برای دیدن محتوای انجمن باید ورود کنید. اگر حساب کاربری ندارید اکنون ثبت‌نام کنید.

تحلیل تحلیل دور هفدهم | بزم بزهکاران

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
با سلام و درود. الان که این تاپیک رو می‌سازم بازی هنوز توی فاز صفره. قطعا براتون سوال پیش می‌آد که آرش چرا تاپیک تحلیل رو اینقدر زود زده. پایین‌تر که برید، دلیلش رو خودتون می‌فهمید :دی
 
مافیایی
نوشته‌ها
186
پسندها
73
امتیازها
50
مدال‌ها
9
فعلا درود :دی
 
مافیایی
نوشته‌ها
186
پسندها
73
امتیازها
50
مدال‌ها
9
خب با آرش تصمیم گرفتیم یه حرکتی بزنیم :دی از اونجا که من شرکت نمیکنم ولی بازی رو میخونم بعنوان یک فرد خارج از بازی که از هیچی اطلاع نداره سعی میکنم حدسیاتم رو و شواهد بازی رو خیلی مختصر و کوتاه اینجا بنویسم :دی عین امیر من بلد نیستم حاشیه برم و بپیچونم حرف رو :)) فقط اینکه امیدوارم تا انتهای بازی بتونم ادامه بدم وگرنه همین پست هم پاک خواهد شد :دی

تا فاز 0 من روی چند نفر صرفا یک سری حس ها دارم و وایب گرفتم ازشون که پایین میگم بقیه فعلا خنثی ن :دی

ترسا به نظرم دیدش به بازی جوریه که میخوره بیگناه باشه خوب شروع کرده 70 میذارم بیگناه :دی
اشکان بنظرم حرفش اونقد مشکلی نداشت که بعضی ها گارد گرفتن در مقابلش
هادی بنظرم شروع خوبی نداشت. یعنی هادی طور نبود خیلی میخواست منطقی جلوه کنه در صورتی که یک سری حرف هاش اصلا منطقی نبود ( جز اون حرف که نباید کسی به خودش رای میداده و پس وقتی داده به خودی خود حرکت مشکوکه) مثلا نوشته بود که اشکان میتونه مافیا(گناهکار)ی باشه میخواد پشت دست پویا تا آخر بره، این حرف رو من اصلا نپسندیدم
ال امین وایب منفی میده حرف هاش، ال امینی که همه میشناسن نمیتونه انقد به جزییات توجه نکنه :دی
مهسا هم حرفایی که بقیه زدن رو به زبون خودش اومد بازگو کرد صرفا و چیز خاص دیگه ای نبود :دی
این تا اینجایی که خوندم
حالا بریم جلوتر ببینیم چی میشه و چی پیش میاد :دی
 
آخرین ویرایش:
مافیایی
نوشته‌ها
186
پسندها
73
امتیازها
50
مدال‌ها
9
فاز ۱:
بالاخره فاز‌ یک رو تونستم تموم کنم خدا لعنتتون کنه
سریع اگه بخوام برم سر اصل مطلب چرا واقعا رای ندادین دیروز به ترسا؟ تنها در صورتی میتونم بپذیرم که هیچ شکی روش نداشته باشین
وگرنه حتی اگه ۵۱ درصد هم براتون گناهکار بود باید رای میدادین، چون قطعی فرداش باز خود ترسا اعدام میشد دیگه، یه روز بازیو عقب انداختین که چی بشه؟. تکلیف پویام مشخص میشد این وسط
بنظرم خیلی واضح بود که رای بدین و من تعجب کردم واقعا
مثلا عرفان گیر درستی داد همون اول به ترسا ولی رای بهش نداد، جدی چرا عرفان؟ یا امین حتی
خود ترسا خوب شروع کرد بنظرم ولی رفته رفته و خصوصا در جواب هاش یه کم ضعیف ظاهر شد که یحتمل بخاطر مشغله بوده، مثلا عرفان یه چیز مطرح میکرد ترسا یه چیز دیگه جواب میداد
در کل با پست شماره ۲۱۷ ترسا بنظرم ۸۵ درصد گناهکاره و از اون ۸۵ درصد ۹۵ درصد مافیا :دی
توی رای های فاز ۱ هم بنظرم یه یارش بهش رای داده و تو دفاعیه برداشته اولویت رو، یه یارش از کنارشم رد نشده، حالا این حدسه
این راجع به بحث اصلی
پویا بنظرم از همون پست اولش مشخص بود که بیگناهه :دی
بعد مهسا میگه از پویا چیزی نگرفتم و میاد ادعا میکنه که « از اینکه پویا من رو سفید داره حس خوبی نمیگیریم» که بنظرم فیک اومد
رضام بنظرم خوب بوده گیر هادی خوب نبود بهش چون بقول رامتین مشخص بود چیه داستان ولی جواب رضا اونقد درست نبود، اما فعلا هنوز به سمت مثبت میل میکنه :دی
من فقط دلم میسوزه واسه مافیا :دی اگه واقعا ترسا مافیا باشه میخوان چیکار کنن؟ هیچی واقعا. حتی بنظرم اگه ترسا مافیا باشه، اعضای مافیا باید تلاش میکردن تا تو فاز 1 ترسا رو خودشون بدن بیرون یا حداقل یه تلاشکی میکردن واسه اینکه یه نفر دیگه هم تو اتهاما باشه. با این بازی احتمال خیلی زیاد ترسا اعدام بشه. از وکیل که هیچجوره نمیتونن استفاده بکنن الان نه تو شب نه تو روز ( درصورتیکه ترسا مافیا بوده باشه)
اگه ترسا مافیا باشه ( که احتمال 80 درصد هست طبق اصول بازی خصوصا رای گیری ) پویا عجیب غریب گذاشته لا منگنه مافیا رو و رسما کارشون تمومه حتی از مفتش هم نمیتونن استفاده درست بکنن
این تا پایان فاز ۱ و صبح روز جمعه :دی
 
آخرین ویرایش:
مافیایی
نوشته‌ها
186
پسندها
73
امتیازها
50
مدال‌ها
9
فاز 2:
اپیلاسیون طبیعی شدم دیشب وقتی دیدم ترسا قاضی هست :دی جدی من هم مثل خیلیا تو بازی فکر میکردم گناهکار باشه. اما ایرادی نداره پیش میاد این اتفاقات در بازی خصوصا توی ادوار اخیر
مشکل اصلی من با بیگناها اعدام ترسا نبود. اخر فاز 1 گفتم دوباره تکرار میکنم، مشکل من این بود که دیروز باید این اشتباه صورت میگرفت. الکی و بیخودی یه فاز عقب افتادین. کاملا واضح و مبرهن بود که ترسا در نهایت فاز 2 اعدام میشه. اگه فاز 1 این کار رو میکردین با لطفی که امیر در حقتون کرده بود بازی گره نمیخورد. هادی و یا هر کس دیگه ای در صورت اعدام اطمینان داشتین به نقشش. الان با توجه به این جو لباس در این دور هیچ کاری نمیتونین بکنین هی باید به این فکر کنین که فرد اعدامی لباس داره نداره یا چی
بیشتر از این دیگه چیزی نمیگم، نمیگم ترسا خیلی خیلی بد بود نه، گفتم شروعش خوب بود ولی جلوتر که رفت بد بود خصوصا یه پستی که پارتیزان بودن پویا رو زیر سوال برد خیلی خیلی بد بود
همین دیگه حالا ببینم چه میکنید :دی
 
مافیایی
نوشته‌ها
186
پسندها
73
امتیازها
50
مدال‌ها
9
فاز 3:
خب خب خب :دی اول یه گزارش ریز داشته باشیم بریم تحلیل بعدش این فاز فاز تحلیلیه بیشتر تا گزارشی :دی
بنظرم هم عرفان و هم هادی خوب پست دادن و خوب بازی کردن از جمله عرفان که واقعا فکت ها روش میتونست بشینه خصوصا گیری که رامتین بهش داده بود اما صداقت کلام کاملا تو حرفاش بود و تونست رای رو برگردونه
بعد یهو عصر شد همه ریختن رو امین. حقیقتش هنوزم دلیلش رو متوجه نشدم :دی درسته امین از اول بازی امین نبوده ریگ به کفشش بوده خصوصا گیر های بیخودی و بعضا ملا لغتی که میداد مثلا یکیش به رضا(فک کنم) سر لفظ به خوبی. اما اینکه یهو تو یه ساعت همه رای ها شد امین رو من متوجه نشدم هنوز. بعد هم که یاسین اومد و دست محمدامین موند تو پوست گردو :دی
رای ها و اعدامی و ایناهم که کاملا واضح بود دیگه نیازی به بحث نداره که هادی بیگناه بوده

تحلیل:
اگه یه درصد محمدامین بیگناهی بوده باشه که چنین کاری کرده باشه (همون یک درصد هم من بعید میدونم) باید اعدام شه تا درس عبرتی بشه برای سایرین :دی از طرفی قطعی بیگناها میبازن اینجوری و خون محمدامین مباه میشه و میتونین هر بلایی سرش خواستین بیارین :))
اما بقیه حرفام 99 درصدیه که امین و محمدامین مافیان
برنامه و هدفشون به نظرم واسه ادعاهای دیروز مشخص شد بعد از اتفاقات فاز شب. با توجه به فاز شب که ما دو مفتشی داشتیم و یک تیر شب بنظرم هدفشون مشخص شد، برد بازی در فاز شب با زدن تیر و مفتشی :دی
میای ادعای نقش میکنی تا خیلی از نقش ها راحت کنار برن و تو با خیال راحت تر بتونی مفتشی کنی... اتفاقا اینجا سود اعلام نقش ها برای مافیا بیشتر نمایان میشه :دی فرضا 3 بیگناه مونده پویا هم که میدونی پارتیزانه. یاسین هم جایزه بگیر و فرعی. میمونه 3 نفر دیگه که امیدوارم پزشک اورژانس واقعی این اشتباه رو نکنه بیاد یهو خودش رو لو بده که بیگناها بدبخت میشن
این بنظرم برنامه و هدفشون بوده از ادعای نقش تو فاز. بردن بازی در فاز شب :دی
حالا قبل اینکه به مافیای سوم برسم یه نکته م بگم چون من ندیدم امین تا همین ساعت این موضوع رو گفته باشه
چندجا دیدم رامتین در فاز 3 و اوایل فاز 4 و همینطور پویا به قضیه ای اشاره کردن که اره اگه امین قطعا پزشک اورژانس بود شب مفتشی میشد و اینا :دی من جای امین بودم یا بیگناه خیلی دنبال زیر بغل ماری بودم این حالا حقیقت که نه ولی فرضیه میومد تو ذهنم که ممکنه هم پزشک اورژانس باشه اما وقتی دوتا مفتشی دست به نقد دارن نمیاد رو امین پیاده ش کنن اون رو، درسته امینه و خب بازیکن بزرگ اما همین مفتشی نشدن شب خودش دلیل میشه که فرداش بیان نابودش کنن نیازی به مفتشی مافیا نیست :دی این رو ندیدم امین یا بیگناه دنبال زیر بغل مار بگردی اشاره کنه بهش تا اینجا

در مورد مافیای سوم
ما دیشب دو مفتشی داشتیم قطعا. حالا اینکه کدوم دو بوده رو نمیدونم ولی صد در صد یکی از تفنگدار ها قطعا مفتشی شده حداقل. در پست های رضا و عرفان من حقیقتش حتی کلمه ی تفنگداری و چیزی که ربطی داشته باشه به نقش تفنگداری رو ندیدم. پس احتمال میدم توی شب یه حرکتی زدن و مافیا متوجه شده. یعنی فرد x رو مورد حمله قرار دادن فرد x هم متوجه شده که عه تیر خوردم دیشب. من احتمال این رو بسیار بالا میدونم
حالا چه عرفان چه رضا هر دو عمیقا با مهسا در تقابل بودن خصوصا و خصوصا رضا. با توجه به این به راحتی میشه 90 درصد مافیای سوم رو هم مهسا در نظر گرفت

پس احتمال بسیاااااااااااااار بالا:
مهسا، امین، محمدامین مافیا ها هستن. حالا نقششون رو من حس میکنم مفتش امین مهسا وکیل و محمدامین پدرخوانده باشن+ نقش دومشون

جادوگر کیه این وسط واقعا نمیدونم :دی
فقط جایزه بگیر که مشخصه پارتیزان که کاملا مشخصه
میمونه رامتین و محمدحسین و امین کی پی که رامتین احتمالش کمتر از اون دو نفر دیگه ست
اینا تا اینجا
ته بازی هرچی شد یه تحلیل ریز هم قطعا دارم که انجام میدم حتما
 

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
:دی
 
Underwood
نوشته‌ها
496
پسندها
424
امتیازها
565
مدال‌ها
38
سلام :دی ن خسته همگی :))

من خودم خستمه :دی خوبه بازی نکردم، بازی می کردم فکر کنم جون میدادم :)) خیلی انرژی ازم گرفت :دی

بازی خوبی بود :دی پویا می دونه، من اگر به چیزی اعتقاد نداشته باشم، در موردش سکوت می کنم، هیچ وقت علیه اعتقادم حرفی نمیزنم :دی خوب از نظر من با بی نقص خیلی فرق می کنه. ممکنه چیزی بی نقص باشه، اما خوب نباشه، خوب از نظر من چیزیه که، قبل و بعدش آدم یه چیز نباشه، یعنی چیزی براش داشته باشه و خب این بازی به نظرم چیزای زیادی داشت که میشه ازش یاد گرفت. چه در مقام بازیکن، چه در مقام گاد و چه در مقام زندگی روتین :دی و حیف که پندگیرندگان اندکند :))

بگذریم، حتی برای منبر رفتن هم خستمه :دی این بازی خیلی نمی خوام رو بازی فوکوس کنم، به نظرم این بازی یه ویژگی که داشت این بود که تبخش زیادی از اون چیزایی که هر کدوم رو تو یه دور مجزا تجربه کرده بودیم و در موردش تحلیل نوشته بودیم رو یکجا پیش آورد و از نظر فرکانس و چگالی اتفاقات و مسائل واقعا تکان دهنده بود. شاید یکم هیجانات و عصبانیت ها و ... که خوابید بتونیم بفهمیم هر لحظه اش چی شد :دی

بی اغراق و بدون اینکه بخوام ذره ای خارج از واقعیت چیزی بگم، به آرش برای برگزاری این دور تبریک بگم و بهش خسته نباشید بگم. آرش خوره بازیه، و ذهنش بیش فعالانه مثل بازیش، پر از ایده و جنب و جوشه برای کشف چیزایی که دیگران بهش نرسیدن و از نظر من همچین شخصیتی استحقاق اینو داشت که بتونه جدی ترین دور خودش رو تجربه کنه و بازیکن ها با انگیزه بالا و فعالیت شگفت انگیز براش بازی کنند. من همیشه نسبت به آرش سختگیر بودم چون از پتانسیل هاش خبر دارم و الان با همه اون سختگیری میگم که تونست دور مهمی رو برگزار کنه. آفرین.

می دونید، به نظرم آرش کمی بدشانسه، از این جهت که به واسطه اینکه یه نیم دهه با ما فاصله داره و به نوعی از نسل دوم مافیای ما هست، فرصت آزمون و خطا هایی که ما داشتیم بهش داده نمیشه، پویا یادش هست که متین، من و بعد خود پویا، چه ایده ها و چه بلاهایی رو سر مافیا آوردیم، تا شکل بدوی مافیا، تبدیل بشه به این بازی توسعه یافته ای که ما داریم بازی می کنیم :دی از بقیه مثال نمیزنم، اما خود من، ستاره ترین دوری که در تمام دوران مافیا برگزار شده رو گاد بودم، و با ایده خنده دار همه گناهکار، اون دور رو نیمه کاره تموم کردم و چقدرم سرش فحش خوردم و البته چقدرم اون فحشا چسبید انصافا :)) و من میدونم متین و پویا هم رزومشون کمتر یا بیشتر پر بوده از این ادوار.

ریسک نکردن همیشه ساده است، تکرار تجارب موفق هم ساده است، البته نه به سادگی که میگیم، ولی یه حداقل هوش و تجربه ای کافیه تا بتونی تجارب تجربه شده رو دوباره و دوباره و دوباره اجرا کنی. اما اینکه ریسک کنی و بخوای طرحی جدید ایجاد کنی، شجاعت می خواد و علاقه به کاری که می کنی و آرش این کارو کرده و من بابت این موضوع بهش آفرین می گم.

آفرین آرش، آفرین و واقعا هم خسته نباشی. باهات مفصل صحبت کردم، مسلما خودت هم از این دور تجارب زیادی بدست آوردی. الان فهمیدی که چه چیزایی می تونه تابو باشه برای یه بازی و چه اتفاقات پیش بینی نشده ای ممکنه توسط این جماعت بیشرف اتفاق بیوفته :دی در نتیجه از الان میدونی که دور بعدی که می خوای بازی ست آپ کنی، باید به چه چیز هایی توجه کنی و چه چیز هایی رو فدا کنی اما اجاره رخ دادن یه سری اتفاقات رو ندی :دی

یک ذره سختمه، ولی هدیه زحمات این دورت، علی رغم اینکه به دلیل شرایط و حالات شخصی تصمیم گرفته بودم دیگه به عنوان بازیکن، بازی نکنم، اما یه دوره در آینده میان مدت ازم طلبکار شدی با این بازیت :دی فقط قبلش حتما دیباگ بکن، تاپیک هارو به موقع باز و بسته کن، دیگه هم انگشت تو نقشی که به من میدی بعد از توافقی که کردیم نکن =))


اما در مورد نقش کارگردان. خب تو بازی خیلی حرف زدم، مرض دارم مگه تکرار کنم :دی من که خودمو برنده نمی دونم و این لطف آرش به من بوده، چون تو توضیحات نقش اومده بود که تو سه نفر هر تیم نماینده داشته باشه و مافیا تو سه نفر نماینده نداشت :دی اما در مجموع هدف منم مثل بقیه بازی هایی که کردم برد نبود و لذت بردن خودم و کسایی بود که باهاشون بازی کردم. من که لذت بردم از بازی ای که کردم باهاتون، امیدوارم شما هم از بازی با من لذت برده باشید، یا دستکم اذیت نشده باشید :دی هدف کمی پیچیده تر کردن بازی بود که فکر می کنم انجام شد. از دوست خوب و با جنبه و قدیمیم امین هم بابت شوخی هایی که باهاش کردم به رسم ایام قدیم، هم تشکر، هم عذرخواهی می کنم :دی

در مورد کلیت بازیم، راستش نمی خوام صحبت کنم :)) به قول پویا دوست ندارم، زورمم زیاده :دی فقط اینو میگم که از بازی بسیار خوب و استثنائی یاسین اونم وقتی بقیه سوار خر شیطان بودن تشکر می کنم از نظرم بهترین بازیکن بازی بود. آفرین پسر عمو. و همچنین از بازی های خوب محمدحسین، مهسا، امین AKP، شغال دوست داشتنیم هم تقدیر می کنم و به تبریک ویژه هم میگم به رامتین، چون واقعا مقتدرانه روی تپه های دیده شده فری بازی مستحکمی رو بنا کرد :دی آفرین قدیمی ترین عضو حاضر مافیا :دی

و اما دوست، نه، برادر عزیزم پویا :دی، پیرمرد ما طرفدارات رو خیلی حرص دادی، ولی پایان استثنائی و سینمایی ای در شان اسم پویا داشتی. :گلرز: کماکان بی بدیلی :دی


زیاده عرضی نیست، فقط یه تفسیر شعر هم بدهکار بودم، که چون حال ندارم، یه شعر مفهومی میزارم که تفسیرشم تو خودشه :))


بشنُف دلوُم؛ چی سیت میگم
شد شد؛ نشد نشد… ولش کن!
گاهی تو هیچ فکری نباش…
شد شد؛ نشد نشد… ولش کن
دنبال هیچ قلبی؛ نرو…
شد شد؛ نشد نشد… ولش کن!
هر چی، بلد هستی… بگو…
شد شد؛ نشد نشد… ولش کن!
هر چی، دلت می خوا بشه
اگه نشد؛ ولش کن!
خیلی توو فکرت نباشه
یه کمی کمترش کن…
خیر اگه باشه توش؛ میشد
اگر نمی خواد، نمیشد
 
رئیس جماهیر
نوشته‌ها
569
پسندها
271
امتیازها
155
مدال‌ها
11
خب سلام

یه سری توضیحات بدم و برم

قبل بازی، آرش واقعا جوری اصرار کرد بازی کنم که شرمنده اش شدم رد کردم. وقتی وسط بازی گفت جای فری میای؟ دیگه حقیقتا نتونستم رد کنم‌.

کلا استراتژی خیلی خاصی نداشتم، مثل یه بیگناه به بازی نگاه میکردم، جوری که بعضی وقتا میگفتم ا اگه فلانی بیگناه باشه چی؟ بعد به خودم میگفتم اصلا به تو چه؟ :))
در مورد جادو کردن هم هدفم افرادی بودن که حس میکردم پتانسیل تا آخر رفتنشون بیشتره
..................

اولین انتخابم امین کی پی جان بود.

این مکالمه ام با آرش، ساعت چهار بعد از ظهر فاز دومه.

Arash Peyvandi:
برای شب کی رو در نظر داری؟

Ramtin:
AKP 😁

Arash Peyvandi:
👌

حدست چیه؟

Ramtin:
حدس چی؟

Arash Peyvandi:
نقش کی‌پی

Ramtin:
نمیدانم. بیشتر حدسم مافیاس
بیشتر چون پتانسیل پیشروی زیاد داره میخوام جادوش کنم
.......................

خلاصه که امین کی پی جان. دور قبل کاندیدای توپ طلا شدی و بازیت هم عالیه، ولی جلو پویا ملق بازی نکن دیگه :دی حتی ما که شاگردشیم هم یه چیزایی حالیمون میشه :دی
.......................

شب دوم شنل به سر کردم که محمدحسین عزیز اومد سراغم و جادو شد :دی

شب سوم طبیعتا یاسین رو انتخاب کردم

شب چهارم (همون که آرش یادش رفت فاز شب داریم :دی) مهسا رو جادو کردم
........................

راستش هر چی به آخر نزدیک میشدیم، اهمیت بازی برام بیشتر میشد و واقعا دوست داشتم ببرم. نمیدونم حقم بود یا نه. ولی در هر حال بردم، ادعا هم ندارم صرفا چون خوب بازی کردم، بردم. :دی

مطمئن بودم تا آخرا میرم، ولی احتمال میدادم اون آخر مچمو بگیرن و مخصوصا انتظار چالش سختی با پویا داشتم. حتی پستی برای مراحل سرعتی و وقتی که ملت دنبال جادوگرن آماده کرده بودم که به نظرم ممکن بود تاثیرگذار باشه. ولی نیاز به ارسالش نشد :دی

پویا لطف کرد و تقریبا آگاهانه کاری کرد که بدون چالش جدی، بازی رو ببرم، دستش درد نکنه :دی
حالا خودش میاد توضیح میده اگه خواست
...............

یه دور بود که خیلی بد بازی کردم و بعدش توی تحلیل گفتم دیگه نمیتونم و احتمالا دیگه بازی نمیکنم، ولی بعد مدتی برگشتم و ۳،۴ دست بازی کردم که خوب هم بودم انصافا :دی
اما این دفعه دیگه به احتمال ۹۰ درصد آخرین بازی مافیای من بود.
توی اوج خداحافظی کنم هم خوبه :دی
و این که یه کم نسبت به اصل بازی مافیا، دیدگاهم منفی شده.
.................

راستی این بازی یه چیز جالب هم بهم ثابت کرد، الان تایپش کردم ولی از گفتنش پشیمون شدم و پاکش کردم :)) برین از کارگردان بپرسین شاید بدونه میخواستم چی بگم =))
............

در مورد بازی بقیه هم نظری ندارم. به من چه اصلا :))
فقط یه اشاره ریزی به امین کی پی عزیز کردم، اونم بیشتر به خاطر این که پویا رو زیر سوال برد اون آخر :دی

خب همینا دیگه.
تشکر فراوان از آرش عزیز. من بخشی از بازی‌هایی که انجام دادم رو یادم رفته ولی این بازی قطعا همیشه توی ذهنم ماندگار میشه، مگه این که آلزایمر بگیرم :دی

بدرود
 
آخرین ویرایش:
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
399
پسندها
118
امتیازها
405
مدال‌ها
27
سلام. سلام.

امیدوارم که خسته نباشید.

منم تصمیم گرفتم زود تحلیل کنم، ذهنم راحت شه. :دی

چندتا چیز رو توضیح بدم در مورد خودم. من حس کردم یک تصوری در بازی هست که من مغرورم و خودم رو بالاتر از بازی در نظر می‌گیرم. گاهی از این استفاده کردم. به خاطر این‌که در بازی کمکم می‌کرده. مثلا دور یازده. منتها نه این دور و نه در نهاد خودم چنین احساسی ندارم. فروتنی ندارم چندان. منتها ارتباطم با واقعیت قطع نیست از نظر خودم. چاوش از من باهوش‌تره؛ امیر بازیکن کامل‌تریه و محمدامین خلاق‌تره. پویا هم منطق رو بهتر می‌فهمه. این‌ها رو هم بدون فروتنی می‌گم. برای این‌که بگم واقعیت رو می‌بینم.

