مافیاییا
مافیاییا
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
صفحه اصلی
انجمن
جدیدترینها
نوشتههای جدید
نوشتههای نمایه جدید
آخرین فعالیت
کاربران
بازدیدکنندگان فعلی
نوشتههای نمایه جدید
جستجو در نوشتههای نمایه
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
برای دیدن محتوای انجمن باید
ورود
کنید. اگر حساب کاربری ندارید اکنون
ثبتنام
کنید.
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
وبسایت مافیاییا
نامافیا
کافه
صندلی داغ: مهدی (Mahdi)
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="The Sundance Kid" data-source="post: 7602" data-attributes="member: 24"><p>ادامه سوالات سحر.</p><p></p><p></p><p>۱۱- به افزایش سن چقدر فکر میکنی؟ بعضیا به اینکه داره زمان میگذره؛ بزرگ میشن پیر میشن و اینا فکر میکنن افسرده میشن. یا از روز تولدشون بدشون میاد. میخوام ببینم بالا رفتن سن اصن چیزی هست ک جایی بهش فک کنی و اگر فکر میکنی چی تو ذهنت میاد؟</p><p></p><p><span style="color: #008000">اصلا فکر نمیکنم. من بچگیم اینطوری بود که هیچ علاقهای نداشتم سریعتر بزرگ شم مثل اغلب بچهها، و الانم هیچ علاقهای ندارم دیرتر پیر شم. بهنظرم هر دورهای جذابیتهای خودشو داره و اصلا کلیشه و شعار نیست این حرفم. تنها چیزی که شاید اذیتم کنه یه روزی این باشه که مثلا قوای جسمیم رو از دست بدم و یا مثلا کارای روزمرهام سختم باشه انجام دادنش، جز اینا هیچ مشکلی با گذر سن ندارم. در مورد روز تولد هم که گفتی، من بدم نمیاد از روز تولد ولی اساسا هیچ مفهوم متفاوتی برام نداره و یه روزه کاملا مثل بقیه روزها. یعنی حتی یکنفر هم بهم تبریک نگه روز تولدم رو نگفته. اصلا برام اهمیت نداره. به بالا رفتن سن هروقت فکر میکنم تجربیات زیاد و حالت Master بودن، اولین چیزیه که به ذهنم میان که خب مفاهیم مثبتی هستند برام.</span></p><p><span style="color: #008000"></span></p><p></p><p>۱۲-آنتایمی یا نه؟ <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /> اگر هستی با اونایی ک دیر میان چه رفتاری میکنی و اگر خودت دیر میری سر قرار رفتارت در مقابل کسی که شونصد ساعت منتظرت بوده در لحظه چیه؟<img src="/images/smilies/yahoo/21.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":))" title="21 :))" data-shortname=":))" /></p><p></p><p><span style="color: #008000">دو وجهه کاملا متفاوت دارم. با دوستانم و یا قرارهای رسمی آره آنتایمم و حساس هم هستم نسبتا بهش. بخشی از این رو هم از تعامل با پویا یاد گرفتم و چیزی نبود که از اول به این شکل باشه.</span></p><p><span style="color: #008000"></span></p><p><span style="color: #008000">با خانواده خیلی نزدیک ولی نه متاسفانه و معمولا ناراحتن از این مسئله. مثلا قراره بریم جایی تفریح یا چه میدونم ناهاری شامی، در اون حالات خیلی آنتایم نیستم حقیقتش و معمولا میدونن یه بازه تاخیری برام باید درنظر بگیرن. <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /></span></p><p></p><p>۱۳- ویژگی منفیای که در تو هست ولی اصلا دوس نداری عزیزانت بهش اشاره کنن چیه؟ </p><p><span style="color: #008000"></span></p><p><span style="color: #008000">تنبلی</span></p><p><span style="color: #008000"></span></p><p></p><p>۱۴-منو در یک الی چند خط قضاوت کن یکم بخندیم <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /> </p><p></p><p><span style="color: #008000">بخندیم منظورت اینه که الکی بگم و شوخی؟ <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /></span></p><p><span style="color: #008000"></span></p><p><span style="color: #008000">نمیدونم آخه چطور قضاوتی مدنظرت هست. یه برخورد جالبی که داشتیم که نمیدونم یادت باشه یا نه، اون موقعی بود که تو گروه بحث بیبی فیس بودن و کلا این جور چیزا شد و من باهات شوخی کردم و چندبار گفتم پیری و ... . که یادمه تهش ناراحت شدی ازم و بقیه کسایی که تو بحث اون روز بودن، فکر کنم عرفانم بود مثلا. بعدش هم از گروه لفت دادی. اون موقع که مثلا شوخی کرده بودم باهات چون طبق شناختم تا اون موقع حس میکردم خیلی خیلی باجنبهای برای همین برام عجیب اومده بود رفتارت. ولی خب بعدا که دوباره برگشتی و اینا کلا جوری برخورد کردی که انگار چیزی نشده و قضاوتم در موردت رو پس گرفتم همون موقع. <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /> در کل شخصیت متفاوت و جالبی داری ولی. منطقی، کمی مرموز و البته عمیق. ولی حقیقتا این سالای اخیر انقدر نبودی که کلا کاراکترت داشت از یادم میرفت. <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /> </span></p><p></p><p>۱۵- اگر بیکار باشی و روز تعطیل باشه و این گزینهها جلو پات باشه بگو در اغلب موارد کدوم گزینه رو انجام میدی. </p><p>اولویت بندی کن البته. فقط یکی رو نگو <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /> مواردی ک ذکر نشده با دوست یا فامیل یا تنها؛ خودت ذکر کن ک تو اولویتت ک میاری منظورت اینه که با چه گروهی اون فعالیت و انجام میدی. ۵ تا رو انتخاب کن به ترتیب اولویت بگو. کافیه <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /></p><p></p><p><span style="color: #008000">قبل تاهل یا بعد تاهل؟ <img src="/images/smilies/yahoo/65.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":سوت" title="65 :سوت" data-shortname=":سوت" /></span></p><p></p><p>استخر با رفقا <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /></p><p>باغ گرفتن یه شب و جوج زدن و اینا <img src="/images/smilies/yahoo/21.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":))" title="21 :))" data-shortname=":))" /> یجور مهمونیای.</p><p>یه روز رفتن به یه طبیعت چهار تا درختی رودخونهای چیزی دیدن<img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /></p><p>کافه رفتن با نزدیکانی که حرفی برای گفتن باهاشون داری</p><p>جمع شدن تو خونه با دوستا بازی کردن. پلیاستیشنی گیم بردی چیزی.</p><p>فوتبال و سالن رفتن.</p><p>رسیدن به کارهای عقب موندهای که بعد تعطیلات ددلاینشون سر میرسه<img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /></p><p>تنها موندن تو خونه و هیچکاری نکردن.</p><p>تنها بیرون رفتن </p><p>کتاب یا فیلم یا پادکست خوندن و دیدن و شنیدن <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /> اونم تنهایی.</p><p>سینما.</p><p>شهربازی</p><p>معاشرت با خانواده در منزل <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /></p><p>جمع جور کردن وسایل شخصیت تو خونه و تمیز کاری.</p><p>خواب و خواب و خواب <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /></p><p> </p><p><span style="color: #008000">قبل تاهل: ۱- جمع شدن تو خونه با دوستان پلی استیشن بازی کردن.</span></p><p><span style="color: #008000">۲- باغ گرفتن و جوج زدن و اینا (با پسرخالهام و دوست دوران بچگیم که پسر عمه پسرخالهامم هست یه جمع ۳ نفره داریم به این منظور)</span></p><p><span style="color: #008000">۳- استخر با رفقا</span></p><p><span style="color: #008000">۴- کتاب یا فیلم یا پادکست خوندن و دیدن و شنیدن تنهایی</span></p><p><span style="color: #008000">۵- خواب و خواب و خواب.</span></p><p><span style="color: #008000"></span></p><p><span style="color: #008000">بعد تاهل: ۱- باغ رفتن با خانواده (این چرا جزو گزینهها نبود؟ <img src="/images/smilies/yahoo/21.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":))" title="21 :))" data-shortname=":))" /> ) ما حدود ۵-۶ سال هست که هر هفته جمعه یه جمع خانوادگی ۲۰ نفره میریم باغ پدربزرگم از صبح تا شب.</span></p><p><span style="color: #008000">۲- یه روز رفتن به یه طبیعت چهار تا درختی رودخونهای چیزی دیدن (با خانواده طبیعتا).</span></p><p><span style="color: #008000">۳- شهر بازی (با خانواده)</span></p><p><span style="color: #008000">۴- خونه موندن و هیچجا نرفتن <img src="/images/smilies/yahoo/21.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":))" title="21 :))" data-shortname=":))" /></span></p><p><span style="color: #008000">۵- خواب و خواب و خواب</span></p><p><span style="color: #008000"></span></p><p><span style="color: #008000">بعضی گزینههارو من هروقت دلم بخواد انجام میدم به روز تعطیل نیاز ندارم براشون مثل استخر یا سالن رفتن برای فوتبال. اون قسمتایی هم که رسیدن به کارای عقب مونده و اینا داشت رو دیگه تو روز تعطیلم نمییارم. تعطیل اسمش روشه دیگه <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /> خواب هم که رفیق گرمابه و گلستانمه مخصوصا اگه این روز تعطیلی که میگی کمیاب باشه برام <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /></span></p><p></p><p>۱۶-چه سبک شخصیتهایی رو ببینی حتماً تو دلت مسخره میکنی؟ مثلا یه نفرو نمیشناسی؛ یبار تو یه جمع میبینی؛ طرف یه مدلیه که اصن نمیتونی <img src="/images/smilies/yahoo/21.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":))" title="21 :))" data-shortname=":))" /> اولین چیزی ک میاد تو ذهنت و بگو ببینم چیه <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /></p><p></p><p><span style="color: #008000">اول اینکه اون ویژگی فرد حتما باید اکتسابی باشه که برام مسخره باشه. چیزی اگر ذاتی و خارج از اختیارات خود فرد باشه هیچ قضاوتی در موردش نمیکنم. اما برای جواب سوالت، اون تیپ از شخصیتهای تو خالیای که سعی میکنن خودشون رو تو چشم فرو کنن و تو هر زمینهای میخوان یه اظهار وجودی بکنن. هم تاسف میخورم برای اینا هم بدم میاد و هم به همون اندازه برام مسخرهن کلا.</span></p><p></p><p>۱۷-با چه شخصیت فیلمی بوده که بیشترین میزان همذاتپنداری رو داشتی؟ یکمم در موردش بگو که کدوم بعد شخصیتیش نزدیک بهت بوده.</p><p><span style="color: #008000"></span></p><p><span style="color: #008000">باد وایت در محرمانه لس آنجلس با بازی راسل کرو.</span></p><p><span style="color: #008000"></span></p><p><span style="color: #008000">بعد شخصیتی: قلدری و ساده فکر کردن</span></p><p><span style="color: #008000"></span></p><p><span style="color: #008000">البته قلدری من چیزی نیست که خیلی نمود بیرونی داشته باشه، ولی از نظر ذاتی تو وجودم هست. هست هم که چه عرض کنم، بهتره بگم لول میخوره تو وجودم. از کودکیم تا به امروز. این ویژگی من رو افراد خیلی کمی هستن که راجع بهش بدونن.</span></p><p><span style="color: #008000"></span></p><p>۱۸- از بچه های مافیا کی بیشتر از همه میشناستت؟ و خودت کیو بیشتر از بقیه میشناسی بنظرت؟</p><p></p><p><span style="color: #008000">پویا فکر کنم به علت ارتباط گستردهترمون از همه بیشتر بشناستم، امیر و چاوش هم در درجات بعدی. </span></p><p><span style="color: #008000"></span></p><p><span style="color: #008000">شناخت من هم از این سه نفر + عماد و یاسین فکر میکنم بیشتر از بقیه بچهها باشه.</span></p><p></p><p>۱۹- میخوام سوالا به زور ۲۰ تا شه<img src="/images/smilies/yahoo/21.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":))" title="21 :))" data-shortname=":))" /> بگو تعریف دقیق شکست تو زندگی برات چیه و تو کدوم حوزه از زندگیت یه شکست عمیق و تجربه کردی؟ مثلا تو کار یا روابط دوستانه یا رابطه عاطفی یا سرمایه گذاری یا .. </p><p></p><p><span style="color: #008000">شکست برام تعریفش اینه که چیزی رو بخوای که دیگه امکان نداشته باشه بتونی انجامش بدی. تنها چیزی تو زندگیم که همیشه میخواستم و الان مسجل شده که امکان رسیدن بهش وجود نداره این بود که وقتی بچه بودم حس میکردم یه روزی فوتبالیست بزرگی میشم. اما اصلا برای رسیدن بهش تلاش نکردم و همیشه هم حسرتش رو خواهم خورد. چون وقتی که بچهتر بودم و مثلا در دوران مدرسه، همیشه حس میکردم استعداد خفن و متفاوتی با تمام دوستام دارم و کلا نگاهم به فوتبال متفاوت بود. ولی متاسفانه هیچ قدم جدی و مهمی برای رسیدن بهش برنداشتم و با بالا رفتن سنم کاملا از اون فضا دور شدم و اعتماد به نفسم رو هم از دست دادم. الانم البته مثلا با دوستانم سالن میرم و کلا هیچوقت از فوتبال دور نبودم ولی اون حس رو به خودم فقط تو دوران مدرسهام داشتم و بعدش چون فاصله افتاد دیگه هیچوقت حس نکردم که استعدادم حیف شده و یا چیزی <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /> چون دیگه عملا به هیچاندازه خاصی از اون استعداد خیالیم که تو ذهنم داشتم نرسیدم هیچوقت. اما مطمئنم اگه دوباره متولد بشم و فقط همین یه مورد رو از خودم بدونم، میتونم فوتبالیست بزرگی بشم <img src="/images/smilies/yahoo/46.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":46:" title="46 :46:" data-shortname=":46:" /><img src="/images/smilies/yahoo/2.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":(" title="2 :(" data-shortname=":(" />.</span></p><p><span style="color: #008000"></span></p><p>۲۰- چقد این مهارت رو داری که تو شرایط سخت دوربین و بیاری بالا و از یه زاویه دید گسترده تر به مسالهت نگاه کنی؟ یعنی درگیر جزئیات نشی و بتونی تحلیل کنی در فاصله زمانی کوتاه نه بعد از گذشت یه ماه مثلا <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /></p><p></p><p><span style="color: #008000">معمولا برای حل مشکلات دیگران خیلی بهتر میتونم این عمل رو انجام بدم تا مشکلات خودم. اکثر اوقات در مشکلات خودم در قدمهای اول میمونم و نمیتونم تصویر بزرگتر رو همون اول ببینم و معمولا برای عبور از جزئیات، به گذشت زمان نیاز دارم.</span></p><p><span style="color: #008000"></span></p><p>فعلا همینا. خستم نباشی. مرسی ازت <img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /></p><p></p><p><span style="color: #008000">دستت درد نکنه لطف کردی اومدی <img src="/images/smilies/yahoo/53.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":گل:" title="53 :گل:" data-shortname=":گل:" /><img src="/images/smilies/yahoo/4.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":دی" title="4 :دی" data-shortname=":دی" /></span></p></blockquote><p></p>
[QUOTE="The Sundance Kid, post: 7602, member: 24"] ادامه سوالات سحر. ۱۱- به افزایش سن چقدر فکر میکنی؟ بعضیا به اینکه داره زمان میگذره؛ بزرگ میشن پیر میشن و اینا فکر میکنن افسرده میشن. یا از روز تولدشون بدشون میاد. میخوام ببینم بالا رفتن سن اصن چیزی هست ک جایی بهش فک کنی و اگر فکر میکنی چی تو ذهنت میاد؟ [COLOR="#008000"]اصلا فکر نمیکنم. من بچگیم اینطوری بود که هیچ علاقهای نداشتم سریعتر بزرگ شم مثل اغلب بچهها، و الانم هیچ علاقهای ندارم دیرتر پیر شم. بهنظرم هر دورهای جذابیتهای خودشو داره و اصلا کلیشه و شعار نیست این حرفم. تنها چیزی که شاید اذیتم کنه یه روزی این باشه که مثلا قوای جسمیم رو از دست بدم و یا مثلا کارای روزمرهام سختم باشه انجام دادنش، جز اینا هیچ مشکلی با گذر سن ندارم. در مورد روز تولد هم که گفتی، من بدم نمیاد از روز تولد ولی اساسا هیچ مفهوم متفاوتی برام نداره و یه روزه کاملا مثل بقیه روزها. یعنی حتی یکنفر هم بهم تبریک نگه روز تولدم رو نگفته. اصلا برام اهمیت نداره. به بالا رفتن سن هروقت فکر میکنم تجربیات زیاد و حالت Master بودن، اولین چیزیه که به ذهنم میان که خب مفاهیم مثبتی هستند برام. [/COLOR] ۱۲-آنتایمی یا نه؟ :دی اگر هستی با اونایی ک دیر میان چه رفتاری میکنی و اگر خودت دیر میری سر قرار رفتارت در مقابل کسی که شونصد ساعت منتظرت بوده در لحظه چیه؟:)) [COLOR="#008000"]دو وجهه کاملا متفاوت دارم. با دوستانم و یا قرارهای رسمی آره آنتایمم و حساس هم هستم نسبتا بهش. بخشی از این رو هم از تعامل با پویا یاد گرفتم و چیزی نبود که از اول به این شکل باشه. با خانواده خیلی نزدیک ولی نه متاسفانه و معمولا ناراحتن از این مسئله. مثلا قراره بریم جایی تفریح یا چه میدونم ناهاری شامی، در اون حالات خیلی آنتایم نیستم حقیقتش و معمولا میدونن یه بازه تاخیری برام باید درنظر بگیرن. :دی[/COLOR] ۱۳- ویژگی منفیای که در تو هست ولی اصلا دوس نداری عزیزانت بهش اشاره کنن چیه؟ [COLOR="#008000"] تنبلی [/COLOR] ۱۴-منو در یک الی چند خط قضاوت کن یکم بخندیم :دی [COLOR="#008000"]بخندیم منظورت اینه که الکی بگم و شوخی؟ :دی نمیدونم آخه چطور قضاوتی مدنظرت هست. یه برخورد جالبی که داشتیم که نمیدونم یادت باشه یا نه، اون موقعی بود که تو گروه بحث بیبی فیس بودن و کلا این جور چیزا شد و من باهات شوخی کردم و چندبار گفتم پیری و ... . که یادمه تهش ناراحت شدی ازم و بقیه کسایی که تو بحث اون روز بودن، فکر کنم عرفانم بود مثلا. بعدش هم از گروه لفت دادی. اون موقع که مثلا شوخی کرده بودم باهات چون طبق شناختم تا اون موقع حس میکردم خیلی خیلی باجنبهای برای همین برام عجیب اومده بود رفتارت. ولی خب بعدا که دوباره برگشتی و اینا کلا جوری برخورد کردی که انگار چیزی نشده و قضاوتم در موردت رو پس گرفتم همون موقع. :دی در کل شخصیت متفاوت و جالبی داری ولی. منطقی، کمی مرموز و البته عمیق. ولی حقیقتا این سالای اخیر انقدر نبودی که کلا کاراکترت داشت از یادم میرفت. :دی [/COLOR] ۱۵- اگر بیکار باشی و روز تعطیل باشه و این گزینهها جلو پات باشه بگو در اغلب موارد کدوم گزینه رو انجام میدی. اولویت بندی کن البته. فقط یکی رو نگو :دی مواردی ک ذکر نشده با دوست یا فامیل یا تنها؛ خودت ذکر کن ک تو اولویتت ک میاری منظورت اینه که با چه گروهی اون فعالیت و انجام میدی. ۵ تا رو انتخاب کن به ترتیب اولویت بگو. کافیه :دی [COLOR="#008000"]قبل تاهل یا بعد تاهل؟ :سوت[/COLOR] استخر با رفقا :دی باغ گرفتن یه شب و جوج زدن و اینا :)) یجور مهمونیای. یه روز رفتن به یه طبیعت چهار تا درختی رودخونهای چیزی دیدن:دی کافه رفتن با نزدیکانی که حرفی برای گفتن باهاشون داری جمع شدن تو خونه با دوستا بازی کردن. پلیاستیشنی گیم بردی چیزی. فوتبال و سالن رفتن. رسیدن به کارهای عقب موندهای که بعد تعطیلات ددلاینشون سر میرسه:دی تنها موندن تو خونه و هیچکاری نکردن. تنها بیرون رفتن کتاب یا فیلم یا پادکست خوندن و دیدن و شنیدن :دی اونم تنهایی. سینما. شهربازی معاشرت با خانواده در منزل :دی جمع جور کردن وسایل شخصیت تو خونه و تمیز کاری. خواب و خواب و خواب :دی [COLOR="#008000"]قبل تاهل: ۱- جمع شدن تو خونه با دوستان پلی استیشن بازی کردن. ۲- باغ گرفتن و جوج زدن و اینا (با پسرخالهام و دوست دوران بچگیم که پسر عمه پسرخالهامم هست یه جمع ۳ نفره داریم به این منظور) ۳- استخر با رفقا ۴- کتاب یا فیلم یا پادکست خوندن و دیدن و شنیدن تنهایی ۵- خواب و خواب و خواب. بعد تاهل: ۱- باغ رفتن با خانواده (این چرا جزو گزینهها نبود؟ :)) ) ما حدود ۵-۶ سال هست که هر هفته جمعه یه جمع خانوادگی ۲۰ نفره میریم باغ پدربزرگم از صبح تا شب. ۲- یه روز رفتن به یه طبیعت چهار تا درختی رودخونهای چیزی دیدن (با خانواده طبیعتا). ۳- شهر بازی (با خانواده) ۴- خونه موندن و هیچجا نرفتن :)) ۵- خواب و خواب و خواب بعضی گزینههارو من هروقت دلم بخواد انجام میدم به روز تعطیل نیاز ندارم براشون مثل استخر یا سالن رفتن برای فوتبال. اون قسمتایی هم که رسیدن به کارای عقب مونده و اینا داشت رو دیگه تو روز تعطیلم نمییارم. تعطیل اسمش روشه دیگه :دی خواب هم که رفیق گرمابه و گلستانمه مخصوصا اگه این روز تعطیلی که میگی کمیاب باشه برام :دی[/COLOR] ۱۶-چه سبک شخصیتهایی رو ببینی حتماً تو دلت مسخره میکنی؟ مثلا یه نفرو نمیشناسی؛ یبار تو یه جمع میبینی؛ طرف یه مدلیه که اصن نمیتونی :)) اولین چیزی ک میاد تو ذهنت و بگو ببینم چیه :دی [COLOR="#008000"]اول اینکه اون ویژگی فرد حتما باید اکتسابی باشه که برام مسخره باشه. چیزی اگر ذاتی و خارج از اختیارات خود فرد باشه هیچ قضاوتی در موردش نمیکنم. اما برای جواب سوالت، اون تیپ از شخصیتهای تو خالیای که سعی میکنن خودشون رو تو چشم فرو کنن و تو هر زمینهای میخوان یه اظهار وجودی بکنن. هم تاسف میخورم برای اینا هم بدم میاد و هم به همون اندازه برام مسخرهن کلا.[/COLOR] ۱۷-با چه شخصیت فیلمی بوده که بیشترین میزان همذاتپنداری رو داشتی؟ یکمم در موردش بگو که کدوم بعد شخصیتیش نزدیک بهت بوده. [COLOR="#008000"] باد وایت در محرمانه لس آنجلس با بازی راسل کرو. بعد شخصیتی: قلدری و ساده فکر کردن البته قلدری من چیزی نیست که خیلی نمود بیرونی داشته باشه، ولی از نظر ذاتی تو وجودم هست. هست هم که چه عرض کنم، بهتره بگم لول میخوره تو وجودم. از کودکیم تا به امروز. این ویژگی من رو افراد خیلی کمی هستن که راجع بهش بدونن. [/COLOR] ۱۸- از بچه های مافیا کی بیشتر از همه میشناستت؟ و خودت کیو بیشتر از بقیه میشناسی بنظرت؟ [COLOR="#008000"]پویا فکر کنم به علت ارتباط گستردهترمون از همه بیشتر بشناستم، امیر و چاوش هم در درجات بعدی. شناخت من هم از این سه نفر + عماد و یاسین فکر میکنم بیشتر از بقیه بچهها باشه.[/COLOR] ۱۹- میخوام سوالا به زور ۲۰ تا شه:)) بگو تعریف دقیق شکست تو زندگی برات چیه و تو کدوم حوزه از زندگیت یه شکست عمیق و تجربه کردی؟ مثلا تو کار یا روابط دوستانه یا رابطه عاطفی یا سرمایه گذاری یا .. [COLOR="#008000"]شکست برام تعریفش اینه که چیزی رو بخوای که دیگه امکان نداشته باشه بتونی انجامش بدی. تنها چیزی تو زندگیم که همیشه میخواستم و الان مسجل شده که امکان رسیدن بهش وجود نداره این بود که وقتی بچه بودم حس میکردم یه روزی فوتبالیست بزرگی میشم. اما اصلا برای رسیدن بهش تلاش نکردم و همیشه هم حسرتش رو خواهم خورد. چون وقتی که بچهتر بودم و مثلا در دوران مدرسه، همیشه حس میکردم استعداد خفن و متفاوتی با تمام دوستام دارم و کلا نگاهم به فوتبال متفاوت بود. ولی متاسفانه هیچ قدم جدی و مهمی برای رسیدن بهش برنداشتم و با بالا رفتن سنم کاملا از اون فضا دور شدم و اعتماد به نفسم رو هم از دست دادم. الانم البته مثلا با دوستانم سالن میرم و کلا هیچوقت از فوتبال دور نبودم ولی اون حس رو به خودم فقط تو دوران مدرسهام داشتم و بعدش چون فاصله افتاد دیگه هیچوقت حس نکردم که استعدادم حیف شده و یا چیزی :دی چون دیگه عملا به هیچاندازه خاصی از اون استعداد خیالیم که تو ذهنم داشتم نرسیدم هیچوقت. اما مطمئنم اگه دوباره متولد بشم و فقط همین یه مورد رو از خودم بدونم، میتونم فوتبالیست بزرگی بشم :46::(. [/COLOR] ۲۰- چقد این مهارت رو داری که تو شرایط سخت دوربین و بیاری بالا و از یه زاویه دید گسترده تر به مسالهت نگاه کنی؟ یعنی درگیر جزئیات نشی و بتونی تحلیل کنی در فاصله زمانی کوتاه نه بعد از گذشت یه ماه مثلا :دی [COLOR="#008000"]معمولا برای حل مشکلات دیگران خیلی بهتر میتونم این عمل رو انجام بدم تا مشکلات خودم. اکثر اوقات در مشکلات خودم در قدمهای اول میمونم و نمیتونم تصویر بزرگتر رو همون اول ببینم و معمولا برای عبور از جزئیات، به گذشت زمان نیاز دارم. [/COLOR] فعلا همینا. خستم نباشی. مرسی ازت :دی [COLOR="#008000"]دستت درد نکنه لطف کردی اومدی :گل::دی[/COLOR] [/QUOTE]
درج نقلقولها...
نام
تایید
مافیا را برعکس بنویسید.
ارسال
وبسایت مافیاییا
نامافیا
کافه
صندلی داغ: مهدی (Mahdi)
ورود
نام کاربری یا آدرس ایمیل شما
رمز عبور
رمز عبور خود را فراموش کردهاید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
حساب کاربری ندارید؟
اکنون ثبتنام کنید
اتصال به گوگل
تازهها
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
ورود
نام کاربری یا آدرس ایمیل شما
رمز عبور
رمز عبور خود را فراموش کردهاید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
حساب کاربری ندارید؟
اکنون ثبتنام کنید
اتصال به گوگل
تازهها
بالا
پایین