برای دیدن محتوای انجمن باید ورود کنید. اگر حساب کاربری ندارید اکنون ثبت‌نام کنید.

تحلیل تحلیل دور یازدهم مافیا | ته ِ خط

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
[No message]
 
آخرین ویرایش:

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
خب. در رابطه با امیر عزیز که کلانتر بود باید پست جدا داد که حق مطلب ادا بشه.
اولا که بسیار تلاش کرد و دستش درد نکنه. هیچ دوری نصف اینم تلاش نکرده بود فک کنم.:))

بسیار هم عالی و دقیق و استاندارد بود پستاش و کمی هم اذیتش کردم در ویرایش‌ها.:دی

آرایی که داد هم به‌ترتیب عرفان، آرش، محمدحسین و فری بود. مقتدرانه برنده بازی هست. و عمدتا تشخیص‌های درستی داد علاوه بر استدلال‌های بسیار خوبی که زحمت کشید و نوشت. همه پستا رو هم دقیق خوند برای اولین مرتبه.:))
 
آخرین ویرایش:
کاربلد مافیا
نوشته‌ها
199
پسندها
63
امتیازها
190
مدال‌ها
25
با سلام
به همه خسته نباشید میگم دور خوبی بود ولی پایان خوبی نداشت متاسفانه :دی همه واقعا خوب بودن و از تیم مون هم کاملا راضی بودم ، اگر صدرا به بازی میرسید موفق تر میبودیم حیف که گلابی نرسید و همش امتحان داشت ، یعنی یه بار دیگه بگه بازی میکنم و نباشه جرش میدم :دی

در مورد خودم بخوام صحبت کنم خب تو بازی اکثرش رو گفتم ، این دور که دستم مصدوم شد تو فوتبال بعد قضیه متاهل شدن و کمبود وقت ، این دو موضوع باعث شد زیاد نرسم و پست بدم ولی تو تلگرام و گروه زیاد بودم و اونجا بیشتر فعال بودم :دی اخر بازی وقتی پست پویا رو دیدم واقعیتش ناراحت شدم چون دور اخرم نمیخواستم بازنده باشم ولی خب تو روح چاوش و ال امین :دی

با اینکه مافیا بودم ولی بازم ۸۰ درصد حدس هام درست بود :112: چاوش، خلفی ، مهسا ، دو تا مهدی ها مثلا از بی‌گناها، فری و ال امین که از همون اول تو گناهکارا با قاطعیت گفتم ، واقعا از خودم راضی هستم :دی

در مورد تیم ها و پلیرها بخوام صحبت کنم اول از تیم خودمون شروع میکنم:

تیم مافیا :
وقتی پویا گفت تو و محمدحسین و ارش مافیا هستید من واقعا استقبال کردم و دوست داشتم ترکیب رو ، بعد هم که گفت نفر چهارم رو خودتون انتخاب کنید که به دلایلی صدرا رو انتخاب کردیم ولی میدونستیم کلا میخواد نباشه عمرا نمیاوردیم تو تیممون 😐😂 خلاصه ما ۴ تا بازی رو استارت زدیم.
هدفمون این بود هر کس یه نقش بی گناهی برداره و همون رو بازی کنه تو روز و تو فاز روز زیاد شو نشیم و با هم بازی نکنیم، به جاش تو شب کلی ایده بزنیم و اهداف خوبی داشته باشیم که خدا رو شکر عالی بودیم ، به قول پویا خوب و خیلی خوب هم نه ، فراتر از اینا 😁 واقعا خیلی کشتیم فقط یه تیر بد زدیم اونم به رضا بود البته واقعا من موافق نبودم ولی خب بچه ها گفتن امشب رضا رو بزنیم :دی ولی خب با یه تیر خطا باز فوق العاده بودیم.
محمد حسین جان عالی بود ، ادم از پست هاش و شخصیت خوبش لذت میبره ، واقعا خیلی خوشحالم با هم همتیمی بودیم ، بهش نمره ۱۰ میدم ☺️
آرش هم مثل همیشه عالی بود بنده خدا سر شازده یه سوتی داد خیلی اذیت شد ولی کم نیاورد تا اخرین نفس جنگید و جواب ملت رو میداد شاید بزرگترین اشتباهش رای ندادن به عرفان بود واقعا اشتباه کرد، حالا هی به خودش میگیم و ناراحت میشه بنده خدا کلی خب من کلا ادم رکی هستم 😂 ببخشید ارش
به ارش ۹ میدم یه نمره بابت رای ندادنش کم میکنم.
صدرا هم اگر واقعا میرسید خیلی میتونست کمکمون کنه ولی حیف که امتحانات نزاشت ، جالب اینجاس همرو هم خراب کرد :)) به خاطر تلاشش و اوایل بازیش ۷ میدم.

تیم فرقه :
عرفان و فری ، هر دو از جمله خوب های مافیا هستن و تو فاز روز خیلی خوب بودن ، بعد از قضیه تروریست عرفان اینکه چرا نمیمیره و نمیپرسنش ما دیگه مطمئن شدیم جادوگره ،من که از اول رو فری هم بودم فکر کنم با اینا باید صلح میکردیم نه قاتل های سه نقطه 😒😁
از فری هم عذرخواهی میکنم اگر تند رفتم ولی خب همش فیلم بود جدی نبود واقعا 😁 به فری ۸.۵ و به عرفان هم ۸ میدم.

تیم قاتل :
نظری در موردشون ندارم و در مورد من هم ممنون میشم نظری ندن ...

بی‌گناه‌ها :
بیگناه ها خب گادگش زیاد داشتن ، ما هم خوب زدیمشون برای همین شانس کمی برای پیروزی داشتن و بهترین هاشونم چاوش و مهدی بودن ، بازم تو روح چاوش :دی
بهترین بازیکنشون بدون شک مهدی بود ۹.۵ میدم بهش ، بعد چاوش بود که ۱.۵ به خاطر فاز اخر ازش کم میکنم ۸.۵ میدم بهش :دی بقیه دوستان مثل خلفی، ترسا، مهسا، مهدی حسینی، رضا اینا هم خوب بودن ولی خب به اندازه مهدی و چاوش موفق نبودن ، بهشون دیگه نمره ای نمیدم :دی

اهان در مورد پسرعمو هم یادم رفت چیزی بگم :دی حیف شد به عنوان پلیر تو بازی نبود، یکی از بهترین های مافیاس ولی خب با نقش کلانتر هم کار خودش رو کرد و حدس های خوبی داشت ، لامصب هر جا باشه پست ۲۰۰۰ خطی باید بده :دی

گاد هم که همیشه نمره اش ۱۰ از ۱۰ هستش ، خیلی زحمت کشید و وقت گذاشت برای بازی که همینجا ازش تشکر میکنم 🌷

پ.ن : در اخر هم بگم حرکت ال امین درست نبود اگر میومد جواب پست من رو میداد میگفت قبول نمیکنم بهتر بود تا هیچی نگه و بعد اولویت هم بده و کلا دایورت کنه منو و این موضوع ناراحتم کرد ، حالا بازیه نباید جدی گرفت ولی فاز اخر بیشتر جنبه فان داشت والا ما تو گروه دنبال این بودیم همه ببرن دیدیم نمیشه ،گفتم با قاتل ها ببریم لااقل ولی خب دور اخری ضد حال زدن ....

هر دور میخواستم پست اول بدم نمیشد، دیگه امروز بیکار بودم سریع پست اول رو دادم :دی

همین دیگه موفق باشید
 
آخرین ویرایش:

FM

کارنیاموز مافیا
نوشته‌ها
735
پسندها
171
امتیازها
315
مدال‌ها
32
سلام.

یاسین عزیزم ناراحت نشدم اتفاقا لذت بردم از خوندن پستات، حساتم عالیه و من با اعلام حست میدونستم شانسی ندارم برای ادامه بازی :))

با پستت درباره امینم موافقم، واقعا باید میومد یه چیزی میگفت، پیشنهادت رو زمین نمونه، تازه به منم میگه زمین تخت گرا، حالا که فکر میکنم منم ناراحتم از دستش گلابیو :))

ازدواجتم تبریک میگم ولی خداحافظیتو نمیپذیرم:دی

تحلیلم همه خوب بودن، علی الخصوص مهدی و جاوش ، ولی اواخر بازی من یاد پت و مت می افتادم نمیدونم چرا:)) هی مهدی پله رو میاورد اینور هی چاوش مینداختش زمین:)) جفتشون 10 میگیرن.

یارم عرفان، که از اول بازی تا آخرش زیر سرم بود، فشارشم بد رفت بالا فاز دوم، ولی به کمک پویا نجاتش دادیم. عرفان حدساش عالی بود البته خوب تو بازی هرکی و دست میزاشتی یه مرضی داشت، ولی واقعا بیگناهی مهدی و چاوش یکم تابلو بود ولی به جرات میگم اول برا ما مشخص شد، ترسا همچنین که حتی سفیدشم سعی کردم بکنم. فازای اخر برگشتیم رو خلفی تشخیص دادیم سامور بود و کلی خندیدیم به خودش و مهدی:)) تو گروهم بیشتر درباره ادکلن بحث میکردیم تا بازی :)) یه راهنماییم پویا بهمون کرد که هنوز نتونستیم رمز گشاییش کنیم.

محمد امین:404. not found. گلابی:/

محمد حسین: بایسها رو بهش قبول دارم ولی فرم بازی خودش هم بی تاثیر نبود قطعا، چون همه که از روی بایس تصمیم نمیگیرن، یه عده عمیقتر میشن، من خودم از نحوه اتهام زدنش بهش شک کردم و با اتهام سومش احتمال گناهکاریش بالا رفت:دی ولی خوب فکر میکردم قاتل باشه تا مافیا، تا دو فاز آخر و بعد از اعدامم که کلا تیمامون جابجا شد، یعنی محمد حسین و یاسین رفتن تو مافیامون، امین و ممل قاتل شدن.

گاد هم عالی بود دمش گرم، فشار بازی و برای اولین بار روی چهره اش حس کردم :دی که در نوع خودش endearing بود:گل:

کلانترم فوق عالی بود، هم نقشه هم بازیگرش. امیر باید همیشه یه جوری حضورش حس بشه بنظرم، حیفه بلا استفاده بمونه. :دی

مرسی از همتون. اگر نکته ای یادم اومد اضافه میکنم.
 
مافیایی
نوشته‌ها
59
پسندها
5
امتیازها
50
مدال‌ها
8
خب برای اولین بار در تاریخ من ۸۰درصد پست‌های یه بازی رو خوندم پیگیر تاپیک بودم هر روز :)) سعی می‌کردم حدس بزنم کی به کیه و چی به چیه و خلاصه درگیر بازی بودم. فقط نقش‌هارو درست نخوندم چون خیلی سختن و اون عبارت‌هایی که گاد می‌نوشت در مورد اتفاقات شب؛ اونارم حال نداشتم بخونم :))

من شناختم از بچه‌ها و نوع بازی‌شون زیاد نیست برای همین حدس از روی تاریخچه‌‌ی بازی‌ها و اینا سخته واسم. حتی زیاد توانایی اینکه براشون نقشی در نظر بگیرم ندارم چون تسلطم رو نقشا کمه حتی اگر بخونم :)) فقط از روی پست داشتم سعی می‌کردم بفهمم.

بی‌گناه‌هایی که درست تشخیص داده بودم تا حدی مهسا و مهدی و چاوش بودن. و یکم جلوتر ترسا.
همین جا بگم که دفاعیه‌ی مهسا فوق‌العاده بی‌گناه و خوب بود :دی

فری پستاش خیلی اکی بود اوایل بازی بی‌گناه بازی میکرد ولی به پویا میگفتم پستاش یجوریه شبیه رمان‌های روسی می‌مونه دنبال کردنش سخته یه جوریه این دور:)) با این حال اون قسمتی ک ترسا رو سفید کرد تو ذهنم درصد بی‌گناهی‌ش بالا اومد :دی اما از یه فازی به بعد کلا حسم بهش خراب شد. انگار یهو تغییر رویه داد.

از گناه کارا یاسین برام سفید بود تا یجاهایی متاسفانه :)) و بنظرم پستاش حسش خوب بود.
آرش و عرفان؛ نه. عرفان واقعاً تروریست بود آقا :))

آرش هم بحثاشو میخوندم دو به دو؛ نمی‌تونستم بفهممش و قانع کننده نبود. فقط اینکه همه اخرش بهش رای دادن و لباسی ک داشت ناک‌اوتم کرد. همون وسط بازی‌ هم بهش پیغام خصوصی دادم به یاد قدیم :دی گفتم تو گناهکاری بمیر :دی
ولی ایده‌‌ی لباس ‌بی‌گناه خیلی خوب بود خدایی. کلا مافیا واقعا عالی بودن احسنت :دی
اون پست یاسین فاز اخر هم خیلی مریض و خوب بود:))

ال‌امین هم پستاش سخت‌خوان بود :/ و تو بازی‌های قبلی چون نحوه نگارشش رو دوست داشتم همیشه می‌خوندم پست‌هاشو. این دور کاملا برام متفاوت از اون دیدی که بهش داشتم بود؛ برای همین تو ذهنم گناهکار داشتمش. خیلی قوی سعی می‌کرد بهم ببافه از نظرم. توهین نباشه به بزرگوار. اون قسمتی که میگفت این دنیا دیگه ارزش موندن نداره و امیر باید تو بازی باشه و فیلان؛ دیگه می‌خواستم با پستاش قهر کنم :)) :دی

محمدامین لعنتی هم جز گناهکارهایی بود که تشخیصش سخت بود. خوب تحلیل میکرد واقعا با اینکه چرک پست میده :دی و بنظرم خیلی خوب بود با اینکه دیر اضافه شد.

رضا رو طی بازی درست نخوندم. اون بحث اول بازی‌ش با مهسا بود فک کنم؛ اونجا خیلی معقول بود و اکی بودم باهاش ولی بعد دیگه کمرنگ شد
میخواستم یکی از اهدافم باشه ولی بعد خر شدم بین رضا و محمدامین؛ محمد امین و تارگت کردم ک خب مردم دیگه :))

محمدحسین اکی بود. چاوش و فری رو اذیت کرد خدایی :)) اون اواخر خوندنش سخت شده بود ولی اول بازی گیری که به چاوش داشت و بحثش یجور خوبی چیده شده بود و داشت پیش میرف؛ در حدی که من خودم از بیرون بازی داشتم به چاوش شک میکردم :)) ولی ادامه دار نشد و جفتشونو بی‌گناه گرفتم مثلا که خب جلوتر مرض‌دار اتهام میزد دیگه اصن درست نخوندمش :دی و برام گناهکار شد.

بازی از بیرون خیلی درهم برهم بود. اصن ارتباط پیدا کردن بین ادم‌ها هم سخت بود. تیم‌ها واقعا قوی عمل کردن. فقط میشد فردی تحلیل کرد بنظرم.
همه خوب بودن خدایی. بهتون تبریک میگم همه برنده‌این :))

اما خب واقعیت نمره ۱۰ رو کاملا جانبدارانه (چون طرفدار بی‌گناهام بودم :)) ) به مهدی و چاوش بطور همزمان میدم چون اصن در زندگیم این حجم بی‌گناه بازی کردن و ندیده بودم و واقعنی آموختم :دی


گاد عزیز
کاش انقد تیمای گناهکاری زیاد نباشه دیگه؛ مغز درد گرفتیم :دی دست شما درد نکنه :دی
 
مافیایی
نوشته‌ها
289
پسندها
123
امتیازها
90
مدال‌ها
13
سلام،
امیدوارم خستگی همه تا حدی در رفته باشه. دور فرسایشی و انرژی‌بری بود. توضیحی که می‌تونم در مورد بازی خودم بدم اینه که پر از اشتباه بود و هیچ بخش سالمی در بازیم وجود نداشت به دید خودم. متوسط بود، اما در کل راضی هستم. دور خیلی آموزنده‌ای برای من بود. قدیم‌ها که بازی می‌کردم حالا سنم کم بود، دل به کار نمی‌دادم، سر و گوشم می‌جنبید و به هرحال باعث شد من از ابتدا درک درستی از بازی پیدا نکنم. دو دور اخیر این درک مدام بیشتر شد و الان بیشتر متوجه‌ام که اصلا مفهوم و شالوده‌ی این بازی چیه، چرا انجامش می‌دیم و چه توقعاتی باید از خودمون داشته باشیم. این برای من ارزشش از هرچیزی بیشتره. اون زمان‌ها خیلی دوست داشتم بازیکن خوبی بشم که مورد تایید قرار می‌گیره، و صادقانه نبودم. البته همین توقع از خودم در اون مقطع اشتباه بود ولی متوجه‌ش نبودم و درنتیجه همیشه خودم رو با هر اشتباه خیلی سرزنش می‌کردم و هربار که با نتیجه‌ی نامطلوبی بازی برام تموم می‌شد؛ میل به فاصله گرفتن هم درونم قوت می‌گرفت. نهایتا هم همین اتفاق افتاد، اما همیشه در پس ذهنم این جمع رو به شدت تحسین می‌کردم و اون درونم موند و باعث شد دوباره برگردم. مافیا به دیدگاه من مستقیما توان و ظرفیت فردی هرکس رو به چالش می‌کشه و همین به بیشتر از یک بازی ساده تبدیلش می‌کنه. به همین جهته که دوستش دارم و خارج از برد و باخت فقط دنبال یادگیری، درک بیشتر و رشد بودم در این دو بازی. تا حدی هم به نتیحه رسیدم، راضی هستم.

بازی رو با رای به اعدام اشتباه مهسا شروع کردم. وقتی شب مرد و بیگناه اعلام شد اون لحظه احساس کردم باید موضعم رو نسبت به گناهکاریش حفظ کنم وگرنه در خطر میفتم. به همین دلیل اشاره‌ای به لباس کردم. درکل تو بازی کمتر از چیزی که انتظار داشتم نسبت به این دو عملم واکنش دریافت کردم. همین هم آرامش بیشتری در طول بازی بهم داد. فازی که به اعدام خلفی منجر شد؛ بیشترین حجم بازیم رو درش داشتم. تو گروه یک مقدار پیاز داغش رو زیاد کردم که فشار زیادی روم بود. هم بود، هم نبود. برای من زیاد بود ولی درکل نسبت به بازی، و خود بازیکن‌ها اون اصلا چیزی نبود که به حساب بیاد. اون موقع هم متوجه این مسئله بودم درنتیجه با خودم گفتم شل کن و لذت ببر.:دی خلفی که اعدام شد، من کلی پست‌های تگ شده داشتم که باید پاسخ می‌دادم. دو دوتا چهارتا کردم و فهمیدم الان خودم باید از زیر فشار در برم و جواب پس دادن به بقیه کمکی بهم نمی‌کنه. درنتیجه اون دو پست اول فاز رو دادم و از تمام پست‌های فاز قبلی گریختم. به بازی خودم با ارفاق 7 میدم. جز دوتا رای آخرم که خوشبختانه تصمیم‌های یکهویی خوبی بودن؛ خیلی عملکرد خوبی نداشتم. البته معتقدم بد هم نبودم. همین هفت خوبه.:دی

من تو این تحلیل نظر اضافه زیاد دادم حقیقتا.:)) نظرات شخصی خودم بوده همه، نه بیشتر و نه کمتر. اگر جایی، و یا حتی همه‌اش رو، اشتباه کردم؛ مشتاقم که از اشتباه در بیام.:دی


گاد

پویا خیلی بهم کمک کرد تو این بازی. یکی از دلایلی که می‌تونستم افکار پریشونم رو کنترل کنم و بیشتر از بازی لذت ببرم به‌ جای این‌که سختگیری خودم رو اذیت کنم؛ پویا بود. خیلی سعی می‌کردم پی ویش رو شلوغ نکنم و پرحرفی نشه ولی باز هم بعضی جاها از کنترل خارج می‌شد.:دی بعد خارج شدنم از بازی دیگه فرصت نشد خیلی با پویا حرف بزنم، به جاش از هم‌نشینی با روباه نهایت لذت رو بردم.:)) بازی طولانی و خسته‌ کننده‌ای بود، از زحمتی که کشیدی ممنونم.11.


بی‌گناهان

حقیقتش برای گفتن "حق ما برد بود" مردد هستم. حقمون برد بود، و نبود. هماهنگی کافی بینمون وجود نداشت مخصوصا اوایل بازی. تو موقعیتی که تلفات زیادی در شب دادیم، مشغول اعدام کردن خلفی بودیم. از ابتدای بازی با تک‌روی شروع شد که همون کارمون رو خراب کرد. دلیلی که ذهنم برای این مسئله‌ میاره - که می‌تونه اشتباه باشه - تجربه‌ی دور قبله که خیلی فاصله نداشت از شروع بازی جدیدمون. از یک بازی با اقلیت گناهکار در چند فاز آخر، با تجربه‌ی خود درگیری‌های اون‌ها و برد قاطعانه‌ی بی‌گناهان وارد دور جدیدی شدیم که خود به خود ممکنه به راحت طلبیمون در فازهای ابتدایی این دور ختم شده باشه. دلیل دوم احتمالا امیر بود که تو بخش خودش می‌گم چرا.

متوجه شدم که محمدچاوش فقط یک اشتباه در بازیش داره؛ اون هم عدم اعتماد به قضاوت‌های خودشه. پافشاری رو یک قضاوت اولیه قطعا اشتباهه، اما دو به شک شدن انتهای مسیر هم آسیب زننده‌ست. اگه یادش باشه بعد اعدام خلفی بهش گفتم بهت اعتماد کردم، و ریسکش هم پذیرفتم. می‌خواستم تو اون شرایط آشفته و پر از گناهکار بازی رو بهش بسپرم، و ازش حمایت کنم. می‌دونستم که ممکنه خودش فرقه یا هر گناهکاری باشه؛ ولی اون موقع به همچین فردی نیاز داشتم. اگه اعتماد اشتباهی بوده می‌تونستم بعدا همراه خودش و بقیه تو گروه به خودم بخندم. وقتی فاز آخر پست‌ها رو همراه خودشون دنبال می‌کردم، به دید من این چیزی بود که چاوش نیاز داشت. تردید، خونسردیش رو ازش گرفته بود. طبیعیه، دلیلی برای سرزنشش وجود نداره. بهتره که بدونه ذهن همه به پیچیدگی خودش نیست، و وقتی نیازه باید قمار کنه. و باید با قاطعیت و آمادگی نسبت به هرنتیجه‌ای این‌کار رو بکنه. جدا از این مسئله، همین که موفق شده بود خودش رو کاملا سفید، و اعتماد مهدی و محمدرضا هم جلب کنه؛ خیلی خوب بود. از اول بازی هم خوب بود، تا آخرش هم خوب موند. خیلی برای بازی وقت و انرژی و فکر گذاشت. از اینکه هم‌تیمی مخفیم چاوش بود شدیدا خرسندم و احساس قدرت خاصی می‌کردم به خاطرش.:دی گناهکاران هم برن بسوزن که نداشتن چاوش رو. تجربه‌ی بسیار خوبی بود. 8.8.

مهدی خودش هم قبول داره که خوب شروع نکرد. اون مشکلی که برای بی‌گناهان گفتم؛ مهدی شاید بیشتر از همه دچارش بود. بازی رو جدی گرفته بود، قطعا، اما خطر رو نه. اوایل درمقابل خطری بازی می‌کرد که فقط متوجه خودش بود. بقیه هم مقصر هستند البته که نذاشتند بازیش رو با خیال راحت بکنه. نمونه‌اش هم خودم.:دی ( البته متقابل بود و اون هم نذاشت من بازیم رو بکنم. ) از لحظه‌ای که خلفی با نقش بی‌گناه اعدام شد؛ تلنگری به مهدی خورد و انگار تازه دید که بازی در چه شرایط خطرناکی قرار داره و از اونجا دیگه برای خودش نه، بلکه برای بی‌گناهان ادامه داد. و بازی بسیار خوبی هم به نمایش گذاشت. مشکلی که برای چاوش قائل هستم، مهدی دقیقا برعکسش رو داراست. محمدچاوش نیاز داره قاطع‌تر و عصبانی‌تر:دی بازی کنه درحالی که مهدی نیاز داره کمتر نگران خودش و جایگاهش باشه و نرمش بیشتری گهگاه نشون بده. همون ملایمت پنهانی که از اعدام خلفی به بعد داشت که دیگه اعتماد مطلق به خودش و قضاوت‌هاش نکرد. طولانی بودن بازی و نقش مسئولانه‌ای که داشت هم بی تاثیر نبودن. حدس می‌زنم هم اون فشار اولیه برای تثبیت جایگاهش، هم فشار ثانویه برای بیرون آوردن بی‌گناهان از منجلاب از سنگینی بار روی شونه‌هاش بود و این سنگینی در بازیش هم نمود پیدا کرد. آزادی عمل و رهایی افکار دور قبل رو نداشت. ولی من، فاز آخر دیگه برام فرقی نداشت که نقش خودم و بقیه چیه، دوست داشتم و می‌خواستم که مهدی برنده بشه. و شرط می‌بستم که این اتفاق هم میفته. امیدوارم خستگی این دور از تنت در بره. 9.

مهسا زود رفت و خیلی حیف شد. اگر می‌موند و من هم عین آدم در قبالش بازی می‌کردم مهره‌ی باارزشی بود که شاید مثل عرفان تا آخر بازی هم می‌موند و چه بسا نتیجه رو عوض می‌کرد. پیشنهادی که به مهسا دارم واکنشش به اتهاماته. زیادی جدی می‌گیره، و جدی‌تر هم جواب میده. من خودم هم این ایراد رو دارم البته. وقتی بهش اتهام می‌زنن مخصوصا اگر فاز‌های ابتدایی باشه؛ با سروصدای زیادی جواب میده که توجهات رو جلب می‌کنه. گناهکاران به راحتی می‌تونن از این اخلاقش سواستفاده کنن. با یکی-دوتا سیخونک اوایل بازی مهسا رو درست وسط معرکه میارن و اینجا دخالت و شک بقیه‌ی بی‌گناهان اجتناب ناپذیره. معمولا هرکس اوایل بازی دنبال گرفتن یک جبهه‌ی خاصه، تا به اون طریق وارد بازی بشه. باید یک چیزی باشه دستت رو بگیره، و کسی که بیشتر از همه حضورش حس میشه؛ هم منبعی از گفته‌های قابل گیر دادنه، هم ناخوداگاه این تصور رو برات ایجاد می‌کنه که تو باید موضعی در برابرش داشته باشی. حداقل این تجربه‌ی منه. ممکنه برای بازیکن‌های حرفه‌ای این‌طور و حتی نزدیک بهش هم نباشه.:دی اما به نظرم اجازه نده بقیه فکر کنن قدرت برنامه‌ریزی رو حساب واکنش‌های تو رو دارن. اگر می‌خوای سر و صدا هم کنی بذار برای اواسط بازی که همه یک جایگاه نسبی در بازی پیدا کردن و قضاوت‌های منطقی‌تری نسبت بهت صورت می‌گیره. اوایل بازی بیشتر مشاهده کن، به‌جای مشاهده شدن. البته خودت استادی و لازم نیست من چیزی بگم.:دی بیا دور بعد طولانی‌تر با هم بازی کنیم. 7.7.

خلفی جان اول توضیح بده چرا این‌طوری بازی کردی و چی از سر کچل مهدی‌ می خواستی؟:)) به جای فوکوس رو بازی بقیه به بازی خودت هم اهمیت بده مرد. اینجا مثل اتاق بازجویی، یک طرفه نیست. اگر با کسی دست به یقه می‌شی باید توقع کله پا شدن خودت هم داشته باشی نه اینکه تعجب کنی چرا تو دفاعیه اومدی.:)) اون هم اعدامی که اولین رای رو رویین تن داد.:)) رضا و من و محمدرضا ( مهدی حسینی ) هم تو رای‌هات بودیم.:)) یذره به تصویری که از خودت برای بقیه می‌سازی هم اهمیت بده. 5.5.


رضا خوب بازی رو شروع کرد. اتهام‌های خوبی میزد ( البته اگر متهم‌ رو که مهسای بی گناه بود نادیده بگیریم.:دی ). فعالیتش متاسفانه افت شدیدی کرد، و رای‌های قانع کننده‌ای نمی‌داد که همین تبدیلش کرده بود به گزینه‌ی اول مافیای من.:)) من به هرحال بازی تیپیکالی دارم، مثل شما بزرگواران حرفه‌ای نیستم.:)) این چیزها می‌تونه گولم بزنه. واسه گادکش شدنت سخت می‌گیرم و نمره‌ی پایینی میدم. 5.


مافیا

محمدحسین رو به راه شیطانیِ کج خودتون منحرف کردید؛ نمی‌بخشمتون.:)) نمی‌گم حقتون برد بود یا خیر، اما معتقدم که پیروزی یک قدمیتون قرار داشت و به هر دلیلی از دستتون لیز خورد. هرج و مرج خوبی در بازی ایجاد کردید که خودش مهارت و کثافت‌کاری زیادی می‌طلبه.:دی به نظر من بیشتر از مافیای یک شهر بودن، چندتا پسر بچه بودید که ترقه بازی می‌کردید.:دی بهتون هم لابد خیلی خوش گذشت. فاز شب بسیار خوبی داشتید ( لعنت بهتون ) فاز روز هم خوب بود، قطعا می‌تونست بهتر باشه. سختگیرانه می‌گم از پتانسیل فردی خودتون و موقعیتی که بازی براتون ایجاد کرده بود -که درش دخیل بودید- بهترین استفاده رو نبردید.

آرش راستش رو بخوای من بیشترِ پست‌های تو رو نمی‌خوندم.:دی یک نظری نسبت به بازی تو دارم که بعید می‌دونم برات جدید باشه، به هرحال می‌گم. اون خصوصیتی که بازیت کم داره، تفاوته. حس متفاوتی که متمایزت کنه و توجه‌ ویژه‌‌‌ای رو برات بخره. شاید این مسئله برای دوری طولانی مدت من، و فقط برای شخص من پیش اومده. چهارچوب پست‌هات در دفاع و حمله، یک نوع ایده‌الی از بازیه. همه چیز تو ایده‌آله. خیلی خوبه اما در جمعی که از کارکترهای پیچیده و باخصوصیت‌های پررنگشون تشکیل شده؛ تو پکیجی از ایده‌ال‌ها هستی و به اندازه‌ی کافی دیده نمیشی. وقتی به خودت تنها نگاه می‌کنم؛ می‌بینم که با تجربه، هوش، شخصیت و بازی سطح بالات بازیکن چشمگیری هستی ولی تعجب می‌کنم که چرا در بازی به اون اندازه که باید دیده نمیشی. مقایسه‌ام بین خودت و چیزی که می‌تونی باشیه. می‌تونی خیره کننده‌تر از این حرف‌ها باشی ولی احساس می‌کنم جاه‌طلبی کافی رو نداری. شاید در ادوار بعدی چنین حسی نداشته باشم؛ ولی این حسی بود که دو دور اخیر داشتم. خوب از اتهامات فرار کردی مخصوصا اون ماجرای شازده می‌تونست حسابی دردسر بشه که پیچوندیش. مونده‌ام چرا اون فازِ اعدام امین خودت رو با حجم زیادی از دری وری وسط انداختی.:دی به خاطر نمایشِ خوب فاز روزت و هدف‌های بسیار بهتر فاز شبت، 8.

محمدحسین بازی سختی رو تا آخر تموم کرد که جای تحسین داره. با حجم احساس منفی‌ای که سمتش روانه بود؛ اگر من جاش بودم همون اعدام اول به ایزد می‌پیوستم.:دی مکالمه‌ای که با چاوش داشت عالی بود. فرقه رو هم خوب اذیت کرد. وقتی تا حد زیادی در ناگفتنی‌های بازی گناهکار تلقی می‌شد، اعلام حس مثبتش به امین خیلی کار خوبی نبود. امینِ گناهکار با محمدحسینِ گناهکار خوب تا نمی‌کنه قطعا.:دی من دو بازی از محمدحسین دیدم و تفاوتی که بینشون حس کردم میزان زیادی از تلاش صادقانه، عدم قصد و غرض گناهکارانه و نگاهی همه جانبه به بازی بود که دور قبلی ازش می‌چکید و این دور نبودشون احساس می‌شد. درواقع اون نسخه‌ی شدیدا بی‌گناه قبلی خودش بود که محمدحسین گناهکار رو به دردسر انداخت. حالا با این همه مرضی که در بازی داشت صحیح و سالم فاز آخر حاضر بود و نمک هم می‌ریخت.:دی همین می‌شه که من صلاحیت نقد و نظر نسبت به ایشون رو در خودم نمی‌بینم واقعا.:)) بازی خوبی بود. 8.4.

یاسین با همون پست غوغایی در ذهن من تا ابد ثبت می‌شه. راستی یادم رفت که بگم مبارکه. تو اون حال و هوا کی میاد مافیا بازی کنه من موندم.:دی لابد واسه همین هم خوشحال خوشحال اون پست رو دادی.:)) به نظر من حرکت جنجالی و جالبی بود و مستقیما باعث باخت بی‌گناهان هم شد. امیدوارم ناراحتیت نسبت اتفاقات آخر هم رفع بشه. ال امین بهش می‌خوره کلا آدم سین بزن و جواب نده‌ای باشه‌:)) چه توقعی داشتید؟:)) من از طرف خودم مدال برنده و مدال داماد رو به شما اهدا می‌کنم. 7.3.

صدرا هم به نظرم تحریم کنیم و نمره ندیم.:دی فعالیتت کم بود، ولی لحن عصبانیت رو دوست داشتم.:)) ریزبینی خوبی هم داشتی، با تنبلی و بی حوصلگی‌هات پتانسیلت رو حیف نکن. چند روز که بیشتر نیست بازی ( دور یازدهم: من برای تو یک لطیفه هستم؟:)) ) پس خجالت نکش، زور بزن برای بازی و متلاشی شو. شاید بهت خوش گذشت.:))


فرقه‌ی جادوگری

عرفان این چه وضع جادوگری بود آخه؟:)) اگه جادوگر می‌خواست وسط میدون دریدگی کنه و دریده بشه که دیگه جادوگر نبود، گلادیاتور بود.=)) ولی من خوشحال هستم که در بازی بودی و جزو خودی‌ها حسابت می‌کنم. از نصف بی‌گناهان کمتر مرض داشتی.:)) اوایل اذیت شدی، هر دوری به هرحال یکی باید اذیت بشه و موقتا کل فشار بازی رو تحمل کنه. شتریه که در خونه‌ی هرکس می‌خوابه. خودت رو از اون فشار خلاص کردی ولی شخصا پیشنهاد می‌کنم بازی رو انقدر سخت نگیری. تا یک مرز مشخصی باید روت تاثیر بذاره، بیشتر از اون تنها قربانی خودت هستی. فازهای آخر ببین چه خوب‌تر بازی کردی و بیشتر خوش گذشت؟ وقتی تحت فشار هستی مثل اینه که استعداد و توانایی‌هات رو گذاشت پشت در و خودت با کله اومدی زمین مسابقه. یکی از دنده‌هات رو انتخاب کن و از این به بعد هرکسی رو مخت رفت دایورت کن به همون دنده. اون کارش رو بلده.:دی خودت محل نده و بازیت رو بکن. و تا یادم نرفته، از طرف خودم خیلی ممنونم که اواخر برای ساید ما بازی می‌کردی. برام ارزش داشت. خسته نباشی. 8.

فری تبدیل به کسی شد که دیگه پشت گوشش رو ببینه نگاه مثبت من هم به خودش می‌بینه.:دی تا ابدالدهر اعتماد من رو از دست دادی. از اواسط بازی من به چاوش یک‌جاهایی شک می‌کردم، به مهدی شک می‌کردم، ولی به بی‌گناهی تو هیچ شکی نداشتم. لعنت خدایان بر تو.:دی سر اعدام آرش، چون قبلش هم گفته بودی به خاطر من و چاوش به امین رای دادی، انقدر حس بدی داشتم موقع تغییر رای که دارم تنهات می‌ذارم و خودم رایم رو عوض کردم! حس خیانت داشتم واقعا.:)) از احساسات معصومانه‌ام سواستفاده شد. به هرحال همین معلوم می کنه که چه نظری نسبت به بازیت دارم. خیلی خوب بود، فازهای ابتدایی خیلی خیلی بهتر. همه‌ی مکالمه‌هات رو خوب هندل می‌کردی و راستش رو بخوای اوایل همین خوب بودن زیادت باعث شکم شد. یعنی دیدم این همه خوبی یک‌جا نمی‌گنجد و یک‌جای کار قطعا می‌لنگه واسه همین پرسیدمت یه شب. قبلش آرش و مهسا رو پرسیده بودم و هر دو بی‌گناه گفته شده بودن. درحالی که قلبا معتقد بودم این‌بار دیگه گناهکار شکار کردم، توام بهم بی‌گناه اعلام شدی و ساختمون ذهنیم فرو ریخت. چون بین شما سه تا آرش رو سیاه کردم و تو رو از لیست گناهکاران خط زدم کامل. از سیاه مطلق درجا به سفید مطلق تبدیل شدی و این اشتباه خودم بود حقیقتا. مونده‌ام فازهای آخر چی مصرف کرده بودی. هرچی هست جنس خوبی بوده. از همون‌ها که آرش هم کشیده بالا.:)) اگه اون طوری اعدام نمی‌شدی بهت ده که نمی‌دادم ولی حداقل نُه رو می‌گرفتی.:دی اما حالا، 8.5.


قاتلان

بردید، و نوش جونتون. الان مزه بریزم که ترکیب امین‌ها، ترکیب برنده‌ست یا چی؟:)) از لحظه‌ای که اون پست یاسین رو خوندم؛ از خودم مدام پرسیدم که رای ندادن به امین کار خوبی بود یا نه‌. به هرحال اون بخش کوچیکی از بازی و برد شما بود. اگر امین هم میمرد محمدامین بعید نبود که تنهایی به چهارنفر آخر برسه.

به محمدامین خیلی گفتن که بازیش بی‌گناهانه بوده. درحالی که می‌پذیرم، اعتراف می‌کنم که برای من صدق نمی‌کرد. حتی یکبار شک نکردم که بی‌گناه می‌تونه باشه. احتمالا چون پست‌هاش رو تقریبا نمی‌خوندم. دلیلش این بوده.:)) اما اینجا من مطرح نیستم؛ بازیکن‌های باتجربه‌ای که تو بازی مونده بودن گرفتار بی‌گناهیش شدن و همین ثابت می‌کنه که کارش خوب بوده. دیر به بازی اومدنش + حرفی که مهدی همون فاز سوم چهارم در موردش زد + گناهکار بودن و برنده شدنش، دور بعد سختی براش می‌سازه. حتی من هم از الان شمشیرم رو از رو بستم.:دی دور قبل هم خیلی خوب از اعدام در می‌رفت و این دور هم که به این شکل. استعداد خوبیه که امیدوارم بیشتر و بیشتر صیقلش بده. 8.1.

این قطعا بهترین دور ال‌امین نبود. انتظارات رو حسابی نسبت به خودش بالا برده، واسه همین لابد از شنیدن جمله‌ای شبیه "ال امین اون فرد جست‌وجوگر و نکته‌بین قبلی نبود" مریض شده.:دی هربار مقایسه شدن با خود قبلیت باید سخت باشه چون لزوما دقیق بازی نکردن ریشه‌ی گناهکاری نداره. فقط به هردلیلی ممکنه نتونسته باشی دل به کار بدی و این امریه که در حیطه‌ی بازی موجه‌ت نمی‌کنه. این هم یکی از بازی‌هایی بود که دل به کار نداد به نظرم. می‌تونست قاطعانه‌تر همراه هم‌تیمی خوبش برنده بشه. در طول بازی همچنان نکته‌های چشمگیری می‌گفت. سر بحثی که با چاوش داشتن از بس هر دو باهوش بودن و جواب‌های خفنی به هم می‌دادن زبونم بند اومده بود.:)) همون‌موقع فهمیدم اینجا جای من نیست.=)) ولی دیگه بازی دکمه‌ی انصراف نداشت. درکل بازی مرض داری به نمایش گذاشت. من رو گناهکار می‌دونست و دنبال ایرادی می‌گشت که حسابم رو برسه - البته اولویتش نبود - اما من بی‌‌گناه از آب در اومدم و چون همین جست‌وجو و تلاشش رو برای ایرادگیری حس کرده بودم؛ اولین نفر در لیست گناهکارانم گذاشتمش. یک‌جاهایی از خودم می‌پرسیدم اگه بی‌گناه باشه و بازیش رو خراب‌ کرده باشم چی؟:دی ولی خب یواشکی به خودم جواب می‌دادم: فدای سرت، حقش بود.:دی 8.8.


کلانتر

بریم سر بحث شیرین امیر.:دی نه راستش رو بخوای حرف زیادی ندارم. اول از خودت تعریف کنم که نمایش خیلی فوق‌العاده‌ای بود. بدون پست‌هات تا لحظه‌ی مرگ در گیجی مطلق به سر می‌بردم و برای من خیلی به درد بخور بودن. تاثیری در روند بازی داشتی که به نوبه‌ی خودش ترسناک هم بود و اون ایرادی هم که بالاتر گفتم همین‌جاست که به نقشت وارده، نه به خودت که خیلی تمیز و حرفه‌ای بازیش کردی. کلانتر به خودی خود تاثیرگزاره، وقتی امیر پشتش بشینه این تاثیر چند برابر می‌شه به قدری که چشم پوشی ازش غیرممکنه. این هم خوبه هم بده. وقتی کسی که مورد حمله قرار می‌گیره رویین تن باشه، بده.:دی به مهدی حق میدم که نیمه‌ی اول، بازی از دستش تا حدی در اومده بود. تسلط و مدیریتی که نیاز داشت، و از خودش توقع داشت، با اتهام‌های تو به لرزه افتاد. نه تو مقصری، نه اون. وقتی کلانتر یقه‌ات رو بگیره بهش حق میدم که مقدار قابل توجه‌ای از انرژی و حواسش رو برای اون بذاره. البته در نگاه اول به امیر آنچنان بیشتر از بقیه‌ی مخاطب‌هاش بها نداد ولی قطعا فشار زیادی رو تحمل می‌کرد. که همه به خاطر نقشش بود. چاوش هم یک‌جایی اشاره کرد از این نقش‌های خارج بازی خوشش نمیاد و الان می‌فهمم چرا این نظر رو داشت. برای من که به نفعم بود، نهایت استفاده رو بردم و همین‌طور نهایت لذت رو. ولی به طور کلی سود و زیان رو با هم داشت. من البته باز هم از این نقش‌ها استقبال می‌کنم به شرطی که با من کاری نداشته باشید.:)) در اون صورت خوبه. 10.5.

متاسفانه نمی‌تونم جداگانه به رابین، عماد، محمد، سپهر، مهدی‌حسینی و محمدرضا بپردازم. کمال تشکر رو از محمدرضا دارم که با یوزر فرد دیگه‌ای به خاطرمون بازی کرد. از طرف خودم، خیلی ممنونم. امیدوارم دور بعد فرصت بیشتری برای بازی با همه داشته باشم.

همگی خسته نباشید.
 
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
260
پسندها
82
امتیازها
245
مدال‌ها
28
سلام مجدد خدمت همگی دوستان :دی

من تحلیلم رو نوشتم، دکمه ارسال رو زدم گفتش از محدودیت کاراکتر بیشتر شده (ببینین چقد پرحرفی کردم :)) )، سر همین تو دو پست می‌فرستم :دی

====

مطابق معمول، اول نظرات کلی بدم راجع به بازی از دید خودم و لا به لاش توضیح در مورد بازی خودم، بعد هم برم سراغ تیم‌ها و افراد و گاد محترم و ... :دی

بازی به طور کلی که خیلی بازی خوب و فنی و سطح بالایی بود به نظرم. این طولانی بودن فازها کمک کرده بود که آدما وقت کافی برای فکر کردن و تصمیم گیری رو داشته باشن، از روی عجله پست ندن و در نتیجه پست‌ها کیفیت خوبی داشت، اکثرا با دقت پستا رو خونده بودن و چه گناهکارا چه بی‌گناها می‌تونستن دلایل منطقی (یا قانع کننده و غیر قابل اثباتی مثل سر شلوغی یا ندیدن پست) برای کارهاشون بیارن و سر همین بازی به صورت کلی سخت بشه :دی

فاز صفر که تحلیل بالانس داشت، خیلی فاز خوبی برای شروع بازی بود به نظرم و استارت خیلی خوبی برای بازی شد. گیرهای خوبی از توش در اومد و بازی رو رونق داد. تنها نکته‌ای که به نظرم می‌یاد اینه که شاید بعد دو سه دور دیگه، خیلی فاز خوبی برای شروع نباشه، چون دیگه همه چم و خم‌ها و سوتی‌های ممکن توش در اومده و نکته خاصی نباشه وجودش :دی
من هدفم شب اول آرش بود، به این دلیل که حس کردم تو پست بالانس‌ش نخ داده و ممکنه فرقه باشه، گفتم بزنمش که جذب نشه :)) فرقه هم مثل اینکه آرش رو همون فاز زده، حالا نمی‌دونم اونا هم همون نخ رو گرفتن یا رندوم زده بودن :دی

من اولای بازی رو یه مقداری درگیر بودم و کمتر در متن بودم، تا فازی که عرفان و مهسا خانوم تا دم اعدام رفتن تقریبا کم کار بودم :دی سر همین هم شب دوم خودم رو نجات دادم که زنده بمونم فازای بعدی باشم :دی از بعد اون شب بیشتر وارد بازی شدم که خب زارتی هم از دید عده‌ای مشکوک شدم (و از دید عده‌ای هم بی‌گناه البته) و یهو همون فاز وارد دفاعیه شدم :)) اتفاقی که به نظرم این بازی داشت و پویا هم هی اشاره می‌کرد، این بود که گناهکارا حقیقتا دریده بودن، بارک الله :)) در تحلیل دور پیشم گفتم که گناهکارا مثلا سر اعدام فری اشتباه کردن و گذاشتن از اعدام در بره، این دور واقعا دریده عمل کردن و تا می‌شد افراد بی‌گناه رو تا لب اعدام بردن یا به قتل رسوندن :)) البته مثلا فازی که عرفان اعدام نشد رو شاید تا حدی اشتباه کردن مافیا و قاتل ها، اگه عرفان بی‌گناه بود اتفاق خوبی نبود واسشون و گناهکار رقیب رو زدن هم که خوبه در کل :دی اما در کل من به مجموع بی‌گناها از نظر همکاری با هم و استراتژی هر گروه، نمره خیلی خوبی می‌دم، واقعا عالی ظاهر شدن :دی

در طرف مقابل، بی‌گناه‌ها از نظر استراتژی گروهی خوب نبودن، به طور خاص تو فاز اعدام امین خلفی. درسته که بی‌گناه‌ها هم رو نمی‌شناسن و استراتژی شاید به اون شکل که برای گناهکار معنی می‌ده، براشون معنی نده، اما بالاخره در طول بازی از یه سری افراد حس بی‌گناهی، گناهکاری می‌گیرن. خیلی وقتا خوبه که تو بی‌خیال گزینه خودت بشی و اعتماد کنی به یه بی‌گناه احتمالی دیگه، مخصوصا اگه شرایط بازی رو می‌بینی که گزینه خودت راه اعدام نداره و به اون گزینه هم مشکوکی، کاری که ترسا خانوم به طور فوق العاده‌ای انجام داد یا فری هم در موقعی که داشت بی‌گناه بازی می‌کرد این کار رو به خوبی انجام داد. همون فازی که من و امین رفتیم دفاعیه، اگه این بی‌گناه‌هایی که به هم حس خوب داشتن (مثلا من و مهدی) با هم راه میومدن و یکی کوتاه میومد، می‌شد که لااقل دو تا بی‌گناه نرن دفاعیه. گرچه در اون لحظه من به هر کدوم از بی‌گناه‌ها حق می‌دم در مورد تصمیمی که گرفتن، صرفا می‌گم اگه یه دید کلی نگرانه‌تری به بازی وجود داشت این اتفاق نمی‌افتاد که خودم هم اون لحظه نداشتم :دی

به طور خاص تو اون فاز اشتباه بزرگم (که امین هم تو بازی هی اشاره می‌کرد) این بود که به رای‌م رو به آرش نگه داشتم و موندم رو گزینه خودم و به کس دیگه رای ندادم که اونم باهام بیاد دفاعیه. فک کنم اگه به امین یا محمدحسین رای می‌دادم، اونا هم با رای‌های در اون لحظه میومدن دفاعیه. یه دلیل اینکه این کار رو نکردم این بود که نمی‌خواستم با تغییر رای برم دفاعیه و امیدوار بودم رای‌ها عوض شه، یه دلیل دیگه‌ش هم این بود که کلا ساعت آخر فاز برای من، خیلی وسط روز کاری هست (حدود ۲-۳ بعدازظهر) و خیلی وقتا درگیر جلسه‌م یا فکرم درگیره و خب درست کار نکرد. اینا البته بهونه‌س تهش، خریت کردم :)) :دی

بعد از اعدام خلفی ولی دیگه خیلی جدی شدن بی‌گناها و با استراتژی خوب پیش رفتیم. خیلی بدین البته که به ایده من برای اعدام همه اونوری ها توجه نکردین :)) البته بی‌گناها موافق بودن کلا، مشکل این بود ناخالصی بود اون سمت هم و امیر هم در نطفه خفه‌ش کرد (که به صلاح خودم باشه :)) ). منم دیدم که خیلی استقبال نشد، پی ش رو نگرفتم، گفتم اشکال نداره، همونا رو دونه دونه اعدام کنیم هم فرقی نداره، آدما فک نکنن اعدام گله‌ای هست، اما دونه دونه همون افراد رو می‌گیرم برای اعدامشون می‌رم جلو :)) یعنی موقعی که مخالفت شد هم خم به ابرو نیاوردم، گفتم زیرمیزی همون کار رو می‌کنیم. به همین دلیل هم خیلی فرقی برام نداشت اعدام آرش و امین و به امین هم رای دادم اولش، اما خب چون حس قاتل داشتم به امین و مافیا به آرش، سر دفاعیه رفتن رایم رو به آرش دادم ولی خیلی توقع نداشتم رایی بیاد بعدش، بیشتر برای این بود که کس دیگه نره دفاعیه و کرمی ریخته شه که خب ترسا خانوم و فری هم عوض کردن و مافیا هم با رای صدرا خودزنی کرد :دی

اینجا انتقادی که به مافیا داشتم، اینه که لازم نبود آرش اینجا فدا شه. یه اتفاقی که به نظر افتاده، مافیا دیده که آرش لباس داره، حیفه اعدام نشه لباس استفاده نشه، خب اعدامش کنیم :)) این که خب به نظرم خیلی کار اشتباهیه. یه لباس سوخته همواره اهمیتش کمتر از یه عضو هست، در نتیجه، اگه لباس داشتن که بعدا به آرش بدن که سهمیه تیرشون نپره، می‌شد بعدا بدن و دوباره همین کار رو بکنن. ممکنه هم فکر کرده باشن اگه این فاز اعدام نشه فاز بعد اعدام می‌شه حتما، پس حالا که لباس داره اعدام کنیم. این فکر درسته تا حدودی، اما هیچی که تو بازی ما معلوم نیس، عرفان هم می‌تونسته فک کنه اگه الان اعدام نشده فاز بعد اعدام می‌شه، مشابها من، مشابها امین. هیچ کدوم هم رخ نداد، پس به ریسکش می‌ارزه. ممکنه هم فکر کرده باشن صدرا لو می‌ره بعدا که آرش اعدام شه، اما خب هم اون خیلی دوره، هم اینکه وقتی آرش لباس داشت و آدما فک ممکن بود بکنن بی‌گناهه، رای صدرا به آرش، صدرا رو سفید نمی‌کرد. بعدا ممکن بود شر بشه واسش، ولی صدرا همینجوریش شک بود روش، خیلی بدتر نمی‌شد اوضاع. حتی صدرا هم می‌تونستن خودشون بعدا اعدام کنن که یاسین و محمدحسین سفیدتر بشن :دی در انتها اشاره کنم که این حرفا بعد از دیدن بازی هست، در اون لحظه آدم چیزای زیادی تو ذهنش هست و شاید این کاری که من گفتم انجام می‌دادن، بازی جوری پیش می‌رفت که بدتر می‌شد :دی

بعد از بی‌گناه اعلام شدن آرش من خب خیلی گیج شدم و خیلی ایده‌ای نداشتم، از اونور چون هنوز اولویت باید مافیا می‌بود سراغ امینی که به نظرم قاتل بود هم لازم ندیدم برم و بازی هم نرفت سمتش. عملا بی‌گناه اعلام شدن آرش بیشترین نفع رو برای بقیه گناهکارا داشت تا مافیا (کلا مافیا یارش بی‌گناه اعلام شه غالبا به ضررش هست چون شک روش می‌مونه، مگه ازش استفاده کنن برای سفید کردن بقیه یارا، که خب مافیا این دور مستقل بازی کرده بود و خیلی فایده‌ای نداشت از این بابت هم). اینجا هیچ ایده‌ای نداشتم و تقریبا رندوم به صدرا رای دادم و همینجوری رندوم هم روش موندم که خدا رو شکر درست بود :)) به طور دقیق، این فاز، فازی بود که فری شروع کرد به مشکوک شدن و حتی توی دفاعیه با اینکه فری دفاعیه نبود، از پویا پرسیدم تو دفاعیه می‌تونم به فری رای بدم یا نه که گفت نه، در نتیجه روی صدرا موندم :دی همون جمله بمب ساعتی هم در مورد فری گفته بودم این فاز :دی

در ادامه، که خب رای به اعدام فری دادم به دید مافیا که خب فرقه در اومد و واقعا اتفاق خوبی نبود. همونطور که تو بازی می‌گفتم، فرقه این بازی عملا بی‌گناه بود و دوست ما و بودنش هیچ ضرری نداشت که هیچ، به نفع بود. تنها ضررش می‌شد جنگیر زدن روی نقشای بی‌گناهی باشه که اونقد چیز مهمی نیس :دی یعنی اگه می‌دونستم فری فرقه س، اونجا قطعا سمت اعدامش نمی‌رفتم. نوع تغییر رای‌هاش که خودش هم اذعان داشت کارای ریسکی کرده جوری بود که مافیا به نظر میومد :دی

فاز بعد هم اگه اشتباه نکنم فاز طلایی آخر بود که خب تصمیم اشتباه گرفتم و تروریست رو منجر به اعدامش شدم :)) بخوام توضیح بدم هم، اتفاقی که افتاد این بود که بعد پست فوق العاده مهدی که وضعیت بالانس رو می‌گفت، نکته‌ای که به نظرم اومد این بود که اگه مهدی قاتل باشه چی :)) اینجوری که تو پستش هم همواره عرفان رو فرقه گرفته بود و خب من می‌تونستم ال امین رو فرقه ببینم به خاطر رای‌های فری، در نتیجه این شک بهم دست داد که مهدی و عرفان می‌تونن قاتل باشن (به قاتل بودن عرفان هم یه شک‌هایی داشتم از قبل) و مهدی داره با فرقه گذاشتن عرفان، سفیدش می‌کنه تا فاز ۴ نفره، چون اون یه فرقه رو باید تا ۴ نفر نگه می داشتیم. حتی به این فک کردم که لازم نیس یارش رو سیف کنه اینقد و یکی برسه به ۴ تا هم کافیه، گفتم ولی ممکنه بخوان با کلین‌شیت ببرن :))

همین فکرا رو داشتم می‌کردم و مافیام هم حتی تو ذهنم نبود کیه که خب مافیا یهو اومد بی‌گناها رو با اون پست یاسین Knock out کرد. عملا جوری شد که اگه قاتلا می‌خواستن همکاری کنن هیچ شانسی نداشتیم و سر همین هم پست دادم که قاتلا گول نخورین می‌تونین تنهایی ببرین :)) کاری که یاسین کرد عملا این بود که همه رو دریبل زد، یه پاس دروازه خالی داد به قاتلا. قاتلا به نظر حال نکردن با زدن گل خالی و کسر شان‌شون شد، در نتیجه همونجوری وایسادن تا مدافعین برگردن :)) متاسفانه استاد اسدی (بنده) در تیم مدافعین حضور داشت و هم زد یاسین و مافیا رو مصدوم کرد هم گل به خودی رو زد :))

من به این دید به یاسین رای دادم که به نظرم تروریست نبود، چون هم بازیش نمی‌خورد هم اینکه به من اتهام قاتلی زد برداشت کردم که تروریست نیست، در نتیجه اینجوری بودم یاسین رو اعدام کنیم حالا، بعدش ببینم چه گلی بگیرم بر سرم بین اینکه مهدی/عرفان قاتلن یا امین و یکی دیگه :)) که خب این صد در صد کار اشتباهی بود، که چی حالا یه فاز صبر کنی، چه اطلاعاتی می‌خواد بهت اضافه شه، به اضافه اینکه یاسین می‌تونه خب تروریست باشه. در هر صورت خریت مطلق بود :)) یه کم شاید اگه وقت بیشتر بود و اینا فکرم کار می‌افتاد، اما خب این جایی بود که موندم روی نظر خودم و اشتباه شد :))

البته، من الان که فکر می‌کنم، می‌بینم که اگه همه آدم‌ها منطقی و عاقلانه بازی می‌کردن (به این معنی که رای‌شون رو با بررسی همه جوانب و بررسی شانس برد و باخت می‌دادن)، می‌بینم که تنها راه پیروزی برای بی‌گناه‌ها همون رای به مافیا بود نه رای به قاتل. به این دلیل که، شما فرض کنین هر ۳ نفر جز قاتل و مافیا، یعنی من و مهدی و آرش، به یکی از قاتلا، مثلا امین رای می‌دادیم. ۳ تا رای که برای اعدام کافی نبود، ما یکی از رای مافیا یا قاتلا رو نیاز داشتیم. خود امین که خب هیچی، مملگر اگه رای می‌داد به امین، چون رای چهارم بود، تقریبا لو می‌رفت که برای سفید کردن خودش رای داده و قاتل دوم هست و بعدش اون هم اعدام می‌شد. مافیا هم که از قبل اعلام کرده بود می‌خواد با قاتلا همکاری کنه، در نتیجه ۴ تاییشون می‌تونستن به هر کدوم از ما ۳ تا رای بدن و بازی رو با هم ببرن. تنها شانسمون همین بود که یا مافیا تروریست رو اعدام کنیم و باهاش قاتل بمیره (که چون می‌شناختن این اتفاق نمی‌افتاد)، یا مافیای غیر تروریست رو اعدام کنیم و امکان همکاری رو ازشون بگیریم. اونجا تهش رای‌ها ۳ به ۳ می‌تونست بشه و برنده به قید قرعه تعیین بشه :)) در نتیجه اصلا اشتباه هم نکردم رایم درست بوده، اینکه به اینا فکر نکرده بودم و اینکه آدما تو جو ممکن بود رای درست رو ندن هم اصلا مهم نیس :سوت

این به صورت کلی توضیح بازی بود تو فازای مختلف از دید خودم. در مورد اهدافم هم، شب اول و دوم رو که توضیح دادم، شب سوم مهدی رو زدم چون به نظرم بچه خوبی بود، شب چهارم یاسین رو زدم، چون با اینکه به نظرم گناهکار بود، داشت با من بازی می‌کرد و مهربون بود و ترجیح می‌دادم فعلا زنده باشه و از رای ش استفاده کنم، شب ۵ هم یادم نیس چرا فری رو زدم :)) اون موقع فک کنم هنوز دیدم به فری مثبت بود :دی برای دکتر هم که خب خودم رو ۲ بار می‌تونستم نجات بدم، شب پنجم که محمدامین رو زدم که به نظرم بی‌گناه بود و واسه این بود که حیف نشه صرفا، با اینکه حدس می‌زدم هر بی‌گناهی که مونده ضد ضربه باشه. باید ترسا خانوم رو می‌زدم اون شب و اینم خیلی اشتباه بزرگی بود، اما در اون لحظه فک می‌کردم فرقه س، با خودم گفتم چرا فرقه رو نجات بدم، اگه احیانا گناهکارای دیگه زدنش بذارم بمیره :)) اما خب اشتباه بود این، چون بودن فرقه به نفعمون بود حتی اگه فرقه هم بود. داخل پرانتز اینکه شب ۵ هم خودم رو نجات دادم عملا، پویا گفت اینجوریه که می‌تونی ۳ بار خودت رو نجات بدی به شرط اینکه ۲ بار اول موفق نباشه. چون شب ۵ هم تیر نخوردم، شب ۶ تونستم باز خودم رو نجات بدم :دی
 
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
260
پسندها
82
امتیازها
245
مدال‌ها
28
خب، برم سراغ تیم‌ها و افراد. یه نکته بگم، با در نظر داشتن اینکه من کوچیک همه شمام و اینکه حمل بر بی‌ادبی نشه، من می‌خوام برای هر فرد اگه پیشنهادی برای بهبود بازیش به ذهنم می‌رسه بگم :دی ممکن هم هست نکته مزخرفی باشه اصلا و به نظرتون درست نباشه، راحت باشین که صرف نظر کنین ازم :گل: :دی

مافیا:

به نظر من، مافیای این بازی، یکی از بهترین تیم‌های مافیای بازی‌های اخیر بود، از نظر استراتژی در بازی و انتخاب تیرهای شب و ... . من خودم دور پیش که مافیا بودیم، دید من و بقیه تیم این بود که تیر رو باید ریسکی به افراد وسط‌تر و معروف‌تر زد و کشتن افراد تو سایه فایده چندانی نداره، اونا یا گادکش می‌شن یا اثر چندانی تو بازی ندارن. اما این بازی نشون داد که اصلا اینجوری نیس، به چند دلیل:
۱- اینجوری حذف شدن بی‌گناها مثل برگ خزون، بی‌گناها رو تحت فشار قرار می‌ده (البته از نظر بازی خیلی بد نیس، شاید جدی تر بازی کنن :دی)
۲- این افراد تو سایه، اگه گادکش نشن و برگردن به بازی، یه بایاس بی‌گناهی بهشون هست و در نتیجه خیلی خیلی سخت می‌شه اعدام بشن و کار رو برای پیروزی سخت می‌کنن. عملا اون موقع باید تیر رو زد بهشون که شانس نجاتشون بیشتره یا ممکنه تیری نمونده باشه.
۳- این افراد بالاخره رای دارن و رای‌هاشون می‌تونه نقشه مافیا رو به هم بریزه، وقتی نباشن درصد بیشتری از رای‌ها دست مافیاس.

در نتیجه این کارشون به نظرم به شدت فوق العاده و درست بود و این همه تیر موفق زدن و راه رو برای پیروزی گناهکارا باز کردن. کلا این دور گناهکارا خیلی به هم کمک کردن و همه‌شون هم استحقاق پیروزی رو داشتن به خاطر جنبه‌هایی از بازیشون.

در مورد استراتژی روز هم، اینکه تقریبا هیچ کاری به هم نداشتن و مستقل عمل کردن، رای‌هاشون هم غالبا در یک راستا نبود حتی و مثلا حتی رای صدرا منجر به اعدام آرش شد، واقعا سخت می‌کرد تشخیص‌ها رو. مثلا من به نظرم آرش و محمدحسین گناهکار بودن، اما یار امین بودن تا یار هم :))

آرش: آرش عزیز :دی حقیقتا آرش به نظر من، بازی بسیار خوبی داشت. من خیلی تحت فشار گذاشتم آرش رو و به قول خودش اینجوری بود که انگار می‌دونستم گناهکاره و دنبال این بودم که بهونه برای اعدامش جور کنم. حقیقتش اینه که تا حدی این حرف درسته، چون بعد اون فازی که من اعدام نشدم، تقریبا همه افرادی که بهم رای داده بودن به خاطر نوع رای‌شون برام گناهکار شده بودن :)) گیرهایی که می‌دادم هم اتفاقا جواب‌های منطقی و خوبی می‌داد و واقعا همه‌شون از نظر منطقی قانع‌کننده بودن و حتی باید بگم توی بحث از نظر منطقی دست پایین رو داشتم به نظرم. اعدامش هم حقیقتا رندوم رخ داد، واقعا توقع نداشتم اون فاز یهو اعدام شه، عجیب بود :دی

بخوام یه پیشنهاد برای بهبود بازی بهش بدم، به طور خلاصه اینه که سعی کنه کمتر حرف بزنه :)) به طور دقیق، آرش یکی از شاخصه‌های بازیش، اینه که همه چیز رو سعی می‌کنه تحلیل کنه و حالت بندی کنه و این حالات رو توی بازی بیان کنه، و خیلی وقتا این چیزا، چیزایی هستن که گفتنشون سود خاصی نداره. مثلا تحلیل حالت‌های شبی که کرده بود و توش قضیه شازده پیش اومد، اگه تحلیلی نمی‌کرد از اون اتفاقات، یا نمی‌خواست اونقد جزیی بشه روشون، اتفاقی نمی‌افتاد. به نظرم یه سری بخش‌ها از پستای آرش (و مشابها پستای خودم)، صرفا برای این هست که نشون بده این حالات هم هست، من به این چیزا هم فکر کردم، یا صرفا برای این هست که بخواد در مورد همه چیز نظر بده و تو بازی باشه :دی وقتی در مورد این همه چیز حرف می‌زنی، خواه ناخواه اشتباه توش پیش می‌یاد، حالا یا اشتباه صادقانه س و مرضی توش نبوده (حتی اگه گناهکار باشی ممکنه بی مرض اشتباه رو کرده باشی)، یا از یه اطلاعاتی هست که تو شب داشتی و حواست نبوده بقیه ندارن یا ... . تو حتی اگه بی‌گناه هم باشی این اشتباهات ممکنه منجر به اعدام الکی ت بشه :دی

البته، آرشی که این رو رعایت کنه آرش نیس :دی من خودمم رعایت نمی‌کنم :)) :دی


محمد حسین: گل‌های گل :دی محمد حسین بازی به شدت فوق العاده‌ای داشت، یه بایاس خرکی گناهکاری علیه‌ش بود خب به خاطر سابقه‌ش و اینکه نوبت گناهکاریش هست. من خودم تو بازی گفتم که این روم اثری نداشته، اما واقعا نمی‌دونم شاید ناخودآگاهم اثر داشته. خلاصه اینکه با این وضعیت اعدام نشد که واقعا خفنه. بحث هم که خب با هم زیاد داشتیم، محمد حسین هم به نظرم مثل آرش تو بحثامون سر بود به من و منطق و ایناش کامل بود، حتی شاید از آرش هم کامل‌تر و سر تر نسبت به من، ولی خب همون حسی که رای‌هاش بهم داد و بایاسی که بازی بهش داشت گناهکارتر نشونش می‌داد :دی

برای محمد حسین واقعا پیشنهادی ندارم، باید درس پس بدم در مکتبش :دی تنها چیزی که به ذهنم می‌رسه، اینه که سعی کنه بازیش رو یه مقدار رندوم‌تر کنه و یه قالب مشخص نخواد به بازیش بده. به این معنی که، مثلا محمدحسین، اینجوری نباشه که همیشه بخواد یه پستی بده که نظرش رو در مورد همه افراد بده، یا این نباشه که همیشه یه رای اول فاز بده که واکنش بگیره (کاری که خودم دو سه دور متوالی کردم)، یا هر چیز دیگه‌ای. دلیلش هم اینه که اون قالب اصولا تو بازی بی‌گناهانه شکل می‌گیره، بعد بخوای خودت رو همیشه در اون قالب نگه داری و همون کارا رو بکنی، وقتی بی‌گناه باشی سخت خواهد بود که فیک بودنش تو ذوق نزنه. مثلا همین دور خیلی به پستی که توش پست بالانس افراد رو تحلیل کردی انتقاد وارد شد، انتقاده از این جنس بود. پسته ذاتا مشکلی نداشت ها، ولی حس فیک بودن می‌داد :دی
این پیشنهاد هم حقیقتا پیشنهاد کلی‌ای هست و محدود به محمدحسین نیست، من خودم داشتم درگیرش می‌شدم که فک کنم تا حدی خارج کردم خودم رو. اما پتانسیلش برای بعضی‌ها بیشتره، مثلا محمدحسین پتانسیل ش رو داره، اما فری نداره و عملا رندوم بودن رو تو بازیش داره :دی

یاسین: به به، شاه دوماد گل خودم :گل: یاسین به نظر من یکی از بهترین بازی‌هاش رو به نمایش گذاشت. به درستی تصمیم گرفت روی حسش بازی کنه، با یه سری بی‌گناه‌ها دوست بشه و بتونه اون‌ها رو سمت خودش نگه داره و یه سری گناهکار هم بشناسه و بزنه و نشون بده همون یاسین بی‌گناهه که همیشه هست. تا یه جای خیلی خیلی خوبی هم موفق بود و خیلی‌ها حس مثبت بهش داشتن. یه مشکلی که فقط داره از نظر من، همین قضیه‌ای هست که بالا به محمد حسین پیشنهاد دادم، اونم این که این قالب بی‌گناهی بازی کردن بعضی موقع‌ها فیک بودنش معلومه. من خب خیلی یاسین رو حضوری زیاد دیدم و باهاش برخورد داشتم، همونجوری که اون همیشه حدسش راجع به من درسته، من هم گناهکاری یاسین رو نسبتا می‌فهمم سر همین فیک بودن. اما خب برای افرادی که کمتر می‌شناسنش واضح نیس :دی

ایده‌ای که زد آخر بازی هم فوق العاده بود و همونجور که گفتم عملا بی‌گناها و فرقه رو Knock out کرد. شخصا نمی‌پسندم این کار رو البته، اما خب در چارچوب قوانین بود و ذاتا بهش فک کنی خیلی با ایده من که گفتم هر کسی به من رای داده رو دسته‌جمعی اعدام کنیم فرقی نداره :)). بسیار کار هوشمندانه‌ای بود، احسنت :دی اونجا تقریبا شانس برد مافیا کم شده بود چون حس‌ها به جفت یارای مونده‌شون منفی بود، با اینکار یهو کامبک خفنی زد برای تیم :دی

پیشنهاد هم، مشابه همون پیشنهاد محمدحسین می‌شه تا حدی + یه کم می‌تونه کمتر از حس‌ش استفاده کنه در متن بازی. به این معنی که خب حسش همه می‌دونیم خوبه و خوبه که اصلا بر مبنای اون پیش بره، اما نیاد تو بازی فقط بگه حسم می‌گه فلانی گناهکاره. می‌تونه شروع کنه ایراد بنی اسرائیلی گیر آوردن از کسی که حسش بهش بده و یه کم باهاش بحث کنه، یا طرف وا می‌ده خودش، یا حداقل می‌تونه بگه بحث کردم و به نظرم مزخرف می‌گی، حس خوبم نمی‌دی، پس رای به اعدام :دی فقط با حس بگی، بقیه سخت همراهت می‌شن یا ممکنه نشن اصلا.

صدرا: با اینکه بعد پست بالانسش یه فشاری روی صدرا وارد شد، اما بعدش خیلی خوب به بازی برگشت و فازای اولیه خیلی خوبی داشت، اما خب متاسفانه از یه جایی به بعد عملا نبود :دی شناختش از عرفان البته عالی بود و تا می‌شد بهش رای داد :))

پیشنهاد صدرا هم اینه که بتونه زمانش رو مدیریت کنه که بیشتر باشه تو بازی، ولی خب درس و کار و ایناش اولویته دیگه بدبخت نکنه خودش رو به خاطر بازی :دی

====

فرقه:

یکی از متفاوت‌ترین و خاص‌ترین تیم‌های گناهکاری که تا حالا بازی کرده :دی فرقه این دور بازی گناهکاری به شدت متفاوتی رو کرد، پر از ریسک و به دور از کلیشه‌های نقش‌ها، و البته بدشانس :دی بدشانس به خاطر اتفاقی که سر جذب محمد افتاد، البته از طرفی سر اعدام نشدن عرفان هم می‌شه گفت خوش‌شانس بودن :دی اما خب به نظرم یه نفوذی که بیاد فاز آخر خودش جذب شه می‌تونه حتی از جادوگر مفیدتر باشه، در نتیجه مجموعا بدشانس :دی
همونطور که گفتم، فرقه این دور عملا با بی‌گناها بود چون فقط قدرت کشتن مافیا داشتن. چون قدرت جذب بی‌گناه رو نداشتن که بخواد از بی‌گناها کم کنه و هیچ بی‌گناهی هم نمی‌تونستن بکشن (جز با حدس جادوگر توسط نفوذی که خب چیز بعیدی بود، تشکر از صدرا بابت اینکه قانون دقیقش رو بهم گفت تو بازی :دی). البته بازی متفاوت و ریسکی که انجام دادن تا حدی به گناهکارا کمک کرد در انتها (لااقل در زمینه گیج کردن من که در ادامه توضیح می‌دم :دی)

عرفان: یکی از متفاوت‌ترین و غیر کلیشه‌ای ترین جادوگرها رو عرفان بازی کرد :دی نمی‌دونم یادتون هست یا نه، اواسط بازی، بعد از اینکه محمد امین اشاره کرد کارآگاه هنوز تو بازیه، من یه پستی دادم گفتم عرفان با فرض عاقل بودن کارآگاه تروریست که نیس (مگه همون شب جنگیر زده باشدش)، بازیش هم به گناهکارای ضد پرسش نمی‌خوره. همین منجر شده بود که من بتونم عرفان رو حتی بی‌گناه ببینم تا حدی :دی ولی خب این بازیش ریسک داشت و تا لب اعدام هم رفت دیگه، گرچه من خودمم تا لب اعدام رفتم :)) :دی در کل شروع خیلی خوبی نداشت، اما بازگشت خیلی عالی داشت به بازی و تهش هم که عملا بی‌گناه بازی کرد، مرسی :)) البته اونجا هم به هدف پیروزی خودش داشت بازی می‌کرد، که اینم آفرین داره که در بدترین شرایط هم به فکر پیروزی هست :دی
یکی از خفن‌ترین چیزایی هم که عرفان داشت، توانایی تغییر لحنش مناسب با مقاطع مختلف بازی بود. بازگشتی که در پست دفاعیه ش داشت و پستای بعدش واقعا خوب بود.

