برای دیدن محتوای انجمن باید ورود کنید. اگر حساب کاربری ندارید اکنون ثبت‌نام کنید.

تحلیل تحلیل دور سیزدهم | در اعماق تاریکی

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
سلام خسته نباشید.


می تونید تحلیل کنید :دی با تشکر :دی


برندگان بازی:
فرقه: امین، ترسا و محمدرضا
جوکر: پویا،
شغال: هادی
جلاد : عماد.
 
آخرین ویرایش:
Thomas Shelby
نوشته‌ها
775
پسندها
622
امتیازها
835
مدال‌ها
47
درود و ارادت فراوان، دوستان عزیزم.

ابتدا از گاد عزیز تشکر می‌کنم بابت برگزاری این دور و داستان عالی و همه زحمات بسیاری که کشید. یکی از جذاب‌ترین و بهترین ادوار مافیا بود. مرسی امیر جان .
به تیم فرقه، امین، ترسا و محمدرضا هم تبریک می‌گم برای بردشون، خصوصا دوست قدیمی‌م امین. به هادی، رضا و البته عماد عزیز هم تبریک می‌گم. مبارک‌تون باشه. بی‌گناها هم تلاش‌شون خوب بود واقعا و شایسته بودن از نظرم. بازیه دیگه، خصوصا در فاز سرعتی تهش ممکنه هرجوری بچرخه. چیزی از بازی عالی‌تون کم نمی‌شه اصلا و ناراحت نباشید.

این پست و پست بعدی بسیار طولانی هست و در طی روزهای پایانی بازی تکمیل شده.

چند مسئله رو لازم می‌دونم توضیح بدم اول و بعد در مورد بازی خودم حرف بزنم.

1. در رابطه با حرفم در مورد نقش شغال:دی، اصلا قصد توهین به فرد اجرا کننده رو نداشتم و اگه چنین چیزی برداشت شده، وظیفه‌م هست که عذرخواهی کنم. البته متوجه شدم حق انتخابی هم ندارید. من چون در گادی خودم نقشی که کسی خوشش نیاد بهش نمی‌دم، فکر کردم همیشه به این شکل هست. علاوه بر این، قصد اصلیم از اون حرف این بود ببینم به کی بَر می‌خوره و تو پستاش تشخیصش بدم که از نظر خودم موفقیت‌آمیز بود؛ هرچند در بازیم و آرا م دخالت ندادم و عنوان هم نکردم. اونُ به عنوان حرف جوکر در ذهنتون داشته باشید و نه پویا. پویا صرفا خوشش نمی‌آد از نقش.:دی


2. در رابطه با حرفی که زدم و گفتم چرا از مافیا خوشم نمی‌آد، برداشت‌های عمدتا اشتباهی صورت گرفت که احتمالا مشکل از فرستنده بوده؛ به گیرنده‌های خودتون دست نزنید.:دی از پیام‌های محبت‌آمیزتون هم بسیار ممنونم. و منم بسیار زیاد دوست‌تون دارم و تقریبا نیمی از دوستان نزدیک و صمیمیم همین بچه‌های خوب مافیا هستن.
حالا اصل حرف من که حس کردم اشتباه فهمیده شده، چی هست. ببینید دوستان من اصلا نه کاری با پستای خطاب به خودم دارم و نه رای‌هایی که می‌گیرم. اصلا یکی بگه من از قیافه آواتار پویا خوشم نمی‌آد و می‌خوام بهش رای بدم.:دی مشکلی نیست و بهتر بگم، مهم نیست برام. با اون "توقع و انتظار" مشکل دارم. مشکلم هم با هیچ شخصی نیست. با جو حاکم بر بازی هست و در اصل بخوام عمیق بشم، مشکلم با خودمه.:دی اینکه در یک بازی شرکت می‌کنم که کسی که بی‌گناه هست انتظار داره من تشخیصش بدم. اصلا بحث شک به من و اتهام و رای و ... نیست. فرض کنید من نقشم شبیه فاوست هست اصلا. رای که نمی‌گیرم هیچ، لزومی هم نداره همه رو حدس بزنم. چند نفرُ حدس بزنم کافی هست. باز هم در این شرایط، اون انتظاری که گفتم طرف مقابل داره و به حق هم هست احتمالا، برام ناراحت‌کننده هست. فرضا من فاوست هستم و یک بازی 8 بی‌گناه داره و 4 گناه‌کار. من باید هشت هدف بدم که 4 تاش گناه‌کار باشه. بهترین حالت برام اینه که هر 4 گناه‌کارُ تشخیص بدم اول و 4 بی‌گناه هم انتخاب کنم بعدش. پس 4 بی‌گناه انتخاب نشدن و همون باز موجب ناراحتی می‌شه. بماند که تو خود بازی این مسئله شدیدتره طبیعتا چون ما مقابل هم هستیم و اتهام و شک به هم وارد می‌کنیم که اونا هم در تصمیم‌گیری موثره و ممکنه با حدس اشتباه من یه تیم ببازه.
وگرنه من چه در دور فدایی‌م، چه این دور و چه خیلی از ادوار، می‌دونم حتی قبل از اینکه پست بدم، چه نقش‌هایی برام متصور هست. با پست اول این دور که خب تعمدی هم بود و بعدش توضیح می‌دم، خیلی از بازیکنا فکر کردن من وکیل هستم.:دی من با این مسئله اصلا مشکلی ندارم که در شروع سیاه‌ترین نقش برام تصور بشه. چون دیدم اینه که عرضه داشته باشم ثابت می‌کنم نیستم (حتی اگه همون باشم)، عرضه هم نداشته باشم که خب حقمه ببازم. اصلا این بحث‌ها نیست حرفی که زدم. اونا چیزیه که در مورد بقیه هم وجود داره کم‌وبیش به اشکال متفاوت. فقط بحث اون انتظاری هست که گفتم. هیچ کس از هیچ بازیکن دیگه‌ای انتظار نداره از 20 نفر حتی 4 یا 5 نفر هم حدس بزنه، اونم در ابتدای بازی. نهایتا دو سه نفر هست به دلیل شناخت یا تقابل‌های قبلی.
بخش اولُ تا اینجا داشته باشید.

بخش دوم: من اصلا بعد از بازی برام مهم نیست که ببینم تشخیص‌هام غلط بوده یا مثلا اشتباه کنم و ببازیم یا اعدام بشم و از این‌ها ناراحت بشم. اصلا. اگر به بعد بازی ارجاعی دادم در اون پست، منظورم بخش مثبتش بوده. یعنی فرضا من عالی بازی کردم و همه رو هم تشخیص دادم و با کمک تیمم، بردیم. گفتم این بخش هم دیگه برام لذتی نداره و یه‌جوری انگار طبیعیه همچین اتفاقی. در واقع بهترین منفعت بازی برام، هیچی هست الآن. وگرنه اصلا به اونورش فکر نمی‌کنم. بدترین بازیُ هم انجام بدم با غلط‌ترین تشخیص‌ها و سریع حذف بشم هم بلافاصله بعدش به خودم می‌گم مهم نیست. به درک.:دی این همه بازی خوب داری، حالا یکی دو تا بد بشه؛ ولی انتظار دارم که اگه بازیم خوب بود، یه لذتی منفعتی چیزی ببرم که همون‌طور که عرض شد اخیر بسیار کم شده و در دور آخر شد صفر. این تا اینجا.

بخش سوم: من اون صفر بودن لذت و منفعتُ هم می‌تونم بپذیرم، چون از حضور در جمع شما و خاطراتی که باهم می‌سازیم، بسیار لذت می‌برم و این برام خیلی مهم‌تره. منتهی هر چیزی یک میزانی داره. وقتی می‌بینم می‌تونم یک ساعت در روز وقت بذارم، جوری که اعصابمم خراب نشه و همون میزان لذت حضور با شما بودنُ ببرم، مگه مرض دارم بیام هم اعصابم خراب بشه (متناسب با افزایش زمانی که در بازی هستم) و هم وقت ِ به نظر خودم بیخودی برای بازی بگذارم. وقتی یک کاری دو بُعد منفعت داره که من فعلا یکیشُ کلا نمی‌برم و یکیش هم با تقریبا هر میزان وقت‌گذاشتنی می‌برم، چه کاریه بیام وقت بیشتری بذارم که اون لذت دوم هم برام کمتر بشه؟ در ادوار اخیر و خصوصا این بازی حقیقتا دو مسئله مشاهده کردم که موجب شد به این نتیجه برسم اون وقت گذاشتن ِ اضافه، هیچ فایده‌ای نداره و حتی بد هم هست. یکی سوءاستفاده‌ای که از اون انتظار شد: یعنی علاوه بر بی‌گناها، من گناه‌کارا رو هم باید تشخیص بدم بی‌گناهن!:دی، وگرنه خودم گناه‌کارم!!:)) و دومی نظراتی که درباره‌م داده می‌شه یا بازی‌هایی که مقابلم انجام می‌شه: نهایتا هر حرفی که بزنیم انگار بی‌اهمیت هست و همون حس و بعد رای (که در فازهای اول به نظرم اونم بیشترش از حس می‌آد) مهمه. تاکید موکد:دی می‌کنم که برداشت اشتباه نکنید. من با هیچ بازی‌ای مشکل ندارم. اصلا طرف بیاد بگه تو چون سلام کردی یا نکردی گناه‌کاری. مهم نیست. سبک بازیش هست این و برام قابل احترام. و حتی اگه نتیجه بده خودم تشویقش می‌کنم که همینُ ادامه بده. حرفم اینه که وقتی قراره تهش به این حس برسیم، چه دلیلی داره من بیام این همه وقت بذارم برای بازی و بحث کنم؟ بنابراین به دلیل مورد دومی که گفتم، هیچ منطقی برام نداره این وقت گذاشتن و اعصاب خرابی. و به دلیل مورد اولی که گفتم و مرضی که در روح بازی مشاهده کردم:دی (با هیچ شخص خاصی هم کاری ندارم و همه‌تون برام عزیز و دوست‌داشتنی هستید.)، روح بازیُ تنبیه می‌کنم فعلا و تا اطلاع ثانوی در این وضعیت قرار نخواهم گرفت.

نتیجه: آیا نتیجه اینه که دیگه مافیا بازی نمی‌کنم؟ خیر. اتفاقا در تمام ادوار به عنوان اولین فرد اعلام آمادگی می‌کنم برای بازی، منتهی برای گادهای گرامی یک شرط می‌ذارم. زورمم زیاده متاسفانه و بدون شرط بازی نمی‌کنم.:دی اون شرط اینه که من همه پستا رو می‌خونم، مواردی که برام مهمه رو یادداشت می‌کنم رو کاغذ برای خودم؛ ولی فقط یک یا چند پست (بسته به شرایط بازی و تغییر نظر خودم) به شکلی که در دور قبلی دادم، در هر فاز به عنوان نتیجه ارسال می‌کنم و هیچ توضیحی هم نمی‌دم.

امین: فرقه 5 درصد. مافیا 35 درصد. وکیل 10 درصد. 50 درصد بی‌گناه/فرعی.
ترسا: فرقه 15 درصد. مافیا 0 درصد. وکیل 10 درصد. 75 درصد بی‌گناه/فرعی.
رامتین: فرقه 15 درصد. مافیا 0 درصد. وکیل 5 درصد. 80 درصد بی‌گناه/فرعی.
رضا: فرقه 30 درصد. مافیا 30 درصد. وکیل 5 درصد. 35 درصد بی‌گناه/فرعی.
سعید: فرقه 25 درصد. مافیا 10 درصد. وکیل 5 درصد. 55 درصد بی‌گناه/فرعی.
صدرا: فرقه 10 درصد. مافیا 15 درصد. وکیل 5 درصد. 70 درصد بی‌گناه/فرعی.
عرفان: فرقه 10 درصد. مافیا 35 درصد. وکیل 5 درصد. 50 درصد بی‌گناه/فرعی.
عماد: فرقه 15 درصد. مافیا 10 درصد. وکیل 5 درصد. 70 درصد بی‌گناه/فرعی.
فری: فرقه 25 درصد. مافیا 0 درصد. وکیل 10 درصد. 65 درصد بی‌گناه/فرعی.
محمدامین: فرقه 10 درصد. مافیا: 30 درصد. وکیل 10 درصد. 50 درصد بی‌گناه/فرعی.
محمدحسین: فرقه 25 درصد. مافیا 5 درصد. وکیل 10 درصد. 60 درصد بی‌گناه/فرعی.
محمدرضا: فرقه 30 درصد. مافیا 20 درصد. وکیل 5 درصد. 45 درصد بی‌گناه/فرعی.
مهدی: فرقه 15 درصد. مافیا 5 درصد. وکیل 10 درصد. 70 درصد بی‌گناه/فرعی.
هادی: فرقه 60 درصد. مافیا 0 درصد. وکیل 0 درصد. 40 درصد بی‌گناه/فرعی.
یاسین: فرقه 10 درصد. مافیا 5 درصد. وکیل 5 درصد. 80 درصد بی‌گناه/فرعی.

همین.
بدون یک "واو" کم و زیاد. و بعدش رای می‌دم. هرموقع هم ببینم اون درصدا یا رای‌م نیاز به تغییر داره، عوضش می‌کنم. بدون هیچ توضیحی. نه سوالی از کسی می‌پرسم در طول بازی و نه به سوالی جواب می‌دم. اینجوری هم حس/حدس منُ دارید که بهش علاقه دارید و هم رای که خودم بهش علاقه دارم و همیشه گفتم مهم‌ترین بخش بازی‌ـه.:دی چه نیازی به استدلال و بحث هست، وقتی من هرکاری بخوام می‌تونم بکنم و هیچی هم دلیل نمی‌شه و هر حرفی هم می‌تونم بزنم یا نقض کنم.:دی وقت کمتری هم می‌گیره ازم. اعصابمم راحته. الگوریتم جدیدمم بیشتر تست می‌کنم. هر گادی چنین چیزیُ ازم بپذیره به عنوان حضور، براش با علاقه بسیار بازی می‌کنم و دوست دارم حداقل 7-8 دور این مدلی بازی کنم.:دی نپذیره هم شرمنده‌ش هستم. هیچ بحثی هم خواهشا در این مورد نداشته باشید باهام. تصمیمم قطعی و تغییرناپذیر هست تا اطلاع ثانوی. اگه حضور من براتون مهمه، شرطش اینه. اگه نیست که هیچی. اگرم فایده نداره این‌گونه حضور که خب بازم هیچی.:دی

این در مورد بازیم و گادهای عزیز که بسیار منتظرم در ادوارشون بازی کنم. و خب بازیکنا هم صاحب اختیار هستن دیگه؛ می‌تونن همون فاز اول بگن این پویا با این مدل بازی بی‌گناه هم باشه به درد ما نمی‌خوره، رای بدیم اعدام بشه. هیچ ایرادی نداره و اصلا ناراحت نمی‌شم. تا زمانی که در بازی باشم با جدیت در جهت اهداف تیمم تلاش می‌کنم و اگه گناه‌کار باشم اتفاقا تو گروه فعال خواهم بود و می‌گیم و می‌خندیم.:دی ولی یه "واو" به اون نوع پست(های)ی که در هر فاز می‌فرستم در مورد افراد اضافه نمی‌شه. صرفا ممکنه بسته به نوع بازی، در هر فاز بالانس مد نظرمم بگم و به‌روزرسانیش کنم. یعنی چیزی بخواد اضافه بشه بازیم هم اینه. بحث برام مطلقا تعطیل هست تا اطلاع ثانوی. در مقابل شما هم راحت‌تر بازی می‌کنید باهام. این در واقع حاصل چند روز فکر کردن بود. چون هم خیلی دوست دارم در جمع‌تون باشم و بازی کنم و بخشی از خاطرات باشم و هم این مدل بازی فعلی برای من تمام شده‌ هست تا اطلاع ثانوی.
درواقع اگر بخوام دوران بازی خودمُ به چند بخش تقسیم کنم اینجوری هست برام:
فصل اول از دور اولی که بازی کردم و جذب زامبی شدم و بردیم تا پایان دوری که جادوگر خبیث بودم. بینش هم اگه اشتباه نکنم، یه شکارچی داشتم و 2 بازی دیگه که بی‌گناه بودم و شب زود مردم.
فصل دوم از دوری هست که پدرخوانده بودم تا پایان دوری که فدایی بودم. بینش هم مافیا (چموش) و رویین‌تن مهم‌ترین بازیام هست و چند دور دیگه در فوتی و بازی‌روم (مثل دور برره:دی).
فصل سوم هم در همین سایت جدید هست؛ از فراری شروع شد و با گناه‌کار (تروریست) و بی‌گناه (جاوید) ادامه پیدا کرده و بعدش هم فاوست و نهایتا با این دور در نقش جوکر به اتمام رسید.
فصل چهارم فقط به همون شکلی که گفتم بازی خواهم کرد به مدت 1 تا 2 سال؛ مگر نقش‌های خارج بازی/رهبرگونه که البته تو اونام وارد بحث و استدلال نخواهم شد. اینم از این.


3. من یک ویژگی دیگه در این جمع دارم که شاید گفتنش از زبان خودم درست نباشه؛ ولی چون چیز پنهانی نیست و می‌خوام ازش یه نتیجه بگیرم، مجبورم بگم. اکثر شماها اگر بخواین 6-7 دوست صمیمی در بازی و جمع مون معرفی کنید، یکیش منم احتمالا. برای خیلیا بین 3-4 دوست نزدیک‌شون در جمع هستم و برای چند نفر هم صمیمی‌ترین. و این بزرگترین افتخار من هست حقیقتا.
حالا اینُ ریاضیش کنیم. فرض کنیم من در جمع 4 دوستِ نزدیک ِ 10 نفر هستم. قدرتم هم زیاده و می‌تونم به گادها بگم فلانی و فلانی و فلانی رو بده با من مافیا. منتهی من که نمی‌تونم همه اون 10 نفرُ تو 4 نفر جا بدم، چون غیر ممکنه. نتیجه‌ش اینه من با هرکی تیم بشم، چندین نفر ناراحت می‌شن و اگه مثلا 3 بار تیم بردارم و هیچ بارش فرد x در تیمم نباشه، این ناراحتی بسیار تشدید می‌شه. شاهد مثالم هم حرفای خودتون هست. چه برای دور امین چه این دور و چه ادوار قبل یا کلا، اکثر بازیکنا به من گفتم این دور یا یه دوری تیم بشیم. به فلانی بگو منُ با خودت تیم بکنه. منم واقعا دوست دارم با همه‌تون تیم بشم. منتهی امکان عملی نداره و به هر صورت هر گادی دوست داره که بالانسیُ که علاقه داره بچینه.
برای همین هم یک درخواست دیگه از گادهایی که دوست دارن براشون بازی کنم دارم.:دی جهت من در بازی (بی‌گناه/مافیا/فرقه/فرعی و ...) رو قرعه‌کشی کنن. اگر هم دوست دارن من یه نقش خاصُ بازی کنم براشون، بگن قرعه‌کشی کردم مافیا شدی فرضا. بیا خیاط بازی کن. اگرم تیم شدم، هیچ نظری در مورد اینکه با چه بازیکنایی هم‌تیمی باشم نخواهم داد؛ که مشکل بالا هم برام حل بشه. شاید برای شما مشکل محسوب نشه چیزی که گفتم، ولی برای من هست.


4. من چون دیکتاتور هستم، یه سری از نقشا رو بازی نمی‌کنم تحت هیچ شرایطی؛ مهم‌ترینش هم جادوگر یا رئیس فرقه به هر عنوانی هست. هرموقع دیدید من بازیش کردم (حتی اگه برش داشتم، ولی کلا نیومدم و گادکش شدم:دی) حلوامُ خیرات کنید. قربانی خیلی دوست دارم بازی کنم، جنگیر دوست دارم و بی‌نقش هم بازی می‌کنم. مافیا تقریبا هر نقشی دوست دارم حالا بیشتر و کمتر و تو گناه‌کارا تا الآن نقش دیگه‌ای نیست که بازیش نکنم. منتهی وقتی یه نقشیُ از نظر خودم به بهترین شکل و با بهترین تیمی که داشتم بازیش کردم، هیچ دلیلی نداره تکرارش کنم؛ چون بلد نیستم بهتر بازیش کنم، حتی در تئوری. بقیه رو در تئوری بلدم. حالا در عمل یا می‌شه یا نمی‌شه. از فرعی‌ها من شغال/مزدور یا ستون پنجم یا هوکر بازی نمی‌کنم. جلاد خوشم نمی‌آد ولی نقشی هم نیست که بگم بازیش نمی‌کنم.
از بی‌گناهان هم می‌گم که سوءاستفاده به نظرتون نرسه این حرفام. رویین‌تن یا سامورایی بازی نمی‌کنم. ترجمه‌ش هم اینه که اگر در یک بازی من برم تو 3 نفر آخر و مشخص بشه که یک گناه‌کار وجود داره و دوتای دیگه حتما رویین‌تن و سامورایی هستن، اصلا نمی‌ذارم حرف بزنن اونا. رای به اعدام خودم می‌دم می‌آم بیرون.:دی رویین‌تن خودمُ بازی کردم که یکی از بهترین بازی‌هامم نیست؛ ولی به دلایلی دوست دارم اون تنها رویین‌تنی باشه که بازی کردم تا یه‌چیزایی یادم بمونه. سامورایی هم خوشم نمی‌آد بازی کنم. دلیلشم نمی‌گم.:دی بخوام نقش ضد ضربه بازی کنم، یه پارتیزان آرش نوشته بود اون خوب بود مثلا.:)) کاراگاه ضدضربه هم خوبه. ولی مثلا پلیسی که شب بمیره بازی نمی‌کنم. فدایی هم مشخصه که بازی نمی‌کنم. دیگه، نقشی که از بقیه قرار باشه حفاظت کنه یا بازی نمی‌کنم یا بازی بکنم هم فقط از خودم حفاظت می‌کنم.:)) شهردار هم بازی نمی‌کنم. عملا نصف بی‌گناها رو گفتم بازی نمی‌کنم، بنابراین دستتون بازتره اینجا.:دی بی‌نقش یا نقشایی مثل کابوی و هر نقشی که شب بمیره (به‌شرطی که پلیس نباشه) هم خوشم می‌آد و بازی می‌کنم.

اینا رو به عنوان حقیقت در نظر بگیرید. عمدا هم اینجا گفتم. چون یه سری می‌دونن من بازی نمی‌کنم اینا رو و اطلاعات اضافه دارن عملا. خیلیا هم نمی‌دونن. کسی هم باورش نمی‌شه مهم نیست برام. ضمنا گفتم شهردار بازی نمی‌کنم یاد یه چیزی افتادم و اونم می‌گم. من دور قبلی گادی امیر که شهردار مهسا بود و بسیار از این دور قوی‌تر بود نقشش و می‌تونست خودشم از اعدام نجات بده!، نقشم تروریست بود. فکر می‌کنید چرا؟ برای اینکه اگه شب مُردم یا اعدام شدم یکی باهام بره بیرون؟:دی اصلا. من وقتی از بازی حذف بشم، برام مهم نیست دیگه این مسائل. منتهی یه چیزی برام مهمه. به هیچ عنوان نمی‌تونم قبول بکنم که یک نقشی -اگه من به هر دلیلی در شب حذف نشدم- و در روز هم اعدام نشدم، بتونه منُ بندازه بیرون و خودش در بازی بمونه. چون بازی خودمُ در این حالت بیهوده می‌دونم و تو هوا. بنابراین اگه در هر دوری این مدل نقشا تو بازی بود که می‌تونست رای خروج مستقیم بده (با لغو مشکلی ندارم) و چنتا نقش بودن که موجب می‌شدن خود فرد هم باهاش بره بیرون، مطمئن باشید من یکی از اون نقشا هستم. و اگه دیدید تو یه بازی از این مدل نقشا که می‌تونه خروج مستقیم بده هست و هرکسیُ می‌تونه بندازه بیرون و خودشم هیچی نشه و بعد دیدید عه پویا هم تو بازیه! قاعدتا همون لحظه باید از خواب بیدار بشید.:دی

چیزی که گفتمم کاملا دوطرفه هست. یعنی اونایی که بدم می‌آد اصلا در بازی نمی‌ذارم؛ مثل شغال یا ستون پنجم یا شهردار و سناتور با اون قدرت. نفوذی فرقه هم دیدید که سیستمش چجوری بود. به چیزی که برای خودم گفتم، برای بقیه هم اعتقاد دارم. و البته به عقاید مخالف هم احترام می‌ذارم. سایر گادها و بازیکنا هم از یه چیزایی از بالانس‌های من خوششون نمی‌آد. ولی اگه بخوام وارد اون بازیا بشم شرطش همونه که گفتم. ضمنا متقابلا به بازیکنا این حقُ می‌دم که نقشی که دوست ندارن یا به هر دلیلی نخوان تکرارش/بازیش کنن، بازی نکنن. تا حالا هم یادم نمی‌آد به کسی نقش داده باشم که بگه خوشم نمی‌آد و بگم نه باید بازی کنی. اگرم چنین چیزی بوده، طرف قاطعانه نگفته بهم.:دی می‌دونید دیگه من چجوری نقش می‌دم. منظورم هم مخالفت با امیر عزیز یا گادهای عزیز دیگر نیست اصلا؛ صرفا حقی که برای خودم قائل هستم، برای بقیه هم قائلم، مثل همون عزیزان. همین.

اصلاحیه: در مدل جدید بازیم که گفتم، چون قرار نیست بحثی داشته باشم، اگه گاد نقشمُ قرعه‌کشی کنه، شغال هم بازی می‌کنم.:دی فقط لطفا اسمشُ عوض کنید.:)) اینم برای این گفتم که برتری نسبت به کسی نداشته باشم در بازی.


در پایان اینم بگم (خودتون می‌دونید البته) که حرفی که در بازی زدم در اون پستم، هیچ ربطی به نقشم نداشت و با هر نقشی اونا رو می‌گفتم و کاملا دلی بود، بی هیچ سیاست و دقتی. ولی دوست داشتم اگه قراره در این موارد صحبت کنم، با نقشی بگم‌ش که اون حرفا هم براش سودی نداشته باشه. جوکر بردنش در اعدام شدن هست و قاعدتا باید خوشش بیاد از اون شرایط.
و خود اون حرفا هم بعدا که دوباره خوندم دیدم ضد جوکر بود و کارکرد سفیدکنندگی‌ش بیش از برعکسش بود.

این پست باشه تا همین‌جا، در پست بعدی کلیت و بخش‌های از جزئیات بازی خودمُ توضیح می‌دم.
 
Thomas Shelby
نوشته‌ها
775
پسندها
622
امتیازها
835
مدال‌ها
47
Dedicated to Heath & Jack.

1.
اگر دوری که تو فوتی‌کلاب در نقش جادوگر خبیث بودمُ استثنا کنم، این دور از نظر زمانی که برای آماده‌سازی جهت ورود به بازی گذاشتم، بافاصله از بقیه ادوارم بیشتر بود. چون اون دور دیگه الآن چیزی ازش موجود نیست و خیلیا هم دقیق یادشون نیست، ترجیح دادم جهت مرور خاطرات نقبی بزنم به گذشته و بگم چه کارهایی انجام دادم (البته همه‌شُ نمی‌تونم بگم.:دی) تا شاید اون حرفم که "رئیس فرقه رو دیگه بازی نمی‌کنم." مفهوم‌تر بشه.

اون دور، دومین دوری بود که برای امیر عزیز بازی می‌کردم. اومد بهم گفت نقشت اینه و کیمیاگر دارید و شعبده‌باز. کیمیاگر بسیار قوی بود و خیلی جزئیات داشت که الآن یادم نیست همه‌ش. مهم‌ترینش این بود که اگر در روز اعدام می‌شد، منم بلافاصله بعدش می‌مردم! منتهی ویژگی قوی زیاد داشت که اینُ پوشش بده. شعبده‌باز هم کلا یه سهمیه داشت که کلا سهمیه‌های اون شبُ می‌سوزوند و هیچ نقشی انجام نمی‌شد (مثل حکومت نظامی الآن)، البته به جز فرقه.:دی یعنی همون شب هم ما جذب و ... می‌تونستیم داشته باشیم. خود جادوگر هم کلا ضدپرسش‌ و ضدضربه بود و البته اگه رویین‌تنُ هدف قرار می‌داد، می‌مرد و رویین‌تن میومد جاش! 3 تا هم رویین‌تن گذاشته بودن به عنوان بمب جناب گاد عزیز؛ که بزنیم و بمیریم.:|:دی این کلیت نقشای ما.

برای یارها، من نظرم روی یاسین برای شعبده‌باز و امین برای کیمیاگر بود؛ منتهی اینجوری با گاد مطرحش نکردم.:دی خواستم اول ببینم مزه دهنش چیه، که اگر اینم نداد، یه تیم خوبی ببندیم. گفتم خب آریا رو بده من تا سومیُ بگم بهت.:دی امیر هم گفت چشم عزیزم، دیگه چی؟ چاوشم بدم؟:)) گفتم ای بابا. خب مهدیُ بده. گفتم اصلا در این رده‌ها پیشنهاد نده و خودتم خسته نکن. گفتم باشه، علی چاوشُ بده. گفت نه اونم برای فرقه با تو دست‌کمی ازینا نداره.:دی منم متوجه شدم مزه دهنش چیه بعد این دیالوگ.:دی بهش گفتم خب بیا یه کاری کن، من یه بازیکن سایه خوب لازم دارم. یه لیست بده بهم. تقریبا مطمئن بودم یاسین هم تو اونا هست. وقتی نوشت گفتم خب یاسین. گفت باشه. برای نفر دوم هم گفتم فکر می‌کنم می‌گم بهت، و هرکی هم نمی‌دی بنویس که بهش فکر نکنم. 7-8 تا اسم نوشت و منم رفتم. بعدش فک کنم فرداش بود اومدم گفتم امینُ به عنوان نفر دوم بده به ما. گفت امین کیه؟ گفتم ادوار اخیر نبوده. یه دور خوندم از بازیش خوشم اومده. گفت بذار فکر کنم. منم یه تیکه‌ای بهش انداختم که مرد حسابی تو لیست دادی از توش انتخاب نکنم، منم یکی دیگه رو گفتم دیگه. گفت نه من امینُ نمی‌شناسم آخه (اون موقع هم شناخته شده نبود.) باید برم بررسی کنم. رفت و بررسی کرد و گفت باشه. و این شد تیم ما.

البته کلا جوری که قبول کرد، حس کردم یه زهری قراره بریزه بهمون ولی اصلا نمی‌دونستم چی و چجوری.:دی خلاصه، ما حدود یه هفته قبل بازی فرصت داشتیم. من هم به یاسین و هم امین گفتم که گروه نمی‌زنیم و شما هیچ ارتباطی با هم ندارید. هرکی هم در ادامه جذب بشه، با اونم هیچ ارتباطی نخواهید داشت و جذبی‌ها هم باهم ارتباطی ندارن و فقط می‌گم بهتون که کی جذب شد.:دی هرکسی برای خودش بازی می‌کنه و صرفا من اول هر فاز اگه نیاز باشه استراتژیُ بهتون می‌گم. در طول فاز هم باهم در ارتباط هستیم دیگه، اگر موردی بود. استراتژی 3نفره‌مون این بود که یاسین کلا جدا بازی کنه و فکر کنه پلیسه و بی‌گناه، و امین هم بازی خودشُ بکنه ولی تهش به اونی من میگم (خارج بازی به خودش نه تو بازی) رای بده که الآن بیشتر می‌فهمم چه کار سختی داشته.:دی شب هم یه استراتژی کلی چیدیم و صرفا قرار شد روی جذب‌ها به توافق برسیم همون موقع. بقیه‌ش مشخص بود و باتوجه به روند بازی 3 یا 4 مسیر از همون ابتدا ترسیم کردم. که مسیر اصلی اینه، اگه من مردم فلان کار. اگه امین مرد فلان. و ... . مورد دیگه روی زمان ورودها و ارسال پست‌ها کار می‌کردیم. بازی اون موقع از ظهر تا شب بود و بقیه اوقات تاپیک بسته بود. در واقع قبل اینکه بازی شروع بشه من زمان ورود و پستای بعدیُ هم به یاسین و امین داده بودم تقریبا. صرفا گفتم به جز اینا که من گفتم، یکی دیگه هم اون وسطا خودتون بفرستید که پنهان‌شدن‌مون در بازی تکمیل‌تر بشه. جذبی‌ها هم به همین شکل. خودمم قرار بود از حاشیه بازی در مورد همه اظهارنظر بکنم و هر فاز 3 یا 4 متهم داشته باشم و ته فاز هم کلا نباشم.

تو صحبت‌هایی که با امین داشتم (که کلا هم اولین بار بود باهم حرف می‌زدیم و قبلش اصلا نمی‌دونست من کی هستم و احتمالا هم تعجب کرده بود که چرا انتخابش کردم)، فهمیدم به سینما هم علاقه‌مند هست. گفتم آره ما تو بخش سینما هم فعالیم. یه متنی در مورد فلان فیلم که دوست داشت -درخشش ابدی یک ذهن بی‌آلایش بود فکر کنم- نوشتم برو بخون. بلافاصله هم گفتم تشکر نمی‌زنی برام ها! گفت چرا خب شاید خوشم اومد.:دی گفتم خوشت که باید بیاد.:)) ولی تا الآن تو نه منُ می‌شناسی و نه من تو رو. همون تشکر هم می‌تونه شک‌برانگیز باشه. تو بقیه پستام در سایر بخش‌ها هم حق نداری تشکر بزنی. گفت مگه چقدر احتمال داره کسی ببینه و اصلا چنین فکری بکنه؟ (بله. درست متوجه شدید. از بچگی‌ش سوال‌کننده و نپذیرنده بوده.:))) منم خب از جوونیم دیکتاتور بودم و گفتم همینه که هست.:)) و بنده خدا هم قبول کرد.:دی. در طول بازی هم من تمام پستای یاسین و خصوصا امین (چون برای بقیه، امین منُ نمی‌شناخت.) بررسی می‌کردم و می‌گفتم مثلا فلان خط لحنت جوریه که انگار منُ می‌شناسی. درستش کن. و از این موارد. اینم بگم اولش که بهش گفتم بدون تایید من هیچ پستی نمی‌فرستی ناراحت شد و فکر کرد منظور من بحث‌های استدلالی و ... هست. ولی با ویرایش‌ها روی پست اولش متوجه شد که منظورم چه مواردی هست. البته برعکسشم بود و منم پستامُ می‌دادم قبل ارسال امین بخونه و یه سوتی هم ازم گرفت که از پستم حذفش کردم و البته الآن یادم نیست.:دی ولی من هیچ سوتی اون مدلی ازش نتونستم بگیرم.

خلاصه تو اون چند روز فاصله تا روز بازی ما داشتیم روی استراتژی‌ها کار می‌کردیم و اینکه حدس بزنیم امیر ممکنه به کی چه نقشی داده باشه. دیگه همه اینا رو بخوام تعریف کنم سرتون درد می‌آد. فقط یکیش که مهم‌ترینش هم هست بگم. چند روز قبل بازی از امیر پرسیدم رابین بالاخره هست یا نه؟ چون قبل اینکه مشخص بشه هم گفته بودم رابینم نمی‌دی؟ گفته بود نه. هم قوی هست هم مسافرته و ممکنه نرسه. تیمت خراب می‌شه. منم ساده:دی، به امین از قبل بازی گفتم هدف شب اول رابین. امیر گفته مسافرت هست، نقش مهم نمی‌ده بهش. امین اون لحظه چیزی نگفت ولی بعدش اومد گفت که پویا، رابینُ جذب نکنیم. به‌نظرم خواسته گولت بزنه! منم اصلا تو کتم نمی‌رفت چنین چیزی و کلی بحث کردیم و دلیل آوردم که خیلی بعیده، ولی تهش قبول کردم و هدف اول شد علی چاوش که جذب شد (بعدا مشخص شد رابین رویین‌تن بوده و با جذبش من می‌مردم:))). تو اون بازی چاوش ستون پنجم بود، نخ داد. من دقت نکردم ولی امین فهمید. بلافاصله شب بعدی (فکر کنم شب 4 بود) و به عنوان دومین هدف جذبش کردیم. در اون مقطع 5 از 15 یا 16 بودیم و 2 جذب هم داشتیم و تقریبا شکی هم روی هیچ کدوممون نبود و اگه بازی روند طبیعی داشت و تموم می‌شد می‌تونستیم با 6 از 12 یا حتی 7 از 13!! هم ببریم. چند بازیکن قدر مثل مهدی و پالیزوان و زهرا و محمدرضا هم شب حذف شده بودن و کارمون راحت شده بود. اهداف بعدی‌مون الآن یادم نیست قرار بود چی باشه، ولی درست بودن اونام. منتهی بعد جذب چاوش بازی به دلایلی نصفه موند. البته دقایقی قبل از قطعش هم متین (که نقشش عوض شده بود و تبدیل شده بود به پلیس) امینُ با تیر زد.:)):| این تنها اشتباه ما در اون دور بود. اونم غیر قابل پیش‌بینی بود. چون پلیس قرار بود یک نفر باشه که اونم شب مرده بود. ما هم راحت‌تر تو بازی مرض ریختیم بعدش.:)) غافل از اینکه گاد دیده بی‌گناها ضعیف شدن یه پلیس دیگه آورده براشون. بعدی که امین کشته شد با چاوش بحث کردیم و به نتیجه رسیدیم که شب شعبده‌باز بزنیم و خود متینُ (که تو متن بازی لو رفته بود پلیسه با تیر علنی‌ش) جذب و فرداش هم اعدامش کنیم.:)) که خب دیگه بازی نصفه موند و اون 2-3 ساعت تنها زمانی در این سال‌ها بود که من و محمد چاوش در یک تیم بودیم که البته بسیار هم لذت‌بخش بود.

اون دور، دوری هست که من از یکی دو هفته قبل شروع بازی، روزانه ساعت‌ها بهش فکر می‌کردم و برای همه‌چیش برنامه داشتیم تقریبا. تابستون هم بود و دوران دانشجوییم تازه تموم شده بود و وقت زیاد داشتم. بقیه دورها نزدیک اینم نبوده. یعنی حتی اگه نقشی بوده که از خیلی وقت قبلش مشخص بوده هم بعضا تو اوقات بیکاری یه ذره فکر می‌کردم بهش و ایده‌هایی به ذهن می‌رسید. این‌که اینجوری زیاد زمان بذارم دیگه نبود تا این دور. خیلی زیاد توضیح دادم و خسته‌تون کردم. به هر حال از اون سال‌ها هیچ مدرک و اثری نیست و دوست داشتم اینا باشه اینجا.


2.
امیر کلا از خیلی وقت پیش قرار بود یه بار جوکرُ بده به من که بازی بکنم. ادوار قبلی به دلایلی نشد، و تقریبا از بعد عید به توافق رسیدیم که در گادی بعدیش که می‌شه این دور، من جوکر باشم. جوکر خب نقشی هست که اگه بخوای برای برد فقط بازی کنی خیلی سخت نیست واقعا. بنابراین گفتم بیام به یاد اون دوری که جادوگر خبیث بودم، زیادتر از بقیه ادوار بهش فکر کنم قبل بازی و ببینم چه ایده‌هایی می‌شه زد. اینم جا داره بگم که جوکر کلا متعلق به مَهدی هست، من صرفا این دور قرض‌ش گرفتم و اگه جوکر ِ دور 1 مهدی نبود، من اصلا برام جذابیت نداشت بازی تو این نقش. چون صرفا دلقک می‌دیدمش تا قبل اون؛ ولی بعد از اون دور دیدم که نقشی هست که باهاش می‌شه خیلی کارها انجام داد.

تو این روزهای قبل بازی که به نقش فکر می‌کردم، چند استراتژی برای خودم تعیین کردم که برای روندهای مختلف بازی، اونا رو اجرا کنم. و ایده‌های زیادی هم برای اجرا به ذهنم رسید که بیشترشُ انجام دادم. یه سری‌هاش هم که انجام نشد، چون فقط 4 فاز افتخار حضور در محضر جوکرُ داشتید.:)) اونا حالا بماند برای یه دوری که حوصله زیاد داشتم (یعنی حتما دوباره بازیش می‌کنم.:دی) ولی بعضیاشُ می‌گم.:دی
هدف نهاییم خب اعدام شدن بود و می‌دونستمم که به‌راحتی اعدام نخواهم شد، پس باید مرض بازیمُ خیلی زیاد بگیرم از شروع. این اولین چیزی بود که قطعی شد. اهداف اصلی بعدی: مهم‌ترینش ایجاد تعادل در بازی از طریق هرج‌ومرج بود. یعنی اگه بازی به سمت بی‌گناها می‌رفت یه‌جوری بازی می‌کردم. اگر به سمت هرکدوم از گناه‌کارا می‌رفت هم یه جور دیگه بازی می‌کردم ولی مجموعا هدفم این بود که بازیُ در هر حالتی به تعادل نزدیک کنم. به گاد هم گفتم نظرت در مورد این استراتژی چیه؟ گفت تعادل بهترین اتفاق برای گاد هست. بنابراین این شد هدف اصلی اول.

هدف دوم انجام عملی "نظریه بازی‌ها" برای خودم بود، از طریق بازی با ذهن‌ها و روان افراد؛ چه گناه‌کارا و چه بی‌گناها. من بعد از دوری که پدرخوانده بودم در فوتی‌کلاب که می‌شه 7 سال پیش، تقریبا یادم نیس جز یک فاز خاص در دوری که فدایی بودم و شاید یکی دو مورد دیگه، که بازی روانی انجام داده باشم. چون هم سخته و باید همه جوانبش در نظر گرفته بشه و البته زمان زیادی براش گذاشته بشه و هم بازیم از نظر خودم سوای هر نقشی، "کاملا رو" هست و همون چیزیُ می‌گم که واقعا بهش اعتقاد دارم، چون می‌تونم ازش دفاع کنم. و اگه بازی روانی به این اضافه بشه، باید تغییرات اساسی در بازیم بدم. این دور اما دیدم که مناسب‌ترین فرصت برای این کار هست. یعنی یه سری نکات کلی می‌نوشتم که همه توجه کنن. از اینکه کی به چی توجه کرد، متوجه یه سری مسائل می‌شدم و روند بازیمُ در مواجهه باهاش ترسیم می‌کردم. در بحث‌های رودررو، خود بحث برام خیلی مهم نبود. یه سری جمله یا کلمه اون وسط می‌ذاشتم و می‌گفتم خب.:دی اگه فرد به این توجه کنه، احتمالا بی‌گناهه و مسیر می‌شه الف. اگه به اون یکی توجه کنه مسیر می‌شه ب. و ... . و اگه به هیچ چیزی توجه نکنه از این موارد، اینقدر براش از اینا می‌ذارم تا بالاخره توجه کنه.:دی و جهت تعادل بازی، برای همه حداقل 7-8-10 مورد ازینا گذاشتم؛ که اکثرش تو بحثای رودررو یا سوالاتی بود که به طور مستقیم می‌پرسیدم. ولی همه‌ش این نبود. یعنی موارد زیادی هم بود که فرضا پستی از مهدیُ جواب می‌دادم و توش یه چیزی می‌نوشتم برای امین که توجه کنه؛ بدون اینکه اسمی ازش ببرم. یا مثلا یه نکته‌ای در رابطه با هادی می‌گفتم که ظاهرا فقط به خودش ربط داشت؛ ولی تو ذهنم بود خب این جمله رو هم اینجا نوشتم برای محمدحسین. و مواردی از این دست. چند مورد هم تو اون سوالاتی که مشترک پرسیدم گذاشتم. مثلا نظرتون در رابطه با بحث من و مهدی بسیار مهم بود برای مسیری که در مقابل‌تون بسازم و خوشبختانه/متاسفانه:دی کسی گول نخورد و همه جواب درستی دادن تقریبا.
حالا نظریه بازی‌ها رو چجوری وارد این دور کردم؟ یکی یه حرفی می‌زد و یه جوابی بهش می‌دادم. بعد می‌گفتم خب. چند حالت داره الآن. یا می‌گه فلان که منم می‌گم نه این نبود. بعد یه چیز دیگه می‌گه و منم نتیجه‌ای که بخوام می‌گیرم. یا یه چیز دیگه رو می‌گه که من تاییدش کنم و یه سوال هم ازش می‌پرسم و بعد احتمالا چنین جواب‌هایی بده بهم و بازم نتیجه‌ای که بخوام می‌گیرم. یا جواب نمی‌ده که در این حالت یا فلان کارُ هم در کنارش می‌کنه که منم جواب دارم براش. یا همونم نمی‌کنه یا خب یه مسیر دیگه رو می‌ریم. در واقع شطرنجی بازی کردم که تا چند حرکت جلوترُ بتونم پیش‌بینی کنم و خب باتوجه به نقش هم ابتکار عملم زیادتر از بقیه نقش‌ها بود و می‌تونستم چنین چیزیُ طراحی کنم. سرعت در ارسال پست‌ها هم یه علتش این بود.

سومین هدفم واقعا آموزش بود. نه فقط اون مواردی که تو بازی گفتم. در درجه اول که آموزش دیدن برای خودم بود؛ که کدوم بخش از بازیم بیشتر از بقیه جاها ایراد داره و کجاها بازیم حس مثبت یا منفی می‌ده. اونجاهایی که حس منفی می‌ده رو چجوری و تا چه حد می‌شه درستش کرد و اونجاهایی که مثبته چجوری خراب می‌شه. چی بگم اعتمادها بهم بیشتر می‌شه و چی بگم کمتر. اینکه با هر فردی چجوری بازی کنم بهتره برای خودم و ... . و به نتایج بسیار خوب و به‌نظر خودم مهمی هم رسیدم. در درجه بعدی هم برای بقیه. اینکه بیام نقاط ضعف بازی‌شونُ از نظر خودم البته، بهش حمله کنم. حالا برای بعضیا ورود بود. بعضیا بالانس بود. بعضیا استدلال بود. بعضیا رای بود. بعضیا حساسیت روی یه سری جملات یا کلمات بود. بعضیا نوع بحث کردن‌شون بود. بعضیا میزان فعالیت. و ... . تا حد زیادیشُ انجام دادم و خب یه مقداریش هم دیگه نیاز نشد.:دی هیچ‌کدوم از این دو مورد که گفتم هم نمی‌شد با نقش دیگری انجام داد، خصوصا اولی که برای خودم بود. منتهی نمی‌شد اینا رو تو بازی بگم.:دی

در بحث جهت بازیم هم، در جهت هیچ گروهی نبود. حالا پایین‌تر کامل توضیح می‌دم. منتهی هدف نهاییم این بود که اگر من تو بازی موندم، بی‌گناها شانس بیشتری نسبت به بقیه داشته باشن؛ منتهی از روشی که خودم دارم و هرکسی روشش مخالف اینه که یا باید اذیت بشه و بره بیرون که من ادامه کارمُ بکنم، یا باید منُ بندازه بیرون که ببرم و تموم بشه داستان. هیچ برنامه‌ای هم نداشتم که هیچ شخصیُ اعدام کنم. ولی اگر کسی بهم رای می‌داد (جز چند نفر خاص باتوجه به بازی که اینا بودن: مهدی، هادی، یاسین و امین.)، سریع باید یکی از این سه اتفاق می‌افتاد: یا رای‌شُ برمی‌گردوند بعدا، یا خودش می‌رفت بیرون با/بدون تلاش من. یا منُ می‌انداخت بیرون که خب در جهت هدف نقش و برنده شدن بود. مهدی هم اولین نفری بود که چنین چیزیُ فهمید. منتهی چیزی نبود که بتونم تو بازی بهش اعتراف کنم.
در بحث خود نقش هم اون وجه مریض‌ بودن‌ و دلقک بودن توامانُ که جوکر داشت، خواستم داشته باشم. یعنی هم یه سری بخش‌ها از بازی‌های افراد رو برگردونم رو خودشون که باهاش مواجه بشن و هم اینکه بازی این دورم مرض خالص بود. یعنی یک بازی مرض‌داری که توش مغلطه داشت نبود؛ کلا همه‌ش مرض بود، در جهت اهدافم و پر از مغالطات مختلف و فراوان. البته اگر کسی اذیت شده واقعا عذرخواهی می‌کنم ازش.

همون‌طور هم که از تعداد و حجم پست‌هام مشخص بود، زمان بسیار زیادی برای بازی گذاشتم. علتش هم این بود که کارهای زیادی قرار بود توش انجام بدم و از قبل هم خیلی زمان گذاشتم برای طراحی بازیم. بنابراین از روز شروع بازی به مدت یه هفته تقریبا همه برنامه‌های روتین خودمُ لغو کردم. جز 2 فیلم که گروهی باید می‌دیدیم هیچی ندیدم یه هفته که برای برنامه من واقعا عجیب و کمه. کارمم کم بود این مدت، تدریس هم که نداشتم و خب رو بازی تمرکز کردم. هر پستی که می‌دیدم هم بلافاصله جواب می‌دادم چون از قبل بهش فکر شده بود. خیلی هم سریع می‌نوشتم و بعضا احتمالا تعجب کردید که چجوری اینقدر زود جواب داده شده فلان پست.
مجموعا هدف این بود تا چیزی که براش وقت گذاشتم به بهترین شکلی که بلدم اجرا بشه و الآن هم که تموم شده راضی هستم؛ هرچند ترجیح می‌دادم اینجوری تموم نشه اون بخش از بازی که مربوط به خودم و تبعات بعدیش بود.

رسیدیم به روز شروع. منتظر بودم که نفر آخر پست بدم، منتهی دیر اومدن چند نفر. منم باید می‌رفتم یه فیلم مهم می‌دیدم حتما قبل بازی.:دی پس اونی که از قبل نوشته بودمُ فرستادم و رفتم و مشغول دیدن شوالیه تاریکی ِ کریستوفر نولان شدم.
حالا چرا شب قبلش یا قبل از ارسال پست این فیلمُ ندیدم؟ چون پست اولُ باید وکیل می‌داد؛ نه جوکر.:دی
خیلی فکر کردم که چجوری بالانس بگم که وکیل به‌نظر برسم و به حالتی که نوشتم رسیدم.
احتمال‌های دیگه هم می‌دادم واقعا و اصلا انتظار نداشتم این میزان تطابق:دی وجود داشته باشه با خود بالانس. ولی حس می‌کردم نزدیک باشه حدسم، چون با تعداد دیگه سخت بود مافیا و فرقه. ولی بازم یه سری کُدها توش گذاشتم که گناه‌کارا متوجه بشن (حس کنن نه. بفهمن.) که من وکیل‌شون هستم. در واقع هدف نهاییم اعدامم به عنوان وکیل بود.:دی گفتم خب، اگه مافیا 4 باشه که می‌گه این وکیله چون بهش 7 تا اسم داده گاد. گفته 4 به 3 بنویسم‌ش. اگر مافیا 5 باشه (در این حالت باید فرقه در بازی نبود یا وکیل و ستون پنجم نبودن و فرعی‌ها هم خیلی کم بودن تا فرقه بشه 3) احتمال می‌ده که فرقه 2 نفر هست (با اینکه غلطه) و من بعدا از طریق توضیحات بالانس درستش می‌کنم. برعکسشم در مورد فرقه صادقه. اگه 3 باشن که می‌گن مافیا 4 هست و ... . بعد هم باتوجه به جمیع حرف‌ها تقریبا مطمئن شدم که مافیا 4 هست و فرقه 3. غیر اینم اگه بخواد باشه مافیا 5 هست و فرقه نیست.:دی وکیل هم حس می‌کردم باشه واقعا؛ ولی احتمال خوبی هم می‌دادم که نباشه چون امیر شخصا خوشش نمی‌آد. و خب به نفعم نبود که نباشه. بنابراین اشاره خاص و جدی به این موضوع نکردم و کلا جوری پست می‌دادم که احتمال بودن وکیل در ذهن‌تون خیلی بالا بره. گفتم اگه خودش هم باشه یا نخ گناه‌کار به وکیل برداشت می‌کنه از حرفام و یا اینکه می‌گه خب پویاست دیگه. بالانسش دقیق‌ـه.
در مورد فرعی‌ها و بی‌گناها هم تقریبا 80-90 درصد اونی که فکر می‌کردمُ نوشتم و البته یه چیزایی هم به نفع خودم تغییر دادم. مثلا عنکبوت فکر می‌کردم نباشه. ستون پنجم اگه وکیل نباشه احتمال بالایی به دو تا می‌دادم و جلاد هم اگه وکیل باشه احتمال بودنش برام کم بود. منتهی به نفعم بود که بگم جفتش باشه.:دی در کل الآن که می‌بینم حدود 40 درصد بازیم با همون بالانسی که نوشتم، شکل گرفت. و البته یکی از مهم‌ترین اثرات ذهنی که با بالانسم خواستم بذارم این بود که اصلا جوکر تو این بازی نیست و اگرم باشه من نیستم.
بعد هم رفتم جوکر هیث لجر فقیدُ دیدم (البته تا جایی که اون تیغه‌ها در انتهای فیلم به سمت جوکر پرت می‌شه. بقیه‌شُ بعد اتمام بازی دیدم.) و گفتم خب. حالا بریم تو بازی و ببینیم چه خبره.:دی تا اینجا هیچ برنامه‌ای برای شخص خاصی نداشتم و اصلا فکر نکرده بودم بهش. هر چیزی بوده براساس خود بازی و پست‌هاش شکل گرفته و ایده‌ها صرفا کارهایی بوده که می‌خواستم بکنم و حرفایی بوده که می‌خواستم در یه زمان‌هایی بزنم، سوای اینکه مخاطب چه فردی هست. همین.

3.
بازی شروع شد. اومدم پستا رو خوندم و یه سری چیزا در همون پست اول گذاشتم که مشکوک‌کننده باشه. بقیه رو براساس واکنش‌هاتون پیش رفتم.
بیشترین تیکه‌ها رو در پست‌هام برای دوست خوب‌وخوش‌تیپ‌م محمدامین گذاشته بودم که توجه کنه. تقریبا تو هر پستم که بیش از 5-6 خط بود، یه چیزی براش گذاشته بودم.:دی باتوجه به بازیش که خوب نبود و گناه‌کاری هم بود، تصمیم هوشمندانه‌ای گرفت و هیچ جوابی نداد. منهای اون جمله‌ای که مورد تعدد شغال گفتم.:دی منم حس کردم داره همه‌چیُ می‌خونه، ولی هیچی نمی‌گه. بنابراین هیچ کاری به کارش نداشتم و گفتم گناه‌کار باشه هم نخ‌های وکیلُ گرفته دیگه.:دی بیشترین مراعاتُ در طول ادوار بازیم باهاش داشتم به همین علت‌ها و حتی رای هم پایین‌تر از خودم بهش دادم:دی و گفتم یه چیزی بگم که شاید یکی دو فاز بتونه در بره. اون گیر آخری هم که بهش دادم و رای، باتوجه به بازی بسیاربدش در اون زمان، دیگه اگه اونم نمی‌گفتم توهین به پویا بود حقیقتا.:)) تو تحلیل افراد هم خدمتش خواهم رسید.:))

در رابطه با مهدی عزیز، وارد فاز 2 که شدیم من متوجه شدم که مهدیُ نیاز دارم که اعدامم کنه. خصوصا که قبل بازی هم امیر گفته بود که فکر اعدامت هم باش ها. فک نکنی الکی می‌بری. اینا راحت بهت رای نمی‌دن. منم دیدم بهترین بازیکن در اون زمان و محکم‌ترین موضعُ تو بازی مهدی داره و واقعا هم از فاز 2 احتمال زیادی می‌دادم که بی‌گناه باشه، به خودم گفتم که پویا، این بحث‌های با مهدی کلید اعدامت خواهد بود. بالاخره از بحث خسته می‌شه و اعدامت می‌کنه. به مرور که بازی پیش رفت، تعمدا یه جوری در مقابل مهدی پست می‌دادم که برای بازی سفیدتر بشه. می‌تونستم زودتر بحثُ ببنندم و چنین کاری نکنم. ولی دیدم بی‌گناهه احتمالا، حقشه که سفید بشه، منتهی به روش خودم.:دی و ادعا می‌کنم اگه اون بحثا نبود، مهدی اینقدر سفید نمی‌شد. سیاه هم نمی‌شد ها. اصلا. ولی بین بازیکنای قدرتر و مهم، از همه حتی محمدحسین هم سفیدتر بود که بیشترش به خاطر اذیت‌های من و جواب‌های صادقانه و درستی بود که می‌داد به‌نظرم. در فاز آخری هم که بودم حدس زدم که مهدی و محمدحسین دو بی‌گناه ضدضربه باشن (شهردار و رئیس پلیس). منتهی 75-25 نظرم این بود که محمدحسین شهردار هست. ولی برای اون 25 درصد هم یه سری کُدگذاری مثل اینکه من جادوگر نمی‌شم (اونا رو برای مهدی و امین نوشتم) و چند مورد دیگه گذاشتم، بی‌گناهیش هم تا 70 اینا آوردم بالا تو فاز آخر.
درسته که از دید جوکر بهترین خروج می‌تونه رای شهردار یا سناتور باشه، ولی واقعا ناراحت شدم که مهدی با اون بازی عالیش جای اون شهرداری باشه که دکمه خروج جوکرُ زده. از نظرم بازیش تا اون لحظه، بعد از بازی امین در دور 10، بهترین بازی بی‌گناهی سایت بود و باید بهش افتخار کنه، خصوصا در فاز آخر که اوج بازیش بود از دید من؛ چون اگر در بازی می‌موند اکثر گناه‌کارا رو اعدام می‌کرد حقیقتا و حالا با اینکه یه اتفاق دیگه افتاده، این حقیقت از بین نمی‌ره.

برای محمدحسین گرامی هم یه سری کُدها گذاشتم و سمت بازیش هم درست بود که فکر می‌کرد من احتمالا وکیلم. چیزی که در مورد مافیا بودنم هم می‌گفت، باتوجه به آرا ممکن بود کاملا و خب مطمئن هم بودم که اگر محمدحسین شهردار باشه، دکمه خروج برای من نمی‌زنه. جهت اطمینان اون جمله "شهردار نجاتم بده" رو هم برای محمدحسین نوشتم.:دی در مواجهه باهام هم خیلی محتاطانه رفتار می‌کرد. اولش هم تهییجش کردم که مثل دور 10 بازی بکنه و جوابش هم جالب بود اصفهانی زرنگ.:دی انتظار هم داشتم که بیاد سمتم حتی زودتر و برای اونم برنامه داشتم که دیگه نیاز نشد.:دی حالا به بازیش و خصوصا پست 570 ش انتقاداتی دارم که به موقعش مطرح خواهم کرد و یکی از بازیکنایی بود که شانس آورد من خارج شدم از بازی؛ چون با اون پستش رئیس فرقه بود از نظرم که داره ادای محمدحسین جستجوگرُ درمی‌آره و باعث شد نظر منم که فکر می‌کردم واقعا بی‌گناهه، تا حدی ازش برگرده. حالا در تحلیل افراد بیشتر توضیح می‌دم.:دی

برای دوست قدیمیم امین هم از همون اول یه سری کُد گذاشتم. منتهی یه تفاوتی که اینجا وجود داره اینه که امین با یه بخش‌هایی از شخصیت من بیشتر از بقیه آشناست و سر همین یه موارد دیگری هم باید در بازیم لحاظ می‌کردم که نکردم متاسفانه. اما در کل بحث‌ها و مغلطه‌هامونُ دوست داشتم و تجربه جالبی بود.:دی از اول هم مرض داشت به نظرم (منتهی نه اندازه من و حتی نزدیکش:دی) و خصوصا مرضش در انتهای فاز 4 و بعدش برجسته شد. من فکر می‌کردم وکیله و برای همین در بحث‌های رودررو مرضم خیلی کمتر از بحثام با بقیه بود، تا ببینم واکنشش چیه. البته ته فاز آخر خودم احتمال وکیل بودنش برام کم شد. از طرفی هم انتظار نداشتم جادوگر بازی کنه خیانت‌کار.:دی دفعه آخرت باشه کیمیاگر عزیزم.:دی ما هم تو اصفهان تک‌تیرانداز داریم، هم تهران و هم لندن. هم ترکیه، هم فرانسه و هم تمامی ایالت‌های امریکا. اینُ به گادها بگو دفعه بعدی، قانع می‌شن حتما. :دی در تحلیل افراد هم در خدمتش هستم حسابی.:))

در رابطه با مهسای عزیز، من واقعا یه چیزی متفاوت از ادوار دیگه بی‌گناهیش حس کردم. ولی اگه بهم رای نمی‌داد، منم رای یا اولویت بالا نمی‌دادم بهش. اونجا به اون نوع رای گرفتن نیاز نداشتم اصلا و مجبور بودم مقابله کنم. بازیش هم بعدا جلوتر و با دفاعیه‌ش فهمیدم که در جهت بی‌گناها بوده؛ منتهی فاز بعدش مجبور شدم یه چیزایی دیگه‌ای بگم که به نفع خودم و اهدافم در بازی باشه. اونا حرفایی نبود که حقیقت داشته باشه یا واقعا اعتقاد داشته باشم بهشون.

دیگه، از بقیه دوستان:
تو فرعی‌ها هادی عزیز با اینکه ظاهرا شاخ‌به‌شاخ من بود، ولی دقیقا بازی‌ای بود که من نیاز داشتم. کاملا می‌فهمیدم که از بحث با مهدی و خصوصا باز نگه داشتنش و یه سری مرض‌ها اون وسط دارم سیاه‌تر می‌شم ولی مجبور بودم ادامه‌ش بدم.:دی در مقابل از بحث‌هام با هادی هم داشتم سفیدتر می‌شدم که برای بازیم خوب بود و اون تعادل مد نظرمم حفظ می‌شد. بردش هم عالی بود و تبریک می‌گم. به خودش هم گفتم که سبک بازیش منُ یاد ادوار ابتدایی و خصوصا دور شکارچی خودم می‌اندازه و واقعا خوشم می‌آد از بازیش. در دو بازیم که خیلی دوست دارم هم (یکی فدایی و دیگری همین دور) تعیین‌کننده‌ترین بازیکن در جهت اهدافم هادی بوده. اینجا رو که گفتم. اونجا هم بعد از اینکه من رای آخرُ به تروریست دادم، هادی هم رای داد و باعث شد بتونیم سیستم شناسایی گناه‌کارا رو پیاده کنیم. در کل بسیار محکم بازی کرد مقابلم و لذت بردم. آفرین.

رضا رو از واکنشش حس کردم احتمالا فرعی باشه. کاری با من نداشت و واکنش‌هاش به حرفام مناسب بود. منم کاریش نداشتم. رای هم جوری نمی‌دادم بهش که اعدام بشه. صرفا گفتم چون فرعیه، اعدامش برام نه خوبه و نه بد. و به همین علت درصداشُ یه ذره بردم بالا تو اون پست.:دی
عماد فکر می‌کردم بی‌گناهه. به عنوان جلاد واقعا پنهان بود. احسنت. سر اون پستش که پویا نباید امین شهر بشه هم خواستم یه ذره اذیتش کنم منتهی جواباش مناسب بود و منم سفیدش کردم.:دی


در رابطه با سایر اعضای محترم گروه مافیا: آرش و عرفان کاری باهام نداشتن و منم تو سوال جوابام سریع قانع می‌شدم.:دی گفتم اگه گناه‌کارن که نخ وکیلُ گرفتن حتما به درستی.:)) اگرم بی‌گناهن که هیچی. بنابراین مکالمات زیادی نداشتیم. محمد چاوش عزیز هم نظرم در گناه‌کاریش کاملا واقعی بود. منتهی چون قصد اذیت نداشت، منم شک‌مُ کم‌کم از روش برداشتم، منتهی با روش خودم.:دی یه چیزی هم اینجا اضافه کنم. من اگه مافیا یا وکیل بودم، یا سمت چاوش نمی‌اومدم کلا یا وقتی گفتم گیرهاش انتخابی و بازیش گناه‌کارانه‌ست اینقدر شدتشُ زیاد می‌کردم تا یا من اعدامش کنم یا برعکس. از کسی که "بدونم" گناه‌کاره هیچ موقع عقب نمی‌آم. تحت هیچ شرایطی. پلیس بپرسه، یاکوزا باشه، تروریست باشه، قربانی باشه، اصلا مهم نیست برام. وقتی می‌آم عقب که یا بی‌گناه باشم یا بخوام نخ بدم.:دی همین جمله رو قرار بود فاز 5 به محمدحسین بگم که خیالش راحت بشه مافیا نیستم. یا بی‌گناهم یا وکیل.:)) منتهی دیگه فرصت نشد خوشبختانه (خوشبختانه چون به نفع محمدحسین هم نبود.:دی و منم دوست نداشتم چیزی بگم که به نفعش نباشه.) و البته جای این جمله هم اصلا در فاز 4 نبود. جاش ابتدای فاز بعدی بود.
همینا دیگه. دوست خوب‌وخوش‌تیپ‌م هم که گفتم بالاتر. تحلیل هم در خدمت‌شون هستیم و از بازی زیبا و متفاوت‌شون یاد و تجلیل خواهم کرد به عنوان وکیل.:)):دی بیشترین خدمتُ هم به شکل غیر مستقیم به این دوستان کردیم در بازی و به جای اینکه 1 از 14 باشن شدن 3 از 12. از یه نظر نوش جون‌تون چون در راستای خودم بازی کردید.:دی

در رابطه با سایر اعضای محترم گروه فرقه: ترسا از یه جایی به بعد دیگه تقریبا کاریش نداشتم. یه سوالاتی هم پرسیدم که جوابش مناسب راستای بازیم بود و منم سفیدش کردم. محمدرضا بازیش تیمی به نظرم اومد و حس کردم حوصله بازی نداره، گفتم راحت بشه.:دی وگرنه جواباش خوب بود بهم در فاز 2. فاز 3 اما یه ذره اذیتش کردم باتوجه بازی خودش، و چون بهم رای داد هم خواستم بیشترش اذیتش کنم و اگه بیشتر تو بازی بودم، با اون اولویت‌هایی که ترسا و خصوصا محمدرضا دادن، قطعا کارشون سخت‌تر بود و از این نظر هم شانس آوردن.


در رابطه با سایر بی‌گناهان: رامتین عالی بود و بازگشت فوق‌العاده‌ای داشت. خیلی هم منطقی و دقیق و منصفانه باهام بحث می‌کرد و بدون ترس و راحت. منم هر فاز سفیدترش کردم، چون دوست داشتم هر نقشی داره تا آخر بره. صدرا هم سوالاش ازم و جواباش مناسب بود و منم کاریش نداشتم. یاسین هم که بهم شک داشت عالی بود و تنها بازیکنی بود که دو وجه داشت برام و هردوش در جهت اهدافم بود. اگه شک زیاد داشت، یه جور قرار بود استفاده کنم و اگه شک کم داشت یه جور دیگه. اصلا هم نمی‌ذاشتم منُ وسط نگه داره که دیدید نداشت. یا باید براش سیاه می‌شدم یا سفید. واقعا به چنین چیزی نیاز داشتم و در واقع یاسین هم یکی از مهم‌ترین بازیکنا از ابتدا جهت اهدافم بود. بسیار هم منطقی و محکم بازی کرد در برابر من. و لذت بردم. سعید دقیقا برعکس بود؛ یعنی به یه مقداری هرج‌ومرج نیاز داشتم و سعید می‌تونست اون کسی باشه که منُ وسط نگه داره. سوالا و جواب‌هامون هم دوست داشتم. این 4 نفر + عماد و رضا که فرعی بودن و بی‌گناه محسوب می‌شدن در بازی، مهم‌ترین افرادی بودن که من تو ذهنم بود باید رای مثبت اکثر اینا رو از یه‌جایی به بعد داشته باشم حتما. یعنی در واقع بهترین حالت برام این بود که زوج اصلی بی‌گناها (شهردارورئیس‌پلیس) به من شک داشته باشن و سایر بی‌گناها و فرعی‌ها شک‌شون کمتر باشه. که تقریبا همه اینا یا اولویت آخرُ به من دادن یا یکی به آخر. و دو نفر اول، برعکس. در واقع تابلو آرای فاز چهارم نهایت چیزی بود که من در بازی به عنوان جوکر می‌خواستم بهش برسم. حالا چرا؟


من بازیم دو وجه داشت از اول که در هر پست یکیش و بعضا جفتش برجسته می‌شد. یه وجه منفی برای اینکه هرموقع خواستم برم بیرون. و یه وجه مثبت برای اینکه تا زمانی که خواستم، تو بازی بمونم. در واقع هدف من این بود که هرموقع خودم خواستم اعدام بشم، نه هر موقع که بقیه خواستن.:دی مگر اینکه مستقیم رای خروج بدن که خب نتیجه‌ش مشخص هست. برای این کار هم باید خودمُ در ذهن بازیکنای ضد ضربه منفی می‌کردم خصوصا به عنوان وکیل. و هم به گناه‌کارا خط می‌دادم. از طرفی باید حمایت بازیکنای دیگه بی‌گناه و فرعیُ بین افرادی که در معرض اعدام بودن، داشتم. که خب دیدید داشتم. یک بار به دفاعیه اومدم و اگه 2 امتیازی که خودم به خودم دادم:دی (با این کار داشتم اگه تو بازی می‌موندم) نبود، نفر آخر می‌بودم. دفاعیه هم از ابتدای بازی قصد داشتم هیچی از خود بازی و سوال و جواب ننویسم. یه بخشیش سفیدکننده باشه و یه بخشیش مرض‌دار و حتی لج‌درآر. دفاعیه تا چند فاز بعدمم تو ذهنم بود حتی. که کلیاتش دقیقا همین بود که هیچی نگم و بگم شهردار نجاتم بده ببینم چی می‌شه. تو ذهنم هم از اول بازی این بود که یه فاز اینم بگم که "اگرم فکر می‌کنید وکیلم، خب سناتور نجاتم بده اگه خودش اینجا نیست.:))". و جملاتی از این دست که خب اونام نیاز نشد.:دی


دیگه فری عزیز هم که به عنوان ستون پنجم جذب شد؛ ابتدا بهش اعلام شک کردم و باتوجه به جواباش کم‌کم شک‌مُ برداشتم که ببینم می‌آد سمتم رای بده یا کاری نداره.:دی سناریوی برعکس داشتم برای فری. یعنی اگه می‌موندم و رای می‌داد بهم، سفیدش می‌کردم و رای نمی‌داد سیاه.:دی
و نهایتا هم امین خلفی که خیلی رندانه جواب می‌داد و منم همونجوری سوال می‌کردم ازش. امین هم اولش زیاد اذیت کردم چون دوستش دارم.:دی از مضرات دوستی اینه بعضا.:)) بعد دیدم داره در جهت اهدافم بازی می‌کنه و خب کاریش نداشتم. البته! تحلیل مفصل در خدمتش هستم.:دی


یه سری سوالات هم ازم شد که که مثلا اگه گناه‌کار تیمی یا وکیل بودم، چجوری بازی می‌کردم و اینکه آیا بازی بی‌گناهیم هم همینه مدلش یا نه. ببینید از نظر زمان بودن در بازی و حجم پست‌ها، بازی مورد علاقه من برای بی‌گناهی/گناه‌کاری تیمی، همین سبک بازی هست که امین و محمدحسین انجام می‌دن. مختصر، مفید، دقیق و موثر. یعنی سعی‌ام بر اینه که اینجوری باشه. من اگه بی‌گناه باشم یا گناه‌کار تیمی، اصلا این‌قدر پست نمی‌دم و وسط بازی نمی‌آم. با نقش‌های فرعی یا نقشی که قراره اعدام بشه یا اعدامش مفید باشه چرا. وسط بازی ممکنه باشم بسته به نقش. اگر هم قربانی باشم، اینقدر برای بازی وقت نمی‌ذارم واقعا. می‌رم نقش مافیایی ُ بازی می‌کنم که حس منفی بده و چندتا سوتی از خودم می‌ذارم و بعد همه‌شُ مستدل:دی توضیح می‌دم که چرا سوتی نیست.
ولی مدل رای دادن و بررسی همه احتمالات ممکن برای افراد، خصوصا در ابتدای بازیم، کاملا بی‌گناهی بوده. من اگر بی‌گناه بودم در بازی شک‌هام واقعا همون افراد بودن، البته بعلاوه دوستان خوبم محمدامین و امین.:دی


خب دوستان. این بود کلیات بازی من و بحث‌ها/تقابل‌هایی که بوده. چیزی جا مونده باشه بعدا می‌گم. پست بعدیم در رابطه با گاد گرامی و بالانس هست و بعد هم تحلیل مختصری از بازی افراد و انتقاداتی که دارم و نمره.
 
کاربلد مافیا
نوشته‌ها
344
پسندها
0
امتیازها
105
مدال‌ها
14
تکرار میکنم

omae wa mou shindeiru:))
 
رئیس جماهیر
نوشته‌ها
569
پسندها
271
امتیازها
155
مدال‌ها
11
تبریک به ترسا. عالی بود. نمره ۱۰ از ۱۰
تبریک به امین. خیلی خوب بود. اما اگه اشتباه وحشتناک دقایق آخر یاسین نبود بهش رای میدادم. نمره ۹ از ۱۰
محمدرضا خیلی بد بود. حقش هم برد نبود :دی نمره اش توی پست نمره دهی :دی

- - - Updated - - -

من یه کم عصبیم :دی
ایشالا بقیه تحلیل وقتی آروم شدم. :دی

راستی دور بعد شاید گاد باشم. تا فردا خبرشو میدم. اگه خواستین بیاین پی وی تلگرام :دی
ramtin_s71
 
آخرین ویرایش:
Underwood
نوشته‌ها
496
پسندها
424
امتیازها
565
مدال‌ها
38
سلام. این پست رو دارم با یوزر امیر میدم، چون مطالبی که می خوام در این پست بگم، ربطی به جایگاه گادی در بازی نداره و صرفا نظرات امیر در مورد این دوریه که گذشت :دی توشم خیلی فنی نمی خوام در مورد چیزی حرف بزنم، بیشتر می خوام در مورد خودم حرف بزنم :دی گاد قطعا تحلیل و نظر دیگری داره در مورد وقایع بازی و در مورد بازی نظرات و دید خودشو میده :دی

راستش این دور از نظرم سخت ترین تجربه من به عنوان گادی و از نظر خودم بهترینش بود :دی بزارید با این توصیف تحلیلم رو شروع کنم. نمی خوام پا تو کفش امین بکنم، ولی روانشناسی به نام اروین یالوم، یک روش فلسفی رو به عنوان یک روش درمانی ارائه میده، تحت عنوان اگزیستانسیال که به فارسی نزدیک ترین ترجمه ای براش میشه آورد "هستی گرا درمانی" ـه، راستش من خیلی تخصصی دنبالش نکردم، اما اونقدری که مطالعه کردم به زبون ساده، میگه ریشه وجودی تمام روان نژندی های ما، 4 ترس وجودی غیر قابل اجتناب هست، ترس از مرگ، تنهایی، پوچی و آزادی (اختیار). سه ترس اول خب برای اکثریت ملموس هست و ما باهاش زیاد مواجه شدیم و ازش شنیدیم، اما اون چیزی که از بقیه عجیب تر هست، ترس از آزادی و در واقع اختیار و مسئولیته :دی جایی که انسان در اعماق وجودش، بدون اینکه متوجه باشه، از مسئولیتی که بعد از اختیار متوجهش هست میترسه و وابسته به این ترس از خودش واکنش نشون میده و اینجاست که دست به مکانیزم های دفاعی میزنه که همشون باعث آسیب زدن به خودش و اطرافش میشه.

می خوام یه ذره از تجربه زیستی خودمو در اختیارتون بزارم و حدیث نفس بگم در این مورد و بعدش به این دور برسم :دی من توی زندگی شخصی خودم، همیشه تلاش کردم آزاد زندگی کنم، و این موضوع از جایی شروع شد که فهمیدم که از بین 5 نفر اعضای خانوادم، نزدیک ترین فرد به من به لحاظ سنی 14 سال از من بزرگتر بود و من لازم داشتم که برای استقلال هویتی، تعریفی متفاوت از بقیه برای خودم ایجاد کنم و همین باعث شد که یاد بگیرم هیچ وقت در قالب های رایج و تجارب موفق دیگران قرار نگیرم. در واقع نه تنها در این قالب ها قرار نمیگیرفتم و از فرمول دیگران استفاده نمی کردم، بلکه هرجا فرمول مشخصی برای انجام کار خاصی میدیدم، هویت خودم رو در شکست اون فرمول قبلی و باز تعریف فرمول جدید، پیدا می کردم.

اولین بار که همچین کاری کردم، وقتی بود که تمام سال پنجم ابتدایی رو با نزدیک ترین دوست و رقیبم شروع به خوندن درس برای تیزهوشان کردیم و من تونستم با چند رتبه بالاتر از اون، حدنصاب ورود رو بگیرم و اون نتونست، اما من با جنگ و جدل زیاد با خانواده تصمیم گرفتم که در همون مدرسه با همون شرایط بمونم و وارد مدرسه "استثنائی" نشم. و بعد از اون تقریبا هر فرمول مشخص و امنی که برای موفقیت وجود داشت رو آگاهانه کنار زدم و فرمول خودم رو ساختم. یعنی دقیقا زمانی که همه درس خوندن، من کار کردم، زمانی که همه کار کردن، من استراحت کردم، زمانی که همه رابطه ساختن، من تنها بودم و زمانی که همه ازدواج کردن من رابطه ساختم. و اینقدر اینکارو ادامه دادم تا در یک خانواده معلم با همه ویژگی ها و محدودیت هاش، پذیرفته شد که "امیرحسین" با 14 سال سن کمتر نسبت به بقیه مختار است و اگر قراره کار مشترکی با اون انجام بدیم ما باید دنبال اون باشیم و نه اون دنبال ما. و اینو در تمام جاهایی که حضور پیدا کردم هم تثبیت و جا انداختم که البته هیچ کدوم سخت تر از خانواده نبود.

این بزرگترین دستاوردی بود که من تونستم از مفهوم آزادی و اختیار در تجربه زیستم بدست بیارم، سطحی بالاتر از زندگی عادی که البته لذت زیادی داره. اما یه واقعیتی در مورد اختیار وجود داره که خیلی شیرین نیست، اونم اینه که اختیار برابره با مسئولیت و مسئولیت برابره با هزینه. در واقع چه هستی رو حاصل بیگ بنگ تصور کنیم و اتفاقی و چه بر اساس متون مذهبی قضاوت کنیم و حاصل یک طراحی و خلقت، یک چیز در اون ثابته و اونم اینه که بشر مختار هست و این اختیار براش هزینه ایجاد می کنه. و هیچ راه فراری هم از این اختیار نداره.

اتفاقا یالوم در نوشته هاش معتقده، اعتقاد به خالق غیبی، کارما و یا هر چیزی فراتر از اختیار بشر، یک مکانیزم دفاعی هست برای فرار از مسئولیت. برای مثال زمانی که شما بی دقت حرکت می کنی و در حاشیه جاده پات پیچ میخوره و دو ماه دچار اذیت هستی، اگر میگی "لابد خواست خدا بوده و یه حکمتی توش بوده" حتما داری از مسئولیت فرار می کنی، اگر برای مثال دقت نمی کنی و پات به لیوان روی فرش می خوره و فرش خیس میشه و عالم و عادم رو شماتت می کنی، یعنی حتما داری از اختیار خودت فرار می کنی.

من در پیش دور در تحلیل اولم، دقیقا دست گذاشتم روی همین نقطه و مفهوم سفسطه علیه خود رو مطرح کردم. چون معقتدم، انسان هر حادثه یا پیشامدی که براش رخ میده، چه مثبت باشه و چه منفی حاصل اختیار خودش در انتخاب کنش یا واکنش به محیط پیرامونشه، و انسان باید هزینه تمام اشتباهاتشو بده. و اگر جایی قسر در رفتیم و هزینه این اشتباهات رو ندادیم، حتما جایی دیگه هزینه های سنگین تری رو باید پرداخت کنیم و هیچ راه فراری برای ما وجود نداره.

امیر، بعد از ده ها دور گادی و چند ده دور بازی کردن، این "حق" رو در خودش دید که تمام تجارب حاصل از سال ها زندگی کردن و بازی کردن رو تبدیل به دنیایی برای بازی مافیا کنه، که در اون افراد داخل بازی "آزاد" اند و میتونند هرکاری که دوست دارند انجام بدند، اما باید با هزینه این آزادی روبرو بشن. طراحی قوانین حداکثر و حداقل فعالیت، طراحی قوانین رای در هر دو مرحله، طراحی قوانین گادکش، طراحی قوانین فیدبک و تشکر، طراحی نقش ها و تمامی اینها بر این مبنا نوشته شد و بابت تک تک کنش ها و واکنش ها هم ساعت ها فکر شد، تا در حد بضاعت این بازی، این فلسفه در بازی اجرا بشه.

البته زمانی که من در فکر طراحی همچین بازی بودم، از پیش میدونستم که محتمل هست که من هم "هزینه" زیادی رو بابت دادن این آزادی ها به افراد متحمل بشم، هزینه سختی اداره بازی، سختی انتقاد های بی شمار به ساختار بازی، هزینه ناراحتی های احتمالی دوستانم و تمامی اینها، و البته تمام اینها رو هم در تمامی بازی پرداخت کردم و البته خوشحالم که اینکارو کردم.

البته، اعتراف می کنم در دو یا سه مورد، هزینه هایی که پرداختم، از چیزی که فکر کرده بودم و محاسبه کردم بیشتر بود، به قدری که در مقاطعی تمام انگیزم برای ادامه و اتمام دور و نوشتن داستان از دست دادم. در واقع علی رغم چیزی که فکر می کردم در مورد "پوست کلفتی سید"، ولی در این دو سه مقطع حقیقتا دلم شکست و اگر نبود زحمات عجیب و غریب بچه ها برای ساختن یک همچین دور بزرگ، با کیفیت و سختی، شاید در میانه رها می کردم و دور نیمه کاره باقی میموند. اما خب بودند بچه هایی که مفهوم بازی رو علی رغم هزینه های سنگینی که در این دور دادن فهمیده بودند و فهم و درک اونها باعث شد دور به خوبی تموم بشه.

و خب می خوام این حس خوب رو باهاتون شریک باشم، که خوشحالم که این دور با کمک شما ساخته شد. از این نظر که تمام اون چیزی که "فکر و ذهن امیر" می تونست به این بازی وارد کنه، در این دور اتفاق افتاد و هیچ رضایتی قطعا بالاتر از رضایت یک انسان از چیزی که خلق کرده نیست. و من بدون اینکه نگران هر نقدی از بعد ریاضی، فلسفی یا انسانی نسبت به این دور باشم، این رضایت رو تجربه کردم. نمیگم توان طراحی دوری بهتر از این دور رو ندارم، که دارم و نمیگم که این دور بهترین دوری که میشد طراحی بشه بود که نبود. اما میدونم در نقطه ای هستم که هر لذتی که بخواد در کسوت گاد برای من حاصل بشه، یا به قول دوست خوبم امین هر چیزی که بنا باشه توسط من به بازی اضافه بشه، در این دوره اتفاق افتاده و هر چیز دیگری در ذیل این قرار میگیره. و این نقطه به قول دوستان ریاضی خودم، نقطه اکسترمم برای خروج هست :دی

این اتفاق قبلا در مورد بازی کردن هم رخ داده بود حقیقتا، که یکی دو دور اضافه کاری کردم به مصالحی، و چون از قبل به دوستانی قول دادم، یکی دو دور دیگه هم این اضافه کاری رو ادامه میدم و از اون به بعد، اگر پویا اجازه بده، به عنوان میرزا بنویس گاد در خدمت شما دوستان خودم هستم :دی آهان ضمنا قول یک مینی دور در کسوت گاد هم قبلا داده بودم که اونم در کنار پویا انشاالله انجام میشه و ما کاتب وحی خواهیم بود :دی

و البته اینم بگم که بسیار ناراحتم برای دوستان خوبم که شاید "ایده و فلسفه" این دور، اذیتشون کرد و بهشون هزینه های سنگینی وارد کرد. می خوام بگم مطمئن باشید هدف من این نبود که این هزینه ها شما رو ناراحت کنه و اگر می دونستم که ممکنه این شرایط رو برای شما به وجود بیاره، حتما شما رو در موقعیت بعضی از اختیار ها قرار نمیدادم و هدف خودم رو شکل دیگه ای طراحی می کردم. به هر حال از جانب امیر عذر می خوام.


و به عنوان حسن ختامِ زیاده گویی های امیر، اینو بگم که خیلی وقت پیش، با یکی از دوستان نزدیکم خارج از این جمع بحث می کردیم، بحث مافیا شد، می گفت که این بازی، بازی خوبی نیست چون روح انسان رو چرک می کنه، اون زمان باهاش مخالفت کردم، اما الان که خوب فکر می کنم، گمانم اینه که اون دوستم خیلی هم بیراه نمی گفت. مافیا این خصلت رو داره، اما هنوزم معتقدم این بازی باید بازی بشه، چون آینه تمام نما، یک "من"، یک "ما" و یک اجتماع هست، با تمام خصایص مثبت و منفی انسانی :دی


عزت زیاد. مراقب خودتون باشید، خیلی هم سخت نگیرید این تهش یه بازیه، درست مثل کلِ زندگی، تهش رفاقتامون میمونه :دی.



پی نوشت: در مورد مطالب این پست هم از من لطفا سوال و صحبت نکنید. نه برای چیزی مصداقی دارم و نه دلیلی :دی صرفا خواستم امیر صحبت کنه. همین :دی
 
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
544
پسندها
24
امتیازها
265
مدال‌ها
26
خب من تحلیلم رو بنویسم.
این بار برخلاف دور قبلی، شبی که از بازی کنار رفتم این رو ننوشتم، البته اون شب بارها اومدم پای لپتاپ که بنویسم چون خوابم نمی‌برد. ولی گفتم تو قرار بود تغییر کنی پسر، تحمل کن. فشار اومد ولی خب تحمل کردم. این تحلیل رو دقیقا بعد بازی و بحث با دوستم امین خلفی (:دی)، دارم می‌نویسمش منتهی چیزایی که تو ذهنم هستن مال قبل هستن اکثرا. و احتمالا هم بعد تحلیل اکثر افراد این رو خواهم فرستاد. (آپدیت: می‌خواستم این کار رو بکنم، اما دیدم چون تو گروه نمی‌خوام صحبت کنم و بهتره صحبت‌ها متمرکز در اینجا باشه به صورت اوریجینال، گفتم شاید حس کنید کلا قصدم دوری از جمع هست، برای همین می‌فرستمش هروقت که تموم شده باشه).

از خودم شروع می‌کنم.

بخش اول


قبل بازی... یه مواقعی در زندگی هست آدم با اینکه خودش دوست داره یه کاری رو انجام بده، منتهی اگه ازش بخوان اون کار رو انجام بده، از سر زرنگی یه منتی هم به اون شخص درخواست کننده می‌ذاره. من کلا از این عبارت که "من به اصرار فلانی بازی کردم، من بازی کردم چون قول داده بودم" و عبارت‌های این چنینی خیلی خوشم نمیاد. یعنی من اگر گاد باشم، از دیدن چنین چیز‌هایی، ناراحت می‌شم. من خودم هم از این عبارت زیاد استفاده کردم، حالا بعضا به هدف سواستفاده بوده که نقشم ایجاب می‌کرده، بعضی وقتا هم منت بیخود گذاشتم شاید (یعنی مثلا ته دلم خودمم خوشم میومده و لذت می‌بردم، منتهی جوری با اکراه قبول کردم که انگار خودم هیچ لذتی قرار نیست ببرم). منتهی این‌بار اولین باری بود که ۱۰۰ از ۱۰۰ حرفم صادقانه بود و یک تصمیمی بود که فقط و فقط به خاطر قولی که داده بودم روش وایسادم. یعنی من اگه قول این دور رو از قبل به امیر نداده بودم، امکان بازی کردنم در این برهه ۰ مطلق بود. حتی چند وقت پیش با پسرخاله‌ام که داشتیم حرف می‌زدیم در مورد زندگی و مشکلات، بهش گفتم که من یکی از مشکلات بزرگ زندگیم الان اینه که تو این ۳ ماه ۳ بار مافیا بازی کردم، کاری که هیچوقت انجامش نداده بودم و به جرئت می‌تونم بگم حداقل ۸۰ روز از این ۹۰ روزم وقف مافیا بوده. و از لحاظ بازده یکی از بدترین فصل‌های تمام زندگیم. چون عملا من رو در کارم انقدری عقب انداخت و آسیب‌های جبران ناپذیر بهم زد که هنوز که هنوزه نتونستم ذره‌ای بهبود بدم اوضاعم رو. خلاصه بهش گفتم اولین قدمم فعلا اینه که تا مدت زیادی مافیا بازی نکنم، گفت آفرین تصمیم درستی گرفتی.
این دور که خب امیر زمان بندیش رو داد و دستش هم درد نکنه که حداقل نسبتا سعی کرد زمانی رو بندازه که برای من هم اوکی‌تر بود، خب چاره‌ای نداشتم جز اینکه قبول کنم چون قولش رو از خیلی وقت پیش داده بودم. بهرحال این‌ها انجام شد ولی وقتی امیر لیست بازیکنان رو گذاشت در کانال، پسرخاله‌ام که اتفاقا عضو اون کانال هست و یک‌بار هم اینجا مافیا بازی کرده در حد چندتا پست، بهم پیام داد گفت تو مگه نگفتی دیگه مافیا قرار نیست بازی کنی؟ گفتم که به خدا این رو از قبل قول دادم و خودمم ناراحتم بابتش. ولی این دیگه آخریه. پسرخاله‌ام هم یه گیف که داره تاسف می‌خوره رو برام گذاشت و رفت.

بخش دوم

خود بازی... من این دور برنامه خاصی برای شروع و ادامه نداشتم کلا، نقشم مهم‌ترین نقش بی‌گناهی بود. همین بس بود و خودش مسیر بازی رو برام تعیین می‌کرد. تنها چیزی که مهم بود برام این بود که حرفی رو نزنم که بعدش مجبور شم به‌خاطرش توضیح بدم. این رو در تحلیل دور قبلی هم گفتم که از پویا و بازیش با هیوگو یاد گرفتم. به‌نظرم هم موفق بودم و در کل بازی جملات خیلی کمی گفتم که مجبور بشم براش توضیح بدم. اون بحث قربانی هم چیزی نبود که به خودی خود مشکل داشته باشه و صرفا برای پویا محل سوال و بحث بود و منم البته مشکلی با اون نداشتم. در کل از شروع‌ام، موضع‌ام، صبرم، و تقریبا تمام چیز بازیم راضی بودم تا همون موقع مرگ. حتی در فاز دوم در پستی در جواب محمدحسین گفتم که این دو فاز من به مراتب از دو فاز رویین تنم بهتر بوده. من کلا هروقت از بازیم راضی باشم این رو صادقانه داخل بازی ابراز می‌کنم. هروقت هم نباشم باز ابراز می‌کنم.
در کل تو رای‌های اولیه من، فقط یک بی‌گناه پیدا می‌کنید که اون هم فری و ستون پنجم بود. در کل اولویت‌های نهایی اعدام من هم، هیچ بی‌گناهی رای امتیاز دار نبوده (البته فقط مهسا از بی‌گناه‌ها داخل دفاعیه رفت تا جایی که من بودم، ولی خب همونم اولویت آخر و ۰ امتیازی من بود)، اولویت اولمم که هر ۳ فاز گناهکار بودند. در کل بازی هم هیچ رایی نگرفتم (به جز یکی که اونم به نیت پرت بوده)، رئیس پلیس بازی هم که در کنار خودم مهم‌ترین بی‌گناه بازی بود رو با نقش درستش تشخیص داده بودم، این‌ها در کنار موضعی که در بازی داشتم، برای من بهترین بازی عمرم بود. یه جمله‌ای عرفان تو تحلیل یکی از دورها گفت اون خیلی خوب بود. گفت هیچکس جز خود آدم نمی‌تونه بگه بهترین دورش کدوم دور بوده. من کاملا موافقم با حرفش. و این دور هم بهترین دور من بود و فاز آخرش هم تا قبل رای خروجم، بهترین فاز بازیم. اما بخوام نمره بدم به خودم، ۷.۵ بیشتر نمی‌دم. چون حرکتی که کردم تاثیر بسیار بسیار زیادی در بازی گذاشته. و تو نمره دادن نتیجه هم مهمه. اول از موضع خودشیفته و ازخود راضی شروع کردم حرفام رو، که به تهش برسم. رای خروج !

این رو به یکی دو نفر گفتم بعد بازی، اون رای شاید زمان تصمیم‌گیری براش حدود ۴۵ دقیقه بود، اما برای من یک‌سال طول کشید. مهسا شاهده که تو خونه چه مسافتی رو پیاده روی کردم و فکر کردم و چه کاغذ‌هایی رو که مدام پر می‌کردم از احتمالات و اتفاقات بازی.
من تا الان تصمیم به این سختی شاید درکل دورانم در مافیا نگرفتم. یعنی اگر کسی از من ناراحت هست که به اندازه کافی فکر نکردم روی این مسئله، یا اینکه خواستم صرفا پویا رو به‌خاطر اسمش بیرون بندازم و به بازی اهمیت ندادم، کاملا در اشتباه هست و ۱۸۰ درجه برعکس این بوده چیزی که در واقعیت اتفاق افتاد. ( آهنگ ?Am i not merciful پخش بشه لطفا :-( ) برای همین هم به چیزی که امین گفت سریع واکنش دادم در گروه، چون به اون میزان فکری که سر این تصمیم کردم خیلی احترام قائلم. وگرنه تا سال‌ها شما بگید مهدی تر زدی. مهدی خراب کردی بازی بی‌گناه‌هارو. به خدا که اگه واکنشی می‌دادم یا بدم. البته با امین هم صحبت کردم و خب شاید به‌دلیل حساسیت زیادی که به این مسئله داشتم، اشتباه برداشت کردم و نفهمیدم داره شوخی می‌کنه.
اما اینکه چرا نتیجه تصمیم و فکرم شد رای خروج به پویا، مفصل‌ توضیح می‌دم چون حق شماست که بدونید چرا با این کار من باختید.

۱- من برخلاف درصدی که در بازی می‌دادم، پویا حتی ۱ درصد هم برام بی‌گناه نبود. هرجوری که می‌چیدم می‌دیدم بی‌گناه نیست. برای همین هم مهم‌ترین بخش مسئله که رای خروج ندادن به بی‌گناه بود برای من حل‌شده بود در ذهنم.

۲- پویا برای من همونطوری که در بازی هم می‌گفتم، به احتمال زیادی جزو فرقه قرار می‌گرفت. این هم از بالانسی که داد، از بحثی که با من کرد، از نقش‌هایی که گروه فرقه داشت و کلا مسیری که طی کرده بودیم بهم القا شده بود، و البته اگر هم فرقه نبود، وکیل بود. حالا شاید سوال بشه که اگه فکر می‌کردی پویا فرقه‌ست (استاد اعظم و قربانی یا خود قربانی)، چرا خواستی اعدامش کنی؟ جواب اینه که من خروج پویا رو به حتی دو جذب هم ترجیح می‌دادم. و فکر هم نمی‌کنم اینجا کسی باشه که چنین چیزی رو ترجیح نده. مسلما پویا ارزشش برای یک تیم بیشتر از این حرفاست و تاثیری هم که در بازی داره بقیه جذبی‌ها نمی‌تونستن داشته باشن. و اینکه اصلا قطعی هم نبود که فرقه تا اون موقع تونسته باشه جذبی انجام داده باشه. بنابراین در ذهن من با فرقه بودن پویا، این کار قطعا میارزید.

چرا احتمال جوکر رو ندادم؟

حقیقتش ۰ نبود برام. اما واقعا کم بود. در حدی که اصلا جدی‌اش نگرفتم. وگرنه چندبار به خودم گفتم که بدترین‌حالت این هست که جوکر رو با رای خروجم بفرستم بیرون.
این که چرا جدی‌اش نگرفتم دلیل اولش که خب چیزی جز بازی عالی و بی‌نقص پویا نمی‌تونه باشه. مسلما انقدری تونسته بود در دادن حس اینکه بازی براش اهمیت داره و می‌جنگه، موفق باشه که خب کسی واقعا احتمال جوکر رو نمی‌داد. اگه دادید انصافا اعلام کنید تا یک بارک‌الله به سبک چاوش بهتون بگم. :دی.
جدای بازی عالی خود پویا، من سه دلیل دیگه هم داشتم، اول اینکه نقشی که برای پویا در ذهن من بود، بی‌ربط به تمایل به اعدام شدن نبود. پست‌های من در بازی رو ببینید مشخصه، من کاملا داشتم می‌گفتم پویا مشکلی هم با اعدام ممکنه نداشته باشه اگه استاد اعظم و قربانی باشه. حقیقتش هم اول در ذهنم فقط قربانی بود، بعد دیدم امیر همچین کاری نمی‌کنه در بالانسش معمولا. چون اون قابل پرسش بود، دیدم چرا استاد اعظم و قربانی نباشه، مخصوصا که پست بالانس خودش این احتمال رو برام پررنگ کرده بود. وگرنه من اگه می‌خواستم ۱۰ حالت از بالانس رو اول بازی بنویسم در خلوت خودم، در هیچکدوم از اون‌ها به رئیس فرقه نقش استاد اعظم و قربانی نمی‌دادم. اما خب چون پست بالانس پویا این رو داشت، احساس علم می‌کردم ازش و این هم خب اعتبارش به خود پویا تعلق می‌گیره. خواسته یا ناخواسته چیزی گفته و کدی رو داده که نهایتا به نفعش شده. مثلا همین که در قسمت‌هایی خواسته وکیل به‌نظر بیاد هم کاملا موفق بوده به‌نظرم.
دلیل دوم اینکه من از روی ساده‌لوحی یا فکر نکردن کافی، پذیرفته بودم که در بازی یک فردی وجود داره که نقش شغال،محافظ و جوکر رو باهم داره. حقیقتا هم نمی‌دونم چی در ذهنم گذشته که همچین چیزی رو پذیرفتم. اما یک‌جوری در فکر من بود که انگار بهش علم داشتم. وقتی جوکر رو در کنار شغال می‌دیدم، خب به صورت اتوماتیک این نقش در ذهنم برای پویا حذف می‌شد. چون مطمئن بودم و ایمان داشتم که پویا همونطوری که می‌گه، شغال رو قبول نمی‌کنه.
دلیل سوم هم اون موقع به وضوح برام مشخص نبود، اما بعد دیدن بالانس مشخص شد. من اگر احتمالی هم به وجود جوکر تک در بازی می‌دادم، اون نقش رو تعداد زیادی از بازیکنان بودند که می‌تونستم بهشون نسبت بدم در ذهنم. درواقع وقتی در بازی دو شغال، دو ستون ۵، و یک فرقه‌ بی‌نقشی هست که بازی نمی‌کنه، ذهن من جوکر رو به یکی از این‌ها نسبت می‌ده. البته مهسا که اون موقع نبود، اما رضا، هادی، فری، محمدرضا این‌ها همشون می‌تونستن برام کاندید جوکر باشند به‌خاطر سبک بازیشون. خب طبیعتا در چنین فضایی، آدم حتی اگر بخواد هم نمی‌تونه جوکر بودن پویا رو جدی بگیره. هرچند که چنین فکری هم ابدا برام پررنگ نبوده در ذهنم. این نیست که بگم جوکر بودن پویا رو نوشتم رو کاغذ و به‌خاطر این دلایل ردشون کردم. این دلایل رو گفتم تا صرفا فرایند ذهنی ناخودآگاه من برای بی‌توجهی به احتمال جوکر بودن پویا در اون لحظه رو درک کنید.

همه‌این‌ها رو گفتم، اما این‌ها نتیجه رو عوض نمی‌کنه. کاری که من کردم به قیمت باخت بی‌گناهان تموم شد نهایتا. حقیقتا که از تمام بی‌گناهان بازی عذر می‌خوام به خاطر تصمیم‌ام. به قول صدرا، اشتباه همیشه پیش میاد. و من هم پای اشتباهم هستم و هرچی بگید هر انتقادی هم بکنید حقم هست و می‌پذیرم. خیلی هم ناراحت هستم براتون. به پویا گفتم، احساس می‌کردم در جنگ، یه لشگر آدم سر بی‌دقتی من کشته شدند. و داشتم دیوانه می‌شدم از عذاب وجدان. اون شبی هم که به امیر گفتم رای‌خروج می‌دم به پویا، نمی‌تونستم تا زمان اعلام نتایج صبر کنم. بهش گفتم هرچی باشه من تصمیمم رو عوض نمی‌کنم. بگو چی بود. امیر هم قبل شمارش بهم گفت که خسته نباشی، جوکر بود. از اون فاصله تا زمانی که نتایج شمارش اعلام بشه، خدا خدا می‌کردم که اشتباهی که کردم فقط به قیمت جون خودم تموم شده باشه، نه اینکه تصمیم جمعی بی‌گناهان رو هم خراب کرده باشم. وقتی دیدم محمدامین که اولویت اول خودمم بود تو همون رای‌گیری، با اون کار سیو شد و بعدا هم که ستون ۵ رو جذب کردن. واقعا آوار دنیا بود که رو سرم خراب شد. و من اون شب رو از ناراحتی تا صبح نخوابیدم. هرچند اتفاقاتی افتاد که حالم رو بهتر کرد، اما باز برام غیرقابل تحمل بود و بدون شک یکی از بدترین شب‌های زندگیم هست. در مافیا که تا الان همچین حسی رو تجربه نکرده بودم تو کل عمرم.


بخش سوم

بعد حذفم از بازی... من اون شب رو به زور به صبح رسوندم و نمی‌دونم چجوری خوابم برد. تا الان هم که حدود یه هفته یا ۱۰ روز از اون اتفاق می‌گذره، من چندین شب خواب دیدم. خواب‌هایی که هیچکدومشون دقیق یادم نمونده اما مطمئنم که موضوعشون بی‌ربط به مافیا نبوده و همشون غمی رو در وجود من زنده می‌کنن که نمی‌دونم از کجا میاد. خدا کنه در زندگی واقعی من چنین اشتباهی ازم سر نزنه که سرنوشت بقیه انسان‌هارو عوض کنه. واقعا از خدا می‌خوام با همچین چیزی من رو امتحان نکنه. اون روز، روز مرگ من هست بی‌تردید.

من خیلی اتفاق افتاده که بعد از یک فاز خاص یا یک دور در مافیا عصبانی باشم. اما حسی که این بار داشتم، غم خالص بود. من معمولا عصبانی باشم باید یک‌چیزی رو بشکنم یا یه‌کاری بکنم که آروم شم، اما اون شب هیچ‌چیزی مطمئنم آرومم نمی‌کرد. می‌خواستم زمین دهن باز کنه برم توش فقط. همینقدر هم جدی. شما که صرفا می‌خونید این‌هارو. مهسا از نزدیک دیده ولی. بپرسید بهتون می‌گه.

اما خب فراموشی یکی از مهم‌ترین موهبت‌هایی هست که ما در وجودمون داریم. رفته رفته برام قابل هضم‌تر شد و خب خیلی سعی کردم به خودم بگم جدی نگیر، این یه بازیه فقط. پیام‌هایی که در بازی دادید رو هم خوندم. اون شب‌ هم خیلیا بهم پیام دادن. چه گناهکار چه بی‌گناه و چه فرعی. از دو نفر به خصوص چیزی رو یاد گرفتم که خودم هرگز بلد نبودم. این رو هم در بخش خودشون می‌گم.

من یک تصمیمی از قبل بازی داشتم، واقعا بی‌ربط به نتیجه این بازی هست (اما نتیجه این بازی هم بهش کمک می‌کنه چون من عاشق پایان‌های تلخ‌ام. مرگ قهرمانانه. هرچند مرگ این دورم قهرمانانه نبود اما حداقل تلخ که بود). من تصمیم داشتم تا یک زمان قابل توجهی از مافیا دور باشم. واقعا الان به‌یک جایی از زندگیم رسیدم که دیگه مافیا چیزی برای اضافه کردن بهم نداره، من هم دیگه چیزی برای اضافه کردن به مافیا ندارم واقعیتش. از این به بعد هم قصدم لذت هست اگر بتونم، مطمئن هستم اگه یک ماه بعد دوباره بازی کنم نمی‌تونم این رو اجرا کنم. بنابراین نیاز به زمان دارم. پویا هم درست گفت، یک زمانی سود به ضرر یک چیز ۲۰ به ۸۰ هست، اون موقع باز می‌تونی کنار بیای، ولی وقتی ۰ به ۱۰۰ می‌شه. دیگه عقل سلیم می‌گه که ازش دور باشی. پیام رامتین رو هم خوندم در بازی که که گفته بود تصمیم احساسی نگیرید. می‌خوام بگم تصمیمم برای از قبل این دور بوده و امکان هم نداره عوضش کنم. قصد خداحافظی کلی هم ندارم و هرکسی هم تا الان این کار رو کرده درکش نکردم. اما من برای حداقل یک‌سال از این تاریخ، یعنی حداقل تا تابستون بعدی. در هیچ‌دوره مافیایی بازی نخواهم کرد. بعد اون مطمئنم که بازی می‌کنم اما زمانش رو نمی‌دونم و دوست دارم دلم تنگ بشه براش تا قبل بازگشتم. اگر گاد شدید امیدوارم که درکم کنید و کمک هم بهم کنید که تصمیمم رو راحت‌تر عملی کنم. مخلص همتون هم هستم. :گل:


تحلیل تیم‌ها و نفرات. یک مختصری هم از بازیکنان بگم. البته طبیعتا تا اونجایی که خودم بودم دیدم دقیق‌تر هست. این دفعه شاید نمره هم بدم برخلاف یکی دو دور قبل. فقط اینکه نمرات برحسب بازی روز و شب و همچنین نتیجه بازی هست. طبیعتا کسی که برده، نمره تشویقی هم گرفته که در داخل نمره لحاظ شده.

بی‌گناهان: 9/10

این عزیزان که باید در ابتدا بهشون پرداخته بشه. بی‌تعارف می‌گم این یکی از بهترین بازی‌های بی‌گناهان در تمام ادوار مافیا بود. نمی‌گم بهترین چون نتیجه‌ش به دلیل اشتباه من و همچنین درگیری که بینشون رخ داد آخر بازی، موفقیت‌آمیز نبود اما شما بخونید بهترین. برای منی که مسیر برام از نتیجه مهم‌تره معمولا، این بازی بازی تراز بی‌گناهی هست. مخصوصا اوایل بازی که واقعا همکاری و یکدلی، زیبا و تحسین آمیز بود. به‌ تک‌تکشون افتخار می‌کنم و دوباره شرمندشون هستم که مهم‌ترین نقششون به عهده من بود و نتونستم وظیفم رو به خوبی انجام بدم براشون. :12:

فوق العاده لذت بردم از برگشت با قدرت رامتین، بازی بسیار خوبی رو انجام داد و حقیقتا این بازی درخور رامتینی بود که ما از قبل می‌شناختیم و یکی از بهترین بازیکنان مافیا بود همیشه. در روز که از اول تا آخر فعال بود و تاثیرگذار، در شب هم موفق بوده. موضع‌اش در بازی درست بود و گناهکار و بی‌گناهارم خوب تشخیص می‌داد. یک آرامش بی‌نظیری هم در بازیش داشت که باید ازش مشورت بگیرم ببینم چطوری بهش رسیده. آخر بازی هم درکش می‌کنم، کلا اون آخر آخر کمی تاثیر متغیر تصادفی درش بیشتر هست. درود بهت با این بازی که کردی واقعا. 9/10

سعید بازی مختصر و مفید خوبی داشت. پست‌هاش هم کلا به‌نظرم بی‌گناهانه بود. قطعا می‌تونست جزو گزینه‌های جذبی باشه به علت بازی خوب و مطمئنش. رای‌هاش هم خوب بود تا جایی که بود. مخصوصا اولویت‌ها. اگر نمره بالاتر نمی‌دم به‌خاطر اینه که بهرحال تعداد پست‌هاش کمتر بود. چون وقتایی که تحلیل می‌کردم کاملا به بازی کمک می‌کرد و این کمک می‌تونست بیشترم باشه اگر بیشتر پست می‌داد. 7.5/10

خلفی، بازیش این‌دفعه برخلاف دور ۱۱، سنجیده‌تر و با صبر بیشتری بود. سوال و جواب و لحنشم خوب بود مخصوصا در مکالماتمون که کاملا متوجه شدم بی‌گناه هست و مرض نداشت اصلا. صرفا به رای فاز اولش انتقاد داشتم که خب در خود بازی مطرح کردم، کلا خوب بود ولی. هدف شب‌اش هم خوب بود اما با بدشانسی خودش حذف شد. 7.75/10

صدرا، بازی خوبی کرد و انرژی خوبی هم برای بازی گذاشت در فازهایی که بود. رای‌های اولش نه اما فاز چهارمش خوب بود و تشخیصش درست. بی‌گناه‌هاشم تشخیص می‌داد و بعضا پاشون وایمیستاد که نشونه خوبیه. از یه جایی به بعد دیگه متاسفانه نتونستم بازیش رو دنبال کنم و نمی‌دونم چه کرده. تا اونجا که یادمه ولی خوب بود و شک گناهکاری بهش نداشتم. 7.5/10

یاسین، دوست عزیزم یاسین بازی خیلی خوبی داشت و یه نکته متمایز با دوره‌های قبلش داشت که به‌درستی خودش هم بهش اشاره کرد. این‌بار از صرفا حس و حدس استفاده نکرد و سعی می‌کرد با استدلال و منطق و شواهد بره جلو که خیلی قابل تقدیر هست این. کلا انرژی زیادی گذاشت از یه جایی به بعد و همه چیز رو دقیق می‌خوند. از نقش‌هاش :دی هم در شب به درستی استفاده کرده و همچین انتظاری هم ازش می‌ره کاملا. اون اواخر هم مثل رامتین حق می‌دم اعصابش خرد شده و رو تصمیماتش تاثیر داشته فاز سرعتی. من درکل راضیم از بازیش و دمش گرم. 8.5/10

محمدحسین، این دوست عزیزم یکی از افرادی بود که بعد بازی به شخصه ازش یاد گرفتم. اون شب بعد از مرگم فرستاده خدا بود که بیاد و حال من رو کمی خوب کنه. و اون حسی که در اوج ناراحتی بهم داد در اون شب و شانه‌ای که تونستم سرم رو بذارم روش و زار بزنم هیچوقت از یادم نمی‌ره. شاید خودش هم باورش نشه، اما اون شب که من مدام داشتم به چپ و راست می‌چرخیدم که فقط بتونم دردی که می‌کشیدم رو تحمل کنم، هر از چند دقیقه یک بار تلگرام رو باز می‌کردم، انگار که منتظر یکی باشم که بدونم قراره بیاد. وقتی دیدم اسم محمدحسین یهو اومد (که دیرتر از بقیه هم پیام داد، مثلا دوساعت از آخرین کسی که بهم پیام داده بود دیرتر)، انگار دنیا رو بهم دادن. و تنها چیزی هم که بعد مرگم خوشحالم کرد این بود که فهمیدم حدسم در بازی درست بوده و محمدحسین رئیس پلیسه. مهم‌ترین نقش‌بیگناهی بازی غیر از شهردار باشی و در وهله اول چیزی که بعد از نفله شدن شهردار به ذهنت می‌رسه، ملامت کردنش نباشه، یک شخصیت بزرگی می‌خواد که مطمئن بودم محمدحسین دارتش، اما تا این حد واقعا نه. خود من همونقدر که آدم خود سرزنش‌گری هستم، دیگران رو هم وقتی انتظاراتم رو براورده نکنن سرزنش می‌کنم و گاهی حواسم نیست که اون فرد در اون لحظه شاید خیلی نیازی به سرزنش و انتقاد نداشته باشه (حتی اگر حقش باشه). محمدحسین عزیز با بزرگواریش این درس رو بهم داد و محبتی که به من داشت رو فراموش نمی‌کنم. وقتی می‌گم مافیا فراتر از یک بازی هست منظورم دقیقا چنین چیزهایی هست. بازیش هم که مشخص بود بی‌گناهیه، حداقل برای من با مکالمه‌ای که باهاش داشتم، فهمیدم بی‌گناهه و حدسم هم همین رئیس پلیس بود و اتفاقا داخل بازی هم بهش کد می‌دادم که شناختمت رفیق. اولویت دوم دادن من به آرش هم به‌خاطر محمدحسین بوده درواقع. من چون اون موقع بحث خاصی با آرش نداشتم و شکی هم بهش نداشتم آنچنان. بعد از دفاعیه‌هاشون موندم که به کی اولویت دوم بعد از محمدرضا رو بدم، گفتم بذار به بی‌گناه‌های بازیم اعتماد کنم و ببینم اونا به کی رای دادن. مهم‌ترینشون هم برام محمدحسین بود و وقتی دیدم در رای اولیه به آرش رای داده، آرش رو گذاشتم دوم. اواخر بازی هم واقعا ناراحت بودم می‌دیدم تحت فشار گذاشته شده و عذاب وجدان می‌گرفتم. دوست داشتم از تابوت بیام بیرون و یقه همرو بگیرم بگم چیکار دارید با رئیس پلیسمون؟ :12:. بازی و منش محمدحسین درجه ۱ هست. حقیقتا بعضا حسرت می‌خورم که چندین سال قبل که تو سایت همیشه یوزرش رو می‌دیدم چرا هیچوقت نشده بود ارتباطی باهم داشته باشیم. برم یک‌ذره موزیکی که بهش اختصاص دادم رو بشنوم. :قلب: درکل رفیق، بدجوری خراب مرامت شدم. می‌تونم کنارت با یک لشگر بجنگم. این دفعه جفتمون غریبانه شهید شدیم. دفعه بعدی دیگه از این خبرا نیست. ;) 8.5/10

----
مهسا، مهسا خب ستون ۵ ام بود و خودش بعد مرگم بهم گفت که می‌خواسته در راستای بی‌گناهان هم بازی کنه. البته خب کامل که نمی‌شد اجراش کرد و نیاز به شانس هم داشت که جذب نشه اما خب بهرحال مرض داخل این نقش دست خود آدم نیست و قطعا همین باعث شده چیزایی رو بعضا بگه که شاید خودش نمی‌خواسته. نمره هم نمی‌شه داد خیلی فرصت بازی پیدا نکرد.

فری، فری هم ستون ۵ دوم بود و اگر از اول هدف جذب شدن داشته که خب انتخاب سبک بازیش خوب بود. البته با اون شروع عمرا نمی‌تونست تا آخر بره به‌نظرم و بالاخره یه جایی کارش گیر می‌کرد. اما خب فرآیند نخ دادن رو به صورت هنرمندانه انجام داده و در این کارها هم خبره هست کلا. اون موقع که من ستون ۵ بودم هم نخ‌ام رو خودش زودتر از همه متوجه شد و گرفت. سبکی که براش خودش در بازی داره می‌سازه رو دوست دارم چون کلا از هویت منحصربه فرد خوشم میاد. آفرین به این ادامه بده حتما. 7/10

---

فرعی‌ها:

پویا، مطمئنا در این جمع هیچکس اینو یادش نیست حتی شاید خود پویا. من ۸ سال پیش در صندلی داغ‌ام در جواب سوالات خودش که گفته بود برای هر فرد بهترین نقش و بدترین نقش احتمالی رو بگم در قسمت بدترین نقش براش گفتم دلقک (نسخه ضعیف‌تر جوکر الان)، استدلالم هم این بود که هروقت دیدید پویا داره اعدام می‌شه بدونید جوکره :دی. البته تو این صندلی جدیده هم همینو گفتم.
تقریبا در مورد بازیش در قسمت‌های مربوط به خودم هم جسته گریخته توضیح دادم چون مهم‌ترین قسمت‌های بازی خودم گره خورده بود به پویا. بی‌نظیر بود دیگه. و واقعا هم خوشحالم که نقشش این بود. شاید اگه استاد اعظم و قربانی بود و حدس من در موردش درست بود، ناراحت هم می‌شدم. (علاوه بر خوشحالی که برای خودم داشتم در تشخیصم)، چون نگاهی که پویا به من داره رو من هم متقابلا به خودش دارم. و برام هم مهم هست که همیشه موفق باشه در کارش و بازیش و لذت ببرم ازش. من کلا آدمی هستم که هیچکس رو برای خودم شکست ناپذیر نمی‌دونم، نه اینکه ادعا داشته باشم، بحث باوره. من اگه باور کنم جلوی فرد x در یک زمینه خاص هیچ شانسی ندارم، عملا دیگه اون موردی که درموردش دارم صحبت می‌کنم برام بی‌ارزش می‌شه و جذاب نیست (مشخصا یک رقابت fair منظورم هست، وگرنه منظورم این نیست تنیس جلوی فدرر هم کل کل می‌کنم:دی). پویا هم طبیعتا از رقابت و بحث باهاش لذت می‌برم اما کسی نیست که دوست داشته باشم شکستش بدم و بخوام به همه نشون بدم که ببینید! من تونستم. واقعا اینطور نیست برای من. اگر هم چنین چیزی برام مطرح بود، کوچکترین شکی نکنید که با رای خروج این کار رو نمی‌کردم، چون من رو نحوه برد‌هام هم حساسم. اون بردی که من دوست داشته باشم جلوی کسی به دست بیارم، با رای خروج نیست. با اعدام عادی هست. اما از اینا که بگذریم، کلا پویا یک شخصیتی داره که آدم دوست داره همیشه در بالاها ببینتش و اصلا شکست خوردنش جذاب هم نیست. کاری به این ندارم که اصلا می‌خوره یا نه. چون تا اینجا هم نشون داده که نمی‌خوره. ولی من می‌خوام دیدگاه کلیم در موردش رو بگم که جایگاهش مشخص باشه کجاست. در ورزش و همه چیز هم چنین نگاهی به افراد برتر تاریخ دارم. حالا چه فرد به صورت مستقیم مورد علاقم باشه، چه نباشه. اون احترامی که براش قائلم از همه چیز مهم‌تر هست. حالا وقتی فرد رفیق صمیمی خودم هم باشه دیگه متفاوت می‌شه همه‌چی. بعد حذف شدنم هم بلافاصله بهم پیام داد و ناراحتیش رو ابراز کرد که کاملا از لحنش مشخص بود چقدر صادقانه‌است و این هم برام اون لحظه خیلییی ارزش داشت و منش‌پویا رو مثل همیشه ثابت کرد بهم. صد البته که هیچ وظیفه‌ای هم نداشت که چنین کاری انجام بده. خیلی هم عالی و جوانمردانه برده بود و حقش هم بود. این رو هم از پویا یاد گرفتم اون شب. نمره هم حقیقتا جای بحث نداره و یه 10 از 10 بود، اما چون سقف جوکر از 9 هست :سوت (یادته دیگه؟ :)))، بهش 9.75 می‌دم. 0.25 هم از خودش بیشتر دادم بهش که بدونه من ازش سخاوتمند‌ترم :دی. این رو شوخی کردم، ولی خب یه چیزی به خودش گفتم که اون رو اصلا شوخی نکردم، دیگه هم دوست ندارم بگه جوکر متعلق به مهدی هست، با این بازی من کاملا حاضرم تندیس جوکر رو تقدیم خودت کنم. تو که لیاقتش رو داری، شاید خود جوکر لیاقتت رو نداشته باشه. اونش دیگه با خودت. The G.O.A.T.

رضا، رضا شروع خیلی خوبی داشت و کلا هم وایب بی‌گناهی می‌داد واقعا. در عین اینکه در تلاش برای اهداف خودش بود. حالا متاسفانه باز مشکل پیش اومد و نتونست بازیش رو تکمیل کنه و گادکش شد. نمره هم نمی‌شه داد طبیعتا.

هادی، هادی برد واقعا خوبی داشت با اون اهداف سخت، خوب هم خودش رو در لایه‌های سبکی که برای خودش ساخته قایم کرد و سواستفاده کرد از وضعیت بازی. منم که خیلی بهش کمک کردم. بیا کمی از جوایزت رو بده به من خودت :)). تبریک می‌گم بهش بردش رو و کاملا سزاوارش بود. سقف شغال هم برای من از 9 هست و به هادی 8.5 می‌دم.

عماد، عماد یکی از قدیمی‌ترین دوستانم هست در این جمع و جزو کسانی بود که بعد حذفم بلافاصله بهم پیام داد و بهم روحیه داد. :گل: به عنوان نقش فرعی این هم برای من نکته قابل توجهی بود و حتما محبتش یادم می‌مونه. بازیش هم بسیار عالی و بعد از چند دوره دوری کاملا یک بازی تمیز رو ارائه داد. به‌نظرم آخر بازی در دو حالت می‌تونست برنده بشه و کاملا از موضع قدرت انتخاب کرد که چجوری ببره. چون تا اونجا یه سبک سفید و مطمئن که دور از فضای بازی هم نیست و در سایه هم نیست رو اجرا کرده بود و مرض هم نداشت اصلا بازیش. لذت بردم از بازیش و امیدوارم مثل خودم در موانع درسی که جلو سرش قرار دارن هم موفق بشه به زودی. :دی. 9/10

----

مافیا: 5/10

مافیاهای عزیزمون نه به عنوان تیم و نه به عنوان فرد، بازی موفقی نداشتن به‌نظرم. البته خب دوست داشتم قبل از نظر دادن راجع بهشون صحبت‌های خودشون در مورد خودشون رو بخونم ولی خب دیگه می‌خوام ذهنم خالی بشه و مجبورم پستم رو بفرستم.

آرش: آرش گفتم تشخیصش واقعا برای من سخته و این انگار قرار هم نیست هیچوقت عوض بشه. این دور هم از رو دست بی‌گناهام تقلب کردم وگرنه بهش رای نمی‌دادم. حقیقتا هم نمی‌فهمم چجوری اونقدر رای‌ آورد اومد دفاعیه. رای‌هاش به عنوان گناهکار، تمیز بود به‌نظرم. جز اینکه کسایی که دنبال اعدامشون بود یه جورایی مشخص بود سفیدن یا حداقل گناهکار نیستن. 6.75/10

چاوش: چاوش یکم مرض از بازیش حس می‌کردم حقیقتش. اما نه حوصله‌اش رو داشتم نه توان‌اش رو که بخوام باهاش بحث کنم. بنابراین خیلی جدی نگرفتم و به دید مشتری نمی‌خوندم پست‌هاش رو. فرضم این بود که فرعی هست و صرفا می‌خواستم از پست‌ها اطلاعات بگیرم چون درهرصورت مفید بازی می‌کنه برای بازی. که خب پرسیده و فدا هم شد. رای‌هاش هم یکم گناهکارانه بود البته. حالا هی بگو من با شیوه مهدی مشکل دارم :-". 6.75/10

محمدامین: چرا محمدامین؟ چرا مملگر نه؟ بیشرف. :))
تو واقعا قصد داری لذت دور سامورایی رو از دماغ من دربیاری؟ هرچی عذاب می‌کشم پای این بی‌تربیت در میونه :دی. اون از دور رویین تنم که اونطوری اومد وسط به بعد بازی رو برداشت برا خودش. اینم اینجا که باعث شد عذابم ۱۰۰ برابر بشه که نذاشتم اعدام بشه. کلی وقت گذاشتم پست‌هاش رو خوندم که بکشمش دفاعیه و اولویت اول هم بهش بدم ولی بعدش باعث شم بمونه تو بازی و یه جذب هم بکنه :flat: ای خدا بگم چیکارت کنه. بازیت خیلی مرض‌دار بود ولی. 6/10

عرفان: عرفان با اجازت من قصد دارم دوباره اذیتت کنم. می‌دونمم که واکنش خوب به این جور تحلیل نمی‌دی ولی من واقعا می‌خوام انتظاری که ازت دارم مشخص باشه. حقیقتا هم مشکلم با خود پست‌هات نبود و مثلا اون قضیه ستون پنجم و توجهت برای اینکه فرقه هم می‌تونه جذبش کنه اصلا برام محل سوال نبود چون خودمم بهش توجه داشتم و بی‌گناه هم بودم دیگه، ولی جوری بود فعالیتت که اصلا نخواستم ازت دفاع کنم و برعکس رای‌های فوق گناهکارانت هم باعث شد خودم هم بهت مشکوک شم. زمان بازیت هم که حداقل تا جایی که من بودم خیلی کم و بد بود. همیشه بعد ۹. دیگه اگه در این حد وقت نداری واقعا بازی کردن فکر خوبی نیست چون هر سری اعتماد به نفس‌ات هم ضربه می‌خوره. البته منتظر صحبت‌های خودت هم می‌مونم ببینم چی می‌گی. عملا بیشتر بازیت هم بعد مرگ من بود و دقیق ندیدمش. 6/10

--------

فرقه: 8.5/10

امین: امین برخلاف من و امیر دقیقا مسیری رو طی می‌کنه که اکثرا به بردش ختم می‌شه. این ۲ بردی رو که با قاتل و این فرقه به دست آورد، من و امیر مجموعا در ۱۰ سال به دست آوردیم مثلا :دی. کاملا بهینه و عالی بازی می‌کنه. رای‌هاش هم محل یادگیری هست برای کسانی که می‌خوان رای‌ دادن گناهکاری رو بیاموزند. فاز اول که فوق العاده. فاز دوم فقط بد بود تا حدی که اونم به‌نظرم آرش رو تشخیص نداده بود صرفا. وگرنه سر همین مجبور شد کلی توضیح هم بده در بازی و انرژیش گرفته بشه. وجه وحشی و موذیانه‌اش رو هم در این بازی دیدیم که چطور حمله کرد به محمدحسین و عملا با تشکیکی که به جون بی‌گناهان انداخت از ریشه داغونشون کرد. من با اینکه برای محمدحسین ناراحت بودم و دوست داشتم در بازی باشم بهش کمک کنم، اما از طرفی هم بازی امین هم واقعا جذاب و لذتبخش بود و در جوار پویا داشتم تعریف می‌کردم از بازی امین. مرض‌اش برای خود من فاز آخری که بودم کمی نمایان شد ولی فاز‌های اول عملکردش انقدر خوب بود که کلا حاضر بودم خیلی بهش زمان بدم. تو اون رای‌گیری شب آخرم هم که بهش اولویت آخر رو دادم. اما خب از لیست بی‌گناهام خارج شده بود همون موقع‌هم و برای همین در خود فاز ازش حمایت نکردم. اون شب دفاعیه اومدنش کمی نکته منفی هست اما شروع و انتهای بازیش واقعا عالی بود. تاثیرش در بردشون هم زیاد بود مجموعا. اون کودک درون (شما بخونید شیطان درون)، هم که این بازی نشون داد واقعا جذاب بود. با تک تک پست‌هاش به وجد میومدم و فشار ثابت و چندجهته‌ای که داشت به روح و روان بی‌گناها میاورد واقعا عالی بود. تازه نگران قوانین و ناعادلانه بودن قابلیت فدا کردن قربانی به نفع فرقه هم بود. من جای امیر بودم می‌گفتم اگه خیلی ناعادلانه‌اس استفاده نکن از این قابلیت بنده عزیز بی‌شرفم. :)). 9.5/10

ترسا: ترسا من یک‌چیز رو از بازیش نفهمیدم حقیقت. اون هم نوع شروعش بود. درواقع برای نقش قربانی نمی‌فهمم این رو. چون اگر هدف مشکوک شدن زودهنگام برای بازی بوده که اون سبک منجر به اعدام زودهنگام می‌شه که برای قربانی بده و اگرم منجر به اعدام زودهنگام نشه، منجر به سفید سازی می‌شه که باز هم برای قربانی بده چون عملا تا فاز سرعتی اعدام نمی‌شه. این رو نفهمیدم و شاید هم برداشت من اشتباه بوده. اما درکل و غیر از این بازیش حرف نداشت و عالی بود واقعا. خودم هم به شخصه شکی به گناهکار بودنش نداشتم بعد از دفاعیه و کلا دو فاز اولش، هم برگشتش به بازی عالی بود،‌ هم موضع‌اش و هم در اواخر بازی رای‌هاش و کلا بازی با ذهن افرادش. نمره هم حقیقتش حتی می‌خواستم کامل بدم. ولی چون فاز اول ممکن بود اعدام بشه این یک‌ذره ازش کم می‌کنه. و خب اگه نمی‌بردن نمره زیر ۹ می‌شد ولی چون بردن 9.5/10

محمدرضا: من حقیقتا از این بازی محمدرضا لذت نبردم و دیگه همتون می‌دونید که چقدر مخالف این سبکم. حالا می‌تونه دلیل بیرونی داشته باشه اما خب از پست‌ها و دفاعیه‌هایی که داد به‌نظرم درصدیش هم حتما خودخواسته بوده و همه‌ش مجبوری نبوده. بهرحال وقتی می‌تونی ۱۹۹ رو تنظیم کنی یه ذره بیشتر وقت بذاری مفید‌تر هم می‌تونی فعالیت کنی. بهرحال از این بیشتر هم می‌تونست بازی کنه. نه اینکه همیشه در دفاعیه‌ها فعال باشه صرفا. درواقع اگر همه فاز‌هاش حداقل مثل فاز آخر حضور من در بازی بود مشکلی نداشتم باهاش ولی در مجموع همچین بازی‌ای رو از هیچکس قبول نمی‌کنم. 6/10

-----

گاد: عمدا نوشتم گاد و نه امیر. یه موقعی من وقتی در دوره‌های پویا از چیزی انتقاد می‌کردم، بهم می‌گفت بیخود از گاد انتقاد کنی. از پویا حق انتقاد داری صرفا. من خب نظرم این نبود و همیشه هم هرچی گفتم به گاد گفتم. با اینکه گاد جایگاهش یک لول حداقل از بازیکنان بالاتر هست و احترامش واجب، اما نهایتا در تحلیل، برای من به عنوان یک جایگاه تحلیل می‌شه. نه یک کسی که عاری از خطا باشه و غیرقابل انتقاد. برای امیر هم همینه. من بعد حذفم خب کلا کمی آرامشم به هم‌ریخت و شاید یک‌ذره هم تند باهاش حرف زدم. البته که امیر کاملا آروم بود و چیزی در جواب بهم نگفت، که خب من از صبرش تشکر می‌کنم. اما باز هم می‌گم، من با امیر که رفیق صمیمیم هست کوچکترین مشکلی ندارم و حتی یک اپسیلون هم یک‌دوره‌ای مثل این با هرنتیجه‌ای، نمی‌تونه تاثیری روی میزان صمیمیت یا رفاقتمون بذاره. حداقل از طرف من. من وقتی می‌گم مافیا فراتر از یک بازیه، منظورم اینه یک محیطیه که می‌شه ازش درس گرفت. وگرنه در جایگاه گاد و ساختار و قوانین، این‌ها هیچ تاثیری فراتر از محیط بازی روی نحوه ارتباطم با افراد نمی‌گذاره. البته که چنین شکی هم وجود نداره اما به عنوان کسی که شاید از دستت برای مواقعی ناراحت شد اعلام می‌کنم که همه‌ش در قالب بازی هست. و من هم اگر چیزی گفتم کلا به گاد گفتم نه به امیرحسین که رفیقمه. البته که حتما انتظارات بیجایی هم داشتم (یه انتظاری هم داشتم که اصلا نگفتم بهت) که خب مطمئنم می‌تونی حال اون موقع من رو درک کنی. بهرحال باز از صبر ات در اون لحظه تشکر می‌کنم. به بالانس کماکان انتقاد دارم البته و بازی در همچین بالانسی با این تعداد نقش مرض‌دار (مرض از نوع خود مرض ذاتی، نه فقط مرض گناهکاری)، و این حجم از بی‌اطلاعی و گنگ بودنش، واقعا تجربه جالبی برای بازیکنان نیست. یعنی بعضی‌چیز‌ها هستن که راحت سرنوشت بازی رو تغییر می‌دن مثل بودن یا نبودن وکیل و ... . این‌ها خب نامعلوم بودنشون تا یه جایی جذاب هست ولی دیگه همه‌ش به این شکل من موافقش نیستم. گنگ بودن بالانس در کنار دو شغال و دو ستون و یک جوکر و جلاد واقعا ترسناکه. یاد مرحوم متین و ۳ سیاهپوستش افتادم. اما خب من انتقادم رو می‌گم، خوبی‌هارم می‌گم. مثلا نحوه رای‌گیری و اعدام واقعا عالی بود و من خیلی لذت بردم از این شیوه و امیدوارم همچنان ازش استفاده بشه. خود دور هم واقعا جذاب بود. داستانت رو هم من تا موقعی که بودم در بازی خوندم و خیلی قشنگ بود. دیگه فرصت نشد درموردش پیام بدم و صحبت کنیم چون همرو یک‌جا خوندم یک فاز قبل از مرگم. برام هم جالب بود که مثبت‌ترین فرد بازی برام در داستان کاملا نقش مخالف و دشمن شخصیت خودم رو داره. :دی درکل دستت درد نکنه، خسته هم نباشی. اگر هم از حرفای من رنجیدی، شهردار ازت عذرخواهی می‌کنه. :گل:

خب دیگه، خداحافظ همگی فعلا. See you soon :قلب:
 
آخرین ویرایش:
تازه‌وارد
نوشته‌ها
115
پسندها
5
امتیازها
0
نامردا تو روز بندازین بیرون خب ، چرا تو شب میزنین؟ :))
زود از بازی رفتم بیرون :45: :دی
 
رئیس جماهیر
نوشته‌ها
569
پسندها
271
امتیازها
155
مدال‌ها
11
خب سلام
من کلا از کامبک خوشم میاد. یه جور انگیزه است برام. توی ورزش مثلا یه ورزشکار وقتی بعد از چند سال برمیگرده و عالی کار میکنه خیلی خوشم میاد. مخصوصا وقتی با سن بالا میاد و جوونا رو میزنه. مثل کاری که تاپ ۳ تنیس کردن.

خودم هم بعد از آخرین باری که بازی کردم و خیلی بد بازی کردم و بعدش از مافیا کناره گیری کردم، به نظرم این دور کامبک خوبی زدم و یکی از بهترین بازیکن‌های این دوره بودم. نتیجه هم واقعا برام مهم نبود. فقط میخواستم خوب بازی کنم. فقط توی فاز سرعتی نتیجه برام مهم شد که متاسفانه نتیجه نگرفتیم. هر چند اونم آخرش گفتم نتیجه مهم نیست الان ولی خب از باخت واقعا عصبی و ناراحت شدم و توی کل این دوره اولین و آخرین باری بود که عصبی و ناراحت شدم‌.

امیر توی پی وی گفت من به جز شب آخر خوب بودم. مهدی هم توی پستش تلویحا اینو گفت. اما از نظرم شب آخر هم خوب بودم. محمدرضا رو یک تنه بردم تا پای چوبه دار‌ و اعدامش کردم و این موقع دیگه همه باید میفهمیدن فرقه نیستم (مافیا هم که نابود شد)، با اعدام محمدحسین مخالفت کردم و حتی بقیه رو از رای دادن بهش بر حذر داشتم که اینم کار درستی بود هر چند شاید باید بیشتر انرژی میذاشتم برا این کار‌.

اما آخرش
از بین ۵ بازیکن باقی مونده، بیشترین شک رو به امین داشتم و اولش بهش رای هم دادم.
بعد در حالی که یه بازیکن فرقه (محمدرضا) رو تقریبا یک تنه و با اصرار زیاد، اعدام کرده بودم و هیچ جوره نمیتونستم فرقه باشم، یاسین اومد گفت رامتین و امین فرقه هستند و به امین رای داد!
خب شما باشین چی فکر میکنین؟ دو احتمال هست. یا یاسین واقعا بازی رو نمیفهمه (مناسبترین کلمه بود که به ذهنم رسید) یا این که داره آخرین تلاش هاش رو میکنه که فرقه رو برنده کنه، اونم با اعلام یه احتمال صفر درصدی! چون فکر نمیکردم که یاسین، در اون لحظه حالا از شدت خستگی یا هر چی، بازی رو نفهمه، بنا بر این برام منفی شد و بهش رای دادم، میگن کسی که غرق میشه به هر چیزی چنگ میزنه، من همچین حسی از اون پستای آخر یاسین گرفتم که داره با اعلام یه احتمال صفر درصدی، برای بقا تلاش میکنه. دو دقیقه قبل پایان بازی گفت با اعدام محمدرضا مخالف نبودم که. میترسیدم قربانی باشه! خسته نباشی یاسین جان، بحث اصلا سر رای خودت بود؟ بحث سر این بود که من هیچ جوره نمیتونستم فرقه باشم.

البته خودم رو کامل مبرا نمیکنم. منم اشتباهاتی داشتم. یکی این که بیش از حد به ترسا اعتماد کردم و اون آخر احتمال فرقه اش رو صفر در نظر گرفتم و اگه امین هم اعدام میکردیم بعید میدونم به ترسا رای میدادم بعدش. و اشتباه دیگه این که به اندازه کافی از محمدحسین که توی بحث، حدس میزدم حق باهاشه، حمایت نکردم‌ و مرعوب جو منفی غیر منطقی شدم که توی بازی علیهش ایجاد شد.

مهدی
یک آرامش بی‌نظیری هم در بازیش داشت که باید ازش مشورت بگیرم ببینم چطوری بهش رسیده
آرامش بابت این بود که صرفا اومده بودم برای کامبک و خیلی نتیجه مهم نبود برام و فقط میخواستم خوب بازی کنم و از نظرم به هدفم رسیدم.
فقط فاز آخر سرعتی این آرامش به هم ریخت :دی

نمره ها هم باشه برای یه پست جداگانه.
 
مافیایی
نوشته‌ها
213
پسندها
252
امتیازها
95
مدال‌ها
11
خب خب خب :دی ( به یاد مردگان :)) )

سلام و درود .

15 روز پیش نوتیفیکشینی برام اومد تو تلگرام، و خب وقتی دیدم امیرِ خوش حال شدم که قراره نقشم رو بهم بگه، با هزاران شوق و ذوق پیام رو باز کردم و با چی روبرو شدم ؟ با کمال وقاحت و بی شرفی بهم گفت شغالی :|:)) اهدافمم مهسا،آرش، پویا و ممرضا بودن که تو نگاه اول و حتی میشه گفت نگاه دوم هم خیلی سخت بود اعدام شون :)) انگار دنیا رو سرم خراب شد . واقعا دوست نداشتم این نقشُ و اگه می دونستم قراره شغال رو بازی کنم قطعا اعلام حضور نمی کردم :دی دوست داشتم حالا که بعد از مدت ها یه فرصتی پیش اومده که مجددا می تونم کنار اساتید و اساطیر مافیا بازی کنم یه نقش معقول داشته باشم ولی خب شغال :| :( بگذریم ...

در هر صورت دیگه نمی تونستم اعلام عدم حضور کنم و مجبور بودم با نقشی که دارم بیام وسطِ میدون . به خودم گفتم نقشتو فراموش کن، فک کن شهروندی و حالا بازی کن . من هیچوقت خودمو تو بازی شغال :| ندیدم :دی تو ذهنم برا خودم شهروند بودم و دوست هم داشتم در مسیر شهروندا بازی کنم و به بهبود شهر کمکی بکنم .

60% از بردم رو به شانس مرتبط می دونم . بعید می دونم در آینده شغالی :| بیاد که تو 3 روز اول 3 تا هدفش اعدام شن :)) از این 60% هم که گفتم 40% ش بخاطر اعدام آرش بود و اگه اون فاز آرش اعدام نمیشد و ممرضا میشد ( با اینکه ممرضا هم هدفم بود ) اما بعدش بیرون انداختن آرش خیلی سخت میشد و خب بعید بود به این راحتی تموم شه بازی برام :دی

پویا رو قطعا، حتما، حقا مطمئن بودم که شهروند نیست . یعنی امکان نداشت شهروند باشه و اینجوری بازی کنه پس با خیال راحت هر چه در توان داشتم گذاشتم روش و یقین داشتم که بیرون هم بره با نقش شهروندی بیرون نمیره . اما اینکه جوکر باشه رو حتی 1% هم احتمال نمیدادم واقعا :دی که البته بنظرم اگه یه نفر قرار بود احتمال بده من بودم چون من که نقش خودمو می دونستم ( حالا چه شغال چه شهروند ) وقتی پویا بعد از چند روز قفلیش رو من مونده بود مشخص بود بازیِ شهروندی شو نمی کنه و اصن اومده که مرضِ بازی شو به اشتراک بزاره و خب در نهایت هم که فوق العاده بازی کرد و تقریبا می تونم بگم کمرِ شهروندا شکست با اون جور بیرون رفتنش .

قلبا دوست داشتم شهروند بازی رو ببره تا لحظه آخر هم پیگیری کردم . بهترین شهروند رو هم رامتین می دونم حتی 1 لحظه هم به شهروند نبودنش شک نکردم و واقعا خوب خودشو جا انداخته بود تو بازی و معتمدِ همه هم بود . من بنظرم استثنایی بازی کرد و واقعا لایق ترین فرد برا برد تو این 20 نفر رو رامتین می دونم ولی خب متاسفانه بد روزگاری شده :( :دی .

مهدی رو روز آخر دیگه +99% مطمئن شده بودم که شهردارِ بازی هستش . تا قبل از اون تصمیمش اگه بنا به نمره دادن بود بهش 11 از 10 می دادم . واقعا لذت بردم و استفاده کردم از بازیِ بی نظیرش ! من تصمیم شو در موردِ پویا درست ترین کار ممکن می دونم . حالا درسته همین تصمیم تاثیر زیادی داشت تو باخت بی گناها ولی اون لحظه که این تصمیم رو گرفت قطعا تصمیم درستی بود . چرا ؟ شهردار اگه بخواد برا شهر پدری کنه اونجا باید خودشو نشون میداد . فک کنم مهدی هم مطمئن بود که پویا نمی تونه شهروند باشه و خب اصلا میگیم درصد جوکری هم قائل بوده برا پویا شما بگو اصن 20% ! بخاطر اون 80% بازم باید رای به خروجش می داد چون اگه یبار قرار بود پویا از بازی بیرون بره و گرهِ شهر باز شه همون فاز و همون لحظه بود . بد شانس ترین بازیکن این دور رو با اختلاف مهدی می دونم با اینکه تصمیمش فوق العاده درست بود ( مخصوصا برا من :)) ) اما متاسفانه نه تنها گره ی شهر باز نشد بلکه شهر هم بهم ریخت .
در کل اگه بدشانسی نمیاورد من خالکوبی مهدی رو به عنوان خفن ترین بی گناهِ تاریخِ ادوار مافیا در کهکشان راه شیری رو بازوم تتو می کردم . واقعا ناراحت شدم براش ولی خب بازیِ دیگه همش تجربه میشه :دی

جایزه ی صداقت کو ؟ بردارید بیارید بدیم به محمد حسین . محمد حسین فقط و فقط 1 اشتباه تو بازی کرد و متاسفانه همون اشتباه هم باعث شد سرش بره بالای دار . من که واقعا لذت می بردم پستاسو می خوندم و کاملا تحت تاثیر بازیش قرار گرفتم :گل: و اونم مثلِ رامتین برام شهروند واضحی بود ولی خب متاسفانه اونم جز بازیِ سرعتی باعث شد سریع بیرون بره و همونجا دیگه کارِ شهر تموم شد !

عماد و مخصوصا فری واقعا تشخیص شهروند یا گناهکار بودن شون فوق العاده سخته . من به جفت شون حسِ شهروندی نداشتم و تو پیش بینمم به گاد حدسم راجع به نقش شون وکیل و استاد اعظم بود که جفتش هم اشتباه بود :)) اما خب همین که بیگناه نبودن یعنی حسم +50% درست بود . فری اخرای بازی بی انگیزگی توش موج میزد . عماد هم بی نقص بازی کرد و هیچ جای بازی هم تو فشار نبود و بنظرم برد واقعا حقش بود دمش گرم :دی

یاسین انصافا فوق العاده بازی کرد، وقت و انرژی گذاشت و واقعا کمک کرد به شهروندا که تا همینجا هم بالا بیان و بنظرم اگه فاز سرعتی نبود و اون اشتباه رو نمی کرد لایق نمره 10 از 10 بود . من بازی شُ پسندیدم

صدرا اگه مریض نمیشد قابلیت اینو داشت تاثیر گذار تر باشه ولی در کل انرژی زیادی گذاشت و تمام تلاششو کرد برا برد شهروندا و خب همین قابلِ ستایشه .

خلفی هم می تونست بیش از اینا تو بازی بمونه و به شهر کمک کنه و بازیشم واقعا مرضی نداشت و احتمال بالا میدادم شهروند باشه ولی خب اونم بدشانسی اورد و زود از بازی بیرون رفت .

مهسا خیلی زود از بازی بیرون رفت و بنظرم حقش بود بیش از این تو بازی بشه :دی سعید هم همچنین !

در مورد گروهِ مافیا بنظرم یکی از بدترین بازی های ادوار مافیا رو انجام دادن . با اینکه از لحاظ اسمی تقریبا psg بودن ولی خب شخصیت قهرمانی نداشتن :)) من مقداری بدشانسی رو دخیل می دونم تو عدم موفقیت شون مخصوصا شب اعدام آرش اگه بیرون نمیرفت نه آرشِ مافیا شناسایی میشد و نه یاراش شو میشدن با رای دادن بهش و کلا همون شب که آرش اعدام شد بازی برا مافیا تموم شد :دی البته انصافا ستون رو خیلی خوب جذب کردن ولی بازم فایده ای نداشت .

و در نهایت فرقه که لیاقت بسیار بسیار زیادی برا برد داشتن همینکه تا آخر بازی هیچ کسی مشکوک نشده بود به فرقه بودن شون یعنی مسیر بازی درست بوده ! امین که فوق العاده بود اما اگه من تو بازی می موندم روش رگ میزاشتم البته نه به عنوان جادوگر بلکه به عنوان مافیا :دی . ترسا هم واقعا بی نهایت شهروند بود و بنظرم حتی اگه یاسینم اعدام نمیشد و همون فاز امین میشد بازم احتمال برد بالایی داشت چون تقریبا هیچ شکی روش نبود و همه به عنوان شهروند قبولش داشتند .

با اینکه شهروندا رو لایق ترین افراد برا برد تو این بازی می دونستم اما خوشحالم که حداقل تیمی برنده شد که لایق برد بود و تلاش زیادی کرد و خیلی خیلی خوبم بازی کردن تا روز آخر . مثلا اگه مافیا برنده میشد واقعا نامردی بود در حقِ بشریت :دی فرقه لیاقتش اندازه شهروندا نبود ولی خب حداقل به ناحق برنده نشدن و خب تبریک بهشون .

امیر هم همواره جزو سلاطین گاد ها بوده و هست و خواهد بود و انرژی ای که میزاره برا بازی از مجموع انرژی تک تک مون بیشتره :)) بیشترین زحمت رو هم کشید که مجددا باعث شد دور هم جمع شیم و مقداری خاطره شیرین و تلخ دور هم بسازیم . پس دمش گرم :دی ( شغالم خودتی :دی )

در کل لذت بردیم از حضور در جمع تون، تا درودی دیگر بدرود :گل:
 
رئیس جماهیر
نوشته‌ها
569
پسندها
271
امتیازها
155
مدال‌ها
11
خب بریم بحث شیرین نمره دهی.
اولا بگم من به فیلما توی imdb اینطوری نمره میدم و به پلیرها هم همینطوری نمره میدم:

۱۰.عالی
۹.خیلی خوب
۸.خوب
۷.متوسط خوب
۶:متوسط
۵:متوسط بد
۴:بد
۳:خیلی بد
۲:فاجعه
۱:خیلی فاجعه

بیگناهان:
خیلی خوب بودیم... هماهنگی خوبی داشتیم، تشخیصای درست زیادی داشتیم. چند تا اشتباه داشتیم که به نظرم طبیعیه برا بیگناهایی که همدیگه رو نمیشناسن و همونا باعث عدم الفتح :دی شد. اما خب فاصله کمی تا فتح داشتیم. حیف شد.
نمره گروه: ۹

مهدی: داشت خیلی خوب بازی میکرد، اولش برام پنجاه پنجاه بود و سعی میکردم تا حد ممکن از تقابل باهاش توی بازی خودداری کنم، به مرور هم بهتر می‌شد، مخصوصا اون فاز آخری که بود از فازهای قبلش بهتر شد و واضحا در حال اوج گرفتن بود. چند تا تحلیل عالی نوشت. حتی تحلیلی که در مورد محمدامین نوشت از دلایل اعدام محمدامین شد و من توی بحث با خود محمدامین بهش استناد کردم. ولی متاسفانه با بد کسی در افتاده بود :دی یکی از معدود بازیکنایی (شاید تنها بازیکنی) که از خودش بهترن، و در حالی که در حال اوج گرفتن بود متاسفانه از بازی خارج شد. فاز آخر هم گفتم جاش واقعا برا بیگناها خالی بود. برای بازیش نمره ای کم نمیکنم اما به خاطر اشتباهش که منجر به حذفش شد دو نمره کم میکنم.
نمره: ۸

رامتین: با اجازه سنت شکنی کنم و به خودم هم نمره بدم :)) به نظرم خیلی خوب بودم. هم فعال بودم هم تا آخر بازی رفتم. از همون اول بازی تا آخرش شک جدی روی بازیم نبود و حتی گناهکارا میگفتن بیگناهم، توی فاز شب هم نقشمو خوب عمل کردم و موفق بودم، تشخیصام هم توی بازی خوب بود. برای اولین بار هم یه فاز (فاز اول سرعتی) جو بازی رو دستم گرفتم (البته تاثیر قرص هم بود :)) ) بابت دو اشتباهم (اعتماد به ترسا و دفاع نکردن از محمدحسین) یه نمره از خودم کم میکنم.
نمره: ۹

مهسا: خب بازیکن که به عنوان اولین نفر اعدام بشه یعنی خوب بازی نکرده. پستاش متاسفانه حس خوبی منتقل نمیکرد، مخصوصا توی دفاع از خودش متاسفانه عصبی و تهاجمی برخورد میکرد و باعث میشد آدم به اعدامش بیشتر اصرار کنه.
نمره: ۵

سعید: بازی خوب و یکنواختی داشت. تمام وقتی که توی بازی بود بهش نگاهم ۵۰-۵۰ بود و به نظرم چیزی از بازیش نمیشد فهمید. که این هم میتونه خوب باشه هم بد. اما در مجموع خوب و مختصر مفید بازی کرد.
نمره: ۷

امین خلفی: بازی رو خوب شروع کرد. تحلیل بالانسش بعضیا رو به اشتباه انداخت و خیلی خوب توضیحش داد ولی توضیحاشو خیلیا نخوندن :| تعاملم هم باهاش اوکی بود و اگه بیشتر میموند احتمالا به هم اعتماد میکردیم. شب بدشانسی آورد.
چون متاسفانه کم توی بازی بود سخته بهش نمره بدم. اما در مجموع:
نمره: ۸

فری: روند بازی کم فراز و نشیب و نسبتا مثبتی داشت، بهونه دست کسی نمیداد ولی کاملا مثبت هم نبود، به شکل عجیبی از حرفی که در مورد عدم اطلاعش از روند جذب فرقه گفت، حس صداقت گرفتم. زیاد توی بازی باهاش تعامل نداشتم. یه کم بحثای غیر مفید هم انجام داد. آخرم نفهمیدم چجوری نخ داد و جذب شد :دی اما خب در حالی عضو مافیا شد که مافیا در حال نابودی بود و خودشم زود با تشخیص دقیق یاسین حذف شد. از نظرم بهتر بود که بیگناه بازی میکرد.
نمره: ۷

صدرا: صداقت توی بازیش موج میزد. از اول برام مثبت بود و جهت اطمینان چند تا سوال ازش پرسیدم که خیلی خوب و بیگناهانه جواب داد و کاملا برام مثبت شد، توی فاز سرعتی هم گیجی صادقانه و بیگناهانه ای داشت. در مجموع با وجود بیماریش، بازی مفید و صاف و ساده ای داشت.
نمره: ۸

یاسین: به یاسین بنده خدا خیلی ایراد گرفتم :دی ولی خب "عیبش چو بگفتی، هنرش نیز بگو" از اول بازی به نظر بیگناه میومد و کاملا بیگناهانه بازی میکرد و شکی روش نبود. یه بیگناه باید همین باشه. و توی بازی هم گفتم که مثبت ترین شخص بازی برای منه. فاز شب هم تیری که به فری زد واقعا عالی و به موقع بود و یکی از بهترین عملکردهای شب بود.
فقط یه نکته منفی علاوه بر قبلیا بگم، کمی احساسی میشد مثلا بابت یه اختلاف کوچیک با خودش، کسی که مثبت بود براش منفی میشد بعد دوباره مثبت میشد بعد آخرش دوباره منفی میشد :دی همین مسئله، تعامل رو باهاش سخت میکرد ولی در مجموع سعی کردم تعاملم باهاش توی بازی خوب باشه چون به عنوان هم تیمی میدیدمش.
بابت اشتباهاتش ۲ نمره و بابت این نکته منفی که گفتم ۱ نمره ازش کم میکنم.
نمره: ۷

محمدحسین: خیلی عالی و فکورانه بازی میکرد. فکری که میگفت بابت بازی میذاره کاملا توی بازیش مشخص بود. فقط بعضی وقتا فکر زیاد مفید نیست و همین باعث شد اقدام اشتباهِ دفاع از محمدامین رو به شکل کاملا صادقانه انجام بده. بعدش ایرادهایی که ازش گرفته شد منطقی نبود ولی خودش بهونه داده بود و متاسفانه جو بازی علیهش مسموم شد. خوب هم تا فاز دوم سرعتی اومد. اشتباه من و امثال من هم بود که زیاد ازش دفاع نکردیم. تشخیصاش هم خیلی خوب بود. کل بازیش رو بخوام در نظر بگیرم خیلی خوب بود.
نمره: ۹

مافیا:
با عرض معذرت، یکی از بدترین گروه های تاریخ ادوار مافیا بود :دی نه به شکل تیمی خوب بودن و نه به شکل فردی، فقط فاز شب خوب بودن که برای نابود نشدنشون کافی نبود.
نمره گروه: ۵

آرش: همون اول که اومد گفت من سختم خیلی سخت :دی یه حس منفی از بازیش گرفتم. باهاش تعامل منفی هم توی بازی داشتم و از عوامل اعدام ناگهانیش بودم. چون اعدامش خیلی یهویی شد و همزمان با خروج چاوش شد، باعث شد مافیا همون اول تا حد زیادی شانس بردشو از دست بده‌. البته پستاش زیاد بد نبود ولی خب مافیایی که به عنوان نفر دوم اعدام بشه نمره بالایی نمیگیره :دی
ایشالا دور بعد کامبک میزنه. دوستش داریم :دی
نمره: ۵

چاوش: چاوش هم از قدیم خیلی دوستش داشتم و دارم و خواهم داشت :دی منتها بازیش چندان جالب نبود. اون آخرین لحظاتی که توی بازی بود، بهم یه گیر الکی داد و علیهش وارد بحث شدم و خیلی به نفعم شد. از نظرم اگه اون شب هم حذف نمیشد، در ادامه اعدام میشد :دی
نمره: ۵

عرفان: این چه بازی بود آقای عرفان :| عصبی، غیر مفید، کم، مشکوک از اول و در نهایت دفاع خیلی بدی که خودش تاکیدی بر مافیایی بودنش شد. خیلی بد بود عرفان. امیدوارم از دستم ناراحت نشه. نمیدونم اون تیرهای موفق هم تصمیم شخصیش بوده یا تصمیم گروهی. اگه تصمیم شخصیش بوده باشه یه نمره اضافه میشه :دی
نمره: ۳

محمدامین: دقیقا تیپیکال مافیای کلاسیک بود. پستی که مهدی در موردش فرستاد تیر خلاص بهش بود و بعد اون مشخص شد اعدامش دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره :دی کلا مشخص شده بود گناهکاره و این برای یه گناهکار بده :دی ولی سماجتش برای موندن توی بازی و بحثای زیادی که انجام داد (هر چند توشون سوتی هم داد :دی) باعث میشه یه نمره بهش اضافه کنم.
نمره: ۵

فرقه: خیلی خوب بودن و با شایستگی بردن، هر چند ما هم با شایستگی باختیم :دی اینم یکی از عجایب تاریخ مافیا شد که یه فرقه، بدون جذب بازی رو برد.
نمره گروه: ۹

ترسا: عالی بود. بازی ترسا رو به دو صورت تحلیل میکنم. یکی به عنوان قربانی و یکی به عنوان فرقه عادی. به عنوان قربانی خب قاعدتا باید قربانی میشد ولی نشد :دی به عنوان فرقه عادی محشر بود. یکی از بهترین گناهکارایی که تا حالا دیدم. کسی که اولین رای گیری تا پای چوبه دار میره ولی با یه دفاعیه کاملا بیگناهانه و احساسی خودشو نجات میده و تا آخر توی بازی باقی میمونه و تیمش رو برنده میکنه و شک فرقه تا آخر روش نیست، یعنی عالی بازی کرده. تعامل مثبتی باهاش داشتم که اشتباه بود :دی به نظرم حتی اگه امین رو اعدام میکردیم ممکن بود یک به یک، بازی رو ببره.
کلا عالی بود این دختر :دی به امید حضور دخترهای بیشتر در بازی :دی
نمره: ۱۰

امین: امین خیلی خوب بود، مختصر و مفید بازی کرد و وقتی از بیماری برگشت هم جو رو علیه محمدحسین بنده خدا بدجور متشنج کرد :دی و متاسفانه موفق هم شد :دی
یه پست دادم گفتم از بازیش حس بیگناهی نمیگیرم، ولی خوب باهام تعامل میکرد و منو به عنوان گزینه بیگناهش معرفی میکرد. نقش مهمی توی برد تیمش داشت، از اول شک گناهکاری روش بود و برداشته نشد ولی با این وجود تا آخر بازی طاقت آورد که فاکتور خیلی مهمیه. هر چند بازم تاکید میکنم اگه اون اشتباه آخر نبود، اعدام میشد :دی
توی پست قبلی بهش ۸ دادم ولی الان به نظرم نمره کمیه برای برنده ای که تا آخر بازی رفته. حالا چه با اشتباه دیگران چه بی اشتباه دیگران :دی
پست قبلی هم ویرایش کردم.
نمره: ۹

محمدرضا: اصلا خوب نبود. کاملا بازیش شبیه یه گناهکار کلاسیک بود و تقریبا از اول مشخص بود که گناهکاره و اگه ترس زیادی از اعدام قربانی نداشتیم، خیلی زودتر اعدام میشد. بحثی که با من راه انداخت رو فکر کنم خودشم نفهمید که چجوری ازش نتیجه گرفت من فرقه ام :| یکی از اهدافم اعدام کردنش بود که خوشحالم با وجودی که ترس از قربانی همچنان وجود داشت، موفق شدم به این هدفم برسم :دی به خاطر برد تیمش که البته نقشی توش نداشت، یه نمره بهش اضافه میکنم.
نمره: ۴

فرعی ها:

پویا: الله الله! بی نظیر بود. نه فقط بهترین جوکر که یکی از بهترین بازی‌های کل ادوار مافیا رو انجام داد! بدون این که شک جوکر روش باشه جوری بازی کرد که اعدامش به نظر قطعی میومد (وقتی هنوز از بازی خارج نشده بود با خودم گفتم پویا حتما اعدام میشه) یکی از بهترین بازیکن‌ها یعنی مهدی رو قشنگ بازی داد. واقعا از بازیش کیف کردم. بهترین بازیکن این دور بود بدون شک.
نمیدونم با این بازی بی نظیر چرا میخواد از این به بعد به اون سبک بازی کنه، ولی پویا جان شما باش. هر جور دوست داری باش :دی
نمره: ۱۰ پرو مکس :دی

هادی: همون سبک جالب خودش رو بازی کرد :دی چون تجربه همچین بازی رو داشت، بقیه زیاد بهش سخت نگرفتن. پستی که مهدی در موردش داد تقریبا اعدامش رو منتفی کرد. برنده هم شد ولی همونطور که خودش قبول داره، شانس هم توی برنده شدنش کمکش کرد :دی اما در هر حال کلین‌شیت برای یه شغال :)) فوق العاده است. اونم وقتی همچین هدفای بزرگی داره.
نمره: ۹

رضا: متاسفانه نشد زیاد در خدمتش باشیم. اون فازهایی که بازی کرد متوسط خوب بود. برای خانواده اش هم آرزوی سلامتی دارم.:گل:
نمره: ۷


عماد: عالی بود. عالی. چون سبک گناهکاری تیمیش رو میشناختم از همون پستای اولش مطمئن شدم فرقه یا مافیا نیست. تا آخر بازی حضور داشت بدون این که شکی در موردش باشه و در نهایت هم که برنده شد. کاملا هم در راستای بیگناها بازی کرد، کاش بیگناه بود :دی هیچ دلیلی نداره ازش نمره کم بشه.
نمره: ۱۰

گاد: امیر با این که انقلابی بودن رو دوست نداره ولی میونه ای با محافظه کاری هم نداره :)) نتیجه اش همین بالانس شد که نه خیلی نرمال بود و نه خیلی آنرمال.
با بعضی ایده هاش موافق نبودم ولی این‌ها صرفا اختلاف سلیقه است و دلیل نمیشه که بگم سلیقه من درسته و سلیقه امیر غلطه.
داستانش قشنگ بود و بالانسش هم کاملا خوب بود. همه شانس برنده شدن داشتن. حتی مافیا تا قبل اعدام محمدامین شانس برنده شدن داشت.
نمره: 10

بدرود تا اوایل شهریور (اگه بتونم حداقل ۱۲ نفر رو برای بازی راضی کنم) یا تا اوایل مهر (که پویا گاد خواهد بود)
خیلی از حضور توی این جمع خوشحال شدم :گل: اگه میخواین خوشحالم کنین راضی بشین از هفته اول شهریور بازی کنین :))

در پایان ببخشید اگه زیادی رک بودم و نظرم رو صریح گفتم. اینا فقط در مورد یه بازیه و همتون برام عزیز و محترمین :گل:
 
آخرین ویرایش:

FM

کارنیاموز مافیا
نوشته‌ها
735
پسندها
171
امتیازها
315
مدال‌ها
32
مقدمه

با تشکر از امیر عزیز که به عنوان "طراح"، تفکر پشت این "گردهم‎‎‎‎‎آیی" رو تا حدودی شرح داد. از این منظر اگر بخوام به مافیا نگاه کنم(که معمولا میکنم) مهمترین وجه‎‎‎‎‎اش برای من جستجوی معنا بوده. و در مراحل بعد به ترتیب، خودآگاهی، هدف و ارزش ها قرار میگیرن. در زمینه خودآگاهی، که مبحث مورد نظر گاد بازی بوده، قدرت انتخاب و مواجهه با پیامدهای اون، موردی بوده که من، خصوصا در سال‎‎‎‎‎ه‎ای اخیر، بهش توجه ویژه ای داشتم. شاید این متن بتونه اندکی کمک کنه به بهتر درک شدن فری، شایدم نتونه. نمیدونم. من به مرور این تعاریف و دربازی شناختم، و اوایل دوران بازیم، به شدت سردرگم و کلافه میشدم تا حدی که بارها خودم و برای قبول مشارکت سرزنش میکردم. اما بزرگتر! که شدم و بیشتر فکر کردم، کم کم تونستم تعریف خودم و از مافیا پیدا کنم یا به عبارتی هدف و مسیرمو مشخص کنم.

هدف اولیه من از بازی شناخت خودمه و بعد شناخت محیط و افراد. شناخت خود از طریق آزمودن خود، ببینم در چه شرایطی چه واکنش هایی نشون میدم، یا کجاها باید رو خودم کار کنم. من هم همیشه در زندگیم از قبول مسئولیت در صورت امکان طفره میرفتم، تا جایی که دیگه جای طفره رفتن نبود، به عبارتی طفره رفتن=زوال تدریجی بود. وقتی این حقیقت برام آشکار شد که تا ابد نمیشه دنبال راحتی بود و در جایی از زندگی باید درد و سختی کشید، اومدم اولویت بندی کردم، در درجه اول من کی نمیخوام باشم، در درجه دوم کی میخوام باشم. جواب این ها که پیدا شد مسیر مشخص شد، و قدم بعدی صرفا این بود که کم نیارم و ادامه بدم و به هیچ وجه از مسیر خارج نشم، میانبر میزنم، شاید گاهی پرواز کنم، اما میدونم در نهایت اونجایی که باید، فرود میام. به طرز خنده داری من این ها رو توی مافیا هم میبینم، خنده دار از این نظر که وقتی چشمات بستست چقدر همه چیز کارتونی و پوچ به نظر میرسه و وقتی چشمات باز میشه تازه تاثیرشو میبینی و زندگیت از سکون در میاد. در لحظاتی از زندگی، شاید به قدر دقایقی، این پرده حماقت کنار میره و دنیا رو اونجوری که باید میبینی. وظیفه خودم میدونم که به هر نحوی اون دقایق و بیشتر کنم. میشه کلا پرده رو برای همیشه کنار زد؟ نمیدونم، تا وقتی که کشف نشه رو همین لحظات تمرکز میکنم. هنوزم اکثر دقایق زندگیم یک احمقم، اما در انتهای تونل نور میبینم. من وقتی حوصله مافیا بازی کردن ندارم حوصله حرف زدن با آدم ها رو هم ندارم و وقتی حوصله حرف زدن با آدم ها رو ندارم یعنی رفتم تو خودم. مطمئن نیستم این مقدمه ای که نوشتم مقدمه متونی باشه که در ادامه مینویسم ولی به هر حال.

لعنت به منطقه امن

منطقه امن جاییه که توش خبری از چالش و سختی نیست، چیزیه که زیر و روش و میشناسی، جاییه که توش، ذهنت به جای جستجو و کنجکاوی از یک سری دستورالعمل های از قبل نوشته شده پیروی میکنه. به جرات میشه گفت، توی زندگیم، منطقه امن بیشترین ضربه رو به من زده. به عنوان شخصی که آدم ها براش موجودات عجیب و جالبین و از نظر اجتماعی آکوارد محسوب میشه، منطقه امن من مثل یک شهره، یک خونه مجهزکه تمام زوایاشو میشناسم، طی سالیان ابزاری رو فراهم کردم که ذهنم برای رشد چیزی کم نداشته باشه، (یا به عبارتی ذهنم برای من) تا نیاز به بیرون رفتن پیدا نکنم، به نظر خودم خیلی دیر متوجه شدم که من زندانی ذهنم بودم و ذهنم زندانی خودش. کشف این موضوع علاوه بر سوال پرسیدن های مداوم از خودم و تحلیل و تجزیه احساساتم، بخشیش از طریق مافیا بازی کردن بود، وقتی که باور کردم من میتونم تو این بازی بهتر بشم، و اینجا یک محیط از قبل تعریف شده نیست، به اندازه تلاشت نتیجه میگیری، و تعامل داشتن بخشی از پروسه رشده، پس تصمیم گرفتم، برای رسیدن به این مهم، سختیاش رو هم تحمل کنم، روابطم و بهتر کنم، ولی برای بهبود روابط اول باید آدما رو بهتر بشناسی. وقتی نتیجه داد، سعی کردم اینو به زندگیم تعمیم بدم و ازش استفاده کنم. وقتایی که توی زندگی جایی که باید جواب کسی و بدم و سیستم لیمبیک(امیگدالا) ذهنم بهم میگه ولش کن، تو حوصله تقابل و نداری، غافل از اینکه ذهنم از جریحه دار شدن احساساتم هراس داره و سعی میکنه خودشو محافظت کنه، به یاد میارم که تقابل داشتن اونقدام وحشتاک نیست، بلکه نتیجه ای بهتر برای ورژن دو ساعت دیگه ات به ارمغان میاره. این هم خودش جوابی هست برای این سوال: که چرا فری هر دور یک شکل بازی میکنه؟ برای اینکه نمیخوام مافیا هم برام تبدیل به یک منطقه امن بشه، از شما میخوام هر وقت حس کردین که دارم یک راه رو بیش از حد استفاده میکنم، یا توی بازی به اندازه کافی رنج نمیکشم، این لطف و در حق من انجام بدین و عذابم بدید.

برای اینکه سخن به درازا نکشه، مالتی تسکینگ میکنم، و بازی رو اونطور که دیدم تفسیر میکنم و در بینش سعی میکنم تیکه هایی از خودمم بگم که اگر سوالی دارید در این بین پاسخ داده بشه. و در نهایت کمی درباره گاد حرف میزنم و داستان این دور، البته تحلیل داستانم طبیعتا ناقص خواهد بود، چون داستان هنوز به اتمام نرسیده اما دوست دارم یافته هامو از داستان اینجا بنویسم که بمونه، اگر دیدم خیلی پرتم بعد از اتمام داستان شاید ویرایش کردم.

آزادی در مافیا

آزادی وجوه مختلف و گسترده ای داره، اما فکر میکنم، آزادی ای که اینجا مطرحه، آزادی در انتخاب و تصمیم گیری هست. و این آزادی رو من با تقسیم نقشم و صحبت کوتاهی که با گاد داشتم، بهش پی بردم. البته مستقیما درباره آزادی حرف نزدیم، اما با تعریف کلی و انتظاری که از یک ستون پنج داشت متوجه شدم که چیزی که ستون رو تعریف میکنه، شاید فقط در این بازی، شاید هنگام خلق نقش در ذهن خالق، آزادیست. و من بسیار خوشحال بودم از آزادی ای که در اختیارم قرار داده شده. برای اولین بار در عمر مافیاییم، من مجبور نبودم بخاطر عرف در یک مسیر حرکت کنم. چه ادواری که وسوسه نشدم به تیمم ضربه بزنم، حال اینکه ناخواسته هم زدم، ولی احتمالا چون ته ذهنم دوست داشتم بزنم:)) نیاز به گفتن نیست چقدر این نقش اضطراب من و کم کرد و چقدر فراغ بال به من داد، و من چقدر محتاط بودم که این آزادی ای که به من اعطا شده براحتی خراب نشه. سعی میکردم این آزادی و فراغ در هر جمله ای که مینویسم جاری باشه. حتی پا رو فراتر گذاشتم و وقتی که بازی برای شخص خاصی تصمیمی نگرفته بود در فاز اول رای پرت دادم، با دانستن ریسک این حرکت. (که الان وقتی ناامیدی هم تیمیامو دیدم پشیمون شدم) چون واقعا هیچ نیازی نمیدیدم که خودمو به زحمت بندازم. بازی رو با یک پست غیر متعارف شروع کردم، که نه اشتباه بود و نه درست. ذات اون پست و مفهومش جدا کننده بود، و من جزییاتشو ننوشتم، میخواستم بازی روی جزییاتش بحث کنه، البته قبل از اینکه جذب بشم خیلی راضی بودم از اون پستم چون فکر میکردم اون باعث شده مافیا بیاد سمتم ولی بعد فهمیدم که هدف مزدورشون بودم:)) فوق العاده بود فهمیدن این :دی ابتدا قصد داشتم پنجره محدودی و برای جذب انتخاب کنم و بعد مخفی شم و در مسیر بیگناها حرکت کنم، اما با اعدام آرش و مرگ چاوش و اعدام مهسا به عنوان ستون پنجم، تصمیم گرفتم همین مسیری که توشم داره بیش از حد کسل کننده میشه و امیدوار بودم جذب شم. در این مسیر کسایی که احتمال مافیا بودنشونو میدادم، براشون خرده نون ریخته بودم، توی بحثام با آرش به زعم خودم دست دوستی دراز کرده بودم اما پس زد :دی البته فاز بعد نمیدونم به چه دلیل منصرف شد از رای دادن به من، اما دیر بود یکم و من باید بهش رای میدادم چون خشت اول گر نهاد معمار کج....اگر بحث و بهتر مدیریت میکردیم طوری که من بتونم هم مسیر بشم و به آرش رای ندم و آرش هم انقدر یهو توی چشم نمیومد، میشد جلوگیری کرد از این اتفاق. چون یک امتیاز فاصله محمدرضا بود با آرش، از طرفی با اینکه محمد رضا برای من، با اون رایش به من در لحظات آخر بسیار مشکوک شده بود، بخاطر حرفی که زدم به مهدی در کمال صداقت، که کسی که نباشه ذهنم نمیتونه خودشو راضی کنه رای بده، نتونستم بزارمش اولویت اول و آنچه که نباید رخ داد. من هنگام اولویت اول دادن به آرش با تبعاتش کنار اومده بودم و انقدر هم ناراحت نبودم از اعدامش، اما بعد اتفاقات شب که اومد و دیدم چاوشم مرده حیفم اومد.

چطور فلسفه ستون 5 در بازی من جاری شد؟

اولین هدفم این بود که وقتی کسی پست هام رو میخونه فکر کنه بی گناهم، که کار سختی هم نبود و المان هایی از بیگناهیم و توی بازی بروز میدادم، چون دیفالت که بیگناه بودم و مدام اینو به خودم میگفتم، اگر کسی زر ِ اضافی زد، یادت باشه حق با توئه، چون بیگناهی و اصولا هر جا جمله ای مینوشتم که احتمال میدادم برای عده ای سوال ایجاد کنه قبل از پست کردنش، جوابشو آماده میکردم، اما کامل هم نمیتونستم بیگناه باشم چون میخواستم جذب بشم، پس اینکه جملاتی بنویسم که سوال ایجاد نکنه آپشن دلپسندی نبود برام. و اینکه خاکستری بودم برای عده ای کاملا قابل انتظارم بود، یعنی از اول طوری بازی کرده بودم که اگر هم عده ای بیان سمتم برای اعدام، عده ای هم باهاشون مخالف باشن و اجماعی روم نشه. ستون بودن از یک نظر با شخصیت من(چه مافیایی چه حقیقی) مطابقت داشت، و اون هم معما بودن بود، شاید دلیل اینکه این سبک بازی باعث شد زیاد شک ستون روم نیاره این بود که تنها تعریف از ستون، ستون مهدی بود، و کسی غیر از اون تعریفی نداشت از این نقش، که البته از این به بعد احتمالا این تعریف تغییراتی بکنه و دراوردنشم سخت تر بشه:دی یک دلیل دیگر هم اعدام مهسا ستون معرفی شدنش بود که تا حدودی فکرا رو از ستون منحرف کرد و کمی احساس امنیت بیشتری کردم:دی اگر دقت کنید از بعد اعدام مهسا تازه من شروع کردم به استفاده از کلمات ستون و نخ به کرات:دی در این بین کارهای بیشتری هم میشد با این نقش انجام داد که نیازمند حضور بیشتر و یا حتی مداوم بود و مثل همیشه یک افسوسی هست بعد از بازی ها که چه کارهایی میتونستم بکنم و نکردم، انشالله در آینده:دی

به طور خلاصه، اولا تحسین میکنم گاد رو بخاطر شناختی که از بازی من پیدا کرده و سپردن این نقش به من در راستای سنجیدن من در زمینه داشتن آزادی در بازی:دی انتظاری که از من داشت خوندن بازی بود و تشخیص اینکه بازی داره به چه سمتی میره و یک ستون در چنین شرایطی باید به همون سمت بره که شرایط بهتری داره، اما همونطور ک به خودشم گفتم هیچ تضمینی نیست که من به سمتی برم که شرایط بهتری در بازی داشته باشه، از این نظر شاید نقش ستون رو یکم بد بازی کردم، چون من بازی و خونده بودم و بدترین تیم رو (از نظر شرایط بازی) برای پیوستن بهشون انتخاب کردم، شاید ستون در این شرایط باید نون به نرخ روز خور تر میبود:)) (همونطور که در داستان هم بهش اشاره شد) اما من بنا به دلایل هم تیمی شدن با آرش و چاوش همزمان، و تغییر زاویه دید از بیگناه به گناه کار و سنجیدن عملکردم تحت این فشار و دیدن واکنش های بقیه به جذب ستون دوم ​تصمیم گرفتم همچنان پنجره جذب رو باز بزارم برای مافیا.

بازی به شکل یک مجموعه

توی این بازی، آزادی هایی که وجود داشت رو دوست داشتم، منهای عدم سخت گیری در زمینه میزان فعالیت، محمدرضا باید گادکش میشد از دید من، البته میفهمم چرا نشد اما مخالفم:دی محدودیت پست هم باید بیشتر میشد چون میزان فعالیت (در ابتدای بازی) با زمان فازها برای من جور در نمیومد، و منم کلا کندم:دی بعد از مردن پویا و مهدی اوضاع بهتر شد یکم ولی. به طور کلی برد و باخت در بازی های ما خواه ناخواه تاثیر میزاره در قضاوت نهایی، نمیشه برد و باخت رو از بازی برداشت اما تنها راه مقابله با این پدیده شاید فرهنگ سازی باشه و ارتقا دادن بازی هامون از نظر کیفی که این استاندارد ها خود به خود توی اذهان تغییر کنه و برد و باخت یک چیز تشریفاتی بشه، حالا میشه برای برد و باخت یک سری امتیاز ها و یا مثلا مدال هایی در نظر گرفت که بالانس بشه و کاملا از اهمیت نیوفته برای دوستانی که مهمه براشون، البته همه میگن برد و باخت برامون مهم نیست اما توی تحلیلا نمرات و قضاوتهاشون خیلی برد و باخت تاثیر میزاره:)) اینا رو گفتم که بگم شاید سه بودن فرقه به 4 بودن مافیا کمی بالانس نبود و اون نفر اضافه شاید تاثیر بسزایی در بردن فرقه داشت، (فکر کنید اگر من هم مخفی میشدم و اجازه جذب و نمیدادم، چقدر این بیشتر به چشم میومد) البته این نظر نسبیه و نمیشه قطعیتی داشت و پیش بینی کرد آینده بازی رو. از طرفی حضور دو شغال هم از نظر من ضروری نبود، البته ایده آلی که توی ذهن گاد بوده و برای این بالانس وجود داشته رو میبینم تا حدودی، اگر همه افراد اون پتانسیلی که گاد ازشون شناخته رو ارائه میدادند شاید این دور خیلی مطلوب تر و زیبا تر میشد، اما نمیتونی بیای یک دنیای کوچیک خلق کنی و زندگی رو توش جاری کنی و انتظار داشته باشی آدماش همونایی باشن که تو پیش بینی میکنی، از این نظر، نقایص این دور کاملا روی اون فلسفه ای که امیر تشریح کرد نشست برای من، اینکه از اول قصدش این بوده یا نه نمیدونم، فقط اینو میدونم اگر این دور بی نقص میبود با فلسفه خلقش در تضاد بود:دی
 
آخرین ویرایش:
مافیایی
نوشته‌ها
59
پسندها
5
امتیازها
50
مدال‌ها
8
با سلام. خواننده‌ی بازی بودم. یبار اینطوری تاپیکتونو خوندم و اومدم تحلیل کردم یه مدال بهم دادین مرحمی باشه بر دل شکسته‌م؛ خوشم اومده :دی
بازم اگر مدال میدین بیام براتون سخنرانی کنم :دی
 
مافیایی
نوشته‌ها
186
پسندها
73
امتیازها
50
مدال‌ها
9
درود :دی
پست های تحلیل رو از پست امیر به اینور نخوندم :دی نمره اینا که کلا نمیدم ولی تحلیل بازی بقیه بمونه برای بعد خوندن کامل تحلیل ها چون از فازی که محمدامین اعدام شد رسما بازی رو نشد دنبال کنم

پس بخش اول میشه تحلیل کل بازی و بازی خودم...بخش دوم که میشه تحلیل تیم ها و بقیه پلیر ها بعدا :دی

اول از همه جا داره بازم تشکر کنم از گاد بخاطر برگزاری این دور به یاد موندنی :دی عموما به دلیل حافظه ی به شدت ضعیفی که دارم ادوار زیاد یادم نمیمونه ( حتی اینکه خودم چه کارهایی کردم :)) ) مگه اینکه یک سری چیز ها توش بولد باشه مثلا همون دور فرقه که امیر جلو سناریومو گرفت :دی اما این دور به نظرم از اون دورها میشه که همیشه یادم میمونه :دی به دلایل بسیار زیاد ... کانفلیکت بین پویا و مهدی، بازی عالی امین و ترسا، گند زدنای متوالی مافیا :)) و جذب خفنشون و...

امیر حدود یک ماه پیش گفت بیا بازی هست و شرکت کن...گفتم حقیقتش وقت ندارم و اصلا نمیرسم بیام بازی مگه اینکه اواخر تیر و اوایل مرداد باشه که سرم یک مقدار خلوت تر شه که ( اصلا هم تابلو نبود میخواستم بپیچونم :)) ) که یهو دیدم گاد یه جدول داد و دیدم ای دل غافل دقیقا بازی از همون تایم شروع میشه :))
بازی که شروع شد واقعا سرم به شدت شلوغ بود...فاز اول هم انقد سریع تاپیک جلو میرفت که حتی به امیر گفتم امیر من نمیتونم حقیقتا ادامه بدم با تمرکز کافی و متاسفانه این یک مقدار بد میشه و اگه کسی هست بیاد جا من بازی کنه بیاد، اگه نه گاد کش کن. که خب یک مقدار مکالمه کردیم و تصمیم گرفتم ادامه بدم با یه حرکت که هر یک ساعت دو ساعت بیام تاپیک رو یه رفرش بکنم بخونم ببینم کی چی گفته که خیلی جواب بود این حرکت :دی
توی فاز اول و رای گیریش واقعا به عنوان یک بیگناه هیچ راهی نداشتم جز اینکه رای پرت بدم...اصولا با رای پرت دادن به شدت مخالفم اما خب چاره نبود این بار. همین رای پرت یه کم فشار روم آورد از سمت عده ای اما از اونجایی که از اول هدفم تو این بازی این بود که کاملا صادقانه پیش برم شک ها برداشته شد طبیعتا و ادامه دادم...بازی جلو رفت به فری و چاوش و ممدرضا مشکوک شدم و ترسا و آرش برام درصد بالایی بیگناه بودن که تو تاپیک گفتم چرا :))
فاز دوم (فاز اعدام آرش) یه حس عجیبی پیدا کردم که یا جذب شدم یا جذب خواهم شد امشب :دی و بخاطر همین سریع از امیر پرسیدم که اگه من جذب بشم تیری که دستمه به فنا میره؟ که فرمودند بلی :دی و تصمیمم رو گرفتم تیر رو بزنم بره نهایتا تیره هدر میره دیگه :دی ( از اول بازی میخواستم نگه دارم تیر رو که به جذبی ها بزنم ولی خب تصمیم عوض شد وسط راه)
شب شد و موقع رای گیری یه کم بیکار شدم :)) رفتم تو تلگرام ببینم کی آنلاین میشه کی نمیشه...ساعت 5 دقیقه به 10 بود فک کنم دیدم آرش آنلاین شد =)) پشت بندش سریع چاوش آنلاین شد :)) گفتم چرا باید آرش بر فرض بیگناه 10 دقیقه مونده به آخر رای گیری آنلاین شه تو تلگرام؟ اینجا جرقه ی شک زده شد... توی دفاعیه آرش یه سری چیز ها دیدم که به آرش نمیخورد و از طرفی استفاده از لفظ معروف شکمی =)) حالا شما این سر نخ ها رو بگیر بذار کنار هم... لفظ شکمی آرش و چاوش، آنلاین شدن قبل رای گیری هم زمان، این هول بودن آرش توی دفاعیه و یکی دوتا چیز دیگه که واضحا نمیگم :دی آرش رو برام تا حدود بالایی گناهکار کرد. اما نمیتونستم اولویتم رو بدم به آرش. چون آرش تا همون لحظه برای من سفید بود یهو بیام بهش رای بدم زنده م نمیذارن فردا تو تاپیک :)) یه درصد بیگناه باشه که هیچی نابودم...گناهکارم باشه خب اونیکی تیم+ فرعی رو چه کنم. لحظه آخر گفتم ولش کن بذار ریسک میکنم آرش رو میذارم اول یا اعدام میشه یا نمیشه دیگه. فرداشم اشکال نداره چالش خوبیه ببینم میتونم زنده بیرون بیام یا نه ( تقریبا مطمئن بودم مهدی و یاسین ولم نمیکنن :)) )
اولویت داده شد و ریسک گرفت
وقتی نتایج اومد با یه نگاه سرسری با رای ها و اولویت های هر دو فاز و یه خودکار به دست به این نتایج رسیدم:
چاوش مافیا 100 درصد
محمدامین مافیا 100درصد
عرفان مافیا 85 درصد
اگه مافیا پنجمی باشه محمدرضا میتونه باشه
امین هم رای هاش یکی بود ولی گفتم دیگه گاد انقد قوی نمیده تیم رو چخبره :)) اونجا به امین شک وکیل کردم
محمدرضا هم با یه نگاه فرقه بودنش رو دراوردم ولی خب متاسفانه به شدت حس میکردم قربانی باشه و یارهاش رو محمدحسین و فری میدونستم چون عیییین هم رای میدادن این دوتا :))
وکیل هم میگفتم یا امینه یا پویا
همون شب خوشحال و خندان از اینکه تیم مافیا رو دراوردم برا خودم گفتم تیرمم بزنم بره که مافیا بسته شه دیگه کاملا... بین چاوش و محمدامین موندم کیو بزنم که نمیدونم چرا محمدامین رو زدم :دی
کاملا واقف بودم بر اینکه ممکنه سناتور رو بزنم اما گفتم چاوش سناتوره :دی گفتم اگه محمدامین هم سناتور باشه اشکال نداره فدا سرم منکه دراوردم مسیر بازی رو بقیه هم راحت در میارن با خیال راحت بزنم بره که تمومه و بردیم در نهایت :دی و این به نظرم بزرگترین اشتباهم بود
من وقتی بازی برام تا حدودی مسیرش درومده مافیا رو شناختم کامل و بیگناها هم تا حدی شناختم چرا باید تیر رو بزنم؟ باید میموندم تو بازی و کارم رو انجام میدادم بعدش تیر رو یه غلطی میکردم
چرا اینو میگم؟ چون فاز بعدش هم امین برام مسجل شد که فرقه ست :دی و تیم فرقه م شد: امین ، ممدرضا، فری (محمدحسین)
چقد من حسرت خوردم سر اینکه تیرو زدم و از شانس سناتور هم بود ... درسته اشتباه کردم و نباید میزدم اما اخه سناتور حالا؟ :)) اگه میموندم قطعا بازی درخشانی انجام میدادم چون کامل مسیر برام درومده بود...بیگناها و گناهکار ها و حتی فرعی هام رو دراورده بودم :دی و فقط به نظرم تا حدودی ترسا اذیت میکرد ( کما اینکه 5 درصد احتمال فرقه داده بودم بهش) و شایدم سعید که هی گیر بده به من که چرا رای دادی بهم =))

خلاصه بازی انقد جذاب شده بود برای من که کماکان ریز به ریز دنبال میکردم ادامه بازی رو =)) منی که معمولا وقتی میمیرم دیگه تا ته بازی تاپیک رو اصلا باز نمیکنم و تهش میام میبینم کی برده کی باخته فقط :دی از یه جا که از دستم در رفت بازی دیگه نشد دنبال کنم متاسفانه وگرنه کامل و جامع تر به نظرم میشد نظر داد راجع به بقیه بازیکن ها :دی

این قسمت اول بمونه اینجا تا تحلیل بازیکنا بعدا :دی

پ.ن : ببخشید اگه بد نوشتم یا خودمونی نوشتم بلد نیستم مثل بقیه ادبی و شیک و تر و تمیز و بنویسم :دی :گل:
 

FM

کارنیاموز مافیا
نوشته‌ها
735
پسندها
171
امتیازها
315
مدال‌ها
32
"the most important part of a journey, is the end"

این دورِ بخصوص، به من یاد داد که مافیا، بیش از اینکه، بازی قدرت و برد و باخت باشه، یک اثر هنری ابسترکته. بنابراین از این دور به بعد، من بازی ها رو سعی میکنم بیشتر بر اساس زیباییشون در نگاه منِ مخاطب توصیف کنم و نمره ندم، چون به یک اثر هنری، اونم ابسترکت، نمرده دادن مفهومی نداره، همه چیز بستگی داره به دریافت شخص. و انتظارم دارم اگر نظری درباره من دارید بیشتر از این منظر من و بسنجید و به نتایج از پیش تعیین شده ساختار بازی اکتفا نکنید، نمره هم برام مهم نیست بدید یا ندید. چون دور قبلی که امین و محمد حسین بازی مو تشبیه کرده بودن خیلی حال داد:64: این دورم از یک شخصیت سینمایی الهام گرفتم، البته احتمالا نتونستم خوب درآرمش، ولی خوب شما حدساتونو بگید، دوست دارم:دی



بیگناها:

مهدی:

من از مهدی خیلی یاد گرفتم، نه لزوما ویژگی های خوبش، بلکه از ویژگی های بدشم یاد گرفتم. به عنوان یک قاب، بازی مهدی معمولا یکی از کاملتریناست، به من یاد داده که خودم و هیچوقت مرکز هیچ جماعتی قرار ندم، چون با شخصیت اسپات لایت گریزم کاملا در تضاده، مهدی بیگناه چنین تمایلاتی داره (خواسته یا ناخواسته) و اگر اثرات پروانه ای در جهتش نباشن، رنج میبره از نتایج. میگم اثرات پروانه ای چون خیلی کم پیش میاد خودش به خودش ضربه بزنه، حداقل کمتر از بقیه خودتخریبی داره. حس مسئولیت بزرگی که داره، باعث شد خیلی زود توجهش به پویا جلب بشه. در واقع انهدامش، نه به خاطر اعتبار پویا، و نه بخاطر لذتش برای مهدی، بلکه بخاطر همین خصوصیتش بود. خودش و موظف میدید که بره تو دل خطر، با وجودیکه باعث میشه عزش پیش من بالاتر بره اما این و یک نوع حماقت میبینم، حماقت شاید اینجا بار منفی داشته باشه، بیشتر تعصب و غیرت شاید باشه، درواقع اگر مهدی ای که حس مسئولیت بالایی داره، به این فکر میکرد که بار پویا رو تقسیم کنه بین بقیه بیگناها شاید میشد گفت هم نتیجه ی بهتری میگرفت و هم حرکت هوشمندانه تری بود. اما در نهایت، این حرکتی که کرد زیباتر بود، و من متوجه نمیشم چرا باید خودش رو سرزنش کنه؟ اینکه تو گلادیاتور وار( نوش جان:دی) بری سمت پویا و جفتتون و از بازی خارج کنی خیلی هنری تر و تاثیر گذار تره تا اینکه سیاستمدارانه بازی و بر علیه پویا کنی، یا این یا اون، اگر در اون لحظه اون تصمیم و گرفتی که یک تنه از بازی خارجش کنی، دیگه پشیمونی معنی نداره بنظرم، افتخارم داره.

رامتین:

شیخِ کلونازپام خوار. بیگناه کلاسیکی بود که در اکثر مواقع بازی، روی منبرش بود و از اون بالا خوب بازی و میخوند. تنها جایی که باید بزرگی میکرد و نکرد در فاز سرعتی بود که اونطور که شایسته بود و از شیخ انتظار میرفت انسجام بیگناها رو حفظ نکرد، کسی که باید محمد حسین و در درگیریش با امین حمایت میکرد، البته نمیخوام دنبال مقصر بگردم و بدم میاد از انگشت اتهام، اما از نظر تصویر بازی و نقش میگم که اگر در اون برهه این کار رو میکرد برای من یک شیخ کامل میبود. درسته که محمد حسین تشخیص اشتباه بزرگی داشت در دفاع و رای ندادن به ممل، اما به نظرم میشد تشخیص داد که این حرکتش از روی مرض نبوده چون خودم هرچی فکر میکردم نمیتونستم ربطش و پیدا کنم و حرکت برام منطق نداشت، این هم که جریان بازی بر علیه محمد حسین بوده و اجازه دخالت رو به شیخ نداده توجیه مناسبی نیست. شیخ وظیفش همینه. اختلافش با یاسین هم کاملا طبیعیه، علما معمولا با هم اختلاف نظر دارن. در کل شیخ بودن درد بدیه، شخصا هیچ وقت شیخ نمیشم، اصلا نمیفهمم این نقشو.

محمد حسین:

هم سطح بودن با بقیه همه اش دست خودت نیست، اینکه تلاش کنی بر عکس جریان باورهای جمعی حرکت کنی، این خودش نشون میده که تو همسطح نیستی، حالا تو بیای ریز به ریز ِ حرکاتت و بر این اساس تنظیم کنی هم در نهایت داری بقیه و خودت رو فریب میدی، مثل از دست دادن معصومیتیه که تلاش کنی دوباره بدوزیش:دی what's done is done. تغییر رو با آغوش باز بپذیر و این تصویر جدید رو به رسمیت بشناس، انرژی ای که توی این بازی گذاشتی با این وقت کمت، برای اینکه برگردی به همون محمد حسینِ دوست داشتنی و معصوم، باعث شد از اتفاقاتی که اطرافت می افتاد غافل بمونی، درمورد اون اشتباهت هم هر وقت خودت صحبت کردی میتونم نظر بدم، اما فعلا از نظر من با شناختی که ازت پیدا کردم نباید ازت سر میزد، اشتباه پیش میاد، اما پذیرفتنش از جانب جمع، به عوامل زیادی بستگی داره. اما یک نکته توی اون اتفاقات برای من جالب بود، تو میگی من میخواستم برگردم به همون محمد حسین همسطح، اما چنین حرکتِ خلافِ جریانی، نشون میده که نه، محمد حسین خاص تره و با جمع مطابقت کامل نداره، من بزرگترین ایرادت و همین میدونم، که برای تفاوت هات اونقدر ارزش قائل نشدی و به رسمیت نشناختیشون. به نظرت اگر همسطح بودی انقدر اون اشتباهت تو رو توی بازی سیاه میکرد؟ در نهایت بنظرم همون مسیری رو برو که ازش لذت میبری، اما من میخوام محمد حسینی و ببینم که از اون کنوس خالی تونسته یک شاهکار خلق کنه نه صرفا نگران تصویرش باشه و از انتظاراتی که به دنبالش داره فراری باشه. تو میتونی چیزی که بازی میکنی نباشی.


یاسین:

از نظر ایفای نقش کارش رو خوب انجام داد، از نظر فرم بازی هنوز توی مرحله تغییر هست اما میشد شروع تغییر رو در بازیش حس کرد، و اگر ادامه بده میتونه بهش برسه. اما این تغییری که ایجاد کرده بود، بی هزینه هم نبود و خصوصا در فاز سرعتی باعث شده بود گیج بشه یکم، وقتی اساس بازیت تغییر کنه طول میکشه تا بتونی به تعادل برسی. چون من فازای سرعتی ای که از یاسین دارم جزو کم اشتباه ترین بازیکن ها بوده بخاطر غریزه ی قویش. اینکه حس کرده برای تیرش باید دلیل منطقی داشته باشه خیلی خیلی برای من قابل احترامه، اما لزومی هم نمیبینم که کسی بخواد توضیح بده، مگر برای کمک به خودش و باورهاش، اگرم من تیر خوردم مقصرش خودمم نه کس دیگه ای، نه سرنوشت و قضا و قدر:دی البته انسان یک حیوان دوپاست و در ابتدایی ترین کارکردهای ذهنش شبیه به اجدادشه، بنابراین واکنش هاش در مراحل اولیه شبیه به هموناست اما وقتی که از اونها بگذره میتونه تشخیص بده که کجاها اشتباه کرده و چیکار باید بکنه که این اشتباهات رو دوباره تکرار نکنه، بنابراین نذار غریزه ات بخاطر این تغییراتی که ایجاد میکنی کند بشه و فراموش کنه.


صدرا:

بازی رو با انرژی مضاعف شروع کرد و داشت شروع بازی رو براش دچار مشکل میکرد، اما با بحثی که با هم داشتیم تونستم بفهمم دلیل انرژی اش چیه و سعی کردم بهش یادآوری کنم که تند نره توی بازی و حواسش به اطرافش باشه، علی رغم اینکه ستون مرض داری بودم اما خدایی تا زمانی که بیگناه بودم سعی کردم ضربه مهلکی هم نزنم به بیگناها، و همینکه میتونستم فشار رو روی صدرا نگه دارم و حتی بهش رای بدم و ندادم خودش شاهد این قضیست. و اینکه میدیدم بیگناها توی بازی آگاه و فعالن و دنبال اینن که همدیگه رو بشناسن لذتم میبردم، بخصوص صدرا، که بعد از مدت ها یه بازی خوب بیگناهی از خودش به جا گذاشت. و در شناخت بیگناها فوق عالی عمل کرد، و اگر بخوام تا قبل از سوم به بازیش نمره بدم کمتر از 9 نمیگیره، منتهی نباید به دنبال نمره باشه، دنبال مقبولیت چرا، اگر همین و ادامه بده و وقت بزاره هم میتونه مسیرشو پیدا کرده هم مقبولیت و پیدا کنه. تبریک میگم بهش.

خلفی:

خلفی یکی از بازیکناییه که برای من از ارکان روح مافیان (کلمه مناسبتری از روح پیدا نکردم:دی ) سرزندگی و شیطنت ذاتیش جزو ادویه های بازی به حساب میاد و هروقتم اراده کرده بازی های خوبی به نمایش گذاشته. این دور هم با وجودیکه منو اون یاد راکونه انداخت اما داشت خوب پیش میرفت و به قول خودش قطعات پازل و داشت میچید کنار هم اما خوب تصمیم اشتباهی گرفت برای زدن ممل. شاید خیلی عجله کرد در انتخاب تارگت، وقتی هنوز دیتایی نداری به اونصورت که بتوین باهاش تارگت انتخاب کنی اونم در اوایل بازی تیر زدن اشتباهه باید تا جایی که احتمال اطلاعات گرفتن از شب هست تیر و نگه داری تصمیم آگاهانه بگیری. اما توی بحثاش هم بعضی وقت ها دست رو موضوعاتی میزاره که نتایج خاصی به دنبال نخواهد داشت بخاطر همین باید روی انتخاب موضوعات دقت بیشتری به خرج بده، به نظرم ذهن این رو داره که بخواد از روی متن به مفهوم و از مفهوم به ایده و از ایده به نیت نویسنده پی ببره، مهم فقط اون پروسه اشه که به هر دلیل (یا تنبلی، یا نا آگاهی) بهش نمیپردازه و نیمه کاره رها میکنه و بخاطر همین تصمیماتش معمولا اشتباه از آب در میاد.

مهسا و سعید عزیز هم چون زود از بازی بیرون رفتن، جز یک تصویر محو ازشون چیزی خاطرم نمونده، امیدوارم ببخشند:دی


فرقه فراماسونری:

امین و یک تیم گناهکاری دیگه، این بردهای اخیرش برای اعتبار جامعه اصلا خوب نیست و باید فکری به حالش بشه:دی البته خودشم گفته ظاهرا میخواد برگرده به ورژن قدیمیش که من چیز زیادی یادم نیست، ولی اگر دور بعد باختی دلیلش تغییرت نبوده احتمالا، دلیلش این بوده که بازی شناخته تورو، پس زیاد تغییر کن. :دی از بازی تیمی که امین توش باشه میشه فهمید که رهبر کیه، باهاش تیم نبودم ولی میتونم حدس بزنم که چارچوب تعیین میکنه قطعا برای تیمش، منتهی چارچوب خیلی کلی هست و محدود نمیکنه بازیکنارو. بازی امین یک ساید اکتشافی خیلی باحال داره که من نمیدونم چطور بهش رسیده ذاتی بوده یا چی؟ یک جمله رو دنبال میکنه، تصویری که دارم توی ذهنم ازش اینه که جمله هه زنده میشه و امین و میبره دم خونه نویسندش میگه، بیا این منو به این دلیل نوشته :))

این دور به نظرم ترسا تا لب این چارچوبایی که امین تعیین کرده بود رفت چند باری ولی کامل خارج نشد، یه جا فکر کنم فاز قبل سرعتی بود که امین گفت خدایا ما را از شر ترسا در امان دار یا چنین چیزی = )) فکر کنم خیلی حرص خورده از دستش:دی:)) انی وی، محمد رضا هم من که نفهمیدم فلسفه وجودش چی بود حقیقتا؟ یهو ساعت 5 به 10 میومد خودشو میبرد دفاعیه، اعدام نمیشد، بعد دوباره میومد نزدیک دفاعیه چندتا پست میداد، که پست هاش استاندارد رو داشت ولی انقدر کم توی بازی بود که نمیشد اثری از ذهنش پیدا کرد، به همین دلیل سوار فرضیه قربانی شد و بازی بیگناها و تا حدودی مافیا رو هم تحت تاثیر همین قرار داد، اینکه بگیم فرقه با علم چنین ایده ای رو توی بازی کاشته شاید درست نباشه، یادم نمیاد اولین بار کی چنین حرفی زد و این ترس و انداخت به جون بازیکنا، اگر بیگناهی بوده باید جواب پس بده به نظرم:)) اگرم خود فرقه بوده آفرین. تاثیر جادوی کلمات و نباید نادیده گرفت به هر حال. اگر محمد رضا اعدام میشد به عنوان اولین گناهکار فرقه ضربه بدی میخورد، چون دیگه این مانع روانی قربانی برداشته میشد، این که قربانی نباید اعدام بشه یک جورایی ذهن بیگناها رو به کل از فرقه کور کرده بود، یه مصیبت دیگه هم تو بازیای ما اینه که قابلیت استخراج دیتا از متن بسیار سخت و نادره، بخاطر همین اکثرا دنبال اعدامن برای بررسی رای ها، این به همون مانع روانی قربانی بر میگرده، یه جورایی مهمترین منبع دیتای بازیکنا گرفته شد.

ترسا به عنوان قربانی بد نبود اما خوب هم نبود، حرف اضافه زیاد زد توی این بازی:دی :)) اما پیشرفتی که ازش دیدم توی این بازی تسلطش به اعصابش بیشتر شده و قابلیت تحمل فشارشم بالا رفته و نا امید نشد، زیر اون فشاری که آرش روش ایجاد کرد خوب دووم آورد و نذاشت که بقیه بازیش تو سایه اون جریانات قرار بگیره، که البته اعدام آرش هم بهش کمک کرد، اصولا وقتی مخالفینت به هر طریقی از بازی خارج میشن تو اعتماد به نفست میره بالاتر و احساس آزادی بیشتری میکنی. من یک الگویی هم توی بازی گناهکاریش دیدم که نمیدونم اتفاقی بوده یا حکمتی توش هست، وقتی گناهکاره پست اولش محکم نیست و نشانه هایی از استرس و اجبار میبینم، و جالبه که خودشم میگه استرس دارم، شاید چون واقفه که از جملاتش نمایانه و میخواد خودش اول از همه بگه که دردسر نشه براش؟ تصویر کلی بازیش برای من لذت بخش نبود اما به غیر از مقاطعی از بازی که ناخن میکشید روی سطوح بازی خوبی بود. برای بردش هم به تنها کسی که اعتبار میدم خودشه، چون براش عرق ریخت. تبریک میگم بهتون.

فرعی ها:

عماد رویه سطحین بازیش، تیپیکال بیگناهیش بوده و من در دوباره خوانی بازیش متوجه شدم که نگه داشتن این رویه سطحین، به این سادگی ها هم نبوده. البته من دانشم در این زمینه کامل نیست، از این نظر که نمیدونم اون عماد بیگناه آیا چند درصدش از شخصیت خود عماد میومده؟ وقتی با خودم مقایسه میکنم، من برای اینکه بیام شبیه بیگناهیم باشم، باید برم بیگناه ترین دورمو پیدا کنم یک دور بخونمش و بعد اجراش کنم که کار راحتی نیست، ولی ممکنه عماد بیگناهی که تا کنون میدیدیم خود عماد بوده باشه که در اونصورت آسون هست براش، اما بیاین فرض بگیریم که این دورش تقلیدی از بیگناهیش بوده و نه خود بیگناهیش. چون من حس میکنم اگر دیفالت عماد همین میبود توی اواخر بازی انقدر آرام و خونسرد نبود و احساسات جریحه دار شده اش جایی از بازی خودش رو نشون میداد، خصوصا در چهارراه های حساس بازی برای بیگناها، از این نظر بازی عماد این دور برام جالب بود، مخصوصا که دوباره برخی پستاشو نگاه انداختم و به یاد لبخندهای اجباری محافظان اوروجین ها در سه گانه ی زمین شکسته افتادم که برای ترشح آدرنالین و تسکین درد لبخند میزدن، نمیدونم، شایدم هیچ زحمتی نکشیده برای این نقش :)) به عنوان نقد سختگیرانه از منظر اجرای نقش، نقش جلاد و من خودم یا نمیگیرم یا وقتی میگیرم که بدونم میخوام برم توی بازی برای اعدام گزینه هام، ممکنه نتونم اعدامشون کنم اما اگر چنین نباشه، جلاد چیه بغیر از یک بازی خوان؟ توی این دور هم پیش بینی اعدام ها سخت نبود اما عماد به نظرم اون آزادی ای که نقش جلاد داره رو خوب ارائه نداد، سیریسلی، جلاد بدون نقاب و گیوتنش جذابیتی برام نداره و عماد نقاب رو داشت ولی گیوتین رو نه.

هادی با اینکه سبک بازیش برای من جذاب نیست، چون پیچیدگی نداره، اما به شدت پتانسیل تاثیر گذاری رو در جریان بازی داره. اما چیزی که از سبکش دیدم هنوز کامل نیست، یعنی فرضا تو یکیو انتخاب میکنی، حالا یا با حس یا رندوم یا هرچی و بهش حمله میکنی (که اینم نمیفهمم چطور وابسته به نقش خود هادی میتونه تنظیم شه که کمترین اشتباه رو داشته باشه) دوست دارم انقدری توی بازی بمونه که این تصویرم از بازیش کامل بشه، ببینم چطور با این سبک میتونه موانعو از پیش رو برداره، هنوز بخاطر ندارم که هادی توی بازی مثلا بگه آره من درباره فلانی اشتباه کردم برداشتم درست نبود که بعد من تشخیص بدم که آره این سبکش روی اصوله و کاملا رندوم نیست، یا اگرم شروعش رندومه نحوه واکنش دادنش به واکنش طرف چطور میشه؟ به بیان واضح تر من هنوز نمیتونم تصمیم بگیرم که ذهن هادی چطور کار میکنه. اما توی این بازی، تا حدودی تصویره بزرگتر شد، و میتونم بگم هادی بازیکنیه که زمان بندی نزدیک به بی نقصی داره، و بازیش نظم داره من شغال های قبلی و بخاطر ندارم به همین خاطر هادی با این بازیش توی ذهن من شغال شد:دی و باز هم تبریک دیگری به امیر عزیز، که چقدر نقش ها رو با توجه به بازیکنا تقسیم کرده، اصلا وقتی به گذشته نگاه میکنم و چیزایی که از این مسیر به یاد میارم تموم تن و بدنم میلرزه :)) اینا تصادفی نیست بخدا :)) و هادی هم از عهده این نقش به خوبی بر اومد و بنظرم یکی از دلایلی بود که امیر در پوست خودش نمیگنجید. و از همه مهمتر، برای شخص بنده هادی پویا رو اعدام کرد، والسلام:دی


رضا: رضا متاسفانه چند دوره که وسط بازی یهو میره، نمیدونم چرا، ولی حس میکنم داره اون تصویر رضای گذشته برام از بین میره، شایدم این سبک جدیدشه:)) امیدوارم برگرده. بازش تا جایی که بود بیشتر سوال های بازجویی کننده بود و من با اینکه رضا رو میشناسم و چنین حالاتی داره در کل توی بازیش، اما یک نوع شیطنت خاص توی بعضی سوالاش هم حس کردم، رضای قدیم وقتی بی گناه میبود انقدر راحت بازی نمیکرد، یعنی همپای تلاش و سماجتی که داشت حس وظیفشم نمود داشت توی بازی. البته این تیکه صرفا برداشت شخصیه و اونقد توی بازی نبود که بشه برداشت دقیقی کرد.


پویا:
واقعا تحلیلش از خودش فراتر از کامل بود، صادقانه یکمم حق دادم بهش که نخواد دیگه اینجوری بازی کنه ولی خوب باید ببینم این سبک جدیدی که میگه چطوره، ولی فعلا حدسی میگم خوشم نمیاد :دی بازی ای که توش اینتراکشن نداشته باشه و احساسات شخص بروز نکنه، خوندنش برام لذت نداره، نه که حالا احساساتی هم که بروز میده اون تو واقعی باشه:)) شاید ازش یاد بگیرم، اما برامم غم انگیزه، غم انگیز مثل افتادن مگی روی تخت بیمارستان : ( همین چیزا رو مینویسم که سحر میگه آدم یاس فلسفی میگیره باتو حرف میزنه:))


در مورد این بازیش، چیزایی که میگم ممکنه فنی درست نباشه، صرفا نظر خودمه، اینکه مثلا هادی اومد و اونجوری به پویا حمله کرد به واسطه شغال بودنش، واکنشهایی که از پویای محق به یاد داشتم این شکلی نبود، هی مدارا رو حس میکردم توی لحنش، بعد کانت داون گذاشته بودم برای هادی :)) ده دقیقه تا انهدام، 9 دقیقه تا انهدام....کم کم دیدم این انهدامه قرار نیست بیاد و هادی خوشحال و خندان داره ملق میزنه برای خودش، اونجا اولین بار گفتم اوکی این پویا نیست، و به این فکر نمیکردم جوکر باشه، فکر میکردم اثرات پیری و بی حوصلگیشه:دی توی بحثش با مهدی هم قاطعیت پویایی رو نداشت، اصلا شروع اون بحث برای پویا عجیب بود، از نظر زمانی و با پویای تروریست مثلا خیلی فرق داشت و یا پویای فدایی، در حین خود بحثم من متوجه نمیشدم چرا دستشو میاره بالا ولی نمیزنه :دی و به عنوان آخرین علامت سوال، اون پستش بود که حاوی جملات احساسی ای بود که من هم جزیی از شمام و دوست دارم بهم توجه بشه و ... من حس میکردم واقعی نیست، چون پویا توی بازی یادم نمیاد از این حرفا زده باشه، حتی وقتایی که گناهکارم باشه نمیاد از احساسات بقیه سو استفاده کنه :دی اون پست جاش توی تاپیک تحلیل بود برای پویا:دی اینا علامت سوالایی بود که از بازیش حین بازی به ذهنم رسیده بود، که همش اکثرا جواب داده شد توسط خودش.


تازه وقتی که فهمیدم جوکره فهمیدم چرا عجیب بوده برام، و فهمیدم که هیچ قسمتی از بازیش بی حکمت نبود، پدیده عجیبی بود جوکر پویا، فکرم نمیکنم کامل درک کرده باشم هنوز:دی تو شوکم.:دی ولی اینکه شهردار میتونست مستقیم خارجش کنه جالب نبود برام، به نفعشم شد، الان من سوالم اینه که آیا دکمه ای از مهدی سراغ داشتی که زدی که دکمشو بزنه و تو بری بیرون؟ یعنی روی مهدی عمدا کار کردی یا خودش باعث شد؟ البته مطمئن نیستم بخوام جوابشو بدونم:دی :))
در نهایت اینکه تصویر بازیش بعد از فهمیدن نقشش تنها جوکر آقای نیکلسون و برام تداعی کرد، فکر نکنم پویا هیچوقت بتونه جوکر هیث لجر و بازی کنه، چون ذاتش هرج و مرج ناپذیره و آثار درد در بازیش مشاهده نکردم، علم به واسطه رنج حس کردم ولی درد نه، و عروسک گردانی هم که یکی از شاخصه های جوکر نیکلسون بود توی بازیش نمود زیادی داشت، البته همه اینا علم بعد از بازیه و گرنه توی بازی فقط علامت سوال بودن:دی


تیم مافیا:


اول اینکه اگر میخواید تصویر درستی از تیم مافیا داشته باشید، حتما تحلیل عرفان رو بخونید و بعد چاوش و آرش. چون من از فاز 5 وارد شدم و هنوزم در جریان ریز تصمیم گیری ها و احساساتی که برشون گذشت در طول بازی نیستم، و زاویه دید من ممکنه تصویر کلی نباشه. شناخت من از مافیا تکنیکالی از قبل جذبم شروع شد، اولین کسی هم بهش شک بیش از 50 داشتم آرش بود، و بعد عرفان و بعد ممل، البته عرفان و ممل خیلی نزدیک بودن بهم.چاوش و که قبل از اینکه بخوام بفهمم فازش چیه مرد:دی من اینجا باز یه نیمچه توهم دیگه بزنم با اجازتون، و کردیت این شناخت ها رو هم مقداری به بازیکن شناسی گاد بدم. من هرچی بیشتر فکر میکنم و با خوندن تحلیل ها و کاملتر شدن تصویرم از بازی، دارم به خوب بودن خودم شک میکنم و بیشتر دست گاد و رو سر خودم حس میکنم:دی اگر یادتون باشه توی بازی هم گفتم تشخیص گناهکارا وقتی من هدفشونم برا راحت تره، ممکنه از این قابلیت سو برداشت بشه که فری هرکی بهش اتهام بزنه براش گناهکار میشه که صحت نداره، اگر مرض داشته باشه و هدفش من باشم امکان این که بفهمم خیلی بیشتره. این که دیگه منطقیه، چون وقتی کوسه بخواد تو رو بخوره میتونی دندوناشو بشماری قشنگ، توی حمله معمولا نگه داشتن گارد دفاعی سخت تره و اگر توی بیگناه خودت خوب بازی کرده باشی تلاش های گناهکارا برای اعدامت سخت تر میشه به همین دلیل امکان اشتباهشون بیشتر میشه. این توضیح و دادم که بگم اگرمن میگم آرش و حدس زدم یا عرفان و ممل و دلیلش این نبوده که خودشون بد بازی کردن، که البته ممل واقعا بد بازی کرد:)) اما من از بازی آرش اشتباه فاحشی به خاطر ندارم، حد اقل دیگه در حد 6 و 5 هایی که حواله این و عرفان کردید نبودند. که برای شخص من ارزشی هم نداره این نمرات. برای آرش تنها نکاتی که شاید باعث شد بهش شک کنم ایناست:


1: تفهیم نکردن من در مورد اتهامم به خاطر رایی که بهم داد، که محاله از آرش بیگناه و عجله کردن در پیدا کردن گزینه های رای و به قولی استارت زدن شماتیک پلن های مافیا و خود مزدورش.
2: گناهکار اعلام کردن بازیکنانی که در بدترین حالت هنوز دیتایی مبنی بر گناهکاریشون توی بازی ارئه نشده، البته گناهکار اعلام کردن نبود، لیست مشکوکاش بود فکر کنم، و به تقابل رو در روش با محمد حسین در این مورد. به طور اخص همون جایی که لیست سفیدای محمد حسین وبرداشت و گفت اگر اینا سفیدای توئن پس کلاهمون میره تو هم(چون من میخوام اینارو یکی یکی از لب تیغ بگذرونم) :))


به نظرم استارت خیزش موج بر علیه آرش از همین نقطه شروع شد، چون محمد حسین الکی که اون 4 تا رو سفید نکرده بود، فکر کنم وقتی آرش در مخالفت به پا خواست محمد حسین دوبار اون کارو کرده بود، و بازی خود به خود یک تصویر سفیدی از اونا تشکیل داده بود، مخالفت با اینا به اون شکل یعنی مخالفت با جریان بازی که عاقبتش میشه همین، ولی اتفاقا همین تیکه بازی آرش چیزیه که من دوست دارم بیشتر تو بازیش ببینم، تا حالا دیدم ذهن آرش چه قابلیتایی داره و خود شخصش چه توانایی هایی داره، اما این تیکه از بازیش جدید بود برام، یک جاهلیتی توی این حرکت بود که من دوست داشتم، منتهی اگر در جای درست انجام میگرفت خیلی هم اعتبار میگرفت بخاطرش.


تصویر بازی آرش یکی از زیباتریناست، نگارش، ذهن زیبا، آتشِ کلام، احساس، شیطنت و این چیزی نیست که به نظرم از بین بره، منتهی چون دائمیه عادت شده برای همه که بخاطرش اعتبار نگیره.


چاوش هم خودش رو به درستی نقد کرد. نمیدونم چرا اجازه داده تیم چنین تصمیمی بگیره و همسو باشن، البته عرفان دلیلشو گفت ولی دلیله یه جوری بود، اصلا نیازی نبود به نظرم تا قبل از اینکه بازی شکل بگیره شما چنین تصمیمی بگیرید، چون همسو بودن یا نبودن یک تیم نتیجه اش با توجه به روند بازی مشخص میشه، وقتی از همون اول بیگناها شروع کردن شناسایی همدیگه و رفتن یک سمت میدون، شما هم باید میچسبیدین به چندتاشون شما هم میرفتین همون گوشه :)) به نظرم در ابتدای بازی حداقل نباید این کارو میکردین، که البته خودتم اشاره کردی که بازی رو درست پیش بینی نکردیم. به غیر از این ها ولی کاملا موافقم، پتانسیل ها دیده نمیشن تو چنین شرایطی و فقط ماحصله که دیده میشه، چون من وقتی اومدم توی گروه از میزان ایده ها و نبوغی که دیدم شبیه یک تیمی که شکست خورده یا در آستانه اشه نبودید و مشخص بود که همون سنگ ریزه ها لای چرخ ماشین باعث رقم خوردن اتفاقات بوده. همون تایم کوتاه همگروهیم با چاوش خودش بدون اینکه بهش بگیم راهنمایی میکرد که چی بگید اینجا و چی نگید و حس رهبر بودن گرفتم ازش و حمایتم میکنه هم تیمیاشو که ویژگی ایست که بسیار میپسندم.


عرفان هم باز اسیر امین شد اگر امین نبود و خودش هم زودتر وارد بازی میشد و یکم از احساسات کنترل شدش برای القای بیگناهیش استفاده میکرد انقدر زود سیاه نمیشد. ضمنا توی دور 11 یادته که چقدر روی پست اولمون کار کردیم که درست از آب در بیاد؟ اونجا هم پست من بی ایراد نبود اما فرقش با پست تو این بود که وارد جزییات نشده بودم، نیاز نیست اول بازی درباره همه جوانب بازی حرف زد، نمیفهمم چرا خودتو ملزم میدونی درباره همه مسائل صحبت کنی، شاید دلیلش اینه که وقتی بیگناهی این کارو انجام میدی و برای اینکه تفاوت نباشه موقع گناهکاریتم این کارو میکنی، حالا که میگی میخوام کمک گاد شم و اینا ولی بیا دور بعدی بیگناهیت این کارو بکن و درباره کلیات حرف بزن پست اولت رو و سعی نکن معما رو همون روز اول حل کنی اینحوری برات راحت تر میشه وقتی گناهکاری، این مشکل شاید از این ذهنیت بیاد که وقتی بیگناهی به آینده فکر نمیکنی و فقط میخوای بدری:)) چون وقتی که بیگناهم هستی باید یه نیم نگاهی به آینده و گناهکاریتم داشته باشی:دی اما در کل اینکه بی انصافی شد در حقمون چه این دور چه دور 11 موافقم باهات، درک نمیکنن که هنر مارو:دی:))


اینکه ممل نوسان داره، یه بازی خوبه یه بازی بد، باعث میشه که من به این پی ببرم که وقتایی که خوب بازی میکنه چقدر زحمت میکشه و از جون مایه میذاره برای بازی، اولین بارم بود که باهاش تیم بودم و یک خصوصیت درش دیدم که خوشم اومد، بازیکن فداکار و در خدمت تیمیه و در عین چرب زبانی اتفاقا آدم خاکی ای هم هست، که البته میدونستم تا حدودی ولی لمس نکرده بودم، مشکلش این دور هم همون مشکل همیشگیش بوده، وابستگی بیش از حد به لذات دنیوی ویولو فیلاسفی:)) سوتی بدی هم داد که البته هیچ فرقی هم به حالش نداشت، فکر کنم فاز اول اومد که بگه من تغییر کردم و اسکیپ نمیکنم بنده خدا ولی نشد بازو گند خورد شد به بازیش ولی شروع خوبی بود، بالاخره از یه جایی باید شروع کرد، دارم تغییراتی درش میبینم اگر خدا بخواد، ضمن اینکه سبکش هم به شدت پتانسیل تکراری شدن و داره و باید یک فکری هم به حال اون بکنه.


در کل خوشحالم که به مافیا پیوستم، هرچقدرم که خوب باشی و تکی بازی کنی و آدم فردگرایی باشی در نهایت باید چند نفر دورت باشن که خودتو خالی کنی و بخندی. این گروه و من فراموش نمیکنم چون ممکنه هیچوقت فرصت تکرارش دست نده، اما به نظر من که کمیستری نفرات عالی بود و اگر تکرار بشه این بار همه رو شگفت زده میکنن. دو به دو اگر نگاه کنی این نفراتو همه با هم تعاملشون عالیه و شباهتایی دارن. منم به عنوان نخودی خودمو جا میدم اون وسط مسطا:دی:))

لذت بردم و میبرم و خواهم برد از بازی در کنارتون، هرکسی هستید با هر سبکی و هر ذهنیتی فری شما رو میبینه و بهتون احترام میذاره. بدرود.:گل:


 
آخرین ویرایش:
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
260
پسندها
82
امتیازها
245
مدال‌ها
28
سلام خدمت همگی :دی

من این دور رو خب خیلی بازی نکردم و بازی رو هم اونقد دقیق دنبال نکردم حتی وقتی تو بازی بودم، در نتیجه خیلی وارد تحلیل نفرات دیگه نمی‌شم و صرفا با توجه به حرفی که خودم و بقیه تو گروه همیشه زدیم که تحلیل بازی خودتون مهم‌ترین بخشه و بکنین خوبه، در مورد خودم + تیممون صحبت می‌کنم صرفا :دی کسی اگه سوال خاصی داشت می‌تونه تو تلگرام بپرسه :دی

همونطور که تو بازی گفتم، ۲ ۳ روز اولیه رو سفر بودم. اون ۲ ۳ روز رو می‌تونستم وقتایی جور کنم و بازی کنم، اما یه حس «حال ندارمی» داشتم + با توجه به اینکه کلا تو بازیمون کسایی که نباشن مقداری سفید می‌شن، ترجیح دادم از این قضیه هم سو استفاده کنم و نباشم اوایل بازی و از فرصت استفاده کنم :دی متاسفانه برای من و خوشبختانه برای بازی، این دور حواس آدم‌ها به این قضیه جمع شده بود و دید منفی به افرادی که اول بازی نبودن ایجاد شد :)) بنده خدا محمدامین فاز اول نبود، بعدش حتی برای حداکثر فعالیت هم رفت دفاعیه اما باز حس منفی بهش بود. از اونور، کسایی که وسط بازی نبودن اوضاعشون خوب شد البته هنوز :دی

این مورد بالا اشتباه اولم بود. مورد دوم، نکته‌ای که توجهم جلب شده چه مافیای اینجا چه حضوری، وقتی گناهکارم همواره این ایراد بهم وارد می‌شه که اونقد «تلاشگر» نیستی و سعی نمی‌کنی بازی رو بفهمی. شخصا همواره حسم این بوده که بازی بی‌گناهی و گناهکاریم خیلی فرقی نداره و تلاشم در این راستا بوده، مخصوصا تو سایت که بیش از یه گروه گناهکاری هم هست، اما خب نظر بقیه افراد این هست، حتما حسم اشتباهه و تلاشم درست نبوده. فکر می‌کنم به این بر می‌گرده که وقتی گناهکارم مقداری از بازی برام معلومه و ذهنم تلاش کمتری نیاز داره برای فهمیدن اینکه بازی چه خبره و کمتر گنگه و خب این خودش رو تو بازیم نشون می‌ده. چیزی هست که باید اصلاحش کنم برای گناهکاریم و گناهکار خیلی بدی هستم به خاطر این :دی

یه نکته دیگه هم اینکه این دور بر خلاف همیشه، تو ذهنم بود که تیممون مستقل از هم بازی نکنه و از هم دفاع کنیم و ... و به نظرم اومد استراتژی خوبی خواهد بود که خب نشد. این دور برای اولین بار هم، به خاطر همین قضیه، یه جایی خودم رو سانسور کردم. من یه پستی نوشته بودم که تو بخشیش عملا برای خودم ثابت می‌شد پویا وکیله (همون قضیه ۷ گناهکاری که با مهسا خانوم پیش اومده بود) و اصلا اون پست رو می‌دادم پشت بندش باید رای اعدام به پویا می‌دادم :)) اما چون به نظرم وکیل بود و به وکیل نیاز داشتیم برای بردن بازی، سانسور کردم خودم رو و زارت بعدش پویا ازم پرسید چرا در مورد مهسا چیزی نگفتی :)) :دی کلا سر همین قضیه، این دور به طور خاص خیلی سعی بی‌گناه بازی کردن نداشتم و مورد بالایی که گفتم نقض می‌شه. چاوش بی‌گناه هیچ موقع پویا رو ول نمی‌کرد :))

در مورد تیممون، نمود بیرونی خب بازی خیلی بدی بوده. اما به عنوان کسی که تو تیم بودم، به نظرم خیلی تیم خوبی داشتیم و بازی بچه‌ها هم خیلی بهتر از چیزی بوده که شما دیدین، اتفاقات جوری افتاده که اینقد بد به نظر می‌رسه و بخشی از اتفاقات هم مقصر اصلی‌ش من هستم. به طور مثال، اعدام آرش ۹۰ درصد تقصیر من بود. موقعی که آرش با هادی و محمدرضا رفت دفاعیه، من به نظرم تا اون موقع آرش بازی خیلی خوبی داشت و الکی رفته بود دفاعیه و خیلی بعید بود که رای بیاره + فکر می‌کردم که هادی گزینه اول اعدام باشه و نه محمدرضا. در نتیجه، تیممون رای اولش رو به هادی داد که مطمئن بشه از اعدام و سر رای به آرش حتی برای مقداری سفیدسازی خودمون، بالا پایین کردیم. مثلا آرش ازم پرسید محمدرضا رو بذارم پایین‌تر از محمدامین که به بازیم بیشتر می‌خوره، من گفتم آره بابا ردیفه و هادی اصلا قراره اعدام شه. در حالی که اگه همون تغییر رو نداده بودیم، محمدرضا اعدام می‌شد :دی اعدام آرش کاملا به خاطر نفهمیدن جو بازی توسط من و تیممون در خصوص اینکه رای‌ها کدوم سمت قراره بره بود. توی این دو فازی که اعداما نزدیک بود، اگه جای آرش، محمدرضای فرقه اعدام می‌شد یا فاز قبل‌ترش جای مهسا، ترسای قربانی اعدام شده بود که تیم ما، به خصوص آرش جزو سردمداران اعدامش بودیم، شرایط بازی خیلی فرق می‌کرد و به نفع مافیا می‌شد :دی

در مورد بازی فردی افراد هم، آرش رو واقعا من نفهمیدم چرا آوردین دفاعیه اصلا و بازیش خیلی خوب بود. تنها اشتباهش به نظرم پست «چطوری شغال‌ش» بود، نیازی به اون پست و چنین شوخی نبود اصلا و همون فشار ایجاد کرد الکی. جز اون بازی خوبی داشت به نظرم و خیلی الکی حس ها بهش منفی شد :دی در کنار این‌ها، آرش بهترین هم‌گروهی هست که می‌شه یه نفر داشته باشه. تا آخر بازی همراه تیم بود، همواره کمک فکری می‌داد، با اینکه حتی اگه مافیا می‌برد هم برنده نمی‌شد چون نقشش مزدور بود و شرطش ارضا نشده بود. خیلی خوب و دوست داشتنی هست آرش :دی :قلب:

قبلا هم گفتم، باز هم می‌گم که من بازی محمدامین رو خیلی دوست دارم و جز بهترین کسایی هست که می‌فهممش. تقریبا از خوندن تک تک پستاش لذت می‌بردم، به شدت باهوشه و پستای خوبی می‌ده. همین دور هم پستاش فوق العاده بود، با حس بد پستاش خونده می‌شد و جو بازی علیهش بود وگرنه منطقش بی‌نظیره. یه مقدار حواس پرت بود فقط، مثلا سر اون قضیه که حداکثر فعالیت رو رد کرد یا سوتی که تو دفاعیه‌ش برای نبود خیاط داد که خب به خاطر شلوغی سرش هست و تو گروه هم کمتر بود به خاطر همین. سر شلوغی هایی که می‌گه داره الکی نیس. نصف شب‌ها می‌رسید و می‌یومد کلی تو گروه صحبت می‌کرد :دی

عرفان هم جز بهترین هم‌تیمی‌هایی هست که می‌شه یه نفر داشته باشه. در خدمت تیم، همراه در صحبت‌ها با اینکه سرش خیلی شلوغ بود، اما شب‌ها که آزاد می‌شد واقعا وقت می‌ذاشت و کمک می‌کرد. بازیش هم به نظرم جز پست اولش که در مورد ستون پنجم توش حرف زده بود خوب بود به نظر من، همون پستش هم از ناخودآگاه مافیایی نبود، بی‌گناهانه بود، صرفا حرف تنش‌زایی هست و به نظر حقیر لازم نبود زده بشه، مثل «چطوری شغال» آرش. ادامه پست‌هاش هم اگه صرفا به محتوا توجه کنین پست‌های خوبی بوده، اما جو بازی علیهش بود و خونده نمی‌شد پستاش و توجهی نمی‌شد، بازی تصمیمش رو گرفته بود در مورد گناهکار بودن عرفان و به حرفاش توجهی نمی‌کرد، وگرنه پست‌های با کیفیت خیلی بالایی داد در بازی :دی


فری عزیز هم که با اضافه شدنش جون تازه‌ای به تیم داد. کلا به نظر من، ستون پنجم نباید نخ بده چون نخ رو بقیه ممکنه بگیرن، از اونور مافیا/فرقه هم نباید دنبال نخ ستون پنجم باشه، چون می‌تونه تله باشه و بدبخت شن :دی فری در این زمینه فوق العاده عمل کرد و هیچ نخ خاصی نداد و صرفا کلیت بازیش نخ بود که من نفهمیدم و کردیت ش کامل به عرفان و آرش تعلق داره. یکی بخواد بگه ستون پنج چطوری باید بازی کنه که جذب شه، بازی فری هست. صرفا می‌تونست یه مقدار بی‌گناهانه‌تر بازی کنه که بعد جذبش راحت‌تر تا آخر بازی بره، بازی‌ای که داشت می‌کرد جوری بود که وقتی به نفرات آخر و اعدامای حسی/رندوم‌تر برسه، جز گزینه‌های اول می‌بود :دی


همینا دیگه، تبریک به برندگان و خسته نباشید به همه شرکت کنندگان :دی گاد هم خسته نباشه، قوانین جالبی اضافه کرده بود که کلی زحمت برای خودش تراشید. در طول بازی که به زور رسیدم به پست‌ها و نخوندم داستان رو و اسکیپ کردم، ایشالله در آینده نزدیک داستان رو هم بخونم و لذت ببرم ازش، مطمئنم فوق العاده‌س :گل: :دی
 
آخرین ویرایش:
کاربلد مافیا
نوشته‌ها
199
پسندها
63
امتیازها
190
مدال‌ها
25
با سلام

همانطور که می‌دونید می‌خواستم حالا حالاها بازی نکنم و یه خداحفظیه طولانی داشته باشم ولی خب پسرعمومون اجازه نداد :دی وقتی پسرعمو بهم پیام داد من اصلا در شرایط روحی مناسبی نبودم و یکی دو هفته خیلی بدی رو سپری کرده بودم ، در همین اوضاع بود که جواب mri زانوم هم اومد و acl رباطم پاره شد که شرایط روحیم با این خبر هم بدتر شد. خلاصه حال هیچی رو نداشتم ولی خب زندگی همینه و پستی و بلندی داره . با پسرعمو خیلی حرف زدیم و خلاصه تصمیم گرفتیم به خاطر اینکه فکرم جای دیگه درگیر شه و یه ذره بتونم اون اتفاقات رو فراموش کنم بازی کنم. با پویا هم مشورت کردم و اونم با این تصمیم موافق بود. وقتی دیگه تصمیم گرفتم بازی کنم ، به خودم گفتم ایندفعه همه پست‌ها رو باید بخونم و کمتر احساسی بازی میکنم که خدا رو شکر همینطور هم شد و تونستم خوب بازی کنم که از خودم راضی هستم.

بازی خودم رو باید به دو بخش قبل فاز سرعتی و بعد فاز سرعتی تقسیم کنم. قبل فاز سرعتی واقعا نشستم پست‌ها رو خوندم سعی کردم به بی گناه ها خیلی کمک کنم و مفید باشم . خدا رو شکر در شب هم اهداف خوبی داشتم و عملکردم خوب بود. در مورد اینکه چرا فری رو انتخاب کردم برای زدن ، شاید برای خیلیاتون سوال باشه ولی من برای تیرم واقعا برنامه ریزی کردم همینجوری حسی و شانسی نزدم. وقتی که گاد گفت ستون پنجم جذب شده خیلی فکر کردم از بازیکنای حاضر در بازی کیا مونده که میتونه ستون پنجم باشه که به این دلایل زیر فری رو انتخاب کردم:

با تحلیل‌هایی که کردم بین اعضای مافیا ، چاوش که وقت زیادی نداشت به اون صورت بازی کنه ، پس میمونه ارش ، ارش هم که خوراکش نخ و ایناس پس مطمئن بودم تو پستهای ارش میشه چیزی ازش پیدا کرد.
پستهای ارش رو خوندم قشنگ ، بعد از ترسا بیشترین مکالمه رو خیلی جالب با فری داشت .
ترسا رو از بازی متوجه شدم نخ کلفت و اینا و ستون جذبی نیست ، ارش اونجوری بهش گیر بده بعد ستون باشه ترسا و جذبش کنن :)) مسخره هست خب ، پس نفر بعدی فریه .
بعد رفتم کامل پست‌های فری و ارش رو خوندم . که کلی پست بر علیه فری پیدا کردم حتی تو یه پستش از دو ستون حرف میزنه. همونی که ال امین فرستاد تو تاپیک بازی، من اونو زودتر پیدا کرده بودم ، حالا نمیدونم واقعا قصد فری نخ بوده از اون جمله یا نه ! :دی و اون شبی که فری رو میخواستم بزنم روزش گفتم باهاش بحث کنم یه ذره :دی
بعد ستون رو پسرعموی عزیزم به کسی میده که بازی رو خوب بلد باشه ، بتونه نخ بده و بگیره و باهوش باشه، معلوم بود به هر کسی ستون نمیده، کسایی مثل ال امین ارش فری خودش و مهدی مثلا...
خب با حذف گزینه بازم به فری رسیدم . دیگع مطمئن شدم خود فریه .
اصلا همون اول بی گناه یابی و گناهکار یابیشم با منظور بوده ، خیلی جالب از اول بازی هدفمند عمل کرد، دمش گرم :دی

اما بریم سراغ فاز سرعتی : من خارج تهران رفته بودم و جمعه هم دیر اومدم خونه ، خیلی خسته و داغون بودم و بزور خودم رو به بازی رسوندم ، سید گفت امشب میره فاز سرعتی به خاطر اینکه فرداش تعطیل بودم قبول کردم ولی ای کاش قبول نمیکردم ، اول اینکه وایفای خونمون یدفعه ترکید، بعد یدفعه سید پست داد بازم قربانی هست و اینا جذب دارن ، خلاصه این دلایل باعث شد تمرکزم بهم بریزه ، بعد انقدر پست میدادن ملت من بزور پست ها رو میدیدم . خیلی اوضاع بدی بود ، دیگه بگن فاز سرعتی باشه ، من عمرا قبول نمیکنم . اون موقع شب خسته و داغون با این دلایل کامل تمرکزم رو از دست داده بودم ، خلاصه که خیلی حیف شد که بی‌گناه ها بازی رو باختن ، هنوز هم که بهش فکر میکنم به خودم میگم واقعا حیف شد ، رکورد نباختن بی‌گناهیم در این سایت هم شکسته شد :)

خب بریم تحلیل تیم ها و بازیکنا:
اول اینو بگن من همیشه نمره بالا دادم به همه چون دلم نمیاد به کسی نمره پایین بدم :دی

اول بریم سراغ تیم مافیا:
متاسفانه ضعیفترین تیم این دوره ، گروه مافیا متشکل از چاوش، ارش، مملگر و عرفان بودند. از نظر اسمی واقعا تیم شاخی به نظر می‌رسیدند ولی خب در بازی اصلا موفق نبودن و خیلی زود لو رفتن و بعد از اعدام ارش کارشون یجورایی تموم شد و ضربه اخر رو هم که من بهشون زدم :دی چاوش بنده خدا تایمش به ما نمیخورد و این دور هم زیاد فعال نبود ، هر از چند گاهی وقت میکرد میومد یه پستی میداد و میرفت و مشخص بود اون چاوش بی‌گناهی که ما مد نظر داشتیم نبود که تو شب هم خیلی زود وداع تلخی با مافیا داشت :دی نمره دیگه بهش نمیدم چون کم بود.
آرش: از بازی آرش خیلی خوشم میاد وقتی بازی میکنه با تمام توان بازی میکنه و همیشه طوری بازی میکنه که تشخیص بی گناهی و گناهکاریش واقعا سخته ، تحلیل های بالانسشم که همیشه عالی بوده ، خیلی دوست دارم به سطح ارش برسم ولی خب فکر غیر ممکنه :دی این دور البته من خیلی زود به گناهکاریش پی بردم که یکی از دلایلش این بود چون با هم هم‌تیمی شده بودیم دیگه به یه شناخت خوب ازش رسیدم، عین همه دورها خوب بود بهش ۷.۵ میدم. مملگر : همشهریمون هم که یکی از خوب‌های مافیای ما هستش ، بعد از اعدام آرش من دیگه مطمئن شده بودم ممل هم یکی از مافیاها هستش و روش خیلی اصرار کردم که حتما رای بدیم ، نکته جالب توجه در اعدام ممل ، رای ندادن محمد حسین بهش بود :دی مملگر هم در این دور عملکرد خوبی داشت و عین همیشه خوب بازی کرد ولی خب اونم نتونست ورق رو برای تیمش برگردونه، به ممل هم ۷.۵ میدم. میرسیم به عرفان که این دور یه ذره زیاد عصبی شده بود و شاید به خاطر لو رفتن تیمش بوده که زود یکی یکی یاراش رو از دست داده بود و بی‌گناه‌ها هم روش اجماع کردن و عرفان رو هم از بازی خارج کردند :دی پست اخرش واقعا خوب بود واقعا در مورد فرقه به نکته خوبی اشاره کرده بود واقعا میشد فرقه رو اعدام کرد چون مشخص نبود چند تا جذب موفق میتونن داشته باشند، ما فقط یه روی سکه رو میدیدیم که شاید در جذب‌ها موفق بوده باشند که تا اخر هم دیدیم اینطور نبوده و اعدام نکردن هاشون باعث بردشون شد. به عرفان نمره ۷ میدم.

بعد از تیم مافیا بریم سراغ تیم فرقه:

تیم فرقه این دور با استراتژی بازی کردن در راستای بی‌گناهان بسیار موفق ظاهر شد و به جز ممرضا ، ترسا و امین تونستن تا آخر بازی پیش برن و در انتها برنده بازی شن. ممرضا واقعا از همون اول ضعیف ظاهر شد و مشخص شد گناهکاره و یکی از اشتباهات بی‌گناهان این بود که به خاطر وجود قربانی زودتر رای به خروج ممرضا ندادن. به علت کمبود وقت و اینا نتوست زیاد بازی کنه و اون زمان‌هایی هم که بود ضعیف ظاهر شد بهش نمره ۵.۵ میدم. ترسا یکی از خوب های بازی و تیم فرقه بود، بعد از رفتن به دفاعیه و نوشتن اون دفاعیه در ذهن خیلیا بی‌گناه جلوه داده شد و تا آخر بازی هم تونست پیش بره که بهش تبریک میگم به خاطر بازی خوبش. بهش ۹.۵ میدم ، نیم نمره کم میکنم ازش چون قربانی بود :دی امین عضو دیگر گروه فرقه هم یکی از بهترین‌های بازی بود و خیلی خوب تونست با ایده‌ها و پست‌هاش بی‌گناه ها رو فریب بده و یکی دیگر از ارکان موفقیت فرقه بود. فاز سرعتی تنها کسی که از تمرکز کافی برخوردار بود امین بود که بخوبی از این تمرکزش استفاده کرد برخلاف دیگر پلیرهای بازی در اون برهه زمانی. به امین هم ۹.۵ میدم.

میرسیم به فرعی‌ها:
پویا (جوکر) : بهترین بازیکن این دور بدون شک که یه درصد هم کسی فکر نمیکرد جوکر بازی باشه :دی در مورد بازی خودش کامل توضیح داد ، انقدر توانا هس که بتونه هر نقشی رو بازی کنه و هر کاری خواست تو بازی کرد ، هر چی ازش تعریف کنیم کمه ، ایشالا یه دور بشه تقش ض ض داشته باشه تو شب بزنمش :دی تو روز که حریفش نمیشه کسی :دی نمرش هم که ۱۰ هستش :گل:
هادی (شغال): من هنوز نفهمیدم چرا بردش :دی پویا رو که اون ننداخت بیرون ، شهردار بازی انداختش بیرون به هادی چه ربطی داره :دی یکی از باگ‌های بازی بود این مورد :دی در کل خوب بازی کرد و همون استراتژی دورهای قبلش رو پیاده کرد و حدس‌های خوبی زد و در اخر هم تونست برنده بازی شه . نمره هم بهش ۹ میدم.
عماد (جلاد) : بعد از چند دوره غیبت بالاخره برگشت و خیلی خوب هم بازی کرد، در راستای بی‌گناها بازی خوبی انجام داد ولی من تو بازی بهش شک کرده بودم که بی‌گناه نیست ، من حتی تو فاز سرعتی رامتین و عماد رو جلاد داشتم ولی انقدر تو فاز سرعتی ذهنم داغون بود اصلا عماد رو یادم رفت بگم ، چون قبلش رای‌ها رو بررسی کرده بودم که جلاد با ۳ تا حدس درست چطوری نبرده که به عماد و رامتین رسیده بودم ولی فقط اسم رامتین رو تو بازی بردم که عجیب بود برام چرا عماد رو نگفتم !!! خلاصه تا اخر بازی اومد با بی‌گناه ها و در اخر هم تونست برنده بازی بشه، بهش ۹.۵ میدم. رضا (محافظ و شغال) : متاسفانه به خاطر مشکلاتی که داشت نتونست زیاد بازی کنه ، همه می‌دونیم که بازیکن خیلی خوبی هستش و اگر به بازی میرسید یکی از خوب‌های بازی میشد ، برای همین بهش نمره نمیدم.

اما میرسیم به بی‌گناه‌ها که واقعا شایسته برد بودن ولی خب این امر محقق نشد.:(

مهدی : بازی مهدی رو خب همه دوست دارن ، این دور هم خوب شروع کرد و همون ابتدا گاد در جریانه من حدس زدم شهرداره :دی حیف شد اونجوری از بازی خارج شد که خودش دلایلش رو توضیح داد، مطمئنا اگر در بازی میموند خیلی به بی‌گناه ها میتونست کمک کنه و شاید برنده بازی بی‌گناه‌ها میشدن .
رامتین: یکی از بی‌گناه‌های خوب بازی بود ، که بعد مدتها بازگشت خوبی داشت و خیلی مفید بازی کرد و در شب هم عملکرد خوبی داشت، شاید اگر تا اخر بازی بهش اعتماد میکردم الان برنده بازی بی‌گناه‌ها بودن، ولی خب فاز سرعتی همه چی رو خراب کرد، به خاطر بازی خوبش بهش ۹ میدم.
صدرا: یکی دیگر از بازیکنای خوب بی‌گناه‌ها بود ، نشون داد که اگر وقت داشته باشه چقدر خوب میتونه بازی کنه و جواب هر سوالی رو بده و بحث کنه با همه، تا اخر بازی هم موند و عملکردش خوب بود ، به صدرا هم ۹ میدم.
محمد حسین: بازی محمد حسین رو خیلی دوست دارم ولی حیف تو بازی یه اشتباه بد داشت که همونم باعث شد دیگه بهش اعتماد نتونیم بکنیم واقعا حیف شد اون فاز که به ممل رای نداد، شاید اونجا رای میداد بهش ما هم نظرمون بهش مثبت میشد، در کل خوب بازی کرد و فقط همون یه اشتباه رو داشت ، بهش ۸ میدم چون تو شب هم باید بهتر کار میکرد :دی
فری: این دور با یه سبک خاصی وارد بازی شد که مشخص شد با توجه به نقشش چنین شیوه‌ای رو در پیش گرفت که موفق هم بود و با نخ دادن و اینا بالاخره به عنوان ستون پنجم جذب شد، فری هم از جمله خوب‌های بازی بود و بازیکن باهوشی هستش که از بازیش لذت میبرم. بهش ۸.۵ میدم.
خلفی و مهسا و سعید: خلفی در شب متاسفانه موفق ظاهر نشد و زود از بازی کنار رفت، شاید فاز بعدی همینجوری به فعالیتش ادامه میداد کامل ازش عقب نشینی می‌کردم ، مهسا خانم و سعید هم متاسفانه زیاد تو بازی نبودن ، مطمئنا اگر تو بازی بیشتر میموندن میتونستن به بی‌گناه‌ها کمک کنند.
مهسا و سعید و خلفی چون تو بازی بودن کم بودن دیگه بهشون نمره نمیدم.

و در آخر میرسیم به گاد و پسرعموی خودم:
اول از همه بگم نمرش که ۱۰ هست، برای بازی خیلی وقت گذاشت و زحمت کشید که چنین دور خوبی شد ولی این فرعی‌هاش یه ذره باگ داره باید سخت‌تر بشه بردشون :دی هادی هم اصلا قبول ندارم بردش رو ، پویا رو هادی ننداخت بیرون که ، شهردار بازی انداختش بیرون :دی در کل گاد عالی بود و یکی از دلایلی که اول پستم توضیح دادم پسرعموم بود که کاری کرد بازی کنم چون اصلا قصد بازی نداشتم ، درسته بی‌گناها نبردن ولی خب تجربه خیلی خوبی بود و خوشحالم که در این دور حضور داشتم. خلاصه این پسرعموی ما کارش خیلی درسته :گل: :دی
 
آخرین ویرایش:
مافیایی
نوشته‌ها
289
پسندها
123
امتیازها
90
مدال‌ها
13
سلام، شب زیباتون بخیر. ساعت یکه و من تازه شروع کردم به نوشتن. (مهدی همه‌اش یک بحث جدید تو گروه راه میندازه نمیذاره تمرکز کنم. :دی) پس شاید بهتر باشه بگم صبحتون بخیر. : ))

فرقه همیشه تیم موردعلاقه‌ی من در مافیا بوده. گناهکارانی که در واقع گناهکار نیستند؛ با کسی دشمنی ندارن. هدفشون آزار نیست، صرفا می‌خوان در مسیر خودشون جلو برن و پیشرفت کنن. به قدرتمندتر شدن خودشون بها می‌دن، هدفشون تضعیف دیگری نیست. برای همینه که فرقه بودن؛ گناهکار و بیگناه، آزاد و اسیر، سیاه و سفید بودنه. فرقه درونگرای اجتماعی، نوع دوست، مهربان و صمیمیه. برای همینه فرقه بودن به تنهایی شیرینه. اشتیاق اعضای جدید رو داری، مثل بچه‌ای که در انتظار خواهر یا برادر کوچیکشه. منتظره که اون رو به خونه‌‌اش بیاره تا اون خونه، مال هر دوشون بشه. وقتی فرقه‌ای، نمی‌ترسی از اینکه حذف بشی، و نگران نیستی اگه بد باشی. اسیر نگرانی‌هایی که مختص مافیا و بیگناهانه شدن؛ با نگرش غنی و مثبت فرقه نمی‌خونه. چون فرقه نگاهش به روبه‌روشه. بهت میگه همیشه فرصت جبران هست، و ما ضعیف نمی‌شیم، چون ما یک نگرشیم. عقیده‌ایم. یک رَوِشیم. حتی اگه شروع کننده‌ها حذف بشن، افراد دیگری راه رو ادامه میدن. فرقه همیشه زنده‌ست؛ چون به آدم‌هاش متکی نیست.

امیر می‌دونست من فرقه می‌خوام، و خوشحال شدم که این تیم رو بهم داد. تعریف و تمجید از هم‌تیمی‌ها رو جدا در تحلیل خودشون میگم. اینجا فقط ذکر کنم؛ در اولین بازی تیمی بعد از اون وقفه‌ی طولانی، دقیقا به همچین فضا و افرادی نیاز داشتم. دقیقا شما دو نفر. با روحیه‌ای که برگشت؛ الان دیگه می‌تونم هر نقشی رو با هرکسی بازی کنم.

در شروع نیاز بود که رو پست اولم زمان بیشتری بذارم. متاسفانه اون دو روز سرم شلوغ بود و واقعا دیر مشغول نوشتن و خوندن پست‌ها شدم. اون جملات مربوط به استرسی که امیر می‌داد هم صادقانه بود. :دی

همه چیز در لبه‌ی تیغ داشت جلو می‌رفت؛ چون موضعم رو در بازی پیدا نکرده بودم. استرس داشتم و نگران آینده، تا اینکه آرش نخ کلفت رو گرفت. :دی مشکل اینجا بود که من در دفاع از این اتهام هرچه گفتم؛ صادقانه بود و بدون آگاهی از معنای این دو کلمه در پستم آوردم. بله، امتیاز منفی داره برام. :دی ولی چرا اصلا به ذهن من خطور نکرد که این دو کلمه چه مفهومی در بازیمون داره؟ ساده هست. چون من هیچ وقت در تمام ادوار مافیایی که بازی کردم؛ نه در نقش نخ دهنده بودم و نه نیاز بوده که نخ بگیرم. تنها مواجه‌ی من با نخ در دور دوم همین سایته که مافیا بودیم و باید ستون پنجم رو پیدا می‌کردیم. اون دور هم من شروع بسیار بدی داشتم و مشغول بازی خودم بودم فقط. خاطرمه که حتی وجود نقشی که می‌تونه جذبمون بشه فراموش کرده بودم. تا اینکه آخر هم بقیه‌ی بچه‌ها نخ مهدی رو گرفتن. شاید اگه خوب فکر کنن یادشون بیاد که من چه قدر واسه پیدا کردن نخ ستون پنجم تو دیوار بودم. :دی

تا این دور هم هیچ وقت موقع نوشتن اصلا نخ در ذهن من جایی نداشت. انگار هیچ وقت تو بازی های مافیامون چنین چیزی نداشتیم. پس با سادگی تمام و خوشحال از اینکه چه استعاره‌ی زیبایی به کار بردم نوشتمش و یکهو دیدم آرش میگه داشتی نخ می‌دادی. قیاقه‌ام دیدن داشت.

در دفاعیه‌ام تقریبا مطمئن بودم که اعدام میشم. به همین دلیل جوری نوشتم که بعد اعدامم حالت وصیت پیدا کنه و ردی بشه برای تشخیص مافیا. که به درستی هم توش به عرفان، محمدامین، چاوش و آرش اشاره کرده بودم. به هرحال، اعدام نشدم.

اون شب به امیر گفتم " تو قول داده بودی من با نقش قربانی آزادی در حد جوکر داشته باشم." و اون هم با خنده گفت "والا تو الان هرکار خواستی کردی. من با جوکرم اینطوری بازی نمی کنم." ولی این طور نبود و من خیلی دست به عصا حرکت کرده بودم. این مکالمه بعد از پستی بود که بلافاصله در شروع فاز با محتوای رای خالی به چهار نفر، دادم. اون شب یک تصمیمی گرفتم؛ دیگه نگران اعدام نمی‌مونم، و اعدام هم نمیشم.

با اعصاب داغون و خونی که به جوش اومده بود؛ به خودم گفتم تا آخر بازی میرم. چون از اون لحظه اگه اعدام می‌شدم، دیگه به خاطر هنر خودم نبود. تا قبل اون هیجان چه طور اعدام شدن رو داشتم. یک نمایش کم نظیر از قربانی، تمیزترین اعدام دوران مافیا، چنین خیال‌هایی در سرم می‌پروروندم. ولی از اونجا به بعد، دیگه نه. دیگه اعدام افتخار برام نداشت. چون کار اصلیش رو یکی دیگه کرده بود. اتهامی بهم خورد که اصلا طبق برنامه‌ام نبود. در حالی که از درون می‌جوشیدم؛ فاز جدید رو شروع کردم به قصد اینکه محکم تا فاز آخر برم. حتی اگه مجبور بودم ده بار دیگه از دفاعیه جون سالم به در ببرم؛ می‌بردم و فکر قربانی بودنم هم نمی‌کردم.

هرچند از فازهای وسط که تا حد خوبی سفید شده بودم دوباره به تعادل برگشتم. چون اعدام در اون مقطع اتفاقا هنری بیش از حالت قبلی می‌طلبید. (حالتی که از شروع بازی با پلن اعدام جلو اومده باشم.) این شد که گزینه‌ی اعدام در شرایط ضروری هم در نظر گرفتم، ولی حقیقتش به خاطر خطری بودن جایگاه محمدرضا و تا حدی امین، می‌دونستم برامون بهتره که دیگه به اعدام من فکر نکنیم. ممکن بود هیچ چیز اون طور که می‌خوایم پیش نره و به قول امین، قطاری و پشت هم از بازی خارج بشیم. :دی

بعد از فاز دوم مطمئن بودم که آرش مافیاست، اون داستان رای سازمانی هم غریزه‌ام می‌گفت که درسته. بهترین فرصت بود که سر مافیا بریزم بدون اینکه فرقه جلوه کنم و این هجومم به مافیا غیر طبیعی احساس شه. آرش و عرفان رو هدف گرفتم، دو نفر دیگه رو شک داشتم. احتمالا اولین نفر در بازی بودم که حدس زدم رضا شغال باشه. (هرچند که در تاپیک نگفتم.) بین صدرا و محمدامین و چاوش حدس میزدم حداقل دوتاشون گناهکار باشه. مسئله این بود که وقتی موقعیت و توان خودم، و شرایط بازی رو سنجیدم، فهمیدم که نمی‌تونم همزمان به همشون حمله کنم. پس بیخیال محمدامین و چاوش که کوتاه اومده بودن (هرچند که فیک بودنش کمی احساس می‌شد. خصوصا از محمدامین‌. :دی آرش رو که بهتره نگم. :))) شدم و ترجیح دادم حالا که می‌خوان باهام مدارا کنن جلوشون رو نگیرم. :)) البته اواخر فاز سه حسم به چاوش مثبت‌تر شده بود. در تحلیل خودش بیشتر توضیح میدم. :دی

بعد از اون ماجرای دفاعیه، فقط یکبار در بازی لغزیدم. به لحاظ روحی روانی عرض می‌کنم. وگرنه بازیم که قطعا ایرادهای زیادی داشت. اون یکبار هم تایم رای دادن در فاز چهارم بود. فازی که آخرش با خروج مهدی و پویا و هادی از بازی تموم شد. اون ساعات خیلی برام سخت بود و پر از کشمش‌های درونی. امین جلو چشمم تند تند رای می‌آورد، و با هر رای یک چیزی تو گلوی من گیر می‌کرد و راه تنفسم رو می‌بست. تصور اعدامش خارج از توان من بود. و حتی محمدرضا هم از رای‌ها حتی با وجود دفاع مهدی بی نصیب نمونده بود. می‌خواستم ازشون دفاع کنم. واقعا می‌خواستم اجازه ندم این اتفاق بیفته. نذارم به دفاعیه برن. اما هیچ کاری ازم ساخته نبود. دست به تایپ بردم و به هر دوشون رای دادم، و در دل از خودم متنفر شدم که چه قدر ضعیفم.

با خروج پویا، مهدی و هادی، همون قدر که بیگناهان بهم ریختند، من جون تازه‌ای گرفتم. هرچند که از موضع حمله‌ کننده‌ای که در فاز سوم داشتم پایین اومدم. دیگه وقتش بود زمینه‌ی زنده بیرون اومدن از فاز سرعتی رو بسازم. آروم آروم رو تصویری کار کردم که بهم فضایی بده تا در سرعتی طناب رو نکشم، بلکه کشیده بشم. پس آروم آروم خودم رو گیج و گم‌گشته نشون دادم و رو اعتماد رامتین، یاسین، صدرا و محمدحسین کار کردم. حدس می‌زدم افرادی که تو سرعتی دچار چالش بشن محمدحسین، محمدرضا و یاسین و امین باشن. دوتا بیگناه احتمالی بینشون بود، پس باید جوری بازی می‌کردم که به هر دو رای بدم بدون اینکه دچار مشکل بشم. پس در فازی که امین علیه محمدحسین قیام کرد، موضع آرومی برای خودم ساختم. جوری که محمدحسین رو در حد توانم (در اون مقطع و با اون برنامه‌ها) به چشم بیارم، ولی هیچ اتهامی نزده باشم. در کنارش سعی داشتم جملاتی به کار ببرم که به رامتین کمک کنه دوستِ محمدحسین بشه (تاکیدم روی سبک و اخلاق محمدحسین و جملاتی شبیه فلان چیزها ازت بعید نیست. و درک گیجیش نسبت به محمدامین و همدردی باهاش. و احتمال خوبی می‌دادم رو رامتین تاثیر بذاره چون منطق رامتین آرام و بی‌طرفانه بود.) و از طرفی به یاسین کمک کنه تا شدیدتر به محمدحسین هجوم ببره. (قرار گرفتن در جایگاه بی‌گناه پر تلاشی که سعی داشته محمدحسین رو در فاز اعدام محمدامین قانع، و چشم‌هاش رو باز کنه. و بزرگنمایی نادیده گرفته شدن این تلاش توسط محمدحسین و بولد کردن این حقیقت که حرف بیگناهان دیگه رو جدی نگرفته.) قصدم پستی بود که کسی بعدا بهش استناد نکنه، شبیه کلامی از ترسا به محمدحسین باشه. اما هرکس که خوند، رو ذهنش تاثیر بذاره. و مهم‌تر از همه بهم اجازه‌ی هر دوی دفاع و حمله رو در فازهای آتی بده.

وارد سرعتی که شدیم تقرببا اون‌طور که می‌خواستم پیش رفتم، با اینکه یک اشتباهات کوچیکی داشتم. هدف اصلیم البته دیده نشدن، ولی موثر بودن بود. می‌خواستم بدون اینکه مهم جلوه کنم بازی رو بهم بریزم، پست‌ زیاد بدم و باعث شلوغی تاپیک و ذهن‌ها بشم‌. در هر دوی این برنامه‌ها (محمدحسین و فازهای سرعتی) چون قصدم تاثیر رو ناخوداگاه افراد بود، هیچ ایده‌ای ندارم که چه قدر موفق شدم. آیا به اندازه‌ای که تصمیم داشتم موثر بودم؟ نمی‌دونم. اما قطعا تلاش برای انجام این کارها لذت زیادی داشت که دلم می‌خواد دوباره بچشم. :دی

این تا اینجا پست بشه، تحلیل نفرات رو احتمالا همین امشب بنویسم، ولی شاید هم نصفش بمونه فردا. می‌بینمتون.
 
Thomas Shelby
نوشته‌ها
775
پسندها
622
امتیازها
835
مدال‌ها
47
درودی دوباره. این پست در رابطه با بالانس و کلیت بازی هست؛ بعلاوه دورنمایی که دوست دارم در آینده اجراش کنم.

1.
در مورد بالانس، اولین چیزی که به‌نظرم می‌رسه اینه که بالانس به‌شدت پیچیده و البته درستی بود. و خب این‌که خودمم بدون اینکه چیزی بدونم، بهش نزدیک شدم، مهر تایید می‌زنه بهش.:دی

مافیا 4 نفر در 20، شاید در نگاه اول کم به‌نظر بیاد ولی کاملا درست و دقیق هست با نقش‌هایی که داشتن + 2 ستون پنجم و البته در نظر گرفتن شرایط بقیه. پدرخوانده که تقریبا همون همیشگی بوده، سناتور بسیار قوی هست و هدر رفت نصفش. خیاط‌ویاکوزا:دی هم با اینکه خیاط‌ش کمی افت کرده، ولی اون ویژگی لباس قبل اعدام و یک لباس دائمی، خیلی قوی بود از دید من و رو بقیه‌ش هم می‌شد بازی کرد. یاکوزا هم با اینکه احتمال جذبش بالا نبود (حدود 30-35 درصد بسته به فازش)، ولی به هر صورت نقش بسیار قوی و تعیین‌کننده هست. مزدور هم می‌تونه مشابه یکی از نقش‌های کمترقوی ادوار پیش مافیا باشه و جالب بود. تنها پیشنهادی که در این بخش می‌تونستم بدم این بود که تحت هر شرایطی با مافیا ببره، علاوه بر برد فردیش؛ که البته اینم تو نتیجه تاثیری نداشت.

در مقام قیاس، فرقه هم تقریبا هم‌سنگ مافیا هست. 3 نفر در ابتدا که بیش از معمول هست و هیچ موقع اختلاف مافیا و فرقه در ابتدای بازی 1 نبوده؛ منتهی نقش‌های مافیا بسیار قوی‌تر هست و این مسئله کامل پوشش داده می‌شه. این‌که فرقه نهایتا می‌تونست با 2 جذب و 1 قربانی به تعداد اولیه مافیا برسه هم درسته، چون به هر صورت شناسایی جذبی سخت‌تر از شناسایی فردی هست که در ابتدا عضو یک گروه بوده. این‌که احتمالش هم کم هست باز درسته به‌نظرم. 1 جذبی هم در انتهای بازی می‌تونه تعیین‌کننده باشه. از اون سمت هم مافیا ستون پنجمُ داره. خود مسئله وجود ستون پنجم برای فرقه هم لازمه به‌نظرم، که در جذب دقت بکنن. چون مافیا حداکثر قتل داره، نیاز به سامورایی نیست برای ایجاد تعادل. برای فرقه اما حداکثر تلاش برای جذب مهم نیست اصلا، باید یک مانع یا موانعی هم در بازی باشه؛ که بود.

در مجموع فرقه به نسبت دفعات قبلی ابتکار عمل بیشتری در بازی داشته، ولی پنهان کردنش هم به همون نسبت سخت‌تر بوده و کلا این بالانس 4 به 3 بین مافیا و فرقه، شاید بهترین بالانسی بود که می‌شد چید. برد هردو هم سخت بوده تقریبا و اینم درسته. برهم‌کنش‌شون با نقش‌های بی‌گناها مثل رئیس پلیس، شیخ و کاراگاه خصوصی هم درست و منطبق بر منطق و تعادل هست کاملا.

اگه تعداد مافیا و فرقه برای 20 نفر کم بوده، از این سمت تعداد بی‌گناها هم کم بوده، خصوصا با وجود دو ستون پنجم. البته بقیه موارد، قوی‌ترین حالتی بوده که می‌شده به بی‌گناها داد و این هم یک وجه مثبت دیگر بالانس این دور بود. کم بودن بی‌گناها از بقیه تیم‌ها مهم‌تر هست البته؛ به دو دلیل: 1. ممکنه با کمتر از 3 اعدام اشتباه ببازن. خب این مسئله هم در جذب/تیرهای شب و نقش‌های بی‌گناهان پوشش داده شد و هم اینکه در واقعیت هم اتفاق نیفتاد. بی‌گناهان با 3 اعدام اشتباه، همچنان شانس خوبی برای برد داشتن و با اعدام اشتباه چهارم باختن. پس هیچ اعتراضی از این نظر وارد نیست. 2. ممکنه جو بازی و بحث‌ها بی‌گناهانه نباشه و حتی مریض باشه با این تعداد کم. این هم به نظرم نبود. جلاد کاملا در راستای بی‌گناهان بازی کرد، خصوصا در ابتدای بازی. رضا و هادی هم در راستای گناه‌کاران نبودن اصلا. ضمن اینکه اینجا بی‌گناهان از درگیری نامحسوس مافیا و فرقه هم سود بردن. بنابراین از این نظر هم هیچ مشکلی ایجاد نشد.

نتیجه اینکه بالانس بسیار دقیق و درست بود و حتی اگر ایراداتی هم بشه بهش گرفت ابتدا به ساکن، اون ایراد(ها) عملا در بازی نمود پیدا نکردن و هیچ بالقوه‌ای بالفعل نشد. بنابراین درود فراوان بر گاد عزیز که چنین بالانسیُ چید و این‌چنین تعادلی هم برقرار شد. یک نکته بسیار مهم هم در رابطه با بالانس و کلا ایجاد تعادل بگم. فرض کنید شما گاد هستید و کل بازیکنا 12 نفر هستن. یک تیم مافیای 3 نفره می‌گذارید و 9 تا هم بی‌گناه. قانون پویا:دی رو هم رعایت می‌کنید و حداکثر 3 تیر موفق به مافیا می‌دید که بی‌گناها با کمتر از 3 اعدام اشتباه نبازن. این یک تعادل کامل و صد درصد درست هست و نمره 10 از 10 می‌گیره به عنوان بالانس، اگه نقشا هم متناسب توزیع بشه. حالا تفاوت این دور با چنین بالانس ساده‌ای چی هست؟ من اسمشُ می‌ذارم درجه آزادی یا درجه سختی بالانس. در اون مثال 12 نفره، بسته به نقش‌ها، درجه سختی بالانس می‌تونه 1 یا 2 باشه. یکی برای تقابل مافیا/بی‌گناه و یکی هم برای نقش‌ها. اما در بالانسی مشابه این دور، درجه سختی بسیار بالاتر هست. تقابل مافیا با فرقه داریم و با بی‌گناه. تقابل فرقه رو داریم با بی‌گناه. تقابل جلادُ داریم با همه اینا. و نقشی که شغال/محافظ دارن هم اضافه کنید. بعلاوه نکته بسیار مهم این دور که نقش وکیل مدافع شیطان بود. وکیل با اینکه در نقش‌ها نبود، ولی تاثیر بسیار مهمی در بازی گذاشت و به درجه سختی بالانس اضافه کرد. البته، اگر می‌بود، درجه سختی از این هم بیشتر می‌شد، ولی خب همینی که نبود هم به حد کافی تاثیر گذاشت در بازی.:دی به همه اینا که گفتم حضور جوکر هم اضافه کنید. در مجموع از دید من سخت‌ترین بالانس امیر بود و اگر اتفاقات بازی هم لحاظ کنیم، بهترین.

2.
قبلا هم گفتم من اینجوری بالانس می‌کنم که اول بدون درنظر گرفتن افراد، تعداد و نقش‌ها رو مشخص می‌کنم؛
بعد تعادل بین افرادُ برقرار می‌کنم و نهایتا تعادل مجموع همه اینا و حتما برام تعادل تعدادی/نقشی مهم‌تر از تعادل افراد هست. علتش هم اینه که اعتقادی به سیدبندی مرسوم ندارم و به‌نظرم باید از نزدیک‌شدن بازی‌ها به هم استقبال و حتی در جهتش تلاش کرد. این چینشی هم که امیر داشت، دقیقا در همین راستا بود. هیچ موقع همچین تیم 4نفره‌ای (یا هر تعداد دیگری) رو به مافیا نداده بود. معمولا من چنین تیمی رو می‌دم و امیر اصلا نمی‌ده.:دی بقیه موارد هم کاملا متناسب بود و همه تیم‌ها ابزار قوی و کافی برای برد داشتن که بسیار عالی بود. بنابراین از این نظر هم خیلی خوشحالم که امیر چنین چینشیُ در بازی ایجاد کرد که شاید بتونم بگم خصوصا در چینش تیم مافیا، پویایی:دی بود. شخصا اگه خودمُ به جای گاد بذارم و بخوام تغییراتی اعمال بکنم در نفرات که لازم باشه، هیچ تغییر لازمی نمی‌بینم و همین عالی بوده. جاهایی که لازم نبود، ولی می‌شد که تغییرش بدم ولی این‌ها بود:
1. دوست خوبمُ سناتور نمی‌ذاشتم.:دی محمد (چاوش) ُ می‌ذاشتم.
2. ترسا رو هم شاید قربانی نمی‌ذاشتم و محمدرضا رو می‌ذاشتم. امین هم استادوقربانی می‌ذاشتم احتمالا.
3. 3 هم نداره.:دی خواستم بگم مهدیُ پلیس می‌ذاشتم و محمدحسین شهردار که یاد جمله محمدحسین افتادم که بهم گفت "من اگه شهردار بودم، رای به خروج تو نمی‌دادم، به امین می‌دادم!" اینم پس هیچی. حالا در بخش تحلیل نفرات و شهردار توضیح می‌دم که از نظر من در چنین بالانسی -مادامی که وکیل و خصوصا جوکر حذف نشده باشن-، خود عمل "زدن دکمه خروج" 1 تا 1.5 نمره (بسته به شرایط بازی) از عملکرد شهردار کسر خواهد کرد و بسته به اینکه چه فردی بره بیرون، حداکثر 0.5 نمره‌ش بهش برمی‌گرده. در مورد کاراگاه خصوصی هم چنین چیزی هست. مادامی که شهردار و خصوصا سناتور از بازی خارج نشدن، خود عمل "شلیک تیر" حداقل 1 نمره (بسته به شرایط بازی) از عملکرد فرد کسر خواهد کرد از دید من و برگشت نمره‌ای هم نداره.:دی یعنی امین خلفی بسیار بد عمل کرد و یاسین بسیار خوب. اینا رو کامل توضیح خواهم داد در تحلیل نفرات.

بنابراین چینش هم بسیار عالی بود. به گاد عزیز هم تبریک و خداقوت می‌گم.

3.
نظم و برگزاری بازی فوق‌العاده بود. مرسی امیر جان. روند رای‌گیری و اعدام‌ها هم بسیار خوب بود.
منم با سیستم خودم هر فاز حساب کردم و دیدم که چه در تمام فازهای این دور چه دور پیش، سیستم من هم خروجیش همین اعدامی‌ها بود. بنابراین به سیستم خودم بیشتر ایمان آوردم:دی، چون نتیجه‌ش با سیستم دقیق امین و سیستم بسیار دقیق و جالب امیر، یکی شد و درنتیجه از همون استفاده می‌کنم، با یه تغییراتی که در انتهای همین پست خواهد آمد. صرفا به نظرم نوع اعدام محمدرضا اشتباه بود. گاد قبلش اعلام کرده بود که با 3 رای در 8 نفر اعدام می‌کنه که خب کمه 3 رای. 5 رای لازمه، مگه 4-4 بشه و کسی عوض نکنه. و رایی که اون فاز امین به محمدحسین داد، در واقع تنها رای پرت بازی بود و حتما باید عوضش می‌کرد و بین محمدرضا/رامتین اولویت می‌داد. نتیجه البته عوض نمی‌شد از دید من، ولی ضمن ستایش تیزهوشی دوست قدیمی‌م، هیچ اعتباری بابت اون تغییر رای بهش نمی‌دم شخصا و حرکتی هوش ِ سیاه:دی گونه در دور زدن قانون بود.:)) و حتما جا داره از بی‌گناهانی که در بازی بودن سر همین مسئله نمره کم بشه که توجه نکردن. البته می‌دونم شرایط در فاز سرعتی، اونم به این شکل بسیار سخت و پرفشار هست، ولی حقیقتُ عوض نمی‌کنه متاسفانه.

در رابطه با فاز سرعتی: اول این‌که به‌نظرم لازم هست و درواقع یک مهارت هست که دوست قدیمی‌م امین به‌خوبی و به‌درستی ازش استفاده کرد و بقیه هم باید سعی کنن بدست‌ش بیارن. دوم هم اینکه تجربه ادواری که در این سایت سرعتی برگزار کردیم، به من نشون داد که اگر خودم گاد شدم و خواستم اجراش کنم، حتما تغییراتی درش اعمال کنم که هم اون ساختاری که فاز سرعتی داره حفظ بشه و هم افراد تحت فشار کمتری قرار بگیرن. مثلا تغییرات می‌تونه این باشه که وقتی فاز شب داریم، فاز بعدش اصلا سرعتی نباشه و در خود فازهای سرعتی هم بین فازها و بعد از اعلام اعدامی، حدود 15 دقیقه تنفس داده بشه که بازیکن‌ها بتونن بهتر فکر کنن.
البته در رابطه با تصمیم گاد مبنی بر سرعتی کردن بازی در اون زمان باتوجه به جمیع شرایط، از دید من هم تصمیم درستی بود و تاییدش کردم قبل و بعد از اجرا. فرقه و خصوصا امین هم به‌خوبی از این فرصت برای برد، زدن ضربه به بی‌گناها و پوشش اشتباه‌هاشون استفاده کردن و کاملا شایسته نتیجه بودن.


4.
این بند -که در رابطه با وضعیت فعلی و دورنمای مافیا از دید بنده هست- هیچ ربطی به دور فعلی نداره. صرفا چون هیچ جای دیگه‌ای براش پیدا نکردم، اینجا عنوانش می‌کنم:

مدل مافیایی که در اکثر ادوار سایت، خصوصا ادوار اخیر و با تاکید ویژه بر دور 11 و 13 اجرا شده، از نظر من تقریبا سقفی هست که می‌شه بهش رسید؛ چون "سقف" هست، دیگه تمایلی به اجراش ندارم فعلا و چون "تقریبا" سقف هست و البته بسیار جذاب هم هست، نهایتا سالی یک بار (مثلا هر 4 یا 5 دور یک بار) ممکنه اجراش بکنم اگه حوصله داشتم که شاید به سقفی جدید و جذاب‌تر برسیم.
قبل از اینکه بگم چه مدلیُ قراره اجرا کنم، به سایر افرادی که می‌خوان گاد بشن قاطعانه می‌گم که به این بخش‌ها کلا هیچ توجهی نکنید. شما می‌خواید سالی یک بار یا نهاااایتا دو بار گاد بشید، بنابراین هر فرمی که دوست دارید همونُ استفاده کنید و تحت تاثیر این حرف‌ها قرار نگیرید. البته اگه چیزی به‌دردتون خورد، خب استفاده هم می‌کنید؛ ولی اینایی که می‌گم درباره خودم هست که سالی 5-6 بار ممکنه گاد بشم و لازم می‌بینم یه سری تغییرات اساسی در بازی اعمال کنم.
بخش‌های دیگری هم به‌نظرم هست که یا دوره‌ش تموم شده در گادی خودم حداقل و یا دیگه قابلیت اجرایی نداره به دلیل تغییراتی که خصوصا در ادوار اخیر صورت گرفته. مهم‌ترینش وقت گذاشتن زیاد برای بازی هست که بسیار بسیار زیاد همیشه بهش فکر کردم که یه کاری بکنم هم ساختار اصلی بازی حفظ بشه، هم زمان کمتر بشه که بتونیم مافیا رو راحت‌تر و با تعداد ادوار بیشتری در سال اجرا کنیم. درواقع هم جذابیتش حفظ بشه و هم اهمیت/حساسیتش کمتر بشه. تا الآن که دارم اینا رو می‌نویسم به هیچ نتیجه‌ای نرسیدم. صرفا به یه روشی برای بازی خودم رسیدم که خب طبیعتا برای خیلی‌ها یا همه، نه جذاب هست و نه مفید و نه شاید اجرایی. ولی حتما باز هم فکر می‌کنم و چند ساله که تو فکر یه مدل داستانی-کاراگاهی هم هستم که شاید امسال یه دور به عنوان نمونه اجراش کردیم تا ببینیم چجوری‌ـه.

از نظر مدل کلی بازی، یعنی بالانس و سبک بازی، به این نتایج رسیدم که بعدش راه حلش هم تا جایی که بشه ارائه می‌دم:

1. بالانس‌های فعلی عملا به سقف اجرایی خودش رسیده.
2. وجود بیش از یک تیم گناه‌کاری معمولا به بازی ضربه زده.
3. خیلی از افراد فعال در بازی‌ها، نه‌تنها مزد فعالیت خوب‌شونُ نمی‌گیرن، بلکه اعدام/کشته هم می‌شن سریع و از بازی خارج می‌شن و انگیزه‌شون کم می‌شه.
4. افرادی به هر دلیلی (که بیشتر حسی هست) در بازی‌ها سفید می‌شن و یا نمی‌شه حذف‌شون کرد یا حذف‌شون منجر به اعدام فرد حذف‌کننده در فاز بعد می‌شه.
5. افرادی که در سایه بازی می‌کنن یا دیر به بازی اضافه می‌شن یا وسط بازی یک فاز نمی‌آن یا دو فاز کم می‌آن (خواسته یا ناخواسته‌ش مهم نیست)، اکثر اوقات نتیجه بهتری هم می‌گیرن.
6. وقتی بازی‌ها زیاد طول می‌کشه و فرد وقت بیشتری برای بازی می‌ذاره، فشار و اهمیت نتیجه هم بیشتر می‌شه و میل به شرکت دوباره، کمتر.
7. وقتی پست‌های زیادی داده می‌شه، اکثر پست‌ها خونده نمی‌شن یا درست خونده نمی‌شن و تعداد کسانی که همه پست‌ها رو دقیق می‌خونن در هر دور به 5 نفر هم نمی‌رسه.
و ... . موارد دیگری هم می‌تونید خودتون اضافه کنید.


برای مورد 1 و 2 و مواردی از این دست، به‌نظر من بالانسی مشابه دور 12ام (مافیا+بی‌گناه+فرعی‌هایی که تکی بتونن ببرن و بقیه ببازن)، هنوز جای کار زیادی داره و خصوصا با حضور رهبرها، قابلیت این‌که حداقل چند دور دیگه (با یک میزانی از تنوع البته) بشه اجراش کرد و خلاقیت‌های زیادی از بازیکنا ببینیم، وجود داره. تعداد نفرات زیادی هم نمی‌خواد. یه سری بالانس‌ها با زیر 16 نفر به‌خوبی اجرا نمی‌شن. ولی این نوع بازی، با 10-12 نفر هم قابلیت اجرایی داره. به هر حال هر دور یا دوره‌ای ممکنه افرادی باشن که وقت نداشته باشن یا به دلایلی نخوان بازی بکنن، ولی همیشه 10-12 نفر هستن به‌نظرم. نقش‌های شبه فرعی خارج بازی هم بیشتر می‌نویسم که هر کسی به هر دلیلی نخواست بازی بکنه، اگه خوشش اومد اونا رو برداره.
در رابطه با سیستم اعدام هم، چیزی که به دور 11 خودم اضافه می‌شه اینه که یک عدد به عنوان کف برای دفاعیه رفتن تعریف می‌شه. و اینکه هر کسی می‌تونه به بیش از 1 نفر هم رای بده. بدین صورت که اگه تک رای بده، 1 امتیاز محسوب می‌شه و اگه بیش از 1 رای بده، هرکدوم 0.5 امتیاز. تعدادش سقف هم داره که احتمالا 4 هست.
فاز صفر معارفه هست و پست بالانس و فاز 1 هم آزاد. رای از فاز 2 اجباری هست ولی اعدام کلا اجباری نیست. منتهی از فاز 3 به بعد، هر فازی که اعدام صورت نگیره، 1 تیر به تیرهای موفق مافیا اضافه خواهد شد. مثلا 3 مافیا داریم و 9 بی‌گناه: با 3 اعدام موفق و 3 تیر موفق، مافیا می‌بره. اگه تا آخر فاز 3 اعدامی نداشته باشیم، تیر موفق به 4 افزایش پیدا می‌کنه و ... .


برای موارد 3، 4 و 5، هم این راه حل (که در گروه هم مطرحش کردم) به ذهنم رسیده:
فرضا 13 نفر در بازی هستن (به جز رهبرها و شبه فرعی‌ها) شامل 3 مافیا، 8 بی‌گناه و 2 فرعی. به هر بازیکن 2 سهمیه حفاظت داده می‌شه در ابتدا. یکیش برای حفاظت از خود هست و یکی هم برای حفاظت از بقیه. حفاظت برای بی‌گناها خب مثل دکتر هست و از مرگ در شب جلوگیری می‌کنه. برای فرعی هم همچنین. برای گناه‌کار مثل ضد پرسش‌ شدن هست و اونم باز از حذف در شب جلوگیری می‌کنه. علاوه بر اینا گاد بسته به شرایط و زمان بازی، از 1 تا 4 نفر که ممکنه همه بی‌گناه باشن یا برعکس، حفاظت می‌کنه که چگونگی‌شُ پایین‌تر توضیح می‌دم.

پرسش به چه شکل هست؟ هر بی‌گناهی که بخواد پرسش (و بعد شلیک به گناه‌کار مربوطه) انجام بده، اون سهمیه حفاظت از خودی که داره، می‌پره و گاد هم دیگه هیچ شبی ازش حفاظت نخواهد کرد.:دی علتش هم اینه که مفت‌خوری در بازی کاهش پیدا کنه و هرکسی که بخواد فردیُ بپرسه، هزینه بسیار سنگینی بپردازه. در دور 8 به همه بی‌گناها تعدادی سهمیه (رویین‌تن/سامورایی/دکتر/کاراگاه/پلیس) دادیم. به جز شاید یک نفر، بقیه بدون استثنا در شب 1 یا 2 خواستن بپرسن. خب این از نظر من بسیار بد هست؛ بنابراین چنین هزینه‌ای براش تعریف کردم. ضمنا ظاهرا برای گناه‌کارا 1+1 حفاظت اثر بیشتری داره تا بی‌گناها، که درسته؛ چون اگر خواستن یک نفرُ کلا در طول بازی ضد پرسش بکنن که مشابه پدرخوانده فعلی هست.

گاد از چه بازیکنانی حفاظت خواهد کرد؟ از بازیکن سایه یا غیر موثر، معمولا حفاظت نمی‌شه؛ مگر به اجبار و برای حفظ تعادل. بازیکنی که خصوصا به‌صورت حسی برای بازی سفید بشه (درست یا غلط‌ش هم مهم نیست)، تحت حفاظت گاد نخواهد بود و اتفاقا توصیه به مافیا (که تیرهای زیادی هم داره) اینه که سفیدا و سایه‌ها رو بزنه.:دی از بازیکنی که درست و موثر بازی کنه و سعی در سفید شدن هم نداشته باشه حتما حفاظت می‌شه؛ هم برای اینکه گناه‌کارا پررو نشن و مفت‌خوری نکنن و هم برای اینکه بی‌گناها درست‌تر و موثرتر بازی کنن و به منفعت جمع بیشتر از خودشون فکر کنن. مثال هم فقط یکی می‌زنم که سوءبرداشتی صورت نگیره: بنده اگر گاد بشم و بخوام این سیستمُ اجرا کنم، حتما از بازیکنی که نمایشی مشابه امین در دور 10 (که رویین‌تن بود) داشته باشه، حفاظت خواهم کرد؛ چون دقیقا تعریفم همینه از بازی درست.
این اصلا به این معنی نیست که بقیه بی‌گناهان یا گناه‌کاران ادوار اخیر، بازی‌شون درست نبوده یا بیخودی/الکی سفید شدن و ... . اصلا. چندین بازی خوب دیگه داشتیم و حتی در مواردی چندین فاز داشتیم که فردی که خیلی خوب نبوده هم تو یک فاز خاص خوب بازی کرده و شایسته اون حفاظتی که می‌گم بوده. منتهی مثال نمی‌تونم بزنم؛ چون اولا طیف هست، ثانیا موارد زیاده و حتما چنتایی یادم می‌ره. صرفا بهترین مثالی که به ذهنم رسید گفتم. بقیه مواردُ خودتون باهوشید و تطبیق خواهید داد و بعد از دور اولی که اجرا بشه هم بیشتر متوجهش خواهید شد.:دی

ضمنا ممکنه به کسی که دو فاز پیاپی شایستگی حفاظت گادُ داشته باشه یک امکان هم داده بشه: اگه بی‌گناه باشه یک پرسش فقط با حذف سهمیه حفاظت خودی و اگه گناه‌کار باشه، یک سهمیه حفاظت از خود به صورت اضافه. این بسته به تعداد و شرایط بازی در ابتدای دور گفته می‌شه و البته برای هر فردی هم فقط یک مرتبه قابلیت اجرایی داره.

حالا علت اصلی این کار چیه؟ من خصوصا در ادوار اخیر، خیلی از راه‌های کثافت‌کاری:دی گناه‌کارا خصوصا در رای دادنُ بستم؛ چون اعتقاد داشتم یا مفت‌خوری هست یا به روح بازی ضربه می‌زنه. منتهی در برابر اینا، بی‌گناها هم (عمدتا بدون اینکه اطلاع داشته باشن) از یه سری ترفندها استفاده کردن که منجر به این شده که در هر دوری تعدادی از بازیکن‌ها برای بیش از 80-90 درصد بازی سفید بشن. شخصا نظرم اینه که تعداد کمتری ازشون شایسته بودن. ولی فعلا بحثم شایستگی داشتن/نداشتن نیست. شما به دور 6 نگاه کنید. هیچ بازیکن سفیدی نداریم در انتهای بازی. ولی به ادوار اخیر نگاه کنید. همیشه حداقل 3-4 نفر بودن. اتفاقا ممکنه تو اینا گناه‌کار هم باشه ها، که هست.:دی منتهی بازی به سمتی رفته که من نمی‌پسندم حقیقتا و از اصل خودش خارج شده. اصل چیه؟ شما مافیای حضوریُ ببینید. هر بازیکنی سفید بشه شب می‌زننش. امکان نجات هم بسیار کم هست. اینش خوبه و باید در بازی‌هایی که من گادم حداقل، اجرا بشه. منتهی اونجا هر بازیکنی که قوی باشه هم می‌زنن.:دی اینش بده و ما با دادن نقش‌هایی مثل رویین‌تن و سامورایی و سایر نقش‌های ضد ضربه، این مفت‌خوریُ حذف کردیم. منتهی مفت‌خوری‌های دیگری اومده جاش که اونا هم به‌نظرم باید حذف بشه.

نمی‌گم این روش بهترین روش هست. نه. حتما ایرادهایی داره همین الآن و در اجرا هم ایرادهاش بیشتر مشخص می‌شه. منتهی قطعا از شرایط فعلی بهتره. در سیستم جدید انتظار دارم که بازیکنان سایه و بازیکنانی که خصوصا حسی برای بقیه سفید می‌شن، بیشتر از حالت فعلی حذف بشن. حالا یا بی‌گناهن که شب خواهند مرد احتمالا، یا گناه‌کارن که خب خود بازی باید شعورش برسه که اینا چرا تا الآن زنده هستن.:دی و اعدام‌شون کنه (اتفاقا گناه‌کارا رو این هم می‌تونن بازی کنن.:))) یا شب پرسیده و کشته بشن. درواقع سعی بر این هست که بازیکنا به سمت درست بازی کردن برن و میزان مفت‌خوری و راحت‌طلبی کاهش پیدا کنه و هرکسی مزد زحمت و تلاششُ بگیره. قطعا کامل محقق نخواهد شد، ولی بهتر از حالت فعلی که در ادوار اخیر (خصوصا گادی خودم، که سوءبرداشت نشه) هست.

دیگه، بی‌گناها که نقشی نخواهند داشت کلا. مافیا هم علاوه بر حفاظت خیاط خواهد داشت احتمالا که بسته به شرایط بازی میزان قوی/ضعیف بودنش تعریف می‌شه. از نقش‌های فرعی هم سعی می‌کنم جلادُ حتما بذارم؛ به این شکل که تا در بازی هست، کسی نبره و فقط هم با اعدام حذف بشه. جوکر و یکی دو نقش دیگه هم خواهند بود در لیست نقش‌ها که بسته به بازی ممکنه استفاده بشن. احتمالا اون نقش‌ها هم برد تکی (که بقیه ببازن) در حالاتی خاص خواهند داشت. علتش هم اینه که برد سخت‌تر بشه. در واقع بی‌گناها/گناه‌کارا اول باید همدیگه رو شکست بدن بعد جلاد و احتمالا یک فرعی دیگه رو شکست بدن و نهایتا رهبرُ انتخاب کنن. باگ‌هاش هم که به ذهنتون رسید الآن، گرفته خواهد شد تا مهر.:دی وقتی اینقدر برد سخت بشه، اهمیتش هم کم می‌شه به‌نظرم و به خود بازی بیشتر توجه خواهد شد و ناراحتی‌ از باخت کمتر خواهد شد.


در رابطه با موارد 6 و 7 و مشابه اونا، اول اینکه حتما باید این ساختار مافیای فعلی که یه زمان حدود یک تا دو هفته براش می‌ذاریم، حفظ بشه. چون یک بازی که زمان کمی ببره، جای اینُ نخواهد گرفت و هیجان اینم نداره. دور 11 هم ثابت کرد، بازی فازی یک‌هفته‌ای کمکی به شما نخواهد کرد و ذهنتون بیخودی درگیر می‌مونه. برای همین مدل فعلی که فازهای ابتدایی 1 روزه، فازهای میانی 2 روزه و ته بازی 1 یا نیم‌روزه باشه رو فعلا بهینه‌ترین حالت ممکن می‌دونم.

منتهی لزومی نداره تند تند این مدلُ بریم جلو. می‌شه مثلا اگر بنده قراره در یک سال آینده 6 دور گاد بشم، 3 دورش به این شکل باشه و 3 دورش هم به شکل ساده یکی دو سه روزه برگزار بشه. یا ازین مدل بازی‌هایی که یه هفته یا کمی بیشتر طول بکشه ولی شبی 1 ساعت حداکثر. مثال پیچیده و بسیار خوبش بازی خاندان‌ها بود که آرش عزیز راه انداخت. منم سعی می‌کنم چند مدلُ تا پایان امسال تست بکنم که خلاصه‌شُ پایین می‌گم:

1. همون مدل داستانی-کاراگاهی هست که گفتم. یک یا چند قتل اتفاق می‌افته که فقط خود قاتل‌(ها) ازش خبر دارن. اطلاعاتی به صورت عمومی برای همه و اطلاعاتی به صورت خصوصی برای تک‌تک نفرات در رابطه با شخصیت‌شون و کارهایی که کردن داده می‌شه. هر فاز چند سوال از هر نفر پرسیده می‌شه و جواباش در تاپیک گذاشته می‌شه. نفرات هم حق ارسال یک پست کوتاه در حد 400-500 کلمه در هر فاز دارن. بعد رای‌گیری می‌شه و فردی که مشکوک‌ترین باشه اعدام می‌شه. شب دوباره قتل اتفاق می‌افته و اطلاعاتی داده می‌شه و ادامه ماجرا. خوبیش اینه که از بازیکنا وقت کمی می‌گیره و هرچی تعداد کمتر باشه، بهتره. بدیش هم اینه از بنده به عنوان گاد وقت زیادی می‌گیره؛ منتهی چون جذابه برام، دوست دارم انجامش بدم و احتمالا پاییز اجراش خواهم کرد.

2. اون مدلی که خودم گفتم بازی می‌کنم. همونُ یه مقداری روش کار می‌کنم که ساده‌تر بشه. بعد یک دور امتحانی اجراش می‌کنیم اگه خواستید. بدین صورت که هر فردی باید یک پست ابتدایی در مورد بالانس بده و به چند سوال پاسخ بده. بعد افراد درصد گناه‌کاری/بی‌گناهی می‌دن و بعد رای. هدف هم از چنین بازی ای مشخصا مافیای مرسوم نیست.:دی بنابراین بحثش قطعا بسیار کمتر خواهد بود. هدف اینه یه بازی طراحی بشه که وقت زیادی نخواد. مهم‌ترین ایرادش اعدام اول هست که خیلی کاریش نمی‌شه کرد. مرگ در شب و ... رو می‌شه با حفاظت و پرسش به تعادل رسوند.
اینُ فعلا قولی برای زمان اجراش نمی‌تونم بدم، چون مدل خودمُ باید بررسی و اجرا بکنم اول. ولی چیزیه که می‌شه بهش فکر کرد و پیشنهاد داد برای اجرا یا بهتر شدنش.

اون بازی خاندان‌ها یا مشابهش هم هست ضمنا؛ شما هم پیشنهادی دارید مطرح کنید حتما. اینا هم مشخصا در کنار اون مافیای مرسوم خودمون خواهد بود، و نه به جاش. کلا هدفم از این حرفا بیشتر این بود که بگم اگر از پست بنده در تحلیل برداشت بی‌انگیزگی شده، اشتباه هست. برای اجرای مافیا به عنوان گاد و نوع بازی جدید خودم و طراحی بازی‌های جدید بسیار انگیزه دارم. کارمم جوری هست که می‌تونم زمانشُ مدیریت کنم، به شرطی که شوق و علاقه متقابل ببینم البته.:دی

مخلصیم. تا تحلیل بعدی که در رابطه با بازیکنا و تیم بی‌گناهان هست؛ مراقب خودتون باشید.:x
 
آخرین ویرایش:
مافیایی
نوشته‌ها
289
پسندها
123
امتیازها
90
مدال‌ها
13
امین
تنها یک کلمه می‌تونه امین رو توصیف کنه؛ و اون "دیدنی" ست. در تمام ابعاد مافیا، در بازی و در گادی، در فرقه یا بیگناه و حتی قاتل، در دفاع و حمله، رندی و پاکی، طنز و خشم، بی‌رحمی و حمایت، زورگویی و پذیرندگی، امین خیره کننده‌ست. زیبایی و خونسردی به خورد بازیش رفته. بخواد هم نمی‌تونه زیبا بازی نکنه. دور دوازدهم احتمالا غم‌انگیزترین دور مافیا در ماه‌های اخیر بوده، چون امین رو در جریان بازیش نداشته. از لحظه‌ای که فهمیدم هم‌تیمیش هستم، شکست و ناامیدی معناش رو از دست داد. امین شروع عالی، و پایان عالی‌تری در این بازی داشت. فازهای آخر وقتی می‌دیدم با وجود جوی که علیه‌ش راه افتاده با چه قدرتی بازی می‌‌کنه، از تسلط و توان و هوشش به وجد اومدم. اشتیاق رسیدن باهاش به خط پایان درم نشست. اصلا نمی‌دونم چه طور ممکنه یکی تو گروه با خونسردی و فروتنی بخنده، و این طوری محیطی مملو از افراد نخبه و باهوش و توانا رو زیر و رو کنه. همزمان به طرز عجیبی، مقابلش بودن ترسناک نباشه. نه به اندازه‌ی هم‌تیمی بودن، ولی هنوز احساسِ شیرینی بده. امین جوری بازی کرد که اگر می‌باختیم در باختمون سهم کمی داشت؛ ولی در برد بزرگترین و حیاتی‌ترین نقش رو ایفا کرد. بدون امین ممکن نبود، حتی نزدیک به امکان نبود. اگه می‌رفت نمی‌تونستم یک فاز هم دوام بیارم. هر بار که پست می‌داد اون قدر احساس قدرت و آسودگی می‌کردم که در تمام ادوار اخیر یکبار هم تجربه‌اش نکرده بودم.


محمدرضا
از بهترین بخش‌های این بازی هم‌تیمی شدنم با محمدرضا و شناختش بود. هیچ وقت تا حالا باهاش به اون صورت هم کلام نبودم، نه در بازی و نه خارجش. محمدرضا خیلی تو گروه تمایلات یا ناراحتی‌هاش رو بروز نمی‌داد. شاید به خاطر جریانات تاپیک خودش رو مقصر می‌دونست. و راستش هر بار که بهش رای می‌دادم برام خیلی سخت بود. مثلا برام سخت نیست به این امیر پررو رای بدم. :دی ولی برای محمدرضا خیلی دلم می‌خواست فرصت خوب بازی کردن و خودی نشون دادن براش ایجاد بشه‌. اما سرش خیلی شلوغ بود. :" می‌دیدم که براش مهمه، اما نمی‌دونستم چه طور کمکش کنم. همون قدر که فعالیت داشت هرچند که کم بود، به نظر من خوب بود. و همین که پست‌ها رو کامل می‌خوند و تو گروه هم حمایتمون می‌کرد واقعا حس خوبی داشت. اما احتمالا پررنگ‌ترین بخش بازیش زنده بیرون اومدن از چهار دفاعیه بود که تاثیر مستقیم و بی‌نظیری رو روحیه‌ی تیم و انگیزه به بردمون گذاشت. می‌تونست با وجود مشغله‌هاش و شرایط بازی هر موقعی ول کنه و بره، ولی موند و در اون شرایط ادامه داد. متاسفانه پست‌هاش خیلی کم خونده می‌شد و خصوصا فازی که از بازی رفت؛ احتمالا هیچکس پست‌هاش مربوط به رامتین رو نخوند. که خیلی حیف بود. من شدیدا مشتاق دوری هستم که با زمان و انرژی زیاد وارد بازی بشه و نشون بده محمدرضا کیه. :دی:گل:


پویا
شبی که از بازی رفت، با اختلاف دیوانه‌وارترین و شوکه‌کننده‌ترین صحنه‌ای بود که از مافیا دیدم. فقط یادمه تا مدتی طولانی به پست امیر خیره بودم و مو به تنم هربار سیخ می‌شد. این بازی پویا و اون شب، از اون‌هاست که هیچ وقت فراموشم نمیشه. شروع بازیش سفت و با صدای بلند بود. یک مقدار ترسناک. بازی رو که ادامه داد ملاحت، منطق و فهم خاصی داشت‌. خیلی خوب بود، اما نمی‌فهمیدم می‌خواد به چی برسه؟ چیکار داره می‌کنه؟ و تا آخرین لحظه بازی پویا این دو سوال رو در ذهن من می‌رقصوند. به بازیش که نگاه می‌کردم؛ در جزئیاتش عالی و باحوصله بود. روند گفت‌وگوهاش، الان داره به چی جواب میده، چی می‌پرسه، پوینت حرفش چیه و... همه چیز واضح، قابل فهم و منطقی بود. اما در یک نگاه کلی، وقتی چشم‌هام رو بالا می‌بردم و به جای خطوط چارچوب تمام پست‌ها در ذهنم رژه می‌رفت، نمی‌فهمیدم داره چیکار می‌کنه. تمام مدت بازیش در یک علامت سوال بزرگ برای من بود که از یک جایی تمام این حفره‌ها رو با فرضیه‌ی وکیل بودنش توجیه می‌کردم. هنوز هم می‌فهمیدم وکیل نباید با مهدی این‌گونه بحث کنه. مشخص نبود که می‌خواد با اون بحث‌ها به چی برسه، ولی هرچه که بود، قطعا شامل به نتیجه رسیدن در فاز روز نبود. جوری جواب می‌داد که بحث کش پیدا کنه، مهدی آروم نگیره، خودش مشغول بشه و مهم‌تر از همه، برنده نشه. این چیزی بود که حتی من با وجود نشناختن بازی پویا برام داد میزد که پویا‌ جایگاه و موضعش در بازی، پست‌ها و محتوا و چهره‌اش رو، همه رو گذاشته در اختیار مهدی. ابهام بزرگتر برام این بود که بقیه چرا واکنشی نشون نمیدن؟ کسی چرا نمیگه "پویا عمدا نمی‌خواد بحث رو ببنده"؟ از اون‌جایی که به این کارش به نفعم بود، من رو در زیر متن بازی حمایت می‌کرد، توجهات رو به سمتی جز گروه ما می‌برد و احتمال وکیل بودنش، من هیچ چیز نمی‌گفتم. وقتی پستی حاوی ابراز ناراحتیش برای توقعات بقیه رو داد؛ امین تو گروه گفت مظلومیت پویا طبیعی نیست و من گفتم حرف‌هاشم منطقی نیست. :دی چون تو بازی خود پویا بیشتر از هرکسی به اون دیدگاه "پویا در همه چیز خوبه، اشتباه نمی‌کنه، غوله و..." دامن میزد. هیچ جای بازیش و حتی قبل از بازی تا اون پست، شبیه این نبود که همچین چهره‌ای از خودش رو میون بقیه دوست نداره. و خلاصه، من نمی‌فهمیدم چی به چیه و اصلا قضاوتم از بازیش درست هست یا نه، واسه همین ترجیح می‌دادم بهش فکر نکنم زیاد. :)) تا اینکه اون شب با کنار رفتنش پازل تکمیل شد. این بازی قطعا تاپ‌‌ترین و آموزنده‌ترین چیزی بود که دیدم. واقعا خسته نباشی.


هادی
این احتمالا اولین مواجه‌ی من با هادی بود. به شخصه بازیش رو دوست داشتم. نقشش هم نه جوکر بود نه قربانی، پس قاعدتا باید نگران اعدام می‌شد، ولی به شدت باجرات و خونسرد و مسلط بود. من بسیار لذت بردم، مخصوصا که حمایتش در متهم کردن آرش هم کارم رو خیلی روان و راحت می‌کرد.
و اینکه نمی‌دونم چرا کسی از نقش شغال خوشش نمیاد. :دی به دید من نقش خیلی خفنیه و اوج اعتمادت به قدرت و مهارت یک شخص احتمالا اینه که بهش شغال بدی. یعنی فرد رو در سطحی می‌بینی که بره و هرکس رو بهش میگی اعدام کنه. مشکل فقط اسمشه که یک مقدار ناجوره. اون هم چون گادمون یکم روحیه‌ی زمختی داره. :)) شما ببخشیدش.


عماد
به طرز عجیبی نمی‌دونم چی بگم. بعد از مدتی دوری، برگشت خیلی خوبی بود، موافق نیستی؟ احتمالا بازی تمیز که میگن، منظور همینه‌. بدون پست‌های طول و طویل، بدون حرص و جوش و داد و قال، بیگناه و سفید بازی بشی و در شیک‌ترین حالت ممکن هم ببری و بری بیرون. و تازه انقدر خوب باشی که نخوای بقیه رو اذیت کنی و بمونی. :دی بازی‌های ما واقعا سخته، داشتن حق انتخاب واسه چه جوری بردنت احتمالا قرنی یکبار اتفاق میفته. :دی بازی خیلی قشنگی بود، خسته نباشی.

رضای عزیز هم زیاد در بازی نبود. امیدوارم در آینده یک بازی خوب و کامل رو داشته باشیم کنار هم.
 
آخرین ویرایش:
اتصال به گوگل

کاربران آنلاین

هیچ کاربری آنلاین نیست.

یافتن کاربر

اتصال به گوگل

کاربران آنلاین

هیچ کاربری آنلاین نیست.

یافتن کاربر

بالا پایین