من از دور ده به بعد تقریبا مافیا اعصابم رو به هم ریخت همیشه. چون زیاد ذهنم رو درگیر خودش می‌کنه (با این‌که کم در بازی هستم) و از اون طرف هم این‌طور نیست که این درگیری به ایده یا تحلیلی از بازی منجر بشه. تحلیل‌ها یا ایده‌ها در لحظه در بازی برام میان و وقت‌هایی که در تاپیک نیستم فقط ناآرومی ذهن دارم. سر همین این دور اومدم که ببینم ایگوم من رو کجا می‌بره و چی حال می‌ده. شاید مثلا نقش مناسبم جوکر می‌بود. از قبل از بازی هم می‌خواستم ادعای نقش کنم. منتها نمی‌دونستم کی و چطوری باید انجامش بدم. سر همین وسط بازی دیدم به‌م حال می‌ده اگر به عنوان یک نقشی که محاطه تاثیر بذارم بر نقشی که محیطه. شبیه خیال‌پردازی رمان‌ها هم هست دیگه. ببینی با امکاناتت چطور می‌تونه چیزی که طبق قواعد بالاتر از خودته رو متاثر کنی. برعکسش حال نمی‌ده ولی. سر همین تصمیم گرفتم ادعای نقش رو با هدف تاثیرگذاشتن روی کارگردان انجام بدم. که اون فازی که کارگردان پرکار ساکت شد، اون لذته حاصل شد.
نکته‌ی دیگه هم که به‌م لذت داد این بود که شبیه به دور سیزده، ببینم آیا بعد از ادعای نقشم قبل از اعدام (اون فاز می‌دونستم گزینه‌ی اعدام هستم) آیا می‌تونم از اعدام در برم؟ امروز درواقع برای همین ول بودم توی تاپیک. :))
به آرش گفتم بعد از بازی که بعد از دور ده بالاخره از بازی لذت بردم و ممنونم ازش.
منتها دیگه فکر نمی‌کنم کلا اعصاب لازم برای مافیا رو دارم و فکر هم نمی‌کنم اون‌قدری مفیده. در کنار بازی بودنش خوبه. منتها ارزش این حجم از انرژی ذهنی رو نداره از نظرم. سنش گذشته شاید برام. هم بازی و هم گاد بودن.
جز یک دور که به پویا قولش رو دادم و در معذوریتم، این دور آخرین دوری هست که بازی کردم. ایشالا بعدا از من به نیکی یاد کنید و کاری که این دور با ترسا کردم یادآوری نشه. :دی

اعدام ترسا کلا خیلی از نظر روانی من رو به هم ریخت. چون لحظات آخر فاز وقتی رایش رو بعد از محمدحسین به من نداد، همه‌ی ابعاد منطقی وجودم می‌گفت که بی‌گناهه.هیچ دلیلی نداشت که ترسا گناهکار اون کار رو نکنه. منتها به خاطر نوع برخوردش در همون فاز روز بایاس شده بودم و به اون بخش منطقی وجودم گوش ندادم. در بین تمام بازی‌هایی که کرده بودم هیچ‌وقت این حد از بی‌منطقی رو انجام نداده بودم. و از ترسا معذرت می‌خوام.

بازی‌های درخشان این دور در نظرم به ترتیب یاسین (استدلال‌هاش در دفاع از من و حمله به محمدامین)، پویا، رامتین، محمدحسین، و محمدامین بودند. کارگردان عزیز امیر هم بسیار خوب و درست بازی کرد. به حق هم برنده شد.

آرش هم الان گاد محبوبمه و خوش‌حالم که تونستم در دورش بازی کنم. شاید نمی‌خواست اون باگ جایزه‌بگیر یا ادعای نقشم انجام بشه که ازش عذرخواهی می‌کنم. منتها در چند دور اخیر فکر کنم بیشترین انرژی رو داشتم در بازیش. و لذت هم بردم بسیار که ازش ممنونم. من شخصا انتقادی ندارم ازش. و بازی هم سرحال و پرانرژی و ماندگار بود. یادمه قبلا یک‌بار گفته بود نمی‌دونم چرا بازیکن‌ها ادوار من رو جدی نمی‌گیرن. به نظرم یکی از ادوار جدی این سایت رو از نظر سطح و انرژی و به یادماندنی بودن برگزار کرد و درود بر تو آرش. هم بازیت، هم گادیت و هم شخصیتت بسیار درست و جذابه و خوش‌حالم که در این جمع مافیا شناختمت.

همین. اگر جایی احساس کردید به بازی‌تون آسیب زدم، رو مخ بودم، یا کلا حال نمی‌کردید، متاسفم و امیدوارم که به دل نگیرید.

باقی‌بقا.
 
کاربلد مافیا
نوشته‌ها
199
پسندها
63
امتیازها
190
مدال‌ها
25
با سلام و خسته نباشید :دی

اول از همه جا داره از ارش تشکر کنم بابت این دور خوبش و یه خسته نباشید هم همینجا بهش بگم ، خیلی وقت گذاشت امیدوارم که راضی باشه در کل از همه چیز ، مطمئنا اشکالاتی وجود داشت ولی خب نمیشه همه‌چیز کامل باشه و هیچ مشکلی توش نباشه ، مشکل بوده درسته مثل باگ بعضی نقش‌ها، مثلا من خودم مخالف نقش کارگردان بودم به خود ارش هم گفتم، اصلا کاری به پسرعموم ندارم اتفاقا اون خیلی خوب کار کرد ، من خود نقش کارگردان رو می‌گم واقعا زیادی قوی بود. در کل دور خوبی بود، ممنون از ارش :گلرز:

در مورد اینکه چیشد بعد مدت‌ها اومدم خودمم نمیدونم چطوری آرش مخم رو زد :دی بازی تو سایت واقعا وقت زیادی می‌گیره ، یه وقتی باید بزاری پست بخونی و از اون سخت‌تر یه وقت هم بزاری فکر کنی و پست بدی ، برای همین اول به ارش نه گفتم ولی بعد دوباره اومد پیشم و دیگه راضیم کرد خلاصه هر طور شده :دی

نقش جایزه بگیر هم به دو دلیل انتخاب کردم هم حدس خودم رو بعد مدت‌ها تو بازی امتحان کنم و هم اینکه با فرعی هم تلاش کنم تو این سایت ببرم ، چون هم با گناهکار بردم هم بی‌گناه ولی فرعی طلسم شده بود که بالاخره اینم موفق شدم ببرم :دی اول که نقش رو خوندم گفتم چقدر سخته هم باید نقش رو حدس بزنی تازه طرف اعدام هم شده باشه اونم مافیا باشه ، اول ارش گفت با لباس هم اوکیه ، اون فاز که هادی رفت دفاعیه ، همونجا به آرش گفتم بزن شارلاتان :دی زارت درست در اومد ، ارش گفت قبول نیست و اینا :دی گفتم باشه بازم حدس میزنم تا رسید به امین کپل که اونجا گفتم وکیل و دیگه بردم قطعی شد. فرعی‌ها دقت کردم خوب دارن می‌برن ، یه دور بزنید فرعی نباشه چیه همش دارن می‌برن :دی

در مورد بازی خودم واقعا راضی هستم ، خدا رو شکر هم اکثرا راضی بودن ، همیشه سعی می‌کنم از همه پلیرها نکات مثبت رو یاد بگیرم و کمک بگیرم که چطور بازیم بهتر شه .
بازی رو تو گروه گفتم عین حضوری خواستم شروع کنم و دو تا تارگت زدم که بازم خدا رو شکر حدسم درست در اومد و همانطور که گفتم یه مافیا حداقل توش هست که در اخر هم دیدیم بود، وقتی رامتین جای فری اود ، تنها کسی که گیر میداد گیر دادان فری رو ادامه بدید من بودم هی میگفتم به این هادی، دیوث گیر داده بود به ترسا :دی یه حسی بهم میگفتا رامتین شهر نیست و الکی هم نبود :دی فکر کنم محمد حسین رو درست حدس نزدم ، مهسا رو اوایل بازی فکر می‌کردم شهر باشه و همچنین ال امین مافیا ، بقیه رو دیگه فکر کنم درست حدس زده بودم پیش خودم. ترسا هم اون چیزی که تو بازی گفتم عین واقعیت بود، ارش هم در جریانه ، من پست و رای رو نوشته بودم ولی اصلا دستم به پست دادن نمیرفت هی پشیمون می‌شدم ولی دیگه دیدم اجماع رو ترسا هس مجبور شدم رای رو بدم.

تا قبل از اینکه ممل ادعای نقش کنه و نقشم رو بلند کنه من واقعا نمی‌خواستم نقشم رو لو بدم تا زمانی که مجبور شم مثلا تو دفاعیه اگر می‌رفتم اونجا می‌گفتم ، با ارش هم خیلی صحبت کردیم که باگ داره و اینا ولی خب دوست داشتم جوان‌مردانه بازی کنم تا اخر و ادعای نقش نکنم و ایده‌ها و برنامه‌هام رو پیاده کنم ، حتی یه کتاب پیدا کرده بودم به نام جایزه بگیر اثر جویس کرول که تو دفاعیه چند تا حرکت فان بزنم :دی خلاصه که نزاشتن :دی تو روح همشهری خوبم ممل :دی

همین دیگه :دی

در اخر هم اگر کسی رو ناراحت کردم ببخشید :گل:

پ.ن : پست بعدیم ایشالا تحلیل بازیکنا و تیم‌ مافیا ، نصفش رو نوشتم البته ، تکمیل شد می‌فرستم :دی
 

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0

رای‌ها، اهداف و فعالیت‌های بازی​

ABCDEFGHIJKLMNOPQRSTUVWX
1
بازیکننقشسهمیهروز ۱شب ۱روز ۲شب ۲روز ۳شب ۳روز ۴شب ۴روز ۵روز ۶
2
رایاولویتفعالیترایاولویتفعالیتفعالیتنتیجهرایاولویتفعالیتفعالیتنتیجهرایاولویتفعالیتفعالیتنتیجهرایرای
3
امین‌ کی‌پیوکیل ۴ دفاع(۷)، ‌۱ وکالت، ۱ پاپوشترساهیچکس-فاز شب لغو شدترساترسا-دفاع از مهسا دفاع ناموفق، تیر خورد، جادو شدمحمدامینمحمدامین، امین، هادیاعدام هادیدفاع از مهسامهسا ضدضربه شدامینمحمدامین---اعدام شد
4
آدمکش۲ تیر (۶)، ۱ تیر (آخر)، ۵ گروگان (۶)------تیر رامتین
5
مهسامفتشرندوم ۱ غلط، مدلل نامحدودرضاهیچکس-ترساترسا--تیر خوردامینامین، محمدامین، هادی-رضا تفنگدار، عرفان تفنگدار، اشکان بازپرسرضا، عرفان و اشکان کشته شدندمحمدامینمحمدامین-حدس: امین پزشک، محمدحسین پزشکامین کشته شد-حدس و اعدام شد
6
هکر۳ هک (۵)--هک یاسین--
7
محمدامینشارلاتان ۴ تعویض نقش (۷)عرفانهیچکس-ترساترسا-تعویض با هادیتعویض موفق، لباس کارآموزامینامین، هادی، محمدامین-تعویض با عرفان، شارلاتان دائمی به اشکانعرفان و اشکان لباس شارلاتان، محمدامین لباس تفنگدارمهساامین کی‌پیاعدام شد
8
پدرخواندهحفظ نقش نامحدود--- -
9
پویاپارتیزان۱ فدا کردن و حدس تا آخر بازیترساترسا-ترساترسا-- -محمدامینامین، محمدامین، هادی---امین کی‌پیامین کی‌پی---امین‌کی‌پیفدا کرد - حدس: مهسا
10
ترساقاضی۱ قضاوت تا آخر بازیپویاهیچکس-پویاهیچکساعدام شد، هادی به دفاعیه
11
امینپزشک اورژانس۳ استراحت (۶)، کشیک (آخر)ترساهیچکس-ترساترسا-استراحتضدضربه شداشکانهادی، محمدامین، امین-کشیکضدضربه از شب قبلامین کی‌پیامین کی‌پی-کشیکحدس و کشته شد
12
رضاتفنگدار۶ تیر (۷)، حداکثر ۲ تیرهواییاشکانهیچکس-ترساترسا-تیر مستقیم: مهسامهسا تیر خوردامینامین، محمدامین، هادی-تیر هواییحدس و کشته شد
13
عرفانتفنگدار۶ تیر (۷)، حداکثر ۲ تیرهوایی-هیچکس-ترساترسا-نگهبانی: مهساامین‌ کی‌پی تیر خوردمحمدامینمحمدامین، امین، هادی-نگهبانی: محمدحسینحدس و کشته شد
14
اشکانبازپرس۶ سهمیه (۶)ترساترسا-ترساترسا-پرسش: محمدحسین و رضاپاسخ:‌ همدستمحمدامینمحمدامین، امین، هادی-پرسش: امین‌ کی‌پی و یاسینحدس و کشته شد
15
محمدحسینشوفر۵ سهمیه (۷)-هیچکس-هادیهیچکس-دوردور: اشکانبیگناه محمدامینمحمدامین، امین، هادی-دوردور: رامتینگناهکار، جادو شدامین کی‌پیمحمدامین-دوردور: پویابیگناهامین کی‌پی-
16
هادیکارآموز > پزشک اورژانس۳ سهمیه (۵)ترساترسا-ترساترسا-پیشنهاد: پزشک اورژانسپزشک اورژانس شد، لباس شارلاتانمحمدامینمحمدامین، امین، هادیاعدام شد
17
رامتینجادوگر۶ جادو، ۱ شنل (آخر)-هیچکس-محمدحسینترسا-جادو: امین کی‌پیامین‌ کی‌پی جادو شدمحمدامینمحمدامین، امین، هادی-شنل پوشیدمحمدحسین جادو شدمحمدامینمحمدامین-جادو: یاسین-امین کی‌پیبرنده شد
18
یاسینجایزه‌بگیرهر شب یک حدس-هیچکسامین کی‌پی: مفتشترساترساامین: پدرخوانده-- محمدامینمحمدامین، امین، هادیهادی: شارلاتان --محمدامینمحمدامینامین: پدرخوانده --امین کی‌پی: وکیلبرنده شد
19
امیرکارگردانهر کدام ۱ بارترساهیچکسلغو فاز شبهادیترسا-جلوگیری از مرگکسی نمردمحمدامینمحمدامین، امین، هادی---امین کی‌پیمحمدامین---امین کی‌پیبرنده شد
 
آخرین ویرایش:
مافیایی
نوشته‌ها
213
پسندها
252
امتیازها
95
مدال‌ها
11
سلام

چقدر خوب که پا به این دور گذاشتم :دی درسته که بهترین بازیم نبود ولی خب از جنبه های دیگه بسیار کمکم کرد و از آرش و پویا ممنونم که باعث شدن بیام تو این دور هم بازی کنم :دی

در مورد گاد، شانس آورد مافیا نبرد :)) وگرنه نه تنها پاچه خوری شو نمی کردم بلکه رگ میگذاشتم روش می گفتم اعدامش کنید :)) اما خب ایده شو دوست داشتم . همین که از اون حالت مافیای یه نواخت در اومد بازی و نقش های خفن جدید بهش اضافه شده بود تازگی خاصی گرفته بود و شخصا حال کردم با نقش ها :دی ایراد هایی هم که بوده رو قرار شد بذاریم به پای پویا و یقه ی اونو بگیریم که من مثه شما تعارف ندارم :دی میگیرم :)) قسمت رای گیری بازی خیلی خوب شده بود و توصیه م اینه در آینده هم رای رو با نظر سنجی مشخص کنید که هم خیلی واضحه اون بالا و هم خیلی با کلاس :دی

تیم مافیا :

بنظرم از بین مافیا و شهروند اگه قرار بود یه تیم ببره، حتما حق مافیا بود :دی کاری به باگ های بازی هم ندارم من :دی خیلی خیلی خوب بازی کردند و کاملا لایق برد بودند و برعکس دوران قبل که مافیا به اشتباهات خودش همیشه می باخت بنظرم این دور شایسه برد بودند .

مهسا : بهترین پلیر مافیا بود از نظرم :دی گناهکاری که برا اکثریت بازی سفید باشه یعنی بهترین بازی شو داره انجام میده و مهسا دقیقا همین بازیُ انجام داد . هیچ وقت گزینه ی اعدام نبود و اون آخرا فقط با حذف گزینه تونستن مهسا رو حدس بزنند .

امین کی پی : ایشون هم قرار بود بهش بگم دستمریزاد . پس دستمریزاد :دی خیلی خوب بود و کاملا بازیش شهروندی بود تو فازای اول و کسی شکی بهش نداشت :دی

محمدامین : فکر می کنم خیلی رویا پردازانه فکر می کنه :)) با اون حرکتی که کرد مشخص بود اعدام میشه :دی نمی دونم چی پیش خودش فکر کرده بود ولی خب هر فکری هم کرده بود عملی نشد و نمیشد هم البته :دی مگه شهروندا مسخره ی شمان آقای محمدامین میای میگی جایزه بگیرم :)) خب حتما یقه تو میگیرن :دی تنها اشتباه مافیا رو حرکت محمدامین می دونم .

فرعی ها :

یاسین : برمیدارن فاز کلکل بام، آرزوشون این بوده باشن از اول جاااام نههه صدر صدرِ جدول جامُ میبرم بالا سرم میگم دست تنهااامم .... :دی اصن نگم براتون :)) حیف یاسین که بخوام جلوی اسمش بگم عالی بوده ! کمه براش :دی بهترین بازیکن بازی بود حتما قطعا شرعا عرفا :دی همه جوره . اگه یاسین نبود شهروند حتمااااا می باخت . یعنی ذره ای شک نکنیدا :دی بردی هم که داشت نشون داد دود از کُنده بلند میشه . الکی که مدال به اسم آدم درست نمی کنند :))

رامتین : خدایی کار رامتین خیلی سخت بود :دی مخصوصا که جای فری ای اومده بود که به هر پستی که داده بود گیر بهش داده بودیم :)) ولی رامتینم لایق برد بود :دی خیلی خوب تونست به بازی سوار شه و به خوبی تا اون اخرا بیاد . شک هیچ احد الناسی هم نبود :دی تبریک بهش

بیگناهان :

بیگناها بازی رو بدجوری عقب افتادند . اول اعدام اشتباه ترسا و بعدشم اون شب تاریخی که 4 تا بیگناه ازمون کم شد :)) خلاصه که داشتیم تحقیر میشدیم :دی حالا میگم کی جلوی تحقیر شدن مون رو گرفت و آبروندانه و شرافتمندانه بازیُ تموم کردیم :دی

پویا : از اونجایی که تعارفی نیستم، پس هرچی تو ذهنمه میگم :دی بهترین بازیش نبود از نظرم . ولی مثال بارز یه بیگناه مطلق ناآگاه بود :دی بیگناهی که اشتباه میکنه، اشتباه شو گردن میگیره و تلاش می کنه اونو جبران کنه . اون شخصی که جلوی تحقیر شدن مون رو گرفت آقای پویا بود :دی ازش ممنونم که بازیو ول نکرد و ادامه داد و بنظرم عملا کاری کرد مافیا نبره و برد رو هم به جادوگر هدیه داد :دی شایسه بازیُ تموم کرد . درود بهش

ترسا : :( :( :( هی هی هی . حیف باشه :)) چی بگم دیگه :دی من بیشتر می خوام اینکه حس می کردم اون فاز اعدام به نفع شهر هستش بهش رای دادم . و همونطور که تو بازی هم گفتم لحن صحبتش با اشکان باعث شد دیگه با درصد بالا اطمینان پیدا کنم شهر نیست :دی دو تارگت هاشم من و پویایی بودیم که شهر بازی بودیم . حداقل از نظر خودم البته :دی چون خودمو که می دونستم و پویا هم برام اون فاز شهروند مطلق بازی بود :دی به هر حال زندگی بی رحمه، مافیا بی رحم تر ! نشد که بشه :دی

امین : من شهروند نداشتمش اون آخرا :دی نمی تونستم درک کنم شهره بازیه و نقش خودشو لو داده . شاید اگه تو بازی می موندم بعد از اعدام محمدامین قفلی میومدم رو امین :)) خوب شد رفتم بیرون پس :)) ولی الان که دقت می کنم کاملا رها و آزاد بود و هر کاری دوست داشت انجام داد :دی

رضا : واقعا تشخیص شهر یا گناهکار بودنش سخته :دی تقریبا سبک بازیش همیشه یجور بوده . و متاسفانه همیشه هم سعی کرده به من گیر بده و یه چالش داشته باشه :)) ولی همین که من گفتم بیخیالش میشم و اونم بیخیال شد دیگه برام شهر بازی شد :دی در کل بنظرم بیگناهِ خیلی خوبی بود .

عرفان : تا قبل از پستش به عنوان مافیا داشتمش . ولی پستش زیادی صادقانه بود و عمرا یه مافیا نمی تونه انقدر صادق باشه :دی دیگه برام شهر شد و بیخیالش شدم و همین که تونست نظر اکثریت رو راجع به خودش عوض کنه که شهروند هستش یعنی خوب بازی کرده :دی

اشکان : ایشونم فکر کنم شعر شد شد نشد نشد ولش کن رو سر لوحه ی بازیش قرار داده :)) رها و آزاد از همه چی :دی کار خودشو می کنه و جالبه که اعدامم نمیشه :)) خیلی تناقض تو پستاش داشت و بنظرم خیلی ساده ازش گذشتیم همگی :دی دور های بعد این مدلی بیاد تو بازی و شهر باشه مافیا قلع و قمعش می کنه :دی

محمدحسین : چه لذتی بالا تر از دیدن پست های محمدحسین تو این بازی وجود داشت مگر ؟ حداقل برای شخص خودم :دی روز آخری که تو بازی بودم از پویا هم برام سفید تر بود و شهروند 10000 عه بازی داشتمش . فکر می کردم حتی شاید پارتیزان باشه چون نقش شو بازی کرد بنظرم :دی یکی از زیبایی های این دور رو بازیِ محمد حسین دیدم و بسی لذت بردم . آفرین بِرو

امیر : ایشونم که مسخره ترین فرد بازی بود با اختلاف و بسیار خندیدم با پستاش :)) تاریخی ترین پستش رو در جواب اشکان دیدم که گفت فکر کردی من انقدر بی جنبه م برم بگم عهههه فلانی داره جیش می کنه =)) یعنی جر خوردم رسما :دی انصاف رو رعایت کرد کاملا :دی تو شب کاملا طرف شهروند بود و تو روز هم سعی می کرد بازی رو گیج کنه :دی در کل امیر با هر نقشی بیاد تو بازی حتما می ترکونه :دی شاااخه دیگه آقا شاااخ :دی کاریشم نمیشه کرد :دی

خودم : وقتی به زور یکی از مهم ترین شهروند های بازی رو میدی بیرون اونم تو روزای اول بازی :دی یعنی خوب نبودی :دی ولی خب سعی کردم اشتباهمو جبران کنم و حداقل به شهر بفهمونم که شهرم . یکی از دلایلی که باعث شد شهروند این بازی رو مفتضانه نبازه، این بود که ترسا اسم من رو داده بود برای دفاعیه و من بدون استرس تونستم خودمو ثابت کنم . چون اگه اسم من رو نمیداد حتما میومدم دفاعیه و با احتمال بالایی اعدام میشدم . بند وکیل شون هم می موند و مافیا بازی رو می برد :دی در کل این دور به دلایلی برای من بسیار خوب بود . خودمم خوب نبودم مهم نیست . دلایلشم مهم تره و لذت بردم .

دم همگی بجز امیر :)) گرم، فعلا
 
رئیس جماهیر
نوشته‌ها
569
پسندها
271
امتیازها
155
مدال‌ها
11
حالا که دارم میرم، میخوام در مورد کل کریر :دی مافیام صحبت کنم

براش یه مقدمه میرم:
دیدم شب چهارم تیر خوردم، تعجب کردم ا چرا نمُردم؟ نکنه آرش اشتباه کرده؟! اولش گفتم شاید چون امین کشیک بود نمردم. بعد رفتم قانونش رو خوندم و گفتم من که به امین مراجعه نکردم. خدایا راز این چیه؟
بعد گفتم برم نقش خودمو دقیقتر بخونم (یک روز بعد از بازی) که دیدم اِ کسی که جادو کردم نمیتونه شب روی خودم اعمال نقش کنه.

خلاصه که به نقش خودم در این حد مسلط بودم که یکی از مهمترین ویژگی‌هاش رو بعد بازی فهمیدم.

توی بازی هایی که انجام دادم:

هیچ وقت پستا رو کامل نخوندم
هیچ وقت قوانین رو کامل نخوندم
هیچ وقت نقشا رو کامل نخوندم، حتی اسم بعضی نقشا رو توی طول بازی‌ها نمیدونستم، نقشای جدید نه ها. حتی همون نقشای تکراری
طبیعیه که هیچ وقت ایده خاصی توی هیچ بازی نزدم.
ابتکار خاصی نداشتم.
چیزی ندیدم که بقیه نبینن.
پستای تاریخی ندادم.
و...
مشکل عصبانیت داشتم که اونم تقریبا حل شد این آخرا

دیگه ته ایده ام وقتی مافیا یا فرقه بودم این بود که بچه ها اصلا فکر نکنین همگروهین. بازی عادی کنین انگار بیگناهین. (یه چیز تو مایه های توصیه های علی پروین که مثلا میگفت این همه تماشاچی اومده براتون، غیرت کنین ببرین، البته پروین از تکنیکهای ناموسی هم استفاده میکرد)

وقتی بیگناه بودم هم یه شناخت نسبتا خوب روی نقش خودم داشتم و قوانین و بقیه نقشا رو به صورت ناقص میخوندم و وارد بازی میشدم و هدفم هم صرفا پیدا کردن گناهکار بود. اونم با ساده ترین دلایل، مثلا رای و صداقت کلام و این صحبتا‌. مثل پویا نمیومدم جلسه پرسش پاسخ برگذار کنم از توش به ناخوداگاه فرد و فلان و بهمان برسم.

ولی با همه این‌ها، در اکثریت قریب به اتفاق بازی‌هام، جزو نفرات پایانی بازی بودم (هدفم تقریبا همیشه همین بود). هیچ وقت جز یک دوره و جز در فازهای سرعتی، اجماعی علیهم شکل نگرفت. علتش رو در همین سادگی میبینم.

همین شد که هیچ وقت مثلا توی این سید بندی های کذاییتون جزو تاپ ۳ یا تاپ ۵ نبودم ولی توی خود بازی‌ها معمولا کم پیش میومد که جزو تاپ ۵ نباشم.

خلاصه که همیشه خیلی ساده بازی کردم. چه توی بازی‌های پیچیده چه توی بازی های ساده.

بازیم یه چیزی بود مثل کلوزه. یه مهاجم خیلی معمولی با بازی معمولی که یهویی اومد رکورد رونالدو نازاریا رو زد و بهترین گلزن تاریخ مهمترین رقابت فوتبالی شد. (امباپه بی شرف! نشکنش!)

یا مثلا مثل توماس مولر عزیزم. که با نهایت سادگی بازیش، جزو بهترین‌های تاریخ چمپیونز لیگه ولی اگه این رسانه ها بیان سی بازیکن برتر تاریخ چمپیونز لیگ رو رده بندی کنن، جزو سی تا هم نیست!
و اگه ریدمان آلمان بعد ۲۰۱۶ نبود، جزو بهترینای تاریخ جام جهانی هم بود (هست البته، ولی خب میشد بالاتر باشه)
خلاصه که توماس مولر هم نه تکنیک خاصی داره نه سبک بازی خاصی. یه ATM یا RW معمولیه، فقط ویژگی اصلیش اینه که همیشه جایی که باید باشه هست. خیلی ساده است. ولی همین سادگیش باعث شده همچین رکوردایی بزنه که مثلا نیمار با اون همه تبلیغات تقریبا توی همه چیز، ازش عقبه.

کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام
 
آخرین ویرایش:
Thomas Shelby
نوشته‌ها
775
پسندها
622
امتیازها
835
مدال‌ها
47
درود و ارادت.
ابتدا از آرش عزیز تشکر می‌کنم که دور به این سختی و پیچیدگیُ به بهترین شکلی که می‌شد برگزار کرد. روح آرش کاملا در بازی حاکم بود. و بارها گفتم این مسئله اصلی در گادی هست به نظرم.
بسیار هم عذرخواهی می‌کنم ازش بابت تندی‌ها و سایر مسائل. هرچند بیشترش با خودم بودم.:دی به هر صورت می‌دونه که من کاملا درکش می‌کنم و خوشحالم که این مسئله متقابل بود.
مرسی عزیزم.:x حالا بعدا بیشتر در مورد گاد گرامی صحبت خواهم کرد.

این پست صرفا در رابطه با بالانس و کلیت بازی هست. الآن تموم شد و دیدم که خیلی طولانی هست. اگه خسته می‌شید، تو چند مرحله بخونیدش.:))

در مورد بازی دوستان عزیز و توضیح بازی خودم هم، آخر هفته می‌نویسم به امید کائنات. البته نقدا مجددا تبریک می‌گم به یاسین و رامتین عزیز. بسیار عالی بودن.

بالانس و مسائل مرتبط:

مقدمه

صفر:

از حدود دو هفته قبل از بازی، من هی نقشا رو می‌خوندم و نظراتمُ به آرش می‌گفتم در رابطه با جزئیات نقش‌ها و بازی. اکثر جاها توافق داشتیم در تغییراتی که روی نسخه‌ اولیه انجام شد. جاهایی هم که اختلاف نظر داشتیم، بحث می‌کردیم و قانع می‌شدیم؛ و البته آرش چون هم از من فروتن‌تر هست و هم حرف‌گوش‌کن‌تر، بیشتر و زودتر قانع می‌شد.:دی
من یه بخش‌هاییُ درست نخونده بودم و یه بخش‌هاییُ درست متوجه نشده بودم، با اینکه متن واضح بود اونجاها؛ یه سری چیزها رو هم پیش‌فرض گرفته بودم باتوجه به ادوار قبلی و اشتباه کردم که دقیق‌تر نخوندم اونا رو دوباره در قوانین و نقش‌ها. یه چیزهاییُ هم با اینکه خونده بودم و فهمیده بودم، تا تهش نرفته بودم و برهمکنش اونا رو با نقش‌های دیگه ندیده بودم. دیدن برهمکنش‌ها، سخت‌ترین جا در گادی هست. یه سری چیزا رو هم نمی‌دونستم و در بازی فهمیدم. اینا رو اگه دیده بودم یا توجه بیشتری می‌کردم یا تا تهش می‌رفتم، همون موقع یا می‌دونستم اثرش چیه، به آرش می‌گفتم همون موقع و اصلاح می‌شد؛ کما این‌که حین و بعد بازی گفتم و تقریبا رو همه‌اش اتفاق نظر داشتیم؛ شاید جز چند مورد ریز، اونم در جزئیاتش.
این‌که می‌گم به من انتقاد کنید نه تواضع هست نه چیز دیگه. دوستانی که منُ بیشتر می‌شناسن می‌دونن تواضع ندارم.:)) علت اینه که من باید بیشتر دقت می‌کردم و بیشتر و بهتر سوال می‌پرسیدم از آرش قبل بازی. واضحا منظورمم این نیست که من از آرش باهوش‌تر یا تیزتر هستم، چون نیستم و نمی‌تونم چنین نقش‌های بنویسم.:دی ولی هم تجربه‌ام در گادی بیشتره (آرش 5 دور گاد شده فکر کنم، من 20 دور شاید) و هم بهتر از بقیه (که اینم علتش تکرار و تمرین هست) می‌تونم تا ته بازی برم و یه سری اتفاقاتُ پیش‌بینی کنم که پایین‌تر می‌گم.

یک:
اینُ چون امیر کامل و دقیق گفت، مختصر توضیح می‌دم. گادی واقعا سخته از نظر چینش، خصوصا وقتی نقش‌ها جدید و برهمکنش‌شون زیاده. من بارها در این زمینه‌ها اشتباه کردم و بازی باگ درش پیدا شده به قولی؛ حالا بعد دور گفتیم عیبی نداره:دی و درستش کردیم برای ادوار آینده. و چون من حتما از بقیه گادهای عزیز، پرروتر هستم، بعضی از این باگ‌ها رو یهو وسط بازی دیدم یا کسی بهم گفته و همون‌جا قانونُ تغییر دادم. اینُ اگه گاد شدید انجام ندید البته.:)) چون بقیه پاره‌تون می‌کنن.:دی ممکنه منُ پاره نکنن، ولی شوخی ندارن در این مسئله.:)) منم اخیرا انجام ندادم البته، چون دوری برگزار نکردم.:)):دی ولی دفعاتی که انجام دادم هم (علتش انتخاب بین بد و بدتر بوده واضحا)، دوستان لطف داشتن و چیزی نگفتن که چرا وسط بازی فلان کارُ کردی یهو.
بگذریم. اشتباه پیش می‌آد و به‌نظرم باتوجه به جدید بودن مدل بازی (این از جدید بودن نقش‌ها خیلی مهم‌تره)، خیلی هم اتفاقات بدی نیفتاد. ادوار با هرج‌ومرج بیشتر زیاد داشتیم که اصلا وسطش بازی نصفه مونده و بهم خورده یا لغو شده و ... .:دی این بازی مجموعا خوب شروع و به پایان رسید. نتیجه هم هرچی بود، همینُ می‌گفتم. می‌دونید که فرق نداره برام.

دو:
من نه تنها مخالف نقش‌های قوی و زیاد برای تیم مافیا نیستم، بلکه ابداع‌کننده‌اش هستم به نوعی.:دی متین، هرزگاهی یه نقش‌هایی اضافه می‌کرد، ولی کلا نقش‌ها رو با تک وظیفه دوست داشت و معروف بود که توضیحات هر نقشش یک جمله یا یک خط هست. پیچیدگی‌هاش در چینش بازی و انتخاب نقش و گروه از نقش‌های موجود بود. امیر، اون اوایل که قبل از من گاد بود، مدلش برای اضافه کردن نقش این بود که یه تعدادی نقش خیلی خاص و متفاوت (اونم نه تعداد زیاد) با یک ویژگی اضافه می‌کرد و حالات مختلف اون ویژگی و استثنائاتشُ می‌نوشت.
این دو عزیز که من خیلی چیزها رو در گادی ازشون یاد گرفتم، از من ساده‌تر دوست داشتن نقش‌ها رو. من نه. از همون اول مرضم زیاد بود:دی و خیلی دوست داشتم تغییرات اساسی ایجاد کنم و در واقع امضای خودمُ به پیچیده‌ترین حالت ممکن که می‌پسندم، بسازم. و در واقع تیم مافیا در ادوار من قوی شد اصلا. چندین دور که هم تعدد و کیفیت شرکت‌کننده‌ها بالا بود، نقش‌ها رو خیلی قوی کردم و تغییرات اساسی دادم که همه اون موقع می‌گفتن عجب امکانات خفنی داره مافیا و هی این داستان طی چند مرحله بزرگ‌تر و نقش‌ها قوی‌تر می‌شدن. و البته متناسب با مافیا، بی‌گناها و فرقه و فرعی‌ها هم قوی می‌شدن. در واقع نقش‌هایی که چند تا کار انجام می‌دن، خودم مد کردم. این‌جا هم اگه فحش خواستین بدین، به من بدین.:)) حالا بعدش چه امیر چه سایر دوستانی گاد شدن در سال‌های اخیر، تا حدی از این نوع نقش‌ها ساختن خودشون یا قبلی‌ها رو با علاقه و طبق سیستم ذهنی خودشون تغییر دادن و استفاده کردن. منم همین‌طور. خیلی از نقش‌های این عزیزانُ به گادی خودم آوردم و تغییراتی که مد نظرم بود اعمال کردم روشون و طبیعتا یه تعدادی هم مستقیم آوردم و تغییری هم ندادم. خلاصه که من معروفم به گادی که طرفدار تیم مافیا (سوای افرادی که بازی کنن) هست.:دی آرش این دور پیشی گرفت البته.:)) شوخی. پیشی هم ایهام داره و جفتش درسته.:دی

در مورد این دور هم، با این‌که من بی‌گناه بودم (چند سال پیش:دی که آرش نسخه اولیه این نقش‌ها رو بهم داد، گفت پارتیزانُ فقط برا تو نوشتم)، بهش گفتم که نقش‌های مافیا عالیه و خیلی خوشحال شدم و حتما همه‌اشُ بذار. حیفه یک دونه‌اش هم نباشه.:دی حالا شاید خودش از اول هم خواسته همه رو بذاره، ولی جوری بود واکنشش که انگار مطمئن یا مطمئن‌تر شده و این ایده رو داشته و خیالش راحت‌تر شده در واقع.:دی اول هم قرار بود تعداد کمی بیشتر باشه و مافیا بشه 4 نفر. وقتی تعداد کم شد و برا من مشخص بود که 3 مافیا داریم، با لحن شوخی (البته قصدم جدی بود)، گفتم نقش حذف نکنی ها.:)) حیفه. هر نفر 2 نقش بده اصن.:دی اگه دیدی بی‌گناها ضعیف شدن، نقش‌های اونا رو هم قوی‌تر بده. ولی چیزی لازم نیست بسازی. همینا که نوشتی، کافی هست. خودت کم و زیادش کن از نظر تعداد. و به نظرم بی‌گناها، چه از نظر کمیتی و چه از نظر کیفیت نقش‌ها بسیار قوی بودن و چیزی کم نداشتن. فرعی‌ها هم متناسب و خوب بودن. مشکلات چی بود؟:دی در ادامه می‌گم.

سه:
این بند هم در مورد نوع نگاهم به بالانس و برهمکنش‌ها هست. و الآن که فکر کردم دیدم ایده این نوع نگاه از یکی از معلمان عزیز در مدرسه و دوره راهنمایی اومده.:دی کوتاه داستانشُ بگم.
ایشون معمولا امتحان تستی می‌گرفت و خیلی از افراد باهوش کلاس هم تعداد زیادی سوالُ با اطمینان حل می‌کردن و به گزینه غلط می‌رسیدن.:)) یه بار ازش پرسیدیم چه کار می‌کنی که این‌جوری ما رو گول می‌زنی؟ (اون موقع هم خب خیلی بچه بودیم و مفهوم امتحان چهارگزینه‌ایُ درک نکرده بودیم). چون امتحان سختُ بقیه هم می‌گرفتن ولی جواب مثلا تو گزینه‌ها نبود یا جوری بود که می‌فهمیدی ممکنه اشتباه باشه. گفت من می‌آم یه بار سوالُ حل می‌کنم و جوابُ بدست می‌آرم. بعد خودمُ می‌ذارم جای دانش‌آموز. فکر می‌کنم که کجا رو ممکنه اشتباه کنه. با اون دید می‌کنم. چند بار این کارُ می‌کنم، بعد 3 تا از بهترین‌هاشُ انتخاب می‌کنم می‌ذارم تو گزینه‌ها.:دی بعد به چینش دقت می‌کنم. و گزینه‌ای که احتمال اشتباه کردن درش بیشتره رو یا می‌ذارم گزینه یک یا چهار معمولا. بعضا وسط هم می‌ذارم البته. یه مرض‌های خاصی هم داشت. مثلا سوال این بود فلان قضیه چند حالت داره؟ گزینه ها: 1) 1 حالت 2) 3 حالت 3) 2 حالت 4) 4 حالت.:دی
بگذریم. این خودتُ بذار جای بقیه و ببین چه می‌کنن که در نظریه بازی‌ها هم هست از اینجا من باهاش آشنا شدم.

حالا تو مافیا و برای بالانس چه کار می‌کنم در گادی؟ اول نوشتن نقش‌ها و باگ‌گیری با کمک علاقه‌مندان مثل خود آرش هست و بعد ویرایش نهایی. منتهی قبل شروع بازی، یه کار دیگه هم انجام می‌دم که واقعا زمان‌بر هست؛ چون خیلی باید تکرار بشه. خودمُ اول می‌ذارم جای مافیا. می‌گم خب بهترین ایده‌ها ایناست. شب اول فلان کارُ بکنیم و بریم تو روز بعدش بگیم این بوده و بعد فلان چیزُ برعکس جلوه بدیم و ... . وسطش می‌بینم عه. یه چیزی غلطه انگار. یا باگه (با منطق ذهنی خودم البته). یه تغییراتی می‌دم که اون کارُ نشه کرد. دوباره می‌رم از اول.:دی این‌قدر این کار تکرار می‌شه تا به باگ نخورم. بعد خودمُ می‌ذارم جای سایر تیم‌ها یا افراد گناه‌کار. می‌گم خب چه کار کنیم. فلان کارُ بکنیم، مافیا و بی‌گناها چه کار می‌تونن بکنن. چه‌جوری می‌شه گولشون زد و ... . بعد خودمُ می‌ذارم جای بی‌گناها با هر نقشی که چه کار کنن و چه‌جوری اجراش کنن بهتره. اجرا هم در شب و روز هست. یعنی شب چه کار کنی و روز چه‌جوری ازش استفاده کنی که لو هم نری. و نهایتا یه بار آخر که افرادُ هم چیدم، از اول در ذهن خودم بازی می‌کنم که برهمکنش‌ها برای بار آخر تست بشه.
این کارا رو می‌کنیم، تهش باز یه چیزایی در می‌ره.:)) این دور هم با این‌که گاد نبودم، انجام دادم. منتهی نه به شدت گادی خودم. چون اولا بالانس برام قطعی نبود و ثانیا نقش‌ها رو خودم ننوشته بودم که تسلط داشته باشم روشون. در واقع چک کردم یه چیزاییُ باهم و اجرای کامل نکردم متاسفانه.

چهار:
این‌جا شاید زاویه دید و نگاه‌مون با بعضی از دوستان فرق کنه. در ادوار من کلا همیشه ادعا یا اشاره ممنوع هست. کوچکترین اشاره هم معمولا گادکش شده یا اگه کسی نفهمیده، ندید گرفتم و سعی کردم که خلاصه تاثیری در بازی نذاره. جاهایی هم که ادعا باز بوده، چیزی برای ادعا نبوده. بی‌گناها نقش نداشتن مثلا. چیُ بیان ادعا کنن؟:دی بعد از دور 11 دنبال سیستمی بودم که نقش من کلا حذف بشه این وسط. یعنی ادعا باز بشه ولی خود قوانین هزینه‌های مختلف و متناسبیُ برای هر کدوم از کارها تعیین کنن به قول امیر که گاد کاری نکنه خودش. به چیزی نرسیده بودم که کامل راضیم کنه تا این مفتش آرشُ دیدم و در ذهن خودم با نقش‌های مد نظر خودم، باهاش ور رفتم.
حالا ادعا یا اشاره به نقش از نظرم چیه؟ یعنی شما چیزی از شب را بیاورید در روز. حالا یا اعلام خود نقشتون که می‌شه ادعا. یا اعلام کاری که در شب کردید که می‌شه اشاره. یا چیزی از ناخودآگاه که بقیه با خوندن اون متن، حدس بزنن که شما فلان نقش بی‌گناهی را دارید. حالا یا واقعا راست هست یا دروغ گفتید و بازی کردید.
پس وقتی می‌گم ادعا، منظور اینه چیزی از شب بیاد تو روز و بقیه بفهمن. یعنی کسی برای بازی، بی‌گناه یا سفید بشود.

این مقدمات طولانی به نظرم برای فهم ادامه داستان که اصل کاره، لازم بود به‌نظرم. بنده اعتقاد دارم وقتی چیزیُ داری توضیح می‌دی، بهتره اول موضع خودتُ روشن کنی؛ که خواننده هم از نگاه تو بتونه ببینه و هم بهتر ارتباط برقرار کنه و بپذیره و هم اگه نپذیرفت، بهتر درک کنه.

مشکلات بالانس این دور از دید پویا:

1. مفتش علاوه بر حدس ادعای نقش، حدس اِعمال نقش هم از شب می‌زد.
یعنی یه بی‌گناه یه کاری کرده که هیچ بی‌گناهی در روز نفهمیده و نمی‌تونسته بفهمه در واقع. ولی گناه‌کارا از اون حرکت در شب و بازی فرد در روز حدس زدن یا فهمیدن که فلان نقشُ داره. این اشتباهه.
درستش چیه حالا؟ همون موردی که بالا گفتم فقط. یعنی از روز بفهمه بدون علم گناه‌کارانه در شب. این می‌شه حدس مفتش و به‌نظرم هزینه نباید داشته باشه (جز یک بی‌گناه که پارتیزان بود در این بازی). همون کافی هست. تعداد کلی هم برای غلط بودنش من تعریف نمی‌کنم. همون شبی یک غلط کافی هست. هر موقع غلط گفت، دیگه نتونه حدس بزنه. یعنی اگه تعداد زیادی ادعا یا اشاره کردن، مفتش باید اونی که مطمئن‌تر هستُ اول بگه. از طرف دیگه، محدودیت برای تعداد حدس درست هم حتما نباید باشه. فرض کنید بازی یک مافیا و 6 بی‌گناه داره. همه می‌آن ادعا می‌کنن. اگه همه درست کرده ادعا کرده باشن و اون مافیا در روز (به هر شکلی) لو نره و اعدام نشه، باید بتونه همون شب تک‌تک اونایی که ادعا کردن حذف بکنه. پس این نوع محدودیت کاملا اشتباهه.

حالا، اگه بخوان از اِعمال نقش طرف در شب (بدون این که بقیه بی‌گناها در روز بفهمن) نقش کسیُ حدس بزنن، پس چه کار کنن؟ نباید بتونن با مفتش حذفش کنن؟
جواب من اینه که باید بتونن؛ چون دوست دارم دخالت گاد در بازی حداقل باشه (برخلاف چیزی که در ظاهر به نظر می‌رسه:))). منتهی با هزینه مناسب.:دی هزینه مناسب این نوع حدس باتوجه به نقش‌های این دور چی باید باشه؟ اگه چنین حدسی غلط بود، مفتش بمیره. و اگه فردی که پارتیزان هستُ اشتباه حدس زدن، کلا نقش مفتش حذف بشه از مافیا علاوه بر مرگش. چنین چیزی.
یا اگر فقط تفنگ‌دارُ می‌شه به این شکل شناسایی کرد، مرگ مفتش محدود به حدس غلط تفنگ‌دار باشه. یا هر چیزی که هزینه متناسبُ ایجاد بکنه.
بعلاوه این‌که به شبی یک مورد صحیح محدود بشه و اگه حدس صحیح نوع دیگر (هر تعدادی) زدن، این نوع حدس را نتوانند بزنند.

در واقع من اون حدس از روز که ادعا یا اشاره هست، می‌ذارم تو نامحدودها، ولی اونای دیگه که مدلل هم هست، کلا یه چیز دیگه هست و باید هزینه جدا براش تعریف بشه و البته شبی حداکثر یک مورد حدس درست باشه از این نوع. حدس رندوم هم هزینه‌اش دقیقا همینی که گفتم باشه کافیه.
چیزی که گفتم، کلی هست و ربطی به این بازی یا بازی‌های آینده نداره.
در مورد این بازی، حدس اشکان از نوع اول بود و به درستی هزینه نداشت. حدس عرفان و رضا از نوع دوم بود و باید حتما هزینه می‌داشت و البته اگر می‌خواستن حدس بزنن هم در یک شب نتونن. چون طرف هیچ اشاره‌ای به نقشش نکرده. من سیستم درست با هزینه مناسب از دید خودمُ دارم می‌گم و اصلا کاری ندارم که این تیم مافیا یا هر شخص دیگری در این حالت چه تصمیمی می‌گرفت.

حالا دید من چی بود؟ من کلا فکر می‌کردم که حدس فقط از همون نوع اول یا ادعا هست و بقیه‌اش رندوم محسوب می‌شه. که اینم اشتباه از من بود که از آرش دقیق نپرسیدم. شاید هم لابلای حرفاش اشاره کرده و من چون اصلا چنین در ذهنم نبوده (چون هزینه نداشته)، متوجه نشدم. وگرنه حتما بهش می‌گفتم و به نظرم یا قبول می‌کرد یا یه تغییری می‌داد. حالا خودش می‌آد نظرشُ می‌گه حتما. بنده اگر گاد بشم، چیزی که این‌جا گفتم اجرا می‌کنم، مگه این‌که دلیلی که برام قابل قبول هست، ببینم.
فقط چیزی که الآن یادم می‌آد، حدس رندومُ آرش به من گفته بود که محدودیت داره و من گفتم منطقا باید محدودیتش یک باشه (باز تاکید می‌کنم که چیزی که از رندوم در ذهن من بود، فرق داشت به اشتباه) که اون موقع حواسم به تفنگ‌دار نبود و حتما هزینه براش تعریف می‌کردم در جواب به آرش. ضمن این‌که تفنگ‌دار اول جوری بود که اگه ازش تیر می‌خوردن، اون فرد نمی‌فهمید که تیر خورده. حالا یا من گفتم یا در بحث به نتیجه رسیدیم که بفهمه بهتره و منطقی‌تر هست. الآنم نظرم همینه و عوض نشده. منتهی اون موقع حواسم به حدس رندوم (که باز می‌گم اینم اشتباه برداشت کرده بودم) نبود، وگرنه حتما می‌گفتم.

اما به فرض اگه همه اینا رو من از ابتدای بازی فهمیده بودم ولی نمی‌شد دیگه قانون تغییر کنه، حتما هم خودم یه جور دیگه بازی می‌کردم (که حداکثر یک پنجم اینی که گذاشتم وقت بخواد) و هم به تفنگ‌دار توصیه جدیدی می‌کردم که مفت لو نره.
یعنی این چیزی بود که حداقل بنده نمی‌دونستم و مافیا می‌دونست. سوای این‌ مسئله که کلا اشتباه بوده، از دید من حداقل.
این مال بحث مفتش.

2. در ادوار قبل که سناتور کار وکیل این دور در بیرون انداختن افراد بدون توجه به آرا رو انجام می‌داد، در دفاعیه‌ای که خودش یا پدرخوانده حضور داشتن، اجازه اعمال نقش نداشت. یعنی 2 نفر از 4 نفر از مافیا. که می‌شه نصف. بعلاوه هزینه‌ای که خودش شخصا می‌داد در رای خروج به جوکر و وکیل.
من به اشتباه فکر کرده بودم که این دور اگه وکیل در دفاعیه باشه، خودش نمی‌تونه اعمال نقش کنه دیگه. (می‌شد یک‌سوم اعضای مافیا که البته با هزینه بهتری که داشت برای پارتیزان و نقش‌های فرعی، متناسب بود اینم از دید من.)
که خب این در نقش‌ها نبود. اشتباه ویرایشی هم بوده. یعنی آرش قرار بوده بذاره. یادش رفته. در اجرا البته مشکلی ایجاد نکرد. صرفا برای ادوار بعدی گفتم.

در همین رابطه، اون بند قاضی که فردیُ بتونه به دفاعیه بفرسته بعد اعدامش (که به نظر من بند اهدایی نوشته شده بود و نه تنبیهی)، حذف بشه بهتره. چون قاضی علم غیب نداره که کسیُ به دفاعیه بفرسته به درستی. و چون خودش هم نیس دیگه، عملا پاس گل به مافیا هست. می‌شه این‌جوری اصلاحش کرد که اگر قاضی اعدام شد، وکیل هم در ادامه نتونه از اون بند استفاده کنه. این کار اتفاقا نقش قاضیُ در روز برجسته می‌کنه که از اعدامش ترس نداشته باشه. ولی قابل حدسش هم می‌کنه. و باید مدیریتش کنه. این حدس هم حتما از نوع بدون هزینه هست. یعنی من از فاز روز حدس می‌زنم فلانی قاضی هست. در کلید تشخیص این حدس‌ها از هم اینه که یه بی‌گناه می‌تونه علم پیدا کنه به نقش طرف یا با تقریب خوبی حدس بزنه یا نه.

در همین رابطه، یه باگ دیگه که خودم ازش در بازی استفاده کردم و به درد هم نخورد، تک‌دفاع کردن بود. قاضی و وکیل در تک دفاع هم باید بتونن رای خروج بدن به نظرم. شرایط و هزینه‌اش هم کافی هست همونی که نوشته شده. اینُ من بعد بازی فهمیدم که مشکلی ایجاد نمی‌کنه. و نمی‌دونم چرا دقت نکردم قبلش.
اینم مال بحث رای خروج مستقیم قاضی و وکیل.

3. حدس در شب باید بدون لباس باشه و واضح هم اعلام بشه به‌نظرم که فلانی حدس توسط مفتش حدس زده شد. می‌تونه گاد برای بی‌گناها جریمه بذاره و نقششُ نگه. من چنین کاری خواهم کرد شخصا. شما هم ببینید اگه خوبه انجام بدید. ولی لباس معنی نداره به‌نظرم.

4. جایزه‌بگیر هم چون ادعاش باعث اضافه شدن سفید به شهر می‌شه و ضرری برای خودش نداره، به نظرم یا باید قابل حدس باشه یا یه هزینه‌ای براش تنظیم بشه؛ مثلا ضد ضربه نباشه. یا چنین چیزی.

5. پارتیزان به نظرم متناظر با نقش‌های مافیا هست و ادعاش باگ محسوب نمی‌شه و هزینه هم داره. یعنی من به این دلیل گفتم نقش‌های مافیا قوی‌تر نیست که پارتیزانُ دیدم. وگرنه مافیا قوی‌تر می‌شه.
عملا هم دیدید در بازی تشکیک بود؛ یه روش که این چند روز فکر کردم و به ذهنم رسید اینه که جادوگر هم با حدس بتونه پارتیزانُ جادو کنه. یا اتفاقی مشابه این. یا نقش فرعی اضافه بشه که ادعای پارتیزان هزینه داشته باشه، مثل چیزی که در مورد جایزه بگیر بود.

همینا.
به‌راحتی هم قابل حل هست و ویرایشی هم هست. و قرار هم شد انتقادها رو به بنده باشد و نه آرش.
وگرنه بالانس نقشی بسیار عالی و دقیق بود و بازی در تعادل کامل بود. بالانس نفرات من معمولا نظر جزئی نمی‌دم به دلایلی که می‌دونید. ولی خیلی خوب بود و چینش نقش‌ها برای افراد هم عالی بود، خصوصا سه نفر. حالا بیشتر توضیح می‌دم بعدا.:دی


مافیا از نظر من در بازی "حدس مدلل" و "استفاده دقیق از مفتش ِ نوشته شده" برنده بود و می‌تونست با قوانین موجود در همون فاز 3 هم ببره (با حدس امین و حدس محمدحسین. با تیر به محمدحسین نمی‌بردن، چون هم حفاظت شده بود و هم امکان مرگ تیرزننده وجود داشت اگه اشتباه نکنم). کاملا هم حقشون بود و به جِد تبریک می‌گم. بسیار باهوش بودن.
منتهی ما یه بازی دیگه رو داشتیم انجام می‌دادیم در روز (در کنار خود اعضای مافیا) که یک مافیای سخت بود؛ البته این سختی، بخش زیادی از اعتبارش حتما به اعضای تیم مافیا برمی‌گرده که هم خوب پنهان شدن و هم خوب مدیریت کردن.

در گادی بنده فرمول پیروزی مافیا، 3 اعدام بی‌گناه در روز هست (یعنی بازی بر این اساس طراحی می‌شه که امکان 2 اعدام اشتباه به بی‌گناه داده بشه در حالت عادی) معمولا که بسته به تعداد فرعی‌ها یا سایر گروه‌های گناه‌کاری، ممکنه تغییر بکنه. تو این بازی 3 (که حتما خروجی بند وکیل توش نیست) مناسب بود (سایر دوستان گاد هم معمولا از چنین فرمولی یا مشابهش استفاده می‌کنن). بنابراین پیروزی که بالا گفتم با یک اعدام رو، شخصا پیروزی در بازی مافیا نمی‌دونم. این می‌شه یه بازی دیگه. اگر چیزی در تاپیک گفتم، منظورمم چنین مسئله‌ای بوده. وگرنه مافیا از بی‌گناها بهتر بودن مسلما و در تحلیلم از افراد، متوجه نظراتم خواهید شد. ولی بازی تا ابتدای فاز روز 4 (که تهش دوست خوبم اعدام شد)، نصف بازی بود از نظر فازهای اعدامی؛ زمانش شاید یک ششم بود، ولی ارزشش نصف بود از دید من. کلا هم مشکل اصلی اینه که در یک زمین بازی نمی‌کردیم.:دی بنابراین چیزی که گفتم سوءبرداشت نشود.
البته اینم بگم که می‌شه کسی که در روز ادعا یا اشاره کرده و در شب با حدس بیرون رفته رو معادل اعدام هم گرفت. من معمولا گادکش‌ها رو معادل اعدام می‌گیرم. منتهی چنین چیزی اگر بنده گاد باشم (اونم با تجربه همین دور، وگرنه قبلا به ذهنم نمی‌رسید)، ابتدای بازی گفته بشه خوبه که هزینه ادعا برای بی‌گناها هم واضح‌تر بشه. در جو این دور، ادعا معادل اعدام نبود؛ معادل مرگ شب بود.

خیلی حرف زدم. نهایتا این‌که من هدفم این نبود که زیاد پست بدم این دور. ولی متاسفانه بازی به سمتی رفت که مجبور شدم. در نظر داشتم روزی دو پست بلند (اونم نه خیلی) بدم نهایتا و چندتا هم کوتاه. منتهی نشد و مجبور شدم برای هم اثبات خودم هم انجام یه سری کارها. در واقع عکس دور 7 شد که انتظار داشتم از خودم که خیلی زیاد فعالیت کنم، ولی نیاز نشد.
خسته نباشید می‌گم به همگی؛ دور بسیار جذابی بود و از بهترین ادوار بود از این نظر که اعتبارش به آرش برمی‌گرده.
و البته دور پرفشار و انرژی‌بری هم بود که احتمالا بخش زیادیش به سبک بازی من برمی‌گرده که شرمنده.
 
آخرین ویرایش:
Wooden
نوشته‌ها
255
پسندها
132
امتیازها
145
مدال‌ها
19
به نام آرش (خدای مهربون).

Joy 1.jpg

Víg Mihály - Valuska (Werckmeister Harmonies)


الف) حدود سه سال پیش در برهه ای من یک سری جلسات تراپی رفتم. حالم خوب نبود و دلایل متعددی هم داشت، که چند اتفاق تلخِ نسبتاً همزمان باعثش بود. یادم میاد برای مدت طولانی گریه نکرده بودم. در واقع نمیتونستم گریه کنم. انگار کوهی درونم بود، ولی حتی خاک قلّه اش هم از وجودم بیرون نمیریخت. این مسئله برام عجیب شده بود. جلسه اول، گفت چشمات رو ببند و هر چی توی ذهنت اومد رو بگو، و فقط وسط صحبت های من گاهی میگفت «چی میبینی؟»، «چه حسی داره؟»، «حالا میخوای کدوم طرفی بری؟» و از این دست سوالات. بصورت خلاصه، من اون روز سه تصویر دیدم. تصویر اول، تصویری سوم شخص از نوجوانی خودم بود که وسط کوچه های کاهگلی یزد قدم میزد، جایی که خیلی دوستش دارم و بیشترین آرامش و سکوت رو از اون محیط گرفتم در زندگیم. هنوز هم وقتی گاهی برمیگردم یزد، اول از همه به اونجا سر میزنم و از زندگی دور میشم. تصویر دوم، تصویری اول شخص در اتاقی کاملاً تاریک بود و من به پنجره ای رسیدم که از اون نور میتابید. از پشت اون پنجره، فضای سبزی رو دیدم که عده ای بچه با ذوق زیاد در حال بازی کردن بودند. و حسی داشتم شاید شبیه به نگاه جک از پشت شیشه به اِلیسیوم [1] در فیلم خانه ای که جک ساخت (2018). تصویر سوم، تصویری اول شخص بود که داخل یک زمین چمن با یه پسر بچه 5-4 ساله که کودکی خودم بود فوتبال بازی میکردم. توپ رو براش جوری مینداختم که اذیت نشه، ولی اون (یا من) گر چه شوت هاش آروم بودند، ولی تمام توانش بود. برای اون (یا من) بازی خیلی مهم بود، و برای من خوشحالی و ذوق اون (یا من) از بازی. دقایقی با هم بازی کردیم، و من با لبخندی پدرانه بهش نگاه میکردم. اون (یا من) از بازی لذت میبرد، و من از اینکه اون (یا من) از بازی لذت میبرد سرمست بودم ...

- چشمات رو باز کن، برای امروز کافیه.

چشمام رو باز کردم. پیرهنم رو دیدم که از گریه خیس شده بود. هیچوقت توی زندگیم اینقدر گریه نکرده بودم. بهت زده شدم، احساس کردم میخوام تنها باشم.

- ممنون. پس من میرم.
- محمد، صبر کن. چی برات مهمه؟ چه چیزی تو رو سر ذوق میاره؟
- نمیدونم. شاید هیچ چیز. به این مفهومی که گفتید.
- فوتبال چی؟
- نمیدونم. شاید.
- چرا؟
- شاید چون از کوچیکی باهام اومده.
- فوتبال رو هیچوقت فراموش نکن. همیشه برای خودت نگه دار. خداحافظ.


ب) دوره ارشد دوستی پیدا کردم به نام امیر. در اولین برخورد خوشحال شدم که کسی جز من بین هم اتاقی هام سیگاریه. شب های زیادی داخل حیاط خوابگاه روی اون نیمکت چوبیِ زیر درخت نارنج نشستیم، سیگار کشیدیم، و صحبت کردیم. گاهی از علاقه اش به علم روان یا یک طرح psychedelic میگفت، گاهی از مفهوم زمان در فیزیک. و من با شیوۀ جوجه سُقراطی همیشگی خودم گاهی یک سوال فلسفی رو به وسط میکشیدم، یا شاید شعری میخوندم تا فهم دیگری از داخلش بیرون بکشم. امیر وقتی از یک موضوع خاص صحبت میکرد، با کنجکاوی و ذوق خاصی صحبت میکرد. گاهی شبیه بچه ها از ته دل خوشحال میشد. گاهی تفنگ ساچمۀ خودش رو میاورد خوابگاه، قوطی سیگار رو بعنوان هدف میگذاشتیم بالای کُمد و مسابقه میدادیم. انگار نه انگار که دانشجوی ارشد هستیم. موقع انتخاب موضوع تز، سر در گم بود. اومد پیش ام گفت چه کنم؟ یک چپتر از یک کتاب رو بهش معرفی کردم، گفتم بخون راه خودت رو پیدا میکنی. خوند و راه خودش رو پیدا کرد. چند ماه پیش برای ادامۀ تحصیل از کشور خارج شد. هنوز فکر میکنه من موضوعش رو انتخاب کردم و باهاش رستگار شده، در حالی که من اون لحظه فقط میدونستم که کنجکاوی و ذوق واقعی خودش راه خودش رو پیدا میکنه و نیاز به یک جرقۀ بی اهمیت داره. روز آخری که ایران بود، لحظه خداحافظی بهم گفت «حرفی برام نداری؟ میشه شبیه اون حالت پیرمرد دانای خودت بشی و بهم راه رو نشون بدی؟ چه شعر و رمان هایی رو برای دکترا بخونم بنظرت؟» و جواب من یک جواب کوتاه بود: «هر غلطی که کردی یا میکنی زیاد مهم نیست. فقط اون ذوقی که در وجودت هست رو ازش محافظت کن، بقیه اش درست میشه.» دور میشدم و در آینۀ ماشین میدیدم که از کنار خیابون بهم نگاه میکرد که با بغض دور میشدم. و با بغض دور می شد.


Olafur Arnalds - Reminiscence

در بزرگسالی برای هیچ چیز به اندازه حس کنجکاوی و ذوق گمشده از کودکی جستجو یا تلاش نکردم. در نظر من زندگی انسان یک دور باطل و تا حدودی مسخره اس. در کودکی طیفی از احساسات خوب یا بد رو به مفهوم خالص خودش تجربه میکنیم و سپس وارد بزرگسالی میشیم که وسوسۀ عقل تمام اون احساسات رو به انحطاط میبره. و شاید تجربۀ خالصانه حس عشق نخست، آخرین دروازۀ ورود از کودکی به بزرگسالی بدون بازگشته. در این دوره هم انسان با انواع مفاهیم غربی و شرقیِ زرد و سفید و سیاه بدنبال بازپسگیری تجربیاتی مثل «زندگی در لحظه» هست، که در کودکی بدون هیچ تلاش خاصی اون ها رو داشته. حس ذوق و کنجکاوی که ازش صحبت میکنم، عموماً از طریق بازی در کودکی بوجود میاد. بازی هم منظورم لزوماً داشتن انواع اسباب بازی های پر زرق و برق نیست، بلکه درک مفهوم بازی و تجربۀ حضور در اون پدیده هست که به کودک احساس و معنا میده. بر این باورم که باید خیلی خوشبخت باشید که در بزرگسالی قسمتی از این احساس رو با خودتون به یادگار از کودکی آورده باشید. در این جمع به اعتقاد من اول از همه آرش، و سپس پویا بیش از دیگران این احساس و درک مفهوم بازی رو با خودشون یدک می کشند. شاید خودشون ندونند، ولی برای من جذاب ترین وجه شخصیت هر دو همین هست. ازش محافظت کنید. ایده و تمایل به خلق هم تا حدودی از همین میاد.





امین کی پی، مهسا، محمد امین

Anathema - The Storm Before the Calm
Jozef Van Wissem - The Taste of Blood
Hildur Guðnadóttir - Call Me Joker

مافیای این بازی به نظر من یک تیم شایسته، باهوش، و قابل احترام بود. دوست داشتم تا قبل از اینکه این متن رو بنویسم تحلیلی از خودشون بنویسند تا بتونم تکمیل تر صحبت کنم که متأسفانه اینطور نشد. تحلیل نقش های مستقل برای من تماماً از برداشت پست های روز میاد، ولی تحلیل مافیا 50% به کمیستری، تفکرات، نگرش، و علت تصمیمات در گروهشون برمیگرده که من الان ازش اطلاعی ندارم. بنظرم یکی از زیباترین پدیده های طبیعت، مرگ و زندگیه. و مرگ و زندگی به مفهوم عینی نه، بلکه به مفهوم استعاری. وقتی در فینال 2011 گواردیولا بُرد و قاب دستای لرزان فرگوسن از اون بازی موند، درسته برای فرد سنت گرایی مثل من اون صحنه در نگاه اول تلخ و دوست نداشتنی بود، ولی پذیرش اون برتری هم پذیرش منطق زندگیه، و هم اینکه به شما اتفاقاً لنزی از بالا رو میده و یادآور میشه که تلاش 30 سالۀ فرگوسن، قسمت اعظمی از مفهوم هستی گواردیولاست. بازی قبلی هم گفتم که نگاهم به امین کی پی نگاه به یک بازیکن تازه وارد نیست، و اتفاقاً از کلامم در هر دو تحلیل مشخصه که برعکس این فکر میکنم. اومده، و در نقطۀ درستی هم اومده، تا پیرمردها رو به درستی به چالش بکشه. از بازیت لذّت بردم. امین در تحلیل دور دوازدهم خودش کدهایی رو در مورد تغییرات مؤفق و انعطاف پذیری مهسا داد، و حالا دومین دورش بعنوان مافیای بسیار مؤفق در دوران حضور من اون حرف ها رو اثبات کرد. با اینکه از صحبت های داخل گروه مافیا اطلاعی ندارم، ولی از بیرون هم میشه راحت به این پی برد که مهسا در کار تیمی چقدر قدرتمنده. به نحوۀ دفاعش از محمدامین در فازی که از بند وکیل استفاده کردند دقّت کنید، که هم نوعی حمایتگری داخلش هست، و هم اینکه در ظاهر اصلاً شبیه یک اکت گناهکاری نیست. فُرم جذابی از بازی سایه در روز رو هم پیدا کرده که بسیار تمیزه و داخل این بازی هم بین 4 نفری که اواخر بازی بهشون شک داشتم برام سفیدترین بود. فکر میکنم در این نقطه مهسا به اون سیاستی که در بازیش نیاز داشت رسیده، و حالا میتونه وجوه دیگه رو هم به ورطۀ آزمایش بگذاره. بصورت اختصاصی و جدای از همه هم ازش بابت شوخی ها و به خصوص دو پست آخرم همین جا عذرخواهی میکنم و براش بهترین ها رو آرزو دارم.

در مورد محمد امین یه چیزی به ذهنم میرسه. من هر از گاهی از دوستای خیلی نزدیکم، که گاهاً بینشون دوستی با قدمت بالای 20 سال هم هست، میپرسم بنظرت من چطور آدمی هستم؟ دو سه تا صفت بگو. تقریباً همه بین صفت هایی که استفاده میکنند، از «آرام» و «صبور» هم استفاده میکنند. و من از نظر خودم، آدم صبوری نیستم. برای اونها تعریف صبر نوعی از خود گذشتگی و ملایمت در رفتار با دیگرانه، ولی برای من تعریف درست صبر خویشتنداری دشواری هست که باید در مقابل تمایلات خودت داشته باشی. من اگر چیزی برام جذاب باشه، خیلی تحمّل گذر زمان رو برای رسیدن بهش ندارم. محمد امین خودش رو تحلیل نکرد تا بتونم بفهمم نگاه ام بهش درسته یا نه، ولی از بیرون من چنین احساس مشابهی که در خودم هست رو درش دیدم. نمیشه محمد امین رو با اون ذهن خلّاق و بازیگوش رها کنی در این سناریویی که براش بسیار منعطف و جذابه، و انتظار داشته باشی صبر کنه و از پشت شیشه به این زیبایی ها فقط نگاه کنه. این حسی که میگم هم اول و بیشتر از همه در اون پست ادعای پارتیزانی خودش رو نشون داد، و اتفاقاً بنظرم در مورد ادعای جایزه بگیر خیلی خویشتندار عمل کرده بود. و هدف من از این صحبت نه تنها نکوهش نبود، بلکه ستایش بود. من صبور نبودن خودم رو خیلی مواقع دوست دارم و برام احساس خالص تری داره. گاهی بیش از اینکه درست/غلط باشی، مهم اینه که زنده باشی. و زنده بودن رو اون احساس تعیین میکنه. در مورد بازی محمد امین تحلیل قبلیم تقریباً نظرم رو دربرمیگرفت و چیز جدیدی ندارم. هم خودش، و هم بازیش رو هم خیلی دوست داشتم/دارم. حین رأی گیری هم ببخشید دلت رو شکستم.


یاسین، رامتین

Bob Dylan - The Man in Me
Jerry Goldsmith - Main Theme (Papillon)

برای من تحلیل یاسین و رامتین سُرایشی در ستایش سادگیه. و سادگی نه به مفهوم عام، بلکه به مفهوم سخت ترین دستاورد. در نظر شوپن، سادگی «دستاورد غایی» و « والاترین پاداش هنر» هست. من فکر میکنم رسیدن به یک الگوی سادۀ مؤفق بعنوان امری روزمره، همواره سخت تر از پیچیدگیه. چیزی که از یاسین بیش از همه توی ذهن من میمونه، ایدۀ افشای نقش در دور یازدهم بود. یادم میاد در اون لحظه ای که من درگیر خیلی پیچیدگی های ذهنیِ بیخود خودم بودم، یاسین چنین ایده ای داد. الان که مدت ها از اون رویداد میگذره، به این فکر میکنم که فارغ از نتیجه اون ایده یک ایدۀ ساده با احتمال مؤفقیت بسیار بالا بود، و در حالی که خیلی ساده به ذهن یاسین رسیده بود، من نه تنها هزاران سال نوری به ذهنم نمیرسید، بلکه در اون لحظه حتی در اجراش هم دچار مشکل بودم. الگوهای واضح، مشخص، و کاربردی که گاهاً به ذهنش میرسه به هنگام ترکیب با حس صداقتی که داره، در اکثر مواقع یک فرمول برنده رو براش ایجاد میکنه. در این بازی هم یک نسخۀ بسیار خوب از این الگو رو دوباره دیدیم. یک زمانی لینکر گفته بود فوتبال ورزشیه که 22 نفر 90 دقیقه دنبال توپ میدوند، و در نهایت آلمان قهرمان میشه. روایت مافیای ما هم چیزی شبیه به اینه. x نفر تا مدت ها با کلی پیچیدگی مزخرف ذهنی دنبال گناهکار میگردیم، و در پایان یاسین میاد میگه come on bitch (خودم رو میگم ناراحت نشید). پست آخر رامتین یکی از بهترین پست های تاپیک تحلیل در تمامی ادوار، و مانیفست خودشناسی یک فرد هست. احاطۀ کامل به چیزی که هست، و راهبرد استفادۀ درست از توانایی هاش در تک تک جملات و در تمام این سال ها موج میزنه. خودش نمیدونه ولی من از دور سیزده بازیش رو زیر نظر گرفتم، و به فُرم نوشته ها و زمانبندیشون خیلی دقت کردم تا بتونم به نحوۀ تأثیرگذاریشون پی ببرم. رامتین وقتی بیگناهه، یا بهتره بگم وقتی مافیا نیست، بهتر از هر کس دیگه ای میتونه به دیگران این رو بفهمونه. و ظرافت این قضیه اصلاً در اینه که تلاشی در این راستا نمیکنه، بلکه خود فُرم بازی و چیزی که ذاتاً هست باعث این مسئله میشه. پست های نسبتاً کوتاه تر من داخل این بازی با زمانبندی خاص، برگرفته از الهام من از بازی رامتین و فرمول مؤفقش داشت که میخواستم در بازی خودم امتحان کنم و به نتایج جالبی هم رسیدم. بازی خودش رو هم بنظرم خودش بهتر از هر کس دیگه ای و بسیار مسلّط و خوب توصیف کرد. هر دو برنده و آموزنده. تبریک میگم.


پویا

Eric Demarsan - Theme de Gerbier (L'armee des Ombres)

در نظر یونگ، کهن الگوی «پدر» نمایانگر اقتدار، محافظت، و تأمین کردن هست، و ارتباط تنگاتنگی با مفاهیم قدرت، نظارت، و مسئولیت داره. در این بازی پویا به همون اندازه ای که مسئولیت انتظار بی بدیلی که از خودش میرفت رو به دوش کشید، مسئولیت دیگران رو هم به دوش میکشید. بالاتر در مورد پویا و آرش و درک خالص و کنجکاوی از بازی گفتم. در مورد پویا، توی این مسئله نمود کهن الگوی پدر بعنوان «خدا و خالق» هم بسیار پر رنگه. به من گفت که 7 سال از آخرین باری که بیگناه بازی کرده میگذره. در نقطۀ درستی بعد از مدت طولانی برگشت و بیگناه شد. اول از همه و مهم تر از همه به این خاطر که ناخواسته من رو به آرزوم رسوند. و سپس به این دلیل که به همون اندازه ای که دیگران به پویا در این بازی نیاز داشتند، بنظرم پویا هم به این بازی در نقش بیگناه نیاز داشت. تعریف «قهرمان» در ادبیات، یک فرد کامل و بدون نقص نیست، بلکه مسیری که با وجود اون نقصان یا اشتباه طی میکنه حائز اهمیته. در نقطۀ دید من، تا قبل از پست 365، پویا با یک انگاره در خودش درگیر بود که بهش اجازه نمیداد واضح تر اطرافش رو ببینه. با پست 365 اون انگاره رو در خودش شکست، ولی نگرش پرو-اکتیو یک قهرمان رو نداشت. و با پست 386 شبیه یک قهرمان دوباره وارد بازی شد، و مثل یک قهرمان هم تموم کرد. اگر درست وقایع فیلم رو یادم بیاد، سکانس گذار پویا داخل این بازی، شبیه سکانس گذار تام دانیفن در فیلم محبوبش یعنی مردی که لیبرتی والانس را کشت (1962) بود. تام هم اونجا خونه رو به آتش کشید، و متفاوت بازگشت. بیراه هم نیست که اون شخصیت رو اینقدر دوست داره، چون تام دانیفن دقیقاً با تعاریف بالا و کهن الگوی پدر که به پویا ارتباط دادم منطبقه. بهترین بیگناه بازی بود، و به نمره ای هم که قراره به خودش بده اعتنا نکنید. اینقدر حضورش در فازهای آخر باعث آرامش خاطر من بوده، که هر چی به سمت آخر بازی میریم از هر 5 پست من 3 تاش مزه ریختنه. اگر پویا در بازی نبود احتمالاً من در اون مقطع از بازی جای مزه ریختن داشتم خودم رو شرحه شرحه میکردم.

حسی که من نسبت به پویا دارم هم «شکوه» هست. شبیه آکروپولیس آتن. و شاید شبیه شب های نقش جهان، که جمعیتی زیاد در دلش در رفت و آمد هستند، و کماکان از بالا قرص، محکم، و با شکوه شما رو نگاه میکنه. و شاید شبیه ارتش سایه های ملویل. در زندگی داشتن دوستایی مثل من خوبه، گاهی برای الهام [2]، و اکثر مواقع برای التیام. و داشتن دوستایی مثل پویا خوب تره، برای الهام راستین، رُشد، و البته رستگاری.


هادی

Ennio Morricone - Un Amico (Inglourious Basterds)

مهم است آیا؟‌ از دست‌ دادن چشم‌هایت؟
شغل‌های خوب برای نابینایان هم وجود دارد!
و مردم همیشه مهربان خواهند ماند.
همانطور که در تراس می‌نشینی و به گذشته می‌اندیشی،
صورتت را به سمت نور می‌گردانی.

مهم است آیا؟ آن رویاها در سنگر؟
همیشه می‌توان نوشید و از یاد برد، و شادمان ماند،
و مردم نخواهند گفت که دیوانه‌ای
آخر می‌دانند که برای کشورت جنگیده‌ای
و هیچکس، ذره‌ای نگران نخواهد شد.


هادی رو تا بحال ندیدم. هر موقع بهش فکر میکنم، تصویری از فرانک لمپارد به ذهنم میاد که کلاه فلزی خاکی یک سرباز به سرشه، و لباسی به همون رنگ آغشته به خاک و خون به تن داره. در حالی که با صورتی زخمی داره میخنده، داوطلبانه در تیررس گلوله های طرف مقابل قرار میگیره. ترکیب یک هادی/لمپارد انگلیسی، باعث میشه ادامه تصویر ذهنم و بستر خیال رو با توصیف های دو شاعر ضدّ جنگ انگلیسی به نام های ویلفرد اوون و زیگفرید ساسون تکمیل کنم. و همیشه هم فکر میکنم، هادی تنها سربازی هست که در مخالفت، جواب این دو نفر رو قاطعانه میده. بدیهیه که در شعر بالا شاعر به طعنه این ها رو میگه، ولی در ذهن من هادی جواب میده: «نه، از دست دادن چشمام مهم نیست! از دست دادن سر و دست و پاهامم مهم نبود! رؤیاهای سنگر ولی مهم بود که اگر هنوز بهش نرسیدیم هم روزی خواهیم رسید.» هادی جسورانه، پاکبازانه، و شجاعانه میجنگه، و دوست داری کنارش بجنگی. [3]


امین

Dan Caine - The Sun In The Trees

امین رو کمتر میشه شناخت، و بیشتر میشه ازش یاد گرفت. موقع تحلیل همیشه بیشترین تلاشم رو کردم تا امین رو درست تحلیل کنم. همیشه ناراضی بودم. وقتی بهش میگم خیلی ازت یاد گرفتم، و با فُروتنی جواب میده من بیشتر، نمیدونه که فقط احساس شرمندگی من رو بیشتر میکنه. در طول دو سال حتی نتونستم یک تحلیل خوب ازش داشته باشم، و اون همیشه جوری من رو سخاوتمندانه تحلیل کرده که باعث شده سطح متفاوتی از شخصیتم رو محک بزنم. اسمش خیلی بهش میاد. اسم «امین» رو من همیشه دوست داشتم، شاید چون یکی دو دوست خوب به این اسم توی زندگیم داشتم. واج های «م» و «ن» برای من اِلقاگر حس آرامش هستند. در ترکیبی کوتاه مثل «امین» این حس شاخص تر هم هست. از این نظر فقط شاید با اسم «متین» قابل قیاس باشه، که اون هم آغاز و پایانی آرام داره. «متین» ولی به واسطه واج «ت» حس استواری بیشتر، و «امین»/امین حس آزادی بیشتری رو به تو میده. آزادی در نظر من والاترین حسی هست که یک انسان تمایل به داشتنش از فرد/افراد دیگر داره. امین شاید همزاد چارلی کافمن باشه در بین ما و در نقطۀ دیگه ای از دنیا. یا شاید وقتی در بازی افشای نقش میکنه، حسی داشته باشه شبیه دیالوگ های متافیکشن کلیف و رونی در مُردگان نمی میرند (2019). و در نهایت امین شاید شبیه نور ملایم خورشید هست از بین انبوه تنه و شاخ و برگ درخت ها.


عرفان

Ramin Djawadi - Winterfell (Game of Thrones)

در دنیایی که روز به روز 0 و 1 تر میشه و هوش مصنوعی به انسان نزدیک میشه، من حقیرانه بدنبال نجات و بازتعریف مفاهیم انسانی هستم. استفادۀ من از ChatGPT اینطوریه که گاهی ازش میخوام با یک تم خاص برام شعر انگلیسی بنویسه و بسیار خوب این کار رو انجام میده. لحظۀ مواجهه من با اون شعر هم ستایشگرانه هست، و هم تلخ. شعر برای انسان یکی از آخرین سنگرهاش بوده، که گویی قرار بود تا ابد در احاطۀ خودش باشه. ولی گاهی با خودم فکر میکنم. فکر میکنم که چیزی از جنس 0 و 1 احساس حافظ رو حین نوشتن یک شعر خاص تعریف میکنه؟ و یا چه چیزی از همون جنس، احساس شکسپیر رو حین نوشتن تک گویی های هملت تعریف میکنه؟ ظرافت حرکت دیوید بکام به سمت توپ قبل از اینکه اون توپ به تور بشینه و درک انسانی من از این پدیده چیه؟ و یا یگانگی جنس احساس عرفان در نقطه ای از این بازی کجا گم خواهد شد؟ در قسمتی از فیلم یوزپلنگ (1963)، دون فابریتسیو سالینا خطاب به یک نفر میگه «ما یوزپلنگ و شیر بودیم، و اونهایی که جای ما رو میگیرند شغال های حقیر و کفتار هستند. و همۀ ما اعم از یوزپلنگ، شغال، و گوسفند بر این باور خواهیم بود که نمک این کرۀ خاکی هستیم [4].» من نمیدونم اون ربات هایی که قراره بیان چه شکلی هستند، یا تا چه حد میتونن پیشرفته باشند. یا اصلاً شغال و کفتار هستند یا نه. ولی میدونم عرفان ها هم انسانی ترند، هم نمک واقعی این کرۀ خاکی هستند. احساس من چنین چیزیه.


ترسا

Tenhi - Viimeiseen (Through Bloom Blades)

ترسا به همون میزان که در زندگیش برای فهمیده شدن تلاش کرده، دنیای زیبای ذهن خودش بنظرم براش کافی بوده. به سمتش حرکت کرده، ولی هنوز به درک کامل از این موضوع نرسیده. وقتی که برسه، نیروی عجیبی درش پدیدار خواهد شد. در طول دو سالی که اینجا بازی کردم، بنظرم آندرریتد ترین فرد این جمع بوده، و بر خلاف نظر احتمالی شما از این بازی، من نسخۀ متأخر ترسا رو بیشتر میپسندم چون با اعتماد به نفس تر و مستقل تره. از دور رامتین هم این تفاوت رو آغاز کرده و بنظرم از اون نقطه بازیش دچار دگرگونی شده. یه تیپ یاغی پیدا کرده که از نظر من این مسئله در ذات لزوماً بد نیست، ولی باید در بستر تعریف و بازنگری بشه. مثلاً داخل این بازی بنظر من دلایل و پست هاش برای بیگناهی قانع کننده بود، و حس میکنم درست خونده نشد. در این قسمت حق رو کاملاً به ترسا میدم. ولی لحنی که گاهی پیدا میکرد خیلی یاغی بود و از نوعی بی اهمیتی نسبت به بازی میومد که البته فکر میکنم واقعی هم بود. از این نظر حق رو بهش نمیدم. بازی و ذهنش رو خیلی دوست دارم و به خودش هم گفتم. اعدام و اتفاقات دور 12 برای من یه نقطۀ عطف بود، چون تا مدت ها خیلی احساس بدی نسبت به این موضوع داشتم. هر دوی ما رو فکر میکنم تا حدودی تغییر داد اون نقطه. و البته نمیتونم این رو انکار کنم که وقتی این بازی اعدام شد، اینکه تنها کسی بودم که درست تشخیصش دادم و بهش رای ندادم بالاخره بابت اون دور 12 بعد از مدت طولانی حس آرامش بهم داد. اون تشخیص رو هم بیشتر از روی شناخت میدونم.

اگر باهاش صحبت کنید، نحوۀ فکر و تحلیل پدیده ها از نگاهش در نظرتون جذاب خواهد اومد. همزمان 8 تا پوشه داخل ذهنش باز میشه، تمام حالات ممکن یک مفهوم یا پدیده رو از دریچۀ انسانی بررسی میکنه، و نهایتاً لحظه ای که سؤال پرسیده جواب رو هم خودش میدونه. مؤفق باشی.


رضا

Empyrium - The Oaken Throne

من آدمایی که حتی بصورت ناخودآگاه سؤال توی ذهنم بکارند رو دوست دارم. یا بهتره بگم گاهی پیش میاد که نحوۀ متفاوت نگرش و عمل یک نفر در یک مجموعه، باعث میشه مادام انگاره های ذهنی خودت در مورد یک موضوع خاص رو چکّش بزنی، که این فرآیند برای من لذت بخشه. بعد از دو سال میتونم در این نقطه با اطمینان بگم که رضا مستقل ترین نوع نگرش به بازی رو داشت. مسئلۀ حد درست استقلال در بازی، یکی از اولین سؤالاتی بود که برای من بعد از دو دور پیش اومد و هنوز هم گاهی باهاش درگیر هستم. یعنی مادام دنبال پیدا کردن اون نقاطی هستم که باید/صحیحه که از خودت دور بشی و دوباره به خودت برگردی. تا دو دور قبل فکر میکردم اون نقاط رو پیدا کردم، ولی بازی برندۀ رضا در دور قبلی و در اون سناریوی سخت برای جلّاد باعث شد دوباره به این موضوع فکر کنم. اینکه با حفظ مدل مستقل خودش بازی قبلی رو برد، بنظرم فارغ از هر فاکتور دخیلی شاهکار بود. و رضا هنوز همونه. مستقل و مؤثر. فُرم بازی متمرکزی که داره بنظرم شبیه الفبای پژوهش آموزنده هست، و به تو یادآوری میکنه که مسائل رو باید جزء به جزء بررسی کرد و پیش برد. در آینده هم بازیت رو میبینم، لذّت میبرم، و با درگیری ذهنی که برام ایجاد کردی کلنجار میرم.


اشکان

Dick Dale & His Del-Tones - Misirlou (Pulp Fiction)

بواسطۀ شناخت کم متأسفانه کمتر میتونم ازش صحبت کنم، ولی اشکان در نظر من نسخۀ پیچیده ای از سادگیه. گاهی اینقدر ساده مینویسه که بسیار باورپذیره، و گاهی اینقدر پیچیدگی رو ساده نوشته که نمیتونی بهش اعتماد کنی. اعتماد به نفس بسیار خوبی هم داره و در دو بازی اخیر خودش رو بیش از اینکه در جایگاه بازیگر ببینه، در جایگاه کارگردان یا حتی گاد میدید. نمیگم این خوبه یا بد، بلکه این نقطۀ دید متفاوت و منحصربفرد برام تا اینجا جذاب بوده. به فُرم بازیش دقت زیادی کردم، و اگر قرار بود بازی های زیادی رو در ادامه اینجا باشم، قسمت هایی از سبک بازیش رو وارد بازی خودم میکردم از روی کنجکاوی، و نتیجۀ این امتحان رو بررسی میکردم. مؤفق باشی اشکان جان.


امیر

Soroush Kamalian - Your drunken Eyes (M. R. Shajarian)
Eleni Karaindrou - Adagio (Landscape in the Mist)

در نظر من امیر نسخۀ تکامل یافته و عملگراتر خودم هست. به همون میزان که من به دنیای ذهن در زندگیم اهمیت دادم، امیر ذهن خودش رو در دنیای پیرامون به تصویر کشیده. عموماً با همپوشانی حس طنز قرابت خودم رو با دیگران میسنجم. طنزش رو دوست دارم، و طنزم رو دوست داره. احساساتش هم مثل من شرقیه، و منظورم از شرق، شرق جغرافیایی نیست. شرق در اینجا برای من نوعی از ادراک احساسیه که برای مثال به همون اندازه که ایرانیه، یونانی هم هست. دوست موسیقیدانی دارم که یه بار داخل یک بحثی به من میگفت فارغ از بحث مُدولاسیون یا پرده گردانی در موسیقی غربی و ایرانی، گردش و حرکت ملودی حول یک سری نوت خاص در موسیقی ایرانی بسیار تعیین کننده هستند، در حالی که این دو فاکتور در موسیقی کلاسیک غربی بدین میزان در تعریف یک قالب تأثیر گذار نیست. از این قصّه وام میگیرم، تا به اهمیت بازتعریف مفاهیم خام در بستر تکیه کنم، چون نگاه من به مفاهیم در اکثر مواقع چنین بوده. امیر هم تا جایی که من شناختمش، نگاهی بستر-محور به مفاهیم پیرامون خودش داره. در نقطۀ درستی هم وارد زندگی من شد. گاهی شاید سالها طول بکشه تا من دست از تفکر خودم نسبت به یک پدیده بکشم، مگر اینکه جواب متفاوتی بشنوم که اون استدلال خاص ذهن من رو به خودش درگیر کنه. در برهه ای که سر خودآگاه گناهکاری مشکل داشتم و باهاش کنار نمیومدم، امیر در یک بحثی من رو به این ادراک رسوند که چقدر منطق ایجاد هزینه در بازی، بعنوان یک محیط آزمایشی، میتونه در رُشد دیگران در زندگی واقعی مؤثر باشه. بنظرم میتونه در زندگی یاری دهنده و الهام بخش بسیاری باشه، و برای بازی خوبش هم طبق معمول ایستاده دست میزنم. حالا لیاقت ما رو آخر در چه حد ارزیابی کردی آقای کارگردان؟





برای من بازی مافیا مفهوم و جدّیت خودش رو از دست داده بود. داخل تحلیل بازی قبلی هم این موضوع رو گفتم. یعنی معتقدم وقتی بخوام میتونم بدون نقص باشم و این رو در بازی دور 16 هم به خودم اثبات کردم، ولی روح رو نمیتونم به اجبار در خودم بدمم وقتی وجود نداره. و دور 16 با وجود بی نقصی، بازی من روح نداشت. بازگشت متفاوت من برای فقط یک بازی، چند دلیل داشت. اولی آرش بود، که هم خیلی دوستش دارم هم اینکه در طول دو سالی که اینجا هستم تا بحال براش بازی نکرده بودم. داخل تحلیل دور قبلی، حرفای فری (همونجا هم گفتم باید دوستایی شبیه بهش با این شهود قدرتمند رو داشته باشید) یه جرقۀ ریز رو در من زد. در ادامه داخل همون تاپیک تحلیل، پویا من رو نسبت به تغییر فرم بازی و تجربه کردنش کنجکاو کرد چون دوست داشتم یک بار چیزی متفاوت از خودم رو تجربه کنم. و نهایتاً وقتی هنوز کامل مصمّم نبودم، قسمتی از تحلیل امین اون جرقه رو مُشتعل کرد و من تصمیم گرفتم با جدّیت بازی کنم و براش برنامه ریزی هم کردم.

«اگر کلیت زندگی رو در نظر بگیری، بازی زندگی فقط یک‌بار انجام می‌شه. شبیه یک تئاتر بداهه‌ست. و ما نمی‌دونیم کاری که داریم انجام می‌دیم درسته یا به چه چیزی منجر می‌شه. این‌جا استراتژی درست لذت بردن از مسیره. از چیزهایی که تجربه می‌کنی. بازی مافیا اما یک تفاوت اساسی داره. اگر در مافیا یا بازی‌های مشابه مثل زندگی رفتار کنی، چیز چندانی از تئاتر زندگی یاد نمی‌گیره آدم. مافیا این فرصت رو می‌ده که تو چیزهایی که دوست داری رو تست کنی و ببینی کار می‌کنه یا نه. آیا باعث شد در این پیچیدگی برنده بشی؟ اگر نشد، یعنی کار نکرده. و فرصت این هست که چیز دیگری رو امتحان کنی. بازی مافیا هم اون‌قدری جهانش بزرگ هست که بتونی یک بازی زیبا و برنده از توش پیدا کنی. شبیه کشف و خودشناسی می‌مونه. اما به‌جای سیر کردن در ابرها و خیال، وقتی معیار برنده شدن باشه، ایده‌هات رو در زمین سفت واقعیت تست می‌کنی.»

از آرش خواستم که نقشی غیرمحوری به من بده، تا بتونم با فشار کمتری به کشف خودم و تجربیات جدید بپردازم. من یک بار دیگه با ذوق به این سفر رفتم، و تا حدود زیادی چیزهایی که میخواستم رو برداشت کردم. در نقطۀ درستی هم هستم از نظر خودم، چون برنده بودن هیچوقت برای من معیار نبوده به اون صورت. اتفاقاً در این لحظه دقیقاً شبیه وقتی هستم که در 8 سالگی با باخت ایتالیا داخل فینال یورو 2000 طرفدارش شدم، و شاید شبیه تیم خودم هستم که فینال ها رو میبازه. منم نه تنها پذیرفتمش، بلکه هنوز دوستش دارم. این آخرین نوشتۀ من در تاپیک تحلیل بود، چون از اینجا خیلی چیزها یاد گرفتم و نمیخوام در آینده از روی بی حوصلگی باهاش رفتار کنم. آخرین بازی من نبود، چون فقط یک دور دیگه با پویا در خدمت شما هستم. و البته عهد نانوشته ای با مهدی دارم، که میگذارم سرنوشت در مورد این مسئله تصمیم بگیره. بابت شوخی هایی که در این بازی کردم از همگی عذر میخوام، و میدونید که چقدر برای من اهمیت دارید.



bicycle-thieves1.jpg

Alessandro Cicognini - Ladri di biciclette

نام اثر: آرزوی بیگناهی پسر
پویا - پسر کوچولوی زرنگ.

29 شهریور 1400 - 4 تیر 1402

به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند
چنین عزیز نگینی به دست اَهرمنی


αντιο σας

👋




1. در اساطیر یونان باستان، اِلیسیوم/اِلیسیون/سرزمین مُردگان جاوید، جایگاه خوشبختی و مکانیست که مُردگان جاوید در آن به آرامش می رسند.
2. «الهام» نه بدین مفهوم که من بعنوان یک «الگوی انسانی» الهام بخش هستم که نیستم، بلکه به این مفهوم که در زندگی دریافتم که گاهی حس آغشته در کلامم میتونه مولّد انگیزه و آغاز در دیگران باشه.
3. نگارنده خود تفکراتی ضدّ جنگ دارد. باری، جنگ دوشادوش هادی به مذاق وی خوش می نشیند.
4. فیلم برگرفته از رمانی به همین نام از یک نویسندۀ ایتالیایی به نام جوزپه تومازی دی لامپه دوزا است.
 
Thomas Shelby
نوشته‌ها
775
پسندها
622
امتیازها
835
مدال‌ها
47
درود دوباره.
بخش دوم تحلیل. توضیح بازی خودم هست و برهمکنشی که با دوستان عزیز داشتم که به مرور تکمیل می‌شه تا آخر هفته.
نظرم در رابطه با بازی‌تونُ احتمالا در یک پست جدا بفرستم؛ که خب مستلزم این هست که نظر خودتون در رابطه با بازی‌تونُ بدونم که تحلیلم دقیق‌تر باشه.

پرده اول

تا بازار خداحافظی داغه:دی، منم یه مقدمه طولانی بگم و تهش برسم به دورنمایی که در مافیا برا خودم می‌بینم.

در سایت قبلی که پاک شد، من فقط در دور اولش بازی کردم و بعدش هم خداحافظی کردم. آخر تابستون یا اول پاییز سال 95 بود اگر اشتباه نکنم. بی‌گناه هم بودم اونجا؛ یه گریزی در ادامه پست بهش می‌زنم. نزدیک به بیست دور اونجا بازی کردیم که نصفش گاد بودم فکر کنم و اصلا هم دلم تنگ نشد که برگردم و بازی کنم و بازی هم نکردم علی‌رغم اصرار دوستان. شاید چون چالشی نمی‌دیدم و انگیزه‌ای نداشتم و حوصله هم نداشتم. یه وقفه چندین ماهه داشتیم و بعد دوباره شروع کردیم که شد سال 99 و دور اول که به دور کرونا معروفه.:دی اونجا کم‌کم وسوسه شدم که برگردم و نقش‌های الکی بازی کنم؛ بعد از حدود 4 سال. علتش هم بیشتر بحث‌های امیر و امین با حضور مهم مهدی:دی در اون دور بود. سطح اون دور و بحث‌ها، از سایت قبلی و کل فوتی و یووه و بازی‌روم و ... بالاتر بود (جز دو دور شاید) به‌نظرم و تو تحلیلش هم نوشتم که بهترین دوری بوده که به عنوان گاد برگزار کردم (الآن البته نیست دیگه؛ چون ادواری بعدش برگزار شد که بهتر بودن).

یه چالش پیدا کردم اونجا. آیا می‌تونم با این بازیکن‌ها رقابت کنم الآن؟ شبیه این ورزشکارا که بازنشست شدن و می‌بینن سطح بالاتر رفته و خدا رو شکر می‌کنن که نیستن.:))

چه افرادی مثل امیر، امین و مهدی که اسمی‌ترین نفرات در متن بازی بودن و از نظر من در اون دور از نظر قدرت بحث، بهترین دورشون در لحظه بود؛ و البته در ادوار بعدی بهتر هم شدن.
چه افراد قدیمی مثل چاوش و رامتین و آریا که اون دور حضوری کم ولی موثر داشتن؛ و در ادوار بعدی (جز آریا که دیگه بازی نکرد) در چندین دور عملکرد فوق‌العاده‌ای داشتن.
چه دوستان یوونتوسی مثل آرش و عرفان و رضا و محمد و بقیه که سطح بازی‌شون نسبت به آخرین دوری که بودم (فدایی در سال 95)، قابل مقایسه نبود و هرکدوم سبک خاصی پیدا کرده بودن و به قولی ستاره بودن برای خودشون؛ و الآن هم نسبت به همون دور کرونا خیلی بالاتر هستن.
(امین خلفی تو همه این دسته‌ها می‌تونه جا بشه ولی تو هیچ‌کدوم هم کامل جا نمی‌شه.=)))
چه سایر دوستان قدیمی و جدید: فری، صدرا، عماد و سحر. محمدرضا و هادی عزیز. که الآن هرکدوم سوپرنمایش‌(ها)یی در این سایت ثبت کردن. پرانتزش مال سحر هست که یه دور درست بازی کرده فقط.:))
و البته دوست خوبم محمدامین که دور دومش بود اونجا و قبل از اون دور فقط خودم می‌دونستم چه بازیکن خفنی هست. خودش و آرش هم تا حدی می‌دونستن البته.:دی و خب الآن همه می‌دونن.

و پاسخی که به خودم دادم صادقانه این بود که نمی‌دونم.

دور دوم امیر گاد شد و خیلی اصرار کرد که باید بیای بازی کنی وگرنه منم بازی نمی‌کنم و این‌که اصلا بیخود کردی خدافظی کردی و ما رو انداختی به جون هم.:)) بیا بندازمت به جون بقیه.:دی (برعکسش منظورش بود بیشتر البته.=))) منم قبول کردم و البته بیخودترین نقش تاریخ مافیا رو ازش گرفتم که کلا بود و نبودش در بازی هیچ فرقی نداشت. علتش هم این بود که با یه نقش مهم به بازی کسی یا تیمی گند نزنم. نمی‌گم ترس، ولی نگرانی داشتم که خراب نکنم و اعتباری که داشتم از بین نره بین این جوونا.:دی خلاصه، بازی کردیم و راحت هم بود باتوجه به عدم فشار نقش و همه هم راضی بودن. همچنان قصد بازگشت نداشتم و اون بازی دور دو رو مثل بازی‌ دوستانه‌ای می‌دیدم که زیدان و الکس و بکام و بقیه میومدن بعد از بازنشستگی بازی می‌کردن و بعدش هم می‌رفتن پی زندگی‌شون.:دی تهش هم به خودم در جواب همون سوال قبلی، گفتم ناپلئونی تونستی. بسته. برو پی کارت.:))
دور سه و چهار توسط آرش عزیز برگزار شد و متاسفانه حال و حوصله شرکت نداشتم اون موقع و الآن اگه به عقب برگردیم، حتما شرکت می‌کنم. ادوار مختصر و مفید و خوبی بود.
بعد رسیدیم به دور پنج و شش که پشت سر هم گاد بودم و ادوار بسیار خوب و عالی‌ای شدن؛ خصوصا دور شش که تکان‌دهنده بود و شاید سخت‌ترین دور تاریخ مافیا در زمان خودش بود.

در حین و بعدش دوباره همون سوال اومد: آیا الآن می‌تونی با این بازیکن‌ها رقابت کنی؟

و پاسخی که به خودم دادم این بود که نه. پیر شدی برا این کارا دیگه.:دی
مگه می‌شه با این مهدی روبرو شد؟! بی‌گناه سر می‌بُره، می‌گه من بُریدم. می‌ره بعدی. اونم سر می‌بُره می‌ره بعدی. بعد بعدی.:|:دی
یا مگه امیر اصلا نقطه‌ضعف داره؟
تازه اینا گناه‌کارن. بی‌گناه باشن که کاری نمی‌شه کرد دیگه.:دی
قضیه وقتی ترسناک‌تر می‌شه که اون دور مافیا هم کنار رفت و ته ته بازی بین فرقه (محمدرضا و بعد صدرا) و بی‌گناها (عرفان و آرش) بود. و مهسا هم مثل همیشه جنگنده حضور داشت.:دی

یا دور قبلش. که با خودم می‌گفتم چاوش و رضا با این بازی حذف نخواهند شد. چاوشُ شب زدن، رضا رو هم روز بعدش؟:)):| و امین که در نقش خونسردترین قاتل مافیا، برنده شد عملا.
ته ته بازی هم نبرد استدلالی و شاید کمی نابرابر محمدامین و محمد بود؛ در کنار جسارت و قدرت تصمیم‌گیری عالی مهسا در اولین دورش.

خلاصه. شد دور هفت. امیر نقشی که خودش دور قبل 10 از 10 بازی کرده بود داد بهم. اینجا تا حد زیادی خیالم راحت شد که انتظاراتم از خودم زیاد نیس.
رفتیم تو بازی؛ دیدیم بله. مهدی و چاوش همونن که در گادی ادوار اخیر دیدیم. هادی هم اضافه شده. آرش هم بی‌اشتباه پیش می‌ره. تو اینا، مهدی معلوم بود بی‌گناهه. هادیُ با بند سناتور (مثل همین دور:دی) از شرش خلاص شدیم و شب هم مهدیُ زدیم؛ که در روز یا حذف نمی‌شد یا هزینه حذفش بسیار بسیار زیاد و معادل نابودی تیم بود. بعد دیدم عه چه خوب بود. کیف داد. چاوشم زدیم.:دی تو فکر این بودم که با آرش چه کار کنم؛ این وسط فری و محمدرضا هم بهترین بازی بی‌گناهی‌شونُ داشتن انجام می‌دادن و حذف‌شون خیلی خیلی سخت بود حتی در تئوری.:دی که رسیدیم به مهسای عزیزم. و دیدم که بعد از 6 سال، من از بحث با یه نفر خسته شدم این‌قدر که سنگین بود؛ تازه دست بالا رو هم داشتم در بازی در اون فاز.:)) بعد دیدم مهسا همزمان با آرش هم دو برابر بحثش با من سنگین بحث کرده. پناه بر خدا.:دی هیچی دیگه، با آرزوی قوت روزافزون و تبریک، رفتیم پی کارمون.:دی

دور هشت برگزار شد که خوب بود. دور ده سطح بحث‌هاش عالی بود علی‌رغم مشکلاتی که داشتیم در بالانس بازی. و دور یازده هم که تهش بود کلا از هر نظر.:دی اگه کلا بخوام یک افتخار فقط نام ببرم از مافیا، برا خودم، برگزاری دور یازده هست بی هیچ شکی.

رسیدیم دور دوازده و تقریبا مطمئن بودم امین نقش بی‌گناه/فرعی می‌ده بهم. رهبرا رو اون موقع خیلی علاقه نداشتم به اشتباه.
تو این فاصله اما، یه اتفاق خیلی مهم دیگه هم در مافیا افتاد برام. بازی در دور نهم در نقش جاوید که خیلی دوستش دارم. با اینکه دور سبکی بود و خیلی هم زود مردم و در واقع حضوری مختصر در مینی‌مافیا داشتم، ولی خیلی برام ارزشمند بود. هم این‌که بالاخره در گادی آرش بازی کردم و لذت بردم؛ هم این‌که بعد مدت‌ها بی‌گناه شدم و راضی هم بودم. اگه گفتم 7 سال بی‌گناه بازی نکردم، جاوید یادم نرفته و یادمم نخواهد رفت هرگز؛ ولی کم بوده و فشاری نداشته. منظورم اینه.
خلاصه کنم. دور دوازده یه مشکلاتی برام پیش اومد و ذهن و تمرکز بازی نداشتم و نقش خارج بازی گرفتم. از انتظاراتم هم بهتر شد کائنات رو شکر.

ولی خب اون سوال کماکان در ذهنم بود. چون به نظرم خوب و درست سنجیده نشده بودم، اگرم خوب بازی کردم.
دور سیزده با جوکر و دور شانزده با مفیستوفلس هم در دسته نقش‌های آزاد قرار می‌دم که دست آدم باز و بااااااااااااااااااز هست به‌ترتیب و خب خیلی کارها می‌شه کرد.
و اگه بخوام اون سوالُ پاسخ بدم باید دور گادی رامتین عزیز (دور 14) و همین دور به گادی آرش جان (دور 17) را ملاک قرار بدم. جوابی که الآن بهش می‌دم اینه که هنوز از پسش برمی‌آم، ولی به سختی. و مرارت فراوان.
این دور، دوری بود که پس از سالها (شاید بعد از دوری که رویین‌تن بودم و باختیم) رُس منُ کشید. و البته جز روز آخرش، امیدوارکننده نبود برام. ولی مجموعا بد هم نبود اصلا و از یه چیزایی راضی هستم.

دورنمام چیه حالا.:دی این‌که همچنان بازی خواهم کرد در این مافیای طولانی، ولی نهایتا سالی یک بار از الآن. گاد هم سالی دو بار بیشتر نمی‌شم. بهترینش هم همون سالی یک بار هست به‌نظرم.
عملا تا ته این مافیا رو رفتیم دیگه. اگه قراره همچنان جذابیت داشته باشه، بهتره که مدیریت‌شده پیش بریم.
مافیای یک یا دو روزه هم هست در کنارش که خیلی خیلی خوش‌بینم به این‌که ادوار جذاب، با کیفیت و ماندگاری خواهیم داشت؛ و البته با درگیری ذهن بسیار کمتر. که همین موجب می‌شه که ادامه‌اش راحت باشه. قطعا اون، این نمی‌شه براتون. خصوصا اولش. ولی به نظرم به تغییرات عادت می‌کنیم و مافیای سرعتی هم جای خودشُ پیدا خواهد کرد و حتی به‌نظرم بهتر و مهم‌تر از این مافیا هست از نظر توسعه فردی و ذهنی. این‌که مختصر و مفید حرف بزنیم. این‌که ایده‌های بیشتر و بهتری بزنیم. این‌که بهتر بخونیم و بشنویم و درک کنیم. و این‌که بیشتر بفهمیم که مافیا، ته تهش، یک بازی هست؛ حقیقتی که شاید خیلی‌هامون فراموشش کردیم.

در کنار اینا بازی‌های ساده دیگری هم داریم. که اونا هم می‌شه یک‌روزه برگزار بشن اکثرا. آرش هم هر هفته داره یه بازی براتون طراحی می‌کنه. اینه که جوری حرف نزنید که ناراحت بشه بچه‌ام با این همه ذوق.:دی

شانزده دور مافیا در این سایت بازی کردیم فعلا؛ حدودا هر دو ماه و نیم، یک دور. احتمالا دو دور دیگر هم امسال خواهیم داشت و اگه استقبال کردید، بیشتر. با 7 نفر هم می‌شه بازی کرد. علاقه‌مندان مافیای طولانی نگران نباشن.
مافیای سرعتی هم بهتون قول می‌دم که رونق دوران اوج مافیای طولانی را خواهد داشت.


پرده دوم


این دور بیش از همه‌چیز برام تکمیل دور نُهم و تسویه بدهی با گاد عزیزم، آرش بود. این تسویه که می‌گم هم یعنی حق مطلب ادا بشود. دور نهم ادا شد؛ منتهی کم بود زمان. این دور زمان زیاد بود؛ ولی ادا نشد.:)) خودت یه جوری جمعش کن که تابع‌مون پیوسته بشه آرش جان.:X:دی

رو پست اول قبل بازی خیلی زمان گذاشتم و اثرشُ هم داشت به نظرم. بی‌گناهانه‌ترین پستی بود که کلا نوشتم. هرچند عده‌ای از دوستان به همون هم شک ایجاد کردن. تو بازیای بعدی اگه یهویی دیدید یه بلایی سرتون اومد یا این‌که از خونه اومدید بیرون حس کردید کسی تعقیب‌تون می‌کنه، شک نکنید که علت همینه.:دی

بریم ادامه.
آها، قبل اینکه ادامه بدیم بگم که چون آخرین دوری بود که این‌قدر زیاد پست دادم، این بخش کشف اسرار هم هست. بسیار بی‌رحمانه هم ممکنه باشه یه جاهاییش. ولی همینه که هست. تموم هم شده دیگه. پس با خیال راحت توضیح می‌دم.:دی

من وقتی بی‌گناه هستم و چنین پست مثبتی دادم، اصلا حوصله بحث الکی ندارم؛ خصوصا با بی‌گناه. یعنی کسی که هی بخواد از متن من سوال دربیاره و بحث کنه و ادامه بده، یا در اولین پست سعی می‌کنم بحثُ ببندم یا اگه ببینم علاقه‌ای به بستن بحث نداره، ترجیحم اینه بره بیرون؛ خصوصا اگه بی‌گناه باشه.:دی علتش هم اینه که من وقتی دیدم اینه که می‌خوام تا ته بازی برم، ترجیحم حتما اینه افرادی رو تا ته ببرم که گیر ندن بهم و منم بهشون گیر ندم. بذارید به پای بی‌حوصلگی یا دیکتاتوری یا هرچی.:دی برعکسش هم حتما غلطه. یعنی کسی که سریع بیاد بگه پویا سفید هست و اینا، اتفاقا بهش شک می‌کنم و منتظر فرصت هستم که یقه‌اشُ بگیرم. منتهی ترجیحم اینه که 2-3 فاز بیاد جلو تا سنجش بشه.

دقت هم اگه در طول بازی کردید یا الآن برگردید به ابتدای بازی، من تقریبا به هیچ‌کس گیر مهمی ندادم در فاز صفر، مگه این‌که خودش سوال پرسید یا گیر داد. کلیات بازیُ داشتم می‌گفتم و چندین بار هم تاکید کردم که در مورد افراد نظر نمی‌دم فعلا. آخر فاز می‌آم نظر می‌دم و یه سری سوال هم می‌پرسم. منتهی چون عجله دارید بعضا، اتفاقاتی می‌افته که نباید.
بازی مهدی حامدی در دور سیزده (که از نظر نمایش بی‌گناهانه در صدر هست برام در کل ادوار، در کنار دو یا سه مورد دیگه) رو در نظر بگیرید. خیلی دوستانه و مهربانانه و حکیمانه بحث می‌کرد و حمله متقابل نمی‌کرد؛ مگه این‌که احتمال بالایی به گناه‌کاری طرف بده. دور یازدهش خیلی شدیدتر از این هست. این‌قدر بحث (از دید من بیخود:دی) کرد تا سفید شد. به امین خلفی هم اصلا کاری نداشت و نمی‌خواست اعدامش کنه. مجبور شد. و نهایتا هم نخواست اعدامش کنه به‌نظرم. این سبک درست بی‌گناهی هست در کلیت؛ که مهدی بازی کرد.
من در این دور، 180 درجه مخالف این بازی کردم. حالا جزئیاتشُ در ادامه می‌گم.

گیر اولُ فری داد که چرا اول پست دادی. سوال بدی هم نیست کلا. منتهی بعد از اون پست من، سوال بدی بود از دید پویای این دور. اگه فری همچنان در بازی بود، سعی قطعی من این بود که اجماع بگیرم براش.:دی حالا این‌که اجماع چقدر موفق بود یا نبود، نمی‌دونم. علت هم از نظر خودم واضحه. وقتی یه بازیکن چیزهای مثبتی که در اون پست بوده رو نبینه، بعدا هم یه چیزاییُ نخواهد دید. هرچه زودتر بره بیرون بهتره برام، حتی اگر بی‌گناه باشه. و البته حسم به فری فرعی بود بیشتر. بعد مافیا یا بی‌گناه. یعنی اگر حسم بی‌گناه بود، برخوردم خشن نمی‌بود؛ اون سوالایی هم که ازش پرسیدم (سری اول سوالاتی که از همه پرسیدم)، مقدمه اجماعی بود که قرار بود ایجاد بشه که خب متاسفانه یا خوشبختانه رفت خودش.:دی

مورد بعدی ترسا بود. اول گفته پستت مثبت بوده و فلان، ولی باز اعلام احتیاط کرده؛ بعد گفته چرا زودتر جواب دادی. و هی من می‌خوام بحثُ ببندم، بانوی عزیز ولی تمایل به ادامه داره. من یه خط جواب می‌دم، 5 خط می‌ذاره روش تحویل می‌ده.:دی و هی تکرار می‌کنه که انگار من سهوا جواب ندادم. هدفش کمک به شهر بود ها. منتهی بنده به عنوان رئیس شهر:)) (نقش منظورمه) در این دور، چنین کمکی لازم نداشتم.:)) و معلومه نتیجه خوبی از این در نمی‌آد. بزرگترین اشتباه ترسا در بازی همین بود از دید من. البته علم غیب نداشت که سبک بازی بنده در این دور چگونه بوده در ذهنم و نقشمم که نمی‌دونست. ولی خب خیلی بی‌پروا بازی کرد. عزیزم وقتی پست اول برات مثبته، دو سه فاز اصلا سمت پویایی که برای کلیت بازی هم مثبته نباید بیای. سود این اومدنه رو هرکی فهمید به منم توضیح بده.:دی
چیزی که می‌گم هم دو طرفه هست ها. منم اگه ببینم کسی برای کلیت بازی مثبت هست و نمی‌شه اعدامش کرد در ابتدا، شک هم داشته باشم نمی‌رم سمتش. چون اگه بی‌گناه باشه دیگه بازیُ نمی‌شه جمع کرد. و اگه کسی هشتاد درصد پست اول منُ می‌نوشت، واقعا تا وسط بازی کاریش نداشتم.

حالا ترسا که فعلا نظری نداده، حدس من اینه که بخشی از این کارهایی که گفتم (همه‌اش هم قبل اتهام اصلیم هست ها. اول بازی.)، به دلیل نقشش بوده که مهم بوده. این‌جا به نظرم باید به تجربه ادوار قبلی رجوع می‌کرد. ببینه اون افرادی که نقش‌هاشون مهم بوده در بی‌گناهی، آیا سمت پویا (هر نقشی که داشته) اومدن یا نه و نتیجه چی شده. بماند که من این دور خیلی مثبت و سفید آغاز کرد و شر نبودم از ابتدا مثل چند دور.

رفتیم جلوتر. منم به اشتباه یه برداشتی کردم از پست اول ترسا و بهش گیر دادم. و این واقعا هیچ ربطی به موارد بالا نداشت. یعنی می‌گفت پویا صد سفیده هم باز من همون حرفُ می‌زدم.
ربطش به موارد بالا، در ادامه هست. ترسا شده بود گره شهر. گره شهر هم اگه اشتباه متوجه شدید، توضیح می‌دم که چیه.:دی یعنی اتهامات سمت یه نفر هست و اون فرد وسط بازی هست و بحث‌هایی داره با چند نفر. باید اون فرد که گره هست بره بیرون. تا این‌جا رو همه بلدن. اون‌جایی که اشتباه ممکنه متوجه شده باشید اینه که اگه فردی که گره بود، رفت بیرون، سرنوشت بقیه که بهش گیر دادن مشخص نمی‌شه اصلا. اتفاقا ممکنه در موج‌سوارها گناه‌کار بیشتر باشه مثل همین دور. پس چرا باید بره بیرون؟ چون اگه نره، تا زمانی که در بازی هست، بازی نصف بیشترش می‌شه یک فرد. و خراب می‌شه. پس گره باید باز بشه. و نتیجه‌اش هم به نفع شهر هست. منتهی نه نتیجه‌ای که بعضیا فکر می‌کنن. که ایکس و ایگرگ به ترسا گیر اصلیُ دادن. رفته بیرون بی‌گناه بوده. بریزیم سرشون.:دی بازی با این مسئله به درستی برخورد کرد علی‌رغم رفتار موذیانه یک نفر.:دی بله عشقم.❌))

حالا موضع من چی بود؟ اولا برام گناه‌کار بود به دلیل اینکه دید درستی نداشتم از ابتدا. و البته اشتباه هم داشت در فاز آخرش خصوصا. ثانیا (این از اولا مهم‌تره)، وقتی گفته پویا فلان درصد گناه‌کاره و خودش وسط بازی هم هست، بی‌گناه هم باشه باید بره بیرون متاسفانه. چون من دیدم اینه که من موضعم محکم‌تره. می‌تونم اگه بی‌گناه بود، بازیُ جمع بکنم. برعکسش احتمالش صفر بود تقریبا. که من اعدام بشم و ترسا بازیُ جمع بکنه. نه به خاطر این‌که ترسا هست ها. اتفاقا ترسا از بازیکنایی هست که ته بازی خوب می‌تونه جمع بکنه. به خاطر موضع ضعیفی که در بازی در لحظه داشت. فرض کنید حالا یه بی‌گناه هم قبلش اعدام بشه. سید هم بی‌گناه باشه با این موضع از این در نخواهد رفت (البته سید در این وضعیت قرار نمی‌گیره. قوی‌ترین حالتُ مثال زدم صرفا).

مورد بعدی محمدحسین عزیز هست. عزیز دلم، تو قبل از اون پست رونماییت، چه کاره‌ی شهر بودی به قول بچه‌ها که یوهو اعلام شک کردی به امین و هادی و پویا!! من هم سفید بودم هم موضعم محکم بود. هادی هم سیاه نبود و البته موضعش محکم بود. امین هم تا حدی سفید بود و موضعش اگه نگم محکم، سست هم نبود قطعا. هوس کرده بودی شربت شهادت بنوشی برادر؟:دی
اگه اون نقطه از بازی، ترسا وسط بازی نبود، قطعا در لحظه ادعای پارتیزانی می‌کردم و اعدامت می‌کردم اگه ادامه می‌دادی. دقت کنید به استفاده از واژه‌ها. فریُ گفتم اجماع می‌گرفتم. که مشخصه یعنی چی. محمدحسینُ گفتم اعدام می‌کردم. یعنی با تقابل، با کمک همشهریت امین و دوست تک‌نوازمون هادی و تنی‌چند از بی‌گناهان و گناه‌کاران همیشه در صحنه. و بعدش ازش هم در می‌رفتم باتوجه به نقشم. ولی نه امین در می‌رفت نه هادی و شهر نابود بود.

لعنتی تو که پست اول منُ دیدی و حس مثبت گرفتی، هیچ غلطی:دی هم خودت در بازی نکردی تا اونجا (چون رفیقیم رک‌تر صحبت می‌کنم.:))) چه گیر مسخره‌ای بود که دادی و من و هادی رو زدی تنگ هم؟:دی از چه موضعی در واقع؟ بعد مگه اعلام شک من به تو چقدر بود که چنین کاری کردی؟ خلاصه که شانس آوردیم همگی.:دی
بعد بازی هم فهمیدم که اندازه نقشت بازی نکردی. شوفر این‌جوری نمی‌آد وسط عشقم.:دی اون دور سیزده که گفتم اشتباه بود ورودت به اون بحث، اون‌جا اندازه نقشت بود کاملا.
و بر خلاف نظر خیلیا، محمدحسین که خیلی دوستش دارم، تا قبل از تغییر رایش در انتهای فاز دوم، بد داشت بازی می‌کرد. ولی خودش بود. تنها خوبیش این بود.
وگرنه رای ندادن به ترسا در اون فاز اصلا مثبت نبود. درست بود ها. مثبت نبود ولی. احتمال این‌که مافیا بخواد با رای ندادن به ترسا سفید بشه (که خود محمدحسین از اوستای این امر هست)، بالا بود کاملا. ضمن این‌که گزینه خود محمدحسین هم اشتباه بود. هادی. و خیلی بدتر از ترسا بود. چون اگه هادی اعدام می‌شد، قطعا بعدش ترسا اعدام بود، حتی اگه منم بگم رای ندید.:دی ولی هادی اعدام نشد. با رای خروج وکیل رفت بیرون که اشتباه شهر بود و در راس همه هم خودم.
اعتبار اگه به یه فرد می‌دید، به دلیل درستی بدید. اولا تشخیص در ابتدای بازی از نظر من نمره بالایی نداره. مهم اینه با اون تشخیص چه کار بتونی بکنی. ثانیا عدم تشخیص هادی در اون مقطع از عدم تشخیص ترسا بدتر بود.
منتهی محمدحسین بعد از اون تغییر رایش در ادامه هم تونست بی‌نقص بازی کنه و نقش بسیار مهمی در سفید شدن بی‌گناها و تعیین جهت بازی داشت. اعتبارش اینه از دید من. نه تشخیص ترسا.

این بخش از بازیم به نظرم خیلی نیازمند توضیح بود. اشتباهاتم هم که در خود بازی پذیرفتم و مهم‌تریناش اینا بود:
استراتژی نامناسب در رای فاز یک (باید می‌رفتم رو اون جمله خودم که از افرادی که گفتن پویا سفیده، گناه‌کار در می‌آد) و تشخیص و دید غلطم در رابطه با بازی ترسا. این بد بود.
پیشنهاد ندادن تک‌دفاع شدن هادی و باقی ماندنش در بازی. این افتضاح بود.
عدم تسلط مناسب روی قوانین و داشتن استراتژی غلط تا فاز 4 در رابطه با ادعا و نقش‌های بی‌گناها: این فاجعه بود.

بعلاوه اشتباهات ریز یا غیر ریزی:دی که داشتم در طول بازی.

یه موخره هم بگم و پرده دوم بسته بشه. اعتبار اصلی به جون هم افتادن بی‌گناها در بازی، حتما به مافیا می‌رسه که خیلی خوب مخفی شده بودن. من یه حدس‌هایی از ابتدا زدمِ ولی اگر علم هم( داشتم (بالاتر از این نداریم که؟:)))، باز هم نمی‌تونستم مافیاها رو بیارم وسط در ابتدای بازی. در واقع اعدامی اول قطعا بی‌گناه یا فرعی بود هر کاری که می‌کردیم. حالا در بخش خود مافیا توضیح می‌دم. ضمن این‌که نقش کارگردان هم کاملا سوار این بود و موثرترین شاید. سوار از این نظر که مخفی شدن اونا و امیر روش بازی کرد. خوب مخفی نمی‌شدن، کاری نمی‌شد کرد.

پرده سوم

بخش آخر تحلیل بازی خودم و کلیت بازی. که به اختصار می‌نویسم چون خونه نیستم.:دی

یک. ادعای پارتیزانی

از ابتدا برنامه داشتم که وقتی موضعم به حد کافی محکم بود ادعا کنم. ضرر خاصی هم نداشت همون‌طور که گفتم و باعث می‌شد راحت‌تر بازی بکنم. مافیا هم مطمئن بودم حدس نخواهد زد، مگه در انتهای بازی؛ چون هزینه‌اش زیاد بود.
الآن که برمی‌گردم می‌بینم باید بهتر مطرحش می‌کردم و توضیح دقیق‌تری که در مورد تئوری بازی‌ها دادم را، زودتر و در همون پست می‌نوشتم.
زمان ادعا ولی درست بود.

اون چیزی که گفتم اندازه نقش‌تون بازی کنید هم، کاملا برقرار هست همچنان.
من اگر در بازی باشم و کسی چنین ادعایی بکنه، فرض می‌گیرم درست هست، تا زمانی که فرد دیگری هم ادعا بکنه.
صرفا یه متن خطاب به خودش و پارتیزان (که اگه ادعا درست باشه، مشترک هست) می‌نویسم در چند بند و حالت. که وظیفه بی‌گناهی خودمُ انجام داده باشم. ولی دخالتی نمی‌کنم. رونوشت به شخص خاص محبوبم.:))
اینم که دیروز گفتم اجماع می‌گرفتم و اعدام می‌کردم و اینا، اصلا ربطی به قدرت بازیم و خوب بودنم و اینا نداره. به نقش ربط داره. شما هم اگه پارتیزان بودید، تقریبا هرکاری می‌خواستید می‌تونستید بکنید و کسی هم کاری‌تون نداشت احتمالا.
سر همین مسئولیتم خیلی بالا بود. می‌دونستم در روز حذف نمی‌شم هیچ‌جوره با این نقش (مگر با حدس که اونم احتمال بالایی نمی‌دادم مگر در انتهای بازی) و اگه ببازیم به تصمیمات غلط من باختیم. این حقیقت، فشار ذهنی بسیار بالایی ایجاد می‌کنه و خطا رو هم افزایش می‌ده.

دو.
الآن اگه به عقب برگردم، اون سوالات زنده:دی رو دیگه نمی‌پرسم. مشکل قانونی نداشت، ولی دوستش نداشتم بعد از یک روز. صرفا یه ایده‌ای به ذهنم رسید و اجراش کردم. منتهی ماهیت بازی ما، این نیست.
بقیه سوالات چه زمان‌دار چه معمولی، درست و کارآگاهانه بود به‌نظرم و دفاع می‌کنم ازش.
اگرم سوالی نکته‌ای چیزی هست، شخصی بپرسید.
خیلی کارها قرار بود بکنم در بازی؛ منتهی یهو ۴ شهروند حذف شدن و بازی عوض شد و اون کارها دیگه به درد نمی‌خورد.

سه.
یه چیزی گفتم که شاید سوءبرداشت شد ازش. من خیلی خوش‌حال هستم که بخشی از این بازی زیبا و جذاب بودم. یه جا وسط بازی گفتم چنین وقتی نمی‌ذاشتم و از مهم‌ترین اشتباهات عمرم بود. این به معنی نارضایتی از شرکتم در بازی نبود. به این معنی بود که ما یه زمانی گذاشتیم و طی چند روز یک نفر با رای حذف شد. طی کمتر از یه ساعت، چهار نفر با دکمه حذف شدن. طبیعتا من اگه می‌دونستم قانون چیه، نزدیک به چنین وقتی هم نمی‌ذاشتم. مثلا میومدم چند ساعت بعد از پست اولم ادعای پارتیزانی می‌کردم. بعدشم هر فاز یک پست کلی می‌دادم.
مقصر این قضیه هم خودم هستم فقط؛ نه آرش عزیز و نه هیچ دوست دیگری.

چهار.
کاری که من و بعضی از بی‌گناهان مثل محمدحسین و امین در بازی انجام دادیم و کمتر دیده شد، سفیدسازی به تعداد بالا بود.
ایده‌اش هم از دور یک سایت قبلی که فدایی بودم، اومد.
ما اون‌جا ۴ نفرُ سفید کردیم که همه هم بی‌گناه بودن. هادی، ستاره، محمد و خودم.
در نتیجه، کسانی که هیچ اشتباهی نکرده بودن هم رفتن بیرون: امین که جادوگر بود و مهدی پالیزوان که وکیل بود.

این قضیه، بخش بی‌رحمانه بازی برای گناه‌کاران هست. و مهسا (و بقیه دوستان) حق دارن که ناراحت بشن. منتهی علتش این بود. اصلا شانسی یا حدسی نبود.
مافیاهای خاموش (: که وسط نبودن و مخفی بودن برای بازی. امین و مهسا)، اشتباهاتی داشتن در بازی که در بخش خودشون می‌گم. منتهی علت بیرون رفتن‌شون از بازی، اون اشتباهات نبود؛ چون بی‌گناها هم اون اشتباها یا حتی بدترشُ داشتن.
علتش چیزی بود که گفتم. بقیه سفیدتر بودن.
و اینُ با بازی بی‌نقص هم کاری نمی‌شه کرد براش.
در اون مثالی که زدم، امین از اول تا آخر بازی فوق‌العاده بود؛ کمی در فاز آخر تزلزل داشت که طبیعی بود باتوجه به لو رفتن آخرین یارش.
مهدی پالیزوان هم هیچ اشتباهی نکرده بود. و اتفاقا در اون زمان، در تاپیک نبود. ولی بود هم فرقی نداشت. وقتی یه تعدادی سفید می‌شن، بقیه به ترتیب سیاهی باید حذف بشن. قانون ساده.
اتفاقا متین اون‌جا رویین‌تن بود و سفید هم نبود. هیچ اشتباهی هم نکرده بود. بهتر از من هم بود تاثیرات و نظراتش، قبل از فاز آخر. ولی اگه همه جز اون ۴ نفری که اسم می‌بردم، اعدام می‌شدن و فقط متین می‌موند از بقیه (یعنی گناه‌کار در اون ۴ نفر بود و ما اشتباه کرده بودیم)، بازم متین اول از بازی می‌رفت بیرون. بعد ما تصمیم می‌گرفتیم از آرا که چه کسی گناه‌کارتر بوده.

مثالی در این سایت براش به این شکل ندارم. ولی مثلا در دور ۷ هم سفید انتهای بازی زیاد بود و من ِ مافیا بدون این‌که اشتباهی کرده باشم، هیچ کاری نمی‌تونستم بکنم حتی اگه پرسش نمی‌شدم.
منتهی سفیدسازی در اون دور، سیستماتیک نبود. شخصی بود. یه علتش اینه که نذاشتیم. یه علت دیگه‌اش اینه که نخواستن.:دی
فری با بازی عالی بی‌گناهانه‌اش سفید بود؛ محمدرضا با رایی که نداد و مهسا با مشخص شدن نقشش که شهردار بود.
این‌جور وقت‌ها هییییچ کاری نمی‌شه کرد و من گناه‌کار با این‌که اشتباهی نکرده بودم و هیچ دلیلی علیهم نبود، باید می‌رفتم بیرون قبل اینا. خیلی بخوام جلوتر برم، نهایتا به زور یه نفرُ قبل خودم می‌فرستادم بیرون و بعدش بلافاصله نوبت خودم بود. که شخصا چنین کاری نمی‌کردم اگه شب حذف نمی‌شدم. وارد بازی که تهش باخته نمی‌شم. یه نفر هم بیخودی ناراحت کنیم، تهش هم هیچی. چه کاریه.:دی
دور ۱۴ هم همین بود برام. حساب کردم تهش دو نفرُ بفرستم بیرون قبل خودم. بازم فایده نداره.

پنج.
علاوه بر اون سفیدسازی، قدرت تصمیم‌گیری هم موثر بود در نتیجه نهایی.
من واقعا ابتدای فاز سوم هیچ ایده‌ای نداشتم. پس گفتم پشت شهر بازی می‌کنم.
ابتدای فاز چهارم ایده داشتم. منتهی یه مجهول خیلی مهم داشتم به نام محمدامین؛ که با رندی و عوضی‌بازی تمام‌وکمال، کل بازیشُ رو من چیده بود.:))
و من هی شک می‌کردم، می‌رفتم و برمی‌گشتم. و نفهمیدم گناه‌کاره تا قبل تحلیل رای و خود رایش.
اون مجهول اگه حل می‌شد، که خیلی دیر حل شد، بقیه بازی برام درومده بود که سرعتشُ هم دیدید.
در واقع من اواسط فاز سوم، ۶ نفر سفید (:غیر مافیا) معرفی کردم که فقط یک مورد خطا داشت؛ اونم به خودم حق می‌دم حقیقتا تا اون‌جای بازی.
حالا تو بحث تیم‌ها و افراد، بیشتر صحبت می‌کنم در این رابطه. فعلا خیلی‌ها چیزی نگفتن و داده‌هام کافی نیست.

شش.
مجموعا که نگاه می‌کنم، بخش زیادی از اشتباهامُ جبران کردم در انتهای بازی و با محمدامین هم موافقم که علت بازی اشتباه من و دوستان بی‌گناه در نیمه اول بازی، بازی عالی مافیا در فازهای ابتدایی بود. ولی برعکسشم هست حتما. علت بیرون رفتن مافیا در انتهای بازی، بیش از این که اشتباه خودشون باشه، استراتژی درست (سفیدسازی) و بازی عالی یاسین و بازی خوب امین و محمدحسین و رامتین در روز آخر بود که هیچ اشتباهی نکردن.
خلاصه دوری بود که حتما از ادوار ماندگار هست همین الآن هم و ماندگارتر هم خواهد شد؛ علی‌رغم مشکلاتی که بود و بسیار خوش‌حال و مفتخرم که بخشی از این دور مهم و زیبا و سخت و پیچیده بودم.

هفت.
احتمالا افرادی بودن در بازی که سبک بازی این دور من حالا یا اذیت‌شون کرد یا موجب شد که نتونن بازی خودشونُ اون‌جوری که می‌خوان انجام بدن. پوزش فراوان از همگی. و این‌که تکرار نمی‌شه دیگه.
 
آخرین ویرایش:
کاربلد مافیا
نوشته‌ها
696
پسندها
130
امتیازها
115
مدال‌ها
17
خب سلام.
خیلی بی‌حس‌تر و حوصله‌ندارتر از اینا بودم که حتی به نوشتن تحلیل فکر بکنم، چه برسه به اینکه انجامش بدم. وقتی به چراش فکر میکنم به این قضیه میرسم که خب یه تجربه ناموفق بود و شکست و ... که خب طبیعیه ذوق آدم رو برای تحلیل بازی خودش و بقیه کور کنه. ولی وقتی عمیق‌تر میشم رو همین شکست، میبینم خیلی سطحی‌تر از شکست‌هام تو بقیه ادواری که بازی کردم بوده‌. چرا میگم سطحی؟ چون من عملا هیچ اشتباهی نداشتم تو متن بازی. خیلی کلنجار رفتم با خودم که این تعریف رو بکنم یا نه. نتیجه این شد که اشکالی نداره، اینجا میتونی از خودت یه کم تعریف کنی. این شکسته برای تو همچین هم شکست نبوده. چون به استثنای دور اول که خب همه باهام محتاطانه رفتار میکردن و تازه وارد بودم، این دور اولین دوری بود که من بازی رو خیلی آروم شروع کردم خیلی آروم ادامه دادم تا وسطا و ذره‌ای فشار روانی بابت متن بازیم بهم وارد نشد. وقتی فکر میکنم که گناهکار بودم هم ذوقم نسبت بهش چند برابر میشه. تنها چیزی که تو ذوقم میزنه اینه که فقط سعی کردم به عنوان یه بیگناه بازی کنم، نه بیگناه تاثیرگذار. اینم خب خیلی نمیتونم سخت بگیرم به خودم. چون پلنی که داشتم همین بیگناه خالی بوده، نه بیشتر. البته این قضیه که ابتدای بازی پر از تاثیر بد بیگناها رو روند بازی بود هم مهمه.
گروهمون هم خوب بود، خیلی بهتر ولی میتونست باشه. من باید تو همچین گروهی میبودم که مستقل بازی کردن رو یه کم یاد میگرفتم، همیشه تو گروه‌های مختلف کسایی بودن که ازشون تاثیر میگرفت سبک بازیم، مثلا امیر یا مهدی، ولی اینجا کسی نبود که بخواد روم تاثیر بذاره که چطوری ادامه بدم، برنامه و وظیفم چی باشه‌. این برای من خوب بود که تجربه کسب کنم ولی برای مافیا خوب نیست. من اعتقاد دارم محمدامین و امین خیلی بازیکناب تاپ و قوی هستن، منتها قدرت رهبری که باید برنامه بریزه و هدف بده رو حس نکردم من هیچ جا. بزرگترین ایرادمون این بود که سر خود بازی میکردیم با این که من خیلی راحت بودم و لذت میبردم از این قضیه. ولی همین شد عامل اعدام محمدامین، عامل لو رفتن من و امین. محمدامین خیلی قدرتمنده واقعا و بی‌کله:)) ایده‌هاش خیلی جذابن و خوب بلده بازیو به هم بریزه. ولی چیزی که بهش فکر نکرد و نکردیم این بود که خب ته این ایده چی میشه؟ چی قراره گیرمون بیاد و چی ممکنه از دست بدیم؟ تجربه بودن با امین جالب بود برام. نقطه مقابل محمدامینه یه جورایی. کنترل عالی روی هیجانش نسبت به اتفاقای بازی داشت، تصمیمات درستش توی شب، ولی خب احتیاط‌های خاصی هم داشت که برمیگرده به نظر شخصی هرکس.
یه کم در مورد دیدم الانم نسبت به بازی هم بگم. من عاشق بازی مافیام، از اینکه نتیجه بازی‌ها، بحثم با افراد مختلف و مواجهه با حرفا و رفتارهای مختلف باعث میشه از بازی دلزده بشم عمیقا ناراحتم. تو بازی حضوری اصلا این ضعف رو ندارم. به همین خاطر حس میکنم طولانی شدن زمان بازی‌ها یکی از عوامل این قضیه میتونه باشه. اینکه موقع شروع میگین روزی یکی دو ساعت وقت بذاری اوکیه رو نمیتونم درک کنم واقعا! با روزی یکی دو ساعت نمیشه مدیریت کنی این مدل بازی‌ها رو. مهدی شاهده، بازی از لحظه شروع انقدر برای من جدیه و انقدر از بقیه کارهام میزنم به خاطرش که تا یه هفته بعد از تموم شدن بازی هم کارهای عقب افتاده‌ام جبران نمیشه و این جفت ما رو اذیت میکنه‌ و من مجبورم براش یه راه‌حلی پیدا کنم.
در نهایت به آرش عزیز خسته نباشید میگم و اگر جایی سرش غر زدم بابت فشار لحظه‌ای بازی بود که خودش هم درک میکنه مطمئنا. خیلی سخت بود مدیریت این بازی، اگر جایی هم از دستش در رفته واقعا حق میدم بهش.
تحلیل بقیه رو هم انشالله فرصت بشه سعی میکنم بنویسم.
 
کاربلد مافیا
نوشته‌ها
199
پسندها
63
امتیازها
190
مدال‌ها
25
خب بریم سراغ تحلیل تیم‌‌ها و بازیکن‌ها

اول از تیم مافیا شروع کنم ، از نظر تیمی واقعا عالی بودن ، تیمشون متشکل از مهسا، محمد امین و امین کپل بود ، هم در روز و هم در شب عالی بازی کردن و کمتر کسی بهشون شک داشت ، تو شب هم که عالی کار کردن و تا برد فاصله زیادی نداشتن ولی خب اون اعلام نقش جایزه بگیر کار رو براشون سخت کرد، خود محمد امین وقتی فهمید اوه نقش یاسین رو بلند کردم به خودش گفت تو دردسر بزرگی افتادم ولی خب دیگه سه نقطه :دی (خانواده رد میشه از بالا اشاره می‌کنند بگذریم :دی) خلاصه که دیگه ممل لو رفت بعد اون ایده به ذهنم رسید که خدا رو شکر جواب داد و بعد از ممل هم امین کپل و در اخر مهسا دیگه با حذف گزینه و اینا پیدا شد :دی واقعا مافیا حقش برد بود ولی خب عین فوتبال اونی که همیشه زیبا بازی می‌کنه ممکنه بازی رو نبره حالا خودشون باید بیان در مورد گروهشون و ایده‌هاشون توضیح بدن که چه کارها کرن :دی نمره تیمی هم از ۱۰ بهشون ۹.۵ میدم‌.

اما در مورد نفرات مافیا:

مملگر:
تا قبل از اعلام نقشش خیلی خوب بازی کرد و کمتر کسی بهش شک مافیایی داشت و این نشون میده که خوب داشت بازی ‌می‌کرد ولی خب با اعلام نقشش کار رو سخت کرد و به پست من هم خورد و خودش خوب میدونه من خیلی سخت تو این موارد قانع شم ، تا طرف رو صاف نکنم ول نمیکنم :دی هر چی میگفت من کاری نداشتم برام دیگه مافیا شده بود و تا اعدامش نمی‌کردم جدا ولش نمی‌کردم :دی در کل که جزو خوب‌ها بود ۱ نمره ازش به خاطر اعلام نقشش کم می‌کنم ۹ میدم بهش، واقعا بازی ممل دوست دارم و خیلی خلاق هستش ، حضوری هم دیدمش و کلی باهم صحبت کردیم در مورد بازی، خیلی پسر خوب و خوش‌تیپیه به قول دوست خوبم پویا :دی

مهسا: مهسا خانم هم خیلی خوب بازی کرد جزو کسانی بود که من فکر می‌کردم شهر باشه یه ذره تو سایه بود کم پست می‌داد ولی خب سوتی خاصی نداد که چیزی ازش در بیاریم که مافیاس، فقط رضا تونست ایشون رو حدس بزنه تا جایی که یادم میاد ، بعد اواخر بازی دیگه با حذف گزینه و اینا با مافیاییش رسیدم ، ولی خب یه فرق خیلی ویژه با نقش شهروندیش داشت اونم اینه که شهروند باشه صاف میکنه همرو ولی خب این دور این‌طوری نبود و فعالیتش کم‌تر بود ، در کل خوب بود ، مافیایی که بتونه انقدر خوب بازی کنه که کمتر شهروندی بهش شک کنه مطمئنا باید نمره خوبی بگیره، بهش ۹ میدم.

امین کپل : دوست خوب آرژانتینیم ، یکی از تارگت‌های اول بازیم بود، من به کسی تارگت بزنم سخت دیگه نظرم عوض بشه چه برسه کاری تو بازی کنه یا رای خاصی بده که به شهروندیش مطمئن شم والا سخت برگردم چون به حسم ایمان دارم برای همین تا اخر بازی از نظرم منصرف نمیشم :دی امین جزو یکی از بهترین‌های بازی بود ، خیلی خوب و با دقت بازی کرد ، نشد متاسفانه باهم یه ذره بیشتر بحث کنیم تو بازی ، رفته رفته هر چی از بازی می‌گذشت چهره گناهکاریش به همه نمایان شد که در اخر اعدام شد ولی در کل خیلی خوب بود ، خوشحالم که پویا اینجا هم اوردش، بهش ۹ از ۱۰ میدم.

فرعی‌ها:

دو تا فرعی داشتیم که یکیش خودم بودم و دیگری رامتین؛ کلا نقش‌های فرعی با حدس و اینا انگار احتمال بردش زیاده ، گادها باید برای این مورد یه فکری بکنن :دی دیگه نمیشه هر دور فرعی‌ها برنده بازی باشند :دی اما در مورد رامتین ، ایشون هم جزو یکی از خوب‌های بازی بود بعد از اشتباه فری که داشت لو میرفت اومد تو بازی و تونست اون شکی که بعضی‌ها به فری داشتن رو رفع کنه ، خیلی خوب وارد بازی شد و تا اخر هم موند و با انتخاب‌های خوبش تونست برنده بازی هم بشه ، من از همون موقع که وارد بازی شد هی می‌گفتم چرا به فری مشکوک هستید ولی به رامتین نه، نقش عوض نشده که :دی خلاصه گیرم الکی نبود یه حسس بهم می‌گفت شهر نیست ولی خب گوش نکردن حرفم رو ، البته یه شانسی که رامتین اورد این بود که شهر دنبال اتفاقات مهمتر بود نه پیدا کردن جادوگر. به رامتین هم بابت بازی خوبش ۹ میدم.


اما بریم سراغ بی‌گناه‌ها :

اول بریم سراغ دوست خوبم پویا؛

از توانایی و بازیش هر چی بگیم کم گفتیم ، هر دور چیزهای زیادی بهمون یاد میده و روش خاصی رو در بازی اجرا می‌کنه، وقتی ادعای نقش کرد که پارتیزان هستش من ذره‌ای بهش شک نکردم و پویای شهروند رو دیدم که میتونه به شهر بخوبی کمک کنه ، درسته در اعدام ترسا اشتباه کرد ولی خب جو و اجماعی که رو ترسا شکل گرفت هر کسی رو دچار اشتباه می‌کرد، در آخر بازی هم درسته با من داشت مخالفت می‌کرد ولی خب با استدلال و منطق خودش حق داشت ولی خب می‌دونستم اخر به حرفی که من زدم میرسه و خدا رو شکر اونجا ال امین اعدام نشد و مافیا نتونست با کلین شیت ببره :دی در آخر بازی هم به خوبی مهسا رو تشخیص داد و خودش رو فدا کرد که صلاح دونست این شهر برنده بازی نشه چون استحقاق برنده شدن رو نداشت:دی
یجا از بازی یادمه گفت اگر یاسین گناهکار بود قطعا به خاطر اعدام اشتباه ترسا بهم گیر میاد و با من وارد بحث می‌شد که خب ما چون همدیگر رو خوب می‌شناسیم قطعا همینطور بود :دی من کلا هیچ ترسی ندارم به کسی گیر بدم، برعکسش هم بی‌گناه باشم و حس کنم و مطمئن شم مثلا پلیری چون پویا گناهکار باشه قطعا میرم روش :دی کلا ارادت خاصی به پویا دوست خوبم دارم ولی خب دلیل نمیشه نمره ازش کم نکنم، دو تا نیم به خاطر ترسا و ممل ازش کم می‌کنم :دی بهش از ۱۰ ، ۹ میدم . خیلی چاکریم :گل:

هادی:
شهروند بنگاهی و شارلاتان خودم :دی خوراک جو دادن یجورایی عین خودمه :دی بازی هادی رو خیلی دوست دارم ، به کسی شک می‌کنه و گیر بده گناهکاره تا هزار تا دلیل و مدرک و جوسازی بر علیه‌اش نکنه ول نمی‌کنه ، البته همیشه خوب نیست این کارش و بعضی اوقات جواب نمیده مثل این دور که با ترسا بد جور گیر داد که دیدیم قاضی شهر رو به فنا داد :دی ولی خب حس و بازیش رو دوست دارم ، به خاطر اعدام اشتباهش خیلی زود هم از بازی کنار رفت ، برای همین بهش نمره نمی‌دم :دی

ال امین:
یکی از بازیکنای خوبمون که این دور زیاد حال بازی نداشت و در اخر هم دیدیم که ادعای نقش کرد که خودش توضیح داد دلایلش رو، خدارو شکر تونستم از اعدامش جلوگیری کنم ، اول بازی جزو دو تارگت اولیم بود ، منم به یکی تارگت بزنم ولش نمیکنم :دی اواسط بازی خواست بر علیه ام دلیل و فکت بیاره که موفق نشد ، یه ذره به این دلیل و دلیل دوم اینکه همیشه گناهکار خوبی بوده نتونستم بهش زیاد اعتماد کنم که شهر باشه ، ادعای نقشش باعث شد مافیا یه ایده خوب بزنه که با کلین شیت ببره و شهر رو گمراه کنه ، خلاصه اون ال امین همیشگی رو در بازی ندیدیم ، ایشالا که خداحافظی ال امین هم طولانی نباشه و باز هم ببینیمش ، البته انگار مافیای طولانی در سایت سالی یکی دو بار بشه که خب دیگه اینجوری همه باشن و احتمالا و زیاد فشار نیاد به کسی.

محمد حسین :
یکی از دوستان خوب و با اخلاق و یکی از نویسنده‌های خوبمون که از پست تحلیلش همه لذت بردیم ، پست‌های بازیش هم همیشه عالی بوده و این دور هم سبک خاصی رو در پیش گرفت که متاسفانه نتونستم بهش اعتماد کنم اوایل بازی ، یه ذره کم هم تو بازی بود که خودش توضیح داد به چه علت بوده ، یکی از بازیکنان خوب این دور بود که تا آخر بازی هم موند و تصمیمات خوبی گرفت ، ۹ از ۱۰ بهش میدم :گل:
خداحافظی و ایناش رو هم جدی نگیرید، من خودم دو سه بار خواستم خداحافظی کنم ولی خب مگه میشه رو حرف پویا و آرش و این جو خوب و صمیمی نه اورد و خداحافظی کرد ، اگر نخواست بازی کنه به خودم بگید راضیش میکنم :دی وقتی فهمیدم محمد حسین هم اومده پیش ما واقعا خوشحال شدم چون خیلی خوب می‌شناختمش و مطمئن بودم بیاد اینجا هم می‌ترکونه که همینطور هم شد ، خلاصه که کارش خیلی درسته :گل:

ترسا:
یکی از بدشانس‌های چند دوره اخیر مافیا که خیلی زود بازی رو ترک می‌کنه ، این دور هم بدشانسی نصیبش شد و خیلی زود اجماع برعلیه‌اش صورت گرفت و اعدام شد، مطمئنا اگر می‌تونست بازی کنه عین دورهای خوبی که ازش دیدیم، خیلی می‌تونست به شهر کمک کنه ولی خب این دور نشد بازی خوبش رو ببینیم ، وقتی اجماع روش صورت گرفت موقعی که پستم رو نوشته بودم و می‌خواستم بهش رای اعدام بدم ، هیچ‌جوره دستم به پست دادن نمی‌رفت و حس خوبی نداشتم که در اخر و بعد از اعلام نقشش توسط گاد دیدیم که حسم درست می‌گفت و یه نقش خوب شهروند از بازی بیرون رفت، به ترسا هم نمره‌ای نمیدم چون زیاد نتونست بازی کنه.

اشکان:
خیلی عجیب بازی رو شروع کرد و خواست پشت دست پویا بازی کنه و بعد از اعدام ترسا و اشتباه پویا کلا بیخیال این کار شد :دی واقعا کسی بازیش رو این دور متوجه نشد و حتی شهروندا هم میخواستن اعدامش کنن با این روش بازی، خیلی دوست دارم خودش بیاد توضیح بده هدفش از بازی چی بوده :دی خیلی زود هم مافیا حدسش زد و از بازی رفت بیرون، به اشکان هم نمره نمیدم.

عرفان:
پست اولش به من حس خوبی داد و از همون اول ازش حس شهروندی گرفتم ولی گیرش به ترسا واقعا الکی بود ، بعد هم که کار جدید پیدا کرد که تو گروه شلم بهمون گفت کار جدید پیدا کرده و دیگه به اون صورت نمی‌رسه زیاد وقت بزاره برای بازی ، عرفان هم عین اشکان خیلی زود حدس زده شد و از بازی رفت بیرون که به نفعش هم شد و به کارش دیگه راحت‌تر می‌رسید :دی

رضا:
رضا هم تو این دور بازی رو خوب شروع کرد و فکر کنم تنها کسی بود که به مهسا مشکوک شد و گفت مافیاس که در اخر دیدیم حرفش درست در اومد که به خاطر این حدسش نمره خوبی بهش میدم، در این دور هم عملکرد خوبی داشت و جزو اولین شهروندای بازی بود برام ، رضا نشون داده هر موقع وقت کافی برای بازی کردن داشته باشه ، یکی از بازیکن‌های خوب بازی خواهد بود. متاسفانه رضا هم خیلی زود حدس زده شد توسط مافیا و از بازی کنار رفت، بهش ۸.۵ از ۱۰ میدم.


کارگردان (پسرعموی خودم)

بریم سراغ سید همون پسرعموی خودم ، برای شما امیره برای من همیشه سیده :دی من به آرش و پویا گفتم واقعا مخالف سر سخت نقش کارگردان بودم چون واقعا خیلی زیادی قوی بود و اینکه سید اونو بازی می‌کرد اصلا مشکل نداشتم چون می‌دونستم پسرعموم کارش رو بلده و عدالت رو رعایت می‌کنه ، از پست‌هاش واقعا لذت بردم :دی در آخر هم در کمال ناباوری تونست به ۳ تای آخر برسه و برنده بازی بشه که بهش تبریک می‌گم:دی
با این نقش مطمئنا خیلی حال کرد و کلی لذت برد ، کوفتش بشه :دی ولی خب کاری کرد همه از بازیش لذت ببریم و از جنبه‌های فان پست‌هاش بخوبی استفاده کرد، همه می‌دونیم چقدر بازیکن توانایی هستش و قدرت استدلال و منطقش در بازی بی‌نظیره، خلاصه پسرعموی خودمه و کارش درسته ، بهش ۹.۵ میدم. :گل:

گاد:
در اخر هم می‌رسیم به گاد یعنی آرش که کلی زحمت کشید برای این دور ، خیلی خوب این دور رو برگزار کرد و خدا رو شکر هم خوب به پایان رسید، درسته انتقادهایی شنیدم ازش شده ، منم انتقاد کردم بابت نقش کارگردان ولی خب آرش واقعا کارش درسته چه بازی کنه چه گاد باشه ، ایشالا همیشه موفق باشه :گل: هر دور به گادها ۱۰ دادم که کمتر از این هم نباید داد، ۱۰ از ۱۰


تا مافیایی دیگر بدرود :دی
 

AKP

مافیایی
نوشته‌ها
129
پسندها
133
امتیازها
65
مدال‌ها
8
خوب با توجه به اصرار شدید گاد عزیز بر تحلیل چند خطی از خودم و مظلومیت شدید تیم مافیا بنویسم :دی همونجوری که گفتم این نوشته ها فقط از دیدگاه تیم مافیا و اتفاقات از دیدگاه خودمون توضیح میده و فاقد هرگونه اعتبار دیگه ای هست. پس اگر جایی احساس کردید بایاس داره به سمت مافیا درست فکر کردید :دی و اینکه عمدتا بیشتر تمرکزش روی اتفاقات شب هست که شما ازش ناآگاه هستید. خلاصه که دستتون رو بدید ببرمتون به دنیای پشت صحنه:دی

اول اینکه اگر بازی قبلی متوجه نشدید، باید بگم من بیشترین ارتباط رو توی سبک بازی با محمدامین برقرار کردم و بازیش رو خیلی دوست دارم و خیلی دوست داشتم این دور باهاش توی یک ساید باشم تا کار ناتموم بازی قبلی رو تموم کنیم، و وقتی دیدم باهم یار هستیم بسیار بسیار خوشحال شدم :دی. با مهسا هم فقط یک بار توی اون مافیای تلگرام بازی کرده بودیم و همون شب اول زده بودیمش :دی و شناخت چندانی نداشتم ولی بسیار از مصاحبت باهاش لذت بردم. فارغ از تمام اتفاقات افتاده به تیمی که داشتیم و به کاری که توی این بازی کردیم با تمام وجود افتخار میکنم و بسیار خوشحال شدم از بازی باهاشون.

در مورد نقش ها بگم که وقتی اول نقش ها میخونی (مثل خودم) احساس میکنی که چقدر تیم مافیا دست بالاتر رو داره ولی وقتی وقتی مافیا بشی و مجبور بشی تصمیم بگیری میبینی که چقدر این قضیه برعکسه. حالا جلوتر توضیح میدم.

من اینو چون این بازی مافیا بودم نمیگم، کسایی که من رو میشناسن (منظورم مهدی حامدی هست، کس دیگه ای منو نمیشناسه :)) ) میدونن که من همیشه طرفدار تیم مافیا هستم چون باید با تعداد خیلی کمتر خیلی بیشتر تلاش کنن تا برنده بشن و همیشه وقتی مافیا بازی رو میبره خوشحال میشم. در نتیجه من کلا با اینکه 7 8 تا شهروند تو بازی باشن و همه هم نقشدار باشن مشکل دارم:دی بازی همینجوریش برای مافیا سخت هست، چه برسه به اینکه تمام شهروندها یه قابلیتی داشته باشن که بیشتر از منطقشون به شهر کمک کنه و در کل به نظرم این سطح از نقشدار بودن شهروندها برای تیم مافیا unfair هست یه مقدار. حالا اون وسط تیم شهروندی یه نقشی هم داشت به اسم تفنگدار که خودش ترکیبی از 4 نقش مختلف هست و این نقشی بود که من بیشتر از همه ازش میترسیدم و به نظرم مهمترین نقش شهروندی بود و البته بیش از حد قوی. یعنی اینجوری بگم که تیم شهروندی 8 تا بازیکن داره با 11 تا نقش :))

ما وقتی بازی شروع شد، اولش قرار شد بین گادفادر و وکیل یکی رو انتخاب کنیم که درنهایت وکیل رو انتخاب کردیم (چونکه اگر باهم توی بازی میبودن ممکن بود سه تامون شب ضدضربه بشیم)، یعنی وقتی بازی شروع شد ما گادفادر نداشتیم. وقتی من بالانس رو ارسال کردم، آرش اومد گفت که دلم براتون سوخت:دی و بررسی کردم دوباره دیدم اگر گادفادر و شارلاتان یک نفر باشن هر سه تاتون توی فاز شب ضدضربه نمیشید، پس مشکلی از این بابت نداریم. ما هم طبیعتا خوشحال شدیم و نقش رو پذیرفتیم.

شب اول بازی که توسط کارگردان لغو شد و ما شب نداشتیم، شب دوم هم کارگردان قبلش گفته بود اجازه مرگ رو نمیده توی فاز شب، پس ما تصمیم گرفتیم که به کسی شلیک نکنیم. موقعی که اومدیم که از بقیه قابلیت هامون استفاده کنیم (هک کردن و گروگان گرفتن) اونجا به این نتیجه رسیدیم که چقدر کار خطرناکی داریم میکنیم چون بازیکن های مختلفی رو داریم انتخاب میکنیم و شانس اینکه به بازیکنی که تفنگدار ازش محافظت کرده بزنیم بیشتر میشه. یادم نیست چیکار کردیم ولی فکر کنم با ترس و لرز دو نفر رو انتخاب کردیم که اگه به من بود از ترس تفنگدار کسی رو انتخاب نمیکردم. و تنها کاری که اومدیم بکنیم که به دردمون بخوره این بود که یا من باید مهسا رو ضدپرسش میکردم، یا اینکه مهسا من رو هک میکرد که مورد استعلام پلیس قرار نگیریم، اونجا بررسی کردیم که من نسبت به مهسا برای شهر سفیدتر بودم و بهتر اینه که مهسا ضدپرسش شه. یعنی از اون قابلیت های زیاد تیم مافیا مهمترین کاری که ما کردیم این بود. فاز شب تموم شد آرش اومد گفت که مهسا و امین باهم تیر خوردن :)) خودتون رو بزارید جای تیم مافیا فرض کنید توی یک شب دوتا نفر تیر خوردن چقدر اعتماد به نفستون میاد پایین و میترسید. نکته جالب هم این بود که این اتفاقات همون شبی بود که ترسا با نقش قاضی اعدام شده بود که شهر توی یه شک خیلی شدید بود و همه اعصابشون خورد بود و فکر میکردن الآن توی کمپ مافیا عروسیه ولی غافل از اینکه عزاداری توی کمپ مافیا خیلی شدیدتر بود :دی یکم که خودمونو کنترل کردیم این سوال برامون ایجاد شد که ما اصلا چطوری دوتامون تیر خوردیم :)) چطور همچین چیزی ممکنه. تحلیل ها که انجام شد متوجه شدیم دوتا تفنگدار توی بازی هست. یعنی همون نقشی که من ازش خیلی میترسیدم و خودش مجموع قابلیت های 4 نقش بود، دوتا ازش توی بازی بود و همونجا اولین تصمیمی که گرفتیم این بود که دیگه از هیچکدوم از قابلیت های شبمون استفاده نکنیم، چون احتمال اینکه الان به فرد محافظت شده از طرف نگهبان بزنیم خیلی بیشتر هست و هردوتامون یه تیر هم خوردیم و با اشتباه بعدی از بازی حذف میشیم. اینا رو گفتم که بدونید تیم مافیا توی شب فلج بود. تمام اون ابلیتی هایی که به نظرتون باعث میشد مافیا دست بالاتر رو داشته باشه غیر قابل استفاده بودن. چه قابلیت هایی؟ شات شب تیم مافیا (مهمترین ابزارش)، گروگان گرفتن، هک کردن و حتی ضدضربه و ضد پرسش کردن یار خودی. همه غیرقابل استفاده. تنها چیزی که داشتیم برای استفاده این بود که از طرف شارلاتان لباس بدیم به بقیه چون محمدامین گادفادر هم بود و ضدضربه بود. حالا شاید براتون سوال بشه چرا من و مهسا باهم توی یک شب تیر خوردیم؟ آیا دوتا تفنگدارها ما رو شناسایی کرده بودن؟ جوابی که باید بدم اینه خیر :دی اتفاقی که افتاده بود این که من مهسا رو ضدپرسش کرده بودم، عرفان (تفنگدار) چون مهسا رو خیلی سفید داشته ازش محافظت کرده، در نتیجه اون قابلیت ضدپرسشی که من روی مهسا گذاشتم روش ننشسته و در نتیجه چون به فرد محافظت شده از طرف نگهبان زدم تیر خوردم. از طرف دیگه چون من نتونستم مهسا رو به دلیل این اتفاقت ضدضربه کنم خودم، تیر رضا به مهسا هم اصابت کرده. یعنی ما به این گناه که برای یکی از تفنگدارها خیلی سفید بودیم توی یک شب دوتا تیر خوردیم :)) شما فرض کنید مافیا هستین اینجا چه حسی بهتون دست میده؟:دی خلاصه که این از وضعیت تیم مافیا در فاز شب که قاعدتا باید فازی باشه که به نفع مافیا باشه. تیمی که شات نزده و فقط خواسته از یارش محافظت کنه تقریبا از هم پاشیده :دی


از اونجایی که رضا تنها بازیکنی بود که روی مهسا شک داشت فهمیدیم اون تفنگداری که به مهسا تیر زده رضا هست، و از اونجایی که محمدحسین تنها کسی بود که خیلی روی گیج بودن و بیگناهی مهسا تاکید داشت توی روز دوم فکر میکردیم اون تفنگداری که از مهسا محافظت کرده محمدحسین هست. توی روز سه من وقتی دیدم عرفان داره مهسا رو همچنان سفید میکنه متوجه شدم که تفنگدار دوم عرفان هست. اشکان هم با حرف هاش نقش بازپرسی رو نشون میداد که استعلام مهسا و عرفان رو باهم گرفته، امین هم که خودش گفت دکتر هست، یاسین هم که به لطف محمدامین:دی مشخص شد جایزه بگیر هست، رامتین هم که انقد سعی میکرد به پر و پاچه کسی نپیچه مشخص بود جادوگره (اون پست روز سومم که یاسین ازم پرسید رامتین برات مافیا هست یا نه رو بخونید بهش اشاره کرده بودم)، تقریبا فقط نقش محمدحسین برامون مجهول بود و اینکه احتمال پارتیزان بودنش رو هم میدادیم با درصد خوبی.

مشکل اینجا بود که ما نمیدونستیم اگر بازی 3-3 شه تموم میشه، دلیلمون هم این بود که نقش های فرعی‌ای توی بازی بودن که میتونستن مستقلا بازی رو تا 3 نفر بکشونن که من هنوزم به نظرم از نظر ریاضی ممکنه، و از اونجایی که به صورت دسته جمعی فکر میکردیم بازی حتی اگه 3-3 شه ادامه پیدا میکنه توی طول روز برای All in کردن حتی بحثی نکرده بودیم و کلا توی مخیلمون نبود. از دید ما اینجوری بود که ما هرکاری کنیم بازی رو نمیتونیم ببریم، در نتیجه فقط اون شب سوم یه جوری کمپ رقیب رو آتیش بزنیم که داغش ثبت شه در تاریخ :دی بعدش فرداش امین رو از بازی بدیم بیرون که توی روز هم یکی دیگه رو توی روز از بازی خارج کرده باشیم یکم خودمون کیف کنیم (برای همین توی شب حدسش نزدیم) و فرداش خودمون بگیم ما مافیا بودیم و یکی یکی از کنار تاپیک بریم بیرون :))، اگر امین هم بیرون نرفت باز ما کار خودمون رو کردیم و بازم یکی یکی میریم بیرون عیب نداره. کلا من هرکاری میکردم در نیومد برام که مافیا بازی رو ببره. برای همین بعد از اتفاقات شب سوم که 4 تا شهروند باهم بیرون رفتن چیزی که من به یارهام گفتم این بود که بچه ها خسته نباشید، ما این بازی رو هیچ جوره نمیبردیم ولی کار خودمون رو کردیم و برای خودمون سربلند هستیم، بازی برای ما همینجا تموم شده. حالا شاید فکر کنید چطور تیم مافیا این رو نمیدونست که بازی 3-3 شه تموم میشه (که گفتم دلیلش اینه که نقش های مستقل میتونستن بازی رو همچنان ببرن) باید یه نکته جالب تر بهتون بگم که ما اون قابلیت اینکه توی یه شب میتونیم همه رو حدس بزنیم رو هم نمیدونستیم :)) اگر محمدحسین توی بازی نمیومد بگه که پرسیده و تیم مافیا همچین قابلیتی داره ما متوجه نمیشدیم :))

ما اون شبی که سه نفر رو حدس زدیم به دو نفرشون لباس دادیم، دلیل اینکه همه رو باهم دادیم بیرون این بود که تیم شهروندی نقش ها نمیدونست، مثلا اگر لباس شارلاتان تن اشکان نبود من نمیذاشتم توی شب حدسش بزنیم چون تیم شهروندی باید از بازپرسی اشکان به مافیایی مهسا میرسید (که فرداش در کمال تعجب دیدیم نمیرسه :دی)، ولی اون لباس ها پس گرفتن. آرش از ما پرسید که میخواید لباس جدید به کسی بدید من گفتم نه دیگه به کسی لباس نمیدیم امروز، دلیلش این بود که دو حالت داشت اون روز، یا امین از بازی میره بیرون و گاد نقشش رو دکتری اعلام میکنه، اونجا ما میایم میگیم امین مافیایی بود که وکیل شب ازش محافظت کرده بود و چون فردای اون شب از بازی بیرون رفته همون نقشی که وکیل انتخاب کرده گفته میشه که طبیعتا تیم مافیا میگه دکتر بوده. یا اینکه محمدامین از بازی بیرون میره (شارلاتان بازی) و نقشی که براش گفته میشه همون شارلاتان هست که باعث میشه شما فکر کنید شهروندی بوده که شارلاتان بازی (امین) لباس بهش داده. برای ما بازی برد-برد بود اونجا لباس ندادن. بازم تاکید میکنم که ما هیچ امیدی به برد نداشتیم و تمام هدف ما بازی روانی با شهروند و وارد کردن اون شوک لحظه اعلام نقش بود فقط :دی

به دلایلی که بالا توضیح دادم ما تمام توانمون رو روز اخر گذاشتیم برای بیرون کردن امین که تمام کارهایی که میتونستیم کرده باشیم رو کرده باشیم فقط، توی اون بحث های لحظه آخری من متوجه شدم که اگر بازی 3-3 میشد ما برده بودیم و چه فرصتی رو شب قبل از دست دادیم، و از طرف دیگه اینکه با این All inی که برای بیرون کردن امین کردم خودمم دیگه مشخص شدم. مقدار زیادی عصبی شدم، یکم دودوتا، چهارتا کردم دیدم با این وضعیتی که پیش اومده ما هنوزم یه شانسی برای برد داریم (حالا کاری به کم یا زیادیش ندارم)، شانسمون چیه؟ اینه که محمدامینی که داره از بازی میره بیرون رو گاد شارلاتان اعلام میکنه، شهر فکر میکنه این بازیکن شهروند بوده و مافیا بهش لباس شارلاتانی داده، ما (تیم مافیا) شب کسی رو نمیزنیم، فرداش تیم شهروندی میبینه امین هنوز توی بازی و چون بازی توی فاز سرعتی هست که فرصت فکر کردن نیست از بازی با رای خارجش میکنه، ما توی شب بعدش رامتین رو با تیر میزنیم و نقش محمدحسین رو هم حدس میزنیم. اینجوری شاید بازی رو ببریم و هنوز امیدی هست که این وضع یه جوری بشه جمع کرد. که یهو دیدیم نوشته محمدامین با نقش بازپرس خارج شد :دی درحالیکه ما لباسی نداده بودیم اون روز به کسی و همون شانسی هم که داشتیم با این اشتباه گاد از بین رفت. دیگه خودتون اونجا حجم عصبانیت من رو تصور کنید که گفتم به من رای بدید برم بیرون، اگر میتونستم خودم خودم رو با تیر میزدم :دی


خلاصه که بخوام از عملکرد تیم مافیا در این بازی بگم حتی بدون اون حدس هایی که زدیم، این بوده قابلیت کشتن شهروندها دو شب پشت سر هم ازش گرفته شده و فرصت حرف زدن شهروندها هی بیشتر و بیشتر شده تا از گیجی دربیان، کل بازی از اصلی ترین سلاحش استفاده نکرده و یه تیر نزده، توی اولین شب بازی به جرم سفید بودنش برای تفنگدار دوتا از اعضاش تیر خوردن، توی طول روز در بدترین حالت برای شهر خاکستری حسی بوده و هیچ عدله ای برای مافیا بودنشون نداشتن و اینجوری بود که اگر به ترتیب میخواست اعدام صورت بگیره تا دو سه روز بعدش نوبت بهشون نمیرسید (طبیعتا همه اینا تا قبل از حرکت محمدامین:دی). همه کارهایی که باید میکرد رو کرده بود و جز اینکه به یه سری از قابلیت هاش آگاهی نداشته:دی هیچ ایرادی نداشته کارش. ما از دید خودمون وارد نبردی شدیم که به نظرمون امکان بردش وجود نداشت و فقط میخواستیم تا جایی که میشه خسارت بزنیم که زدیم، زیادم زدیم:دی برای همینه که میگم من به کاری توی این بازی با مهسا و محمدامین کردیم با تمام وجود افتخار میکنم :دی از این بهتر یه تیم مافیا نمیتونه بازی کنه، چه توی شب با تمام اتفاقاتی که دستش رو بسته بود و چه توی روز و سفید کردن خودش و خاکستری کردن بقیه.




گروهمون هم خوب بود، خیلی بهتر ولی میتونست باشه. من باید تو همچین گروهی میبودم که مستقل بازی کردن رو یه کم یاد میگرفتم، همیشه تو گروه‌های مختلف کسایی بودن که ازشون تاثیر میگرفت سبک بازیم، مثلا امیر یا مهدی، ولی اینجا کسی نبود که بخواد روم تاثیر بذاره که چطوری ادامه بدم، برنامه و وظیفم چی باشه‌. این برای من خوب بود که تجربه کسب کنم ولی برای مافیا خوب نیست. من اعتقاد دارم محمدامین و امین خیلی بازیکناب تاپ و قوی هستن، منتها قدرت رهبری که باید برنامه بریزه و هدف بده رو حس نکردم من هیچ جا. بزرگترین ایرادمون این بود که سر خود بازی میکردیم با این که من خیلی راحت بودم و لذت میبردم از این قضیه. ولی همین شد عامل اعدام محمدامین، عامل لو رفتن من و امین. محمدامین خیلی قدرتمنده واقعا و بی‌کله:)) ایده‌هاش خیلی جذابن و خوب بلده بازیو به هم بریزه. ولی چیزی که بهش فکر نکرد و نکردیم این بود که خب ته این ایده چی میشه؟ چی قراره گیرمون بیاد و چی ممکنه از دست بدیم؟ تجربه بودن با امین جالب بود برام. نقطه مقابل محمدامینه یه جورایی. کنترل عالی روی هیجانش نسبت به اتفاقای بازی داشت، تصمیمات درستش توی شب، ولی خب احتیاط‌های خاصی هم داشت که برمیگرده به نظر شخصی هرکس.

در مورد یارهای عزیزم هم یه صحبتی بکنم به خصوص این بخشش:دی ببین به نظر من درستش همینه. تیم مافیا اصلا نباید توی طول روز باهم سناریو بچینه. یعنی باید یه سناریو کلی توی شب بریزه و دیگه هرکس براساس تشخیص خودش اونو جلو ببره. کل ویژگی مافیا اینه که از اشتباهات مافیا بازی دربیاد یا اینکه از اشتباهات شهروندها مافیا استفاده کنه. من پست اولی که میخواستم بدم رو توی گروه فرستادم مهسا ببینه (محمدامین هنوز نیومده بود) چیزی که گفت این بود که بازی خودمون رو بکنیم و نیازی نیست همه چیز رو هماهنگ کنیم که اونجا اصلا انگار پرهای من برای پرواز باز شد:دی بازی درستش همینه و باید به همین شکل انجام بشه. ما بینمون کم پیش نیومد که ناهماهنگی صورت گرفت، مثلا میگم مهسا سر اینکه من میگفتم مفتش حتما توی بازی هست قانع نمیشد (نه اینکه توی بازی قانع نمیشدا، واقعا قانع نمیشد:دی) و انقد داشت از من سوال میکرد و من برای اینکه باهاش وارد جنگ نشم مجبور بودم هی بگم من با مهسا و ترسا و رامتین فعلا میخوام تعامل کنم و باهاشون وارد جنگ نشم و این شاید خودش یکی از دلایلی بود که من اوایل بازی کاملا توی موضع دفاعی بودم. قطعا هم من کارهایی کردم که بازی مهسا و محمدامین رو تحت تاثیر گذاشته، ولی چیزی که مهم بود این بود که برمیگشتیم به بازی و همچنان برای شهر سفید بودیم. دلیل نبردمون هم این نبود واقعا به نظرم. در کل به نظرم بازی درست‌تر همینه. توصیه میکنم دفعه های بعدی هم همینجوری بازی کنی :)) :دی

یه نکته دیگه هم بگم، کسایی که من رو میشناسن (مجددا منظورم آقای حامدی هست:دی) میدونن که من چقدر از ادعای نقش بدم میاد. شهری که هرکی بیاد توش ادعای نقش کنه و اینجوری برای هم سفید شن بردنش رو دوست ندارم. اون روز آخری کاری که من باید میکردم این بود که بیام نقش دکتری رو بلند کنم و امین رو پوش کنم بره بیرون. حالا به چه استدلالی؟ با این استدلال که وقتی نقش های کسایی که بیرون رفتن اعلام شد و مشخص شده دوتا تفنگدار توی بازی بوده و در لحظه ای که شهروندها هم همه با عصبانیت تارگتشون امین هست بیام بگم من دکترم، چونکه گاد اعلام کرده بود از یک نقش دوتا توی بازی هست من فکر میکردم اون نقش دکتر هست و امین هم ممکنه دکتر باشه، ولی وقتی دیدم دوتا تفنگدار توی بازی بودن دیگه قطعا نمیتونه دکتر باشه. همین الان رای بدین بره. ولی هرکاری کردم نتونستم از پس نفرتم از این کار بربیام و این کار رو انجام بدم. هی میخواستم این کارو بکنم ها ولی نتونستم. اینارو گفتم که فکر نکنید که اون اتفاقات شب سناریو مورد علاقه من بوده، دست من بود میخواستم یکی یکی تو روز برین بیرون ولی بازی که هی نقش توش بلند شه کار دیگه ای نمیشه توش کرد. و این فرق من (و مهسا) با بازیکن موردعلاقم محمدامین بود :دی که همش دنبال نقش بلند کردن بود و نارنجک به کمر بست و بدون اعلام قبلی رفت زیر تانک :دی اختلاف نظری که با محمدامین و آرش در مورد اون حرکت دارم هم فکر نکنم تا روز قیامت حل بشه:دی


در نهایت هم یه تشکر از آرش بکنم بابت تیمی که به داد به من :دی من هنوز اعصابم از اتفاقای آخر بازی خیلی خورده، پست مهسا رو هم الآن دیدم مشخصه اون هنوزم از من بدتره :)) ولی با همه اینا مکالمات خودمون داخل گروهمون خیلی خاطره انگیزه و خیلی حال کردم:)) :دی
 
اتصال به گوگل

کاربران آنلاین

هیچ کاربری آنلاین نیست.

یافتن کاربر

اتصال به گوگل

کاربران آنلاین

هیچ کاربری آنلاین نیست.

یافتن کاربر

بالا پایین