- نوشتهها
- 1,307
- پسندها
- 899
- امتیازها
- 0
سلام.
این توضیح رو بدم این پست توضیح اولیه برای ورود به تحلیل بالانس و توضیح چینش نفرات هست. من تحلیلم رو همونطور که گفتم بعد از شنیدن نظرات مختلف در مورد بازی و تشریح بازی خودِ افراد قرار میدم. اینجا هم ورود مصداقی به این دور نمی کنم، و صرفا توضیحاتی در مورد فلسفه بالانس از دید خودم رو تشریح می کنم
بخش اول - بالانس:
قسمت اول - تشریح یک فلسفه برای بالانس:
یه تعریف مشترک برای بالانس وجود داره در مافیا که به نوعی جهان شموله، یعنی هر فردی که با هر تفکری در جایگاه گاد قرار میگیره دنبال احراز و رسیدن به این نقطه است، و اون نقطه توازن قدرت در مافیاست. شما وقتی می تونید بگید که یک بازی مافیا بالانس هست یا نه، که بتونید سنجه یا معیاری از قدرت رو به تعادل برسونید به این مفهوم که اندازه و بزرگی پیش آمد هایی که در مافیا رخ میده، تناسبی با نتیجه پیدا کنه. برای ساده کردن این تعریف، یک مثال میزنم از تحلیل بسیار فنی و دقیق پویا از بالانس، اونجا که محاسبه می کنه و میگه : "بیگناها با سه اعدام اشتباه امکان برد داشتن و با چهارمی باختند"، در واقع پویا با برقراری نسبت تعداد نفرات با تعداد کل بازیکنان، بررسی می کنه که آیا میزان اشتباهاتِ بیگناهان در "بهترین حالت" و در "بدترین حالت" از نظر "منطق عددی" درست بوده یا نه و توازن قدرت هر تیم رو از این نظر بررسی و نتیجه گیری می کنه.
پس میشه اینطور گفت که در قدم اول در بالانس کردن بازی، اصلا مهم نیست که دیدگاه گاد در مورد قدرت چیه، مهم اینه که تعریف بالانس رو به درستی فهمیده باشه و بدونه که باید به دنبال توازن قدرت ها باشه با هر ملاک و معیاری که داره و خب تا این نقطه همه چیز مشترکه. که خب بچه های ما خدا رو شکر اکثرشون این میزان از هوش، تجربه و توانایی رو دارن که بتونند توازن قدرت رو تشخیص بدن. و اون چیزی که امین در مورد نقطه عطفی به نام "طراح و خلاق" بودن بچه ها در مورد بازی گفت، کاملا درسته. گرچه ممکنه گاهی فهم کاملی از این موضوع وجود نداشته باشه، ولی عمقی نیست از نظرم.
اما اینجا سوالی که مطرح میشه اینه که پس تفاوت نظر های بعضا عمیق در مورد شیوه بالانس از کجا ایجاد میشه؟ یعنی چه اتفاقی میوفته که در مورد یک بازی، ایکس معتقده که تیم من ضعیف تر بوده از نظر ابزار و ایگرگ هم که روبروش بوده میگه تیم من امکانات کافی نداشته ؟
برای جواب به این سوال، بعد از رد شدن از زیاده خواهی ها و ناله ها به خاطر تحت فشار بودن ناشی از بازی ، میرسیم به تفاوت دیدگاه افراد در مورد معیار های قدرت. در واقع اینکه معیار های قدرت چیه و چه چیزی قدرت هست و چرا، نقطه ای هست که تفاوت های مارو با هم رقم میزنه و این از نظرم به شدت زیباست، چون تنوع در بازی رو ایجاد می کنه. اگر بنا بود تعریف من، امین، آرش و در نهایت پویا از قدرت شامل معیار های مشخص و یکسانی باشه، مواجه بودیم با راه حل های یکسان و تکراری شدن، که پویا به درستی ازش با عنوان " رسیدن بالانس به سقف اجرائیش " نام برد. بدیهیه که معیار و سنجش قدرت در نگاه پویا، با نگاه من، با نگاه امین با نگاه آرش به عنوان گاد های فعلی، و رامتین و محمدحسین و مهدی و چاوش و ... به عنوان گاد های بالقوه آینده، تفاوت های معنی داری داره و دقیقا همینجا نقطه تفاوت ایده ها و به تبع اون اختلاف نظر های جزئی و کلی در مورد بازی میشه. و بازم تاکید می کنم تنها چیزیه که باعث میشه به تعبیر امین، بازی ما به نهایت نرسه،
خب اما المان های قدرت در نگاه من چیه ؟
تکیه اصلی و مهم من در بالانس مافیا، آدم ها هستند. منتها به خاطر عدم توضیح در ادوار گذشته، این موضوع کمی سطحی و مبهم باقی مونده که لازمه الان توضیحش بدم، علت اینکه تا الان در موردش تا الان صحبت نکردم، جلوگیری از یک سری گات فیلینگ ها () بوده، در واقع این مسائل اگر قبلتر و زمانی که بنا بود من دوباره بالانسی ارائه بدم مطرح میشد، باعث میشد که علاوه بر نکات مرسوم در پیشفرض های بازی، اجتهاد های عجیب و غریبی در مورد این مسائل هم رخ بده و بازی از اون چیزی که من دنبالش بودم خارج بشه. منتها الان این نگرانی نیست.
تعداد نفرات هر گروه، ماهیت نقش ها، برهم کنش نقش ها و قوانین تنظیم کننده روابط بازیکنان (از جمله ترتیب اجرای نقش ها) از المان های بسیار با اهمیت قدرت هستند که قابل محاسبه اند. در واقع من قصد داشتم در مورد تک تک این موضوعات برای این دور، تو این بخش از تحلیلم صحبت کنم، منتها وقتی پویا لطف کرد و تحلیلی به این جامعی و کاملی ارائه داد، هر چیزی که من بگم، ذیل صحبت های پویا قرار میگیره که به حق متخصص ترین فرد در این زمینه پویاست.
برای همین من مستقیم به سراغ نگاه انحصاری خودم به معیار قدرت در مافیا میرم و از انسان صحبت می کنم. منتها اول باید این دید رو از ذهنتون خارج کنم که این موضوع اساسا ورای مفهومی به نام "سید بندی" هست. اصولا تو هر بازیِ قابل رقابتی، همیشه بحث سطح بندی بازیکنان وجود داشته و همیشه به خاطر تفاوت ویژگی های انسانی، سطح های مختلفی در بازی ها از افراد بروز پیدا می کنه که خیلی وقتا این ناشی از تفاوت در هوش و توانایی هم نیست، بلکه ناشی از ابزارهای مختلف در اختیار افراد و تطابق اون ابزار ها با اون بازی مد نظر هست. بدیهیه که مافیا هم به عنوان یکی از انسانی ترین بازی هایی که طراحی شده، از این سطح بندی ها در امان نباشه و خب ما هم در مقاطع مختلف این سطح بندی هارو داشتیم. و من می فهمم که وقتی داریم از قدرت انسان صحبت می کنیم اولین چیزی که در ذهن ها شکل میگیره، بحث استفاده از این سطح بندی یا اصطلاحا سید بندیه.
بزارید اینطور موضوع رو تشریح کنم که من در طول زندگی خودم، علاقه زیادی به دقت به فهم بکگراند ذهنی و ریشه رفتاری و کلامی آدم ها دارم و از این دقت برای شناختشون استفاده می کنم، در این مرحله برای من مهم نیست که فردی که بهش دقت می کنم رهگذری باشه که به یک مغازه حلیم فروشی اومده باشه تا یک کیلو حلیم بخره و پول هاشو طوری با زرنگی و وسواس انتخاب می کنه تا حتما تمام پول های چسب خورده اش رو به حلیم فروش بده و پول های سالم رو برای خودش نگه داره، یا خواهرم وقتی که می خواد برای رسیدن به مقصودش چیزی رو از من پنهان کنه. بلکه برام مهمه بفهمم که این الگوریتم رفتاری / کلامی دقیقا از کجا ناشی شده و چه ویژگی هایی داره. و نتیجه چنین دیدگاهی به آدم ها و کسب اطلاعات طی سال ها باعث شده، تا بتونم اولا انسان هارو از روی رفتار و گفتارشون تا حد مطلوبی بشناسم و ثانیا بتونم اونها رو بر همین اساس پیش بینی کنم و ثالثا اساس اون پیش بینی واکنش مناسب بهشون نشون بدم. داخل پرانتز میگم در واقع اینکه من به شدت از یوزر فیک بازی کردن و گرفتن هویت افراد متنفرم، بیش از اینکه ناشی از این باشه که نمی تونم پیش فرضی از نقششون داشته باشم و گادشناسی کنم، از اینه که یکی از مهمترین ابزارهام برای برخورد صحیح از آدم هارو از دست میدم و رفتاری که مثلا برای چاوش مناسبه رو با مهدی انجام میدم و به فنا میرم بگذریم.
با این توضیح، باید بگم که اون چیزی که من از قدرت بازیکنان در مافیا بالانس می کنم، ورای سطح کلیشون و قضاوتیه که در بازی در موردشون هست. و اون چیزی که برای من خیلی اهمیت داره، ابزارها و ویژگی های اون افراد در قدم اول و حال و اصطلاحا آنِ اون بازیکنان در لحظه چیدمانشون در قدم دوم و میزان تطابق اونها با ساید و نقشِ انتخابیشون در قدم سومه.
این باید بیشتر باز شه و باز کردنش در تعریف سخته، در نتیجه با مثال های خیالی در موردش صحبت می کنم و چون با محمدحسین -بخاطر ذهن پاکِش در مورد من و نداشتن قضاوت- در حال حاضر راحت تر از بقیه هستم، مثال هامو روی محمدحسین پیاده می کنم ( بنده خدا تو داستان هم سرِ همین اذیتش دارم می کنم خدا حفظت کنه مرد )
فرض کنید، من میدونم، محمدحسین بازیکنیه که اشراف خوبی به منطق، استدلال و کلام داره، فهمش از موضوعات در بالاترین سطحه و از طرفی از قدرت تشخیص بالایی در بازی برخوردار هست ( این بخش خیالی نیست و توصیف محمدحسینه )، تا اینجا ابزار های کلی محمدحسین رو میشناسم و می خوام بر اساسش تصمیم بگیرم، اما آیا این موضوع برای دادن نقش و ساید به محمدحسین در لحظه تموم میشه ؟ قطعا از نظر من این نیست و اگر در این نقطه متوقف بشم در واقع دارم بر اساس سید بندی تصمیم میگیرم. و این به شدت بده
پس چه چیز های دیگه ای در بعد انسانی مهمه ؟
مثال اول. من میدونم که محمدحسین خیالیم، عاشق نقش "شغال" هست به این مفهوم که دوست داره به عنوان کسی که فهم بالایی داره، "نفهمیدن" رو در زندگی شخصیش تجربه کنه و تاثیرش رو توی واکنش دیگران نسبت به خودش ببینه و مهارت خودش رو در درست و فنی نفهمیدن به چالش بکشه. و از طرفی از ستون پنجم متنفره، چون از جذب شدن یک بیگناه متنفره. اینجا ما با چی روبرو هستیم ؟ یک انگیزه شخصی که محمدحسین رو با تمام تعاریف بالا در هر نقشی، با محمدحسین در نقش "شغال" از یک منظر و محمدحسین در نقش "ستون پنجم" از منظر دیگه متمایز می کنه. در نتیجه من در چنین شرایطی نمی تونم قدرت محمدحسین در نقش شغال یا ستون پنجم رو با بقیه نقش ها یک جور ببینم. و اگر محمدحسین رو "شغال" قرار میدم باید یکجور برهم کنشش رو با نقش های دیگه ببینم و اگر ستون پنجمی قرار میدم یک جور دیگه برای این موضوع و درک بهترشم ارجاع میدم به تعاریف خودآگاه "فری" در تحلیلش از نقشش و انگیزه پشتش و البته ناخودآگاهای فراوونی که من در بازی به عنوان گاد قبلا دیدم و تجاربم بالا رفته برای شناخت هر کدوم از افراد به مرور زمان و مد نظر قرار میدم.
مثال دوم: من با محمدحسین در تعاملم. محمدحسینی رو تصور کنید که قبل بازی به من میگه که فلانی، من هفته پیش با پارتنرم کات کردیم، الان شرایطم برای بازی کردن مناسب نیست، منو معاف کن و اینو در کنار محمدحسینی قرار بدید که همون هفته پیش، تونسته جواب مثبت رو از کراش 5 ساله اش بگیره و باهاش رِل بزنه. آیا این دو نفر از نظر خروجی در بازی با هم برابر هستند ؟ و آیا قدرت محمدحسین کات کرده و محمدحسین کام یافته () در ورود نقشِ "شهردار" به بازی در هردو این شرایط مساویه ؟ بدیهیه که نیست و این از نظر من حتی میتونه بالانس تعدادی رو هم تحت الشعاع قرار بده تا حدودی.
مثال سوم: محمدحسین قبل بازی به من میگه که امیر، من پایان نامه دارم و ممکنه کامل به بازی نرسم، در نتیجه نقش مهم به من نده (این هم واقعی بود البته ) و من از طرفی می بینم محمدحسین برای استراکچر بالانس من، مناسب ترین فرد برای نقش رئیس پلیسه، چون با توجه به ویژگی های فردیش (تشخیص خوب) می تونه رئیس پلیس مدِ نظر من رو در بیاره به این مفهوم که حداقل تشخیص درست (تیر موفق پلیس) رو به بالانس من ارائه بده. اما از طرفی درگیری ذهنیش با پایان نامه باعث میشه تمرکزش روی بازی کامل نباشه و ممکنه بازیش مثل همیشه در نیاد. خب آیا این محمدحسین با محمدحسینی که مثل عقاب روی تاپیک پرواز می کنه و هر پست رو 20 بار زیر و رو می کنه در قدرت برابره ؟
و مثال های دیگه که می تونه نگاه من در توازن قدرت بر پایه انسان رو به تصویر بکشه به عنوان مهم ترین معیار قدرت.
اما بیایم از یه ساید دیگه نگاه کنیم، آیا این نگاه کامله ؟ و آیا این نگاه همیشه جواب میده ؟
قطعا اینطور نیست، چون اولا تشخیصِ من و اطلاعات من برای رصد تمام بازیکنانی که قراره در یک دور بازی کنند کامل نیست. یعنی قطعا من در جریان ریز تمام اتفاقات و انگیزه های فردی افراد نیستم و ثانیا اگر هم باشم، ممکنه این اطلاعات و داده ها در عمل با پیش بینی من از یک دلیل در تئوری کاملا متفاوت باشه. یعنی فرض کنید من پیش بینی کردم که محمدحسینِ "کامیاب" () بخاطر انرژی شخصی که داره، این دور رو منفجر می کنه و در عمل محمدحسین تمام وقتشو صرفِ در حال مکالمه های شبانه با معشوق بشه و اصلا بازی نکنه.
پس راه حلش چیه؟ رجوع به منطق و استفاده از سایر معیار های بالانس قدرت در کنار این معیار. در واقع هرچقدر هم که انسان برات مهم باشه، حتما باید ردپایی از منطق در بالانس تعدادی و طراحی بازی داشته باشی، به نوعی که اگر، یک، دو و یا نهایتا سه پیش بینی و تصورت در تشخیص قدرت های انسانی با خطا مواجه شد، شاکله بازی از هم گستته نشه و بازی شکل اصلی خودش رو حفظ کنه و به تعبیری، بازی "قائم به فرد نشه"
و به عنوان جمع بندی آیا از نظر من بالانس چیده شده تونست هدف طراحی رو که امیر در پست 6 زحمت توضیحش رو کشید و منطق انسانی با تعاریف بالا رو که در پست تحلیل بازی و بالانس - تا حدی که امکانش باشه- بهش اشاره می کنم و منطق ریاضی رو که پویا به درستی در پست 19 تشریحش کرد رو برآورده کنه ؟ من از نظرم اتفاق افتاد و علی رغم یکی دو مورد از پیش بینی های نادرست (که اشاره خواهم کرد) بازی استراکچر خودش رو حفظ کرد و من اینو بالانس می دونم.
آیا این نوع بالانس کردن رو همه باید دوست داشته باشیم و بپذیریم ؟
جواب حتما منفیه. مگه چیزی در هستی وجود داره که مورد اتفاق تمام بشر باشه ؟ اصولا زیبایی ساختار انسانی به تفاوت هاشه و خلاقیت و رشد از همین تفاوت ها میاد. من هم خیلی از فلسفه های دیگران رو دوست ندارم، برای اینم چند تا مثال میزنم که ملموس باشه، من یوزر فیک رو دوست ندارم، من تقسیم نقش رندوم و قرعه کشی رو دوست ندارم، من اعلام نشدن پایان یک گروه گناهکاری رو دوست ندارم، من تغییر قوانین اساسی و تاثیر گذار در استراتژی تیم ها در حین بازی رو دوست ندارم، من لباس های متعدد و گیج کننده رو دوست ندارم، من علم گناهکار به گناهکار (شبیه وکیل یا قاتل دور دهم) رو دوست ندارم، من محدودیت -تام- پست رو دوست ندارم و برای هرکدوم هم فلسفه و دلیل و یا سلیقه شخصی دارم. همونطور که شنیدم و ساعت ها بحث کردم و دیدم که افرادی که از اون ساختار ها استفاده کردن یا اونها رو پیشنهاد کردن هم دلایلی داشتند که به اون راهکار ها رسوندتشون.
و سوال آخر اینکه اگر با یک فلسفه یا اجرا مخالف باشیم باید چه کنیم ؟
خیلی وقت ها اختلاف سلیقه ها در اجرا، اینقدر جزئی هست که یا قابل تحمله و یا قابل مذاکره، مثلا بسیاری از بند های قانونی، نقشی و حتی نکات بالانسی بوده که من در زمان گادی خودم قرار دادم و بازیکنان قبل از بازی خوندن و در موردش بحث کردن، و حتی با اینکه در دادن نقش ها به افراد به شدت دیکتاتورم - علتشم از موارد بالا میاد- بوده بازیکنی که از نقش خودش راضی بوده ولی گفته من اگر فلان نقش در بازی باشه بازی نمی کنم و چون فلان نقش در استراکچر بازی خلل ایجاد نمی کرده بلکل حذف شده تا اون بازیکن در بازی حفظ شه. و از نظرم اکثر مشکلات از جمله مشکلات این دور از همین دسته اند. در واقع یه سری از سختی هایی که این دور هم تحمل شد از همین دسته و گروه بود. یعنی اگر قبل بازی بهش دقت میشد و به من منتقل میشد، یا تغییرش میدادم، یا اگر قابل تغییر نبود به شکلی در میوردم که مشکل فرد با اون موضوع حل بشه که متاسفانه این اتفاق نیوفتاد، که اینجا کاملا تقصیر خودِ افراد هست که درست و دقیق نمی خونند یا واکنش درستی نشون نمیدن و جدی نمیگیرن، مثل خودم در دور 10 که در مورد علم قاتل به مافیا نخونده بودم درست و اشاره ای هم نکردم و خب بدیهیه مسئولیت عواقبشم با خودم بوده
اما میرسیم جایی که یه سری تفاوت ها اینقدر اساسی هست که نه گاد می تونه از اون چشم پوشی کنه چون فلسفه اش زیر سوال میره یا تعداد افرادی که باهاش موافقن معنی دار بیشتره و هم برای بازیکن به قدری کریتیکال هست که عملا نمی تونه رقابت رو قبول داشته باشه و بازی براش زجر آور میشه، اینجا به نظرم نقطه ایه که باید جام زهر را نوشید همونطور که تو اجتماع، کار، رابطه و ... این اتفاق میوفته و اجتناب ناپذیره
اما در مورد بازی، ریز بالانس و افراد هم بعد از شنیدن نظراتتون توضیحات و تحلیلم رو تکمیل میکنم. مراقب خودتون باشید
این توضیح رو بدم این پست توضیح اولیه برای ورود به تحلیل بالانس و توضیح چینش نفرات هست. من تحلیلم رو همونطور که گفتم بعد از شنیدن نظرات مختلف در مورد بازی و تشریح بازی خودِ افراد قرار میدم. اینجا هم ورود مصداقی به این دور نمی کنم، و صرفا توضیحاتی در مورد فلسفه بالانس از دید خودم رو تشریح می کنم
بخش اول - بالانس:
قسمت اول - تشریح یک فلسفه برای بالانس:
یه تعریف مشترک برای بالانس وجود داره در مافیا که به نوعی جهان شموله، یعنی هر فردی که با هر تفکری در جایگاه گاد قرار میگیره دنبال احراز و رسیدن به این نقطه است، و اون نقطه توازن قدرت در مافیاست. شما وقتی می تونید بگید که یک بازی مافیا بالانس هست یا نه، که بتونید سنجه یا معیاری از قدرت رو به تعادل برسونید به این مفهوم که اندازه و بزرگی پیش آمد هایی که در مافیا رخ میده، تناسبی با نتیجه پیدا کنه. برای ساده کردن این تعریف، یک مثال میزنم از تحلیل بسیار فنی و دقیق پویا از بالانس، اونجا که محاسبه می کنه و میگه : "بیگناها با سه اعدام اشتباه امکان برد داشتن و با چهارمی باختند"، در واقع پویا با برقراری نسبت تعداد نفرات با تعداد کل بازیکنان، بررسی می کنه که آیا میزان اشتباهاتِ بیگناهان در "بهترین حالت" و در "بدترین حالت" از نظر "منطق عددی" درست بوده یا نه و توازن قدرت هر تیم رو از این نظر بررسی و نتیجه گیری می کنه.
پس میشه اینطور گفت که در قدم اول در بالانس کردن بازی، اصلا مهم نیست که دیدگاه گاد در مورد قدرت چیه، مهم اینه که تعریف بالانس رو به درستی فهمیده باشه و بدونه که باید به دنبال توازن قدرت ها باشه با هر ملاک و معیاری که داره و خب تا این نقطه همه چیز مشترکه. که خب بچه های ما خدا رو شکر اکثرشون این میزان از هوش، تجربه و توانایی رو دارن که بتونند توازن قدرت رو تشخیص بدن. و اون چیزی که امین در مورد نقطه عطفی به نام "طراح و خلاق" بودن بچه ها در مورد بازی گفت، کاملا درسته. گرچه ممکنه گاهی فهم کاملی از این موضوع وجود نداشته باشه، ولی عمقی نیست از نظرم.
اما اینجا سوالی که مطرح میشه اینه که پس تفاوت نظر های بعضا عمیق در مورد شیوه بالانس از کجا ایجاد میشه؟ یعنی چه اتفاقی میوفته که در مورد یک بازی، ایکس معتقده که تیم من ضعیف تر بوده از نظر ابزار و ایگرگ هم که روبروش بوده میگه تیم من امکانات کافی نداشته ؟
برای جواب به این سوال، بعد از رد شدن از زیاده خواهی ها و ناله ها به خاطر تحت فشار بودن ناشی از بازی ، میرسیم به تفاوت دیدگاه افراد در مورد معیار های قدرت. در واقع اینکه معیار های قدرت چیه و چه چیزی قدرت هست و چرا، نقطه ای هست که تفاوت های مارو با هم رقم میزنه و این از نظرم به شدت زیباست، چون تنوع در بازی رو ایجاد می کنه. اگر بنا بود تعریف من، امین، آرش و در نهایت پویا از قدرت شامل معیار های مشخص و یکسانی باشه، مواجه بودیم با راه حل های یکسان و تکراری شدن، که پویا به درستی ازش با عنوان " رسیدن بالانس به سقف اجرائیش " نام برد. بدیهیه که معیار و سنجش قدرت در نگاه پویا، با نگاه من، با نگاه امین با نگاه آرش به عنوان گاد های فعلی، و رامتین و محمدحسین و مهدی و چاوش و ... به عنوان گاد های بالقوه آینده، تفاوت های معنی داری داره و دقیقا همینجا نقطه تفاوت ایده ها و به تبع اون اختلاف نظر های جزئی و کلی در مورد بازی میشه. و بازم تاکید می کنم تنها چیزیه که باعث میشه به تعبیر امین، بازی ما به نهایت نرسه،
خب اما المان های قدرت در نگاه من چیه ؟
تکیه اصلی و مهم من در بالانس مافیا، آدم ها هستند. منتها به خاطر عدم توضیح در ادوار گذشته، این موضوع کمی سطحی و مبهم باقی مونده که لازمه الان توضیحش بدم، علت اینکه تا الان در موردش تا الان صحبت نکردم، جلوگیری از یک سری گات فیلینگ ها () بوده، در واقع این مسائل اگر قبلتر و زمانی که بنا بود من دوباره بالانسی ارائه بدم مطرح میشد، باعث میشد که علاوه بر نکات مرسوم در پیشفرض های بازی، اجتهاد های عجیب و غریبی در مورد این مسائل هم رخ بده و بازی از اون چیزی که من دنبالش بودم خارج بشه. منتها الان این نگرانی نیست.
تعداد نفرات هر گروه، ماهیت نقش ها، برهم کنش نقش ها و قوانین تنظیم کننده روابط بازیکنان (از جمله ترتیب اجرای نقش ها) از المان های بسیار با اهمیت قدرت هستند که قابل محاسبه اند. در واقع من قصد داشتم در مورد تک تک این موضوعات برای این دور، تو این بخش از تحلیلم صحبت کنم، منتها وقتی پویا لطف کرد و تحلیلی به این جامعی و کاملی ارائه داد، هر چیزی که من بگم، ذیل صحبت های پویا قرار میگیره که به حق متخصص ترین فرد در این زمینه پویاست.
برای همین من مستقیم به سراغ نگاه انحصاری خودم به معیار قدرت در مافیا میرم و از انسان صحبت می کنم. منتها اول باید این دید رو از ذهنتون خارج کنم که این موضوع اساسا ورای مفهومی به نام "سید بندی" هست. اصولا تو هر بازیِ قابل رقابتی، همیشه بحث سطح بندی بازیکنان وجود داشته و همیشه به خاطر تفاوت ویژگی های انسانی، سطح های مختلفی در بازی ها از افراد بروز پیدا می کنه که خیلی وقتا این ناشی از تفاوت در هوش و توانایی هم نیست، بلکه ناشی از ابزارهای مختلف در اختیار افراد و تطابق اون ابزار ها با اون بازی مد نظر هست. بدیهیه که مافیا هم به عنوان یکی از انسانی ترین بازی هایی که طراحی شده، از این سطح بندی ها در امان نباشه و خب ما هم در مقاطع مختلف این سطح بندی هارو داشتیم. و من می فهمم که وقتی داریم از قدرت انسان صحبت می کنیم اولین چیزی که در ذهن ها شکل میگیره، بحث استفاده از این سطح بندی یا اصطلاحا سید بندیه.
بزارید اینطور موضوع رو تشریح کنم که من در طول زندگی خودم، علاقه زیادی به دقت به فهم بکگراند ذهنی و ریشه رفتاری و کلامی آدم ها دارم و از این دقت برای شناختشون استفاده می کنم، در این مرحله برای من مهم نیست که فردی که بهش دقت می کنم رهگذری باشه که به یک مغازه حلیم فروشی اومده باشه تا یک کیلو حلیم بخره و پول هاشو طوری با زرنگی و وسواس انتخاب می کنه تا حتما تمام پول های چسب خورده اش رو به حلیم فروش بده و پول های سالم رو برای خودش نگه داره، یا خواهرم وقتی که می خواد برای رسیدن به مقصودش چیزی رو از من پنهان کنه. بلکه برام مهمه بفهمم که این الگوریتم رفتاری / کلامی دقیقا از کجا ناشی شده و چه ویژگی هایی داره. و نتیجه چنین دیدگاهی به آدم ها و کسب اطلاعات طی سال ها باعث شده، تا بتونم اولا انسان هارو از روی رفتار و گفتارشون تا حد مطلوبی بشناسم و ثانیا بتونم اونها رو بر همین اساس پیش بینی کنم و ثالثا اساس اون پیش بینی واکنش مناسب بهشون نشون بدم. داخل پرانتز میگم در واقع اینکه من به شدت از یوزر فیک بازی کردن و گرفتن هویت افراد متنفرم، بیش از اینکه ناشی از این باشه که نمی تونم پیش فرضی از نقششون داشته باشم و گادشناسی کنم، از اینه که یکی از مهمترین ابزارهام برای برخورد صحیح از آدم هارو از دست میدم و رفتاری که مثلا برای چاوش مناسبه رو با مهدی انجام میدم و به فنا میرم بگذریم.
با این توضیح، باید بگم که اون چیزی که من از قدرت بازیکنان در مافیا بالانس می کنم، ورای سطح کلیشون و قضاوتیه که در بازی در موردشون هست. و اون چیزی که برای من خیلی اهمیت داره، ابزارها و ویژگی های اون افراد در قدم اول و حال و اصطلاحا آنِ اون بازیکنان در لحظه چیدمانشون در قدم دوم و میزان تطابق اونها با ساید و نقشِ انتخابیشون در قدم سومه.
این باید بیشتر باز شه و باز کردنش در تعریف سخته، در نتیجه با مثال های خیالی در موردش صحبت می کنم و چون با محمدحسین -بخاطر ذهن پاکِش در مورد من و نداشتن قضاوت- در حال حاضر راحت تر از بقیه هستم، مثال هامو روی محمدحسین پیاده می کنم ( بنده خدا تو داستان هم سرِ همین اذیتش دارم می کنم خدا حفظت کنه مرد )
فرض کنید، من میدونم، محمدحسین بازیکنیه که اشراف خوبی به منطق، استدلال و کلام داره، فهمش از موضوعات در بالاترین سطحه و از طرفی از قدرت تشخیص بالایی در بازی برخوردار هست ( این بخش خیالی نیست و توصیف محمدحسینه )، تا اینجا ابزار های کلی محمدحسین رو میشناسم و می خوام بر اساسش تصمیم بگیرم، اما آیا این موضوع برای دادن نقش و ساید به محمدحسین در لحظه تموم میشه ؟ قطعا از نظر من این نیست و اگر در این نقطه متوقف بشم در واقع دارم بر اساس سید بندی تصمیم میگیرم. و این به شدت بده
پس چه چیز های دیگه ای در بعد انسانی مهمه ؟
مثال اول. من میدونم که محمدحسین خیالیم، عاشق نقش "شغال" هست به این مفهوم که دوست داره به عنوان کسی که فهم بالایی داره، "نفهمیدن" رو در زندگی شخصیش تجربه کنه و تاثیرش رو توی واکنش دیگران نسبت به خودش ببینه و مهارت خودش رو در درست و فنی نفهمیدن به چالش بکشه. و از طرفی از ستون پنجم متنفره، چون از جذب شدن یک بیگناه متنفره. اینجا ما با چی روبرو هستیم ؟ یک انگیزه شخصی که محمدحسین رو با تمام تعاریف بالا در هر نقشی، با محمدحسین در نقش "شغال" از یک منظر و محمدحسین در نقش "ستون پنجم" از منظر دیگه متمایز می کنه. در نتیجه من در چنین شرایطی نمی تونم قدرت محمدحسین در نقش شغال یا ستون پنجم رو با بقیه نقش ها یک جور ببینم. و اگر محمدحسین رو "شغال" قرار میدم باید یکجور برهم کنشش رو با نقش های دیگه ببینم و اگر ستون پنجمی قرار میدم یک جور دیگه برای این موضوع و درک بهترشم ارجاع میدم به تعاریف خودآگاه "فری" در تحلیلش از نقشش و انگیزه پشتش و البته ناخودآگاهای فراوونی که من در بازی به عنوان گاد قبلا دیدم و تجاربم بالا رفته برای شناخت هر کدوم از افراد به مرور زمان و مد نظر قرار میدم.
مثال دوم: من با محمدحسین در تعاملم. محمدحسینی رو تصور کنید که قبل بازی به من میگه که فلانی، من هفته پیش با پارتنرم کات کردیم، الان شرایطم برای بازی کردن مناسب نیست، منو معاف کن و اینو در کنار محمدحسینی قرار بدید که همون هفته پیش، تونسته جواب مثبت رو از کراش 5 ساله اش بگیره و باهاش رِل بزنه. آیا این دو نفر از نظر خروجی در بازی با هم برابر هستند ؟ و آیا قدرت محمدحسین کات کرده و محمدحسین کام یافته () در ورود نقشِ "شهردار" به بازی در هردو این شرایط مساویه ؟ بدیهیه که نیست و این از نظر من حتی میتونه بالانس تعدادی رو هم تحت الشعاع قرار بده تا حدودی.
مثال سوم: محمدحسین قبل بازی به من میگه که امیر، من پایان نامه دارم و ممکنه کامل به بازی نرسم، در نتیجه نقش مهم به من نده (این هم واقعی بود البته ) و من از طرفی می بینم محمدحسین برای استراکچر بالانس من، مناسب ترین فرد برای نقش رئیس پلیسه، چون با توجه به ویژگی های فردیش (تشخیص خوب) می تونه رئیس پلیس مدِ نظر من رو در بیاره به این مفهوم که حداقل تشخیص درست (تیر موفق پلیس) رو به بالانس من ارائه بده. اما از طرفی درگیری ذهنیش با پایان نامه باعث میشه تمرکزش روی بازی کامل نباشه و ممکنه بازیش مثل همیشه در نیاد. خب آیا این محمدحسین با محمدحسینی که مثل عقاب روی تاپیک پرواز می کنه و هر پست رو 20 بار زیر و رو می کنه در قدرت برابره ؟
و مثال های دیگه که می تونه نگاه من در توازن قدرت بر پایه انسان رو به تصویر بکشه به عنوان مهم ترین معیار قدرت.
اما بیایم از یه ساید دیگه نگاه کنیم، آیا این نگاه کامله ؟ و آیا این نگاه همیشه جواب میده ؟
قطعا اینطور نیست، چون اولا تشخیصِ من و اطلاعات من برای رصد تمام بازیکنانی که قراره در یک دور بازی کنند کامل نیست. یعنی قطعا من در جریان ریز تمام اتفاقات و انگیزه های فردی افراد نیستم و ثانیا اگر هم باشم، ممکنه این اطلاعات و داده ها در عمل با پیش بینی من از یک دلیل در تئوری کاملا متفاوت باشه. یعنی فرض کنید من پیش بینی کردم که محمدحسینِ "کامیاب" () بخاطر انرژی شخصی که داره، این دور رو منفجر می کنه و در عمل محمدحسین تمام وقتشو صرفِ در حال مکالمه های شبانه با معشوق بشه و اصلا بازی نکنه.
پس راه حلش چیه؟ رجوع به منطق و استفاده از سایر معیار های بالانس قدرت در کنار این معیار. در واقع هرچقدر هم که انسان برات مهم باشه، حتما باید ردپایی از منطق در بالانس تعدادی و طراحی بازی داشته باشی، به نوعی که اگر، یک، دو و یا نهایتا سه پیش بینی و تصورت در تشخیص قدرت های انسانی با خطا مواجه شد، شاکله بازی از هم گستته نشه و بازی شکل اصلی خودش رو حفظ کنه و به تعبیری، بازی "قائم به فرد نشه"
و به عنوان جمع بندی آیا از نظر من بالانس چیده شده تونست هدف طراحی رو که امیر در پست 6 زحمت توضیحش رو کشید و منطق انسانی با تعاریف بالا رو که در پست تحلیل بازی و بالانس - تا حدی که امکانش باشه- بهش اشاره می کنم و منطق ریاضی رو که پویا به درستی در پست 19 تشریحش کرد رو برآورده کنه ؟ من از نظرم اتفاق افتاد و علی رغم یکی دو مورد از پیش بینی های نادرست (که اشاره خواهم کرد) بازی استراکچر خودش رو حفظ کرد و من اینو بالانس می دونم.
آیا این نوع بالانس کردن رو همه باید دوست داشته باشیم و بپذیریم ؟
جواب حتما منفیه. مگه چیزی در هستی وجود داره که مورد اتفاق تمام بشر باشه ؟ اصولا زیبایی ساختار انسانی به تفاوت هاشه و خلاقیت و رشد از همین تفاوت ها میاد. من هم خیلی از فلسفه های دیگران رو دوست ندارم، برای اینم چند تا مثال میزنم که ملموس باشه، من یوزر فیک رو دوست ندارم، من تقسیم نقش رندوم و قرعه کشی رو دوست ندارم، من اعلام نشدن پایان یک گروه گناهکاری رو دوست ندارم، من تغییر قوانین اساسی و تاثیر گذار در استراتژی تیم ها در حین بازی رو دوست ندارم، من لباس های متعدد و گیج کننده رو دوست ندارم، من علم گناهکار به گناهکار (شبیه وکیل یا قاتل دور دهم) رو دوست ندارم، من محدودیت -تام- پست رو دوست ندارم و برای هرکدوم هم فلسفه و دلیل و یا سلیقه شخصی دارم. همونطور که شنیدم و ساعت ها بحث کردم و دیدم که افرادی که از اون ساختار ها استفاده کردن یا اونها رو پیشنهاد کردن هم دلایلی داشتند که به اون راهکار ها رسوندتشون.
و سوال آخر اینکه اگر با یک فلسفه یا اجرا مخالف باشیم باید چه کنیم ؟
خیلی وقت ها اختلاف سلیقه ها در اجرا، اینقدر جزئی هست که یا قابل تحمله و یا قابل مذاکره، مثلا بسیاری از بند های قانونی، نقشی و حتی نکات بالانسی بوده که من در زمان گادی خودم قرار دادم و بازیکنان قبل از بازی خوندن و در موردش بحث کردن، و حتی با اینکه در دادن نقش ها به افراد به شدت دیکتاتورم - علتشم از موارد بالا میاد- بوده بازیکنی که از نقش خودش راضی بوده ولی گفته من اگر فلان نقش در بازی باشه بازی نمی کنم و چون فلان نقش در استراکچر بازی خلل ایجاد نمی کرده بلکل حذف شده تا اون بازیکن در بازی حفظ شه. و از نظرم اکثر مشکلات از جمله مشکلات این دور از همین دسته اند. در واقع یه سری از سختی هایی که این دور هم تحمل شد از همین دسته و گروه بود. یعنی اگر قبل بازی بهش دقت میشد و به من منتقل میشد، یا تغییرش میدادم، یا اگر قابل تغییر نبود به شکلی در میوردم که مشکل فرد با اون موضوع حل بشه که متاسفانه این اتفاق نیوفتاد، که اینجا کاملا تقصیر خودِ افراد هست که درست و دقیق نمی خونند یا واکنش درستی نشون نمیدن و جدی نمیگیرن، مثل خودم در دور 10 که در مورد علم قاتل به مافیا نخونده بودم درست و اشاره ای هم نکردم و خب بدیهیه مسئولیت عواقبشم با خودم بوده
اما میرسیم جایی که یه سری تفاوت ها اینقدر اساسی هست که نه گاد می تونه از اون چشم پوشی کنه چون فلسفه اش زیر سوال میره یا تعداد افرادی که باهاش موافقن معنی دار بیشتره و هم برای بازیکن به قدری کریتیکال هست که عملا نمی تونه رقابت رو قبول داشته باشه و بازی براش زجر آور میشه، اینجا به نظرم نقطه ایه که باید جام زهر را نوشید همونطور که تو اجتماع، کار، رابطه و ... این اتفاق میوفته و اجتناب ناپذیره
اما در مورد بازی، ریز بالانس و افراد هم بعد از شنیدن نظراتتون توضیحات و تحلیلم رو تکمیل میکنم. مراقب خودتون باشید
آخرین ویرایش: