کارکشته مافیا
بسم رب المافیا
تا به حال شروع هیچ تحلیلی تا این حد سخت نبود برام. الان که نشستم به نوشتن نمیدونم از کجا شروع کنم. راستش بعد بازی و اون جو و ناراحتی از بدبیاری ها و اتفاقات بازی نمیخاستم تحلیل کنم و حس و حال و حوصله گذشتن از کنار اسم مافیا رو نداشتم. ولی خب یه علقه و وابستگی ای هست بین من و این جمع و بازی مافیا که اجازه نداد خودمو بکنم ازش. هیچ دوری هم نشده که لاقل خودمو تحلیل نکرده باشم هرچند مختصر و گفتم بزار سنت شکنی نکنم از طرفی چیزهایی بود که نیاز به توضیح داشت و نمیخاستم بدون توضیح بمونه.
تحلیل اول امین رو که چند روز پیش خوندم که در کسوت جادوگر و رهبر تیمش ، چقدر خوب از بازی ترسا و محمد رضا تمجید و دفاع کرد و ناشناخته های بازی این دو رو به بقیه نمایوند و تمام قد پاشون وایستاد واقعا حسودیم شد و اولش تو ذهنم اومد باشه گادفادر ما هم میاد از بازی ما دفاع میکنه و دستشو رو سرمون میکشه که یهو یادم افتاد ای داد بیداد گادفادر خودتی لامصب . این بار دیگه خودت باید دست به کار بشی و با اینکه بزرگ تیمت نیستی چه از نظر قدمت بازی و تجربه چه از نظر کیفیت بازی ، ولی این کسوت رو دوش توعه از نظر نقشی و باید نقشتو اقلا خارج از بازی برای تیم ایفا کنی با گفتن نقاط قوت و دیده نشده بازیشون.
از خودم شروع کنم. تنها نقش مهمی که من بازی نکرده بودم فک کنم همین گادفادر بوده. خیلی دوس داشتم تجربش کنم. درسته هیچ برتری متمایزی شاید نداشته باشه در عمل نسبت به بقیه نقشا ، ولی گاد فادر برای من تو این بازی یک تقدس و احترامی داره که نقشای دیگه ندارن. و همیشه دوس داشتم این حسو تجربه کنم. این نقش رو درست بعد از دور 11 که با امیر صحبت داشتیم من ازش خواستم وقتی که گفت دور گادیم مافیا بازی میکنی برای من!
خلاصه تیمم که تقریبا بعد دور امین مشخص شد خوشحال بودم چون با عارش خیلی راحتم و حرف همو میفهمیم . ممد امین هم همینطور و تجربه شیرین دور 5 تکرار میشد و همچنین چاوشی که تا بحال باهاش هم تیمی نبودم و بشدت دنبالش بودم.
واقعیت من این چند دوره که از دور 10 شروع شد، فرصت وقت گذاشتن برای بازی ، اونطور که خودم میخام و وسواس دارم رو زیاد نداشتم و یه سری فاکتور های دیگه که نقطه جوشم رو پایین تر اورده بود هم مزید بر علت بودن! من خیلی وقت بود بقول بچه ها از اون ورژن اولیم عبور کرده بودم و زیاد عصبی نمیشدم تو بازی ولی این چند دور اخر بیش از حد شده بود و تجربه جالبی نبود برا من و اونی که میخاستم نبودم حتی دور 10 ساموراییم که تعریف میشه ازش!
اگر قول و قرارمون با امیر خیلی قبلتر نبود من واقعا بعد از دور 12 و اون شرایط اسم مافیا رو هم نمیکشیدم چون واقعا سرخورده شده بودم ازینکه نمیرسم تمام خودم رو بزارم و هرکس دیگه بود در اوج با هفتاد و پنج صدم خدافظی میکرد از میادین منتهی دست تقدیر امیر نزاشت و بازی کردم این دور رو که در ادامه میگم چه گذشت در درون این سبوی شکسته مافیا
همونطور که عارش هم گفت ما وقتی دیدیم 4 از 20 هستیم واقعا شوکه شدیم ولی امیر با خیاط و یاکوزا آروممون کرد نسبتا (البته چاوش با تروریست یاکوزا خیاط همزمان هم اروم نمیشدا به زور راضیش کردیم ) تصمیم گرفتیم حالا که انقد کمیم و اینهمه گرگ ریخته وسط تاپیک که آلفاشون پویاست چیکار کنیم چیکار نکنیم بیاین یه استراتژی متفاوت با دورهای اخیر در نظر بگیریم و از اول بازی جای اینکه به همدیگه بپریم و سوتی بگیریم از هم و تمرکز و انرزیمون هدر بره ، همونو بزاریم رو بقیه و کاری به هم نداشته باشیم حتی در صورت لزوم دفاع بیگناهی کنیم از هم تا اینجوری بیگناهایی که این جند دوره به برکت حضور ممدحسین رو به دوگانه ها اورده بودن و اخر بازی برمیگشتن دعواهای زرگری رو کشف میکردن و هرکی عمیقتر میزد به اون شک هم تیمی داشتن ، به اشتباه بیفتن! چون دیدیم ما هرچقدرم همو بکوبیم و خانمان سوزی کنیم باز بعد یه اعدام و دو تا سرنخ میان به دوگانمون میرسن بعد میگن اره این زرگریه زارت تو هم تیمیشی پس ما تلاش بیهوده نمیکنیم و عوضش با همین تریک ممکنه یه بیگناهو جای هم تیمیامون به اعدام رهسپار کنیم اواخر بازی. خلاصه این رویاهای قبل بازی بود و حتی یه درصدشم محقق نشد و از جهات مختلف خاک تو سرمون شد و این شد که بقول پویا رفتیم رو کانال بداهه سرایی و مدیحه سرایی
چیشد که اینطور شد؟ اولیش قوانین اعدام بود که ریسک این جرکتو بالا میبرد! ما اگه همه با هم همسو میشدیم و تیمی بازی میکردیم برخلاف بازیای قبلی احتمال گیر افتادنمون توی ارا خیلی زیاد بود با توجه به چنتایی بودن و امتیاز اولویت و فلان. از همونجا بود که من دیگه شل کردم و حتی اون اولا که عارش و ممد امین میخاستن بهم بپرن میگفتم بابا انرژی رو بزارین رو پستای بقیه بیخود وقت تلف نکنین، دیگه ول کردم گفتم بزار برگردیم به تنظیمات کارخونمون و سعی کنیم بیگناه بازی کنیم فقط!
تموم بدبختیای من از پست ورود و معارفمه و به این معروفم میدونین. اولین باگی که باید گرفته میشد برای دراوردن یه گادفادر خوب پست شروع بود. اگر یه پست درست و مهندسی شده با چاشنی حس خوب و بایاس بیگناهی میدادم نصف کار رو رفته بودم. قبل شروع به بچه ها گفتم پستای هر 4 تامونو باید بفرستیم تو گروه و باگ گیزی شه خصوصا مال من! اگر از فیلتر این 4 نفر عبور کنه سخته کسی بتونه چیزی از توش دربیاره(پویا استثناس البته ) و همه موافقت کردیم. من اومدم پست معارفه بدم و تمام تلاشمو کردم که تمیز دربیارمش. فرستادم تو گروه که هم امیر نظر بده هم بچه ها و ایراداشو بگن . فک کنم چیز خاصی نبود برای ویرایش و همه گفتن حله اوکیه بفرست. منم خوشحال که ایول بهترین پست ورود ده سال اخیرمو نوشتم و داشتم تو گروه دور افتخار میزدم غافل از اینکه یک کلمه منحوس به اسم " ستون پنچم " رو بدون حتی ذره ای فکر به این موضوع در پستم بولد کرده بودم و این شد عامل سقوطم قبل از اوج گیری...
اشتباه دومم این بود که با اینکه صد بار زمان بندی فازها رو خونده بودم در شروع و چایان فاز اول دچار اشتباه شدم. عید غدیر من خونه نبودم و روز قبلش گفتم عب نداره فاز دو روزس و فرداش میرسم و میخونم و وارد بازی میشم. غافل ازینکه یهو شبش دیدم امیر پیام و زنگ و فلان که فاز داره تموم میشه کجایی که من اخر شب اومدم دیدم چه خاکی شده و من عملا قبل سروع بازی به دفاعیه رفتم و فاز یک روزه بوده. اون جهنم مهمترینش شکل گیری شاکله بازی بوده تو همون روز اول با 7 صفحه جلو رفتن تاپیک! مگه میشه؟ امکان نداشت همچین چیزی . من چطوری الان خودمو با این وقت ناقص به بازی برسونم و چطوری خودمو جا کنم بین این همه بحث و نظر؟ خلاصه شکست عشقی دوممو خوردم و شروع کردم شبانه به خوندن پستها و فرداش فک کنم وارد بازی شدم ولی چه ورودی. کابوس ستون 5 شروع شده بود و به من گیر داده شده بود توسط امین و ممدحسین فک کنم؟ حالا علاوه بر اینکه از بازی عقبم و حس ها درست نیست بهم و دفاعیه رفتم الان در موضع پاسخ و ضعفم قرار دارم بیا و درستش کن. گادفادر بازی رو اینجوری شروع کرد عزیزان...
از سوال جوابهای امین و جملاتی که سرشار از جو بود و قانع نشدن هاش فهمیدم که امین بیگناه نیست. من شاید برعکس بقیه بازی امین رو خیلی زود تشخیص میدم. ینی تو دستمه بیگناهی و گناهکاریش. بی اغراق بعضیا برام اینجورین امین سردسته شونه. یه جمله گفت واقعا دوس داشتم سرمو بکوبم دیوار از شدت جو مستتر در اون جمله ، در جواب پویا بود فک کنم گفت : عرفان بنده خدا چند روزه داره میگه ها مافیا 5 نفره ما باورش نمیکنیم " اینو که خوندم انگاری نشادر گذاشتن داخلم. و از بازی عقب هم بودم و نمیرسیدم واکنش نشون بدم و بیشتر وقت خوندن داشتم تو مغازه و اخر شب وقت پست دادن داشتم که اونم بدرد عمم میخورد. خلاصه با این جو مطمعن شدم ریگی به کفششه اول میگفتم وکیله میدونه منو اومده اعدامم کنه اعتبار بخره بعد دیدم نه به وکیل نمیخوره و فرقست احتمالا.
فاز دوم بود که من بزور رسیدم پستا رو بخونم و داشتم تو موضع پاسخ تو تاپیک میگشتم و گزینه رای انچنانی نداشتم جز هادی با گیرش به پویا یا ممدرضا با عمدا دفاع اومدنش و ترسا با نخ کلفتش! عملا داشتم رو موج و با دلیل دیگران رای میدادم و این اصلا خوب نبود ولی جاره ای نداشتم همه بحثا قبل اومدن من شده بود و من انحصاری توشون نداشتم و باید حفظ میکردم فقط خودمو. شد چارشنبه و شبی که من از یک ماه قبل به امیر گفته بودم عروسی دعوتم و نیستم. من از ظهر بکوب پستا رو خوندم و جواب دادم و سعی کردم بیام تو بازی و هر روز ماشالا 10 صفحه جلو میرفت ب لطف پویا و مهدی و رامتین! من تا برسم پستا رو تموم کنم وقت رفتن رسید و فقط تونستم یه پست بنویسم و رایای دیروزمو تکرار کنم که اونم شد بلای جون دومم که ترسا نامردی نکرد و با پررویی تمام اومد رو آسونترین فرد ممکن که میتونست فشار بزاره روش ینی عرفان بدبخت ازونجا هم با ترسا درگیر شدم سعی کردم صادقانه جواب بدم که تو ذهن بازی با حس خوب ثبت بشم ولی سیاه تر از اینا بودم و این شد که تا فاز سوم یه ایل سرازیر شدن به طرفم و من تک و تنها موندم با این همه وقت کم و پست نخونده و جواب وا مونده...
میرسیم به فاز اعدام ارش . با احتلاف من اعدام اون فاز ارش رو شخمی ترین اعدام تاریخ مافیا میدونم. اندازه اعدامای خودم ناراحت شدم براش و کلا 80 درصد انگیزم با همون رفت...اصلا نفهمیدیم چرا یهو جو اومد روش و هرکسی میرسید یه حس بد مینداخت رو سر عارش و ازونجا که رای چندگانه بود ما حس کردیم بوی خون میاد و اینا میفرستنش دفاعیه همینجور تخیلی . که همونم شد ولی اصلا انتظار اعدامش رو نداشتیم بله. اشتباه کردیم که نداشتیم؟ شاید! ولی هرکدوم از شما هم جای ما بودین ممکن بود این پیش بینی رو بکنین چون بازی بدجور روی هادی و ممدرضا بود و ارش فقط بخاطر چندگانه بودن اومد دفاع و ممد امینم که خدا لعنت کنه ما چرا باید پیش بینی کنیم ارش ممکنه اعدام شه یا ممد امین؟ احتمالش نزدیک صفر بود با اون بازی خوب و مفیدی که عارش داشت من میگفتم تا 5 نفر نره اقلا تو 8 تاست! اصلا اصولی و با منطق نبود رای به عارش با وجود ممدرضا و هادی که سیاه بودن اون زمان. فقط بخاطر ترس از اسمش و نکنه با این بازی خوب گناهکار باشه و سرمون شیره بماله بنظر عارش اعدام شد . دلیل دیگه ای نمیبینم حداقل من.
ما اولویتامونو گفتیم تو گروه و بحث کردیم سرش . من چون ممدرضا رو روز قبلش همینجوری داده بودم نمیتونستم بزارمش اولویت اول و هادی باید میبود اولم . گفتم اگر بیگناه بودم هم عارش رو گزینه اخر میزاشتم جون اصلا کناهکار نیست و دستاویزی به من یا بازی نداده منتهی چون ممل با رای نیومده دفاع باید بزارمش اخر و ارش سوم باشه طبق اصول خودم. بعد بقیه هم اولویتاشون درومد و ما بدون اینکه بخایم برنامه قبلی داشته باشیم هر 4 تامون اولویت اول دادیم به هادی چون در مسیر بازیمون بود. اون وسط عارش اومد یه حرکت بزنه برای بعد ها که گفت من چون با ممل بحث داشتم هادی رو میزارم اول و ممدرضا رو یکی میبرم پایین و ممل رو میارم جاش دوم که بعدا بتونم روش بازی کنم و اینا. ما هم موافقت کردیم بدون اینکه بفهمیم همین جابجایی ، بمب اتمی میشه که مثل هیروشیما مافیای نخبگان رو با خاک یکسان میکنه
خلاصه اون مطمعن رای ها رو دادیم و ثبت شد و چون 4 رای اول خودمون به هادی ثبت شده بود به خیال خودمون هادی رو اعدام شده فرض کردیم ولی زکی! اون پست گاد تموم رویاهامونو نابود کرد. نقطه سوزناکش همون اختلاف 1 امتیاز عارش با ممدرضا بود که تا درونگاهمون رو سوزوند و ما موندیم و حوضمون باورمون نمیشد که انقد راحت همه به عارش اولویت 1 دادن. اصلا اصلا اصلا قابل قبول نبود و با احترام به حس همه رای دهندگان. بی نهایت خوش شانسی اوردن سر این موضوع . هم یک مزدور که پتانسیل گرفتن مدال بهترین گناهکار رو داشت از بازی به راحتی اب خوردن حذف کردن و هم کل تیم مافیا شو شد اون وسط و تنها شانسمون که تو سرمون بخوره این بود که امین و پویا هم اولویت 3-4 داده بودن و ازونها هم سوال میشد! خلاصه نا امید و بهت زده و خسته و بی انگیزه رفتیم به فاز شب و بازی تقریبا تموم شده بود برا من. که یهو کلاغ سیاه خبر اورد که چاوشو رییس پلیس زده : ))))) ازینحا تا دهن فری پرانتز گذاشتیم ، واقعا واتدا فاک فک کردیم شوخیه که وقتی یه نیشگون از کلاغ سیاه گرفتیم و نوک زد بهمون فهمیدیم نه جدیه. حالا خر بیار باقالی بار کن مزدورمون و تنها فعالمون اونطوری شهید شد . یاکوزا و خیاط و از همه مهمتر " چاوشمون " رو ازمون گرفتن! چاوش حتی بی انگیزش هم چاوشه بدترین شروعش هم باشه باز به داد تیم میرسه و وزنه بزرگیه و دلگرمیمون بود. با این آخه چطور کنار بیایم. تو یه شب شقه شدیم از لحاظ نفرات که نصف شدیم از لحاظ نقش 3 از 5 نقشمون رفته بود! واقعا کمیک بود حال اون شب . من بجز اظهار ارادت به زمین و زمان کار دیگه ای به ذهنم نمیرسید و الان اظهار پشیمانی میکنم چلو دو تا سید اولاد پیغمبر اون اظهار ارادت هارو میکردم خدا ببخشتم منتهی چاوش با همون خوشرویی و دو نقطه دی های همیشگی سعی در جمع اوری تکه های باقی مانده روح و جسم ما کرد و در یه تصمیم انقلابی گفت که منو تا فردا نگه ندارین و سریع فوری انقلابی بیگناها احساس آرامش بکنن فدام کنین که من باز اظهار ارادت کردم جند دیقه و بعد چند دیقه در حال زیر و رو کردن گزینه برای اولین تیرمون و گزینه جذبیمون بودیم...
تیر رو قرار شد به ممدحسین بزنیم. موضع خوبی داشت در بازی تا اون موقع و اینکه گفتیم تیر سیف نزنیم و ممدحسین اگه حذف شه (که اینجوری احتمال میدادیم که بی نقشی چیزی گرفته بخاطر درگیری پایان نامش و امکان مردنش هست) یه تاپ شات هست. گزینه جذبی هم از بین سفید ها خواستیم انتخاب کنیم که من پیشنهادم عماد بود با توجه به سابقه تیم شدنمون و اینکه هم تیمی جذابیه و حرف همو میفهمیم و موضعشم عالی بود تا اون موقع . توافق کردیم سر عماد و هدفهارو دادیم...خداروشکر نه تیرمون نشست نه جذبمون. چاوشمون هم هدر رفت من و ممد امین هم تا روز قبلش داشتیم ازین دفاعیه به اون دفاعیه میومدیم و هرکی از راه میرسید میگفت عه شما چرا قیافتون این شکلیه زارت رای ...خلاصه با فهمیدن اینکه دوتامون موندیم و غیر ممکنه ازینحا به بعد بردن بازی. بیاین صرفا هدف گناهکاریمون که هم زدن بازی و گیج کردن بازیه رو انحام بدیم تا حد امکان و راحت بازی کنیم و سعی کنیم لذت ببریم که اینم میسر نمیشد چون ما گاو پیشونی سفید بازی شده بودیم...
همون شب بحث سر بالانس داغ بود بین امیر و چاوش و منم دحالتی نمیکنم اصولا در این بحث ها کلا رفتم پی وی امیر موقع خوابیدن ، گفتم که میدونم تو بیشتر از ما ناراحتی برا پوکیدن مافیا. چون این تیم اول حاصل ایده ها و فانتزیای توعه و به نوعی بچه ته قول میدم تا اخرین لحظه تلاش کنم و نزارم بیشتر ازین بالانست و بازیت لطمه بخوره. حداکثر کارم همین میتونه باشه. نترس نمیزارم بازیت خراب شه.
ازون شب به بعد بود که موتورم روشن شد و اومدم که با وجود همه سختی ها و فشارهای داحل بازی و کمبود وقت خارج بازی و تموم بی انگیزگی شخصیم خصوصا بعد از نابودی تیممون ، تلاش کنم حداقل که نزارم همه چی تموم بشه. یا حداقل دیر تموم بشه. یجورایی بهم برخورده بود و ناراحت بودم که در اولین دور گاد فادریم اینجوری مفتضحانه تموم شه بازی برا من و تیمم...
فاز بعدش ممل طبق پیش بینی اومد دفاعیه با پویا و خودم و خانواده رجبی و سایر بستگان! دفاعیه بود که از سر در گروهمون اویزون بود و باگ گیری میشد توسط عارش و چاوش خلاصه ما نا امید از همه جا یهو این بار درست 48 ساعت بعد از اون پست ناقوس مرگ امیر ، اینبار درهای بهشت رو به رومون باز شد با این پست : شهردار رای به خروج پویا داد و پویا از بازی بیرون میره! عههه پویا که وکیل نازنینمون بود چقد بدددد ، نه نه صب کنین شوخی های گاد ادامه داره پویا جوکر بوووود و مهدی هم باهاش خارج میشه و شهردار بوود . یسسس یه پیروزی بزرگ بیگناها رو فلج کردیم! صب کنین هادیم شغال بود و از بازی کنار میره و ممد امین با 1700 امتیاز در بازی موندگار میشه و خنده و دلخوشیهای کوچک ما در گروه ادامه خواهد داشت و یه کوچولو امیدوار شدیم نه به برد به راحت تر بازی کردن و دلخوش به گیج کردن بیشتر بازی
همون شب با یه سوال امیر از تیممون که فک کنم آگاهانه در جهت کمک به بالانس بازی بود و در مورد سهمیه های مصرف شده و باقی مونده نقشامون بود . و مضمونش این بود که کدوم سهمیتونو مصرف کردین و کدوم مونده به این شک کردیم من و عارش که فک کنم ستون دومی تو بازی هست البته قبل اینم با بررسیای بالانسی بچه ها احتمالشو میدادن تو گروه ولی جدی نبود با این سوال گفتیم ممل که قاچاقی زندست بیا یه حدس بزنیم براش یا هست و میگیره و عاقبت بخیر میشیم و به جون مهدی دعا میکنیم یا نیست که چه کنیم از اولم شانس نداشتیم. خلاصه منو عارش فعال بودیم اون شب. از سر شب بحث کردیم و رد گزینه زدیم و ضمنا تیر هم باید میزدیم اون شب. اخر شب به این نتیجه رسیدیم که امین رو جذب کنیم!(چون زیادی به ستون من گیر داده بود گفتیم نخه حتما )و صدرا رو بزنیم! یکم که گذشت من اومدم گفتم نه بنظرم نمیخوره و حس خوبی ندارم به این بیا یبار دیگه بحث کنیم . که اسما رو داشتیم ردیف میکردیم اسم فری اومد و من بی درنگ انگار چراغی روشن شده باشه و بدون اینکه نخی ازش ببینم گفتم خودشههههه بی معطلی. انگار مطمعن بودم و کلا قبل اون اصلا یادمون نبود فری تو بازیه که امینو انتخاب کردیم. من گفتم بخدا که فریه و بعد ارش گفت بازیشم کلا نخ بوده با اون تز بیگناه یابیش گفتم اره شک نکن ستون دومی باشه خود فریه و از طرفی در بحث من و امین هم یه حمایت ریزی از من کرده بود و من یه مرسی نثارش کرده بودم اونم یادم افتاد گفتم بزنیم میگیره به حق 5 تن. تیر رو هم به واسطه همین عوض کردیم و من حدس میزدم یاسین شیخ باشه و صدرا رو حفاظت کنه و به سنگ بخوره. دیدیم سعید گزینه سیفیه و کسی شاید حمایتش نکنه چون سفید نبود انچنان. گفتیم لاقل یه تیر از خودمون به یادگار بزاریم نگن بی مصرف بودن مافیای این دور . با رمز "یا سید" رفتیم دم در پی وی امیر و هدفارو بهش دادیم و چن دیقه بعدش بگو چی دیدیم؟ درست حدس زدین امیر اینوایتد فری
ینی در پوست خودم نمیگنجیدم اون لحظه انگار نه انگار تا اون موقع جفا کشیده بودیم بی انگیزه بودیم و همه "بی" ها رو با هم بودیم. ولی دیدن اسم فری یه امید دوباره بخشید به جون گروهمون. یه کورسوی امید مثل یه لیوان اب خنک وسط کویر ، یه دست چلو کباب وقت گشنگی، یه خواب راحت بعد خستگی ....مزه همه اینارو در یک لحظه چشیدم من و امیدوار با انگیزه ای بیشتر و دعا به جون مهدی که مارو از 1 نفر و نابودی پتانسیل اینو داد که 3 بشیم حتی موقت
خلاصه انگیزم بیشتر شد و تمرکزم رو بیشتر گذاشتم رو بازی و روز بعدش میدونستیم ممل دوباره حتما میره دفاعیه و دیر یا زود من هم پشت سرش میرم و بحث زمان مطرحه. فاز بعدش شد و ممل طبق پیش بینی به دفاع اومد ولی من چون بحثی نداشتم باهاش میتونستم رای ندم بهش. منتهی دفاعیه شو که خوندم دیدم وای انگار سوتی داده و نوشته مافیا خیاطشو نداره بعد چاوش. اومدم تو گروه گفتم و بچه ها تایید کردن . نگو شب مرگ چاوش ممل رو زمین نبوده و نفهمیده که ما تو گروه لباس داعمی یاکوزا دادیم یه چاوش که مشخص نشه خیاط تو بازی نیست و با همون ناخوداگاه اومده اونو نوشته که من گفتم فرصت خوبیه با همین بهونه مملو میزارم اولویت اول. اعدامش که قطعی بود من با این جرکت و فلسفه ای که پشتش داشتم ینی "سوتی نا خوداگاه " میتونم با همین حرکت یه مقدار مافیا بودنمو که بولد شده بود کمرنگ کنم اقلا شک بندازم به دل بقیه که زرگری اینقدم خانمان سوز نمیشه! منتهی اینجا رو حساب نکرده بودم که من سیاه مطلق بودم هرچقد تلاشم میکردم حرفم برو نداشت و به دید بقیه دست و پا زدن میومد...با این که عذابم میداد اینارو ببینم ولی گفتم عب نداره اقلا سر قولم میمونم و پرتلاش اعدام میشم و مطمعن میشم کم نذاشتم برا بازی.
خلاصه اون فاز ممل اعدام شد و من موندم با فری ، قرار شد با توجه به موقعیت فری و سیاه بودن من همون سناریوی دعوا رو بریم که یکم گیج کنیم اگه شرایط به نفع ما بود. ستون پنجی که گادفادرشو اعدام کنه و بره تا هر جا که راش بدن من اون فاز یه مقدار از مافیا بودنم کم شده بود و چن نفر از جمله ترسا (حالا واقعی یا مصلحت اندیشی) از مافیا بودنم پایین اومده بودن و الان بحث ستون بودنم مطرح بود. اتهامات من هم عین اصل پایستگی انرژی بود از بین نمیرفت فقط دلیلش فاز به فاز تغییر میکرد و عمرا سفید میشدم ولی خب گفتم بزار عوضش یکم کثافت کاری کنم و بازیو بهم بریزم کلی اطلاعات راست و دروغ بریزم تو بازی و لذت ببرم از گیج شدن بازی. این شد که اون پست یاسین رو اتفاقی عارش فرستاد و خوندم با دقت و گفتم خدایی اگه دیشب اینو میدیدم صدی صد میگفتم یاسین جذبیه جذبش کنیم که عارش گفت دیشب فرستادم منتهی ندیدی و مرسی که توجه نکردی به این اقا خدایی نخ تمیز و جالبی بود و کاملا میخورد بهش که نخ باشه. اگر اون پست رو کسی جز عرفان در بازی میفرستاد و بهش توجه میکرد شک نکنین یاسین به اتهام ستون اعدام میشد. شک ندارم بخاطر جایگاهم در بازی اون پستم دیده نشد و بها داده نشد چون کلا منو ایگنور کرده بود بازی و نمیشنیدن منو. منتهی من از رو نرفتم(عچیبه چون پررو نیستم تو زندگی واقعی) و گفتم بمباران اطلاعاتی میکنم بازی رو تا به اشتباه بیفتین . از یه طرف ترسا رو داشتیم با نخ کلفت از یه طرف یاسین رو اوردم از طرف دیگه گفتم بزار یه اطلاعات درست هم بدم و در جایی که کسی اصلا حرف از جذبی بودن فری نمیزد من کشیدمش وسط و اتهام زدم بهش که با اون جواب عالی و تیکه فری به من خیلی خوب ادامه پیدا کرد و من در واقع با این کارم سعی داشتم فری رو مبرا کنم از ستون پنجی تا حدی چون با اعلام نقشم تمام اتهامام بی اعتبار میشدن و حتی درون بازی هم منی که سیاه بودم به هرکسی اتهام میزدم پس زده میشد و بی اعتبار بود صحبتام!ریسک سفید شدن یاسین از ستون پنجی رو هم به جون خریدم تا فری هم به همراهش سفید بشه لاقل و دنبال جذبی از بین صدرا عماد یا هر سفید دیگه ای بگردن بعد مرگ من. قضیه زرگریامون هم این بود منطق پشتش.
رسیدیم به دفاعیه . برام در این ابعاد قابل حدس نبود که کسی از اون دفاعیه من این رو برداشت کنه که من برای مبرا کردن خودم از گناهکاری اومده بودم! و اومده بودم دفاع کنم تا زنده بمونم! من یه پست دادم اخر شب که همونم گفتم کپی کنه امیر برا دفاعم چون میدونستم خونده نمیشد چون پست من بود. اونجا تموم سعیم این بود که به بیگناها راه نشون بدم و آگاهشون کنم که بابا اینقدر از قربانی ترسوندنتون اصلا ترسی نداره مگه با توجه به باقی مونده ها چن نفر جذب کردن اخه فوقش یه نفره که یر به یر میشن با اعدام قربانی و اون جذبیم پیشونی سفید میشه چرا انقد رفتین تو قربانی درنمیاین اخه! بخاطر همین اصلا سعی در بری کردن خودم از مافیا نبودم بخاطر همین اسم مافیا نیاوردم و بعضی دوستان بعد دفاعیم اومدن گفتن عه عرفان چرا همش دنبال فرقه ای مافیات کیه پس! باهوش خان خب اون پست وصیت بود نه دفاع
اعصابم خورد بود کلا ولی امین که میگه مافیا اشتباه کرد و باید اینو زودتر اشاره میکرد میگم نه عزیزم. من همونجوریشم متهم به مافیا و ستون بودم من نمیتونم بیام علنت یه جمله و استدلالی رو بگم که مافیاییمو صد میکنه برا بازی! درسته سیاهم ولی هنوز دارم میجنگم! من اگه این حرفو یجا میزدم میگفتن اها تیم رقیبته اطلاعات داری ازش و انالیز کردین؟ برا اینکه ضعیف شن و بازی ایگنورشون نکنه داری به اب و اتیش میزنی؟ اینه حال و قضیه! من جز اونجا نمیتونستم اینو بگم و انتظار داشتم یکی از بیگناها فک کنه قشنگ و بیاد مطرح کنه که بابا از اول بازی افتادین به جون مافیای بدبخت شقه شقه کردینش و تا اسم فرقه میاد میگین خدا مرگم بده جیزه ها نکنه قربانی باشه! بزا بمونه هنوز اخر سر اعدامش کنیم! موند! و 3 به 3 با کلین شیت بردتون. عجیب بود واقعا یاسین بود فک کنم که گفت بیاین همه مافیا رو اول اعدام کنیم 7 نفری بریم به فاز سرعتی! ینی چی اخه اونجا با یه اعدام اشتباه فرقه برده که. واقعا یاسین با اون حرف برام صد فرقه شد هرچی داد زدم که اینو ببینین کسی حرفمو گوش نکرد. نمیدونم چرا اون حرف باید توسط بیگناه زده بشه اونجای بازی...
الان تنها امیدمون فری بود که ببینیم جنگ بین ستون چنجم چنتا تلفات میده از بیگناها و داشتیم اماده میشدیم که یه فاز حذاب ببینیم که از شانس بد ما افتادیم تو تور حس یاسین و تیر شبش به فری که باز شوکه شدیم و غزل خدافظی مافیا خونده شد. خیلی ناراحت شدم برای فری چون موضعش آنچنان سیاه نبود و در حدی بود که اقلا یک نفرو قبل خودش به نام ستون اعدام کنه بازی. منتهی بدشانسی اورد باز و نتونست بازی خوبش رو تکمیل کنه. فازهای اخر هم خوندم و بیگناها خیلی اشتباه کردن. حق میشه داد بعضا چون سرعتی هست ولی کاری رو که خوب شروع کرده بودن بی دردسر میتونستن خوب تموم کنن که نکردن و فرقه بازی رو برد.
دیدم رامتین تو پست دومش گفته بود که همه میگن مافیا خوبه خب به دلیل فلان کار و فلان کار نتیجش خوب نبوده دیگه در اخر فلان تصمیمو گرفتن در اخر فلان کار شد و این بد بود پس در نتیجه نمیشه گفت مافیا خوب بود چون تصمیماشون منجر به جذف و باخت و شو شدنشون شد و هیچکدوم از کاراشون کردیت نداشت. میخام اینو بگم که رامتین تو و بقیه بیگناها از اول بازی خوب بودین تصمیمات درستی گرفتین و خودت از بهترین بیگناها بودی منتهی اینکه یاسینو اعدام کردی بجای امین که رییس پلیستونو شهید کرد با اون وضع! تو اینحا تصمیم اشتباه گرفتی ، در اعتماد به ترسا تصمیم اشتباه گرفتین. که منجر به باختتون شد درست مثل ما. آیا کل بازیت تا اونجا و تصمیمات و پستهات با همون تصمیم اخریت زیر سوال میره و بدترین بازیکن شدی؟ ارزشی نداشت کارات تا اون موقع؟ اثری در بازی نذاشته بودی؟ فوت شد رفت هوا با یه تصمیم که منجر به نتیجه بد شد؟ با واقعیت موجود که بد تموم شد براتون؟ مطمعنا نه! اگر بنظرت اره که من حرفی ندارم. پس اینجا کار تو میشه استاندار دوگانه. برا تو خوبه برا ما بد
ما و تیممون عالی نبودیم و بی نقص نبودیم بله اگه بودیم اینطوری سخت نمیشد کارمون اشتباهات زیادی داشتیم ولی ایا همش تقصیر خودمون بود یا اتفاقات هم به ضررمون شد؟ با واقعیت و نتیجه نهایی کار ندارم
نتیجه و مقصد نهایی تعیین کننده خوب و بد بودن در این بازی نیست. ما هر کدوممون تلاشی داشتیم برای خوب بازی کردن و زحمتی کشیدیم براش با وجود اتفاقاتی که به ضررمون بود ولو با اشتباهات خودمون. ولی مسیرمون رو باید ببینی . تلاشمون رو با در نظرگرفتن شرایطمون باید ببینی. خودتو بزاری جای کسی که یه شبه کلی ابلیت نقشی و دو تا سوپر استارشو از دست میده ولی باز از پا نمیشینه و سعی در تغییر دید بازی به خودش داره با اینکه کسی نمیخونتش و نمیبیندش و با این حس بیای بازی کنی!
جزعیات تاثیر گذارو ببینی و بگی اگر عارش ممل رو بالای ممدرضا نمیزاشت یا اگر عرفان جای ممل و عارشو عوض نمیکرد یا اگه ممل با 250 خط بیخود به دفاع نمیومد و هزار تا و دیگه ، عارش با اون بازی خوبش نه خودش اعدام میشد نه تیمش شو میشد !
چاوش ممکن بود انگیزه داشته باشه حتی اگرم خورده میشد یه فاز دیگه وایسته یه بیگناه اعدام کنه و یه تصمیم دیگه برا جذب میگرفتیم. خود ممدامین با اون قابلیتش سر اقناع کردن ، کسی نمیتونست بهش شک مافیایی بزنه شاید و کارش در هم زدن بازی بینطیره و جواهاشم منطقیه . اصلا ممدرضا اعدام میشد و قدرت فرقه نصف میشد و بازی طور دیگه ای میچرخید!
یا من خودم با ازادی عمل بیشتری پست میدادم و حرفام جدی گرفته میشد و کلی یا دیگه...
خلاصه تو یه دنیای موازی من تو پست اولم ستون پنجمو نیاوردم . ارش حسی اعدام نشد و جاش ممدرضا اعدام شد و فرقه فلج شد. چاوش ممد حسین رو اعدام کرد قبل تیر زدن بهش و عارش کل اهدافشو یکی یکی اعدام کرد و مافیا با کلین شیت تو 8 نفر با شایستگی برنده شد و کلی تعریف و تمجید پشتش اومد من که دوست دارم این تصویرو باور کنم چون تلاش خودم و تیمم رو دیدم و شایسته تقدیر میدونمش حتی با وجود نتیجه که به مذاقمون خوش نیومد ولی لحظات خوبی تو گروه ساختیم و این گروهم میره در کنار ارشیو گروهای گناهکاری دیگم و در اینده ازش یاد خواهم کرد که روزی پدرخوانده بودم و با تمام فشار ها و شروع بد و بدشانسیها ، تسلیم نشدیم و تا اخرین لحظه تلاش کردیم داخل و خارج بازی که یه خاطره خوب بجا بزاریم و برد راحت ندیم به رقیبامون...
پ.ن: از ساعت 11 شب نشستم پای این پست الان 2:51 هست. ببخشید که نتونستم در مورد بقیه دوستان نظری بنویسم . چون باید ادای دین میکردم به بازی خودم و تیمم و واقعا رسم کشیده شد و فک نمیکردم همینم بتونم تموم کنم. امید که منو ببخشین و ممنون بابت تموم تحلیلایی که وقت گذاشتین و اسم من رو جاری کردین درش . دوستون دارم
خاک تو سرم مهمترین بخش تحلیل یادم رفت . من هیچموقع وارد دعواهای بالانسی نمیشم چون به گادها ایمان دارم که بهترین توانشون رو میزارن و این بهترین چه پویا باشه چه امیر چه عارش چه امین واقعا از هرچی تو ذهن منه بهترین هست چون اینا بیشتر از من میدونن قطعا. بنابراین هیجموقع معترض بالانس نبودم. غر کوچولو شاید بزنم ولی در عمق قلبم باور ندارم بهش. میدونم که بالانسترین حالت ممکن بود که همه تیما شانس موفقیت داشتن شاید یه سری جزعیات خاص میشد تغییر کنه مثلا گادفادر و خیاط داده بشه بجای یاکوزا خیاط چون با بودن یه نقش که فدا میشه دیر و زود و نمیدونیم کی میخوره خیاط عملا بی استفاده موند در ما و عملا 4 نقشه بودیم. تنها انتقادم اینه فقط . نظم بازی عالی بود با اینکه به ضرر ما شد سر ممد امین کلا بلده دیگه اقا اینا گاد به دنیا اومدن از ما بهترونن میدونه که چقد دوسش دارم و البته میدونم که متقابله و سعیم این بوده که بعد یه دور بیگناهی خوب که تو دورش بازی کردم یه گناهکاری خفن هم براش بازی کنم که قسمت نشد. جوکرشم که خراب کردم دور قبل رفتم تو 3 تا اخر امیدوارم ازم راضی باشه چون میدونم که میدونه تموم توانمو گذاشتم. شاید این روزا تموم توانم از تموم توان قبل هام کمتر باشه ولی بدونه که کم نمیزارم. برا هیچ گادی. دور امین هم اسفثنا بود واقعا و لکه ننگیه برام خلاصه با داستاناش کلییی عشق میکنم و کردم این دور خیلییی خوبه داستان و عاشقش شدم و بخصوص اینکه چند فصلیه خیلی ذوق کردم واقعا قلمشو دوست دارم . انقدیری که داستانای مافیا رو دوس دارم خود مافیا برام جذاب نیست ایشالا سایت از سر سایت کم نشه (جناس درست کردم) و مرسی و خسته نباشید بخاطر این دور