کارکشته مافیا
درود
خیلی عصبی بودم. از ندونم کاری خودم. باخت غیر منتظره. کلا از دست بازی مافیا. اگه تهدید سید نبود حالا حالا ها در انظار عموم ظاهر نمیشدم.هم از سر خجالت هم عصبانیت
وقتی پیشنهاد دور جدید مطرح شد تو گروه همه میدونین که گفتم من واقعا نمیکشم چون وقت و استرس بی نهایتی گذاشته بودم رو نقش شیطان. رفتم به سید گفتم من کمک گاد وایسم یکم ریفرش شم از بیرون نگاه کنم گفت غلط کردی باید بازی کنی بعد از اصرار و انکار گفتم یه بیگناه کله خر که بود و نبودم تاثیری تو بازی نداشته باشه و باعث باخت بیگناها نشم بهم بده بازی کنم بخاطر تو گفت اوکی.
گذشت فرداش شد اومدم دم خونشون(پی وی) گفتم یه نقش دارم اینو بیاری تو بازی عین دور پویا و حتی شاید بیشتر براش وقت و انگیزه میزارم خلاصه مجلستو گرم میکنم گفت چیه همین مستشارو گفتم. گفتم نقش فرعی میخامش. با یه قابلیتای خفنی که اومد تو ذهنم گفتم از شیطانم جلو میزنه که گفت نگا میکنم و با یکمی تغییر خوشش اومد اما گفت فرعی نیستی بیگناه باید بازی کنی همینه که هست گفتم بابا میخام تک باشم گفت نه یه فرعی نوشتم به اسم سکس وورکر اونو میخام بزارم دیگه جا برا تو نیست بیگناه شو. منم گردنم از مو باریکتر گفتم حله.
نقشم که کامل شد واقعا دوسش داشتم همونی بود که میخاستم(البته فرعیش خدا بود ولی اینم غولی بود برا خودش) همیشه دنبال همچین نقشی بودم و انگیزه گرفتم برای بازی خوب گرفتن از این نقش چون جدیدم بود میخاستم بهترینمو بازی کنم توش. با توجه به خصوصیات این نقش ، من میتونستم قدرت و اعتماد به نفس و صلابت رویین تن و سامورایی رو تو فاز روز و بحثام داشته باشم. میتونستم با همین صلابتم برای حدس های شبم برا گناهکار یابی استفادشون کنم. میتونستم هدف تیر گناهکارا و سوخت شدنشون باشم. حتی میتونستم به جز خودم جون یکی دیگه رم نجات بدم. تصمیم گرفتم بیشترین فعالیت و بیشترین اعتماد به نفس و قدرت رو تو فاز روز داشته باشم. که خب فک کنم موفق بودم تا حدی با توجه به گفته های دوستان. تمام تلاش من این بود که بیگناهیمو بیگناها تشخیص بدن با توجه به ناخوداگاه تو پستام و فعالیت و دید همه جانبم در اول بازی و اعتماد کسب کنم و در عین حال شب هم اهداف خودمو در پیش بگیرم با توجه به واکنش ها.
به نظرم ورود خوبی به بازی داشتم. اون پست ترسا و گیر بهش که بیشتر مشکوکم کرد و من موافق این نیستم که بعضیا میگفتن دفاعش منطقی و خوب بود. شاید منطقی بوده باشه(نبود از نظرم) ولی اون حس پشت پستش به من دروغ نمیگفت و به حسم اطمینان داشتم که خداروشکر درست هم درومد و این گفت و شنود ها باعث شد صدرا بهش شک کنه و با تیر بزندش.
در مورد اعدام صدرا باید بگم که واقعا گره بازی بود صدرا خصوصا با اون پست عجیب و بخصوص با نیومدن و دفاع نکردن. من تا اونجا که بحثی داشتم باهاش درسته منو قانع نکرد ولی تا اون پستش 60 درصد به بیگناهیش رای دادم ولی در اون برحه کاری نمیشد کرد و من که نتونسته بودم اجماعی رو قاتل داشته باشم رای به صدرا دادم که نفرات کمتر بشه بتونیم یه چیزی بیرون بیاریم از بحثا.وگرنه رایم ارش بود چون کسی اعدام نمیشد گفتم بهتره صدرا بره تا مشخص بشه بازی چیه از اونور به ستون پنجم بودنشم شک داشتم چون فک میکردم گاد فادر تیر زده اشتباهی و اونطور جذب شده و نمیدونستم جذب عادی بوده.
در مورد بحثم با ارش که نوشتین احساسی شده بودم و منطقو باختم درسته. تو یه مقطع از بازی با دیدن پستای ارش همون الارم معروف ارش یابم زنگ زد و گفتم صدی نود بیگناه نیست رفتم تو بحث باهاش که جملات خاص گناهکاری ارش رو تو پستاش دیدم. شاید شما نبینین ولی من میفهممش کاملا کی بیگناهه کی گناهکار نشده دوری اشتباه حدس بزنمش! با دیدن اون جمله ها و حملاتی که بهم کرد با وجود بازی بیگناهی که تا اون موقع داشتم حرص اومد بهم. گفتم بقران این بیگناه نیست چون عمدا داره نمیبینه منو . کم مونده بود سرمو بزنم تو دیوار . بعد که رضا تو فاز شبش اومد جو رو بیاره سمت من و موج سواری کنه رو ارش با اون جمله کلیدی که عرفان بیگناه فلان نمیکنه! دیگه بیشتر رد دادم اومدم جواب نوشتم براش گفتم هر چه باداباد اگه به خاطر عصبی بودن پستام اعدام بشم بزار بشم که این شهر نمیبینه بازی بیگناهی منو و منو اینجوری عصبی میکنه با جملات کلیشه ای و اونجا بود که مطمعن شدم رضام گناهکاره چون دور قبل همه میگفتن عرفان بیگناه باشه پاچه میگیره احساساتی میشه عصبی میشه با دیدن این جمله که رضا دقیقا تناقض داشت با اون دور گفتم میخاد فقط جو بیاد روم تا اعدام شم که خب دست صدرا درد نکنه نزاشت این نقشه شوم عملی بشه و از فرداش من اروم شدم و گفتم ازین به بعد یجوری بازی میکنم که حرص درار باشم بینین عرفان بیگناه به جز عصبی شدن اینم بلده همونطورم شد که ارشم گفته بود مخصوصا اون استکیرمو خیلی دوس داشتم کاملا به هدفم نایل اومدم و به ارش اجازه ندادم اون روز منو عصبی تر کنه و از بقیه بازی غافل شم. خونسرد ادامه دادم بازی رو که یکی از نقطه عطفای من تو برگشت به بازی بود البته سید بینهایت کمک کرد بهم چون خیلی فوش دادم تو پی ویش برا اینکه اروم بشم و این از لحاظ روانی تخلیم کرد به نوعی
گفته بودین که فاز 5 نفره احساسی شدی چیز کلک بازی دراوردی و به قاتل یا مافیا بودنت شک کردیم، اینو باید یه توضیح بدم.با مردن ارش دیدم اي داد بیداد 5 نفر موندیم بدترین حالتو در نظر گرفتم دیدم قاتل و هوکر و ستون پنج تو بازين گفتم از بيگناها من موندم و فلان چیزم گفتم حتی اگه یکیشونم تو بازی باشه با یه اعدام اشتباه که شانس کمی هم نیس بازی تمومه. گفتم بیام با یه تیر دو نشان بزنم. اولا بی استرس بازی کنم و خودمو برا باخت اماده کنم ك زياد بهم نريزم بعد باخت . ثانيا با این کار میتونم به طور واضح به بیگناهای بازی برسونم که من نمیتونم کسی باشم که در شرف برده در این فاز و بیخیالتر از اونم که قاتل یا هوکر باشم. همینم مطرح کردم تو بازی. ولی یه باگ داشت این کارم این که مافیا هم بی انگیزس برا برد و من میتونستم ستون 5 احتمالی باشم. گفتم این مرحله رو که سخته بگذرونیم اگه به خیر گذروندیم برا مبرا کردن خودم از ستون برنامه دارم عب نداره این بگذره و خصوصا پویا بهم اعتماد کنه ک قاتل نیستم بقیش مهم نیست
در راستای این کارم به رامتین و ممد برا قاتل بودن شک داشتمو یکیشونو بیگناه قطعی خوندم . و پویا هم که واقعا ترسناکه نباید غافل میشدم ازش چون کاملا میخورد قاتل باشه حتی خودش هم گفت که شکتون بجا بود. خلاصه اون فاز به قول سید 5 تفنگدار اینجوری ادامه پيدا كرد بعد اون حرف پویا که دقیق نقش همه رو باید میگفتیم از نظرمون تو یکیش پویا رو صد قاتل گرفتم و تو دو تاش رامتینو رویین تن ، گفتم ببینم چیزی اشاره میکنه بهش رامتین یا نه نظرش چیه خودشو میچسبونه بهم موج سواری میکنه یا چی . ولی متاسفانه رامتین غیب شد یهو و این شک منو بیشتر کرد با اینکه بین اون و پویا و ممد شک داشتم هنوز. بقران تا حالا تو فاز 5 نفره اینقد مساوی نبودم برا یه نقش اونم قاتل! خلاصه عجیب ترین فاز دوران مافیام بود بگذریم رامتین نیومد و دو رای اورد و اونجا بود که سخن طلایی پویا که رامتین داره 3 رای میاره عرفان توام رایت رامتینه؟ زیادی مشکوکه که اینقد راحت اعدام بشه! زده شد، من اینو گرفتم خوشبختانه گفتم اگه به رامتین رای بدم پویا قطع به یقین نمیزاره اعدام شه و میکشدش پایین از اعدام و اولا من میرم به جاش چون شک دوم خودم بودم و اگه پویا میخاست صدی صد اعدام میشدم و من درسته امیدی نداشتم به بردمون ولی خب نمیخاستم با اعدام و ریدمان من این اتفاق بیفته حداقل! گفتم نباید به رامتین رای بدم باید رامتین اعدام شه ازونجا که شکمم بود و نیومده بود هم گفتم شانسمو امتحان میکنم اگه بود فبها اگه نبودم خب انتخاب کردم و حدسمون اشتباه درومده دیگه به بردم امید نداشتم. اومدم یه رای عجیب دادم که میدونستم پویا و مهدی میگیرن منظورشو. برا این که ثابت کنم قاتل نیستم چون قاتل میخاد یکی اعدام شه غیر خودش اون فاز و براش مهم نیس حتی رایا مساویم بشه بین دو بیگناه(به ممد میدادم مساوی میشد) یه قاتل هیچوقت چنین کاری نمیکنه پس سعی کردم این پالس رو بفرستم که پویا و مهدی بگیرن که به خوبی گرفت پویا و من واقعا غبطه میخورم به این دید همه جانبه و بازی که تو اون شرایط یه بازیکن میتونه داشته باشه. اونجا بود که ریپلای زدم اینه پویایی که میشناختم خلاصه رامتین اعدام شد و ریسکم گرفته بود با ناباوری و خوشالی داشتم به سرم میکوبیدم و به سید پی ام میدادم که یسس دیگه بردیممم باورم نمیشه هوکر و قاتل نتونستن ببرن! که با فراری اعلام شدن پویا و رفتنش بیرون تموم خاک عالمو ریختن تو سرم. خیلی شوکه بودم چون اولا به بیگناهی پویا رسیده بودم و صد شده بود و میدونستم اونم منو بیگناه صد میدونه منتظرش بودم که اذن جهاد بده و با تریک هاش ستون رو پیدا کنیم و ببریم به این راحتی که یهو خودمو تو 3 نفر با مهدی و ممد دیدم و شوک وارد شد بهم هرچیزی تا الان میدونستم و سعی در کنترلش داشتم پرید به جاش استرس انتخاب اشتباه نشست تو جونم. من کلا ادم لحظات سخت و پر استرس نیستم. اصلا کاراییم منفی میشه هنگام استرس. خیلی میترسم تو شرایط حساس اصلا عملکرد خوبی ندارم. از استرس و خونسردی بی حد و حصر ممد که حرصمو دراورده بود که چطور یه مافیا اینطور خونسرد باید باشه این فاز لج کردم و هر چی داشتم و نداشتم و تحلیل کرده بودم پنبه شد. و من احمقی که پیش خودم از صب دارم میگم قطعا بین ممد و رامتین یه قاتل یه رویین تنه و هیچ رویینی از بازی خارج نشده بود و رامتین قاتل بود و اینکه با دلیل و استدلال و هرگونه حس به این باور قطعی دارم که نقش فعالانه و پر مسعولیت رویین سامورایی به مهدی که گرفتاره بیرون بازی و گفته وقت نمیتونم بزارم و همینطورم بوده ، داده نمیشه دو ثانيه فکر نکردم و عجولانه اول بازی رای به ممد دادم و شدم تبری که هر جور شده باید ممدو حذف كنه چون امکان نداره اين دور دیگه بیگناه باشه و وقتشه گناهکار باشه و بهترین گزینه جذبم كه هس پس....
به همین راحتی با حماقت من مافیا همونطور که گفتم مث ققنوس از خاکستر بیدار شد و برنده شد ینی اونقدر عصبی بودم از خودم که دیدم رو محدود کردم و به تحلیل خودم پایبند نبودم و نتونستم تصمیم درست بگیرم که حد نداره. اینجا بود که فهمیدم هوش هیجانیم زیر صفره چون باعث شد تحلیل و حدسام که اکثرا درست بودن تو بازی پشیزی ارزش نداشته باشن چون تو مقطعی که باید ازشون بهره نبردم و باعث سرافکندگی شدم.
ببخشید زیاد شد ولی باید میگفتم اینارو که چه گذشت بر من پست بعد تحلیل مختصری میرم از بازیکنا
خیلی عصبی بودم. از ندونم کاری خودم. باخت غیر منتظره. کلا از دست بازی مافیا. اگه تهدید سید نبود حالا حالا ها در انظار عموم ظاهر نمیشدم.هم از سر خجالت هم عصبانیت
وقتی پیشنهاد دور جدید مطرح شد تو گروه همه میدونین که گفتم من واقعا نمیکشم چون وقت و استرس بی نهایتی گذاشته بودم رو نقش شیطان. رفتم به سید گفتم من کمک گاد وایسم یکم ریفرش شم از بیرون نگاه کنم گفت غلط کردی باید بازی کنی بعد از اصرار و انکار گفتم یه بیگناه کله خر که بود و نبودم تاثیری تو بازی نداشته باشه و باعث باخت بیگناها نشم بهم بده بازی کنم بخاطر تو گفت اوکی.
گذشت فرداش شد اومدم دم خونشون(پی وی) گفتم یه نقش دارم اینو بیاری تو بازی عین دور پویا و حتی شاید بیشتر براش وقت و انگیزه میزارم خلاصه مجلستو گرم میکنم گفت چیه همین مستشارو گفتم. گفتم نقش فرعی میخامش. با یه قابلیتای خفنی که اومد تو ذهنم گفتم از شیطانم جلو میزنه که گفت نگا میکنم و با یکمی تغییر خوشش اومد اما گفت فرعی نیستی بیگناه باید بازی کنی همینه که هست گفتم بابا میخام تک باشم گفت نه یه فرعی نوشتم به اسم سکس وورکر اونو میخام بزارم دیگه جا برا تو نیست بیگناه شو. منم گردنم از مو باریکتر گفتم حله.
نقشم که کامل شد واقعا دوسش داشتم همونی بود که میخاستم(البته فرعیش خدا بود ولی اینم غولی بود برا خودش) همیشه دنبال همچین نقشی بودم و انگیزه گرفتم برای بازی خوب گرفتن از این نقش چون جدیدم بود میخاستم بهترینمو بازی کنم توش. با توجه به خصوصیات این نقش ، من میتونستم قدرت و اعتماد به نفس و صلابت رویین تن و سامورایی رو تو فاز روز و بحثام داشته باشم. میتونستم با همین صلابتم برای حدس های شبم برا گناهکار یابی استفادشون کنم. میتونستم هدف تیر گناهکارا و سوخت شدنشون باشم. حتی میتونستم به جز خودم جون یکی دیگه رم نجات بدم. تصمیم گرفتم بیشترین فعالیت و بیشترین اعتماد به نفس و قدرت رو تو فاز روز داشته باشم. که خب فک کنم موفق بودم تا حدی با توجه به گفته های دوستان. تمام تلاش من این بود که بیگناهیمو بیگناها تشخیص بدن با توجه به ناخوداگاه تو پستام و فعالیت و دید همه جانبم در اول بازی و اعتماد کسب کنم و در عین حال شب هم اهداف خودمو در پیش بگیرم با توجه به واکنش ها.
به نظرم ورود خوبی به بازی داشتم. اون پست ترسا و گیر بهش که بیشتر مشکوکم کرد و من موافق این نیستم که بعضیا میگفتن دفاعش منطقی و خوب بود. شاید منطقی بوده باشه(نبود از نظرم) ولی اون حس پشت پستش به من دروغ نمیگفت و به حسم اطمینان داشتم که خداروشکر درست هم درومد و این گفت و شنود ها باعث شد صدرا بهش شک کنه و با تیر بزندش.
در مورد اعدام صدرا باید بگم که واقعا گره بازی بود صدرا خصوصا با اون پست عجیب و بخصوص با نیومدن و دفاع نکردن. من تا اونجا که بحثی داشتم باهاش درسته منو قانع نکرد ولی تا اون پستش 60 درصد به بیگناهیش رای دادم ولی در اون برحه کاری نمیشد کرد و من که نتونسته بودم اجماعی رو قاتل داشته باشم رای به صدرا دادم که نفرات کمتر بشه بتونیم یه چیزی بیرون بیاریم از بحثا.وگرنه رایم ارش بود چون کسی اعدام نمیشد گفتم بهتره صدرا بره تا مشخص بشه بازی چیه از اونور به ستون پنجم بودنشم شک داشتم چون فک میکردم گاد فادر تیر زده اشتباهی و اونطور جذب شده و نمیدونستم جذب عادی بوده.
در مورد بحثم با ارش که نوشتین احساسی شده بودم و منطقو باختم درسته. تو یه مقطع از بازی با دیدن پستای ارش همون الارم معروف ارش یابم زنگ زد و گفتم صدی نود بیگناه نیست رفتم تو بحث باهاش که جملات خاص گناهکاری ارش رو تو پستاش دیدم. شاید شما نبینین ولی من میفهممش کاملا کی بیگناهه کی گناهکار نشده دوری اشتباه حدس بزنمش! با دیدن اون جمله ها و حملاتی که بهم کرد با وجود بازی بیگناهی که تا اون موقع داشتم حرص اومد بهم. گفتم بقران این بیگناه نیست چون عمدا داره نمیبینه منو . کم مونده بود سرمو بزنم تو دیوار . بعد که رضا تو فاز شبش اومد جو رو بیاره سمت من و موج سواری کنه رو ارش با اون جمله کلیدی که عرفان بیگناه فلان نمیکنه! دیگه بیشتر رد دادم اومدم جواب نوشتم براش گفتم هر چه باداباد اگه به خاطر عصبی بودن پستام اعدام بشم بزار بشم که این شهر نمیبینه بازی بیگناهی منو و منو اینجوری عصبی میکنه با جملات کلیشه ای و اونجا بود که مطمعن شدم رضام گناهکاره چون دور قبل همه میگفتن عرفان بیگناه باشه پاچه میگیره احساساتی میشه عصبی میشه با دیدن این جمله که رضا دقیقا تناقض داشت با اون دور گفتم میخاد فقط جو بیاد روم تا اعدام شم که خب دست صدرا درد نکنه نزاشت این نقشه شوم عملی بشه و از فرداش من اروم شدم و گفتم ازین به بعد یجوری بازی میکنم که حرص درار باشم بینین عرفان بیگناه به جز عصبی شدن اینم بلده همونطورم شد که ارشم گفته بود مخصوصا اون استکیرمو خیلی دوس داشتم کاملا به هدفم نایل اومدم و به ارش اجازه ندادم اون روز منو عصبی تر کنه و از بقیه بازی غافل شم. خونسرد ادامه دادم بازی رو که یکی از نقطه عطفای من تو برگشت به بازی بود البته سید بینهایت کمک کرد بهم چون خیلی فوش دادم تو پی ویش برا اینکه اروم بشم و این از لحاظ روانی تخلیم کرد به نوعی
گفته بودین که فاز 5 نفره احساسی شدی چیز کلک بازی دراوردی و به قاتل یا مافیا بودنت شک کردیم، اینو باید یه توضیح بدم.با مردن ارش دیدم اي داد بیداد 5 نفر موندیم بدترین حالتو در نظر گرفتم دیدم قاتل و هوکر و ستون پنج تو بازين گفتم از بيگناها من موندم و فلان چیزم گفتم حتی اگه یکیشونم تو بازی باشه با یه اعدام اشتباه که شانس کمی هم نیس بازی تمومه. گفتم بیام با یه تیر دو نشان بزنم. اولا بی استرس بازی کنم و خودمو برا باخت اماده کنم ك زياد بهم نريزم بعد باخت . ثانيا با این کار میتونم به طور واضح به بیگناهای بازی برسونم که من نمیتونم کسی باشم که در شرف برده در این فاز و بیخیالتر از اونم که قاتل یا هوکر باشم. همینم مطرح کردم تو بازی. ولی یه باگ داشت این کارم این که مافیا هم بی انگیزس برا برد و من میتونستم ستون 5 احتمالی باشم. گفتم این مرحله رو که سخته بگذرونیم اگه به خیر گذروندیم برا مبرا کردن خودم از ستون برنامه دارم عب نداره این بگذره و خصوصا پویا بهم اعتماد کنه ک قاتل نیستم بقیش مهم نیست
در راستای این کارم به رامتین و ممد برا قاتل بودن شک داشتمو یکیشونو بیگناه قطعی خوندم . و پویا هم که واقعا ترسناکه نباید غافل میشدم ازش چون کاملا میخورد قاتل باشه حتی خودش هم گفت که شکتون بجا بود. خلاصه اون فاز به قول سید 5 تفنگدار اینجوری ادامه پيدا كرد بعد اون حرف پویا که دقیق نقش همه رو باید میگفتیم از نظرمون تو یکیش پویا رو صد قاتل گرفتم و تو دو تاش رامتینو رویین تن ، گفتم ببینم چیزی اشاره میکنه بهش رامتین یا نه نظرش چیه خودشو میچسبونه بهم موج سواری میکنه یا چی . ولی متاسفانه رامتین غیب شد یهو و این شک منو بیشتر کرد با اینکه بین اون و پویا و ممد شک داشتم هنوز. بقران تا حالا تو فاز 5 نفره اینقد مساوی نبودم برا یه نقش اونم قاتل! خلاصه عجیب ترین فاز دوران مافیام بود بگذریم رامتین نیومد و دو رای اورد و اونجا بود که سخن طلایی پویا که رامتین داره 3 رای میاره عرفان توام رایت رامتینه؟ زیادی مشکوکه که اینقد راحت اعدام بشه! زده شد، من اینو گرفتم خوشبختانه گفتم اگه به رامتین رای بدم پویا قطع به یقین نمیزاره اعدام شه و میکشدش پایین از اعدام و اولا من میرم به جاش چون شک دوم خودم بودم و اگه پویا میخاست صدی صد اعدام میشدم و من درسته امیدی نداشتم به بردمون ولی خب نمیخاستم با اعدام و ریدمان من این اتفاق بیفته حداقل! گفتم نباید به رامتین رای بدم باید رامتین اعدام شه ازونجا که شکمم بود و نیومده بود هم گفتم شانسمو امتحان میکنم اگه بود فبها اگه نبودم خب انتخاب کردم و حدسمون اشتباه درومده دیگه به بردم امید نداشتم. اومدم یه رای عجیب دادم که میدونستم پویا و مهدی میگیرن منظورشو. برا این که ثابت کنم قاتل نیستم چون قاتل میخاد یکی اعدام شه غیر خودش اون فاز و براش مهم نیس حتی رایا مساویم بشه بین دو بیگناه(به ممد میدادم مساوی میشد) یه قاتل هیچوقت چنین کاری نمیکنه پس سعی کردم این پالس رو بفرستم که پویا و مهدی بگیرن که به خوبی گرفت پویا و من واقعا غبطه میخورم به این دید همه جانبه و بازی که تو اون شرایط یه بازیکن میتونه داشته باشه. اونجا بود که ریپلای زدم اینه پویایی که میشناختم خلاصه رامتین اعدام شد و ریسکم گرفته بود با ناباوری و خوشالی داشتم به سرم میکوبیدم و به سید پی ام میدادم که یسس دیگه بردیممم باورم نمیشه هوکر و قاتل نتونستن ببرن! که با فراری اعلام شدن پویا و رفتنش بیرون تموم خاک عالمو ریختن تو سرم. خیلی شوکه بودم چون اولا به بیگناهی پویا رسیده بودم و صد شده بود و میدونستم اونم منو بیگناه صد میدونه منتظرش بودم که اذن جهاد بده و با تریک هاش ستون رو پیدا کنیم و ببریم به این راحتی که یهو خودمو تو 3 نفر با مهدی و ممد دیدم و شوک وارد شد بهم هرچیزی تا الان میدونستم و سعی در کنترلش داشتم پرید به جاش استرس انتخاب اشتباه نشست تو جونم. من کلا ادم لحظات سخت و پر استرس نیستم. اصلا کاراییم منفی میشه هنگام استرس. خیلی میترسم تو شرایط حساس اصلا عملکرد خوبی ندارم. از استرس و خونسردی بی حد و حصر ممد که حرصمو دراورده بود که چطور یه مافیا اینطور خونسرد باید باشه این فاز لج کردم و هر چی داشتم و نداشتم و تحلیل کرده بودم پنبه شد. و من احمقی که پیش خودم از صب دارم میگم قطعا بین ممد و رامتین یه قاتل یه رویین تنه و هیچ رویینی از بازی خارج نشده بود و رامتین قاتل بود و اینکه با دلیل و استدلال و هرگونه حس به این باور قطعی دارم که نقش فعالانه و پر مسعولیت رویین سامورایی به مهدی که گرفتاره بیرون بازی و گفته وقت نمیتونم بزارم و همینطورم بوده ، داده نمیشه دو ثانيه فکر نکردم و عجولانه اول بازی رای به ممد دادم و شدم تبری که هر جور شده باید ممدو حذف كنه چون امکان نداره اين دور دیگه بیگناه باشه و وقتشه گناهکار باشه و بهترین گزینه جذبم كه هس پس....
به همین راحتی با حماقت من مافیا همونطور که گفتم مث ققنوس از خاکستر بیدار شد و برنده شد ینی اونقدر عصبی بودم از خودم که دیدم رو محدود کردم و به تحلیل خودم پایبند نبودم و نتونستم تصمیم درست بگیرم که حد نداره. اینجا بود که فهمیدم هوش هیجانیم زیر صفره چون باعث شد تحلیل و حدسام که اکثرا درست بودن تو بازی پشیزی ارزش نداشته باشن چون تو مقطعی که باید ازشون بهره نبردم و باعث سرافکندگی شدم.
ببخشید زیاد شد ولی باید میگفتم اینارو که چه گذشت بر من پست بعد تحلیل مختصری میرم از بازیکنا
آخرین ویرایش: