کارنیاموز مافیا
- نوشتهها
- 735
- پسندها
- 171
- امتیازها
- 315
- مدالها
- 32
سلامی دوباره.
دوست داشتم زمان مناسب داشتم که با مطالعه دقیق دوباره بازی بتونم متن دقیق تر و مفصل تری بنویسم که حق مطلب و برای تحلیل های زیباتون ادا کنم و جریان و ادامه بدم، اما متاسفانه زمان بندیم تا پایان خرداد خیلی فشردست. بنابراین در حد توان نظراتم و میگم.
در مورد قالب و فرم بازی و کلا گاد، من از بازی راضی بودم، هم زیباییش، هم نظمش، هم طول فازها و هم مکانیسم اعدام. تنها نقطه ضعف بازی برای من نبودن داستان بود که اون هم نبودش قابل درکه برام و استثنائا این بازی بدون داستان هم برام جذاب بود، اما گزاره هایی که گاد از شب میداد، برام قابل درک نبود، چه زیباییش چه فایده اش، چه مکانیسم، کلا قابل درک نبود و در طول بازی از این که این قسمت ها رو ایگنور می کردم حس بدی داشتم، هی حس می کردم دارم از تمام پتانسیل بازی بهره نمیبرم، حس اصراف بهم دست میداد. سر همین به نظرم پویا اگر میخواد این قالب رو ادامه بده باید برام جا بندازه اینارو. این کار رو هم باید قبل از اینکه ازشون توی بازیش استفاده می کرد انجام میداد ولی خوب این هم قابل درکه، شاگردهای خوبی هم نیستیم صادقانه.
در مورد این قضیه که برخی دوستان ظاهرا از دست قضای پویا در بازی راضی نیستند، من از اون هم راضیم، پویای کارگردان رو خیلی بیشتر ترجیح میدم به پویای خداگونه ی بی دخالت. از این نظر بهش اطمینان کامل دارم. منظور این نیست که بقیه ندارند، من شخصا از هرج و مرج بدم می آد و ترجیح میدم قاعده و قانون تا مرزش پر بشه، تازه از این نظرم بنظرم خیلی جاها اجبارا کوتاه می آد گاد، مثلا از اینکه بازیکنی مثل ممل تنبیه نمیشه بخاطر اسکیپ کردن اول بازی ناراضی ام هر برداشتیم میخواین بکنین
این که محمد چرا انقدر زود خورد ؟ یا فلانی چرا اومد بازی فلانی و خراب کرد و ..... این ها بنظرم به درستی دخالت نکرده گاد. کلا دست بردن توی ذهن بازیکنا فقط از یک گاد اگوتیستیک بر می آد که بنظرم پویا توی این جمع از کسانیه که بیشترین کنترل روی ایگوشون (ego) دارند، یا احساساتشون. این گاد نیست که باید ذهنیت بازیکنا رو براشون تعیین کنه، بازیکن باید به این رشد برسه که حد اکثر مسئولیت پذیری رو در قبل تصمیماتش در بازی به عهده بگیره، اگر من پتانسیل خوردن و پرسیده شدن و ....دارم ، این چالش برای منه که باهاش روبرو بشم و ازش رد بشم، اگر گاد بیاد منو ضد ضربه کنه یا ضد پرسش من رشدی نکردم، صرفا چند تا تمجید و تعریف و جذب کردم.
خودم توی این بازی شبیه ترین به دیفالت خودم بودم تا حدودی، به غیر از جاهایی که سعی می کردم به ذهنیت طرف احترام بذارم و حس خوبی بهش بدم، در طول بازی هم، خیلی کم دنبال این بودم که اعتبار از اعدام کسی بگیرم یا برتری خودم رو به رخ بازی بکشم. فقط دنبال حقیقت نهفته ی شخصیتا بودم. در دو سه مورد کانتکتی که با چاوش داشتم، بیگناهیش و فهمیدم، مهدی رو از فرم بازیش و پریشانی ذهنش فهمیدم، ترسا رو از بعد از اعدام خلفی فهمیدم که بیگناهند و چون میدونستم بی گناها در شرایط بدی قرار دارند، سعی کردم به نحوی این حس و بهشون بدم که تنها نیستن و هنوز شانس برد دارن، چون میدونستم اگر قراره فرقه شانسی داشته باشه برای برد نباید علیه بیگناها بازی کنه، رضا هم برام بیگناه بود، بعد از گادکش شدنش دیگه شانسی به اون صورت نه برای بیگناها نه فرقه قائل نبودم، چون توی گروهم وضعیت عرفان رو میدیدم و حدس میزدم که قرار نیست عرفان بیاد توی بازی و ورقو برگردونه. در دوفاز آخر و مخصوصا دو پست آخرم میتونستم هینت بدم به فرقه بودنم بدون گادکش شدن اما برام ارزشی نداشت، وجدانمم راحت بود از این نظر.
بی گناها:
اشتباهشون توی این بازی، الکی پیچیده کردن بازی بود، یعنی من هنوزم نفهمیدم چرا زودتر برای حذف محمد حسین و امین و ممل و آرش اقدامی نکردن. من و عرفانم تا حدودی بی علم بودیم تنها علمی که داشتیم بیگناه نبودن خودمون بود، ابزاری هم نداشتیم که باهاش بتونیم علمی پیدا کنیم. اما خوب برامون یه سری چیزا واضح تر بود نسبت به بیگناها، نمیدونم بازی رو بهتر خوندیم یا شناخت های شخصیمون از بازیکن ها بهتر از بی گناها بوده. در هر صورت این که خیلی از حرکات آرش و محمد حسین نادیده گرفته شد توی بازی یا حتی یاسین، مقصرش کسی جز بیگناها نیستن.
