برای دیدن محتوای انجمن باید ورود کنید. اگر حساب کاربری ندارید اکنون ثبت‌نام کنید.

تحلیل تحلیل دور سیزدهم | در اعماق تاریکی

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
سلام.
این توضیح رو بدم این پست توضیح اولیه برای ورود به تحلیل بالانس و توضیح چینش نفرات هست. من تحلیلم رو همونطور که گفتم بعد از شنیدن نظرات مختلف در مورد بازی و تشریح بازی خودِ افراد قرار میدم. اینجا هم ورود مصداقی به این دور نمی کنم، و صرفا توضیحاتی در مورد فلسفه بالانس از دید خودم رو تشریح می کنم :دی

بخش اول - بالانس:

قسمت اول - تشریح یک فلسفه برای بالانس:
یه تعریف مشترک برای بالانس وجود داره در مافیا که به نوعی جهان شموله، یعنی هر فردی که با هر تفکری در جایگاه گاد قرار میگیره دنبال احراز و رسیدن به این نقطه است، و اون نقطه توازن قدرت در مافیاست. شما وقتی می تونید بگید که یک بازی مافیا بالانس هست یا نه، که بتونید سنجه یا معیاری از قدرت رو به تعادل برسونید به این مفهوم که اندازه و بزرگی پیش آمد هایی که در مافیا رخ میده، تناسبی با نتیجه پیدا کنه. برای ساده کردن این تعریف، یک مثال میزنم از تحلیل بسیار فنی و دقیق پویا از بالانس، اونجا که محاسبه می کنه و میگه : "بیگناها با سه اعدام اشتباه امکان برد داشتن و با چهارمی باختند"، در واقع پویا با برقراری نسبت تعداد نفرات با تعداد کل بازیکنان، بررسی می کنه که آیا میزان اشتباهاتِ بیگناهان در "بهترین حالت" و در "بدترین حالت" از نظر "منطق عددی" درست بوده یا نه و توازن قدرت هر تیم رو از این نظر بررسی و نتیجه گیری می کنه.

پس میشه اینطور گفت که در قدم اول در بالانس کردن بازی، اصلا مهم نیست که دیدگاه گاد در مورد قدرت چیه، مهم اینه که تعریف بالانس رو به درستی فهمیده باشه و بدونه که باید به دنبال توازن قدرت ها باشه با هر ملاک و معیاری که داره و خب تا این نقطه همه چیز مشترکه. که خب بچه های ما خدا رو شکر اکثرشون این میزان از هوش، تجربه و توانایی رو دارن که بتونند توازن قدرت رو تشخیص بدن. و اون چیزی که امین در مورد نقطه عطفی به نام "طراح و خلاق" بودن بچه ها در مورد بازی گفت، کاملا درسته. گرچه ممکنه گاهی فهم کاملی از این موضوع وجود نداشته باشه، ولی عمقی نیست از نظرم.

اما اینجا سوالی که مطرح میشه اینه که پس تفاوت نظر های بعضا عمیق در مورد شیوه بالانس از کجا ایجاد میشه؟ یعنی چه اتفاقی میوفته که در مورد یک بازی، ایکس معتقده که تیم من ضعیف تر بوده از نظر ابزار و ایگرگ هم که روبروش بوده میگه تیم من امکانات کافی نداشته ؟

برای جواب به این سوال، بعد از رد شدن از زیاده خواهی ها و ناله ها به خاطر تحت فشار بودن ناشی از بازی :دی، میرسیم به تفاوت دیدگاه افراد در مورد معیار های قدرت. در واقع اینکه معیار های قدرت چیه و چه چیزی قدرت هست و چرا، نقطه ای هست که تفاوت های مارو با هم رقم میزنه و این از نظرم به شدت زیباست، چون تنوع در بازی رو ایجاد می کنه. اگر بنا بود تعریف من، امین، آرش و در نهایت پویا از قدرت شامل معیار های مشخص و یکسانی باشه، مواجه بودیم با راه حل های یکسان و تکراری شدن، که پویا به درستی ازش با عنوان " رسیدن بالانس به سقف اجرائیش " نام برد. بدیهیه که معیار و سنجش قدرت در نگاه پویا، با نگاه من، با نگاه امین با نگاه آرش به عنوان گاد های فعلی، و رامتین و محمدحسین و مهدی و چاوش و ... به عنوان گاد های بالقوه آینده، تفاوت های معنی داری داره و دقیقا همینجا نقطه تفاوت ایده ها و به تبع اون اختلاف نظر های جزئی و کلی در مورد بازی میشه. و بازم تاکید می کنم تنها چیزیه که باعث میشه به تعبیر امین، بازی ما به نهایت نرسه،

خب اما المان های قدرت در نگاه من چیه ؟
تکیه اصلی و مهم من در بالانس مافیا، آدم ها هستند. منتها به خاطر عدم توضیح در ادوار گذشته، این موضوع کمی سطحی و مبهم باقی مونده که لازمه الان توضیحش بدم، علت اینکه تا الان در موردش تا الان صحبت نکردم، جلوگیری از یک سری گات فیلینگ ها (:دی) بوده، در واقع این مسائل اگر قبلتر و زمانی که بنا بود من دوباره بالانسی ارائه بدم مطرح میشد، باعث میشد که علاوه بر نکات مرسوم در پیشفرض های بازی، اجتهاد های عجیب و غریبی در مورد این مسائل هم رخ بده و بازی از اون چیزی که من دنبالش بودم خارج بشه. منتها الان این نگرانی نیست.

تعداد نفرات هر گروه، ماهیت نقش ها، برهم کنش نقش ها و قوانین تنظیم کننده روابط بازیکنان (از جمله ترتیب اجرای نقش ها) از المان های بسیار با اهمیت قدرت هستند که قابل محاسبه اند. در واقع من قصد داشتم در مورد تک تک این موضوعات برای این دور، تو این بخش از تحلیلم صحبت کنم، منتها وقتی پویا لطف کرد و تحلیلی به این جامعی و کاملی ارائه داد، هر چیزی که من بگم، ذیل صحبت های پویا قرار میگیره که به حق متخصص ترین فرد در این زمینه پویاست.

برای همین من مستقیم به سراغ نگاه انحصاری خودم به معیار قدرت در مافیا میرم و از انسان صحبت می کنم. منتها اول باید این دید رو از ذهنتون خارج کنم که این موضوع اساسا ورای مفهومی به نام "سید بندی" هست. اصولا تو هر بازیِ قابل رقابتی، همیشه بحث سطح بندی بازیکنان وجود داشته و همیشه به خاطر تفاوت ویژگی های انسانی، سطح های مختلفی در بازی ها از افراد بروز پیدا می کنه که خیلی وقتا این ناشی از تفاوت در هوش و توانایی هم نیست، بلکه ناشی از ابزارهای مختلف در اختیار افراد و تطابق اون ابزار ها با اون بازی مد نظر هست. بدیهیه که مافیا هم به عنوان یکی از انسانی ترین بازی هایی که طراحی شده، از این سطح بندی ها در امان نباشه و خب ما هم در مقاطع مختلف این سطح بندی هارو داشتیم. و من می فهمم که وقتی داریم از قدرت انسان صحبت می کنیم اولین چیزی که در ذهن ها شکل میگیره، بحث استفاده از این سطح بندی یا اصطلاحا سید بندیه.

بزارید اینطور موضوع رو تشریح کنم که من در طول زندگی خودم، علاقه زیادی به دقت به فهم بکگراند ذهنی و ریشه رفتاری و کلامی آدم ها دارم و از این دقت برای شناختشون استفاده می کنم، در این مرحله برای من مهم نیست که فردی که بهش دقت می کنم رهگذری باشه که به یک مغازه حلیم فروشی اومده باشه تا یک کیلو حلیم بخره و پول هاشو طوری با زرنگی و وسواس انتخاب می کنه تا حتما تمام پول های چسب خورده اش رو به حلیم فروش بده و پول های سالم رو برای خودش نگه داره، یا خواهرم وقتی که می خواد برای رسیدن به مقصودش چیزی رو از من پنهان کنه. بلکه برام مهمه بفهمم که این الگوریتم رفتاری / کلامی دقیقا از کجا ناشی شده و چه ویژگی هایی داره. و نتیجه چنین دیدگاهی به آدم ها و کسب اطلاعات طی سال ها باعث شده، تا بتونم اولا انسان هارو از روی رفتار و گفتارشون تا حد مطلوبی بشناسم و ثانیا بتونم اونها رو بر همین اساس پیش بینی کنم و ثالثا اساس اون پیش بینی واکنش مناسب بهشون نشون بدم. داخل پرانتز میگم در واقع اینکه من به شدت از یوزر فیک بازی کردن و گرفتن هویت افراد متنفرم، بیش از اینکه ناشی از این باشه که نمی تونم پیش فرضی از نقششون داشته باشم و گادشناسی کنم، از اینه که یکی از مهمترین ابزارهام برای برخورد صحیح از آدم هارو از دست میدم و رفتاری که مثلا برای چاوش مناسبه رو با مهدی انجام میدم و به فنا میرم :دی بگذریم.

با این توضیح، باید بگم که اون چیزی که من از قدرت بازیکنان در مافیا بالانس می کنم، ورای سطح کلیشون و قضاوتیه که در بازی در موردشون هست. و اون چیزی که برای من خیلی اهمیت داره، ابزارها و ویژگی های اون افراد در قدم اول و حال و اصطلاحا آنِ اون بازیکنان در لحظه چیدمانشون در قدم دوم و میزان تطابق اونها با ساید و نقشِ انتخابیشون در قدم سومه.

این باید بیشتر باز شه و باز کردنش در تعریف سخته، در نتیجه با مثال های خیالی در موردش صحبت می کنم و چون با محمدحسین -بخاطر ذهن پاکِش در مورد من و نداشتن قضاوت- در حال حاضر راحت تر از بقیه هستم، مثال هامو روی محمدحسین پیاده می کنم :دی ( بنده خدا :)) تو داستان هم سرِ همین اذیتش دارم می کنم :دی خدا حفظت کنه مرد :دی )

فرض کنید، من میدونم، محمدحسین بازیکنیه که اشراف خوبی به منطق، استدلال و کلام داره، فهمش از موضوعات در بالاترین سطحه و از طرفی از قدرت تشخیص بالایی در بازی برخوردار هست ( این بخش خیالی نیست و توصیف محمدحسینه :دی )، تا اینجا ابزار های کلی محمدحسین رو میشناسم و می خوام بر اساسش تصمیم بگیرم، اما آیا این موضوع برای دادن نقش و ساید به محمدحسین در لحظه تموم میشه ؟ قطعا از نظر من این نیست و اگر در این نقطه متوقف بشم در واقع دارم بر اساس سید بندی تصمیم میگیرم. و این به شدت بده :دی

پس چه چیز های دیگه ای در بعد انسانی مهمه ؟

مثال اول. من میدونم که محمدحسین خیالیم، عاشق نقش "شغال" هست :دی:دی به این مفهوم که دوست داره به عنوان کسی که فهم بالایی داره، "نفهمیدن" رو در زندگی شخصیش تجربه کنه و تاثیرش رو توی واکنش دیگران نسبت به خودش ببینه و مهارت خودش رو در درست و فنی نفهمیدن به چالش بکشه. و از طرفی از ستون پنجم متنفره، چون از جذب شدن یک بیگناه متنفره. اینجا ما با چی روبرو هستیم ؟ یک انگیزه شخصی که محمدحسین رو با تمام تعاریف بالا در هر نقشی، با محمدحسین در نقش "شغال" از یک منظر و محمدحسین در نقش "ستون پنجم" از منظر دیگه متمایز می کنه. در نتیجه من در چنین شرایطی نمی تونم قدرت محمدحسین در نقش شغال یا ستون پنجم رو با بقیه نقش ها یک جور ببینم. و اگر محمدحسین رو "شغال" قرار میدم باید یکجور برهم کنشش رو با نقش های دیگه ببینم و اگر ستون پنجمی قرار میدم یک جور دیگه :دی برای این موضوع و درک بهترشم ارجاع میدم به تعاریف خودآگاه "فری" در تحلیلش از نقشش و انگیزه پشتش و البته ناخودآگاهای فراوونی که من در بازی به عنوان گاد قبلا دیدم و تجاربم بالا رفته برای شناخت هر کدوم از افراد به مرور زمان و مد نظر قرار میدم. :دی

مثال دوم: من با محمدحسین در تعاملم. محمدحسینی رو تصور کنید که قبل بازی به من میگه که فلانی، من هفته پیش با پارتنرم کات کردیم، الان شرایطم برای بازی کردن مناسب نیست، منو معاف کن :دی و اینو در کنار محمدحسینی قرار بدید که همون هفته پیش، تونسته جواب مثبت رو از کراش 5 ساله اش بگیره و باهاش رِل بزنه. :دی آیا این دو نفر از نظر خروجی در بازی با هم برابر هستند ؟ :دی و آیا قدرت محمدحسین کات کرده و محمدحسین کام یافته (:دی) در ورود نقشِ "شهردار" به بازی در هردو این شرایط مساویه ؟ :دی بدیهیه که نیست و این از نظر من حتی میتونه بالانس تعدادی رو هم تحت الشعاع قرار بده تا حدودی.

مثال سوم: محمدحسین قبل بازی به من میگه که امیر، من پایان نامه دارم و ممکنه کامل به بازی نرسم، در نتیجه نقش مهم به من نده (این هم واقعی بود البته :دی) و من از طرفی می بینم محمدحسین برای استراکچر بالانس من، مناسب ترین فرد برای نقش رئیس پلیسه، چون با توجه به ویژگی های فردیش (تشخیص خوب) می تونه رئیس پلیس مدِ نظر من رو در بیاره به این مفهوم که حداقل تشخیص درست (تیر موفق پلیس) رو به بالانس من ارائه بده. اما از طرفی درگیری ذهنیش با پایان نامه باعث میشه تمرکزش روی بازی کامل نباشه و ممکنه بازیش مثل همیشه در نیاد. خب آیا این محمدحسین با محمدحسینی که مثل عقاب روی تاپیک پرواز می کنه و هر پست رو 20 بار زیر و رو می کنه در قدرت برابره ؟ :دی

و مثال های دیگه که می تونه نگاه من در توازن قدرت بر پایه انسان رو به تصویر بکشه به عنوان مهم ترین معیار قدرت.


اما بیایم از یه ساید دیگه نگاه کنیم، آیا این نگاه کامله ؟ و آیا این نگاه همیشه جواب میده ؟

قطعا اینطور نیست، چون اولا تشخیصِ من و اطلاعات من برای رصد تمام بازیکنانی که قراره در یک دور بازی کنند کامل نیست. یعنی قطعا من در جریان ریز تمام اتفاقات و انگیزه های فردی افراد نیستم و ثانیا اگر هم باشم، ممکنه این اطلاعات و داده ها در عمل با پیش بینی من از یک دلیل در تئوری کاملا متفاوت باشه. یعنی فرض کنید من پیش بینی کردم که محمدحسینِ "کامیاب" (:دی) بخاطر انرژی شخصی که داره، این دور رو منفجر می کنه و در عمل محمدحسین تمام وقتشو صرفِ در حال مکالمه های شبانه با معشوق بشه و اصلا بازی نکنه. :دی

پس راه حلش چیه؟ رجوع به منطق و استفاده از سایر معیار های بالانس قدرت در کنار این معیار. در واقع هرچقدر هم که انسان برات مهم باشه، حتما باید ردپایی از منطق در بالانس تعدادی و طراحی بازی داشته باشی، به نوعی که اگر، یک، دو و یا نهایتا سه پیش بینی و تصورت در تشخیص قدرت های انسانی با خطا مواجه شد، شاکله بازی از هم گستته نشه و بازی شکل اصلی خودش رو حفظ کنه و به تعبیری، بازی "قائم به فرد نشه"

و به عنوان جمع بندی آیا از نظر من بالانس چیده شده تونست هدف طراحی رو که امیر در پست 6 زحمت توضیحش رو کشید:دی و منطق انسانی با تعاریف بالا رو که در پست تحلیل بازی و بالانس - تا حدی که امکانش باشه- بهش اشاره می کنم و منطق ریاضی رو که پویا به درستی در پست 19 تشریحش کرد رو برآورده کنه ؟ من از نظرم اتفاق افتاد و علی رغم یکی دو مورد از پیش بینی های نادرست (که اشاره خواهم کرد) بازی استراکچر خودش رو حفظ کرد و من اینو بالانس می دونم.


آیا این نوع بالانس کردن رو همه باید دوست داشته باشیم و بپذیریم ؟
جواب حتما منفیه. مگه چیزی در هستی وجود داره که مورد اتفاق تمام بشر باشه ؟ :دی اصولا زیبایی ساختار انسانی به تفاوت هاشه و خلاقیت و رشد از همین تفاوت ها میاد. من هم خیلی از فلسفه های دیگران رو دوست ندارم، برای اینم چند تا مثال میزنم که ملموس باشه، من یوزر فیک رو دوست ندارم، من تقسیم نقش رندوم و قرعه کشی رو دوست ندارم، من اعلام نشدن پایان یک گروه گناهکاری رو دوست ندارم، من تغییر قوانین اساسی و تاثیر گذار در استراتژی تیم ها در حین بازی رو دوست ندارم، من لباس های متعدد و گیج کننده رو دوست ندارم، من علم گناهکار به گناهکار (شبیه وکیل یا قاتل دور دهم) رو دوست ندارم، من محدودیت -تام- پست رو دوست ندارم و برای هرکدوم هم فلسفه و دلیل و یا سلیقه شخصی دارم. همونطور که شنیدم و ساعت ها بحث کردم و دیدم که افرادی که از اون ساختار ها استفاده کردن یا اونها رو پیشنهاد کردن هم دلایلی داشتند که به اون راهکار ها رسوندتشون.

و سوال آخر اینکه اگر با یک فلسفه یا اجرا مخالف باشیم باید چه کنیم ؟

خیلی وقت ها اختلاف سلیقه ها در اجرا، اینقدر جزئی هست که یا قابل تحمله و یا قابل مذاکره، مثلا بسیاری از بند های قانونی، نقشی و حتی نکات بالانسی بوده که من در زمان گادی خودم قرار دادم و بازیکنان قبل از بازی خوندن و در موردش بحث کردن، و حتی با اینکه در دادن نقش ها به افراد به شدت دیکتاتورم - علتشم از موارد بالا میاد- بوده بازیکنی که از نقش خودش راضی بوده ولی گفته من اگر فلان نقش در بازی باشه بازی نمی کنم و چون فلان نقش در استراکچر بازی خلل ایجاد نمی کرده بلکل حذف شده تا اون بازیکن در بازی حفظ شه. و از نظرم اکثر مشکلات از جمله مشکلات این دور از همین دسته اند. در واقع یه سری از سختی هایی که این دور هم تحمل شد از همین دسته و گروه بود. یعنی اگر قبل بازی بهش دقت میشد و به من منتقل میشد، یا تغییرش میدادم، یا اگر قابل تغییر نبود به شکلی در میوردم که مشکل فرد با اون موضوع حل بشه که متاسفانه این اتفاق نیوفتاد، که اینجا کاملا تقصیر خودِ افراد هست که درست و دقیق نمی خونند یا واکنش درستی نشون نمیدن و جدی نمیگیرن، مثل خودم در دور 10 که در مورد علم قاتل به مافیا نخونده بودم درست و اشاره ای هم نکردم و خب بدیهیه مسئولیت عواقبشم با خودم بوده :دی

اما میرسیم جایی که یه سری تفاوت ها اینقدر اساسی هست که نه گاد می تونه از اون چشم پوشی کنه چون فلسفه اش زیر سوال میره یا تعداد افرادی که باهاش موافقن معنی دار بیشتره و هم برای بازیکن به قدری کریتیکال هست که عملا نمی تونه رقابت رو قبول داشته باشه و بازی براش زجر آور میشه، اینجا به نظرم نقطه ایه که باید جام زهر را نوشید :دی همونطور که تو اجتماع، کار، رابطه و ... این اتفاق میوفته و اجتناب ناپذیره :دی



اما در مورد بازی، ریز بالانس و افراد هم بعد از شنیدن نظراتتون توضیحات و تحلیلم رو تکمیل میکنم. مراقب خودتون باشید :دی
 
آخرین ویرایش:
Professor
نوشته‌ها
270
پسندها
7
امتیازها
70
مدال‌ها
9
موومان اول

با عرض سلام و درود فراوان نسبت به دوستان ایشالله که خسته هم نیستید و استراحت کافی بعد از دور رو داشتید، همینطور بابت تاخیر پیش اومده در تحلیل از همه عذرخواهی میکنم. راستش نمیدونم از کجا شروع کنم و چطوری کلمات رو برای اینکه حق مطلب رو بطور کامل‌ ادا کنن کنار هم بچینم، به قول یک دوستی، بعضی وقت ها کلمات بدترین دشمن من هستن. : )) همونطور که اکثرا این رو میدونید من برای این بازی قول دادم که خوب بازی کنم، همیشه تو تحلیل ها در مورد من گفته میشد که باید بازی رو جدی تر بگیره، باید به بازی یک جور دیگه نگاه کنه و از ظرفیت هایی که داره برای بازی استفاده کنه. من هم این دور سعی کردم بازی رو جدی تر بگیرم و وقت بیشتری برای بازی بذارم هرچند از لحاظ زمانی من قرار بود فقط تا سوم مرداد ماه در بازی باشم برخلاف این حرفی که از قبل بازی میگفتم : اومدم که نرم. من خیلی قبل تر از اینکه بازی شروع شه رفته بودم سراغ نقشم و امیر بهم گفت شیخ میدم بهت من هم پذیرفتم تا اینکه قرار شد سوم به بعد نباشم با امیر صحبت کردم و گفتم این نقش برای من حیف میشه، بده به یکی که تا آخر بازی میمونه و برای من مناسب نیست، بعد دوتا پیشنهاد شغال و کابوی رو داد که من از بین اونها کابوی رو انتخاب کردم و از نقشم هم راضی بودم کاملا. در مورد بازی بسیار بر خودم سخت میگرفتم و این یک جاهایی آزارم میداد، فراتر از حد انتظارم بود و بعضی جاها نمیتونستمش. : )) من تو بیمارستان، تو ترمینال همدان، تو اتوبوس، کف‌ خیابون، تو سمینار، تو کافه و هرجایی که فکرش رو میکنید همه ی تلاشم رو میکردم که بازی رو دنبال کنم. بعضی وقت ها کمتر از یه پست که میخوندم سرم گیج میرفت دیگه، اما نمیخواستم برای بازی کم بذارم، به همین دلیل برای خودم کم گذاشتم. بازی رو خوب‌ شروع کردم و از شروعم راضی بودم، از همون اول تصمیم گرفته بودم که بازیم خیلی محکم باشه و شفافیت بالایی داشته باشه، بخاطر همین خیلی جاها من لحنم از نظر بقیه تند بود. سعی کردم از موضع قدرت سوال کنم نه از موضع ضعف که مبادا بساطی فراهم شه برای گناهکارا که علیهم جبهه بگیرن. خلاصه فاز اول رو پر قدرت شروع کردم و همینطور ادامه داشت تا جایی که مریض شدم و دیگه خیلی نتونستم پیگیر شم، این مریض شدن به بازیم ضربه بزرگی رو زد و باعث افت شدیدی در میزان پیگیری بحث ها شد، نمیتونستم دنبال کنم و بعدش هم که دیگه سوم رسید و عازم سفر بودم اما درکل بنظرم بازی بهتر از این هم داشتم و این همه ی من نبود در این بازی. تنها را تغییر ارزش هامون اینه که تجربه های متضاد با اون ارزش ها داشته باشیم و درواقع هیچ تغییری بدون درد و هیچ رشدی هم بدون ناراحتی نیست، من این دور به مراتب نسبت به بقیه دورها بیشتر اذیت شدم چون میخواستم دیدم نسبت به مافیا رو تغییر بدم، امیدوارم دورهای بعدی از این درد کاسته شه و راحت تر بتونم بازی کنم. این اذیتی هم که میگم هیچ ربطی به نتیجه ی بازی نداره چون از مسیر لذت بردن به مقصد برام ارجحیت داره اما لذت کافی رو از مسیر نبردم. در مورد اینکه دیر قانع میشم تو بازی یه توضیحی بدم که دیشب عماد بهش اشاره میکرد، واقعیت داستان این هست که اگه کاری رو انجام بدم که بقیه از اون خوششون نیاد اما خودم حس خوبی نسبت بهش داشته باشم خوشحالم، همینطور ترجیح میدم با تصمیم خودم مرتکب به خطایی بشم تا اینکه یک نفر با سواستفاده از احساسات و ... من رو مرتکب به خطا کنه. بخاطر همین تا خودم به یک نتیجه ای نرسم کسی نمیتونه از تصمیمم منصرفم کنه. در فاز های آخر بازی، هرجا که بیکار میشدم سعی بر این داشتم به بازی نیم نگاهی داشته باشم که مجبور نباشم آخر فاز عجولانه یک پستی بنویسم و اون رو روی سایت بذارم، وقتی دیدم خیلی دیگه نمیرسم با امیر صحبت کردم و گفتم که بهتره بیخیالش شیم، از اونطرف هم دوست نداشتم گادکش شم یعنی ترجیحم بر این بود که اعدام شم اما گادکش نه و نتیجه ی امیر این بود که بیا چرت و پرت بنویس که اعدام شی حدقل و از اونجا که کابوی هستی میتونی با اعدامت یک‌نفر رو به دفاعیه بیاری و ماهم پذیرفتیم اما برخلاف انتظار وقتی شروع به نوشتن پست میکردم از نوشتن چرت و پرت اجتناب میکردم و همه ی پست هارو وسط پست نوشتن خودم میخوندم، اینجوری بود که محتوای پست هام از چرت و پرت فاصله گرفت تا حدودی و تا آخر بازی موندم. عرفان تو بازی یک پست داشت که من رو یاد دور شیشم انداخت و کردیت اتهام ستون پنجم به فری بر اساس حس‌ شیشم به امیر دور شیشم برمیگرده حالا هرچند از نظر خود امیر شباهت زیادی نداشت با اون اما برای من اون رو تداعی میکرد. از اونجایی که عرفان با درصد بالایی برای همه مافیا بود رو اون پستش زوم شدم و بعد دیدم جای یاسین به فری رای داده ذهنم سمت این رفت که میخواسته فری رو سفید کنه وگرنه چه دلیلی میتونه داشته باشه که یاسین که مشکوک تره رو ول کنه و به فری رای بده. اینجوری بود که تصمیم گرفتم خیلی اتهام مستقیم بزنم و ری اکشن بگیرم. در فاز سرعتی، دست بالا رو گناهکار داره و بنظرم این باید دیباگ شه. فشار روی بیگناه خیلی زیاده، از اونجا که قدرت تصمیم گیری گناهکار تیمی در فاز سرعتی به مراتب بیشتر از بیگناه هست. من هم خسته و کوفته از مسافرت برگشته بودم و تازه رسیده بودم خونه خیلی حوصله فکر کردن نداشتم اما از تصمیماتم پشیمون نیستم و بنظرم برای یک بیگناه در فاز سرعتی بد بازی نکردم اما باز هم تجربه ی خسته کننده ای شد برام.
همینا دیگه و تا سال 1402 سراغم نیاید. : ))
تحلیل نفرات هم یکی دو روز دیگه انجام میدم و بابت اینکه تحلیل هامون به پای تحلیل های شما نمی‌رسه از همه عذرخواهی میکنم.
 
Wooden
نوشته‌ها
255
پسندها
132
امتیازها
145
مدال‌ها
19
اگر وسواس پیشه کنم، تا سه سال دیگه هم تحلیل نمینویسم! به همین دلیل، اگر کمبود یا قصوری داشت ببخشید.

گروه مافیا:

من شخصاً اعتقاد دارم اتفاقات بازی تاثیر زیادی در این نگرش داشت که مافیا خوب بازی نکرده، و گر نه اتفاقاً پتانسیل عملکرد کاملاً متفاوتی وجود داشت. مثلاً اعدام آرش خیلی ناگهانی اتفاق افتاد، و اعتقاد دارم حمایتی که ازش در آراء رخ داد هم منطقی بود و باید انجام میشد. این بدشانسی که در یک ماراتن نزدیک و در فاصله 1 امتیازی آرش اعدام شد، باعث شد ورق بازی برگرده، و کار برای مافیا سخت بشه. ضمن اینکه توصیه میکنم به یک سناریوی موازی فکر کنید که اگر آرش اون شب با این اختلاف نزدیک اعدام نمیشد، آیا باز هم اعتقاد بر این بود که مافیا بد بازی کرده؟ در کنار این، هدف دادن هر شب برای من کار راحتی نبود و امیر میدونه چقدر اضطراب داشتم. اگر فقط در یکی از شک های لحظه ای خودم، اون شب کمی فکرم جابجا میشد و به چاوش شلیک نمیکردم، قطعاً باز هم سناریو برای مافیا متفاوت تر میبود. چیزی که در لحظه شلیک کاملاً از نظر خودم محتمل بود و من نمیتونستم قطعیتی داشته باشم در هیچ یک از اهداف شب ام. به همین خاطر باز هم تاکید دارم روی این قضیه، که قسمت زیادی از عدم موفقیت مافیا از کنترل خودشون خارج بود، و اتفاقات بازی هم درش دخیل بود که به کام مافیا پیش نرفت از روی بدشانسی.

بعد از اعدام آرش توی تاپیک هم گفتم که بنظرم از روی فُرم بازی تشخیصش بسیار سخت بود. بنظرم آرش خیلی خوب بازی کرد و پتانسیل اینکه یکی از بهترین بازی هاش رو انجام بده، بواسطه ی شروع خوبش در این بازی وجود داشت. من شخصاً بخاطر عدم انطباق ذهنی بهش مشکوک شدم، و گر نه نمیتونستم گیر خاص دیگه ای بهش توی بازی بدم. حتی دفاعیه ای که نوشت هم خوب بود و فارغ از اتفاقات رویداده، کاملاً پتانسیل برگشت آراء رو داشت. دو مورد هم در مورد بازی آرش برای من قابل تحسین هست واقعاً. یکی اینکه وقتی گناهکار باشه قادر هست طوری پست بالانس بنویسه، که ذره ای آگاهی از خطوط حس نشه که این نشون میده چقدر از علم بالانس خودش داخل بازی خوب استفاده میکنه. مورد دوم هم اینکه آرش از معدود بازیکنانی هست که تشخیص گناهکاری و بیگناهیش سخته، چون میتونه این دو رو خیلی نزدیک به هم بازی کنه. مورد دوم یکی از مهمترین دستاوردهایی هست که یک بازیکن میتونه در این بازی بدست بیاره و البته خیلی سخت. محمد چاوش رو هم بازیش رو خیلی دوست دارم و هم شخصیت گُلش رو. بارها هم گفتم چقدر براش احترام قائلم. این بازی ازش راضی نیستم چون به هر حال با خودش مقایسه میشه در هر صورت و بنظر من مغز بی بدیلی داره و سرشار از هوش. اگر شرایطش بهتر بود و در سفر نبود، مطمئنم خیلی بهتر بازی میکرد. همیشه از بازیش سعی میکنم درس بگیرم و اتفاقاً دور بیگناهی چاوش (دور یازدهم)، برای خودم اینقدر آموزنده بود که سعی در الگوبرداری بعضی نقاط بازیش بعنوان یک عملکرد بیگناهی کم نقص رو دنبال کردم. تنها توصیه من به محمد اینه که سعی کنه بیگناهی و گناهکاریش رو به هم نزدیک تر کنه، که البته کار راحتی هم نیست و این مشکل رو خود من هم دارم. حداقلش اینه که توی بیگناهی اینقدر خوب نباش لعنتی! :دی چون این قضیه در گناهکاری کار دستت میده. قیاس ذهنی ادوار قبلی فرد، هر چقدر هم که سعی بشه، جلوگیری ازش واقعاً سخته. محمدامین عزیزم که گولش رو خوردم :دی اتفاقاً بر خلاف انتظار، میخوام توی تحلیل هم یک تنه بایستم و از بازی محمدامین تعریف کنم. دلیل ام هم اینه که ازتون میخوام خودتون رو در اون شرایط قرار بدید. مافیا هستید، و بعد از اعدام کاملاً غیرمنتظره هم تیمی، بخاطر اولویت آراء تقریباً تیم شما لو رفته در بازی و یک شبه اُمید برد به خوبی 70 درصد کاهش پیدا کرده. ضمن اینکه هم تیمی دیگر شما در شب بهش شلیک شده و از بازی خارج شده. آیا شما حتی روحیه ادامه بازی رو دارید؟ چیزی مونده که براش بجنگید حتی؟ به هر دری بزنید مافیا هستید و بازی هم خواه ناخواه شما رو خارج خواهد کرد. محمدامین سعی کرد لااقل اون اواخر از ذهن معادلاتی خودش برای بقاء استفاده کنه، و بنظرم بیش از این هم کاری از دستش برنمیومد چون مافیا بعد از فاز اعدام آرش در موضع ضعف شدید قرار گرفت، و گاهاً حتی بازی بدون خوندن پست های محمدامین و عرفان ترجیح میداد این دو نفر رو به خروجی هدایت کنه. بنظر من باید بازی فرد، در کنار موضع بازی در مورد اون فرد و گروه مورد قضاوت قرار بگیره و نمیشه بصورت ایزوله فقط یک نفر رو قضاوت و شماتت کرد. به هر حال خسته نباشی محمدامین. قاب آخر عرفان عزیزم داخل بازی برای من شیرین و انسانی بود :12: وقتی بعنوان یک مافیا و پدرخوانده خروج خودت رو پذیرفتی، و معلوم هم نیست شب بعدی ستون پنجم تیمت مورد شلیک قرار بگیره، خطاب به همه اعلام میکنی محمدحسین بیگناهه. عرفان یک پاکبازی خاصی در وجودش هست، که هر بازی فارغ از نقشش من رو تحت تاثیر قرار داده و قبلاً هم بارها این رو گفتم. در مورد بازیش مطمئنم اگر بیشتر حضور داشت، بهتر و بهتر هم میبود چون پتانسیل عرفان رو بارها دیدم. همین بازی بنظرم نوع جنگ های زرگری که با هم تیمی های خودش به خصوص محمدامین داشته، از نظر من کلاس آموزشی بود. این رو از نقطه نظر کسی میگم که به شدت به این نکات و گفتمان افراد داخل بازی توجه میکنه و خیلی از تشخیص هاش هم از همین کانال عبور میکنه. نکته آخر اینکه من همیشه برای تشخیص عرفان، از الگوریتم احساسی پشت نوشته هاش کمک میگیرم و تا حدودی میتونم متوجه بشم که این احساس عرفان بیگناه هست یا گناهکار. توصیه ی من اینه که سعی کنه الگوریتم احساسی نوشته هاش رو در گناهکاری و بیگناهی به همدیگه نزدیک تر بکنه. ضمن اینکه تقاضا هم دارم به هیچ عنوان این حس پشت بازیش رو از بین نبره، چون من نه تنها دوست دارم بلکه از این نظر بنظرم خاص ترین بازیکن این مجموعه هست. موفق باشی.



گروه فرقه:

بهشون تبریک میگم چون عمیقاً اعتقاد دارم شایستگی خوبی داشتند. امین از نظر من یکی از کامل ترین بازیکن های مافیاست. تخصص بی بدیلی در کاهش هزینه برای خودش در بازی داره و به همین دلیل هم نوع رای دادن امین بیش از هر بازیکن دیگه ای کلاس آموزشیه. در حالی که بنظر میاد امین چه در بیگناهی و چه در گناهکاری در متن مستقل عمل میکنه (که اتفاقاً چنین هست)، این استقلال طوری تنظیم و تعریف شده که تاثیر شگرفی در جریان کلی بازی داره و دقیقاً همون استقلال هم باعث میشه ضریب پاسخگویی کاهش پیدا کنه. توصیفش در کلام راحت نیست، ولی نوعی کنترل از راه دور در بازی امین وجود داره که در نوع خود منحصربفرد هست. گویی که در یک اپیزود فرضی، اگر من نوعی نیروی زمینی خودم رو به گوشه ای بفرستم برای حمله، در صورتی که هدف اشتباه باشه فردا کل نیروی زمینی من مورد حمله قرار میگیره. هنر امین این هست که نیروی زمینی خودش رو جنگ خیلی درگیر نمیکنه، اپیزود اول رو با فرستادن پهپادی به دور دست انجام میده، و ردگیری اون پهپاد حتی اگر به هدف اشتباهی خورده باشه، فردای اون اتفاق نه به اون صورت قابل پیگیری هست، و نه اینکه نیروی زمینی خودش هزینه خاصی خواهد داد. از دوئل هایی که در بازی داشتیم لذت بردم و همیشه از بازی امین درس گرفتم. شاید بزرگترین افتخارم داخل این بازی هم این باشه که توی فازی که بیشترین فشار روی من بود سعی کردم کمی ایده پردازی کنم که حاصلش چند تا رای کوچیک برای امین و بینگو شدن خودم بود. در نهایت هم توسط امین بلعیده و اعدام شدم که انتظاری جز این نمیرفت :دی بسیار آموختم و اُمیدوارم موفق و سلامت باشی و باز هم بتونم از بازیت لذت ببرم. من از بازی ترسا خیلی تعجب نکردم، چون از دفعه اولی که باهاش بازی کردم بواسطه ی شناسایی برخی نکات مثبت و پتانسیل هایی که دیدم، کاملاً انتظار چنین عملکردی ازش برام طبیعی بود. بنظرم فوق العاده بازی کرد و اگر قسمت اول بازیش رو فاکتور بگیریم که بیخود با اون کلمه خودش رو گیر انداخت، در ادامه بی نقص بازی کرد. نوعی که بعد از دفاعیه تا آخر بازی سفید شد، یکی از بهترین عملکردهایی بود که در این 5 دور بازی به چشم دیده بودم از این نظر. بنظرم بازی های خوب دیگه ای هم در ادامه ازش خواهیم دید و این شروع اسکودتوهای متوالی بود :دی فاکتور نگارش، جنگندگی، و القای حس مثبت از ویژگی های برجسته بازی ترساست، که اگر این با تحکیم بهتر موضع خودش در بازی های آینده تلفیق بشه بنظرم ترکیب برنده ای خواهد بود. ضمناً بنظر من بر خلاف مظلوم نمایی های گاه ناگاهش داخل بازی (:دی)، به شدت "باهوشه" و خیلی وقتا میدونه روی نمودار زمان و مکان داخل بازی چه برخوردی باید داشته باشه تا به هدفش در بازی کمک کنه. از بازیت بسیار لذت بردم. محمدرضا یا همون نایت کینگ عزیز :دی من از دور دهم یاد گرفتم که محمدرضا بازیکن پیچیده ایست و اصلاً نمیشه از دید ساده ای به بازیش نگاه کرد. دلیلش هم اینه که اون بازی طوری به رضا رای ورود به دفاعیه داد، که با هیچ منطقی من نمیتونستم باور کنم که محمدرضا با رضا هم تیمی باشه. همون بازی بنظرم اگر خودش داخل دفاعیه نمیگفت من مافیا هستم، بازی هم نمیتونست ارتباط منطقی برای مافیا بودنش پیدا کنه. معتقدم اگر زمان بیشتری بگذاره بازیکن ترسناک و پیچیده ایه، چون با همین مدت محدودی هم که در بازی ها هست، از اول تا آخر معماست. دوست دارم بازی های بعدی فعال تر باشی محمدرضا جان. مجموعاً به تیم فرقه تبریک میگم و شایسته بُرد بودند.


چون رئیس پلیس بودم یک خاطره کوچک هم در پست گناهکاران تعریف کنم :دی ذهن من خیلی درگیر تنظیم لیست اهداف شب میشد، و گاهاً ده ها فاکتور رو بررسی میکردم که لیست دو یا سه نفره خودم از یک شب برای شلیک رو نهایی کنم. از حاصلش هم نسبتاً رضایت دارم. بخاطر همین درگیری های ذهنی، اکثراً موقع بازی من خواب های مربوط به مافیا زیاد میبینم. این بازی دو خواب تکرار شونده داشتم که یکیش دیدن شغالی پشت بالکن اُتاقم بود :)) دیگری خوابی بود که دو شب متوالی دیدم و فضای جالبی داشت. داخل این خواب توی اتاق من یه چاردیواری کوچک ولی مرتفع گوشه ی اتاقم قرار داشت که یک پنجره مشجر داشت. من هر بار وارد اتاق خودم میشدم، تصویر مُبهم دختری که پشت اون پنجره مشجر نشسته بود محو میشد و من متوجه میشدم که گویی از ترس ورود من، از پشت پنجره میره و قایم میشه. از اتاق خارج میشدم و با فاصله زمانی برمیگشتم، و باز اون دختر وقتی من وارد اتاق میشدم از پشت پنجره محو میشد. هر بار از خواب پریدم نمیدونم به چه دلیلی، ولی حس میکردم این خواب به بازی ربط داره و اون دختر ترساست و این بازی گناهکاره :دی وقتی بعد از اعدام محمدامین پستی خطاب به من داد، این حس در من تقویت شد، چون اعتقاد داشتم نمیتونست متوجه نشده باشه که من بیگناهم. با وجود اینکه گاه گاه داخل بازی به دلایل بالا بهش حس منفی داشتم، ولی هیچوقت متقاعد نشدم بهش شلیک کنم، چون بنظرم متن بازیش ایرادی نداشت و من همواره در نوسان بودم که شاید حس من اشتباه باشه، چون منطق بازیش میگه بیگناهه. در همین راستا هم جا داره دوباره بابت بازیش تحسینش کنم، و هم اینکه بگم احتمالاً اون شب هایی که بنده این خواب رو میدیدم به شدت نگران شلیک رئیس پلیس بوده که توی خواب من، وقتی وارد اتاق میشدم از پشت اون پنجره مشجر مرموز فرار میکرد :دی
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mamalgr
آرش
نوشته‌ها
850
پسندها
258
امتیازها
460
مدال‌ها
38
سلام و صدسلام :دی :))

از گاد عزیز و بقیه‌ی منتظرانِ تحلیل عذر می‌خوام که دارم دیر تحلیل می‌کنم، کلا در ادوار اخیر دستم سخت به تحلیل می‌ره برخلاف سابق که همیشه جزو اولین تحلیل‌ها بودم :دی

من خب برای این‌ دور حقیقتا انگیزه‌ی زیادی برای گناهکاری نداشتم و به امیر هم گفته بودم که ترجیحم اینه که بیگناه یا فوقش فرعی باشم، منتهی امیر خواب دیگه‌ای برامون دیده بود :دی و یهو اومد پی‌ویم گفت دور بعد مافیایی چاوش و محمدامین و عرفان هم تیمت :)) و خب دیگه راه برگشت و چونه‌زدنی برام نذاشت و البته من هم به این تیم نمی‌تونستم نه بگم :دی با این‌ حال به امیر گفتم که حداقل یه نقش جدید و متفاوت بهم بده که براش انگیزه داشته باشم. مدتی بعد در صحبتامون امیر داشت بهم می‌گفت که ایده‌ی نقش پیشنهاد بده برای فاز روز، من هم دست تو کیسه‌ی ایده‌هام کردم و «مزدور» دراومد، یه نقش فرعی که یار کمکی (و مزدور) مافیاست و هرکی که مافیا (یا فرقه) براش انتخاب می‌کنه رو باید اعدام کنه. درواقع جلادی بود که همراه مافیا بود و می‌تونست جدا یا با اونا ببره.
بعد امیر از این نقش خوشش اومد و تغییراتی درش ایجاد کرد و از جلاد مافیا تبدیل به شغال مافیا شد (از این حیث که اهدافش از اول بازی مشخصن) و گفت می‌دمش به خودت :دی این باعث یه تغییر مهم شد، مزدور جدید برخلاف نقشی که من تو ذهنم بود، عضو گروه مافیا بود و همدیگه رو می‌شناختن،‌ چون اگه می‌خواست این نقش رو به من بده چاره‌ای جز این نبود :دی و در نهایت برای ایجاد جذابیت و پتانسیل مدنظر من، اون بند پیوستن به گروه گناهکاری دیگه رو اضافه کرد و این شد که آرش شد مزدور مافیا :دی

گروه‌هایی که برای مزدور اعلام شد و انتخاب‌هایی که کردیم هم بگم شاید براتون جالب باشه :دی گروه اول «امین، پویا، مهدی» بود که من مهدی رو انتخاب کردم چون هم حدس می‌زدم این دور گناهکار باشه و هم اینکه حس می‌کردم با ورژن جدیدش به اندازه‌ی قبل اعدامش سخت نیست. گروه دوم «ترسا، مهسا، رضا» بود که از بینشون رضا رو هم تقریبا به همون دلیل مهدی انتخاب کردم چون مهسا و ترسا دیگه اعدامشون برای من واقعا سخته حتی اگه گناهکار باشن. گروه سوم «محمدحسین، فری، رامتین» بود که فری رو انتخاب کردم چون بازیش رو بیشتر می‌شناسم و گروه آخر هم «صدرا، هادی، عماد» که هادی رو به خاطر نوع بازیش انتخاب کردم.

در مورد استراتژی تیم هم با بچه‌ها تصمیم گرفتیم این دور پشت هم بازی کنیم و تا جای ممکن گیر خانمان‌سوز به همدیگه ندیم و نسبتا هم‌راستا باشیم تا قدرت رایمون جمع بشه و بتونیم جو بازی رو دست بگیریم. که خب قمار بود و تیغ دولبه بود و چوبش هم خوردیم :دی من هم به عنوان مزدور برای بردن سه راه پیش رو داشتم، یا اهدافم رو اعدام کنم و با مافیا ببرم، یا تا آخر بازی بمونم و با مافیا ببرم، یا مافیا رو اعدام کنم و خودم به تیم رقیب بپیوندم :دی راه سوم رو که کنار گذاشتم کلا چون هم تیمم رو دوست داشتم و هم اینکه اوایل بازی نمی‌شد مطمئن بود گروه دیگه‌ای اصلا توی بازی هست. راه دوم شاید راه منطقی‌تر و نزدیک‌تری بود و خب قبلا هم تونسته بودم با نقش گناهکار تا آخرای بازی برم، اما راه اول برای من چالشش بیشتر بود و دوست داشتم حداقل خودم رو محک بزنم و تهاجمی بازی کنم :دی شرایط فازهای اول بازی و سبک بازی فری و هادی و درگیری پویا با مهدی هم باعث شد که اعدامشون رو اونقدر غیرممکن نبینم و همین راه رو پیش بگیرم. اما جز برای بردن با نقشم، یک هدف شخصی هم برای خودم گذاشتم و اونم این بود که تا جایی که می‌تونم بیگناه اعدام کنم (حتی اگه هدفم نباشن) که خب به نظر موفق نبودم اصلا و بیگناه‌ها خیلی خوب پشت هم درومدن :دی

اتفاقات شب اعدامم هم عجیب‌غریب بود انصافا، از اینکه دو تا شغال روی من بود و مترصد فرصت بودن تا بهم رای بدن و من رو اعدام کنن بگیر تا اینکه خلفی آنلاین بودنم رو دید از روی این و کلمه‌ی «شکمی» گفتن من و چاوش بهم رای داد :)) بعد اون فاز اصلا خونه نبودم و یه سر به تاپیک زدم دیدم دارم می‌رم دفاعیه و توی راه دفاعیه نوشتم. دفاعیه‌ام هم به نظرم بد نبود و خوب بود شاید صرفا به قول فری بی‌احساس بود تا حدی :دی
بعد از اعدام غیرمنتظره‌ی من هم امیر اومد گفت چاوش رو رییس پلیس زده و فرصت داشتیم همون شب یا فرداش از قدرت یاکوزاش استفاده کنیم که چاوش ترجیح داد همون شب این کار رو بکنه و عماد رو جذب کردیم که ناموفق بود. درباره‌ی ستون هم اینجوری بود که محمدامین هر فاز داشت می‌رفت دفاعیه و عملا شانس اینکه بتونه از قدرت سناتور استفاده کنه خیلی کم بود، ما هم گفتیم حالا که یه حدس داریم ازش استفاده کنیم شاید دو تا ستون توی بازی بود، ضرری که نداره. درواقع بعد از اینکه بازی بعد از اعدام من اونجوری به ضرر ما برگشت تنها کورسوی امیدمون بود. گزینه‌ها رو بررسی کردیم برای ستون بودن و به صدرا و امین و فری شک داشتم من، اول خواستیم صدرا رو بزنیم و امین رو جذب کنیم یا برعکس، که من تو لحظات آخر به عرفان گفتم فری هم می‌تونه این «بیگناه بشناسیم» و این‌هاش نخ باشه، و عرفان گفت خودشه و درجا فرستاد برای امیر و دیدیم که جذب شده :دی

دیگه فکر کنم همین، اگه چیزی درباره‌ی اتفاقات بازی یادم اومد اضافه می‌کنم. بعد از جذب فری هم زیاد یادم نمی‌آد چیکار کردیم بچه‌ها باید توضیح بدن خودشون :دی

درباره‌ی تحلیل بازیکنان هم این توضیح رو بدم که من اتفاقات فاز سرعتی رو اونقدر با دقت دنبال نکردم و زیاد ایده‌ای ندارم کی چطوری چی‌کار کرده :دی درمورد کلیت بازی نظر می‌دم.

عرفان به نظرم خیلی خوب بازی کرد و بعد از حذف من و چاوش تمام تلاشش رو کرد که ورق رو برگردونه و هر دوز و کلک ممکن رو بزنه. توی فازهای آخرش هم بیشتر برای فان و به هم ریختن بازی بازی می‌کرد که خب با دیدنش از پشت پرده حسابی لذت بردم :دی ایرادی هم اگه به پست شروعش وارده بخشیش تقصیر من هم هست، چون تو گروه فرستاد که چک کنیم و من گفتم اوکیه و فکر نمی‌کردم اون قضیه‌ی ستون اونجوری درگیرش کنه. به نظرم تنها چیزی که توی بازیش کم داشت خصوصا تا قبل از اعدام من، اعتمادبه‌نفس بود. خیلی محکم‌تر می‌تونست جلوی امین وایسه و زیادی مهربون و خونسرد بود. توی بیگناهیش هم اینجوری نیست اصلا. چاوش خب زیاد فرصت ظهور نداشت این دور و زود زدنش. بازیش در اون مدت محدود به نظرم از چیزی که خودش می‌گه بهتر بود و بیشتر بدشانس بود که محمدحسینی که به تنها نقطه ضعف این دورش حساس شده بود پلیس بود :دی محمدامین هم من معتقدم بازیش خیلی خوب بود منتهی اشتباهات و گاف‌هاش کار دستش داد. ولی کلیت بازیش چه قبل از اعدام من و چه بعد از اعدام من خیلی خوب بود و پست‌های خیلی خوبی می‌داد و تمام تلاشش رو کرد که ورق رو برگردونه که نشد. دقت و حواسش کم بود که باید روش کار کنه.

از بین بچه‌های فرقه، ترسا که فوق‌العاده بود و خیلی عالی و هشیار بازی کرد و فضای بازی رو به نفع خودش برگردوند و به نظرم بهترین گناهکار بود. امین هم مثل همیشه بازی خوبی داشت و همین که تونست از بحران «کسایی که به آرش اولویت آخر دادن :دی» جون سالم به در ببره خودش خیلی جای تحسین داره. از نظر استراتژی به نظرم بهتر از ما نبودن ولی از نظر بازی فردی چرا. محمدرضا هم خب خیلی زود تبدیل به سیبل رای شد و فشار روش زیاد بود ولی به نظرم خیلی خوب تونست از وجود نقش قربانی توی لیست نقش‌ها استفاده کنه و هوشمندانه خودش رو تا جای خوبی توی بازی نگه داشت. در کل مستحق برد بودن و تبریک بهشون :دی

توی فرعی‌ها، پویا که بازی چشم‌گیر و بی‌نظیری داشت و ایده‌ی اینکه بخواد خودش رو وکیل جا بزنه به شدت جالب بود و توش کاملا موفق بود. به نظرم حتی اگه مهدی از قابلیتش استفاده نمی‌کرد باز هم پویا در یک نقطه بالاخره اعدام می‌شد، چه به عنوان وکیل و چه به عنوان مافیا/فرقه. واسه ما هم وکیلی بود که حضورش تو بازی بهمون قوت قلب می‌داد دستش درد نکنه :))
عماد جلاد خیلی خوب و تمیز بازی کرد، هرچند شرایط بازی درهرصورت به نفع نقش جلاد بود و گزینه‌های اعدام محدود بودن اما خب کاملا تمیز و بیگناه بازی کرد و آفرین داره.
هادی نقشش رو عالی و جذاب بازی کرد و البته توی بردنش خوش‌شانس بود که مبارکش باشه :دی
رضا هم به نظرم تا جایی که بود بازیش خیلی خوب و منطقی بود و البته رای‌هاش عجیب بود تا جایی که یادمه و نمی‌دونم استراتژيش برای برد چجوری بوده.
ستون پنجم رو هم فرعی حساب می‌کنم و همین‌جا می‌نویسم :دی فری به نظرم ایده‌هاش برای جذب شدن نکست لول بود و واقعا جذاب بود، هرچند می‌تونست سبک بازیش رو جوری تغییر بده که در عین نخ دادن بیگناه‌تر هم بنمایونه و احتمال موندن تا آخر بازیش رو بیشتر کنه که خب در عوض این کار رو با رای دادن به من انجام داد ولی خوشبختانه یا متاسفانه، توی بازی‌های ما یک رای برای بیگناه نشون دادن خودت کافی نیست. اما همین که هیچ‌کس به ستون بودنش شک نداشت و در عین حال جذب هم شد نشون می‌ده نقشش رو درست بازی کرده.
درمورد مهسا هم به نظرم نقش ستون‌ پنجم مناسب این فاز از بازیش نبود، نمی‌دونم واقعا تا چه حد قصد داشته بیگناه بازی کنه و جذب نشه اما حداقلش به نظرم در ناخوداگاهش تاثیر گذاشته بود و تحت فشار قرارش داده بود و نتونسته بود بازی بیگناهی همیشگیش رو انجام بده. شاید اگه با نقشش صلح می‌کرد می‌تونست عملکرد بهتری داشته باشه.


از بین بیگناهان، مهدی شهردار رو عالی بازی کرد و به نظرم باید همین سبک رو ادامه بده. آها یه چیزی هم بگم. من اصلا طومارهای مهدی و پویا رو نمی‌خوندم با اجازه‌تون :)) ولی واسه تصمیمش سر بیرون انداختن پویا به نظرم خرده‌ای بهش وارد نیست و به نظرم از دیدگاه یک بیگناه، این کار به احتمال گناهکار بودن پویا می‌ارزیده. صرفا بدترین اتفاق براش افتاد که خب پویا اونقدر خوب بازی کرده بود که حدس جوکر بودنش راحت نبود.
محمدحسین بازی خیلی خوبی داشت و خیلی خوب بیگناه‌ها رو شناخت و چاوش رو هم خوب پرسید. نمی‌دونم چرا محمدرضا رو نپرسید ولی به نظرم باید می‌پرسید :دی درمورد دفاعش از محمدامین هم به نظرم اگه واقعا یک بیگناه حس کنه که روی یک بیگناه جو ایجاد شده و داره پوش می‌شه، این حرکت که بیای ازش دفاع کنی حرکت درستیه. شاید اینجا بتونیم کردیتش رو به محمدامین هم بدیم که تونست حداقل یک بیگناه رو فریب بده با پست‌هاش :دی
رامتین به نظرم بازیش عالی بود و نمی‌دونم توی فازهای سرعتی چه اتفاقی افتاده اما تا قبل از اون بازی به شدت منطقی و فعال و بیگناهی داشت و شاید بیگناه‌ترین بازیکن بازی بود، صرفا تنها ایرادی که می‌تونم ازش بگیرم این بود که زود به ترسا اعتماد کرد و سفیدش کرد و چوبش هم خورد.
یاسین توی نیمه‌ی اول بازی خیلی خوب بود و کاملا بیگناه بود اما توی فاز های ۵-۶ اینا به نظرم بازیش تا حدی رندانه و گناهکار شد :دی شایدم چون صرفا حرفاش شبیه دوری شد که هم‌تیمی بودیم اینجوری حس کردم. اما تیرش به فری فوق‌العاده بود و احسنت داره :دی
امین خلفی به نظرم بازیش خیلی خوب بود و اگه سناتور نمی‌زد تا آخرای بازی پیش می‌رفت و اگه جذب نمی‌شد می‌تونست بازی رو به نفع بیگناهان تموم کنه. ما رو هم به هر نحو، خیلی خوب فهمید و سر سناتور هم بدشانس بود. تیرش زود بود ولی منم اگه بودم می‌زدم :دی
صدرا بازی محکم و نترسی داشت که کاملا ازش بیگناهی می‌بارید و واقعا صدرایی که جدی بازی می‌کنه برای من یکی از جذاب‌ترین بازیکن‌هاست :دی امیدوارم زودتر برگرده و بازی کنه باهامون.
سعید هم به نظرم بیگناه خیلی خوبی بود و تقریبا بیگناهیش مشخص بود و موجب شد که بزنیمش :دی تشخیص‌هاش هم خوب بود تا جایی که یادم می‌آد و کلا بیگناه بهتریه اما سبک بازیش جوریه که گناهکار رو هم می‌تونه خوب بازی کنه اگه وقت بذاره.
کلا بیگناهای این بازی خیلی خوب بودن و تا حد خیلی خوبی هشیار و آگاه بودن نسبت به شرایط بازی و مستحق برد هم بودند به نظر من.

و دست اخر هم برسیم به اصل ماجرا ینی گاد. از امیر ممنونم که این دور به یاد موندنی رو رقم زد و این همه وقت و حوصله و انرژی گذاشت براش. داستان که عالیه و بی‌صبرانه منتظر قسمت‌های بعد و فصل‌های بعدشم. در مورد بالانس و اجرای بازی و ... هم توی بازی زیاد اذیتش کردیم اما به نظرم درنهایت مشکل اونقدر حادی نداشت. چیزهایی که زیاد باب میل من نبود مهماش یکی تعداد زیاد فرعی‌ها بود و دیگری قدرت کم گناهکارها در فاز شب و فرسایشی شدن بازی. از نظر بالانسی هم بازی بالانس بود به نظرم. یه چیزی هم که این دور فهمیدم دوست ندارم این مدل رایگیری blind هست که به نظرم زیادی غیرقابل پیش‌بینیه. در مقابل ایده‌هایی که وارد بازی کرد به نظرم عالی بود و چه فرقه‌ی جدید چه نقش‌های جدیدی که اورد همه جذاب بودن. ایده‌ی رای چندگانه هم به نظرم جوابه و جذابه :دی خسته نباشه بابت این دور و ازش ممنونم بابت تمام ادوار به‌یاد موندنی و جذابی که برامون رقم زده و امیدوارم این بازنشستگیش از گادی باعث نشه توی جمعمون کمرنگ بشه.

دیگه فکر کنم همین‌ها، ممنون که خوندین، کم بودن و خلاصه بودن تحلیلم رو به بزرگی خودتون ببخشید، به امید دیدار تا دور بعد :دی
 
Wooden
نوشته‌ها
255
پسندها
132
امتیازها
145
مدال‌ها
19
در نقش نگُنجد...

joker_urps.jpg

پویا

مطمئن نیستم ولی شاید بشه گفت عجیب ترین حس در مورد همبازی شدن با پویا داخل این جمع برای من اتفاق افتاده. سابقه دوستی چندساله، در کنار اینکه خودش من رو به این جمع آورد و یادگرفتن بازی رو بسیار مدیونش هستم، باعث میشد بلحاظ روانی اصلاً نتونم هیچوقت خودم رو در سطحی برابر با پویا قرار بدم و حتی اینقدر این مسئله برام ناشناخته بود، که داخل بازی در نوع مواجهه با پویا دچار اختلال شدیدی شده بودم. این مسئله وقتی کنار بازی تمیز و بدون نقص اش قرار میگرفت، باعث میشد من حتی نتونم شک هایی که بهش داشتم رو در قالب زبان جاری کنم چون بنظرم در مورد پویا اون دلایل اصلاً فاقد اعتبار بود و اتهام محسوب نمیشد. تا چند فاز من فقط در حیرت این بازی تمیز بودم، و اینکه چرا نمیشه با وجود اینکه حس منفی بهش دارم و شبیه وکیل بازی کرده، هیچ ایرادی توی بازیش پیدا کنم. میشه گفت تازه از اوایل فازی که از بازی خارج شد سعی کردم این مواجهه سخت رو تمرین کنم، و اگر داخل بازی میموند هم احتمالاً برام سنگین تموم میشد. همون دفعات محدود هم مادام این حس رو داشتم که پویا به راحتی میتونه من رو گیر بندازه و سر همین به شدت محافظه کار بودم. جالب اینجاست که بیگناه هم بودم و قاعدتاً نباید چنین میشد، ولی مطمئن بودم اگر اراده کنه، در لحظه میتونه من رو گناهکار کنه.

در مورد بازی پویا از سکانس خاص خروجش از بازی و حس عجیبی که بازی رو فراگرفت، سخن بسیار به میان رفت. من سعی میکنم از جنبه متفاوتی به قضیه بپردازم. پویا با وجود 4 فاز بازی، موثرترین بازیکن در این دور بود چون به عقیده من روح بازی رو در مدت کوتاهی بصورت تمام و کمال تسخیر کرد. گاد هیچ ضمانتی مبنی بر وجود نقش "وکیل مدافع شیطان" قرار نداده بود، ولی امکان نداره هر نقشی که داخل این بازی داشتید ذهن شما درگیر حضور این نقش در بازی نشده باشه. مسئله بعدی اینکه اگر فرقه نبوده باشید، و به خصوص اگر بیگناه بوده باشید، متوجه میشید که چقدر در طول بازی مسئله نقش "قربانی" و فکر بهش ذهن شما رو فرسوده کرده. چرا؟ چی شد که این دو نقش اینقدر روی مغز رژه میرفت در حالی که یکی اصلاً معلوم نبود داخل بازی باشه، و دومی اصلاً بخاطر ضریب پایین احتمال جذب شاید نیازی به اعدام شدن نداشت؟

پویا وارد بازی شد. ورودی بس سهمگین هم بود. وقتی دوباره یاد زمانبندی و درونمایه اون پست می افتم، هنوز هم راهی برای مواجهه به ذهنم نمیرسه و شبیه شوک بود برای من شخصاً. لحن پست و درونمایه حس خوبی نداره، و گویی نویسنده هیچ مشکلی هم با القای حس بد به مخاطب نداشته، حالا اگر جرئت دارید بیاید جلو. از اون مهم تر، چیزی رو داخل حدس بالانس اش نوشته که معتقدم کلید شروع وسواس بیمارگونه بازی و بیش از همه خود من نسبت به نقش "قربانی" بود! نه تنها با قدرت اعتقاد داره فرقه داخل بازی هست، بلکه اعتقاد داره دو نقش قربانی در بازی وجود داره و اُستاد اعظم بصورت همزمان قربانی هم هست. کمی بعد خیلی صریح و هجومی، نقش قربانی رو به مهدی نسبت میده، که فارغ از نتایج بحثشون که اتفاقاً بنظرم مهدی رو سفیدتر کرد، این وسواس نسبت به نقش قربانی رو در بازی تشدید میکنه. قالب پست اول پویا، اولین چیزی به ذهن فرد میرسونه نقش وکیل هست. بنظرم با همون پست اول پویا، بازی در ناخودآگاهش پذیرفت که وکیل قطعاً داخل بازی وجود داره، و قربانی هم نقش بسیار خطرناکیست.

حالا یه مقداری بریم جلوتر حوالی فاز 3 یا 4 فکر کنم. پویا داخل یک پست احتمال جذب توسط فرقه رو بررسی میکنه، که بررسی دقیقی هست و ثابت میکنه که احتمال جذب بسیار پایینه و قاعدتاً نقش قربانی اونقدر خطرناک نیست. چه اتفاقی در ادامه تا پایان بازی رخ داد؟ نگرانی نسبت به این نقش کم شد؟ جواب منفیست. چرا؟ مدلی که در شروع بازی، روان بازی توسط پویا تسخیر شد در حدی بود که دیگه حتی اگر خودش هم بصورت عامدانه/غیرعامدانه سعی میکرد تلطیف اش کنه، فایده ای نداشت. و جالبه این بازی با اذهان رو تا آخرین نفس ادامه داد :)) یعنی فارغ از اینکه اصلاً اعتقاد داشت محمدامین قربانی هست یا نه، فازی که پویا از بازی خارج شد محمدامین رو پایین تر از خودش قرار داد و در دفاعیه هم نوشت که دوست خوبم احتمالاً قربانیه حواستون باشه.

حالا نکته چه بود؟ قاعدتاً وقتی نقشی مثل جوکر از بازی خارج میشه، فرضیه هایی که در بازی ایجاد کرده دیگه خیلی سندیتی نداره یا لااقل میشه ساده تر بهشون نگاه کرد و به نتایجی رسید. ولی پویا در طول 4 فاز مُعادلاتی رو در بازی کاشت، که نه تنها تا پایان بازی، بلکه تا بی نهایت بی پاسخ موند. معادلاتی که اعتقاد دارم با وجود عدم حضورش در ادامه بازی، بخاطر تاثیر روی روح جمعی بازی، تا پایان اثر پروانه ای روی همه اتفاقات بازی گذاشت و نهایتاً هم در حالت مبهم باقی موند. جوکر هیچ ردی از خودش به جا نگذاشت، و ما هیچوقت متوجه نشدیم در فکر خودش لااقل گناهکار بود یا بیگناه. پویا جوکر لجر رو ترجیح میده ولی برای اینکه اینجا هم اذیتش کرده باشم، جوکر فینیکس که خودم بیشتر دوستش دارم رو تقدیمش میکنم :دی به هدفت در پست اول رسیدی، چون بازیت "آموزشی" بود.
 
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
399
پسندها
118
امتیازها
405
مدال‌ها
27
سلام سلام.


امیدوارم که خوب و سالم باشید.


دیدم بقیه راجع به خودشون صحبت کردم. منم یکم حرف بزنم راجع به خودم. :دی


من خب بازی‌م به نظرم سه‌تا ورژن داشته:


اول: دور اولی که بازی کردم، تا قبل از دور دیکتاتورم. تازه‌کار بودم و پر انرژی اما کم‌تجربه. دیده هم نمی‌شدم زیاد. بعد از اون ورژن دومم شروع شد. که با دور جادوگر خبیثم به اوجش رسید و به نظرم بهترین بازی گناهکاریم بوده. تحسین‌ و این‌ها زیاد شدم در این برهه و خیلی هم استانداردهای بازیم بالا بود. این خطاب مسی که از پویا به من شد، مربوط به این ورژن بود. آخرین بازی در این ورژن دور قاتل تک‌نفرم در همین سایته.
من یک مدت مدیدی بازی نمی‌کردم. دلیلش هم این بود که احساس می‌کردم خوبم، بازیم زیبا و بی‌نقصه (راجع به این اولین بار توسط محمدامین نقد شدم در همین دوری که قاتل بودم) اما یک مشکل داره. نمی‌بره. یادم میاد که با پویا صحبت می‌کردم و به‌ش می‌گفتم من اصلا یادم نمیاد بازی‌ای که بردم رو. و می‌دونستم هم که این مربوط به شانس نیست؛ و یک ایراد ساختاری در بازیم وجود داره. تو می‌تونی با بدشانسی یک یا چند بازی رو ببازی. اما نمی‌تونی با بدشانسی اکثر بازی‌هایی که بهترین بازیکن اون بازی شدی رو ببازی. زیبایی و بردن چیزهای متضادی نیستن که بگی چون این رو دارم، پس اون رو دارم از دست می‌دم. و این قطعا یک ایراد درون ذات بازی من بود.
وقتی به بازی‌هایی که در این ورژن هنوز یادمه فکر می‌کنم، یعنی دور جادوگر، پدرخوانده، دیکتاتور و سامورایی، در خودم یک میل شدید به بروز دادن همه‌ی ایده‌ها و افکارم می‌بینم. ایده‌های خوب، خبیثانه و گاهی بد. و بعد هم تلاش زیاد برای بی‌نقص بودن. وقتی من در دور قبلی در تحلیل عرفان راجع به کمال‌گرایی حرف می‌زنم، به من اعتماد کنید که می‌دونم دارم راجع به چی حرف می‌زنم.
مشکل کجا بود؟ ببینید شما اگر در طبیعت نگاه کنید، هیچ چیز زیبایی نیست که بی‌نقص باشه و حتی انگار بی‌نقصی متضاد با زیبایی و دوامه. برگ‌ها اگر زرد نشن و نریزن طبیعت زیبا نیست. و بخش دیگر این‌که دنیا با مدل‌های بی‌نقص کار نمی‌کنه. همیشه چیزها با یک مدل اولیه شروع شده و نسبت به محیط تغییر کرده. من به محیط، بازیکنان اطرافم و مرحله‌ای که درش قرار داریم، تقریبا اهمیتی نمی‌دادم. و مدل خودم رو بازی می‌کردم.
این شد که من از خر شیطون پایین اومدم؛ یک مدل اولیه ساختم که چیزهایی که به‌شون علاقمند بودم رو داشت. مثل دقت. و بعدا در هر مرحله با توجه به بازیکنانی که در بازی موندن و روح حاکم بر بازی تغییر می‌دادم. درواقع طبیعی‌تر بازی می‌کردم و بازیم نسبت به محیط اثر پذیر شد. شروع این ورژن در دور هشتم بود. هدف اصلی‌م هم این بود که در هر برهه، به سمت نزدیک‌ترین مسیر به برد حرکت کنم و با توجه به چنین هدفی فکر کنم. در تمام نقش‌های مختلفی که می‌تونم.


امیر قبل از دور دوازدهم با من راجع به دور سیزدهم صحبت کرده بود و من هم گفته بودم هستم. من هیچ‌وقت از گادها نخواستم که نقش خاصی به من بدن و اصولا هر نقشی که به‌م دادن رو بازی کردم. (شاید فقط یکی دوتا نقش باشه که ازشون خوشم نمیاد که خوش‌بختانه هیچ گادی هم پیشنهادش نداده کلا) اما این دور دوست داشتم که امیر فرقه رو بیاره و به من فرقه بده. منتها خب چیزی به‌ش نگفتم. تا این‌که خود امیر به‌م پیام داد که فرقه‌ای و یک فرقه‌ای که خودت به‌ش علاقه‌داری اما باگ‌های فرقه‌ی قبلی رو نداشته باشه، بنویس و بیار به‌م بده. منم خب چیزی که می‌خواستم رو گرفتم ازش و فرقه‌ای که دوست داشتم رو هم به‌ش دادم و بازی شروع شد.


تیم ما از تمام جهات کامل بود. محمدرضا سخت اعدام می‌شد و سبک بازی‌ش هم کاملا مناسب فرقه‌ست: مختصر، مفید، آسیب‌زا و در گوشه. ترسا هم از همون ابتدا انگیزه وحشتناکی داشت و هم‌زمان کم‌سن‌ترین و با استعدادترین بازیکن مافیاست. می‌فهمه چی می‌گی و در استراتژی و طراحی ایده هم خوبه. هر دو هم در بازی بی‌حاشیه هستن و حس کلی بازی به‌شون مثبته معمولا. چون کمتر با بازی‌های قبلی‌شون مقایسه می‌شن. تیم فرقه‌ی این دور همه‌چیز داشت و می‌تونست به راحتی مخفی باشه.


ایده‌ی من برای بازی این بود که با چند نفر خاص، که ترجیحا فرعی و یکی‌شون مافیاست درگیر بشم و زیاد کثافت‌کاری نکنم. چون به نظرم این وظیفه رو مافیا بر عهده داشت که اگر می‌خواد ببره بی‌گناه اعدام کنه. مهسا هم برای همین از یک‌جایی به بعد حملاتم به‌ش رو شل کردم. چون احساس می‌کردم مافیا باید ادامه‌ش بده (که داد) و توی ذهنم رای فاز اولم هم می‌تونست بعدا من رو از فرقه و هم در آینده‌ی نزدیک از مافیا مبرا کنه.


منتها بازی اون‌طور که من می‌خواستم پیش نرفت. مافیا دونفر از اعضاشون رو پشت‌سر هم از دست دادن. من به خاطر رای آخر به آرش تحت فشار قرار گرفتم و محمدامین هم به خاطر سوتی‌ش فهمیدم مافیاست. عرفان رو هم که از اول بازی به عنوان اون یک مافیایی که باید باهاش درگیر می‌بودم داشتم و حس کردم مافیا دیگه اگر بخواد هم توان لازم رو نداره که کثافت‌کاری کنه و بی‌گناه اعدام کنه. سر همین درواقع استراتژی قبلی من جوابگو نبود. و من ذهنم درگیر این بود که باید چی‌کار کرد. این هم‌زمان شد با بیماری من و بی‌راه نیست اگر بگم اون تب بیشترین کمک رو به من کرد. در اون برهه فکرهای جالبی به ذهنم می‌رسید و عملا ایده‌های بازیم از اون‌جا اومدن.


من بلافاصله بعد از برگشتن از تب، یک پستی دادم که به نظرم مهم‌ترین و بهترین پستم در بازی بود. توی این پست در باره‌ی مافیا و وکیل و صحبت کردم. بعدش در باره‌ی فرقه و این‌که نباید الان فرقه اعدام کنیم به خاطر قربانی و بعد حمله به محمدحسین و در آخر درصدها. هر کدوم از بخش‌های این پستم به صورت جداگانه در مراحل مختلفی از بازی کاری که می‌خواستم و بیشتر از چیزی که تو ذهنم بود رو انجام داد و تقریبا هیچی‌ش هدر نشد. :)) حین بازی امیر گفت جز بخش حمله به محمدحسین بقیه‌ش بی‌خود بود و پویا هم انتقادات شدید به درصدها داشتو اما اگر برگردم یک واو ازش رو تغییر نمی‌دم و به نظرم همه‌ش هم درست بود. ایراداتی که به درصدها گرفته می‌شه مثل همون افکاریه که من در ورژن دوم داشتم. نگاه به چیزها به صورت انتزاعی. که برنده هم نیست چنین چیزی. اگر مثلا مهدی تو بازی بود، من پست دیگری می‌دادم. اما در اون برهه و با بازیکنانی که در بازی بودن و حالت بازی‌شون، اون درصدها بهترین چیز بود از نظرم.


شانس در این بازی دخیل بود. مثلا اشتباه مافیا در رای به هادی به جای محمدرضا (البته چیزی که چاوش برای ترسا گفت صحیح نبود چون همه‌ی اعضا مافیا هم رای اول به ترسا می‌دادن، ترسا اعدام نمی‌شد.) یک شانسی بود که برای فرقه بود یا نوع بیرون رفتن مهدی هم همین‌طور. یا حتی وقتی دوتا ستون پنجم در بازی وجود داره، یعنی برای اندک جذب‌های فرقه تله هم زیاد وجود داره و از این نظر می‌شد یک دفعه کل تیم بترکه. منتها من به اون واژه‌ی سرندیپیتی اعتقاد دارم. بی‌گناهان با اعدام آرش و خوردن چاوش در یک شب شانس آوردن؛ مافیا با بیرون رفتن مهدی و پویا به‌جای محمدامین شانس آوردن (به‌جای ۱ نفر شدن ۳تا) و ...
به نظرم فرقه بیشترین استفاده رو از شانس‌های اتفاقی که براش رخ داد کرد.


در مجموع به نظر می‌رسه بعد از این بازی ورژن سوم هم به پایان راهش رسیده. از دور هشتم تا دور سیزدهم پنج برد پیاپی با چهار گروه مختلف رو باعث شد و دیگه چیز بیشتری برای ارائه نداره. این بازی هم پخته‌ترین نوع بازی در این ورژن در این پنج دور گذشته بود؛ شاید دوباره برگردم به ورژن یکم. :دی



----------------------------


گاد

من از هاوس آو کاردز ۱ که مال فکر کنم ۶ سال پیش می‌شه، دیگه نشده بود در بازی‌هایی که امیر گادشون هست بازی کنم. و اتفاقا هاوس دور به یادماندنی‌ای برای من بود. و دلم تنگ شده بود برای اون فضا. بازی‌های امیر من رو یاد آرنوفسکی در سینما می‌اندازه (مرثیه‌ای بر یک رویا)؛ نقش‌های متنوع مثل کات‌های زیاد در فیلم هستن و داستان‌هاش هم نقش موسیقی متن رو ایفا می‌کنه. در نهایت هم مثل هر داستان خوبی در آخرین لحظات به بیشترین هیجان ممکن می‌رسه.
ایده‌هاش در این دور هم درست بودن و در مجموع کاملا از همه‌چیز بازی خوش‌حالم. گاد بودن بسیار بیشتر از بازی کردن آدم رو خسته می‌کنه (باور کنید که می‌دونم چی می‌گم. :دی) و اساسا بعد از دور دوازده کاری که گادها می‌کنن برام مهم‌تر شده و بیشترین ارزشش رو درک می‌کنم. دنیایی که امیر می‌خواست بسازه رو به نظرم کاملا درش موفق بود و آفرین.
شاید تنها چیزی که در بازی با فلسفه‌ی شخص من نمی‌خوند این بود که شب که عرصه‌ی عمل گناهکارهاست (مخصوصا در بازی‌ای که قراره روز باشه و برای گناهکارها سخت‌تره) خیلی بر ضد گناهکارها شد. در شب سه گناهکار و دو بی‌گناه کشته شدن که یکی از بی‌گناه‌ها هم اشتباه خودش بوده. یعنی شب به نفع بی‌گناهان بوده تا گناهکاران. این به نظرم شاید اگر کارآگاه خصوصی در بازی نبود، بهتر بود.
در مجموع ایول. کارت رو کردی امیر و به نظرم با سری هاوس و این دور امضای خودت رو هم ساختی. این مهم‌ترین چیزه.



فرقه

در مورد کلیت تیم‌مون توضیح دادم و فقط به اشخاص می‌پردازم.


ترسا: ترسا در کنار صدرا به نظرم آینده‌های مافیای ما هستن و با استعدادترین‌ها. ترسا سخت اعدام می‌شه، بسیار در دادن حس خوب توانمنده و اخیرا من ایده‌پردازی‌های بسیار خلاقانه و ذهن استراتژیک هم ازش دیدم. در بازی بسیار جنگنده‌ست و به نظرم آخرین کسی‌ـه که Give Up می‌کنه (قبلا عرفان بود این) نقشی هم که داشت سخت‌ترین نقش بازی برای بازی کردن بود. قربانی تروریستیه که باید اعدامش رو خودش انتخاب کنه زمانش رو و دیر هم اعدام نشه. بازی کردن در این نقش (که مورد علاقه‌م هم هست) نیاز به دید جامع به بازی، در خدمت تیم بودن و استراتژی درست داره. که همه‌ی جملاتی که گفتم منجر به ایجاد یک فشار بسیار زیاد هم روی اونی می‌شه که داره بازیش می‌کنه (بر عکس مثلا دلقک یا جوکر که هیچ فشاری نداره) و به نظرم ترسا خیلی سخت‌جون بود برای این نقش. اتفاقات هم دست به دست هم داد که نیاز به اعدامش نباشه و از این نظر خیلی زیاد به تیم فرقه کمک کرد و باعث برد شد.
من فکر می‌کنم ترسا خیلی زیاد روی عالی بودن تمرکز کرده و با این‌که عالیه اما این آسیبه. این عالی بودن باعث شده ترسا خودش رو فقط یک مغز ببینه و اصولا نسبت به احساسات در بازی گارد داشته باشه. تو باید یک بازیکن و انسان کامل بشی. در یک انسان بسیار دقیق یا بسیار خلاق. باید همه بشی و نه این‌که فقط یکی بشی.
نکته‌ی بعدی هم به نظرم همیشه دو بار فکر کن. یک بار به قشنگی و هیجان‌انگیز بودن ایده و بار دوم به درصد موفقیتش. دفعه‌ی دوم یک صافی‌ـه که بهترین ایده‌هات ازش میان بیرون.


محمدرضا: تحلیل‌هایی که راجع به محمدرضا خوندم واقعا ناامید کننده‌ست. محمدرضا سخت‌ترین خدمت رو به تیم فرقه کرد. درگیر نگه داشتن بازی و در عین حال اعدام نشدن. اگر محمدرضا هر زمان قبل از فاز سرعتی اعدام می‌شد، بسیار اوضاع برای فرقه تغییر می‌کرد و سخت می‌شد. مسیر بازی تغییر می‌کرد اصلا. محمدرضا خوب شروع نکرد، چون نبود و وقتش هم کم بود. منتها تا لحظه‌ی آخر ناامید نشد و تک‌تک پست‌هاش و دفاعیه‌هاش هم در جهت تیم و کمک به تیم بود. نمره‌های پایینی که به محمدرضا داده می‌شه باید به خود کسانی داده بشه که اعدامش نکردن. فراموش نکنیم محمدرضا بی‌گناه نبوده که با نبودنش به بی‌گناهان آسیب بزنه. گناهکار بوده و مجموع رای‌ها، پست‌ها و کارهایی که کرده در جهت تیم گناهکاری‌ش بوده. من می‌دیدم محمدرضا چه درگیری‌هایی داره و با این‌حال از چهارتا دفاعیه رد می‌شه و در بازی‌ای که همه سیاهش می‌دوننادامه می‌ده. گیرهایی هم که به رامتین می‌داد منطقی بودن. صرفا به نظرم آدمی که برای گیر دادن انتخاب کرده بود خیلی سفید بود. و خودش خیلی سیاه. وقتی در بازی حس منفی به‌ت شدیده نباید بری سراغ مثبت‌ترین فرد بازی. فقط باعث مثبت‌تر شدن اون می‌شی. باید بری سراغ کسانی که خاکستری هستن. این‌جا به نظرم محمدرضا در دو فاز پایانی اشتباه کرد. و شاید حتی می‌تونست اون فاز سرعتی هم اعدام نشه. امیدوارم بزودی زود وقتش بهتر بشه و محمدرضای کاملا حاضر در بازی رو ببینیم.



----------------------------



مافیا:

منم به نظرم مافیا اون‌طور که از بیرون به نظر می‌رسه بد نبودن. مخصوصا آرش و چاوش. درسته که حس‌ عمومی به چاوش یکم منفی شده بود ولی به نظرم این خیلی ساده‌ نگاه کردن به دینامیک بازیه که بگیم اگر تیر نمی‌خورد تو بازی سریع اعدام می‌شد. چون موندن این دو، کارهایی که می‌تونستن بکنن و احیانا جذب زودتر فری (با نوع بازیش) تقریبا شانس بی‌گناهان رو برای برد بسیار کاهش می‌داد. استراتژی تیمی هم که گفتن (دفاع از هم) به نظرم درست بود. تنها جایی که به نظرم اشتباه تیمی اتفاق افتاده همون شب اعدام آرشه. که اصلا من سر این داشتم به هادی می‌تاختم، که چرا مافیا رای‌هاشون رو به تو دادن و به محمدرضا نه. اشتباه دیگه هم به نظرم این بود که زودتر نیومدن اون حسی که راجع به قربانی توسط فرقه درست شده بود رو خنثی کنن. اصلا یک بخشی از این‌که پشت هم بازی فقط دنبال مافیا می‌گشت این بود که ترس از قربانی داشتن. و عرفان خیلی دیر اومد اشاره کرد (که نوع اشاره‌ش هم کافی نبود)


آرش: آرش به نظرم بهترین بازیکن مافیا بود و خوش‌شانسی واقعی همه که این‌قدر زود از بازی خارج شد. اول این‌که من بر خلاف خودش فکر نمی‌کنم نقش مزدور مناسبش بود. و بازی‌ش رو هم به شکل منفی تحت تاثیر قرار داده بود. اما در متن خود بازی، ایراداتش به دیگران درست و دقیق بود. نحوه‌ی مطرح کردن اتهامش به ترسا اشتباه بود. چون حالاتی که مطرحشون کرده بود هیچ‌کدوم به ترسا نمی‌خورد و چون ترسا هیچ‌کدوم نبود و می‌تونست دفاع کنه و برش گردونه. و حتی بخشی از حمله‌ش به ترسا متن دفاع ترسا شد. باید از زاویه‌ی ذهن بی‌گناه و گناهکار به صورت عام مطرحش می‌کرد. چون منم معتقد نیستم که اون اتفاقی بود و اون نح کلفت ترسا از ذهنی میومد که بسیار درگیر وکیل و پیدا کردنش و رابطه‌ش با گناهکارانه. که این از ذهن بی‌گناه نمیاد بیرون. اون‌جایی که با محمدحسین سر بی‌گناه و گناهکاران کاملا بر عکس هم شدن، من با این‌که بدم نمیومد فشار علیه محمدحسین ایجاد بشه اما دیدم هیچ‌جای دفاعی نیست برای آرش. چون اون افراد از نظر کلیت بازی هم احتمال گناهکاری‌شون پایین بود. به نظرم آرش باید به تصویر بزرگ بازی هم بیشتر نگاه کنه. در کنار جزئیاتی که درشون عالی و بیشتر از عالیه.


محمدامین: واقعا بازی محمدامین برای من تکان‌دهنده‌ست. بعد از اون بازی‌ها در دوران یازدهم و دوازدهم؛ بازی محمدامین شکل سینوسی داره و هنوز به ثبات نرسیده. برای کسی که در دور پنجم در فازهای سرعتی این‌طوری می‌تونه متمرکز و با دقت بازی کنه، به نظرم نوع پست‌ها در فاز چهارم این بازی، دفاعیه و فاز پنجم تکان‌دهنده‌ست. من محمدامین و آرش رو توی ذهنم مثبت داشتم. به خاطر نوع شروع‌شون و بحث‌هاشون. نوع ورود محمدامین به بحث‌ها واقعا عالی بود. اما در ابتدای فاز چهارم محمدامین به یک‌باره برام مافیای قطعی شد. برای بازی هم شد. (جز محمدحسین البته. :دی) به نظرم محمدامین نیاز به وارد کردن نظم و انضباط در بازیش داره. هوش، دقت و سیاستش بسیار خوبه. اما هیجانش رو باید کنترل کنه و پست‌هاش رو قبل از ارسال بخونه. من فکر نمی‌کنم محمدامین اون بازیکنی باشه که در دور دوازدهم گفتم (دفاعیه اومدنش با پست زیاد اون هم با نقش سناتور واقعا هیچ توجیهی نداره)، ولی اونی هم نیست که در این دور دیدم. محمدامین همون نمودار سینوسی هست که اگر روز خوبش باشه می‌ترکونه و اگر نباشه باز هم می‌ترکونه، اما خودش رو. :دی حالت وسط نداره.


چاوش: چاوش بازی رو پنج برابر سخت‌تر از بقیه شروع می‌کنه. به دلیل مقایسه‌های وحشتناکی که با خودش می‌شه. وقتی فقط به این دلیل که شکل دور قبلی نیست، به‌ش تیر می‌زنن، چی‌کار می‌تونه کنه؟ :دی دلیلش هم همون چیزیه که خود چاوش و محمدحسین گفتن. در گناهکاری پازل‌های زیادی برای حل کردن نیست. از نقش پازل حل کن، سوئیچ می‌کنی به نقش پازل طرح کن. و این‌جا سخته که خودت رو همچنان جست‌وچوگر نشون بدی. من فکر می‌کنم یک راه برای خلاصی از این مقایسه‌ها اینه‌که چاوش هر دور رو (حداقل تا پنج شش دور) یک‌‌جور متفاوت و عجیب شروع کنه. توانایی‌ش رو هم داره که با هر نوع شروعی خودش رو در بازی حفظ کنه و به تیمش کمک کنه. اگر این مقایسه‌ها نبود به نظرم چاوش حداقل به زودی زود از بازی حذف نمی‌شد. اگر نمی‌شد هم مافیا همچنان در بازی قدرتمند بود و اوضاع کاملا متفاوت بود.


عرفان: عرفان به نظرم این دور به علت کمبود وقتی که متوجه شدم، نتونست بازی‌ای که در اندازه‌ش هست رو انجام بده. با این‌حال تا آخرین لحظه ادامه داد و سعی کرد به تیمش کمک کنه. که این به نظرم خوبه. پیشنهادم هم مشابه با مهدیه. به نظرم می‌تونی یک مدت تا وقتی که وقتت آزاد بشه، خودت رو بازیابی کنی. چون احساس می‌کنم زیاد داره اعصابت آسیب می‌بینه در بازی.


فری: دوست عمیق و متفکرم. :دی بین همه‌ی ما که بیشتر با مغزمون و منطق کار می‌کنیم، فری شبیه به هنرمندهاست. بازیش در نقش ستون پنجم شبیه یک اثر هنریه. که باتوجه به چیزی که در ذهن هنرمند بوده، تراشیده و طراحی شده. فری از کسانی بود که من در بازی ورای گناهکاری و بی‌گناهی‌ش نیاز داشتم با خودم همراهش کنم. چون رو در رو شدن باهاش، هزینه داشت. به خاطر نوع موضعی که در بازی می‌گرفت. شما به حمله‌ش به آرش نگاه کنید. اون‌جا که می‌گه تهدید و فلان و کلی توضیح می‌ده راجع به گناهکارها و بعد اسم آرش رو به عنوان مثال میاره. نیشش رو می‌زنه و می‌ره عقب که بقیه ادامه‌ی کارش رو کنن. بازیش تا لحظه‌ی اعدام بدون سوراخ خاصی بود و حتی لحظه‌ای که نخ ستون پنجمش رو هم گرفتم، باز هم اون‌قدر محکم نمی‌دیدمش که برم سمتش. و برای تیر خوردنش من حقیقا امتیاز ویژه‌ای به یاسین می‌دم تا کم کردن چیزی از فری. صرفا به نظرم باید یک‌جایی اثرش رو وقتی تاریخش تموم شد، رها می‌کرد و می‌رفت سراغ چیز جدید. منظورم بعد از جذبه. ستون پنجمی که فری بازی کرد باید بعد از جذب تموم می‌شد و چیز دیگری رو طراحی می‌کرد. مثلا عنکبوت رو. با این هدف که تا ته بازی بره. منتها فری بعد از جذب هم به همون ستون پنجم چسبیده بود و همین نقطه قوت بعد از جذب تبدیل به ضعف شد. چون با ادامه‌ی ستون پنجم حتی اگر یاسین هم نمی‌زد، احتمالا فری گزینه‌ی اعدام بود.



----------------------------


پویا: من با پویا بعد بازی حرف می‌زدم و گفتم جوکر از ۹ یا ۸.۵‌ـه. دلیلش هم اینه‌که فشار خاصی نداره و و بردش هم تقریبا آسونه. و برای این‌طور نقش‌ها، برای من این اهمیت داره که چه‌قدر یک فرد فراتر از نقش بازی می‌کنه. چون جوکر یک پتانسیل زیادی از خلاقیت و امتحان مدل‌های مختلف بازی رو با آزادگی کامل در اختیار شخص می‌ذاره که اگر ازش استفاده نشه و راه نرمال پی گرفته بشه، نمره‌ی منفی هم داره. برای کسی مثل پویا بیشتر حتی. منتها این دوست قدیمی، خودش بیشتر از من این چیزها رو می‌دونه و خواست مفیستوفلس رو بازی کنه (نه وکیل). بخش‌هایی از پست‌هاش بود که می‌رفت رو مخ من (مثل دفاعیه‌ش در همون فاز چهارم) و بهش می‌تاختم، و بعدا به‌م گفت که اون‌ها رو برای من گذاشته بود. چنین نگاه بلندی به بازی و بازیکن‌ها و دقتی که در طراحی تریگرها به خرج داده بود، به نظرم بسیار بسیار وسیع‌تر از نقشی بود که گرفته بود. شاید تنها جایی که من یکم به جوکر بودنش شک کردم جایی بود که به هادی گفت من اعدام نمی‌شم و تا سرعتی و بعدش هم هستم. این‌جا یکم تریگر جوکر رو برای من به صدا در آورد. چون پویا کاملا آگاهه که گفتن این جمله چه‌قدر می‌تونه احساسات بازیکنان رو برای اعدامش تهییج کنه. و وقتی این رو می‌گه یعنی بدش نمیاد اعدام بشه.
نوع سناریوهایی که در مقابل گناهکاران داشت، بسیار درست بود. اگر پویا می‌خواست بی‌گناه بازی کنه به هیچ عنوان اعدام نمی‌شد (همین گناهکار هم بازی می‌کنه به زور ملت به‌ش رای می‌دن) و برای پویای جوکر بهترین نوع بازی همین بازی‌ای بود که کرد. مرض هم زیاد داشت. مغلطه‌ها و مرض‌هایی که داشت خیلی جذاب بود برام و فکر می‌کردم یک‌جایی هم این مرض‌هاش رو روی من خواهد ریخت و برای همین در فاز چهارم خواستم پیش دستی کنم و منم اون‌جا خیلی مرض‌دار بازی کردم در مقابلش.
به طور مثال اون‌جایی که در جواب با مهدی چندتا چیز مطرح کرد با این عنوان که اگر مرض داشتم می‌تونستم این‌ها رو بگم و تهش هم به مهدی گفت به‌ش جواب نده. اون‌جا شیطان رجیم بود. :دی خوش‌حالم که دوست خوبم برد و مهم‌تر از اون امضاش رو ساخت و هم بسیار فراتر از جوکر بازی کرد. موافقم که این ورژنش تموم شده و ورژن بعدی‌ش هم می‌خواد نقش خدا رو بازی کنه. (که به نظرم خیلی بلندپروازانه‌ست دوست عزیزم. :دی) و مشتاقم ببینم چی می‌شه.


هادی: احسنت. :دی به نظر این‌جانب برد حق شما بود و بسیار هم کردیت می‌دم به این نوع برد. برای بی‌گناهان بازی، بی‌گناه بودی و با خفن‌ترین گناهکاران بازی هم درگیر بودی و بسیار کمتر از بقیه در موضع سوال قرار گرفتی. اگر پویا با رای مهدی هم بیرون نمی‌رفت به نظرم نمی‌باختی تو. :دی استراتژی درستی رو هم انتخاب کرد و از این نظر بسیار هوشمندانه بود کارش. من شخصا دلیلی که باهاش درگیر شدم این بود که به منم گیر داد لامصب. :)) همین. بازی مختصر، مفید، در راستای خودت و برنده. احسنت.


رضا: رضا به نظرم یک الگوی تکرار شونده در بازی داره. در شروع خوبه. در ادامه بده. نقطه‌ی جداسازی این‌ها هم رای‌هاش هست. به نظرم رضا باید توجه بیشتری به رای‌هاش و نوع رای‌هاش کنه چون در ادوار اخیر تبدیل شده به پاشنه آشیل بازیش. امیدوارم حال خودش و خانوادش بهتر باشه و یک مافیا رو بدون اتفاقات بد برای خودش به پایان برسونه. دلم برات بازی‌هاش تنگ شده واقعا.


عماد: آقای عماد آفرین بر شما. شما هم رفتی به ورژن جدیدت. اون هم در یک بازی که هر چه خواستی کردی و بردی. استراتژیت در بازی، نوع پست‌ها و جواب‌ها و حتی این‌که هر کسی به‌ت گیر می‌داد سرش داد می‌زدی که «یعنی می‌خوای بگی نفهمیدی بی‌گناهم؟» خیلی باحال و جالب بود. آدم‌ها هم می‌پذیرفتنش. :دی دلیلش هم این بود که خودش رو به شکل بسیار غیرقابل نفوذ و قطعی‌ای بی‌گناه گرفته بود و در تک‌تک کلماتش بروز می‌داد. و بازی هم پذیرفته بود این رو. برای منم بی‌گناه بودی تا آخرین لحظه و هیچ وقت ذهنم سر جلاد بودنت نرفت. این نوع بازی با ناخودآگاه بازی خیلی زیباست. و عماد به درستی انجامش داد. توصیه‌ای هم ندارم حقیقتا. بازیت برای نقشت کامل بود. احسنت. اگر بی‌گناه بودی هم بی‌گناهان می‌بردن.


مهسا: من حقیقتا اول بازی فکر می‌کردم مهسا گناهکاره. اما از یک‌جایی فهمیدم بی‌گناهه منتها باید سعی می‌کردم وسط بازی باشه، چون باید برای ترسا و محمدرضا یک رقیب جدی به‌وجود میومد. وگرنه ما همین روز اول ضربه‌ی سختی می‌خوردیم. مهسا متاسفانه زیاد در بازی نبود و من ناراحت شدم که اعدام شد واقعا. چون بعضی‌ها در بازی‌های ما هستن که نقش بوی خوب کوکی رو دارن. بازی رو دلپذیر می‌کنن به خاطر انرژی و شوق‌شون. در کنار مهسا، آرش و ترسا هم از همین گروه هستن.
 
آخرین ویرایش:
Thomas Shelby
نوشته‌ها
773
پسندها
606
امتیازها
835
مدال‌ها
47
درودی دوباره. این پست در رابطه با تحلیل گاد گرامی و بی‌گناهان عزیز هست. قبلش یه سری موارد جا مانده از قبلُ بگم، توضیحاتی هم در مورد تحلیل و نمره بدم؛ بعدش بریم سر اصل مطلب.


پیش از مقدمه:

در رابطه با پست قبلیم که در مورد بالانس و آینده گادیم و ... بود:

1. من در هر دوری که گاد نیستم، بالانسُ با مفروضات گاد گرامی در همون دور بررسی می‌کنم و شرایطی که خودم برای تعادل در بازی دارم، لحاظ می‌کنم که ببینم چقدر نزدیک بوده. و مسلما به این معنی نیست که خودم هم همین بالانسی که تعادلشُ تایید کردم، ممکنه بچینم. هرکسی ایده‌ها و اصولی داره و من شخصا دادن قدرت به نقشی (اینجا دو نقش: شهردار و سناتور) برای تصمیم‌گیری به جای جمع، اونم وقتی که همون زمان برای تصمیم‌گیری گذاشته شده رو نمی‌پسندم. بنابراین امکان این‌که بنده چنین بالانسی بچینم، موضوعا متنفی هست؛ منتهی بالانس دور فعلیُ بررسی کردم و گفته که شرایط تعادل منُ نقض نکرده اصلا و اون بحث آزادی: هزینه و سود ِ مد نظر گاد هم توش منطقی بوده. ضمنا چون امیر توامان چینش نفراتُ در تعداد لحاظ می‌کنه (برخلاف من که یک بار برهم‌کنش تعدادی نقش‌ها بدون افراد، یک بار فقط برهم‌کنش افراد و نهایتا مجموع اینا رو در نظر می‌گیرم)، ممکنه در برخی ادوار من با تعداد نفراتش مشکل داشته باشم، ولی کلیت بازیُ با چینشی که انجام داده، نامتعادل نبینم؛ که خب در این دور و البته ادوار قبلی، تعدادش هم درست بود به‌نظرم.

2. در رابطه با ایده‌ای که برای گادی دادم، دوستان لطف کردن و نظراتیُ بهم منتقل کردن. اونا که اشتراک داشته را به اختصار پاسخ می‌دم:
- من نگفتم دیگه از تعدد گروه‌های گناه‌کاری استفاده نمی‌کنم یا کلا کار خوبی نیست؛ گفتم تقریبا در ادوار قبلی خصوصا دور 11 به سقف این رسیدم و ترجیح می‌دم نهایتا سالی یک بار استفاده بشه، چون سودش به سختیش و غر و ناله شنیدن و حواشی، نمی‌ارزه.
- در رابطه با این‌که حفاظت گاد از بازیکنا رو اضافه کردم و حفاظتُ به‌طور کامل به خود بازیکنا ندادم: مشخصا هدف من تغییر بازی هست و اینکه فرد اول به خود بازی، تیمش و نمایشش فکر بکنه و بعد به سفیدشدن و حفظ خود؛ در گادی خودم البته.:دی و اگه حفاظت تماما به خود بازیکنا داده بشه، باز هم اون‌هایی که در سایه یا سفید هستن، حمایت می‌شن. منطقی هم هست؛ خودمم بازیکن باشم، همین کارُ می‌کنم. منتهی هدف اینه از اون تیپ بازی که توضیحات کافی درباره‌ش دادم، حمایت نشه و راهش هم فعلا فقط همین هست از دید من.

3. تاکید می‌کنم که هر بازیکنی که دوست داره گاد بشه، وقت بذاره و مدلی که خودش دوست داره رو طراحی کنه. چنین مدل‌هایی احتمال موفقیت‌شون بسیار بیشتر هست. هدف هم اینه که آدم جدید، ایده جدید بیاره؛ وگرنه مدل تست‌شده و امتحان‌پس‌داده زیاد هست. بنابراین می‌تونید اگه دوست دارید، زنبیل بذارید برای گادی و بعد از ادواری که از قبل برنامه‌ریزی شدن، شما گاد بشید.


مقدمه:

در رابطه با تحلیل و نمره:

- نمره وظیفه گاد هست و درواقع اگر قراره نمره‌ای براتون مهم باشه (که توصیه می‌کنم نباشه)، همون امتیازی هست که گاد گرامی بهتون می‌ده. بنده و سایر دوستان اگر نظر یا نمره‌ای می‌دیم، دید خودمون به بازی هست و به جامع‌بودن دید گاد عزیز نیست.

- شخصا در دور 10 تصمیم گرفتم که کمی سخت‌گیرانه نمره بدم (ضمن ملاحظات گادی و سخاوت مربوطه:دی)، منتهی باتوجه به پیچیدگی زیاد و سختی زیادتر دور 11، اون سخت‌گیریُ کنار گذاشتم و در دور بعدی هم که دوست قدیمیم گاد بود، به همون شکل ادامه دادم. ولی از این به بعد ترجیح می‌دم به سمت مکتب استاد در فیلم شلاق (جی کی سیمنز در ویپلش) متمایل بشم؛ اگر بنا هست که اثری داشته باشه، این مدل تحلیل موثرتر هست به‌نظرم.

- تحلیل، نقد، نظر یا نمره، مربوط به نمایش فرد، تصمیماتش و نتیجه بازیش هست و نه خودش.

- در نمرات و نقد بازی‌ افراد، اهمیت زیادی به موثر بودن در روند بازی داده شده؛ بنابراین کسی که بی‌نقص بازی کنه ولی نقاط برجسته و موثر و منجر به تغییر روند، در بازیش نباشه، در سیستم جدید بنده نمره 8 که معادل "عالی" هست می‌گیره.

- ابتدا سطح کلی بازی فرد بررسی می‌شه و یک نمره اولیه تعیین می‌شه؛ بعد نقاط مهم و تصمیمات کلیدی‌ش در بازی و نتیجه، به صورت نمره مثبت یا منفی اضافه می‌شه.

- نمرات از این دور، قابلیت قیاس با ادوار قبلیُ ندارن؛ چون هم مدل تغییر کرده و هم سخت‌گیرانه‌تر هست.

- شخصا دلیلی نمره دادنم ، امکان قیاس در آینده هست و علاقه‌ای که به عدد و بازی با اعداد دارم.:دی در واقع هر بار سیستم نمره‌دهیم با تغییرات اساسی مواجه می‌شه، به‌مرور به عقب هم برمی‌گردم و حداقل بازی‌های مهم و تاثیرگذار ادوار قبلی (خصوصا اونا که خودم گاد بودم و تسلط بیشتری دارم) رو هم به‌روزرسانی می‌کنم که اینم جهت همون قیاس و علاقه و بازی هست، وگرنه ارزش خاصی نداره.

- تحلیل‌ها، نظرها، نمرات یا نقدهام از این به بعد تندتر هست و اگه دوستی ناراحت می‌شه، پیشنهاد می‌کنم یا نخونه و یا بخونه و هیچ اهمیتی نده؛ هیچ چیزی اون‌قدر ارزش نداره که شما براش ناراحت بشید عزیزان.

- جوکر چون تنها نقشی هست که این آزادی عملُ داره که با قرارگرفتن در همین شرایط، کلا بازی و نظراتش عوض بشه؛ در بازی به یه سری حرف‌ها و افراد بیشتر توجه کرد و به یه سری کمتر. و بعضا توجه هم نکرد.:دی اما حقیقت عوض نمی‌شه و سعی می‌شه نظرات و نمرات بر اساس حقیقت هم باشه، نه فقط واقعیت رخ داده. بنابراین اگه حس کردین نمره‌تون زیاد و کم هست به نسبت، یا تحلیل تند و تیز یا نرم هست، علتش می‌تونه این باشه.:دی


گاد:
یار غار و دوست سیاس خودم، امیر.:دی

این دور تبلور امیر در مافیا بود به‌نظرم و بیشترین انعکاس ممکنی بود که امیر تا الآن در مافیا داشته. هر چیزی که خواست با روشی که به‌نظرش درست بود، اجرا کرد و به‌نظرم بهترین حالت ممکنُ هم برای بازیکنا در نظر گرفت. بسیار دقیق بود به عنوان گاد و منظم؛ خیلی بیشتر از من. و بسیار فهیم و مهربان هم بود با بازیکنا و البته جایگاه و اقتدارش هم حفظ کرد. تعاریفُ در پست‌های قبلی ازش داشتم و واقعا نقد منفی خاصی هم نداشتم و ندارم بهش. یک بازیُ خلق کرد با امضای خودش که امیدوارم آخرین امضاش نبوده باشه و گذر زمان نظرشُ عوض کنه. ما که زورمون نمی‌رسه.:دی زیاده عرضی نیست، در خدمت‌مون هم هست فعلا به عنوان داستان‌نویس و کاتب و کمک.:دی


تحلیل بی‌گناهان:

دوستانی که هنوز فرصت نکردن خودشونُ تحلیل کنن یا به هر دلیلی قصد تحلیل ندارن، فعلا جاشونُ خالی گذاشتم، چون اطلاعات کافی از بازی و دیدشون ندارم. اگر تا پایان تحلیل گاد گرامی، چیزی نوشتن خب بر همون اساس منم تحلیل‌شون می‌کنم. اگر هم نه که به اطلاعاتم از بازی یا احیانا حرفایی که باهم زدیم رجوع می‌کنم و بر اون اساس نظر می‌دم.


صدرا (کابوی):
دوست ماجراجو و عکاسم:دی
به‌نظرم این دور، بهترین نمایش صدرا در ادوار اخیر بود؛ خصوصا جاهایی که کامل حضور داشت. و این‌که ثباتش از ابتدا تا انتها حفظ شد و بعد از مدت‌ها فرصت کافی داشت و به بازی اهمیت داد. بسیار خوشحالم.
استحکامش در بازی از همون اول بسیار خوب بود و حملاتی که اکثرا از سوی گناه‌کارا بهش شد، به‌خوبی خنثی کرد. آفرین. تا انتهای بازی هم شک خاصی روش نبود؛ منتهی اون تاثیرگذاری ویژه در بازی که مد نظرم هست -بیشتر به دلیل کمبود وقت- نداشت. از طرفی در شناسایی مافیا (عرفان و فری) بسیار عالی عمل کرد و واقعا لذت بردم از هوشش. در فاز سرعتی هم آرامش و خونسردیشُ خیلی دوست داشتم و مجموعا تصمیمات درستی هم گرفت. درود بر تو. امیدوارم به همین شکل ادامه بده و هر دور پیشرفت کنه. صدرا اگر برای بازی وقت بذاره، از نظر من سخت‌ترین بازیکن هست برای اعدام کردن. صرفا باید روی نوع اعتمادی که به بقیه بازیکن‌ها می‌کنه، بیشتر کار کنه.
اگه بخوام به برهم‌کنشش با خودم هم اشاره کنم، واکنش‌هاش خوب بود و توجهش به نقاطی که براش می‌ذاشتم، بی‌گناهانه بود و هر نقشی داشتم، اذیتش نمی‌کردم.
نمره: شب که نداره عملا، نقشش هم اجرا نکرد ولی دلیلی هم نداشت اجرا بشه و تصمیم درستی گرفت و توضیحات خوبی داد. مسئولانه و درست بازی کرد و حفاظت هم شد. برای کلیت بازیش می‌تونم نمره 6 از 10 درنظر بگیرم؛ چون بیشتر بازیش در جهت خودش بود و البته موفق هم بود. 1 نمره برای تشخیص مافیا و 0.25 ویژه دو بار حفاظت‌شدنش اضافه می‌شه بهش و 0.25 هم برای آرامشش در فاز سرعتی. مجموعا 7.5.


سعید (کابوی):
دوست عزیزم سعید، که خوب بازی کرد و بُرنده، بی‌رحمانه هم کشته شد متاسفانه.
سعید خوب بود به‌نظرم. تیز و دقیق و مختصر و مفید. مواجهه‌ش با خودمم خوب بود. نمره: 7 از 10

مهسا (ستون پنجم):
دوست عزیزم مهسا، که مثل همیشه جنگنده بود و متاسفانه مجبور شدم اذیتش کنم در بازی.
نمره هم سخته به مهسا بدم. بازیش درست بود در کلیات، شروع‌هاش باید بهتر بشه.

امین خلفی (کاراگاه خصوصی):
دوست باجنبه و باحال خودم.:دی
نمایش بسیار خوبی داشت و موثر. باتوجه به ذات بازیش که همراه با مرض و نیش هست:دی، نمی‌تونه مثل بعضی از بازیکن‌ها سریع سفید بشه که این از دید من خوب هم هست؛ که بهت شک خاصی نداشته باشن و سفید هم نباشی اون وسط. در ادامه بازی ممکنه بیشتر به دردت بخوره که به عنوان جذبی اعدام نشی. بازی کاملا موثری داشت و حیف تصممیم نابه‌جایی گرفت و در لحظه حساس، به‌قدر کافی تعقل ننمود.:دی این نمایش پتانسیلشُ داشت که امینُ تا ته بازی ببره (حتی اگه جذب بشه) و تعیین‌کننده هم بشه در انتها؛ درواقع می‌تونست یکی از 3 یا حتی 2 بازی برترش باشه سوای نتیجه، اگه یهویی تیر نمی‌زد. ولی متاسفانه نشد که بشه. همین مدل بازیُ ادامه بده و متمرکزتر باشه، قطعا به همون نسخه قوی و ویران‌گر قبلیش، که بسیار خطرناک و گیربنداز:دی بود، برخواهد گشت. حتی بهتر!
در مواجهه با خودمم بعد از 100 دور بالاخره مرض متقابلی ازش ندیدیم و اینکه ضمن نداشتن ترس، مرض هم نداشت و بسیار درست عمل کرد، واقعا آفرین داره. نقشم متفاوت بود کمی بیشتر اذیتش می‌کردم حتما:)) ولی پاسخ‌هاش خوب بود و حذفش در روز بسیار سخت.
نمره: نمایشش از نظرم شایسته نمره بسیار عالی هست و 8.5 از 10 می‌تونه بگیره که اگر بیشتر در بازی بود، بالاتر هم می‌رفت باتوجه به حس تیزش و تشخیص‌های خوبش در اواخر و بعد بازیش.
در رابطه با تیری که زد، از نظر من در این بالانس، وقتی سناتور/شهردار هنوز حذف نشدن، کاراگاه خصوصی بهتر هست اقدام به شلیک نکنه؛ چون احتمال مرگ داره. زمانی شلیک معقول هست که یا اونا از بازی خارج شده باشن، یا شرایط بسیار پیچیده و سخت باشه و یک متهم درست‌وحسابی داشته باشی که احتمال زیادی بدی سناتور نیست و اگه نزنی، احتمال باخت بسیار زیاد باشه. که خب این نبود اصلا. بنا به گفته خودش، با تشخیص مافیابودن، محمدامینُ زده. 3 مافیا باقی مونده. یعنی تیری زدی که احتمال مرگ خودش یک‌سوم، احتمال اینکه هیچی نشه، یک‌سوم و احتمال موفقیت هم یک‌سوم بوده ابتدا به ساکن. ضمن اینکه اگه عمیق نگاه کنیم، احتمال موفقیت کمی کمتر از یک‌سوم بوده و احتمال هیچی نشدن، کمی بیشتر. بنابراین هیچ توجیهی نداشته این تیر. 3 نمره منفی در نظر می‌گیرم براش اینجا (1 برای اینکه تیر زد، 1 برای اینکه احتمالاتُ بررسی نکرد بعد از تشخیص مافیا بودن محمدامین (پرانتز تو پرانتز:دی اگه بررسی کرده و با اون علم زده، خودش نیم نمره دیگه هم کم بکنه) و 1 هم برای اینکه موضعش در بازی محکم بود و نیازی به ریسک در اون فاز نداشت). نمره نهایی امین از نظرم 5.5 هست با اون پایان. منتهی چون تحلیلی که برای خودم فرستاد نشان از فهم بالای بازی بود و تشخیصاش و روند حدسش عالی بود، با ارفاق 6 ثبت می‌کنیم. ولی بازیش پتانسیل 9 داشت و این مهم‌تره. به راحتی‌ نمی‌شه کسی به این سطح برسه و اگه رسید، می‌تونه تکرارش هم بکنه که انتظارمم همینه. ولی اشتباها رو می‌شه دیگه انجام نداد، به سادگی.:دی

ضمنا: حرکتش در دیدن آنلاین‌ها توجه به خارج بازی و آوردنش تو بازی هست. بسیار زشت هست و از نظرم نشانه ضعف. یعنی از بازی چیزی پیدا نکردی یا زورت نرسیده/نمی‌رسه و رفتی خارج. هرچند مقصر خود اون افراد هستن که جای چنین کاریُ باز گذاشتن، ولی از این کارها نکنید و بازیُ فقط در خود بازی ببینید و هیچ چیزی غیر این دخالت ندید. بنابراین توصیه‌م همیشه این بوده که حضورتون در بازی و تلگرام، مخفی باشه. درواقع درب گاوصندوقُ درست قفل کنید تا دزدی صورت نگیره.:دی


یاسین (شیخ و کاراگاه خصوصی):
رفیق بامعرفتم، یاسین گل گلاب.:دی

این بازی در کنار (و به نظرم شخصیم بالاتر از) دور 9، بهترین نمایش یاسین بود و اگه نتیجه رو اصلا لحاظ نکنیم، حتما بهترین. در بخش استدلال، با معیارهای من بهترین بازیکن بازی یاسین بود و تغییری که در بازیش اعمال کرد، شگفت‌انگیز بود. خیلی دقیق و درست و مثل کاراگاه‌ها بازی کرد و بسیار لذت بردم. هم در جهت حفظ خودش تلاش کرد و هم کشف بازی. قطعا می‌تونه موثرتر از این هم باشه و انتظار دارم این نمایش، یک شروع دوباره باشه برای رسیدن به قله.
رای‌های بسیار خوبی داد مجموعا و در فاز سرعتی هم بهش حق می‌دم کاملا؛ هرچند انتظار داشتم محکم‌تر باشه اونجا. ولی شرایط سخت بود و پیچیده. نوع گیر انداختن فری به عنوان ستون پنجم فوق‌العاده بود و هدف شبش به عنوان شیخ هم بسیار خوب و موثر. موضعش در بازیُ هم دوست داشتم و کاملا قوی بود. درود بر تو. از ابتدا تا انتها هم این حفظ شد به‌نظرم جز فاز آخر، که انتظار داشتم به آرا هم بیشتر توجه کنه.
در مواجهه با منم عالی بود و تا اواخر بازی و سرعتی (که هر بازیکنی قابل ضربه خوردن هست) هیچ کاریش نمی‌تونستم بکنم اگه گناه‌کار بودم. بی‌گناه بودم هم در کنارش بازی می‌کردم حتما. یاسین هم رای‌اش بهم درست بود و هم اولویت آخری که داد.
نمره: مجموعا نمایشش برام عالی و 8 از 10 بود، باتوجه به عملکرد مثل همیشه فوق‌العاده‌ش در شب. علی‌رغم میل باطنیم مجبورم 1 نمره (که حداقل هست برای کسی که اعدام شده) ازش کم کنم. ولی نزدیک بود واقعا در فاز سرعتی. 1 نمره به دلیل نوع شناسایی فری بهش اضافه می‌شه که حق مطلبُ در رابطه با کاراگاه خصوصی ادا کرد و به موقع و بدون خطر هم تیر زد. مجموعا 8. بسیار عالی. خسته هم نباشه.


رامتین (شیخ):
رفیق کاریزماتیک و باوقارم، رامتین عزیز.:دی

بسیار لذت بردم از بازی این دور رامتین. هم از موضع و اقتدارش که از دور، وسط بود و هم از تاثیرگذاری بسیار بالاش. و البته از نوع نوشتار و شروع پست‌هاش که واقعا حال کردم باهاشون.:دی بازگشت فوق‌العاده‌ای داشت و همون رامتینی بود که می‌شناختیم. خدا قوت.
نقشش در اعدام آرش بسیار برجسته بود که نقطه عطف بازیش هست از دید من. خیلی دقیق و نکته‌سنج و متواضع بود و بسیار خوب حرف بازیکنا رو گوش می‌داد و کاملا مسئولانه بازی کرد. رای‌هاش هم واقعا خوب بود. در حضور مهدی، رهبر مخفی:دی بی‌گناهان بود و بعد از خروج مهدی هم رهبر اصلی. که کاملا باتوجه به نقشش بود و نقششُ کامل و درست اجرا کرد؛ چه در شب که عالی و موثر بود و چه در روز که خیلی درست و دقیق اجراش کرد. واقعا لذت‌بخش بود دیدن دوباره بازیش و هرچی بگم کم گفتم.
در رابطه با فاز سرعتی به‌نظرم زود تصمیم گرفت چند جا و در فاز آخر اشتباهش این بود که اگر یاسینُ هم گناه‌کار می‌دید، درواقع به عنوان یار امین می‌دیدش اگه اشتباه نکنم. بنابراین می‌تونست رای‌شُ عوض نکنه و اول امینُ اعدام کنه. اینجوری تنها حالتی بود که ممکن بود ترسا هم لو بره، چون در حالت عادی نمی‌رفت.:دی ولی خب اعتماد زیاد و صدش به ترسا (یا هر بازیکن دیگه‌ای، چون فرقی نداره) در اون لحظه درست نبود و باید به آرای داده شده در همون فاز بیشتر توجه می‌کرد. تنها ایرادش این بود در واقع که جامع‌نگری‌ش که در ابتدای بازی داشت و باهاش میومد جلو، در اون مقطع حساس، نبود. مهم هم نیست خیلی. منم خودمُ جای بی‌گناها گذاشتم در فاز سرعتی و احتمال خوبی داشت که اشتباه کنم؛ خصوصا در مورد ترسا.
مواجهه‌ش با خودمم خوب بود واقعا، هرچند یه‌جاهایی حس کردم ممکنه زود و به‌اشتباه اعتماد کنه بهم (نه اینکه اعتماد به من اشتباه باشه، نوع اعتماد) ولی کلا هر نقشی داشتم اعتماد بالایی بهش می‌کردم تو بازی و هیچ کاریشم نمی‌شد کرد، مگر تا انتها. اصلا آسیب‌پذیر نبود در ابتدا و میانه بازی.
نمره: نمایشش کم‌نظیر یا شاهکار بود از دید من و 9 از 10 می‌گیره. 0.5 نمره برای تصمیم اشتباهش و 0.5 نمره هم برای جامع‌نگر نبودنش مجبورم با سخت‌گیری تمام کسر کنم و البته 0.25 هم لحن متناسبش، خصوصا جمله‌ش در انتهای فاز اعدام آرش (بقیه گناه‌کارا هم که تو تیمش نیستن رای بدن:دی) می‌گیره. مجموعا 8.25. مخلصیم.


محمدحسین (رئیس پلیس):
دوست وفادار و مهربانم:دی که با شدیدترین وسواس ممکن بازی کرد.
محمدحسین در ابتدای بازی بسیار خوب، دقیق و جستجوگرانه بود و آرای خوبی هم داد خصوصا به آرش. تنها بخشی از بازیش که باهاش مشکل داشتم اونجا بود که گفت به این 5 نفر رای بدید، بهتون رای می‌دم. این نوع پست‌ها سوای اینکه در مورد چه افرادی باشن، بد هستن. با اینکه گزینه‌های خوبیُ انتخاب کرده بود (به جز هادی)، ولی این کار از دید من کلا بیخود هست. دلیل: اگه بازی گزینه‌ت واقعا بی‌گناهانه بوده باشه، خب نیازی به حرف تو نیست. فرضا من بی‌گناهانه بازی کردم، محمدحسین می‌آد می‌گه هرکی به این افراد (که منم توشون هستم) رای بده، گزینه رای من هست. من حقیقتا بهم بر می‌خوره. می‌گم مگه قراره کسی بهم رای بده اصلا؟ و به گوینده شک می‌کنم. اگرم بازی گزینه‌ت بی‌گناهانه نبوده باشه، خب شک ایجاد می‌شه علیه خودت. به فرض هادی از نظر تو بی‌گناهه و از نظر بازی گناه‌کار، اعدام بشه و بی‌گناه باشه هم هیچ اعتباری برای تو نیست این حرف. اگر هم هدفت اینه که اصلا اعدام نشه، اتفاقا اون حرف ممکنه فردُ بندازه وسط بازی یا خودتُ بندازه وسط بازی. خصوصا وقتی که لباس هست. با لباس اعدامش کنن و تو بشی گزینه بعدی.
نهایت کاری که یک بی‌گناه در فازهای اول می‌تونه بکنه از نظر من اینه که بگه من به فلانی و فلانی رای نمی‌دم؛ اونم وقتی که نزدیک اعدام باشن، نه از هوا. یا اگر دید فردی وسط هست و می‌خواد دفاع کنه ازش، بگه اگر بی‌گناه هستید در مورد فلانی بیشتر فکر کنید یا رای ندید؛ نه اینکه رای می‌دم بهتون. کلا کسی که بی‌گناه هستُ نباید تهدید کرد.:دی گناه‌کارا هم که از این حرفا سوءاستفاده می‌کنن.

خوش‌حالم که محمدحسین قرار هست تغییراتی داشته باشه. کلا تغییر یعنی پیشرفت و بی‌نقص هم در تغییر مدام هست به قول کوین اسپیسی.:دی اینی که گفتم و موارد مشابهُ کلا از بازیت حذف کن به‌نظرم.
در فاز چهارم پست 570 ش بسیار بد بود. درصدهای قربانی براش می‌شد نزدیک 200، چون به بقیه که ننوشته بود هم یه احتمالاتی می‌داد. و نوع استدلالش هم در بیان خوب نبود. تو وقتی اومدی درصد قربانیُ نوشتی و بر اون اساس رای دادی، پیش‌فرضت اینه که احتمال گناه‌کاری اون افراد برابرن مثلا. که همچین چیزی در پستش نبود. و کلا من نفهمیدم الآن بعد اون پست، جواب چیُ باید بدم. اگه حس هست، خب بگو حس‌ـه.:دی اگه رای هست بگو رای‌ـه. مدل پستش از بیرون این‌جوری بود که انگار یه چیزی از هوا نازل شده و براش دلیل تراشی صورت گرفته. در صورتی که فرضا در رابطه با خود من می‌تونست بگه سبک بازیت بی‌گناهانه نیست و اگر بی‌گناه بودی باید به حرفای من و بقیه در مورد آرش بیشتر توجه می‌کردی و به آرا هم ربطش بده. کاملا منطقی و مستدل و درست بود، سوای نتیجه.
و نهایتا اون پست از بیرون شبیه پست رئیس فرقه بود. که داره دنبال مافیا می‌گرده، می‌گه اینا قربانی ممکنه باشن، اعدام نکنید (و درصدا رو هم غلط می‌ده) و به هیچ کسی شک فرقه بودن مستقیم نداره. می‌دونم نبودی، ولی با اون حرفا می‌شی با یه سری استدلال و مغلطه. درسته که دلیل می‌تونی براش بیاری چون نیستی، ولی همینا بازیتُ خراب می‌کنه و اتفاقاتی مشابه چیزی که دیدیم می‌افته.
رای ندادنش به محمدامین از نظر منم اشتباه بود ولی کاملا بی‌گناهانه بود. فرقه مگه مغز خر خورده اونجا به مافیا رای نده؟! اشتباه از این نظر می‌گم که می‌تونست مافیا یا وکیل باشه. وقتی دیدین مافیا تموم شده و وکیل هم نیست، واقعا اون آرا هیچ معنی نداشت. خودش هم البته انتظار داشتم قاطع‌تر دفاع بکنه.

اهداف شبش خب کامل بوده و در ظاهر ایرادی نمی‌شه گرفت؛ منتهی شخصا با نوع پرسشش مشکل دارم و دیدش هم اشتباه بوده. تو شلیک نمی‌کنی. می‌پرسی، اگه درست بود، گاد بهت اجازه می‌ده که شلیک بکنی. تو حرفاش خوندم 4 تا شلیک کرده از نظر خودش. نه، 2 تا شلیک کردی. و اگه با این دید وارد بازی می‌شد، از نظر من اشتباهاش کمتر می‌شد و شاید پرسش‌هاش هم به نفعش فرق می‌کرد. و این‌که باید احتمال می‌داد امین قابل پرسش نباشه. و اگه محمدرضا براش گناه‌کار بود، باید زودتر می‌پرسید. اگه نه که هیچی.
مشکل بعدی و اساسی‌ترین اشتباهش در بازی، فازی هست که محمدرضا اعدام شده. تو پرسیدی و شلیک هم کردی، فرقه هم می‌دونه که رئیس پلیس می‌دونه محمدرضا گناه‌کار هست. چطور ممکنه بهش رای اولیه نده؟! البته اگر بازی سرعتی بود، حتما متوجه این مسئله می‌شد و دیگه به یاسین/صدرا اتهام نمی‌زد. برای پلیس، آرای اولیه در اون فاز، مهم‌ترین کلید هست.
مواجهه‌ش با خودمم که گفتم. در ابتدا راضی بودم ولی به دلیل نوع رای‌ش، قطعا اگه تو بازی می‌موندم بازیش خراب و البته بعد از مقدار زیادی اعصاب‌خرابی یا کلافگی، سفید می‌شد.:دی

نمره: بازیش باتوجه به مجموع روز و شب در کلیات، از نظرم 9 از 10 هست و می‌تونست اگه اشتباه نکنه، بهترین بازیش بشه. 1 نمره برای پست 570 کسر می‌کنم و 1 نمره هم برای عدم دقت در فازی که محمدرضا اعدام شد و اینا دلایلی بود که منجر به اعدامش شد؛ علی‌رغم اینا در بازی بسیار مظلوم واقع شد و اتفاقات بسیار بسیار به ضررش پیش رفت مجموعا. 0.5 نمره به عنوان ضریب سختی اضافه می‌کنم بهش. چون حس می‌کنم با همین بازی در یک نسخه دیگه در همین دور، نمره بسیار بیشتری می‌تونست بگیره. مجموعا 7.5 از 10. خسته هم نباشه. واقعا تلاش زیادی داشت.


مهدی (شهردار):
دوست بااصول و گستاخم:دی، مهدی دوست‌داشتنی.
این دور قطع به یقین بهترین نمایش مهدی در مافیا بود و با فاصله بهترین بی‌گناهیش. به‌نظرم تا وقتی که بود، بهترین بازیکن بازی بود و بعد از خروجش، کاملا کمبودش حس شد که نشان‌دهنده ارزشش و البته شخصیتش هست. حالا این‌که روند بازی به سمتی رفته که چنین تصمیمی بگیره و شرایط بازی عوض بشه، هیچ چیزی از بازیش کم نمی‌کنه. و مهم هم همین هست از دید من. ممکنه افرادی باشن که تصمیم بهتری از مهدی بگیرن اگه جاش بودن، ولی هیچ‌کس نمی‌تونست چنین نمایشی داشته باشه. و تبریک می‌گم بهش بابت بازیش و واقعا لذت بردم.
همه‌چیز در جای خودش بود به‌نظرم و موافقم که به من زیاد پرداخت نه به بقیه کم. این تنهای بازی مهدی بود از دید من که هم اقتدار کافی داشت و موضعش در بازی محکم بود و هم خالصانه و کاملا درست و به‌اندازه جواب می‌داد. در واقع هر دو ویژگی خوبشُ باهم و در بالاترین سطح داشت. دیدش هم در بازی باز و جامع و سیاست‌مدارانه بود و کلا ایرادی نمی‌تونم به بازیش بگیرم، جز یک مورد که توضیح می‌دم.:دی
مهدی برخلاف چیزی که در بازی می‌گفت، احتمال خاصی به بی‌گناهی من نداده بود که کاملا درست بود با بازی‌ای که در نقش جوکر در برابرش انجام دادم. این‌که در بازی نگفت هم کاملا درست بود، چون در بین بازیکنا موضعت تضعیف می‌شه و توجهات بهتر، کمتر. ایراد من بهش اینه که از مهدی خصوصا انتظار داشتم که به این هم فکر کنه که چرا پویا داره اینجوری بازی می‌کنه و چرا خودشُ برای مهدی داره نزدیک به صد درصد سیاه می‌کنه و مهدی هم در بحث‌ها به‌مرور سفید می‌شه (چه برای پویا و چه در بازی) ولی باز پویا ادامه می‌ده.:دی توجه به این، شاید منجر می‌شد که تصمیم خوبی بگیره.

کلا هم این دوئل نامتجانس:دی که باهاش داشتم که اصلا شبیه دوئل‌های معمولی نبود (شهردار و جوکر چه دوئلی باید داشته باشن جدا؟:دی)، یکی از بهترین مواجهه‌هایی بود که از یک نفر در مقابل خودم دیدم. و واقعا حقیقتُ گفتم که هیچ گرویی ازش نداشتم. شاید اولین باری بود که از کسی که باهام بحث می‌کنه، گرو نداشتم. و از نظر تحت فشار قرار گرفتن، فقط با دوری که رویین‌تن بودم و مهدی پالیزوان فرقه بود (به شکلی واضح و با شمشیر از رو بسته:))) و دوری که فدایی بودم و امین فرقه بود (به شکلی نامحسوس، ولی با فشار بسیار زیاد که انتظار داشتی هرآن خنجری که از فاز دوم دیدیش، بهت فرو کنه.:دی) قابل مقایسه هست که خب اون دوستان قدیمی، گناه‌کار بودن و ایجاد چنین فشاری در بی‌گناهی سخت‌تر هست.
شخصیت منم کامل می‌شناسه و خیلیاتون می‌شناسید که دنبال برد در دوئل‌ها نیستم و فکر نمی‌کنم به این مسائل. ولی اگر کسی فکر می‌کنه و نظرش اینه که من بردم، حاضرم با مهدی تقسیمش کنم، چون از نظرم بازنده نبوده. دوئل‌ها شاید جذاب‌ترین بخش مافیا باشن و سخت‌ترین، چون ممکنه هر دو نفر شکست بخورن در بسیاری از موارد. شخصا حسی که در این بحث‌ها با مهدی داشتم، فقط یک بار دیگه داشتم در کل دوران بازیم و از این نظر هم بسیار برام قابل احترام هست این بخش از بازی مهدی.
از بیرون هم بخوام نگاه کنم، بسیار مهم بود این بخش از بازی و باتوجه به نتیجه، مهم‌ترین. و اگر از دور 1 با بحث‌های امین و سید (و مهدی:دی) یاد می‌شه و از دور 6 با بحث‌های امیر و چاوش، از این دور هم بعدها با بحث‌های مهدی و پویا یاد خواهد شد به‌نظرم.

نمره: نمایش مهدی از نظر من یه 10 از 10 بود. راحت. صرفا 0.5 نمره بابت همون ایرادی که گرفتم، کم می‌کنم. در مورد رای خروجش، مادامی که جوکر از بازی خارج نشده، شهردار نباید رای خروج بده به‌نظرم. هرچقدر که احتمالش کم باشه. در مورد امید ریاضی توضیح دادم. فرض کنید به شما می‌گن صدهزار تومن پول بده. 100 تا کارت داریم که 99 تاش پوچ هست، ولی تو یکیش جایزه 1 میلیاردی هست. باید قبول کنید و بازی کنید. درسته احتمالش 1 درصده، ولی اگه بشه، کاملا ارزششُ داره. به قولی، نمی‌شه؛ ولی اگه بشه، چی می‌شه!:دی در مثال بعدی همون 100 کارتُ در نظر بگیرید. تو 99 تاش 1 میلیارد تومن پول هست، ولی یکیش اینجوریه که اگه انتخابش کنید، می‌میرید درجا. برای بازی هم نه تنها پولی ازتون نمی‌گیرن، یه پولی هم بهتون می‌دن.:دی ولی نباید بازی کنید. مهم نیست احتمالش چقدر کمه، مهم نیست اگه بدشانس نباشید، پولدار می‌شید؛ مهم اینه که باارزش‌ترین چیزی که دارید، گرو می‌ذارید اون وسط. که غلطه. فرض اینه ارزش قائل هستید برای جون‌تون البته.:))
(اینُ به یه نفر توضیح دادم، با سامورایی مقایسه‌ش کرد. قیاس درستی نیست. چون تقریبا همه می‌دونن من چه افرادیُ ممکنه سامورایی بذارم و بعضی ادوار حتی لیست دادم که اینا سامورایی نیستن/ممکنه باشن و خب مافیا/قاتل هم گفته ما که می‌دونستیم.:دی بنابراین تا جایی که یادمه در ادوار من اخیرا کسی سامورایی نزده. ولی وجودش باعث شده، با احتیاط تیر بزنن. آرش هم در دور 8 سامورایی محسوب نمی‌شه، ضمن اینکه با علم به امکانش زدنش.)
ضمنا موضع مهدی در بازی بسیار محکم بود و از من که خیلی محکم‌تر بود. و خب در بحث ریاضیش این مسئله خود به خود حل می‌شه، چون اگه محکم‌تر نباشه، یا من به دفاعیه نمی‌آم یا اگرم بیام، خودشم می‌آد و اجرا نمی‌شه. وارد بحث وکیل هم نمی‌شم، چون ممکنه استدلال بشه که اگه تو وکیل بودی، ارزش داشت. بعدش باید خودمُ بکوبم که نقضش کنم. چه کاریه.:دی
بنابراین من برای "فقط زدن دکمه خروج" 1.5 نمره در نظر گرفتم باتوجه به موضع مهدی در بازی. بدترین حالت هم اتفاق افتاد. شهردار با رای خروج به جوکر از بازی حذف شد و یک گناه‌کار در بازی موند. 1 نمره هم برای این کسر می‌شه. حالا این‌که ستون پنجم هم بعدش جذب شد دیگه شانسی هست از دید این سمت (وگرنه می‌دونم دقیق و درست جذب شده). نهایتا شد 7، ولی باز برای نوع مواجهه شجاعانه‌ش با خودم، نیم نمره اضافه می‌کنم. 7.5. خسته هم نباشه. بازی فوق‌العاده‌ت به یادگار خواهد ماند و یک تصمیم، چیزیُ عوض نمی‌کنه. درود بر تو.

این تا اینجا، دوستانی که تحلیل ندادن، تا آخر هفته تکمیل می‌شه طبق چیزی که گفتم و فری عزیز هم در کنار گروه مافیا می‌گم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مافیایی
نوشته‌ها
59
پسندها
5
امتیازها
50
مدال‌ها
8
سلام بر همه ی بزرگان :دی دور بسیار سختی بود همه خسته نباشید. من که در هرلحظه سپاسگذار گاد بودم که تو این بازی نیستم وگرنه از وسط نصف میشدم :دی
الان ک مدت تقریبا خوبی از اتمام دور گذشته، واقعا سختمه بخوام حرفایی ک اون موقع تو ذهنم بود رو بنویسم. چون تقریبا حافظه ی بسیار افتضاحی دارم :دی اما دیگه قولشو دادم.
دور بسیار بسیار بسیار جذابی بود. من هدفم از خوندن جز به جز این دور و دور یازدهم، یادگیری بوده. آشنایی بیشتر با فضایی که مدت زیادی ازش دور بودم و خب کلا هم خوندن بازی وقتی تو دلش نیستی و درگیر نشدی، خیلی جذاب تر و "آگاهانه"تره برای من.
خلاصه بعد از تجربه ی خوب دور یازدهم و اشتیاق زیادم برای این دور امیر، تقریبا تمام پستهارو بجز چند پست خیلی خیلی طولانی، خوندم. منتها نظراتم یادم نیست و نیاز دیدم مجددا تاپیک بازی رو یه مرور بکنم.

در مورد بازیکن ها دوست دارم از دوست قدیمیم "هادی" شروع کنم. نمیدونم چند درصد میدونین ولی هادی منو به این جمع اورد و به واسطه ی اون سالها قبل وارد این جمع و مافیا بازی کردن شدم. /
چون این روزها این مساله بیش از پیش جلوی چشمم بوده و ته دلم ازش قدردانم، با تحلیل بازی خودش شروع میکنم :دی

رضا و هادی:

در مورد بازیکنها اگر تارگتهای رضا و هادی رو نگاه کنید.
میبینید که خیلی جذاب رفتن سراغ هدف هاشون و کلا سرشون زیر برف بود برای بقیه ی بازی:)) واقعا تو نقششون فرو رفته بودن و خیلی این جالب بود.
من خودم شخصا اگر شغال بهم داده میشد احساس میکردم اگر مستقیم برم سراغ گزینه هام و خیلی سفت و سخت بهشون بچسبم بسیار تابلو هست و دقیقا با برچسب "فرعی" رو به رو میشم.
برای این دو عزیز منتها این اتفاق نیفتاد. و این نشون میده رفتار اونا درست بود.
اگرچه اگر بیشتر بودن و وقت میذاشتن طبیعتا بازی خیلی شکیل تری هم ارائه میدادن.
ولی اینکه طرف میگه وقت کم دارم بهش نقش فرعی میدن، برای اینه ک میشه انقد ساده هم بازیش کرد.
ساده ینی درگیر همه ابعاد بازی نشی. ک متاسفانه من فرعی هم بشم درگیر همه ابعاد خواهم شد((: و این بده.
خلاصه که بازی هر دو جذاب بود. رضا کمتر بود و هادی هم تقابل هاش با پویا بسیار خنده دار بود :))
یه نکته‌ی دیگم در مورد هادی اگر بخوام بگم؛ هادی مافیای حضوریشو با الفاظ بدی توصیف میکنند:)) تو مایه های مارمولک و اینا :دی و بخاطر هوشش و اون توان پنهان کردن هیجاناتش؛ خیلی قویه. حالا چیزی که من تو این بازی به نسبت هادی تو مافیای مجازی اوایل دیدم؛ این بود که مهارت بازی حضوریشو اورده اینجا. و چون فروم‌نویسی بلده و با این فضا هم ناآشنا نیست؛ تونسته کار و در بیاره :دی و اینطوری در عین متفاوت بودن بازیش مورد قبوله.

هادی لعنت بهت فارغ از نقشت وقتی میخوندم اینطوری رفتی تو دل بحث با پویا و انقدر پررویی :)) بدون استدلال:)) واقعا پخش زمین بودم.
تازه اون وسط انقد ارجاع دادین به دور هفت، ک هادی همیشه ایینطوریه، رفتم دور هفت هم خوندم ببینم قضیش با رامتین چیه :))))
و دیگه اون قضیه رگ گذاشتن رو دیدم گفتم پس حتما طبیعیه. ک بعد اعلام نقشش فهمیدیم نه سواستفاده ی دقیقی ازون تیپیکال برای نقش شغال کرده و نوش جونش حقیقتا :دی درسته پویا رو اعدام نکرد ولی چون اولین گزینه رفت سراغش و تو بازی این قضیه رو بُلد کرد کاملا مستحق برد بود. اگر این تقابل رو ایجاد نمیکرد و بعد پویا خودش خارج میشد، میشد بگیم ک زور داره بردش. دیالوگ طلاییش هم اون قسمتی بود که بعد کلی گنده گویی (:دی) تو صحبت با پویا، برگشت گفت "خب زورمم ک بهت نمیرسه" :))))))))))) لعنت بهت رفیق عزیزم.

عماد

یادمه اوایل که بازی رو شروع کردم؛ بسیار بازیکن ترسو و محتاطی بودم. هرکی نقل قول میگرفت پستی ازم رو تپش قلب میگرفتم :)) اون اوایل، عماد تنها کسی بود که بسیار بازی باهاش برام لذت بخش بود. فری عوضی یه جمله داشت میگفت فلانی هم رفت تو دسته ی عماد ها و سحر ها و... :)))) بله بعد این بازی دقیقا ازینکه تو دسته ی عمادها بودم خوشحالم. :دی
اون موقع عماد حسی بازی میکرد و خیلی اروم اون گوشه ها نظر میداد و وارد تقابل جدی با هیچکس نمیشد و جنس بازی منم همین بود.
و جالبه تو چند بازی هم بود که ما همیشه دیفالت بهم اعتماد داشتیم که یکی ازون دفعات من مافیا بودم و بعدش خیلی حس بدی داشتم که عماد رو ناخواسته گولل زدم :)) بدون هیچ تلاشی. خلاصه حضور دوباره ش تو این بازی و شناختم از سوسمارقرمز عزیز:)) باعث شد زوم باشم رو بازیش.
این بازی عماد پختگی خوبی داشت. باز هم دیفالت برای من بیگناه بود (لعنت بهت :دی) و حواسم بود که آگاه بود. درگیر تر بازی میکرد و نظراتشو در مورد تقابل ها میداد و رک و پوست کنده تر از عماد خیلی گذشته ها بود. برد نوش جونش و واقعا ازش ممنونم در راستای بی گناها بازی کرد و بسیار هم خوب بازی کرد. اگر بی گناه بود شاید نمره کمتری میگرفت. ولی این عماد با نقش اعلامیش همخونی داشت و بهش تبریک میگم.

فری

با ذکر لعنت بر فری، توصیف رو شروع میکنیم. فری واقعا مغز من رو تو بازی متلاشی کرد. همونطور که در بازی دور یازدهم :)) پیدا کردن نقاط مشترک بین بازیاش برای من سخته.
که این قطعا نقطه قوته. یه بی حسی خاصی داره پشت کلماتش، برای همین تو نمیتونی در نگاه اول بفهمی چه نقشی داره و ازین نقش چه حسی داره؟ پس یه بکگراند ک میتونی برای خیلیها پس ذهنت بچینی رو برای فری نخواهی داشت:دی
اگر تو متن بازی زیاد باشه و درگیر باشه دیگه باید بری سراغ منطق و جویای حقیقت بودنش تا بفهمی چی به چیه. در دور یازدهم من پست هاشو که میخوندم درک نمیکردم منطقشو. نه که بی منطق باشه؛ ولی قلاب منطقش منو نمیگرفت. حرفشو نمیفهمیدم. هدفش رو هم. که خب آخرش نقشش گناهکار اعلام شد. این دور کمتر اونطوری بود. ولی خب همون قسمت دنبال بیگناه باشیم و دفاعش ازین ایده باز این سوال رو ایجاد میکرد که اقا دنبال چیه ؟:)) آخر هم پایانش باز موند تو ذهنم. بازی فری بهترین صفت ک ازش تو ذهن من میاد "معلق" هست. پویا هم تا حدی "معلق" بازی کرد البته :دی ولی فری از ابتدا معلق بود. پویا یه جاهایی بود یا نبود. این مدلی که من معلق توصیف میکنم مدلیه که باتوجه به هیجانات من هیچوقت شاید نتونم انجام بدم ولی بسیار برام جذاب بود. مخصوصا برای نقشی ک داشت فری، واقعا همخونی داشت. اگر به من ستون پنجم بدن یه دیفالتی تو ذهنم هست ک وسط مسطای بازی یه دو تا فرقه فرقه کن نخ تلقی شه. قدیما اینطوری بود:)) الان این روش منسوخ شده، و خیلی خیلی سخت شده نخ دادن. بازی فری یاد داد ک چطور میشه نخ داد طوری که طوری نشود :))) البته زیادی معلق بودنش تو بازی، مشخص میکرد که تا اخر نمونه. ولی خب واقعا جای تحسین داره :دی


پویا
من به تحلیل پویا که رسیدم نوشتم رو متوقف کردم. ۲۴ ساعت بعد دوباره اومدم سر همون نقطه.
بازی پویا رو هیچوقت اینطوری از بیرون نخونده بودم.تقریبا بار اول بود. اول بازی بسیار تهاجمی و قاضی‌محور پست میداد.
ولی در انتهای همه ی سوال و جواب‌ها و تهاجمی حرف زدناش؛ هیچی نبود. یعنی نه ول میکرد نه به نتیجه میرسوند. من جنس بازیشو اونقد نمیشناختم ولی ازش یه دید محدودی از بازی هاوس ۱ داشتم؛ که این تهاجمی بودنش در ادامه کار دست همه میداد. این بار اما نه. گفتم یا درگیره و حال نداره بازی کنه؛ یا این یه استراتژیه. اون پست ابراز ناراحتیشو ک داد احساس کردم درگیری زیاد نذاشته اون پویای همیشگی باشه و این باعث نارضایتیش شده و برداشتم رو حالت یک اومد.
جلوتر؛ درگیرانه تر بازی کرد و جنس قضیه یکم عوض شد و بحثش با مهدی هم بسیار کش‌دار شد ک من از یجایی به بعدش رو نخوندم دیگه چون هیچ «نتیجه ای» ازش نمیتونسم برداشت کنم.
تقریبا پویا تو بازی خاکستری مایل به سیاه شد. با ایده ی وکیل که دیگه علنا احساس میکردم «شو» شد.
و خب نقطه ی شوکه کننده برای همه همون نقطه ی اعلام نقشش بود. اونجا من متوجه شدم اول بازی چرا درگیر میشد و به نتیجه نمیرسوند. داشت جو علیه خودشو روند بازیش ایجاد میکرد انگار و این استراتژی بود نه ول کردن بازی :)) و خب واقعا اگر مهدی دکمه‌ی خروج نمی‌زد بنظر من هم با اون استراتژی پویا باز هم اعدام میشد. جنس درگیر شدن پویا بااینکه فعال هم بود (از فری خیلی بیشتر) ولی باز هم معلق بود. منتها تو ذهن میشد برای پویا نقشی برداشت ولی برای فری نه:))
برای همین فرا معلق بازی کردن فری رو منفی میبینم و به فراخور نقشش بنظرم باید به مرور کمترش میکرد.ولی پویا فرامعلق هم میشد متناسب با نقش بود.
پویا واقعا شوکه کننده بود بازیش. و من از بیرون اینطوری دیدم روند بازیشو شاید الان با تعریف خودش از بازیش مقایسه کنم شبیه باشه/نباشه ولی نظرم اون موقع این بود و واقعاً جوکرو خیلی فکر شده بازی کرد. خیلی جذاب.
فقط کاش در راستای بیگناها بود یکم -__- بی ادب.

ستون پنج و جوکر تو این بازی از نگاه من جنس تازه ای به خودشون گرفتن. با نقش افرینی فری و پویا.
و موفق هم بودن. یه جور تازگی به نقش دادن و حتی برای من که شبیه به یه بازتعریف بود. تبریک به هر دو


مهسا

مهسا عزیزم :46: نتونست این دور بازیشو بکنه. و ازین که با ناراحتی و خشم نسبی از بازی خارج شد واقعا غصه م شد. جا داشت ک اعدام نشه واقعا.
ازش توقع اون دفاعیه های مرسومش رو داشتم که بیگناهی ازش میپاشید بیرون :)) وقتی دفاعیه ش اونطوری نبود منم بهش شک کردم. اگر بودم رای میدادم.
ولی واقعا حیف ک از بین ترسا و محدرضا، مهسا اعدام شد. :)) :دی
سطح هیجانات مهسا، برای من خیلی جذابه. و واقعا یکی از دلایل اعدامش که غصه ناک هم بود برام، همین بود ک دوس داشتم اون هیجان رو تو متن بازی میدیدم تا اخر.
اگرچه که به فراخور نقش میتونست اون "مهسا" نباشه لزوما، ولی حداقل حس من این نبود ک تا لحظه ی اعدامش، رفتاری به فراخور نقشش داشته و ایراد ناخوداگاه داشته و غیره. :دی بنظرم بازی بهش اونقدر فرصت نداد.


تحلیل بی گناه‌ها و فرقه و مافیا رو جلوتر میگم این قسمت و از دیروز نوشته بودم و بنظرم اومد فعلا بفرستمش حالا تا تکمیل بقیه.
بطور ناخواسته برای نوشتن در مورد فرعی ها و ستون پنجم خیلی هل بودم. ولی سعیمو میکنم بقیه هم هرچی که یادم هست رو بیام بنویسم. :دی

:گل:
 

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
سلام.

بخش اول - بالانس:
قسمت دوم - تحلیل بالانس و بازی در عمل:


برای این بخش بزارید اول از جزئیات طراحی بازی بگم و اینکه در عمل چقدر مطابق این خواسته رخ داده. مهمترین دیدگاه من در این بازی این بود که هیچ تیمی با هیچ اتفاقی در بازی راحت نبره. خب به درستی از سمت بچه ها در مقاطع مختلف، اشاره شد به کم بودن تعداد تیم های گناهکاری، بله تعداد بازیکنان تیم های گناهکاری کم بود (و قابلیت ارتقائشون برای تیمی با ماهیت فرقه) ، اما تعداد بیگناه ها هم کم بود. این یعنی هیچ اتفاقی در بازی باعث نمیشد که تیمی بتونه در بهترین حالت خودش و بدترین حالت تیم های دیگه، بازی رو از تعادل خارج کنه و بخوام خیلی عامیانه صحبت کنم، هر تیم برای برد باید حتما استحقاق خودش رو برای برد نشون میداد :دی این چیزی بود که تجربه من از دور 10 در ذهنم به وجود آورد که در اون دور، با در نظر گرفتن بازی های بسیار خوب بیگناهان، ولی با درگیری قاتل و مافیا عملا بیگناها به یک برد "آسان" و با امکان اشتباه زیاد برسن :دی

در واقع من تعادل در این اتفاق رو در جایی دیدم که در بدترین اتفاق ممکن برای یک تیم، که برای تیم مافیا در این دور افتاد، وقتی که بازی به 12 نفر رسید، به شانس برد (البته روی کاغذ) 30 درصدی و مساوی با بیگناهان و فرقه رسیدند. و این هم بگم که هیچ تیمی از نظر من بخاطر کم بودن تعدادش، شانس برد رو از دست نداد :دی در واقع هر کدوم از تیم های سه گانه رو اگر یکی از فرعی هارو به جای فرعی بودن بهشون اختصاص می دادم، باز هم همین کار رو باهاش می کردن که کردن :دی چون عماد تا دقیقه نود برای بیگناهان بازی کرد، پویا تا آخرین لحظه وکیلِ گناهکارا بود ( که هر دو اینها در بالانس لحاظ شده بود و اتفاقی نبود) و رضا و هادی هم پخش بازی می کردند به سبب اهدافی که داشتن :دی

مافیا و فرقه:

از دید من، مافیا یک تیم جریان ساز و فرقه یک تیم پنهان محسوب میشه و به نظرم اسامی کاملا با مسما انتخاب شده :دی افراد برای تیم ها هم بر همین اساس انتخاب شدن،

از فرقه شروع می کنم، امین پنهان ترین بازیکن الیت به حساب میاد، محمدرضا که کلا مصدر پنهان بودنه و این مفهوم ازش اخذ شده کلا :دی و ترسا هم به خاطر تواناییش در "مظلوم نمایی" در وقت لزوم و از طرفی "برتری جویی"، یک بازیکن با کارکرد دوگانه محسوب میشه. من البته برای هر دو تیم انتخاب نقش ها برای افراد رو اختیاری گذاشتم و در پخشش دخالت مستقیم نکردم و صرفا عضو مشورتی هر گروه بودم (بجز مزدور برای آرش). اما اگر بنا بود برای فرقه نقش پخش کنم، دقیقا همین ترکیب رو قرار میدادم، چون ترسا از نظرم کارکرد دوگانه اش به قربانی می خورد. و در عمل پنهان سازی فرقه به خوبی کار کرد. در واقع تا لحظه های آخر و فقط بر حسب حذف گزینه، نمیشد به راحتی و با معادلات به اعضای فرقه رسید، که از این جهت کاملا با فلسفه ذهنی من پیش رفتن و به نظرم دلیل اصلی موفقیتشون هم علی رغم جذب های ناموفق و استفاده نکردن از قربانی همین بود. نقش قربانی صرفا در بازی در جایی به کمکشون اومد که بازی با سوار شدن روی نقش قربانی تصمیمات اشتباه در اعدام/ عدم اعدام افراد گرفت و به نظرم از این نظر واقعا از نقش قربانی سود بردن.

امین در تحلیل خودش اشاره کرد، ساختار فرقه ای که این دور به کار گرفته شد، ایده اصلیش مالِ امین بود. منتها اونایی که به من ایده میدن برای نقش ها (بیشتر آرش و عرفان این کارو می کردن سابقا ) که من نقش هارو میگیرم و اون چیزی که به استراکچر بالانسم می خوره رو بروز میدم :دی برای امین هم اینکارو کردم که خوشحالم اون چیزی که خلق شد منطبق با خواسته ها و حوزه فعالیتش بود.

در کل من از نظرم این فرقه مستعد کسب عنوان جذاب ترین ساختار فرقه است و امیدوارم هر گادی که قراره فرقه در بازیش داشته باشه نیم نگاهی به این فرقه بندازه و بازیکنان هم البته این تجربه رو کسب کنند که یک نقش هرچند قربانی نباید باعث بشه که تصمیماتشون از مدار منطق خارجشون کنه.


اما مافیا، من به هیچ عنوان عقیده ندارم که بازی فردی اعضای مافیا، بازی های بدی بوده به نسبت سایرین، اینو حتما در تحلیل یک به یک اعضای مافیا بهش اشاره می کنم. اون چیزی که مافیا رو زمین گیر کرد، قرار نگرفتن در فلسفه وجودی تیمشون بود با اینکه بهترین پتانسیل رو از حیث نفرات برای اینکار داشتن. من گفتم که مافیا رو تیم جریان ساز می بینم، مافیا این دور از کلاسیک ترین و برند ترین بازیکن جریان ساز، یعنی چاوش سود می برد و در کنار این وزنه ، آرش و عرفان قرار گرفته بود که هر کدوم به تنهایی می تونند افکار یک بازی رو معطوف به خودشون کنند. به این ترکیب سمی (:دی)، محمدامینی رو اضافه کنید که این توانایی رو داره که دیر به بازی اضافه بشه ولی جریان بازی رو خزنده در اختیار بگیره.

مافیای دور سیزدهم که من اسم گروهشون رو مافیای نخبگان قرار داده بودم از ابتدا، و می تونستن که تبدیل به جریان ساز های اصلی بازی بشن و افکار بازی رو از ابتدا دست بگیرن. اما از دید من انفعال شوم و بی حوصلگی ابتدای بازیشون باعث شد، وقتی وارد بازی بشن که بازی در اختیار همه بود الا اعضای مافیا و من دلیل اعدام عجیب و باورنکردنی آرش و به تبعش شو شدن بقیه اعضای مافیا رو این می بینم. در واقع معتقدم مافیا اگر عضو پنجمی هم داشت، بعد از اعدام آرش به سرنوشت یه عضو دیگه دچار میشد.
من در شروع فازی که آرش و چاوش از بازی حذف شدند، لیست تعداد پست های بازی رو دیدم و ازش عکس گرفتم، آرش 26 پست، محمدامین 20 پست، چاوش 16 پست و عرفان 8 پست، اونم در حالی که پویا به عنوان یک فرعی در اون مقطع 59 پست و رامتین 56 پست داشت. بماند که حالا از 20 پست محمدامین، 9 پستش در روز دوم فاز آخر داده شده بود و همین هم باعث به دفاعیه اومدنش و عدم امکان استفاده از سناتور شد و اون فعالیت بی فکر و بی نظم از نظرم بدرد گِلِ منار می خورد :دی (از بعد زمان فعالیت و نه کیفیت فعالیت)

راستش مافیای این دور یکی از پیش بینی های اشتباه انسانی من بود. من همواره به چشم دیدم که افراد سمپاد، وقتی درکنار هم و در یک محیط قرار میگیرن، شور مضاعفی پیدا می کنند برای رشد خلاقیت های ذهنیشون، اما متاسفانه این اتفاق در بین بچه های مافیا نیوفتاد و من بیشتر از خودشون از این بابت ناراحت شدم. مطمئنم که اگر انگیزه ای درشون ایجاد میشد و اون فلسفه مهم تیم مافیا رو اجرا می کردن، قطعا بازی از این هم سخت تر و قوی تر میشد و شانس موفقیت بالایی داشتن و واقعا حیف شد. و خب ایده مافیای سمپاد و جریان ساز شکست خورد.

در مورد نقش های مافیا هم من بجز مزدور (که البته نه به شکل تیمی بلکه به شکل یک نقش فرعی وابسته به مافیا، پیشنهاد خود آرش بود و من تیمیش کرده بودم)، و اجبارا به آرش داده شد. بقیه نقش هارو خودشون برداشتن، که من قرار بود جای اونها تصمیم بگیرم، چاوش رو سناتور، محمدامین رو گادفادر و عرفان رو خیاط/یاکوزا قرار میدادم. منتها در مجموع بجز مورد سناتور محمد امین، که برای دومین بار نقش محبوب من رو به مفهوم واقعی کلمه ... آره همون که تو ذهنتونه :)) بقیه اتفاقات به درستی برای نقش هاشون افتاد :دی در واقع بنا به اتفاقاتی که در بازی افتاد ( نه حالت آرمانی ) انتخاب های خودشون تو نقش ها بهتر بود. چون خلفی با زدن محمدامین از بازی خارج شد :دی و درسته که پرسش عرفان توسط محمدحسین اگر گادفادر هم نبود منفی اعلام میشد، ولی گادفادر بودنش اینجا درست کار کرده.

اگر به عقب برگردم و بخوام دوباره تصمیم بگیرم، با توجه به اینکه در کنار هم گرفتن اعضای مافیا کار نکرد، حتما آرش رو فرعی قرار میدم و مافیا رو به شکل دیگه ای میچینم. منتها این به معنی اشتباه کاری که کردم نیست، به معنی اشتباهِ پیش بینیم در درک انگیزه های فردی افراد در اون لحظه بود :دی


فرعی ها:
اول از شغال و محافظ صحبت می کنم که نامحبوب و مریض تلقی شدن و نیم نگاهی هم به مزدور مافیا دارم. اون چیزی که من در ادوار اخیر مافیا می بینم، موفق بودن تلاش خرد جمعی بازیکنان به سرپرستی پویا بوده، در از بین بردن انگیزه های فردی برای درگیری در مافیا. قبلا رقابت هایی در سطوح مختلف وجود داشت، جنگ های دوگانه ای که به هدف رقابت های فردی رخ میداد و شبیه دربی های فوتبال بود. از یک جایی به بعد این دو/چند گانه ها داشت بازی رو خسته کننده و ملال آور می کرد و به درستی تصمیم بازی، به حذف این نوع از رقابت ها با انگیزه های شخصی گرفته شد. این اتفاق بسیار اتفاق خوبی بود، چون بازی رو بین همه افراد بازی پخش کرد، از ملال آور بودنش کم کرد، و باعث یک رشد جمعی شد.

اما، یک آسیب هم به تبع خودش آورده این موضوع و اون هم محتاط شدن بیش از حد مجموع بازیکنان و سخت شدن اعدام ها، مخصوصا در ورود به دفاعیه بود. در واقع من معمولا سعی می کنم از لفظ های رادیکال در تحلیل هام استفاده نکنم، اما از نظرم نوع به دفاعیه رفتن ادوار اخیر، "بسیار توهین آمیز" از نگاهم تلقی میشه که خودم دوبار در دور 10 و 12، در دو گادی مختلف دچارش شدم و با دو - سه رای به دفاعیه رفتم و از این موضوع بسیار بیزارم علی رغم اینکه در اعدام مهدی در دور 12 ازش سود بردم. :دی خب من این مشکل به زعم خودم جدی و مخالف روح مافیا رو، دو پاسخ براش پیدا کردم. یکی با تغییر در قوانین اعدام و رای های چندگانه و بالا بردن آستانه ورود به دفاعیه که در موردش توضیح میدم. و دیگری هم ایجاد انگیزه های شخصی محدود در بازی از طریق نقش های دارای هدف :دی

در واقع ساختار، شغال/ مزدور و محافظ، در بازی ایجاد درگیری های رادیکال می کرد در نگاه من و من برای بازی این دور و شکستن حباب احتیاط به همچین نقشایی نیاز داشتم. هادی و رضا، بازیکنانی شناسایی شدن که توانایی هنرمندانه تفکر من از این نقش هارو با توجه به ویژگی های فردی و سبک بازیشون می تونستن اجرا کنند و من در عجبم چقدر تشخیص درستی بودن :دی

رک بگم، من اگر قرار بود ادوار زیادی بازی کنم، با افتخار حاضر بودم نقش شغال رو بردارم چون ابعاد عجیبی در توسعه فردی در اختیار آدم میزاره که به نظرم قدر ناشناخته مونده. اما، اگر من شغال باشم و اهدافم پویا، آرش، محمدرضا و مهسا باشه، پویا و مهسا آخرین نفر هایی هستن که به سراغشون میرم :دی حتی ممکنه یکیشون رو کلا از اهدافم حذف کنم و به سه نفر دیگه فکر کنم و صرفا در رزومه خودم نگه دارم که مثلا پویا هم در اهدافم بوده و من بازی رو بردم :)) ولی اقدام هادی در حمله در شروع بازی به پویا و بعدش مهسا، واقعا منِ گاد رو به وجد آورد و دوگانه هادی - پویا از نظرم یکی از جذاب ترین بخش های بازی بود که متاسفانه مهجور موند توی تحلیل ها و فقط سحر بهش اشاره کرد که احسنت به دقتش. و من در مورد هادی و رضا بیشتر صحبت می کنم :دی

در واقع اون چیزی که من از نقش های شغال و محافظ میخواستم در بازی رضا و هادی به خوبی اجرا شد و من تاسف می خورم که رضا در بین بازی دچار مشکل شد و کارِ خوبش رو تموم نکرد. اما در مورد اهداف متقابل شغال ها نسبت به مزدور و بالعکس. در واقع هدف از این موضوع ایجاد درگیری و دوگانه هایپر بین اونها بود و من توی ذهنم قدرت مزدور رو با مافیا در نظر گرفته بودم و بخاطر همین هر دو شغال رو باهاش درگیر کردم (و بالعکس با مهندسی گروه بندی ها مزدور رو هم با شغال ها :دی) که خب چون پیش بینی ام در مورد عملکرد مافیا به خطا رفت و مافیا نتونسته بود بازی رو در اختیار بگیره، عملا آرش اینجا قربانی شد.

جلاد، این جلادی که من این دور طراحی کرده بودم، یک نقش بسیار فنی بود که در جریان بازی تاثیر داشت به نوعی که امکان برد راحت رو از گروه های دیگه می گرفت، عماد تقریبا همیشه در ادوار من بهترین بازیش رو ارائه داده و من ظرفیت عماد رو کاملا میشناسم. در بخش خودش هم توضیح میدم. اما حتی منم برداشتم نبود که جلاد می تونه اینقدر تمیز بازی بشه و دقیقا در راستای اهداف من در بازی پیش رفت. به بیگناهان کمک کرد، بیگناه بود، اما در راستای برد خودش تلاش کرد. و به نظرم در تعادل بازی نقش خوبی داشت.

و وکیل مدافع شیطان :دی اوه حتی منم اشتباه کردم الان :دی منظورم جوکر بود. :دی حتی پویا خودش هم نمی دونست که من وکیل مدافع شیطان رو فقط برای بازی کردن پویا روش نوشتم و جز یک تایم محدودی که کسی رو براش در نظر داشتم (کمتر از 3 ساعت :)) ) به هیچ وقت قصد دادنش به کسی رو نداشتم :دی اصولا من با علم گناهکار به گناهکار مشکل بنیادین دارم، چون با احترام به همه بازیکنان :دی از نظرم جز یکی دو نفر، هیچ کس جنبه داشتن همچین چیزی رو نداره.و حتما در راستای خراب کاری ازش استفاده میشه :دی توصیه ام به گاد های گرامی اینه: برادران، خواهران ندید این نقشو :دی در چنین شرایطی خب اما بازی کردن روی شیطان مزایایی برای بازی داشت که پویا بخوبی در راستای نقشش یعنی جوکر ازش استفاده کرد، چون با کلاس ترین گناهکاری بود که پویا می تونست خودشو به اون خاستگاه برسونه و به بازیش هم بخوره :دی از این نظر به درستی و طبق پیش بینی من (و البته مکالمه قبل بازی) در راستای گناهکاران بازی کرد، که در رای هاش تقریبا مشهود بود :دی

در جمع بندی مجموعه فرعی ها، تمام کارهایی که براشون در نظر گرفته شده بود رو به درستی انجام دادن در بازی آگاهانه و غیر آگاهانه و از این جهت بسیار مشعوفم :دی

بیگناهان:
من بیگناهان رو از نظر تعدادی، کم در نظر گرفتم، اما از یک جهت این تعداد خالص بودن. من مطمئن بودم که اگر گادکشی در بیگناها رخ بده، حتما از هر گروهم رخ میده و در واقع فعال هارو سوا نکردم برای تیم های گناهکاری، اصولا، خیلی وقت ها گاد ها از نظر تعدادی یک تخصیصی به بیگناها میدن، اما ته ذهنشون دارن که یه سهمیه ای برای گاد کششون باید کنار گذاشت که من همچین سهمیه ای رو نداشتم. در واقع غیر فعال ترین بیگناها، خلفی و صدرا بودن، که هردوشون با اقتدار از محمدرضا و عرفان فعال تر بودن :دی (گرچه عرفان رو من غیر فعال نگرفته بودم)

یک بحث مهمی که مطرح شد و اون هم بیگناهای مریض (؟) یعنی ستون 5 بود. که از نظرم با کمال احترام، ستون پنجم این دور جز برای انگشت شماری کلا فهمیده نشد، که این بی دقتی در خود رو جای نقش قرار دادن بود :دی این ستون پنجم، یک بیگناه ضد ضربه بود که می تونست حتی در بدترین حالت برای بیگناها به حذف گادفادر و جادوگر، به تیم های گناهکاری ضربه بزنه. تقریبا می تونم بگم با ساختار سناتور، ستون پنجم اگر اراده می کرد که بیگناه باقی بمونه، حتما بیگناه باقی میموند، مگر با حذف گادفادر و جادوگر در روزهایی که سهمیه پنهان شدن نداشت :دی که از اونجایی که سهمیه های فرقه و مافیا هم از روز دوم و سوم باز میشد، اینم تقریبا وجود نداشت حتی، اگر خودش می خواست که خب فری تصمیم شخصی گرفت و نخواست که البته منطبق بر نظر من بود.

و جالبه، در ساختار جذب فرقه روی بیگناهای عادی، انتخابی وجود نداشت، یعنی یک بیگناه که قابل جذب بود انتخابی برای جذب نشدن نداشت، اما ستون پنجم این انتخاب رو داشت که به نظرم از نقش هایی مثل کابوی و کارآگاه خصوصی به مراتب سیف تر بود. اما اینجا بحث یک انتخاب شخصی بود. و یک اختیار، که در این بین دو ستون پنجم من کامل بر اساس تصورم عمل کردن / می خواستن عمل کنم. من مطمئن بودم که مهسا از قابلیتش جهت ضربه زدن به گناهکارا استفاده می خواد بکنه و قصدشم همین بود و فری اما می خواد به کنه نقش برسه که البته بیشتر از تصور من اما رسید :دی

این هم که در مورد مهسا گفته میشه که نقشش رو اتفاقی که براش رخ داد تاثیر گذاشت، با کمال احترام به هرکس که میگه، با علم گادی که دارم از اساس اشتباهه :دی عملکرد مهسا که اتفاقا هم خوب بود، کاملا وابسته به خستگی بیرون از بازی و جمع نبودن ذهنِ ناشی از امتحانات بود و هیچ ارتباطی به نقشش نداشت این موضوع که حالا توضیح بیشتری در موردش میدم :دی

شیخ ها به درستی عمل کردند، رامتین و یاسین بهترین انتخاب بودند و دیدیم که چقدر قوی از بندی که داشتن برای جلوگیری از خراب کاری گناهکارا استفاده کردن :دی و اما در مورد کارآگاه خصوصی :دی بله کارآگاه خصوصی شاید اشتباه بود، البته اینکه در عمل ضد گناهکارا بود رو اصلا قبول ندارم، چون امین خلفی با بند سناتور از بازی بیرون رفت :دی در واقع بیگناها یکی از مافیا گرفتن با این نقش و یکی به مافیا دادن که با توجه به مسئله تعدادی بیگناها، به نظرم اهمیت داشت و خلفی اگر تو بازی میموند، مافیا رو خیلی بیشتر از اتفاقی که براشون رخ داد اذیت می کرد با کشف و شهودی که کرده بود :دی

در مورد رئیس پلیس که محمدحسین، بسیار انتخاب درستی بود و بسیار طبق نظر من عمل کرد که در تحلیل خودش مفصل خواهم پرداخت، اما بحث شروع پرسش از روز دوم مطرحه و البته در تعادل باهاش شروع جذب فرقه از روز دوم و تیر مافیا از روز سوم. که اینم بیشتر برای از بین بردن کارایی ذهنیت قبلی برای هدف دادن رخ داد. در واقع پلیسی که شب اول می پرسه، از تو بازی نمی پرسه و داره از تفکرات قبلیش می پرسه و این بده. تیر مافیا هم بخاطر رندوم بودنش همینطور. ولی تیری که دیرتر شروع بشه، از شناخت بهتری از بازی میاد. که این مجموعه هم خوب بود عملکرد نهاییش.

اما میرسیم به شهردار :( نمی خوام دچار تزویر شم و بگم از حیث جذابیتی که در بازی رخ داد، در جایگاه گاد لذت نبردم، دروغگو خوبی در این موارد نیستم :دی اما در همین جایگاه گاد، از اینکه یکی از بهترین بازی های بیگناهیم در تاریخ گادیم کامل نشد، حتما آزارم داد و البته از نظر امیر هم خوشحال نبودم از چیزی که برای شخص مهدی رخ داد. در واقع دومین اشتباه من در پیش بینی بازیکنانم، بعد از مافیا، در مورد مهدی بود. اون چیزی که من از مهدی در ذهنم شکل گرفت از تغییری که به دنبالش بود، هیچ وقت تا زمانی که وکیل و جوکر از بازی خارج نشدن، این بند رو در هیچ تشخیصی علیه بازیکنی مثل پویا با بالاترین سطح ریسک انجام نمیداد ( مهدی سابق میداد، امیر هم میداد :دی ) اما خب دو حالت وجود داشته، یا من تغییر مهدی رو درست نفهمیده بودم، یا مهدی اون تغییری که مدنظرش بود رو در دیدگاهش به بازی انجام نداد. من اگر به زمان بالانس برگردم، بند جوکر و وکیل رو بر نمیدارم، اما حتما شهردار دیگه ای رو انتخاب می کنم. نه به این جهت که مهدی شهردار خوبی نبود، چون شهردار اصولا برای مهدی نوشته شده و دور هفتم هم من هدفم مهدی بود که خودش قبول نکرد. منتها من ایجاد هزینه برای عملکرد بسیار قدرتمند شهردار تو این بازی رو در بالانسم نیاز داشتم، منتها نه به قیمت اینکه یکی از بهترین بازی های دوران گادیم رو خراب کنه. به هر حال ساختار جهان طوریه که هیچ چیز به عقب بر نمی گرده و البته من بازی قدرتمند مهدی رو توی ذهنم سپردم که در بخش خودش بهش اشاره می کنم


بخش دوم - قوانین و ساختار ها:

قوانین اعدام:
هیچ کس اندازه من از سختی اجرای این قانون رنج نکشید گرچه خدا رحمت کنه اجداد خالق اکسل رو که ساده اش کرد :دی اما حاضرم به 9 سال قبل برگردم و هر دوری که گادم این رنج رو بکشم تا این یک سری از اتفاقات که در این بازی افتاد در اون ادوارم هم رخ بده :دی خب بالاتر گفتم در مورد ورود به دفاعیه از نظرم دو راهکار غیر از راهکار رای چندگانه وجود داره که هردوش باگه، اگر ملاک نصف +1 آرای کل باشه که تو بازی محتاطانه ما تا فاز 5-6 اعدامی رخ نمیده، و خب به اندازه کافی گفتم دفاعیه با بیشترین رای هم چقدر در نقاطی توهین آمیز هست و خلاف ساختار مافیا :دی

رای های چندگانه باعث شد که ما برای ورود به دفاعیه، حداقل رای یک سوم بازی رو ربرای یک بازیکن بگیریم تقریبا :دی این کمک می کرد که رای دادن بسیار فنی تر و جذاب تر دنبال بشه، چون هیچ کس نمی تونست از مسئولیت رایی که داده فرار کنه. کاری که من در دور 12 و سر اعدام تل پول، به راحتی انجامش دادم وقتی با دو رای مهدی رو به دفاعیه فرستادم و این بده :دی از اون طرف خودِ ذات چندگانه بودن رای ها، باعث میشه افراد مسئولیت بیشتری رو در هر فاز تحمل کنند، چون باید روی چیدمان رای هاشون طوری فکر کنند که بتونند فاز بعد به جای یک نفر به سه یا چهار نفر جواب بدن که چرا بهشون رای دادن و از این جهت واقعا فشار رو توی بیگناه و گناهکار حس کردم :دی

فاز دوم رای گیری و اولویت هم از نظرم از حین دقت در اولویت ها و ملموس بودن کامل فهم روشش برای همه و پاسخگو کردن افراد بابت اولویت هایی که دادن، و البته از حیث جذابیت کاملا به اهدافش رسید :دی


محدودیت پست:
من که خب در مورد محدودیت حداکثر پست لازم نیست نظراتم رو شرح بدم :دی از گرفتن خلاقیت بازی از سر این محدودیت ها هیچ وقت دل خوشی نداشتم :دی و این دور اینو تغییر دادم و صرفا محدودش به روز دوم فاز کردم که اینم منطقش در راستای این بود که افرادی که از بازی جا موندن صرفا برسن. در واقع شما با مدیریت پست هاتون می تونستید هر فعالیتی که مد نظرتون بود توی روز اول هر فاز انجام بدید و از این نظر در مضیقه نبودید :دی که از خروجی کلیش راضی بودم.

از اینکه افرادی که حداقل و حداکثر پست رو رعایت نمی کردن، مستقیم به دفاعیه می رفتن هم همونطور که انتظار داشتم کارشو کرد و ورود محمدامین به دفاعیه کافی بود تا بازی خودش نظم مد نظر رو رعایت کنه و دیگه نیاز به کانتر در بازی نداشته باشیم :دی به نظرم از گادکش و پاک کردن پست بهتر کار کرد :دی

در کل می تونم بگم از نظر بازی بجز برای رای دادن که هنوز مرض دقیقه 101 رای دادن رو نمی فهمم بقیه چیز ها خوب بود که از بازیکنان تشکر ویژه ای می کنم :دی






خب این از تحلیل کلی شرایط بازی و بالانسی. امیدوارم تحلیل هایی که منتظرش هستم تا فردا تکمیل بشه تا بتونم تحلیل عملکرد بازیکنا و تیم هارو شروع کنم :دی تا اون موقع مواظب خودتون باشید و سنجد مصرف کنید :دی روزتون بخیر
 
آخرین ویرایش:
مافیایی
نوشته‌ها
289
پسندها
123
امتیازها
90
مدال‌ها
13
سلام، این تحلیل برای مافیاست. :دی

نیمه‌ی اول تحلیل این جمله رو زیاد شنیدیم که مافیا اصلا خوب بازی نکرد، بدترین مافیای تاریخ بود و ... فقط مونده بود یه چوب بردارن بیفتن به جون مافیا. :دی درحالی که در نیمه‌ی دوم با هجومِ " به نظر من مافیا اونقدری که میگن بد نبود. " طبیعی هم هست. وقتی حول یک عملکرد گفت‌وگویی شکل می‌گیره، در ابتدا نظرات سطحی‌تر (نه به معنای اشتباه) و در ادامه نگاه‌ها عمیق‌تر میشه. مخصوصا در تحلیل‌های ما که با خوندن گفته‌های بقیه، تمایل به ابراز نظر جدید خودبه‌خود ایجاد می‌شه. البته در کسی که به تحلیل اهمیت بده. :دی

من راه گروه دوم رو ادامه میدم. مافیا خوب بود، اما در جمعی خوب بود که تعداد زیادی عالی ظاهر شدن. (با فروتنی خودم رو خط میزنم ولی شما بدونید خودم هم حساب کردم. :دی) بیگناهان قوی، یکپارچه، آگاه و مسلط ظاهر شدن. فرعی‌ها با وقت و حوصله‌ی بسیار، دقیق و با برنامه بودن. در کنارشون فرقه هم تونست از تهدیدها فرصت بسازه که تمام این‌ها در کنار هم، اولین تیم مورد تجسس بازی رو هدف گرفتن که از قضا این تیم نه قدرت و تسلط بیگناهان رو از خودش نشون داد، نه وقت و برنامه‌ی فرعی‌ها رو، و نه مثل فرقه خودش رو از بدبیاری‌های غیرقابل پیش‌بینی نجات داد. اینجا اصلا قصدم مقایسه‌ی مافیا با بقیه نیست، بلکه مقایسه با خودشون هست. برای مثال قیاس سلطه و جریان سازی‌ای که در توانشون بود نسبت به چیزی که نشون دادن، نه نسبت به عملکرد بیگناهان. توانایی‌ها و ظرفیت‌های هرکس، در کنار شرایط و اتفاقات غیرقابل پیش‌بینی، با بقیه فرق میکنه و قیاس آدم‌ها هیچ وقت صحیح نیست.

در یک نگاه کلی، من ریشه‌ی این نتیجه‌ی نامطلوب رو یک چیز می‌بینم. برای توضیح بهتر توجه شما رو به این جمله‌ی آرش جلب می‌کنم. :دی

محمدامین که رو اوجه و منم سختم خیلی سختم 

غرور چیز بدیه جانم. :)) نه ولی جدا از شوخی، می‌خوام از انتظارِ شکست رو نداشتن صحبت کنم. نه فقط شکست در کل بازی، بلکه در موارد کوچک. انتظار نتیجه‌ی غیرقابل انتظار رو نداشتن، همون نقطه‌ای میشه که روزگار به بدترین نحو حسابت رو می‌رسه. همون جایی که لاستیک وسط بزرگراه پنچر میشه و لاستیک زاپاس نداری چون همین‌ها رو تازه نو کردی. بدون صبحونه از خونه بیرون میزنی تا وعده رو تو خود دانشگاه بخوری ولی می‌رسی اونجا می‌بینی کارت بانکیت رو تو جیب اون یکی شلوارت جا گذاشتی. نقطه‌ای که فرانک اندروود در فصل سوم با خشونت کلامی و اعتماد به نفس از این که این فرد به من نیاز داره، جکلین شارپ رو تخریب کرد و سرجای خودش نشوند؛ و اون هفته‌ی بعد در تلوزیون به نفع دانبار کنار کشید.

اینجا، چیزی که من مشاهده کردم و شاید برداشتم اشتباه باشه، انتظار نداشتن‌های تیم مافیا بود. بی‌احتیاطی در پیش‌بینی آینده، که این برای یک تیم نابودگره. چون در شرایطی که پیش بینی نشده، افراد تمرکزشون رو از دست میدن. مضطرب میشن و اشتباهاتشون شروع میشه. اشتباهات منجر به بیشتر فرو رفتن در شرایط بد میشه و کم کم انگیزه‌شون برای پیروزی هم از دست میدن. این به سادگی پایان یک گروه رو رقم میزنه.

راحتیِ خیال از پیش‌بینی‌ها، همه چیز از این نقطه شروع میشه. از شروع، چاوش انتظار نداشت که دو سه روز نبودن/ کم بودنش برخلاف معمول به ضررش تموم بشه. عرفان انتظار نداشت هم‌تیمی‌های فعالش به خطر بیفتن و تو بازی تنها و مرکز توجهات بشه. آرش بازی رو بسیار قوی شروع کرد و انتظار نداشت که اعدام بشه. و هیچکس نداشت. محمدامین هم انتظار نداشت که فقط یک پست اضافه دادنش چه هزینه‌ی گزافی می‌تونه داشته باشه. و همه‌ی این‌ها از کجا اومد؟ به نظر من از ترکیب قویشون. :دی یعنی چیزی که باید نقطه‌ی قوتشون می‌شد؛ اصلا در باختشون بی‌تاثیر نبود.


آرش
شروع بسیار عالی و قوی بود. با اعتماد به نفس، جدی، هوشیار و متمرکز، و به قول خودش خیلی سخت. :دی اومده بود که ببره واقعا و این از تک تک پست‌هاش احساس می‌شد. اما چه اتفاقی افتاد آرش؟ چی شد که فاز سوم فرو ریختی و من نصف قدرت و تمرکز فازهای پیشین رو درت ندیدم؟ من از مشاهداتم بعد بازی می‌تونم بگم که واقعا شوکه شدی از اعدامت که این دقیقا عامل باختت شد چون از دفاعیه‌ات مشهود بود که نترسیدی از اعدام. یک دفاعیه‌ی قوی و فعالیت مثبت قبل فاز حتی اگه کم بود؛ شاید بازی رو کاملا متفاوت از چیزی می‌کرد که پشت سر گذاشتیم. می‌تونم اون حس چیرگی و احاطه به محیط رو که اوایل داشتی حس کنم، و این اشتباه دومت بود. من چیزی در بازیت دیدم که هیچکس اشاره نکرده بود (و هنوز هم نکردن تا جایی که خوندم.) و اون واکنش‌هات نسبت به فرقه بود. شاخک‌های حساست به گفته‌های بقیه در مورد فرقه و لحن مچ‌گیرانه‌ات در برابر مهدی، اگر مورد متوجه یک بیگناه قرار می‌گرفت کارت رو تموم می‌کرد حتی اگه از اون دفاعیه سالم بیرون می‌اومدی. می‌شد اثری از مافیایی که خوداگاه یا ناخوداگاه دنبال فرقه می‌گرده در بازیت پیدا کرد کاملا، و ایده‌ای ندارم که چرا بقیه توجه‌شون به این حساسیتت مقابل فرقه جلب نشد. من هم عمدا هیچ اشاره‌ای بهش نکردم؛ چون ممکن بود این اتهام گریبان خودم هم بگیره و با ذکر پس توام فرقه‌ای هستی که دنبال مافیا می‌گشتی در فازهای آتی بالای دار برم. :دی نیاز داشتم تو رو به خاطر گیر دادنت بهم اعدام کنم و دلایل مافیا بودنت به طور مستقیم به دردم نمی‌خورد. خلاصه به روی خودم نیاوردم. ولی جالب هم بود برام این موضوع که به عنوان فرقه می‌دیدم داری در افراد اشتباهی دنبال فرقه می‌گردی. :دی در حالی که خود فرقه داخل پشت بوم یک برج دراز کشیده و با دوربینش نگاهت می‌کنه. :)) کلا تقابل گروه‌های گناهکاری خیلی خیلی جذابه. بگذریم. :دی به نظر من این آرشِ محکم، با اعتماد به نفس و با مدیریتِ خوب روی بازی خودش و بقیه، بسیار جذاب و برنده‌ست. این دور رو فراموش کن و همین فرمون ادامه بده.


چاوش
اگه من یک چیز رو در این بازی صادقانه گفتم باشم، تعریفم از چاوش در جواب سوالات پویا تو بازی بود. :دی افراد زیادی در بازی هستن که من بازیشون رو بسیار دوست دارم، و تحسین می‌کنم. خیلی‌ها هم بخشی از بازیشون مورد توجه‌ام هست. این طور بگم؛ بازی مهدی جوری‌ست که دوست دارم برای خودم باشه. (یک نوع الگو که المان‌های درونش توقعاتم از خودم رو براورده می‌کنه.) امیر کسیه که دوست دارم مقابلم باشه چون بازیش یک متن آموزشی برام محسوب میشه و وقتی باهاش در تضادم بهترین استفاده رو از متن بازیش می‌برم. و بازی امین همونیه که ترجیح میدم کنارم و در ساید خودم باشه. چون نه می‌تونم بهش تبدیل بشم، و با سادگی عجیبی که داره نمی‌تونم هم سیاست‌های پشتش رو کشف کنم. درنتیجه استفاده‌ی دلخواهم ازش هم‌ساید بودنه که در این بازی محقق شد و همون طور هم که انتظار داشتم پیش رفت. در کنار این‌ها محمدحسین بیشتر خودشه که جایگاه یک معلم دانا رو داره و من از گفته‌‌های بعد بازیش در گروه، تاپیک و خصوصی خیلی درس گرفتم. پویا هم عرضی ندارم حقیقتش، انسان مرموز و خاصیه و به هیچ بخشی ازش دسترسی پیدا نکردم هنوز. :دی اما چاوش یک مقدار از همه‌ی این‌ها متفاوته. شامل هیچکدوم نمیشه و تا حالا مثلا نکته‌ای که به درد بازی خودم بخوره ازش استخراج نکردم که این درواقع به خاطر شخصی بودن شدید بازیشه. مال هیچکس جز خودش نیست این سبک و نمی‌ذاره سر در بیارم که داره چیکار می‌کنه. به نظر من چاوش الگو، کتاب درسی، معلم، سلاح یا یک موجود ناشناخته نیست. :دی بلکه همه‌ی این‌ها رو با هم داره و انگار تمامش رو ریخته تو همزن. این واقعا یک مهارت مخصوص و ویژه‌ست که چاوش رو برای من تبدیل به عنصری از بازی می‌کنه که مهم نیست چه طوره، مهم اینه که در بازی باشه. :دی و اگه بخوام از نکات مثبتش که بسیار شیفته‌ام می‌کنه نام ببرم، منطق فهمی صادقانه، (شاید هم در باطن صادق نباشه ولی در لحن خوب اداش رو در میاره. :))) ذهن نامحدودی که به هر سوراخی در بازی اشراف پیدا می‌کنه، تاثیرگزاری قوی و روح چاوش درونشه که به طور عجیبی فضای خشک تاپیک رو فقط با یک "دی" تغییر میده. نمی‌دونم با این همه خطی که نوشتم چه قدر در رسوندن احساس و دیدگاهم موفق بودم. تا اینجا که البته ربطی به بازی این دورش نداشت. :)) در این دور، بیشتر بخش‌هایی که خودم درش دخیل بودم یادمه. یک‌جا من آرش و صدرا رو به زرگری متهم کردم، ولی اگه بیگناهِ جستجوگری پستم رو می‌خوند و پی‌ش رو می‌گرفت ممکن بود به زرگری محمدامین و آرش هم سر داستان چرا شغال، چرا مزدور نه؟ :دی برسه. ولی چاوش به سرعت واکنش نشون داد و با موافقت در زرگری آرش و صدرا، هم خودش رو از آرش جدا کرد، هم یه زرگری ریز راه انداخت که مسئولیتی هم براش نداشت. (گفتن این هم کاملا لطف من به خودم رو نشون میده که می‌دونم چون مخاطبش من بودم، و پست‌های مربوط بهم هم زیاد ایگنور می‌شد، خیالش می‌تونست راحت باشه که نیاز نیست پی این اتهام ریزش به آرش و صدرا رو بگیره. :دی) از طرفی توجهات رو از بحث محمدامین و آرش برداشت که هم موضع گرفتن مستقیم خودش در این امر اثر داشت، هم من رو جری‌تر می‌کرد برای اذیت کردن صدرا. :دی ازم سواستفاده شد درواقع. نمی‌بخشمتون. :)) اما به نظرم چاوش این‌ دور، هم کمتر دل به بازی داد، و هم به اندازه‌‌ی کافی آدم بدی نبود. :دی در واقع ما برای هر عملکردی نیاز به یک محرک داریم که ما رو به جلو هل بده. وقتی گناهکار و به خصوص مافیا هستی، به نظرم بهترین محرک می‌تونه میل به جنایتی باشه که می‌خوای در فاز روز بکنی. باید تصور و رویای دقیقی داشته باشی که دلت می‌خواد چه بلایی سر بیگناهان بیاری (خارج از منطق و ملزومات و باگ‌هاش) که این حتی اگه عملی هم نشه مهم نیست. اگه از درون به جوششت انداخته باشه یعنی کارش رو کرده. :دی
اما در کل، درست مثل خودش، ایده‌ای ندارم که بقیه چه تفاوتی با بیگناهیش می‌بینن. من که ندیدم متاسفانه. و قطعا از بازی باهاش لذت بردم و حیف که خیلی کم بود. عذر من هم بابت تحلیلی که هیچ پوینت خاصی نداشت و توضیحات اضافه بود بیشترش بپذیرید. البته واقعا هم من چیزی جز تمجید نداشتم که بگم. نقد کردن جنابعالی از سطح من خارجه، اول باید زبان چاوشی بازیت رو یاد بگیرم. :))


محمدامین
چیزی که در تحلیل بقیه هم بهش اشاره شد؛ نداشتن تسلط کافی رو بازی خودشه. به نظر من محمدامین یک مغزِ خرگوشی داره. :دی یعنی ذهنش به هرجایی می‌پره و سرک می‌کشه، آروم هم نمی‌گیره به جز وقتی که مشغول خوردن و خوابیدنه. (برای محمدامین این مرحله میشه مهمونی‌های ناتمومش. :))) و اینجا من حس می‌کنم نظرم با امین متفاوته. نظم رو وارد بازیت نکن. :دی بلکه بی‌نظمی حرفه‌ای رو یاد بگیر. چیزی که من در تو می‌بینم توانایی تجزیه تحلیل بسیار سریع و در لحظه‌ست، و اینجا یک قدم هم فراتر میری که اون پاسخ درست (اغلب. :دی) و سریع به این اتفاقاته. اگه از من می‌پرسی، چیزی که بهش نیاز داری آگاهی کامل به این ویژگیته. نیاز نیست کنترلش کنی، فقط بدون که داری چیکار می‌کنی. :دی چون ذهن تو برای ماسمالی در لحظه هم بسیار مناسبه که اگه سوتی هم اشتباهی دادی بعدا روش رو نه تنها بپوشونی بلکه به سود خودت ازش استفاده کنی. چرا این‌ها رو میگم؟ چون حدس میزنم این لذت‌بخش‌ترین حالت بازی برای تو خواهد بود. بی‌پروایی، جسارت، چالش‌های کلامی و پیروزی در بحث برای تو ساخته شده. جلوی بروز خودت رو نگیر. اجازه‌ی بروز کامل به خودت بده و چند دست هم با خفت اعدام شو. :)) این مثل این میمونه که تو در یک گیم کامپیوتری به جای اینکه سطح سختی رو روی لول خودت بذاری، رو چند لول بالاتر از خودت گذاشتی. شاید اگه رو همون سطح فعلی بمونی زودتر بهش چیره بشی و دستت راه بیفته، در حالی که در سطحِ سخت در چشم بهم زدنی پودر میشی و شاید گیم اورهای زیادی تجربه کنی، اما چیزی که در نهایت به دست میاری عادت کردن به اون محیط دشوار، عادت کردن به چالش‌هاش، و کم کم پیروزی در اون سطحه. هرچند که من در تو می‌بینم خیلی زودتر به این نقطه برسی و در عرض دو سه دور قلقش رو یاد بگیری. این فقط دیدگاه من بود. :دی در نهایت اون چیزی که خودت احساس می‌کنی، همون راه بهترینه.


عرفان
به نظر من هم خیلی خوب می‌شد اگه یه توضیحاتی در مورد خودت و بازیت می‌دادی. الان حس می‌کنم هرچی بگم ممکنه که برداشت من بوده باشه و بدتر موجب ناراحتی بشه. :دی چیزی که من فکر می‌کنم عرفان اینه که تو در بازی دنبال یک ایده‌ال می‌گردی، و نرسیدن به اون ایده‌ال موجب این خشم میشه. ایده‌ال‌هایی از خودت، از همراهانت، از رقبات، از جو بازی و تک تک بحث‌هایی که درشون دخیلی. فرضا وارد یک گفت‌وگو با شخص ایکس میشی، اون یک اتهام به تو میزنه و تو جواب میدی. وقتی داری پاسخت رو می‌نویسی یک اطمینان و انتظاری از قانع شدن طرف مقابل و شنیده شدن حرفت داری. این انتظار اشتباهه، هرچند که بسیار قابل درکه. من هم دقیقا عصبانی میشم وقتی حرفم رو نمی‌فهمن. :دی حالا اینجا نمیگم که عصبانی نشو چون این کار یک شب دو شب نیست، اما مهم اینه که تو چه طور از پس این شرایط بر میای. به این بازی نگاه کن. کسی منطقت رو قبول نکرد، کسی دلایلت رو نشنید، کسی اتهاماتت رو جدی نگرفت، و کسی به خشمت بها نداد. این‌ها اتفاقات واقعا بدیه اما دیدی که نپذیرفتن این موضوع و این رفتار از سمت دیگران، هیچ فایده‌ای برات نداشت. داشت؟ شرایط همیشه به طرز عجیب غریبی ناعادلانه‌ست. در زندگی واقعی هزاران برابر بیشتر از اینجا. و حتی در این جامعه‌ی کوچیک ما با وجود این همه قاعده و قانون و حساسیت‌هامون رو این موضوعات، هنوز هم تا حد زیادی هرکس بر پایه‌ی بینش و احساس خودش تصمیم می‌گیره. اگه احساس کنن نیاز نیست حرف عرفان رو بشنون، نمی‌شنون واقعا. و اینجا باید ببینی چه چیز بهت کمک می‌کنه. چون شاید ما جلوی خانواده، دوست‌های صمیمی یا پارتنرمون بتونیم با بروز احساسات و قهر و دعوا و ناراحتی به خواسته‌مون برسیم، اما اینجا یدونه هم میزنن به ماتحتمون. :دی دوست دارم که دوتا سوال از خودت بپرسی. چرا از بین تمام بازی‌ها و سرگرمی‌های دنیا، مافیا رو انتخاب کردی؟ و دوست داری چه نوع بازیکنی باشی؟
 
رئیس جماهیر
نوشته‌ها
569
پسندها
271
امتیازها
155
مدال‌ها
11
دوستان واقعا دوست ندارم که خیلی مافیای این دوره رو نقد کنم. ولی برای دفاع از تحلیل خودم مجبورم اینو بگم.
(نه برای تخریب آرش و عرفان و محمد امین و چاوش که بی اغراق همشون رو دوست دارم، در مورد عرفان که کلا ارادت به ترک‌های غرب آذربایجان دارم و چاوش هم نیاز به گفتن نیست و ده ساله رفیقمه و آرش هم از همون سفر اصفهان از شخصیتش خوشم اومد و محمدامین هم بدون ناز قبول کرد دور بعد بازی کنه و خوشمان آمد :)) )

ترسا به موجی اشاره کرد که خودش هم دنباله روش شد.

نیمه‌ی اول تحلیل این جمله رو زیاد شنیدیم که مافیا اصلا خوب بازی نکرد، بدترین مافیای تاریخ بود و ... فقط مونده بود یه چوب بردارن بیفتن به جون مافیا. درحالی که در نیمه‌ی دوم با هجومِ " به نظر من مافیا اونقدری که میگن بد نبود. " طبیعی هم هست. وقتی حول یک عملکرد گفت‌وگویی شکل می‌گیره، در ابتدا نظرات سطحی‌تر (نه به معنای اشتباه) و در ادامه نگاه‌ها عمیق‌تر میشه. مخصوصا در تحلیل‌های ما که با خوندن گفته‌های بقیه، تمایل به ابراز نظر جدید خودبه‌خود ایجاد می‌شه. البته در کسی که به تحلیل اهمیت بده.

من راه گروه دوم رو ادامه میدم. مافیا خوب بود، اما در جمعی خوب بود که تعداد زیادی عالی ظاهر شدن

امیر از جمله عوامل این موج بود.
اما مافیا، من به هیچ عنوان عقیده ندارم که بازی فردی اعضای مافیا، بازی های بدی بوده به نسبت سایرین، اینو حتما در تحلیل یک به یک اعضای مافیا بهش اشاره می کنم

امیر در ادامه میگه:
می تونستن که تبدیل به جریان ساز های اصلی بازی بشن و افکار بازی رو از ابتدا دست بگیرن. اما از دید من انفعال شوم و بی حوصلگی ابتدای بازیشون باعث شد، وقتی وارد بازی بشن که بازی در اختیار همه بود الا اعضای مافیا و من دلیل اعدام عجیب و باورنکردنی آرش و به تبعش شو شدن بقیه اعضای مافیا رو این می بینم

خب امیر جان. وقتی میگیم چه به صورت تیمی و چه به صورت فردی، خوب نبودن (یا صریحتر بگم، بد بودن) یعنی همین. بد بودن که شاخ و دم نداره. همین که نتونستن فلسفه وجودی مافیا رو اجرا کنن و جریان سازی کنن، یعنی ضعیف ظاهر شدن. خودت میگی که منفعل شروع کردن یعنی ضعیف ظاهر شدن و بعدش که خواستن بیشتر فعالیت کنن و خودشون رو نجات بدن، کار از کار گذشته بود. خب این ضعفه دیگه. این چه جور بد نبودنیه؟ بازی شخصی رو از وظیفه تیمی تفکیک میکنی، آیا تیم چیزی جز ترکیب بازی اشخاصشه؟

در مورد محمدامین
امیر در مورد محمد امین میگه
در مجموع بجز مورد سناتور محمد امین، که برای دومین بار نقش محبوب من رو به مفهوم واقعی کلمه ... آره همون که تو ذهنتونه
خب پس نقشی که داشت رو خوب انجام نداد. اوکی.

امیر در مورد محمد امین بازم میگه:

.
بماند که حالا از 20 پست محمدامین، 9 پستش در روز دوم فاز آخر داده شده بود و همین هم باعث به دفاعیه اومدنش و عدم امکان استفاده از سناتور شد و اون فعالیت بی فکر و بی نظم از نظرم بدرد گِلِ منار می خورد (از بعد زمان فعالیت و نه کیفیت فعالیت)
این هم از مهمترین فاز روزی که توش فعالیت داشت.

خب. نقششو که بد استفاده کرد. فاز روزم فعالیتش به درد گل منار میخورد. بازی بد دقیقا یعنی چی؟ وقتی هم نقش سناتور به چخ رفت هم توی فاز روز، فعالیتش به درد نخورد، این بازی خوب یا متوسطه یا ضعیف؟ به قول کنفوسیوس: "به کلمات وفادار باشیم و از معنای اصلی، خارجشون نکنیم"

منتظر تحلیلت از بقیه اعضای مافیا هم هستم ببینم چجوری خوب بازی کردن.

اما ترسا که گفت میخواد موج دوم رو ادامه بده و از نظرش موج دوم (که میگه مافیا خیلی هم بد نبود) نشونه بالغ شدن تحلیله، در مورد محمد امین میگه:

چیزی که در تحلیل بقیه هم بهش اشاره شد؛ نداشتن تسلط کافی رو بازی خودشه. به نظر من محمدامین یک مغزِ خرگوشی داره. یعنی ذهنش به هرجایی می‌پره و سرک می‌کشه، آروم هم نمی‌گیره به جز وقتی که مشغول خوردن و خوابیدنه.

خب این الان نشونه خوب بازی کردن و صرفا عالی نبودنه ترسا جان؟ :دی میدونم که دوست داری تحلیلت روی تحلیلِ کسی که تحلیل میشه، اثر بذاره. ولی خب من زیاد توی تحلیل اهل تعارف نیستم. به هر حال، هر کی یه سبک تحلیل کردن داره :دی

آرش که خودش عضو مافیا بود در مورد محمد امین جمله ای میگه که به نظرم تیر خلاصی است بر فعالیت شب و روز این بزرگوار:

محمدامین هر فاز داشت می‌رفت دفاعیه و عملا شانس اینکه بتونه از قدرت سناتور استفاده کنه خیلی کم بود

فکر کنم این حرف بدون شرح باشه :دی
کوتاه و پر از نکته.

این‌هایی که نقل کردم از دو نفری بود که معتقد بودن مافیا زیاد هم بد نبوده و همچنین از یکی از خود اعضای مافیا بود. تحلیل خودم هم مشخصه. گناهکاری که از یه فازی به بعد، در اعدام شدنش شکی نیست، حداقلش اینه که اصلا خوب بازی نکرده و برای همین هم بهش نمره ۵ دادم (متوسطِ بد) که البته یه نمره اش بابت سماجت جالبش در بازی و تلاشش و تسلیم نشدنش بود که بهش اضافه شد.

در مورد چاوش عزیز

یک ضرب المثل عربی هست که میگه: "اقرار العقلا علی انفسهم جایز" (اقرار عاقلان علیه خودشان قابل قبوله.)
فکر نکنم کسی در مورد عاقل بودن چاوش شک داشته باشه :دی
پس حرفایی که خودش در مورد بازیش گفت رو نقل میکنم:

من این دور رو خب خیلی بازی نکردم و بازی رو هم اونقد دقیق دنبال نکردم حتی وقتی تو بازی بودم

خب. بازی رو حتی وقتی توی بازی بوده دقیق دنبال نکرده.

بخشی از اتفاقات هم مقصر اصلی‌ش من هستم.
بدون شرح :دی

همونطور که تو بازی گفتم، ۲ ۳ روز اولیه رو سفر بودم. اون ۲ ۳ روز رو می‌تونستم وقتایی جور کنم و بازی کنم، اما یه حس «حال ندارمی» داشتم + با توجه به اینکه کلا تو بازیمون کسایی که نباشن مقداری سفید می‌شن، ترجیح دادم از این قضیه هم سو استفاده کنم و نباشم اوایل بازی و از فرصت استفاده کنم :دی
متاسفانه برای من و خوشبختانه برای بازی، این دور حواس آدم‌ها به این قضیه جمع شده بود و دید منفی به افرادی که اول بازی نبودن ایجاد شد :))

وقتی میتونسته بازی کنه حال نداشته :دی خواسته از ایده‌ی منسوخِ نبودن و مثبت شدن استفاده کنه و خب نتیجه عکس داده.

وقتی گناهکارم مقداری از بازی برام معلومه و ذهنم تلاش کمتری نیاز داره برای فهمیدن اینکه بازی چه خبره و کمتر گنگه و خب این خودش رو تو بازیم نشون می‌ده. چیزی هست که باید اصلاحش کنم برای گناهکاریم و گناهکار خیلی بدی هستم به خاطر این
بدون شرح :دی

اعدام آرش کاملا به خاطر نفهمیدن جو بازی توسط من و تیممون در خصوص اینکه رای‌ها کدوم سمت قراره بره بود. توی این دو فازی که اعداما نزدیک بود، اگه جای آرش، محمدرضای فرقه اعدام می‌شد یا فاز قبل‌ترش جای مهسا، ترسای قربانی اعدام شده بود که تیم ما، به خصوص آرش جزو سردمداران اعدامش بودیم، شرایط بازی خیلی فرق می‌کرد و به نفع مافیا می‌شد

چاوش گفت تیممون بد بازی نکرد و نمود بیرونیش بد بود. ولی اینجا میگه جو بازی رو نفهمیدیم و اگر فلان کارو میکردیم، جو بازی عوض میشد. خب مشکل اینه فلان کارو نکردین :دی نه تنها جو بازی به ضرر مافیا شد. بلکه همون رای گیری اعدام آرش، از دلایل کله پا شدن محمد امین بود. نفهمیدن جو بازی و این اشتباه در اعدام آرش با اختلاف یک رای که میتونست محمدرضا رو به جای آرش، اعدام کنه (در حالی که استراتژیشون هم این بود که توی بازی پشت هم باشن و از هم حمایت کنن) اشتباهی بود که کلا جو بازی رو علیه مافیا کرد. همین اشتباه به تنهایی نشونه ضعف یه تیم گناهکاریه.
این هایی که گفتی یعنی تیم خیلی خوبی داشتین، چاوش جان؟

چاوش یه گیر خیلی مسخره هم قبل نابودیش به من داد که باعث شد تقریبا به طور کامل حداقل از احتمال مافیا بودن تبرئه بشم چون توی ترکوندن دو عضو مافیا نقش داشتم و دعوای زرگری و رای دادن به دو عضو تیم خودی، خیلی بعیده.

در مورد چاوش به همین اندازه اکتفا میکنم و فقط یه نکته که آرش در مورد اجرای نقش شبش هم گفت، نقل قول میکنم، البته با تجربه گناهکاریم میدونم که این تصمیمات معمولا گروهی گرفته میشه و بیشتر یه پوئن منفی برای تیم مافیا است تا چاوش:

بعد از اعدام غیرمنتظره‌ی من هم امیر اومد گفت چاوش رو رییس پلیس زده و فرصت داشتیم همون شب یا فرداش از قدرت یاکوزاش استفاده کنیم که چاوش ترجیح داد همون شب این کار رو بکنه و عماد رو جذب کردیم که ناموفق بود.

البته عماد با توجه به بازیش، گزینه خوبی برای جذب بود و من هم اگه یاکوزا یا فرقه بودم احتمالا جزو گزینه هام بود. اما در هر حال اشتباه کردن :دی هر چند میپذیرم که بدشانسی هم آوردن در این مورد. اما در هر حال، اشتباه، اشتباهه.

در مورد عرفان، چیز زیادی نمیگم. پست نمره دهی، بی رحمانه نقدش کردم در حدی که میترسم برم پی ویش و برای دور بعد دعوتش کنم. :)) تیرهایی که در فاز شب زد، تنها نقطه قوت مافیا بود ولی خب بازی روزش رو فکر نکنم کسی شک کنه که خیلی بد بود... حالا به هر دلیلی. من اینجا از دلایل عملکرد حرف نمیزنم، خود عملکرد رو میبینم، میدونم سرش به شدت شلوغ بود، شاید به هر دلیلی که از بازی خارج بود، عصبی بود، (در مورد چاوش هم قطعا این که سرش شلوغ بود توی ضعفش اثر داشت، ولی همونطور که گفتم، من عملکرد رو میبینم نه دلیل خارج از بازیِ عملکرد رو)
عرفان در هر حال در فاز روز عملکرد بدی داشت و فعالیت خاص و مهمی هم نداشت که مثلا بگیم فلان پستش خیلی خوب و اثرگذار در جریان بازی بود. دفاعیه اش هم با توجه به این که فقط (به درستی) اعدام نکردن فرقه رو اشتباه خوند و به اتهام مافیا بودنش اشاره نکرد، اونایی که در اعدامش شک داشتن هم به اطمینان رسوند که رای به اعدامش بدن :دی

در مورد آرش
به نظرم از بقیه مافیا بهتر بود. بازم میگم پستاش خوب بود. اما همون غروری که ترسا گفت باعث شد که حس منفی بهش بگیریم و همونطور که چاوش گفت، زیاد هم احتمال اعدامش رو جدی نگرفتن که همین هم نشونه غروره‌. و در نهایت هم چیزی که جدی نگرفتن، جدی شد و شیرازه تیمشون تا حد زیادی از هم پاشید. شما مقایسه کنین با ترسا که وقتی رفت دفاعیه، اعدام خودش رو تقریبا قطعی گرفت و اون دفاعیه عالی رو داد و تا آخر توی بازی موند و برنده هم شد.
در مورد آرش بازم میگم از بقیه مافیا بهتر بود ولی زودتر از همشون اعدام شد، عضو مافیایی که به عنوان دومین نفر و به عنوان اولین گناهکار اعدام میشه خب یعنی در بهترین حالت، خوب بازی نکرده...
به نظرم میشد بهش نمره شش بدم. ولی همین اعدام زودهنگامش یک نمره ازش کم کرد.


خب محمد امین که بد بازی کرد. چاوش که خودش میگه بازی رو حتی وقتی توش بود نخوند و بد بازی کرد، آرش که نفر دوم اعدام شد. عرفان هم که حداقل توی فاز روز خیلی بد بود. تیم مافیا هم که نه استراتژی خودش (حمایت از هم) جواب داد و نه تونست کاری که معمولا مافیا باید انجام بده رو انجام بده (جو بازی رو در دست نگرفتن) و در نهایت با وجود جذب موفق فری و تیرهای موفق، به عنوان اولین تیم، کاملا منهدم شدن. (بگذریم که اعدام محمد امین و عرفان کاملا قطعی بود و فقط بحث زمانش مطرح بود و همین نشونه اینه که مافیا خیلی زود لو رفت و نکته شدیدا منفیه.)
البته نقطه قوت هم داشتن و به همین علت به عرفان یه نمره اضافه کردم. نقاط قوتشون تیرهای شب و جذب فری بود. اما به دردشون نخورد و تغییری در اصل بازی و جایگاهشون در بازی ایجاد نکرد.


خب. این تیم، ضعیف بازی نکرده؟ اگه این ضعیف نیست پس ضعیف چیه؟

بازم تکرار میکنم که قصدم از این پست به هیچ وجه تخریب اعضای مافیا که دوستشون هم دارم، نبود. فقط خواستم از تحلیل خودم دفاع کنم و بگم تحلیلم صرفا یه نگاه ابتدایی و سطحی نبود که بقیه بیان و از سطحی بودن خارجش کنن، هنوز هم روی تحلیلم هستم. و اگه این جوِ "مافیا زیاد هم بد نبود و حتی مافیا خوب بود ولی عالی نبود :دی " راه نمیفتاد، اصلا این پست رو ارسال نمیکردم.

در نهایت یه نکته دیگه بگم. من قبلا فکر میکردم که بازی مافیا برا خودم خیلی مهمه که موقع بازی دچار استرس و... میشم و این غیر طبیعیه. اما الان دیدم خیلیا بیش از من بازی براشون مهمه و روی روحیشون اثر میذاره. به نظرم خوب بازی کنین ولی خیلی جدی نگیرین و در کل، مافیا رو به شکل یه دور همی تفریحی ببینین که بعضی ویژگی های شخصیتیتون مثل استدلال و کار گروهی و انسان شناسی و... رو تقویت میکنه.
 
آخرین ویرایش:
مافیایی
نوشته‌ها
289
پسندها
123
امتیازها
90
مدال‌ها
13
:دی
ببینید هرکس نظر خودش رو داره و آزاده که بیان کنه. به همین دلیل هم تاپیک برای تمام بازیکنان بازه. آرش از قوی‌ترین شروع‌ها در بازی بین تمام افراد بوده، محمدامین هم همچنین خیلی خوب شروع کرد و پست‌هاشون قوی و اتفاقا برای جریان سازی بود (از نظر من) همچنین محمدامین فاز اعدامش هم بسیار خوب عمل کرد. همین که باعث گمراهی رئیس پلیس شد که عامل تفرقه‌ی بیگناهان در فاز روز بود به نظر من کردیت کافی رو می‌گیره. چاوش هم به دید من پست‌هایی که می‌داد و روندی که داشت خوب بود. :دی عرفان فقط کمتر وقت گذاشت که باید توجه کنیم همین‌طوری هم جو بازی علیه‌اش رفته بود و با توجه به اون جو به نظر من خوب عمل کرد در فازهای آخر حضورش. :دی

وقتی میگم خوب بودن ابدا تعارف نیست. :دی

و اون بخش سطحی بودن که عرض کردم، همون‌جا هم من در پرانتز به "اشتباه نبودنش" اشاره کردم که همین برداشت شما ازش نشه. طبیعی هست که شما نگاه اول رو به یک چیز بندازی، اون نکاتی که "رو" هست می‌بینی. در نگاه اول هم مافیا به طرز بدی لو رفت و اعدام شد و باخت. خب شما هم این رو گفتی و اشتباه هم نبود دیگه. ولی به مرور باید نگاه کرد که چرا باخت، چرا نتونست جو رو برگردونه، آیا همه‌ی نتیجه مطلقا تقصیر خودشون بود؟ و... که هنوز هستم رو این حرفم، ولی شاید از کلمه‌ی مناسبی استفاده نکردم. :دی درکل من معتقدم مافیا بدشانسی هم آورد، بی انگیزه شدن و اون جو وحشتناکی که علیه اش بود، همه‌ی این‌ها عواملی هست که یک تیم رو می‌تونه از پا در بیاره ولی تو این وضعیت محمدامین و عرفان تلاش خیلی خوبی کردن، پست‌های خوبی هم می‌دادن و فری هم همگی جذب کردن که همه‌ی این‌ها بسیار خوبه. اگه کسی نظر دیگه‌ای داره، می‌تونه داشته باشه. :دی از اینجا به بعد خود اعضای محترم مافیا اگه مایلن بیان پاسخگو باشن. :))
 
Thomas Shelby
نوشته‌ها
773
پسندها
606
امتیازها
835
مدال‌ها
47
این پست در رابطه با تحلیل تیم مافیاست.

مقدمه:

1. در این دور چون شروع‌ها عمدتا محتاطانه بود و بی‌گناهان+فرعی‌ها شروع خوبی داشتن، کار گناه‌کاران در ابتدا واقعا سخت بود برای تغییر جو و شرایط بازی؛ و این در تحلیل و نمره لحاظ می‌شه. منتهی بعد از پایان فاز 4 و حذف شهردار از بازی، کارشون بسیار راحت‌تر از قبل شد و از نظر من در شرایطی قرار گرفتن که استحقاقشُ به‌طور کامل نداشتن و هیچ نقشی هم در خروج شهردار+جوکر از بازی نداشتن. در واقع انگار از جهنم وارد بهشت شدن، بدون این‌که کاری کرده باشن؛ پیش‌بینی شخصیم هم از نتیجه -در صورت حضور مهدی در بازی- احتمال 99 درصدی پیروزی بی‌گناهان/جلاد بود باتوجه به شرایط بازی: مافیا یکی از دو عضو باقی‌مونده‌ش اعدام شده بود و جذب ستون پنجمی هم در کار نبود. فرقه هم 2 عضوش رای‌های زیادی داشتن و فقط ترسا رای نداشت که احتمال بردش بین اون همه بازیکن سفید درحالی‌که هیچ جذبی هم احتمالا وجود نداره، تقریبا صفر بود؛ ولی کاملا محتمل بود که بی‌گناهان ببرن و به جلاد ببازن، چون گزینه‌هایی جلوتر از عماد مطرح می‌شدن به‌نظرم. بعد از پایان فاز چهارم اما، شانس بردها تقریبا یکسان شد از دید من و جلاد هم تا حد زیادی از داستان خارج شد و بردش تک‌نفره شد عملا. هیچ دوری هم یادم نمی‌آد که شانس بردها به یک‌باره این‌قدر عوض شده باشه و البته در این عوض شدن هم گناه‌کاران تاثیرشون صفر باشه. از این نظر دور بسیار خاص و عجیبی بود.


2. این بخش کلی هست و برداشت شخصی نشود: بدترین اتفاق اینه که فردی متوجه نشه (و بدتر از اون اینه که نخواد متوجه بشه) که چه کار کرده. یعنی فردی ببازه، ولی ندونه چرا باخته؛ یا فردی ببره، ولی عامل بردشُ اشتباه تشخیص بده در بازیش. یه مثال از همون فیلم ویپلش بزنم: استاد، وسط تمرین، اجرا رو قطع می‌کنه و یه نفرُ بعد از این‌که بهش می‌توپه:دی که اشتباه کردی و اون بچه هم قبول می‌کنه، می‌اندازه بیرون. بعد که رفت بیرون، رو به بقیه می‌گه اون، کسی نبود که اشتباه می‌زد. تو اشتباه زدی نیمن. منتهی اون نمی‌دونست که داره درست می‌زنه و این بدتره.
بهترین کار و سخت‌ترین کار در هر رقابتی به‌نظرم اینه که آدم به درستی با اشتباهاتش مواجه بشه؛ نه به خودش باج بده و نه خودشُ بیش از حد لازم نقد کنه. درواقع باید از بیرون، به خودش نگاه کنه و هم نقاط قوتشُ ببینه و هم ضعف.


3. یه چیزی هم در بخش مربوط به بی‌گناهان و مهدی جا موند، اینجا می‌گم. امیر همیشه از نظر من "همه‌فن‌حریف"‌ ترین بازیکن بوده، هست و خواهد بود؛ در بی‌گناهی و گناه‌کاری. غیر قابل پیش‌بینی هست و هر آن ممکنه هر بلایی با هر روشی سر هرکی که می‌خواد، بیاره.
بخوام فقط وارد بی‌گناهی بشم، از دید من "درست‌ترین" بازیُ محمد چاوش داره. دوست قدیمیم هم دقیق توضیح داد که چطور در بی‌گناهی خودشُ بازی می‌کنه چاوش و اگه بهش اعتماد کنن و موضعش محکم باشه، بی‌گناها می‌برن.
"بهترین" بازیکن در بی‌گناهی امین هست، به دلیل اینکه هوش، سیاست و قدرت عوض کردن بازی با یک پست ُ توامان داره و اخیرا حس خوب هم به بازیش اضافه شده.
اما "قوی‌ترین" بی‌گناه باتوجه به ادوار اخیر، مهدی هست به‌نظرم. از این نظر که حذفش در روز از هر بی‌گناه موثر دیگه‌ای سخت‌تر هست. مثال بارز هم همین ادوار اخیر و خصوصا دور 11 هست. چاوش از نظر من بازیش درست‌تر و موثرتر بود اون دور، ولی قابل حذف بود و با 1 رای اعدام نشد. مهدی اصلا قابل حذف نبود تا اواخر بازی، درحالی‌که بهترین بازیش هم نبود و این دور یه سطح بالاتر از دور 11 بازی کرد.

درواقع هر بی‌گناهی که بخواد در جریان بازی موثر باشه، باید یکی از این 4 سبکُ انتخاب کنه و براساس بازی خودش، تنظیمش کنه. کلیدش هم اینه که ببینه از بازی چی می‌خواد؟ می‌خواد لذت ببره؟ می‌خواد درست‌ترین و بهینه‌ترین تصمیما رو بگیره؟ می‌خواد بازیُ ببره؟ یا می‌خواد تا آخر تو بازی باشه؟

و به عنوان نکته آخری که در مورد بی‌گناهان جا موند، در این سایت، فقط بازی بی‌گناهان دور 10 از این دور بهتر بوده از دید من. بهترین بی‌گناها در تاریخ هم بدون تواضع:دی مربوط به تیم خودمون در دور هاوس آو کاردز 1 بود که بدون هیچ اعدامی، بازیُ بردیم؛ در حضور مافیا، فرقه، قاتل و وکیل.


بعد از مقدمات همیشگی، بریم سراغ تیم مافیا.

تیم مافیا:
مهم‌ترین مشکل مافیا در این دور، بی‌انگیزگی و ناهماهنگی بود به‌نظرم. درواقع اگر یک نفر در کنارشون بود (نه به عنوان بازیکن، به عنوان مشاور یا همراه) که فقط بهشون انگیزه می‌داد و هماهنگ‌شون می‌کرد و هیچ توصیه فنی یا دقیقی هم نداشت، شانس بردشون واقعا زیاد می‌شد. این هم چیزی نیست که فقط یک نفر از 4 عضو بتونه انجامش بده؛ همه‌شون باید بخوان. کلید برد فرقه هم از نظرم همین بود.
مشکل دیگه‌شون دست‌کم گرفتن بازی و شرایط بوده. انتظار نداشتن اتفاقات بد باهم بیفته و خصوصا در اعدام آرش، تصمیمات درستی نگرفتن. گویی گارانتی فرض شده بود. در حالی‌که حالت درست اینه که هم تمام راه‌ها برای نجات بررسی بشه و هم برنامه‌ای تدوین بشه که اگر اعدام شد، چه کنیم. درواقع اینم به همون مشکل اول برمی‌گرده. مافیا از نظر من نمایش بسیار خوبی در بازی داشت، اما با تمام وجود بازی نکرد و تصمیمات بدی هم گرفتن.

بازی‌ها سخت شده و خصوصا گناه‌کارها باید با آماده‌سازی ویژه‌ای در قبل بازی، وارد بازی بشن. هیچ آماده‌سازی در مافیا وجود نداشت و در واقع یک تئاتر بداهه رو اجرا کردن. وقتی بقیه هم خوب نباشن و بازی به هم بریزه، شاید روش خوبی باشه؛ ولی وقتی اکثر بازیکنا و خصوصا بی‌گناها دارن خوب بازی می‌کنن، به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسه این بازی. در پایان فاز چهارم، تمام اعضای مافیا یا حذف شده بودن یا به دفاعیه اومده بودن. البته فرقه هم همین بود شرایطش، منتهی اونا از فاز پنجم بسیار عالی بازی کردن و از فرصتی که در اختیارشون قرار گرفته بود نهایت استفاده رو بردن، چون برنامه‌ریزی بهتری داشتن و امینُ داشتن. مافیا اون فرصت هم به فنا داد و در 2 فاز 3 نفرشون حذف شدن که بسیار بد هست. جالبه که تا پایان فاز چهارم (و پنجم)، فقط 1 بی‌گناه (مهسا) به دفاعیه اومده بود و بقیه گناه‌کار/فرعی بودن که نشان‌دهنده روند و جهت بازی هست.
تا پایان فاز 4، 13 نفر به دفاعیه اومدن. 1 بی‌گناه، 3 فرعی، 4 مافیا، 5 فرقه.:دی و فرقه تونست برنده بشه و اعتبار زیادی می‌گیرن از این نظر.

برای شب دیگه نمره جدا در نظر نمی‌گیرم. صرفا براساس تصمیمات درست و غلطی که بوده، از امتیازشون کسر یا به امتیازشون اضافه می‌شه، مثل بی‌گناها. پدرخوانده تیرهای خوبی زد به‌نظرم؛ منتهی چون فقط یکیش موفق بود دیگه نمره اضافه نداره. سناتور که فاز روز هست و در خدمتش هستم پایین‌تر.:دی، ولی بدون استفاده موند، نیم نمره جا داره که کم بشه. مزدور هم که هیچی. در رابطه با خیاط اینکه شب اول لباس ندادن بسیار بد بود و غیر مسئولانه. لباس شب دوم هم باید بهتر باشه و به گزینه نزدیک اعدام مثل محمدرضا بدن. لباس شب سوم خوب بود، ولی شخصا اگه بودم لباس فرقه و قربانی می‌دادم.:دی مجموعا نیم نمره منفی لحاظ می‌کنم اینجا. یاکوزا هم از نظرم خوب زدن به عماد، ولی باید یک شب دیرتر می‌زدن. نه احتمال جذب بی‌گناه خیلی زیاد بود و نه اعدام چاوش. من فرض می‌کنم احتمال اعدام چاوش 20 درصد بود (که خیلی زیاد گرفتم و نظر خودم بسیار کمتر هست) و احتمال جذب موفق هم 30 درصد بگیریم. تفاوت درصدی موفقیت با این فرض‌ها 6 درصد هست که به‌نظرم در مقابل تغییراتی که می‌تونست محمد در بازی ایجاد کنه، ناچیز بود. برای همین نیم نمره دیگه هم کسر می‌شه. برای جذب ستون پنجم، چون واقعا استفاده خاصی ازش نکردن، فقط نیم نمره مشترک می‌دم و بقیه رو به عرفان و فری اضافه می‌کنم. پس مجموعا 1 نمره منفی از فاز شب دارن.
البته باید بگم که کاملا متوجه هستم اعدام آرش و پرسش پلیس توامان می‌تونه چقدر انگیزه یک تیم و فردُ از بین ببره و کاملا هم درک‌شون می‌کنم. کسر نمره به معنی درک نکردن نیست.

آرش (مزدور):
دوست فهیم و خوش‌قلبم آرش.:دی
بررسی و خصوصا نمره دادن به آرش، سخت‌ترین نمره‌ای هست که تو مافیا دادم. چون به‌نظرم (منهای پستای آخرش که توجه نکردم به دلیل کمبود وقت) و دفاعیه‌ش، بقیه بازیش بسیار عالی و استاندارد بود و برای من تا اونجا قابل تشخیص نبود که چیه؛ منتهی زمان و نوع اعدامش بسیار بد بود و یک پارادوکس به‌وجود آورد برام. درواقع مثل شطرنج‌بازی بود که از اول داره حمله می‌کنه و بازی دستشه، ولی یه حرکت اشتباه بزرگ داره و دو حرکت بعدش مات می‌شه. اشتباهی هست که خیلی از شطرنج‌بازان آماتور (به معنی غیر حرفه‌ای) باهوش دارن، که مهم‌ترین مهره بازیُ وزیر می‌بینن در ناخودآگاه؛ در حالی‌که شاه هست. آرش هم به‌نظرم اعدامُ بسیار از خودش دور می‌دید و البته تیمش هم برای بعد اعدامش برنامه‌ای نداشت؛ ولی نمی‌شه منکر این شد که بی‌گناهان در اعدام آرش و حذف چاوش، شانس هم آوردن کاملا.
تو دفاعیه‌ش یک بخش بسیار بد داره که شخصا چون خیلی بازیشُ دوست داشتم و ترجیحم این بود که حتما اعدام نشه، ندید گرفتم:

"
فقط از بیگناه‌ها می‌خوام که من رو آخر بذارن تو اولویت‌ها. چون به نظرم احتمال رای یلخی الان روی من زیاده، اولویتتون از چیزی که فکر می‌کنید خیلی مهم‌تره حتی اگه من رو دوم سوم هم بذارید ممکنه باعث اعدامم بشید. خواهش می‌کنم دقت کنید."

ظاهرا مشکلی نداره. منتهی من یه ترفند دارم برای دفاعیه‌ها که دوست دارم الآن انتقالش بدم. دفاعیه‌ها رو من با این دید می‌خونم که طرف گناه‌کار هست، حالا اومده اینُ نوشته. ببینم چقدرش درسته. این دور چون دو گروه داشتیم، یک بار با دید گناه‌کاری کلی می‌خوندم. بعد یک دور سریع با دید فرقه و یک بار هم مافیا. تمام جملات بالا می‌تونه از ذهن گناه‌کار اومده باشه و من در حین خوندنش بیشتر به این فکر می‌کردم که چرا یه بی‌گناه باید بگه "اولویتتون از چیزی که فکر می‌کنید خیلی مهم‌تره و حتی اگه فلان...". مگه چی می‌دونه که من ِ بی‌گناه یا وکیل:دی نمی‌دونم. و توجه کنید که اکثر افرادی که آرشُ آوردن دفاعیه و رای اول دادن بهش بی‌گناه بودن و از این نظر یکی از تمیزترین اعدام‌ها بوده برخلاف ظاهرش.
در کل به‌نظرم آرش بازی کاملا درستی داشت ولی به تبعات بعضی حرفاش توجه نکرد و تعداد افرادی که بهشون حمله کرد زیاد بودن و خب بدترین هزینه ممکنُ هم براش داد.
مواجهه‌ش با خودمم خوب بود و تا حد زیادی بی‌گناهانه بود، صرفا به‌نظرم جراتش کم بود و این تنها چیزی بود که از بحثام می‌تونستم بهش گیر بدم، ولی چون جراتش برای بقیه زیاد بود، اینُ هم پوشش می‌داد حتی.
کلا توصیه‌م اینه که این بازیُ فراموش کنه ولی حملاتش کنترل‌شده‌تر باشه.
نمره: نمایشش حقیقتا برای من 9 از 10 بود در تصویر بزرگ و کلی خودم. برای صرف اعدام‌شدنش چون بسیار زود بود، 2 نمره مجبورم کم کنم. برای این‌که بازیش آینده‌نگرانه نبود و فقط به حمله فکر می‌کرد، هم 1 نمره دیگه کم می‌کنم. 0.5 نمره هم بابت اون دفاعیه و آرایی که از بی‌گناها گرفت جا داره کسر بشه. 1 نمره هم که تیمی کسر می‌شه. در پایان 1 نمره برای اینکه وظیفه نداشت بعد اعدامش به مافیا کمک کنه ولی تلاش زیادی در گروه داشته اضافه می‌کنم. مجموعا 5.5 از 10. ولی چیزی که مهمه اون 9 هست و بقیه اشتباهات یا تصمیمات نادرست، قابل اصلاح هستن. توصیه‌م اینه 10-15 درصد از فانتزی بازیش کم کنه و سیاست به جاش اضافه کنه. بیشتر هم لازم نداره.

محمد چاوش (خیاط و یاکوزا):
دوست باهوش و چاوشم:دی، محمد.
توضیح محمد در رابطه با خودش، کامل و دقیق بود و در بازی هم مشخص بود که اون حوصله همیشه رو نداره. و سبک بازیش هم جوریه که بدون حوصله نمی‌شه درست اجراش کرد و اگر هم ایرادی به پست‌هاش گرفته شده، علتش این بوده از نظرم. چیزی اضافه بر حرفایی که زد، ندارم در این بخش.
در رابطه با مواجهه‌ش با خودمم به‌نظرم درست بود باتوجه به فرض‌هایی که داشته. درست هم می‌گه که چاوش بی‌گناه، پویا رو در این دور ول نمی‌کرد؛ منتهی خب چون منم گناه‌کار نبودم و می‌تونستم دفاع کنم از هر اتهامی تقریبا، ممکن بود نتیجه حمله برای خودش خوب نباشه؛ برای من که خوب بود در هر حالتی. کلا هم از افرادی بود که ناخواسته، مقداری اذیتش کردم در بازی و از این نظر شرایطش از بقیه سخت‌تر بوده. از یک زاویه دیگر، اگه می‌خواستم بی‌گناهانه بازی کنم حتما اذیتمُ بسیار شدیدتر ادامه می‌دادم و در مقابل اگه وکیل بودم، شاید اصلا اون گیر اولیه رو نمی‌دادم بهش.
نمره: اول بگم که نمره دادن به محمد، از یک نظر کار بیهوده‌ای هست؛ چون سبک خودشُ در طی این سال‌ها پیدا کرده و تقریبا همیشه به یک شکل بازی می‌کنه و اگه یه سری بازی‌هاش از بقیه بهترن، مربوط به حوصله و انگیزه‌ش و تصمیمات درست‌ترش هست. در ابتدای دوران بازیش به‌نظرم گناه‌کار بهتری بود ولی الآن چند ساله که بی‌گناه بهتری هست و از نظر من (شاید برخلاف نظر خودش)، بازی بی‌گناهیش بالاتر رفته نه این‌که گناه‌کاریش اومده باشه پایین. مجموعا هم در ادوار اخیر اتفاقات بازی به ضررش بوده و از این نظر از همه بدشانس‌تر بوده. به هر صورت شانس هم بخشی از مافیا هست، ولی نسبت به محمد عادل نبوده اخیرا.
نمایشش از نظرم 8 از 10 بود این دور؛ 1 نمره برای پرسش شب ازش کم می‌شه. 1 نمره هم برای اعدام آرش از بقیه اعضای مافیا کم می‌شه. 1 نمره هم که بابت شب کم شده. مجموعا 5 از 10.
توصیه‌م اینه که این دورُ فراموش کنه. شاید دور خیلی مهمی باشه کلا، ولی دور مهمی برای چاوش نبود. بازی و نمایشش که با هیچ معیاری "بد" نبوده؛ اگر هم ضعفی بوده در حوصله و انگیزه و ... بوده که منجر به تصمیمات اشتباه و کم‌دقتی‌ها شده. همه می‌دونن چاوش کیه و خصوصا برای کسی که در هر دو دور قبلی یکی از 2 نفر برتر بوده، یک بازی متوسط (اونم در مقایسه با خودش) و چند تصمیم بد، اصلا مهم نیست.


محمدامین (سناتور):
دوست خوب و خوش‌تیپم:دی، محمدامین.
با اینکه تحلیل ننوشته، ولی اطلاعاتم ازش کافی هست باتوجه به مکالماتی که داریم و می‌تونم مختصرا تحلیلش کنم فعلا. تا بعد ببینیم چی می‌گه خودش که تکمیلش کنم.:دی
بازیش از نظرم عالی ولی شلخته بود، با دقت بسیار کم.
مواجهه‌ش با خودم هوشمندانه بود و باتوجه به بازیش، بهترین کاری بود که می‌تونست بکنه. هرکار دیگه‌ای می‌کرد به ضررش بود. غیر اینم انتظار نداشتم. بسیار باهوش و تیز هست.
نمره: بازیش برای من یه 9 از 10 بود؛ در کلیات. اما در ادامه: هیچ‌‌کسی نباید حتی سهوا به دفاعیه بره. و اگه سناتور باشه که خیلی افتضاحه. درواقع هم می‌تونست با دقت در تعداد کلمات، موجب بشه آرش اعدام نشه و هم از ویژگی‌ بسیار قوی‌ش که سوخت استفاده بکنه. بنابراین اون دفاعیه رفتن 3 نمره از عملکردش کسر خواهد کرد. 1 نمره کسری برای اعدام آرش و 1 نمره فاز شب هم که مشترک هست. در فاز 5 هم هیچ کاری نتونست بکنه و دفاعیه‌ش هم بسیار بد بود. 1 نمره دیگه هم بابت این کسر می‌شه. بابت چند هوشمندی که به خرج داد و ترجیح می‌دم اینجا نگم، 1 نمره اضافه می‌کنم. مجموعا 4 از 10. هرچند واقعا جا داشت کمتر بشه (3 تا 3.5 نمره عادلانه‌تری بود) چون تنها کسی هست که دو بار سناتورُ خراب کرده.:دی
در کل اما دوست خوبم در مسیر بسیار درستی هست و در ادوار 11 و 12 کاملا نشون داد که هم بی‌گناهیش عالی هست و هم گناه‌کاریش. ولی باید بیشتر تمرکز کنه حتما، چون عملکرد و نتیجه‌ش بیشترین تاثیرُ از تمرکز می‌بینه و بازیش جوری هست که با یکی دو اشتباه ممکنه خراب بشه.
ذهنیت منم در موردش اصلا عوض نشده و حتی از یه سری نظرات بالاتر هم رفت در ذهنم این دور و اگه قرار سید1 ای تعریف بشه، حتما محمدامین هم توش هست. یه بازی اینجوری، پیش می‌آد همیشه و عوامل زیادی درش موثر هستن. به قول فری اینا، نو بیگ دیل.:دی

عرفان (پدرخوانده):
رفیق بااحساسم، عرفان دوست‌داشتنی.:دی
اطلاعاتم ازت خوبه، ولی تحلیل که بنویسی بیشتر می‌شه.:دی پس فعلا همین‌جوری بمونه تا فردا عصر.
خب. توضیحات عرفانُ خوندم. بسیار خوب بود. رو همونا می‌رم جلو. اول این‌که شخصا منکر وقت‌گذاشتن و اهمیت‌دادن به بازی از طرف خودت و تیمت نیستم اصلا و کاملا مشخص بوده در بازیت خصوصا و بازی‌تون. ایراد به ناهماهنگ بودن هست. طبق حرف خودت از چندین روز قبل نقش‌هاتونُ می‌دونستید. خب انتظار من اینه که روی پست اول بیشتر تمرکز کنید. منظورمم وقت گذاشتن نیست فقط. نوشتیش، باشه. بذار باشه تو گروه، یک روز. بگو چند بار بخونیدش. زودتر بنویس که وقت باشه. وقتی نظرت اینه که پست اول اونقدر مهمه و آدمُ می‌آره وسط و در ادامه هر کاری بکنه فایده نداره (که منم تقریبا موافقم و اگه روش بازی بشه، همینه معمولا:دی)، پس باید اندازه 2 فاز براش وقت گذاشت. یه چیزی هم کلی می‌خواستم بگم، تو همین تحلیل عرفان بهترین جا هست براش. وقتی کسی قراره متن شما رو بخونه یا خودتون قراره دوباره بخونید، نباید روزنامه‌وار بخونید دنبال غلط نگارشی یا سوتی واضح باشید که. باید از دید یک بی‌گناه بخونید و به تک‌تک جملات و کلمات کلیدی دقت کنید؛ خصوصا ولی مثل پست‌های عرفان دقیق هست و کلی نیست.
در کل بازی عرفان بسیار خوب بود به‌نظرم؛ منتهی شبیه آدمی بود که اومده جنگ و روز اول تیر خورده و دکتر هم نیست. هرکاری بکنه، اثر اون در ادامه کارش هست و وقتی هم‌تیمی‌هاش کشته شدن، فشار هم بیشتر می‌شه. درواقع عرفان از دید من از فاز 3 به بعد بسیار عالی بود، منتهی کاری نمی‌تونست بکنه. بهترین بازیکن مافیا هم بود به‌نظرم.
مواجهه‌ش با من که خیلی خوب بود و منم سعی کردم همون اشتباهشم بپوشونم و خصوصا بعد از اعدام مهسا، سفیدش هم کردم که نوش جونش اگه به کارش اومده.:دی
نمره: نمایشش مجموعا 9 بود از دید من؛ چون بیش از این‌که خودش بد باشه، بدشانس بود. 1 نمره برای شروع کم می‌شه، 1 نمره اعدام آرش، 1 نمره هم که مشترک بوده، 1 نمره اعدام خودش. 1 نمره هم برای جذب فری اضافه می‌کنم. 6 از 10. خسته هم نباشه.
عرفان صرفا باید روی شروعش دقت بیشتری بکنه. هیچ مشکل دیگه‌ای نداره بازیش و همچنان از بهترین‌هاست.


فری (ستون ِ پنجم ِ جذب‌شده):
دوست خاص و متفکرم، فری عزیز.:دی
فری عمیق‌ترین و یکی از بهترین اجرای نقش‌ها رو داشت و از این نظر اعتبار بسیار ویژه‌ای می‌گیره. بهترین نقش‌آفرینی از دید من جوری هست که در بازی هیچ‌کسی تشخیصت نده و ظاهرا هیچ جمله‌ای از حرفات ربط به نقشت نداشته باشه، ولی بعدا که همه فهمیدن نقشت چیه، برن بازیتُ از اول ببینن با اون و متوجه بشن که تمام جملات مرتبط و در راستای نقشت بوده. خودمم سعی داشتم چنین کاری بکنم این دور در واقع.
فری این‌قدر خوب نقش ستون پنجمُ بازی کرد که واقعا کلام کم می‌آرم در برابر اجراش و حس می‌کنم هر تعریفی بکنم، انگار ازش کم کردم. بی‌نظیر بود واقعا.
در واقع سبک بازی فری که همیشه خاص بوده، در یکی خاص‌ترین نقش‌های مافیا، به خاص‌ترین:دی شکل ممکن اجرا شد و در کلیات، هیچ‌کس تا الآن چنین کاری نکرده به‌نظرم. نزدیک‌ترین چیزی که الآن یادمه مفیستوفلس چاوش هست که اونم بازیکن نبود. تو بازیکنا سامورایی عرفان شاید نزدیک باشه از این نظر.
جذب‌شدنش کاملا درست بود و اعتبار ویژه‌ای می‌گیره. در واقع تا شروع فاز چهارم، نمره فری 10 از 10 هست. هر نقش دیگه‌ای داشت و همین بازیُ می‌کرد، 6 یا حداکثر 7 می‌گرفت. بنابراین تحلیل جزئی بازیش هم از این نظر بیهوده می‌دونم، چون وقتی کلیتُ به اون شکل اجرا کردی و رو مکالماتت با افراد فکر کردی و سبک جدیدی آوردی (که هم هوشمندانه هست و هم ترسناک، چون سبک‌های جدید همیشه اعدام شدن معمولا)، دیگه جزئیات اصلا در کلیات حل شدن و تحلیل جداگانه معنی نداره. منتهی بعد از جذب، حالا نمی‌دونم بی‌انگیزه بود، حوصله نداشت یا به دلیل شانس کم مافیا بود یا هرچی، دیگه اون بازیش ادامه پیدا نکرد و به عنوان مافیا، برخلاف ستون پنجم، خیلی خوب بازی نکرد. البته اصلا و ابدا هم بد نبود و برای حذفش، بیشتر اعتبار به یاسین (و البته صدرا و امین نیز) تعلق می‌گیره تا این‌که بخوایم خود فریُ مقصر جلو بدیم. یعنی کاملا محتمل هست در یک دور دیگری، جذب بشه ولی کشته نشه.
نمره: به عنوان ستون پنجم، 10 از 10 می‌گیره و نمره منفی هم اصلا نداره. به عنوان مافیا باتوجه به اینکه موفق هم نبود در نتیجه خصوصا، از 10 بهش 6 می‌دم، چون انتظارم این بود که ستون پنجمی که بخواد جذب بشه، بعد جذبش بهتر بازی بکنه. البته کارش سخت بود واقعا و چون هم نقشی در اشتباهات قبلی نداشت و هم اعدام نشد باید بالای 5 باشه نمره‌ش. مجموعا می‌شه 8 از 10 اگه میانگین بگیریم، ولی بازی نیمه اولش مهم‌تر هست و 8.5 می‌دم به نمایشش. 0.5 نمره مجبورم بابت حذفش ازش کم کنم و نمره‌ نهایی‌ش می‌شه 8 که عادلانه هم هست به‌نظرم. منتهی به دلیل اینکه به این سبک بازی خلاقانه و خاص، ارزش ویژه داده باشم و ترویج پیدا بکنه، 1 نمره بهش اضافه می‌کنم. 9 از 10. قطعا بازی ماندگاری بود فری عزیز.

تحلیل برندگان هم در پست بعدی.:دی
 
آخرین ویرایش:
کاربلد مافیا
نوشته‌ها
344
پسندها
0
امتیازها
105
مدال‌ها
14
سلام و عرض ادب خدمت همگی عزیزان

من قصدم این بود تحلیل خیلی جامع تر و کامل تری بنویسم منتها به دلیل امتحان و کمبود وقت بسیار زیاد مجبور به کوتاه نویسی و خلاصه کردن هستم.بازم اگه در اینده فرصت شد و نیازی بود کامل ترش میکنم.

اول از همه بخوام در مورد خودم توضیح بدم باید بگم من قصد بازی کردن در این دور رو نداشتم...چه از لحاظ فرم به دلیل 5-6 دور بازی نکردنم و چه از نظر خستگی روحی و جسمی شدید به خاطر امتحانا و درسا. ولی خوب گاد بودن امیر,دوری طولانی مدت و دلتنگی شما عزیزان,ترکیب بازیکن های خفن و هوس برانگیز و پیام های محبت امیز امیر من رو مجاب کرد که این دور بیام. به امیر هم گفتم اسمم رو با مداد بنویس با روان نویس نوشت:دی:)) و بهم گفت جلادی :دی

حقیقتا من یکی از چلنج های شخصی و ذهنیم درست و خوب بازی کردن نقش فرعی و از اون مهمتر پیروزی با نقش فرعی هستش...هیچ موقع علاقه ای به فرعی بودن نداشتم و ازش دوری میکردم وقتایی هم که بودم از نظر خودم خوب نبودم.امیر که بهم گفت جلادی گفتم خوب حالا بعد مدتی برگشتی غر غر نکن...deal with it همینه که هست از طرفی هم امیر گفت جلاد نقش مهمی داره این دور :دی

من فقط یه قولی به خودم دادم این دور...تحت هیچ شرایطی از بازی عقب نیافتم...گفتم عماد باید keep up کنی هر جوری که شده و قطعا از این نظر موفق شدم.

واسه بازی هم بازی خودم رو شروع کردم و ادامه دادم...هیچ چارچوب و پلن مشخصی تعیین نکردم...بیگناهی بازی کردم...یه جاهایی تو چتم با امیر حس 2 شخصیتی بهم دست میداد:دی:)) من انقدر بای دیفالت خودم رو بیگناه در نظر گرفته بودم که خودم باورم شده بود بیگناهم :دی یه جورایی مثل فیلم shutter island شده بودم از یه جایی به بعد

دیگه زیاد طولانیش نمیکنم چون تو گپ تلگرام خیلی حرفا رو زدم...اواخر بازی هم خیلی وسوسه شدم که بیخیال اعدام ممدحسین بشم و بازی رو بکشونم به حدس زدن ولی در نهایت اون شیرینی برد و بازی clean sheet حسش بهم غلبه کرد :دی


بریم سراغ تحلیل افراد:

مافیا: 4/10 ترکیب بسیار قوی,عملکرد ضعیف چه فردی چه تیمی. هرکدوم از اعضای مافیای این دور خودشون یه وزنه هستن...یعنی روی کاغذ و اسمی بخوایم بگیم اول بازی کسی به من میگفت این ترکیب مافیاس تعجب میکردم...ارش و چاووش به تنهایی توانایی در اوردن یا تاب دادن بازی رو دارن...عرفان هم وقتی که بازی خودش رو میکنه و عرفان واقعی هستش پتانسیلش سوپره از نظر من,ممدامین هم نیاز به تاکید نیست که چقدر پلیر تیمی و با سابقه و باهوشی هست...ایضا که فری رو هم جذبیدن

ولی من حتی شروعشون رو دوست نداشتم...حتی ارش رو

ارش: 5/10 من شروع ارش رو دوست نداشتم...حس منفی داد, در ادامه هم منفی بازی کرد و سعی در جلب نظر هم نداشت وقتی اینتراکشن داشتیم...یعنی بازخوردش به پستم رو هم بیگناهانه ندیدم و همه اینا+گات فیلینگم باعث شد رای اول اولویت من رو بگیره....من خیلی کلنجار رفتم با خودم موقع اولویت دادن امیر شاهده ولی در نهایت نتونستم ارش رو اولویت اول ندم

چاووش : 4/10 چاووش رو همه میشناسیم از قدیمیا و گولاخ های مافیاست...ولی هم کم اومد هم بد اومد.

ممدامین: 4/10 من چند بار تو بازی هم گفتم اگه ممدامین مافیا باشه خیلی تیپیکاله :دی هم مافیا بودنش هم بازیش....اعدامشم قطعی بود فقط یکم زمانش بنا به شرایط بازی اینور اونور میشد.

عرفان: 3.75/10 خیلی کم بود و دیر اومد...وقتی اومد تا یه حدی استیصال بیگناهی رو ازش حس کردم و یه پوینت مثبت از من گرفت ولی از اونجا هم نتونست درست ادامه بده ولی منفی تر شد باز...قطعا مشکل اصلی عرفان زمان بودش و در ادامه هم اعصابش مشخصا بهم ریخت...من کاملا درکش میکنم,اینکه ادم هی ببینه عقبه و نمیرسه و حرفاشم خونده نمیشه دیگه و در عین حال نسبت به بازی بیخیال و به شخمم هم نیست اعصاب ادم رو بهم میریزه.



بیگناهان:

خلفی: 7/10 خوب بود خدایی...از اون ری اکشنی که داشت و جوابی که به پستام داد فهمیدم که این خلفی مرض دار نیست...بدشانسی اورد حذف شد...زنده میموند پتانسیل حرکات جالب داشت این دور امین

سعید: 7/10 وقتی بود خوب بود ولی کم بود...بازیش جوری بود که اگر بیشتر میبود میتونست تاثیرگذار باشه.

مهسا: n/a مهسا فرصت بازی پیدا نکرد طبیعتا نمره هم نمیگیره...ولی کلا من بازی مهسا رو خیلی دوس دارم با اینکه کم دیدم و وقتی من بودم تازه اومده بود و بعدم من چند دور نبودم...دوست دارم باهاش هم تیمی بشم یه بار یا بیگناهی بشیم که سفید بودنمون بهم اثبات بشه تیکی تاکا کنیم :دی

یاسین: 8/5/10 یاسین خیلی خوب شروع کرد این دور و خیلی خوب هم ادامه داد ولی یه جاهایی کرم میریخت :دی سفید و بیگناه بود ولی یه رگه کرم ریختن و مرض بعضی وقتا مینداخت تو بازیش که یه اپسیلون حس منفی میداد به ادم...چیزی که رامتین اصلا ایجاد نکرد تو بازیش از اول تا اخر...در واقع یکی از فرقای اساسی یاسین و رامتین تو بیگناهی واسه من همین مطلق بودن و سفید کامل بودن و مرتبا حس خوب دادن و بی مرض بودن مطلق بازی رامتین بود....یه جاهایی سفتی میکنه یاسین یا کسی باهاش حرف میزنه نسبت بهش منفی میشه :دی ولی در کل خیلی خوب بود...تو فاز سرعتی یه مقداری گیج شد

رامتین: 9/10 عالی بازی کرد...اصلا تعجب کردم اول بازی ازش که چرا رامتین انقدر ارومه و میزان منطقی بودنش هم بسیار بیشتر و بهتر شده بود....خیلی بازیش رو دوس داشتم خیلی خوب بود....من بیگناه نبودم و اخر کار نتونستم بیگناهی ادامه بدم...تعریف از خود هم نمیکنم دیگه همه همدیگرو میشناسیم...اگر من بیگناه بودم قطعا بازی رو میبردیم و تیکی تاکا میکردیم باهم تو تاپیک :دی

صدرا: 8/10 صدرا خیلی خوب شروع کرد و خوب هم ادامه داد و مشخصا بیگناه بود...من هیچ جا حس بیگناه نبودن ازش نگرفتم فقط سفتی کردن هاش و قاطعیت هاش مشکل داره در کل همون حرفایی ک تو گپ زدیم.
صدرا وقتی تصمیم بگیره نسبت به چیزی به قاطعیت میرسه و به این راحتی پایین نمیاد و این واسه بازی مافیا که همه احتمالی توش هست بده....سفید بودن امین واسش اشتباه بود...ترسا سفید بودنش درست بود ولی بلافاصله بعد از اون رای به ممدحسین و صحبتی ک در جواب رامتین کرد باید میفهمید و عین اپاچیا میافتاد به جون ترسا...ولی در کل بازی صدرا تو این مدت که من نبودم فرق کرده و خیلی خیلی بهتر شده...من به عنوان کسی که بعد چند دور نبودم و الان میبینم این قضیه کاملا برام مشهوده.

فری: 7/10 فری مثبت شروع کرد...همون فری بیگناه بود واسه من ولی رو شروعش build نکرد...بازیش مثبت شروع شد زیاد بالا پایین نشد ولی رفته رفته منفی شد واسم...اون قاطعیت و پرسشگری فری رفته رفته ازش کم شد...هیچجوره نمیتونست تا اخر بازی بیاد به نظر من....ولی نخ دادنش عالی بوده :دی دمت گرم استادی تو ضمینه نخ :دی

ممدحسین: 8/10 خیلی بازیش رو پسندیدم...خیلی....فقط سوتی بد و بد موقعی داد نسبت به ممدامین که خیلیم عجیب بود و خوب بازی جوری بود که کسی امونش نداد :دی....بازم معتقدم اگه بیگناه بودم خودم رو به در و دیوار میزدم که زنده بمونه و به نظرم میموند چون من از نظر خیلیاتون بیگناه بودم تا اخر و دفاع تمام قد من میتونست ممدحسین رو سیو کنه....واقعا ناراحت شدم که هدفم بودی اینو جدی میگم...دمت گرم



فرقه: خیلی خوب بودن و خوب بردن :دی

امین: 9.25/10 خیلی خوب...بدون طومار نویسی و حرف اضافه...چیزی که از امین انتظار میره همینه :دی من شک فرقه بهش داشتم ولی هیچ نیازی ندیدم بهش اتکی بزنم...نه واسه بازیم نیاز بود و نه تحریکم کرد :دی جوری هم بازی کرد که این تحریک و نیاز به اتک زدن واسه افراد دیگه هم به اون صورت پیش نیاد. :دی

ترسا: 9.75/10 عالی بود...عالی...با اینکه اول بازی خودش و هم تیمیش جفتشون رفتن تو دفاعیه ولی مسلط باقی موند و دفاع خیلی خوبی کرد...در ادامه هم یکی از سفیدهای بازی شد و تا تهش اومد...اینکه اعدام هم نشد و برد باعث میشه من کردیت بیشتری بدم...کس دیگه باشه شاید بگه من قربانیم باید بمیرم تهش هدف من مردن و پودر شدنه :دی

ممدرضا: 4/10 اصلا خوب نبود...ممدرضای واقعی که همه ما میشناسیم این بازیش نبوده و نیست...قطعا هم اعدام میشد بی بروبگرد و صرفا زنده موندنش به خواست ما بود به نظرم


کلاسم شروع شد فرعیا بمونن واسه پست بعدیم
 
Wooden
نوشته‌ها
255
پسندها
132
امتیازها
145
مدال‌ها
19
فرعی ها:

اتفاق جالبی که برای من داخل این بازی افتاد این بود که کمابیش از سه فرعی دفاع کردم. البته اعتقاد دارم کار غلطی نکردم، چون فلسفه دفاع من از این افراد غالباً بر پایه گناهکار نبودشون شکل گرفته بود که درست هم بود. هادی بنظرم بازیش از این نظر شایان تقدیره که با کمترین میزان تولید محتوا و در کمترین زمان ممکن، بیشترین بهره وری رو داشت. سبک هادی، بخصوص برای کسی مثل من که شناخت کافی از بازیش نداشتم، از دور واقعاً شبیه بیگناهه. الان شاید بهتر درک کنم که عده ای داخل بازی از این واهمه داشتند که هادی گناهکار هم ممکنه به همین سبک بازی کنه و پشت این نقاب مخفی بشه، ولی من اعتقاد دارم حتی اگر چنین باشه هم اعتبار این مسئله متعلق به هادی هست. بالاتر در توضیح بازی آرش هم گفتم که بنظرم یکی از مهمترین خصیصه هایی که یک بازیکن باید داشته باشه، نزدیک کردن حداکثری بازی بیگناهی و گناهکاری هست، و این مسئله ایه که خودم باید روش خیلی کار کنم. حال فرض کنید که الگوریتم ثابت بازی یک نفر حس بیگناهی داره، و همزمان گناهکار باشه. چه ترکیب خطرناکی. تشخیص بسیار سخت است ... خیلی خوشحالم از بازی باهات و خسته نباشی گُمپ گُلُم :دی

صحبت هام در مورد هادی، تا حدودی در مورد عماد هم صدق میکنه با یک تفاوت مهم. هادی یه روند ثابت و محکمی داخل بازیش داره، که حس مثبت بازیش توامان مرموز هم هست. نوع بازی مختصر و مفیدی که عماد ارائه میده، بخاطر جای دادن خودش در پازل بازی، بیگناهی محض رو ساطع میکنه و بدون حس رمز و راز و ترس خاصی میشه بهش اطمینان کرد. بنظرم اگر تصمیم بگیره بیگناه بازی کنه، یکی از قدرتمندترین بازیکن ها در شناساندن خودش به دیگر بیگناه هاست، و این کار رو هم خیلی ساده و بدون دردسر خاصی انجام میده که جای تقدیر داره. این بازی هم بنظرم تصمیم داشت با وجود نقش جلاد بیگناه بازی کنه، که این از روند بازیش مشخص بود. لحظه ای که اعدام شدم از رای هیچکس به اندازه عماد دلم نشکست ولی بعد که متوجه شدم جلاد بود خوشحال شدم. جلاد باید ببره همیشه :دی شناخت اولیه ثابت کرد خیلی هم با شخصیت و دوست داشتنی هست. موفق باشی عماد جان.

رضای عزیز هنوز از روزی که من وارد این جمع شدم حتی یک بازی رو تا ته نبوده و وسطش کم فعالیت شده :دی آرزو به دل من موند. بنظرم با توجه به نقشش شروع خیلی خوبی داشت اتفاقاً، و خیلی سریع هم زمینه سازی رای به اهداف خودش رو مهیا کرد. بنظرم در این زمینه رضا توانایی خیلی خوبی داره چون اگر من جاش بودم، احتمالاً 4 صفحه با هر یک از اهداف ام بحث میکردم تا تازه بتونم کنار بیام که دلایل ام برای رای بهشون کافیه. رضا عملاً با 3 تا سوال دلیل خودش رو جور میکرد برای رای :دی البته بعضی جاها هم مشخص بود داره گیر الکی میده و کاری با درونمایه ندارم، بلکه همین مختصر و مفید بودن رو هنر میدونم.


ستون پنجم:

نقشی که بیش از همه بعد از این بازی بررسی و فکر بهش برای من جذاب بود نقش ستون پنجم بود. دلیل اش هم اینه که بالاتر از هر چیز، هر بازی مُدل روانی مواجهه فرد با نقش و تاثیر این قضیه روی بازیش برای من مهمترین بخش هست. نقش ستون پنجم بخاطر ماهیتی که از هر دو سوی یک بازه سیاه و سفید وام میگیره، چالش روانی سختی برای یک بازیکن ایجاد میکنه. جالب اینجاست که هر دو نفری که این نقش رو بازی کردند بواسطه مدل بازیشون از این نظر قابل آنالیز هستند. ضمن اینکه من نگاه و برداشت خودم رو میگم و اگر اشتباه هست هر دو بهم یادآوری کنید چون جالبه که بدونم. مهسا رو من در نقش ستون پنجم بازیکنی دیدم که مشخصاً تصمیم گرفته بود بیگناه بازی کنه و و این از متن بازیش تا قبل دفاعیه مشخص بود. جایی از بازی من بهش شک پیدا کردم، ولی در ادامه متقاعد شدم که بیگناهه و حتی ازش دفاع کردم. اواخر فازی که اعدام شد پستی داد که در مورد همه بازیکن ها نظر داده بود، که فارغ از اینکه این نوع پست در اون مقطع ذاتاً حرکت بیگناهی هست یا گناهکاری، نحوه نظرات مهسا در مورد بازیکن ها بنظرم محکم ترین سند بیگناهیش بود. مهسا به دفاعیه رفت و اتفاق جالبی برای من افتاد. تناقض شدیدی بین چیزی که مهسای بیگناه هست، و اون دفاعیه حس کردم. در واقع من بازی مهسا رو اینطور شناختم که هر موقع بیگناه باشه، یکی از بهترین دفاع ها رو مینویسه و عموماً داخل بازی موندگار میشه. من به روان پشت نوشته ها خیلی دقت میکنم، و از دفاعیه مهسا در قیاس با خودش، اصلاً وایب بیگناهی نگرفتم. در واقع اون اطمینان من، به یکباره متزلزل شد و نهایتاً هم اولویت اول خروج رو به مهسا دادم. بعد از اعلام نقش مهسا، به این قضیه خیلی فکر کردم که حالت روانی فرد و اون حق انتخابی که داره، ممکنه تصمیم گیری رو بعضی مواقع سخت کنه حتی بسته به فرد. احساس من این بود که مهسا مصمم بود در نقش ستون پنجم بیگناه بازی کنه تا انتها، ولی خودش، خودش رو بعنوان بیگناه نپذیرفته بود بخاطر نقش اش. دلیل حس ام از دفاعیه اش هم این بود شاید. بنظرم اگر داخل بازی میموند، از لحاظ تجربه روانی ای که این نقش داشت بیشتر و بهتر هم میتونست به شناخت درونی خودش برسه که اهمیت این بازی هم برای من در همین نکات هست کلاً. از مهسا درخواست دارم بازی خودش رو با وجود مدت محدودی که در بازی بود تحلیل کنه، چون من دوست دارم نظر هر دو ستون پنجم رو در مورد بازی و افکار خودشون حین بازی بدونم. خسته نباشی مهسا جان.

دوست عزیزم فری ثابت کرد قضاوت ام در مورد جذابیت بازیش در ادوار قبلی اشتباه نبود. فری ستون پنجمی بود که بلحاظ روانی خیلی راحت با ماهیت سیال نقش کنار اومده بود. این هم از فُرم بازیش مشخص بود و هم از صحبت های خودش بعد از بازی که بنظرم یکی از بهترین تحلیل های یک فرد از خودش بود. فری نه تنها قدم در منطقه خاکستری براش سخت نبود (که قطعاً اگر من چنین نقشی داشتم به شدت برام سخت میبود)، بلکه هُنرمندانه خودش رو با جریان و شرایط بازی وفق داد. نوعی از آرامش و اعتماد به نفس در بازی فری هست، که در نوع خود منحصر بفرده، چون افراد دیگری که این خصیصه ها رو در این جمع دارند عموماً فُرم متفاوتی ازش رو دارا هستند. اگر درست خاطرم باشه، سکانسی از فیلم از نفس افتاده به ذهنم میاد که میشل شخصیت اصلی، با اینکه میدونست پول نداره، با دختری در کافه قرار گذاشته بود. وقتی نشست کنار دختر بهش گفت من یه چندلحظه میرم بیرون از کافه و برمیگردم. رفت بیرون و خیلی cool یه سرقت ریز انجام داد و پولی که نیاز داشت یا حتی بیشترش رو بدست آورد و برگشت. حالا مسئله اصلی نهایتاً نه میزان پول بود، نه اون دختر، نه اون کافه. مسئله اصلی میشل بود که با اون فراغ بال و آزادی روان و اطمینان اول رفت داخل کافه نشست و بعد تازه به هزینه فکر کرد. یا شاید فکر هم نکرد فقط عمل کرد! :)) من از حافظه ام برای یادآوری اون سکانس استفاده کردم و شاید اصلاً ساخته ذهن خودم باشه یا فیلم دیگه ای باشه، چون من از این خط رو خط ها دارم، منتهی نکته همون تشابه فری با این کارکتر بود برای من. میشل همیشه روی منطقه خاکستری حرکت میکرد و هم منفعت طلبی داشت و هم احساس. هم واقعاً عاشق پاتریشیا بود، هم دُزدی میکرد. هیچ تضادی هم در وجود و روان خود میشل احساس نشد هیچوقت. فری در نظر من خیلی خوب در این بازی محدوده حرکتی خودش رو مشخص کرده بود. یه مانیفست میداد، دو دقیقه بعد جیب صدرا رو میزد ولی پول رو پس میداد، بعد یه رای به آرش میداد. فکر میکنم به خواست خودش هم در این بازی نه سیاه بود و نه سفید. و اطمینان کنید که میدونم چی میگم چون اگر تشخیص بدم بازیکنی بالای 70 درصد داخل بازی سفید شده، تا دور سیزدهم محمدحسین همیشه از اون بازیکن دفاع میکرد، و من همواره در مورد فری نهایتاً خاکستری رو به مثبت بودم.
 
مافیایی
نوشته‌ها
289
پسندها
123
امتیازها
90
مدال‌ها
13
سلام، تحلیل بیگناهان بالاخره اینجاست. :دی

قبل هرچیز، هرجایی که با تحلیلم مخالف بودید؛ خجالت نکشید و بگید. :دی اما هرکس خیلی مخالفت کنه از ادوار بعدی تحلیلش نمی‌کنم. :دی

نوشتن از بیگناهان به طرز عجیبی سخته. این احساس درم وجود داره که کار اون‌ها بیشتر بوده، و در چند خط تحلیل، نمیشه از تمام کاری که کردن حرف زدن. هر بیگناهی که با تموم وجود بازی می‌کنه؛ مهم نیست چه نتیجه‌ای می‌گیره، اما چون تمام بازیش بر پایه‌ی صداقت و بی‌ریایی بوده؛ جز به جزءش بزرگه.

بیگناهان در این بازی اون کاری باید می‌کردند رو تماما و به درستی انجام دادن. این‌طور بگم که گناهکاران ازشون حساب می‌بردند واقعا. :دی هر جا که یکی دوتاشون کم می‌آوردن، بقیه اون ضعف رو جبران می‌کردن. هر باری که در نمودار پایین می‌رفتن؛ طاقت نمی‌آوردن. زود دوباره خودشون رو بالا می‌کشیدن.

خیلی فکر کردم که عامل درونی شکستشون چی می‌تونه باشه، و حقیقتا به نتیجه‌ای هم نرسیدم. چون طرف مقابلشون، خودم بودم. وقتی بین دو گروه خارج از خودم بخوام قضاوت و بررسی کنم خیلی برام راحت‌تره تا زمانی که یک طرف خودم باشم. چون این‌طوری نمی‌تونم به اندازه‌ی کافی از دور به ماجرا نگاه کنم و یک نگاه کلی تیم مقابل تیم رو داشته باشم. اما حدس می‌زنم "نگرانی" تاثیر چشمگیری در این نتیجه داشته. نگرانی زیاد بابت قربانی و فرقه که خودشون هم به خوبی از این مسئله اگاهن. در واقع تا یک میزانی این نگرانی کاملا به‌جا و لازم بود. بیگناهان بازی و تمام جوانبش رو سفت گرفته بودن که همین باعث شد بازی هم چهارچوب بندی بشه و تفرقه و ناهماهنگی به وجود نیاد. و دقیقا بیگناهان از نقطه‌ای ضربه خوردند که هماهنگیشون رو از دست دادن. نه لزوما هماهنگی با بقیه، بلکه خودشون با جریان بازی. این سفت گرفتنشون بازی رو ساخت اما تا جایی کاربرد داشت که به خودشون چیره نشه. وقتی نگرانی از مدیریت در میاد و سرکشی می‌کنه؛ فرد شروع می‌کنه به بال بال زدن. :دی و وقتی بال بال میزنی نمی‌تونی بقیه هم هدایت کنی که این کار رو نکنن. در همین لحظه هست که شلوغی شکل گرفته از این تحرکات، پناهگاهی میشه برای تیم مخفی کاری مثل فرقه.


فرامرز
یک بازی مجهول که بقیه ازش سر در نمیارن؛ اما خیلی جالبه که خودش چه مدیریت حرفه‌ای و دقیقی روی بازیش داره. اما پروژه‌هایی که مدیر با ذهن خشکی روش نظارت می‌کنه؛ در شروع بسیار عالی و در پایان حتما شکست می‌خورن. همون طور که یک معلم به دانش آموزش و یک والد به فرزندش باید اجازه‌ی نفس کشیدن بده (و گاد به بازیکنش‌. :دی)، تو هم باید به کلماتت فرصتی برای خودنمایی بدی. مادامی که به کل از کنترلت خارج نشدن؛ عیبی نداره اگر کمی انعطاف به خرج بدی. چرا میگم نظارتِ خشکی بود؟ چون از شروع تا پایان شکل یکسانی داشت. در حالی که تو نیاز داری با تحولات محیطی، خودت هم تغییر کنی. درسته که دریبل زدنِ تمیز کمکت می‌کنه سریع جلوی دروازه برسی؛ اما با رسیدنت باید مکث کنی، و گل بزنی. در فازهای آخر نیاز به گل زدن داشتی اما نمی‌خواستی روند قبلیت رو رها کنی. گذشته از این موضوع من اگر بیگناه بودم از اول بازی ولت نمی‌کردم.‌ :دی (البته اگر خودم رو ول می‌کردن. :))) تمام مدت واقعا با بازیت مشکل داشتم و حتما در صورت بیگناهیم از همون فازهای ابتدایی جزو رای‌هام می‌رفتی. بازیِ بدون جهت و مبهم، که نه تنها کمکی به باز شدن گره‌ها نمی‌کرد بلکه عامدانه و زیرپوستی گره هم ایجاد می‌کرد. میل به پیچیده کردن فضا داشتی به نظرم بدون اینکه خودت درگیر بشی. البته این هنره، من هم به این هنرمندی احترام می‌ذارم. بعد خوندن تحلیلت متوجه شدم بازی چه قدر فکر شده بود و لایه‌های پنهان زیادی داشت که چشم‌های من ندیده بود. سطح درک نقش تو بسیار بالاست و چیزیه که خود من حسابی درش می‌لنگم. از طرفی شناختت از بازیکنان تحسین برانگیزه که این از شناختِ عمیق خودش حاصل شده. من حقیقتا کسانی که به خودشناسی علاقمندن و براشون یک اولویته خیلی قبول دارم و به نظرم از بهترین گروه‌ها برای معاشرت هستند حتی اگه ذاتا مشکلات گوارشی شخصیتی هم داشته باشن. :دی بازی آموزنده‌ای بود، و خسته نباشی.


امین
من این دور خیلی از بازی خلفی لذت می‌بردم؛ چون اون المان‌های گناهکاری و شغال بازی‌های قبلی رو نداشت. آماده و با حس خوب بازی می‌کرد که کاملا از پست‌هاش مشهود بود. من حدس میزنم اگه نمی‌مرد تو بازی هم زیاد می‌موند. چیزی که در بازی خلفی می‌پسندم جراتش هست واقعا. :دی با هرکس دوست داره با اعتماد به نفس درگیر میشه و حس می‌کنم حتی به ذهنش نمی‌رسه که عه این پویاست و خطرناکه. یک بی قید و بندی مثبتی در بازیش هست که به نظرم هرکس یک دُزی ازش رو نیاز داره. در کنار این‌ها، به نظر من خلفی برای رشد (همین الان هم البته خوبه.) نیاز به یک گناهکاری تمیز و خفن داره. دلیلی براش ندارم. حس می‌کنم‌ گناهکاری پاشنه‌ی آشیلش هست. به هر صورت این دور بسیار خوب بود و امیدوارم در ادوار آینده هم این القای حس مثبت و بازی پاک رو ادامه بده.


رامتین
من هیچ تصوری از بازی رامتین نداشتم. قبلا هم گفته بودم که اکثر خاطرات مافیاییم از سایت قبلی و یووه پاک شدن؛ فقط پررنگ‌ترین‌هاش یادمه که تعدادشون هم کمه. این بازی رامتین به نظرم آموزنده و تحسین برانگیز بود. آروم، خود کنترلگر، منطقی و یک قاضی خوب. من یک مدت می‌شد ندیده بودم کسی بدون طومار نویسی تاثیر گزار باشه که این دور دیدم. :دی زیاد به چشمم خورد که اعتماد زیاد رامتین به ترسا اشتباه بود. در این جمله "زیاد" ایراد به جایی هست. اعتماد زیاد به هرکسی و هرچیزی در زندگی منجر به خطا در تصمیم‌گیری میشه. مشکل اینجاست که اعتماد زیاد ما می‌تونه به فرد مقابل هم آسیب برسونه؛ چون آزادی اشتباه و نقص داشتن ازش گرفته میشه. حتی اگه همه جوره حمایت بشه، نمی‌تونه به خودش اجازه‌ی اشتباه بده اگه قدر اون اعتمادی که بهش شده رو بدونه. حالا این رو در مافیا بیاریم، چه زمانی در من ممکن بود بروز پیدا کنه؟ زمانی که من واقعا بیگناه بازی بودم. :دی به عنوان یک بیگناه هیچ چیز بهتر از مورد اعتماد قرار گرفتن نیست، بدون شک. اما اعتمادی که ترس از دست دادنش هم کنارش بیاد، بدتر تو رو در منگنه قرار میده. فرضا در مورد خودم، احتمالا نگران می‌شدم واسه متهم کردن رامتین در بعضی مقاطع چون ممکن بود رامتین ازم رو برگردونه. تا اینجا منطقیه، اما رامتین یک قدم فراتر میره و من رو دشمن خودش می‌بینه. چیزی که در تعاملش با یاسین اتفاق افتاد. من در فازی که امین می‌خواست پست درصدهاش رو بده (این فازهای آخر عددشون رو یادم رفته که هر اتفاق تو کدوم فاز بود، مجبورم این‌طوری آدرس بدم. :دی) من تو گروه می‌گفتم که بذر دشمنی یاسین و رامتین رو دارم می‌بینم و ما اگر درست بازی کنیم این دوتا در فاز سرعتی به جون همدیگه میفتن. و همین هم شد. یاسین هم در این امر مقصر بود ولی اشتباه رامتین چی بود؟ عدم توجه کافی به مبحث انسان شناسی و تمرکز روی منطقِ صرف. در بازی مشخص بود که یاسین فرد حساسیه، در کنارش سفید بازی شده و داره تمام تلاشش رو می‌کنه در سبکی که راحت نیست بازی کنه. اینجا موافقت حتی نسبی با پست عرفان در خصوص نخ دادن یاسین، جزو اولین موج‌های تفرقه در بیگناهان بود. توجه به تمام نکات و نظر دهی عادلانه و بی‌طرفانه از نقاط قوت رامتین در بازی بود اما هر نقطه‌ی قوتی اگر مطلق بشه و آدم این‌ها رو بیاد تنش کنه مثل یک لباس، نقاط ضعف فراموش میشن، اما هیچ وقت از بین نمیرن. رامتین باید در کنار منطق بی‌طرفانه‌اش، بیشتر به خلق و خوی مخاطبش توجه کنه. عواقب گفتن این جمله به این فرد چیه؟ چه تاثیری در رابطه‌ی ما می‌ذاره؟ ممکنه حرفی در قالب منطق درست باشه، اما گفتنش به یک مخاطب اشتباه، یا در زمان و مکان اشتباه، اون رو به یک حرف اشتباه تبدیل کنه. به طور کلی بازی رامتین فوق‌العاده خوب و آموزنده بود.


یاسین
تغییرات یاسین محسوس و مثبت بود. بسیار قابل اتکاتر از ادوار قبلی. یاسین از دسته کسانی بود که صداقتش احساس می‌شد. این صداقت در بازی‌های ما زمانی باارزش‌تر میشه که در خشم شخص دیده بشه. یاسین زمانی که خشمگین یا ناراضی بود هم بی‌ریایی بازیش رو می‌شد دید. به نظرم این تازه شروع یاسین بود که خیلی هم قدرتمند و زیبا انجامش داد. من اگه هرچیز رو در این دور فراموش کنم، دشمنت شرمنده باشه‌ای که یاسین آخر بازی در تاپیک، تو اون زمان حساس که همه به جون هم افتاده بودن بهم گفت رو هیچ وقت فراموش نمی‌کنم. چون یاسین اون جمله رو به یک بیگناه گفت، و این ارزش خیلی زیادی برام داره. اگر واقعا بیگناه بودم به لحاظ روحی حتما در اون شرایط زیر فشار له می‌شدم و خیلی زیباست که در همون موقعیت کسی که بیشتر از همه تحت فشاره بتونه یکهو همه چیز رو رها کنه و روح بزرگش رو به نمایش بذاره به جای اینکه از این نتیجه و شرایط خشمگین بشه و سرزنش کنه. این احتمالا همون حسیه که مهدی هم شبی که از بازی رفت، از صحبت با محمدحسین گرفت. من اطمینان دارم که یاسین در ادوار آینده با صیقل دادن این سبکش و استفاده‌ی درست و بهینه‌ از حس‌های قویش در کنار این بازی خونسرد، منطقی و همه جانبه، از خودش چیزی می‌سازه که جز تحسین، کلامی در تحلیل به زبان نیارم. بسیار هم منتظر و مشتاقشم. در این بازی اگر بخوام انتقادی ازش کنم فقط در حس اطمینان زیادی هست که بعد از اعدام محمدامین پیدا کرد. اطمینان به خود اگر دُزش "یکهو" چند پله بالا بره، نگاه فرد رو محدود می‌کنه. نوعی عجله برای اقدامات بعدی در فرد دیده میشه. اتفاقا در بازی هم یکی اشاره کرد که یاسین شبیه فرقه‌ای می‌مونه که برای برد عجله داره و راستش ایراد به‌جایی بود. اگر من بیگناه بودم احتمالا از این وجه حس منفی می‌گرفتم. همیشه یاسین جان، جای اشتباه برای خودت بذار. درست زمانی که سریعتر از همیشه می‌دوئی، کمتر از همیشه اطرافت رو می‌بینی.


صدرا
این دور بازی صدرا واقعا در سطح بالایی بود. به نظرم صدرا به خوبی عنصر تهاجمی که بیگناهان این دور نیاز داشتند رو تکمیل می‌کرد و حضورش در بازی برای تیمشون حیاتی بود. پست‌های خوب، روحیه‌ی بالا، استقامت و بازی هجومی. تنها چیزی که می‌تونست کار صدرا رو خراب کنه، ضدحمله‌هاش به شکل اشتباه بود. استراتژی صدرا این بود که گاردش رو بالا و سخت نگه داره و اصطلاحا جوجه تیغی‌ای باشه که تیغ‌هاش رو باز کرده. من در جایگاهی نیستم که بگم تصمیمش چه قدر درست بوده چه میزان غلط‌. تنها چیزی که میگم تجربه‌ی خودمه. در حمله و در دفاع، بار اول هر دو رو خونسرد، جمع و جور و تمیز انجام بده. وقتی یکی بهت حمله کرده و تو با پرخاشگری بیشتر جوابش رو میدی، اون رو هم بیشتر وحشی می‌کنی و اینجا عمدا جوی که به خودت مربوطه رو متشنج می‌کنی. یعنی تو اگر می‌خوای در بازی جایگاهت به خطر نیفته، اجازه ندادن به گناهکاران برای تحت تاثیر قرار دادن بازیت، بیشتر جوابه. تو رسما به من اجازه داده بودی اذیتت کنم و اگه من پلنم بیگناهی کامل و رسیدن به آخر بازی نبود، به این راحتی‌ها ولت نمی‌کردم. بله شاید تو هم پابه‌پای من اذیتم می‌کردی، اما چه فایده؟ من وقت، انرژی و توجه تو رو ازت گرفتم و دارم هر جور که می‌خوام باهاشون بازی می‌کنم. اجازه‌ی چنین کاری رو به حریفت نده. شاید اون اصلا قربانی باشه و می‌خواد اعدام بشه. :دی اگه بذاری ذهن و واکنشت رو راحت پیش‌بینی کنن، یعنی تمام اون تاثیرگزاری و جایگاهی که در بازی دنبالش بودی رو فروختی به بقیه. پیشنهاد من اینه که یکبار وقتی پستی رو می‌خونی که مربوط به توست، به جواب دادن فکر نکن. برو به یک کار دیگه مشغول شو و بعد بیا باز پست رو بخون و این‌بار از یک نگاه کلی و بیرون از میدون. ببین این فرد خارج از حرف‌هاش، داره چیکار می‌کنه؟ مثلا ترسا اول خط به خط پست تو رو جواب داده، تو در واکنش اول میای و هر کدوم از اون خطوط رو پاسخ متقابل میدی. اما اگر یک نگاه کلی بندازی می‌بینی که ترسا چه بیگناه باشه چه گناهکار، چه عمدی باشه چه غیر عمدی، داره بازی‌ای رو باهات شروع می‌کنه که تهش خونده نشدن پست‌های هر دوتون، گرفتن وقتت و بزرگنمایی بحثتون در عین بی‌اهمیت کردنشه. :دی مثلا نگاه کن امین و پویا چه طور بحث می‌کردن. هرکدوم خیلی لطف می‌کرد سه خط می‌نوشت. :دی درحالی که نکات درون بحثشون و میزان اهمیتش از مال من و تو خیلی بیشتر بود. :دی حالا اگر در این موقعیت‌ها قرار گرفتی به این فکر کن که اگر طرف صحبتت گناهکار باشه، داره بازیت میده. و اگر بیگناهه، از خریت و جوگیریشه و می‌خواد جفتتون رو بکنه تو چاه. چیزی که‌ مهمه، واکنش افراطی و اصطلاحا اور ری‌اکت تاثیر خوبی در بازی نداره. بالا گفتم در حمله هم خونسرد باش، نمونه‌اش همون رای اولت به من که رای اشتباهی بود و واکنش افراطی محسوب می‌‌شد. اینجا اگر خونسرد عمل می‌کردی و من رو به چالش می‌کشیدی، من بعدش فرصت جهت دادن به بحثمون رو پیدا نمی‌کردم که این قطعا به نفع خودت بود. اما در نهایت بازی بسیار قشنگی داشتی و این سبک تهاجمی بازیت اگر کنترل شده‌تر بشه، تاثیرگزاریش هم چندین برابر میشه.


محمدحسین
به نظر من محمدحسین کسیه که به زمان نیاز داره تا از داشته‌های شخصیتی جدیدش استفاده کنه. نه اینکه واقعا جدید باشن و قبلا در شخصیتش نبوده. بعضی‌هاشون رو تا حالا فقط ندیده، بعضی‌ها رو دیده ولی لازم ندونسته، بعضی رو نمی‌دونسته چه طور ازشون استفاده کنه و درکشون نکرده. محمدحسینِ دور دهم، اون طور که من احساس می‌کنم، طی چند بازی قبلیش به چند مورد از این پتانسیل‌های شخصیتش دسترسی پیدا کرده، باهاشون آشنا شده و اونجا بالاخره تونسته از همون‌ها که درش قدرت گرفته بودند نهایت استفاده رو ببره. حالا چیزی که اتفاق افتاده، محمدحسین از اون دور به بعد ابزارهای جدیدی به جعبه‌اش اضافه شد و دوباره به زمان نیاز داشت که درکشون کنه. چون تا درک نشن، پذیرفته هم نمی‌شن. و زمانی که پذیرفته نشده رها یا سرکوب بشن و واسه خودشون ول بچرخن، تنها نتیجه‌اش بهم ریختگی در طرحی‌ست که نقاششه. این دور، بازی محمدحسین درست مثل یک نقاشی بود که هنرمندش سعی داشت با دو رنگ به خصوص خلقش کنه، اما رنگ‌هایی بودن که بی‌اجازه از کنار قلمو رو صفحه‌ی سفید جاری می‌شدن و به هر وری سرک می کشیدن. درحالی که محمدحسین تمام توجه‌اش رو به اون دو رنگ مد نظر داده بود؛ بقیه رو نگاه نمی‌کرد، پس نمی‌تونست کنترلشون کنه. محمدحسینِ دور دهم چه خصوصیاتی داشت؟ به دید من، فردی بود که تنها به یک چیز فکر می‌کرد و اهمیت می‌داد؛ پیروزی خودش و همراهانش در بازی. کاری به هیچ چیز و هیچکس نداشت چون دقیقا می‌دونست که داره چی‌کار می‌‌کنه، کیه و باید چه طور ادامه بده که به هدفش برسه. چیزی که من می‌بینم؛ اشکالِ این دور، تلاش برای داشتن نگرش هم‌سطح نبود، بلکه عدم درک درستش بود. در دور دهم محمدحسین می‌خواست و شدیدا جدی بود برای پیروزی و به همین سبب هیچکس رو دست کم نمی‌گرفت. با همه برخورد یکسانی داشت چون می‌دونست همه در بازی موثر هستند؛ پس در اتهام، در دفاع و در توضیح به دقت عمل می‌کرد و تمام تلاشش رو به کار می‌گرفت ولی هیچ موقع "مخاطب" رو از هدفش مهم‌تر نمی‌دید. اون‌ها مهم بودن به خاطر هدف خودش. و اتفاقا بسیار قدرتمند احساس می‌شد، بسیار زیاد. بدون اینکه تلاش کنه به رخ بکشه. و بزرگترین تفاوتی که محمدحسین دور دهم با این دور داشت؛ این بود که در راه خودش ثابت قدم بود و این خود به خود بقیه هم باهاش همراه می‌کرد. در مکالماتش هر چه قدر که احترام و وقت می گذاشت و با حوصله توضیح می‌داد، اما دقیقا مسیر مکالمه رو به مخاطب می‌فهموند، و همچین جایگاه محکم خودش رو. که من بیگناهم، و هر چه قدر بخوای برات توضیح میدم اما اگر از یک مرزی بگذری، اون موقع من شک می‌کنم که تو گناهکاری.

در این دور محمدحسین عزیزم، من احساس کردم که تو زیادی درگیر حرف‌ها و بازیکنان و نظرشون شدی و گاهی یادت می‌رفت که اون‌ها باید خودشون رو به تو ثابت کنن. بذار بهت این‌طور بگم. محمدحسین به دید من کارکتریه که مسیر خودش رو میره حتی اگه خیابون اصلی نباشه؛ مادامی که می‌دونه مقصد کجاست، به خودش شک نمی‌کنه. در این بازی محمدحسین مسیر و مقصد خودش رو نداشت. یک نوع سرگردونی ایجاد شد. آیا فکر می‌کنی که دفاعت از محمدامین واقعا اتفاقی و فقط یک اشتباه بود؟ اون نتیجه‌ی تردیدی بود که در بازی تا اون نقطه با خودت حمل کردی. در دور دهم هم این اتفاق افتاد اما باز هم فرق داشت. تردید اشتباه نیست. همیشه پیش میاد اما چرا این بار چنین هزینه‌ی گزافی داشت؟ به خاطر اطمینانی بود که در تردیدت ایجاد شد. تردید در گناهکاری محمدامین نباید به اطمینان از بیگناهیش ختم بشه. مثل این می‌مونه که من درحال دویدن شک می‌کنم که مسیرم اشتباه باشه. اینجا کسی که آرامش درونی داره حتی با این استرس ناگهانی، خودش رو گم نمی‌کنه. می‌ایسته و صبر می‌کنه تا مسیر درست پیدا بشه. نه اینکه با پریشونی سرش رو به اطراف بچرخونه و یکهو به سمت دیگری شروع کنه به دویدن. این از آشوب درونی میاد، که این آشوب نتیجه‌ی نساختن یک ریشه‌ی قوی در طول بازی و نداشتن طرح کلی از مسیرت بود.
از حد نیاز هم بیشتر گفتم. من هم باید رو گزیده‌گوییم کار کنم. :دی اما گذشته از این داستان‌ها، فکر می‌کنم که تو دقیقا و بهتر از همه می‌دونی که کی هستی، و در بازی چه کسی می‌تونی باشی‌. ردش نکن، دقیقا و با اطمینان قبولش کن حتی اگر به بعضی از ابعاد وجودش شک داری. بذار آدم محکمی که مسیر دقیق داره با ذهنی وسیع و نگاه همه‌جانبه، آرام و شکل پذیره اما ماهیت خودش رو فراموش نمی‌کنه و در خلوص تمام به سر می‌بره، قدرتمندتر و بالغ‌تر از قبل برگرده.


مهدی
با سوالی که خودش پرسید شروع می‌کنم. اگر جای من بودید، چیکار می‌کردید؟ جواب می‌دم، اگر ترسا بودم و در اون موقعیت، حتما رای به خروج می‌دادم. بدون هیچ تردیدی. اگر مهدی بودم، احتمالا اخم می‌کردم و در سکوت به صفحه خیره می‌شدم تا نتایج عادی رو ببینم. من فکر می‌کنم تو در قیاس اهمیت دشمنی به اسم پویا، با متحدی به نام مهدی دچار اشتباه شدی. حذف یک دشمن قوی به معنای برد نیست، اما داشتن یک متحد قدرتمند و کاردان می‌تونه به سادگی عامل برد بشه. وقتی مهدی سفیده، جاش محکمه، همه بهش اعتماد دارن و هر حرفش در بازی موثره، نه تنها می‌تونه حضور پویای وکیل رو خنثی کنه بلکه بقیه‌ی گناهکاران هم از کار بندازه. چون یک قلعه‌ی مستحکم داشتن حتی اگر توپ و تانک رو به روشه، بهتر از منفجر کردن اون تانک به بهای شکستن دیوارهای آهنینشونه. در حالت دوم شاید تانک رفته باشه، اما حالا اسنایپر تیم سوم می‌تونه از سوراخ‌های رو دیوار استفاده کنه و افراد قلعه رو دونه دونه بیرون بفرسته، درحالی که یک نفوذی هم داخل فرستاده که داره قلعه رو آشوب می‌کنه. :دی تعجب می‌کنم مهدی که چه طور نگران فرقه‌ای که تا اون لحظه پنهان شده نبودی. خروج تو از بازی آزادی عمل گناهکاران رو چند برابر کرد. امین اسنایپر تونست پلیستون رو بزنه و نفوذی شیخ‌ها رو به جون هم انداخت. من البته نمیگم تصمیمت اشتباه بود یا درست، تنها احساس می‌کنم حضورت در بازی حتی به بهای حضور پویا از چیزی که فکر می‌کنی موثرتر بود. جدا از این، من روش جدید بازیت رو به شدت می‌پسندم. و راستش رو بخوای حس می‌کنم اگه بری این روش تثبیت نمیشه اما به طرز عجیبی هم نمی‌تونم با تصمیمت مخالفت کنم. من هم حس می‌کنم که یک مدت بازی نکردن تاثیر بزرگی در بازیت می‌ذاره. و شاید بعد بازی‌های پیاپی نیاز به نفس کشیدن در هوای آزاد داری تا دوباره و از اول، به این فکر کنی که حضورت در این مکان، در این جمع و در این بازی چه مفهومی داره. و متقابلا اون‌ها برای تو چه معنایی دارن.


در آخر با عرض شرمندگی، از سعید و مهسا چشم پوشی می‌کنم. مخصوصا سعید که خیلی کم در بازی نبود اما واقعا خیلی کم از بازیش یادمه چون اون چند فاز خیلی درگیر خودم بودم و بازی بقیه توجه کمتری داشتم. امیدوارم در ادوار بعدی بیشتر بازی با هردوتون رو تجربه کنم.

--

تنها کسی که می‌مونه گاد عزیزمه. به نظر من بالانست خوب بود و حرف‌هات رو هم درک می‌کنم هم می‌پذیرم اما حرف چاوش هم اشتباه نبود. :)) من از هرکس که طرفدار سایدمه دفاع می‌‌کنم به هرحال. حالا بحث بالانس خیلی هم مهم نیست. من که بردم به هرحال. :)) پس یعنی خوب بوده لابد. شخصا چیزی که بیشتر بهش اهمیت میدن میزان امنیتیه که گاد برام ایجاد می‌کنه، و تو بسیار در این امر موفقی. و همین طور من خیلی لذت بردم از آزادی عملی که نسبت به ادوار قبلی (به خصوص ادوار پویای قشنگم^^) احساس می‌شد. البته دخالت گاد هم جالبه به نوعی، اما این احساس که گاد یک گوشه نشسته و نگاه می‌کنه که ما هر طور می‌تونیم همدیگه رو بدریم، برای شخص من خیلی جالب‌تره. من نقش‌هات، مدیریتت، حمایت‌هات، سیستم رای و تقسیم نقش‌ها و همه چیز رو خیلی دوست داشتم و می‌تونم فقط تحسینت کنم. بسیار از پست‌های تحلیلی که تا الان دیدی لذت بردم و درس گرفتم. تنها ایرادی که بهت می گیرم اینه که نقش وکیل رو به من ندادی، و اینکه باید یاد بگیری "بذار" درسته نه "بزار". :دی باشد که رستگار شوید.
 
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
399
پسندها
118
امتیازها
405
مدال‌ها
27
سلامی دوباره. :دی


بی‌گناهان


بی‌گناهان این دور در شروع به نظرم مثال آموزشی برای چطوری تیمی بازی کردن بی‌گناهانه هستن. عالی شروع کردن، خوب ادامه دادن اما به طور معمولی به پایان رسوندن بازی رو. شاید مشکل جمعی تمام بی‌گناهان این بود که در تمام مدت بازی سعی در حل کردن مشکلاتی داشتن که هنوز پیش نیومده بودن. دلیلش هم اینه‌که شیطان در جزئیاته. معنی این ضرب‌المثل نه این‌که به جزئیات نگاه نکنید، بلکه در زمانی گفته می‌شه که توجه به جزئیات مانع دیدن تصویر بزرگ‌تر می‌شه. تصویر کلی همیشه برای برد مهم‌تره. چیزی که دیده نشد این بود که گاد گفته بازی در روز هست و یعنی تیم‌های گناهکاری توانایی ضربه زدن‌شون در شب کمه و اصل بازی در روز قراره که انجام بشه. این مهم‌ترین تصویر بزرگ بازیه. که معنی‌ش اینه‌که اعدام‌ها مهم‌ترین بخش در بازی هستن. و سرنوشت بازی رو این تعیین می‌کنه. در نتیجه اصلا نیاز چندانی به فکر کردن راجع به قربانی و ستون‌ پنجم نیست. (این‌ها هم جزو بازی شب گناهکاران حساب می‌شن) و بی‌گناهان این‌جا ضربه رو متحمل شدن که بزرگ‌ترین برتری روز رو به نفع شب (که در تصویر بزرگ کمرنگ قرار بود باشه) رها کردن.


خلفی: آیا خلفی ققنوس‌وار از خاکستر خودش بر می‌خیزه؟ :دی این بازی خلفی من رو یاد دوران اوجش انداخت. و شاید دقیق‌ترین و جزئی‌ترین گیری که در این بازی به من داده شد، همونی بود که خلفی یک دفعه از ناکجا آباد نقل‌قولش کرد و گفت چرا سوالت رو به چنین فرمتی از عماد پرسیدی؟ منم جواب نداشتم حقیقتا و گفتم غلط کردم. :دی دقت خلفی اون‌جا تکان‌دهنده بود. و دقیقا بعد از این پستش بود که من پیشنهاد جذبش رو دادم. و به نظرم با این‌که جایگاهش در بازی چندان مستحکم نشده بود، اما خسارتی که می‌تونست برای گناهکاران به بار بیاره بسیار بالا بود. سلاح پنهان خلفی شناخت نقطه ضعف‌های بازی حریفشه و دقیقا به شکل مختصر به همون‌ها حمله می‌کنه.
شخصا فکر می‌کنم خلفی در دریافت بسیار بسیار الیت هست، اما در انتقال ضعیف. نوع پست‌هاش وقتی داره با دیگران گفت‌وگو می‌کنه جلب توجه نمی‌کنه و ممکنه زمانی هم که حق باهاش هست بازی به روی خودش برگرده. دلیلش هم نه در نوع نوشتار و این‌ها بلکه در مهارت Storytellingش هست که به نظرم باید بهبود پیدا کنه. یعنی در پستت بشه شروع، میانه و نتیجه رو تشخیص داد و ترتیب این‌ها در هم آمیخته نشه. (تو سینما جالبه این‌کار اما تو مافیا جالب نیست. :دی)


صدرا: با دوست خوبم پویا موافقم که این بهترین بازی صدرا تا به امروز بوده. ورود در مواقع لازم. موضع‌گیری‌های صریح و آرام بودن (جز چندباری در بازی که احساس ناراحتی برش غالب شد) و هوش بالا در کشف ارتباطات بازی. در فاز سرعتی هم بهترین بازیکن بی‌گناهان بود، رایش رو هم درست داد. یک توضیح هم این‌جا راجع به فاز سرعتی بدم. در فاز سرعتی بازی‌هایی که جذبی وجود نداره، یعنی کسی از میانه‌ی راه نقشش عوض نشده، کار هردوی بی‌گناه و گناهکار به یک اندازه سخته؛ بی‌گناهان بازی آسانی خواهند داشت اگر یا کلا بر اساس حس رای بدن، و یا بسیار دقیق و جامع بتونن به بازی اشخاص از ابتدای بازی فکر کنن (این‌جا یادداشت برداری از ابتدای بازی بسیار مهم جلوه می‌کنه که من خودم تا حالا انجامش ندادم) اما هر نوع استراتژی که در بین این دو قرار بگیره، یعنی مخلوطی از حس با فکرٍ نه چندان جامع، به نتیجه‌ی اشتباه منجر می‌شه و گناهکار دست بالا رو پیدا می‌کنه.
یک گناهکار اگر چه در فاز سرعتی اشراف بیشتری بر بازی داره، اما به واسطه‌ی این‌که از ابتدا گناهکار بوده، از نظر حسی بسیار ضعیف‌تر از بی‌گناهانه و این رو با جلوگیری از فکر کردن بی‌گناهان به تصویر کلی‌تر جبران می‌کنه.
صدرا در بازی با این‌که در فاز سرعتی ماجرای رای‌ها رو داشت و می‌دید، اما کمی به تصویر بزرگ‌تر هم فکر کرد. تصویر بزرگ‌تر در اون‌جا این بود که از نقش‌های باقی‌مونده، استاد اعظم و قربانی مونده و این نقش‌ها چطور می‌تونن روی بازی افراد سوار شده باشن و ارتباط‌شون باهم چه معنایی پیدا می‌کنه؟ این‌جا به من و ترسا گیر داد.
جایی که شاید تصویر رو از دست داد، جایی بود که من و رامتین رو هم‌تیمی گرفت، که این‌جا به نظرم باید از خودش می‌پرسید که چطور این دو می‌تونن ترکیب قربانی و استاد اعظم رو داشته باشن وقتی هر دو سبک‌بازی‌شون شبیه کسانی هست که می‌خوان تا ته برن. و اگر به این فکر می‌کرد به خاطر سفیدتر بودن کلی بازی رامتین، اون درگیری‌هاشون با رامتین هم ایجاد نمی‌شد. در مجموع به نظرم اگر در فاز آخر سرعتی همه‌ی بی‌گناهان فقط از روی حس (مثل سه رای سریعی که در ابتدا به من دادن) یا از روی تصویر کلی که توضیح دادم رای می‌دادن برنده بودن. منتها در حالت وسط قرار گرفتن که احتمال اشتباه بالاست.
ذهن صدرا مجموعا باز و خوب بود و خیلی خوب قضاوتش رو از بازیکنان بروزرسانی می‌کرد. صدرا به نظرم با بیشتر بازی کردن چنین بازی‌هایی، به تجربه دست پیدا می‌کنه که از مهم‌ترین چیزها در بازی مافیاست. این بازی ضعف تحربه در نوع ابراز اعتماد یا نوع رو در رو شدن با بازیکنان رو داشت. عصبانی شدن همیشه ضعفه و اعتبار استدلالی افراد رو پایین میاره. شاید مهم‌ترین ضعفش در حمله به ترسا در فازهای سرعتی همین بود.


یاسین: این بازی همچنین بهترین بازی‌ای که من از یاسین دیدم بود. اثرگذار، دقیق، قدرتمند و درست. نوع بحث‌ها با پویا، فری و هادی بسیار درست و جالب بود. اضافه کردن این حد از منطق و دقت و استقلال با این‌که باعث شده بود یاسین مثل سایر بازی‌های قبلی‌ش سفید نباشه، اما تاثیرگذاریش در بازی رو بسیار افزایش داده بود. آفرین. من بسیار لذت بردم از دیدن بازیش. یک اعتبار وحشتناکی هم می‌گیره برای زمان استفاده از تیرش و هدف تیرش. این واقعا نیاز به هوش و دقت بسیار بالا داره که من چند بار گفتم بسیار بسیار کردیت زیادی می‌گیره. پلیسی که تو ذهنش استعلام گرفته و فقط تیر می‌زنه. :دی
تا قبل از فازهای سرعتی یاسین جزو سه بازیکن برتر بازی بود به نظرم. با توضیحاتی هم که داد به‌ش حق می‌دم به خاطر اشتباه در فازهای سرعتی. منتها به نظرم باید بپذیره که بازی در نهایت باید از یک‌جایی سرعتی بشه و به نظرم اسلحه‌ی پنهان یاسین در سرعتی اینه‌که برگرده به حسش؛ یعنی در فازهای عادی همین ترکیب برنده‌ای که الان داره رو پیاده کنه و در فازهای سرعتی تغییرش بده به حس محض. چون برای یاسین چنین چیزی قوی‌تر از هر نوع جامع‌نگری هر کسی هست.


رامتین: به به. :دی من بازی رامتین در چند دوری که حضور داشتم به خاطر میارم و این بازی حداقل یک سر و گردن از همه‌شون بالاتر بود. نقطه‌ی قوت رامتین هم لحن و نوع خاص گفت‌گوش بود. در کنار این‌که هیچ اشتباهی هم در رای‌ها یا بازی‌ش نمی‌کرد. یک چیزی هم که به نظرم در بازیش آموزشی بود این بود که هر کسی سراغش می‌رفت ازش می‌پرسید: «می‌خوای به چی برسی؟» این سوال بسیار دقیقیه در یک بحث و در ابتدا جلوی اکثر مرض‌ها (اگر شخص سوال‌کننده مرض داشته باشه) رو می‌گیره. یعنی مهدی اگر در ابتدای بحث از پویا چنین چیزی رو پرسیده بود، بحث‌شون می‌تونست بسیار سریع به پایان برسه. چون شخص مجبوره کل چیزی که می‌تونه استنباط کنه رو توضیح بده، و تو فقط لازمه که ریشه‌ی سوال رو نفی کنی و هیچ چیز اضافه و غیری هم لازم نیست بگی. در اکثر مواقع هم شخص مرض‌دار چون دلیل کافی نداره، نمی‌تونه بگه که می‌خواد به چی برسه و بحث برعکس می‌شه و رامتین می‌ره در موضع قدرت.
من تا قبل از سرعتی هدفم این بود که با یاسین و فری و صدرا دوست باشم و در سرعتی تنها هدفم فقط دوستی با رامتین بود. :دی چون تقریبا مشخص بود که تعیین‌کننده نتیجه در سرعتی خواهد بود. به نظرم تنها اشتباه رامتین که ناشی از عصبانیت‌ش هم بود، از دست دادن تصویر بزرگ بازی بود. در نهایت بازی رامتین بعد از برگشتت در دسته‌ی عالی قرار می‌گیره و خوش‌حالم که بود در بازی. ایول.


مهدی: مهدی به نظرم در این بازی مدل کامل بازی خودش رو پیدا کرد. مدل مُثالی بازی خودش رو. کسی هم نمی‌تونه جز خودش چنین فرمی رو بازی کنه. اگر نمی‌رفت هم احتمالا من رو اعدام می‌کرد و تیمش رو هم برنده می‌کرد. زوری که در بازی داشت رو هیچ‌کس نداشت. من چون خودم به خاطر ذات بازیم هیچ‌وقت چنین استحکامی رو نمی‌تونم در بازیم داشته باشم، به همین دلیل هم چیزی ندارم حقیقتا که بگم و اون باید به من توصیه بکنه. صرفا در رابطه با رای خروجش. من استدلال‌ها رو می‌فهمم. اما به نظرم زمان انجامش درست نبوده. بی‌گناهی از بی‌گناهانش در رای‌گیری نبوده و محمدامین هم لب اعدام بوده. وضعیت خودش یا بی‌گناهان هم در مجموع بد نبوده. سر همین از این جهت به نظرم توجیهی نداشته فشردن اون دکمه. هر چند من اگر جای مهدی بودم هیچ‌وقت کلا نمی‌فشردم اون دکمه رو، چون فلسفه‌ش درست نیست به نظرم زیاد و یک ویژگی‌ـه که نابرابری ذاتی بین بازیکنان ایجاد می‌کنه.
در مورد مهدی و صدرا هم حس می‌کنم Break‌ـی که در این برهه به بازی‌شون دادن در نهایت باعث افت‌شون می‌شه. چون توقف در در شیب صعودی دادن، قبل از این‌که بهترین بازی‌شون رو انجام بدن. منتها به تصمیم جفت‌شون احترام می‌ذارم و امیدوارم زودتر دوباره به بازی‌ها برگردن.


محمدحسین: من مدت‌ها (شاید ۶ سال) بود که چنین بی‌شرفی‌ای در مافیا به نمایش نگذاشته بودم و من رو یاد کارهایی که قبلا در بازی‌ها می‌کردم انداخت و دلم تنگ شد برای اون روزگاران خوش. :دی منتها واقعا بعدش عذاب وجدان گرفتم که چنین چیزی روی محمدحسین اتفاق افتاد. اگر شما به پست‌های من در فاز سرعتی (وقتی برام قطعی معلوم شده که محمدحسین بی‌گناهه) نگاه کنید، حتی لحنش هم فرق کرده و سکوت بیشتری حاکم شده برش. دلیل این‌که من محمدحسین رو انتخاب کردم این بود که نمی‌تونست خودش رو از فرقه بودن مبری کنه و دلایلی برای فرقه بودنش هم یافت می‌شد. و همچنین حمایت یاسین و صدرا رو هم در حمله به‌ش داشتم و می‌شد کاری کرد که خود یاسین و صدرا هم وزن اعدامش رو به عهده بگیرن و بشه ازش فرار کرد (همون اتفاقی که بعد اعدامش افتاد با اشاره به این‌که گفتم شما دو نفر بیشتر از من دنبال اعدامش بودید) و هدفم هم این بود که فاز سرعتی اعدام بشه محمدحسین، نه قبلش به خاطر این‌که فاز سرعتی قرار بود بی‌گناهان بیان به سراغ فرقه و نیاز بود یک گزینه‌ی آماده داشته باشن در کنار محمدرضا که شاید بشه محمدرضا رو هم نجات داد در اون زمان. برای همین فازی که به محمدحسین حمله کردم، درواقع سیوش هم کردم با گفتن این‌که نباید فرقه اعدام کنیم و می‌گفتم به‌ت رای نمی‌دم. :))
محمدحسین در دفاع از بی‌گناهانش بسیار خوبه و به نظرم سلحشورانه هم بازی می‌کنه. این بازی بیشتر از این‌که اما به دنبال بازی کردن باشه، به دنبال طراحی خودش و برگردوندن خودش به دوران طلایی امام (:))) بود. منتها اون دوران گذشته بود و به همین خاطر آدم‌ها ازش حس فیک می‌گرفتن. محمدحسین در حال تست شخصیت‌های مختلف از خودشه و به نظرم روزی که اونی که فیتش هست رو پیدا کنه، خودش متوجه خواهد شد. (هر چند با آواتار جدیدش به نظرم دقیقا الان پیداش کرده)
مشکلی هم که از خودش در قالب کمال‌گرایی گفت در نظر من کمال‌گرایی نیست این. چسبیدن به یک نمایشنامه جذابه. من در دور قبلی گفتم که محمدحسین در بازی درحال تعریف قصه برای خودش و بازیه با نقش اصلی خودش. هیجان‌انگیزترین نمایشنامه‌ای که تو ذهنشه بازی بدون اشتباه و سریع هست. اما این نمایشنامه too good to be true هست.
من با این‌که اساسا مسیر حرفه‌ایم با هنر فاصله داره اما دوستان نزدیکم اکثرا بر عکس من در موسیقی، تئاتر . سینما تحصیل کرده‌ن و از این‌جهت شاید زبان‌شون هم بفهمم. توصیه‌م به این دوست تئاتری خوبم اینه‌که مردم برای قهرمان‌های بی‌اشتباه نمی‌ایستند و دست نمی‌زنن. تحسین شده‌ترین و جذاب‌ترین اجراها اون‌هایی هستن که قهرمان تا لبه‌ی نابودی می‌ره، با اشتباهات و بعد بر می‌گرده و کاری که درسته رو انجام می‌ده. مردم قهرمانی که خودش رو سرزنش می‌کنه دوست ندارن چون انگار داره اون‌ها رو هم سرزنش می‌کنه. قهرمانی محبوبه که در حین اشتباه (و شبیه بودن به دیگران) می‌تونه جبرانش کنه. گاهی حتی جذابیت نمایشنامه‌ها اشتباه کردن و افتادن در مخمصه‌ست. و بعد بیرون اومدن. نمایشنامه‌ت رو عوض کن. :دی
 
Thomas Shelby
نوشته‌ها
773
پسندها
606
امتیازها
835
مدال‌ها
47
درودی دوباره. برسیم به برندگان.

از فرعی‌ها شروع می‌کنم.

رضا:
رفیق دوست‌داشتنی و عزیزم رضا، که بازی‌هاش متاسفانه نصفه مونده چند دور،

مثل شروع‌های دور 10 و خصوصا 11، اینم به‌نظرم بازی خیلی خوبی بود و رضا همون اول موضعی در بازی ساخت که تا ته بره و اگه بازیش ادامه پیدا می‌کرد، به‌راحتی تا همون جایی که باید، می‌رفت و می‌برد و از نظر من هم برنده‌ست هم نمایش بسیار خوبی داشته؛ کاملا درست و دقیق و در راستای نقشش بازی کرد و یه بازی استاندارد بود. آفرین.
مواجهه‌ش با خودمم بسیار خوب بود و کلا بازیش جوری نبود که بشه گیر داد؛ تنها نقطه ضعف رضا از نظرم نوع رای دادن هست الآن.
نمره: سخته نمره دادن، ولی بازیشُ اگه 8 از 10 بگیرم و 1 نمره به خاطر آرا -که باید بهتر می‌بود با علم به نقشش- کم کنم، می‌شه 7 از 10. فرض هم اینه که بازیُ به پایان می‌رسوند و نمره‌ای از بابت حذفش کسر نشده. امیدوارم مشکلاتش حل بشه و ادوار بعدی یک بازی عالی کامل ببینیم ازش.


هادی:
دوست تک‌نوازم، هادی عزیز.:دی

بسیار زیاد لذت بردم از این بازی هادی و از نظر من بهترین بازیش بود. شروعی بسیار قوی، ادامه خوب و پایانی عالی. از همون پست اولش حس کردم با یک بازی خاص طرفم و حقیقتا هم حس کردم که کنایه‌ش به خودم هست و با خودم فکر می‌کردم چه نقشی ممکنه همچین حرفی بزنه. حدسمم درست بود تقریبا. حتی قربانی هم سخته پذیرش اینکه به این صورت بازیُ شروع کنه. شغالی که هدفش باشم، محتمل‌تر بود. خودمُ گذاشتم جاش که هدف پویا بهم دادن. معلومه که می‌گم شهروند نیست. درسته گاد بدجنس هست، ولی نه دیگه این‌قدر.:دی
بازیش بسیار رو و صادقانه بود و اهدافشم به‌خوبی تحت فشار قرار داد و اعتبار ویژه‌ای می‌گیره. صرفا ایرادی که می‌تونم بهش بگیرم اینه که باید بیشتر به هزینه حرفی که می‌زنه فکر کنه. شک و اتهام خیلی مهم نیستن، ولی کلمات مهم هستن. من هر نقش دیگه‌ای داشتم، می‌تونستم اعدامش کنم و حتی اگه بی‌گناه باشه ازش در برم. از هادی دور 7، نمی‌شد در رفت ولی.:دی
مواجهه‌ش با خودمم که بخش عمده‌ای از بازیش بود، بسیار عالی و شجاعانه دیدم و لذت بردم. بازی منم خیلی خوب تشخیص داد که چیه. منم چون بهش نیاز داشتم، ادامه دادم از همون اول.:دی منتهی تو اواخر فاز اعدام آرش دیگه زیادی رواعصاب بود، ترجیح دادم از فاز بعدش بگم قربانیه کاریش ندارم.:دی البته گفت من صد درصد گناه‌کارم، که نبودم. یکی طلبت پس.:دی
نمره: بازیش خیلی درست و مطابق نقش و زیبا بود و همیشه گفتم که منُ یاد اوایل بازی خودم می‌اندازه. وقتی که بی‌گناه بودم و دنبال گناه‌کار می‌گشتم. بعدا دیدم بهتر هست سبک بازیمُ عوض کنم چون قابلیت پیاده‌سازی کامل در گناه‌کاریُ نداره. هادی به این شکل نیست البته، ولی توصیه‌م بهش اعمال تغییرات هست؛ چون این سبک بازی وقتی گناه‌کار باشی، آسیب‌پذیر می‌شه.
کلیت بازیش از نظرم 8 از 10 بود و نمره خاصی هم نباید کم بشه، چون برنده شد. 0.25 هم به دلیل دید درستش به بازی که در تحلیل خوبش دیدم اضافه می‌کنم، بشه 8.25. بسیار عالی.


عماد:
دوست دقیقم، عماد عزیز.:دی

به‌نظر من هم این بهترین و کامل‌ترین نمایش عماد در مافیا بود. سبک بازی عماد هم در نقش فرعی به بهترین شکل می‌تونه خودشُ نشون بده اگه درست اجرا بشه. عماد یکی از بازیکن‌هایی هست که به عنوان "سایه" شناخته می‌شه، ولی اگه به بازی‌های خوبش دقت کنید، اصلا اینجوری نیست. درسته، سبکش جوری نیست که نقش اصلی اعدام افراد باشه، ولی وقتایی که همین‌جوری بازی می‌کنه، ابعاد بازی کاملا دستشه و همیشه موثر هست. عماد یکی از بهترین بازیکنا در زمینه حدس و پیش‌بینی روند بازی هست و جلاد کاملا مناسبش بود.
از نظر من دورترین بازیکن در این بازی به اعدام بود و اگه بی‌گناهان می‌بردن و قرار بود جلادُ انتخاب کنن، سفیدترین بازیکن‌های موثر کاملا ازش جلوتر بودن برای انتخاب: رامتین، مهدی و بقیه. و می‌برد بالای 90 درصد. اگرم گناه‌کارا می‌بردن و قرار بود انتخاب کنن هم باز می‌برد. و از این نظر اعتبار بسیار بالا و ویژه‌ای می‌گیره. موضعش در بازی به عنوان یک بی‌گناه عاقل، دقیق و صبورُ بسیار دوست داشتم و لذت بردم. تصمیماتش هم کاملا درست بود.
مواجهه‌ش با خودمم عالی بود. مستقیما حرف خاصی نمی‌زد، ولی تو خیلی از پستا می‌گفت که حواسش هست و معلوم بود داره بازیُ کامل دنبال می‌کنه. همین‌جوری در گناه‌کاری هم بازی کنه -که راحت می‌تونه با چیزی که این دور دیدم- یکی از بهترین بازیکنا می‌شه.
نمره: قاعدتا باید نمره‌ش کامل باشه از نظر بازی، منتهی چون علاقه زیادی به نوع اجرای نقش دارم و جلاد برام همون بازی دور 6 مهدی پالیزوان هست، به نمایش عماد در این بازی 9 می‌دم؛ وگرنه هیچ ایرادی نداشت بازیش. برای اهدافش هم صرفا 0.25 کم می‌کنم. 8.75 از 10. و به‌نظرم دومین بازیکن برتر بازی بود.


تیم فرقه:
در بحث پنهان‌کاری بسیار عالی عمل کردن و با وجود شروع بسیار بدشون تونستن بازیُ ببرن که از این نظر باید الگو باشن برای ادوار آینده. هرچقدر هم شرایط سخت باشه، شما باید ادامه بدید؛ چه تیمی و چه فردی. تیم هماهنگی بودن؛ شخصا از آراشون به عنوان تیم راضی نبودم در نیمه اول بازی، ولی چون بردن نمره تیمی کسر نمی‌کنم. برای جذب هم احتمال این‌که هیچ جذبی نداشته باشن تقریبا 50 درصد بوده و احتمال یک جذب موفق هم 50 درصد. دو جذب هم زیر 1 درصد. اهداف شب‌شون اولی و سومی خوب بوده، دومی و چهارمی بد. این‌که جذب نداشتن نمره منفی محسوب نمی‌شه باتوجه به بالانس (که فقط دور خبیث‌وکیمیاگر خودمون با امین ازش سخت‌تر و خطر‌ناک‌تر بود:دی)، ولی برای اهداف‌شون نیم نمره منفی در نظر می‌گیرم. انتظار خلاقیت بیشتری هم داشتم. مثلا یک گزینه مثل صدرا رو 2 بار هدف بدن. خود اهداف هم منظورمه، وگرنه حفظ ترسا در بازی منطقی‌ترین حالت بود.


محمدرضا:
دوست مودب و محبوبم، محمدرضا:دی

محمدرضا خصوصا در این سایت، یکی از برنده‌ترین بازیکنا هست. دور 6 که برد و مهم‌ترین بازیکن تیمش بود. دور 7 هم برد و بهترین بازیکن تیمش بود. دور 8 هم برد تقریبا.:دی دور 10 نبرد، دور 11 هم اگه نمی‌مرد می‌تونست ببره و اینجا هم علی‌رغم این‌که بازی خوبی نداشت به دلیل کمبود وقت و نداشتن دقت همیشگی، برد. آفرین. از این نظر با بقیه بازیکنا فرق داره.:دی
ایرادی که به بازی خودش (و تیمش) می‌گیرم اینه که اگر هم محمدرضا وقت نداشت، می‌تونستن بخش خوندن پستا رو تقسیم کنن و بگن برو به فلان پست گیر بده؛ چون بازی جوری بود که جای گیردادن زیاد بود.
مواجهه‌ش با خودمم خوب بود و اگه رای نمی‌داد، ناراحت می‌شدم.:دی استدلال‌هاش هم خوب بود و اذیتش کردم. هرچند پای حرفم هستم. محمدرضای بی‌گناه نه پست اولش اونجوری بود نه 199 کلمه می‌نوشت.:دی
نمره: باتوجه به حجم بازیش، بیشتر از 6 نمی‌تونم بدم؛ وگرنه سطح بازیش در ادوار قبلی کاملا مشخص هست. 1 نمره صرفا برای ورودش و دفاعیه اول رفتنش کم می‌کنم و چون برنده شدن، نمره‌ای بابت حذف خودش کسر نمی‌شه دیگه. اون نیم نمره تیمی در شب هم به در رفتن‌هاش از اعدام در. 5 از 10.
همین که در بدترین برده و به تیمش کمک کرده، نشان از قدرت بازیش و خاص بودنش در این زمینه هست. و البته سوای اعتباری که خودش و تیمش برای حفظش در بازی می‌گیرن، نوک پیکان انتقادات به بی‌گناهان هم برمی‌گرده حتما که چرا این‌قدر زیاد تو بازی نگهش داشتن.


ترسا:
دوست فعال و تیزم، ترسا.:دی
ترسا بدترین شروع ممکن و بهترین پایان ممکنُ داشت. مثل تیمی که سریع 2-0 عقب می‌افته، ولی به‌مرور جبران می‌کنه و 3-2 می‌بره. این نوع برد شاید بیشتر بچسبه، ولی بهتر از برد 3-0 یا 2-0 نیست.
یک گناه‌کار باید برای بازی برنامه داشته باشه و مطمئنا نقششُ چند روز قبل از گاد می‌گیره و گروهشم می‌شناسه و نقشا رو هم می‌خونه و فرصت بسیار زیادی داره برای فکر کردن و نوشتن یک پست ورود عادی. بنابراین شخصا هیچ بهانه‌ای برای بد بودن پست اول برام پذیرفته نیست. گناه‌کار باید پست اولش قبل شروع معارفه نوشته و بررسی بشه چند بار و بعد هر زمانی که خواست بفرسته.
دقیقا هم مشکل پستش ناخودآگاه گناه‌کاری بود و با بررسی و دقت، قابل حل. این‌که چون هزینه‌شُ نداده و بازیُ برگردونده هم هیچیُ جبران نمی‌کنه از نظرم. اشتباه مهلکی بود که با خوش‌شانسی به اعدام منجر نشد و اعدام آرش هم به نفعش شد کاملا. این جای خودش هست و بازی بسیار عالی ترسا در ادامه هم جای خودش.
ورودش بعد از اعدام نشدن بسیار عالی و بی‌گناهانه بود و از نظرم اون پستش که فقط 4 تا؟ رای توش بود اول فاز، بهترین پستش در بازی بود. در ادامه با تلاش و دقت و سیاست بسیار و البته همکاری تیمی عالی در بازی سفید شد و به‌نظرم در هر سناریویی از فاز 5 به بعد، تا 3 نفر می‌رفت. اگه بازیشُ از ابتدای فاز 3 تا قبل از شروع سرعتی بگیریم، بهترین بازی این دور و یکی از بهترین بازی‌های سایت بود. منتهی قبل و بعد هم مهمه و می‌تونه خانمان‌سوز بشه. در ابتدای فاز سرعتی عملا اعتراف کرد که فرقه هست و امین هم با سیل مقایسه‌ش کرد.:دی منتهی بازیکنا درگیر اثبات خودشون بودن بیشتر تا این‌که به بازی بقیه دقت بکنن.
مواجهه‌ش با خودمم میلی‌متری خوب بود و لب مرزی بود که کاری به کارش نداشته باشم، علی‌رغم شک ایجاد شده در ابتدا. پاسخ‌ها و سوال‌هاش هم منطقی بود.
نمره: کلیت بازیش برام 8 از 10 بود. 1.5 نمره برای شروع بدش کسر می‌شه و 0.5 نمره هم برای فاز سرعتی. 1 نمره برای تلاشش جهت اعدام نشدن و پست اول فاز سومش اضافه می‌شه و 1 نمره برای نقشی که در برد ایفا کرد. نیم نمره برای این اضافه می‌کنم که سفید شد و می‌تونست تا 3 نفر بره حداقل بعد از شروع فاز 5. 0.25 هم برای دید درستش در تحلیل به فرقه اضافه می‌کنم. یه نیم منفی تیمی هم داشتن. مجموعا شد 8.25 اگه اشتباه نکنم.
توصیه‌م بهش اینه که هر پستی که نوشت، 10-15 دقیقه صبر کنه و ارسالش نکنه. بره یه دوری تو خونه بزنه، بعد دوباره با یه دید دیگه‌ای بخونه‌ش (نه اینکه مرور کنه)، و بعد بفرسته.


امین:
دوست قدیمی و رفیق دوران سخت، امین.

این بازی بهترین گناه‌کاری امین نبود و به‌نظرم پدرخوانده‌ش و جادوگر قبلیش (که بهترین گناه‌کاریش هست) از بازی این دورش بهتر بودن. با این حال از نظرم بسیار عالی و زهردار بود بازیش و با فاصله بهترین بازیکن.
شروعش از نظرم اصلا خوب نبود. حس من از بازیش این بود که داره می‌گرده ببینه کدوم جملات "جای گیردادن" دارن، به جای این‌که "دنبال گناه‌کار" بگرده و در جستجوی حقیقت:دی باشه. و دیدم داره شبیه دور 11 بازی می‌کنه و تلاشش اینه کسی در بازی سفید نشه. و نهایتا با اون جمله "بی‌گناه بودی، تشخیصم داده بودی به نظرم" قطعی برام گناه‌کار شد و هم خوش‌حال شدم هم ناراحت. "به نظرم"ش چیه دیگه بیشرف؟:دی به خودت شک داری یا تشخیص من؟:))
تا ساعت آخر فاز چهارم، میزان اثرگذاریش در بازی هم زیاد نبود برخلاف ادوار 10 و 11 و در 3 فاز اول هم کم بود؛ به جز شکی که به مهسا ایجاد کرد و به درستی هم مدیریتش کرد.

در انتهای فاز چهارم مرض بازیش بسیار زیاد شد و دقیقا همون ایرادهایی که به من داشت، 180 درجه در دفاعیه‌ش به نفع خودش چرخوند:دی با القای این‌که "من سفید بودم و بقیه نه.:دی حمله اولیه‌ش به محمدامین بسیار خوب بود ولی من هیچ‌جوره نمی‌تونستم قبول کنم که امین "نفهمیده" باشه که منظور دوست خوبم چیه. اتفاقات پایان فاز 4، راهُ براش باز کرد و نبودنش در فاز 5 بسیار بهش کمک کرد. تا اینجا از نظر من نمره بازیش نهایتا 6.5 بود، اونم به خاطر کلاس بالایی که داره. وگرنه هیچی. اون امینی که انتظار داشتم اصلا ندیدم در بازی و اگه هر اتفاق دیگه‌ای در فاز چهارم می‌افتاد، کارش بسیار سخت بود.
بعد از اون، پست ورودش در فاز ششم بسیار عالی بود در تعیین جهت بازی، تخریب محمدحسین و توضیحاتی که در رابطه با درصدها داد هم خوب و تاثیرگذار بود و اینجا شد امین. مهم‌ترین بازیکن بازی از اینجا به بعد، بدون اینکه به این شکل شناخته بشه، امین بود و فقط امین می‌تونست با اون پست 570 محمدحسین، بازیُ به نفع خودش برگردونه (منم اگه در بازی مونده بودم با اون پست خیلی کار داشتم البته). از اینجا بازیش قشنگ دو سطح رفت بالا. صرفا من به اون درصدهاش ایراد اساسی دارم:

درصد مافیاش واضحا کمه و عملا خودشُ مافیای اصلی گرفته در اون پست؛ ولی چون در راستای ادامه بازیش و آرایی که داده خصوصا رای‌ش به آرش بوده، به خودی خود نمره منفی نداره. صرفا یه ریسکی هست که متحمل شده و موفق هم بود. درصدهای فرقه‌ش زیاد هست و 380 هست. یک بی‌گناه در چنین بازی پیچیده‌ای از جهت فرقه، نمی‌تونه به این درصد برسه. چون تشخیص این‌که چه افرادی فرقه هستن، سخت بوده. بنابراین به درصدی نزدیک 300 یا پایین‌تر می‌رسه. فقط کسی می‌تونه تقریبا یک عضو بیشتر برای فرقه بتراشه که یا چیزی از درصد نفهمه (که در مورد امین صادق نیست) یا خودش فرقه باشه و ناخودآگاه/خودآگاه چنین چیزیُ چیده باشه. اینُ می‌ذاریم کنار درصد وکیل‌هاش که بسیار دقیق هست و زیر صد هست باتوجه به اینکه در اون مقطع حضور وکیل در بازی قطعی نبوده و محتمل بوده. پس این درصدا به چه درد خوردن؟ جلب اعتماد چند نفر برای بی‌گناهی. در واقع، ایده پشتش درسته، درصدهای مافیاش ریسکه ولی به خودی خود مشکلی نداره؛ منتهی در کنار درصدهای فرقه و وکیل، باهم یک معنی بیشتر نداره.:دی
و اینم در کنار دلایلی در در مورد محمدرضا و ترسا گفتم، از عواملی هست که منجر شده به بی‌گناها نمره بالای 8.5 ندم و مافیا هم نمره خوبی نگیره، چون در مقابل فرقه کاملا منفعل بودن.
در ادامه و تقابلش با محمدحسین، وجه وحشی و متهاجم شخصیتش هم دیده شد در بازی و بسیار لذت‌بخش بود، خصوصا اون جملات "من به‌ت رای نمی‌دم.":دی و یکی از بهترین اعدام‌های ادوار اخیر بود. اعدامی بسیار تلخ برای بی‌گناها و رفیق عزیزم محمدحسین و اعدامی بسیار کلیدی و درست برای امین؛ چون تنها مسیر بردش از اینجا می‌گذشت. بعدش و در ادامه فاز سرعتی، عماد هم از بازی خارج شد تا راهش هموار بشه؛ چیزی که کاملا لیاقت‌شُ داشت با بازی عالیش. و امین در فاز آخر از شیطان تبدیل شد به بازی‌گوش و مدلی که متناسب‌ترین حالت بازیش هست و این تنها راهی بود که می‌شد آرا رو برگردوند.

در فاز سرعتی با فاصله زیادی بهترین بازیکن بود و با اینکه بیشترین شک علیه‌ش بود، از تمام بذرهایی که قبلا کاشته بود، بهره برد و با استفاده از هوش بسیار بالا و زمان‌سنجی عالیش، بهترین نتیجه ممکنُ گرفت.
یک شیوه جذاب و البته ترسناکی که امین داره اینه که شک و سوالُ جوری عنوان می‌کنه که خودت اعتراف بکنی. با جملاتی مثل "مگه اینُ نگفتی" یا "چه دلیلی داره به این فکر کنی" و ... . در واقع خنجرُ نمی‌کنه تو قلبت؛ خنجرُ می‌چسبونه به دیوار و راهُ به روت می‌بنده تا خودت عقب عقب بری و خنجر فرو بره بهت.:دی این البته یکی از ترفندها هست. شمشیر از رو بسته داریم، چاقوی زیر پیراهن داریم، تفنگ جیبی داریم و ... .:دی

گفتم که از نیمه اول بازی امین اصلا راضی نبودم، ولی نیمه دوم فوق‌العاده بود و از بین بازیکنان فعال و موثر شاید یک نفر می‌تونست این بازیُ ببره؛ اونم از هر 3 بار، 2 بارش شکست می‌خورد به‌نظرم. این دور در کنار دور 11، ما بُرنده‌ترین و برنده‌ترین امین در گناه‌کاریُ دیدیم.
مواجهه‌ش با خودمم یه جاهایی خوب بود یه جاهایی بد. و انتظار داشتم چون گناه‌کار بود به تبعات حرفایی که داره می‌زنه بیشتر فکر کنه. بیش از حد داشت ساده نگاه می‌کرد، هرچند توضیحاتشُ خوندم و حرف هم زیاد زدیم و یه چیزایی هم با این‌که نگفت، خودم فهمیدم، ولی کامل نپذیرفتم؛ چون داشت مسیریُ می‌رفت که به نفعش نبود.:دی
نکته بعدی این‌که
بحث‌هامونم که قبلا گفتم خیلی دوست داشتم و لذت بردم.
راستی:دی تا یادم نرفته. به خودم بعد بازیم گفت که این نقش‌هایی که آزادی عمل دارن مثل جوکر، نباید به تو داد. منم گفتم اون زمان که ما جوون بودیم و پدرخوانده و رویین‌تن بازی می‌کردیم و شما دیکتاتور و دلقک:دی خوب بود؟:)) حالا شما جوون هستین باید اینا رو بازی کنید و ما پیرمردا بشیم جوکر.:دی
در مورد جوکر هم فرمودید "برعکس مثلا دلقک یا جوکر که هیچ فشاری نداره" اول اینکه من دلقکُ بازی نکردم، تو بازی کردی. لابد فشاری نداره. حرفتُ سند می‌گیرم.:دی ولی در مورد جوکر برای شما که چندین بار سابقه اعدام دارید (حالا تو صرفا کمتر از بقیه)، بله ممکنه فشاری نداشته باشه. منتهی برای من یکی از پرفشارترین نقشا بود حقیقتا؛ خصوصا که می‌خواستم زمان اعداممُ خودم تعیین کنم.

نمره: نمایشش در کلیت در نیمه اول با ارفاق 8 بود؛ ولی در نیمه دوم قطعا 10. میانگینش که 9 هست رو در نظر می‌گیریم. 0.5 نمره برای شروعش کم می‌کنم که به‌نظرم در هر بازی دیگه می‌تونه کارُ براش سخت کنه. 0.5 نمره برای دفاعیه رفتن با 9 رای کم می‌شه (شخصا یکی از دغدغه‌هام از ابتدای بازی این بود که امین با رای شهردار/سناتور از بازی بیرون نره و بازیش خراب نشه و حتما خودشم توجه داشته). به رای‌هایی که داد ایرادی نمی‌تونم بگیرم، چون تفکر خودمم همون‌جوری هست. 1 نمره هم برای اون درصدها کسر می‌شه. نیم نمره هم کسری تیمی داشته. برای تاثیرگذاریش در بازی و جهت دادن به بازی خصوصا در زمینه قربانی و کلا پنهان بودن فرقه، 0.75 می‌گیره. برای حذف محمدحسین و اعدام نشدن خودش و عملکرد عالی در فاز سرعتی که برد منجر شد هم 1.5 نمره اضافه می‌کنم. برای تشخیص فری و کلا استراتژی خاصش در برابر مافیا هم 0.5 نمره. نمره حذف مافیا و تفرقه‌افکنی در بین بی‌گناها هم که اصل بازیش بود و در اون 10 اولیه، لحاظ شده. کلا شد 9.25؟ درود بر تو.

یادمه همون حوالی دور 5 و 6 که صحبت می‌کردیم در مورد مافیا، امین می‌گفت که آخرین بردم همون فرقه با خودت بوده.:)) منم می‌گفتم نمایش مهمه و اینا.:دی ولی مطمئن بودم این روند به‌زودی عکس خواهد شد؛ البته پیش‌بینی این تعداد برد پیاپی سخت بود، ولی ورای انتظاراتم نبود و امین تنها کسی بود که می‌تونست انجامش بده. کلا اگر بخوام به بازی‌های این سایت به‌صورت مجموعه نگاه کنم، امین بهترین عملکردُ داشته. بهترین زمان هم برای تغییر بازی هست و کاملا باهاش موافقم و بسیار خوش‌حالم که پایان فصل سوم بازیم با پایان نسخه سوم بازیکن مورد علاقه‌م همزمان شده.

ضمنا با این بازی، می‌تونه به عضویت انجمن روباها دربیاد. ماموریت اولش هم اینه که جلوی در انجمن باشه آخر هفته و وقتی دوست خوبم خواست وارد بشه، ازش بپرسه شغالی یا مزدور؟ 3 حالت اینجا اتفاق می‌افته:
1. می‌گه شغالم، که خب امین آدرس محل شغال‌ها رو بهش می‌ده و هدایت‌اش می‌کنه بیرون.
2. می‌گه مزدورم، که در این حالت امین یک نامه بهش می‌ده که توش ماموریت داده شده مبنی بر پیداکردن آدرس شغال‌ها و تنوع نژادی که دارن و می‌گه هرموقع ماموریتُ انجام داد، می‌تونه با تایید نیک، برگرده.
3. جوابی غیر این می‌ده و امین بلافاصله بهش می‌گه پس کُلاهت کو؟ و یک لگد نثار ماتحت مبارک دوست خوبم می‌کنه و پرتش می‌کنه بیرون و می‌گه دیگه بدون کُلاه اینجا پیدات نشه. با کُلاه هم پیدات نشه البته.:دی

همین دیگه. امیدوارم گاد گرامی از تحلیل‌ها راضی بوده باشه. بقیه دوستان هم بعدازظهر تکمیل می‌گردد.

پ.ن.: در رابطه با خودمم به حد کافی توضیح دادم دیگه. تو این سایت، این بازیُ در کنار فاوست، بهترین بازیم می‌دونم و کلا اگر قرار باشه 5 تا بازی از خودم انتخاب کنم یکیش همین هست.
در رابطه با گادی هم جسته و گریخته زیاد فکر کردم اخیرا. از ادواری که اینجا برگزار کردم، بهترین دور به‌نظرم دور 11 بوده و سخت‌ترین دور هم همون بوده. بعدش دور 6 و بعد 1. بنابراین وقت تغییر در نوع گاد بودن هم مناسب هست.:دی

پیروز و شاد باشید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Wooden
نوشته‌ها
255
پسندها
132
امتیازها
145
مدال‌ها
19
بیگناهان


مهدی

زمانی که مهدی از بازی خارج شد، فقط دو مسئله ذهن من رو درگیر کرده بود. یکی اینکه پویا چطور میتونست جوکر باشه واقعاً، و دیگری اینکه با توجه به شناخت نسبی که از شخصیت مهدی پیدا کرده بودم، مطمئن بودم خودش خیلی ناراحته. اگر هم من رو بشناسید میدونید اصلاً هم برای من شخصاً این مزخرفات که شانس بیگناهان بیاد پایین و اینا در این شرایط هیچوقت مطرح نیست. اون شب خیلی تحمل کردم بهش پیام ندم و بگذارم بعد از بازی باهاش صحبت کنم، ولی طاقت نیاوردم و فکر کنم حوالی 4 صبح بهش پیام دادم. حدس و شناخت ام درست بود، از ناراحتی و احساس مسئولیتی که داشت تا اون لحظه ذهنش درگیر بود و از لحن اش توی تک تک پیام هایی که در جواب ام میداد این مسئله مشخص و واضح بود. من دوری که مافیا بودم، حاضر نشدم هیچ جای بازی به مهدی رای بدم چون فارغ از نقش ام، برای زحمت و مسئولیتی که یک بازیکن صرف میکنه احترام و ارزش قائلم و وقتی اون شب پیام های مهدی از جلوی چشمم رد میشد متوجه شدم شناخت ام درست بوده، و متوجه هم شدم که قطعاً درست فکر میکردم که ناراحتی و از دست دادن خودش مهمترین مسئله است. وقتی هم میگم از دست دادن "خودش"، منظورم "نقش" و این چرندیات فرد نیست، چون کلاً خودم فاز روز رو همیشه طوری بازی میکنم که گویی بی نقش ام. منظورم از دست دادن خود کارکتر "مهدی" بعنوان یک انسان فوق العاده "مسئول پذیر" هست. روی هوا هم بهش نمیگم روی کین، یا وقتی پویا بهش میگه نِد استارک، الکی 100 بار تایید نمیکنم. مهدی بازیکنیه که به طرز خاصی وقتی بیگناهه قسمت اعظمی از وزن و مسئولیت بازی رو به دوش میکشه و بیراه هم نیست که وقتی از بازی خارج میشه احساس بی پناهی به آدم دست میده. وقتی از بازی خارج شد استیکر Hodor رو برای امیر فرستادم، گفتم این حال الان منه :دی حس هودوری رو داشتم که باید تکی در رو نگه داره :دی تهش هم در حالی که تم وینترفل پخش میشه مجبوری اینقدر بگی Hold the door که کم کم تبدیل بشه به Hodor و تهش هم بشه Ho و در نهایت هم فقط صدای ه بدون آوای خاصی در حین مرگ باقی میمونه چون مهدی نیست که دستت رو بگیره. اگر در بازی میموند، یک شاهکار بیگناهی خلق میکرد چون تا همون فاز هم کم نظیر بازی کرد، و من بابت اشتباهات ام از مهدی عذرخواهی میکنم.


داخل این بازی هم من ممکنه خودم بخاطر تجربه کم یا بلد نبودن، بصورت ناخواسته پویا رو ناراحت کرده باشم. در مورد بقیه نمیدونم واقعاً. ولی معتقدم و حس میکنم یک نفر قطعاً نمیتونه پویا رو ناراحت کرده باشه و اون فرد مهدی هست. از متن بازی میتونید متوجه بشید چی میگم. بی صبرانه منتظر یک بیگناهی دیگه در کنارت هستم، حتی اگر 15 دور دیگه این اتفاق بیفته. بابت تمام زحماتی که کشیدی و وقتی هم که گذاشتی ممنونم چون کاملاً درکشون کردم و براشون به شدت ارزش قائلم.


رامتین

عملکرد آموزشی در زمینه نسبت بهره وری از فعالیت رو شاهد بودم. ساده، قدرتمند، تشخیص های خوب. اگر به بازی و آراء رامتین از ابتدای بازی دقت کنید متوجه میشید که چقدر هنرمندانه و به سادگی گناهکارانش رو پیدا کرده. در کنار این شخصیت محکم و با کاریزمایی از خودش در بازی ساخته! وقتی از دید بیرونی به چنین مسئله ای فکر میکنم حیرت آوره. و به آرامشش دقت کنید که بعد از هر رای گیری پست اول فاز رو میده و نظرش رو در مورد اتفاقات رای گیری میگه. گفته بودم که نحوه مواجهه روانی بازیکن با نقش اش برای من جذاب ترین قسمت این بازیه، و رامتین بیش از هر کس دیگه ای باور داشت بیگناهه و اصلاً نیازی نمیدید این رو به کسی ثابت کنه. چیزی که از نوشته هاش ساطع میشد کاملاً قابل باور و سرشار از صداقت بود و بعد از فقط یک دور بازی باهاش متوجه شدم یکی از بهترین ها در زمینه شناساندن بیگناهی خودش به دیگرانه. دلیلش هم اینه که از روی باور و پذیرش خودش اصلاً تلاشی نمیکنه به کسی این رو ثابت کنه، و بقیه هم دلیلی نمیبینند این باوری که در روان بازی جاری هست رو به چالش بکشند. اعتقاد دارم از جایی که همدیگه رو در بازی شناختیم همکاری و هماهنگی خیلی خوبی داشتیم و خیلی هم به موقع و به جا من رو تشخیص داد با اینکه ابتدای بازی به من شک داشت. شاید خودش ندونه ولی اینکه بعد بازی گفت باید بیشتر از محمدحسین دفاع میکردم بسیار برای من دلگرم کننده بود و از کارکتر خاص و متفاوت اش هم خیلی خوشم میاد. جای بسی نااُمیدی هست که نمیتونم در بازی بعدی افتخار بازی کردن براش رو داشته باشم ولی حتماً که در آینده جبران میکنم. از شخصیت، کاریزما، و تشخیص های خوبت در بازی آموختم و منتظر دور دیگری در کنار تو هستم رامتین عزیز.


یاسین و صدرا

این دو دوست گل خودم رو در یک مجموعه تحلیل میکنم، چون اشتراکشون در دید من باید داخل بازی مشخص بشه. اول این رو بگم که من شخصاً مکانیزم تشخیص ام توی بازی بر دو پایه اصلی سوار هست:

1. کاوش روان پشت نوشته هر فرد در متن بازی
2. استدلال های خودم از اتفاقات متن بازی

در طول این 5 دور هر موقع لحظه ای از این دو اصل دور شدم، دچار اشتباه در تشخیص شدم و مادامی تونستم بر دو اصل بالا تمرکزم رو حفظ کنم تقریباً اکثر تشخیص های من درست بوده. تجربه این 5 دور بهم میگه بیشترین خطاهای من در تشخیص زمانی اتفاق افتاده که شناخت فرامتنی از فرد یا گادشناسی یا ... رو دخیل کردم. دقیقاً همین بازی هم در مورد محمدامین این اتفاق افتاد و شناخت بیرونی من از محمدامین در بازی قبلی توی تشخیص من خلل ایجاد کرد و از این نقطه ضربه خوردم. این مقدمه رو گفتم که به این برسم که من، صدرا، یاسین، و حتی آرش شناختی در دور یازدهم نسبت به هم پیدا کردیم که این بازی نتونستیم تمرکزمون رو از اون مسئله دور کنیم و در تشخیص همدیگه دچار اشتباه شدیم. این رو موقعی متوجه شدم که دیدم آرش هم در تحلیلش دقیقاً شبیه من فکر میکرده و همون موقع وقتی ذهن رو واکاوی میکردم متوجه شدم چه اتفاقی افتاد. یاسین و صدرا بخاطر دور یازدهم به من اطمینان نداشتند و اعتقاد دارم این قبل از اعدام محمدامین حتی بوجود اومده بود و در پست ها هم مشهود هست. از طرف دیگه متاسفانه دو فرضیه اشتباه بر اساس شناخت بیرونی توی این بازی در ذهن من شکل گرفت. من به اشتباه حس کردم یاسین از جایی به بعد شیب لحن نوشته هاش تغییر کرده و این من رو سریعاً به یاد دور یازدهم انداخت که یاسین تا جایی خیلی آروم و سیف جلو رفت و بعد داخل تیممون تصمیم گرفتیم یهویی بره جلو و طرح اش رو مطرح کنه. متوجه شدم آرش هم داخل این بازی تغییر لحن رو متوجه شده و پارانویید شده گویا مثل من :دی از طرف دیگه یه فرضیه فرامتنی مزخرف دیگه ذهن من رو قلقلک میداد و اونم این بود که خب وقتی یاسین بازیکنی هست که حس و حدس قدرتمندی داره، چرا نباید توسط گاد برای نقش فرقه انتخاب شده باشه؟ به هر حال جذب موفق چنین توانایی میطلبه.

بُرهه ای از بازی این دو فرضیه فرامتنی، بخاطر خستگی ذهنی و عدم تمرکز من به اون اصل بالا سوار شد و من دچار اشتباه شدم در مورد یاسین. همون موقع چون یاسین اشتباهاً به من حمله میکرد این فرضیه اشتباه من تقویت میشد و وایب گناهکاری میگرفتم. از طرفی chain منطقی یاسین برای من صدرا بود با توجه به اتفاقات بازی. نتیجه گیری من اینه که اون شناخت ما از همدیگه، باعث شد هر 4 نفر ما در مورد دیگری در اشتباه باشیم و این اتفاقاً برای من درس بود که سعی کنم بازی های بعدی تمرکزم رو روی چارچوبی که برای خودم مشخص کردم حفظ کنم.

یاسین بنظرم بازی خیلی خوبی داشت که نماد این بازی خوب هم شلیک موفق به فری در اون برهه از بازی بود. سوزنی ترین شات بازی بود که بنظرم قوه تشخیص فوق العاده ای نیاز داشت. با شیب خیلی خوبی هم از ابتدا تا انتها پیش رفت و باز هم ثابت کرد که در تشخیص ها چقدر توانمنده. اتفاقات فاز سرعتی هم چون خودم اون فاز واقعاً گیج شده بودم قابل درکه و مسئله خاصی نیست. از اینکه بابت کلین شیت بیگناهی خودش هم ناراحت بود واقعاً ناراحت شدم ولی بنظرم مهم نیست و عملکرد و زحمتت اهمیت والاتری داره. از شخصیتش هم که چیزی نگم همیشه فوق العاده بوده. از اون بازیکن هایی هست که اگر حق انتخاب داشتم، هر دور باهاش هم تیمی میشدم چون هم خیلی با شخصیته و هم اینکه قابلیت تیم وُرک و انعطاف بالایی داره. ما هنوز تو گروه مافیا دور یازدهم صحبت میکنیم از بس گروه خوبی بود :گل: صدرا رو از دوری که مافیا بودیم متوجه شدم چه پتانسیل فوق العاده ای داره. حیف که امتحاناتش اجازه نمیداد :دی داخل گروه هم گفتم که با وجود تمام احترامی که برای تصمیمش قائلم، در مورد صدرا بنظرم اصلاً زمان مناسبی برای استراحت و کناره گیری نیست. دلیلش هم واضحه. بعد از چند دور حضور کم، اولین دور فعالی بود که من بعد از اومدنم به این جمع ازش دیدم و بسیار عملکرد خوبی داشت. الان هم یه اساس کافی برای بازیش ترسیم شده، که مهمترینش موضح محکم و دافعه کافی در بازی هست و در واقع الان زمان این رسیده که یکی یکی آجرهای دیگه رو روش قرار بده، و آجُرهای موجود رو هم مرتب کنه. الان چه وقت خداحافظیه برادر من؟ نکته ی بعدی که در مورد صدرا بنظرم در کنار مورد بالا شاخص هست، ساختار پست ها و نگارش خوبش هست که بنظر من این فاکتور در این بازی بسیار مهمه. شما هر چقدر هم بازیکن توانایی باشید اگر ایده های خودتون رو خوب ارائه نکنید، قطعاً در رسیدن به هدف دچار مشکل خواهید شد.


سعید و خلفی

از سعید داخل بازی دفاع کردم و خوشحالم. خلفی رو هم تا 70 درصد تشخیص اش رفته بودم و اگر یک فاز دیگه داخل بازی بود قطعاً ازش دفاع میکردم چون داخل جواب آخرم توی بازی هم بهش گفتم احتمالاً سعید در مورد تو در اشتباهه. بازی سعید بنظرم بازی بیگناهی بود و حضورش باعث شد از روی اتهاماتی که بهش زده میشد، من بتونم ردگیری کنم و پازل ذهنی خودم رو تکمیل تر کنم. اعتقاد دارم خیلی هم با استعداده و در بیگناهی میتونه کمک به تشکیل chain شهروندی بکنه چون وقتی میدیدم گاهی داخل بازی از اتهامات به خودش عصبی میشه و اتهاماتش رو برگشت میزنه، وقتی بهش میگفتم صبور باشه واقعاً همراهی میکرد و قبل از اینکه از بازی خارج بشه هم مشخصاً با من و مهدی لینک خوبی برقرار کرده بود که از داخل واکنش هایی که میداد مشخص بود. خروج سعید برای من ناراحت کننده بود چون از نظر من برخلاف چیزی که از بیرون دیده میشه و توجهی که به این قضیه نشده، اگر داخل بازی مونده بود کار گناهکارها خیلی سخت میشد.

امین عزیز دوست یوونتوسی خودم که به درستی بر الگری می تازد :دی دور گناهکاری خلفی که هنوز برای من به شدت قابل تحسین هست، و در دو دور بیگناهی که من شاهدش بودم هم متوجه این شدم که خیلی با جسارت پیش میره. این هم برای من شایان توجه بوده و هم قابل تقدیر. در نقطه صفر بازی هم اعتقاد دارم هیچ بازیکنی به اندازه امین خلفی بایس روش نیست. اصلاً از روزی که من به این جمع وارد شدم نمیدونم چرا یه میل جمعی وجود داره که به هر طریقی و با هر نقشی خلفی از بازی بره بیرون :دی هنوز هم دلیلش رو خودم مستقلاً متوجه نشدم، و فقط عنوان میکنم که بگم باید از این نظر براش اعتبار قائل شد که کار سخت تری در شروع نسبت به سایرین داره. حس میکنم دور یازدهم به تصویرش در بازی تا حدودی کمک کرد و باعث میشه در ادوار بعدی با احتیاط و صبوری بیشتری بهش نگاه بشه. چیزهایی رو که امین در موردش داخل تحلیل گفته بود رو موافقم و بنظرم بازیش رو ارتقاء خواهد داد که میتونه تلفیق خوبی با سایر توانایی هاش باشه چون خلفی مشخصاً آدم تیز و باهوشیه.
 
Wooden
نوشته‌ها
255
پسندها
132
امتیازها
145
مدال‌ها
19
امیر عزیز

من متاسفانه علم بالانس چندانی ندارم، پس بررسی من از گاد تخصصی نیست و بیشتر به خود فرد میپردازم.

من قرار نبود داخل این دور شرکت کنم، و اتفاقات طوری پیش رفت که اینجا بودم. الان ولی اگر با علم کُنونی به گذشته برگردم، قطعاً ذره ای تردید ندارم که بازی میکنم چون معتقدم مهمترین دستاورد من داخل این بازی شناخت بیشتر خود امیر بود. چهار روز قبل از بازی وقتی نقش خودم رو داخل داستان دیدم، باورم نمیشد و اومدم پرسیدم که آیا این منم؟ :دی لُطفی که به من در این دور داشت رو اصلاً فراموش نخواهم کرد. در طول بازی احتمالاً خیلی اذیتش کردم چون من خیلی بلند بلند داخل پی وی گاد فکر میکنم، ولی نکته جالب قضیه این بود که به خوبی 70 درصد صحبت های من و امیر در طول این بازی اصلاً مرتبط با بازی نبود و خودبخود به سمت کشف شخصیتی پیش رفت که در خیلی از زمینه ها اشتراک سلیقه وجود داشت و همصحبتی باهاش برای من شخصاً بسیار لذت بخش بود. از بنان و پیانوی مرتضی محجوبی، تا افلاطون و دینانی، از ایران و غرب، از داستانش که بسیار به دل من نشست، و ده ها مسئله دیگه صحبت کردیم که تقریباً ارتباطی با هم نداشتند ولی امیر هم همصحبت خوبی بود، و هم اینکه شخصیت بسیار محترمی داشت و دارد.

زیرلایه شخصیتی که من دیدم و همه از پرفورمنس های گناهکاریش وحشت داشتند، انسانی بسیار رقیق القلب و رئوف و مهربان بود. اعتقاد هم دارم که شناخت ها ازش کافی نیست، چون متوجه شدم به شدت انسان توداری هست و در بهترین حالت این تیپ شخصیت رو در این جمع باید فقط یکی دو نفر تا حدودی شناخت درستی ازش داشته باشند که پویا باید یکی از این افراد باشه. دلیلش هم اینه که این تیپ شخصیتی به راحتی قابل کشف نیست و تازه آشنایی بیشتر میتونه نگاه بازتری به آدم بده. چند روز قبل، اپیزود آخر داستانش رو که فرستاد، فقط یک جمله ازش رو کپی کردم و براش فرستادم و بهش گفتم من با شخصیت پردازی خودت داخل داستان کاری ندارم، ولی با برخی جملاتی که نوشتی میتونم به ظرافت نگاه و توجه ات به آدم ها پی ببرم و شناخت من از شخصیت تو هم از داخل همین جملات تا حدودی مشخص میشه.

اُصول و تفکراتت رو بسیار دوست داشتم و حتماً متوجه این قضیه شدی در این مدت. بسیار ازت آموختم امیر عزیز :گل:


قبل از این بازی هم من یک تصمیمی گرفته بودم و اون هم این بود که بخاطر کم کاری در تحلیل های قبلی، و بدلیل اینکه من عملکرد امیر در دور دوازدهم رو بسیار دوست داشتم، این بازی حین تحلیل گاد از اون عملکرد تقدیر کنم. هر آنچه که الان میگم هم از دریچه ذهن محمدحسین به بازی هست. اگر دور اول خودم رو فاکتور بگیرم که به نوعی تمرین بود، در ادوار بعدی تقریباً تا حد خوبی مجموعاً در تشخیص "گناهکار" درست عمل کردم. در واقع ممکنه حتی به یک گناهکار رای هم نداده باشم گاهی، ولی ته دلم و در ذهن خودم از نظرم بیگناه نبوده خیلی وقتا. امیر دور دوازدهم از این نظر برای من استثناء بود چون من با وجود اینکه از فاز بعد از اعدام مهدی بهش شک جدی داشتم و ازش چند سوال پرسیدم، وقتی جواب من رو داد گویی افسون شدم و مطمئن شدم که قطعاً امیر نه تنها بیگناهه و من اشتباه میکردم، بلکه احتمالاً رویین تن هم هست! پست شماره 306 امیر، در دید من بهترین پُستی بوده که یک گناهکار به فاصله کمی از آغاز یک فاز جدید داده. اگر فرصت کردید به اون بازی دوباره سر بزنید، به زمانبندی، لحن و نوشتار اون پست دقت کنید. من حتی لحظه ای که اعدام میشدم فکر کنم داخل دفاعیه نوشتم که امیر قطعاً بیگناهه، و وقتی نقش اش رو متوجه شدم در حیرت بودم! :دی اون عملکرد رو من هیچوقت فراموش نمیکنم و بنظرم بهترین عملکرد گناهکاری بود که کوتاهی من باعث شد دور قبلی در موردش صحبت نکنم ولی خودش میدونه چقدر اون عملکرد رو دوست داشتم. در کنارش هم بیگناهی امین دور دهم، مفیستوفلس چاوش، و فرعی پویا در این دور قرار میگیره داخل بازی هایی که من شاهدش بودم.


در مورد بازی خودم صحبت زیادی ندارم، چون تصمیم دارم این دور خودم رو از دریچه ذهن دیگران تحلیل کنم. یک دلیل دیگه اش هم این هست که بازی های قبلی خودم رو تحلیل کردم و این بازی ترجیح دادم تحلیل دیگران رو در اولویت قرار بدم که جبران کرده باشم. بابت تحلیل هایی که از من داشتید هم بسیار ممنونم. فقط اینکه اعتقاد دارم این دور پایان فصل اول من در این جمع با پنج اپیزود بود. اعتقاد هم دارم که خیلی خوش شانس بودم چون از تیم جوانان با سه بازی زیر دست پویا بعنوان کوروساوا/فرگوسن زندگی خودم (:قلب:) بین دوستام تربیت شدم و بعد هم تجربه بازی برای دو گاد دوست داشتنی و خلاق یعنی امین و امیر رو داشتم. هر بازیکنی که در 5 دور اول خودش از چنین مسیری رد بشه، حتی اگر هیچ استعدادی هم نداشته باشه خودبخود میتونه بازی رو یاد بگیره و اُمیدوارم سال اول من رضایت بخش بوده باشه. در ادامه هم احتمالاً بازی من تغییرات زیادی خواهد داشت که بعد از یه مقداری استراحت و بررسی شاید بهتر به فُرم نهایی برسم.

یک درخواست کوچک هم از امیر عزیز دارم که میدونم روی من رو زمین نمیندازه. من دوست دارم این بازی با چند مورد خاص توی ذهن ام بمونه که فقط دو تا رو ذکر میکنم. یکی که اصلی ترین هم هست، خود امیر هست و داستان اش که اینجا میمونه. و یکی دیگه هم از بین بقیه، شناخت خودم و جمع بندی خودم از بازی خودم هست که اعتقاد دارم تلاش و جنگندگی بود حتی در بدترین شرایط. درخواست ام هم اینه که اولاً مدال عرفان رو بهم بدی چون بدلایلی دوست دارم جلوی چشمم باشه و اگر میشه با امتیاز صفر هم بهم بده چون خود مدال و امتیازش برام اهمیت نداره بلکه مفهوم اش برام اهمیت داره. درخواست بعدی هم اینه که حتی اگر من رو شایسته مدال دیگه ای دیدی (که احتمالاً از روی لُطفت اینطور میبینی و میشناسمت) هم اون مدال رو بهم ندی، چون میخوام فقط مدال عرفان رو از این بازی به یادگار داشته باشم.


همگی موفق و سلامت باشید :گل:
 
اتصال به گوگل

کاربران آنلاین

هیچ کاربری آنلاین نیست.

یافتن کاربر

اتصال به گوگل

کاربران آنلاین

هیچ کاربری آنلاین نیست.

یافتن کاربر

بالا پایین