سلام و درود
با وجود تمام اتفاقات، بازی لذتبخشی بود برای من. میتونست خیلی بهتر از این باشه، ولی خب در حدی که وقت گذاشتم و شرایط اجازه میداد، لذتش رو بردم و راضی هستم
از برادر بزرگم پویای عزیز هم تشکر میکنم برای برگزاری این دور با نقشها و سیستم جدید و چالشی. باشد که تکرار شود
در مورد خودم، خب از اول اول قرار بود بیگناه باشم. پویا هم لطف کرد و سهمیههای خوبی بهم داد و من هم برنامهام این بود که با بازی روزم توی شب تاثیر گذار باشم، که همین هم شد گمونم
یعنی با توجه به تعداد بالای سهمیههای ضدضربهام، باید جوری بازی میکردم که حتما تیر میخوردم (درواقع جوری توی روز بازی میکردم که علیرغم احتمال بالای ضدضربه بودنم، ارزش تیر زدن رو میداشتم
) وگرنه این همه سهمیه خفن رو حروم کرده بودم
در مجموع از شب خودم راضی هستم
در مورد فاز روز، خب من تو ذهنم این بود که بازی رو از یه middle-ground ای شروع کنم و توی بحثها زیاد جبهه نگیرم تا بتونم در ادامهی بازی هم دید کلی و جامعم رو به بازی حفظ کنم و همزمان با وسط بودن و پیگیر اکثر بحثها بودن، بتونم نقش یه مهرهی اساسی رو برای بیگناهها بازی کنم، یه کسی که بتونه بیگناهها رو به هم پیوند (
) بده و درواقع به تعبیر خودم، مثل یه فانوس دریایی عمل کنم تا بیگناهها توی این دریا همدیگه رو گم نکنن تا جای ممکن تا به ساحل برسیم
. این ایدهی اصلیم برای این دور بود که به یک فاز نکشید که به طور کامل ازش خارج شدم به لطف فری
درواقع یه تصویری تو ذهنم بود، از اینکه اگه من و فری بیگناه باشیم جفتمون، چطوری با هم بازی میکنیم. خب من و فری توی بحث حرف هم رو خوب میفهمیم (معمولا
) و نقاط مورد توجهمون و جهت بحثهامون طوریه که به هم میخوره. نمونهاش هم دور قبل چندبار رخ داده بود، مثلا سر بحث پیشفرض گناهکاری که قبل از اعدام رامتین داشتیم تو دور پیش. خب من از اون اتفاق توی بازیمون هم خیلی لذت برده بودم، هم به نظرم خیلی مفید و پیشبرنده بود. این دور هم انتظار داشتم اگه فری بیگناه باشه (و حتی اگه بیگناه هم نباشه) چنین رویهای رو پیش بگیریم در قبال هم، حداقل توی بحثهامون، اما فری این دور با اون شلیک احساسی ناگهانی که کرد همهی اون تصویر رو خراب کرد برام درجا
و خب بالطبع واکنش من هم آمیخته با تعجب، بدبینی و تهاجم بود
بعد از اون هم خب از یه طرف فری به دلایلی که خودش داشت بحث رو هی باز نگه میداشت و من هم از این طرف میخواستم بحث زودتر بسته بشه که من بتونم به اون نقشی که برای خودم در نظر گرفته بودم توی بازی، بپردازم. منتهی به هزار و یک دلیل فرکانس گیرندههامون به هم نخورد و نتونستیم اون هماهنگی لازم رو توی اجرای ایدههامون با هم داشته باشیم. از طرفی هم من به یه سری رفتارهای فری بدبین بودم که خب توی بازی هم بارها گفتم و این برام حل نمیشد تا یه جایی. یعنی درمجموع به بازیش حس بیگناهی داشتم، اما نقاط تیرهای توی بازیش و خصوصا در قبال من میدیدم که نمیتونستم قبول کنم فری بیگناه این کار رو کرده
همینطور میدونستم که اگه در نقطهای توی بحث با فری دست پایین رو داشته باشم، هرگز نمیتونم اون نقشی که تو ذهنمه رو اجرا کنم یا حالا اون هیچی، شاید حتی تا آخر بازی هم دووم نیارم. این شد که من و فری بازی همدیگه رو خراب کردیم یه جورایی. جفتمون ایدههای خوبی داشتیم برای بازی که خب به هر دلیل نشد که بشه. البته اینم اعتراف کنم که توی این جریان خودخواهه خودم بودم
که خب دلیلش هم این بود که از بیگناهی خودم مطلع بودم و از بیگناهی فری نه، و همینجوریش هم اردکها دنبال فری بودن و من از فری سفیدتر بودم و اگه قرار بود من هم سفید بودنم رو از دست بدم که دیگه بدتر
و دیگه شانس برد بیگناهها خیلی خیلی کم میشد.
مورد بعدی که توی بازیم برام مهم بود، بازی فعالانه و تاثیرگذار و برجسته بود. این هم باز در جهت همون ایدهای که تو ذهنم بود کار میکرد. تو این مورد تا حدی موفقتر بودم، یعنی حداقل اقداماتی داشتم که از نظر خودم خوب بودن، ولی به خاطر شرایط بازی اونجوری که میخواستم به ثمر نشستن. رای به فری و برداشتن رای ازش توی فاز اعدام هادی (مثلا اینجا دلم میخواست در نهایت رای تاثیرگذارتری از رای به هادی بدم، خصوصا چون هادی اونقدر برام گناهکار نبود. البته تا حدی موفق شدم و با برداشتن رای از فری، نشون دادم که مرضدار نیستم این بازی
) رای ششم به فری توی فاز بعد که خب اون لحظه به نظرم ایدهی خیلی جذابی به نظرم اومد و با اینکه نتونستم اونجوری که دلم میخواست ازش برداشت کنم (و البته مافیا هم حرکت عجیب و دورانتظاری زده بود اونشب. بخشی از بیثمر نشستنش هم به خاطر معلوم نبودن بالانس تیمهای گناهکاری بود) ولی خب درمجموع از خود کاری که کردم و ایده و اجراش راضیم. سر اعدام فری که فری و مهسا دفاعیه رفته بودن، هردوشون در اون پوینت برام بیگناه بودن و خب خوشحال شدم که شبهای قبل از سهمیهی رای پرتم استفاده نکرده بودم
در کل تا زمان اعدام فری، من همچنان ایدهی فانوس دریایی بودن تو ذهنم بود. مثلا اونجاهایی که میگفتم به نظرم خودم و فری و مهسا بیگناهیم، چنین چیزی تو ذهنم بود. به نظرم یه بخشی از دلیل شکست این ایده، این بود که نقطهی صلحی بین فری و مهسا پیدا نکردم. تلاشی هم براش نکردم البته. این رو بعد از بازی بیشتر بهش پی بردم که در اون فازی که من به بیگناهی مهسا و فری رسیده بودم، چقدر مهم بود که من وارد بحثشون میشدم و سعی میکردم به هم دیگه بشناسمشون. درواقع اگه لازم بود یه جا فعالانه نقش فانوس دریایی رو بازی کنم همینجا بود، که نکردم
اینجا یه کم این دیدگاهم که «اجزا به خودی خود به کل مطلوب میرسند» کار دستم داد
و بازی خودم رو کردم و بقیه رو رها کردم تا ببینم چی میشه
از طرفی حساسیتی که به حرف محمدرضا و فاز بعدش به حرف مهسا پیدا کردم، باعث شد که تمرکزم روی نقطهی وسط بودن رو از دست بدم. در مورد بحث محمدرضا که خب صحبت کردیم با هم تو گروه، این رو اضافه کنم که به نظرم بخشی از این قضیهی تفاوت دیدمون به خاطر قاتل بودن اون بوده، چون دید بازتر و بیرونیتری به بازی داشته و من درگیرتر و تویمتنتر بودم. گرچه با این وجود و با وجود اشتباه بودن سناریویی که مطرح کردم، باز هم به نظرم چنین رویکردی در اون نقطه رو از سمت خودم لازم میبینم، چون محمدرضا اونقدر حس بیگناهی نمیداد و با اینحال، برفرض اگه مافیا بود، داشت طوری توی بازی پیش میرفت که تا آخر بازی کسی کاریش نداشت. نه که توی سایه باشه، ولی خودش توی اسپاتلایت نمیاومد و به کسی هم دلیلی برای داخل آوردنش نمیداد. فاز بعد هم اتفاق مشابهی افتاد در مورد مهسا. من خب از طریق سهمیهی ساموراییم، مطلع شدم که شب از عرفان تیر خوردم. اینجا خب طبیعتا فهمیدم دوتا تیرزن توی بازی هست، منتهی چیزی که واقعا توی تحلیلهام سرش بدشانس بودم این بود که مافیا تیر موفقی نزده بود تا اون نقطه که مشخص بشه نشونهاش توی داستان چیه و البته بیرحمی روباه-گاد عزیزمون (
) هم بود که نشونهی مردن عرفان رو نزدیک دروازه شمالی آورده بود
این شد که ذهنیتم رفت سمت دو مافیا بودن بازی و خب از اینجا بود که تقریبا از ریل بازی خارج شدم
مورد دیگه این بود که من اطلاعاتی که از شب داشتم و با تاکید گاد، خیلی دقت کردم که توی پستهام نشونی از این اطلاع بروز پیدا نکنه، این باعث شد که روی این قضیه چندبرابر حساس بشم و وقتی مهسا اون حرف رو زد، عملا به حالتهای دیگه کور شده بودم
این تا حد زیادی مقصرش من بودم، وگرنه من که اکثر سوتی/اشتباه/تفاوت دیدگاههای مهسا رو درک کرده بودم و تا اون نقطه به بیگناهیش رسیده بودم، این رو هم باید درک میکردم. از طرفی این که مهسا راحت رای آورد هم من رو به قضیه مشکوک نکرد، چون ذهنیتم سمت ۲ مافیا رفته بود و در صورت وجود ۲ مافیا چنین اتفاقی توجیه میشد.
نکتهی دیگهای که به نظرم باعث شد بازی خوب و پرتلاشم اونجوری که باید به ثمر ننشینه و به حد لازم تاثیرگذار نباشه، ضعف و انفعالم توی ارتباط موثر برقرار کردن با سایر بازیکنها بود، چه گناهکار و چه بیگناه. خب این ذاتا برای شخص درونگرایی مثل من سخت هست، منتهی برای نقشی که برای این بازی انتخاب کرده بودم ایفا کنم (و حتی تا حد زیادی مجبور بودم ایفا کنم با توجه به شرایط و نفرات) برقراری ارتباط فعال و هماهنگ شدن با بقیه، لازم و حیاتی بود. البته، این رو اضافه کنم که از بین بازیکنهای بازی، تمام کسایی که ارتباط و هماهنگی باهاشون برام راحتتر بود توی تیم مافیا بودن (رضا، عرفان، محمدامین، خلفی) جز فری که بالاتر گفتم چرا نشد اون هماهنگیه به وجود بیاد. منتهی خب باید تلاش بیشتری برای ارتباط با محمدحسین و مهسا میکردم. درواقع در همون استعارهی فانوس دریایی، نور تابیدن به اطراف کافی نبود، باید تماس صوتی هم برقرار میشد
یه مورد دیگه هم توی شکست نقشهی فانوس دریایی، لحن و پرسونایی بود که برای این بازی انتخاب کرده بودم. به قول فری گوگولی درعین حال وحشی
البته کلا الان که نگاه میکنم به این دور و ادوار گذشته، این انتخاب پرسونا برای من تا حد زیادی ناخوداگاه و با توجه به شرایط بازیه. در هر صورت این پرسونا پرسونای خوبی بود به نظرم و به من مینشست (مثلا پرسونای این دور فری بهش نمینشست به نظرم
) اما با اون ایدهای که داشتم در تضاد بود، یعنی درسته که بیگناهی خودم رو میرسوندم، اما ارتباط موثر و سازنده با کسی برقرار نمیکردم. اگه مثلا میخواستم نقش یه بیگناهی رو بازی کنم که نقطهی استحکام گروهشه و باج نمیده و کسی سمتش نمیآد، چنین پرسونایی خوب بود که در عمل البته همینم شد.
فکر کنم به قدر کافی درمورد خودم حرف زدم
بریم سراغ بقیه.
مافیا:
الامین: بیشتر از همهچیز، خوشحالم که دوباره دلیلی برای مافیا بازی کردن پیدا کرده و برگشته. از بحثی که با هم داشتیم داشتم لذت میبردم و دوست داشتم ببینم به کجا میرسه، چون هرچی میگذشت بهش بدبینتر میشدم و درصد گناهکاریش برام بالا میرفت
به نظرم اگه نمیمرد اتفاقات جالبی میافتاد بینمون. واقعا حیف شد
وجودش توی بازی موثر و خوب بود، مثل همیشه هم پر از ایده. ۸.۵ از ۱۰ چون زیادی زود مرد
محمدامین: نحوهی ورودش به بحث من و فری اول برام جالب ننشست که خب خوب بهش توپیدم
بعد از اون باهام نرمش قهرمانانه (بخوانید نرمش گناهکارانه
) کرد و خب من هم ترجیح دادم فعلا باهاش بازی کنم، خصوصا چون نمیخواستم تجربهی دور ساموراییش تکرار بشه. اون هم از فضایی که خواستم بهش بدم نهایت استفاده رو برد و خوب خودش رو جا کرد تو اون ۱-۲ فاز بازی. بازیش باگهایی داشت و حرفهای مشکوک میشد ازش درآورد، محمدامین معمولا همینجوره اصلا، اما حس کلی بازیش مثبت بود که این خیلی به نظرم پیشرفت مهمی بود براش. محمدامین هم اگه توی بازی میموند مهرهی خطرناکی میشد ولی خب گاهی اوقات یه بیدقتی، یه بدشانسی، باعث میشه نشه که بشه
۹ از ۱۰
عرفان: عرفان هم داستان ابتدای بازیش تا حد زیادی مثل محمدامین بود برام. اول بهش حس خیلی بدی داشتم، خصوصا به همون پست اولش که گناهکارانه برام مینشست اما دقیقا نمیتونستم برسونم چطوری و تلاشم هم برای محوری کردن اون بحث، بیشتر به ضرر مهسا تموم شد در نهایت
عرفان هم مثل محمدامین نرمش قهرمانانه کرد توی پستهاش به من ولی خب نامحسوستر و حسی تر، و باعث شد حسم بهش مثبت شه نسبتا. اینایی که رگ خواب من رو میشناسن واقعا برن بمیرن اه
و خب تو این موارد هیچکی به خوبی عرفان نمیشناسه
جزو گناهکاریهای خوب عرفان به شمار میآد این دور، چیزی که عرفان توی گناهکاریهاش کم داشته به نظرم تا حالا، جسارت و درگیری بوده تا بتونه تاثیر گذار باشه و حس بیگناهی بده، که تو این دور تا حد خوبی جبران کرده بود ولی هنوز هم جا داره به نظرم. بازیش در نقش آلتر ایگوی رضا هم که خیلی خوب بود
درواقع به نظرم بعد از پیام گاد که رضا رو گادکش نکرد و اینها، یه ذهنیتی نسبت به بیگناه بودن رضا به وجود اومد و عرفان هم از این ذهنیت نهاااایت سواستفاده رو برد و واقعا تشبیه مودبانهای براش به ذهنم نمیرسه
به نظرم اون dissociation، اون مدل دیدِ خارج از شخصیتی که داشت رو اگه توی بازیهای بعدی، خصوصا بیگناهیهاش، استفاده کنه خیلی به دردش میخوره. لحن و سبک پستهاش، خب خوب و موفق بود اما شاید اگه دربارهی بیگناهی رضا ذهنیتی وجود نمیداشت چنین بازخورد بیدردسری نمیگرفت توی بازی. ۹ از ۱۰
خلفی: خلفی هم این دور مطمئن بودم خوب و عالی بازی میکنه و انتظار دیگهای هم نداشتم
نقش بیگناه جستجوگر و حقیقتجو رو اوایل بازی عالی بازی کرد، هرچند تمرکزش روی یه موضوع زیاد و اضافی بود و شاید طبیعیتر مینشست اگه توی چندتا بحث دیگه هم همین رویکرد رو میداشت. حالا خودش که زیاد بازی خودش رو تحلیل نمیکنه ببینیم چیکار میخواسته بکنه و چی تو ذهنش بوده
منتهی به نظرم تکرار این قضیه و بیاثرتر شدن تدریجی حرکاتش باعث شد تا فاز ۵-۶ اون پوشش بیگناهیش حداقل نزد من کمرنگ بشه. از رایش به فری راحت میتونست در بره، ولی خب من سر قضیهی داستان و تحلیل بالانس کاملا vigilante بودم که خب یه تیرش به مهسا خورد یه تیرش به خلفی
۹.۵ از ۱۰ میدم بهش.
رضا: رضا که زیاد توی بازی نتونست باشه. امیدوارم مشکلاتش تمام و کمال حل بشه. توی بازی هم گفتم ولی اینجا هم میگم، واقعا دلم برای اون رضای انرژتیک و فعالی که وسط تاپیک میجنگید تنگ شده، امیدوارم بهزودی بتونم دوباره اونجوری یا حداقل نزدیک به اون ببینمش چون رضا که کمرنگ باشه انگار یه چیزی کمه
-----
بیگناهان:
فری: فری رو خب بعد از بازی با توضیحاتی که داد، بازیش رو بیشتر درک کردم. به نظرم ایدههای خیلی خوب و دستهاولی برای بازی داشت و واقعا جای تحسین داره. از بیگناهانی که با ایده و ویژن خاصی وارد بازی میشن همیشه خوشم میاومده و حتی تا حدی اینکه این دور خواستم این جوری بازی کنم الهامگرفته از ایدههایی بود که فری تو دور کدخداییش داشت.
دلایل برای بهثمر نرسیدن حرکاتش زیاده و بخشیش هم من بودم که بالاتر گفتم، به نظرم اینکه برای اجراش تلاش کرد مهمتر از نتیجهاش بود. شاید اگه روی انعطافپذیری و تغییر مسیرش بیشتر کار کنه، بهتر بتونه چنین شرایطی رو هندل کنه. درواقع یه چیزی که به فری میتونه کمک کنه به نظرم، بیشتر کردن پویایی بازیشه. اینکه پلن بی داشته باشه، در لحظه بتونه نقشه و نقشش رو عوض کنه و ایدهی جدیدی اجرا کنه و از نتایجی نامطلوبی که از ایدههای قبلیش گرفته، استفادهی مفید بکنه. این جوری به نظرم هم بازیش خیلی تاثیرگذارتر میشه و بهتر میتونه پتانسیل بالاش رو به عمل برسونه، هم خودش از بازی لذت بیشتری میبره و دیرتر خسته میشه. تو شب هم که خیلی خوب عمل کرده. به فری هم ۹ از ۱۰ میدم.
مهسا: درمورد مهسا، به نظرم بیانصافی شده و میشه و من هم در این موضوع سهیم بودم
در مورد حرفهایی که توی بازی میزنه و مرتب بهش گیر داده میشه، به نظرم قضیه دو طرفهست. یعنی همون طور که امین هم گفت، ماها وقتی میبینیم قواعدمون اونقدر که فکر میکردیم با واقعیت سازگار نیست خب باید یه تجدید نظری بکنیم و سعی کنیم درکمون رو گستردهتر کنیم. از اون طرف هم مهسا، باید اهمیت بیشتری بده به اینکه پستش چطوری خونده میشه و از دید بیرونی (نه از دید شخص خاصی) از پشت حرفش چه معنایی میشه برداشت کرد. من خودم اون اوایل کاری که میکردم این بود که پستهام رو قبل ارسال با بدبینانهترین دید یه بیگناه، و سواستفادهگرترین دید یه گناهکار میخوندم و اصلاحش میکردم. با این حال هنوز هم بعضی مواقع من یا بقیه، حرفهایی میزنیم که توی اون قواعد «حرف گناهکاری» جا میگیره و با این حال بیگناهیم. بنابراین درک همگی نسبت به این موضوع باید بازتر بشه. مهسا بازیکنیه که حسهاش قویه، جسارت و اعتمادبهنفسش فوقالعادهست، خوب بلده درگیر بشه و وسط باشه و فشار بیاره. اگه کاری کنه که بقیه نتونن از پستهاش ایراد این مدلی بگیرن و درواقع بهونه نده دست کسی با پستهاش، تاثیر نقاط قوتی که گفتم چندین برابر میشه. توی فاز شب هم مهرهی مهمی رو زد. ۸.۵ از ۱۰
محمدحسین: اینجا هم میگم، اضافه شدن محمدحسین به بازیهامون بهترین اتفاق سال مافیاییا بود
مثل این میمونه که یه تاپپلیر رو تابهحال توی فریزر نگه داشتیم و تازه دراوردیم
پستهاش و دیدش به بازی واقعا تحسینبرانگیزه و استقلال فکریش توی بازی ستودنی
تعریفها رو بقیه کردن و من اگه بخوام به نقطه ضعف خاصی از بازیش اشاره کنم، اعتماد کردنه. اعتماد ماهیتا چیز خوب و سازندهایه و حتی لازمه، و حق میدم که یه بیگناه بخواد بقیهی بیگناهها رو پیدا کنه و باهاشون بازی کنه، منتهی این اعتماده باید هرفاز و هرلحظه آپدیت بشه با اطلاعات جدید. مثلا اگه محمدحسین چنین اعتماد چشمبستهای به خلفی نداشت، شاید انتهای بازی جور دیگهای رقم میخورد. در مجموع سبک بازی خاصی داره و واقعا دوست دارم تکامل این سبکش رو ببینم. یه نقش ساپورتیو خاصی داره که مثلش رو در این سطح کمتر دیدم بین بازیکنها، یه چیزی توی مایههای healer توی بازیهای کامپیوتری
۹ از ۱۰
صدرا: بازی رو خوب شروع کرده بود به نظر من. صدرا هم به نظر من مثل مهسا، باید سعی کنه بهونهی کمتری دست بقیه بده. حالا نوع بهونههایی که صدرا میده متفاوته و به نظرم یه دور به بازیهای اخیرش نگاه کنه متوجه میشه چی میگم. من خب خداروشکر همیشه یه خوشبینی دیفالتی به صدرا دارم تو بازیها
و این دور هم برام بیگناه بود و به نظرم اگه توی بازی میموند میتونست کمک خیلی خوبی بکنه به بیگناهها. برجستهترین خصوصیت بازیش هم «محکم» بودنه به نظرم. بعضی اوقات طوفان هم بیاد صدرا رو از جاش تکون نمیده
چه برسه به موج و اینا
تشخیص و حدسش هم قبلا نشون داده که چقدر قویه. صدرا هم اگه توی انتخاب بحثهاش دقت بیشتری بکنه و هوشیارتر باشه که داره توی بازی دوروبرش چه اتفاقی میافته، تاثیر نقاط قوتش چندبرابر میشه. این رو هم میدونم به زودی هم ازش یه بازی آس خفن میبینیم
نیم نمره هم به خاطر مردن در شب ازش کم میکنم
۷.۵ از ۱۰.
هانیه: توی بازی هم گفتم، جسارت و شجاعتش برای یه دور اولی واقعا عالی بود. مشخصه به رفیقش رفته
کلا این دور حین بازی به پویا هم گفتم، شرایط و نوع بازی طوری شده که تازهواردها از بازی زده میشن و فراری میشن. کلا دور مناسبی برای شروع کار یه تازهوارد نبود اونقدر و از این لحاظ حق میدم. با این حال تلاشش رو برای شرکت در بازی کرد، علیرغم اینکه با توجه به شرایط بازی براش سخت بوده و این رو میشد از همون پست بلندش حس کرد. همین هم جای تحسین داره و امیدوارم دورهای بعد بیاد و حضور پررنگتری داشته باشه تا بیشتر بهش خوش بگذره. شوخطبعی و جنبهاش هم بالاست احسنت
امیررضا: بازی جالبی داشت و کلا خوشم اومد از بازیش علیرغم کمرنگ بودن. به نظرم اگه فعالتر باشه و بیشتر خودش رو در جریان بازی قرار بده بازیکن خوبی میشه. مواردی که در مورد تازهوارد بودن هانیه گفتم در مورد امیررضا هم صادقه
کلا تو همون پستهای اندکش یه چشمههایی از هوشش نشون داد که دوست داشتم
به شرطی که کمتر چشمک بزنه فقط
محمد۷رضا: خیلی کم و کمرنگ بود توی بازی و واقعا هیچ پست برجستهای نمیداد که اطلاعاتی بده به بازی. توی شب خب به طرز عجیبی خوب بوده (سیو موفق شب اول!) که نشون میده استعدادشو داره، احسنت
بقیه بیگناهها هم یا زود مردن یا نبودن و اینها.
قاتلین:
یاسین: یاسین قاتل خطریایه. کم بود تو بازی ولی خب بازی رو خوب شروع کرده بود به نظرم. کلا همش زود میمیره، دوست دارم بازیش رو بیشتر ببینم
شاید نسبت به محمدرضا، قاتل تهاجمیتری توی فاز روز بود. در کل به نظرم قابلیتهای یاسین توی نقش قاتل حیف میشد
چون خیلی زود مرد و مثکه با بدشانسی هم مرده نمره نمیدم
محمدرضا: داداشی خودم تو دوری که حوصله نداره هم میبره
به خوبی و بیگناهی دو دور اخیرش نبود که خب طبیعیه با توجه به توضیحاتی که در مورد حوصله و خستگی و اینا میده. اما به نظرم اگه در همین حد توی بازیها شرکت کنه و مثل قبلها یهو نذاره بره یه سال بعد بیاد، بازیش روی فرم میمونه و میتونه سطح بالاش رو حفظ کنه. تیرهاش هم برای قاتل کاملا خوب و مناسب بود و کلید اصلی بردش بود. ۸ از ۱۰ میدم.
چرا همیشه صحبت دربارهی گاد و بالانس رو میذارم حسن ختام و دیگه انرژی ندارم؟
))
من عاشق ایدههای جدیدم توی مافیا، نقشهای جدید، سیستمها و مکانیسمهای جدید و ... و خوشحالم که چنین چیزی رو امتحان کردیم این دور. به نظرم تجربهی کاملا موفقی بود فاز شبش و فعلا فعلاها میشه رو این سبک بازی مانوور داد. از نظر داستان خب اون تیکههایی که نوشت و خوندم رو دوست داشتم کجاهاش رو هم به خودش گفتم
یادمون نره که داستان نویسی مرتب و روزانه چقدر سخته و حوصله میخواد، ولو در حد همین ۵۰۰-۱۰۰۰ کلمهای که برای داستانهای مافیامون رایجه. از نظر کنترل بازی هم که خب واقعا دلسردکنندهست که ببینی نصف کسایی که خودشون گفتن میآن بازی، نیومدن و بازیت داره از بالانس خارج میشه. به نظرم پویا خوب هندل کرد قضیه رو. انتقادی اگه بخوام بکنم، یکی همون نشونهی مرگ عرفان بود که باید به شکل متفاوتتری میاومد به نظرم نسبت به تیر قاتل دوم، یکی هم همون که درمورد رضا طوری حرف زد که انگار به طور ضمنی داره میگه بیگناهه
کلا هم برای من وقتی بالانس انقدر open عه و مثلا از یک تا سه مافیا ممکنه باشه، و از اون طرف از خود بازی و داستان نمیشه فهمید بالانس رو یا خیلی سخت میشه فهمید، یه کم از علاقهام خارجه
باز هم تشکر و خسته نباشید میگم خدمت گاد همیشگیمون و امیدوارم سایهاش بالا سرمون مستدام باشه