چاوش:
چاوش بهترین بی گناه بازی بود بنظرم. کسی که از همون ابتدای بازی امواج بیگناهی ساطع می کرد و روی مخ کسی رژه نمی رفت، البته باید روی مخ یه عده بیشتر رژه می رفت، که نرفت. روی مخ مهدیم بدون اینکه بخواد رژه رفت، که من تقصیر خودش نمیدونم، تقصیر خود مهدی بود بیشتر که در بخش خودش میگم. ایده هاشم عالین بطور کلی، و من اون ایده ای که داد رو باهاش مخالف نبودم، اون مقطع از بازی کم کم داشتم به این سمت می رفتم که ما (فرقه) از اولم برای برد و باخت بازی نمیکردیم، عرفان که همون اول اومد وسط میدون و اون شکلی مثل آهن ربا همه رو جذب خودش کرد نشونه همین بود، سر همین از ایده ای که چاوش داد من مخفیانه استقبال می کردم حتی با علم به اینکه ممکنه به ضرر خودمونم باشه. ولی حدس میزدم الان امیر میاد سنگ میندازه جلوش، البته این که امیر میگه باید روان بازی و بسنجی و ایده ای بدی که بازی بخوره رو خیلی قبول دارم، البته یادم نمیاد این و کی گفت، ولی یکی از توصیه هام بهش همینه، روان بازی و یکم بیشتر بسنجه و زمان بندی ایده هاشو درست انجام بده که بگیرن، چون دو سه تا ایده دیگه این شکلی بده و بازی قبول نکنه کم کم ممکنه اعتبار ایده هاش پایین بیاد. سر جریان اعدام من هم با اینکه بهش کامل حق می دم ولی اگر مثلا صبر بیشتری میکرد صد در صد نتیجه بهتری می گرفت، چون احدی با اعدامم مخالفت نکرد، حتی تغییر رای عرفان هم تا جایی که من اطلاع داشتم بخاطر نجات من نبود، بلکه توی گروه گفت، اینکه انقدر سریع فری رای آورد یک بی گناه و باید به شک بندازه، بنابراین من رایم و از روت بر میدارم چون اکت بیگناهیم در چنین شرایطی همینه. در مورد فاز آخر هم من خودم پیش بینی می کردم که چاوش، اطلاعات قطعی ای که یاسین به ذهنش وارد کرد قطعا به همش میریزه، چون ذهنش پیچیدست، مثل سیم پیچی یک سازه الکتریکی کوچکترین نوسانی میتونه مختل کنه روند ذهنیشو، من حس میکنم(به هیچ وجه مهندسی شده نیست) اگر اون اطلاعات آخر بازی و تغییر سناریو ایجاد نمیشد، چاوش بهترین تصمیم رو برای برد بیگناها میگرفت، حتی اگر شانس برد 1 درصد میبود.
مهدی:
بازیش دو قسمته. قسمت اول بد، قسمت دوم خوب. تا اعدام من، مهدی خودش نبود، شاید اگر خودش بود به نحوه رای آوردنم واکنش بهتری نشون میداد. این خوب نبودنش هم تقصیر خودشه کامل. من فکر میکنم ایگوی بزرگی داره مهدی، این ایگوی بزرگش کار دستش داد، همیشه باید از بالا بقیه رو قضاوت کنه، خصوصا اگر بیگناه و رویین باشه دیگه بدتر. وقتی با اولین حرکتش در بازی متوجه میشه همون اشتباهی و کرده(کم و بیش) که داره به خاطرش از بقیه سوال می پرسه، ایگوش فلج شد. این ایگوی بزرگ مثل یه خونه بزرگ میمونه، هرچی بزرگتر، زحمت نظافتش هم بیشتر. خودش هم فکر کنم واقفه که گاهی مضره. تا فاز اعدام من توی همین حالت سرزنش خود، بود. از نظر من که بازیشو میدیدم هم حس دلسوزی داشتم بهش هم تاسف خوردن. و همش به خودم میگفتم بابا به خودت بیا، دنیا به آخر نرسیده. این قسمتی که باز میگم هم مطمئن نیستم، ولی فکر کنم دیدم جایی نوشته بود که من نمیتونم این کمال گرایی و رام کنم، بنظرم میتونی ولی نمیخوای، شاید بخاطر از دست رفتن تصویرت از خودت میترسی که سمتش نمیری. در مودر فاز آخر و تشرهاش به چاوش هم حق و بهش نمیدم، چون اتفاقات آخر بازی جدا از بازی نبوده، و نمیتونی جداگانه اون و تحلیل کنی، اگر چاوش توی اون فاز به نفع بیگناها تصمیم درست و نگرفته دلیلش فقط شخص چاوش نیست، به مسیری که جفتتون طی کردید بر میگرده، و تو هم همونقدر سهم داری که چاوش داشته. شاید حتی بیشتر، برای توصیه فقط میگم برو یه دور بحث های بیهودت و با خلفی و ترسا بخون، زمانی و که تلف اون ها کردی میتونستی جای بهتری صرف کنی.
ترسا:
دو دور اخیر، تغییراتی که در ترسا مشاهده شده برای همه واضحه. هم نوشتارش پخته تر شده هم تصمیمات و منطقش، هم دیدش به مافیا عوض شده، از این نظر من به عنوان یک عضو خوشحالم. اوایل بازی میتونست محکم تر بازی کنه و مسیرش رو بهتر تعیین کنه، اهداف شبش هم بد نبوده بنظرم تا جایی که یادمه. ثبات خیلی مهمه برای محکم کردن جایگاهت در یک جمع، باید بهترین خصیصه خودش رو پیدا کنه و روی اون تمرکز کنه که همه متوجه حضورش بشن. نقطه ضعفش این بود که بعضی وقت ها بحث می کرد که بحث کنه فقط، دنبال نتیجه ای نبود، یا اگرم بود نشون نمیداد که دنبال چیه. برای مثال بحثش با مهدی بحثی بود که میتونست خیلی خیلی کوتاه و مختصر تر باشه از چیزی که دیدیم، مقصر شروعش نبود اما مقصر ادامه دار شدنش بود 100 درصد، برای مثال، شکل همین سوال یا ایرادی که مهدی ازش گرفت و به من هم گرفت که گفت میانجی گری میکنی و... برو جواب من و با جواب خودت مقایسه کن، اینطور بحثایی نیاز به ادامه دادن ندارند. این ها رو با بیشتر بازی کردن میتونه قشنگ رفع کنه، در انتخاب بحث و انتخاب نفر باید بیشتر دقت کنه و تشخیصش رو بهتر کنه و درخور هر بحث وقت و انرژی مصرف کنه.
رضا:
اوایل بازیش خیلی خوب بود، خیلی، کاش گادکش نمیشد واقعا، ضایعه بزرگی بود برای بیگناها، در کل با مرگ ترسا و رضا(روشون حساب کرده بودم) و وضعیت مهدی و عرفان، من خیلی از نظر روحی تضعیف شدم، تنها بیگناهی که بهش امید داشتم چاوش بود که میدونستم نمیتونم خیلی روش حساب کنم چون از یه جایی به بعد قطعا میرم تو رادارش، فقط امیدوار بودم وقتی برم که شانس همه تیم ها برابر باشه برای برد، یا مافیا حداقل به اندازه کافی تضعیف شده باشه.
خلفی:
اگر چاوش توی بازی نبود، خیلی زودتر میفهمیدم خلفی ساموراییه و سعی میکردم توی بحث خودش و مهدی دخالت کنم که اونجوری نشه، ولی متاسفانه همون پست اول چاوش که گفته بود: تهش به فرقه متمایل ترم ، به این فکر واداشتم که چاوش ساموراییه و تله گذاشته برامون تا تقریبا همون فازی که اومدم کانسپیرسیمو برای چاوش نوشتم(که از بیخ اشتباه بود و از دقیق نخوندن پست ها میومد و قاطی کردن پستای امیر و چاوش) به بیگناهی چاوش شک کردم و رفتم پست های خلفی و خوندم و فهمیدم بله سامورایی بودن ایشون اونجا بدتر خورد تو ذوقم، چون مهدی، رویینم بود، وقتی فهمیدم سامور و اعدام کرده بدتر ناامید شدم.
مهسا:
مهسا ذهن خوبی داره برای مافیا و پیچیده است، اما متاسفانه در کنترل کردن احساسات لحظه ایش ناموفقه، و خیلی از حرکاتی که احتمالا بی قصد و غرض از طرف سایرین انجام میشه رو روبروشون گارد میگیره و کوتاهم نمیاد از موضعش، نباید انقدر 0و1 باشه نگاهش به بازیکنا. شخصا یادم نمیاد از برداشتیش یا حسیش توی بازی تا حالا کوتاه اومده باشه و نظرش و تغییر داده باشه. تنش داره بازیش، این تنش میتونه از ترس از فریب خوردن باشه. لزومی نداره توی بازی موضعتو در قبال بازیکنا اوایل بازی اعلام کنی اصلا، بیشتر در آرامش پست ها رو بخون و قضاوت کن هرجایی سوال داشتی بپرس تا اینکه بخوای روی یک قضیه کوچیک که فکر میکنی بزرگه بحثی رو ایجاد کنی که جمع کردنش کار راحتی نباشه. برای ایجاد بحثم عجله نکن، بالاخره ایجاد میشه، مهم کی و کجاشه.
محمد رضا:
بازیش رو دوست دارم خیلی، خیلی حیف شد که زود مرد، اما در قالب حسینی هم اونجوری که باید حضورش حس نشد، نمیدونم نبودنش بخاطر چیه؟ اگر شخصیه که هیچ، اما اگر در فایده بازی برای شخص خودت شک داری دیدت رو عوض کن بنظرم.
مافیا:
از نظر تیمی نمره زیادی نمیدم بهشون، تنها نمره ای که میگیرن بخاطر پوشوندن رد پاهاشونه، که دیگه کار سخت و دور از ذهنی نیست. ولی بخاطر اعدام آرش به اون شکل با اینکه با چاوش موافقم که ضروری نبود و زدن پتانسیل به چیز گاو بود، بخاطر زیبایی بازی و پیچیده کردنش اعتبار میدم. اما بازم میگم عجیب بود بخاطر یه لباس گادفادر و بالای دار بردن و اینکه پیش بینی کردن بالاخره آرش اعدام میشه هم امتیاز منفی داره، چون هم نگاه سهل انکارانه ایه به جریان اتفاقات و یونیورس و هم نگاه سهل انگارانه ایه به پتانسیل ذهن خود آرش.
آرش:
بی برنامه بود، خوب توجیه میکنه و دلیل می آره، اما رهبری نکرد. اقتدار هم داره ولی نشون نداد. سر اون اشتباه نباید انقدر توضیح می داد، میتونست بهتر مدیریت کنه، و روی این اصل که اون اشتباه صرفا یک خطای دیده (چیزی که واقعا بود؟) باید تکیه میکرد، نه ربط دادنش به الگوی تحلیل و بحث های طولانی با مهسا و رضا. یکی از مهمترین سلاح های بیگناهیشو (چنگولاش ) رو غلاف کرده بود، نمیدونم چرا، شاید اگر محق تر دفاع میکرد و خودش و در موضع ضعف قرار نمیداد به خاطر اون اشتباه، راحت تر میتونست از زیرش دربره. این هم که خودش میگفت اشتباه، اینم خوب نبود برای ذهنیت بازی، باید از جملاتی با حس بهتر استفاده میکرد. در مجموع باز هم آرش همیشگی نبود، امیدوارم دائمی نباشه این عدم تمرکزش.
محمد حسین:
آرامش و وقار بیگناهیشو نداشت. خیلی زود حس های منفی بازی رو نسبت به خودش برانگیخت. این ذهنیت که گناهکار باشم نمیتونم به بیگناه اتهام بزنم از نظر من اشتباهه، گناهکارم باشی باید دنبال ایراد بگردی توی بازیکنا، یا ایراد از طرف گناهکار است که به نفع وجدانت، یا بیگناه، که مقصر خودشه. اولویت به نظرم باید این باشه، اگر گشتی و ایراد دست و پاگیری پیدا نکردی اون موقع برو سروقت ایراد سازی. من توی بازی هیچ اعتباری توی اتهاماتت نمیدیدم نسبت به خودم، این هدف قرار دادن بازیکنی که به ضعم خودت ایراد استدلالی نداشت، استراتژی مناسبی نبود به نظرم، و اگر بیگناهای هوشیار تری توی بازی بودن موقعیتت بیشتر به خطر می افتاد. اما همچنان نقطه قوتت توی بازی قبولوندن حرفت به بازیه و لذت میبرم از خوندن پست هات. باید به پویا برای جذبت تبریک ویژه گفت.
یاسین:
نکاتی که سایر دوستان گفتند در مورد یاسین از نظر من کاملا کافی بود. البته اینم بگم، یاسین، اگر با تمرکز کامل توی بازی باشه خیلی بیشتر از حس خالی برای استفاده کردن داره، مهمترین ویژگیش به نظرم روابط اجتماعیشه و ثابت کردن جایگاهش در بازی که از تجربه و شخصیتش سر چشمه میگیره. توی این دور هم نشون داد که جرات این رو داره که با وجود گناهکار بودنش باز هم روی حسش اقدام کنه و از عواقبش نترسه، این یعنی از جایگاه خودش به درستی آگاهه. تنها نکته منفی بازیش برای من بی توجهی به قالب مافیاست و اهمیت قائل نبودنش برای زیبایی های بازی به صورت یک مجموعه کل که البته مختص خودش هم نیست فقط خیلی دیگه از بازیکنا هم این مشکل و دارن. برای مثال شخصا حرکت آخرش و زیبا ندیدم، حالا نمیدونم ایده خودش بوده یانظر جمع، اما برای من تعلیق بازی و از بین برد چون من تخمه گرفته بودم برای فازای آخر که بشینم ببینم کی چه اشنباهی میکنه و اینکه چقد حدسیات خودمون درست بوده، چون از معدود دفعات بود که در یک بازی سطح بالا بازی و تا حد خوبی خونده بودم و برام جذاب بود که ببینم بازیکنا همون مسیری و میرن که براشون پیش بینی کرده بودم یا نه. در مورد این تکیه بر حس هم مشکلی ندارم من، ولی به نظرم اگر استدلال و منطق رو هم به بازیش اضافه کنه خیلی از خیلیا جلوتره چون کمتر کسی این دوتا فاکتور رو با هم داره.
صدرا:
تحلیل ها رو بخونه و روی نقاط ضعفش کار کنه، و این تفکرات که من هیچوقت نمیتونم خودمو بالا کشم و اگر بکشم خوب که چی؟ و... اینها رو کنار بگذاره، من کسی بودم که سعی کردم بگذرم از این فاز و خودم نتیجش رو دیدم و تاثیرش رو، از نظرم این تفکرات، چیزی به غیر از خودفریبی نیست، میدونم که مقبولیت براش اهمیت داره، و مقبولیت اکتسابیه، در این بین هرچی که به خودت میگی و واقعا باور داری بهشون، فریب ذهنتن برای انجام ندادن کاری که سخته ولی برات مفیده. بله آسون نیست، به هیچ وجه، کار تو نیز سخت تر از بقیست، چون تو در سن پایین توی این جمع اومدی، رشد کردی و بالغ شدی، قبولوندن این که تو بزرگ شدی به این جمع، مثل قبولوندن بلوغت به والدینه، با کمی اغراق پس کارت سخت تر از بقیست که تو بزرگسالی اومدن و الردی میدونستن چطور رفتار کنن که تصویرشون راحت ساخته بشه، ولی به این فکر کن که اگر از این مانع عبور کنی چقد کارت با ارزش تر از بقیست.
قاتل ها:
به عنوان تیم، تیم وورک خوبی داشتند و خوب وظایف رو تقسیم کردند، هدفشون نمیدونم ست شده بود یا صرفا یک مسیر کلی و پیش گرفته بودند اما من هماهنگ دیدمشون. عدم رای تاثیر گذار از امین با دادن رای تاثیر گذار اما بدون ردپا از طرف ممل یک الگوی مشابه بود توی ذهن من. من بهترین تیم دیدمشون، اما:
ال امین:
اعتبار این تیم بودن رو بیشتر به ال امین میدم تا ممل، و رهبریشم خوب بود. الان بخوام بگم چرا برام گناهکار بود، پررنگ ترین دلایل عقب کشیدن از آرش بود، البته منطقی نبود برام که ال امین ِ یارِ آرش اینجوری از رو یارش بیاد پایین، اما خوب مشکوک، مشکوکه، و راحت ترین دلیل شک همین بود که یارت بود نخواستی اعدام شه، اینکه اگر یارش نباشه چرا نخواد اعدام شه قبولوندنش به بازی سخت بود و مهمتر اینکه اون حرکات آرش هم سر اعدام امین باز هم در قبل دو یار منطقی نبود اما باز هم ساده ترین دلیل بود که امین گادفادره و خواسته نجاتش بده. اینکه به چه دلیل چندان اهمیتی نداشت واقعا فقط دنبال دلیل ساده ای بودم که اونایی که برام گناهکار بودن و به عنوان گزینه رای مطرح کنم در مورد خودش و بازیش سخته برام نظر دادن اونم بعد این همه مدتی که از بازی گذشته، فقط اینکه اون حس حقیقت جویی و دنبال یک بحث و گرفتن و بسط دادن نکات ریز و توی بازیش ندیدم، امیدوارم این خوب بودنش و تعاریفی که ازش میشه، منجر به از دست رفتن انگیزش نشه و سعی کنه هر دور و با تفکر تازه ای بازی کنه و برای خودش چالش سازی کنه تا همیشه فیض ببریم از حضورش.
ممل:
اینکه ممل و من نیمه نادیده گرفتم توی این بازی دروغ نیست، چون فازای اول نبود، و منم بحثام شکل گرفته بود تا حدودی، و اینکه خود به خود ارزشش اومد پایین با اون حرکت برام توی بازی، چندان به پستاش دقت نمیکردم، سر همین بعد از بازی برام عجیب بود تعاریفی که ازش میشد، اما وقتی تا این حد از کسی تعریف میشه حتما بی دلیل نیست، بنابراین در حال حاضر صلاحیت نظر دادن و دربارش ندارم و باید برم یک بار بازیشو بخونم بعدش نظر صادقانه بدم.
عرفان:
یکی از دوستای خوب منه، بهترین هم تیمی ای که تا حالا داشتم در کنار رضا، کاملا توی تیم طوری رفتار میکنه که تو بدون استرس بازیتو بکنی بدون اینکه بخواد برتریشو بهت ثابت کنه در عین حال میدونه چطور وقتی با تصمیمت مخالفه بهت بگه که اشتباه نکنی، و هر چی که داره در تبق اخلاص تقدیمت میکنه. تنها ایرادی که میتونم ازش بگیرم اینه که از بازی اون طوری که میخواست لذت نبرد، چون هدف از اول لذت بردن و آزادانه بازی کردن بود اما متاسفانه در بین راه استراتژی ای که انتخاب کرده بود نتیجه عکس داد و به جای لذت بردن فشارش بالا رفت، این به نظر من از عدم شناخت توانایی ها و محدودیت های خودت میاد، نه تنها شناختش و از خودش باید تقویت کنه بلکه باید شناختش از بقیه رم بالا ببره، بنابراین استراتژی بازیشو باید با توجه به قابلیت ها و نقاط ضعفش انتخاب کنه و بیشتر به این فکر کنه که چرا من مافیا بازی میکنم؟ و این که لذت بردنش از بازی رو به سایرین ربط نده، و با این ذهنیت بیاد توی بازی که بازی یک گردباده که انواع و اقسام اشیای تیز و به سمتش پرت میکنه و وظیفش اینه که به نحو احسن از این موانع عبور کنه نه که سعی کنه موانع و توی هوا با اون سرعت بگیره و یکی یکی از گردباد خارج کنه. بعضی وقتا باید جاخالی داد، انعطاف داشت همین ها رو کنترل کنه عرفان غیر قابل توقف میشه.
امیر:
امیر هم ایگو داره، چه بسا بزرگتر از مهدی اما از ایگوش هم به خوبی استفاده میکنه و هم میدونه کی باید جام زهر و بنوشه تنها ایرادی که میتونم بگیرم بهش آب ناک شس بودنشه، البته در سالیان اخیر خیلی بهتر شده از این نظر، قدیما خیلی حال بهم زن بود الان دیگه انتخاب نمیکنه که کیو بندازم دور، کیو مچاله کنم، بیشتر اجازه میده که بازیکن مقابلش مسیرشو خودش انتخاب کنه و در راستای مسیر خود طرف بهش ضربه میزنه، یعنی طوری به طرف حمله میکنه که اگر مچاله شد بازخورد منفی کمتری بگیره از جمع، این در راستای تصویر سازی خیلی مفید بوده براش، دیگه کسی توی بازی حسش دیفالت به امیر منفی نیست. بهترین کیس برای مطالعه است از این نظر. به نظرم، الان دیگه باید بیشتر بره سمت اینکه از قابلیت هاش برای بالا بردن کلی سطح بازی ها اسفتاده کنه، باید از اثوریته اش برای جهت دادن به ذهنیت بازی به سمت تکامل، استفاده بیشتری بکنه. از مسئولیتی که تصویرش براش ایجاد میکنه نترسه و ازش برای مصارف شخصی و موفقیت های کوتاه مدت کمتر استفاده کنه، قدرت زیاد مسئولیت زیاد رو به همراه داره، از این نظر هم خوب بوده ولی من انتظار بیشتری دارم ازش. به جای یک بازی شخصی خوب، یک تیم خوب بسازه، تعاریف و جرگن ها و تابوها رو عوض کنه، امیری باشه که در طول زمان تاثیرش مشخص باشه، نه در طول یک بازی. این بازیش در این مسیر، یک قدم بلند بود برای رسیدن به این مقصود. بسیار ماهرانه ذهنیت خودش رو به بازی وارد کرد بدون دستکاری کردن ذهن افراد، هنوز در فهمیدن ریزه کاری هاش عاجزم اما قشنگ حس کردم پشت هر کلمه و جمله اش کلی فکر نهفته است. کنترل، بزرگترین ابزارش بود و هست. درود بر وی.
