاسفم که یکی از اعضای شورا شروع کننده‌ی این مهلکه بوده. هیچ‌گاه نمیخواستم در چشم شما اسم شورا چنین بی‌ارزش شود و با شک و شبهه بما بنگرین. هدف اصلی من پیدا کردن رئیس بی‌وجدان است. او که مسبب همه چیز بوده و مایه‌ی ننگ دیگر اعضای شورا شده. او که نمک خورده و نمکدان شکسته. تا پایان این خیانت غیرقابل بخشش؛ خواب بر من حرام است.

 

[مشاور اعظم]

اعلیحضرت کاکو صبر بده میگم اون قرمساق دفعه بعدی برات دوغ و گوشفیل بیاره. من فعلاً باید بفهمم چرا تو که پادشاه قاجاری، ژنرالت رو از دوره ساسانی آوردی. خزانه دارت هم که از شیعیان روسیه تزاریه. اَرنج دربار رو طوری چیدی که سگ سینه پهلو میکنه، بعد انتظار داری شهربان شمال در مورد من برات آواز شور بخونه؟

 

[دبیر دربار]

درود پادشاها. دبیر دربارتان پیشنهاد می‌کند جهت خنثی‌سازی هرگونه توطئه، سری به شهربانی‌های شمال، مرکز و جنوب بزنید و هر بار یکی از شوالیه‌ها را با خود ببرید، که بنده شک ندارم بدین ترتیب خیانتکاران شناسایی خواهند شد. البته جهت محکم‌کاری بهتر است به جای خودتان بدل بفرستید تا خدایی نکرده قاتلی (چشمش کور) شما را از ما نگیرد. باشد که بعد از هفت روز و هفت شب مهمانی مفصلی به مناسبت سلامت پادشاهمان بگیریم.

----------
من تا فاز چهارم عملا اطلاعات خاصی ندارم که بخوام به اشتراک بگذارم، منطقی هم اینه که اسلحه رو بعد از پرسش بدم. بنابراین فعلا صحبت خاصی ندارم؛ صرفا سعی می‌کنم تاپیک رو بخونم و اگه ایده‌ای برای استراتژی به ذهنم رسید بگم. استراتژی پیشنهادیم، فعلا اینه که شاه ۳ روز اول با سه شوالیه مختلف به سه شهربانی مختلف بره تا احتمال سوقصد به حداقل برسه.

 

[پادشاه]

دیدی وزیر محبوبم دیدی ؟ شورای ما را دیدی ؟ حال می بینی وقتی می گفتم حتی میان وفادارانم هم تنهایم گزافه نبود؟ اعضای فشلِ تهی بنیه، دارد این شورا و هر کدام در این مقطع حساس کنونی، مشتی لاطائلات تحویل ما دادند و آخرش هیچ. نه ما شاه نیستیم که اگر بودیم باید در دم حکم میدادیم همان کاری را با این این خیک های ادعا کنند که آغا محمد خان با لطفعلی خان زند کرد. هیهات که از جورِ جهان تنها همین نمک نشناس برایمان مانده اند و دیگر هیچ.

من حتی به آن سلفِِ پفیوزِ قاجاریم، ناصر قبطه می خورم،او اگر امیرکبیرش را کشت و دربارش پر شد از امثال همین هایی که دورِ من جمع شده اند، باز جیرانی داشت که اگر از جورِ دربار و حرم سرا و دول روس و انگلیس به ستوه می آمد، به آغوش او پناه می برد، اما من چه ؟ کل پادشاهی در خطر است و دریغ از حتی یک کلام آرامش بخش از ملکه هوایی و برادر قمار باز و اون شاهزاده زن باره ام.

آه وزیرکم، من اگر بتوانم بر تمامی درد هایی که بر سینه ام افزون شده تاب بیاورم و غم، ملک و ملت و دین را یکباره تحمل کنم و از جورِِ تمام خائنین چونان آهویی که از جورِ صیاد رهیده، دور شوم، و حتی و حتی و حتی بر غم فقدان تو دانای بی همتا فائق آیم، لیک هیچ وقت نتوانم بر جوری که این مشاور اعظم احمق بر من مستولی گرداند چیره شوم. آخر با همه چیز شوخی و با دوغ ما هم شوخی ؟

اه خسته شدم از این لحن کلاسیک مسخره، تو که غریبه نیستی وزیر، ما هم که شاه ساسانی و غزنوی و قاجار نیستیم، آخه تو سال 2023 کدوم شاه احمقی به این لحن مسخره حرف میزنه که مارو مجبور کردن اینطوری حرف بزنیم، ای تف تو ذات این شورا که این لحن رو انداخت تو دهن ما.

میدونی وزیر، دیروز تو شورا به این مرتیکه ی هرجایی ژنرال میگم، دوغم کم نمک بوده، میگه، اعلی حضرتا، میین که دیغ نیمیییخییرم نیییمیتونم نیییظر بیییدم. آخه عروسِ زندان، تو ژنرالی ؟ تو بنده مایی یا بنده دوغ ؟ وقتی من که ولی نعمتتم میگم دوغش بده، باید بگی بده، کار که بلد نیستی، اینم بلد نیستی ؟ البته قدیم اینطوری نبود وزیر، قبلا خوب دستمال میگرفت دستش، نکنه خائن شده باشه ؟ بدم مراقبش باشن.

اون مشاورِ روسوفیلِ نمک به حروم رو بگو، معلومه که من انتصاب هام مشکل داره، یعنی مرتیکه واقعا فکر کرده مثلا وقتی خودشو گذاشتم مشاور چیزی بارش میشده؟ دِ لاکردار تو اگر شبیه پارسا پیروزفر نبودی که برای دربانی شمال هم نمیفرستادمت مردک، گفتم یک سمت اینجا باشی بلکم زمان خماری مستی نمک رو زخم من بشی، میفهمی که وزیر چی میگم ؟ آره تو خوب می فهمی اینو، یادم نبود، قاه قاه قاه، ولی یک بار دیگه به من بگه شبیه شاه های قاجاری، براش شاه قاجار میشم، مثل آغا محمد خان باهاش رفتار می کنم. ببین کی گفتم.

آخ ولی وزیر کاش زنده بودی و میدیدی تو شورا چطوری آفتابه گرفتم به همه، واقعا دم اعلی حضرتیم گرم.

دبیر اومد شیرین بازی در بیاره، شروع کرد، پیشنهاد دادن که با خائنین چیکار کنیم، بعد فکر کرد مثلا خیلی فکر شاذی کرده، منم نذاشتم حرفش تموم شه وسطش براش خوندم:

از کرامات شیخ ما عجب است، پنجه را گز نمود و گفت وجب است
از کرامات دیگرش این است، شیره را خورد و گفت شیرین است
یک کرامات دیگر هم دارد، ابر را دید و گفت که می بارد
​

ببین قیافش دیدنی شده بود، قشنگ می خواست تو زمین فرو بره، بعد دیدم اون مشاورِ بیشرف هم داشت زیر لب می خندید و با ژنرال پچ پچ می کرد، منم که دیدم اینطوریه برگشتم ازشون پرسیدم:

-شعرش قژنگ بود ؟

با یه آب و تابی شروع کردند پر طمطراق که به به، شاه از این لطیف تر و خوش ذوق تر نداریم و خلاصه حسابی دستمال دست گرفتن، بعد یهو گفتم:

- ولی غلط بود. قاه قاه قاه، پیشنهاد دبیر خیلی هم خوب بود و من حتما ازش استفاده می کنم.

ببین یعنیا واقعا دیدنی بود حال اون دوتا بشکه خودپرستی از بلایی که سرشون آورده بودم، مطمئن بودم اگر پادشاه نبودم همون لحظه سرمو میذاشتن رو سینم. ولی خب الان کتفمم نمی تونستن بخورن و حالی میداد واقعا.

ولی خودمونیم این شورا همشم بد نیست، لامصب خزانه دار انتخاب کردم، در حد، هم خوش بیانه، هم مبادی آدابه، هم خوش سیماست، هم خوش لباسه، هم ... آره آره همون، اما می گفتم، خلاصه از وقتی هم که اومده خزانه سلطان رو خوب جمع کرده. خلاصه که زن زندگیه قشنگ. حیف حیف که دیگه از سن و سال من گذشته عاشقی. اون پسره احمق شاهزاده اگر عیاش نبود، همین دختره رو براش می گرفتم. هه حالا فکر کن این همه از این خوشم میاد خائن باشه. ولش کن، انتهای لق همشون اصن وزیر.

باری، ولی میدونی وزیر، واقعا تنهام، نه امیدی به شورام دارم و نه امیدی به خانوادم. راستش اگر میدونستم این گروه خائن، از من بهتر پادشاهی می کنند، میسپردم بهشون و خودم میرفتم یه گوشه ملک تو جنگل نا پدید میشدم. اما حیف که می دونم اینا اگر سلطان بشن، همین آسایش حداقلی ملک رو هم ازشون میگیرن. مجبورم که بجنگم. ولی تو بدون، واقعا خستم، شاید زود منو فرستادن پیش خودت این قرمساقا وزیرکم ...

 

[ملکه]

نبينم غمتو سلطون ☹

من همونجور كه با لباس سفيد اومدم با كفن از دربارت ميرم نميزارم خط روت بيفته خيالت تخت

ديگه نبينم پيش چشم من از خزانه دار و كوفت و زهر مار حرف بزنيا تو شوشوي خودمي نميزارم كسي بگيرتت از من

امشبم قرمه سبزي بار گذاشتم سبزي هاشم خودم چيدم از باغچه كاخ ، بيا پيشم تا صب سريال ميبينيم

من عين اين ملكه هاي چسي چشم بادومي نيستم كه ٢٤ اي بشينم تو يه اتاقك قوطي كبريت با موهاي مرتب كرده و لباس مهموني روي تشكچه خيره به در

خودم غذامو بار ميزارم زن بي عرضه نيستم شوورمو سفت ميچسبم كه نره يهو . هركيم چپ نگاش كنه آ همين سنجاق سر اندازه گرازمو ميكنم تو حلقش

 

[God]

خب. بسیار هم عالی. از ظهر امروز و بعد از پست پادشاه، در فاز یک هستیم. محدودیت روزی یک پست رعایت شود.

برای این‌که زمان‌ها یکسان باشه، هر شب ساعت ۲۰:۰۰ به وقت ایران، اطلاعات به این صورت به شوالیه‌ها داده می‌شود:

صبح به کدام سمت رفته‌اند و شب قرار است کجا باشند.

به شهربان‌ها نیز این‌ گفته خواهد شد که:

ظهر کدام شوالیه همراه با شاه/بدل پیش آن‌ها آمده.

همچنین به بستگان هم گفته خواهد شد که کدام شوالیه همراه با شاه/بدل پیش آن‌ها آمده است.

گاد شخصا هیچ اطلاعاتی وارد بازی نمی‌کنه و خود افراد باید این اطلاعات را هر آن‌طور که صلاح می‌دانند، بیان کنند. البته دقت کنید که پست اطلاعات باید کوتاه و فقط شامل اطلاعات باشد. سایر صحبت‌ها را باید روزانه در پست استراتژیک بنویسید.

پاسخ پرسش‌های اعضای دربار هم فقط به خودشون اعلام می‌شود و اگر بخواهند کسی را مسلح کنند، فقط خود آن فرد متوجه خواهد شد.

همینا فعلا. سوالی چیزی هم دارید بپرسید.

 

[ژنرال]

دبیر محترم دربار میفرمایند که ایشان تا فاز چهارم پرسش ندارند بنابراین اطلاعاتی نمیتوانند در اختیار شورا قرار دهند، همممم یا بنده پیر و شکاکم یا این جمله واقعا مشکوک است، گویی با خویش تکرار میکند که باورش شود پرسش دارد. بنده بی صبرانه منتظر نتیجه پرسش شما باقی خواهم ماند. به قول والامقام چشم بسته غیب گفتید. وای به روزی که نتیجه پرسش ساختگیتان با پرسش من مغایرت داشته باشد. علی ای حال چند تن از گماشتگانم را برای پاییدن شما اجیر میکنم. این بود استراتژی امروز ما. تا استراتژی ای دیگر بدرود.