پیشنهادم به عرفان، اینه که توی بحثا، مخصوصا اگه بی‌گناه باشه، بیاد فرض کنه طرف مقابل هم بی‌گناهه و خودش رو بذاره جاش. ببینه آیا طرف مقابل اگه بی‌گناه باشه، حرفاش (چه سوالاش، چه جواباش) می‌تونه درست باشه، یا نه؟ آیا حرفاش و واکنشاش از مرض می‌یاد یا ممکنه (کلید واژه ممکنه هست اینجا) که صادقانه باشه. کلا به نظر من، عرفان بعضا تو بحثا زود گارد می‌گیره و تا حدی هم با لحن عصبی پست می‌ده بعضی جاها که می‌تونه منجر شه طرف مقابل هم نتونه اون رو بی‌مرض ببینه و وضعیت از کنترل خارج بشه و یکیشون اعدام شه :دی حالا این دور که بی‌گناه نبود، برای وقتایی که بی‌گناه هست می‌گم، گناهکار هم باشه برای اینکه الکی اعدام نشه لازمه :دی


فری: فری یکی از بی‌نظیرترین بازی‌های مافیا رو داشت به اجرا می‌گذاشت، تا رسید به اون فاز اعدام صدرا :دی همینکه فک کنم تنها کسی که امیر تا آخرین لحظات نظرش راجع بهش اشتباه بود، نشون می‌ده چقد بازی خوبی داشته. ریسکی که سر رای به عرفان برای اعدامش کرد (یا تیمشون کرد، نمی‌دونم ایده از کدوم بوده)، فوق العاده بود. من رو عملا گیج گیج کرده بود، اینجوری که من خیلی سختم بود عرفان رو جادوگر ببینم، مخصوصا که بازی خود عرفان هم هیچ شباهتی به جادوگرا نداشت :)) تنها جایی از بازیش که تا قبل اون فاز اعدام صدرا جای شک داشت، این بود که به قول معروف، حس اینکه دنبال «حقیقت طلبی» هست رو بعضی جاها نمی‌داد، بعضی جاها این حس رو می‌داد که نشسته اون وسط پستا رو می‌خونه، ایراد فلسفی/ملا لغتی می‌گیره بدون اینکه هدفش کشف گناهکار باشه :دی اما خب در کل همین کاراش هم حس بی‌گناهی داده بود به اکثر بازی :دی

برای فری، پیشنهاد خیلی خاصی ندارم، اینکه هر سری بازی متفاوتی هم می‌کنه فوق العاده‌س و شناختش رو سخت می‌کنه. تنها پیشنهادم، توجه به نکته‌ای هست که منجر به اعدامش شد. یه فرضیه‌ای که سوراخ زیاد داشت رو اومد مطرح کرد، جوری که به نظر اومد می‌خواد بازی رو به سمتی که مد نظرش هست سوق بده ولی نمی‌تونه همه چیز رو چفت و بست بده. اون پست لازم نبود داده بشه واقعا، یا اگه می‌خواست داده بشه باید خیلی بیشتر روش فکر می‌شد تا سوراخاش گرفته بشه :دی به نظرم یه کم عجله کرد، حواسش باشه کمتر عجله کنه سر همچین پست‌هایی.


محمد: بدشانس بازی :دی خیلی بازی به محمد نرسید، حیف :(

این بازی که محمد نبود که بخوام پیشنهادی هم بدم، اما طبق تجربه، همون نکته‌ای که به محمدحسین و یاسین گفتم، در مورد محمد هم صادقه. سعی کنه یه کم متفاوت و رندوم بازی کنه و درگیر یه قالب بازی نشه که بشه گناهکاریش رو راحت از بی‌گناهیش تمیز داد :دی

=====

قتلا :دی

با سیاست‌ترین تیم بازی :دی دو تا از دوست‌داشتنی ترین بازیکنای بازی برای من این تیم رو تشکیل داده بودن و عالی بازی کردن، شایسته پیروزی هم بودن :دی این البته به این معنی نیس که بقیه گناهکارا شایسته نبودن، اتفاقا گفتم اونا هم شایسته بودن کمابیش، بی‌گناها هم تک و توک بازیکنشون شایسته بودن :))

محمدامین که فک نکنم از قصد دیر اضافه شده باشه، اما دیر اضافه شدنش به بازی، در کنار حضور موثر امین از اول بازی، منجر شد یه تیم کامل باشن و فک نمی‌کنم هیچ کسی جز اواخر بازی این دو نفر رو هم تیمی می‌دید و خب این یعنی بازی فوق العاده. از فرصت‌های بازی هم به نحو احسن استفاده کردن و یه پیروزی خوب رو کسب کردن :دی

امین: امین خب بی‌تردید یکی از باکلاس‌ترین بازیکنای بازی (شاید حتی با کلاس‌ترین) هستش. این بازی هم خیلی هوشمندانه و به جا بازی کرد، اتهام‌های دقیق و به شدت تیزبینانه‌ای داشت، جواب‌های خیلی درست و هوشمندانه به اتهاما می‌داد و مشابه محمدحسین و آرش، من با امین هم زیاد بحث داشتم و در خیلی از موارد دست بالا رو امین داشت. اما شخصا توقعم از امین بیشتره، یه جاهایی برای من زیادی گناهکاریش واضح بود و خب من اصولا (همونجور که خودش هم گفت) حسم به امین مثبته، سر همین این بازی رو بهترین بازیش نمی‌بینم. اما در همین بازی هم کلاس کاری خودش رو نشون داد :دی

عجب غلطی کردم گفتم برای هر کس پیشنهاد می‌نویسم، واسه امین چیزی ندارم :)) تنها چیزی که به نظرم می‌رسه، اینه که این بازی به نظرم قاطعیت ت و تصمیم‌گیری ت (مثلا در خصوص من)، بیشتر از وقتی بود که بی‌گناهی. وقتی بی‌گناهی جوانب بیشتری رو ممکنه ببینی و با قاطعیت کمتری یه نفر رو گناهکار کنی. من دلیلی که حس گناهکاری ازت گرفتم همین بود. ولی خب واقعا ممکنه مزخرف بگم، در این حد که اول می‌خواستم بنویسم قاطعیت ت کم بود، بعد دیدم نه اتفاقا زیاد بود :))

محمدامین: فوق العاده. یکی از مهم‌ترین وجوه تمایز یه گناهکار از یه بی‌گناه و چیزی که خیلی وقتا بی‌گناهی/گناهکاری افراد رو نشون می‌ده، میزان گیج بودن فرد تو بازیه. گناهکار، حتی اگه تک قاتل هم باشه که هیچ وسیله شناختی نداره، باز هدف و جهتش تو بازی معلومه، می‌دونه هر کسی غیر از خودش و هم‌تیمی‌هاش اعدام شه، اتفاق مثبتیه (مگه جایی باشه که تیم حریف اوضاعش بهتر باشه و باید اونا اعدام شن که خب اصولا اوایل بازی نیس). سر همین، گناهکار اصولا کمتر گیجه و بی‌گناهه که خیلی گیج هست تو بازی. محمدامین به طرز فوق العاده‌ای تونست به عنوان یه بی‌گناه بازی کنه و همون گیج بودن رو نشون بده. اینکه گفتم واضحه مافیا نیس تو بازی ولی ممکنه قاتل/فرقه باشه هم سر همین بود. در کنار این، منطق و استدلالا و پستاش هم کاملا اوکی و دقیق بود و اگه اشتباهی هم داشت، می‌شد کاملا به عنوان اشتباه بی‌گناهانه برداشتش کرد، به خاطر همون گیجی که تو بازی نشون می‌داد. گرچه الان که فک می‌کنم هیچ اشتباهی تو پستاش یادم نمی‌یاد حتی و اینقد دقیق بود پست‌هاش. شاید باید سر همین شک می‌کردم که بی‌گناه نیس و بی‌گناه اشتباه می‌کنه حتما :دی

پیشنهاد اصلیم به محمدامین هم، همچنان اینه که می‌تونه پستاش رو خواناتر بنویسه. این دور به شدت پستاش خواناتر شده بود و من خیلی راحت می‌خوندمشون، اما به نظرم جای پیشرفت داره هنوزم. یکی از بچه‌ها اشاره کرد که با گوشی می‌نویسه و خب با گوشی خوانا نوشتن واقعا سخته و تا همین حد خوانایی هم عالیه :دی می‌خواستم بگم زود بیا تو بازی، ولی دیر اومدن حقیقتا به نفعته (و به نفع همه‌س حتی). صرفا ممکنه گناهکارا شروع کنن تیر زدن بهت از این به بعد اگه دیر بیای :))

=====

بی‌گناهان گل گلاب :دی

در مورد تیممون که به صورت کلی تو قسمتی که در مورد خودم می‌گفتم توضیح دادم که به نظرم چه اشتباهاتی کردیم و چه کارای خوبی کردیم، برم سراغ افراد :دی

مهدی: از رویین‌تن گلمون شروع کنیم که کلی اذیتش کردم :دی مهدی هم‌تیمی ت باشه واقعا خوبه، هم اینکه یار خوبیه، هم از اون مهم‌تر اینکه حریفت نیست که اذیتت کنه :)) مهدی تو شروع بازی یه مقداری اذیت شد و فشار اومد روش. به نظر من شروعش مشکلی نداشت و اشتباهش در جا انداختن مهسا خیلی اشتباه صادقانه‌ای بود و از دید من بی‌گناه مشکلی نداشت و جواب‌ش هم قانع‌کننده بود، اما خب بازی بازیکن مریض زیاد داشت و دقت کنیم اکثر کسایی که اون قضیه رو گیر دادن گناهکار بودن. روی این قضیه، اولین پست امیر هم اومد که مهدی رو مشکوک‌ترین فرد گذاشته بود، و خب اینم کار رو دوچندان سخت کرد و برگشت از اون وضعیت به این اقتدار آخر بازی حقیقتا بارک الله داره :دی

پیشنهادم هم به مهدی، همونیه که تو بازی گفتم. مهدی براش تو بازی اقتدارش خیلی مهمه و بخش مهمی از بازی‌ش هست، اما به نظرم بعضی جاها زیاده‌روی می‌کنه. مثلا اتفاقی که با خلفی افتاد به نظرم به خاطر همین قضیه بود. این حس اقتدار و خودبرتربینی که بازی مهدی داره و لحن از بالا به پایینش در بعضی موارد، می‌تونه کاملا تحریک کننده باشه، مخصوصا برای بی‌گناه‌ها. گناهکارا خب بالاخره ترس دارن از درگیری و ترچیح می‌دن با همچین قدرتی درگیر نشن، اما بی‌گناه خیلی ترسی نداره و از اونور هم نمی‌خواد اگه احیانا مهدی گناهکار باشه، اینجوری بازی رو در دست بگیره، در نتیجه می‌ارزه براش که مقابله کنه با مهدی، چون نقش ش رو نمی‌دونه. به اضافه اینکه همون چیزی که مهدی تو استودیوش گفت در مورد پویا، در مورد خودش هم صادقه. اینکه همچین قدرتی تحریک کننده س که بخوای پیروز بشی در مقابلش و آدما وسوسه می‌شن باهاش درگیر بشن. در نتیجه، بهترین بازی گناهکارها در مقابل مهدی، اینه که ولش کنن تا یکی از بی‌گناها بهش گیر بده سر همین قضیه و درگیر بشن و صرفا تهش یه رای بدن و از لب پرتگاه هلش بدن :دی من خودم چون می‌شناختم مهدی رو درگیر نشدم و حس مثبتی هم داشتم، وگرنه کاملا ممکن بود من با مهدی درگیر شم به جای خلفی :دی


امین خلفی: خلفی به نظر من خیلی بازی خوبی داشت می‌کرد و یکی چوب زیاد بودن گناهکارا تو بازی رو خورد که اوکی بودن با اعدام هر کی جز تیم خودشون، یکی هم اینکه نقش خودش هم سامورایی بود و طاقت دید بالا به پایین یکی دیگه رو نداشت. عملا چیزی که بالا تو پیشنهادم به مهدی گفتم رخ داد :دی به نظرم مقصر بیشتر خلفی بود تا مهدی البته، امین باید با دید باز نگاه می‌کرد و خودش رو جای مهدی می‌ذاشت و از شناختش از مهدی استفاده می‌کرد، اما خب می‌فهمم چرا همچین دیدی به مهدی پیدا کرده و قابل درکه. جز اون بخش هم که خیلی بازی خوبی داشت می‌کرد و حقیقتا حیف شد و الکی اعدام شد :( فک کنم گناهکارام می‌دونستن بی‌گناهه و صرفا فرصت رو مناسب دیدن، اینقد دریده بودن :))

پیشنهادم به خلفی هم اینه که یه کم با دید بازتر سعی کنه بازی رو ببینه و کلید نکنه روی یه نفر، شانس بی‌گناهی یا اشتباه بودن حسش رو بده. اینکه این دور سامورایی شد هم خوب بود، حس‌های جمع رو می‌تونه بهش به صورت کلی سمت مثبتی پیش ببره :دی می‌تونه تا اطلاع ثانوی بی‌گناه برداره اصلا که هی بایاس رو بهتر و بهتر کنه، یهو یه موقعی گناهکار برداره همه رو به فنا بده :))


رضا: این دور رضا شروع خیلی خوبی داشت، پرسش‌های خوبی در شب هم داشت گرچه برام عجیبه عرفان رو نپرسیده که شاید برای همین نرسیدن به بازی بوده. حیف شد که نرسید به ادامه بازی، ایشالله همه چی براش خوب باشه :گل:

پیشنهاد خاصی هم ندارم واقعا، همینکه بازی همین دور رو ادامه بده، خوب بود واقعا :دی


مهسا خانوم: یکی از پرانرژی‌ترین بازیکنای بازی در کنار عرفان که برخوردشون به هم منجر به انفجار می‌شه :)) :دی مهسا خانوم هم به نظرم بازی خوبی داشت، حس بی‌گناهی خوبی می‌داد و اگه اون شب نزده بودنش به نظر می‌تونست راحت تو بازی بمونه و خیلی کمکمون کنه. حیف شد :دی

در مورد پیشنهاد هم، من با بلند بلند فکر کردن خیلی مشکلی ندارم شخصا و دوست دارم حتی و خودمم انجام می‌دم، اما یه کاری که می‌شه کرد، اینه که قبل ارسال پست یا حین نوشتنش، یه فکری کنه آدم ببینه که خب اینا رو دارم می‌گم که چه نتیجه‌ای بگیرم. اینجوری، یا حالا یه قسمتایی از پست حذف می‌شه، یا تقدم تاخر بعضی بخشا رو می‌شه جابجا کرد که پست خواناتر بشه و حس شلوغ پلوغی نده. به نظرم در کل پستای مهسا خانوم خیلی خوبه و تمیز هست، یه کم حس شلوغی می‌ده فقط :دی

ترسا خانوم: بی‌گناه وفادار :)) به نظرم خیلی بازی عالی داشتن و یکی از بهترین بی‌گناها بود ترسا خانوم. یکی از بهترین کارایی که یه بی‌گناه باید انجام بده، همونطور که تو قسمت اول پستم گفتم، اینه که نظر تیم رو به نظر خودش اولویت بده اگه می‌بینه همسو باهاش نیس و اگه کسی رو داره بهش اعتماد کنه و ترسا خانوم به درستی در وقت مناسب این رو اتخاذ کرد و شانس پیروزی بی‌گناها رو زیاد کرد. بحثای توی بازی که می‌کردن هم خیلی خوب بود، پستا هم خیلی خوانا و تر و تمیز بود و واقعا همه چی خوب بود. گرچه من حس فرقه داشتم همواره، ولی می‌شد که قانع بشم. اون پستای ناراحت بعد اعدام خلفی هم بی‌نظیر بود، یه بی‌گناه اینجوری می‌تونه خودش رو خیلی خوب نشون بده :دی (ولی باز من حس فرقه رو داشتم :)) )

پیشنهاد خاصی واقعا ندارم، اوکی بود به نظرم همه چی :دی یه کم باید بیشتر بازی کنین و تجربه بیشتر شه تا بیشتر هم معلوم شه ضعف ها و قوت‌ها کجاست. پیشنهاد اصلیم اینه که سعی کنین یه مقداری اقتدار به بازی اضافه کنین و بتونین کسی بشین که بقیه خودشون رو بسپرن به شما، نه اینکه شما همواره بخواین خودتون رو بسپرین به بقیه که این کار با یه کم بیشتر بازی کردن و جا انداختن خودتون تو جمع رخ خواهد داد، من دور بعد یا دور بعدش این رو می‌بینم کاملا در شما :دی بعد از اون می‌شه ضعف و قوت‌های دقیق‌تری رو در آورد.


محمدرضا: محمدرضا که خودش خیلی زود دار فانی رو وداع گفت و عملا هیچ پستی نداد فک کنم، وقتی به عنوان مهدی حسینی وارد بازی شد کار سختی بود که خودش رو مخفی نگه داره و لحنش رو بروز نده. پستای خوبی داد در اون مقطع، به حدی خوب و حساب شده بود که من به دید یار چهارم مافیا هم می‌تونستم نگاهش کنم و بگم گاد برای یار اخر مافیا بازیکن جدید داده که گمراهمون هم بکنه :دی اگه گادکش نمی‌شد می‌تونستیم بهره ببریم ازش و شاید بازی رو ببریم، حیف شد :دی

پیشنهادم به محمدرضا هم مثل صدرا، بیشتر بودنه. دوست دارم یه بار محمدرضایی که بازی رو دست می‌گیره ببینم، البته فازای آخر این کار رو کرده، محمدرضایی که بازی رو شروع می‌کنه یا اون اواسط بازی تو دستشه برام جالبه :دی به نظرم می‌تونه خفن باشه :دی


رابین و عماد و مهدی حسینی که خب نبودن خیلی، اون پست «فک درونگرا» فوق‌العاده بود البته :)) عماد هم بدشانسی آورد و زود کشتنش. ایشالله فرصت شه بعدا بازی کنیم با هم :دی

سحر خانوم هم که تو بازی نبودن، تشکر از اینکه پستا رو خوندن و تحلیل کردن، واقعا توقع نداشتم، مرسی از وقتی که گذاشتین و مرسی بابت تعریف :دی :گل:

====

کلانتر بزرگوار، امیر :دی

امیر عملا فرشته نجات من بود تو این بازی :دی اگه امیر و پستاش در دفاع از من و سفید کردن من نبود، فکر نمی‌کنم من اینقد راحت می‌تونستم بازی کنم و بازی رو دست بگیرم. امیر خب من رو هم خیلی خوب می‌شناسه و گیج زدن من رو می‌شناسه، نسبتا راحت می‌تونه من بی‌گناه رو بفهمه. اصلا یکی از مشکلات بازی من هم تا حدی همینه که بی‌گناه و گناهکارم رو از میزان گیج بودن می‌شه تشخیص داد :))

در مورد بازی خودش هم، فکر کنم یکی از بهترین بازی‌های تاریخ امیر، به خصوص به عنوان بی‌گناه بود و خب همین نشون می‌ده که چقد خوب بازی کرده، وقتی می‌دونی چقد سابقه درخشانی داره. تقریبا تک تک پستاش درست بود و تقریبا تک تک افرادی که اتهام زد درست بود (جز پست اول که خب طبیعیه اطلاعات کمی وارد بازی شده). اینکه این همه پست رو می‌خوند و نظرات جامع می‌داد واقعا عالی بود و نشون داد چقد شناختش از بازیکنا و حدساش خفنه اگه توجه مبسوط رو داشته باشه و مرض هم نداشته باشه :))

پیشنهاد هم ندارم واسش چون بازیکن نبوده :)) فک نکنین وگرنه به خاطر اینه که چیزی به ذهنم نمی‌رسه ها :سوت

====

گاد، پویای گل :دی

این دور حقیقتا یکی از بهترین دورهایی بود که بازی کردم و حقیقتا لذت بردم از گادی پویا، واقعا که بارک الله :دی پویا به یه سری جزییاتی توجه می‌کنه و حواسش هست که آدم واقعا از تعجب شاخ در میاره. مثلا من تقریبا مطمئن بودم سر اون قضیه آرش، از پویا سوتی گرفتم و اون جوابی که بعدش تو بازی هم داد به نظرم ماستمالی بود، اینکه ته بازی معلوم شد واقعا آرش گناهکار بوده و اون پست رو از قصد داده و حواسش بوده، واقعا فهمیدم چقد خفنه.

یه نکته دیگه هم اینکه من خب همواره انتقاد داشتم به اینکه پویا حین بازی به صورت «پویا» (dynamic) قوانین بازی رو عوض می‌کنه، مثلا سهمیه اضافه می‌کنه، نقش عوض می‌کنه و ...، اما دلیلش رو الان خیلی بیشتر می‌فهمم. ما یه سری آدمیم که داریم چندین روز در یه بازه دو هفته الی یه ماهه، برای بازی وقت می‌ذاریم. هدف هم تهش لذت بردن از بازی هست و نه برد و باخت، این مدالا و برد و باختا ارزشی که نداره، خوش گذشتن و دور هم بودن هست که ارزش داره. وقتی بازی ما این همه نقش و حالت داره، خیلی ممکنه اتفاقاتی بیفته که بالانس به هم بخوره و در نتیجه نیاز به مقداری دخل و تصرف از گاد لازمه، وگرنه بازی بی‌مزه می‌شه و وقت گذاشته شده انگار که تلف شده. در دنیای ایده‌آل و اگه بخواد بازی کاملا منطقی باشه و ...، هیچ تغییری نباید رخ بده، یا باید تغییرات از قبل مشخص باشه، اما خب اینقد حالات زیاده که نمی‌شه همه چیز رو پیش‌بینی کرد، در نتیجه دخل و تصرف گاد درست که هیچی، لازمه. حقیقتا تشکر می‌شه که اینقد وقت می‌ذاره و ببخشید که قبلا از روی نفهمی به این قضیه انتقاد وارد کردم :گل: :دی

قوانین این دور هم من شخصا خیلی دوس داشتم، فازهای بیشتر از یه روز خیلی به شخص من کمک می‌کرد که به بازی برسم و خیلی به زندگیم لطمه نخوره، محدودیت پست هم واقعا خوبه. تنها انتقادی که دارم (که راه حل بهتری هم ندارم در لحظه)، قضیه رای‌گیری و اولویت‌هاس. به خاطر این نوع رای‌گیری فعلی، احتمال اینکه یکی الکی اعدام بشه زیاد شده و بازیکنا راحت تر می‌تونن از زیر بار رای‌شون در برن. از اون طرف هم، اعلام نکردن اولویت‌ها تو تاپیک به گناهکارا برتری می‌ده، چون اونا رای هم‌تیمی‌هاشون و اولویت‌هاشون رو می‌دونن، بی‌گناها نه ولی. البته تو تاپیک گفتن هم می‌تونه جا رو برای سو استفاده بذاره و بتونن بر مبنای اون اولویت هاشون رو بچینن. گفتم خیلی حالت ایده‌آلی به ذهنم نمی‌رسه، اما این حالت رو لزوما از حالت قبلی که مجبور بودن آدما موقع رای‌گیری تو سایت باشن و اگه نبودن فرصت رای دادن و تغییر رای رو از دست می‌دادن بهتر نمی‌بینم، چون اونجوری شفاف‌تر بود و می‌شد فهمید چی به چیه :دی اما خب برتری هایی هم داره، در نتیجه نمی‌دونم :دی

همینا دیگه، ببخشید که پرحرفی کردم و اگه کسی ناراحت شد از هر قسمتی هم پیشاپیش عذرخواهی می‌کنم :گل:
 
Wooden
نوشته‌ها
255
پسندها
132
امتیازها
145
مدال‌ها
19
[قسمت اول: پویا]

از اونجایی که من اکثراً لحظه آخر تصمیمات ام عوض میشه و یه جورایی مسیر bliss رو در پیش میگیرم، اصلاً قرار نبود تحلیل ام رو بدین سبک شروع کنم ولی یه خاطره ای از کودکی یادم اومد که ترجیح دادم این بار هم چنین کنم :دی من این جمعی که اینجا هست رو کم و بیش از گذشته میشناسم، ولی حدود 10 سالی بود که ارتباط فعالی باهاتون نداشتم و در سایه بودم همیشه. این تصمیم کاملاً هم عامدانه بود و دلیلش اصلاً شماها نبودید (که با شدت خوبی دوستتون دارم اتفاقاً)، بلکه شخصاً ترجیح داده بودم از این فضا دور باشم چون یه موقعی خیلی غرق اش شده بودم و احساس میکردم از این نظر اشباع شدم . بنابراین میشه گفت در واقع من حضور و لحظات خوبی که دارم اینجا میگذرونم رو مدیون پویا هستم، با وجود احترام و علاقه ای که به همتون دارم. فکر کنم از این جمع به جز پویا (که در طول این سالیان ارتباطمون حفظ شده)، آخرین ارتباط ام به لحاظ فاصله زمانی با امین بوده که اون هم 5-4 سال پیش پویا یه گروه توی تلگرام زده بود به اسم "عشاق لیبرتی والانس" (پویا همه جا یه رد پای جان فوردی از خودش باقی میگذاره :دی) که سه تایی با هم چند فیلم رو دیدیم و در موردش صحبت کردیم و دیگه هم ازش خبری نداشتم تا همین فورم مافیا. پس نوشته ی اول من در وهله ی نخست در مورد پویاست، و در وهله ی ثانی در مورد گاد.


پرده نخست: محمدحسین کوچولو :دی

فکر کنم 6 یا 7 سال ام بود. واقعاً دقیق خاطرم نیست. فقط یادمه از همون سن با پررویی خودم بصورت حضوری میرفتم مایحتاج تنقلات روزانه ام و وسایل دیگه رو میخریدم. اتفاقاً سوپر مارکتی که نزدیک خونه ما بود هم خیلی با احترام برخورد میکرد و به شاگردش میگفت ایشون با این که کوچیکه ولی شما هر چی که خواست در اختیارش قرار بده حساب میکنه :دی من یادمه توی اون مغازه حتی ژورنال های روز فوتبال انگلستان رو هم پیدا میکردم و هنوز نمیدونم اینا اصلاً اونجا چیکار میکرد! :)) مثلاً من دفعه ی اول تیم دربی کانتی رو اینطور شناختم :سوت داخل همون خیابون که الان خیلی تغییر کرده و تقریباً هیچ مغازه ای از قبل وجود نداره (که برای من غم انگیز هم هست)، دو تا مغازه کنار هم قرار داشت که مغازه های جذاب و رویایی من بودند :دی یکی کتابفروشی بود و دیگری فروشنده ی لوازم اسپرت. کتابفروشی رو که یادم میاد در کودکی هر سال ازش ویراست جدید "اطلس گیتاشناسی" رو میخریدم چون به طرز عجیبی به جغرافیا علاقه داشتم. همیشه هم زیر نظر داشتم که یه وقت پایتخت سودان از خارطوم به شهر دیگه ای منتقل نشده باشه سال بعد (=))). به طرز احمقانه و شدیدی عاشق جغرافی بودم :دی و اما مغازه ی کناری که مغازه ی اسپرت بود ...

یادم میاد توی همون سن یه روز از مادرم پول گرفتم برم لباس یه تیم اروپایی رو بخرم از این مغازه، که وقتی فوتبال بازی میکنم در توهمات خودم لذت ببرم (بچه های نسل ما متوجه میشن چه کیفی داشت واقعاً). وقتی وارد مغازه شدم، از شانس بد من اون روز بار جدید نیاورده بود و لباس هاش در اندازه ی من محدود بودند. اندازه ی من هم تشبیهاً چیزی شبیه مایکل اوون بود زمانی که پیراهن لیورپول رو میپوشید و به تنش زار میزد. فروشنده سه لباس گذاشت جلوی من. برزیل، لاتزیو، اینتر. بنده از موقعی که چشم ام رو به این دنیا گشودم، حالم از برزیل به هم میخورد. گزینه ی اول سریعاً کنسل شد و بین دو گزینه ی دیگه لباس اینتر رو برداشتم. از هر دو تیم هم بصورت محدودی بازی دیده بودم و واقعاً توی کودکی و فقط از سر اینکه موقع فوتبال بازی کردن، لباس یک تیم رو داشته باشم انتخاب کردم. لحظاتی بعد وارد خونه شدم. مادرم وقتی لباس رو دید گفت این چیه رفتی خریدی آخه؟! شعورت نمیرسید یه پیرهن قشنگ تر بخری؟ =)) من هر چی توضیح میدادم که آخه پیرهن ورزشی که قشنگ و زشت نداره، آدم برای تیمش بازی میکنه و این حرف های به ظاهر خیلی فلسفی و فوتبال دانانه :)) مادرم خیلی جدی گفت خیر، من اجازه نمیدم این رو بپوشی. تمام!

برگشتم مغازه لباس رو پس دادم، و پیراهن لاتزیو رو برداشتم. نه تنها گل های قشنگی با اون پیراهن لاتزیو زدم (چندتا گل قیچی ناب زدم در 8 سالگی گاد شاهده :سوت)، بلکه بازی های لاتزیو رو نسبتاً دنبال کردم و عاشق پاول ندود شدم. ندود به فاصله ی کمی به یوونتوس رفت و از اون موقع تا الان که بنده 30 ساله هستم، طرفدار یوونتوس شدم. فارغ از خود فوتبال و یوونتوس و این صحبت ها، این مسئله، شکل دهنده ی خیلی از ارتباطات زندگی من شد.


پرده دوم: مورد عجیب Pouya* (با میزانی اسکی از امیر عزیز :سوت)

نیمه ی دوم دهه ی هشتاد، شاید اوج دوران فورم نویسی در ایران بود. از طرفی قالب فورم در زمان خودش واقعاً قالب جذابی برای تبادل نظر به شمار میرفت، از طرف دیگه هنوز شبکه های اجتماعی در حد الان به هیچ عنوان همه گیر نشده بود. اون دوران تا جایی که خاطرم هست فقط فیس بوک در توده ی مردم داشت آروم آروم جا باز میکرد، و اون هم با پست هایی که الان هر فردی برگرده صفحه ی خودش رو مرور کنه، ترجیح میده هویتش اصلاً زاده نمیشد از روز ازل. اون سال ها من حضور فعالی داخل فوتیران داشتم و در برهه ای که سرپرست بخش یووه یا مدیر سایت بودم، پویان (که خیلی از شماها شناخت دارید ازش قطعاً)، به من پیام داد که میخوام دستت رو بگذارم تو دست یکی که سلایق شبیه به خودت داره و "طرفدار یوونتوس" هم هست. گفتم به به چی بهتر از این :دی این یه جورایی شروع ارتباط من و پویا بود، و پویا من رو در ادامه دعوت کرد به فورم تنیس تاکرز که متوجه شدم اونجا مدیر بود و برو بیایی داشت در بین عشاق فدرر. از اون پس با همین اسم یوزری که بالا نوشتم، میدیدم که هر از چندی خیلی مهجور و نجیب آنلاین (بر خط :دی) میشه و پست های بخش یووه رو در فوتیران میخونه و گاهی مواقع هم نوشته ای از خودش به یادگار میگذاره که کاملاً از همون نوشته ها مشخص بود چه پسر باسواد و گلی هست ...

در طول این سال ها، ارتباط من و پویا حفظ شد و تدریجاً استحکام و عمق زیبایی پیدا کرد. اتفاقاً همین ارتباط رو هم من تا حد خوبی مدیون پویا هستم چون خودش میدونه و اینجا هم اعتراف میکنم که گاهی پیش میومد که کم حوصلگی های الکی و بچه گانه من و بعضی اخلاق های اشتباهی که در گذشته داشتم، داشت این ارتباط رو خراب میکرد ولی پویا "به شدت" عاقل، شکیبا و مهربان بود. و تازه جالب اینجاست که حس میکنم بیش از اینکه من در این ارتباط چیزی بهش یاد داده باشم، قطعاً اون بوده که به من یاد داده و منبع تامل بوده برام. بدون ذره ای تعارف این رو میگم.


نتایج اخلاقی:

1. به اتفاقات به ظاهر مسخره و کوچک زندگی، اصلاً ساده نگاه نکنید خواهشاً. کلاً یکی از دغدغه های زندگی من همیشه این بوده که آیا تقدیر معین شده ای وجود داره، یا اینکه انتخاب های ما مسیر زندگی ما رو مشخص میکنه. در واقع آرزوی من اینه که یک عدد ریموت کنترلر داشته باشم و در یک دنیای موازی، به کودکی برگردم و در لحظاتی مشابه آنچه در پرده اول بازگو کردم، تصمیم دیگری بگیرم و ببینم چه اتفاقاتی در ادامه میافته و جواب سوال ام رو بگیرم. چنین امکانی وجود نداره، پس چیزی که فعلاً قطعیت و اهمیت داره اینه که در یک توالی از جنس زندگی، ما کاملاً برابر با تصمیمات و انتخابات هامون هستیم. اگر از مسائلی در زندگی راضی هستید مثل همین دوستی که مثال زدم در مورد خودم، سپاسگزار اون لحظات به ظاهر ساده و پیش زمینه ای هم باید بود.

2. به حرف مادر خود گوش فرادهید :دی بنده اگر در آن روز خاص مادرم بهم نمیگفت برو اون لباس رو پس بده، شاید اصلاً دوستی به نام پویا نداشتم. و به تبع آن شاید اصلاً دوستانی مثل شما نداشتم. و شاید اصلاً اینجا نبودم که اینقدر در کنار شما لحظات لذت بخشی رو سپری کنم. در کنار این تازه چطوری میتونستم با "اینتری بودن" خودم کنار بیام؟! :)) به قول هملت عزیز: "آیا شریف تر آنکه تیر و تازیانهٔ بخت ستم پیشه (طرفدار اینتر بودن :سوت) را تاب آوردن، یا تیغ برکشیدن در برابر دریای مصائب، و با جانْ سختی به آن پایان دادن؟" :سوت =))

3. قدر یکدیگر را بدانید.


من تخصص شما رو در زمینه ی تحلیل تخصصی گاد ندارم برای همین هم هر بار سعی میکنم در تحلیل، بخش علوم انسانی مربوط به گاد رو به عهده بگیرم فقط :دی
با این حال، اولاً که خیلی از پویا ممنونم بابت زحماتی که کشید و وقتی که گذاشت. دوماً عالی، مثل همیشه. پویا دور قبلی که من بیگناه بودم میدید که چقدر به در و دیوار میزنم تا گناهکار پیدا کنم، و حتی سعی میکردم در لفافه ازش حرف غیرمستقیم بکشم که حرف ها رو تفسیر کنم به نتیجه برسم که فهمیدم دارم وقت خودم رو تلف میکنم از این نظر، چون یه شب برگشت بهم گفت: "اون لحظه ای که فکر میکنی من دارم در مورد بالانس بهت کمک کیکنم، دقیقاً همون لحظه ایه که افتادی تو دام!" :)) در مورد پویا دقیقاً این مسئله صادقه چون اواسط بازی آدم ممکنه شک کنه به تصمیمات اش ولی آخر بازی مشخص میشه که همگی دچار سردی و توهم شدیم :سوت

مثلاً این سری من به این فکر میکردم که اگر پویا میدونست رضا نسبتاً کم فعالیت میکنه، چرا نقش کارآگاه رو به مهسا یا چاوش نداد و پلیس رو به رضا؟ بازی که تموم شد و پست های روز و اهداف شب رو چک کردم، متوجه شدم اگر چاوش یا مهسا (که اون لحظه بنظر من انتخاب خوبی برای این نقش بودند) کارآگاه بودند، احتمالاً خیلی زود تعداد کثیری گناهکار از بازی خارج شده بود و بازی بی نمک میشد واقعاً. البته این به این معنی نیست که رضا بازیکن خوبی نبود برای کارآگاه (من بازی رضا رو دوست دارم واقعاً)، بلکه همین که کمتر وقت میگذاشت و مشغله داشت باعث میشد اطلاع کمتری از جریان بازی داشته باشه و در شب همه رو از دم نکشه. الان بنظرم انتخاب نقش ها خوب بوده واقعاً. در مورد چاوش هم پویا بهترین و ظریف ترین انتخاب نقش رو داشته چون هم قابل زدن بوده، هم اینکه ما جرئت شلیک بهش نداشتیم بدلیل اینکه فکر میکردیم ممکنه به هر حال سامورایی باشه بخاطر برندی که داره. و البته حدسمون این بود که ضد ضربه باید باشه در مجموع.


تشکر از پویا،
تحلیل تیم دوست داشتنی خودم و بقیه ی دوستان دوست داشتنی (:دی) در پست ها و روزهای آتی :گل:
 
آخرین ویرایش:
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
399
پسندها
118
امتیازها
405
مدال‌ها
27
سلام، امیدوارم که خوب باشید.


صفرم


پویا تقریبا بلافاصله بعد از اتمام دور قبل به من گفته بود که دور بعدی قاتلی (هنوز زمان شروع بازی مشخص نبود) و من گفته بودم چه عالی. :دی منتها خیلی زودتر شروع شد و می‌دونستم که اردی‌بهشت، ماه کشنده‌ای خواهد بود برای من (تقریبا هرسال همین‌طوره) و به پویا گفتم که غلط کردم. نمی‌تونم بیام. هم به خاطر اردی‌بهشت و هم این‌که سخته برای من مافیا رو در این حد طولانی بازی کردن؛ از نظر روانی ابهام طولانی مدت رو نمی‌تونم تحمل کنم و در بازی باید زودتر نقطه پایان رو ببینم. :دی پویا هم گفت که بیام و هرجا دیگه حال نداشتم از بازی حذفم می‌کنه یک‌جوری. :)) و دیگه فوقع ما وقع.

بعد فهمیدم با محمدامین هم‌تیمی هستم و برای اولین‌بار قبل از شروع بازی به داشتن استراتژی فکر کردم و گفتم چطور می‌تونم بازی‌م رو با شرایطم (وقت و حوصله نداشتن) وفق بدم که نتیجه بهینه بشه؛ نتیجه این شد که: یک قاتل بی‌رحم و تخریب‌گر در بازی باشم و محمدامین از ابتدای بازی تلاش کنه برای نقش مثبت بازی و کسی که قراره تا ته بره. بیشتر تمرکز من در بازی، اول از همه این بود که کسی در بازی معصوم نباشه. هر کسی رو به نحوی به منجلاب بکشم تا تیم شدن بی‌گناه‌ها به تاخیر بیفته (چون در نهایت در اواخر بازی تیم می‌شن به هرحال و یک‌سری معلوم می‌شه که بی‌گناه هستن) و از اون طرف محمدامین کسی باشه که سعی کنه کاملا بی‌گناهانه بازی کنه؛ تا در نهایت اگر در پایان تیمی از بی‌گناهان شکل گرفت، محمدامین قدمت بیشتری در دادن حس خوب و رزومه‌ی سفید داشته باشه و جای پاش محکم‌تر باشه نسبت به بقیه.

از اون‌طرف محمدامین هم به کامل‌ترین شکل ممکن در خدمت تیم بود. از این جهت همه‌چیز خوب در کنار هم کار می‌کرد.

شانس هم زیاد آوردیم و بدون شانس نمی‌بردیم. تیرهای شب مافیا، پیچیده‌بازی کردن‌شون یا کار آرش در اعدام و نحوه‌ی شروع عرفان، به ما کمک کردن و شاید اگر بازی به سمت دیگه‌ای می‌رفت این استراتژی جواب نمی‌داد.


مشاهدات من این‌طوری بوده که استراتژی اخیر تیم‌های گناهکاری در ادوار اخیر بر مستقل بازی کردن بوده و این‌که کسی نتونه ارتباط بین اعضا رو پیدا کنه؛ با این‌که می‌فهمم مزیت‌هاش رو ولی همچنان اعتقاد دارم که یک تیم مهندسی شده‌ی قوی در نهایت بهتر از یک تیم کاملا مستقل عمل می‌کنه. این در دور جنگیر من و در این دور هم کارایی‌ش رو به من نشون داد.


یکم


اشتباه زیاد داشتم من، از جمله این‌که با چاوش درگیر شدم! هر چند به نظرم در فاز اعدامش می‌شد بقیه گناهکارها هم همکاری کنن و اعدامش کنن و اگر این اتفاق می‌افتاد روند بازی خیلی بهتر بود. این اشتباه ما بود به نظرم. منتها منم نباید این‌قدر باینری‌طور می‌رفتم سمتش. مخصوصا کسی مثل چاوش که اگر اعدام هم می‌شد و بی‌گناه از آب در می‌اومد، هزینه‌ش اون‌قدری بالا بود برای من که به سودش نمی‌ارزید.


دوم



راجع به پستی که در بازی دادم که سطح بازی فلانه: داستان از این قرار هست که در اون فاز تقریبا گیر و ایراد از سمت بازی به من زیاد بود؛ چاوش هم اعدام نشده بود و به ناگهان بعد از نجات از اعدامش سفید شده بود. از طرفی هم ایده‌ی چاوش برای اعدام رای دهنده‌ها به‌ش درست بود کاملا و کار می‌کرد در نظرم؛ اما من هم بسیار خسته بودم و واقعا دو شب بود که نخوابیده بودم؛ پس به ذهنم رسید که به چیزی بیشتر از نوشتن احتیاج دارم. اگر قراره چیزی رو فیک کنم، باید چیزی باشه که در راستای حال‌ام هست و قابل باور باشه. پس تصمیم گرفتم اتهاماتی که به‌م وارد شده رو هم به صورت استدلالی رد کنم در بازی و هم در همون‌ زمان به اون اتهام‌ها هم یک برچسب Cheap و غیر زیبا بزنم، تا شاید برای خود اون کسی/کسانی که مطرحش کرده/‌کردند هم نوعی شرم ایجاد بشه. و اگر کسی هم از بازیکن‌ها خواست پی بگیره اون‌ها رو، احساس شرم کنه از این‌که داره این‌طوری بازی می‌کنه. :)) وگرنه اصولا در اون برهه سطح بازی پایین نبود و اگر بود هم من چندان در حین بازی طرح این‌طور مطالب برام اولویت نداره. (مهدی درست می‌گفت این‌جا)


سوم



در مورد اتفاقی که در فاز آخر افتاد: لحظه‌ای که دیدم پست یاسین رو بلافاصله بعدش خواستم بیام و رای رو بدم به یاسین. که هم نپذیرمش و هم شاید شک قاتل بودن ازم کمتر بشه. در گروه مطرحش کردم و نظر پویا این بود که «صبر کنید تا بررسی کنم ببینم قانونی نقض شده یا نه.» و قرار شد ساعت ۲۲ وارد بازی بشیم و تا پویا خبر نداده کاری نکنیم.

من هم درگیری خودم زیاد بود و در عین حال از بعد از اون اتفاق، دیگه چندان برد و باخت بازی ارزشمند نبود برام و چیزی نبود که بخوام براش تلاش کنم. این‌شد که رفتم بیرون، نبودم و اولویت هم نداده بودم در رای‌گیری آخر شب، چون بدم نمی‌اومد که گادکش بشم. بعد اومدم دیدم پویا خبر داده که قانونی نقض نشده اما بردیم و فهمیدم که گاد اولویت‌هایی که قبل از پست یاسین در گروه راجع به‌شون حرف زده بودم رو اعمال کرده.

در نهایت من برعکس چیزی که مهدی در صندلی داغش گفت، خودم رو چندان آدم مغروری نمی‌بینم و اگر سین بزنم جواب می‌دم اتفاقا. :دی یاسین اگر چنین حسی کرده ازش معذرت خواهی می‌کنم.

در این دور فقط به خودم نمره می‌دم چون احتمالا امکان اشتباهش کمتره. ۷.۵





ما (قاتلان)


تیم ما در این دور تعریف واژه‌ی سرندیپیتی بود. «serendipity» یک واژه انگلیسی با ریشه ایرانی[SUP]۱[/SUP] به معنی یافته‌ای نیکو به صورت ناگهانی هست؛ خوش‌شانسی اتفاقی. مثلا: یک عکاس طبیعت که در حال عکاسی از یک منظره‌ست و به طور اتفاقی یک گونه‌ی بسیار بسیار نادرِ پرنده از رو به روی دوربینش پرواز می‌کنه و در عکس ثبت می‌شه.

تیم ما ابزار رو داشت (دوربین) در جای درست هم ایستاده بود (مثلا شما در قطب شمال امکان عکس گرفتن از اون پرنده رو ندارید خب. :))) و در نهایت شد سرندیپیتی.


هم‌تیمی: قبلا یک‌جا گفته بودم بازی محمدامین خوبه اما مورد علاقه‌ی من نیست. امروز به نظرم اشتباه بوده اون حرف؛ به نظرم هم بازی‌ش زیباست و هم دقیق و درسته. هم نتیجه‌گراست و هم تکنیکی. این دور هم در اوج بود و قبلا چنین بازی‌ای نداشته. دوتا پستی که در تحلیل رای‌گیری‌ها داشت به شدت تمیر و دقیق و عالی بودن و من خیلی لذت می‌بردم ازشون و به خودش هم می‌گفتم. نقصی هم در ذات بازی‌ش به ذهنم نمی‌رسه. شاید یک چیزی که بهبودش به نفع باشه اینه‌که در این مافیا نمی‌شه به طور دائمی دادستان باشی. به نظرم یک بالانسی از Zoom in & Zoom out باید داشته باشه به تناوب، که حس مثبت به‌ش رو هم خیلی بیشتر می‌کنه در بازی. الان خیلی گارد به‌ش هست که دادستان نباشه دیگه در ادوار بعدی و بازیکن‌ها می‌آن که باهاش مقابله کنن اگر چنین بازی‌ای رو قرار باشه دوباره تکرار کنه؛ شاید پیدا کردن یک بالانس بین این دو اون رو خنثی کنه.

ضمن این‌که محمدامین وقتی تک‌نفره کمتر به خودش سخت می‌گیره در پست دادن و بازی کردن. در تیم انگار بیشتر حیثیتی بازی می‌کنه. :دی به همین خاطر بی‌گناهی خوب نداشته، اما گناهکاری‌های خوب زیاد داشته. به ذهنم می‌رسه شاید رویین‌تن نقش اصلاح‌گری براش باشه. هیچ چیز حیثیتی‌تر از رویین‌تن نیست.

بخش بزرگی از برد تیم بر عهده‌ی محمدامین بود و در ذهن من بهترین بازیکن بازی بود و تقریبا در کنار چاوش (:دی) موثرترین در نتیجه.






اون‌ها (مافیا)


مافیا هم به نظر من در خصوصیت تیم بودن قوی ظاهر شد؛ اگر تک‌تک به بازی‌ها نگاه کنیم، همه‌ی بازی‌ها در خدمت تیم و اهداف تیم بوده. فدا کردن آرش، گیر به صدرا و ... از میزان زیاد تعهد به تیم می‌آد. بهترین تیرزن بازی هم بودن و موفق در اهداف شب. اگر مافیا با چنین دقتی بازیکنان رو حذف نمی‌کرد، برد برای گناهکارها بسیار سخت می‌شد. الگوریتم تیرشون هم مشخص بود و ما تقریبا شب‌ها قبل از تیر زدن، می‌گفتیم چه کسانی گزینه‌ی تیرشون هستن و کسانی که تو الگوریتم‌شون نبودن رو می‌زدیم و از این نظر همکاری خوبی هم داشتیم در شب حتی. (جز وقت‌هایی که به خودشون تیر می‌زدیم که پررو نشن. :)))

اما من فکر می‌کنم استراتژی تیمی‌شون درست نبود. احتمالا مشکل‌شون اصرار زیاد از حد برای مستقل بودن بود. این استقلال اون‌قدر زیاد شده بود که عملا برگشته بودن توی روی خودشون. اعدام آرش و به دفاعیه اومدن هم‌زمان محمدحسین و صدرا درست نبود. از عوامل شکست هم بود حتی. نقطه قوت گناهکاران در بازی اینه‌که می‌تونن از قدرت رای‌شون استفاده کنن و تاثیر بذارن در بازی. می‌تونن یک سناریو رو اجرا کنن با پست‌هاشون. هدف همه‌ی این‌ها هم همیشه آسیب به تیم رقیبه (گناهکار رقیب و بی‌گناهان) و نباید این سناریو طوری اجرا بشه که به خودشون آسیب بزنه. وقتی هم یک تیمی یار خودش رو می‌زنه به این دلیله که چیز بسیار مهم‌تری به دست بیاره. اما در این بازی دو ویژگی وجود داشت که به نظرم مافیا در هیچ صورتی نباید خودزنی می‌کرد و تا آخرین توان باید از تعداد نفرات محافظت می‌کرد.

الف) تعداد مافیا کم بود: تعداد بسیار کم مافیا در کنار این‌که همه در مقابل مافیا هستن؛ قاتل، فرقه، بی‌گناهان. و این رو در رو بودن تا اواخر رو به انتهای بازی برقراره (که همین‌طور هم شد) پس با این تعداد و اون حجم از فشار، به نظر می‌رسید که در نهایت یک یا دو عضو مافیا قراره اعدام بشن یا باید مافیا اعلام بشن که فشار عمومی بازی روی مافیا کمتر بشه. سر همین این‌که خودشون یارشون رو هل بدن که اعدام بشه، فاجعه آفرینه.

ب) بازی سراسر گناهکار بود: این‌طور کارها برای از بین بردن ارتباط برای بازی‌ای خوبه که شما می‌تونید بین بی‌گناهان مخفی بشید. مثلا دور قبل. وقتی اکثریت قریب به اتفاق بازی گناهکار هستن و مثلا دوتا بی‌گناه موندن، با حتی این کارها هم نمی‌شه خودت رو نجات بدی. چون اون دو سه‌تا بی‌گناه باقی‌مونده غیر از این‌که بازی‌شون هم درست بوده، حس خوبی هم دارن که اون عضو مافیا نداره و در نهایت کارش به طناب دار می‌کشه و مشکل اینه‌که وقتی برتری نفری رو از دست داده باشی یاران هم نیستن که نجاتش بدن. (همون‌طور که در بازی هم اتفاق افتاد و با همه‌ی تلاش مافیا باز ملت می‌گفتن محمدحسین می‌تونه با صدرا یار باشه.)

نکته‌ی بعدی هم به نظرم این بود که آرش داشت نقش تروریست رو بازی می‌کرد عملا و یاسین نقش پدرخوانده یا کسی که قراره تا ته بازی بره. این‌جا بازی‌ها در خدمت ابزاری که داشتن نبود؛ یا از خوش‌شانسی‌های به وجود اومده در بازی هم استفاده نشد. مثلا خیلی خوب مافیا می‌تونست با قوی‌تر کردن این حس که صدرا فرقه‌ست ازش محافظت کنه. از سمت من هم مطرح شده بود حتی و شروعش از خودشون نبود. اعدام یهویی صدرا نباید اتفاق می‌افتاد به نظرم و باید اون فاز مافیا فری رو می‌فرستاد دفاعیه و اعدام.

در اعدام بین من و آرش هم به نظرم مافیا باید با قاطعیت من رو اعدام می‌کرد. این جلو افتادن آرش اون هم با لباس بی‌گناه بیشترین آسیب رو برای مافیا داشت. هم بازی فکر می‌کرد هنوز ۴ نفرن و قاتل رو از اولویت خارج کرد تا چندین فاز.


آرش[SUP]۲[/SUP]: سوتی شازده آرش ایراد ناخودآگاه نبود به نظرم و از همون روش تحلیلش می‌اومد. چون اصلا شازده نداشتن این‌ها. :)) منتها بازی‌ش رو به شدت تحت تاثیر قرار داد و در نطفه خفه‌ش کردن. در یک جهان موازی آرش با شروع خوب، داشت چاوش رو اعدام می‌کرد و فرقه‌ها رو هم با لباس مافیا دونه دونه اعدام کرده بود. :دی منتها نشد. ایده‌های پیچیده کردن بازی هم نمی‌دونم بیشتر از سمت خودش بوده یا محمدحسین؛ در نهایت به نظرم خلاقانه اما کمتر کاربردی بوده. ایده برای ایده در دنیا جواب نمی‌ده، این‌جا هم نمی‌ده احتمالا. :دی آرش در این بازی زود حذف شد و زیاد پررنگ نبود. برای همین هم هنوز ارضا نشده. دور بعدی ولی جر می‌ده احتمالا.


محمدحسین: عالی بود و به نظرم در اولین گناه‌کاریش بهتر از ۹۰ درصد آدم‌ها از جمله خودم ظاهر شده. (من گناهکاری اولم مثل پشم اعدامم کردن) برای بایاس این‌ها هم در مورد من حداقل آگاهانه به نظرم بایاسی نداشتم به‌ش. من فقط به مهدی بایاس بی‌گناهی داشتم چون در تحلیلش گفت می‌خوام قلبم سفید شه. :دی بقیه رو نداشتم. اما محمدحسین حسی که به من می‌داد این بود که در حال استفاده از کارهایی بود که در دور قبل کرده بود، منتها چون داشت فیکش می‌کرد، در زمان درستی اتفاق نمی‌افتادن. مثلا همون پست کلی‌ش در نقطه صفر بازی. یا سفید کردن من و مهدی. اون آخر بازی هم به نظرم بازی براش شوخی شد دیگه چون دفاعیه‌ش قبل از فاز آخر خوب نبود به نظرم. :دی منتها احتمالا دور بعدی که گناهکار بشه، این اتفاق نمی‌افته. فیک از دور قبل، به این دلیله که برای اولین بار گناهکار بوده. منتها در ادوار بعدی در ذهنش هست که یک گناهکار چه وضعیتی داره و به نظر می‌رسه که غیرقابل شناسایی بشه.



صدرا: صدرا خیلی باهوشه. واقعا باهوشه و من وقتی دور قبل رو مرور می‌کردم برام خیلی واضح شده بود؛ به پویا گفته بودم که صدرا آندرریتدترین بازیکن مافیای ماست. نکاتی که می‌گه و دقتی که می‌کنه بعضا در پست‌هاش شگفت‌انگیزه. منتها لا به لای بهانه‌هاش گم می‌شن. حقیقت ماجرا اینه‌که مردم اهمیتی نمی‌دن که کسی «چطور» سرش شلوغه یا بازی چه‌قدر براش «مهمه» وقتی در شروع پست با این عبارات شروع می‌کنی، چون مردم به این چیزها اهمیتی نمی‌دن، بقیه‌ی پست هم ناخودآگاه اعتبارش کم می‌شه. می‌شه فقط عذرخواهی کرد در یک خط و کاملا مستقیم رفت سراغ حرف‌هایی که مهم‌اند. ضمن این‌که مدام گفتن این جمله که بودن یا نبودن در بازی برام اهمیت نداره، باعث می‌شه که بازی به بازیکنی که این رو گفته اهمیت نده. اگر روزی مهم بود که اعدام نشی یا سخت اعدام بشی، باید از گفتن چنین چیزهایی پرهیز کرد. صدرا در مجموع به نظرم وقتی که بازی رو جدی بگیره و بتونه این حس رو هم بده که جدی گرفته، جایگاه واقعی‌ش رو پیدا می‌کنه.


ادامه دارد.





۱. واژه سرندیپیتی از واژه ایرانی سرندیپ ساخته شده؛ سرندیپ به معنای سریلانکایی است.
۲. کاکا داره در دوران مصدومیتش به سر می‌بره.
 
آخرین ویرایش:
Underwood
نوشته‌ها
496
پسندها
424
امتیازها
565
مدال‌ها
38
سلام.
نیاز داشتم که برای ارائه تحلیل کمی بیشتر فکر کنم، اما متاسفانه ماه شلوغی رو در پیش دارم و اگر شروع نکنم، قطعا به مشکل می خورم :دی اگر داشت طولانی میشد چند بخشیش می کنم وگرنه در همین پست جمعش می کنم. فعلا طراحی خاصی در موردش ندارم.

پرده اول: کلانتر و مافیا
اول بگم که این سینمائی نوشتن واقعا کلاس داشت :دی به پست آخر خودم که نگاه می کردم می گفتم اَ چقدر با کلاس کجا بودی تا حالا :)). اما واقعیت اینه سینمایی نوشتن، کارِ من نیست و باید بسپرم به اهل فنش یعنی امین و محمدحسین :دی اما حالا که بحث نگاه سینمایی به مسائل شد، بزارید تحلیلم رو دقیقا از همین نقطه شروع کنم. پویا در تحلیل قبلیش در جواب نظرات امین، اشاره کرد که مافیایی که در این لحظه بازی می کنیم - و من اعتقاد دارم بسیار متفاوت از مافیای مرسوم هست - رو به مثابه (مثل) یک فیلم می بینه، که کارگردانش هست و کسانی که بازی می کنند مثل بازیگرانی هستند، که باید در ساختار پویا بازی کنند. و به صورت تلویحی غیر از این رو تحت عنوان "گرداننده و دربان" تعبیر کرده بود که دیگه گاد نیست.

اما من یک نگاه سومی به مافیا دارم. احتمالا بارها از من در تحلیل ها خوندید، که از مافیا به عنوان زندگی یاد کردم. این تعبیر برای من در نقش های مختلف چه به عنوان بازیکن و چه به عنوان گاد نمود داشته و فقط زمانی تونستم از هر کدوم از این جایگاه ها لذت ببرم که تونستم این شباهت رو لمس کنم یا به دیگران انتقال بدم. برعکس نگاه زیبای سینمایی به مافیا، که گاد، تعیین کننده ساختار های بازی هست و وظیفه داره تا جلوی برهم زنندگان ساختار های بازی رو با قواعد محدود کننده و قالب دهنده بگیره تا بازی مطابق ساختارهاش شکل بگیره، اما من گاد رو به مثابه ساختار خداوندگاری می بینم، که خلق می کنه، قانون معین می کنه و روابط رو تعیین می کنه، اما اجرای این قوانین رو به مخلوقات میسپره، با این قید که مخلوقات اگر خارج از هر کدوم از این ساختار ها کاری کنند، هزینه پرداخت می کنند، اما چیزی مانع از انجام اعمالشون نمیشه. و این انتخاب بر عهده مخلوق هست که از اختیارش در قالب قواعد استفاده کنه یا خارج از اون و باید آماده هزینه احتمالی باشه.

با این نوع نگاه، من ساختار سینمایی مورد نظر پویا رو محدود کننده خودم میدیدم (نمی تونم ادعا کنم که بعد از تجربه این دور نمی بینم) چون معتقد بودم و هستم که علی رغم اینکه شاید و فقط شاید این توانایی و امکان رو داشته باشم تا به هر قالبی در بیام و در هر قالبی رقابت کنم، اما چون انتخاب این قالب ها در اختیار من نیست و به قولی انتخاب کننده زمین بازی من نیستم، ذاتا نمی تونم از اینکه حتی در اون قالب بهترین خودم هم باشم لذت ببرم. در واقع من لذت نمی برم از اینکه بازیگر خوبی باشم که نقشی که بهم داده شده رو عالی بازی کنم. بلکه ترجیح میدم مخلوقی باشم که این اختیار به من داده شده تا هر جور که می خوام بازی کنم، اما مجبور میشم که با عواقب نحوه بازی خودم در زمان های مختلف روبرو بشم.

این یک روی سکه بود که روی دیگه ای هم داشت. باید اینطور بگم که من یکی دو سالی هست که متوجه یک باگ بزرگ در ساختارهای ذهن شدم. در واقع فهم این موضوع از خودم شروع شد و رفته رفته دیدم که این مبتلی به خیلی هاست و اونم اینه که، ما نوع بشر، ویژگی ها یا توانایی هایی از خودمون رو که بابتش ستایش میشیم رو هویت خودمون میدونیم، از طرفی چیزی که هویت ماست بهش تعصب پداریم و نتیجه تعصب همیشه اینه که نمی تونیم ضرباتی که اون چیز به ما میزنه رو ببینیم و اگر کسی هم اون رو به ما گوشزد کنه مقاومت می کنیم.

برای مثال می تونم از خودم شروع کنم که روزی که امین در دور اول همین فروم گفت که تو بیگناه بودن رو بازی کردی (طراحی کردی) و من در مورد بیگناهیت به اشتباه افتادم. برداشت من این بود که این توجیهی هست برای اینکه تمام بار اشتباه درگیری دو بیگناه رو روی من بریزه چون طراحی کردنِ ناشی از سیاست یک ویژگی ستایش شده از من و یک بخش از هویت من بود و این مسئله با من موند، تا دور قبلی که در مورد نگاه هاوس آف کاردزی صحبت کرد و شاید این زمان تونستم کمی از قالب خودم خارج بشم و ضربه هاش نسبت به خودم رو ببینم، گرچه همین لحظه هم قطعا و یقینا جنگیدن برای تغییر چیزی که بخشی از وجودت می دونی کار دشواری هست.

اما بعد از این دو مقدمه، چرا به کلانتر رسیدم ؟ کلانتر پیشنهاد من به پویا بود، چون ویژگی اصلی این ساختار این بود که هیچ نقشی در فیلم یا وجودی در ماکت زندگی نداشت. کلانتر نه گاد بود با همه تعاریف و مسئولیت ها و اختیاراتش و نه بازیکن بود با همه تعاریف و مسئولیت ها و ساختار هاش. یک نقش آزاد بود که این امکان رو میداد که ورای هر چیزی که تعصبات امیر رو بر می انگیخت به امیر قدرت دیدن بده. دیدن خودش، ساختار ها و اینکه چه چیز هایی می تونه ضربه زننده باشه به هر کسی از جمله امیر. در واقع میشه گفت کلانتر همون نگاه کلان تر بهمسائل بود که تلاش می کرد حب، بغض، مرض (:دی)، تعصب، ترس، غرور و مواردی از دست در نگاه به محیط به شدت کاهش پیدا کنه و باعث یک نگاه Pure از سمت صاحب نقش کلانتر به افراد و بالعکس بشه. گرچه نمی خوام ادعا کنم که کلانتر می تونه همون کاری رو با صاحبش کنه که شمس با مولانا کرد :دی اما به نظرم تجربه بسیار زیبا و البته سختی بود. گرچه به نظرم برای رسیدن به نتیجه دلخواه برای خودم، باید مدت ها این روند تکرار بشه تا بتونم به اون چیزی که می خوام از خودم برسم.

اینم که از سخت بودنش صحبت می کنم، شاید در وهله اول برای سایرین که تحت فشار این نقش با محافظت اهورائیش قرار گرفتن ملموس نباشه، اما از دو منظر سخت بود، یک اینکه کنار گذاشتن، تمام مواردی که بالا ازش نام بردم به همراه رقابت طلبی ها، مرض های ذاتی (:دی) واقعا کار سختی بود، مخصوصا برای من که هدف اولیه خودم رو این گذاشته بودم که این تجربه برای من تبدیل به جهنمی برای بازیکنان بخاطر مصونیت این نقش نشه و برای حفظ همچین تعادلی هم واقعا اذیت شدم در درون خودم :دی
و مورد دوم تضوزم قبل از طراحی و پیشنهاد نقش بود که مصنویت نقش از جریان بازی رو برابر فراغ بال برای خوندن، یاد گرفتن و دیدن میدیدم، در حالی که از روز دوم متوجه شدم، "خود غلط بود آنچه می پنداشتم" در واقع فشار مسئولیتی که نسبت به تغییر به حق یا نا حق جریان بازی به نفع یکی از تیم ها بود از یک طرف و فشار ناشی از حفظ اعتبار شخصیم از طرف دیگه چونان قند شکن استخوان هام رو در هم شکست :))


اما در مورد مافیای این دور، به نظرم این دور اگرچه از خیلی نظر ها، های نبود، اما بطور کلی یک کلاس آموزشی کامل و تکمیل از نظر خیلی چیزا بود. در واقع طولانی شدن فاز ها، اگرچه از نظرم بازی رو خسته کننده کرد به طوری که رُس تمام افراد بازی رو کشید (که از نظرم نالازم بود) اما این فرصت رو ایجاد کرد که بازی باز بشه، و همین هم باعث شد، یک جاهایی بازی از قواعد کارگردان عزیزمون پیروی نکنه، و کارگردان هم به ملاحظه تعدد این موارد، و این نظریه که "در تعدد بی نظمی برقراری نظم ویرانگره" اجازه داد که بازیگرانش خارج از قواعدش بازی هایی رو کنند (حتی یه جاهایی هم از نظر من قواعدش رو بدون اینکه بپذیره داره اینکارو می کنه به اتفاقات خوروند :دی) که از نظرم موقعیت ها و تصمیمات جذاب و جالبی رو پیش روی بازیکنان گذاشت. که به جزئیات در تحلیل تیم ها و افراد بهش می پردازم. و اگرچه من هم عقیده دارم که این دوره بهترین و با کیفیت ترین دوره نبود، اما از نظرم یکی از جذاب ترین ها از نظر چالش های موجود برای افراد و پاسخ اونها به این چالش ها بود.

در کل من این دور رو خیلی دوست داشتم. از پویای عزیز، گادِگادان هم تشکر می کنم که اینقدر وقت میزاره، محاسبه می کنه، طراحی می کنه، تا تجربه های جدیدی رو برای ما رقم بزنه.


خب همونطور که حدس میزدم طولانی شد، در یک پست جداگانه در مورد تیم ها و افراد صحبت خواهم کرد. به شرط حیات :دی تلاشم می کنم عینک کلانتر رو تا ازم پس نگرفته پویا بزارم باشه. یکم از تعارفات هم عبور کنم :دی اما اینکه کِی، شاید خدا هم ندونه :دی همین امشب یا یه هفته دیگه :دی.


ادامه داره ...
 
Wooden
نوشته‌ها
255
پسندها
132
امتیازها
145
مدال‌ها
19
[قسمت دوم: گناهکاران]

بنظرم در وهله ی نخست مشخصه بارز این دور تعدد تیم های گناهکاری بود. تجربه جالبی هم بود گر چه شخصاً به لحاظ سلیقه ای ترجیح میدم بیش از دو گروه گناهکار در بازی نباشند. بازی های جالب و سبک های متفاوتی رو هم از هر سه گروه شاهد بودیم که این تنوع برای من رضایت بخش بود. تحلیل ام از گروه های گناهکاری بیشتر ماهیت تیمی داره و در همین راستا تشبیه شبه سینمایی هم برام داشتند. گروه های گناهکاری بواسطه ماهیت تیمی "آگاهانه"، فیکشنالی (:دی) "پذیرا" تر هستند، و سعی کردم حس ام رو در این مورد هم بیان کنم که ممکنه برای بیگناهان این اتفاق نیفته. ولی در عوض سعی میکنم اگر زمان اجازه داد، به همون میزان روی آنالیز فردی بیگناهان وقت بیشتری بگذارم که عدالت رعایت شود.




1. گروه مافیا (پرتقال کوکی 1971)

1_edit_oizb.jpg

اعتقاد دارم گروه ما (مافیا) این دور شرورترین گروه گناهکاری بود. بیش از اینکه شبیه یک گنگ ایتالیایی و بر اساس مکانیزم سازمانی بازی کنیم، شبیه گنگ الکس و دوستان، آفریده ی آنتونی برجس و کوبریک بودیم و بدنبال "لذت از جنایت" و "گیج کردن بازی". ترسا هم بیجا نگفت که شبیه پسربچه هایی بودیم که ترقه بازی میکردیم :دی ارزیابی من نشون میده از این نظر تا حدود خوبی موفق بودیم و کیف کثیفی هم بردیم اتفاقاً. چند مثال از بازی غیر سازمانی ما:

1. اولین کسی که من بهش ایراد نسبتاً جدی در بازی گرفتم، صدرا بود. و اولین کسی که به من اتهام نسبتاً جدی وارد کرد و بی پروا گفت "عجله داری" هم صدرا بود!
2. شاید جدی ترین و پر کنایه ترین خطابه های آغاز بازی بین آرش و صدراست.
3. یاسین تقریباً تمام بازی اعلام کرده بود که من و آرش گناهکار هستیم و بنظرم از نظر ایجاد تعدد جناحین گروه ما در بازی (که یکی از اهداف اصلی ما بود)، بهترین نمایش رو یاسین داشت و دقیقاً طبق برنامه و اُستادانه بازی کرد.
4. تصمیم گرفتیم که رای صدرا، باعث اعدام آرش بشه، و آرش اتفاقاً خودش در این مسئله نه تنها راضی، بلکه نظراتش ایده پردازانه بود.
5. آرش در برهه ای از بازی و داخل تاپیک، یاسین رو تحت فشار قرار داده بود که چرا در مورد محمدحسین استاندارد دوگانه داری. همچنین آرش قبل از اعدام به من شک جدی وارد کرد.
6. من بر خلاف احتیاط مرسوم و عرف در مورد هم تیمی، کاملاً آشکارا و وقیحانه بارها در بازی اعلام کردم که "آرش مافیا نیست"، چون احساس میکردم اتفاقاً این حمایت آشکار بر خلاف الگوی ذهنی مخاطب از نسبت آگاهانه هست، و ذهن مخاطب رو از احتمال هم تیمی بودن ما دور نگه میداره.
7. صدرا روزی که اعدام شد من رو به دفاعیه آورد، که هنوز معتقدم تصمیم غلطی نبود و اتفاقاً اگر در چند موقعیت سرنوشت ساز کمی شانس هم با ما در این بازی یار میشد، شاید نتیجه نهایی بهتر میبود.

بصورت کلی این تجربه ی حدوداً 1 ماهه و آشنایی نزدیک تر با آرش، یاسین و صدرا خیلی برای من لذت بخش بود. معمولاً ساعات 1 تا 2 بامداد زمان ایده پردازی و شرارت پروری ما بود :دی از کمیستری خاصی هم که بین ما بوجود اومد خیلی راضی بودم.

آرش:

الان بهتر متوجه میشم که چرا از آرش بعنوان ایده پرداز یاد میشه. معتقدم "مغز متفکر" بازی ما در شب آرش بود. مثلاً یهویی کل روز نبود اصلاً، ولی موقع تصمیم برای انتخاب شلیک شب، یهویی با یه هیجان خاصی میومد و 1 ساعت تمام وسواس و ایده پردازی میکرد که x رو اگر بزنیم y اتفاق خواهد افتاد. تعداد شلیک های موفق ما در شب نشون میده که درست فکر میکرده چون بنظرم با اینکه مشورت جمعی میکردیم ولی آرش ایده های اصلی شلیک شب رو میداد. شاید یکی دو مورد فقط صدق نمیکرده که مثلاً یکیش ترسا بود که بیشتر من و یاسین فکر میکنم اون لحظه اصرار و اعتقاد داشتیم شلیک درستیه و از ترسا هم عذر میخوام بابت این قضیه. پسر فوق العاده باهوش و شرارت پردازی هم هست :دی در مورد بازی روزش من فقط یه نکته میتونم بهش بگم چون از هر نظر کامله آرش. هر بار قبل از اینکه نوشته ات رو ارسال کنی، یک بار بخون و بعد ارسال کن. این بهت این فرصت رو میده که بر خلاف دفعه ی اول و حین نوشتن، یک مرتبه دیگه تا حدودی از نگاه یک مخاطب سوم شخص به نوشته نگاه کنی و بعید نیست این مسئله باعث بشه اتفاقی شبیه قضیه شازده هم تکرار نشه اصلاً. خود اتفاق شازده هم خیلی حائز اهمیت نیست، بلکه انرژی ای که باید برای بازگشت به بازی پس از چنین اشتباهاتی به خرج بدی واقعاً ممکنه فرسایشی بشه برات. دقیقاً مثل امین اعتقاد دارم در یک دنیای موازی، با کمی شانس بیشتر، آرش میتونست از روی خود من هم رد بشه حتی در این بازی :دی به آرش ایمان دارم و این هم تیمی شدن و شناخت بیشتر ایمان ام رو دو چندان کرد.


یاسین:

من در فاصله زمانی بین دور دهم و یازدهم با پویا یک تماس تلفنی داشتم که در قسمت قابل ملاحظه ای از اون تماس، به بررسی بازیکن های اینجا پرداختیم. در اون تماس یادمه وقتی بحث یاسین شد، پویا گفت اینقدر به حس بازیش اعتقاد دارم که اگر مافیا باشم و بین دو گزینه x و y شک داشته باشم و از نظر منطقی x رو برای شلیک انتخاب کنم، اگر یاسین بگه مورد y رو بزن قطعاً y رو خواهم زد. این قضیه برای من ملموس نبود چون کلاً دو دور اینجا بازی کرده بودم و در یکی هم یاسین قاتل بود. این مسئله رو ولی الان با پوست و گوشت و استخوان درک میکنم حقیقتاً. وقتی شلیک اول ما نشست که محمد رضا بود، یاسین فردای اون روز یه سری اسم قطار کرد با نقش مربوطه. a و b فرقه. c و d قاتل. t کارآگاه. u پلیس. v شکارچی. به جرئت میگم اگر الان درست یادم بیاد، بالغ بر 70 درصد اون حدسیات درست بود. حین شلیک شب هم وجه منطقی و استراتژیک شلیک ها آرش بود. وجه حسی و شهودی یاسین. وجه سیاسی من :دی، و وجه هوش پنهان صدرا (که اینم توضیح میدم در قسمت خودش). از گل بودن یاسین بعد از ارتباط نزدیک تر اصلاً متعجب نشدم چون پیش تر از چنین چیزی مطمئن بودم حقیقتاً. خیلی خوش قلب و decent. اینجا فقط جا داره بگم از نظر سفید بودن و پنهان شدن در بیگناهان، بهترین بازیکن این بازی بود. یعنی بین گناهکاران بنظرم به ترتیب یاسین، محمدامین، فری بهترین بودند. خیلی لذت بردم از هم تیمی بودن باهات یاسین جان، و ببخشید مواقعی از بازی دچار معضل شخصیتی شدم و خلل ایجاد شد کمی :دی بهترین ها رو برات آرزومندم.


صدرا:

بنظرم صدرا پسر باهوشیه و الان بهتر میتونم این قضیه رو متوجه بشم. تنها کسی بود که فرضیه ی تیر به چاوش رو بی پروا مطرح کرد و از نظر ما خیلی منطقی نبود چون چنین مسئله ای ریسک داشت. از این نظر اول از همه جا داره بهش یه اعتبار خوبی بدم. مسئله ی بعدی اینکه کاملاً موافقم که از underrated ترین بازیکنان اینجاست. اگر حوصله و وقت داشته باشه و بازی کنه، چون کاریزمای نسبتاً خوبی داره اعدامش راحت نیست + اینکه نگارش تمیزی داره. اول بازی یه شک ریز بهش وارد کردم، جوری برگشت توی صورت ام که گفتم فردا اعدام ام! :دی در ادامه از همون حرکتش کلی سوء استفاده و چرخش اذهان در بازی انجام دادیم که تا یه جایی واقعاً چسبید. قویاً اعتقاد دارم اگر روزی که اعدام شد امتحان نداشت و میتونست بازی کنه، اعدام نمیشد و به بازی برمیگشت. در مورد خودش هم بخوام بگم، بر خلاف شلوغ کردن های ظاهری که نشون میده، خیلی پسر خوب و خوش قلبیه. و اتفاقاً خیلی هم صحبت و معاشرت باهاش لذت بخش. بصورت کلی هم 80 درصد مواقع نمیشه واقعیتش رو تشخیص داد، ولی یه زمان های 20 درصدی وجود داره که یهویی حرف های دلش رو میریزه وسط گروه مافیا و یه استیکر بچه هم میگذاره آدم دلش گریل میشه حقیقتاً از رقیق القلب بودن این بشر. بصورت کلی معتقدم اگر صدرا به شناخت بهترین از خودش برسه، بسیار باهوش و مستعد هست. اُمیدوارم بهترین ها برات اتفاق بیفته و دور بعدی هم با مدیریت بهتر زمان پتانسیل خودت رو نشون بدی.




2. گروه قاتل ها (داستان عامه پسند 1994)

2_edit_wsmj.jpg

ساموئل ال جکسون و جان تراولتا در داستان عامه پسند. نزدیک ترین چیزی که به ذهنم رسید و شاید اگر فرصت فکر بیشتر داشتم، مورد دقیق تر هم پیدا میشد. امین و محمد امین ترکیب جذابی از هوش، شرارت، و قریحه بودند. هر دو از باهوش ترین بازیکنان اینجا هستند و امین یکی از کاندیدای برترین در این زمینه. محمدامین هم که اُستاد شرارت و قریحه و شیطنت در بازی :دی چون اولین تجربه گناهکاری من در این سایت بود، تازه متوجه شدم که گناهکار چه دید باز و آگاهی به بالانس داره و خیلی زود ما تونسته بودیم افراد بازی و نقش شون رو تا حدود خوبی تشخیص بدیم، که امین و محمد امین از این نظر که خیلی دیر زوج شون کشف شد قابل تقدیر هستند. من فکر کنم فازی که امین و آرش به دفاعیه رفتند تازه متوجه شدم هم تیمی هستند و قبل اش امین رو با کس دیگه ای زوج قاتل یا فرقه میدیدم که اشتباه بود. اینکه هر دو به پایان بازی رسیدند که قطعاً تحسین برانگیز بود و دلایل مجزا هم داشت. مثلاً امین از این نظر قابل تقدیره که مثل خود من، روح حاکم بر بازی بعنوان گناهکار اون رو پذیرفته بود ولی اعدام نشد، که من الان کاملاً درک میکنم چقدر سخت و فرسایشی هست این مسئله. محمدامین بدین خاطر قابل تقدیره که فازهای آخر کاملاً احتمال بیگناهی هم براش وجود داشت، و مافیا نبودنش هم که قطعی شده بود در اذهان.

امین:

امین بنظرم بهترین بازیش نبود، ولی مشکلی که در مورد امین وجود داره اینه که هم خودش هم سایرین آگاه هستند که جزو elite های اینجاست و یه سندرم زیدان گونه ای همیشه بالای سرش هست. مثلاً امین سریعاً در ذهن خود من با دور قبلی خودش (که اعتقاد دارم سه سال یک بار چنین عملکردی در یک بازی ممکنه رخ بده) مقایسه میشه غافل از اینکه همین دور هم تا پایان در بازی بوده و البته موفق. هرولد بلوم یه نظریه ای داره به نام "اضطراب تاثیر" که واکاوی فروید وارانه ای در ادبیات هست از تاثیری که ادیبان گذشته بر ادیبان متاخرتر میگذارند و سایه ای که همیشه از اونها روی سر بعدی ها وجود داره و به مثابه ارتباط پدر و پسر از منظر فروید هست. مطمئن نیستم، ولی حس میکنم که اتفاقاً خود امین نحوه ی مدیریت این مسئله و گذر از گذشته ی خودش و بازتعریف هر بازی، مستقل از بازی قبلی رو تا حدی داره به خوبی انجام میده، ولی این تاثیر گذشته در قضاوت سایرین شاید اثرگذار باشه کاملاً. برای همین تکرار میکنم که درسته شاید امین به خوبی بازی قبلی خودش نبود، ولی در حال حاضر مقیاس ما آسمان هاست به خاطر کیفیتی که این فرد داره. فرق 10 و 9 هست شاید. و 10 و 9 ای که "امین" میگیره هم تا حدود خوبی از شایسته ترین و حلال ترین نمره هاست هر بار :دی موفق باشی همیشه چون هر بار هم از بازی باهات لذت میبرم هم خیلی یاد میگیرم.

محمدامین:

محمدامین از نظر من کاندید بهترین های این دور بود. دیر به بازی اضافه شد، ولی شدیداً هوشمندانه همه چیز رو مدیریت کرد. بسیار خوب القاء کرد که مافیا نیست، و احتمال بیگناه بودن رو هم برای خودش کاملاً باز گذاشته بود. بنظرم محمدامین نوع هوشی که داره نوع خاصی هست بین افراد اینجا که کمی توضیح میدم. توانایی تصمیم گیری های تاثیرگذار در زمان محدود تا حدود خوبی مُهر محمد امین هست. دلیل تحرکات مشکوکش در هر بازی و در زمان اواخر رای گیری هم دقیقاً همین هست :دی کاملاً حسی که ازش میگیرم اینه که داره در 60 ثانیه همزمان چرتکه میندازه که کی رو بفرسته دفاعیه، اگر اعدام نشد کی رو اعدام کنه، اگر اعدام شد فردای بازی خودش در چه موضعی قرار داره، و اینکه جواب مهدی رو چی بده فردا که نبرتش سر چشمه (=))). تمامی این مهندسی ها رو عموماً در زمان محدودی انجام میده یا لااقل این حس کلی من هست. بازیت واقعاً برای من رضایت بخش بود محمدامین جان. آفرین. و نکته هم فقط همون سعی بیشتر در راستای نگارش هست. چیز خاصی هم نیست و فقط با خود نوشتن و نوشتن و نوشتن حل میشه. اگر هوش ات رو بصورت بهتری عرضه کنی، تاثیر بیشتر و بهتری هم خواهی داشت.




3. گروه فرقه (لوکا 2021)

3_edit_z9h2.jpg

من نه تنها اعتبار خیلی زیادی به گروه فرقه در این بازی میدم، بلکه شخصیت هایی که براشون انتخاب کردم نه تنها شرور نیستند، بلکه برای خودم از دوست داشتنی ترین ها هستند. دو علت عمده هم دارم:

1. بدشانس ترین تیم گناهکاری در این بازی بودند (به خصوص سر قضیه نفوذی و قتل زودهنگام).
2. با کمترین میزان "شرارت"، بالاترین میزان "تاثیر" رو بین گناهکاران داشتند که بنظرم این شاهکار بود و در ادامه توضیح خواهم داد.

زمان تشخیص نفوذی طبق چیزی که متوجه شدم فوق العاده هوشمندانه بوده، و البته بدشانسی خروج اش اتفاق نامنتظره و عجیب. به خصوص که محمد بازیکن توانمندی هست و متاسفانه سعادت نشد بازیش رو بصورت کامل نظاره گر باشم. چیزی که فکر میکنم ممکنه به فراموشی سپرده بشه و باید خاطرنشان کنم اینه که اولین رای این بازی به آرش (پدرخوانده) توسط فری، و اولین رای اعدام این بازی به آرش و صدرا توسط عرفان داده شد. عملاً این دو نفر به نوعی جریان ساز کاملاً جدی براندازی ما در بازی بودند. و جالب اینجاست که بر خلاف سبکی که بعنوان مثال خود من این دور بازی میکردم و سرشار از غرض و شرارت بود، عرفان و فری خیلی بی غرض و موثر بازی کردند و کسی رو در بازی اذیت نکردند. تنها مورد شرارت شون گیرهای عرفان به مهسا بود که حاصلش 8 رای برای خودش بود و 3 رای برای مهسا. فری هم خیلی نجیب فقط آرش رو هدف قرار داده بود که خب اتفاقاً تشخیصش هم درست بود و حاوی غرض نبود. بدتر اینکه همین که آرش رو هدف قرار داد باعث شد خود من کثیف ترین غرض ها رو در این بازی در مورد فری انجام بدم که واقعاً هم شرمنده ام و عذر میخوام :دی مثلاً داخل پست 267 کاملاً داشتم طرح ریزی اعدام آینده رو برای فری انجام میدادم و اعتقاد دارم تا حدودی هم بازی پس از اعدام "صدرا" این ذهنیت من رو بصورت ناخودآگاه پذیرفت که فری مافیاست و من فرقه. موقع اعدام فری هم وقتی رای ام رو از روی فری برداشتم و به امین رای دادم، دنبال این بودم که فردا امین رو مافیا جلوه بدم که توطئه بدست مهدی و البته مقاومت خود امین خنثی شد :دی

عرفان:

بنظرم وجه بارز بازی عرفان "جنگندگی" و "صداقت" هست. مثلاً فردای روزی که رفته بود دفاعیه و اعدام نشد، در توجیه دفاعیه ای که نوشته بود مضموناً اشاره کرد که "چیزایی که گفتم صادقانه بوده و واقعاً حوصله ی بازی نداشتم." من اون لحظه متوجه شدم که عرفان عمداً دست گذاشته روی بی حوصلگیش و میگه "صادقانه" بوده منتهی بصورت کلی تایید نمیکنه که تمامی حرفاش صادقانه بوده یا ادعا نمیکنه که گناهکار نیست. متوجه شدم عرفان گناهکاره ولی دروغگو نیست. خود این قضیه ذاتاً باعث میشه وقتی گناهکار هستی ناخودآگاهت احساس کثافت ترشح کنه وقتی میخوای به چنین کارکتری مادام گیر بدی، برای همین من عرفان رو رها کردم. البته که به این معنی نیست که عرفان خودش نمیتونست داخل بازی بمونه، که قطعاً خودش همه رو حریفه ولی من از دید خودم و احساسات خودم در اون لحظه دارم صحبت میکنم. صداقتت باعث میشه گناهکار رقیب، بازدارندگی اخلاقی نسبت به تو پیدا کنه. یا حداقل این بازی این اتفاق برای من در قبال تو افتاد. اسم این پدیده رو میخوام "بایس معرفتی" نامگذاری کنم در این پلتفرم :دی مجموعاً بنظرم عرفان یکی از تاثیرگذارترین بازیکنان این بازی بود و دلایلش هم ذکر شد. نکته ای که میتونم بهش پیشنهاد کنم هم فقط کمی مهندسی و بهینه سازی هیجان در بازی هست تا به ضرر خودش تموم نشه.

فری:

و اما فری عزیز. فارغ از اینکه بنظرم یکی از بهترین بازی هاش رو شاهد بودم که بسی لذت بردم، یک وجه بارز فوق العاده در این بازی داشت که محل ستایش فراوان هست. فری به لحاظ منطقی و استدلالی، فقط کمی اواخر بازی مشکل داشت و تا 90 درصد، بدون خلل استدلالی پیش رفت که این از نظر من فوق العاده بود. اهمیت این قضیه هم از این روست که چنین بازیکنی رو اصلاً نمیشه از راه عادی شکار کرد و گارد بسته و منطقی باعث میشه بازیکن مهاجم بیشتر در خطر قرار بگیره که این اتفاق در برهه ای از بازی برای خود من در حال وقوع بود. نهایتاً هم خروج فری از بازی بیشتر بواسطه ی جریان آراء بود تا مشکلات استدلالی نوشته ها. نکته ای برای بهبود بازیش ندارم چون قبلاً هم اقرار کرده بودم که سبک بازی فری یکی از مورد علاقه های من هست :دی ضمن اینکه گناهکاری دست آدم رو میبنده و اجازه ی مانور رو محدود میکنه، و گر نه اعتقاد دارم فری با چنین عملکردی (دقیقاً این دور)، اگر در ادوار بعدی بیگناه باشه، کاندید بهترین بازیکن بازی خواهد بود. ضمناً یه پرستیژ خاصی هم در بازی فری هست که من واقعاً میپسندم.

لوکا هم فری هست و آلبرتو عرفان. فری به عرفان رای داد ولی عرفان به فری رای نداد نهایتاً :دی هر دو گل هستید ولی آلبرتو وفادارتر هست در قصه، و بخاطر این تفاوت جزئی باید عرفان باشه.



بیگناهان در ادامه ....
اگر عُمری بود.
 

FM

کارنیاموز مافیا
نوشته‌ها
735
پسندها
171
امتیازها
315
مدال‌ها
32
سلام.

کثر ما به غلط فکر میکنیم که انسان ذاتا موجودی منطقیه که دنیا رو همونطور که هست میبینه، در حالی که هر انسانی دنیا رو فقط از دریچه ذهن خودش میبینه. این بد نیست، کمک میکنه سختی های زندگی و تحمل کنیم، جزیی از غریضه زنده موندنمونه. اگر من از منطق 100 تشکیل شده بودم امید به زندگیم زیر صفر میرسید. در طول زندگی عقایدی برای خودمون میسازیم و از اون عقاید داستانی میسازیم تا کارایی که در زندگی انجام میدیم و برای خودمون توجیح کنیم. برای مثال اگر الان فکر کنی و مسیر ذهنیتو تا خوندن این متن دنبال کنی علاوه بر مسیر فیزیکی ای که طی کردی یک مسیر فکری هم داری که خوندن این متن و برات توجیح میکنه، همه چیز به نظر توجیح پذیره.

اما حقیقت اینه که ما نمیدونیم اکثر کارهایی که میکنیم دلیلشون چیه، تصمیماتی که میگیریم منشا اصلیشون بدون شک داستانی نیست که توی ذهنمون ساختیم تا خیال خودمون و راحت کنیم و به زنده موندن و روتینمون ادامه بدیم. چرا من هواوی و به شیائومی ترجیح میدم یا ایسوس و به اپل و.... ؟ از انیشتین و استیو جابز و ایلان ماسک بگیر تا من و تو، ذهن همه ما اکثرا یک پتانسیل رو داره و حماقت جزیی از ماهیت ذهن ماست.

آزمون انتخابی ویسن مثال خوبیه برای نشون دادن اینکه ما تا چه حد منطقی نیستیم. فرض کن یه دانشمند چهار تا کارت بازی میزاره جلوت. این کارتا مثل پاسورای معمولی نیستن، یک طرفشون یه عدده و طرف دیگشون یک رنگه. از چپ به راست یه 3 میبینی، یه هشت، یه کارت قرمز و یه کارت قهوه ای، بعد از چند دقیقه دانشمنده ازت میپرسه " من یک دسته کامل از این کارتا دارم، و یک قانون برای این دسته صادقه، اگر یک طرف کارت عدد زوج باشه، باید حتما طرف دیگش رنگ قرمز باشه. حالا از این چهارتا کدوم رو باید برگردونی که ثابت کنی من راست گفتم؟"

3-8-قرمز-قهوه ای، کدوم و برمیگردونی؟

این ازمون یکی از پیش پا افتاده ترین تستای روان شناسیه، به عنوان یک بازی منطقی هم یکی از آسون تریناست:دی

این تست و پیتر ویسن اولین بار در سال 1977 طراحی کرد و از اون جمعیت سابجکتای اون موقع فقط کمتر از 10 درصد جواب درست و دادن.

جواب؟ اگر جوابت 3 یا قرمز یا هشت یا قهوه ای بوده جز اون 90 درصد خنگی متاسفانه :)) ولکام تو ده کلاب:))

اگر سه رو برگردونی، چه قرمز باشه چه قهوه ای، چیزی و ثابت نکردی، چیز جدیدی هم یاد نگرفتی. اگر قرمز و برگردونی و یه عدد فرد ببینی، قانون قالب کارتها رو نقض نمیکنه. تنها جواب درست برگردوندن هشت و قهوه ای با همه، اگر اونور هشت قرمز باشه وجود قانون تایید میشه، اما ثابت نکردی که قانون جای دیگه ای شکسته نشده باشه. اگر قهوه ای پشتش عدد فرد باشه اطلاعات جدیدی بهت اضافه نشده، اما اگر زوج باشه میفهمی که دروغ گفته طرف. اون دو کارت تنها کارتایین که توشون جواب دارن. حالا همین ازمون و در قالب اجتماعی مطرح کن درصد کسایی که جواب درست بدن خیلی بالاتر از 10 میره.

به ازای هر برداشت منطقی درست چندین برداشت منطقی غلط داریم که رو کاغذ درست بنظر میرسن ولی موقع عمل اجزای تشکیل دهندش از هم میپاشن. و وقتی از هم میپاشن، متوجه نمیشیم. چون هر انسانی عمیقا دوست داره که همیشه حق با اون باشه و حتی عمیقتر اینکه دوست داریم همیشه خودمون رو از نظر اخلاقی و رفتاری در بهترین فرم ببینیم. برای رسیدن به این مقصود ذهنمون رو هرچقدر لازم باشه کش میدیم که اون تصویری که از خودمون ساختیم خراب نشه.

این تحلیل سه بخش داره : بایس های شناختی، هیوریستیک(اکتشافی، پی برندگی) ، و مغلطه های منطقی. این سه بخش اجزای تشکیل دهنده ذهن انسانن، مثل اعضای بدن، که تحت شرایطی عالی در خدمت مفید ما هستن. شوربختانه زندگی همیشه در شرایط ایده آل جاری نیست.

بایس های شناختی الگوهای قابل پیش بینی فکری و رفتاری هستن که منجر به نتیجه گیری های غلط میشن. خیلی ازشون در خدمت اعتماد به نفس مان و مانع این میشن که حس کنیم ما میمونیم :)) . داشتن تصویر مثبت از خود انقدر مهم شده برای انسان که در طول زمان ذهن مکانیسم هایی ایجاد کرده که بطور مداوم ما احساس خوبی نسبت به خودمون داشته باشیم. بایس شناختی منجر به انتخاب غلط، قضاوت بد و... میشه. برای مثال انسان دنبال اطلاعاتی و میگیره که عقاید خودش رو تایید کنه و اطلاعاتی رو که اون عقاید و به چالش میکشه و نادیده میگیره. به این میگن بایس تایید. کتابهایی که میخونیم یا تاریخچه بروزرمون شاهد این مدعاست، یک دموکرات به ندرت ویدعوهای بن شپیرو رو دنبال میکنه.

هیوریستیک ها میانبر های ذهنین که برای حل مسائل پر تکرار استفاده میکنیم. سرعت پردازش ذهن و بالا میبرن. اما بعضی وقت ها انقدر سرعت بالا میره که اصل قضیه رو نمیبینیم. به جای مسیر طولانی بررسی منطقی و قدم به قدم از هیوریستیک استفاده میکنیم که سریع تر به نتیجه برسیم، بخاطر همینه که توی ادوار قبل اشتباهات منطقی خیلی بیشتر بود نسبت به این دور. برخی از این هیوریستیکا رو یاد میگیریم و بعضی ها هم با رشد ذهن خودشون ایجاد میشن، یعنی با آپدیت فیزیکی ذهن اینام آپدیت میشن. وقتی هیوریستیک ها توی ذهن فعالن کمک میکنه ذهن مقرون به صرفه بشه و کمتر انرژی بسوزونه، اما وقتی فعال نباشن دنیا برامون ساده تر از چیزی میشه که واقعا هست. مثلا اگر یک مدت توی اخبار حمله ی کوسه ها پوشش داده بشه کم کم به این باور میرسی که کوسه ها از کنترل خارج شدن، در حالی که تنها چیزی که با قطعیت میدونی اینه که اخبار داره بیش از معمول به کوسه ها میپردازه.

مغلطه های منطقی مثل مسائل ریاضین منتهی به جای عدد با حروف طرح شدن، که توشون ممکنه یه مرحله رو جا بذاری یا برگردی سر خونه اولت و دور باطل بزنی بدون اینکه بفهمی. آرگیومنتای توی ذهنمونن که به نتیجشون میرسیم بدون اینکه تمام حقایق و در نظر بگیریم یا چون نمیخوایم در نظر بگیریم یا خودمون خبر نداریم که اطلاعاتمون تا چه حد محدوده. تبدیل میشیم به یک کارآگاه گیج. (نمونه بارز خودم توی دو فاز آخر این دور) مغلطه ها میتونن نتیجه تفکر (بیش از حد) خوش بینانه هم باشن، بعضی وقتا منطق درست و به زمینه غلط پیوند میدیم(محمد حسین در اتهامش به من) ، بعضی وقتا منطق بد و به حقیقت. یک نمونه ی رایج و معروف، مغلطه ی ذهن برتره، یا ارگیومنت از اثوریته، مثلا، اگر جایی بخونی البرت انیشتین نیمرو نمیخورده به مرور به خودت میقبولونی که بله نیمرو برای سلامتی مضره، کم کم به خودت میای میبینی دیگه نمیرو نمیخوری، بالاخره انیشتینه دیگه :دی پیش خودت میگی اگر کسی خیلی باهوش باشه همه تصمیماتش درستن که غلطه. تو نمیدونی اون شخص در اون لحظه به چی فکر میکنه.

این ها بطور خلاصه اشتباهاتی بود که زیاد توی این دور دیدم، دقیق یادم نیست که بیارم ولی خودمو مطمعنم که از مرگ ترسا به بعد هرکدوم از این اشتباهات و حداقل یک بار انجام دادم، بد نیست که به خودآگاهی برسیم در این موارد و سعی کنیم از زیر یوغ این اشتباهات بیرون بیایم، رسیدن به منطق 100 غیر ممکنه ولی مهم میل به مقصوده، جاری بودن در مسیر درست.

در ادامه توی تحلیل نفرات هم اگر یادم اومد از کسی میگم.
 
Wooden
نوشته‌ها
255
پسندها
132
امتیازها
145
مدال‌ها
19
[قسمت پایانی: بیگناهان]

در قسمت قبلی قول داده بودم که به دلایلی که ذکر شد، وقت بیشتری روی آنالیز فردی بیگناهان نسبت به گناهکاران بگذارم، که اُمیدوارم حاصل اش رو با تمامی نواقصی که داره از من بپذیرید چون محتوای این نوشته قطعیتی نداره و تنها نظرات من هست که عضو کوچکی از شما هستم. بابت این تفصیل بازتر بیگناهان هم از گناهکارها عذر میخوام، چون فکر میکنم با توجه به تلاشی که در این بازی داشتند بخاطر ناآگاهی، حداقل شایسته ی پرداخت بیشتر در تحلیل هستند. نوشته ی من در مورد بیگناهان، بخاطر حجم، در دو پست ارسال میشه و از اونجایی که آخرین نوشته های من در مورد این بازی هست هم پیش تر با این مقدمه شروع میکنم که خیلی از حضور در کنار شما (کل بازیکنان و گاد) و دو بازی ای که در این دو ماه داشتم لذت بردم. بدون ذره ای اغراق بسیار آموختم، و لحظات شیرینی رو تجربه کردم. احتمالاً بواسطه مشغله های شخصی تا اواخر تابستان یا اوایل پاییز نتونم بازی کنم، و خیلی دلتنگ لحظات و هیجان بازی با شما خواهم بود در این مدت. اگر اذیتتون کردم (به خصوص در نقش گناهکاری)، عذر من رو بپذیرید.


گروه بیگناهان (دلاوران چالدران - 893 خورشیدی :دی)

4_edit_bccn.jpg

اعتقاد دارم عدم پیروزی بیگناهان در این بازی تا حد خوبی متاثر از کمبود امکانات نسبت به رقبای گناهکار (ارتش عثمانی :دی) و بدشانسی بود، و گر نه گاهاً لحظات شایسته ای رو در این بازی به یادگار گذاشتند. اشتباهاتی داشتند که شاید مهمترین اشتباه "اعدام امین خلفی" بود، منتهی بصورت کلی بدشانس هم بودند. مثلاً بواسطه ی ضد ضربه بودن نسبی نقش های قاتل و فرقه، و همچنین وجود نقش پدرخوانده و دکتر لکتر، مکانیزم نقش خیاط که توسط پلیس قابل ردیابی نبود، و تروریستی که کاملاً شلیک بهش برای قاتلین بازدارندگی ایجاد میکنه، بالغ بر 90 درصد کشته های شب از بین بیگناهان بود. درسته که خیل عظیمی از این کشته ها از بین بازیکنان غیرفعال بودند، ولی همین برتری نفری رقبا در عین ناآگاهی بیگناهان، عرصه رو به لحاظ روانی بر بیگناهان تنگ کرد و همچنین راه های ممکن برای پیروزی رو محدودتر. البته فراموش نکنیم که در شب باید از نقش کارآگاه هم بهتر استفاده میشد با توجه به قدرت عجیبی که داشت و این ربطی به گناهکاران نداشت. مسئله ی بعدی که کار رو برای بیگناهان سخت تر هم میکرد عطوفت نسبی گناهکاران نسبت به بکدیگر در فاز روز بود :دی بعنوان مثال من وقتی ترسا رو در بازی مورد هجوم قرار میدادم، و امین هم همراهی میکرد، کاملاً آگاه بودم که امین گناهکاره و از این همکاری با امین لذت میبردم که نمیدونم امین هم چنین تصویری داشت در اون لحظه یا نه :دی در واقع در لحظات خوبی از بازی گناهکاران برای بیرون دادن بیگناه در روز هم با یکدیگر همکاری میکردند. مثال دیگه وقتی که من رای اول رو به چاوش دادم، تقریباً تمامی گناهکاران رای بعدی رو به چاوش دادند تا از بازی خارج بشه چون با وجود اینکه در بازی کلی بهانه میاوردیم در موردش، همگی "میدونستیم" بیگناهه و وجودش در بازی به منفعت گناهکارها نیست. مجموعاً بازی بیگناهان از نظر من رضایت بخش بود و بهشون خسته نباشید میگم.



امیر:

در مورد امیر از نظر من عدم درک شیرین در این جمع وجود داره که دوست دارم بازش کنم از دید خودم. دلیلش هم اینه که بدون تعارف و دورویی، حداقل در ذهن خودم اعتماد به نفس خوبی در این زمینه دارم و خودم رو فرد مناسبی برای واکاوی این قضیه میدونم، چون به نسبت خوبی از سن 25 سالگی به بعد کانسپت "زبان" چه از دیدگاه هستی شناسانه، و چه از نظر نوع روایی و تاثیر ثانویه در بسترهای گوناگون، یکی از دغدغه های اصلی و تا حدودی آکادمیک ام بوده. اینجا وقتی در مورد نوع بازی و شخصیت امیر صحبت میشه، دو کلمه پر کاربردترین ها هستند: "منطق و استدلال" و "سیاست". در مورد اولی از بهترین هاست، بدون ذره ای شک. بهترین در این جمع رو هم نمیتونم واقعاً انتخاب کنم چون بنظرم 5 نفر در این جمع (که نام نمیبرم جز امیر) "از نظر این فاکتور"، بهترین های این جمع هستند و همگی هم با اختلاف خیلی جزئی در "نوع استفاده"، در یک سطح عالی قرار دارند. پس نقطه ی تمایز واقعی امیر کجاست؟ به کلمه ی دوم برمیگردم یعنی "سیاست". از شما درخواست دارم کمی فکر کنید که دفعه ی نخستی که امیر در ذهن شما "سیاستمدار" به نظر رسیده، بر چه اساس به این رسیدید؟ بعد از اینکه به این کمی فکر کردید پاراگراف بعدی رو بخونید خواهشاً.

سیاست واژه ایست که در تصویر ذهنی اکثر افراد گره خورده با یک هوش توام با پلیدی در مواقع نیاز، و توانایی استفاده از این مسئله در جریان سازی. در ابتدا تصحیح میکنم که این تصویر کلی صحیح نیست، چون سیاست کاملاً میتونه در خدمتی نیک واقع بشه و اتفاقاً بر خلاف ماهیت به ظاهر پلید، توانایی جلوگیری از تخریب رو به ارمغان بیاره. مثال ساده ای میزنم: دوستی (سپهر) به شما در مورد دوست دیگرتان (عزت الله پورقاز) ناسزا میگوید. پس از این واقعه شما دو انتخاب دارید: 1. به عزت الله ماجرا رو بگید، تا وفاداری و صداقت در قبال دوست خود داشته باشید 2. با سیاست پیشگی به عزت الله نگویید، تا آتشی افروزی نشود (سعدی هم موافق این بوده گویا :دی).

قطعاً نه مسیر نخست غلطه، نه مسیر ثانی. انتخاب با شماست. فقط محض این گفتم که وجه بازدارنده و از دیدگاهی مثبت سیاست رو هم باز کرده باشم.

قسمت اعظمی از این مفهوم مرموز سیاست، بصورت خلاصه برمیگردد به استفاده یا عدم استفاده ی درست (به لحاظ مکانی و زمانی) از "زبان". به همین خاطر هم مفهوم rhetoric (در فارسی ترجمه شده "بلاغت"، که از نظر من با تصویر کلی که از این واژه در غرب وجود داره تا حدودی متفاوت هست) که مفهوم کهنی در مقیاس طول تمدن بشر هست، بیش از اینکه یک مفهوم ادبی باشه، یک مفهوم "سیاسی" هست. در مورد هر کسی میشه به نقطه ی اصلی و ریشه ای قدرتش رسید، و از نظر من اینجا هیچکس به اندازه امیرحسین ابطحی از قدرت زبان و کلمات و تاثیر ثانویه آنها آگاه نیست. امیر نه تنها احاطه ی خوبی به زبان از نظر دایره ی واژگانی داره (که باعث میشه "دقیق تر" باشه و مانور ایراد بهش محدودتر)، بلکه کاملاً میدونه که چه موقعی باید از چه کلماتی بصورت استراتژیک استفاده کنه تا در نقطه ی زمانی x که پیش بینی کرده، حاصلش رو برداشت کنه. هنر متمایز امیر این هست و دقیقاً همین مسئله اون رو تبدیل به یک "سیاستمدار" واقعی کرده که در بازی هم حس میکنید و این قدرت رو به درستی متوجه شدید. من فقط سعی کردم ریشه ی قضیه رو باز کنم.

در این بازی هم فوق العاده بودی امیر جان. چی میتونم اضافه کنم اصلاً به این عملکرد عالی؟ اصلاً مگه در حد کامنت در مورد شما هستم من؟ :دی بسیار باهوش و ظرافت لیست ها فاز به فاز آپدیت میشد. انتظار دیگه ای هم نمیرفت از امیر و میدونستم که گیر میفتم دیر یا زود :دی مخلصم :گل:



مهدی:

یک سری بازیکن elite اینجا هستند (حدوداً 6 نفر)، که هم ما از کیفیت اونها آگاه هستیم و هم خودشون قطعاً این رو میدونند پس تعارف در این مورد رو بیجا میدونم و حرف ام رو میزنم. مهدی یکی از این بازیکن هاست. و از اونجایی که این اعضای elite از نظر کیفی همگی تقریباً در یک سطح قرار دارند و فقط نوع و مکانیزم بازیشون متفاوت هست، شبیه باشگاه های بزرگ اروپایی هستند که بیشتر از روی سلیقه میشه بهشون علاقمند شد چون همگی با کیفیت هستند. در بین بازیکنانی که باهاشون تا اینجا بازی کردم، مهدی تا این لحظه و پس از دور یازدهم، بازیکن مورد سلیقه ی من هست. فاکتورهای زیادی دال بر کیفیت مهدی وجود داره، از هوش و استدلال و کاریزما که هم مهدی داره هم اون 6-5 نفر دیگه در یک سطح عالی. ولی این ها دلایل علاقه من به بازی مهدی نیست، بلکه مهدی مورد علاقه ی من هست چون وسواس داره و "بسیار تمیز" بازی میکنه که این وسواسی بودن که کاملاً درک میکنم خانمان برانداز هم هست، برای من بسیار قابل تحسین و ستایش هست اتفاقاً. معتقدم کمتر کسی اینجا میتونه وقتی بیگناه میشه، چنین اتوکشیده، تمیز و دقیق مو رو از ماست بکشه و کمتر کسی هم میتونه وقتی "قاتل" میشه این حس رو القاء کنه که شخصیت "جک" در اثر سال 2018 لارس فون تریه (روانپریش دوست داشتنی :دی) هست.

مهدی بنظرم در نیمه ی نخست این بازی در حد انتظار نبود ولی در نیمه ی مربیان و به خصوص در دقیقه 90 شاهکار کرد :دی در مورد نیمه ی نخست بیشترین ایرادی که بهش وارد هست اینه که با وجود دقت و زمانی که روی بازی میگذاشت، بر خلاف قدرت و کاریزمای خوبی که داره، به بازی جریان نمیداد و تا حدودی برآیندش در بازی خنثی بود. از اونجایی که تقریباً روح بازی بعنوان بیگناه مهدی رو پذیرفته بود، از نظر من باید در اون مقطع سکان هدایت بیگناه ها رو بدست میگرفت. اشتباه بد دیگه ای هم که در اون مقطع داشت اعدام امین خلفی بود، چون هیچ عذری رو در مورد اون اعدام از بیگناه ها من نمیپذیرم و بنظرم واضح بود خلفی بیگناه هست. و مهدی از اونجایی که میدونه هر رای خودش 3 برابر آراء من و سایرین در بازی تاثیر داره و جریان ساز هست، باید در دادن رای کمی خشم رو فروکش میکرد و شکیبا عمل میکرد. از این ها که بگذریم، نوعی که ارتباط من و یاسین رو در بازی کشف کرد "شاهکار" بود بنظرم و این میخ آخر بر تابوت مافیا شد. اینقدر ظرافت و نحوه ی دقت اش در پیدا کردن این ارتباط رو دوست داشتم، که تصمیم گرفتم اون اشتباهاتی که عنوان کردم رو اصلاً لحاظ نکنم در ذهنم و بگم درود بر تو بابت این عملکرد به خصوص در اواخر بازی.

توصیه آخر اینکه مهدی به لحاظ "دافعه و قدرت بازدارندگی" در بازی، بهترین بازیکن این جمع هست. مثلاً من واقعاً تا وقتی مجبور نشم، اصلاً برام دلپذیر نیست که سمت مهدی برم چون کاملاً محتمل هست که خودم و قایق و همه ی زندگیم غرق بشن. فقط برای اینکه این قدرت به ضرر خودت نباشه، حواست رو بیشتر به نوع اتهام هایی که بهت زده میشه جمع کن بنظرم. و مثلاً آگاه باش که اینقدر رای دادن بهت ترسناک هست که اگر امین خلفی گناهکار بود واقعاً دلیلی نداشت بین این همه آدم تو رو انتخاب کنه. در مورد اتهاماتی که بهت زده میشه شکیبا باش و لزوماً حس غرض ازشون نگیر. موفق باشی



چاوش:

در یک کلمه Genius! :دی اولین پستش رو که در بازی داد، به پویا پیام دادم گفتم "خوشم اومد، قشنگ در لفافه بهم گفته خر خودتی!". بعد از بازی اخیر بسیار شیفته محمد شدم، و دلیلش هم فراتر از بازی فوق العاده اش، انسانی هست که خودش باشه. بازی و تصمیمات و کلام و... فارغ از هر چیز، هر بار به من اجازه شناخت نسبی خود افراد رو هم میده و ارزیابی من اینه که محمد قطعاً از "با اخلاق ترین" افراد این جمع هست. این بدین معنی نیست که سایرین بی اخلاق اند (خودم از همه بی شرف تر هستم)، ولی محمد طبق آنالیز من قطعاً با اخلاق و گل هست :دی به خودم هم مربوطه :دی

هوش فراوان، سیاست کم، هنرمند در القای حس خوب و پایدار در بازی. اولی که نیاز به توضیح نداره. دومی رو نداره که البته همین که دومی رو نداره باعث میشه سومی رو داشته باشه، چون حسی که به بازی میده صادقانه هست و به دل مینشینه وقتی بیگناهه. تقریباً تمامی تلاش های گناهکاران در این بازی (از جمله خودم)، برای گناهکار جلوه دادن محمد بی اثر بود چون محمد "قابل باورتر" از ما بود. و همه ی اینها در حالی هست که ما در راستای سیاه نمایی محمد 10 برابر تلاش خودش در راستای سفید نمایی رو انجام دادیم. تازه اصلاً اگر تلاشی در این زمینه کرده باشه که بعید میدونم ...

این ابرکامپیوتر از نظر من خیلی نیاز به توصیه خاصی نداره. دو مورد رو عنوان میکنم. گاهی نیاز داری ساده تر فکر کنی که میدونم برای آدم باهوشی چون تو باید سخت باشه. دوم اینکه قویاً توصیه میکنم قبل از ارسال هر نوشته، حتماً تا پست آخر قبل خودت رو بخون. مثلاً من مطمئنم مهدی وقتی پستش رو نوشته، اول برمیگرده تاپیک رو رفرش میکنه، بعد پستش رو ارسال میکنه. برای همین میگم از آدم وسواسی خیلی خوشم میاد :دی این به تو اجازه میده کمتر گیر بهت وارد بشه داخل بازی و اشتباهاتت کمتر بشه. درسته که حس و بازیت اینقدر قوی هست که گیرها فایده نداره، ولی تفاوت اینکه تو تا دم اعدام رفتی ولی مهدی نزدیکش هم نشد بنظرم همین وسواس بود، در حالی که هر دو مشخص بود مثل اشک چشم پاک و بیگناه هستید در این بازی.

در مورد پست 323 هم یه توضیح مختصر بدم. محمد "با فاصله خوبی از دیگران"، اولین بیگناهی بود که در بازی تا حدود خوبی گناهکاران رو تشخیص داد. برای همین بهش گفتم genius :دی من وقتی اون پست رو دادم، نمیخواستم بگم چاوش گناهکاره، میخواستم به چاوش بگم میتونم با کلمات بهت حس خوب بدم. مهندسی اون پست هم به این صورت بود که با یک "دروغ" شروع شد، و با اقرار به دروغ (غلط میکنید با 7 جد و آبادتون :دی) تمام شد. اون موقع گفت حس خوب گرفتم و حس کردم تونستم روی مغزش کار کنم، منتهی داخل گروه گفت هنوز بهم حس بد داشته که جای تقدیره. بصورت کلی ولی دلیل ام در اون پست این بود که بگم زبان پدیده ی به شدت فریبنده و مکاری هست و بهش اعتماد نکنید. برای همین هم گفتم اون نوشته رو خارج از جریان بازی من بخونید و رد بشید.

خیلی از خودت و شخصیتت و بازیت لذت بردم محمد. موفق باشی



سایر افراد در ادامه ...
 
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
399
پسندها
118
امتیازها
405
مدال‌ها
27
بخش دوم، پایانی


بچه مثبت‌ها (فرقه)

همه از علاقه‌ی من به فرقه و نقش‌هاش آگاه هستن، از نظرم هم در ذات، قوی‌ترین تیم در مافیاست؛ به این علت که غیرقابل ردیابی‌ـه تا حد خوبی بازی‌ش و کسی هم بر ضدشون نیست. مثلا همه ضد مافیا هستن. مافیا ضد قاتله. اما هیچ‌کس واقعا ضد فرقه نیست تا حداقل اواسط رو به انتهای بازی. این آرامشی که فرقه داره، در کنار این‌که می‌تونه آدم‌های بی‌گناهی که شاید سفید شدن رو هم جذب کنه، تیمی رو تشکیل می‌ده که بیش از این‌که بر روی اتفاقات شب متمرکز باشه، سعادتش رو در یک بازی روان‌شناسانه جست‌وجو کنه. سر همین بازی‌هایی که تیم فرقه هم درشون وجود داره، صرف نظر از این‌که نقش خودم چی هست برام جذاب‌تر از بازی‌هایی هست که این تیم نیست.

فرقه‌ در این دور اما اسلحه‌ی سری دومش رو - جذب - خیلی زود از دست داد. من البته نمی‌پسندم این وجود نفوذی و این‌که فقط فرقه بتونه نفوذی رو جذب کنه. تقریبا زهر فرقه رو گرفته این. چون برای منِ جادوگر بیشتر این اهمیت داره که در این برهه از بازی جذب چه کسی به ما کمک می‌کنه - بازی رو هم پیچیده‌تر می‌کنه این - تا این‌که صرفا بگردم پیدا کنم ببینم گاد کی رو برام تعیین کرده که جذب کنم. و به نظرم این‌که فرقه چندان در بازی زهردار نبود و شانس بردش هم بسیار بسیار کمتر از بقیه تیم‌ها شد، ناشی از ذات نوع جذب و نفوذی بود.

در بازی تیمی فرقه، من تا حد خوبی رها بودن می‌بینم. قدرت تیم‌های گناهکاری خبیث (مافیا و قاتل) زیاد بود و اهداف بی‌گناهان ناخودآگاه در راستای اهداف فرقه قرار گرفته بود. شاید عرفان با یک شروع بهتر می‌تونست بازی موثرتری داشته باشه و از این نظر بازی برای بی‌گناهان هم بالانس‌تر می‌شد. اما در هر صورت، من فکر می‌کنم که تیم فرقه بازی قابل قبولی رو به عنوان یک تیم ارائه داد و در فاز تیمی نمره‌ی خوبی می‌گیرن.

فری: در چند سال پیش، من دوستانی داشتم که همگی دانشجوی رشته موسیقی بودند. یک تفریح ما با این آدم‌ها این بود که در دورهمی‌ها، یک موسیقی (بی‌کلام) پخش می‌شد، بعد آدم‌ها هر کدوم می‌گفتند در حین شنیدن موسیقی چه تصویری در ذهن‌شون تداعی می‌شه. یک نوع سینتزیا آگاهانه رخ می‌داد. در اکثر مواقع هم به طرز عجیبی تصویری که در ذهن آدم‌ها زنده می‌شد، به هم شبیه بود. درباره‌ی فری، برای من چیزی برعکس اتفاق می‌افته. شخصیت فری برای من تداعی کننده این موسیقیه. ساده، عمیق، مشتاق. فری تا قبل از اعدام ترسا، به نظرم با اختلاف خوبی بهترین بازیکن بازی بود. داشت از دو ویژگی اول استفاده می‌کرد. سادگی باعث حس مثبت به بازی می‌شد و عمیق بودن ذاتی شخصیتش، باعث می‌شد که درک درستی از بازی داشته باشه و موضع‌گیری‌هاش صحیح باشه. بعد از مرگ ترسا، فری یک اشتیاق زیاد پیدا کرد به تغییر در بازی. که این اشتیاق هم ریشه در این حس داشت که باید بی‌گناهان رو نجات داد. برای همین تصمیم گرفت بیشتر به عمق بره. دلیل این‌که فری در دو فاز آخر درک نشد، در نظر من بیش از حد به عمق رفتن بود. اشتباهش در قبال رای به صدرا از همین ناشی می‌شد. دفاعیه‌ش که گفت: «برید این کتاب رو بخونید بفهمید چرا اشباه کردم.» هم باز از همون‌جا بود. ناگهان تیپ فری در بازی شبیه به روشن‌فکرهای اروپایی در قرون‌وسطی شد. آدم‌هایی جدا افتاده از اجتماع و درک نشده. در نهایت فکر می‌کنم همین دلیل هم باعث اعدامش شد. توسط هیچ‌کس (حتی گروه‌های گناهکاری) درک نشد، در نتیجه به عنوان گناهکار (وصله‌ی ناجور) اعدام شد.
شاید بهترین چیز برای فری اینه‌که برگرده به زمین و با مردمان با زبان خودشون حرف بزنه. همون‌کاری که در فازهای ابتدای بازی انجام داد. این الگوریتم در بازی فری در دورهای قبلی هم به یاد من می‌آد. وقتی در شروع با مباحثی مثل اشتباهات زبانی (یک دور بحثی با امیر داشت کلا در رابطه با این بود)، بحث رو شروع می‌کرد و بعد بازی بر می‌گشت به خودش. بعد که فشار اجتماع زیاد می‌شد، بر می‌گشت به زبان معیار در بازی.
من فکر می‌کنم فری شاید نیاز به پیدا کردن یک روش عمومی‌تر برای بیان چیزهای عمیق ذهنش داره. جدا افتادن در روان حاکم بر بازی منجر به حذف می‌شه.

در جمع‌بندی من بازی فری رو در این دور بسیار دوست داشتم و به نظرم منهای اتفاقات دو فاز آخر بهترین بازی تمام ادوارش رو انجام داده. که این ۱۵ درصد بازی‌هایی هست که در ادامه قابلیت انجام‌شون رو داره.


عرفان: عرفان درحال حاضر در مرحله‌ی نپذیرفتنه. :دی مرحله‌ای هست که آدم‌ها از شرایط به این علت که اون‌طور که پیش‌بینی می‌کنن نمی‌شه، شاکی می‌شن. من منطق عرفان رو می‌فهمم و این‌که چرا در بازی عصبی می‌شه و کاملا درسته. منتها در چند دور اخیر، ثابت شده که این شیوه برنده نیست. علت عصبانی شدن، تصور دنیا به عنوان یک دنیای ایده‌آله. اگر حین دیدن فینال جام‌جهانی، تلویزیونت می‌ترکه و تو عصبانی می‌شی، به این علته که در ذهنت دنیایی رو تصور کردی که تلویزیون‌ها درش نمی‌ترکن. وقتی دنیا پایین‌تر از انتظارات ظاهر می‌شه، عصبانی می‌شه. درحالی که دنیا این‌طوری کار نمی‌‌کنه. تلویزیون‌ها می‌ترکن، آدم‌ها اشتباه می‌کنن، غیر منطقی می‌شن و شرایط متفاوت می‌شه. به نظرم از مهم‌ترین چیزهایی که می‌تونه سعادت عرفان باشه، اینه‌که عصبانیت رو به خودآگاهش بیاره و پرورش پیدا کنه. این سلاح مخفیه.

هر چند عرفان بعد از دفاعیه‌ش، و پست من دیوونه‌م، بازی‌ش دچار تغییر دل‌پذیری شد و انگار که دوباره تبدیل شد به عرفانی که می‌تونه باشه. (و باید باشه) کاری که کرد در کنار گذاشته شدن از بازی (به واسطه‌ی مهندسی زمان‌هایی که به بازی می‌اومد و حضور نداشت) عالی بود و کردیت زیادی می‌دم به‌ش. اگر فری هم همین کار رو می‌کرد در دو فاز آخر، احتمال اعدامش به شدت کاهش پیدا می‌کرد. با این‌که شانس پیروزی فرقه پایین‌تر از قاتل و مافیا شده بود، اما به خاطر رای ریسکی فری به عرفان و بازی فاز آخر عرفان، کاملا این امکان وجود داشت که اگر بازی زور اعدام مافیا و بعد قاتل رو پیدا می‌کرد (چون تقریبا شناسایی کرده بود) فرقه حتی با تک بازی عرفان برنده بازی می‌شد.
من فکر می‌کنم عرفانِ تلاشگرترین، نیازه که هدفمندی تلاش رو هم به بازی‌ش اضافه کنه. تلاش هدفمند یعنی مثلا چاوش با یک پنجم تلاش در بازی اما هدفمند و درست، تاثیری که تولید می‌کنه بسیار زیادتر از مثلا امین هست وقتی ۱۰ برابر داره تلاش می‌کنه. هدفمندکردن تلاش به آینده‌نگری نیاز داره مثل یک شطرنج‌باز که حرکات بعدی رو هم پیش‌بینی می‌کنه؛ و غالب شدن احساسات منفی - مثل عصبانیت - مانع این می‌شه. در راستای این‌که عرفان شبیه به کدوم شخصیت هست، به یادم اومد که هیچ شخصیت خلاق و منحصر به فردی بیشتر از کاراواجو شبیه به‌ت نیست.

روح معترض و غضبناک کاراواجو نیز به اندازه آثارش مهم است و سرمشقی برای هنرمندان ناآرام و ضد بورژوا است. او مرد شب‌ها بود. با شمشیری به کمرش در تاریکی سایه‌ها پرسه می‌زد و می‌نوشید و همراه روسپیان و تیغزنان درگیر دعوا می‌شد.


بی‌گناهان


شاید این سخت‌ترین بازی باشه که یک تیم بی‌گناهان در ادوار مافیای ما انجام داده. بی‌گناهی در ذات گیج‌شدگی زیادی داره و در بازی با اکثریت گناهکار و مریض، این تا حد جنون ادامه پیدا می‌کنه. بازی‌های بی‌گناهی به شکل تکی زیبا و درست بوده. اما شاید هم‌بستگی کافی وجود نداشت. دلیلش هم به نظرم بخشی از این بود که بازی‌های فردی بر بازی‌های تیمی غالب بود.

چاوش: بی‌گناهی چاوش بسیار قدرتمنده به این علت که منطبق بر طبیعت وجودی‌ش هست. چاوش در بی‌گناهی، زندگی‌ش رو بازی می‌کنه به نظرم و به همین علته که باورپذیره و در دادن حس خوب موفق. بازی چاوش دو بال منحصر به فرد داره. هوش و راستی. اولی احتمالا وراثتی بوده، اما دومی کاملا اکتسابیه. یا به بیان بهتر محافظت کردنی. :دی به این هم بر می‌گرده که چاوش نه برای بازی زیبا می‌آد، نه چندان برای برد و نه هیچی. این‌که می‌گم نمی‌آد به این معنیه که برای هیچ‌کدوم از این‌ها خودش رو تغییر نمی‌ده و همینی که هست رو بازی می‌کنه. به همین خاطر چیزها درسته در مغزش پیچیده هستن، اما در پیرامونش ساده می‌شن. مثلا همه به سادگی می‌دونستن بی‌گناهه، اما اوضاع در اطراف بقیه پیچیده‌تر بود. در ذهن من هم برنده‌ست. چون سادگی برنده‌ست. :دی با توصیه‌های دیگران هم مخالفم. به نظرم همین فرمون خودت رو برو جلو. چاوش نیاز نداره در مافیا بهتر باشه. مافیا به چاوش نیاز داره تا زیبا باشه. :دی تصمیمات، ایده‌ها و نوع واکنش‌هاش در بازی درست بودن همگی و رایش به یاسین رو هم درک می‌کنم کاملا. فدای سرش. :))




مهدی: مهدی در نیمه‌ی دوم بازی تقریبا تلاش‌گرترین بی‌گناه بازی بود. موضع‌هاش درست و کامل‌ترین دید رو هم به کلیت بازی داشت. مهم‌ترین کاری هم که در بازی کرد این بود که بی‌گناه‌ترین فرد بازی بود تقریبا و از همون اول هم این رو ساخت. دفاعش از چاوش هم درست و به نفع بی‌گناهان بود. شاید توصیه‌ای که چاوش به‌ش کرد درست بود تا حدی. بهتره یک مقدار از خودش فاصله بگیره. از نظر اقتدار و وجهه و این‌ها. هر چند جای مهدی بودن بسیار سخته. همیشه انتظارات اطراف بسیار بالاست، اما انتظار خود مهدی از خودش بسیار بالاتر و کمر شکنه. کمال‌گرایی از یک حدی بیشتر بر می‌گرده توی صورت خود آدم و آدم رو فلج می‌کنه. یک نمونه‌ش به نظرم پست‌هایی بود که مهدی می‌داد و می‌گفت به اعصابش تجاوز شده و فلان و فلان و این‌ها. این‌ها انتقادهای مهدی از خودش بود. منتها این‌قدر شدید بود که باعث می‌شد جایگاهش در بازی رو هم از نظر تاثیرگذاری متزلزل کنه.
من فکر می‌کنم پرش بیشتر مهدی و حتی فراتر رفتن از اینی که الان هم هست (که فوق‌العاده‌ست)، در ورژن ۲ خودش اتفاق می‌افته. الان مهدی مدل ورژنینگش این‌طوریه که ورژن ۱ هی داره ورژن‌های جزیی می‌خوره. ۱.۹، ۱.۹.۱، ۱.۹.۹ و این‌ها. ورژن ۲ یک تغییر بنیادینه. و اون به نظرم کاهش کمال‌گرایی، بالاتر رفتن از خود و محیط شدن بر بازیه. مهدی هم در ذهن من برنده‌ست.



ترسا: ترسا از نظر من بیشترین رشد رو در این بازی نسبت به بازی قبل داشته. نمودارش نمایی‌ـه. لحن، نوع فکر و حسی که می‌داد درست و خوب بود. پست‌هاش بعد از اعدام خلفی کاملا بی‌گناهانه، خوش حس و موضع‌گیری‌هاش هم درست بود. در ذهن من از اون‌جا به بعد بی‌گناه شده بود. ترسا در ذهن من شبیه به یک نویسنده‌ی با استعداد اما تازه‌کار هست، این نویسنده‌ها در ابتدای نوشتن، مخلوطی از یک یا چند نویسنده رو می‌شه در نوشته‌هاشون پیدا کرد. (حتی داستایوفسکی هم داشته این مرحله رو) ترسا به نظرم در این مرحله و در جست‌وجوی پیدا کردن شیوه‌ی بازی مخصوص به خودش هست. دلیل طولانی شدن پست‌هاش هم همین بود به نظرم. شما وقتی ۱۰ نوع چیز بخوای بریزی تو ظرف سالاد، حجمش بیشتر می‌شه خب. :دی توصیه‌ی خاصی برای این بخش ندارم. چون در گذر زمان حل می‌شه. ترسا هم بسیار باهوشه و این اتفاق احتمالا در دو دور دیگه می‌افته. اما تا اون موقع شاید این خوب باشه که پستی رو که می‌نویسه، ویرایش کنه. اگر می‌بینی حذف چیزی از جمله به فهم اون توسط مخاطب آسیب نمی‌زنه (حتی اگر سخت بفهمه هم) حذفش کن. به بی‌رحمانه‌ترین حالت ممکن. کوتاه و مختصر اما پر مغز صبحت کردن، بسیار بسیار قدرت پست‌هات رو بیشتر می‌کنه. سلاح مخفی پویا همینه مثلا. یک مفهومی که در سه کلمه بیان شده، نسبت به همون مفهوم در بیست و هفت کلمه، بیش از ۹ برابر قدرت بیشتری برای تاثیرگذاری داره. هر چه‌قدر بیشتر راجع به یک چیز صحبت کنی، کلمات بیشتر از معنا تهی می‌شن.


رضا: رضا این دور به نظرم بازی بسیار درستی در روز داشت اگر فاز آخر رو فاکتور بگیریم. حسی که می‌داد درست بود و کاملا ما مطمئن بودیم که بی‌گناهه. اشتباهش در مورد مهسا هم برام قابل درکه. حسش در مورد من هم درست بود. من فکر کردم مافیاست یک آن با اون پست، منتها ظاهرا حس بوده که درست هم بوده. من از رضا ناراحتم از این جهت که اخیرا به پایان بازی نمی‌رسه و گادکش می‌شه. این تصورش از خودش رو به مرور تحت تاثیر قرار می‌ده و باعث افتش می‌شه. چون در لحظات سرنوشت‌ساز حضور نداره. امیدوارم که در بازی‌های بعدی تا پایان حضور داشته باشه و اگر مشکلی براش پیش اومده هم به خوبی حل بشه.


خلفی: این بازیکن یکی از زهردارترین‌هاست. در این بازی هم به نظرم خوب بود و شروعش بهترین شروع بین همه‌ی بازی‌های اخیرش بود. من فهمیده بودم بی‌گناهه و به نظرم اشتباه بود که با چاوش هردو به دفاعیه رفتن. در درگیری با مهدی حقیقتا من فکر می‌کنم جواب مهدی که گفت من بی‌گناهم پس چرت می‌گی، یا من باید از تو سوال بپرسم نه تو از من، باعث شد خلفی یک دفعه بزنه به اون در. شاید چیزی که می‌تونست این‌جا کمک کنه، این بود که خلفی به سایر بحث‌های بازی هم نگاه می‌کرد و سعی می‌کرد راجع به اون‌ها هم نظر بده و وقتی مهدی دورترین فرد به اعدامه، All In نمی‌کرد روی مهدی. خیلی هم خوب بلده این رو که چطور سوئیچ کنه. چون حتی وقتی می‌دونی طرف گناهکاره ولی وضعیت محکمی در بازی داره، نباید تا زمان مناسب بری سمتش و این‌جا مثلا بازی چاوش در قبال یاسین نمونه‌ی درست از این‌طور رفتاره.


مهسا: من واقعا عذرخواهم از مهسا که بازی‌ش رو خراب کردم. اگر مافیا به کسانی تیر زد که در سایه بودن و چندان بازی نمی‌رسیدن بکنن، مهسا کسی بود که با انرژی داشت بازی می‌کرد و از این جهت عذاب وجدان هم دارم الان. دلیل این‌که مهسا رو زدم، دلیلیه که نشون می‌ده چه‌قدر بازی‌ش عالی بوده. مهسا برای من صد در صد بی‌گناه شده بود به خاطر چندتا از پست‌هاش و سر همین نمی‌خواستم برای بقیه هم این اتفاق بیفته، چون فاجعه‌ست که در همین دو فاز اول یکی سفید بشه در بازی. اون هم در بازی‌ای که بردن توش الزاما نیاز به رسیدن به نفرات انتهایی بازی رو داشت. دفاع مهسا در مقابل رضا و عرفان خیلی خوب و تاثیرگذار بود. بازی‌ش هم درسته در کل. در بی‌گناهی‌هاش سریع مشخص می‌شه و از این نظر یک استعداد پنهانی داره در موردش. امیدوارم در ادوار بعدی ضد ضربه باشه. چون قول نمی‌دم باز هم اگر چنین بازی‌ای کنه نزنمش. :دی


محمدرضا: محمدرضا در بازی کم بود، نمی‌تونست خودش هم باشه کامل، چون با یوزر دیگه بازی می‌کرد، اما تمام موضع‌گیری‌هاش درست بود. این خیلی ارزشمنده. :دی می‌شه مدال یاسین رو مشترکا با یاسین به محمدرضا هم داد. :دی اگر گادکش نمی‌شد هم به نظرم تا ته می‌رفت و به خاطر قدرت رایی که به بی‌گناهان می‌داد در کنار حدس‌های درستش، احتمالا باعث برد بی‌گناهان هم می‌شد. مرسی که بازی کردی.


امیر: امیر به نظرم بی‌نقص‌ترین بازی‌ش رو در ادوار اخیر انجام داد. هم از خودش فراتر رفت (چیزی که درباره‌ی مهدی گفتم) و هم قدرت پست‌هاش به بی‌نهایت رسید، چون یک پست بیشتر نداشت، و از همون قدرت کلمات کم استفاده کرد. با کلین‌شیت برد و الان در قله‌ست. چون تنها چیزی که درش نیاز به حل شدن داشت (فراتر از خودش بودن) رو در این بازی به دست آورد و دیگه به نظرم مافیا چیزی نداره به‌ش بده. :)) منتها خودش خیلی چیزها داره که به بازی بده و از این جهت امیدوارم که بازی کنه و به عنوان بازیکن در بازی ببینمش دوباره.



گاد

این بازی چیز متناقضی داشت. اون هم این بود که این بازی بهترین دور برگزار شده توسط پویا نبود. اما بهترین نمایش پویا به عنوان گاد بود. سر همین بقیه ادوار قبلی‌ش با این مقایسه می‌شن و اون‌ها دیگه ۱۰ نیستن. می‌شن ۹.۵. :دی

چیزهایی که در مورد داینامیک بودن دخالت پویا در بازی می‌خواستم بگم رو چاوش گفته و من موافقم. نوع مدیریت پویا باعث می‌شه که بازی‌ها از یک حدی پایین‌تر نیان و این باعث می‌شه که هیچ‌وقت در پایان ادوارش نگی که چه کار اشتباهی کردم اومدم بازی. خودش هم ظاهرا لذت زیادی برده از این دور و از این جهت، همه برنده بودن در این بازی. :))

شاید یک چیزی که به عنوان باگ به ذهنم برسه، اینه‌که در دو دور اخیر که قاتل تبدیل به تیم شده، رفتن بازی به این سمت که یک تیم بخواد تیم دیگه رو به صورت علنی معرفی کنه بیشتر شده. فکر می‌کنم وجود دو گروه تیرزن برای تیم‌ها یک نوع رقابت مرگ و زندگی ایجاد کرده، که شبیه به رقابت این‌ها با مثلا فرقه یا قاتل تک‌نفره نیست. فعلا هم هیچ راه‌حلی براش ندارم. :دی اما جز این به نظرم در سایر جهات بازی در بالاترین حدش بود و ممنونم ازت که این ادوار رو فراهم می‌کنی.

پایان.
 
آخرین ویرایش:
Underwood
نوشته‌ها
496
پسندها
424
امتیازها
565
مدال‌ها
38
سلام .:دی

خب بریم تحلیل تیم ها و نفرات رو شروع کنیم. قصدم این بود که بخاطر موارد ویژه بیگناهان، این دور خرق عادت کنم و از بیگناها شروع کنم، ولی دقیقا بخاطر همین موارد و اینکه تمرکز خیلی زیادی نیاز داشت، مثل همیشه پیش میرم.

مافیا:
محمدحسین، آرش، صدرا و یاسین از بُعد نفرات ترکیب جذابی محسوب میشه. ترکیب حس و تشخیص یاسین، با منطق محمدحسین و ایده پردازی آرش از یک طرف و ترکیب بازی در متن آرش و محمد حسین با حضور در سایه صدرا ( ولی هیچ لغتی به اندازه سوسکی جامع نیست :دی) از سمت دیگه، به خودی خود ترکیب متوازن و خوبی برای مافیای 4 نفره به شمار میاد. در واقع میشه گفت که پویا اینجا مرتکب یک بالانس دقیق از نفرات برای مافیا شده که می تونه ابزار لازم برای برنده شدن رو در اختیار تیم مافیا قرار بده. شاید برای اینکه اهمیت این موضوع رو توی بالانس متوجه بشید، باید به این نکته توجه کنید که وقتی جزئی (یعنی خارج از بالانس کلی) به تعداد نفرات تیم مافیا نسبت به کل بازیکنان نگاه می کنیم ( 4 از 20) این تعداد از نظر تعدادی کم هست. ولی به ضرورت تعدد تیم های گناهکاری گاد امکان افزایش این تعداد رو نداره. در نتیجه بدیهیه که ضعف کمبود تعداد به کل، باید با ترکیبی از چینش صحیح تیپ بازیکنان + نقش های موجود در تیم مافیا از نظر محافظت از کسر شدن در شب و...، بالانس بشه و وقتی طرح گاد تعدد مرگ شب بوده، قطعا این هم محدودیت جدیدی رو براش ایجاد می کنه.
اما این ترکیب، یعنی این نفرات، از نظر خطر مرگ در شب، اعدام پذیری در روز و سبک بازی ها، به نوعی تمامی خلل و فرج های این نوع بالانس تعدادی رو پر می کنه و از این نظر پویا یکی از شاهکار های بالانسش رو نشون داده (این توضیح رو داخل پرانتز میدم که پویا شخصا به بالانس نقش ها و قدرت نقش ها فارغ از بازیکن اعتقاد داره و پوینت اصلی بالانسش اونجاست و برعکس من بالانس نفرات رو ارجح بر بالانس نقش ها میدونم. با این نگرش این بالانس نفرات از نظر من که پوینت اصلیم رو چینش نفرات هست، یک شاهکار محسوب میشه. )

اما ببینیم که مافیا از این ترکیب و امکانات نیروی انسانیش چطور استفاده کرده. آرش ایده پردازی که اگر از ایده هاش درست استفاده کنه، توان فلج کردن بازی با ایده هاش رو داره، این برتری محسوس آرش ایده پرداز، به چاوش ایده پرداز هست. در واقع چاوش حتی در صورت گناهکاری، از ایده هاش برای جذاب شدن بازی استفاده می کنه و به نوعی مرضی هم اگر پشتش باشه کاملا مستتر میمونه، و به هیچ وجه هم بازی رو قلج نمی کنه اما آرش نه. آرش چه مرض عمدی داشته باشه و چه نه، ایده هاش قابلیت فلج کردن بازی و زمینگیر کردن اون رو داره. این پوینت نقطه قوتی هست که می تونه کاملا تبدیل به نقطه ضعف بشه و در تحلیل آرش بیشتر بهش اشاره می کنم. آرش این دور مرض داشت و این مرض در ایده هایی که میداد مشخص بود، اما کنترل ایده هاش به دلیلی که نمی دونم از دستش خارج بود. فکر می کنم آرش مدت هاست تمرکز لازم رو نداره. و به عنوان جمع بندی میشه گفت مافیا از بضاعت آرش به درستی استفاده نکرد.

اما استفاده از امکان یاسین تروریست. در مورد استراتژی که تیم مافیا در مورد یاسین به کار برد در طول بازی صحبت کردم. در واقع یاسین بنا بود سوار بر حسش بشه و ازش استفاده کنه برای بهم زدن بازی، و ذهن بازی رو ببره به سمتی که استراتژی تیم مافیا هست. اینکارم خیلی تمیز انجام داد و از این نظر تیم مافیا اعتبار زیادی میگیره. اما از نظرم این بهترین استفاده از یاسین تروریست بود ؟ من نظرم این نیست، اما با توجه به درگیری خیری که براش وجود داشت و فرصت نداشت و مصدومیتش :دی تنها راه تمیز مافیا بود و من نمره ای از این بابت کم نمی کنم.

صدرا، تغییر فرم صدرا در این دور بسیار موفق بود و کاملا در جهت اهداف مافیا، مشکل صدرا کماکان برقراره که همه ابعاد زندگیش بر مافیا بازی کردنش اولویت داره و این صدرا رو حیف یا به قول شما اندرریت کرده. اما اگر فرض کنیم که استطاعت زمانی صدرا همینه. میشه گفت که در زمانی که حضور داشت به درستی بازی کرد و در جهت مافیا. و از این نظر تنظیم صحیحی انجام داده شده. و میشه گفت مافیا از این امکانش هم درست استفاده کرده.

و اما محمدحسین، و ما ادراک محمدحسین :دی، یکم می خوام از تواضع فاصله بگیرم. یک قابلیتی که تا حدی در من وجود داره، آدم شناسی هست به این مفهوم که با برخورد تقریبا 10 دقیقه ای ( چند خطی ) شخصیت و قابلیت های افراد رو به اندازه لازم میشناسم و میتونم تا حدی پیش بینی کنم که در موقعیت های مختلف چه رفتاری از خودشون نشون میدن. محمدحسین گناهکار اما سوپرایز من در این بازی بود. در واقع من باید هرچیزی که در مورد تجربه گناهکاری در تحلیل بازی دور قبل گفتم رو پس بگیرم و بگم اشتباه کردم. اینو بیشتر در تحلیل خودش باز می کنم، اما محمدحسین یک ظرفیت کلاسیک گناهکاری در تیم مافیا بود. در واقع قدرت تخریب، تحریف، تقطیع و تمامی امکانات لازم از مصدر "تفعیل" که برای یک گناهکار لازمه در المان های پستش بود. با این توضیح، ظرفیت عظیمی برای استراتژی های بازی روز رو در اختیار تیم مافیا گذاشت و میشه گفت که تیم از ظرفیت محمد حسین هم به خوبی استفاده کرد.

اما خب الان از بین 4 نفر، سه نفر از ظرفیت های خودشون خوب استفاده کردند. چرا مافیا نتیجه نگرفت ؟ چند تا علت می تونم برای این نام ببرم، اما مهمترین علتش همونطور که یکی از بچه ها در نمی دونم کجا اشاره کرد، سینک نبودن بیش از حدشون بود. در واقع ظرفیت ها توی این تیم به خوبی شناسایی شده بود، به خوبی هم بکار برده شد (بجز آرش) اما بخوبی در راستای هم قرار نگرفت. در واقع مافیا همبستگی این ظرفیت ها رو فدای در یک راستا شناخته نشدن در بازی کرد. اینو اینطور توضیح بدم که منِ کلانتر بدون هیچ پیش زمینه ای، تمام تلاشم رو کردم که با لینکی حتی "سید گونه" ارتباطی بین افراد مافیا پیدا کنم. اما این ارتباط به هیچ عنوان پیدا نشد و من به دیوار خوردم. در واقع اینطور بگم، که ارتباط منطقی، بین چاوش و عرفان از یک طرف و امین و آرش از یک طرف، بسیار قوی تر از ارتباط برقرار کردن بین آرش و محمدحسین بود. و تنها سر نخی که تونستم از ارتباط تیم مافیا پیدا کنم، رای های یکسان دو فاز اول محمدحسین و صدرا بود. که اون هم کاملا می تونست اتفاقی باشه همونطور که برای فری بود.

در واقع این عدم امکان ردیابی ارتباط بین اعضای مافیا می تونست قوتشون باشه، به شرطی که بخاطرش، آرش اعدام نمیشد و چاوش اعدام میشد. اما الان و در این لحظه به نقطه ضعفشون بدل شد و میشه گفت که در مدیریت رفتارشون در بازی به صورت گروهی ضعف داشتند. (البته داخل پرانتز بگم که اینا همه تو محیط آزمایشگاهی قابل تحلیل و نقده :دی در واقع اگر کسی بتونه همچین چیزی رو اجرا کنه و موثر هم واقع بشه، میشه بهش سجده کرد و اعتبار شناسایی نشدن ارتباطشون از نظر من پابرجاست)

اما بریم سراغ حرکت آخر مافیا. واقعیت من حرکت یاسین رو که دیدم، به پویا گفتم، این کار فقط در منظومه فکری من و مهدی میگنجه :)) یاسین کی داره خط میده از این کثافت کاری ها کنه ؟ :)) راستش نظر نا محبوب من اینه که حرکت و ایده رو پسندیدم، و اینکه گاد اصولش رو خوروند همچین کاری و گاد کشش نکرد ( که نمی پذیره این کارو کرده و براش منطق تراشی می کنه :دی ) از نظرم یکی از جذابیت های بازی بود که چالش جدی برای قاتل ها و برای مهدی و چاوش ایجاد کرد که به نظرم نقطه عطف بازی بود. گرچه می دونم اکثرا این حرکت رو نپسندید :دی اما اجرای یاسین روی این ضعیف بود و حسرت خوردم که کاش تروریست محمدحسین بود و البته به اخلاقش می خورد و همچین کاری رو می کرد. قطعا چالش جدی تری رو برای محمدامین، امین، چاوش و مهدی رقم میزد.

و بعد از اون رفتار بهلول وار محمدحسین هم ابعاد جالبی از شخصیت و هوش محمدحسین رو نشون داد که من به شخصه لذت بردم.

به عنوان جمع بندی، عملکرد روز مافیا از نظرم نمره 5 از 7 میگیره ( بعلت عدم هم بستگی رفتاری و استفاده نا صحیح از آرش گادفادر ) و عملکرد شبشون تا جایی که من اطلاع دارم 2.5 از 3 رو میگیره و مجموعا میشه 7.5، اما بخاطر ایده جذاب کننده آخر نیم نمره بهشون اضافه می کنم و 8 رو بهشون میدم در مجموع :دی باعث جذابیت و چالش بازی شدند :دی

محمدحسین (9/10): برای درک رفتار و تفکر هر فرد، باید به منظومه ای از ریشه های، علاقه مندی ها، فرهنگ ها، عقاید و رفتارش رجوع کنید :دی تحلیل شخص محمد حسین رو اینطور شروع می کنم. محمدعلی جمال زاده، پدرداستان نویسی کوتاه ایران که از اتفاق! اصفهانی هست :دی ، در مقدمه یکی از داستان هاش، میگه، عارفی با قابلیت چشم برزخی در اوایل شب وارد شهر بزرگی شد. با چشم برزخی نگاهی به شهر انداخت، دید که همه مردم در حال انواع فسق و فجوراند :دی، انواع شرب و طرب و عرق و ورق و ... که بهتر از من بلدید :دی به مریدانش گفت که سریع نماز کنید که باید از این شهر خارج بشیم، که با این وضع تا صبح به این امت بلا نازل میشه و باید تا میتونیم دور بشیم. عارف و همراهانش مختصر غذایی خوردند و نمازی کردند و توشه خریدند و آماده حرکت شدن، شیخ دوباره نگاهی به احوال شهر انداخت، دید که مردم همه در حال نماز شب و سجود و دعا هستند :)) بارش رو دوباره زمین گذاشت و گفت بمونید که این مردم هلاک شدنی نیستند :)) و اون شهر بزرگ اصفهان بود :دی جزو معدود شهر های ایران که مردمش تونستند از حمله مغول در امان نگهش دارند با انواع روش ها.

من راستش در تحلیل دور قبلم در مورد محمدحسین، دو چیز رو "درست" ندیده بودم :دی اول اینکه محمدحسین اصفهانیست :دی و دوم اینکه محمدحسین در مطالعاتش اشراف خوبی به تاریخ داره (اینو همین چند ساعت پیش متوجه شدم با تحلیلش)، در واقع تاریخ، سیاست و فیلم، سه عنصری هستند که آدم رو با دریچه ای ورای تجارب شخصی روبرو می کنه. پیگیری سیاست رو نمی دونم، اما محمدحسین اشراف خوبی به تاریخ و فیلم داره و برای همین خزانه دار تجارب دید های مختلفی جز اون چیزی هست که خودش تجربه کرده. بدیهیه که همچین کسی که اتفاقا اصفهانی است، چقدر میتونه موجود پیچیده و چند لایه با قابلیت های منحصر به فرد باشه. و در واقع بخشی از تحلیل و توصیه دور قبلم بهش گزافه گویی بود و در حین بازی فهمیدم که نیازی به اون توصیه نداشت :))

می خواین خلاصه بازی محمدحسین رو در این بازی بدونید ؟ به این تک جمله طلائی و پست شاهکار 323 رجوع کنید: "اگر این نوشته بهتون حس خوب داده غلط میکنید داخل بازی ای که هنوز پتانسیل 8 گناهکار داره صرفاً با یک نوشته حس خوب میگیرید :دی اگر حس بد داده اشکالی نداره چون داخل این بالانس به هیچکس نباید اطمینان کنید." تعبیر من از این جمله و پست، گذار محمد حسین، از ابراهیم دینانی (فیلسوف بصورت اتفاقی ! اصفهانی) به فرهنگ هلاکوئی (روانشناس بصورت اتفاقی ! اصفهانی) بود. که این پست و جمله مفهوم تمام و کمال "رندی" از برند اصفهانی هست :دی

این نکته رو هم باید اضافه کنم که تنها کسی که من قبول دارم مقهور بایاس بازی از خودش شد (بقیه از نظرم چس ناله بوده با احترام :دی) محمدحسین بود. اونم نه این بایاس که محمدحسین وقتشه که گناهکار بشه :دی بایاسی که روی محمدحسین بود رو یکی از دوستان اشاره کرد به این مفهوم که ابراهیم دینانی چرا تبدیل به دکتر هلاکوئی شده ؟ :)) در واقع منطقگرائی، مثبت گرائی و حقیقت طلبی زیاد محمدحسین در ادوار قبلی، وقتی که جاشو به بازی رندانه و هنرمندانه داد، این بایاس رو در اکثر بازی من جمله خود من ایجاد کرد که نه، محمدحسین دیگه بیگناه نیست. قطعا این چالش فقط مربوط به این دور محمدحسین نخواهد بود و دو سه دور باید به صورت در هم از این ظرفیت ها استفاده کنه - یعنی در وقت بیگناهی رند باشه و در وقت گناهکاری حقیقت طلب - تا این بایاس رو از بازی پاک کنه :دی

محمدحسین رو خیلی بازیشو دوست داشتم، بالاتر گفتم "بهلول بازی" فاز آخرشم وقتی که درک کرد که بازی یاسین و استراتژیش نگرفته و مافیا شانسی نداره (البته تا حدی مال دل رحمیش نسبت به بازی بود، اما هوش فهم موقعیت هم بود) رو بسیار دوست داشتم. و نمره ای که کم می کنم صرفا از این بابته که مسئولیت همراستا کردن ظرفیت مافیا رو شخصا با محمدحسین میدیدم (با احترام فراوان به آرش و ویژگی های لیدری که داره) و محمدحسین تو این زمینه کمی ناکام بود، در غیر این صورت نمره کامل پیش من داره از نظر بازی شخصی و استراتژی.

خوشحالم که به جمع بازیکنان مافیا اضافه شدی. درود جان وین، بر تو باد، ایشاالله موقعیتی بشه بیام اصفهان یه سیگار با هم بزنیم :دی :گل:


آرش (7.5/10): آرش، آرش ؟ :دی پسرم حواست کجاست :دی ادوار اخیر دائما فکر کردم که چرا آرش درجا میزنه و بشدت از این موضوع ناراحتم. پتانسیل های آرش مافوق تصور هست و اینو در سه پست اولش وقتی که برای اولین بار در فوتی کلاب با ما بازی کرد دیدم و چون گادفادر بودم، به همین دلیل در حالی که تو بازی بهم اعتماد کرده بود ( اشتباه از خودش بود البته :)) ) بی رحمانه زدمش :دی. آرش در ادوار اخیر قربانی شدید بالاترین نقطه قوتش یعنی ایده پردازی و فکر کردن میشه. حتما سوال می کنید که در ادوار اخیر بازی های خوبی داشته و نمره های خوبی گرفته و حتی بهترین بازیکن دوری شده که خودت گادش بودی :دی درسته آرش تقریبا هیچ وقت "بد" نیست و حتی متوسطش می تونه بهترین بازیکن دوری بشه که توش پویا بازی می کنه. اما مسئله اینه که اتلاف منابع زیادی داره. در واقع همون دور جادوگر که بهترین بازیکن مافیا شد، در روز بی نظیر بود، اما در شب قربانی ایده پردازی و شلوغی ذهن پر از ایده اش در فاز شب شد در حالی که مستحق ترین فرد برای برد بود.

احساس می کنم اون نکته ای که در تحلیل قبلم در مورد هویت شدن چیزی که بابتش ستایش میشیم گفتم، در مورد یکی از کسانی که مصداق داره آرش هست و چون هوش و ایده پردازیش تبدیل به هویتش شده، تمام انرژی خودآگاه و ناخودآگاهش صرف استفاده کامل از این ظرفیتش میکنه و در وقت گناهکاری با زیاد فکر کردن و آوردنش تو بازی خودش رو اسیر ایده هاش می کنه (در حالی که در حالت کنترل شده می تونه باهاش بازی رو فلج کنه) و در وقت بیگناهیش با ریختن فرضیه های بعضا بعید زیاد، بازی و خودش رو فلج می کنه. و نکته جالب تر اینکه برای اینکه این موضوع رو توجیه کنه، اسم های قشنگ روش میزاره، مثلا دور پیش زمانی که مقاومت داشت که وصیت من در مورد مهدی و مهسا درسته، آخر بازی در تحلیل های تاپیک یا گروه، دیدم که میگه، متوجه شدم ولی دیدم استفاده از این موضوع اخلاقی نیست، بازی رو پرت کردم (یه همچین مضمونی) در حالی که خودش میدونه آرش هست با تمام مرضش و چاوش پاکباخته نیست :)) که البته اضافه کنم همون چاوش پاکباخته هم دور جادوگرش وقتی از بیرون بازی فهمید من گادفادرم، کل تیمش رو ریخت سر من :)) در واقع این چیزا نقض اخلاق نیست. استراتژیه صرفا. ما در مافیا کشتی نمیگیریم که پوریا ولی باشیم، گلادیاتور گونه می جنگیم.

به هر حال من چندین مثنوی می تونم از هوشش، ایده هاش، درستی منطقش، قدرت پیچوندنش و بازیش صحبت کنم بدون اینکه به تکرار بیوفتم یا حرف بی ربطی بزنم. اما به نظرم وقتشه که آرش از زیاد فکر کردن فاصله بگیره و با تمرکز بیشتری فکر کنه. من شخصا آرشی که بهترین بازیکن میشه، اما شبش لنگ ایده هاشه رو آرش واقعی نمی دونم :دی

این بازی هم در یک جمله، بازیش و ایده هاش ناب بود، اما اسیر همین موضوعی شد که بالاتر گفتم.

صدرا (7/10): چرا ؟ :دی چرا مافیا هیچ وقت اولویت تو نیست در حالی که از فامیل عزیزت، فری در هوش، فهم جملات، علم، مطالعه و قدرت بیان هیچ چیز کم نداری ؟ چرا اینقدر سر به هوایی و چرا یک بار همه چیز رو متوقف نمی کنی لذت استفاده از این ظرفیت هارو در مافیا نمی چش؟ی :دی در گروه راجع به تاثیر گذاری و دلایل عدم تاثیرگذاریت صحبت کردیم و بعد به ساختار پست رسیدیم، این دور از ساختار پستت لذت بردم گرچه از نظرم صدرا بهتر از این ساختار رو می تونه به نمایش بزاره. با این جمله نمی خوام به خودم اعتبار بدم چون اعتباری نیست و صرفا یه ویژگیه. اما تیپ "سید" در نوشتار، یکی از سخت ترین تیپ هاست چون کاملا مایع هست و ظرف مشخصی نداره :دی در واقع من خودم بخوام از خودم تقلید کنم نمی تونم :)) اما تو در هالوین یکی از قشنگ ترین تیپ پذیری هارو ازش داشتی. و این نشون میده چقدر دقیق، باهوش و با استعداد در حوزه فهم کلمات و اجراشون هستی.

تو این بازی اصلا بد نبودی، اما خیلی کم بودی. یه بار بازی کامل رو تست کن، شاید خوشت اومد :دی به هر حال بابت تغییر قالب پستت به شکل موفق و در راستای استراتژی تیم بازی کردن بهت تبریک میگم.

یاسین (8/10): یاسین خیلی زیبا سوار ویژگی اصلیش شد، گفتم این بهترین استراتژی استفاده از یاسینِ تروریست نبود، اما قطعا از بهترین ها بود. و یاسین به زیبایی اون رو به منصه ظهور (:دی) گذاشت. به نظرم یاسین واقعا "سید اولاد پیغمبر" هست به طوری که شائبه وحی پذیری در موردش دارم در تشخیص :دی این ویژگی البته باید با استدلال مخلوط بشه تا در مافیای ما جواب بده، اما اگر هم نشه چیزی از اصل موضوع کم نمی کنه. و دوست دارم که بازیش رو در هر بازی ببینم، اصلا یه بار گاد بشم میزارمش کلانتر ببینید باگ در بالانس یعنی چی :)) میگه نمی خواد بازی کنه. بهش میگم گلابی، بیا برو تو گونی :)) من اجازت رو از خانومت میگیرم. :دی ازدواجت هم بهت تبریک میگم، امیدوارم سال های سال شاد با هم زندگی کنید :دی یه شامم طلبم :دی :گل:


مافیا چقدر ازم انرژی گرفتند :)) مثل که فعلا باید تحمل کنید تا 250 خط پویا پرشه :)) تا بعد.
 
آخرین ویرایش:
کاربلد مافیا
نوشته‌ها
696
پسندها
130
امتیازها
115
مدال‌ها
17
سلام
من واقعا هیچ چیزی برای نوشتن پیدا نمیکردم:دی
ولی خب جهت احترام به پویا و بازیکنای برنده و بازیکنایی که با وجود برنده نشدن چیزی از ارزش‌هاشون کم نمیشه، تصمیم گرفتم بیام اینجا و بنویسم.
تبریک میگم به ال امین و مملگر عزیز. خیلی خوب و خوشگل بردین :دی.
وقتی بازی شروع و پست تحلیل دادیم و یه کمی بحثا بالا گرفت بازی برای من دو دسته شده بود تقریبا و این دو دستگی ۹۰ درصدش از روی حس بود. کلا من تو همه بازیهای بیگناهیم بازیم رو با حسم شروع میکنم. چطوریشم اینطوریه که با یه تعدادی که بهشون حس خوب ندارم یا حس خوب کمی دارم بیشتر بحث میکنم بیشتر پستاشون رو میخونم که ببینم به چیزی میرسم که ربطش بدم به منطق یا نه. این دور هم خیلی عجیب و خیلی زود از چاوش این حسو گرفتم که بیگناهه. یادمه توی فاز اول برای خودم اسامی رو نوشتم که بعدا ببینم چقدر درست کار کرده حسم. چاوش و مهدی و یاسین و مملگر و رضا و ترسا و خلفی و عرفان و محمدرضا رو مثبت در نظر گرفته بودم و محمدحسین و آرش و ال امین و صدرا و فری رو گناهکار. هیچ گروه به خصوصی هم تو ذهنم نداشتم براشون چون اول بازی بود. میخواستم کم کم بحث با لیست سیاهمو شروع کنم که با عرفان خوردیم به هم :)) البته فشاری که امیر هم میاورد شاید باعث شد بعضی جاها کنترل از دستم دربره. رضا قانع نمیشد ولی از این قانع نشدن اصلا حس بدی نمیگرفتم. فری ولی این حس رو میداد که منتظر فرصته که بخواد سوار شه رو موجا :دی من صادقانه و از ته دل داشتم برای عرفان توضیح میدادم وقتی عرفان قبول نمیکرد و کلا دو تا پاشو کرده بود تو یه کفش که تو گناهکاری بیشترین چیزی که توجهمو جلب میکرد این بود که یه سریا که همیشه نظر میدادن و اونجا نیاز به نظرشون داشتیم هیچ نظری نمیدادن. من از بیگناها انتظار داشتم بیان ما رو جدا کنن :دی اینطوری نبود که صد درصد چشامو ببندم و بگم عرفان گناهکاره صده منه. من واقعا راضی بودم اونجا به عرفان بگم بیا یقه همو الان ول کنیم ولی مطمئن بودم عرفان قبول نمیکنه چون این حس رو ازش میگرفتم نگرانه اینه که بعدا دوباره یقشو بگیرم و حقم داشت. فازی که هیچکدوممون اعدام نشدیم خیلی عصبانی بودم و سر پویا کلی غر زدم. گفتم اصلا منو اعدام کن ولی دوباره برنگردونمون تو اون حالت :دی آرش یکی از علل اینکه نتونستین ببرین این بود که اون فاز نیومدی رای بدی :)) حقتونه :دی البته کلا سرنوشت بازی فرق میکرد و خوبم شد که من مردم شبش :دی چون مطمئنا ترسا رو ول نمیکردم :)) و همینطور فری رو. سوالای خیلی مهمی داشتم تو ذهنم از فری. ولی خب مثلا به ال امین قطعا رای میدادم اون فازی که آرش اعدام شد. و مملگرم برام سفید قطعی میشد :)) اینم بگم اگه میموندم با چاوش و مهدی بازی میکردم کلا. :دی بعد اعدام آرش بازی رو دنبال نکردم واقعیتش مشغلم خیلی زیاد شد.
توی بازیای بعدی سعی میکنم در مورد عرفان نگرشمو کلا تغییر بدم و با صبر بیشتری برخورد کنم و بیشتر بحثاشو بخونم تا اینکه وارد بحث مستقیم باهاش بشم.
هر موقع هم منو زدن وسط بازی بدونید ال امین گناهکاره :))
در اخرم از پویای عزیز تشکر میکنم، هندل بازی و اتفاقا و نقشا سختترین کار ممکنه :گل:
 
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
544
پسندها
24
امتیازها
265
مدال‌ها
26
سلام.

سطح تحلیل‌های این دور به قدری بالا بود که تا یه جایی تصمیم داشتم کلا صحبت نکنم، اما خب برحسب وظیفه سعی می‌کنم نگاهم به بازی رو توضیح بدم. ضمن‌اینکه من برام سخته اگر جایی حس کنم چیز جدیدی برای ارائه ندارم ورود کنم. خیلی با خودم کلنجار رفتم که چی بگم که تا حالا گفته نشده، بنابراین تاجایی که امکان داره سعی می‌کنم متفاوت‌ باشه نوع نگاه من. بهرحال کمی کاستی‌ای مخصوصا در بخش بعدی که مربوط به بازیکنان هست اگر بود ببخشید چون واقعا از چند لحاظ درگیرم و وقت نمی‌کنم. :دی

اول از همه در مورد گاد و خودم:

همتون می‌دونید اگر ما بخوایم از پویا تعریف کنیم، باید تا خود صبح بنویسیم و و در تعریفش کلمه کم می‌آریم. من هم با تعریف‌هایی که ازش شد تا الان کاملا موافقم و لایقش هست قطعا. میزان زحمتی هم که برای دور هم نگه داشتن این جمع و ... کشیده غیرقابل جبران هست. این به کنار. من در اینجا می‌خوام احساس خودم رو نسبت به بازی و قوانینش بگم، یعنی نه این معنی رو داره که بگم فلان قانون بده، یا فلان قانون خوبه، نه اینکه قصد انتقاد و پیشنهاد داشته باشم. هیچکدوم از اینا نیست و من صرفا به خاطر اهمیتی که خود بازی برام داره و زمانی که براش می‌ذارم به‌نظرم حق دارم احساسم رو نسبت بهش هم ابراز کنم. یعنی من شخصیتی دارم که اگه نتونم بروزش بدم، می‌ترکم.

اول از اون قسمتی شروع می‌کنم که تو صندلی‌ داغم هم بهش اشاره کردم، پویا از نظر ساختن محیط برای ارائه بهترین عملکرد و کمک به بازیکنان، بی‌نظیر هست. خود من رو همیشه هوام رو داشته و در تک تک نقش‌هایی که بهم داده انگیزه‌های خودم و صلاح خودم رو درنظر گرفته و خیلی کمکم کرده. با این مقدمه باید بگم که من در توانایی پویا برای مدیریت بازیکنان، کوچکترین شکی ندارم. اما، سلیقه و شخصیت‌های افراد باهم متفاوته. من آدمی هستم که وقتی ذهنم در بازی مافیا درگیر می‌شه، به هیچ عنوان و با هیچ عامل حواس‌پرتی، نمی‌تونم ذهنم رو خالی از مافیا کنم. این ویژگی نیست، ضعفه و قبول دارمش. اما اگر به من بگید که خب این ضعف تو هست و چرا برای بهبودش تلاش نمی‌کنی باید بگم که بعضی چیزها ذاتی هست. و ضمنا بعضی چیزها سلیقه‌ای. من اگر دار ام هم بزنند، آدمی نیستم که چهارچوب پذیر باشم. یعنی من اگر احساس چهارچوب و قفس دور خودم بکنم، از زندگی لذت نمی‌برم. و اگه لذت نبرم براش تلاش هم نمی‌کنم.

تحلیلی که امیر از گاد و نحوه مدیریت/کارگردانی و ... داشت، خیلی نزدیک به نوع نگاه من هست. شاید یک دلیلش شباهت شخصیتی من و امیر از این نظر به هم باشه. من اون بحث که شما می‌گید دخالت داینامیک پویا در بازی باعث جذاب‌تر شدن و حفظ سطح مافیا در این سال‌ها شده رو قبول دارم. اما تا جایی که این نوع از مدیریت و به صلاح عمل کردن، باعث نشه که من نسبت به دید خودم از بازی تردید داشته باشم. چون من دوست دارم ساده نگاه کنم، شاید شما از پیچیدگی لذت می‌برید. اوکی من مشکلی با این ندارم ولی من برای فکر‌هام نیاز به یک‌سری سازه‌های آهنی دارم که بتونن ته مایه فکر من رو نگه دارن و وزنش رو تحمل کنند. من اگر اون سازه و پایه رو نبینم، دچار اشتباه می‌شم و لذت نمی‌برم.

این سازه‌های آهنی که ازش صحبت کردم، قوانین بازی و نقش‌های افراد هستند. همونقدر که قوانین سفت و سخت مشکل‌ساز می‌شه، قوانین متغیر و داینامیک هم می‌تونه مشکل‌ساز باشه. من برای تحلیل رای‌ها، نیاز به این دارم که بدونم با چند تعداد رای واضحا یک نفر اعدام می‌شه و یا نمی‌شه. من برای تحلیل رای ندادن‌ها، نیاز دارم واضح بدونم که چه زمانی فرد رای‌‌دهنده عذرش موجه هست و چه زمانی نیست. چون می‌دونید، این چیزها عملا تو بازی مافیا مرسوم چیزی نیستن که مشکل ساز بشن چون همه‌چیز جلوی چشم انجام می‌شه.

جایی که همه‌چیز جلوی چشم نیست، پویا بودن قوانین کمی قابلیت تحلیل رو از افراد می‌گیره. من کاری با طرز فکر هیچکس ندارم و نگاه خودم رو می‌گم، شاید بگید خب مشکل از توئه و نباید نگاهت به این شکل باشه، نظر شما رو می‌پذیرم و بهش احترام می‌ذارم. اما حقیقت ذهن من همین چیزی هست که بیان می‌کنم: ببینید در اون رای‌گیری اولیه ما، حدود ۵ ۶ نفر رای ندادند. و طبق قانون باید گادکش می‌شدند. من اینجا مقصر رو پویا نمی‌دونم البته. پویا چه‌کار کنه. واقعا انتظار ندارم بازی‌ای که همه براش زحمت کشیدن (خودش ۱۰ برابر بقیه)، رو اونجا بیاد خراب کنه. اما به‌نظرم وقتی فردی قبول می‌کنه در یک بازی شرکت کنه، باید قوانینش رو هم به جان بخره. اگر هم یکی مثلا مشخص بوده که به فاز نمی‌رسه و واقعا تحت هیچ شرایطی هم نمی‌تونسته اولویت بده زودتر، این به‌نظرم بهتره که در متن بازی بهش اشاره بشه که فلانی این فاز رای نخواهد داشت. این حداقل یک پایه‌ای رو در ذهن من می‌ذاره و مغز ام رو راحت‌تر می‌کنه. در صورتی که این قضیه که چرا اون ۶ نفر گادکش نشدند، چجوری می‌تونستند بالانس رو خراب کنن، چی شد که عرفان اعدام نشد، و ... تمام این چرا ها و چی‌شد ها تا آخر مثل یه خوره می‌افته به مغز من. شاید بگید خب گاد صراحتا گفته که گادشناسی نکنید و حتما صلاح هست. درست. اما مغز بی‌شعور من، همچنان این فکر‌ها رهاش نمی‌کنه تا آخر. و به این شکل می‌شه که عرفان با اون اعدام نشدن به اون شیوه، در مغز من تا حدی سفید می‌شه چون من کلا این پیش‌فرض رو دارم که تصمیمات گاد اکثرا به طرف بی‌گناه‌هاست که البته درست می‌گید، شاید هم اشتباه از منه. اما خب من ته فکرم اینه که گناهکاری که ۸ رای آورده در فاز دوم، حتما یه دلیلی داشته. اگر یک منطق گادی اینجا از اعدامش جلوگیری کنه به هر دلیل، علاوه بر اینکه باعث جلوگیری از اعدامش شده، بهش یک سپر نامرئی گادشناسی هم هدیه می‌ده. در هر صورت پویا به شرایط بازی آگاه‌تر از ما هست و شاید اصلا حضور عرفان در بازی نهایتا به نفع بی‌گناه‌ها شده و یا قرار بود بشه، اما من به عنوان بی‌گناهی که در یک فاز ۱ هفته‌ای فکر و مغز و ذهنم درگیر بوده، دوست دارم ثمره کارهام رو ببینم. حالا چه پاداش کار خوبم باشه، چه تاوان اشتباهاتم. این چیزیه که به من قدرت تحلیل می‌ده و این برام از همه‌چی مهم‌تره.

و یا مثلا اعلام نشدن نقش‌ بی‌گناه‌ها، خودش تا حدی مثل این قضایاست، من دور قبل که این قانون اضافه شد به عنوان گناهکار خوشحال شدم چون نیرنگ من قاتل رو قوی‌تر می‌کرد، اما الان که به عنوان بی‌گناه تجربه‌اش رو داشتم، ازش اذیت شدم و ضربه دیدم. چون توانایی تطبیق نقش با بازی افراد + تحلیل درستی یا نادرستی لباس‌ها با توجه به دانسته‌های خودم از نقش‌ام و صحبت‌های مطرح شده در بازی گرفته شد به این شکل.

در مورد محدودیت پست‌ها هم، خودم یکی از بزرگترین حامیان این طرح و قانون بودم و هنوزم هستم. اما به‌نظرم می‌شه با بازه خود فازها هم هماهنگ‌تر باشه. بعضیا ممکنه از محدودیت ۱ پستی در طول ۱ فاز هم لذت ببرند چون همون ۱ پست رو هم زورکی می‌دن. اما من بازی به اون شکل برام لذتبخش نیست، و در یک فاز ۷ روزه که من دوست دارم از کار و زندگیم بزنم برای بازی، همونقدر که من ضربه می‌بینم از زیاد حرف زدن، دوست دارم کسایی که کم حرف می‌زنند هم ضربه ببینند. چون به‌نظر می‌رسه الان بازی داره به سمت نبودن‌ها و سایه به منظور رسیدن به برد، پیش می‌ره که من این رو دوست ندارم و مافیا برای من به این شکل تعریف نمی‌شه (همونقدر که برعکسش غلط هست و از همین جهته که اعتقاد دارم وجود محدودیت به طور کلی، خوبه). اگر تعریف من مشکل داره، من خب این اطمینان رو می‌دم که اگر هم بازی کنم دیگه مثل سابق بازی نکنم :دی. چون من هم بلدم اهمیت ندم به بازی و چند روز یه بار بیام یه سلام بدم و برم. حالا این که به کتف کسی هست یا نه، بماند :دی.

بخشی از چیزایی که اینجا عنوان کردم رو در خود بازی هم گفته بودم، شاید اونجا به پای این گذاشتید که دارم دلسوزی می‌کنم که مشخص بشه بی‌گناهم. اما هدفم این نبوده، و به این سوی چراغ قسم که دردم هم فقط خودم نبود و می‌دونم که هرچقدر که بازی من برای من اهمیت داره٬ چندبرابرش برای پویا اهمیت داره به خاطر زحمتی که برای کنترل و مدیریت و اجرای بازی می‌کشه. داخل بازی هم گفتید که عذرخواهی می‌کنید و گرفتارید و این‌ها، اولا که ممنونم، به‌خاطر این که نشون دادید وقت افراد برای شما هم ارزش داره و این بزرگواری که داشتید که اشتباهتون رو قبول کنید یک دنیا ارزش داره :گل: دوما هم من نمی‌خوام حالا نقش موعظه‌گر داشته باشم، اگر چیزی گفتم به خاطر این بود که انتظارم در قبال وقتی که برای بازی می‌ذارم رو مطرح کرده باشم. وگرنه اگر شما هم از لحن من در داخل بازی ناراحت شدید، من هم از شما عذرخواهی می‌کنم و مطمئن باشید درک می‌کنم شرایط خاص زندگی‌هامون رو. بهرحال همه انسانیم و آدم آهنی نیستیم.

در مجموع، بگم که من سلیقه شخصی خودم سبک اجرای این دور نبود. با اینکه ازش لذت بردم، اما اذیت هم زیاد شدم (که حتما بخش بزرگیش تقصیر خودم بوده). یعنی مثلا الان نگاهم اینه که برای فردی مثل من با ضعف‌های ذهنی که داره، فاز‌های بیشتر از ۲-۳ روزه سمه. و یک بازی اونقدر ارزش نداره که ذهنم به‌خاطرش ۱ ماه تمام درگیر باشه. در توانایی‌های پویا بابت تشخیص صلاح بازی و مدیریتش هم کوچکترین شکی ندارم. یعنی اون چیزی که چاوش گفت حتما درسته، تصمیمات پویا یه جاهایی یه منطقی داره که شاید ما درک نکنیم اما حتما درستن. چیزایی که من مطرح کردم صرفا نظر شخصی خودم هستن چون من بخوام نظر ندم و بگم همه چی گل و بلبله، اصلا مهدی نیستم دیگه. دیگه بهرحال هر انسانی صفات خاص خودش رو داره و من بد یا خوب، همینم. اخلاقیات بد ام رو بهم ببخشید :گل:

در کل در مورد سطح بازی هم بگم که از نظر من اصلا پایین نبود و بالانس هم عالی بود. هیچکس بیشتر از خود پویا از این گادکش‌ها و ... که بازی رو ممکنه از تعادل خارج کنن، ناراحت نمی‌شه. و خب واقعا در کنار چیزهایی که بهش اشاره کردم که اتفاقا صحبتم با بازیکن‌ها بود بیشتر، خیلی از جاها هم به پویا حق می‌دم که سعی کنه تعادل بازی رو حفظ کنه و از این بابت هم ازش ممنونم. چون علاوه بر زحمتی که می‌کشه، کلی هم باید غر‌های یکی مثل مهدی رو تحمل کنه بابت بازی. :گل:

یه چیز خیلی خوبی هم این دور داشت که بعدا خیلی به درد خواهد خورد و پویا سرش ریسک بزرگ و هنرمندانه‌ای کرد، اونم جا به جایی نقش‌ها با دور قبلی بود و این واقعا الان باعث شده که تمام بایس‌ها Reset بشن برای ادوار بعدی. این خیلی جای تقدیر داره. یه داستان بی‌نظیر هم در راه هست برای این دور که بی‌صبرانه منتظرم بنویسه و بخونمش :قلب:. دستش درد نکنه و نمره اش هم کمتر از ۱۰ نیست. چون تو کاری که قرار بوده انجام بده موفق بوده کاملا. بقیه‌چیز‌ها اختلاف سلیقه‌است صرفا.

اما در مورد خودم، این نقش رویین‌تن آخرین بازمانده اهداف من در مافیا بود و هیچوقت این نقش رو نداشتمش. شاید هم کمی برای رسیدن بهش عجله کردم و بخشی از این اذیتی که کشیدم تقصیر خودم بود و می‌تونستم رسیدن به این آرزو رو به دوره‌ای موکول کنم که از نظر شکل و شمایل خیلی متفاوت نباشه. در مورد خود اجرای بازی هم، فقط و فقط مقصر خودم بودم از اول تا آخر. من نباید بازی رو با بی دقتی شروع می‌کردم، شما نمی‌دونید ولی پویا می‌دونه، لحظه‌ای که من متوجه اشتباهم شدم اون فاز بعد پست آرش، انقدری از خودم عصبانی بودم که اگه اون لحظه خونه پدرزنم نبودم مطمئنم یه چند تا مشت و سیلی تقدیم به خودم می‌کردم. برای من فقط یه چیز در بازی اهمیت داشت این دور، اونم شروع خوب بود. وقتی در این شکست خوردم، به شدت از خودم مایوس شدم و ادامه بازی از دستم در رفت و انگار دیگه خودم پشت سیستم نبودم. تا لحظه‌ای که خودم رو به قول ال‌امین، یهو وسط بحث‌های بی‌اهمیت فرسایشی پیدا کردم بعد از چند فاز. تازه وسط بازی بود که به خودم اومدم و گفتم ذهنم رو خالی از فکر کنم و یه شروع دوباره داشته باشم.

در مورد بحث امین خلفی و پیشنهاداتی که بهم شد، اولا که تشکر می‌کنم از لطفتون و مطمئن باشید تک تک جملاتتون برام مهمه. اما صرفا برای اینکه بخوام داستان رو از موضع خودم توضیح بدم می‌گم: ببینید من قبل از اینکه اون بحث پیش بیاد در بازی در چه موضعی بودم؟ در موضع ضعیف توضیح دهنده، هیچ کاری هم برای بازی نکرده بودم.کاملا قبول دارم که در بخشی از جوابم به خلفی، اشتباه کردم و خواستم بهش کنایه بزنم که حواسش باشه. اما اون قضیه حفظ اقتدار و ... برای زمان‌هایی هست که کلا یک‌نفر رو دایورت کنی و جوابی بهش ندی و سرکوبش کنی. من واقعا با خلفی همچین رفتاری نداشتم و اتفاقا خوب هم داشتم به سوالاتش جواب می‌دادم به نوعی که خودش هم اشاره می‌کرد که جوابت به فلان بحث خوبه و ... . ازتون می‌خوام دوربینتون رو ببرید سمت اونور ماجرا، قبول دارم خلفی اگه گناهکار بود ریسک نمی‌کرد بیاد به مهدی رای اعدام بده، اما صرفا چون بی‌گناه‌هست آیا این دلیل می‌شه که بیاد به مهدی با اون بحث، رای اعدام بده؟ اگه اون بحث در زمانی اتفاق می‌افتاد که پست چندانی بازی نخورده بود، من ۱۰۰ درصد حرفتون رو قبول داشتم و مقصر کامل در اون حالت من بودم، اما نگاه کنید ببینید تا اونجای بازی چند تا پست مهم و بحث مهم در بازی وجود داشت. تازه من با رای اول هم مشکلی نداشتم با این که هی تشر می‌زدم ولی تو خود پستم گفتم که این عمل رو به فاز نیک گرفتم جنس شجاعتش رو. اما در فاز بعدیش که همین کار بعد از چرخش خودم و روی آوردنم به بازی گره باز کن، دوباره تکرار شد، دیگه چاره‌ای نداشتم حقیقتا. تا همونجاش هم در بازی چند بار مطرح شده بود که این بحث من و خلفی ممکنه زرگری باشه از این جهت که خلفی به من رای می‌ده اما من واکنشی ندارم. درست می‌گید منم حدس می‌زدم که شجاعت خلفی از نوع شجاعت گناهکاری نباشه اون لحظه، اما من واقعا چاره‌ای نداشتم چون خودم هم گزینه مهمی در اون فاز نداشتم. شاید اگه به به خلفی رای نمی‌دادم، رای‌ام به ترسا بود همون فاز و باز هم اشتباه بود اون رای :دی. بهرصورت من خودم از عملکرد نیمه اول این بازیم خیلی ناراضیم و چون در چیز ساده‌ای مثل دقت داشتن به پست‌ها شکست خوردم، لایق سرزنش هستم. وگرنه هیچوقت از خودم این انتظار رو ندارم که یک تنه بیام بزنم به قلب ۱۰ تا گناهکار و همشون رو هم تشخیص بدم و بازی پرفکت رو به نمایش بذارم. نه این مفهوم کمال از نظر من نیست، ساده‌ترین منظری که کمال‌گرایی برای من داره اینه که در چیزهایی که باید درست انجامش بدم موفق باشم. نیت و قصد، هیچوقت بلندپروازی نبوده و نخواهد بود.

این تا اینجا، بخش بعدی در مورد بازیکنان به صورت خلاصه صحبت می‌کنم و سعی می‌کنم برای هر نفر یک نکته مثبت از بازیش و یک نکته منفی از بازیش به دید خودم رو بیان کنم.
 
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
544
پسندها
24
امتیازها
265
مدال‌ها
26
از هر نفر نکته مثبت و منفی‌ای که به دید من اومده رو می‌گم. شاید اینا صرفا از دید من به عنوان نقش‌ رویین‌تن در بازی بوده باشه و نشه مثبت یا منفی صرف تلقی‌شون کرد البته :دی

گناهکاران:

مافیا:

آرش: نوع گیرهایی که به یاران خودی می‌داد واقعا قابل ردگیری نبود و شایسته تقدیره (البته کاری ندارم که استراتژی‌شون درست بوده یا نه) یه نکته خوبی هم که بازی این دور آرش داشت، این بود که حس مرضی که در بازی می‌داد ادامه دار و فزاینده نبود. یعنی مثلا یه جایی به خاطر یه سوتی یا یه حرفش می‌رفت زیر فشار اما بعدش خوب بر می‌گشت به بحث و مسلط بود. یعنی من یه‌جاهایی می‌تونستم حتی حس کنم که واقعا بدون مرضه و بی‌گناهه، این چیز جدیدی بود که ازش دیدم در کنار هوش و ایده‌پردازیی‌هایی که همیشه داره و خب توش عالیه | یه رفتار تکراری که ازش به یاد دارم اینه که با اینکه از نظر تلاش و کوشش جزو بهترین‌هاست تو بازی، اما یه سری جاها صبرش کمه و عجله می‌کنه و یه چیزایی رو می‌گه که نباید بگه. اون فاز اعدامش هم کاملا می‌شد اعدام نشه و حتی فاز بعد هم در بره. به اون شیوه که یهو اومد و چند تا ایده زد، یه جوری شد که عملا به تیم رقیبش که قاتل باشه کمک کرد. دفاعیه‌ش هم لحن بی‌گناهی نداشت.

محمدحسین: اون قدرت دافعه و بازدارندگی که به من نسبتش می‌ده رو، خودش اگه از من بیشتر نداشته باشه، کمتر نداره. تازه من ۶۷۴ دور بازی کردم، محمدحسین سومین دورش بود :)). قدرت دافعه رو باید تو دوری که فرد گناهکاره دید، من با اینکه کاملا بایس گناهکاری داشتم بهش، و هم تم بازیش منفی بود، بازم هیچوقت مستقیم سمتش نرفتم و حتی آخر بازی هم که خواستم برم بازم غیرمستقیم عمل کردم. تازه محمدحسین یه چیزی رو علاوه بر دافعه و بازدارندگی داره که من اصلا ندارمش. اون هم قدرت جذبش هست :دی، چون با شخصیت و ادب و زیبایی قلم‌ای که داره، کاملا می‌تونه افراد رو به سمت خودش جذب کنه در بازی و ذهن‌هارو مدیریت کنه. در مورد سلیقه هم باید بگم دل به دل راه داره، منم همون دور قبلی رو هوا زدمت :)):دی. | من می‌خواستم به بحث تم منفی بازیش بپردازم، اما الان ذهنم رفت سمت این که احتمالا همون بایس گناهکاری که بهش داشتیم باعث شده ناخودآگاه حرفاش رو با دید منفی ببینیم، بنابراین برای قضاوت بهتره که در یک دور گناهکاری دیگه لحن پست‌هاش رو ببینیم. نکته منفی بازیش شاید همون نکته منفی بازی خودم در دور قبل باشه، که نمی‌تونستم سمت بی‌گناه‌ها برم.

صدرا: هوش زیادش واقعا کار دستش داد سر اون بحث فرقه و بندی که بهش توجه داشت، من واقعا نمی‌تونستم بپذیرم که فرقه نباشه سر اون قضیه. ضمنا تو صندلی هم اشاره کردم که به‌نظرم قدرت درک مطلبش بالاست و خب تو بازی حس می‌کردم عامدانه داره ازش استفاده نمی‌کنه | با اینکه عذرخواهی کرد چند بار، اما اون حجم از بیرون بودن و کم پست دادن برای من قابل قبول نیست و امیدوارم در ادوار بعدی وقت بیشتری داشته باشه تا بیشتر بازی کنه.

یاسین: تو نکات مثبت یاسین مگه می‌شه از حس و حدس‌اش حرفی نزنیم؟ :دی، فقط اینطوری بگم بهتون که من کاری نداشتم نقش یاسین چیه، لیست حس‌های منفیش رو می‌ذاشتم جلوم برای حدسیاتم و ازش استفاده می‌کردم :)). یعنی حدسیات من اشتباه‌هاش اکثرا تو جایگاه‌افراد بود نه گناهکار و بی‌گناه بودنشون و بخش مهمیش هم از حرف‌های یاسین وام می‌گرفتم چون به حسش ایمان دارم. | این رو یادم نمیاد رو صندلی یا تو گروه گفتم، ولی یاسین نیاز داره که یه زمینه دیگه رو به نقاط قوتش اضافه کنه. چون فقط با حس و حدس نمی‌شه بازیکنان رو قانع کرد، در کل هم به خاطر شرایطش تو سایه بود و کم پست داد و این هم خب خوب نیست. خداحافظی هم امیدوارم نظرش عوض بشه و برگرده.

-------------

قاتلین:

ال‌امین: نوع برگشتش در اون فازی که اعدام نشد خوب بود به‌نظرم، چون من تو ذهنم داشتم که ال‌امین اگر ببینه خیلی اوضاع علیهشه، انگیزه‌ش رو از دست می‌ده و نمیاد دفاع خوبی بکنه. اما به‌نظرم دفاع‌اش خوب بود و تا حدی هم تونست در ذهن افراد تردید به وجود بیاره و همین هم در چرخش رای‌ها بی‌تاثیر نبود. کلا جزو معدود دفعاتی هست که من احساس شکست در پروژه اعدامم بکنم، امین واقعا خوب مقاومت کرد مقابل اعدام و خب حضورش هم برای بردشون حیاتی بود | تناقضی که در صحبت و رفتارش در بازی داشت، مشهود بود به‌نظرم. نه‌تنها در قبال من و چاوش، کلا اکثر پست‌هاش به سمت از سفیدی درآوردن افراد بود و خب این کار رو اگه امین بی‌گناه انجام بده هم به این شیوه انجامش نمی‌ده. یعنی فکر می‌کنم برای بخش بزرگی از بازی کلا منفی بود در دید افراد.

محمدامین: بهترین بازیکن بازی بود شاید و مخصوصا اینکه من رو با اون نگاه منفی شدید و پیش‌فرضی که راجع بهش داشتم تونست از لحاظ روانی مدیریت کنه، واقعا لایق ستایشه. چون اگه ذره‌ای افراط می‌کرد یا خوب درنمیاورد رول دادستانیش رو، من امون نمی‌دادم بهش. اما خب مدیریت کرد کاملا بازی و ذهن‌هارو و استدلال هاش‌هم در سطح بالایی قرار داشتند. جهت بازیش رو هم خوب می‌چرخوند در مواقع لازم و سیخونک‌هاش هم خوب بود | بازیش عالی بود و بدون حرف، اما من خب هنوز اون دیر اومدن به بازی رو نقطه تاریک می‌بینم. حالا چه عمدی باشه و چه ناخواسته. یعنی اگه همین عملکرد رو بتونه از اول اجرا کنه و یک‌دور از اول تا آخر بازی رو مدیریت کنه، اون موقع اسکار واقعی بهش می‌رسه :دی. نمره هم به‌خاطر همون فاز‌های اول نمره کامل نمی‌گیره اما بهترین بود.
----------

فرقه:

عرفان: بعد اعدام نشدنش برگشتش به بازی با حوصله و شمرده شمرده و خوب بود و در جریان دید افراد بهش هم تاثیر مثبت داشت، سر تروریست مثلا خیلی خوب و منطقی پست داد. اگه می‌خواست عصبی بشه کار خراب می‌شد. اینکه در آخر هم حداقل در ظاهر به سمت بی‌گناها می‌خواست بازی کنه خیلی اهمیت داره و احسنت می‌گم بهش. تشخیص‌هاش در مورد گناهکارا هم خوب بود واقعا | شروعش بد بود و به‌نظرم اعدام شد و شاید در یه بازی دیگه بهش فرصت نمی‌رسید برگرده و جبران کنه. این مشکل رو منم دارم اما اگه آرامشش رو بتونه کنترل کنه خیلی بهتر می‌شه براش. اعتماد به نفس‌اش هم باید بیشتر باشه در گناهکاری‌هاش.

فری: آرامش خاصی در بازی داشت که باعث می‌شد بتونه با همه گفتگو کنه و ردی از خودش به‌جای نذاره چون هم خوب شروع می‌کرد گفتگو‌هاش رو و هم خوب تموم می‌کرد. من دوست داشتم بازیش رو و اعدامش هم اشتباهی انجام شد، یعنی بد‌جایی اون اشتباه رو کرده بود و بی‌گناها دیگه حوصله تفکر نداشتن از جمله خودم. | اون اشتباهی که کرد و کلا فاز آخرش به‌نظرم تا حد خوبی از خستگی بود و دیگه سطح انرژی‌اش افت کرد. در مورد قضیه آرش هم با اینکه حق باهاش بود ولی اینکه کمی دیر حمایت بازی رو تونست بگیره به‌خاطر این بود که سبک گفتگو‌هاش میانجی گری کردن بود و در این حالت کمتر می‌شه جریان بازی رو با خود همراه کرد.

-----

بی‌گناهان:

چاوش: از همون پست اولش و دقتش به مسائل و لحنش فهمیدم بی‌گناهه و کلا شروعش و تاثیرش خیلی خوب بود، اشتباهاتی که داشت هم سر بی‌گناهیش بود اما نوع بازی گره باز کن اش و اینکه حس ضدضربه بودن به گناهکار‌ها داده خوب بود. در کل شاید تاثیرگذارترین و مهم‌ترین بازیکن بازی بود | من می‌دونم چاوش لذت می‌بره از ایده و پیچیدگی، ولی وقتی می‌تونیم خیلی ساده به هدف برسیم، پشتک و وارو زدن خطاست. البته بستگی به دید هم داره، من برام برد مهم‌تر از لذت بود این دور، شاید اگه لذت همیشه در اولویت باشه این سبک از بازی بهتره. در کل بد هم نیست و نقطه قوته همین، اما یه‌جاهایی ساده فکر نکنی به اشتباه میفتی.

ترسا: نمی‌دونم مشکل از حافظه منه یا چی، اما میزان پیشرفتی که نوشتار ترسا داشته عجیب و غریبه برام. بین دختر‌هایی که باهاشون مافیا بازی کردم قطعا بهترینه در این زمینه، تشخیص‌هاش هم در بازی خوب بود و تغییر جهت‌هاش هم خوب. یعنی مثلا با من از یه جایی بعد کلا مقابله به مثل نکرد و دایورتم کرد که بهترین تصمیم ممکن بود |‌ نقطه ضعفش، نقطه قوتش بود. با اینکه نوشتارش سطح خیلی بالایی داشت، اما احساس می‌کردم داره زیادی کش می‌ده هر چیزی رو. خود من مثلا بخش اول تحلیلم الان که دوباره خوندم این مشکل رو داره. این باعث می‌شه اصل مطلب رسونده نشه و البته دوستان در تحلیل به این نکات، خوب اشاره کردن. یعنی من بی‌جهت از ترسا احساس نوارخالی نمی‌گرفتم، با اینکه حرفاش درست بود، اما به دلیل شاخ و برگ دادن زیادی به حرفاش، حس نوار خالی می‌داد. این یه چالشه براش که این قضیه رو بتونه بعد‌ها بهتر مدیریت کنه و نسبت قدرت و تاثیر نوشتارش به ازای حجم نوشتار رو بالا ببره.

خلفی: شروعش خوب بود، نکته بینی‌اش هم خوب بود. لحن پستاش هم بد نبود از دید بیرونی. نسبت به ادوار اخیر هم مشخص بود متفاوته بازیش و رایی که من بهش دادم حالت اجباری داشت برام | یه مشکلی که بازیش داشت به‌نظرم این بود که جریان بازی و ذهن‌هارو اصلا در نظر نمی‌گرفت. ببین اصلا فرض کن که مهدی رو درست تشخیص دادی و گناهکاره و خودش هم بد جواب می‌ده، باید ببینی حس افراد به مهدی چیه در اون لحظه، وقتی می‌بینی جز تو کسی نمیاد علیه مهدی، حتی اگر حست‌ درست باشه و به تشخیصت ایمان داشته باشی بازم باید جا برای عقب‌کشیدن نگه داری. اینکه می‌گم مهدی به جاش هر اسم دیگه‌ای هم می‌تونید بذارید. اولین چیزی که موقع رفتن سمت یک‌نفر باید تو ذهنتون باشه اینه که موضع بازی نسبت به اون فرد چیه، خلاف جریان آب و بازی شنا کردن شرایط خاص می‌خواد. به عنوان سامورایی درسته که نیاز به بازی شجاعاته هست، اما نه به هر قیمتی. اوکی به مهدی مشکوکی و بد جواب می‌ده و دیدی بعد رای اولت کسی نیومد کمکت، پس برو بررسی کن ببین در قسمت‌های دیگه بازی چه اتفاقاتی در حال رخ دادن هست. All in کردن در مافیا کلا کار اشتباهی هست. مهم‌ترین اشتباهش رای دومش به من بود، اونجا باید مسیرش رو عوض می‌کرد. البته مشخص بود گزینه‌ دیگه‌ای جز من نداره، اما این به‌خاطر این بود که دقت کافی رو اون فاز به بازی نداشت وگرنه حتما چیزای مهم‌تری پیدا می‌شد.


رضا: فاز‌های اول شروع خیلی خوبی داشت و تا اونجایی که یادمه حس کلی بازی هم بهش مثبت بود. سر رای به مهسا هم اصلا تقصیر نداشت و سوال و جواب‌هاش باهاش درست بود و بی‌گناهانه | بی‌گناه یا گناهکاری که گادکش بشه نمره‌اش باید پایین باشه کلا چون بهرحال یه ضربه بزرگی به ساید خودش می‌زنه. بازیش تا جاهایی که انرژی و وقت داشت خوب بود به‌نظرم اما کمرنگ شدنش و درنهایت گادکش، جای بحث باقی نمی‌ذاره و به ضرر بی‌گناهان تموم شد.

مهسا: کلا بازی بی‌گناهیش خیلی آشناست به‌نظرم و یه ردپاهای خاص داره بازی بی‌گناهیش، دفاعیه‌ش هم خیلی خوب بود و کلا هم به‌نظرم ما وزنه خیلی مهمی رو با حذف مهسا از دست دادیم. اگر می‌موند تو بازی هم قطعا سفید می‌شد با توجه به روندی که گرفته بود | مشکل رو بهش اشاره کردم که کمی بلند بلند فکر می‌کنه در تاپیک و یه سری صحبت‌هارو بی دلیل و اضافه می‌گه که براش دردسر می‌شن. روی حرفاش باید وسواس بیشتری به خرج بده و البته شکل پست‌هاش.

امیر: بازی امیر خیلی عالی بود، با اینکه هر فاز ۱ پست می‌داد اما تاثیرش تو بازی ماورایی بود و این نشون از جایگاهش در بازی و قدرت پست‌هاش می‌ده. به طور جدی هم برای من کاندید بهترین بازیکن بازی هست در کنار محمدامین. با اون نقش واقعا عالیه این. هرکس دیگه‌ای جز امیر اگه نقش کلانتر رو داشت من اینقدر اهمیت نمی‌دادم به لیست‌هاش اما برای امیر مجبور بودم که واکنش نشون بدم و لیستش هم خیلی مهم بود به‌نظرم. تو بازی هم هرکی به حرف من گیر داد خودش گناهکار بود درواقع. من به‌نظرم می‌تونست در لیست اولیه‌اش هم من رو مشکوک‌ترین در نظر نگیره چون اونقدر بازی من از نظر منطقی و استدلالی مشکل نداشت و سوتی‌ام هم بی‌گناهی بود، مهسا هم به همین شکل. اما خب از بقیه لیست‌هاش کوچکترین ایرادی نمی‌تونم بگیرم و عالی بود. سطح استدلال‌هاش هم بسیار بالا بود و درست. پست‌های امیر هم یکی از منابع من تو بازی بود و خیلی بهشون رجوع می‌کردم. وقت و انرژی زیادی هم گذاشت و خسته نباشه. خودش هم که با کلین‌شیت برد :)).

بقیه دوستان هم خیلی فرصت نشد بازی کنند و چیز خاصی هم برای گفتن ندارم و امیدوارم در ادوار بعدی فرصت بازی بیشتری داشته باشند. ممنون

پ.ن: تحلیل هم از همین تحلیل چرت من سواستفاده کنید و تحلیل‌های سطح بالای دوستان براتون مانع نباشه که نیاید. پررو باشید :)).
 
آخرین ویرایش:
Underwood
نوشته‌ها
496
پسندها
424
امتیازها
565
مدال‌ها
38
سلام :دی
بریم سراغ بقیه، ببینیم میشه بیگناها رو هم همینجا جمع کنیم یا نه :))

فرقه:
عرفان، فری و محمد. نمی دونم اینو باید بگم یا نه، به لحاظ ظرفیت بالانس ترکیب خوبی هستند، اما نمی دونم چرا حس می کنم یه چیزی توشون کمه :دی یعنی حسم به افرادشون اینه که به لحاظ خصوصیات فردی و تیمی، هم مناسب فرقه اند، هم بسیار خوبند، اما فکر می کنم یه اتفاق باید در موردش میوفتاده که نیوفتاده. شاید شاید شاید حس کنم که اگر جای محمد و عرفان جابجا میشد این حس رو نداشتم یا کمتر بود. شایدم صرفا چون محمد خورده همچین چیزی رفته تو ناخودآگاهم :دی نمی دونم تردید دارم.
در مورد فرقه، پویا از نظر بالانسی یه کار خوبی کرده، که فلسفه اش برای حفاظت از بیگناها در برابر جذب رو تامین کرده، پویا معتقده که بیگناهی که در بالانس اولیه بیگناه بوده، نباید تبدیل به گناهکار بشه و این ضربه زننده است. برای همین فلسفه پویا از ستون پنجم من هم دل خوشی نداره. با نظرش کامل موافق نیستم، اما از نظرم فرقه ای که نوشته به لحاظ فرم بهترین فرقه ای بوده که تا الان در بازی های مافیا بوده از نظر فرم. ولی من هم با امین موافقم که دست فرقه رو بسته و جذابیت جذب رو به شدت کاهش داده. به هر حال آدم هر چیز رو که به دست میاره باید یه هزینه هایی هم وارد کنه و این به دید گاد هست که چیو از بازی بگیره و چی به بازی بده :دی

در مورد ترکیب بازی عرفان و فری، بزاریم از این نقطه شروع کنیم که فری یه گذار خیلی بزرگ داشت از شروع های ناامید کننده در بازی. در تحلیل دور ششم که فری با ما مافیا بود گفتم که فری به عنوان بدشانس ترین بازیکن در بین ما، اینقدر که تا قبل فاز های 4-5 زده شده، فاز های ابتدایی طوری بازی می کنه که انگار هر فاز فاز آخرش هست و این باعث میشه اطلاعاتی وارد بازی کنه، که در اون تایم برای هر بازیکنی هزینه زیادی ایجاد کنه و فری سبک بازیش به جمع کردن همچین چیزی نمی خوره. خب این ایراد تقریبا از دور هفتم که روئین تن بود و بهترین نمایشش تا این لحظه حل شد. در مورد فری پائین تر بیشتر خواهم نوشت. اما اونچه در تحلیل کلی روند تیم ازش نیاز دارم اینه که فری در شروع بسیار حساب شده، خوب و به تعبیر امین به زبان جمع صحبت کرد. یعنی اضافه گویی نداشت، وارد ابعاد فلسفی نشد و تمرکز لازم رو هم داشت.
اما عرفان در این بازی و در شروع در نقطه مقابل فری قرار گرفت. یعنی نقطه قوت اصلیش که تحلیل و فهم جملات ساده و ترجمه اونها برای بازی بود، تبدیل به نقطه آشیلش شد و این باعث شد بازی از دستش خارج بشه. در مورد عرفان در بخش خودش توضیح خواهم داد، اما عرفان زمانی بازی رو از دست میده که کنترل اعصابش از دستش خارج میشه و زمانی کنترل اعصابش از دست میره که احساس کنه فهمیده نمیشه/ امکان انتقال پیام ازش گرفته میشه. و اتفاقا برعکس این هم براش وجود داره. یعنی طرف بحث می تونه با تظاهر به فهمیدنش و تظاهر به حق دادن بهش، آتیش اولیه و زهر متنش رو تا حدی بگیره :دی یک مثال برای این وجود داره که باز در بخش خود عرفان میگم. اما همین پاشنه آشیل باعث شد که عرفان اول بازی رو کاملا از دست بده. استراتژی دومی که به کار برد اگزجره کردن همین قابلیت بود و تبدیل خودش به یک "دیوانه" که فکر می کنم عمدی انجام شد. اگر عمدی انجام شده باشه بهش اعتبار میدم با این قید که دونسته باشه این روش فقط در یک بازی مریضِ پرگناهکار جواب میده و اگر همین کارو در بازی با بیگناه زیاد انجام داده بود حتما به ضدش بدل میشد. در ادامه اما کامبک خوبی به بازی داشت و جالب اینجاست برای هیچ کس سوال نشد که چطور یک نفر که اینقدر به ته خط رسیده، میتونه اینطور منطقی و دفعتا به بازی برگرده :دی

فرقه بدشانس بود. این رو به هیچ عنوان نمیشه کتمان کرد. محمد وزنه سنگینی در بالانس بوده که به فرقه داده شده و اینکه در ابتدای بازی جذب بشه و در ابتدای بازی هم حذف بشه، جز بدشانسی مورد دیگه ای به ذهن من نمیرسه، احتمال میدم پویا در تحلیلش بگه: "مشکل خودشه، می خواست طوری بازی نکنه که بزننش" اما معتقدم که محمد کاری در بازی نکرد که مستحق پرسش باشه و من برداشتم از پرسیده شدن محمد بایاس ذهنی رضا از "ممدفلورین" باشه و من اینو به حساب همون شانس میزارم.
قطعا فرقه با زده شدن محمد تا حدی رشته امور در ذهنش از دستش خارج شد. امکانات فرقه 2 نفره در حد قاتل 2 نفره نبود و از طرفی عرفان هم جایگاه محکمی در بازی نداشت. اما فری از نظر من محکم ترین بازیکن بازی در اون لحظه بود. نمی خوام صرفا به لیست خودم برگردم (که البته تعارف نداریم لیست من هم جزو نقاط تاثیر بازی بود) اما تا قبل از دو فاز آخر فری هیچ شک معنی دار و توانی برای اجماع یا حتی شبیه اجماع روی فری وجود نداشت. بازیش کاملا سفید و مفید از سمت بازی قلمداد میشد. با این جایگاه فری و در صورت ریکاوری مناسب عرفان در بازی، کاملا شانس برد برای فرقه قابل تصور بود، چون در شب قابل حذف شدن نبودن.

اما به نظرم طولانی شدن فاز ها، و فرسایشی شدن روند بازی، و در کنارش درگیری ذهنی ناشی از نداشتن برتری نسبت به بازی، به نظرم تمرکز فرقه به کلی بهم زد. من واقعا تغییر مسیر فری در دو فاز آخر رو جز ناشی از خستگی و فرسودگی تحلیل نمی کنم. در واقع شاید در مورد فری بهترین تعبیر تحلیل امین در موردش باشه از نظر عملی و اگر بخوایم چرایی این اتفاق رو براش تحلیل کنیم، باید اون رو ناشی از ناامیدی از برد و خستگی از روند بازی تعبیر کنیم.

به هر حال بدیهی بود که بعد از درگیری فری و حذفش از بازی، فرقه به طور کلی و حتی روی کاغذ هم شانس خودش رو از دست داد. البته من تلاش عرفان رو تا آخرین لحظه ها ستایش می کنم، اما با توجه به اینکه تموم شدن گروه های گناهکاری اعلام نمیشد، اگر میتونست جادوگر بودن خودش رو هم به مهدی نسبت بده، اما هنوز هم نمی تونست این اطمینان رو در بازی ایجاد کنه که هیچ گناهکاری نیست.

برای جمع بندی من به فرقه در بازی روز، بهشون 4 از 7 میدم (3 نمره شروع فری و 1 نمره کامبک عرفان و اعدام نشدن) و برای فاز شبشون هم برای کشف بسیار شگفت انگیز محمد و زدن دوتا از اعضای مافیا (باز هم بدشانسی)، 3 از 3 و در مجموع 7، اما نیم نمره بهشون اضافه می کنم، چون بازی رهاشون رو واقعا دوست داشتم :دی

فری (8.5/10): فکر می کنم که فاز چهارم بود که سر ناهار با گاد بزرگوار در حالی که لقمه ژامبون در دست داشتیم :دی راجع به مافیا صحبت می کردیم صحبت به فری شد، گفت نظرت در مورد فری چیه ؟ گفتم به نظرم بیگناهه، گفت نمرش چنده، گفتم اگر بیگناه باشه تا این لحظه 9 و اگر گناهکار باشه راحت 10 :دی. فری این بازی مستحق دریافت بهترین بازیکن بود. ولی به دلیلی که شاید خودش بیش از همه بهش اشراف داشته باشه برید و تغییر مسیر داد. شاید در مورد عملکردی که در دو فاز آخر داشت من نتونم جمله ای به تحلیل امین اضافه کنم که زیاده گویی نشه. اما به نظرم مشکل فری از شروع های ناامید کننده شیفت پیدا کرده به پایان ها نه چندان قوی (بجز دور قبل) در واقع روئین تن ستایش شده اش هم دقیقا ضعف در پایان بندی مناسب داشت به نوعی که من در جایگاه گاد احساس کردم خسته شده.

فری اگر بتونه از این مشکل هم عبور کنه، به علت هوش، دانش و دانایی و نگاهش به محیط اطراف میتونه هر دور کاندیدای بهترین بازیکن قلمداد بشه، چون سبک بازیش طوریه که ثبات پذیره. در واقع بهتر بتونم بگم، می تونه هر بازی انتقام دور 10 رو از من بگیره، چونان که بنی امیه انتقام فتح مکه رو از بنی هاشم گرفت :))
ولی در مجموع درود بر تو و بازیت که بسیار لذت بردم و در هر لحظه ستایشت کردم.

عرفان (7/10): بالا گفتم که نقطه آسیب عرفان، توانایی کنترل بر اعصابشه و تحلیل کردم که عرفان زمانی نمی تونه به اعصابش کنترل پیدا کنه که فهمیده نشه. بزارید اینو باز تر کنم، در واقع عرفان به درستی اعتبار زیادی برای منطق، تحلیل و انرژی که برای انتقال اون به بازی میزاره قائله و کاملا هم حق داره. در واقع خیلی از بازیکنان مطرح از جمله مهدی، برای خودشون و شخصیتشون اعتبار قائلن و نقطه تعصب و اعتبارشون "خودشون" هستند، اما عرفان نقطه تعصبش تحلیل هاش و منطقش هست. اینجا دو حالت پیش میاد، یا تو با منطق هاش و استدلال و تحلیلش در میوفتی، که حتما مورد هجومی و اگر بتونه سوار شه حذفش می کنه و اگر نتونه عصبانی میشه. یا باهاش موافق میشی که حتما می تونی از شدت و آتش خشمش کم کنی. در هر دو صورت این تبدیل به نقطه ضعف عرفان شده در حالی که بزگترین نقطه قوتش هم همینجاست.
بزارید مثال بزنم از دور پیش، دور پیش تنها نقطه ای که بر بازی من وارد شد و من حس کردم هیچ استدلال و منطقی در برابرش حتی با کمک گرفتن از سفسطه و مغلطه ندارم، ایرادی بود که در میانه بازی عرفان به تحلیل بالانس من که همراه با مرض بود گرفت. در واقع حس واقعی آچمز شدن رو بعد از چند دور تجربه کردم و فکر می کردم کارم با همون نکته تمومه :دی با اینحال به عنوان آخرین تیر دقیقا سوار همین ضعفی شدم که از عرفان میشناختم و خیلی متواضعانه و با سیس پذیرش منطقش، رفتم به سمتی که عرفان می خواست. و این فرمول جواب داد. با اینکه جوابم به شدت ضعیف بود، عرفان شمشیر انداخت و تغییر مسیر داد.

عرفان به نظرم باید تو بحث ها از این تعصب فاصله بگیره. من اعتقاد دارم، عرفان یکی از بهترین ها در فهم کلمات و جملات و ترجمه اون به زبان بازیه (یکی از انواع تحلیل) و به شدت تحلیل ها و فهمش از بازی رو قبول دارم و بهش استناد می کنم. اما یک نکته رو باید در نظر بگیره، خیلی از وقت ها اجتماع (در اینجا بازی مافیا)، گوش شنوایی برای منطق ما نداره از این جهت که حواسش جای دیگه است. و خیلی وقت ها منطق مارو می بینه، می فهمه، اما به خاطر مرض بهش توجه نمی کنه و از کنارش رد میشه. اینجا راهکار عصبانیت و درگیری با اجتماع نیست، راهکار تغییر تاکتیک و وارد شدن از نقطه ایه که حساسیت های اجتماع رو در بر بگیره. اگر این روش رو در بازیت توجه بیشتری کنی، حتما سرخورده و عصبانی نمیشی. در واقع استعاره ای، اگر تو رودی هستی و به سد برخوردی، لازم نیست حتما سد رو بشکنی، می تونی مسیری از کنار سد پیدا کنی و عبور کنی و به اون سمت از سد برسی.

در کل عرفان رو کماکان دوست دارم و مطمئنم بازی های خیلی خوبش در راهه :دی

محمد: الهی بمیرم برای محمد، یه دورم اومد بازی زدنش :( بازی با محمد جذاب تر بود، حیف شد.

قَتَله :دی :
اول موضع ام رو کاملا در مورد این تیم و بالانسش روشن کنم :دی من به شدت با سیاق این تیم دو نفره مخالفم :دی شاید نزدیک به 4 ساعت هم با پویا در این مورد صحبت کردیم و به بن بست مطلق رسیدیم :دی در واقع قاتل دور پیش رو که شخصا باگ میدونستم و این قاتل اصلاح شده هم از نظرم در بالانس با بقیه تیم ها نیست :دی بزرگترین پوینتمم اینه که امکانات و شرایطی به خاطر دو نفره بودن این "تیم" فراهم شده که مستحقش نیست چون این دو نفره بودن منافعی هم به همراهش داره :دی منتها تهش اون کسی که باید در این مورد قانع بشه پویاست که معقده وزن معایب دو نفره بودن چربش شدیدی نسبت منافعش داره، در نتیجه باید امکانات کافی هم بگیرند. که خب این نقطه اختلاف هست :دی در نتیجه تحلیل بالانسی خیلی در موردش ندارم گرچه معتقدم این قاتل از قاتل سری پیش بسیار بالانس تر و دوست داشتنی ! تره :دی

اما محمد امین و امین :دی اول بگم که به همچین تیمی از نظر نوع توانایی های فردی حسودیم شد :دی محمدامین در دسته بندی های من بازیکن سایه محسوب میشه. هم به دلیل میزان حضورش و هم به دلیل نوع حضورش. در واقع دور ساموراییش که از این سبک بازیش فاصله گرفت و پاکبازانه به بازی اضافه شد ازش ضربه خورد. منتها این بازیکن سایه در مورد محمد امین با همه بازیکنان سایه دیگه فرق داره، چون میزان تاثیر گذاری محمد امین در جهت اهداف (مخصوصا گناهکارانه) شگفت انگیزه. در واقع نمی دونم چطور و با چه فرمولی امکان پذیر هست که تو از روز چهارم بازی به بازی اضافه شی، در حالی که خوندن پست هات از نظر نگارش و فرم هم یکی از عذاب های جهنمی ها در قیامت محسوب میشه :))، اما بتونی در همون شروع کسی رو به اعدام برسونی و این روند رو ادامه بدی. ویژگی های منحصر به فردی داره محمد امین در این زمینه.

اما امین. در مورد امین نمی دونم چه تعبیری در این نقطه از تحلیلم به کار ببرم که تحلیلش و طرحی که براش دارم رو خراب نکنه :دی فعلا چیزی نمیگم جز اینکه امین قدرت معطوف کردن ذهن کلِ بازی رو به نظرات خودش داره و اینکار رو طوری انجام میده که بازی به هیچ وجه حس اداره شدن در موردش نداره و در نتیجه در برابرش گارد نمیگیره.

در مجموع امین بازی رو خوب شروع کرد، به علت مشغله متزلزل ادامه داد و خوب تموم کرد، و محمدامین بازی رو شروع نکرد، عالی ادامه داد و عالی هم تموم کرد. من بابت استراتژیشون در عدم حضور بعد از ادعای یاسین هم اعتبار خیلی زیادی بهشون میدم. برنده ترین اقدام بود گرچه قشنگ ترینش نبود :دی (منتها فاز آخر قشنگی حماقته که فکر کنم فقط من و چاوش مرتکبش می شیم :)) )

این ترکیب + هوش هر دو نفر که معرف بازی هست، یک ظرفیت عظیم رو به این تیم داد و به نظرم جز یکی دو مورد محدود که در تحلیل شخصی بهش می پردازم این ظرفیت به خوبی به کار گرفته شد و خب به برد منتهی شد.

برای بازی روزشون در مجموع 6.5 از 7 (نیم نمره برای تزلزل میانی امین) و برای بازی شب هم با در نظر گرفتن حذف مهسا به عنوان عامل مزاحم و اذیت کننده (این حسنه :دی) و تارگت گرفتن آرش و محمدحسین و یاسین و رضا از نظرم 2.5 از سه میگیرند و مجموعا (9/10)


محمدامین (9.5/10): این بازی از محمدامین 70 درصد از ظرفیتش بود در حالی که قبل از این بیشترین چیزی که از خودش نشون داده بود 50 درصد بود. و این وقتی ارزش پیدا می کنه که بدونیم با 50 درصد ظرفیتش هم برده :دی در واقع محمد امین تو همین مدت نسبت به بقیه کوتاه تری که به بازی ما اضافه شده از من و چاوش بیشتر برده :دی محمد امین فرمول برد رو بلده چون نقاط ضربه زدن به حریف رو به خوبی میشناسه، محمدحسین از این ویژگی به محاسبه ی مهندسی در لحظه نام برده که به نظرم تعبیر درستی هست. برای همینم هست که محمدامین گناهکار بسیار بهتری نسبت به بیگناه هست. چون در زمان بیگناهی تو نیاز به تشخیص و بعد ضربه زدن داری و در مسیر ضربه زدن وجدان هم جز خراب کننده هاست، اما در گناهکاری همین که به تارگت مناسب برسی کافیه و فقط لازمه محاسبه کنی که کی و چطور ضربه بزنی. و نیاز به وجدان هم نداری :))

یک نکته دیگه که به ذهنم رسید این بود که چرا به نسبت تحلیلم نسبت به مافیا و فرقه، تحلیل قاتل و مخصوصا تحلیل محمد امین اینقدر کم شد ؟ :دی این هم بر میگرده به ویژگی منحصر به فرد محمدامین که علی رغم تاثیرگزاری بالا (به علت شناخت نقاط آسیب حریف و زمان موثر) اما به شدت اطلاعات کمی از خودش وارد بازی می کنه و این مهمترین قوت محمد امین مخصوصا در این بازی هست. اگر در پست های من در بازی هم دقت کرده باشید، در مورد محمدامین تا آخرین لحظه "هیچ چیز" وجود نداشت (البته یه چیز وجود داشت گاد سانسور کرد که موافق نبودم، اما درک کردم :دی و منم گاد بودم سانسور می کردم) در حالی که در لیست منفی من بود :دی این خیلی قوت می خواد که هیچ چیز به حریفت ندی حتی اگر مطمئنه که گناهکاری :دی درود بر تو.

اما یک نکته پایانی اینکه، محمدامین با نحوه فعالیتش خیلی وقت ها اول به خودش و در آخر به بازی بدون اینکه متوجه باشه توهین می کنه :دی تاپیک تحلیل هارو نگاه کنید، غایب اصلی هر دور محمدامینه، در دورگادی من هم تیمی شدن با پویا رو ببینید، نبود تا از بین رفت :دی من متوجهم که آدم ممکنه شلوغ باشه (البته فکر نمی کنم جز دو سه نفرتون از من شلوغ تر باشید از نظر گستره فعالیت) اما لازمه که در محیطی که جزو تاپ هاش و تاثیرگذار هاش به حساب میاد، احترام و اهمیت بیشتری قائل بشه :دی اینو چون دوسِت دارم (عاشقت نیستم :)) ) بهت میگم :دی

نیم نمره کسر بابت نبودنش در فاز های ابتدایی و به احترام کسانی بود که در کل طول بازی حضور داشتند، وگرنه ایراد فنی در بازیش وجود نداشت و گزینه قطعی من برای بهترین بازیکن بازی در کنار محمدچاوش هست.

امین (8.5/10): این مفهومی که می خوام ازش استفاده کنم، مفهوم خیلی حساسی هست، که اگر فهمیده نشه، می تونه کاملا دچار سوء تفاهم و به ابتذال کشیدنش بشه :دی پس این توضیح رو میدم که این مفهوم به هیچ وجه برتر شمردن کسی نسبت به دیگری نیست. سیدبندی هم نیست.
در هر جامعه ای، زمان هایی میرسه که مردم، احتیاج پیدا می کنند که تصمیم نگیرند. و تصمیم گیری خودشون رو به دیگری واگذار کنند. دلایل خیلی گسترده و متفاوتی برای این وجود داره، خستگی، برتر شمردن کسی نسبت به خودشون، فریب خوردن و خیلی چیزای دیگه و یکی از این دلایل استیصال هست. در واقع گاهی مردم اینقدر در تشخیص اون چیزی که داره در بطن اون اجتماع میگذره، دچار گیجی و آشوب میشن، که دوست دارند به یک مرجع و ملجا پناه ببرن تا یا به صورت رهبرگونه از اون تبعیت کنند و یا حداقل تشخیص اون رو مبنای تشخیص خودشون قرار بدن. اگر بخوایم تعبیری برای این مفهوم پیدا کنیم، باید یه چادر عشایری رو تصور کنیم. چادر های عشایری یا فقط یک ستون مرکزی به عنوان ستون باربر دارند، یا در برخی از انواع چندین ستون دارند با ستون های مرکزی بلند تر و قوی تر. این مفهومی که در مورد اون فرد در جامعه مطرح کردم دقیقا در حکم همین ستون مرکزی چادر هست.
با این مقدمه و با پذیرش اینکه بازی مافیا یک اجتماع کوچک شده است. بازی ما هم در مقاطعی از خودش وارد نیاز به همچین نقشی میشه. (اصلا در این لحظه قضاوتی ندارم که این نیاز واقعی یا کاذبه) یعنی انتظار داره که یک نفر رو داشته باشه، تا در وقت آشوب بهش پناه ببره و دقیقا نقش ستون مرکزی خیمه بازی رو بازی کنه. در بازی هایی که پویا در بازی حضور داره، بلامنازع و حتی خیلی وقت ها بدون لزوم، نقش اون ستون و مرجع و ملجع رو پویا در ادوار اخیر به دوش گرفته. در واقع بازی از شرِ بازیکنان به تعبیر محمدحسین الیت، به پویا پناه برده و قضاوت پویا رو برای نوع رفتار با اونها و نوع رفتار با هم دیگه در نظر گرفته.در واقع در این مفهوم پویا یک فاصله معنی دار با تمام بازیکنان ایجاد کرده و یک حریم به تعبیری قدسی تونسته به جامعه القا کنه، که خب این در وقتی که پویا بیگناه باشه حتما حسن و در وقتی که گناهکار باشه حتما عیب هست.
اما در کنار پویا و در زمانی که پویا در بازی نیست، نه به شدت و اندازه پویا، اما امین هم همچین نقشی رو بر عهده داره و بازی خیلی وقت ها بازی در وقت چالش و آشوب متوقف به نظرات امین میشه و امین از این نظر نسبت به بقیه بازیکنان هم سطح کاملا منحصر به فرده. و یک حاله مرشد گونه نسبت به بازی داره.
اما سوال اینه که چرا امین تونسته و بقیه بازیکنان هرچند الیت نتونستند، جواب رو به نظرم باید از تحلیل های امین پیدا کنید. "روانشناسی" کلید این موضوعه، امین به خاطر مطالعات و نوع نگاه انتخابیش به محیط پیرامون، تونسته به بسیاری از خلل و فرج ذهن بشر از دید کلی احاطه پیدا کنه و تونسته دید خودش رو کاملا مبتنی بر روانشناسی شکل بده. این باعث میشه که امین بدونه در هر لحظه، ذهن ها دقیقا منتظر چیه، باید از کجا شروع کنه، چطور ادامه بده و کجا ضربه نهایی رو به ذهن مخاطب بزنه تا بتونه تاثیر گذار باشه و اولویت بازی کردنش در هر بازی، اول لذت بردن و دوم کار کردن با ذهن مخاطبه که البته از نظرم دومی هم تا حد زیادی وابسته به اولی هست. یعنی امین زمانی لذت می بره که اولا بتونه با ذهن افراد بازی کنه و دوما هرچی ذهنی که داره تحت تاثیر قرار میده پیچیده تر باشه لذت بیشتری می بره :دی

اما یک توضیح هم بدم در مورد بازی که من در مقابل امین انتخاب کردم :دی خب بالاتر گفتم که من قصد نداشتم طوری پست بدم که معادله بازی رو به نفع یکی از طرف های بازی تغییر بدم. قصدم استدلال و پیدا کردن گناهکار بود، اما نه به شکلی که کسی که کم نقص بازی کرده رو با یک نقص خیلی ضعیف پائین بکشم. چون به نظرم کسی مستحق برد هست که خطاهای کمتر و کوچکتری رو انجام بده :دی به همین خاطر بسیاری از خطا ها و استدلال هایی که متوجهش شدم رو بهش اشاره نکردم و یا با اینکه جواب قانع کننده نبود پی نگرفتم. اما تنها جایی که این اصلم رو زیر پا گذاشتم در مورد امین بود :دی ترفندی که امین در مورد چاوش به کار برد، یک ترفند خیلی ساده بود که همه خودآگاه یا ناخودآگاه مرتکب میشن. و جایی هم امین اشاره کرد که خب همین کارو چاوش هم کرده و چیزی نگفتی که درست گفت.
علت فشار بیش از حدی که در مقطعی از بازی آوردم این بود که امین به خاطر همین احاطه به روانشناسی در حالت عادی بازی اصلا قابل شناسایی نیست و بازی کردن با پیچیده ترین ذهن هارو هم بلده. تنها جایی که میشه امین (یا هر آدم چندلایه ای ) رو شناخت تحت فشار هست. یعنی ایجاد یک فشار حتی غیر منطقی که مجبور بشه برای مقابله با اون لحظه ای تمام چیزهایی که بلده رو کنار بزاره و "خودِ واقعی" رو نشون بده :دی این ترفند روی امین تا حدی جواب داد و من تا حدی متوجه گناهکاریش از این طریق شدم، اما نه به اندازه ای که "جرات" رای دادن بهش رو پیدا کنم که این هم نشانه دیگه ای بر چند لایه بودن امینه :دی

در کل اون چیزی که من می تونم در مورد این بازی یا هر بازی از امین تحلیل کنم، چیزی بیش از اون چیزی که خودش بهش اشراف داره نیست. مثلا من می تونم بگم که سطح فلان استدلالش در فلان پستش ضعیف بود، اما مطمئنم قبلش اون قسمت رو خونده و بهش خندیده و شاید از همون بخش هم به عنوان یک پروژه شناخت ذهن و واکنش آدم ها استفاده کرده :دی

در کل به قول ساختمونی ها در نمره دادن و مقایسه، ما مجبوریم که به اون چیزی که روی خاک وجود داره نمره بدیم :دی "بازی" امین در این بازی بهترین بازیش نبود. اما برنده شد :دی




خب در نیومد، بیگناها رو پست بعد تحلیل می کنم :دی (ولی 250 خط پر شد فکر کنم =)) )
 
اتصال به گوگل

کاربران آنلاین

هیچ کاربری آنلاین نیست.

یافتن کاربر

اتصال به گوگل

کاربران آنلاین

هیچ کاربری آنلاین نیست.

یافتن کاربر

بالا پایین