برای دیدن محتوای انجمن باید ورود کنید. اگر حساب کاربری ندارید اکنون ثبت‌نام کنید.

تحلیل تحلیل دور هجدهم: هرج‌ومرج: یک اودیسه زمینی

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,369
پسندها
960
امتیازها
0
درود دوستان. خسته نباشید.

نقش‌های بازی:

مافیا
ترسا پدرخوانده بود، فری ساقی و آرش یاکوزا.
در شب به ترتیب امیر، عرفان، چاوش، محمدحسین و هادی هدف تیر قرار گرفتن.

اهداف ساقی هم چاوش و امین بودن.

حدس تا اتمام فازهای شب با محدودیت آزاد با صفر خطا: امین به عنوان کاراگاه که درست نبود.
حدس تا انتهای بازی از متن و با صفر خطا: نزدن.

لباس هم فقط به آرش دادن فاز شب پنج.

بی‌گناهان

رضا رویین‌تن بود.

چاوش شعبده‌باز بود با اهداف فری، رضا، ترسا و هادی در شب ۱ تا ۴.

امین کاراگاه بود با اهداف چاوش، امیر و هادی در شب ۱ تا ۳.
بعد شد دکتر که خودش و ترسا رو هدف داد در شب ۴ و ۵.

هادی شکارچی بود. هدف امیر داد در فاز دوم.

عرفان فدایی بود.

صدرا دکتر بود.

اشکان نفوذی بود.

فرعی‌ها:

امیر لوسیفر بود و محمدحسین کنستانتین.


تحلیلی اگه دارید تا جمعه شب بنویسید.

شنبه صبح مدال‌ها رو می‌فرستیم و تاپیکُ می‌بندیم.
 

FM

کارنیاموز مافیا
نوشته‌ها
755
پسندها
195
امتیازها
315
مدال‌ها
32
سلام خسته نباشید همگی.

دور فانی بود مخصوصا که بیگناها آخرش گوه گیجه گرفتن خیلی حال کردم. دم جوکر گرم. همه چی خوب بود. اعتراضی هم اگه دارید وارد نیست شیافش کنید😂

امیر به عنوان لوسیفر افتضاح بود نمره 1 میدم بهش اونم چون جادو کرد:)) . مرد حساب وقتی نقشی و بهت میدن همونو بازی کن خوب چرا فاز میگیری؟ :))

آقای قسطنتنیه هم که هر فاز یه پست میداد با کسی هم بحث نمیکرد فقط میومد پروازی رای میداد میرفت بهش پنج میدم چون خوب تیر خورد:))

بیگناها امین خوب بود. چاوش هم خوب بود ولی سر اعدام رضا خیلی عجله کرد حالا درسته رضا با اعدام یه مافیا مخالف بود و به قول شما دفاع میکرد ولی حقیقتش اینه که اعدام من هیچ فکتی نداشت و یلخی بود شما اگه اینو قبول میکردین رویین تن و شاید اعدام نمیکردین، چون یارا معمولا بیشتر همو میفروشن تا اینجوری دفاع کنن. خیلی واضح بود، اصرار چاوش به تیم بودن من و رضا نمیدونم از کجا اومده بود، نمیتونه بگه بعد از اعدام من شکل گرفته چون قبل از اعدام منم همینو میگفت:))

تحلیل اشکانم که مثل این میمونه بخوای گوش چپ چاوشو تحلیل کنی.

هادی عالی بود نمره 9 میدم بهش، بهترین بیگناه بود.

آرش و ترسا باید مدال مشترک بهترین بازیکنا رو بگیرن هرکی غیر از این بگه تعصبی نظر داده.

دمتون گرم گلابیا:))
 
مافیایی
نوشته‌ها
304
پسندها
309
امتیازها
95
مدال‌ها
11
سلام سلام .

قبلا هم بار ها گفتم که تنها هدفم از شرکت تو بازی لذت بردن و مقداری دور شدن از محیط زندگی روزمره م هستش و حقیقتا تهش چه خوب بازی کنم چه بد چه ببرم چه ببازم برام لذت بخشه .
قطعا که توی بازی تلاشمو برای برد می کنم ولی واقعا تهش برام مهم نیست .
شاعر میگه، چه اینوری چه اونوری،عه بقیه ش سانسوره :)) آها راستی تحت هیچ شرایطی هم تراپی لازم نمیشم :))

خب در مورد خود بازی باید بگم که نقش مو دیدم مقداری خوشحال شدم . چرا مقداری ؟چون خیلی دوست داشتم کاراگاه باشم ، تا حالا کارگاه نبودم ولی خب همینم غنیمتی بود . هدف مو گذاشتم رو اینکه بتونم یه مافیای قطعی تشخیص بدم و سفید شهر باشم و تو شب که شات شدم یه مافیا با خودم ببرم به گور . ولی زهی خیال باطل :دی
من امیر برام از پایان روز فاز 1 دیگه به مافیای قطعیم تبدیل شد . چرا ؟ دلایلمو گفتم تو بازی در موردش . اما نکته ای که وجود داره اخرای فاز متوجه شده بودم نمی تونه مافیا باشه . اما دیگه کاری از دستم بر نمیومد . به هر حال بیگناه نبود و خوشحالم حداقل اینو تشخیص اشتباه ندادم :)) در واقع یه کمکی هم به مافیا کردم برای بردن راه شون هموار تر باشه :دی
من هم رضا رو بیگناه می دونستم ، واقعا تو کتم نمی رفت گناهکار باشه به هیچ عنوان . هم خودم که بیگناه بودم . اشتباه بزرگی که داشتم این بود نمی خواستم باور کنم فری واقعا مافیا بوده :)) اونم بخاطر نحوه ی اعدام شدنش . در مغزم نمی گنجید یه مافیا اعدامی اول باشه و اینجوری شهید شه . اونم وقتی خودم و رضا که شهروند داشتمش هم بهش رای ندادیم تازه .
به هر حال اشتباه کردم ، می پذیرم . حس جان تری 2008 موقعی که لیز خورد بهم دست داد :( :دی
در کل در مورد بازی خودم باید بگم که قطعا بخشی از باخت شهروند بخاطر تصمیمات و تحلیل های اشتباه من بوده تو بازی و بخاطر همین نمره متوسط رو به پایین به خودم میدم .

اما در مورد بقیه بیگناها :

عرفان یه پست داد خداییش بیگناهی شو به همه ثابت کرد . حیف بیشتر تو بازی نموند . قطعا عالی بوده .
امین ذهنیتش کاملا با من فرق داشت . هرچقدر من امیر برام منفی بود اون براش سفید بود . استعلام مثبتم نتونست بگیره و ماشالله تشخیصاش برای هدف شب شبیه آقای هویلند و نیکولاس جکسون بوده وقتی می خوان شوت بسمت چارچوب بزنن :)) هرچند بعد از شات شدن من خوب بازی کرد ولی دیگه دیر شده بود .
صدرا هم که هیچی ، نظر خاصی ندارم دربارش .
رضا خوب بود . حقش اعدام نبود واقعا . امیر بزور اعدامش کرد . منم سعی کردم انتقام اعدامشو بگیرم و گرفتم :)) چطوری رضا رو میپسبوندید به فری اخه ؟ چرا باید اینجوری واضح از هم تیمیش دفاع کنه ؟ اعدامش نامردی بود ولی متاسفانه جو علیه خودش و من بود و اگرم اون اعدام نمیشد من میشدم .
و اما چاوش، اول ازش تشکر می کنم که کاملا تو جریان بازی بود . برا منم وسطای بازی سفید شده بود . نکته ی منفی ای که داشت خب از من بر نمیاد بتونم آرشو تشخیص بدم ، ولی از چاوش ؟ از اون باید بر بیاد . وقتی تو تیم تون مسی بازی می کنه ، حقیقتا انتظار داری کارو در بیاره برات ، بازی خوب بدردمون نمی خوره . مسی باید فوق العاده باشه . که چاوش نبود . گریژمن نیست که به همین مقدار راضی باشیم ( الان گاد جرم میده =)) ) .

در مورد فرعی ها :

امیر که کلا معلوم بود بازی به یورشه . معلوم بود از جون و دل مایه نمیزاره . از رونالدینیو 38 ساله انتظار بیشتری هم نمیره . بی انگیزه . یاد جوونی هاش بخیر :)) بیگناه بازی نکرد هیچ رقمه .
محمدحسینم که خیلی تو بازی نبود . حرف خاصی نمی تونم در موردش بزنم .

تیم وینر ، مافیا :

فری نقش کلیدی داشت تو برد مافیا . کلا اعدامش بازیو عوض کرد و فروختنش کمک زیادی کرد به بردنشون . تبریک بهش .
ترسا 2-3 روز اول نبود عملا . میومد یه پست کدخدا منشانه میداد و میرفت :دی من از اونجایی که بازی تو سایه بهم حال نمیده فکر نمی کردم مافیا باشه . چون بردش لذتی نداره . ولی خب انگار همه مثل من فکر نمی کنن :)) برا همین شهروند داشتمش . یه لحظه هم فکر نکردم می تونه مافیا باشه . ولی هرچقدرم 2-3 روز اول نبود بعدش حضور پررنگی داشت انصافا . پس جبران کرد نبودن روزای اول شو . برد حق شون بود . خودشم خیلی خیلی خوب بازی کرد . دم شون گردم .
و اما ، پرو پلیر و بهترین بازیکن بازی با اختلاف ، آقاای پیوندی ، تمامی استراتژی هاش تو این بازی درست بود . برای اکثریت بازی شهروند بود . قطعا اگه ارش نبود امکان نداشت مافیا بازیو ببره . من دوره های قبلی که بازی عه ارش مافیا رو دیده بودم کاملا شو میشد برام :)) و می تونستم زود تشخیص بدم بیگناهه یا گناهکار . ولی این بازی هم از اول بازی حضور داشت ، هم کاملا خودشو به شهر قالب کرده بود که کسی جرئت اتهام زدنم بهش نداشت . فقط به یه نفر می خوام نمره بدم اونم آرشه ، قطعا 10 از 10 .

در اخرم تشکر ویژه از آقای گاد ، که مجددا دور هم جمع مون کرد . ایشالله سال دیگه همین جمع ، همینجا :))
 

AKP

مافیایی
نوشته‌ها
253
پسندها
208
امتیازها
65
مدال‌ها
8
1741169938374.png
تصویر لو رفته از شهروندا در حین بازی:دی

1741167788318.png
تصویر لو رفته از شهروندان بعد از بازی:دی
اول از همه بگم که اونقدری که ممکنه از تحلیل بازی به نظر بیاد یا تو ذهنتون مسخره کنید که عصبی هستم، عصبی نیستم:دی ولی خوب از این مدل حرفا که بعدش بیام بگم آقا خسته نباشید همگی عالی بودید هم بلد نیستم:دی


وقتی نقش ها رو میخونی و میبینی توی این بازی هادی، چاوش، اشکان و رضا همگی شهروند بودن، خوب این شهر چاره ای جز باخت نمیتونسته داشته باشه:دی یعنی حتی مثلا فرعی هم نبودن که بگی از عمد با مرض بازی میکردن، همینجوری با نقش شهروندی تصمیم گرفتن اینجوری بازی کنن:دی

مشکل اصلی اینه که شما بازی رو تحلیل نمیکنید، نه تنها تحلیل نمیکنید به حرفای بقیه هم گوش نمیدید شاید یه چیز منطقی توش باشه، در نتیجه بازی رو توی مسیر درست و منطقی خودش جلو نمیبرید و فقط میخواید حرف خودتون رو روی کرسی بشونید. یعنی مهم نیست که بازی مسیر منطقیش کجاست، مهم اینه "من" چی میگم.

مثلا من از صبح که بیدار شدم دارم میگم هادی جان برادر من، من استعلام منفی شما سه تا رو دارم، یک دنیایی هست که ممکنه بین شما سه تا اصلا مافیایی نباشه، بکش بیرون فعلا میگه "نه من تیر غیب دارم":))، "حتما امیر مافیاست"، "اصلا امکان نداره امیر مافیا نباشه"، "100 در 100 (حتی 99.9 هم نه)، امیر مافیاست"، "خاک تو سرتون با این بازی شهروندیتون اصلا من نقشم رو میگم که برم بیرون"، "شهروند لیاقت برد نداره اگه نمیفمه امیر مافیاست". این حرفا همشون در کمال ناباوری لحن و دیالوگ شهروندیه:دی.
-حالا فکتش چیه برای اینکه امیر حتما مافیاست؟
+هیچی فکتی نداره:دی
فقط چون امیر بهش تارگت زده فکر میکنه امیر مافیاست داره براش فکت میسازه:دی.
-حالا فکتی که میسازه چیه؟
+"امیر به فری لباس داده پوشش کرده".
امیر ساعت 9 صبح یه پست داده رفته ساعت 10 شب برگشته اصلا تو بازی نبوده که بخواد کسی رو پوش کنه:)). هرچی من و محمدحسین میگیم خوب این پوشی که میگی اگه باشه روی ما بیشتر میشینه میگه نه امیر پوش کرده. یعنی رسما واژه ها رو از معنا تهی میکنید:دی

یا رضا رویین تن شهر ما بوده. من گفتم چاوش، امیر و آرش نفر برام توشون مافیا کمه، مافیا توی فری، اشکان، رضا، ترسا و هادی زیاده. خوب با این قضیه مشکل داشته، مشکلش هم درست بوده چون نمیدونسته من چون استعلام منفی چاوش و امیر رو دارم میخوام امشب هم استعلام آرش رو بگیرم اینا رو گذاشتم کنار. تا اینجا همش منطقی و درسته، بر همین اساس هم فکر میکنه ما که به فری رای دادیم مشکوکیم و میاد توی ساید مقابل ما و از فری دفاع میکنه. تا اینجا همه چیز منطقی و درسته (در حد 20، 30 درصد اینکه با اون لحن از فری دفاع میکنه مشکل دار هست البته. شهر توی وضعیت خوبی هست فری حتی اگه شهروند باشه بالاخره از رای هاش یه چیزی درمیاد) تا اینجا رو کاری ندارم، فری رفته بیرون گاد اومده اعلام کرده مافیا بوده، نمیاد بگه خوب اقا من اشتباه کردم فری مافیا بود، پس خودم شهروند بودم بهش رای ندادم توی کسایی که رای ندادن تارگت بزنه، به جاش میاد میگه شماهایی که رای دادید مافیا بره بیرون مشکوکید و خاک تو سرتون که رای دادید مافیا بره بیرون و اصن من روئین تنم شهر لیاقت برد نداره. اینا هم مثل تهدیدهای هادی لحن و دیالوگ شهروندیه. شماهایی که مافیا کردید بیرون مشکوکید، بعد انتظار داره رای هم نیاره.


چاوش که من هنوزم باورم نمیشه شهروند بوده. هنوز چشمام به صفحه تلگرامم دوخته هست که پویا یه روز بیاد بگه چاوش مافیا بود ایستگاهتو گرفته بودیم گفتیم شهرونده:دی از اولش که گرفته بود رو من و به من میگفت مافیا رو کاری ندارم بالاخره اوایل بازی حسیه. روز سوم که در نهایت فری رای بیاره و خارج بشه، من و چاوش اولین کسایی بودیم که رای داده بودیم، تمام کسایی که بهشون رای داده بود رو منم رای داده بودم باز به خودم میگفت مافیا:|دیگه چقدر باید باهات هم نظر باشم در مورد مشکوک های بازی که بهم نگی مافیا:دی حالا باز تا اینجاش اشکالی نداره. روز پنجم دیگه رسما بهش میگم من استعلام منفیت رو دارم نمیخوام بهت بگم مافیا، تا اینجاش هم که مشکوک هامون مثل هم بوده ول کن منو باز میگه مافیا. حالا باز تا اینجاشم کار ندارم. روز ششم دیگه مشخص شده فری مافیا بوده، من کسی بودم که توی تاپیک یکی یکی بازیکنا رو تگ کردم رای پنجم رو به فری بدن، اومده سه تا سناریو نوشته تو هر سه تا سناریو امین مافیا :| روز آخر ساعت 13:42 اومدم باز سر فرصت بازی رو تحلیل کردم که بعد از ظهرش که بچه ها میان هنوز پست ها زیاد نشده باشه سر فرصت بشینن بخونن و بازی رو توی مسیر درستش تحلیل کنیم، یک کلمه در مورد پستم حرف نزده فقط نوشته امین مافیا :|بعد از اینکه چندین بار بهش گفتم بشین حرفامو بخون ساعت 23:03 تازه اومده میگه پستت رو خوندم همه چیش درسته. همون ساعت 23:03 دقیقه هم گاد پست پایان بازی رو داده دیگه و تموم شده رفته. خوب شهری که شهروندش توی 10 ساعت فرصت تحلیل های بقیه رو نمیخونه و فقط روی حرفای اشتباه خودش پافشاری میکنه چطوری قراره بازی رو ببره. روزهای قبلش هم همین بوده، فقط تاپیک رو باز میکرده مینوشته امین مافیاست. همش هم صرفا چون روز یک فکر کرده امین مافیاست. بعد از این پیش فرض ذهنی ای که براش خودش طراحی کرده شات هادی میشه فکت شهروندی خودش و فکت مافیایی بقیه :|کل همه مسائل یه طرف، من هنوز از اینکه از شات هادی برای خودش فکت شهروندی و برای بقیه فکت مافیایی استخراج میکرد رو نتونستم هضم کنم:دی


اشکان هم که قربونش برم روز یک فهمید من مافیام، روز دو فهمید من لوسیفرم و رضا مافیای با لباس بوده. یک درصد هم برای این نقش یابی هاش درصد خطا قائل نشد روز اخر دنبال بیرون کردن لوسیفر بود جای بیرون کردن مافیا. سناریوش هم بدون باگ بود:دی حالا ما هرچی بگیم باشه من اصلا لوسیفر، خوب اگه دو تا مافیا تو بازی باشه من برم بیرون که میبازی بازی رو کی گوش میده :دی از اون جایی که قطعا رضا مافیای با لباس بوده و هیچ احتمال شهروندی براش نیست، سناریوهای بی باگ داده میشد:دی


خلاصه که من الان اعتیادم به مافیا خیلی کمتر شده مثلا هفته ای دو سه تا بازی بیشتر نمیبینم:)) بازی بد خیلی زیاد دیدم. بازی بد هم طبیعیه. یه وقتایی مسیر بازی از اولش اشتباه جلو میره تا تهش اشتباه میمونه، این چیزا زیاد پیش میاد. ولی این بازی نه تنها یکی از افتضاح ترین بازی هایی بود که دیدم، بلکه یکی از معدود بازی هایی بود که شان بازی توش رعایت نشد. ماشالا همه یک مشت مرد آلفا:دی فقط میخواستن حرف خودشون باشه و سولو بازی کنن. بازی ای که مسیر بازی توش پیگیری نمیشه و هرکسی میخواد کار خودشو بکنه شان بازی توش رعایت نشده.

تیم مافیا هم که جز تو سایه نشستن و حرفای احساسی زدن کار خاصی نکرد. نشسته بود یه گوشه تبرزنی شهروندا رو میدید:دی من خودم همیشه طرفدار برد تیم مافیام، ولی همونجور که تو بازی گفتم این مدل بردن ها شاید برد باشه ولی پیروزی نیست :)) مبارکتون باشه بهرحال:دی

در نهایت به امیر، محمدحسین به عنوان دو فرعی بازی و آرش از تیم مافیا برای اینکه شان بازی رو حفظ کردن تبریک میگم:دی این بازی فقط برای این سه نفر بود:دی بقیه فکر کنم تبرهاشون بعد از این بازی خراب شد دیگه میتونن برن تبرهای جدید بگیرن:دی
 
کاربلد مافیا
نوشته‌ها
603
پسندها
177
امتیازها
155
مدال‌ها
22
خب این بازی برای بی‌گناه‌ها تحلیلی نداره واقعاً.
اما درباره‌ی گروه مافیا و پیروزی بی‌نقص‌شون و استراتژی خوبی که داشتن می‌شه صحبت کرد.
من هر موقع گناه‌کار باشم رویکرد اصلی‌م دوبه‌هم‌زنی و به‌جون‌هم‌انداختن بقیه هست. :دی نمی‌شه انتظار داشته باشی که مافیا بیاد وسط گره باز کنه برا شهر؛ شهری که رویین‌تن‌ ادعاکرده رو با قاطعیت اعدام می‌کنه سزاوار این چیزا نیست. :دی

ترسا از بهترین پلیرهای گناه‌کاری هستش واقعاً. چندین بار تو نقش گناه‌کاری خیلی خفن بوده، تا آخر مونده و برنده شده. حتی تو بی‌گناهی به خوبی وقتی گناه‌کاره، بی‌گناه نیست. :دی هیچ ایرادی به نوع و سبک بازیش وارد نیست. مافیا کارش همینه.

آرش به قولی اون عضو مافیا بود که دستشو کثیف می‌کرد و قاطی کثافت‌کاری‌ها می‌شد. :دی که با این وجود تا آخر بازی موند، که نشون می‌ده به بهترین شکل نقشش رو ایفا کرده. شاید بهترین گناه‌کاری آرش باشه تا جایی که من یادمه.

فری هم که طبق معمول اول بازی انداختنش بیرون گره باز کنن. :دی به نظر من نکته‌ی شک‌داری تو بازیش نبود و عجیب بود اعدام شدنش. این که یهو من دیدم داره اعدام می‌شه این‌قدر خلاف جریان بازی و غیرمنطقی بود که به ذهنم رسید بی‌گناهه. اعدام فری کاملاً یک نکته‌ی به ظهر مثبت شانسی بود برای شهر. چون اگر با علم و منطق و برنامه این اعدام انجام شده بود، یه ثمره‌ای می‌داشت در نهایت. نتیجه‌ش نمی‌شد اعدام رویین‌تن و در نهایت باخت! یک اتفاق شانسی که بابتش هیچ کردیتی به هیچ بی‌گناهی نمی‌رسه مطلقاً.


و اما اشتباه خود من این دور این بود که اومدم خلاف سال‌های قبل گفتم حالا دیگه سنی ازم گذشته، زشته، بیام منطقی بازی کنم. اگه حرفی می‌زنم حتماً دقیق رفرنس بدم، لینک پست رو بذارم. سؤال و جواب کنم که مطمئن بشم. ذهنم باز باشه و هر جا فهمیدم اشتباه می‌کنم، لجباز نباشم و تغییر نظر بدم.
اما زهی خیال باطل! متأسفانه هیچ‌کدام از بی‌گناه‌های بازی مطلقاً چنین تصورات شومی به ذهن‌شون خطور نکرد. یکی که می‌گفت چرا به تارگت تو گیر می‌دم فشار می‌خوری. :دی یکی می‌گفت چرا روز اول فلانی رو گفتی بی‌گناهه حالا می‌گی شک دارم. :دی یکی می‌گفت از فری حمایت کردی دیگه تا آخر عمر به حرفت گوش نمی‌دیم. :دی

من واقعاً نمی‌دونم چیِ این بازی رو تحلیل کنم.
فازی که داشتم اعدام می‌شدم به طور جد تأسف خوردم چرا که این چیزی که اینجا تو بازی می‌بینیم دقیقاْ‌ همون اتفاقیه که داره تو سطح جامعه رخ می‌ده. ملت نه تنها حاضر نیستن به هیچ قیمتی از عقاید و نظرات ابتدایی خودشون پایین بیان، بلکه به کسی که شکاکه و تغییر عقیده می‌ده هم اتهام می‌زنن و طردش می‌کنن. حتی بعد از مشخص شدن اشتباه‌شون تا مدتی انکار می‌کنن که نه حتماً خطای دیده، بعد که معلوم می‌شه خطای دید هم نبوده واکنش دفاعی انکار به فرافکنی تبدیل می‌شه که آره خودش ریده بود ما که خداوندگار دو عالمیم و امکان نداره در طول زندگی‌مون درباره‌ی هیچ موضوعی لحظه‌ای اشتباه فکر کنیم.

بنابراین بجز تیم مافیا چیزی برای تحلیل نیست.
صرفاً بزرگ‌ترین ناامیدی و تعجبم اینه که چاوش، بی‌گناه بود و این‌طوری بازی کرد. :| من همیشه از چاوش یک بت نمونه‌ی منطق و ذهن باز و به قول خارجی خارج از باکس فکر می‌کنه تو ذهنم ذاشتم. نمی‌دونم واقعاً مغزم نمی‌پذیره. منتظرم جوکر بیاد بگه شوخی کردم چاوش لوستر بود. :دی


در نهایت خر ما از کرگی دم نداشت. بدرود میوه‌های بهشتی. :دی
 
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
402
پسندها
170
امتیازها
245
مدال‌ها
28
سلام سلام، خدمت همگی :دی

اول از همه، تشکر ویژه از پویای عزیز داشته باشم که بعد مدت‌ها، ما رو جمع کرد که بازی کنیم. فک کنم جرقه‌ش هم درخواست خودم بود که دلم تنگ شده بود و از این جهت که ارج نهید درخواستم رو هم خیلی ممنونم ازش. بازی خوبی بود و بالانس خوبی هم داشت در کل، با تشکر فراوان :دی

=====

طبق عادت همیشه، اول در مورد بازی خودم. در کل که شهروند از همه جا بی‌خبر بودم و صرفا سعی می‌کردم مثل همیشه تا جای ممکن تو بازی باشم و از اونور الکی درگیر دوگانه‌های بیخود که عادت دارم نشم که نمی‌دونم چقد موفق بود یا نه. مثلا دست دوستی امیر رو هم برای همین پذیرفتم، در کنارش این حس هم داشتم که اونم حالا خسته شده از این دوگانه‌های عادی و بیخود و می‌خواد چیز جدیدی تجربه کنه :))

یه چیز دیگه هم که بعد این همه سال مافیا بازی کردن، مخصوصا توی مافیای حضوری یاد گرفتم و می‌خواستم یه کم بیشتر وارد بازیم کنم، اعتماد به عقل جمعی بود. به این معنی که آقا اگه خیلی از بازی به یه نفر حس منفی داره، یا به طور خاص از اونور، حس مثبت داره و من دلیلی براش نمی‌بینم، آره یه سری سوال و جواب کنم، اما تهش بپذیرم که عقل جمع به از عقل فرد و باهاشون پیش برم. غالبا مخصوصا تو مافیای حضوری، وقتی روی منطق صرف پافشاری کردم و مخالف نظر و حس جمع، نتیجه‌ش به ضررم بوده.

اعدام فری تو این بازی، مقداری از این جنس بود. آره رضا و فری درست می‌گن که جز حس بازی فری، اعدامش دلیل دیگه نداشت، اما می‌گم طبق تجربه، کسی که حس اولیه بازی مقداری زیادی بهش منفیه، یه گیری تو بازی‌ش هست، حتی با اینکه خودش هم ندونه اینه و خواسته باشه بی‌گناه بازی کنه. یه سری از این چیزا ناخودآگاه تو بازی آدم اثر می‌ذاره بی اینکه بدونه، بقیه هم یجوری می‌فهمن این رو، با اینکه نمی‌تونن شاید دقیق انگشت بذارن رو مشکل. من خودم خیلی وقتا شده که گناهکار باشم، بازی رو هم تا حد ممکن تمیز و بی آتو دادن کردن، اما حس کلی بازی‌م برای آدما منفی بوده و اعدام شدم، سر همین فهمیدم این حس جمعی قدرت ش زیاده. یا مثلا چند پست اول ترسا تو این بازی هم این شرایط رو داشت. خودش نمی‌دونه مشکلش چیه، منم دقیق نمی‌دونیم مشکلش چیه، اما هم محمدحسین، هم صدرا، هم من، یه حس منفی قابل توجهی گرفتیم ازش. اعدام فری هم مقدار خوبی ماحصل این قضیه بود + اینکه می‌خواستیم یکی اعدام شه ببینیم چی می‌شه :))

در ادامه‌ش، رضا خب به درستی و شبیه چاوش سابق، مشکلش با اعدام فری زیاد بود و براش حل شده نبود که یهو چی شد. من اینجا اشکال رو دو طرفه هم به خودم می‌بینم و هم رضا. من دوباره کور شدم به این قضیه که بازی رو به درستی از زاویه رضا ببینم و یهو برام قطعی شد که یار فری هستش و داشته دست و پا می‌زده که اعدام نشه. دیگه هر کاری می‌کرد، حتی ادعای رویین‌تن بودنش رو هم در اون راستا می‌دیدم. اشکال رضا همون اشکال چاوش سابق بود که موقع اعدام فری به جمع اعتماد نکرد و سر همین سناریوهای با احتمال خیلی کم مثل لباس داشتن فری رو مطرح کرد که می‌شد به چشم راه در رو دیده بشه تا واقعا سناریوی محتمل. اما من اینجا در کل خرده رو بیشتر به خودم می‌گیرم تا رضا و من باید بهتر موضعش رو درک می‌کردم.

فاز اعدام امیر/هادی هم که ادامه اتفاقای افتاده برای رضا و فری بود و مافیا به خوبی خودش رو کشید کنار و درگیر نکرد خودش رو. هادی خب خودش گفت که اشکال بازیش در پافشاری روی امیر کجا بوده، اما در نهایت به نظرم خیلی خوب بود اون رای برداشتن خودش مثلا و در نهایت هم امیر اعدام شد و امیر رو اعدام کرد :))

فاز آخر هم که، هیچی :))

مشکل اصلی من تو اون فاز، این بود که هیچ ایده‌ای نداشتم کدوم یکی از آرش، امین و ترسا رو باید راضی کنم و کدومشون اصلا قابل راضی کردن هستن، سر همین همه صحبتام بی‌نهایت پراکنده شد و به هر کدوم داشتم توضیح می‌دادم چرا بی‌خیال من و اشکان بشین و چرا باید بریم سراغ یکی از دوتای دیگه :)) بعد خب این منجر به این شد که هیچ‌کدوم حرفم رو گوش نکنن :)) البته دو تاشون که خب مافیا بودن هیچی، قرار هم نبود گوش کنن، اما این کار رو برای امین هم سخت کرد :))

=========

در نهایت هم در مورد بازی افراد.

مافیا

فری: در مورد فری بالاتر گفتم. بازیش مشکل ویژه‌ای نداشت، بدشانسی آورد که بازی‌ش در فازای اولیه حس منفی داد و شاخک آدما رو تیز کرد. همونطور که گفتم، من دست رو جای خاصی از پست نمی‌تونم بذارم، خودم هم ممکن بود همون پستا رو بدم، اما نمی‌دونم واقعا چطور، آدما توانایی حس یه سری چیزا رو دارن. حالا ممکنه بیای بگی پست من که مشکلی نداشت و بدشانسی بوده و اینا، اما همینکه چندین نفر یجوری این حس رو کردن، نشون می‌ده یه چیزی هست لابد :دی من مثلا خودم اولین شب که تو رو هدف شعبده قرار دادم، دلیلش این بود که فک می‌کردم مافیا باشی، گفتم اگه تیر زدن بهم، کمونه کنه به خودت :دی

این قسمت رو بتونی بهتر کنی توش، که چیز سختی هم هست و جز آرش و امیر، بقیه به نظرم این مشکل رو کمتر و بیشتر موقع گناهکاری دارن، خیلی خیلی بازیکن خفنی می‌شی :دی

ترسا: ترسا هم استارت بازی‌ش، مشابه فری بود و دقیقا به خاطر همین مسائل بالا، هدف شب دوم من :)) همه اون حرفا در نتیجه سازگاره براش. اما در ادامه این رو خیلی خوب تونست برگردونه و حتی تو فاز آخر برای امین که سفیدترین بود، برای من هم مثبت‌تر بود از ۳ نفر دیگه. خیلی بازی خوبی کرد، آفرین. این فک کنم دفعه دومی هم هست که شروع یه کم کندی داره و در ادامه خیلی خوبه، ترسا شروعش کند باشه باید همون اول اعدامش کنیم، وگرنه سخته :))

آرش: بهترین بازیکن بازی. خیلی خوب بازی کرد، به حد کافی تو بازی بود و کرم‌های لازم رو می‌ریخت و به جاش می‌نشست بیرون. تنها دلیلی که تهش به آرش رای دادم این بود که کل تلاش‌های فاز آخرم رو، آرش به نظرم باید می‌فهمید طبق تجربه‌م و توقعم بیشتر از ترسا و امین بود ازش برای فهمیدن اون حرفای من (به خاطر شناخت بیشتر من از آرش نسبت به ترسا و امین، نه چیز دیگه)، از اونور یه مقاومت خاصی نشون می‌داد به نفهمیدن، مشکوکم کرد :))

بی‌گناهان

رضا: بالاتر توضیح دادم در مورد رضا، عذرخواهی می‌کنم بابت درک کم :دی

هادی: هادی هم بالاتر توضیح دادم. راستی اینکه تو بازی می‌گفتیم شغاله هم، تهش شکارچی بود، باز یه نقشی بود که هدف داشت، هدفش رو خودش تعیین کرده بود :)) شکارش امیر بود :))

عرفان: بنده خدا عرفان هم که یه پست خوب تحلیلی در مورد من و امیر داد، بعدش مرحوم شد، گناه داشت :دی

صدرا: استارت بازی‌ش خیلی خوب بود و دوست داشتم باهاش ادامه بدم و به نظرم اگه بود خیلی اوضاع شهر بهتر می‌شد، نشد که بشه متاسفانه :دی

اشکان:‌ دوست گلم :دی. یه سری افراد هستن، یه تبحر خیلی ویژه‌ای در تشخیص آدما بر اساس همین حس‌های اولیه دارن. یاسین یکی از بهترینا بود، عملکرد اشکان هم برای من رفت نزدیک یاسین. جز گیرش به امین تقریبا بقیه حرفاش کامل درست بود. اگه یکی دو بار دیگه هم همچین بازی ارائه بده، می‌ره تو همون لیگ یاسین و خیلی خب این خفنه و استعداد به شدت خوب و مفیدیه برای مافیا و احتمالا در زندگی که مرض و خوبی آدما رو تشخیص بدی. با اینکه نفوذی بود هم اصلا نخواست شهروندا رو اذیت کنه و از اول شهروند بازی کرد که دمش گرم.

تنها پیشنهادی که دارم، این حس‌ها رو یه کم اگه تو لفافه بپیچی و سعی کنی یهویی و مستقیم نیای بگیشون، مثلا یه دلیل جزیی بگی واسشون یا جای اینکه تو یه کلمه بگی چاوش شهره یا فلانی مافیاس، یه دو خط توضیح اضافه (و خیلی وقتا بی‌معنی) پر کنی، احتمالا توجه بیشتری به بازی‌ت می‌شه :دی آدمای این جمع لااقل، عادت دارن این چیزای مستقیم و درجا رو بی‌توجهی کنن :دی

------

امین: مجموعا امین به نظر من بازی خیلی درستی کرد و کاندید بهترین بی‌گناه شهر بودن هست. اهداف شبش خوب بود، نقش خیلی پررنگی در اعدام فری داشت و کلیت بازی هم در مسیر درستی قرار داشت و منطق و ... ش مشخص بود، اما ... :دی

من تقریبا هیچ‌وقت نشده (یا خیلی کم شده) که توی تحلیل بازی، بخوام بیام دست بذارم رو جاهای خاص بازی یه نفر و گیر بدم بهش و توضیحات زیادی بدم که چرا فلان‌جا به نظرم اشتباه کردی و از این چیزا. اما امین با توجه به پستی که داد، لازم می‌دونم یه سری چیزا رو بگم.

ببین امین جان، یه چیزی که خیلی هم اینجا هم تو زندگی خوبه، اینه که بتونی خودت رو بذاری جای بقیه و بازی و زندگی رو از دید اونا هم ببینی و فکر کنی چرا همچین تصمیماتی رو گرفتن. کاری که خودم در مورد رضا درست انجام ندادم مثلا. به صورت کلی آدما احمق که نیستن یا از قصد نمی‌خوان خرابکاری کنن، شاید یه دلیلی داره تصمیمشون و یه context ای داره که نمی‌دونی. این رو بدون که چیزایی که برای تو بدیهی هست، برای آدما بدیهی نیس. پیش‌فرض‌ها و منطقشون، با پیش‌فرض‌ها و منطق تو یکی نیس لزوما.

در کنارش، تحلیلی که از بازی داری، نوع جنسی که خودت تو بازی داشتی و اینکه میای می‌گی یه سری مرد آلفا هستین که می‌خواین حرف خودتون باشه، جدای اینکه ۱۰۰ درصد ماجرا نیس، خیلی به بازی خودت بیشتر می‌شینه که پسر گلم :))

برای مثال، در همین فاز روز آخر، من از خواب بیدار شدم و اومدم یه پست طولانی دادم (پست ۶۴۷)، اولین جمله‌ای که در جوابش گفتی، اینه:

حرفایی میزنی واقعا :دی خیلی بیهوده هستن اکثرشون:دی

یا مثلا من تو پست ۶۷۴، کلی اومدم توضیح دادم که چرا من و اشکان منطقی نیست یار باشیم. تو جای اینکه بیای باهام صحبت کنی، همچین چیزایی رو در موردش گفتی:

من اصلا چیزی نمیگم. خودت یه بار دیگه بشین اینایی که نوشتی رو بخون:))

من یه بار دیگه بهت فرصت میدم بری بخونی ببینی مشکلش رو متوجه میشی یا نه:دی

و تهش بعد دو بار تقاضا ازت که بیا بگو مشکلش چیه، این رو می‌گی:

داری فرضی رو بررسی میکنی که توش تو و امیر اشکان چین مافیا هستید. پس امیر با لباس بیگناه خونده شده. میشه بگی فری این وسط با کدوم لباس مافیا خونده شده؟ :دی یا اینکه 4 تا تو بازی بوده؟

چیزی که صرفا یکی از حالتای یه حکم کلی‌تری بوده، جای اینکه در مورد کلیتش حرف بزنی، اومدی گیر به یه بخشی دادی که اتفاقا به اثبات حکم من کمک می‌کنه، به اضافه آرش چندین پست قبل‌تر همین رو گفته بود و جواب داده بودم.


الان این موارد، به نظر خودت چیزی جز «مرد آلفا» بودن و حرف خودت رو به کرسی نشوندن هست که می‌گی؟

غیر اینه که خودت یه پیش‌فرض برای خودت گذاشتی، که چاوش ازش هم‌تیمی زدن بر میاد، دیگه به هیچ حرفی گوش نمی‌دی؟ چندین بار اشاره کردم آقا رای من به فری، با رای آرش به فری فرق داره. یا اگه می‌گی کارآگاهی، من رو پرسیدی و بی‌گناه بودم، الان لوسیفر هم که مهم نیس، زرت گادفادر بودم؟ همه اینا رو می‌ذاری کنار، با این پیش‌فرضت که چاوش ممکنه هم‌تیمی بزنه، بازی رو می‌بری جلو و وقتی سوالی پرسیده می‌شه هم با تمسخر جواب می‌دی :دی

در ادامه، پست ۶۳۸ ت که بهش اشاره می‌کنی، آره واقعا خیلی پست خوبی بوده با توجه به اطلاعاتی که داشتی و بازی رو باهاش نسبتا خوب تحلیل کردی. اما این رو باید درک کنی که من و اشکان (یا هر کس دیگه که بی‌گناهه) که اون اطلاعات تو رو نداره، در نتیجه اون بدیهی بودن تو از بازی، رو ما نداریم و اون تحلیل ت رو لزومی نداره بپذیریم. مشکلش بی‌منطقی و بی‌فکری ما نیست، نداشتن اطلاعاتی هست که تو داری.

در نهایتش هم، توی همون پست، تو خودت رندوم و بی‌دلیل ترسا رو سفید کردی و نتیجه‌گیری پستت این بود که اشکان اعدام شه، که همین هم شد تو بازی :)) یعنی در نهایت پشت دست تو بازی شد و خب باختیم و اینکه می‌گفتی شهر پشت دست تو بازی کنه برنده‌س، هم که غلط بود :)) تو کسی هستی که پیش‌فرض سفید بودن ترسا رو ول نکردی، حرفای من رو گوش نکردی که اشکان رو ول کنیم و خیلی بعیده جزو مافیای دو نفره باشه. تو کسی هستی که نپذیرفتی که من از آرش سفیدترم با اینکه هم من رو پرسیده بودی و هم رای من به فری رو دیده بودی که خیلی زودتر از رای آرش بوده، و هر چی می‌گفتم بابا رای من به فری با رای آرش فرق داره، می‌گفتی نه، خودزنی خودزنیه و من اصلا درکش نمی‌کنم، پس جفتتون یکی هستین. تو کسی هستی که به حرفای من گوش نکرد و حرف خودش رو تهش با کمک مافیا به کرسی نشوند و منجر به باخت شد :دی


در نهایتش هم، باز می‌گم من به نظرم تو خیلی خوب و درست بازی کردی مجموعا. اشتباهاتی داشتی که خب با توجه به نقص دانش شهروندی، طبیعیه و من ایرادی به بازی‌ت نمی‌گیرم و می‌تونی بهترین شهروند بازی باشی حتی. کل این حرفام، منظورم این نبود که تو بد بازی کردی. برای این بود که بقیه رو هم چه اینجا و چه در زندگی درک کنی و بتونی مسائل رو هم از نگاه اونا ببینی و فکر نکنی تو خوبی و همه خر و بدن :))

-----

فرعی‌ها:

امیر: به نظرم امیر خوب بازی کرد برای نقش لوسیفر. لوسیفر باید یه تعادلی بین اعدام گناهکار و بی‌گناه برقرار کنه و در کنارش الکی وارد بحث و درگیری نشه. به نظرم استراتژی درستی داشت، اجراش هم خوب بود در کل، بدشانسی آورد یه کم و اون یه فازی که نبود و فری اعدام شد هم خیلی اثرگذار بود به نظرم در اعدامش. به اضافه فاز اعدام خودش، اگه حضور می‌داشت، رای نمی‌آورد. به خاطر نبودنش یه سری رای رو گرفت :دی مافیا هم استفاده کرد از این قضیه و ترجیح داد امیر رو اعدام کنه تا هادی.

محمدحسین: به به، بهترین فرعی شهروند :)) مختصر و نغز و مفید، دو دقیقه گل روی ماهش رو دیدیم، چهار تا پست داد، یکی از یکی بهتر، تنها کار مفید شهروندا که اعدام فری بود رو هم اثر خیلی مهم داشت روش. تا باشه از این فرعی‌ها :دی


========

در انتها هم، مرسی از همگی و ببخشید اگه کسی رنجیده شده، کسی رو درست درک نکردم، به کسی چیزی گفتم، چه حین بازی چه دقیقا بعدش تو گروه. هیجانات حین و بعد بازی بوده، پوزش می‌طلبم :گل:
 
آخرین ویرایش:
مافیایی
نوشته‌ها
372
پسندها
173
امتیازها
90
مدال‌ها
13
سلام.

پیش از هر چیز، عرض کنم که بازی خوبی بود. تجربه‌ی استرس و هیجانش بعد از یک سال، مفید واقع شد برای شخص من. ممنونم از پویای عزیزم، و اصلا از جوکر ممنون نیستم. به طور رسمی هم درخواست دوئل بین جوکر و پویا رو دارم که پویا انتقام ما رو از جوکر که بسیار اذیتمون کرد بگیره. لطفا رسیدگی بشه. :دی


یک چیزی که من بهش معتقدم، و ایمان دارم که همیشه هم بهش عمل کردم و رو قواعد خودم پا نگذاشتم؛ حد دروغگویی در بازی بوده. مرزی که هیچ وقت ازش رد نشدم، دروغ گفتن از مسائل خارج از بازی بود. این اعتقاد همیشگی منه چه در ادوار بی‌گناهیم، چه گناهکاریم.
دو دلیل داره.
یک اینکه مسائل خارج از بازی این در مورد خودِ واقعی من و زندگی منه پس من هر دروغی ببافم، منِ واقعی هست که صداقتش زیر سوال می‌ره نه من به عنوان بازیکنِ نقش‌دار. وقتی بازیکنان دیگر هم به من اعتماد می‌کنن تو بازی و می‌پذیرن که ترسا کار داشته، مریض بوده و... که نتونسته بیاد؛ به من واقعی در اون لحظه اعتماد کردن و این برای من ارزشمنده.

دو اینکه اگر خودم این کار رو نکنم، به بقیه هم می‌تونم راحت‌تر اعتماد کنم. دوست دارم ذهنیت ما خراب نشه از این عذرهای خارج بازی، تا اگر روزی یکی واقعا نمی‌تونست بیاد؛ ما به عنوان دوستان همدیگه بپذیریم و اون شخص رو ارجح از بازی بدونیم. مایه‌ی آزارش نشیم که وسط مشکلات، خستگی یا بیماری خودش، مجبور نباشه علاوه بر مسائل بازی اون‌ها رو هم دائما توضیح بده و تحت فشار مضاعف قرار بگیره.

درنتیجه من تو این بازی یکبار هم از مسائل خارجش، دروغی نگفتم.

فاز اول و دوم من به سختی خودم رو حدودا ساعت ۹ می‌رسوندم، و طبیعتا سخت بود که در عرض یک ساعت تمام پست‌ها رو بخونم و یک پستی هم بنویسم یا رای بدم.

فاز سوم، قرار از پیش تعیین شده‌ی مهمی داشتم که جابه‌جا نمی‌تونست بشه. ساعت ۱۱:۳۰ تازه به خونه رسیدم و تا ساعت ۲ صبح شرایط پست نوشتن و جمع کردن افکارم رو نداشتم. نهایت توانم پیام دادن در گروه بود. موقع اعدام فری بین کپه‌ای از مردم تو مترو ایستاده بودم و برای بچه‌ها یه چیزهایی تو گروه می‌نوشتم.

پست من در فاز چهارم یا پنجم که برچسب احساسی هم بهش خورد؛ کاملا بر پایه‌ی حقایق و حرف‌های واقعیم بود.

لحظه‌ای که تو گروه "هستم" رو برای دور جدید سند کردم، چندتا قانون برای خودم گذاشتم که با هر تقشی حتما اجراشون کنم.

- به هیچ عنوان، هر اتفاقی تو بازی افتاد، عصبانی نشو.
- تحت تاثیر بقیه قرار نگیر و گول نخور. هرچی بهت گفتن، خودت بسنج و خودت تصمیم بگیر.
- سعی کن مختصر و مفید پست بدی، و وارد بحث‌های فرسایشی نشو.
- اونی باش که خودت می‌خوای، نه اونی که بقیه از تو می‌خوان تا اگر زیر سوال هم رفتی؛ احساس نکنی که بهت خیانت شده و دست کم خودت از خودت راضی باشی.

تجربه‌ی دور قبل به تنهایی مسئله‌ی بزرگی نبود. داستان جایی برای من سخت شد که این مشکل تکرار شونده بود با هر نقشی. شروع ضعیف که به هجمه‌ی زیادی علیه من اوایل بازی منجر می‌شد، حرص خوردن، ناراحتی، خشم حین بحث‌ها و گیرهای بی‌مورد، و درنهایت اعدام‌هایی که خیلی اوقات بی‌گناه بودم و به حق نبود.
من سعی کردم روش‌های مختلفی استفاده کنم. مثلا پست‌های اولم رو دویست باری چک کنم. با گاد یا هم‌تیمی‌هام بسیار مشورت کنم و...
خیلی تصمیم اشتباهی بود چون تهش منجر به حساسیت و وسواس بیشتر من برای شروع بازی شد و دقیقا، دقیقا به همین سبب استرسی پشت کلمات من جای می‌گرفت که بقیه حس می‌کردن و باز همون آش و همون کاسه‌ی قبلی.

پس این قانون آخر من بود برای حل این مشکل.
"لطفا، به یک ورت." بازی که نه، این داستانِ نکنه چیز اشتباهی بگم اول بازی.

و همین کار هم کردم و دیگه بی‌اهمیت به اینکه بقیه خوششون میاد از حرفم یا نه، و چه حسی می‌گیرن از من، ریسک اینکه بفهمن در این مقطع برام مهم نیست چی در موردم فکر می‌کنن و این وایب منفی داشته باشه و... به جون خریدم.

این قوانین رو برای خودم گذاشتم، که بتونم دوباره با مافیا آشتی کنم. در بازی توضیح دادم که احتمالا به قدری روی این قوانین خودم متمرکز و متعهد بودم که از اون ور بوم افتادم.
از دید خودم عیبی نداشت. حتی اگر می‌باختم.

می‌رسیم فاز اول.

به دلیل همین تجربیاتی که بالا توضیح دادم هست که منِ ترسا تمام قد پای پست‌های این فازم و توصیه‌ی عدم اعدام می‌ایستم. بی‌گناه فرعی یا گناهکار، به هر صورت ۳ پست اول من در این بازی همینی بود که دیدید. هرچقدر چاوش و محمدحسین بگن چرا رای دادن به امین، من معتقدم که فاز اول نباید رای داد چون شما عزیزان که حقیقتا بازیکنان خوب و باتجربه‌ای هستید، تا حالا قربانی این تصمیم اشتباهی که خودتون این دور گرفتید؛ نشدید. یا شاید یکی دوبار رخ داده باشه در کل دوران مافیاییتون. اونی که چوبش رو خورده منم، و من خیلی بهتر می‌دونم که فشار این حرکات شجاعانه‌ی شما برای اون شهروندی که شاید مثل من یک اشتباه ناآگاهانه کرده، چقدر زیاده و ریسک قابل توجه‌ای برای شهر داره.

فاز چهارم یا پنجم که پستی در مورد خودم دادم و برای امین سفید شدم، بالاتر هم گفتم، همه حرف‌های واقعیم بود و هیچ قصد قبلی هم برای بیانشون نداشتم. در واقع اگر امین هیچ موقع نمی‌گفت وجه منفی ترسا اینه که تو بحث‌ها نیومده و تارگت نداشته و از این قبیل، من اصلا همچین پستی نمی‌دادم.
اون دلیل حس بدش رو گفت، و من عین حقیقت رو براش نوشتم.

پس امین جان، علارغم اینکه شما بابتش کنایه می‌زنی و پیروزی من رو ارزشمند نمی‌دونی، می‌خوام حداقل آگاه باشی که از طرف من قضیه این بوده و دروغ و نیرنگ و سیاستی برای اون پست در کار نبود. گرچه اون چند جمله‌ی بی‌گناه مسئولیت پذیر صدق نمی‌کرد اون لحظه برای پدرخوانده، اما اون هم تلفیقی از راست و دروغ بود چون من قبل شنیدن نقشم برنامه داشتم اگر بی‌گناه شدم، چنین بی‌گناهی باشم این دور.



برسیم به تحلیل نفرات و تیم‌ها.


مافیا
اغلب اوقات از سر جوگیری، و احساسات موقتی که طی یک دوره هم‌تیمی بودن با نفراتی ایجاد شده؛ میایم در تاپیک می‌گیم که این بهترین تیم بود.

اما این واقعا بهترین تیم برای من بود و مجبورید قبول کنید ازم چون هیچ احساسات خاصی به هم‌تیمی‌هام ندارم الان. :)) و به همین خاطر بهترین بود چون یک جمعِ راحت و امن و دوستانه برای من بود.
اولین بار بود که من تو تیم گناهکاری خودم این قدر آسوده خاطر و خشنود بودم. تجربه‌ی دی‌ان‌دی کنار هم و شکل گرفتن همون جمع به عنوان تیم مافیا یک حس جالبی بهم داد مثل وقتی که دست اکیپ خودت رو گرفتی و یک بازی تیمی می‌کنید.
اختلاف نظراتی که گهگاهی در دی‌ان‌دی بینمون پیش می‌اومد، حل اون‌ها با گفتگو و جو صمیمانه‌ای که خواسته و ناخواسته ایجاد شد؛ به این نقطه رسید که من کنارتون ترسِ همیشگیم از شکست رو نداشته باشم. از میل به پیروزیم کم نشد، صرفا ترس از شکست استرس بیخود بهم نداد.
شاید تنها چیزی که به مغزم سیخونک می‌زد سابقه‌ی خراب من و آرش بود که می‌خواستم این بار دیگه طلسم رو بشکنم و یه پروری تو پرونده‌ی تیمی ما بیاد. :)) اومد بالاخره.

فری

معتقدم فری به ناحق اعدام شد. توضیحات چاوش رو خوندم، قبول هم دارم، ولی از ارزش‌های فری که چیزی کم نمی‌شه. :دی
قدیم‌ها معتقد بودم فری خیلی آدم یبسی باشه، فکر کنم بعد همین دی‌ان‌دی بود که ذهنیتم بدون اینکه بفهمم تغییر کرد. الان خیلی بامزه و دوست‌داشتنی می‌بینمش.
یکمی ناراحت هستم از خودم که فاز اعدامش نتونستم تو بازی بیام. شاید کاری از دستم برمی‌اومد که اعدام نشه اگه با تمام توان بازی می‌کردم. نه اینکه دفاع کنم ازش. شهر رو یکمی بهم بریزم، اعصاب بقیه رو خرد کنم و حواسشون رو از فری پرت کنم. البته اگه می‌دیدم نجات پذیر نیست خودم اول از همه رای به اعدام می‌دادم.
بازیش خیلی خوب بود. حیف شد که زود رفت، ولی هنوز پشت صحنه حضور پررنگی داشت و کمکمون می‌کرد. ممنونم ازش که صبورانه و حامی پشت ما بود تو گروه. به ضرر شما شد که تو بازی از دستش دادید. :دی


آرش

این بهترین بازی گناهکاری آرش بود. یه مشکلی، یه اذیتی، یه چیز اشتباهی که هیچکدوم نمی‌تونستیم دقیق بفهمیم چیه و مدام در تلاش بودیم که کشفش کنیم تا به آرش کمک کنیم در رفعش، تو این بازی نبود.
الان بهتر هم درک می‌کنم که اون مشکل چی می‌تونست باشه.
عدم اقتدار ذهنی.
من تو این دور کاملا تفاوت این آرش گناهکار با دفعات قبلی رو حس کردم و چون چند باری پشت صحنه هم دیدم؛ حتی برام عیان‌تر بود. اقتدار در بازی ممکنه با کلمات فیک بشه، ممکنه به ظاهر حفظ بشه، ممکنه بتونیم اداش رو بیایم و ممکنه بقیه هم باورش کنن تا یک مقطعی، ولی زمانی که ذهن خود ما به اون اقتدار به طور طبیعی نرسیده باشه، یک جایی خراب می‌شه. ذهن ماست که قوی‌تر از کلماتمون در بازی نقش داره.
البته نمی‌گم آرش قبلا مقتدر نبود یا ظاهرسازی می‌کرد‌‌. نه. به نظرم یک جایی از ذهنش، خودش رو دست کم می‌گرفت. آرشِ این دور ذهن مقتدر و با اعتماد به نفسی داشت و انگار یک جایی از درون احساس می‌کرد تاپیک تو مشتشه، و این باعث شد اتفاقا عنصر اقتدار از پست‌هاش پاک بشه و لحنی ساده، منطقی و متفکر پیدا کنه. در آسوده‌ترین شکل ممکن بهترین پست‌ها رو بنویسه. بعد به راحتی کلک‌ها و سیاست‌های گاها کثیفی که می‌خواست هم به بازی بیاره. به واقع می‌خواستن بهش اتهام بزنن ولی نمی‌دونستن چه اتهامی و نمی‌تونستن زیاد هم پاپیچش بشن که از همون اقتدار ناخوداگاهانه‌اش نشات می‌گیره و بقیه هم ناخوداگاه حسش می‌کردن.
بازی این دور آرش عالی، نزدیک به بی‌نقص و آموزنده بود. برد خودمون هم مدیون آرش می‌دونم.
من خیلی هم در نقش‌هامون فرو رفته بودم و وقتی می‌دیدم آرش این جوری بازی می‌کنه، و فری هم با نامردی بی‌گناهان اعدام شده، به شدت احساس مسئولیت می‌کردم که نقش ضدضربه و پدرخوانده به من رسیده و باید راه رو خودم برای تیم هم هموار کنم. موفق نشدم چندان، و خودم راضی نیستم از عملکردم، ولی آرش به‌جای من این کار رو کرد.

از ته دلم خوشحالم که کنارتون این دور بازی کردم. تو ذهن خودم تصاویر دی‌ان‌دی طور زیادی از سه‌تای ما به عنوان مافیاهای شهر هم خلق شده بود که دوست دارم سر فرصت یک داستان کوتاهی ازش در بیارم. امیدوارم وقت پیدا کنم براش.
 
مافیایی
نوشته‌ها
372
پسندها
173
امتیازها
90
مدال‌ها
13
بی‌گناهان

در تحلیل نفرات بی‌گناهان، متاسفانه نتونستم ذهنم رو برای همه متمرکز کنم و مجبورم فقط به سه نفری که در ذهنم پررنگ هستن اشاره کنم. از بقیه عذرخواهی می‌کنم. :گل:


هادی

هادی خیلی دل مهربون و با عطوفتی داره، و در واقع از باطن خیلی سافت و حساسه به نظر من که خیلی در نگاهم دوست‌داشتنیش می‌کنه، ولی خوشش میاد که خیلی یک‌دنده و قاطع باشه. من به عنوان یک دوست و یک نویسنده که عادت کرده در شخصیت‌های انسانی موشکافی کنه، یک توصیه براش دارم که امیدوارم مفید باشه.
قاطعیت و تزلزل، بدون هم بی‌‌معنی هستند. دو روی یک سکه هستن و اگر یک روی سکه رو انکار کنی، روی دومش هم خش میفته. زمانی که یک شخص نتونه یک نگاه بی‌طرفانه به خودش و اطرافش بندازه، نتونه مسیرش رو دوباره چک کنه و نپذیره که اون هم تصمیمات اشتباهاتی داره؛ این قاطعیت قلمداد نمی‌شه. این ترسه. و خیلی طبیعیه. همه‌ی آدم‌ها این ترس رو دارن که مبادا پایه‌ی این ساختمونی که می‌سازم خراب باشه. هر چه زودتر بپذیریم، جبرانش راحت‌تره. درنهایت اگر نپذیریم، به خودمون بیش از هرکس آسیب می‌زنه.
من فقط درباره‌ی این دور حرف نمی‌زنم. این رو از دور شغالش کمابیش متوجه شده بودم. چه بسا این دور به درستی هم تشخیص داد که امیر بی‌گناه نیست، اما اگر پافشاری نمی‌کرد می‌تونست پایان متفاوتی رقم بزنه. یک نگاهِ بیرونی به نقطه‌ای که خودمون درش ایستادیم، از نو دیدن خود و محیط، مثل یک نفس عمیق که بدن رو رفرش می‌کنه؛ ذهن ما رو تازه می‌کنه.
می‌خوام بگم پتانسیل، هوش و مهارتی داری که خیلی فراتر از ذهنیتِ الانِ خودت از خودته. فقط به یک نفس عمیق نیاز داره. ما زمانی در قوی‌ترین نسخه‌ی خودمون هستیم؛ که ضعف‌هامون رو به آغوش کشیدیم. در مافیا هم همیشه صدق می‌کنه.


رضا

من خیلی خوب درک می‌کنم که دلیل پشت تصمیمات تو در این بازی چی بوده. گرچه بقیه هم دلایل خودشون رو دارن که چرا معتقدن تو اشتباه کردی، به همین دلیله که هیچ وقت درست و غلطی تصمیمات ما قطعی نیست. بسته به شرایط، و دیدگاه هر فرد تعبیر می‌شه.
تو حرف‌های خودت اشاره کردی که این دور با تغییر عملکرد همیشگی به بازی اومدی. این نتیجه بابت همونه اما نه به این معنا که تقصیر توعه، بلکه یک اتفاق بسیار بدیهیه که برای خود منم رخ داد.
هرکدوم ما انسان‌ها در نقطه‌ی صدِ یک خصوصیتی ایستادیم. یک جایی می‌فهمیم صد بودن در یک خصوصیتی داره به ضررمون تموم می‌شه. ناگزیریم که به تعادل برسیم. در عرصه‌ای که از صدِ این خصوصیتمون استفاده می‌‌کردیم؛ برای اولین بار یا حتی دومین و سومین بار، می‌خوایم تغییر کنیم. به تعادل برسیم که بهتر و قوی‌تر از سابق بشیم، اما کنترل نقطه‌‌اش دست ما نیست. ما همیشه رو صد حفظش کرده بودیم و بلد نیستیم اون اهرم رو روی اعداد مختلف بچرخونیم. اهرم رو که همیشه یک جا نگه داشته بودیم، ول می‌کنیم که بیاد رو ۵۰ ولی اون سر می‌خوره و می‌ره رو صفر و این عموما رخ می‌ده برای همه‌ی انسان‌ها.

ما از افراط به تفریط می‌رسیم و بالعکس. اگر افراط می‌کنیم، یک دوره‌ای ناچاریم که به تفریط بیفتیم تا بالاخره بعد از این دوره، تعادل رو پیدا کنیم.
تو این بازی قدم اولت رو برداشتی، و مطمئنم این تغییر حتی اگر کم‌اهمیت به نظر برسه خارج از مافیا، یا الان بعد باخت اشتباه به نظر بیاد، برای تو مفید خواهد بود.
تو این بازی، به دید من تو تلاش خودت رو کردی. مسیرت از مسیر برخی بی‌گناهان جدا شد، ولی تو مسیر خودت دلسوز، بی‌گناه و درجستجوی حقیقت بودی. من و بقیه هم این رو دیدیم.


چاوش

چاوش برای من یکی از دوست‌داشتنی‌ترین پلیرهاست. یک خصوصیتی داره که من خیلی تحسین می‌کنم و خوشم میاد که داشته باشم خودم هم. به شدت منطقیه. من فکر نمی‌کنم تو بازی ما هیچکس به اندازه‌ی چاوش به منطقِ صرف اهمیت بده. همه‌ی پلیرها قوی یا ضعیف، یک جوری ایگوی خودشون، یا برخی تمایلات، اهداف و غرض‌های دیگه‌شون هم وارد بازیشون می‌کنن ولی روح چاوش مثل یک بوم سفید نقاشی می‌مونه و هیچی به جز منطق و عدالت تو بازی نمیاره‌.
البته من فقط دو دور به طور جدی بازیش رو دیدم که هر دو دور هم بی‌گناه بوده. بی‌تاثیر نیست در ذهنیتم.
وقتی خودش بر اساس تحلیل‌هاش به نتیجه می‌رسه که گناهکاری به خودش هم میاد، و به ما حق می‌ده که این فکر رو کنیم، این رو هرکی جز چاوش انجام بده یه اکت گناهکاری شمرده می‌شه ولی به طرز عجیبی چاوش اصلا وایب بدی نمی‌ده با این کار که اتفاقا، خیلی حس مثبتی به من می‌ده. گاهی اصلا من به اون نتیجه‌ای که می‌گه نرسیدم، پس وقتی از زبون خودش می‌شنوم، یه حسن نیتی ازش حس می‌کنم و یه دینی هم میفته گردن خودم. :دی

این مثال جزئی بود.
اصل ماجرا، همون حق دادنه.
کاری که اغلب ما تو بازی و در زندگی قادر به انجامش نیستیم. انجام هم بدیم، انقدر دلی و صادقانه از آب در نمیاد معمولا.
بخوام ساده بگم چاوش انقدر با خودش آشتیه که با بقیه هم همین طوره. صلح طلب، منطقی و باهوش که یه ترکیب متفاوت و دوست‌داشتنیه و بسیار هم ترسناک.
تو این بازی، من حتی بیشتر از همه نگران چاوش بودم. تا وقتی امیر تو بازی بود، می‌دونستم چاوش بی‌گناهه. بعدا جوکر ما رو به اشتباه انداخت و فکر کردیم لوسیفر تو بازیه و شک لوسیفر به چاوش پیدا کردیم. تو هر دو حالت، من می‌دونستم کلید ماجرا چاوشه. اگر چاوش رو می‌کشیدم سمت خودم، بقیه‌ی شهر هم خواسته و ناخواسته تو دستم می‌افتادن. فقط نیاز بود به همکاری و اعتماد چاوش. برای همین کلمه به کلمه‌ی پست‌هاش رو با دقت می‌خوندم تا بفهمم باید از چه دری وارد بشم که اعتمادش رو به دست بیارم. تا حدی هم تونستم.
برای فاز آخر به خودم خرده نمی‌گیریم که اعتماد صد درصد بهم نداشت، چون به هیچکس نداشت و فقط به دنبال حقیقت و احتمالات مختلف بود، و در طلب پیروزی.
من این روحیه‌اش رو تحسین می‌کنم و شاید بشه گفت بهترین کار همین بود. اما به عنوان گناهکاری که تو دور سرعتی بودم؛ اشتباهشم هم همین بود از دید من.

هرچی بیشتر حرف بزنی، تحلیل کنی و پست بدی، جواب‌های بیشتری دریافت می‌کنی که باز باید خودت بهشون جواب بدی. تو دور سرعتی، این زحمت اضافه بود که به خودت دادی. سرعت بازی که بالا می‌ره، دیگه چاوش بی‌گناه نیازی نداره به بقیه چیزی رو بفهمونه. این مسئولیت تو نیست و بارِ خودت رو با این کار سنگین می‌کنی که باعث می‌شه زیر وزنش اون حقیقتی که این قدر دنبالشی رو جا بندازی. و درنهایت، انگشت اتهام هم به سمت تو برگرده.

یه زمانی - خصوصا وقتی در خطر باختیم - باید مثل شکارچی در کمین باشیم. بررسی کنیم، ولی لازم نیست همه‌اش رو به بقیه بگیم. تو بینش خیلی عمیق و کاملی به مافیا داری. تجربه‌ی بسیار زیاد و آگاه به خیلی از تکنیک‌ها. ذهن خلاقت تا بی‌انتها می‌تونه سناریوهایی بسازه که عقلانی هم هستن، ولی اگه در ذهن و احتمالات غرق بشیم، از واقعیت دورتر می‌شیم. به دید من با تمام تجربه‌ی کمم در بازی، در فاز سرعتی زیاد فکر کردن بزرگ‌ترین دشمن بی‌گناهانه چون بی‌گناهه که بی‌خبره و به همه چیز شک می‌کنه. و گناهکاره که از این تردید استفاده می‌کنه. درسته، خیلی سخته که بی‌گناه و گناهکار رو تو سرعت بالا از هم تمیز کرد، ولی با متمرکز موندن در آنچه می‌بینیم، شانس کشفشون رو بالا می‌بریم، با توضیح دادن و خسته کردن خودمون، شانس اون‌ها رو برای گول زدن ما.

به نظر من بهترین بی‌گناه بازی بودی. و لایق پیروزی. زحمت و تلاش و انرژی، با یک حس خوب که بی‌گناهیت واقعا قابل تشخیص بود.

یک چیزی هم اضافه کنم.

تو تحلیل دور یازدهم، به هرکسی یک توصیه هم کردی. یک توصیه‌ای هم به من داشتی‌. بهم گفتی در اعتمادِ به موقع به بقیه کارم عالی بود، ولی نباید همیشه پیرو باشم و گاهی باید بقیه رو با خودم همراه کنم. اون توصیه‌ی تو در ذهن من ثبت شد. به طوری که حتی در زندگی خودم درگیر عمل کردن به این توصیه بودم که می‌دونستم چه قدر درسته، و چه قدر لازمه برای من.

شاید این دور هم ناخوداگاه بر پایه‌ی همون توصیه بود که وجه کدخدایی از خودم نشون دادم. منظور تو این نبود، و البته قصد من هم این نبود. می‌دونم معمولا باعث تمسخره چون تو باید اول به خودت ثابت شده باشی؛ تا بقیه هم به تو اعتماد کنن. ولی همین اتفاقی برام افتاده بود که بالا به رضا توضیح می‌دادم.

در ادوار پیشین گرچه می‌خواستم به توصیه‌ات عمل کنم؛ هنوز استرس و وسواس به حدی بود که رفتارِ سابق غالب می‌شد به نیتِ اولم. با این وقفه‌ی یک ساله، و همون قوانینی که برای خودم گذاشته بودم؛ انگار برای اولین بار این حرف تو که ته ذهنم همیشه جا خوش کرده بود، بدون اینکه بفهمم فرصت رو غنیمت شمرد و خودش رو به طور نابلدانه‌ای نشون داد. نابلد بودم حقیقتا، ولی یک چیزی رو فهمیدم.

اینکه خیلی راحت‌ترم که بهم بابت چهره‌ی حکیمانه‌ای که گرفتم بخندن، تا اینکه بابت مطیع و پیرو بودن تحسینم کنن.

پس ممنونم بابت چیزی که اون موقع به من گفتی. این حتی در زندگی واقعیم کمکم کرده و فهمیدم خیلی از مشکلاتم از همینی می‌اومد که تو با یک دور بازی فهمیدی. هنوز راه زیادی دارم که به تعادل برسونمش، و وسط افراط و تفریط، ببینم خود واقعیِ من تو کدوم نقطه پنهان شده، اما همین که تو مسیر افتادم، خوشحالم می‌کنه. جرقه‌ای که تو اون زمان با چند جمله زدی؛ از دلایلی بود که پام به این مسیر برای پیدا کردن خودم باز شد.


فرعی‌ها


امیر


والا نمی‌دونم چی بگم. :))
خیلی منطقی و تمیز بازی کردی، ولی از پست‌هات می‌شد حس کرد که با همه‌ی هم و غمت بازی نمی‌کنی و برای همین حس بد نسبت بهت بالا رفت.
من روش جدیدت رو دوست داشتم. به نظرم بهینه‌تر، صاف و ساده‌تر، نقطه‌زن‌تر و راحت فهم‌تر بود. : )))
از این جهت که نشد خودمون با هم ارتباط زیادی تو بازی داشته باشیم؛ افسوس می‌خورم. خیلی مشتاق بازی باهات بودم و تنها کسی بودی که دلم می‌خواست چندتا بحث یا حداقل سوال و جواب باهاش داشته باشم چون همیشه، پست‌های تو برای من آموزنده‌ست. درکم از پست‌های تو، روند فکریت و نتیجه‌گیریت خیلی بالاتر از بیشتر پلیرهای خوب دیگه‌مونه. به طور شخصی ناراحتم که کم تو بازی بودی، و وقتی خودم فعال شدم تو دیگه رفتی. حتی با اینکه می‌دونم روده‌ی راست تو شکمت نیست و یهو خودم رو اعدام می‌کردی، ولی باز حیف شد. اما نه. همون بهتر که رفتی. از پس تو یکی برنمی‌اومدم من. :))

وصیتت هم خیلی منطقی و عالی بود. در کل تو این بازی، تعادل رو حفظ کردی تا جای ممکن.
شوخی زیاد می‌‌کنیم؛ ولی می‌دونم این چیزها همیشه برات مهمه و پای قواعد خودت هستی. هرکسی بهت خرده گرفت، مجبورش کن واسه دور بعد اسم بنویسه که من یه لوسیفر بردارم. شاگرد بی‌وجدانت رو ببینن، می‌فهمن باید به استاد باتجربه و عادل راضی می‌شدن. :))


محمدحسین

محمدحسین عزیزم، بهترین بهترین‌هاست. همین دیشب در مورد بازی باهاش حرف می‌زدم و متوجه دیدگاه وسیع و مسلطش به همین بازی شدم، و خیلی ازش یاد گرفتم تو همون مکالمه. هر پستی که داد تمیز، قاطع و هدفمند بود. در راستای بی‌گناهان، و کمک قابل توجه‌ای هم بهشون کرد با دو رای‌ای که داد.

تنها اشتباهش این بود که نباید انقدر خوب بازی می‌کرد. :)) زیادی خوب بود، ما هم زدیمش. :))
اگه تو بازی می‌موند؛ باید دو برابر انرژی می‌ذاشتم که محمدحسین هم طرف خودم بیارم. :دی شاید به خاطر شناختی که از هم داریم؛ گولم رو نمی‌خورد البته. تشخیص‌های خیلی خوبی هم در بازی داشت، و من و آرش رو همون اوایل پیدا کرده بود. ما هم مهره‌ی خطرناک رو زدیم. :)) اونجا بود که به خوبی‌های گناهکاری پی بردم. :)) ولی خارج از شوخی، دلم می‌خواست بیشتر با هم بازی کنیم. حیف که هر دو وقتمون تنگ و فعالیتمون کم بود، نشد درگیر بشیم. خیلی کنجکاوم که اگه تو بازی می‌موندی، نتیجه‌ی بازی چی می‌شد. متاسفم که تیر زدیم، ولی تقصیر خودت بود بازم. :))


در نهایت خسته نباشید می‌گم به همگی. همه خوب بودن. گرچه اشتباهاتی هم بود، که طبیعیه و برای تمامِ ما صدق می‌کرد، اما همه تلاششون رو کردن و عالی بودن به چشم من. از عرفان هم معذرت می‌خوام که زود زدیمش. اگه تو بازی می‌موند خیلی بیشتر می‌چسبید.

نمی‌تونم از جوکر تشکر کنم. :دی ولی بازم زحمت کشید و بازی خیلی خوبی ترتیب داد. م - م - ممنو - ... اهم. خیلی زحمت کشید.

منتظر دوئل هم می‌مونم. :دی :گل:
 
آرش
نوشته‌ها
960
پسندها
337
امتیازها
460
مدال‌ها
38
سلام به همه دوستان عزیز. :دی

با تشکر از جوکر و پویا و نیک‌وایلد و سایر دست‌اندرکاران :)) به شخصه برای من دور فان و دلچسبی بود به جز بخش اعلام نتایج :دی اون هم می‌ذارم به حساب حق گادی جوکر، بالاخره زیادی به نایس و منصف بودن پویا عادت کردیم :دی

توضیح بازی خودم رو از قبل از بازی شروع می‌کنم. قبل اینکه جوکر نقش‌هامون رو بده، نقش‌ها رو که می‌خوندم بهش گفتم دوست دارم فلان نقش باشم، گفت در حدت نیست :)) این شات اعتماد به نفس مثبتی بود که باعث شد بفهمم می‌تونم این بازی از مرز‌های خودم فراتر برم.

وقتی نقشم رو گرفتم و گروهمون رو دیدم، خب همون‌طور که ترسا هم گفت خیلی خوشحال شدیم از گروهمون و از جوکر ممنونم که قرعه‌ی گروهمون رو اینجوری کشید :)) خیلی کمیستری خوبی داشتیم به خاطر هم‌بازی بودن تو دی‌انددی و خیلی بدردمون خورد.

دیشب اتفاقا با محمدامین که جاش خالی بود این بازی صحبت می‌کردیم، گفت چنین گناهکاری‌ای ازت ندیده بودم. راست هم می‌گه، من تا قبل از این وقتی گناهکار به‌خصوص مافیا میشدم (گناهکار فرعی تقریبا نبودم تا حالا) به قول ممدامین شبیه یه گوله آتیش بودم؛ جلزولزکنان می‌پریدم وسط تاپیک و خودمو می‌زدم به این و اون یکی دو نفر رو اعدام می‌کردم یا نمیکردم و بعدش هم خودم اعدام می‌شدم بی‌بروبرگشت :))

منتهی این بازی فرق داشت. دلایل زیادی هم داشت، اون اعتماد به نفسه که گفتم، باعث شد به این باور برسم که نقش من تو بازی به عنوان مافیا می‌تونه فراتر از این باشه. خصوصا چون نقشم یاکوزا بود و نمیخواستم یاکوزای تیپیکال رو بازی کنم چون برام چالش نداشت که خودم رو بندازم وسط و بعد از بازی برم بیرون. قبلا فتیش این رو داشتم حقیقتا، شاید هیچ وقت هم اونجوری ارضا نشدم ازش ولی این دور دیگه ازش گذشتم. یه دلیلش هم این بود که همون اول بازی فری تو گروه گفت نفوذی هر کی باشه ترجیح می‌دم تو توی بازی بمونی. این قطعه دوم پازل اعتماد‌به‌نفس این دورم بود.

بازی که شروع شد سعی کردم آرش بیگناه همیشگی باشم. چون اون برنامه‌ی یاکوزا بازی و به هم ریختن بازی رو دیگه نداشتم، مرض گناهکاریم رو هم دیگه نداشتم و شروعم با اینکه پرفکت نبود ولی قرص و محکم بود. مثلا اگه میخواستم مرض داشته باشم قطعا فاز ۱ به امین رای می‌دادم. منتهی فشاری رومون نبود برای اینکار چون ما جدا از حدس، هر شب تیر داشتیم با محدودیت ۳ تیر موفق که خیلی خوب بود، و نیازی نداشتیم خودمون رو بندازیم وسط برای اعدام.

درباره فری خب شروعش طوری بود که حدس می‌زدم تا پایان بازی دووم نیاره، ولی اینکه اونجوری فاز ۲ رای از در و دیوار بیاره نه. تو اینکه رای بدم بهش خب خودش گفت حقیقتا و به قول خودش از بازی راحت شد :)) وگرنه می‌تونستم بهش رای ندم با اینکه کارم به شدت سخت می‌شد در ادامه.

فاز اعدام رضا خب گذاشتم بازی دست بیگناهان باشه و خودشون خودشون رو اعدام کنن و این اونقدر که فکر میکنید حرکت سیفی نبود برای منی که میخواستم تا اخر بازی بمونم. منتهی اصل من تو این بازی کرم نریختن و مرض نداشتن بود، گرچه آرش بیگناه قطعا اون فاز اونجوری بازی نمیکرد. و این داشت ته بازی برام گرون تموم می‌شد چون چاوش دست روی چیز درستی گذاشت با اشاره به پررنگ نبودنم منتهی درست بیانش نکرد به نظرم.

فاز اعدام امیر هم حقیقتش من به ترسا اصرار می‌کردم امیر رو اعدام کنیم چون می‌دونستم این مدارا کردنش با ما تله‌ست و وقتی ۵ نفر باشیم و نزدیک برد، قطعا علیه ما عمل می‌کنه، برخلاف چیزی که خودش تو بازی گفت که لوسیفر باید ترجیح بده مافیا ببره و حدسش نزنه. حالا نمیدونم چقدر تونسته بود ما رو تشخیص بده گرچه از وصیتش تقریبا مشخص بود که می‌دونه ما مافیاییم، چون به همه گفت اگه مافیایید حقتون برده به جز ما :))

در مورد اینکه چرا هادی رو زدیم، شاید الان از بیرون نگاه کنیم اشتباه فاحش به نظر بیاد. منتهی حقیقتش هادی جوری بازی کرد که برای من اعدامش در فاز بعد ۱۰۰ درصد نبود و حتی با برداشتن رایش از امیر، من گمان کردم فاز بعد سفید می‌شه. جز این هم اگر ما اشکان رو می‌زدیم، شک خیلی زیادی می‌رفت روی ترسا و حتی من خصوصا از سمت امین. روش درست همین بود که اشکان و چاوش رو بذاریم باشن و بگیم ۲ مافیای بازی هستن. اینکه چرا امین رو نزدیم هم به خاطر این بود که میخواستیم شانس این رو از دست ندیم که با یه حدس و یه تیر بازی رو ببریم. حالا جوکر بعدش بهمون گفت که می‌شد اول حدس بزنید بعد تیر بزنید، ولی ما اینو نمیدونستیم.

اها درباره ادعای امین و حدس زدنش. وقتی امین ادعا کرد، اولین احتمالی که به ذهنم رسید این بود که بعد از گادکش‌ها یه نقش دیگه هم بهش داده شده. از گاد پرسیدم و گفت در این صورت باید هر دو نقش رو صحیح حدس بزنید. و این حدس زدنش رو غیرممکن می‌کرد عملا. گرچه اگر میدونستم می‌شه اول حدس زد و بعد تیر، کاراگاه و دکتر رو براش حدس می‌زدیم. چون فقط در اون صورت بود که ممکن بود شب نمیره (گاد گفته بود قطعا رویین‌تن رو به عنوان نقش دوم نمی‌ده). یعنی در کل فاز آخر رو الکی بازی کردیم ولی خب حال داد :))

واسه فاز آخر حقیقتش خیلی از بازی خودم راضی هستم. به نظرم بهترین بازیم در یک فاز در گناهکاری بود و در کمال اینکه تقریبا تمام حرف‌ها و حرکاتم بیگناهی بود، نقشه‌های گناهکاری خودمم خوب پیش بردم. از جمله اینکه میدونستم کسی رایش رو قفل نمی‌کنه و بازی تا ساعت ۱۱ ادامه خواهد داشت. بنابراین اگر مثلا ما میومدیم ساعت ۸-۹ فکر کنم، پشت دست اشکان رای می‌دادیم به امین، ممکن بود شک کنن و ورق برگرده. باید یه جوری تنظیم می‌کردم که راس ساعت ۱۱ رای‌ها طوری باشه که ما برنده باشیم، و تقریبا همین هم شد ولی مویی بود و چاوش اون آخرا به درستی شک کرد. اون ۷-۸ دقیقه برای من مثل یک عمر گذشت واقعا :))

این از توضیح بازی خودم، پست بعدی به بقیه بازیکنان اختصاص داره و تا شب می‌فرستم. ممنون از همگی :دی
 
آخرین ویرایش:
Underwood
نوشته‌ها
545
پسندها
476
امتیازها
565
مدال‌ها
38
سلام خسته نباشید. تجربه خوبی بود، بازم ماچ به کله همتون :دی

میدونید، زندگی از یه نقطه ای که میگذره، اگر آدم اونقدر درگیر روزمره نشده باشه که سنسش رو نسبت به اطرافش از دست بده، می فهمه که کم کم ارتباط ها، و آدمایی که دورت هستن، کم کم رنگ میدن و تحلیل میرن، اونوقت اون ارتباط ها و جمع هایی که خالص ترن، ویژگی های مثبت و منفیشون بیشتر به چشم میان، و اونوقته که می تونی ارزش اون ارتباطات کمی که موندن رو بیشتر بدونی.

این جمع 27-8 نفره مافیا که از حدود 10 سال پیش شکل گرفته و رفته رفته گسترش پیدا کرد و آدمای مختلفی رو از غرب و شرق عالم با ویژگی های شخصیتی متفاوتی کنار هم جمع کرده، یکی از اون جمع هایی هست که برای منی که 32-3 سال از خدا عمر گرفتم و فرصت نورافکن انداختن به خلل و فرج های اطراف زندگیم رو دارم، یه غنیمته. آدمایی که کنارشون تونستم، بزرگ شم، تجارب زیست متفاوتی رو کسب کنم، تو سر کله دیگری بزنم، غرورم رو ببینیم و استعداد های مختلفم رو بیرون بکشم و بازم تداومش بدم، چیزیه که به این سادگی تو این دنیای شلوغ و عجیب بدست نمیاد و من واقعا می تونم بگم وقتی خیلی زیاد از این جمع فاصله میگیرم، یه حس دل تنگی وجودمو میگیره و دوست دارم به هر روشی که میشه از روزمره زندگیم فاصله بگیرم و بهش پناه ببرم.

برای همینه که امروز دیگه مثل 4 سال پیش نیست برام، که اگر یه بخشی از این تجربه زیستی که اینجا دارم، اونجور که می خواستم پیش نرفت، یا فرکانسم در لحظه با ایکس و ایگرک و زد از این جمع نخوند، بگم فلان لقش، نمی خوام اصن، من دیگه نیستم :دی نه، زندگی بهم یاد داد که اگر یه همچین محیط قشنگی هست که آدماش اینقدر شفاف و زلالن و موندگار، اگر یه روزی وقایع توش اونجور که من دوست دارم نشد، اتفاقا بیشتر از قبل دوسش داشته باشم، چون با هزینه خیلی کم، به من یاد میده که زندگی همیشه اونطوری که تو می خوای نمیشه، و تو باید پکیج زندگی رو همینطوری که هست بپذیری و دوسش داشته باشی، و اگر با این هزینه کم (مثل باختن تو یه بازی) نخوای اینو بپذیری، زندگی با یه هزینه خیلی زیاد ( باختن کل زندگی ) اینو بهت آموزش میده.


همین چند ساعت پیش بود که آرش تو پی وی ازم پرسید، نمی خوای بازیو تحلیل کنی و بازیت رو توضیح بدی ؟ :دی گفتم نه :دی می خوام تحلیل سبک زندگی برم، چیز بدرد بخوری برای تو ندارم :دی، واقعیت هم همینه، اون چیزی که من می تونم امروز از بازی خودم ارائه بدم، شاید حل معماییه که مطابق انتظارم در تمام تحلیل هایی که در مورد بازیم تا اینجا نوشته شده بود، باشه که خلاصه همشون این مفهوم بود که "امیر دل به بازی نداد" یا حتی در عمیق ترین فهمی که تو تحلیل ها از بازیم شده بود این از چاوش بود که " امیر استراتژی خوبی رو برای نقشش انتخاب کرده بود" که البته نمی خوام بگم این تحلیل ها درست نبوده، اما شاید همه اینا بخشیش بوده. و همش نبوده.

به قول مافیایی ها از POV خودم بخوام این داستان رو توضیح بدم، اینه که، امیر با توجه به تجربه زیستی که طی دوره های مختلف داشته، یک برند شخصیتی / سبک بازی در تمام این سالها درست کرده، که نمی خوام توصیفش کنم چون همه دیدیمش. و این باعث شده یه انتظاراتی در مورد خودش در وهله اول برای خودش و بعد برای بقیه که امیر رو میشناسن و باهاش روبرو بودن ایجاد کنه. که این انتظارات یک وجهش اون چیزی بوده که امیر ساخته و یک وجهش اون برداشتی بوده که ازش توسط بقیه شده.

این امیر ساخته شده طی سالها، قطعا یک سری موفقیت ها و شاید بشه اسمشو گذاشت افتخارات کسب کرده، که باعث شده تا حدی جذابیت هایی برای خودش و شاید سایرین ایجاد کنه و این وجه مثبت اون چیزیه که ساخته شده. اما این امیر قطعا یه جنبه های منفی هم برای خود امیر و اطرافیان ایجاد کرده که درسته در سایه اون جذابیت ها قرار گرفته، اما واقعی بوده و تو این سالها هم توسط آدمایی که تو این جمع یکم عمیق تر بهش نگاه کردن، بهش نور افکن تابیده شده و دیده شده.

بعضی چیزا تاثیر عمیقی تو ذهن آدم میزاره، مثل تعبیری که سالها پیش در مورد امیر به کار برده بود که تلاش می کنه، نقش مثبت بودن رو در بازی، بازی کنه، مثل تعبیری که یکی گفته بود که امیر تلاش می کنه ذهن هارو دستکاری کنه، مثل تعبیری که دوست گلابیم فری :دی گفته بود که امیر ایگوش تو ماچه :دی و خیلی از تعبیر های مختلفی که تو طی مدتی که اینجام، نه فقط تو رشد مافیا بازی کردنم تاثیر گذاشت، بلکه تو زندگیم هم تاثیر گذاشت و باعث شد که بدونم تو زندگی چه وجهه ای از خودم دارم به محیط بیرونم انتقال میدم. و سعی کردم اونو دستکاری و اصلاح کنم.

اما این رابطه، یعنی اینکه من از اینجا چیز یاد بگیرم، و به بیرون ببرم، همیشه فقط رابطه یک طرفه نبوده. بلکه در مقاطع مختلفی من از بیرون، یعنی از زندگی واقعیم درس گرفتم و اون رو به اینجا آوردم و گسترش دادم و این رابطه همواره ادامه پیدا کرده و باعث شده من اون چیزی بشم که امروز هستم.


خلاصه بخوام بگم اون چیزی که در این دور رخ داد، استفاده از تغییراتیه که من بیرون از اینجا در حال تجربه کردنش هستم، و اون رو در رشد یافته ترین وضعیت امروزش، به صحنه بازی اومد. بخوام از چیز هایی که باعث بهم خوردن شناخت بازی از خودم شد، و این دید رو به وجود اومد که اون امیر جنگجو، به تعبیر آرش ترنسفورمر، دل به بازی نداده و بازی نکرده رخ داد نمود یه سری مواردی بود که در زندگی واقعیم در حال دستکاریش هستم، نه بخاطر اینکه لزوما چیزای بدیه، بلکه بخاطر اینکه، داشتنش و حفظ کردنش انرژی زیادی می خواد، و من با گذشت سن، پذیرفتم، که انرژیم رفته رفته در حال تحلیل رفتنه، و من باید منبع انرژیم رو صرف اون چیز هایی از شخصیتم کنم که ضمن اینکه کارائی و جذابیتش رو حفظ می کنه، اما بهینه است.

در واقع من تو زندگیم یاد گرفتم که حفاظت از ایگو خیلی بزرگ، به این مفهوم که هرکس میگه بالای چشمت ابروئه، حتما باید نیست بشه، هزینه زیادی و نا لازمی داره، در نتیجه باید اندازه ایگوم کنترل بشه و این تجربه زیست باعث شد که اینجا و در بازی، از ایجاد بحث های دو نفره به قیمتی اجتناب کنم. بزارم آدم ها بگن بالای چشمت ابروئه، و امیر قرار نباشه که بخورتشون و بتونه خودشو کنترل کنه و مثلا به دادن یه رای متقابل اکتفا کنه :دی

تو زندگیم یاد گرفتم که قرار نیست تمام مسائل رو من حل کنم، و مدالش رو به تنهایی به سینه بزنم که آهای بدونید که من موثر ترینم (نقض مدال سید :)) ) نه، بازی جز من مغز های فعال و موثری داره که می تونند بازی رو شخم بزنند، و البته نتیجه شخم زدنشون هم لزوما قرار نیست به سود تو، یا حتی خودشون باشه، بلکه باید اجازه بدی که اونطور که خودشون میدونند اینکارو کنند. و اگر موفقیتی کسب می کنند مدالش رو بگیرند و اگر شکستی می خورن خودشون هزینه اش رو بدن :دی

تو زندگیم یاد گرفتم که هزینه تایید گرفتن از تمام تماشاچی هایی که دارن زندگیت رو تماشا می کنند، اگر شدنی باشه که نیست، هزینه و بار خیلی زیادی رو بهت تحمیل می کنه که انرژی که باید براش بزاری، نا عادلانست و احتمال شکست هم توش بالاست. در نتیجه جوری بازی کن، که خودت از نمایشی که داری اجرا می کنی راضی باشی، مطمئن باش اون تماشاچیایی که باید هم تاییدت خواهند کرد، و تو بدون دادن هزینه زیاد، اون لذت رو هم خواهی داشت.

تو زندگی واقعیم یاد گرفتم، که اعتماد به نفس داشته باشم، به این مفهوم که برای انتقال حرفم، لزوما نباید در صد لفافه و سیاست -نا لازم- اون رو بپیچم، یا انقدر "دگر خنگ پندار" باشم که لازم باشه برای گفتن بدیهی ترین مفهوم هایی که می خوام انتقال بدم، هزاران جمله بنویسم. بلکه باید صریح، ساده و البته با سیاست های لازم، حرفم رو بزنم و اجازه بدم که دیگران با فهم و نیاز خودشون برداشت لازم رو از صحبت هام بکنند.


و هزار مورد دیگه، یاد گرفتم که نتیجش شد این بازی، بازی که چون مورد انتظار از برند "امیر" نبود، این تصور رو ایجاد کرد که امیر منفعله، یا دل به بازی نمیده و از دوره اوجش فاصله گرفته. یا در کمترین حالت، استراتژی برای نقش فعلیش انتخاب کرده، اما در واقع بازی روبرو شده با امیری که با کاسته شدن از غرور و انرژی جوونی، داره آزمون و خطا می کنه که چطور بهینه ترین انرژی رو توی بازی بزاره، که هم خودش از خودش راضی باشه، هم "اکثر تماشاگر ها" از فعالیتش راضی باشند و هم نتیجه دل خواهش حاصل بشه.

و طبیعتا اون چیزی که دیده شد، تازه قدم اول در این مسیر بود و پر از زیاده روی ها/کم روی ها بود، اما تجربه موفقی بود و خوشحالم که این تجربه رقم خورد :دی


این از تحلیل سبک زندگی/بازی خودم، چون طولانی شد، تحلیل بازی رو در پست جداگانه ای منتشر می کنم :دی
 
Underwood
نوشته‌ها
545
پسندها
476
امتیازها
565
مدال‌ها
38
سلام مجدد.

و اما در مورد بازی، می خوام از آخر به اول تحلیل کنم و اول نتیجه گیری کنم، بعد شاید اصلا لازم نشد که در موردش توضیح بدم و کوتاه نوشتم.

اول هم در مورد تیم برنده می نویسم، مافیا. یه تعبیری بکار برده شد به کرات، خیلی سختگیرانه و بی رحمانه، اما قابل درک بود. اینکه مافیا کاری نکرد، بیگناها خودشون خراب کردن. من این تعبیر رو درک می کنم که از کجا میاد. یه استانداردی تو ذهن هممون شکل گرفته، که مافیا برای اینکه ببره، باید پاره شه و کارای محیر العقول انجام بده. آره من حق میدم، این فرآیند برای برد تو مافیای ما شاید تماشاگر پسند نباشه در وهله اول. اما از نظر من یکی از اورگانیک ترین گروه های مافیا این دور رخ داد. یعنی طبیعی ترین مافیا که با روح بازی همخون باشه، " گناه کار فرصت طلب "

شما وقتی اقلیتی هستید که در مقابل اکثریت قرار میگیرید، سه تا انتخاب دارید، منفعل باشید در سایه بازی کنید، بازی رو شخم بزنید و تعیین کننده باشید، در بازی حضور داشته باشید و فرصت طلبانه از فرصت هایی که بازی براتون به وجود میاره استفاده کنید.

ما تا این دور معمولا در مافیای خودمون، معمولا مورد اول و دوم رو دیده بودیم. مافیا باز های در سایه ای که به بهانه های مختلف از جریان بازی خودشون رو خارج می کردن، یا مافیا هایی که مثل من و چاوش مغز خر خورده بودند و بازی شخم میزدن و معمولا هم از هر 10 دور یه دور خروجی کسب می کردن :دی اما مافیای فرصت طلب کمتر دیده بودیم. و این دور دیدیم.

دارم تلاش می کنم تو زندگیم افتخار چیزی رو که نداشتم و بهم نسبت میدن رو دیگه نپذیرم و دنبال اینم که دیگه ادعاش رو نکنم. واقعیت اینه تا فردای روز اعدامم، در پیشرفته ترین حالتی که تونسته بودم بازی رو حدس بزنم، چاوش و آرش رو مافیا دیده بودم :دی یعنی روز آخر رای هایی که بهم وارد شد رو که نشستم آنالیز کردم و سیر پست هایی که منجر به رای بهم شد. اینطوری بودم که چاوش داره با کرم آشکاری و آرش داره با کرم مزورانه ای خودشون رو به نفهمی میزنند و مافیا هستند. واقعیت این نتیجه ای بود که از ظهر روز اعدامم یعنی همون موقعی که دستم رو گلوی هادی بود که اعدامش کنم به ناگهان به ذهنم رسید، ولی راستش تغییر ریل از هادی به آرش یا چاوش کار بسیار سختی بود و البته هادی هم مستحق این بود که بیرون انداخته بشه از بازی :))

حالا اینی که گفتم به من چیو اثبات می کنه ؟ اینکه ترسا اگرچه روز آخر رایی که به من داد با دلیل سستی بود و اینکه " امیر به بازی توجه نمی کنه، پس حس خوبی ازش ندارم" اصلا دلیل به اعدام امیر در اون فاز نبود. اما اینقدر این نقش رو زیبا و فرصت طلبانه اجرا کرد، که دلیلش تو ذهن اینطور متبادر میشد، که ترسا داره یک لجبازی شخصی ناشی از نادیده شدن می کنه با امیر و نه اینکه گناهکاره و اینا هنر های ریزیه که لازمه به عنوان عامل های تحسین بر انگیز دیده بشه.

یا مثلا در مورد آرش، درسته که به دلیل تلاشش برای فتنه انگیزی، بیشتر شک رو روی خودش کشید، اما اینکارو اینقدر به اندازه انجام داد، که اون فتنه گری های موزیانه و هنرمندانش، زیر سایه، تلاش های پرنگ تر رضا، هادی و چاوش گم بشه، و هیچ وقت گزینه جدی تری از اونا نشه.

یا در مورد فری، اعدام شد، نفر اول هم اعدام شد و من قصد ندارم با سیستم همه خوبن، این موضوع رو نادیده بگیرم. اما اینکه اعدامت، به جای ایجاد هزینه برای یار هات در بازی، دست بازی رو برای گیج شدن باز بزاره و کاری کنه که دو نفر از بیگناها به بزرگترین مدافع تو تبدیل بشن، جدا از اینکه از نمره اون دو بیگناه کم می کنه، اعتبار میده به تو. چه بسا ما بارها دیدیم که افراد اینقدر منفعل یا بد در مورد اعدام خودشون عمل کردند که نه تنها به یارهاشون کمک نکردند، که ایجاد هزینه سنگین کردن برای یارهاشون و همین که فرید با جو سنگین - منصفانه و غیر منصفانه - مواجه شد، اما برای یارهاش فضا ایجاد کرد.


من اینها همه نشونه های فرصت طلبی در مافیای این دور بود، که من به عنوان یک فرعی ماکیائولیست یه لا قبا، ستایشش می کنم :دی


وام میگیرم از تعبیر فری در مورد خودم چند دست پیش، در مورد ایگو، به نظرم بیگناهان این دور ایگو خیلی بزرگی داشتن. یعنی انگار که هر کدومشون به تنهایی مرکز عالم بودند و دوست داشتن، مسائل رو فقط با کمک خودشون حل کنند. در واقع بیشتر از اینکه دنبال پیدا کردن لینک از کسانی باشند که بتونند به صورت نسبی باهاش بازی کنند و با همفکری معمای بازی رو حل کنند، دنبال این بودند که به تنهایی گول نخورن، به تنهایی، گره های بازی رو باز کنند و به تنهایی گناهکار هارو بیرون بکشن و جالبه این آیتم ها تو همشون بود، و فقط میزان اینکه چقدر از کدوم دارن و چقدر میتونند کنترلش کنند از هم تفکیک می شدند. و در یک جایی که دچار استیصال شدند از حل تکی و با استرس بازی داشت براشون پیش میرفت، فهمیدند که باید تیم آپ شهروندیشون رو تشکیل بدن، که البته در این مواقع هم معمولا این تیم آپ که در حالت استیصال شکل می گیره غلطه. کما اینکه چاوش، آرش رو به عنوان دوست خوبش انتخاب می کنه و بازیشو باهاش شکل میده که وقتی آرش از پشت بهش خنجر میزنه، دیگه توان کنترل اوضاع رو نداره :دی

در مورد چاوش بخوام بنویسم، چاوش در حالت بیگناهی، بیشتر از اینکه دنبال حل معما باشه، دنبال گول نخوردنه. در واقع در وجودش یه ترس از گول خوردن از نقشه های پنهانی و غیبی وجود داره، که باعث میشه که با هوش بالایی که داره بگرده و سخت ترین سناریو های ممکن رو کنار هم بچینه و از سناریو هایی که روی زمین در حال رخ دادنه به کلی غافل بشه. این البته فقط مختص چاوش نیست، واقعیت اینه یه جایی از بازی خود چاوش به من تذکری در مورد توهم داد، که کاملا درست بود و خود من وقتی کرم هاش رو برای شروع به چیدن فلسفه برای اعدامم دیدم دچار توهم شدم که بازی رو از دستم خارج کرد برای مدتی. اما واقعیت اینه که چاوش در حالی که تذکر دهنده و کشف کننده همین توهمات در من بود، خودش از اساس درگیر این توهمات بود و باعث شد از روند بازی به کلی جا بمونه و به تعبیر درست و قشنگ امین کی پی در مقطعی از بازی بیهوده جات تحویل بازی بده :دی

و اما هادی و ما ادرک الهادی :دی هادی وسط بازی یه تئوری "ناقصی" ارائه داد که به نظرم کلید بازیش بود. اونجا که در مورد بازی وقیحانه صحبت کرد. تئوری قشنگ و درستی بود، اما ناقص بود، چرا ؟ چون وقاحت گناهکاری، در کنار سوپر قهرمان بودن بیگناهی قرار میگیره و در جاهایی مرزشون اینقدر باریک میشه که از هم قابل تشخیص نیست. هادی در مقطعی از بازی می خواست هیرو باشه. و این خواستش برای هیرو بودن، پنجره بازی رو در ساید های دیگه به روش بست و من بارها این موقعیت رو تجربه کردم. وقتی می خوای هیرو باشی و راه اشتباهی رو میری، هیچ دوربرگردان و راهی برای برگشت وجود نداره. و هادی هزینه ای که داد مال این موضوع بود.

دوست خوبم اشکان، باهوشه، بازی فهمه، اما مرض تمام افراد باهوش رو به بالاترین شکل ممکن در بازیش داره، قطعی انگار و کله شقه :دی یعنی وای به روزی که یک تئوری در ذهن ریاضیش شکل بگیره و اپروو بشه تو ذهنش، کلا باید بیخیال شی، یا خفه اش کنی، یا دایورتش کنی و یا بیرونش کنی :دی چون مثل بابابزرگ ها تا اون تئوری رو توی تمام سوراخ های موجودت فرو نکنه، ول کن نیست :دی و به نظرم موفق بودن اشکان در مافیا وابسته به دو بخش هست، اول درستی اون نتیجه ای که تو ذهنش از اتصال اتفاقات به هم میگیره و دوم کنترلش روی قطعی انگاری اون :دی این بازی به نظر من کنترلش روی اون قطعی انگاری خوب نبود :دی

در مورد رضا، راستش نمی دونم چی باید بگم، رضا همیشه درک متفاوتی از وقایع داره و اتکاش به درک خودش از بازی بالاست. البته این منحصر به رضا نیست، ما هممون اتکامون به درک خودمون بالاست و صرفا ماها مهارت استفاده از ماسک های گوناگون رو برای اینکه خودمون رو متمدن نشون بدیم رو پیدا کردیم و میشینیم در مورد اینکه طرف مقابل چطور باید اون چیزی که ما میگیم رو بپذیره باهاش مذاکره می کنیم، اما رضا معتقده که نیازی به مذاکره در این مورد نیست و تو باید فقط اون چیزی که میگی رو بپذیره :دی به نظرم رضا فارغ از برداشت گاها متفاوتش از وقایع، نیاز داره کمی انعطاف پذیریش در مورد نظرات دیگران رو بالاتر ببره، و امکان ایجاد دیالوگ رو به دیگران بده :دی اینطوری قطعا اتفاقاتی که براش تو فاز اعدام فری و خودش افتاد، براش نخواهد افتاد.

عرفان و صدرا هم که خب گلی از گل های بهشت بودند و هیچی :))

اما امین کی پی، از کی پی بابت تحلیل تلخش ناراحت نباشید :دی به نظرم کی پی حق داره ناراحت باشه، شروع خوبی نداشت، اما بیشتر از شروع متوسط و رو به ضعیفش مورد هجوم هم تیمی هاش قرار گرفت، و اتفاقا کی پی اون کسی بود که در طول بازی روند ثابتی رو طی نکرد، یعنی هرجا فهمید داره اشتباه می کنه، خودشو اصلاح کرد، هیچ چیز رو قطعی نگرفت و تلاش کرد استراتژی های مناسبی رو انتخاب کنه. آدم وقتی خودش از یک عملکرد ضعیف خودش رو اصلاح و بالا می کشه، این توقع رو از بقیه داره که گرچه خوب نبودند، اما خودشون رو اصلاح کنند، بخونند و باهات بازی کنند و وقتی این رو از هم تیمی هاش دریافت نمی کنه به غایت عصبانی میشه. گرچه واقعیت اینه که دنیای واقعی که ما زندگی می کنیم همین شکلیه، خیلی وقتا دیگری رو نمی فهمیم، خیلی وقتا قد و لجبازیم، خیلی وقتا با پارانوئیدمون دیگران رو آزار میدیم و خیلی وقتا دیگری رو نمیشنویم و بهش بی توجهی می کنیم و تمام اینها علیه خود ما هم ممکنه رخ بده.

به هر حال من عملکرد شخص امین رو در این بازی بسیار قابل قبول می دونم و از نظرم بسیار از متوسط بالاتر بازی کرد. بابت این بازیش و این خود اصلاح گری حین بازیش و تلاش برای فهم همه ارکان بازی، بهش تبریک میگم.


اما برم در مورد دوست خوبم محمدحسین. آه محمد حسین کاش تو بازی مونده بودی، یعنی لحظه ای که اعلام شد محمدحسین از بازی بیرون رفت، اون موقع به هادی و آرش فحش دادم (مافیای اون لحظه ام :)))، وقتی که محمدحسین پست داد، یه حس شیرین و لذت بخشی بهم دست داد که باز هم دارم در بازی فهمیده میشم و البته این بار این امیر تعدیل شده بود که داشت فهمیده میشد در حالی که توقعش رو نداشت و این حس لذت و رضایت رو صد چندان کرده بود :دی داشتم خودم رو آماده می کردم که تو فاز بعد از ورودش در بازی باهاش در بازی عشق بازی کنم ( بیشعورا نه از اون مدلش :)) ) که خب متاسفانه زدنش :دی خدا ازشون نگذره.


در جمع بندی بخوام صحبت کنم. این بازی مافیای کلاسیک و غیر سرعتی ما نبود. یک مافیای سرعتی بود که داشت در بستر زمان طولانی رخ میداد. در واقع در مافیای کلاسیک ما انتظار داریم که استدلال ها پر تر، قوی تر و خروج آدم ها گرچه قاطع اما با وسواس بیشتری انجام شه. در واقع من هیچ وقت یاد ندارم که در مافیای کلاسیکمون یک بازیکن متوسط یا ضعیف با استدلال اینکه، " فلانی ممکنه لباس باشه، پس بیساری که معتقده لباس نیست رو بفرستیم بیرون، اگرم گناهکار نبود اتفاق خاصی نمیوفته " بخواد از بازی خارج بشه که این دور امیر با این استدلال توسط چاوش قبرش کنده شد :)) و این نوع خروج کاملا منحصر به مافیای سرعتی 2-3 ساعته است. اما همین مافیای سرعتی که با دور کند انجام پذیرفت، از نظر من برای اهل معنا، تجارب خوب و زیبایی رو در زمینه منطق، احساس، جو، روانشناسی و حوزه هایی مثل این می تونه بهمون بده، که من می تونم بگم، "خدا رو شکر" که توی این دور بازی کردم :دی

از جوکر عزیز و مریضمون هم بسیار تشکر می کنم، که مثل همیشه با مدیریت مثال زدنیش، مارو کنار هم جمع کرد تا این دور رو کنار هم تجربه کنیم و از اون مهم تر، بعد از مدت ها "کنار هم باشیم"

اوقاتتون خوش. حالتون خوش. خدا نگهدار.
 
Thomas Shelby
نوشته‌ها
780
پسندها
648
امتیازها
835
مدال‌ها
47
درود.:دی منم یه کشف اسراری بکنم. استیکر روباه هرکدومُ دوست دارید تصور کنید.

قبل از شروع، جوکر گفت که تحلیل بازی و نفرات و ... نداره. هرکی سوالی تحلیلی چیزی می‌خواد پیام شخصی بده بهش.:)) مدال‌ها رو هم همون شب پایان بازی داد و رفت.:دی بعدا دوباره گاد می‌شه البته.

این چند روز داشتم فکر می‌کردم چرا این همه دور گاد شدم. هرکی دوست داشت حدس بزنه چند دور بوده.:دی اوایل برای مسائلی غیر مافیا بود. بعدش حس کارگردانی و خلق و ایجاد معما بهم داد (ادواری که پیچیده بود) و تعدادیش هم برای حفظ کردن ارتباط بین جمعی بود که خیلی دوستش داشتم. و دارم.

و خب عجیب بود برام که چرا نزدیک ۳ سال هست که گاد نشدم. یه دور این وسطا قرار بود گاد بشم البته که هنوز جور نشده و تاپیکش هم هست، ولی اونم دو سال و نیم پیش بود و اونم مشمول چیزی هست که می‌خوام بگم:
اون مسائل غیر مافیا، الآن دیگه نیازی بهش نیست و حس خلق و ایجاد معما هم در مافیای طولانی با دور یازدهم برام تموم شد (در سرعتی جای کار زیاد هست هنوز) و حقیقتا برای حفظ ارتباط هم راه‌های بهتری هست به‌نظرم.
بنابراین دلیل گادی این دور و ادوار آتی، چیز دیگه‌ای هست. احتمالا اینه که جمعی که داریم برام خیلی ارزشمند هست و چیزهایی زیاد و مهمی داده بهم؛ و حتما هر فرصتی باشه، دوست دارم بخشی ازونا رو تلافی کنم.
یه زمانی در ذهنم بود که به فلان فرد در مافیا بدهکارم (یعنی کاری باید براش یا باهاش انجام بدم) یا فلانی بهم بدهکاره (به همون مفهوم). الآن خیلی وقته که نه طلبی دارم نه بدهی. به روح جمعی مافیامون ولی همچنان بدهکار هستم و احتمالا خواهم بود. شاید فکر کنید چیزایی که پویا به مافیا داده بیشتر یا خیلی بیشتر از بقیه هست و نباید بدهکار باشه. ولی اون‌ورش هم هست. چیزایی که گرفته هم خیلی بیشتره.:دی

این به عنوان مقدمه و حاشیه (شاید هم اصل) و بخشی از کشف اسرار. کات به این دور.

یه دوستی دارم که تقریبا در مورد همه‌چی شوخی می‌کنیم و با این‌که شوخی‌های شدیدی هم می‌کنه، پاره نمی‌شه.:دی خیلی از شوخی‌هامون هم این‌جوریه که احتمالا برای بقیه خنده‌دار نیس ولی خودمون کیف می‌کنیم.:))
یه بار در مورد سینمای ایران صحبت می‌کردیم که فلان فیلم‌ها چی به ما اضافه کردن. دوستم از فیلمای فرهادی پرسید که چی بهم اضافه کرده.
منم گفتم درباره الی یعنی اگه با خانواده رفتی شمال، ویلا لب ساحل نگیر. جدایی نادر از سیمین یعنی ازدواج نکن. فروشنده هم یعنی اگه کسی زنگ زد، درُ باز نکن. اول بپرس کیه.

از دور فعلی مافیا، من یاد گرفتم یا مافیای طولانی کلا بازی نکنم یا خودمُ به دو سه پست ۱۰-۱۵ خطی در فاز و چند پست تک‌خطی محدود کنم.
وقتی برای چیزی یا کسی وقت زیادی می‌ذاری، انتظار هم بیشتر می‌شه ازش. مافیای طولانی خیلی جنبه می‌خواد. بعضیا جنبه اینُ دارن که تهش بپذیرن بخشی از زندگی بوده، بعضیا نه.
من از اونام که جنبه ندارم.:))

دیگه این‌که یاد گرفتم یه سری تجربه‌ها و فرصت‌ها در مافیا تموم شده. تجربه‌هایی که باید، زیست کردم و از فرصت‌ها هم استفاده کردم در حد توانم. اگه بخوام دوباره شروع کنم، با یه نقطه و زاویه دید کاملا متفاوت نسبت به قبل خواهد بود.

مورد بعدی این‌که، آدم‌ها در گذر زمان تغییر می‌کنن و شاید خودم در این جمع از آدم‌هایی هستم که بیشترین تغییراتُ داشتم. بنابراین اگه بخوام در بازی شرکت کنم، احتمالا فرض می‌کنم اولین باری هست که دارم با این آدما بازی می‌کنم.

و آخر هم این‌که یاد گرفتم باید غیراستاندارد بازی کنم ولی وانمود کنم (:جلوه بدم) که استاندارد بوده.

چیزای دیگه‌ای هم یاد گرفتم که حالا اگه بازی کردم، اجراش می‌کنم.:دی

کات. اگه ازم بپرسید که ادامه این جمعُ در مافیا چگونه می‌بینی، جوابم اینه که می‌شه همین مافیای طولانیُ سالی یک دو بار اجرا کرد. مافیا سرعتی یا بازی‌های معمایی چند ساعته هم قابلیت ماهی یه بار دارن. جای خلاقیت هم زیاد هست توش؛ حداقل برا خودم. یه ایده‌هایی هم دارم.

اما به نظرم یکی از اتفاقاتی که می‌تونه هم جذاب باشه و هم به بازتعریف‌شدن ارتباط‌مون کمک بکنه، صندلی داغ هست؛ نه به صورت کلیشه‌ای که قبلا داشتیم و اذیت‌تون می‌کردم.:)) ایده‌اش هم یکی از دوستان نزدیک بعد بازی داد.
اینُ به نظرم راه بندازیم که هر دو هفته یه بار هرکی دوست داشت مجازا بشینه رو صندلی و بقیه دوستان ازش سوال بپرسن یا نظرشُ در مورد چیزایی که دوست دارن، بدونن. ما تو یه جمع کوچک تنیسی که داریم، تستش کردیم تو تلگرام و خوب بود. هرکی میومد دو سه تا سوال می‌پرسید و اون فرد نظرشُ می‌گفت.
اگه از سوالات کلیشه‌ای بپرهیزید، بنده حاضرم نفر اول و به عنوان پیشنهاددهنده، بشینم رو صندلی. بعدش اگه استقبال شد، هرکی دوست داشت بشینه و ادامه‌اش بدیم. به قول یکی دیگه از دوستان نزدیک، هرچند سال یه بار لازمه اصلا و علاوه بر شناخت متقابل و ارتباط، به شناخت آدم از خودش هم کمک می‌کنه.

کات. تا این‌جا که حرفام جز چند خط اول به همه‌چی ربط داشت جز همین دور مافیا. پس دوباره برگردیم به همین دور.:))
مهم‌ترین چیزی که این دور به من نشون داد این بود که مافیایی که ما بازی می‌کنیم، خیلی پیچیده هست (که البته از نظر بالانس، این از ساده‌ترین‌هاش بود) و علاوه بر پیچیدگی، عمقش هم زیاده. یعنی معمولا این‌جوریه که اگر با خودتون در صلح باشید، بعد از اتمام بازی یه پالایشی رو شخصیت‌تون صورت گرفته؛ هرچقدر هم که کم باشه، ولی قابل حس بوده. برا من که همیشه همین بوده. انگار دارم در خودم یه چیزهاییُ بازآفرینی می‌کنم که با حذف و اضافات همراه هست.
مافیا از اون بازیا هست که اعصاب‌خرابی توش زیاده و باید پذیرفت. ولی وقتی که تموم می‌شه و آدما دوست دارن دوباره این بازیُ تجربه کنن، حالا هفته بعد یا ماه بعد یا سال بعد، یعنی هنوز جای کار داره مجموعا. و این برداشت من از این دور بود. در حقیقت این دور شاید بعدا که بهش نگاه کنیم، نره تو بهترین ادوار مافیامون؛ ولی می‌تونه یکی از مهم‌ترین ادوار باشه از این نظر که هم به روح جمعی مافیامون کمک کرد و احتمالا بعدا بیشتر متوجه خواهیم شد و هم این‌که آورده‌هاییُ برای هر فرد داشت که احتمالا یه جایی بعدها در زندگی به دردش بخوره.


مراقب خودتون باشید. تا بعد.
خدافظی.:)) گیف روباه هرچی دوست دارید تصور کنید.:دی
 
آرش
نوشته‌ها
960
پسندها
337
امتیازها
460
مدال‌ها
38
فری: در مجموع که فرصت خودنمایی نداشت و تو همون فرصت کم هم گذاشت بهش مشکوک بشن ولی با شناختی که از فری دارم ربطی به نقشش نداشت. بیگناه بود هم در این بازه زمانی اینجوری بازی کرد :دی کلا فری بیشتر از اینکه بیگناهی گناهکاریش فرق داشته باشه، بازی‌های مختلفش با هم فرق داره. اینکه بهم گفت بهش رای بدم هم هم امتیاز فداکاری داره هم امتیاز استراتژیک :دی

ترسا: به جز شروعش که معمولی بود (میگم معمولی چون بیگناه بود هم همین بود ۹۹ درصد) از یه جا به بعد بی‌نقص بود واقعا. حالا تو گروه با خودش تیکه‌های گناهکارانه‌ی حرف‌هاش رو درمی‌آوردیم و شاید به خاطر همینه که میگه از بازیم راضی نیستم، اما وقتی توجه کسی جلب نشده به اونا یعنی مهم نیست. اوج بازیش هم فاز اعدام امیر بود که رگ خواب چاوش رو دستش گرفته بود :))

امیر: احتمالا از چیزی که خودش فکر می‌کنه خیلی بهتر بود. اینکه وقت/انرژی سابق رو نداره خب از بازی هم مشخص بود، ولی تاثیرش تو بازی اینجوری نبود که صرفا به خاطر اسمش باشه و حرف‌ها و مواضعش نقش مهمی داشت توی بازی. حالا اگه خودش توضیح می‌داد که چیکار کرده و مثلا هدفش از کاور دلی و اینا چی بوده شاید بهتر می‌تونستم نظر بدم. ولی در کل خوب بود و جای ایراد خاصی نداشت.

محمدحسین: عالی بود به قول فری میومد رای پروازی می‌داد می‌رفت :)) همین هم به نظرم از نقشش قطعا فراتر بود. اگه تو بازی میموند خیلی سفید و غیرقابل اعدام می‌شد و مجبور شدیم بزنیمش. کلا بازیش خیلی درست و کامله و لذت می‌برم از دیدن بازیش. دوست دارم در آینده چنین بازی‌ای رو در نقش گناهکار ببینم ازش :دی

رضا:‌ خیلی حرص خورد در بازی و حق هم داره. به نظرم سبک و دیدش به بازی مشکلی نداشت، تنها ایرادی که داشت و بازیش رو خراب کرد سر اعدام فری بود. توی بیگناهی و فاز ۲ بازی دفاع از یه نفر اونجوری سر اعدامش خودکشیه عملا. اول بذار ببین اعدام می‌شه اصلا و نقشش چیه، بعد خِر کسایی که اعدامش کردن رو بگیر. اینجوری هم احتمال اشتباه کردنت صفر می‌شه هم دست بالا رو خواهی داشت. جز این بازیش درست بود به نظرم.

چاوش: در مجموع به نظرم بهترین بیگناه بود و خیلی دلسوز و تلاشگر وقت گذاشت برای شهر. ایراد اینکه میخواست حرفش رو به کرسی بشونه و اینا هم بهش وارد نیست اصلا. ایرادی که بهش وارده همونیه که امیر اشاره کرد، ترس از اینکه گول بخوره، که می‌رسه به ترس از اشتباه کردن. یه جایی از بازی باید احتمالات خیلی بدِ خیلی بعید رو، مثل اینکه امین مافیا باشه، نادیده بگیری چون غیر از این هم اعصاب خودت خراب می‌شه هم بازی.

هادی: کاملا درکش می‌کردم چون می‌فهمیدم وقتی بیگناهی و امیر گناهکار کل بازی روت باشه یعنی چی :)) اینکه به حست یا شهودت یا هر چی که اسمش هست اعتماد کنی خیلی خوبه، ولی باید ببینی اون شهودت دقیقا چی می‌گه، و با منطق و استدلال درست همراهش کنی. هادی به گناهکاری امیر رسید که درست بود، منتهی منطق و استدلالش (لباس داشتن فری و ...) اشتباه بود که همین بازیش رو خراب کرد. اما به نظرم از دید بیرونی در کل بازی مشخص بود که بیگناهه هادی.

امین: بازی فاز ۱ و ۲ اش به نظرم اشتباه بود کلا توی بازی هم گفتم. تویی که بازی رو با چنین پست‌هایی شروع کردی باید در ادامه خیلی تهاجمی‌تر و موثرتر می‌بودی. اگه به خاطر نقشت نمی‌خواستی تهاجمی باشی، نباید بازی رو اونجوری شروع می‌کردی. کلا هم به نظرم مایندگیم زدن روش نسبتا راحت بود این بازی و حتی ترسا با اینکه قصد گول زدنش رو نداشت ولی نمیدونم چرا براش سفید شد. یعنی به نظرم اون پست ترسا که بهش اشاره می‌کرد چیزی نداشت که یه گناهکار نگه، اصلا دروغی هم توش نبود.

اشکان: درک می‌کنم چرا بازیش ممکنه رو مخ بره ولی من بازیش رو دوست دارم کلا. استریت تو د پوینته. اگه بخواد تاثیرگذاریش رو بیشتر کنه می‌تونه به توصیه چاوش گوش کنه. توصیه خودم اینه که بر اساس حقایق و شواهد بیشتر پیش بره چون می‌دونم پتانسیل ذهنی تحلیل کردنش رو داره. اشتباه بزرگش هم این بود که توی ۵ نفر احتمال ۲ مافیا بودن رو در نظر نگرفت و همین یه جورایی باعث باختشون شد.

عرفان: یه جورایی سبک جدیدی رو داشت شروع می‌کرد که خطرناک بود و درجا زدیمش :))‌ با این سبکش راحت می‌تونست بدون کمترین اشتباه تا آخر بازی بیاد و سفید هم بشه. کلا بدی اینجور بازی کردن اینه که میزننت، اگه ضدضربه نیستی باید یه فکری به حالش بکنی و یه چیزی تو پستات بذاری که نزننت ولی در عین حال وقتی به آخر بازی رسیدی سفید بشی :))

صدرا: آخه وقتی گادکش تو بازی نیست آدم خودش خودش رو گادکش می‌کنه؟ :دی عملا یه تیر مفت داد به ما. جالبه بعدش می‌دیدم میاد تاپیک رو می‌خونه. خب کرم داری؟ :)) نمره صفر :|


با تشکر از همگی، خوش گذشت و خسته نباشید.
 
Professor
نوشته‌ها
273
پسندها
15
امتیازها
70
مدال‌ها
9
سلام و درود، خسته نباشید.

ترسا از اولین پستش تابلو بود.

خدافظ. :دی
 
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
643
پسندها
112
امتیازها
295
مدال‌ها
34
بي تربيتا ، بعد n سال با هزار ضرب و زور خودمو راضي كردم بيام بازي شب اول زدينم؟ خيليم از ورود و شروع و پستم راضي بودم و ذوق داشتم
اگر ميموندم حس ميكنم ميتونستم خيلي موثر باشم با توجه به حس و لينكهايي كه از همون روز اول قرار بود ايجاد كنم .
با توجه به تغيير و رشد شخصيتيم تو زندگي خصوصا در اين يك سال اخير ، دوس داشتم ببينم اين تغيير توي مافيا و سبك بازيم چطور خودشو نشون ميده و اشتياقم براي بازي براي اين بود كه در پستم هويدا بود فك كنم ، نشد كه بشه .
تبريك به عارش و فري و ترسا ❤️
 
Thomas Shelby
نوشته‌ها
780
پسندها
648
امتیازها
835
مدال‌ها
47
درود. مدال‌ها رو طبق نظر جوکر اهدا می‌کنم.

مدال‌های برندگان:
مدال ۱۰ امتیازی گناه‌کار برنده به ترسا، فری و آرش

جایزه‌ها:
جایزه‌ی رضا یا مدال سرسختی: نداریم.

جایزه‌ی فری به بدشانس‌ترین بازیکن با ۵ امتیاز: به عرفان بابت کور شدن ذوقش.

جایزه‌‌ی آرش به بهترین ایده‌پردازی در بازی: نداریم.

جایزه یاسین به بهترین حدس‌ها در بازی: نداریم.

جایزه‌ی مَهدی به موذیانه‌ترین عملکرد در فاز روز با ۵ امتیاز: به آرش بابت فرورفتن زیاد در نقش.

جایزه عرفان یا متلاشی‌ترین (:دی) بازیکن با ۵ امتیاز: به امین کی‌پی بابت حرصی که در طول بازی خورد.

جایزه‌ی چاوش به چاوش‌ترین بازیکن: نداریم.

جایزه سید به موثرترین بازیکن در بحث ها: نداریم.

جایزه امین یا مدال جستجوگر حقیقت: نداریم.

جایزه پویا یا خداوندگار اقتدار و صلابت: نداریم.

جایزه مسین یا بهترین پیشی:)) یا حضور موجز با ۱۰ امتیاز: به خود محمدحسین بابت حضور مختصر و مفیدش.

جایزه بهترین فهم و اجرای نقش با ۱۰ امتیاز: به اشکان بابت عملکرد دوگانه و دقیق در نقش نفوذی.

مدال‌های بهترین‌ها

استدلال برتر با ۱۰ امتیاز به امیر بابت بازی درست و اعدام غلطش.

بهترین نوشته تحلیلی با تقدیر از همه افرادی که تحلیل کردن، با ۱۰ امتیاز: به امیر و امین کی‌پی.

بهترین استراتژی در بازی با ۵ امتیاز: به ترسا، فری و آرش بابت هماهنگی و تاثیر نامحسوس بر بازی.

بهترین عملکرد در فاز شب با ۵ امتیاز: به چاوش بابت اهداف خوبش.

بهترین عملکرد در فاز روز با ۱۰ امتیاز: به آرش بابت مدیریت خودش، بازی و آرا.

بهترین بیگناه با ۱۰ امتیاز: به امین کی‌پی بابت بازی استانداردش.

بهترین گناهکار با با ۱۰ امتیاز: مشترکا به آرش و ترسا.

بهترین فرعی با ۱۰ امتیاز: به امیر در نقش لوسیفر بابت اجرای مثل همیشه تراز اولش.

جلاد بازی برای موثرترین بازیکن در اعدام‌ها با ۱۰ امتیاز: به چاوش بابت تاثیر زیادش در روند و علت اعدام‌ها.

جایزه محمدامین برای موثرترین بازیکن در نتیجه‌ی بازی با ۱۰ امتیاز: به آرش بابت فرصت‌طلبی مثال‌زدنی.

بهترین بازیکن بازی با ۱۵ امتیاز: به بهترین بازی گناه‌کاری و کامل‌ترین بازی آرش که خیالش راحت بشه.:دی

به امید دیدار.
 
آخرین ویرایش:
دستیار مافیاییا

تاس

+
اتصال به گوگل

کاربران آنلاین

هیچ کاربری آنلاین نیست.

یافتن کاربر

اتصال به گوگل

کاربران آنلاین

هیچ کاربری آنلاین نیست.

یافتن کاربر

بالا پایین