 

[شهربان مرکز]

سلام به همگی
اطلاعاتی که به من داده شده اینه که شاه یا بدلش با یکی از شوالیه ها که نمی دونم می تونم بگم یا نه اومده پیش من. شاه عزیز. اگه خودت بودی که آفرین همینو ادامه بده. بدلاتو بفرست واسه اونا یکیشون یه خائن کثیفه. اگه بدلتو فرستادی برای من که متاسفم. امیدوارم فردا اتفاق بدی برات نیوفته.
اونجوری که من فهمیدم این پادشاه رو از دست بدیم بازی یه هرج و مرجی می شه که در آوردنش واقعا سخته. تمام تلاش فعلا در این باشه که شاه زنده بمونه. پس شاه ناهارارو فقط بیا پیش خودم. هر چی دوس داری می گم بانو برات بپزه

 

[شوالیه سیاه]

پست اطلاعاتی:
سلام دوستان. شاه دستور داد که من با خودش یا بدلش برم جنوب پیش بچه های بندر. شهربان جنوب یه قلیه ماهی ناب داد خوردیم. شب هم در خدمت شاهزاده هستم. شنیدم خیلی هوس بازه. تا صبح باید دخترا رو چک کنم که تیزی یا سمی جاساز نکرده باشن.
هدف اصلی من پیدا کردن اون شوالیه خائنه که کنار هم سوگند خوردیم تا آخرین قطره خون از شاه حفاظت کنیم ولی اون ملعون قسمش رو شکست و خیانت کرد. بعد از اینکه پیدات کنم سرت رو میزنم سر نیزه که درس عبرت بشه واسه بقیه شوالیه ها.

 

[شاهزاده]

آقا دیشب این شوالیه سیَه چرده و پاپا یا یکی از اون بدلای دوزاریش اومدن پیش من کلا سیستمو به هم ریختن. برنامه داشتم برم کلاب دو سه تا دختر بلند کنم که اومدن کلا کنسل کردن همه چیو. بعدم که دو نفری اومدن نمیتونستیم سوار لامبورگینی که برام خریده بشیم بریم دور دور. مجبور شدم خونه بمونم وید بزنم تا صبح. خودت میای هیچ یکی دیگرو برا چی با خودت میاری. حداقل یه رولزرویسی چیزی دیگه هم برام بخر که بیشتر از دو تا صندلی داشته باشه.
به هرحال. منو کلا وارد بازیای کثیفتون نکنین بزارین جوونیمو بکنم اینجا. شوالیه سیاه میگه تو سواحل جنوب و اینا هستیم ولی خب من خیلی نمیدونم. هیچوقت جغرافیم خوب نبود با اینکه همه نمره هام 20 بود. تنها چیزی که میدونم اینه که اگه اینجا جنوبه, دخترای خوبی داره. البته اگه بعضیا بذارن.
فعلا بسه دیگه من برم دو تا تیکتاک ضبط کنم.

 

[God]

فاز روز اول تمومه. در فاز دوم هستیم.

دیشب هم کسی نمرد و همه سالم هستن.

دو نکته:

اول این‌که فاز تا بامداد هست برای رای دادن یا اهداف.
برای فعالیت چون دوستانی از آمریکا و کانادا داریم، تا صبح هم می‌تونه بخشی از فاز قبل باشه. هرکدوم راحت‌تر باشید و به نفع‌تون باشه، تنظیم می‌شه براتون. در واقع بامداد تا صبح زمان آزاد هست. اگه پست داده باشید در روز قبل، این‌جا پست بدید برای روز بعدتون حساب می‌کنیم. اگه پست نداده باشید، روز قبل.

دو این‌که گفتن ساعت ۲۰ دیر هست، زودتر اعلام بشه وضعیت. چشم. ساعت ۱۸ اعلام می‌شه از این به بعد.

ضمنا دوستانی که هنوز هیچ پستی ندادن، پست بدن که ببینیم چه شکلی هستن.

 

[پادشاه]

وزیرم، دیروز که من داشتم در خلوت خودم با تو در تالار آینه نجوا می کردم، گویا این ملکه که تو برام لقمه گرفتی، اومده بود پشت در و تمام مکالمات من رو شنید و از اون بدتر مکالمه من در مورد خزانه دار رو هم شنید. تو این بلبشو فقط همینو کم داشتم. این وسط اصرار اصرار که امشب به قصر اون برم و تا صبح رو باهاش باشم، کلی هم شیرین بازی که برات فلان می کنم و برات بیسار می کنم. انگار ما اتفاقی شاه این مملکت شدیم و از بچگی خر بودیم. یکی نبود بهش بگه، زن، درسته به فراخور زمانه حرم سرا نداشتم و مثل شاه بابای فقید هر شب با زنی معاشرت نکردم، اما بهرحال اینقدر از آداب حرمسرا اطلاع دارم که بدونم قبول این دعوت خودش نوعی خودکشیه. چون اگر خائن باشه که قطعا با این کینه ای که دیروز ازم داشت منو میکشت و اگر هم خائن نبود، تا صبح مغزی برام باقی نمیزاشت تا مجبورم کنه خزانه دار رو عزل و سر به نیست کنم، که این دومی از اولی بدتر بود. یادم باشه به خزانه دار بگم مواظب خودش باشه. تا مکر زنانه ملکه به بادش نده.

راستی دیروز حس کردم شهربان مرکز یک سر و سری هم با ملکه داره، چون ظهر که برای سر کشی رفته بودم، مرکز، دیدم ملکه هم اونجاست، ملکه چیز هایی می گفت و شهربان مرکز هم غیر طبیعی همه اونها رو تایید می کرد و سر تکون میداد و گه گاهی هم لبخند میزد. رفتارش کمی فراتر از دستمال بدست بودن های رایج درباری بود. راستش وقتی این صحنه رو دیدم، خواستم در دم شهربان مرکز رو بدم دست جلاد، ولی میدونی وزیر، در شرایط فعلی دستم برای خیلی از اقدامات بسته است. باید خیانت این دو برام خیلی بیشتر از این روشن بشه، برای همین امروز هم دوباره به مرکز سرکشی می کنم تا ببینم باز هم ملکه اونجا آمد و شد داره یا نه، که اگر داشت دمار از روزگار آن مردک بیشرف در بیارم.

وای وزیر، واقعا مردنت زود بود. هر وقت که زمانی با این پسرک عیاش میگذرونم اعصابم خورد میشه. اگر نبود شباهت ظاهری بی حد و حصرش به من، شک می کردم که واقعا پسر منه. یعنی بویی از کیاست و کاری بودن پدرش نبرده. تو باید می بودی تا این بچه رو به تو بسپرم بلکم می تونستی ازش یه شاه در بیاری. بخدا قسم می خورم که اگر امیدی به این پسر داشتم دعا دعا می کردم که خائن خانوادم باشه و بخواد سلطنت رو از من بگیره. هر چقدر شاه عباس کبیر نسبت به توانایی های فرزندانش بد گمان بود، و همشون رو از ترس شورش از سر راه برداشت، من دوست داشتم که شاهزاده هام توانا باشن تا خیالم از بعد خودم راحت باشه. دریغ که اینطور نیست و وزیر لایقی چون تو هم نیست که نجاتش بده.

دیشب با شوالیه سیاه به کاخ زمستونه اش به جزیره کیش رفتیم. بی پدر توی تنها چیزی که خوبه جمع کردن زنا دور خودشه، عجب سلیقه ای هم داره پدر سوخته. چه داف هایی رو دور خودش جمع می کنه. البته ازش خوشم اومد، اومد و یه تعارفی هم به ما زد و اهل تک خوری نبود. اما کور خونده، فکر کرده که من تن میدم به همچین چیزی تا بی پدر تا عمر داره بخواد از ترس مادرش مارو تلکه کنه. البته شایدم می خواست به کمک یکی از این داف ها کلک مارو بکنه ؟ نه ؟ نمی دونم، به هر حال که زیر بار نرفتم و هنوز سپیده صبح نزده با جت به تهران برگشتم. اما فکر نمی کنم که این پسرم خائن باشه، احتمالا امشب هم به کاخش میرم. البته فکر نکنی به قصد دید زدن داف هاییه که اونجا رفت و آمد دارند ها، قاه قاه قاه، نه فکر می کنم اونجا امن تره. چی ؟ اوه یادم نبود وزیر که تو از همه زیر و بم ما خبر داری، آره به هر حال تو خودت بهم یاد دادی که وصف العیش، نصف العیش. قاه قاه قاه.

امروز حس سر خوشی دارم، احتمال داره که تا عصر یک بار دیگه هم بیام و باهات صحبت کنم وزیر.

 

[ملکه]

سلام ديشب شاه يا بدلش اومدن شام پيشم . شواليه سفيد برفيم باهاشون بود . خداروشكر اتفاقي نيفتاد و شاهمون سالمه.

همه بيان اطلاعات بدن وگرنه نميتونيم تناقض دربياريم

 

[شهربان شمال]

قبل اینکه پست هارو بخونم باید خبری رو بدم خدمت مردم شریف. دیروز ظهر شاه یا بدلش با شوالیه ی زرین قدم رنجه کردن و ناهار رو پیش این بنده ی حقیر گذراندن

 

[دبیر دربار]

پست استراتژی:

دبیر محترم دربار میفرمایند که ایشان تا فاز چهارم پرسش ندارند بنابراین اطلاعاتی نمیتوانند در اختیار شورا قرار دهند، همممم یا بنده پیر و شکاکم یا این جمله واقعا مشکوک است، گویی با خویش تکرار میکند که باورش شود پرسش دارد. بنده بی صبرانه منتظر نتیجه پرسش شما باقی خواهم ماند. به قول والامقام چشم بسته غیب گفتید. وای به روزی که نتیجه پرسش ساختگیتان با پرسش من مغایرت داشته باشد. علی ای حال چند تن از گماشتگانم را برای پاییدن شما اجیر میکنم. این بود استراتژی امروز ما. تا استراتژی ای دیگر بدرود.

نتیجه‌ی پرسش من چگونه می‌تواند با پرسش شما مغایرت داشته باشد جناب ژنرال؟ بنده از وفاداری شهربان‌ها مطمئن می‌شوم و جنابعالی اگر وفادار باشید از وفاداری شوالیه‌ها باخبر می‌شوید. چگونه ممکن است نتایجشان مغایرت داشته باشند؟ مگر امکان دارد وفاداری شوالیه‌ای به وفاداری شهربانی گره خورده باشد یا برعکس؟
ثانی، شمایی که به این موضوع که واضح در توضیحات نقش‌ها آمده توجه نکرده‌اید، عجیب است که نکته‌ی ظریف‌تر یعنی پرسش نداشتن رئیس خائنین ملکه‌ی ذهنتان بوده. چنین آگاه بوده‌اید به پرسش نداشتن رئیس اما به نکته‌ی ساده‌تر یعنی تفاوت پرسش‌ها دقت نکرده‌اید، گمان بنده این است که شما شاید خود رئیس خائنین باشید که چون پرسش نداشته‌اید پرسش‌ها را درست نخوانده‌اید. شاید هم همان‌طور که خودتان فرمودید دیگر پیر شده‌اید، هنوز برای نتیجه‌گیری زود است.

در ضمن، متوجه نمی‌شوم چه چیزی در استراتژی من بدیهی و چشم‌بسته‌غیب‌گفتن بوده است. پیشنهاد بنده این بود که پادشاه هر روز با یک شوالیه و شهربان متفاوت دیدار کند و در سه روز اول گزینه‌ی تکراری انتخاب نکند مبادا آن یک نفر خائن باشد. اگر این به عنوان استراتژی شروع بازی برای شما تا این اندازه بدیهی است حتما بسیار خبره و مجربید در این بازی.

سلام به همگی
اطلاعاتی که به من داده شده اینه که شاه یا بدلش با یکی از شوالیه ها که نمی دونم می تونم بگم یا نه اومده پیش من. شاه عزیز. اگه خودت بودی که آفرین همینو ادامه بده. بدلاتو بفرست واسه اونا یکیشون یه خائن کثیفه. اگه بدلتو فرستادی برای من که متاسفم. امیدوارم فردا اتفاق بدی برات نیوفته.
اونجوری که من فهمیدم این پادشاه رو از دست بدیم بازی یه هرج و مرجی می شه که در آوردنش واقعا سخته. تمام تلاش فعلا در این باشه که شاه زنده بمونه. پس شاه ناهارارو فقط بیا پیش خودم. هر چی دوس داری می گم بانو برات بپزه

چه چیزی باعث شده که ندانید می‌توانید بگویید یا نه؟ پر واضح است که تنها نکته‌ی این بازی برای شهربانان، اگر بیگناه باشند، ارائه‌ اطلاعات است تا به پیشبرد بازی کمک کنند، و خداوندگار هم این را تحت تاکید قرار داده است. گویی شما آن‌قدر نسبت‌به بازگو کردن اطلاعاتی که داشته‌اید اکراه ورزیده‌اید که حتی به خود زحمت ندادید با خداوندگار راز و نیاز کرده و از او بپرسید آیا می‌توانید این اطلاعات را در اختیار سایرین قرار بدهید یا خیر. حال دلیلش ترس است یا نقشه‌ای شومی که در سر دارید، خدا داند، اما هر چه هست بیگناهانه نمی‌نماید.

 

[شهربان شمال]

امروز بازهم شاه یا بدلش با شوالیه ظرین ظهر ناهار در خدمتشون بودیم