برای دیدن محتوای انجمن باید ورود کنید. اگر حساب کاربری ندارید اکنون ثبت‌نام کنید.

کافه صندلی داغ: مهدی (Mahdi)

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
درود گاد بر تو باد.

فرض کن یک ربات که در حد پویا عادل هست، گاد هست. یک بالانس بچین با ۲۰ نفر از افراد فعال این سال‌ها. منم بی‌گناه بذار. خودت گناه‌کار.
همون ۴ مافیا ۳ فرقه ۲ قاتل بقیه بی‌گناه خوبه یا مشابه این.
بعد اتفاقات مهم بازیُ شرح بده تا ته بازی، ببینیم کی می‌بره.😁 بی‌گناها نبرن هم بهتره.😂😁
 
مافیایی
نوشته‌ها
289
پسندها
123
امتیازها
90
مدال‌ها
13
سلامی دوباره. :دی
تا رو صندلی هستی من یه چندتا سوال دیگه هم بپرسم عریضه خالی نمونه.:دی

1- شنیدن هرکدوم از صفات زیر چه حسی بهت میده؟ وقتی کسی جدی اینطور قضاوتت کرده باشه. اون‌هایی که بیشتر روت تاثیرگزارن، بیشتر هم در موردشون توضیح بده. مواردی که هیچ حسی درت ایجاد نمی‌کنن رو تک کلمه‌ای هم قبوله.

خودپرست:
باپرستیژ:
دلقک:
خنگ:دی:
نابغه:
افسرده:
سازگار:
دروغگو:
افراطی:
نازنازی (به شکل توهین نه، بیشتر برای بیان ناز و کیوت بودن):
وابسته:
عاشق:
منظم:
احساساتی:
ضعیف:
نیازمند:
مهربان‌ترین:
عاشق جلب توجه:
بی سرزبون:
دیکتاتور:
مفید:
سازنده:
گستاخ:
حسابگر:
بی تفاوت:

2- کدوم ویژگی‌هاست که ابدا دوست نداری بهت نسبت بدن؟ یا بگن مهدی فلان طوره، فلان اخلاق یا عقاید رو داره.

3- به نظرت تو چه مواردی شخصیتی که به مردم به خوبی هم نشون دادی با چیزی که واقعا بوده فرق می‌کرده؟ یه مثال بزن.

4- مشابه همین سوال بالا ولی تظاهری که با شکست مواجه شده رو برامون تعریف کن. خواستی جور خاصی دیده بشی (خوب یا حتی بد) ولی به هرنحوی معلوم شده که داری تظاهر می‌کنی.

5- برای ده سال آینده‌ات می‌خوای چه تغییرات بزرگی در شخصیتت ایجاد کنی؟

6- چه نوع آدم‌ها، یا بهتره بگم اخلاق و طرز برخوردی هست که ازش متنفری ولی بارها افرادی با اون خصوصیات سر راهت سبز شدن؟ جوری که از دقایق تا سال‌ها، باید بهشون ارتباط داشته باشی. در مقابلشون چه واکنشی نشون میدی؟

7- چه موقعیت‌ها و شرایطی هست که درصورت پیش اومدن توش احساس ناتوانی می‌کنی؟ برعکس، تو چه شرایط سختی احساس قدرتی بیشتر از حد معمولت رو داری؟ انگار یهو سوپرپاور بشی.:دی

8- اگه چه اتفاقی بیفته احساس می‌کنی پیش بقیه بی اعتبار شدی؟ مثال هم بزن برای درک بهتر.

9- عاشق چه نوع آدم‌ها یا خصوصیاتی هستی که متاسفانه کمتر تو زندگیت باهاشون برخورد داری؟ یه نوع ویژگی‌های فردی که تو زندگیت کمبودشون رو بین اطرافیانت حس می‌کنی.

10- بدترین حالت مهدی، بهترین حالت مهدی، و مهدی واقعی رو برامون بگو‌ چه شکلین به نظرت؟ آیا احساس می‌کنی که بدترین حالت مهدی رو هم دوست داری؟ (منظور مهدی‌هاییه که وجود دارن، از عنصر تخیل بهره نبر.)

هرجا سوال تکراری بود میتونی با ذکر پست مورد نظر اسکیپ کنی.:دی
 
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
544
پسندها
24
امتیازها
265
مدال‌ها
26
پاسخ به سوالات محمدحسین.

درود بر روی کین گرامی :قلب::گل:

سلام بر الکس دل‌ها :بغل::قلب:

1. مهدی به موسیقی سنتی ایرانی علاقه ای داری؟ اگر جواب مثبت بود، در مورد نحوه ی آشنایی و علاقمندیت توضیح بده یه مقداری و بعد به موارد زیر پاسخ بده.

- نوازندگان و خوانندگان مورد علاقه ات بین قدیمی ها و جدیدترها رو بگو.
- ساز (سازهای) مورد علاقه ات در این سبک رو هم خوشحال میشم بدونم چی هستند.
- بین دستگاه ها و گوشه های موسیقی سنتی، به کدومشون بیشتر علاقمندی؟

اگر هم علاقه ی چندانی به موسیقی سنتی نداشتی، بصورت کلی حس و نگاهت رو نسبت به این موسیقی بیان کن، و بگو با صدای کدوم ساز از این سبک حس بهتری پیدا میکنی.

نمي تونم بگم علاقمندم، چون سبکی نیست که دائما در حال گوش‌دادن بهش باشم و کلا هم تجربه و سابقه کمی دارم در این زمینه، شده مثلا در یه برهه‌ای از یه آهنگ خیلی خوشم بیاد و گوش بدم اما مستمر نبوده، بنابراین نمی‌تونم به درستی پاسخ‌ سوالت‌هات رو بدم، کلا احترام زیادی قائلم اما، اینطور نیست که بگم خوشم نمیاد و کلا نخوام هم گوش بدم (مثل رپ فارسی :دی)، ساز هم که تو این سبک باشه سنتور رو خیلی علاقه دارم بهش.



2. جلوی اسامی زیر اسم یک قطعه موسیقی رو قرار بده: (اعتبار و ایده سوال بیشتر از خلاقیت امین در تحلیلش میاد البته، که درود بر وی :گل:)

سعی کردم یک دلیلی، ارتباطی یا شناختی چیزی پشتشون باشه اما خب کار سختی بود. در هر صورت حداقل مال خودش رو هرکس یک‌دور گوش بده خوبه :دی.

امیر https://www.youtube.com/watch?v=Ye-IK7YCE60
چاوش https://www.youtube.com/watch?v=qGVS_Ugb92c
آرش https://www.youtube.com/watch?v=b_YHE4Sx-08
عرفان https://www.youtube.com/watch?v=kX30lIi_EgQ
رضا https://www.youtube.com/watch?v=qZSJvyBag8A
محمدامین https://www.youtube.com/watch?v=MPlkHxFA-Qg
امین https://www.youtube.com/watch?v=4y33h81phKU
خلفی https://www.youtube.com/watch?v=H82k0VhX01o
فری https://www.youtube.com/watch?v=UR6cUV6LzIs
صدرا https://www.youtube.com/watch?v=w3QW8PVyyNM
یاسین https://www.youtube.com/watch?v=qnjqNHB1bKw
محمد https://www.youtube.com/watch?v=yCPWthMwfM0
محمدرضا https://www.youtube.com/watch?v=OCqMDeD6Fmc
عماد https://www.youtube.com/watch?v=axRAL0BXNvw
ترسا https://www.youtube.com/watch?v=FoCG-WNsZio
سحر https://www.youtube.com/watch?v=cDNDVtoJhik
رابین https://www.youtube.com/watch?v=GqOKPu2XVqE
آریا https://www.youtube.com/watch?v=VUCI-1vIbUo
متین https://www.youtube.com/watch?v=oOTpQpoHHaw
پالیزوان https://www.youtube.com/watch?v=sFSWlfZ4CXM
محمدحسین https://www.youtube.com/watch?v=QK-Z1K67uaA
پویا https://www.youtube.com/watch?v=7cCO7J6cGyM
مهدی https://www.youtube.com/watch?v=aM1g87xiSlU
مهسا https://www.youtube.com/watch?v=LLlAisb37DY


3. پنج سکانس "تاثیرگذار" خودت از سینما رو بگو. از این سوال هم دنبال بهترین سکانس های "فنی" سینما از نظرت نیستم، بلکه میخوام بدونم چه سکانس هایی بیش از همه روح و احساس "تو" رو لمس کردند.

Gladiator https://www.youtube.com/watch?v=J4XtFeUZ5M8
It's a wonderful life https://www.youtube.com/watch?v=lxNXtjGY_Us
Interstellar https://www.youtube.com/watch?v=IcF6NXKdcto
Leon the Professional https://www.youtube.com/watch?v=WxThdxAzP4o
یه‌دونه هم ایرانی، خداحافظ رفیق، گل شیشه‌‌ای سکانس آخرش. https://www.youtube.com/watch?v=7VYc-0IbUKI

این ۵ تایی که گفتم رو امکان نداره ببینم و احساساتم برانگیخته نشه، حداقل برای ثانیه‌هایی هم که شده مو‌های تنم سیخ می‌شه. شاید جز اینا بازم باشه ولی همین‌هارو فعلا حضور ذهن داشتم.


ارادتمند :گل:

مرسی از حضورت :گل:
 
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
544
پسندها
24
امتیازها
265
مدال‌ها
26
پاسخ به سوالات صدرا.

سلام منم اومدم :دی

سلام، به به خوش اومدی :دی

1. نمیدونم شاید بعضی وقتا حس‌ میکنم از من خوشت نمیاد یا از معاشرت با من لذت نمیبری، بنظرت چرا باید همچین حسی رو القا کنی ؟ :دی بنظرت من چجور آدمیم ؟

من اگه از تو خوشم نیاد، از خودمم نباید خوشم بیاد. چون هم مثل خودم گستاخی، هم رو و رک :دی، اما شاید دلیل حس ات این باشه که بعضا بحث‌هایی بینمون پیش اومده، اونم خب نمی‌تونم بگم اون موقع ازت ناراحت نبودم، اما خب باهم حرف زدیم و کاملا حل شده برای من. یعنی اگه تو صحبت‌هامون حس کل کل و اذیت کردن برداشت کردی به حساب خوش نیومدن نذار اصلا. چون اگه باهام شوخی می‌کردی و جنبه شوخی نداشتی خودت شاید چنین چیزی پیش میومد اما چون جنبه داری و یه جایی به بعد نشون دادی درکت هم خوبه، پس بهت اطمینان می‌دم همچین چیزی وجود نداره و حست اشتباهه :دی. قبلا تو سوال‌ها در موردت و صفاتت و برداشت خودم گفتم، بهترین ویژگیت به‌نظرم روراست بودنت هست. حفظ کن این رو.

2. چی میتونه تورو از زندگی کردن ناامید کنه ؟

طبیعتا شکست در کارهایی که انجام می‌دیم آدم رو ناامید می‌کنه و این ممکنه بارها تکرار بشه و یک‌بار یا دوبار نیست که بهش بشه اشاره کرد. اما اگه به صورت کلی و مطلق منظورته، فکر نمی‌کنم همچین چیزی باشه. همیشه می‌شه یک دلیل برای زندگی کردن پیدا کرد.

3. از اونجایی که اختلاف سنیمون تقریبا زیاده اگه بخوای به عنوان یه آدم با تجربه چندتا نکته بهم بگی که تو این سالای زندگیم خیلی به دردم بخوره و از کمتر کسی هم شنیده باشم اونا چیان ؟

اونقدر شناخت دقیقی از خودت و اوضاعی که الان داری ندارم که بخوام با توجه به اون‌ها نکته بگم بهت، یعنی اگه مثلا یه بار رو صندلی بشینی و کمی شناختم بیشتر شه شاید راحت‌تر بتونم. ولی در حالت کلی می‌تونم بهت بگم که از الان فکر شغلی که دوست داری انجامش بدی باشی اگه هنوز در حال انجامش نیستی، علاقه برات شرط اول باشه در انتخاب‌هات، به خودت باور داشته باشی در همه زمینه‌ها و قدر خانواده‌ات رو بدونی و همیشه کنارشون باشی.

4. اگه قرار باشه از بین بچه های خودمون فقط پنج نفر و انتخاب کنی برای اینکه از این به بعد فقط با اونا ارتباط داشته باشی و دور بقیه رو خط بکشی، کیا رو انتخاب میکنی و چرا ؟

خیلی سوال سختیه این، چرا باید دور بقیه رو خط بکشم خب :)).

جدا از مهسا، بدون ترتیب پویا چاوش امیر یاسین عماد

دلیل هم اینکه ارتباط قدیمی‌تر یا صمیمی‌تری با این افراد دارم به نسبت.


5. با تهدید ها چطور مقابله میکنی ؟ مثلا یه نفر تو رو به یه وسیله ای تهدید به انجام کاری کنه که هیچ جوره حاضر به انجامش نیستی، تو این دو راهی چه راهی رو انتخاب میکنی ؟؟

خدا رو شکر تا الان پیش نیومده ولی فکر نمی‌کنم انجام بدم حقیقتا. باز بستگی داره ولی. مثال اگه زده بودی می‌گفتم. اون چیزی که انجامش می‌دم اگه صرفا به خودم ضرر بزنه حالا شاید تحت شرایطی انجام بدم ولی خب اونم بستگی داره چی باشه. ته ذهنم اینه که مقاومت می‌کنم تا آخرین لحظه‌ای که امکان داره.

6. حاضری واسه بهبود وضعیت زندگیت دست به چاپلوسی و کارایی از این قبیل بزنی ؟

نه خیلی بده این. نمی‌دونم اگر هم خیلی مجبور به این بشم و راه دیگه نداشته باشه به ملو‌ترین شکل ممکن شاید. چون اصلا یکی از صفاتم همینه که چاپلوسی نمی‌کنم و خیلی هم ضربه می‌بینم معمولا ازش. مخصوصا تو محیط‌های درسی و دانشگاهی که زیاد بوده این مورد.


7. من تورو خیلی آدم با اعتماد به نفسی میبینم در این حد که بعضی وقتا ممکنه یه احساس خود برتر بینی ازت برداشت کنم حالا درست یا اشتباه. اما این اعتماد به نفسه از کجا میاد ؟ از اینجا که خودت رو زیاد دوست داری ؟ بنظرت واسه بهبود اعتماد به نفس تو جامعه چیکار کنیم ؟

عزت نفس اگر بگی درست‌تره. من کلا اعتقادم اینه که تو هیچ‌چیزی از قبل خودم رو از پیش باخته نمی‌دونم و کلا عزت نفس ماورایی دارم، ولی این مفهومش این نیست که لزوما اعتماد به نفسمم بالا باشه نمی‌دونم چرا این حس رو کردی. چون اتفاقا من تلفیقی از احساسات خودبرتر بینی + خودکوچک بینی هستم. یعنی اعتماد به نفسم بالا پایین می‌شه کلا. بستگی داره در چه مودی باشم ولی خب شاید چون شناختت از من در زمینه مافیا بوده صرفا این حس بهت دست داده. در مجموع به این شکل نیستم و خوشمم نمیاد که اونطوری باشم. بهبود اعتماد به نفس هم راهش افزایش توانایی هست قاعدتا، حالا در هر زمینه‌ای، اما من خیلی با اعتماد به نفس کاری ندارم. عزت نفس ولی شخصی هست، از آدمای با عزت نفس پایین هم بدم میاد حقیقتا. یکی از مهم‌ترین ویژگی انسان‌هاست که به‌نظرم باید بالا باشه چون ذات انسان باید محدودیتی براش خودش قائل نباشه کلا.


8. ترجیح میدی بزدل و ترسو باشی و زنده بمونی یا قهرمان باشی و بمیری ؟

دومی. خیلی هم زیباست. البته در طیف بزدلی و شجاعت، یه چیزی هم داریم به اسم خریت. با اون مخالفم. به‌نظرم هر شجاعت و قهرمان بودنی هم که هست، حتما باید نیم‌نگاهی هم به نتیجه داشته باشه. مردن برای مردن، معنیش شجاعت یا قهرمان شدن نیست،‌ نفله شدن هست و این رو نمی‌پسندم. اما بین دو گزینه‌ای که گفتی، قطعا مردن قهرمانانه، all day every day.


9. تا چه حد ریسک پذیری ؟

متوسط به‌نظرم. در زمینه‌هایی که به توانایی خودم اعتقاد دارم زیاد، در زمینه‌هایی که شک داشته باشم کم. برآیندش می‌شه متوسط. اما می‌گم ریسک‌پذیر از نوع کله‌خر اش نیستم کلا.

10. فکر کن نظامی ای و ما هم نیروهات ! به هرکدوم چه پستی میدی ؟ (مسئول چه قسمتی)، اگه دوس داشتی میتونی با یه شرکت با یه ارگان دولتی یا تیم فوتبال حتی جایگزینش کنی :دی هدفم اینه ببینم از نظرت تو چه کارایی بیشتر کارآمدن.

مرسی که تیم فوتبال رو هم به آپشن‌هات اضافه کردی، وگرنه باید تا صبح جواب می‌دادم که چرا فلانی رو گذاشتم مسئول چایی شرکت :سوت:)). پست فوتبال می‌گم برا هر نفر. متناسب با بازی مافیاشون.

پویا: هافبک هجومی

امیر: هافبک دفاعی باکس تو باکس

آرش: وینگر

رضا: دفاع وسط

محمدامین: مهاجم (دقیقه ۶۰ به بعد بیاد داخل زمین پدر حریف رو دربیاره :)))

فری: هافبک وسط

صدرا: هافبک هجومی

یاسین: دفاع وسط

خلفی: وینگ فوروارد

مهسا: هافبک باکس تو باکس

عرفان: دروازبان

محمدرضا: هافبک هجومی

ال امین: هافبک هجومی

چاوش: هافبک هجومی

محمدحسین: دفاع وسط جلو زن

ترسا: مهاجم

سحر: هافبکی که همیشه مصدومه، در لیست هست ولی بازی نمی‌کنه :))

عماد: وینگر

محمد: دفاع وسط


11. همون همیشگی، من و یه نصیحت کن.

از اینکه بترسی، نترس. با ترس‌هات روبرو شو.

مرسی که اومدی. :گل::دی
 
Thomas Shelby
نوشته‌ها
773
پسندها
606
امتیازها
835
مدال‌ها
47
درود. خسته هم نباشی. صندلی داغ بسیار خوبی شد.:دی سری آخرم بپرسیم و بریم.

1. مافیا چه تاثیراتی تو زندگیت داشته؟ فرض کن مافیای فرومی بازی نمی‌کردی کلا؛ چه تفاوت‌هایی داشت شخصیتت؟

2. وضعیت ایران 10 سال بعدُ توصیف کن از هر دریچه‌ای که دوست داری.

3. عوامل موفقیت در بازارهای مالیُ به ترتیب چیا می‌بینی؟ 4 مورد اشاره شود حداقل.

4. فرض کن تنهایی 3 ماه می‌خوای بری تو یک جزیره که کسیُ نمی‌شناسی. چه چیزایی با خودت می‌بری به ترتیب اولویت؟ وسائل ارتباطی هم نمی‌شه کلا. موبایل و لپ‌تاپ و ... . صرفا تلفن ثابت در جزیره موجود هست.:دی اینم حداقل 3-4 مورد بگو.

5. فرض کن 60 سالت شده. برمی‌گردی به عقب و زندگیتُ مرور می‌کنی. چه اتفاقایی افتاده باشه راضی هستی؟

6. تو بسکتبال می‌گن اگه 10 تا شوت زدی و همه‌ش خراب شد، یازدهمی هم بزن. می‌زنی یا پاس می‌دی تو؟:دی

دو تا سوال خودمونی هم بپرسم.:دی

7. ارتباط ما از کجا شروع شد و از کجا زیاد شد؟ در زیادشدنش خودتُ چند درصد موثر می‌دونی و منُ چند درصد؟:دی

8. فکر می‌کنی ارتباط ما ده-پونزده سال دیگه به چه صورت باشه؟ و بیشتر در رابطه با چه مسائلی صحبت خواهیم کرد جز بازار؟:))
 
مافیایی
نوشته‌ها
351
پسندها
0
امتیازها
85
مدال‌ها
13
سلام :دی.

یه سوالی ذهنم رو مشغول کرده، چرا اعتقادت اینه که تو گروه تشکر کردن به صورت عمومی اگه تبدیل به یک بدعت بشه خوب نیست؟ در مورد تولد هم چیز مشابهی گفتی. دلیلش چیه؟ و اینکه آیا از این کار اذیت می‌شی؟ :دی. کلا موضوع رو یکم باز کن مرسی :دی.


.......................................................................................................................................................

سلام دوباره به مهدی عزیزم. :گل: همه بچه ها سوالات عالی و جذابی پرسیدن. منم دو سوال دیگه همراه با سوال بالا بپرسم هر موقع فرصت کردی جواب بده:

احساست رو موقع شنیدن به قطعه آهنگ های زیر مختصر بگو: (لیست بلند بالاتری هست. اینا لحظه ی نوشتن این سوال به ذهنم اومدن :دی)

1. Princess Mononoke - Ashitaka and San

لینک


2. Now We Are Free

لینک

3. Cloud Atlas - Finale

لینک

4. Kish Bashi - In Fantasia

لینک

5. Bird in A Cage - Hiroyuki Sawano

لینک

6. Phantom Troupe Theme

لینک

7. Naruto - Yogensha

لینک

8. Kitaro - Caravansary

لینک

9. The Old Walking Song

لینک

10. Toi Qui Regarde La Mer - Papillon

لینک


توصیفت از سکانس های زیر رو هم بگو، اینکه مثلاً چه جنبه ای از سکانس برات بیش تر نمود پیدا کرد، Acting، Cinematography، Soundtrack و ...

1. Three Billboards Outside Ebbing, Missouri

2. Gladiator

3. Manchester By the Sea

4. Kill Bill

5. Game of Thrones

6. Gravity

7. The Dark Knight

8. Joker - Todd Philips

9. Requiem For A Dream

10. Abraham Lincoln

11. Twelve Years A Slave

12. Toy Story III

13. Phone Booth

14. Schindler's List

15. Interstellar

16. Rick and Morty
 
آخرین ویرایش:

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
درود. مرسی از حضور خوبتون.
فرصت سوال تمام هست.
مهدی به مرور جواب‌ها رو خواهد داد.
 
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
544
پسندها
24
امتیازها
265
مدال‌ها
26
پاسخ به سوالات آرش.

سلام بر مهدی عزیز.

سلام آرش جان :دی.

۱) مافیایی که بازی می‌کنیم برات چه جایگاهی داره؟ آیا صرفا یک بازیه یا بیش‌ از یک بازی و اگه بیش از یک بازیه، چیه یا بهتره بگم به چی تشبیهش می‌کنی؟

۲) اینو فکر می‌کنم پراکنده جواب داده باشی تا حدی، ولی از قبل تو ذهنم بود که بپرسم ازت. مافیا چه تاثیری توی زندگیت و شخصیتت و … داشته؟ منظورم دوست‌هایی که از این طریق پیدا کردی نیست، خود بازی مافیا و متای اون مدنظرمه. چه چیزایی یاد گرفتی و توی مقیاس بزرگ‌تر، خارج از مافیا هم اعمال کردی؟

جواب این دو سوالت تقریبا همپوشانی داره و من یک‌جا بهشون پاسخ می‌دم با اجازت.

بازی‌ها به‌نظر من به طور کلی دو نوع مختلف هستند، یک نوع صرفا به هدف لذت انجام می‌شه و استراتژی‌هایی که داخلش می‌شه به کار برد محدودن. مثلا مار و پله یا منچ. مثلا ۴ برگ. این‌ها نهایتا یک بازی هستند که می‌تونن برای بعضی‌ها جذابیت خیلی زیادی داشته باشند اما ما نوعی از بازی‌هارم داریم که یک دنیای تقریبا نامحدود از استراتژی‌ها در اون بازی‌ها وجود دارند. مثلا شطرنج یا بازی Stratego. این‌ها علاوه بر خود جذابیت بازی، یک عنصر روانشناسی و سبک خاص هر فرد هم در نوع انجام دادن بازی درشون دیده می‌شه. مافیا هم یک مثال خیلی قوی از این دسته از بازی هاست. به‌نظرم مافیا یک دنیای بزرگ و نامحدود داره و یک ماکت از دنیای واقعی هست. انسان‌ها در این بازی درجایگاه‌های مختلفی قرار می‌گیرن. چیزی که برای من خیلی جذابه در مافیا این هست که ما در مافیا یک نسخه قابل دستکاری کردن از خودمون رو در اختیار داریم. درواقع همون چیزی که قبل‌تر هم گفتم، ما در مافیا خودمون رو به دنیا میاریم و می‌تونیم با سلیقه خودمون پرورشش بدیم. درواقع من یک نوع نگاه به بازی مافیا دارم که شخصیت‌های حاضر در بازی مافیا رو نزدیک‌تر به خود واقعی افراد می‌دونم تا چیزی که بیرون هست. شاید این در نگاه ساده عجیب به‌نظر بیاد، اما به‌نظر من ما در دنیای بیرون هرچقدر هم که شخصیت مستقلی داشته باشیم، تا حدی در جبر زندگی و تاثیر سایر افراد، قسمتی از شخصیت واقعی خودمون رو بروز ندادیم. اما در بازی مافیا، ما با سلیقه خودمون خودمون رو شکل می‌دیم، در این دنیا محدودیت کمتری وجود داره (محدودیت از نظر قالب بازی وجود داره، اما از نظر شخصیتی وجود نداره)، درواقع مافیا رو من یک دنیای شبیه‌سازی شده می‌بینم. و اتفاقات و شخصیت‌های داخلش هم برای من کاملا واقعی هستند چون از آسمون به وجود نمیان، هر اتفاق و شخصیت‌سازی که اتفاق افتاده در مافیا، حتما یک دلیل و پیش‌زمینه‌ای در واقعیت ازش وجود داره به‌نظرم.
در مورد تاثیرش بر شخصیتم هم که می‌گم مافیا دنیایی بود که باعث شد من بهتر بتونم خودم رو داخلش بشناسم. به نوعی تجربه زیسته با نسبت اتفاقات بیشتر و تجربیات بیشتر/صرف زمان کمتر هست مافیا. چون به‌نظر خودم در هر دورش ما چیزهایی رو از خودمون و دیگران یادگرفتیم در مدت کوتاه که شاید در زندگی واقعی تجربه کردن این اتفاقات، هم نیاز به زمان خیلی بیشتری داشته باشه و هم اثرات بزرگ و غیرقابل جبرانی داشته باشه. حالا اینکه یه چیز خاص رو مثال بزنم سخته اما در کل مافیا برای من فرقی با دنیای بیرون نداشته و تجربیاتی که ازش دارم رو در دنیای بیرون هم به کار می‌گیرم. مجموعا هم به‌نظرم تاثیر مثبت خیلی زیادی رو خودم و شخصیتم داشته مافیا. شاید مثلا بارز ترین مثالش میزان خودباوری باشه که در یک برهه‌ای از زندگیم به شدت کاهش یافته بود اما بعد مافیا بیشتر شد به وضوح.


۳) با چه چیز درمورد من (ویژگی شخصیتی مثلا) بیشتر از بقیه چیزها ارتباط و همزادپنداری برقرار می‌کنی؟ اگه دوست داشتی چندتا مثال هم از بقیه بچه‌ها بزن که عمق و میزانش رو بهتر بفهمم.

ارتباط البته با همذات پنداری فرق داره یک‌ذره، چون اگر بخوام از دریچه همذات پنداری بگم صرفا باید به تشابه‌ها بپردازم، اما پرداختن به ارتباط بهتره به‌نظرم، من با هوش تو و تیز بودنت ارتباط خوبی می‌گیرم مثلا. به نوعی انسان‌های باهوش برای من جذابیت خیلی زیادی دارند. مثلا اگر بخوام مثال از این ترجیح در دنیای واقعی بزنم، انسان‌هایی که ظاهر متوسط و یا حتی پایین‌تر از متوسطی دارند با هوش بالا برام خیلی جذاب‌تر از انسان‌هایی هستن که ظاهر خیلی کلاس بالا اما هوش متوسط و یا کمتر دارند. یعنی من آدم باهوش ببینم به قول امیر شاخک‌هام آلارم می‌ده و جذبش می‌شم ناخوداگاه. حالا اگر این رو ویژگی شخصیتی حساب نکنی، پایه بودنت برای بازی‌ها و سرگرمی‌های مختلف برام جذابه مثلا و کلا به‌نظرم شخصیتی داری که حوصله آدم رو سر نمی‌بره. در مورد مثال از بقیه هم مثلا عزت نفس بالا چیزی هست که سریع باهاش ارتباط می‌گیرم. که شاید در پویا و امیر و چاوش برام مشهود‌تر بوده تا اینجا. یا مثلا میزان سرزنش خود و ناراحتی از باخت عرفان هم برام این حالت رو داره. این‌ها فعلا به ذهنم رسیدن :دی.

۴) به نظرت انسان‌های توی فیلم یا شخصیت‌های توی فیلم، چقدر به انسان‌ها و شخصیت‌های واقعی نزدیکن؟ تو چه مواردی فرق دارن؟ (منظورم فیلم خاصی نیست، به طور کلی منظورمه) اگه مثلا یه شخصیت فیلمی که برات محبوب یا منفوره، توی دنیای واقعی بود، باز هم همون حس رو بهش داشتی؟ برعکسش چی؟ اگه ادمای اطرافت توی فیلم بودن و نه توی واقعیت، باز هم همین حس رو بهشون داشتی؟ :دی

کاش مثلا چند تا مثال متفاوت می‌زدی تا ملموس‌تر باشه اما در نگاه کلی آره به‌نظرم. چون حسی که نسبت به فرد پیدا می‌کنی قسمت اعظمش مربوط به برداشت و نوع دیدی از اون ویژگی‌های شخصیتی هست که در بیرون هم برای خودت داری. اما در کل عین هم نمی‌تونن باشن. مثلا در فیلم‌ها، Bad man های محبوب‌ بیشتری وجود دارند نسبت به واقعیت. چون بهرحال هرچقدر هم که فیلم نزدیک به واقعیت باشه باز هم یک میزانی از فانتزی و تخیل داخلش وجود داره و این باعث می‌شه طرز نگرش به این دو کاملا یکسان نباشه. اگه آدمای اطرافم تو فیلم باشن هم خب بستگی داره چه نقشی در فیلم داشته باشن، چون در مورد همه آدمای فیلم‌ها آدم نظری نداره و اهمیتی براشون نداره اما در مورد آدمای اطراف همیشه یک جهت‌گیری یا دیدی در ذهن آدم هست چون تاثیرشون حول محور خودمون مورد ارزیابی هست در ذهنمون، اما در فیلم، محور اصلی خودمون نیستیم که بخوایم در مورد همه نظر خاصی داشته باشیم. اما در نگاه کلی آره به‌نظرم، تا حدود زیادی این حس‌ها نسبت به ویژگی‌ها ثابته و فرقی نداره در فیلم و واقعیت.


۵) به طور معمول در روند فکری ذهنت بیشتر درباره‌ی کدوم دسته از موارد زیر فکر می‌کنی یا بر احساساتت تاثیر می‌ذارن؟ (اولویت یا نمره بده، توضیحی هم اگه هست بده یا بگو در چه مواردی فلان‌طوره :دی)
- «چیزها چگونه خواهند بود؟» ۴
- «چیز‌ها چطور می‌توانند/می‌توانستند باشند؟» ۳
- «چیزها چگونه هستند؟» ۱
- «چیزها چگونه بوده‌اند؟» ۲

به ترتیب از ۱ تا ۴ اولویت‌بندی کردم.
یکی از ضعف‌هایی که دارم اینه که خیلی نمی‌تونم آینده بلندمدت رو در ذهنم براش طرح‌ریزی و فکر داشته باشم و درواقع اذیت می‌شم از این مسئله. شاید هم بخشیش از تنبلی می‌آد ولی معمولا ترجیح می‌دم چیزی که در حال، در حال رخ دادن هست رو ببینم و بهش توجه داشته باشم و کلا اهل living in the moment هستم. سرگذشت و سابقه چیز‌ها هم برام جذابه و کلا به تاریخ علاقه‌مندم. چون هم می‌شه ازش یاد گرفت، هم چیزی هست که رخ داده، در ذهن نیست. من کلا چیز‌های عینی برام جذاب‌تر و مهم‌تر از چیز‌های ذهنی هستند. برای همین خیلی با تخیلات مثلا میونه خوبی ندارم برعکس خودت :دی. این اولویت‌‌هایی که دادم حتی در نوع بازی مافیام هم به‌نظرم قابل مشاهده هست (برای همین می‌گم شخصیت‌ما در مافیا، چیزی نیست که منشا بیرونی نداشته باشه)، اما خب این چیزی نیست که بهش افتخار کنم. چون همین رو به عنوان یک ضعف مطرح کردم و به‌نظرم تا این حد فکر نکردن به آینده هم خوب نیست و بخشی از ذهن باید آینده رو بررسی کنه و بهش بپردازه. این به آدم می‌تونه آمادگی ذهنی بالایی در مواجهه با شرایط مختلف بده و یا باعث می‌شه ایده‌های بهتری برای زندگی در لحظه‌مون داشته باشیم.



اینا رو از اول صندلدیت تو ذهنم بود بپرسم ازت، جواب دادی ایشالا با سری بعد برمیگردم :دی

مرسی که اومدی :دی. شرمنده دیر شد :گل:
 
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
544
پسندها
24
امتیازها
265
مدال‌ها
26
پاسخ به سوالات یاسین، بخش اول.

سلام

خب ما هم یه سری سوال بپرسیم با اجازه همه جور سوال قاطی پاتی توش هست

سلام، خیلی خوش اومدی :دی.

۱. در مورد بچه های مافیا اگر جاشون بخوای بازی کنی ، دو خط در مورد هر کدوم به جاشون بنویس ، مثلا صدرا به اخر فاز نمیرسه باید جاش پست بدی، دو خط در مورد همه بنویس

این رو با اجازت به عنوان سوال آخر صندلی جوابش رو می‌دم. به عنوان حسن ختام :دی یه هالووین کامل هست این :))


۲. بهترین تیمی که باهاشون بازی کردی و بهت چسبید کدوم دور بوده ؟

قطعا دور ۶ این سایت. با امیر و محمد و مهسا و فری خیلی تیم خوبی بودیم و کلا هم خیلی لذت بردیم از بازی و عملکردمون هم خوب بود. حتی قرار بود رامتین هم باهامون باشه که متاسفانه نشد.

تیم دور vip اولی هم که امین و متین و خلفی بودند رو هم خیلی دوست داشتم اما خب اصلا بهم نچسبید چون خودم روز دوم کشته شدم :(.


۳. اولین مافیای حضوری یادته کجا و با کیا بازی کردی ؟

اولین مافیای حضوری رو تهران بازی کردم و فکر می‌کنم با چاوش و امیر و حمید و پویا. ۳ تای اولی رو که مطمئنم بودن ولی پویا رو کمی شک دارم :)). این که چطور با این تعداد هم بازی کردیم دقیق یادم نمیاد ولی فکر کنم یه مدل بدون گاد بازی کردیم که خب اولین دورش رو هم خودم تک مافیا شدم و بردم :)). البته یادمه تو سایه بودم و کلا حرف نمی‌زدم کسی هم با من کاری نداشت :)).

۴. اولین مافیا در فضای مجازی کجا بازی کردی ؟

اولین مافیای فضای مجازی رو در فوتی با گادی متین که دور دوم کلی مافیا بود اگر اشتباه نکنم بازی کردم. شخصیت سارا و نقش بچه رو داشتم :دی.

۵. چیشد که بچه های یووه و فوتی ادغام شدن ، چنین جمعی تشکیل شد ؟

این رو من خودمم در جریان دقیقش نیستم اما خب احتمالا به این علت بوده که فروم یوونتوس هم یکی از جاهایی بود که به طور فعال بازی مافیا داخلش برگزار می‌شد و از یه جایی به بعد بچه‌ها باهم ادغام شدن که دور‌های سطح بالاتری انجام بشه و نتیجه‌ش هم موفقیت آمیز بوده قطعا :دی.

۶. چرا منو دیر وارد این جمع کردین ؟

من خودم جزو وارد شده‌ها هستم :))‌ هیچوقت نقش هیئت رئیسه‌ای در جریانات مافیا از اول تا اینجا نداشتم من و نقشی نداشتم در این موارد :))‌ حتی مثلا سایت‌های بازیروم یا مافیایای قبلی رو هم جزو کسایی نبودم که از اول داخلشون باشند و خبر داشته باشند :دی. یقه آرش و امیر و پویا رو بگیر :))

۷. دور بعد گاد هستی و ۲۰ نفر هم شرکت میکنن از بچه ها، یه بالانس بچین از بی‌گناه و گناهکارا رو و نقش هایی که به افراد میدی رو بنویس برامون.

این رو در سوال ۳ عرفان در پست ۱۱ بهش جواب دادم یه بار :دی.

۸. گاد بودن چه سختی هایی داره ، گاد بودن در سایت رو دوست داری تجربه کنی یا فقط دوست داری بازی کنی ؟

طبیعتا مدیریت بازی و ارتباط با بازیکنان خب خیلی سخته، از اون ور مدیریت نقش‌ها و مخصوصا فاز‌های شب هم کار سختیه و مجموعا هم وقت و تمرکز زیادی لازم داره. داستان نوشتن هم که خب دیگه نیاز به گفتن نداره که چقدر تمرکز و زمان می‌طلبه. تا الان در مافیای مجازی تجربه گاد بودن نداشتم اما کلا به‌نظرم تجربه جذابی هست و دوست دارم تجربه‌اش کنم حتما بعد‌ها :دی.

۹. از بازی کدوم بچه ها خیلی لذت میبری ؟ دوست داری بیشتر بی‌گناه باشی یا گناهکار ؟ کدوم سختتره برات بازی کردنش ؟

از بازی خیلیا لذت می‌برم واقعا یک یا چند نفر خاصی در ذهنم نیست که بگم از بازی این‌ها بیشتر لذت می‌برم. این تعداد محدودی که الان هستیم به‌نظرم همه بازیکنان خوبی هستن و بازی همشون هم لذت‌بخشه در نوع خود :دی.

واقعا ترجیح خاصی بین بی‌گناهی یا گناهکاری ندارم. شاید مثلا شده درمواقعی یکیشون رو ترجیح بدم، مثلا در دور ۶ خودم از گاد تقاضای نقش گناهکاری کردم و یا در دور ۷ حتما می‌خواستم که بی‌گناه باشم اما معمولا جهت‌گیری خاصی ندارم و هر دو برام جذاب هستند. بازی هم در مافیای مجازی برای من بازی کردن بی‌گناه کمی سخت‌تره چون ذهنم رو بیشتر درگیر می‌کنه. اما در مافیای حضوری بازی کردن گناهکار برام خیلی سخته چون قبلا هم گفتم اصلا نمی‌تونم جلوی خنده خودم رو بگیرم :)).


۱۰. دوست داری پویا بیشتر بازی کنه یا گاد باشه وقتی تو خودت بازی کنی ؟ چرا پویا انقدر خوبه ؟

قطعا دوست دارم بیشتر بازی کنه، چون مخصوصا قبلا که زیاد بازی می‌کرد من بعضی از دور‌ها رو نبودم و یا اینقدر برام اهمیت نداشت مافیا و خب کمتر در ذهنم موندن. البته اون معدود دورهایی که بودیم هم لذتبخش بودند همشون به نوعی. ولی خب من همیشه دیدم این هست که دوست دارم تا جایی که ممکنه همه بازیکن‌های تاپ در تمام ادوار شرکت داشته باشند. اگه راهی بود که می‌تونستیم بدون گاد بازی رو پیش ببریم هم خوب می‌شد مثلا :دی. اینطوری همشون می‌تونستن بازی کنن. اما خب گادیش رو هم خیلی دوست دارم (مخصوصا قدیما :)) :سوت) و بارها ازش تعریف کردم و قطعا یکی از بزرگترین دلایل کنار هم بودن ما در این لحظه در این سایت پویا و کارایی که کرده از جمله گادی‌هاش هست. موافقم که پویا خیلیییییی خوبه. اما چراییش رو باید از خودش بپرسیم. پویا چرا اینقدر خوبی؟ :دی.
 
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
544
پسندها
24
امتیازها
265
مدال‌ها
26
پاسخ به سوالات یاسین، بخش دوم.

یه ذره بریم فوتبالی :

بریم :دی

۱. چیشد که منچستری شدی ؟ از لیورپول بدت میاد یا ارسنال ؟ اون دوران رو چقدر دوست داری که جنگ بین ارسنال و منچستر بود فقط ؟

قضیه منچستری شدنم رو در جواب ال امین یه بار بهش اشاره کردم، بین آرسنال و لیورپول قطعا از لیورپول بیشتر بدم میاد.
خیلی دلم تنگ شده برای اون دوران. واقعا در مقطعی شاید بزرگترین و مهم‌ترین بازی فوتبال باشگاهی بود منچستر و آرسنال. یادمه که بین دوستان نزدیکم هم اکثرا آرسنالی بیشتر بود و من معمولا تنها بودم :دی.


۲. چرا ارسنال بعد ۲۰۰۶ انقدر افت کرد؟ به نظرت میتونه دوباره به دوران اوجش تو سال های ۲۰۰۰ برگرده ؟

شروعش که تقریبا با مسائل مالی و بحث ساخت ورزشگاه و این‌ها بود، این خب خیلی تاثیر می‌ذاره خودش. رفتن هانری و ویرا هم قطعا تاثیر زیادی داشته. اما اصلی‌ترین دلیل به‌نظرم جاه‌طلب نبودن مدیرانتون از نظر فوتبالی بود و از ۲۰۰۶ به بعد کلا به سهمیه راضی بودند هر سال.

قطعا می‌تونه برگرده چرا نتونه. هم تاریخ‌اش رو داره و هم بزرگه. لیورپول ۳۰ سال لیگ نبرد مگه برنگشت؟ یه روزی دوباره نوبت ما هم می‌شه. هم ما هم شما دوباره برمی‌گردیم نگران نباش. ;)


۳. فینال سی ال امسال رو چطور میبینی ؟

عه. :))

فینال خوبی بود دست رئال درد نکنه :دی کاملا سزاوارش بودند.


۴. سیتی سال بعد با هالند رو چطور میبینی؟

سیتی رو باید بندازن بیرون از لیگ. واقعا نمی‌دونم دیگه می‌خوان چیکار کنن :)). تا یه جایی آدم می‌گفت لیورپول ترکیب اصلیش خیلی قویه و خب ضعف عمق اسکواد رو جبران می‌کنه نسبت به سیتی. اما الان سیتی هم ترکیب اصلیش هم عمق اسکوادش بهترینه در لیگ. با فاصله هم بهترینه. مربیشون هم که بهترینه تقریبا. تحت هرشرایطی لیگ رو نگیرن به‌نظرم Underachieve کردن.

۵. ایا امباپه کار درستی کرد با پاریس تمدید کرد و به رئال نرفت ؟

نمی‌تونم بگم کار درستی کرد چون تا زمانی که تو پاریس هست نگاه همه بهش معطوف نخواهد شد (در اون حدی که لازم داره برای رسیدن به توپ طلا یا ...)، اما در کل نهایتا فرقی نداره و به‌نظرم دیر یا زود میره از پاریس. حالا فعلا تمدید کرد که یه پولی هم از فروشش برسونه برا باشگاه. خودشم که جیباش پره :)). داره حال می‌کنه دیگه :دی.

۶. منچستر کدوم سال رو خیلی دوست داری ؟ چرا ؟

همممم، منچستر سال ۲۰۱۰ رو به‌نظرم. می‌دونی ساده‌ترین جواب اینه که بگم منچستر ۲۰۰۸ چون هم قوی‌ترین تیممون بود و هم لیگ و سی ال رو بردیم. اما خب ۲۰۱۰ هم سال خاصی بود برام، چون اون سال یک‌جا توز و رونالدو رو از دست دادیم، واقعا حتی فکرش رو هم نمی‌کردم که در لیگ و سی ال همچنان مدعی باشیم ولی عالی بودیم کل سال. با اون ترکیب واقعا داشتیم شاهکار می‌کردیم و خیلییییی حیف شد که رونی در بدترین موقع فصل مصدوم شد. عملا طی ۷-۱۰ روز همه‌چی رو از دست دادیم در صورتی که دست بالاتر با ما بود. :46:

۶ . بهترین مدافع و گلر تاریخ منچستر به نظر تو ؟

گلر که باید اشمایکل باشه‌ به‌نظرم. بهترین مدافع سخت‌تره، انتخاب باید بین استام، بروس، ویدیچ و فردیناند باشه. استام مشکل اینه که کم بوده دورانش در منچستر اما خب بی‌نظیر بود. شاید مجموعا انتخابم ریو فردیناند باشه.

۷. بهترین هافبک و مهاجم تاریخ منچستر از نگاه تو ؟

هافبک: اسکولز

مهاجم: وین رونی


۸. منچستر سال بعد رو با تن هاگ چطور میبینی ؟ مخترع المانی چرا خراب کرد انقدر ر[/vote] مون ظاهر شد ؟

این رو هم در سوالات ال امین بهش پاسخ دادم تا حدی، مخترع آلمانی واقعا چیزی ندارم که بگم. قرار بود معماری کنه، با جرثقیل اومد با خاک یکسان کرد گفت خب حالا سعی کنید درست بسازید خداحافظتون. من که موافق حضورش نبودم و کلا هم به‌نظرم عملکردش افتضاح بود. اما خب بیشتر از اینکه تقصیر خودش باشه، انتخاب غلطی بود.

۹. برای تابستون اگر مدیر خرید تیمتون بودی چه بازیکنایی رو به منچستر میاوردی ؟

یه هافبک خوب و ارزون قیمت می‌خوام اگه سراغ داری بگو بیارم :)). اگه مشکل بودجه و مالی نبود این‌ها: Rice - Raphinha - Lamptey - Nunez

۱۰. یه تیم منتخب تاریخ از ارسنال و منچستر بچین.

Schmeichel | Adams - Vidic - Ferdinand | Beckham - Vieira - Keane - Scholes | Ronaldo - Rooney - Henry
 
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
544
پسندها
24
امتیازها
265
مدال‌ها
26
پاسخ به سوالات یاسین، بخش آخر.

یه ذره بریم فانتزی :

برویم :دی

۱. اولین دوری که فانتزی بازی کردی چه سالی بود و چه رتبه ای کسب کردی ؟

سال ۲۰۱۱-۲۰۱۲ اولین فصلی بود که بازی کردم ولی از هفته ۴-۵ ام تیم ساخته بودم و قبلش هیچ اطلاعی ازش نداشتم، اینم از پست‌های حمید تو فروم منچستر دیدم و اومدم و اوایل کلا نمی‌دونستم چجوریه :)) یکی دو هفته طول کشید بفهمم جریان چیه (مثلا هفته اولم ریو فردیناند رو جلو بولتون کاپیتان کرده بودم فکر می‌کردم کاپیتان تیمم باید گولاخ باشه :)))، بعدش که فهمیدم چی به چیه خیلی خوشم اومد و تا آخر اون سال با جدیت ادامه دادم ولی خب چون هفته‌های اولش رو نبودم رتبم ۱ میلیون و خرده‌ای شد. فصل بعدش که از اول شروع کردم رتبه‌ام ۱۱ هزار دنیا و سوم ایران شد و تا الان نتونستم رتبه بهتری از اون بیارم متاسفانه.

۲. بالاترین امتیازی که کسب کردی چند امتیاز بود ؟

در یک هفته؟ فکر کنم ۱۷۳ بوده. تو یکی از دبل گیمویک‌های فصل ۲۰۱۵ یا ۲۰۱۶ که الکسیس تریپل کاپیتانم بود.

۳. بهترین کاپیتانی که انتخاب کردی کدوم بازیکن بود ؟

از نظر امتیاز مجموع که همین صلاح این فصل که ۲۸ گرفت. بعد اونم دو تا تریپل کاپ الکسیس یکی ۲۷ امتیاز و یکی هم ۲۵ امتیاز گرفتم. ولی طوری که ownership کم باشه و امتیازات خالص زیادی بگیرم مثلا همین فصل فرناندز اون هفته‌ای که دوتایی کاپش کردیم ۲۳ گرفت. یا مثلا قبلا یه‌بار رحیم رو جلو واتفورد کاپ کردم ۲۱ گرفت. شاید بهترینش کاپیتانی الکسیس جلو وست‌هام باشه که هتریک کرد ۵-۱ بردین. اونم ۲۳ گرفت. :12:

۴. کدوم فصل بیشترین امتیاز رو کسب کردی و بهت چسبید ؟

فصل ۲۰۱۲-۲۰۱۳ بهترین فصلم بوده قطعا. مخصوصا که شروع رقابتم با حمید همون فصل بود و خب با تریلی از روش رد شدم همون اول کار :)) ولی جز اون فصل ۲۰۱۴-۲۰۱۵ هم خیلی دوست داشتنی و موفق بود برام، اون فصل هم فکر کنم دوباره سوم ایران شدم.

۵. کدوم از بچه ها خیلی تو فانتزی خرشانسه ؟

بین بچه‌های خودمون خشی :))، درکل هم اشکان دهقانی :دی

۶. رقابت تو فانتزی بیشتر با کی حال میده ، البته فکر کنم اول حمید، بعدی کیه ؟

آره اول که با فاصله حمید، بعدش اشکان
بعد اینا بقیه دوستان از جمله خودت در یه حد :دی

۷. فاکتور شانس چند درصد تو فانتزی مهمه ؟

در یک هفته که خیلی زیاد اما در طول فصل کم می‌شه اثرش. ولی بازم در طول یک فصل ممکنه کاملا یک‌نفر خوش‌شانس یا بدشانس باشه. مثلا همین فصل حمید با هر متر و معیاری حساب کنی خیلی بدشانسی آورد. یا مثلا خودم چند سال پیش که بدترین رتبه عمرم رو آوردم واقعا عجیب غریب بدشانس بودم از اول تا آخرش. ولی خب در کل و تو چندفصل اثرش خیلی کم می‌شه و مهارت خیلی مهمه.

۸. بنچ، تریپل، فری هیت ، کدوم رو بیشتر دوست داری ؟

فری‌هیت رو.
بنچ که آشغاله، تریپل هم شانسیه (یهو بازیکنت وسطای بازی اول مصدوم شه به فنا می‌ری)


۹. اگر چیپی بهت بگن اضافه کنی تو فانتزی ، چه ایده ای میزنی ؟

احسنت سوال خوبیه :دی
اینکه به صورت اتوماتیک یک هفته بالاترین امتیاز هفته در تیممون کاپ بشه.


۱۰. ۵ تا از بهترین فانتزی بازای ایران رو نام ببر.

حمید، اشکان، خودم، رضا بابی و محمد تمنا

البته این دوتای آخری الان زیاد بازی نمی‌کنن :)) با محمد انصاری و نیما کفایی عوض می‌شه :دی


اخرین سری هم بریم در مورد سالن

۱. بهترین گلی که تو سالن خودمون زدی کدوم گل بود ؟

یه بار قبل اینکه ۳ تیم تشکیل بشه حدود ۱۰ نفر بودیم شروع کردیم به بازی دو تیمه، دیگه فیلم هم نمی‌گرفتیم، همون اولای سانس یکی توپ رو بلند فرستاد واسم منم نزدیکای کرنر بودم از همونجا سرضرب مثل فان باستن شوت زدم توپ قشنگ رفت سه جاف :))، همه پشماشون ریخته بود ولی خب متاسفانه فیلمش موجود نیست :( جز این همین چیپی که اخیرا دی ماه اومدم زدم هم دوست داشتم، این فیلمش هست خدارو شکر :)) :دی


۲. بهترین اسیستی که دادی کدوم بود ؟

این سخته یادم بیاد، شاید اون اسیستی که به علی چلسی دادم اون روزی که من و حمید و چاوش باهم بودیم قبل رفتن چاوش به آمریکا.

۳. با کدوم سالنی که باهامون تهران اومدی بیشتر خاطره داری ؟

همون سالن قبل رفتن چاوش که تو سوال بالایی گفتم، قطعا بهترین سالنم تو تهران همون بوده. اون روز فکر کنم وسط تابستون بود و من برا کارای پایان نامه ام یه هفته اومده بودم تهران، ولی از تیر تا اون موقع قشنگ حسابی تمرین کرده بودم و از نظر نفس و دویدن بدون شک بهترین بدن کل عمرم رو داشتم :)) همون روزم هرچقد می‌دوئیدم اصلا خسته نمی‌شدم :46: مطمئن هم بودم که اون روز می‌تونم خوب بازی کنم چون خیلی سرحال بود بدنم اون موقع :دی

۴. یه تیم منتخب ۵ نفره سالن اگر همه اماده بودن بچین (با ۳ تا ذخیره)

عادل، خودت، شهاب/خودم، چاوش، حمید (ذخیره: همون یکی که بین من و شهاب فیکس نیست :))، میلاد،‌ امیرحسین)

از بین جوونا و معین یونس اینا کسی رو نذاشتم کلا :دی

۵. بازی کدوم از بچه های سالن چه قدیم چه جدید رو بیشتر میپسندی ؟

این مثل اون سوال مافیاس :))، همین تیمی که بالا انتخاب کردم بازی همه رو می‌پسندم. حالا برا یه نفر شاید بخوام بگم حمید به‌نظرم فوتسالش از هممون بهتره.

۶. کدوم گل سالن رو یادته که به عنوان بهترین گل انتخاب کنی.

این یادم نمیاد جدی :دی

۷. سالن یا چمن ؟ کدوم رو بیشتر دوست داری ؟

چمن رو :((


متاسفانه ۹۹ درصد عمرم هم تو سالن گذشته :))

۸. یه خط در مورد بازی بچه های زیر بگو:

شهاب نقطه قوتش پاس‌هاشه و کلا دید خیلی خوبی داره. باهاش هم خوب مچ می‌شدم من، لقب مهندس برازندش هست :))‌ خوب هم هد می‌زنه :دی

حمید احتمالا بهترین بازیکن سالن بین خودمون حمیده اگه اوج هممون رو حساب کنم، سرعتش و شوت‌هاش خیلی خوبه، کار هم زیاد می‌کشه از خودش کم فروشی نمی‌کنه :دی

خودت بهترین مدافع سالنی بدون شک و کلا هم بازیت خیلی جدی و سفت و محکمه :دی، تو اگه تو تیم باشی آدم خیال راحت‌تر حمله می‌کنه. تنهایی همرو حریفی اون عقب :)) توپ رد شه بازیکن رد نمیشه :))

عادل خیلی خوبه گلریش و یه چیزش هم که خیلی جالبه بازی با پای خوبشه، کلا هروقت جلو میاد هم خوب بازی میکنه با اینکه از نظر بدنی شاید آماده نباشه به دلیل اضافه وزن. ولی کلا جلو هم خوب بازی می‌کنه، بهترین ویژگیش هم جایگیریش هست با اختلاف از همه بهتره در این زمینه. کلا یادم نمیاد تا حالا که اومده باشه جلو بازی کنه و یه تک به تک گیرش نیاد هر بازی :)).

میلاد قدرت بدنیش خوبه و زیاد می‌دوئه، یکم سرپایین بازی می‌کنه ولی کلا دفاع و حمله‌اش خوبه. شوتاش هم خوبه. این توانایی رو داره که از دفاع توپ رو ورداره تنهایی ببره جلو خودش :دی

نادر نادرخان زمانی که فانتزی سالن رو راه انداختیم بازیش پیشرفت عجیبی کرد و رسما تو تیم هممون بود :)) همه کار می‌کرد اون موقع رسما :دی بعدش که پاش مصدوم شد و کلا مزمن شد مصدومیتش کمی افت کرد ولی کلا مهره به درد بخوریه تو تیم قشنگ :دی

امین خان هم برهم زننده تعادل تیما بود برای مدت خوبی تو سالن، چون با فاصله بهترین یار ۴ یا ۵ تیم‌ها می‌شد و قشنگ هرتیمی می‌رفت اون تیم قوی‌تر می‌شد یه ذره. این سری آخر که اومدم تهران متاسفانه قسمت نشد باهم بازی کنیم :دی

معین هم که تکنیکش خیلی خوبه و کلا استایلش شاید از همه بهتر و فوتسالی‌تره. کلا اون زمان که بعضا میومد سطح سالن بالاتر می‌رفت و حال می‌کردیم.

علیرضا مهره مطمئنیه و بازیکن عقب خوبی هست، هم دفاعش خوبه و هم پاس‌هاش :دی البته از وقتی رفت بدنسازی خیلی چاق شد یکم سرعتش کمتر شد :دی

علی چاوش شاید درکنار خودت بهترین دفاع سالن باشه و کلا یار عقب خوبی هست. تکنیکش هم جزو ۲-۳ نفر اوله راحت چون بدون سرعت دریبل می‌زنه و قشنگ برمی‌داره حریف رو. از داداشش هم بهتره حتی :سوت:))

ممد چاوش هم که تو همین صندلی بحثش رو کردیم هم تکنیکش خیلی خوبه و هم دید و پاس‌هاش. بعضا تکروی می‌کنه و دوست داره دریبله رو حتما بکنه ولی خب درکل جزو بهترینای سالن بود. خدا رحمت کنه :دی

امیرحسین هم با شروع فانتزی اوج گرفت و یهو هر هفته چند تا گل می‌زد :))، کلا هم مهاجم خیلی خوبیه، شبیه فن نیستلروی تو زمین حریف خیلی خطرناک بود تو اوجش لامصب :دی بعدش مصدوم شد متاسفانه و خیلی وقته بازی نکرده فکر کنم.

نیما هم یار مطمئن و خیلی خوبی بود، دفاعش خوب بود و پاس‌هاش هم خوب بود. موقعیت هم اگه پیش میومد بغل پاهای خوبی می‌زد :دی بازی نیما رو هم دوست داشتم اون زمان.


۹. نظرت در مورد سالن طرشت چیه این جدیده که اومدی ؟ بریانک یا این ؟

عالی. خیلی کیفیت سالن خوب بود و از بریانک بهتر بود به‌نظرم :دی.

۱۰. بیفکر ترین بازیکن سالن و با فکر ترین بازیکن سالمون از نظر تو ؟ ( چه از قدیمی ها چه از جدیدی ها )

یعنی چی بی‌فکر؟ :))

یه رفیق داشتی به اسم سعید اون خیلی رو مخ می‌رفت بازیش بعضا :)) با فکر هم خودم دیگه :سوت

همین دیگه ، با تشکر

دستت درد نکنه خیلی زحمت کشیدی :گل::دی.
 
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
544
پسندها
24
امتیازها
265
مدال‌ها
26
خب با عرض معذرت فراوان، از دنبال کنندگان و مخصوصا پویا و ترسا که وقفه زیادی افتاد تو پاسخ سوالاتشون. امیدوارم بتونم تو این ۲-۳ روز تکمیل کنم همرو. البته سوال مافیای پویا رو فعلا جواب نمی‌دم چون الان حین بازی هستیم. مخصوصا که توصیه هم کرده به کی چه نقشی بدم ! :))

پاسخ به سوالات ترسا، سری دوم.


سلامی دوباره. :دی
تا رو صندلی هستی من یه چندتا سوال دیگه هم بپرسم عریضه خالی نمونه.:دی

سلام :دی


1- شنیدن هرکدوم از صفات زیر چه حسی بهت میده؟ وقتی کسی جدی اینطور قضاوتت کرده باشه. اون‌هایی که بیشتر روت تاثیرگزارن، بیشتر هم در موردشون توضیح بده. مواردی که هیچ حسی درت ایجاد نمی‌کنن رو تک کلمه‌ای هم قبوله.

اهمیتشون رو از یک تا ۳ نمره می‌دم.

خودپرست: این خب در دید عمومی صفت خوبی نیست، منتهی منفی خالص هم نیست. یعنی من اعتقاد دارم انسان کلا خودپرست هست. و باید هم باشه تا حدی. و این اعتقاد رو هم دارم که هرکی فکر می‌کنه خودپرست نیست، خودش رو خوب نمی‌شناسه. اهمیت: ۳

باپرستیژ: این خب خوبه و حس خوبی هم می‌ده. اهمیت: ۲

دلقک: تا حالا همچین چیزی بهم گفته نشده. ولی درکل برداشتم اینه که برای افراد بانمک و شوخ طبع استفاده می‌شه و خب درکل حس بدی هم نداره. مگه خیلی جدی گفته بشه به کسی :)). اهمیت: ۱

خنگ:دی: این خب منفیه، و بستگی داره چطور استفاده بشه. اگر برای فردی استفاده بشه که ذاتا خنگ نیست و خنگ بازی درمیاره، حقش هست. حس چندانی ندارم بهش ولی. اهمیت: ۲

نابغه: اینم برعکس بالاییه، و خب معلومه هرکسی از شنیدن این خوشحال می‌شه. اما اینا ذاتین، فرد زحمتی براش نکشیده. اهمیت:۲

افسرده: این خیلی صفت نیست خب بیشتر یه نوع عارضه‌اس. خب بده دیگه. چیزی هم نیست که ذاتی یا اکتسابی باشه. می‌شه درمان یا کنترلش کرد.

سازگار: این صفت خیلی خوبیه. خوشمم میاد اگه بهم گفته بشه. اهمیتش هم برام خیلی زیاده. البته نه به اون معنی سطحی که بین عوام معروف هست. سازگاری از نظر من در موقعیت‌های خیلی سخت و مهم زندگی تعریف می‌شه. موقعیت‌های کوچیک اهمیتی ندارند. اهمیت: ۳

دروغگو: اینم خب خیلی مهمه و برامم مهمه که کسی همچین حسی بهم نداشته باشه. اهمیت : ۳

افراطی: صفت منفی، در هرچیزی افراط بد هست. اهمیت: ۲

نازنازی (به شکل توهین نه، بیشتر برای بیان ناز و کیوت بودن): این خب بیشتر شوخیه و درگفتگو‌های مهم از همچین چیزی استفاده نمی‌شه. به معنی کیوت بودن خب خوبه حس بد نداره :)) اهمیت: ۱

وابسته: بستگی داره به چی باشه، ولی نگاه کلی بخوام داشته باشم، خوب نیست شاید همچین چیزی. وابستگی یک نوع ضعف هست بهرحال. به هر‌چیزی. اهمیت: ۲

عاشق: اینم صفت نیست خب :)) عاشق به چی، به کی؟ :دی

منظم: صفت خیلی خوبیه و من سعادت شنیدنش درباره خودم رو نداشتم تا حالا، سزاوارش هم نیستم البته :)). اهمیت: ۲

احساساتی: اینم صفت خوبیه به‌نظرم. از آدمای احساساتی هم خوشم میاد. منتهی احساسات نباید از عقل جلوتر بزنه. درواقع احساس صرفا برای احساس بده. اما یک دز‌ ای از احساساتی بودن برای کمال هر انسانی لازم هست. اهمیت: ۲

ضعیف: ضعف هم که خب مشخصه منفی هست و آدم خوشحال نمی‌شه از شنیدن همچین چیزی. منم گارد دارم درمقابل این کلمه، و معمولا هم باعث می‌شه انگیزه بگیرم. همچی چیزایی نباید سرخوردگی بیاره برای آدم، اگر این حالت ایجاد شد، واقعا باید به ضعیف بودنش شک کنه. اهمیت: ۳

نیازمند: اینم صفت نیست، اما خب مترادف با وابستگی هست تقریبا. همون توضیحات.

مهربان‌ترین: صفت مثبت و خب به من معمولا نرسیده و گفته نمی‌شه :))، اهمیت: ۲

عاشق جلب توجه: اینم به‌نظرم همه هستن. منم هستم قطعا. هرکسی فکر می‌کنه نیست و یا واقعا نیست، معنیش اینه که درلحظه نیست. وگرنه در یک دوره‌ای از زندگیش حتما عاشق توجه بوده و احتمالا بهش عادت کرده. چیز بدی هم نیست درحالت عادیش، اما زیاد از حد بشه خیلی بد هست. اهمیت: ۲

بی سرزبون: این خب ضعف هست و باید در جهت رفع‌اش تلاش کرد. من با اینکه خجالتی بودم ولی معمولا در موقعیت‌های مختلف از کودکی تونستم حرفم رو بزنم. اهمیت: ۲

دیکتاتور: این در حالت کلی صفت منفی‌ای هست، ولی دربعضی موقعیت‌ها می‌تونه نتیجه مثبتی بده. بستگی به موقعیت و افرادی داره که همچین چیزی روشون اعمال می‌شه. :)) خودم هم در بعضی‌قسمت‌های زندگیم دیکتاتور هستم، اما نه همیشه. اهمیت: ۲

مفید: بستگی داره در چه زمینه‌ای باشه. اما اگر منظور کلی و مفید برای جامعه بودن هست خیلی صفت خوبیه. این چیزیه که در خودم به شدت احساس کمبودش رو دارم و زندگی سال‌های بعدیم باید در جهت جبران این امر بره. اهمیتش هم برام خیلی زیاده. اهمیت: ۳

سازنده: منظور خلاقیت هست؟ نمی‌دونم، حس آنچنانی ندارم بهش اما قطعا صفت مثبتیه و آدم حوشحال می‌شه از اینکه خلاق باشه. اهمیت: ۲

گستاخ: این رو تا ۶-۷ سال قبل شاید فکر می‌کردم صفت بدیه. و نگاهمم بهش ۰ و ۱ ای بود. و فکر می‌کردم اصلا آدم گستاخی نیستم خودم. تا اینکه با پویا رابطه‌ام شکل گرفت و این رو تقریبا بهم قبولوند که آدم گستاخیم، و اینکه توضیح داد برام که گستاخ بودن بد نیست لزوما. یعنی می‌تونه مثبت هم باشه منفی هم باشه، منم بعد از تجربه‌این سال‌ها می‌تونم بگم که به منطق پویا رسیدم و توضیحاتش رو هم قبول دارم. اهمیت:۲

حسابگر: درکل چیز بدی نیست ولی معمولا با آدمایی که خیلی دو دو تا چهارتا کنن میونه خوبی ندارم. حسابگری به‌نظرم در یه جهت خوبه، اونم این که همیشه بدونی چقدر مدیون و بدهکار هستی، اگر به این معنی باشه که در هرچیزی لزوما نفع و ضرر خودت رو حساب کنی صفت خوبی نیست. اهمیت: ۲

بی تفاوت: این برای خود فرد بعضا شاید خوب باشه اما اطرافیان رو حتما در موقعیت‌هایی آزار خواهد داد و درکل هم به‌نظرم صفت خوبی نیست. اهمیت: ۲


2- کدوم ویژگی‌هاست که ابدا دوست نداری بهت نسبت بدن؟ یا بگن مهدی فلان طوره، فلان اخلاق یا عقاید رو داره.

دروغگویی، دو رویی، بدحسابی

3- به نظرت تو چه مواردی شخصیتی که به مردم به خوبی هم نشون دادی با چیزی که واقعا بوده فرق می‌کرده؟ یه مثال بزن.

اگه بگم در هیچ‌چیزی، دروغ می‌شه این؟ :دی واقعا چیزی به ذهنم نمیاد.

4- مشابه همین سوال بالا ولی تظاهری که با شکست مواجه شده رو برامون تعریف کن. خواستی جور خاصی دیده بشی (خوب یا حتی بد) ولی به هرنحوی معلوم شده که داری تظاهر می‌کنی.

اینم نشده تا الان. اهل تظاهر نیستم خب :دی.

5- برای ده سال آینده‌ات می‌خوای چه تغییرات بزرگی در شخصیتت ایجاد کنی؟

صبورتر باشم (این مهم‌ترین هست و با بقیه هم خیلی فاصله داره در اهدافم)
بخشنده‌تر باشم.
مفیدتر باشم.
فداکارتر باشم.

6- چه نوع آدم‌ها، یا بهتره بگم اخلاق و طرز برخوردی هست که ازش متنفری ولی بارها افرادی با اون خصوصیات سر راهت سبز شدن؟ جوری که از دقایق تا سال‌ها، باید بهشون ارتباط داشته باشی. در مقابلشون چه واکنشی نشون میدی؟

از تمسخر به شدت بدم میاد. مخصوصا تمسخری که از حالت شوخی فراتر بره. شاید اعتراض نکنم مستقیم ولی خب ارتباطم رو کمتر می‌کنم.

از آدمی که احساس زرنگی کنه هم بدم میاد. نوعی از زرنگی منظورم هست که بقیه رو خر فرض می‌کنه و ابزار خودش قرار بده برای پیشرفت. این واقعا غیرقابل تحمله برام و سریع اعتراض می‌کنم.

با پرچونگی و زیاد حرف زدن هم میونه خوبی ندارم متاسفانه. مثلا شده که چندتا از دوستان خیلی صمیمیم رو سر این قضیه زیاد حرف زدن رابطم باهاشون کمرنگ شده در طول زمان. منظورم از زیاد حرف زدن اینه: مثلا در یک موقعیتی با هم هستید یا یک تماس تلفنی باهم دارید، عملا صحبت و اصل بحث تموم شده، اما مدام فرد مقابل بحث‌های بیهوده و یا خاطرات الکی تعریف کنه. اینم اگه فرد به زمان شخص روبرو حساس باشه بد نیست‌ها. منتهی حالت‌هایی هست که حتی طرف خبر هم داره که کار داری یا در مضیقه زمانی هستی، اما باز ول نمی‌کنه. در این حالت به مشکل می‌خورم. اما در این مسئله انقدر رک نیستم که بگم بسه، معمولا تحمل می‌کنم و رنج می‌برم اما نتیجه‌اش میشه این که رابطه یک‌طرف می‌شه کاملا و کم کم سرد.


7- چه موقعیت‌ها و شرایطی هست که درصورت پیش اومدن توش احساس ناتوانی می‌کنی؟ برعکس، تو چه شرایط سختی احساس قدرتی بیشتر از حد معمولت رو داری؟ انگار یهو سوپرپاور بشی.:دی

در زمان‌هایی که چندتا مسئله مهم همزمان ذهنم رو درگیر کنن، در این مواقع چون برام سخته بشینم و با صبر یکی یکی حلشون کنم، معمولا بهم فشار میاد و مکانیزم دفاعم هم فقط خواب هست. که به چیزی فکر نکنم. معمولا در این حالات گیر کنم کمی احساس ناتوانی بهم دست می‌ده.
برعکسش در زمان‌هایی که چیزی برای از دست دادن نداشته باشم، یا معمولا نزدیک ددلاین‌ها. معمولا وقتی نزدیک آخر خط می‌شم قوی‌ترین حالتم هست. متاسفانه دکمه‌اش هم دست خودم نیست که هروقت بخوام روشنش کنم، یعنی باید یه فشاری بهم بیاد که این حالت فعال بشه.

بخوام یه جواب متفاوت بدم، اولی می‌شه داشتن زمان، دومی نداشتن زمان. یه ضعف خیلی بزرگ هم هست این متاسفانه. معمولا فشار زمانی بهم نیاد انگیزه‌ای برای انجام کار‌هام نمی‌گیرم. مثلا همین صندلی داغ رو شاید اگه پویا نمی‌گفت تا آخر تیر وقت داری، الان خیلی وقت بود به خودم فشار آورده بودم و تکمیل شده بود :دی.

8- اگه چه اتفاقی بیفته احساس می‌کنی پیش بقیه بی اعتبار شدی؟ مثال هم بزن برای درک بهتر.

تا حالا خدا رو شکر همچین چیزی به طور خاص پیش نیومده برام. اما فکر می‌کنم اثبات دروغگویی یا تناقض ممکنه به همچین جایی برسونه آدم رو. یعنی برعکسش برام اینه، معمولا افراد اگر دروغگوییشون بهم اثبات بشه پیشم بی اعتبار می‌شن.


9- عاشق چه نوع آدم‌ها یا خصوصیاتی هستی که متاسفانه کمتر تو زندگیت باهاشون برخورد داری؟ یه نوع ویژگی‌های فردی که تو زندگیت کمبودشون رو بین اطرافیانت حس می‌کنی.

آدم‌های خیرخواه.

در بین خانواده و دوستان نزدیکم که قطعا زیادن این افراد با این ویژگی‌ها،‌ اما درکل جامعه به‌نظرم به شدت کم هست. آدم‌هایی که خیر هم‌نوعشون رو بخوان و صرفا با سواستفاده از بقیه فکر پیشرفتشون نباشند.


10- بدترین حالت مهدی، بهترین حالت مهدی، و مهدی واقعی رو برامون بگو‌ چه شکلین به نظرت؟ آیا احساس می‌کنی که بدترین حالت مهدی رو هم دوست داری؟ (منظور مهدی‌هاییه که وجود دارن، از عنصر تخیل بهره نبر.)

این سوال خیلی سختیه و خیلی هم درک درستی ازش ندارم و اگر یادت باشه یه ماه قبل اومدم ازت پرسیدم که منظور دقیق‌ات رو بفهمم. اما باز جواب درستی فکر می‌کنم براش ندارم.

بدترین حالت مهدی همون مهدی بی‌انگیزه تنبلی هست که فقط می‌خوابه. این واقعا برای خودم هم غیرقابل تحمله چه برسه اطرافیان.

بهترین و مهدی واقعی رو نمی‌دونم واقعا چی جواب بدم :دی.


هرجا سوال تکراری بود میتونی با ذکر پست مورد نظر اسکیپ کنی.:دی

دست شما درد نکنه بابت سوالات و باز هم معذرت به‌خاطر تاخیر. :گل:
 
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
544
پسندها
24
امتیازها
265
مدال‌ها
26
پاسخ به سوالات پویا، سری آخر.

درود. خسته هم نباشی. صندلی داغ بسیار خوبی شد.:دی سری آخرم بپرسیم و بریم.

سلام، ممنونم، دم شما گرم. بریم :دی. شرمنده بابت تاخیر.

1. مافیا چه تاثیراتی تو زندگیت داشته؟ فرض کن مافیای فرومی بازی نمی‌کردی کلا؛ چه تفاوت‌هایی داشت شخصیتت؟

این رو تقریبا در سوالات به صورت جسته گریخته پاسخ‌اش رو دادم، در اینجا اگر بخوام به مهم‌ترین تغییرات اشاره کنم، مثلا اعتماد به نفس‌ام رو کلا زیادتر کرد مافیا. شاید اگر مافیا بازی نمی‌کردم به این شکل نمی‌شد. و از یه سمت دیگه این فرصت رو بهم داد که صفات گوناگون رو روی خودم تست کنم، چه اون‌هایی که از کودکی داشتم و بیرون بروزشون نداده بودم، و چه اون‌هایی که شاید نداشتم حتی. درواقع یک محیط برای آزمون و خطا به صورت مجازی برام ایجاد شد و خب از نتایج هم حتما راضیم. الان هم صرفا چون به زندگیم و کارم بابت وقت و تمرکزی که ازم می‌گیره لطمه می‌زنه می‌خوام مدتی خودم بازیش نکنم، وگرنه با خودش هیچ مشکلی ندارم و کلا خداحافظی هم نداره. :دی

2. وضعیت ایران 10 سال بعدُ توصیف کن از هر دریچه‌ای که دوست داری.

متاسفانه هرطور فکر کردم به این سوال، سناریو خوبی به ذهنم نرسید. احساس می‌کنم از اینی که الان هست بدتر خواهد شد وضعیت به مرور. سیاسی و اقتصادی و حتی اجتماعی. و تغییر خیلی بزرگی هم فکر نمی‌کنم رخ بده. حالا لزوما نقطه‌ای که ۱۰ سال بعد باشه و همه این‌سال‌هارو اسکیپ کنیم نیست منظورم، ولی در طول این ۱۰ سال به‌نظرم روز‌های به مراتب سخت‌تری رو خواهیم دید. دررابطه با نسل جدید و نحوه واکنششون و دوره جوانی این‌ها هم ایده‌ای ندارم که چطور می‌شه، ولی شروعش قطعا براشون سخت‌تر از شروع دوره ما هست. باید دید چطور کنار میان.

3. عوامل موفقیت در بازارهای مالیُ به ترتیب چیا می‌بینی؟ 4 مورد اشاره شود حداقل.

۱- مدیریت ریسک و سرمایه
۲- دانش تخصصی (حالا چه تکنیکال، چه فاندی و چه سایر موارد)
۳- صبر
۴- نداشتن فشار جانبی مالی. یعنی فرد همه امیدش به این نباشه و دار و ندارش در بازار نباشه.

توضیح: در بازار‌های مالی اصل اول Survival هست. تو باید بتونی تحت بدترین شرایط خودت رو در بازار نگه داری. هیچ تضمینی نداریم که همیشه همه‌چیز مطابق تحلیلمون پیش‌بره. ممکنه جنگ بشه، ممکنه کرونا بیاد، ممکنه هزار تا اتفاق دیگه بیفته. اصلا ممکنه به دانش مناسب هنوز نرسیده باشیم، اما مدیریت ریسک از این‌هم مهم‌تره چون حتی با دانش کم هم ما رو در بازار نگه می‌داره و چیز خاصی که بهمون می‌ده اینه که بهمون اجازه می‌ده بازار رو تجربه کنیم و یاد بگیریم، بدون اینکه کل داراییمون رو از دست بدیم. پس در نهایت حتما یک نقطه بازگشت به سمت بالا برامون وجود داره چون هیچوقت ۰ نمی‌شیم. و این طبق تجاربی که در این ۳ سال کسب کردم مهم‌ترین چیز‌ هست به‌نظرم. ۲ که واضحه، موفقیت بدون کسب دانش کافی حاصل نمی‌شه قاعدتا. ۳ و ۴ هم همپوشانی دارن تقریبا. چون اگر تمام دار و ندار یک فرد وابسته به این باشه، طبیعتا نمی‌تونه صبر کافی هم داشته باشه. مثل خودم تقریبا که بارها ضربه خوردم چون سعی کردم معاملات بیشتری انجام بدم و برای قرار گرفتن در موقعیت‌های بهتر صبر کافی رو نداشتم. در صورتی که وقتی نگاه می‌کنم شاید تعداد معاملاتم نصف می‌شده، اما نهایتا سودم بیشتر می‌بوده اگر صبر می‌کردم و همیشه با یک اصول از پیش تعیین شده جلو می‌رفتم.


4. فرض کن تنهایی 3 ماه می‌خوای بری تو یک جزیره که کسیُ نمی‌شناسی. چه چیزایی با خودت می‌بری به ترتیب اولویت؟ وسائل ارتباطی هم نمی‌شه کلا. موبایل و لپ‌تاپ و ... . صرفا تلفن ثابت در جزیره موجود هست.:دی اینم حداقل 3-4 مورد بگو.

کنسرو و اینا برای غذا با خودم باید ببرم مثلا؟ فرض می‌کنم این چیزها رو یک‌جور اوکی می‌کنم همونجا دیگه از اینا می‌گذرم.

وسایل ورزشی (و پوشاک و تجهیزاتش) سیار ام رو با خودم می‌برم، چندین کتاب که از زمینه‌های مختلف گلچین می‌کنم و می‌برم. وسیله ارتباطی هم گفتی نمی‌شه، ولی مثلا یک mp3 player یا چیزای مشابه با خودم می‌برم که آهنگ گوش بدم.

جز اینا چیزی در فکر اولیه به ذهنم نرسید پس اهمیتی ندارن لابد و بیشتر فکر نمی‌کنم.


5. فرض کن 60 سالت شده. برمی‌گردی به عقب و زندگیتُ مرور می‌کنی. چه اتفاقایی افتاده باشه راضی هستی؟

دوست دارم به اندازه خودم تونسته باشم اثر مفیدی در جامعه و زندگی افراد گذاشته باشم (کمیتش مهم نیست. حتی اگه یک مورد باشه اما با کیفیت، خوبه).

دوست دارم به یک شخصیت قدرتمند و البته قابل اعتماد تبدیل شده باشم در مسیر زندگیم تا اون سن.

طبیعتا موفقیت خودم و خانواده و دوستانم هم خیلی اهمیت داره و هرچقدر بیشتر باشه راضی‌تر خواهم بود. حالا درهر زمینه‌ای.

6. تو بسکتبال می‌گن اگه 10 تا شوت زدی و همه‌ش خراب شد، یازدهمی هم بزن. می‌زنی یا پاس می‌دی تو؟:دی

این‌به‌نظرم چون موقعیت کاملا خاص هست و نمی‌شه به صورت عددی گفتش نمی‌تونم به این شکل جوابش رو بدم. ممکنه در حالاتی تا بی‌نهایت بار هم خودم بزنم. و ممکنه در حالاتی فقط ۲ بار به خودم اجازه اشتباه بدم. اگر بهترین ضربه‌زننده تیم من هستم بله یازدهمی رو هم می‌زنم، اما اگر نیستم خیلی زودتر از این‌ها به پاس فکر می‌کنم چون افراد بهتری از من هستن که می‌تونن مفید‌تر باشن برای تیم. و اینجا پاس دادن بهینه‌تره.

اما اگر این مثل رو در زندگی تعریف کنیم و درموقعیتی که اون بحثایی که گفتم پیش نیاد، آره تا آخرین قطره جان، ادامه می‌دم. Giving up is not an option :دی


دو تا سوال خودمونی هم بپرسم.:دی

به به.

7. ارتباط ما از کجا شروع شد و از کجا زیاد شد؟ در زیادشدنش خودتُ چند درصد موثر می‌دونی و منُ چند درصد؟:دی

لحظه شروع‌اش به طور دقیق یادم نمیاد، فکر می‌کنم از فانتزی و مافیا به صورت همزمان بوده. یا اینکه یک پیامی در مورد فوتبال انگلیس و یا منچستر بهم داده باشی مثلا. شروعش که مطمئنم از تو بوده. در زیاد شدنش هم نقش تو رو حداقل ۹۰ می‌دونم. بذار اینطور تفسیر کنم: من یه‌ذره احساس خجالت دارم در مورد اشخاصی که از من سن یا موقعیت بالاتری داشته باشند. یعنی مثلا جوری باشه که من علاقه‌مند باشم باهاشون ارتباط داشته باشم. تو هم اون موقع برام همچین جایگاهی داشتی و هروقت هم بهم پیام می‌دادی واقعا خوشحال می‌شدم. برای خودم سخت بود که مدام بهت پیام بدم چون مثلا حس می‌کردم ممکنه مزاحم باشم یا یک‌سری ملاحظه‌های چرت این شکلی. کلا من تا یک سنی با هرکسی که بیشتر می‌خواستم باهاش ارتباط داشته باشم، سخت‌تر بود برام که شروع کننده ارتباط باشم. سر همین مطمئنم اگر تو ادامه‌ش نمی‌دادی و من رو به خودت نزدیک نمی‌کردی، ممکن بود ارتباطمون کلا دورتر و کمتر بمونه. این مثلا تا زمانی که بیام تهران که حدود ۲۳ سال داشتم صادق هست. اما بعد از اون و به خصوص بعد از ۲۵ سالگی که به‌نظرم پخته‌تر شدم نقشمون رو یکی می‌دونم و ۵۰-۵۰. چون کلا یک‌سری از رفتار‌هام عوض شد و الان در بیشتر موقعیت‌ها خودم کسی هستم که قدم اول رو بر می‌دارم و اگر هم با کسی حال کنم خیلی مستقیم ابرازش می‌کنم.

8. فکر می‌کنی ارتباط ما ده-پونزده سال دیگه به چه صورت باشه؟ و بیشتر در رابطه با چه مسائلی صحبت خواهیم کرد جز بازار؟:))

Butch Cassidy and The Sundance Kid :قلب:
بذار یک‌چیزی رو در راستای ارتباطم باهات در ادامه جواب سوال قبل بگم.
تا یه زمانی احساسم راجع به تو یک فرد دست‌نیافتنی و مرموز قدرتمند و بادانش بود که من هم در رکابش بودم (مثل خیلی‌های دیگه)، و نگاه پایین به بالا داشتم کاملا. اما از یک جایی به بعد با بزرگ‌تر شدن سن خودم و همچنین رفتاری که از تو دیدم، خودم رو در کنارت احساس کردم و اون ارتباط بوچ و کید گونه، از اون به بعد شکل گرفت برام. اینی هم که می‌گم اصلا به این معنی نیست که تو جایگاهت برام پایین‌تر اومده باشه یا من خودم رو بالاتر نسبت به قبل بدونم. من تا یک زمانی خجالت می‌کشیدم از اینکه حس کنم با تو صمیمی هستم، و یا مثلا در ذهن خودم به این صمیمیت باور نداشتم. حتی یادت باشه مدام مقایسه‌های مختلف می‌کردم بین خودم و سایر افراد و بهت کنایه می‌زدم که من جزو مقربین نیستم. :)) اما کلا طرز برخوردت با من و اینکه هیچوقت کاری نکردی که احساس کنم دید بالا به پایین بهم داری (که شایسته‌ات بود داشته باشی)، باعث شد که بتونم خودم رو رفته رفته کنارت ببینم و این خیلی در صمیمیت رابطه مخصوصا از طرف من تاثیر داشت. چون مثلا شاید ۴-۵ سال پیش، تو در جایگاه یک فردی بودی که از همه‌نظر برام قابل احترام بود و دوستی بود که می‌تونستم به عنوان برادر نداشته‌ی بزرگ‌ترم ببینمش و ازش یاد بگیرم. و درواقع بخش احترام‌اش از بخش دوستی‌اش بولد‌تر بود در ذهنم. حتی اگر یادت باشه من تا یک‌جایی خیلی کمتر اسم کوچیکت رو استفاده می‌کردم و کلا برام سخت بود، مثلا شد که از الفاظ مختلف استفاده کنم که از خود اسم پویا فراری باشم چون حس می‌کردم دارم بی‌احترامی می‌کنم مثلا بهت. اما مطمئنم خودت هم حس کردی که در سال‌های اخیر کاملا تغییر کرد و الان حس دوستی‌ام باهات خیلی خیلی پررنگ‌تر شده برام. گستاخ‌تر هم شدم و کل کل کردنم هم بیشتر شده که خیلی‌جاها حقم هست یک کتک مفصل ازت بخورم :دی. خودم هم این نوع ارتباط رو الان بیشتر دوست دارم و مطمئنم تو هم این رو بیشتر دوست داری چون خودت باعث شدی به همین سمت بره که من احساس صمیمیتم بیشتر باشه و باهات راحت باشم کلا. حقیقتا هم از اینکه به شدت این حس صمیمیتی که باهات دارم در دنیای بیرونی کنارت نبودم همیشه حسرت می‌خورم. و حقیقتا داشتن دوستی مثل تو در دنیای بیرون و همیشه در کنارم یکی از خلا‌های زندگیم بوده، هست و خواهد بود. البته کسی از آینده خبر نداره. شاید یک‌سالهایی از زندگیمون همیشه در کنار هم باشیم.

چیز‌هایی که الان در موردشون ارتباط داریم رو که به‌نظرم حفظ می‌کنیم تا اون موقع هم، در ورزش قراره باهم جام‌جهانی‌های مختلفی ببینیم و المپیک‌ها و ... . مافیا و بازار و فانتزی و فیلم و این‌چیز‌ها هم که به جای خودش. ولی دوست دارم هرطوری که شده تجربه همکاری رو هم باهات داشته باشم حالا در هر زمینه‌ای که باشه. مثلا یک دفتر معاملاتی و کاری باهم داشته باشیم، یا اصلا یک کتابی باهم بنویسیم یا یک پروژه ای انجام بدیم. نمی‌دونم واقعا حالا هرچی که باشه.

در کل واقعا ممنونم ازت که هستی و موقعیتی رو فراهم کردی که من بتونم باهات ارتباط داشته باشم. تو قطعا یکی از مهم‌ترین انسان‌های زندگی من هستی و دوست دارم این ارتباط رو همیشه حفظ‌ اش کنم و گسترشش بدم. :گل:
 
اتصال به گوگل

کاربران آنلاین

هیچ کاربری آنلاین نیست.

یافتن کاربر

اتصال به گوگل

کاربران آنلاین

هیچ کاربری آنلاین نیست.

یافتن کاربر

بالا پایین