آرش
- نوشتهها
- 850
- پسندها
- 260
- امتیازها
- 460
- مدالها
- 38
شما تصمیم گرفتید که به پیشنهاد گیزماریف عمل کنید و از فرقهی بالاروندگان بخواهید که دستنوشته را در اختیار شما قرار دهند. فرقهی بالاروندگان این را پذیرفت و دستنوشته را در اختیار شما قرار داد.
شما دستنوشته را به متخصصان باستانشناسی معتمد دربار سپردید. همانطور که انتظار میرفت، در این دستنوشته خبری از پیشگویی آخر زمان نبود، اما در آن از جنگ بزرگی صحبت شده بود که سرنوشت جهان را تعیین خواهد کرد و در آن پیشوای موعود نقش مهمی ایفا می کند.
همچنین باستانشناسان با کمک گیزماریف از این دستنوشته به اطلاعات مهمی رسیدند. طبق این دستنوشته، پیشوای موعود کسی است که از مرگ حتمی نجات یافته و دیگری را نیز از مرگ حتمی نجات داده است. بهگفتهی گیزماریف که پیشکار سلطنتی است، در خاندان دارنیزیان زاریو نوهی پادشاه سرگذشت مشابهی دارد، او در کودکی به یک بیماری ظاهرا لاعلاج مبتلا شده بود و پزشکان از او قطع امید کرده بودند، اما پزشک حازقی از کوپودیه پیدا شد که علت بیماری او را کشف و او را درمان کرد، و بعدها وقتی سلیا، نوهی دیگر پادشاه نیز به بیماری مشابهی مبتلا شد، از همان روش درمان شد.
طبق تصمیم قبلی، شما این موضوع که پیشگویی آخر زمان از سوی فرقهی بالاروندگان کذب بوده را نزد عموم فاش کردید و رهبران این فرقه را به جرم تشویش اذهان عمومی مجازات کردید که در جریان آن اسقف اعظم فرقهی بالاروندگان طی شکنجه کشته شد (واقعه اعتبار منفی).
با مجازات رهبران فرقهی بالاروندگان و مرگ اسقف اعظم این فرقه، این فرقه فعالیتهای تبلیغی خود را برای مدتی نامعلوم متوقف کرد و این موضوع باعث شد بسیاری از افرادی که به قصد خدمت به هالیاووش، خدای جنگ به سپاه افرام پیوسته بودند، دلسرد شوند و از خدمت نظامی فرار کنند. همچنین با این کار اعتبار شما نزد برخی حاکمان محلی و همچنین اقشار سنتی و نظامی آسیب دید.
پادشاه کاریون دوم که دیگر مردی پیر و فرتوت شده بود، با شنیدن خبر مرگ اسقف اعظم فرقهی محبوبش، کسی که او را تاجگذاری کرده بود و رابطهی نزدیکی با او داشت، سخت افسرده و بیمار شد. بیماری پادشاه زمانی شدت گرفت که یک روز ساکنین کاخ سهاکلاک متوجه شدند هیچ خبری از زاروان، نوهی بزرگ پادشاه نیست و انگار آب شده و در زمین فرو رفته است. او آخرین بار حین عیادت بالای بستر پادشاه دیده شد. بعد از گم شدن شاهزاده زاروان، پادشاه کلامی حرف نزد و ذرهای غذا نخورد.
تا اینکه یک روز صندوقچهای مهروموم شده به کاخ سهاکلاک رسید که گفته میشد از سوی سیلاسیا، شهربانوی دزنیان فرستاده شده است. با باز کردن این صندوقچه، با سر بریدهی کارناش، نوهی پادشاه و داماد سیلاسیا روبهرو شدید. بعد از پخش شدن این خبر در کاخ، پادشاه درگذشت.
یک روز بعد از مرگ پادشاه، گیزماریف پیشکار سلطنتی نیز غیبش زد. شما هیچ خبری از اینکه او ممکن است کجا رفته باشد نداشتید، اما با جستجو در اتاقش یک برگ کاغذی پیدا کردید که مهر فرقهی فرنگارندگان روی آن به چشم میخورد. با این حال وقتی از فرقهی فرنگارندگان دربارهی او پرسوجو کردید، آنها تکذیب کردند و گفتند اطلاعی در این باره ندارند.
در حالی که دربار درگیر مراسم خاکسپاری و آمادهسازی مراسم تاجگذاری پادشاه جدید بود، خبری از مرزهای غربی و جنوب غربی افرام رسید، سپاهیان گزوان، دزنیان و لشکر قدرتمند بیطیس در نزدیکی مرز افرام چندین اردوگاه زده بودند و پرچم قرمز برافراشته بودند، پرچمی که نشانهی اعلان جنگ بود.
سپاه ۳-
اعتبار ۱-
رفاه ۱+
واقعه اعتبار منفی (مرگ اسقف اعظم)
وضعیت خاندانها:
شنارسیان: ۹ قدرت، ۱۲ سکه،
آریوان: ۳ قدرت، ۱۶ سکه،
فراوکیان: ۸ قدرت، ۸ سکه،
زباران: ۵ قدرت، ۱۲ سکه،
وینیان: ۱۱ قدرت، ۱۸ سکه،
شما دستنوشته را به متخصصان باستانشناسی معتمد دربار سپردید. همانطور که انتظار میرفت، در این دستنوشته خبری از پیشگویی آخر زمان نبود، اما در آن از جنگ بزرگی صحبت شده بود که سرنوشت جهان را تعیین خواهد کرد و در آن پیشوای موعود نقش مهمی ایفا می کند.
همچنین باستانشناسان با کمک گیزماریف از این دستنوشته به اطلاعات مهمی رسیدند. طبق این دستنوشته، پیشوای موعود کسی است که از مرگ حتمی نجات یافته و دیگری را نیز از مرگ حتمی نجات داده است. بهگفتهی گیزماریف که پیشکار سلطنتی است، در خاندان دارنیزیان زاریو نوهی پادشاه سرگذشت مشابهی دارد، او در کودکی به یک بیماری ظاهرا لاعلاج مبتلا شده بود و پزشکان از او قطع امید کرده بودند، اما پزشک حازقی از کوپودیه پیدا شد که علت بیماری او را کشف و او را درمان کرد، و بعدها وقتی سلیا، نوهی دیگر پادشاه نیز به بیماری مشابهی مبتلا شد، از همان روش درمان شد.
طبق تصمیم قبلی، شما این موضوع که پیشگویی آخر زمان از سوی فرقهی بالاروندگان کذب بوده را نزد عموم فاش کردید و رهبران این فرقه را به جرم تشویش اذهان عمومی مجازات کردید که در جریان آن اسقف اعظم فرقهی بالاروندگان طی شکنجه کشته شد (واقعه اعتبار منفی).
با مجازات رهبران فرقهی بالاروندگان و مرگ اسقف اعظم این فرقه، این فرقه فعالیتهای تبلیغی خود را برای مدتی نامعلوم متوقف کرد و این موضوع باعث شد بسیاری از افرادی که به قصد خدمت به هالیاووش، خدای جنگ به سپاه افرام پیوسته بودند، دلسرد شوند و از خدمت نظامی فرار کنند. همچنین با این کار اعتبار شما نزد برخی حاکمان محلی و همچنین اقشار سنتی و نظامی آسیب دید.
پادشاه کاریون دوم که دیگر مردی پیر و فرتوت شده بود، با شنیدن خبر مرگ اسقف اعظم فرقهی محبوبش، کسی که او را تاجگذاری کرده بود و رابطهی نزدیکی با او داشت، سخت افسرده و بیمار شد. بیماری پادشاه زمانی شدت گرفت که یک روز ساکنین کاخ سهاکلاک متوجه شدند هیچ خبری از زاروان، نوهی بزرگ پادشاه نیست و انگار آب شده و در زمین فرو رفته است. او آخرین بار حین عیادت بالای بستر پادشاه دیده شد. بعد از گم شدن شاهزاده زاروان، پادشاه کلامی حرف نزد و ذرهای غذا نخورد.
تا اینکه یک روز صندوقچهای مهروموم شده به کاخ سهاکلاک رسید که گفته میشد از سوی سیلاسیا، شهربانوی دزنیان فرستاده شده است. با باز کردن این صندوقچه، با سر بریدهی کارناش، نوهی پادشاه و داماد سیلاسیا روبهرو شدید. بعد از پخش شدن این خبر در کاخ، پادشاه درگذشت.
یک روز بعد از مرگ پادشاه، گیزماریف پیشکار سلطنتی نیز غیبش زد. شما هیچ خبری از اینکه او ممکن است کجا رفته باشد نداشتید، اما با جستجو در اتاقش یک برگ کاغذی پیدا کردید که مهر فرقهی فرنگارندگان روی آن به چشم میخورد. با این حال وقتی از فرقهی فرنگارندگان دربارهی او پرسوجو کردید، آنها تکذیب کردند و گفتند اطلاعی در این باره ندارند.
در حالی که دربار درگیر مراسم خاکسپاری و آمادهسازی مراسم تاجگذاری پادشاه جدید بود، خبری از مرزهای غربی و جنوب غربی افرام رسید، سپاهیان گزوان، دزنیان و لشکر قدرتمند بیطیس در نزدیکی مرز افرام چندین اردوگاه زده بودند و پرچم قرمز برافراشته بودند، پرچمی که نشانهی اعلان جنگ بود.
پایان فصل اول.
در نتیجهی اتفاقات پایانی، تغییرات زیر رخ داد:سپاه ۳-
اعتبار ۱-
رفاه ۱+
واقعه اعتبار منفی (مرگ اسقف اعظم)
وضعیت خاندانها:
شنارسیان: ۹ قدرت، ۱۲ سکه،
آریوان: ۳ قدرت، ۱۶ سکه،
فراوکیان: ۸ قدرت، ۸ سکه،
زباران: ۵ قدرت، ۱۲ سکه،
وینیان: ۱۱ قدرت، ۱۸ سکه،
آخرین ویرایش: