مافیاییا
مافیاییا
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
صفحه اصلی
انجمن
جدیدترینها
نوشتههای جدید
نوشتههای نمایه جدید
آخرین فعالیت
کاربران
بازدیدکنندگان فعلی
نوشتههای نمایه جدید
جستجو در نوشتههای نمایه
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
برای دیدن محتوای انجمن باید
ورود
کنید. اگر حساب کاربری ندارید اکنون
ثبتنام
کنید.
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
وبسایت مافیاییا
نامافیا
کافه
صندلی داغ: آرش (Arash)
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="Arsonist" data-source="post: 4721" data-attributes="member: 3"><p><strong>سری چهارم سوالات پویا</strong></p><p></p><p></p><p>سلام و عذرخواهی بابت تاخیر <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /></p><p></p><p></p><p>از یاران حلقه به ترتیب گندالف، سم و لگولاس. گندالف که خب فوقالعادهست و نیازی به تعریف نداره <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /> از فانتزیهام اینه که پیر شدم شبیه گندالف بشم <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /> سم هم خب رفاقت بیچون و چرا و اعتقاد حقیقیای که به فرودو داشت برای من خیلی تحسینبرانگیز بود. لگولاس هم خفنه دیگه چرا نداره. <img src="/images/smilies/yahoo/21.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":))" title="21 :))" data-shortname=":))" /> جز یاران حلقه، از فارامیر خیلی خوشم میاومد <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /> همینطور بانو گالادریل <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /> </p><p></p><p></p><p>یادم که هست، هرچند وقت یه بار میشینم دوباره نگاه میکنم <img src="/images/smilies/yahoo/21.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":))" title="21 :))" data-shortname=":))" /> خب از اولش شروع میکنیم <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /> ورود گندالف به شایر واقعا سکانس فوقالعادهایه. جزو پرفکتترین شروعهای سینماییه که دیدم <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /> یعنی میزان شخصیتپردازیای که توی همون صحنه برای گندالف به تصویر کشیده میشه واقعا پشمریزونه <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /> صرفا تقابل شکوه و قدرت و فرزانگیش با فضای آرام و لذتبخشی مثل شایر. دقیقا اگه دقت کنی گندالف نقطهی مقابل شایره، تقابل فرزانگی با سادگی و قدرت و سرسختیای که در چشمان گندالف موج میزنه با آرامش و فراخیطلبی مردم شایر <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /> با این حال ارتباط گندالف و شایر هم بسیار پررنگ و شیرینه، دوستیش با بیلبو، آتیشبازیهاش و پیپش <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /></p><p> سپس نوبت میرسه به نقطهی مهم بعدی یعنی جمع شدن و مشخص شدن یاران حلقه و داوطلب شدن فرودو برای حمل حلقه. من کلا «گروه»ها رو خیلی دوست دارم، خصوصا وقتی که هرکدوم خصوصیت و شخصیت متفاوتی داشته باشن و برای رسیدن به یه هدف مشترک، همدیگه رو کامل کنن. با این حساب قابل درکه که چقدر اون سکانس برای من ارضاکنندهست <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /> بعدش میرسیم به سکانس به یاد ماندنی ورود به معادن موریا و اون چیستان (Speak "friend" and enter <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" />). </p><p>اوکی الان به این نتیجه رسیدم که اگه بخوام اینطوری ادامه بدم باید عملا خلاصهی ارباب حلقهها رو بنویسم <img src="/images/smilies/yahoo/21.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":))" title="21 :))" data-shortname=":))" /> چقدر حرف زدم <img src="/images/smilies/yahoo/21.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":))" title="21 :))" data-shortname=":))" /></p><p>سکانس سقوط گندالف و you shall not pass که خب قطعا از یاد هیچکس نمیره. سکانسی که بعد از جدا شدن یاران حلقه از هم، سم شناکنان میره دنبال فرودو و تنهاش نمیذاره <img src="/images/smilies/yahoo/20.gif" class="smilie" loading="lazy" alt="=((" title="20 =((" data-shortname="=((" /> از دو برج، مهمترین سکانس ورود گندالف به صحنهی نبرد هلمزدیپه. کلا نبرد هلمزدیپ یکی از به یاد ماندنیترین نبردهاست برا من. ورود گندالف هم #fiuuuu ترین صحنهی کل سه تا فیلمه <img src="/images/smilies/yahoo/21.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":))" title="21 :))" data-shortname=":))" /> آخ آخ، صحنهای که آراگورن سربازان مردهای رو که برای نجات گوندور سوگند خورده بودند زنده میکنه؛ مو به تن آدم سیخ میشه <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /> . کلا بازگشت شاه خیلی صحنههای به یاد ماندنی داره انتخاب واقعا سخته. رویارویی گندالف با ارباب نازگول توی میناس تیریث و دیالوگ Do you not know Death when you see it, old fool و بعد رسیدن ارتش روهان و ... واقعا حماسیه <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /> </p><p>نمیدونم باز هم بگم؟ <img src="/images/smilies/yahoo/21.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":))" title="21 :))" data-shortname=":))" /> کشمکش فرودو و سم و گالم بالای Mount Doom. گالم هم سکانس خوب زیاد داره واقعا. <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /> توی سوالی که به خودش اختصاص دادی بهش میپردازم <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /></p><p></p><p></p><p>فرودو به نظر من رویای کودکی تالکینه که به طرز تلخی رنگ و بوی بزرگسالی گرفته. اون بخشی از شخصیت تالکینه که احساس درک نشدن داره و همینطور نمیخواد تسلیم وسوسههاش بشه و میخواد توی چارچوبی که برای «درست» بودن خودش تعریف کرده بمونه. بیشک فرودو شخصیترین شخصیت ارباب حلقههاست. حتی سیر داستانیش هم جداست و از هیاهوی جنگ بزرگان دوره. تمام اینها به نظرم به شخصیت خود تالکین اشاره داره. در کل فرودو یک لول بالاتری از شخصیتپردازی رو داره و بحث «دوست داشتنی بودن» یا «قابل درک بودن» دیگه دربارهاش مطرح نیست. درکل ساعتها میشه دربارهی ارتباط فرودو با شخصیت تالکین و نقشش توی ارباب حلقهها حرف زد. پایانش هم پایان خوبیه به نظرم. اگه با پایان بقیهی شخصیتها مقایسهاش کنیم، دقیقا متوجه اون رنگ و بوی تلخ بزرگسالی و بلوغ میشیم. نشون دادن اینکه هیچ پایان خوشی بدون هزینه به دست نمیآد و حتی درصورت موفقیت و سلامت جسمی (اگه انگشتش رو درنظر نگیریم که اتفاقا اون هم به شدت نمادینه) باز هم روح انسان از صدماتی که دیده به این راحتی بهبود نمییابه. این هم به نظرم ارتباط مستقیمی با تجربهی تالکین از جنگ [جهانی اول] و میلش به رسیدن به آرامش و استراحت روانی داره.</p><p></p><p></p><p>اسمیگل یا همون گالم هم از مهمترین شخصیتهای ارباب حلقههاست. شخصیته که نقشش توی جذابیت کل داستان شاید در نگاه اول به چشم نیاد. یعنی خب در نگاه سطحی، همون حس طنز یا ترحم بهشه دیده میشه و آدم بیشتر درگیر جنگها و اتفاقات مهمتره و به گالم به چشم یه موجود حقیر اضافه نگاه میکنه. منتهی اگه ریز بشیم توش، ویلن حقیقی داستان فرودو (و در نتیجه کل ارباب حلقهها) سائرون یا سارومان و اینا نیستن، بلکه گالمه. اون شخصیت دوگانهی گالم/اسمیگل و کشمکش اسمیگل با دگرخود شیطانی و تسخیرشدهاش، جذابیت نامحسوسی به داستان اضافه میکنه که هرچی توی سیر داستان جلوتر بریم بیشتر به چشم میاد و حس میشه و وقتی که دوباره فیلم رو نگاه کنی و کتاب رو بخونی، میفهمی که در لابهلای هر کدوم از این لحظات کشمکشگونهی اسمیگل/گالم چه چیزهای درگیرکنندهای نهفتهست. و خب نقطهی اوجش هم همون قاپیدن حلقه از دست فرودو و سقوطش به داخل ماونت دوم و نابودیشه. به عنوان یه نویسندهی پارهوقت <img src="/images/smilies/yahoo/21.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":))" title="21 :))" data-shortname=":))" /> کاملا میتونم درک کنم که وقتی تالکین داشته این قسمت رو مینوشته چقدر ارضا شده <img src="/images/smilies/yahoo/21.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":))" title="21 :))" data-shortname=":))" /> یعنی خب همون موجود بدبختی که سائرون تسخیرش کرد درنهایت علیه خودش عمل کرد. نیرنگش به خودش برگشت <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /> </p><p>بسه دیگه زیاد حرف نزنم بریم بعدی <img src="/images/smilies/yahoo/21.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":))" title="21 :))" data-shortname=":))" /></p><p></p><p></p><p>هممم. بحث شخصیتپردازی توی انیمیشن خیلی متفاوته و شخصیتپردازیها توی انیمیشنها خیلی سادهترن. البته بدون شک توی کارهایی مثل کارهای میازاکی و ... این قضیه داستان جداگونهای داره. اما توی انیمیشنهایی که من دیدم؛ راستش تا حالا اصلا از این جنبه بهش نگاه نکرده بودم <img src="/images/smilies/yahoo/21.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":))" title="21 :))" data-shortname=":))" /> که بخوام شخصیتپردازیها رو بسنجم و مقایسه کنم. اما اگه بخوام توی اونهایی که لیست کردم بگم، خب مثلا شخصیت اصلی آپ (همون پیرمرده) شخصیتپردازی قویای داشت. یا مثلا هکتور توی کوکو. دوری با صداپیشگی الن دجنرس هم واقعا شخصیتپردازی دوستداشتنیای داشت.</p><p></p><p>اما سکانسها. من با هیچ انیمیشنی اندازه کوکو گریه نکردم نمیدونم چرا <img src="/images/smilies/yahoo/21.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":))" title="21 :))" data-shortname=":))" /> مثلا صحنهای که میگل میفهمه پدرش کیه. یا اونجا که میگل و کوکو با هم آواز میخونن. صحنهی تاثیرگذار زیاد داره باز اما نمیخوام کسی که ندیده اسپویل بشه <img src="/images/smilies/yahoo/21.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":))" title="21 :))" data-shortname=":))" /> یا مثلا راتاتویی هم صحنه تاثیرگذار زیاد داره. مثل وقتی که منتقد غذاعه غذا رو میخوره و مزهاش اون رو یاد خاطره بچگیش میندازه. وال-ای، اونجایی که ایو دست وال-ای رو میگیره. (<img src="/images/smilies/yahoo/20.gif" class="smilie" loading="lazy" alt="=((" title="20 =((" data-shortname="=((" />) توی آپ هم بدون شک بدون شک صحنهی آغازینش و مرور خاطرات پیرمردهست. هعی <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /></p><p></p><p></p><p>چون راحتتر از فیلم تو رو به یه دنیای دیگهای میبرن. صرفا صحنهی اول یه انیمیشن کافیه تا تو رو ببره توی اون دنیای دیگه. کلا وقتی انیمیشن داری میبینی، یعنی «واقعی نیست، اما تو باور کن» و خب از این لحاظ ۳-۰ از فیلم و اینها جلوئه <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /> بنابراین تلاش کمتری برای واقعی نشون دادن اتفاقات و داستان و شخصیتها لازمه و در نتیجه بیشتر روی خود سیر داستان و حرفی که قراره زده بشه تمرکز میشه. کلا مدیوم بهینهتریه نسبت به فیلم. به نظرم حداقل برای من دلیلش همینه <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /></p><p></p><p>مرسی پویا از سوالات خوبت. واقعا واقعا لذت بردم از فکر کردن بهشون <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /> <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /></p><p></p><p><span style="color: silver"><span style="font-size: 9px">- - - Updated - - -</span></span></p><p></p><p></p><p>حله. حتما. مگه داستان بدون اسم هم میشه <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /></p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Arsonist, post: 4721, member: 3"] [B]سری چهارم سوالات پویا[/B] سلام و عذرخواهی بابت تاخیر :دی از یاران حلقه به ترتیب گندالف، سم و لگولاس. گندالف که خب فوقالعادهست و نیازی به تعریف نداره :دی از فانتزیهام اینه که پیر شدم شبیه گندالف بشم :دی سم هم خب رفاقت بیچون و چرا و اعتقاد حقیقیای که به فرودو داشت برای من خیلی تحسینبرانگیز بود. لگولاس هم خفنه دیگه چرا نداره. :)) جز یاران حلقه، از فارامیر خیلی خوشم میاومد :دی همینطور بانو گالادریل :دی یادم که هست، هرچند وقت یه بار میشینم دوباره نگاه میکنم :)) خب از اولش شروع میکنیم :دی ورود گندالف به شایر واقعا سکانس فوقالعادهایه. جزو پرفکتترین شروعهای سینماییه که دیدم :دی یعنی میزان شخصیتپردازیای که توی همون صحنه برای گندالف به تصویر کشیده میشه واقعا پشمریزونه :دی صرفا تقابل شکوه و قدرت و فرزانگیش با فضای آرام و لذتبخشی مثل شایر. دقیقا اگه دقت کنی گندالف نقطهی مقابل شایره، تقابل فرزانگی با سادگی و قدرت و سرسختیای که در چشمان گندالف موج میزنه با آرامش و فراخیطلبی مردم شایر :دی با این حال ارتباط گندالف و شایر هم بسیار پررنگ و شیرینه، دوستیش با بیلبو، آتیشبازیهاش و پیپش :دی سپس نوبت میرسه به نقطهی مهم بعدی یعنی جمع شدن و مشخص شدن یاران حلقه و داوطلب شدن فرودو برای حمل حلقه. من کلا «گروه»ها رو خیلی دوست دارم، خصوصا وقتی که هرکدوم خصوصیت و شخصیت متفاوتی داشته باشن و برای رسیدن به یه هدف مشترک، همدیگه رو کامل کنن. با این حساب قابل درکه که چقدر اون سکانس برای من ارضاکنندهست :دی بعدش میرسیم به سکانس به یاد ماندنی ورود به معادن موریا و اون چیستان (Speak "friend" and enter :دی). اوکی الان به این نتیجه رسیدم که اگه بخوام اینطوری ادامه بدم باید عملا خلاصهی ارباب حلقهها رو بنویسم :)) چقدر حرف زدم :)) سکانس سقوط گندالف و you shall not pass که خب قطعا از یاد هیچکس نمیره. سکانسی که بعد از جدا شدن یاران حلقه از هم، سم شناکنان میره دنبال فرودو و تنهاش نمیذاره =(( از دو برج، مهمترین سکانس ورود گندالف به صحنهی نبرد هلمزدیپه. کلا نبرد هلمزدیپ یکی از به یاد ماندنیترین نبردهاست برا من. ورود گندالف هم #fiuuuu ترین صحنهی کل سه تا فیلمه :)) آخ آخ، صحنهای که آراگورن سربازان مردهای رو که برای نجات گوندور سوگند خورده بودند زنده میکنه؛ مو به تن آدم سیخ میشه :دی . کلا بازگشت شاه خیلی صحنههای به یاد ماندنی داره انتخاب واقعا سخته. رویارویی گندالف با ارباب نازگول توی میناس تیریث و دیالوگ Do you not know Death when you see it, old fool و بعد رسیدن ارتش روهان و ... واقعا حماسیه :دی نمیدونم باز هم بگم؟ :)) کشمکش فرودو و سم و گالم بالای Mount Doom. گالم هم سکانس خوب زیاد داره واقعا. :دی توی سوالی که به خودش اختصاص دادی بهش میپردازم :دی فرودو به نظر من رویای کودکی تالکینه که به طرز تلخی رنگ و بوی بزرگسالی گرفته. اون بخشی از شخصیت تالکینه که احساس درک نشدن داره و همینطور نمیخواد تسلیم وسوسههاش بشه و میخواد توی چارچوبی که برای «درست» بودن خودش تعریف کرده بمونه. بیشک فرودو شخصیترین شخصیت ارباب حلقههاست. حتی سیر داستانیش هم جداست و از هیاهوی جنگ بزرگان دوره. تمام اینها به نظرم به شخصیت خود تالکین اشاره داره. در کل فرودو یک لول بالاتری از شخصیتپردازی رو داره و بحث «دوست داشتنی بودن» یا «قابل درک بودن» دیگه دربارهاش مطرح نیست. درکل ساعتها میشه دربارهی ارتباط فرودو با شخصیت تالکین و نقشش توی ارباب حلقهها حرف زد. پایانش هم پایان خوبیه به نظرم. اگه با پایان بقیهی شخصیتها مقایسهاش کنیم، دقیقا متوجه اون رنگ و بوی تلخ بزرگسالی و بلوغ میشیم. نشون دادن اینکه هیچ پایان خوشی بدون هزینه به دست نمیآد و حتی درصورت موفقیت و سلامت جسمی (اگه انگشتش رو درنظر نگیریم که اتفاقا اون هم به شدت نمادینه) باز هم روح انسان از صدماتی که دیده به این راحتی بهبود نمییابه. این هم به نظرم ارتباط مستقیمی با تجربهی تالکین از جنگ [جهانی اول] و میلش به رسیدن به آرامش و استراحت روانی داره. اسمیگل یا همون گالم هم از مهمترین شخصیتهای ارباب حلقههاست. شخصیته که نقشش توی جذابیت کل داستان شاید در نگاه اول به چشم نیاد. یعنی خب در نگاه سطحی، همون حس طنز یا ترحم بهشه دیده میشه و آدم بیشتر درگیر جنگها و اتفاقات مهمتره و به گالم به چشم یه موجود حقیر اضافه نگاه میکنه. منتهی اگه ریز بشیم توش، ویلن حقیقی داستان فرودو (و در نتیجه کل ارباب حلقهها) سائرون یا سارومان و اینا نیستن، بلکه گالمه. اون شخصیت دوگانهی گالم/اسمیگل و کشمکش اسمیگل با دگرخود شیطانی و تسخیرشدهاش، جذابیت نامحسوسی به داستان اضافه میکنه که هرچی توی سیر داستان جلوتر بریم بیشتر به چشم میاد و حس میشه و وقتی که دوباره فیلم رو نگاه کنی و کتاب رو بخونی، میفهمی که در لابهلای هر کدوم از این لحظات کشمکشگونهی اسمیگل/گالم چه چیزهای درگیرکنندهای نهفتهست. و خب نقطهی اوجش هم همون قاپیدن حلقه از دست فرودو و سقوطش به داخل ماونت دوم و نابودیشه. به عنوان یه نویسندهی پارهوقت :)) کاملا میتونم درک کنم که وقتی تالکین داشته این قسمت رو مینوشته چقدر ارضا شده :)) یعنی خب همون موجود بدبختی که سائرون تسخیرش کرد درنهایت علیه خودش عمل کرد. نیرنگش به خودش برگشت :دی بسه دیگه زیاد حرف نزنم بریم بعدی :)) هممم. بحث شخصیتپردازی توی انیمیشن خیلی متفاوته و شخصیتپردازیها توی انیمیشنها خیلی سادهترن. البته بدون شک توی کارهایی مثل کارهای میازاکی و ... این قضیه داستان جداگونهای داره. اما توی انیمیشنهایی که من دیدم؛ راستش تا حالا اصلا از این جنبه بهش نگاه نکرده بودم :)) که بخوام شخصیتپردازیها رو بسنجم و مقایسه کنم. اما اگه بخوام توی اونهایی که لیست کردم بگم، خب مثلا شخصیت اصلی آپ (همون پیرمرده) شخصیتپردازی قویای داشت. یا مثلا هکتور توی کوکو. دوری با صداپیشگی الن دجنرس هم واقعا شخصیتپردازی دوستداشتنیای داشت. اما سکانسها. من با هیچ انیمیشنی اندازه کوکو گریه نکردم نمیدونم چرا :)) مثلا صحنهای که میگل میفهمه پدرش کیه. یا اونجا که میگل و کوکو با هم آواز میخونن. صحنهی تاثیرگذار زیاد داره باز اما نمیخوام کسی که ندیده اسپویل بشه :)) یا مثلا راتاتویی هم صحنه تاثیرگذار زیاد داره. مثل وقتی که منتقد غذاعه غذا رو میخوره و مزهاش اون رو یاد خاطره بچگیش میندازه. وال-ای، اونجایی که ایو دست وال-ای رو میگیره. (=(() توی آپ هم بدون شک بدون شک صحنهی آغازینش و مرور خاطرات پیرمردهست. هعی :دی چون راحتتر از فیلم تو رو به یه دنیای دیگهای میبرن. صرفا صحنهی اول یه انیمیشن کافیه تا تو رو ببره توی اون دنیای دیگه. کلا وقتی انیمیشن داری میبینی، یعنی «واقعی نیست، اما تو باور کن» و خب از این لحاظ ۳-۰ از فیلم و اینها جلوئه :دی بنابراین تلاش کمتری برای واقعی نشون دادن اتفاقات و داستان و شخصیتها لازمه و در نتیجه بیشتر روی خود سیر داستان و حرفی که قراره زده بشه تمرکز میشه. کلا مدیوم بهینهتریه نسبت به فیلم. به نظرم حداقل برای من دلیلش همینه :دی مرسی پویا از سوالات خوبت. واقعا واقعا لذت بردم از فکر کردن بهشون :دی :دی [COLOR=silver][SIZE=1]- - - Updated - - -[/SIZE][/COLOR] حله. حتما. مگه داستان بدون اسم هم میشه :دی [/QUOTE]
درج نقلقولها...
نام
تایید
مافیا را برعکس بنویسید.
ارسال
وبسایت مافیاییا
نامافیا
کافه
صندلی داغ: آرش (Arash)
ورود
نام کاربری یا آدرس ایمیل شما
رمز عبور
رمز عبور خود را فراموش کردهاید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
حساب کاربری ندارید؟
اکنون ثبتنام کنید
اتصال به گوگل
تازهها
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
ورود
نام کاربری یا آدرس ایمیل شما
رمز عبور
رمز عبور خود را فراموش کردهاید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
حساب کاربری ندارید؟
اکنون ثبتنام کنید
اتصال به گوگل
تازهها
بالا
پایین