دوست داشتم زمان مناسب داشتم که با مطالعه دقیق دوباره بازی بتونم متن دقیق تر و مفصل تری بنویسم که حق مطلب و برای تحلیل های زیباتون ادا کنم و جریان و ادامه بدم، اما متاسفانه زمان بندیم تا پایان خرداد خیلی فشردست. بنابراین در حد توان نظراتم و میگم.
در مورد قالب و فرم بازی و کلا گاد، من از بازی راضی بودم، هم زیباییش، هم نظمش، هم طول فازها و هم مکانیسم اعدام. تنها نقطه ضعف بازی برای من نبودن داستان بود که اون هم نبودش قابل درکه برام و استثنائا این بازی بدون داستان هم برام جذاب بود، اما گزاره هایی که گاد از شب میداد، برام قابل درک نبود، چه زیباییش چه فایده اش، چه مکانیسم، کلا قابل درک نبود و در طول بازی از این که این قسمت ها رو ایگنور می کردم حس بدی داشتم، هی حس می کردم دارم از تمام پتانسیل بازی بهره نمیبرم، حس اصراف بهم دست میداد. سر همین به نظرم پویا اگر میخواد این قالب رو ادامه بده باید برام جا بندازه اینارو. این کار رو هم باید قبل از اینکه ازشون توی بازیش استفاده می کرد انجام میداد ولی خوب این هم قابل درکه، شاگردهای خوبی هم نیستیم صادقانه.
در مورد این قضیه که برخی دوستان ظاهرا از دست قضای پویا در بازی راضی نیستند، من از اون هم راضیم، پویای کارگردان رو خیلی بیشتر ترجیح میدم به پویای خداگونه ی بی دخالت. از این نظر بهش اطمینان کامل دارم. منظور این نیست که بقیه ندارند، من شخصا از هرج و مرج بدم می آد و ترجیح میدم قاعده و قانون تا مرزش پر بشه، تازه از این نظرم بنظرم خیلی جاها اجبارا کوتاه می آد گاد، مثلا از اینکه بازیکنی مثل ممل تنبیه نمیشه بخاطر اسکیپ کردن اول بازی ناراضی ام هر برداشتیم میخواین بکنین
این که محمد چرا انقدر زود خورد ؟ یا فلانی چرا اومد بازی فلانی و خراب کرد و ..... این ها بنظرم به درستی دخالت نکرده گاد. کلا دست بردن توی ذهن بازیکنا فقط از یک گاد اگوتیستیک بر می آد که بنظرم پویا توی این جمع از کسانیه که بیشترین کنترل روی ایگوشون (ego) دارند، یا احساساتشون. این گاد نیست که باید ذهنیت بازیکنا رو براشون تعیین کنه، بازیکن باید به این رشد برسه که حد اکثر مسئولیت پذیری رو در قبل تصمیماتش در بازی به عهده بگیره، اگر من پتانسیل خوردن و پرسیده شدن و ....دارم ، این چالش برای منه که باهاش روبرو بشم و ازش رد بشم، اگر گاد بیاد منو ضد ضربه کنه یا ضد پرسش من رشدی نکردم، صرفا چند تا تمجید و تعریف و جذب کردم.
خودم توی این بازی شبیه ترین به دیفالت خودم بودم تا حدودی، به غیر از جاهایی که سعی می کردم به ذهنیت طرف احترام بذارم و حس خوبی بهش بدم، در طول بازی هم، خیلی کم دنبال این بودم که اعتبار از اعدام کسی بگیرم یا برتری خودم رو به رخ بازی بکشم. فقط دنبال حقیقت نهفته ی شخصیتا بودم. در دو سه مورد کانتکتی که با چاوش داشتم، بیگناهیش و فهمیدم، مهدی رو از فرم بازیش و پریشانی ذهنش فهمیدم، ترسا رو از بعد از اعدام خلفی فهمیدم که بیگناهند و چون میدونستم بی گناها در شرایط بدی قرار دارند، سعی کردم به نحوی این حس و بهشون بدم که تنها نیستن و هنوز شانس برد دارن، چون میدونستم اگر قراره فرقه شانسی داشته باشه برای برد نباید علیه بیگناها بازی کنه، رضا هم برام بیگناه بود، بعد از گادکش شدنش دیگه شانسی به اون صورت نه برای بیگناها نه فرقه قائل نبودم، چون توی گروهم وضعیت عرفان رو میدیدم و حدس میزدم که قرار نیست عرفان بیاد توی بازی و ورقو برگردونه. در دوفاز آخر و مخصوصا دو پست آخرم میتونستم هینت بدم به فرقه بودنم بدون گادکش شدن اما برام ارزشی نداشت، وجدانمم راحت بود از این نظر.
بی گناها:
اشتباهشون توی این بازی، الکی پیچیده کردن بازی بود، یعنی من هنوزم نفهمیدم چرا زودتر برای حذف محمد حسین و امین و ممل و آرش اقدامی نکردن. من و عرفانم تا حدودی بی علم بودیم تنها علمی که داشتیم بیگناه نبودن خودمون بود، ابزاری هم نداشتیم که باهاش بتونیم علمی پیدا کنیم. اما خوب برامون یه سری چیزا واضح تر بود نسبت به بیگناها، نمیدونم بازی رو بهتر خوندیم یا شناخت های شخصیمون از بازیکن ها بهتر از بی گناها بوده. در هر صورت این که خیلی از حرکات آرش و محمد حسین نادیده گرفته شد توی بازی یا حتی یاسین، مقصرش کسی جز بیگناها نیستن.
چاوش:
چاوش بهترین بی گناه بازی بود بنظرم. کسی که از همون ابتدای بازی امواج بیگناهی ساطع می کرد و روی مخ کسی رژه نمی رفت، البته باید روی مخ یه عده بیشتر رژه می رفت، که نرفت. روی مخ مهدیم بدون اینکه بخواد رژه رفت، که من تقصیر خودش نمیدونم، تقصیر خود مهدی بود بیشتر که در بخش خودش میگم. ایده هاشم عالین بطور کلی، و من اون ایده ای که داد رو باهاش مخالف نبودم، اون مقطع از بازی کم کم داشتم به این سمت می رفتم که ما (فرقه) از اولم برای برد و باخت بازی نمیکردیم، عرفان که همون اول اومد وسط میدون و اون شکلی مثل آهن ربا همه رو جذب خودش کرد نشونه همین بود، سر همین از ایده ای که چاوش داد من مخفیانه استقبال می کردم حتی با علم به اینکه ممکنه به ضرر خودمونم باشه. ولی حدس میزدم الان امیر میاد سنگ میندازه جلوش، البته این که امیر میگه باید روان بازی و بسنجی و ایده ای بدی که بازی بخوره رو خیلی قبول دارم، البته یادم نمیاد این و کی گفت، ولی یکی از توصیه هام بهش همینه، روان بازی و یکم بیشتر بسنجه و زمان بندی ایده هاشو درست انجام بده که بگیرن، چون دو سه تا ایده دیگه این شکلی بده و بازی قبول نکنه کم کم ممکنه اعتبار ایده هاش پایین بیاد. سر جریان اعدام من هم با اینکه بهش کامل حق می دم ولی اگر مثلا صبر بیشتری میکرد صد در صد نتیجه بهتری می گرفت، چون احدی با اعدامم مخالفت نکرد، حتی تغییر رای عرفان هم تا جایی که من اطلاع داشتم بخاطر نجات من نبود، بلکه توی گروه گفت، اینکه انقدر سریع فری رای آورد یک بی گناه و باید به شک بندازه، بنابراین من رایم و از روت بر میدارم چون اکت بیگناهیم در چنین شرایطی همینه. در مورد فاز آخر هم من خودم پیش بینی می کردم که چاوش، اطلاعات قطعی ای که یاسین به ذهنش وارد کرد قطعا به همش میریزه، چون ذهنش پیچیدست، مثل سیم پیچی یک سازه الکتریکی کوچکترین نوسانی میتونه مختل کنه روند ذهنیشو، من حس میکنم(به هیچ وجه مهندسی شده نیست) اگر اون اطلاعات آخر بازی و تغییر سناریو ایجاد نمیشد، چاوش بهترین تصمیم رو برای برد بیگناها میگرفت، حتی اگر شانس برد 1 درصد میبود.
مهدی:
بازیش دو قسمته. قسمت اول بد، قسمت دوم خوب. تا اعدام من، مهدی خودش نبود، شاید اگر خودش بود به نحوه رای آوردنم واکنش بهتری نشون میداد. این خوب نبودنش هم تقصیر خودشه کامل. من فکر میکنم ایگوی بزرگی داره مهدی، این ایگوی بزرگش کار دستش داد، همیشه باید از بالا بقیه رو قضاوت کنه، خصوصا اگر بیگناه و رویین باشه دیگه بدتر. وقتی با اولین حرکتش در بازی متوجه میشه همون اشتباهی و کرده(کم و بیش) که داره به خاطرش از بقیه سوال می پرسه، ایگوش فلج شد. این ایگوی بزرگ مثل یه خونه بزرگ میمونه، هرچی بزرگتر، زحمت نظافتش هم بیشتر. خودش هم فکر کنم واقفه که گاهی مضره. تا فاز اعدام من توی همین حالت سرزنش خود، بود. از نظر من که بازیشو میدیدم هم حس دلسوزی داشتم بهش هم تاسف خوردن. و همش به خودم میگفتم بابا به خودت بیا، دنیا به آخر نرسیده. این قسمتی که باز میگم هم مطمئن نیستم، ولی فکر کنم دیدم جایی نوشته بود که من نمیتونم این کمال گرایی و رام کنم، بنظرم میتونی ولی نمیخوای، شاید بخاطر از دست رفتن تصویرت از خودت میترسی که سمتش نمیری. در مودر فاز آخر و تشرهاش به چاوش هم حق و بهش نمیدم، چون اتفاقات آخر بازی جدا از بازی نبوده، و نمیتونی جداگانه اون و تحلیل کنی، اگر چاوش توی اون فاز به نفع بیگناها تصمیم درست و نگرفته دلیلش فقط شخص چاوش نیست، به مسیری که جفتتون طی کردید بر میگرده، و تو هم همونقدر سهم داری که چاوش داشته. شاید حتی بیشتر، برای توصیه فقط میگم برو یه دور بحث های بیهودت و با خلفی و ترسا بخون، زمانی و که تلف اون ها کردی میتونستی جای بهتری صرف کنی.
ترسا:
دو دور اخیر، تغییراتی که در ترسا مشاهده شده برای همه واضحه. هم نوشتارش پخته تر شده هم تصمیمات و منطقش، هم دیدش به مافیا عوض شده، از این نظر من به عنوان یک عضو خوشحالم. اوایل بازی میتونست محکم تر بازی کنه و مسیرش رو بهتر تعیین کنه، اهداف شبش هم بد نبوده بنظرم تا جایی که یادمه. ثبات خیلی مهمه برای محکم کردن جایگاهت در یک جمع، باید بهترین خصیصه خودش رو پیدا کنه و روی اون تمرکز کنه که همه متوجه حضورش بشن. نقطه ضعفش این بود که بعضی وقت ها بحث می کرد که بحث کنه فقط، دنبال نتیجه ای نبود، یا اگرم بود نشون نمیداد که دنبال چیه. برای مثال بحثش با مهدی بحثی بود که میتونست خیلی خیلی کوتاه و مختصر تر باشه از چیزی که دیدیم، مقصر شروعش نبود اما مقصر ادامه دار شدنش بود 100 درصد، برای مثال، شکل همین سوال یا ایرادی که مهدی ازش گرفت و به من هم گرفت که گفت میانجی گری میکنی و... برو جواب من و با جواب خودت مقایسه کن، اینطور بحثایی نیاز به ادامه دادن ندارند. این ها رو با بیشتر بازی کردن میتونه قشنگ رفع کنه، در انتخاب بحث و انتخاب نفر باید بیشتر دقت کنه و تشخیصش رو بهتر کنه و درخور هر بحث وقت و انرژی مصرف کنه.
رضا:
اوایل بازیش خیلی خوب بود، خیلی، کاش گادکش نمیشد واقعا، ضایعه بزرگی بود برای بیگناها، در کل با مرگ ترسا و رضا(روشون حساب کرده بودم) و وضعیت مهدی و عرفان، من خیلی از نظر روحی تضعیف شدم، تنها بیگناهی که بهش امید داشتم چاوش بود که میدونستم نمیتونم خیلی روش حساب کنم چون از یه جایی به بعد قطعا میرم تو رادارش، فقط امیدوار بودم وقتی برم که شانس همه تیم ها برابر باشه برای برد، یا مافیا حداقل به اندازه کافی تضعیف شده باشه.
خلفی:
اگر چاوش توی بازی نبود، خیلی زودتر میفهمیدم خلفی ساموراییه و سعی میکردم توی بحث خودش و مهدی دخالت کنم که اونجوری نشه، ولی متاسفانه همون پست اول چاوش که گفته بود: تهش به فرقه متمایل ترم ، به این فکر واداشتم که چاوش ساموراییه و تله گذاشته برامون تا تقریبا همون فازی که اومدم کانسپیرسیمو برای چاوش نوشتم(که از بیخ اشتباه بود و از دقیق نخوندن پست ها میومد و قاطی کردن پستای امیر و چاوش) به بیگناهی چاوش شک کردم و رفتم پست های خلفی و خوندم و فهمیدم بله سامورایی بودن ایشون اونجا بدتر خورد تو ذوقم، چون مهدی، رویینم بود، وقتی فهمیدم سامور و اعدام کرده بدتر ناامید شدم.
مهسا:
مهسا ذهن خوبی داره برای مافیا و پیچیده است، اما متاسفانه در کنترل کردن احساسات لحظه ایش ناموفقه، و خیلی از حرکاتی که احتمالا بی قصد و غرض از طرف سایرین انجام میشه رو روبروشون گارد میگیره و کوتاهم نمیاد از موضعش، نباید انقدر 0و1 باشه نگاهش به بازیکنا. شخصا یادم نمیاد از برداشتیش یا حسیش توی بازی تا حالا کوتاه اومده باشه و نظرش و تغییر داده باشه. تنش داره بازیش، این تنش میتونه از ترس از فریب خوردن باشه. لزومی نداره توی بازی موضعتو در قبال بازیکنا اوایل بازی اعلام کنی اصلا، بیشتر در آرامش پست ها رو بخون و قضاوت کن هرجایی سوال داشتی بپرس تا اینکه بخوای روی یک قضیه کوچیک که فکر میکنی بزرگه بحثی رو ایجاد کنی که جمع کردنش کار راحتی نباشه. برای ایجاد بحثم عجله نکن، بالاخره ایجاد میشه، مهم کی و کجاشه.
محمد رضا:
بازیش رو دوست دارم خیلی، خیلی حیف شد که زود مرد، اما در قالب حسینی هم اونجوری که باید حضورش حس نشد، نمیدونم نبودنش بخاطر چیه؟ اگر شخصیه که هیچ، اما اگر در فایده بازی برای شخص خودت شک داری دیدت رو عوض کن بنظرم.
مافیا:
از نظر تیمی نمره زیادی نمیدم بهشون، تنها نمره ای که میگیرن بخاطر پوشوندن رد پاهاشونه، که دیگه کار سخت و دور از ذهنی نیست. ولی بخاطر اعدام آرش به اون شکل با اینکه با چاوش موافقم که ضروری نبود و زدن پتانسیل به چیز گاو بود، بخاطر زیبایی بازی و پیچیده کردنش اعتبار میدم. اما بازم میگم عجیب بود بخاطر یه لباس گادفادر و بالای دار بردن و اینکه پیش بینی کردن بالاخره آرش اعدام میشه هم امتیاز منفی داره، چون هم نگاه سهل انکارانه ایه به جریان اتفاقات و یونیورس و هم نگاه سهل انگارانه ایه به پتانسیل ذهن خود آرش.
آرش:
بی برنامه بود، خوب توجیه میکنه و دلیل می آره، اما رهبری نکرد. اقتدار هم داره ولی نشون نداد. سر اون اشتباه نباید انقدر توضیح می داد، میتونست بهتر مدیریت کنه، و روی این اصل که اون اشتباه صرفا یک خطای دیده (چیزی که واقعا بود؟) باید تکیه میکرد، نه ربط دادنش به الگوی تحلیل و بحث های طولانی با مهسا و رضا. یکی از مهمترین سلاح های بیگناهیشو (چنگولاش ) رو غلاف کرده بود، نمیدونم چرا، شاید اگر محق تر دفاع میکرد و خودش و در موضع ضعف قرار نمیداد به خاطر اون اشتباه، راحت تر میتونست از زیرش دربره. این هم که خودش میگفت اشتباه، اینم خوب نبود برای ذهنیت بازی، باید از جملاتی با حس بهتر استفاده میکرد. در مجموع باز هم آرش همیشگی نبود، امیدوارم دائمی نباشه این عدم تمرکزش.
محمد حسین:
آرامش و وقار بیگناهیشو نداشت. خیلی زود حس های منفی بازی رو نسبت به خودش برانگیخت. این ذهنیت که گناهکار باشم نمیتونم به بیگناه اتهام بزنم از نظر من اشتباهه، گناهکارم باشی باید دنبال ایراد بگردی توی بازیکنا، یا ایراد از طرف گناهکار است که به نفع وجدانت، یا بیگناه، که مقصر خودشه. اولویت به نظرم باید این باشه، اگر گشتی و ایراد دست و پاگیری پیدا نکردی اون موقع برو سروقت ایراد سازی. من توی بازی هیچ اعتباری توی اتهاماتت نمیدیدم نسبت به خودم، این هدف قرار دادن بازیکنی که به ضعم خودت ایراد استدلالی نداشت، استراتژی مناسبی نبود به نظرم، و اگر بیگناهای هوشیار تری توی بازی بودن موقعیتت بیشتر به خطر می افتاد. اما همچنان نقطه قوتت توی بازی قبولوندن حرفت به بازیه و لذت میبرم از خوندن پست هات. باید به پویا برای جذبت تبریک ویژه گفت.
یاسین:
نکاتی که سایر دوستان گفتند در مورد یاسین از نظر من کاملا کافی بود. البته اینم بگم، یاسین، اگر با تمرکز کامل توی بازی باشه خیلی بیشتر از حس خالی برای استفاده کردن داره، مهمترین ویژگیش به نظرم روابط اجتماعیشه و ثابت کردن جایگاهش در بازی که از تجربه و شخصیتش سر چشمه میگیره. توی این دور هم نشون داد که جرات این رو داره که با وجود گناهکار بودنش باز هم روی حسش اقدام کنه و از عواقبش نترسه، این یعنی از جایگاه خودش به درستی آگاهه. تنها نکته منفی بازیش برای من بی توجهی به قالب مافیاست و اهمیت قائل نبودنش برای زیبایی های بازی به صورت یک مجموعه کل که البته مختص خودش هم نیست فقط خیلی دیگه از بازیکنا هم این مشکل و دارن. برای مثال شخصا حرکت آخرش و زیبا ندیدم، حالا نمیدونم ایده خودش بوده یانظر جمع، اما برای من تعلیق بازی و از بین برد چون من تخمه گرفته بودم برای فازای آخر که بشینم ببینم کی چه اشنباهی میکنه و اینکه چقد حدسیات خودمون درست بوده، چون از معدود دفعات بود که در یک بازی سطح بالا بازی و تا حد خوبی خونده بودم و برام جذاب بود که ببینم بازیکنا همون مسیری و میرن که براشون پیش بینی کرده بودم یا نه. در مورد این تکیه بر حس هم مشکلی ندارم من، ولی به نظرم اگر استدلال و منطق رو هم به بازیش اضافه کنه خیلی از خیلیا جلوتره چون کمتر کسی این دوتا فاکتور رو با هم داره.
صدرا:
تحلیل ها رو بخونه و روی نقاط ضعفش کار کنه، و این تفکرات که من هیچوقت نمیتونم خودمو بالا کشم و اگر بکشم خوب که چی؟ و... اینها رو کنار بگذاره، من کسی بودم که سعی کردم بگذرم از این فاز و خودم نتیجش رو دیدم و تاثیرش رو، از نظرم این تفکرات، چیزی به غیر از خودفریبی نیست، میدونم که مقبولیت براش اهمیت داره، و مقبولیت اکتسابیه، در این بین هرچی که به خودت میگی و واقعا باور داری بهشون، فریب ذهنتن برای انجام ندادن کاری که سخته ولی برات مفیده. بله آسون نیست، به هیچ وجه، کار تو نیز سخت تر از بقیست، چون تو در سن پایین توی این جمع اومدی، رشد کردی و بالغ شدی، قبولوندن این که تو بزرگ شدی به این جمع، مثل قبولوندن بلوغت به والدینه، با کمی اغراق پس کارت سخت تر از بقیست که تو بزرگسالی اومدن و الردی میدونستن چطور رفتار کنن که تصویرشون راحت ساخته بشه، ولی به این فکر کن که اگر از این مانع عبور کنی چقد کارت با ارزش تر از بقیست.
قاتل ها:
به عنوان تیم، تیم وورک خوبی داشتند و خوب وظایف رو تقسیم کردند، هدفشون نمیدونم ست شده بود یا صرفا یک مسیر کلی و پیش گرفته بودند اما من هماهنگ دیدمشون. عدم رای تاثیر گذار از امین با دادن رای تاثیر گذار اما بدون ردپا از طرف ممل یک الگوی مشابه بود توی ذهن من. من بهترین تیم دیدمشون، اما:
ال امین:
اعتبار این تیم بودن رو بیشتر به ال امین میدم تا ممل، و رهبریشم خوب بود. الان بخوام بگم چرا برام گناهکار بود، پررنگ ترین دلایل عقب کشیدن از آرش بود، البته منطقی نبود برام که ال امین ِ یارِ آرش اینجوری از رو یارش بیاد پایین، اما خوب مشکوک، مشکوکه، و راحت ترین دلیل شک همین بود که یارت بود نخواستی اعدام شه، اینکه اگر یارش نباشه چرا نخواد اعدام شه قبولوندنش به بازی سخت بود و مهمتر اینکه اون حرکات آرش هم سر اعدام امین باز هم در قبل دو یار منطقی نبود اما باز هم ساده ترین دلیل بود که امین گادفادره و خواسته نجاتش بده. اینکه به چه دلیل چندان اهمیتی نداشت واقعا فقط دنبال دلیل ساده ای بودم که اونایی که برام گناهکار بودن و به عنوان گزینه رای مطرح کنم در مورد خودش و بازیش سخته برام نظر دادن اونم بعد این همه مدتی که از بازی گذشته، فقط اینکه اون حس حقیقت جویی و دنبال یک بحث و گرفتن و بسط دادن نکات ریز و توی بازیش ندیدم، امیدوارم این خوب بودنش و تعاریفی که ازش میشه، منجر به از دست رفتن انگیزش نشه و سعی کنه هر دور و با تفکر تازه ای بازی کنه و برای خودش چالش سازی کنه تا همیشه فیض ببریم از حضورش.
ممل:
اینکه ممل و من نیمه نادیده گرفتم توی این بازی دروغ نیست، چون فازای اول نبود، و منم بحثام شکل گرفته بود تا حدودی، و اینکه خود به خود ارزشش اومد پایین با اون حرکت برام توی بازی، چندان به پستاش دقت نمیکردم، سر همین بعد از بازی برام عجیب بود تعاریفی که ازش میشد، اما وقتی تا این حد از کسی تعریف میشه حتما بی دلیل نیست، بنابراین در حال حاضر صلاحیت نظر دادن و دربارش ندارم و باید برم یک بار بازیشو بخونم بعدش نظر صادقانه بدم.
عرفان:
یکی از دوستای خوب منه، بهترین هم تیمی ای که تا حالا داشتم در کنار رضا، کاملا توی تیم طوری رفتار میکنه که تو بدون استرس بازیتو بکنی بدون اینکه بخواد برتریشو بهت ثابت کنه در عین حال میدونه چطور وقتی با تصمیمت مخالفه بهت بگه که اشتباه نکنی، و هر چی که داره در تبق اخلاص تقدیمت میکنه. تنها ایرادی که میتونم ازش بگیرم اینه که از بازی اون طوری که میخواست لذت نبرد، چون هدف از اول لذت بردن و آزادانه بازی کردن بود اما متاسفانه در بین راه استراتژی ای که انتخاب کرده بود نتیجه عکس داد و به جای لذت بردن فشارش بالا رفت، این به نظر من از عدم شناخت توانایی ها و محدودیت های خودت میاد، نه تنها شناختش و از خودش باید تقویت کنه بلکه باید شناختش از بقیه رم بالا ببره، بنابراین استراتژی بازیشو باید با توجه به قابلیت ها و نقاط ضعفش انتخاب کنه و بیشتر به این فکر کنه که چرا من مافیا بازی میکنم؟ و این که لذت بردنش از بازی رو به سایرین ربط نده، و با این ذهنیت بیاد توی بازی که بازی یک گردباده که انواع و اقسام اشیای تیز و به سمتش پرت میکنه و وظیفش اینه که به نحو احسن از این موانع عبور کنه نه که سعی کنه موانع و توی هوا با اون سرعت بگیره و یکی یکی از گردباد خارج کنه. بعضی وقتا باید جاخالی داد، انعطاف داشت همین ها رو کنترل کنه عرفان غیر قابل توقف میشه.
امیر:
امیر هم ایگو داره، چه بسا بزرگتر از مهدی اما از ایگوش هم به خوبی استفاده میکنه و هم میدونه کی باید جام زهر و بنوشه تنها ایرادی که میتونم بگیرم بهش آب ناک شس بودنشه، البته در سالیان اخیر خیلی بهتر شده از این نظر، قدیما خیلی حال بهم زن بود الان دیگه انتخاب نمیکنه که کیو بندازم دور، کیو مچاله کنم، بیشتر اجازه میده که بازیکن مقابلش مسیرشو خودش انتخاب کنه و در راستای مسیر خود طرف بهش ضربه میزنه، یعنی طوری به طرف حمله میکنه که اگر مچاله شد بازخورد منفی کمتری بگیره از جمع، این در راستای تصویر سازی خیلی مفید بوده براش، دیگه کسی توی بازی حسش دیفالت به امیر منفی نیست. بهترین کیس برای مطالعه است از این نظر. به نظرم، الان دیگه باید بیشتر بره سمت اینکه از قابلیت هاش برای بالا بردن کلی سطح بازی ها اسفتاده کنه، باید از اثوریته اش برای جهت دادن به ذهنیت بازی به سمت تکامل، استفاده بیشتری بکنه. از مسئولیتی که تصویرش براش ایجاد میکنه نترسه و ازش برای مصارف شخصی و موفقیت های کوتاه مدت کمتر استفاده کنه، قدرت زیاد مسئولیت زیاد رو به همراه داره، از این نظر هم خوب بوده ولی من انتظار بیشتری دارم ازش. به جای یک بازی شخصی خوب، یک تیم خوب بسازه، تعاریف و جرگن ها و تابوها رو عوض کنه، امیری باشه که در طول زمان تاثیرش مشخص باشه، نه در طول یک بازی. این بازیش در این مسیر، یک قدم بلند بود برای رسیدن به این مقصود. بسیار ماهرانه ذهنیت خودش رو به بازی وارد کرد بدون دستکاری کردن ذهن افراد، هنوز در فهمیدن ریزه کاری هاش عاجزم اما قشنگ حس کردم پشت هر کلمه و جمله اش کلی فکر نهفته است. کنترل، بزرگترین ابزارش بود و هست. درود بر وی.
آخرین ویرایش: