خب، من اینو همونطور که قول داده بودم هدیه می کنم به روح بلند قاضی شهر ترسا عزیز
آهنگ از شهره خانم صولتی بزرگوار هست، و من اسمشو میزارم: زوج های نا بالغ
یار من بی وفا شد و رفت سوی یک یار دیگه
دل منو تنها گذاشت از پی دلدار دیگه
خب، بیت اول که مشخصه، خیلی نیاز به توضیح نداره، معشوقه خانم، دست به عمل زشت و غیر اخلاقی خیانت زده و یه داف 6 طبقه دیده و خانم رو ول کرده و رفته با اون ریخته رو هم.
پدیده رایجی که متاسفانه همیشه بوده، هست و خواهد بود.
بریم ببینیم این زوج چطور برخورد کردن با این پدیده.
گفتمش دل آخرش جدا میشه ز سینه
گفت که راهی نداره بخوای نخوای همینه
آفرین، خانم اینجا بیان احساسات کردن، بسیار رفتار متمدانه ایه، به معشوقش گفته، عزیزم، تو روحت، این حق من نبود قرمساق، من قلبم از این کارت به درد اومد و اینا.ولی متاسفانه اینجا معشوق این خانم، اصلا آدم متمدنی نبوده و ما اگر بخوایم قضاوتی داشته باشیم، واقعا آدم بیشعوریه و هم خیانت می کنه و هم میگه همینه که هست
اما تجربه من در کیس های روانشناسی میگه نباید زود قضاوت کنیم. باید ریشه یابی کنیم ببینیم آیا این تمام حقیقتی هست که می بینیم و یا اتفاقات دیگه ای بین این زوج میوفته، بخاطر همین من از خانم خواستم که موضوع خیانت رو باز کنه، ببینیم این آقا اصلا چطور و چرا خیانت کرده و این خانم از کجا متوجه شده.
ایشون در توضیح گفت:
یار قسم خورده یه روز دیدم شده غریبه
خواب کسی رو دیدهو خواب منو ندیده
شت، این خانم گفت که رفتار زوج من خیلی عجیب بود، من چند بار پاپیچش شدم و متوجه شدم اون آدم سابق نیست، و وقتی خیلی پاپیچ شدم، فهمیدم که خواب معشوق سابقشو دیده، و من اینجا بود که فهمیدم به من خیانت کرده
اینجا قشنگ متوجه میشیم که دو ساعته این خانم ایستگاه مارو گرفته.
با این حال برای اینکه زود قضاوت نکنیم، گفتیم بیشتر توضیح بده. ایشون گفت:
گفتم که یار نازنین شیشهء دلم چی میشه
گفت که دیگه خسته شده با سنگ زده به شیشه
میگه، این اتفاق تو آشپز خونه افتاد، من بعد از اینکه فهمیدم خواب اون سلیطه خانم رو دیده، شروع کردم گریه کردن، قلبم شکسته بود. هی بهش میگفتم خیلی کثافتی، خیلی پستی، میدونستم یه روز با اون انتر خانم به من خیانت می کنی و می دونستم دلت پیشش گیره، بعد این بیشعور جای اینکه بیاد از دل من در بیاره، داد کشید و گفت، خسته شدم زن از بس نق میزنی، و بعد شیشه خیار شور رو زد به سنگ روی کابینت و اونو شکست و از خونه زد بیرون.
منم عکساشو پاره کردم، نامه هاشو پاره کردم، فکر یه چاره کردم
همچنین ادامه داد، وقتی رفت از خونه بیرون، منم عکسای عروسی و نامه های عاشقونه زمان نامزدی و اینا رو پاره کردم و بعد مراجعه کردم به سایت درخواست طلاق، مهریه ام رو گذاشتم اجرا و درخواست طلاق دادم و الانم دادگاه مارو فرستاده پیش شما
دفعهء آخر که رفته قلب منو شکسته
روی دل عاشق من همهء درا رو بسته
و خب یه سری چس ناله دیگه هم کرد که خب از حوصله جمع خارجه
خلفی شاکی میشه.
دفعهء آخر که رفته هیچی برام نذاشته
رو صد تا قول و پیمون رفته و پا گذاشته
فقط اینجا گفت که دفعه آخر که برگشته خونه، دیده شوهره یخچال رو خالی کرده و همه لباس هاشو هم برداشته و رفته، خرجی هم نمیده.
متاسفانه ما اینجا روبرو بودیم تو این کیس با دو زوج نا بالغ که سر یه خواب زندگی خودشون رو خراب کردن، و تمام پل های پشت سرشون رو خراب کردن:
اما بشنویم از درس های اخلاقی این داستان:
1- هیچ وقت وقتی دارید یه دعوا رو قضاوت می کنید، زود و روی صحبت های یک نفر اینکارو نکنید و در قضاوت عجله نکنید، اجازه بدید دو طرف دعوا صحبت کنند و بعد نتیجه گیری کنید.
2- هیچ وقت سر موضوعات بی ارزش وارد دعوا با دیگری نشین، یه موقع یه موضوع پیش پا افتاده باعث میشه شما نتیجه گیری های بزرگ و اشتباهی بکنید و مثلا به اشتباه قاضی رو از بازی خارج کنید.
3- هیچ وقت با سرعت دعوا رو به سمتی نبرید که راه برگشتی نداشته باشه، مثل پاره کردن نامه و عکس و رای های عجولانه و اینا.
4- در همه مراحل زندگی گفتگو دو طرفه رو سر لوحه زندگی قرار بدید و از هر گونه متکلم وحده بودن بپرهیزید.
4- به هادی رای ندید این فاز
تا شعر و آهنگی دیگر، بدرود.