برای دیدن محتوای انجمن باید ورود کنید. اگر حساب کاربری ندارید اکنون ثبت‌نام کنید.

بازی دور چهارم مافیا | دیوها و دخمه‌ها

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
باسلام و خوش‌آمد خدمت تک‌تک عزیزان :دی آرش هستم. بریم که یه بازی جمع‌و‌جور و خوبی رو کنار هم داشته باشیم و فعالیت‌ها و کیفیت بازی از دور پیش بهتر باشه :دی


[ROLECARD=darkred,report,قوانین]


  1. فاز روز از ساعت 01:00 تا 24:00 به وقت ایران هست. باتوجه به مکانیسم متفاوت بازی بعیده نیاز به تمدید پیدا کنیم اما اگه فردی غایب بود که حضورش در بازی ضروریه، تصمیمی اتخاذ می‌شه. فاز شب یک ساعت هست.
  2. هر بازیکنی که طی 2 فاز متوالی سهواً و نه عمدی، هدف ارسال نکنه، گادکش خواهد شد. برای تعداد پست در هر فاز گادکش نداریم. ترجیحا همه فعالیت داشته باشید تا بازی خراب نشه. حوصله‌ام رو سر ببرین لوتون می‌دم :دی
  3. هیچ بازیکنی حق ارتباط با بقیه بازیکن ها و صحبت در مورد بازی در خارج از بازیُ نداره. جز مافیا که توی تلگرام گروه می‌زنم براشون، هرکی باهاتون در تلگرام و واتسپ و ... در مورد مافیا صحبت یا سوال کرد، سریع اسکرین شات می گیرین می فرستین برام. باشد که پویا سرکشان از قانون را لعنت کند :دی
  4. ادعای راست یا دروغ و حتی کوچکترین اشاره به نقش و عملکرد در فاز شب و هر چیزی که موجب بشه بازیکنا نقش طرفُ درست یا غلط، حدس بزنن مجازاتش اخراج از بازی و محرومیت از ادوار بعد هست. با وجود نقش‌های مافیا مثل دزد، توصیه هم نمی‌شه به هیچ وجه. قسم و ناله و وعده و ... هم نداریم. لوس بازی در نیارید. توجه: ادعای تفنگ داشتن آزاده، به شرط این که منجر به ادعای نقش خاصی نشه.
  5. هر سوال یا ابهامی در مورد قوانین و نقشها دارین قبل بازی یا قبل شروع فاز روز اول بپرسین. تفسیربردار نیست قوانین و نقشها و بحث پیرامون ماهیت اینها در تاپیک ممنوع هست.
  6. از فونت و سایز دیفالت خود سایت استفاده کنید. اگه حرفی خیلی مهم هست، برجسته یا با رنگ دیگه ای ارسال بشه. واضح بنویسید. اگه پستتون طولانی هست، فاصله مناسب بینش بذارید.
  7. رای به اعدام حتما با رنگ قرمز و برجسته و ترجیحا بزرگتر از اندازه عادی باشه. از دکمه‌های رای موجود در ادیتور می‌تونید استفاده کنید. رای به بازداشت رو هم با رنگ آبی و برجسته بنویسید.
[/ROLECARD]
توی پست بعدی نقش‌ها رو می‌ذارم. همه‌تون دور پیش توی بازی بودین و نقش‌ها همون نقش‌هاست فقط به یه سری تغییراتی که رخ داده اشاره میکنم.

بازی بامداد شنبه شروع می‌شه و فاز اول تا ساعت ۲۴ روز ‌شنبه ادامه پیدا می‌کنه. فاز اول یک پست بدین و از فاز دوم فعال باشین. سوالی داشتین به تلگرامم پیام بدین.
 
آخرین ویرایش:

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
نقش‌ها



[BOX=crimson] ?? ??مافیا[/BOX]

[rolecard=#222222,gun3,تفنگ‌ساز]بازیگردان سایه‌ها: تفنگ‌ساز مهم‌ترین نقش بازی‌ست. سایر اعضای مافیا را نمی‌شناسد و آن‌ها نیز او را نمی‌شناسند. تفنگ‌ساز همراه مافیا می‌برد اما در شمارش تعداد مافیا برای رسیدن به حدنصاب پیروزی، محاسبه نمی‌شود. درصورتی که تمام اعضای مافیا زودتر از تفنگ‌ساز بمیرند، تفنگ‌ساز تبدیل به نقش فرعی شده و با ورود به ۴ نفر پایانی بازی، به شرط مرگ حداقل یک شهروند بعد از مرگ آخرین مافیا، تفنگ‌ساز به‌تنهایی برنده بازی می‌شود.
دلال اسلحه: هر شب به یک نفر، تفنگ می‌دهد. نمی‌تواند ۲ شب پیاپی به یک نفر تفنگ بدهد. نمی‌تواند به هیچ‌کس بیش از ۲ بار تفنگ بدهد (مگر شخص دیگری در بازی نمانده باشد که کمتر از ۲ بار تفنگ دریافت کرده باشد). در فاز روزِ بعد از دریافت تفنگ، شخص می‌تواند تفنگ را شلیک کند و هدف خود را بکشد. در صورتی که فرد از تفنگ استفاده نکند، تفنگ منفجر شده و خودش می‌میرد (مگر معجون داشته باشد).
صدای تیر: در ابتدای هر فاز حضور یا عدم حضور تفنگ در بازی اعلام می‌شود. همچنین در صورت شلیک تفنگ، مشخص می‌شود که چه کسی شلیک کرده است.
تفنگ مرجوعی: تفنگ‌ساز نمی‌تواند به طور مستقیم به خود تفنگ بدهد، اما اگر به درویش تفنگ بدهد، تفنگ به خود تفنگ‌ساز برمی‌گردد و می‌تواند در فاز روز بعد، از تفنگ استفاده کند (این جابه‌جایی به تمام اعمال نقش‌های دیگر از قبیل دزد، داروغه و کدخدا اولویت دارد).
هم‌قطاران: قتل تیمی مافیا نمی‌تواند تفنگ‌ساز را بکشد و گروگان‌گیری و تیزی چاقوکش نیز روی او تاثیری ندارد.
ناامنی: در هر فاز روزی که تفنگ در بازی باشد، مراسم اعدام برگزار نمی‌شود و اعدامی نداریم.(بعد از مرگ تفنگ‌ساز، مافیا دیگر نمی‌تواند به کسی تفنگ بدهد و تفنگ به‌طور کل از بازی حذف می‌شود.)
[/rolecard]
[rolecard=crimson,thief,دزد]سرقت: هر شب یک نفر را انتخاب می‌کند که از او دزدی کند. درصورتی که فرد هدف در آن شب تفنگ دریافت کرده باشد یا معجون محافظت داشته باشد، دزد آن را می‌دزدد و خودش استفاده می‌کند. (می‌تواند با دزدیدن معجون، بیش از یک معجون داشته باشد و بعد از مرگ او، باقی معجون‌ها بین سایر اعضای مافیا تقسیم می‌شود.)
اعتیاد: بعد از مرگ تفنگ‌ساز، دزد دائم‌الخمر شده و بیگناهان را معتاد می‌کند، به این صورت که هر بیگناهی (جز کدخدا) او را هدف قرار دهد، بی‌نقش می‌شود. خود فرد از بی‌نقش شدنش مطلع نمی‌شود. همچنین مانند ساقی می‌تواند هر شب یک نفر را مست کرده و جلوی ایفای نقشش را بگیرد.
جای خالی: بعد از مرگ دزد، یکی از اعضای مافیا می‌تواند نقش خود را به دزد تغییر دهد.[/rolecard]
[rolecard=crimson,knife,چاقوکش]گروگان‌گیری: هر شب می‌تواند یک نفر را گروگان بگیرد. در صورت مرگ در فاز روز و فاز شبِ بعد، کسی که گروگان گرفته نیز با او می‌میرد.
عامل اخلال امنیت: چاقوکش نمی‌تواند داروغه را گروگان بگیرد و داروغه از تلاش او برای گروگان‌گیری‌اش مطلع می‌شود. در صورتی که شکارچی را گروگان بگیرد، از کمین کردن شکارچی جلوگیری می‌کند.
تیزی: چاقوکش می‌تواند یک بار در بازی تیزی خود را از جیب دربیاورد. در این صورت تمام خصوصیات نقش خود را از دست می‌دهد و از آن پس تفنگ و معجون نیز نمی‌پذیرد اما در صورت اعدام، به انتخاب خود یک نفر از کسانی را که به او رای داده‌اند می‌کشد.
زور بازو: هنگام شلیک تفنگ به‌دست چاقوکش، هیچ‌چیز نمی‌تواند جلوی مرگ هدف را بگیرد و معجون نیز تاثیری ندارد.
[/rolecard]
[ROLECARD=Crimson,hat,شعبده‌باز] جعل:هنگامی که تفنگ دست یکی از اعضای مافیا بیافتد، شعبده‌باز می‌تواند یک نفر را انتخاب کرده و به آن شخص تفنگ جعلی بدهد. به این صورت که فردی که تفنگ جعلی دارد، از جعلی بودن تفنگ خود مطلع نمی‌شود. هنگام شلیک تفنگ واقعی نیز، نام فردی که تنفگ جعلی را دارد به عنوان شلیک‌کننده معرفی می‌شود.
هیپنوتیزم: شعبده‌باز می‌تواند هر شب یک نفر را هیپنوتیزم کند. در این صورت فرد هیپنوتیزم شده در آن شب بی آن‌که خود مطلع باشد، به جای هدف خود، شعبده‌باز را هدف قرار می‌دهد. شعبده‌باز نمی‌تواند تفنگ‌ساز و کدخدا را هیپنوتیزم کند ‌و هیپنوتیزم روی هدف فعالیت‌های فاز روز و همچنین تیر انتقام داروغه تاثیری ندارد. شعبده‌باز نمی‌تواند ۲ شب پیاپی و در کل بیشتر از ۲ بار، یک نفر را هیپنوتیزم کند.
سم: شعبده‌باز درصورت دریافت معجون می‌تواند آن را مسموم کند و به فرد دیگری بدهد. فردی که آن معجون را دریافت می‌کند از مسموم بودنش مطلع نشده و درصورت نوشیدن آن، درجا می‌میرد.
نقاب: شعبده‌باز هر شب می‌تواند نقاب نقش دیگری (به‌جز کدخدا و تفنگ‌ساز) بر صورت خود بگذارد و در صورت مرگ او در فاز روز و شب بعد، نقش نقاب برایش اعلام می‌شود.
[/ROLECARD]




[BOX=seagreen] ????شهروندان[/BOX]

[rolecard=seagreen,oldman,کدخدا]اعمال قدرت: کدخدا مهم‌ترین نقش بیگناهان است. هر شب می‌تواند یک نفر را انتخاب کند تا به او ۲ اسم بگوید. اگر فرد انتخاب شده، در همان فاز تفنگ دریافت کند، نمی‌تواند کسی را جز آن دو نفر که کدخدا به او گفته با تفنگ بکشد. (می‌تواند یکی از آن ۲ اسم را بکشد یا از تفنگ استفاده نکند.)
دعوت به محاکمه: هنگامی که تفنگ در بازی باشد، کدخدا می‌تواند در فاز روز یک بار یک نفر را برای اعدام، به محاکمه بکِشد. نام شخص در تاپیک اعلام می‌شود و اگر اکثریت به اعدام وی رای دهند، اعدام می‌شود. (ربطی به شلیک تفنگ توسط بقیه ندارد اما فرد اعدامی نمی‌تواند دیگر شلیک کند)
توبیخ: کدخدا می‌تواند یک‌بار دربازی شخصی را توبیخ کند. تا زمانی که کدخدا زنده‌ست، اگر که شخص توبیخ‌شده تفنگ دریافت کند، تفنگ مصادره شده و از بازی خارج می‌شود.
تصمیم کدخدا: کدخدا می‌تواند یک‌بار در صورت تساوی آرا هنگام اعدام، از حق کدخدایی خود استفاده کند و تصمیم او ملاک خواهد بود.
حکم بازداشت: تا زمانی که کدخدا زنده است، بازیکنان می‌توانند در فاز روز رای به بازداشت یک نفر بدهند. در پایان روز فردی که بیشترین رای به بازداشت را آورده مشخص می‌شود و کدخدا می‌تواند حکم کند که آن فرد بازداشت بشود یا نشود. (حکم کدخدا اعلام نمی‌شود. بدون حکم کدخدا نمی‌توان کسی را بازداشت کرد). فرد بازداشتی به مدت یک فاز شب بازداشت می‌ماند، در آن شب نمی‌تواند نقش خود را انجام دهد و اعمال گناهکاران نیز برروی او انجام‌پذیر نیست.
رییس نظمیه: تا زمانی که کدخدا در بازی باشد، مافیا نمی‌تواند در شب به صورت تیمی کسی را بکشد. بعد از مرگ کدخدا، در روستا هرج‌و‌مرج به‌وجود آمده و مافیا می‌تواند هر شب به صورت تیمی، یک نفر را بکشد.[/rolecard]
[rolecard=seagreen,library,حکیم]معجون محافظت: تا زمانی که تفنگ‌ساز در بازی حضور دارد، حکیم می‌تواند هر شب یک نفر را انتخاب کند تا به او معجون محافظت بدهد. شخصی که معجون را دریافت کرده از معجون داشتن خود مطلع می‌شود، می‌تواند آن ‌را نگه دارد و در یکی از شب‌های بعد تصمیم بگیرد که آن را بنوشد. نوشیدن معجون شخص را از مرگ در همان شب و تیر تفنگ در روز بعد مصون نگه می‌دارد و سپس اثرش از بین خواهد رفت.
طبابت:‌ بعد از مرگ کدخدا، حکیم دست به کار می‌شود و علاوه بر ساخت معجون، هر شب یک نفر را از مرگ نجات می‌دهد.[/rolecard]
[rolecard=seagreen,guard2,داروغه]گشت امنیت: هرشب می‌تواند یک نفر را انتخاب کند و درصورتی که آن فرد در همان فاز تفنگ دریافت کرده باشد، آن تفنگ را مصادره کند. تفنگِ مصادره‌شده از بازی خارج می‌شود و بنابراین، در فاز روز بعد شهروندان می‌توانند یک نفر را با رای اعدام کنند.
کشیک‌ شبانه: بعد از مرگ کدخدا، داروغه کنترل روستا را به عهده گرفته و علاوه بر مصادره تفنگ، هر شب می‌تواند جلوی اعمال نقش گناهکاران روی یک نفر را نیز بگیرد (مانند نگهبان). شامل جلوگیری از قتل تیمی مافیا نمی‌شود.
تیر انتقام: درصورتی که کدخدا کشته شود (به‌جز اعدام)، یک تیر انتقام به داروغه داده می‌شود که می‌تواند در فاز شب شلیک کند.[/rolecard]
[rolecard=seagreen,tasbih,درویش]امساک: درویش تفنگ و معجون نمی‌پذیرد. درصورتی که تفنگ‌ساز یا حکیم بخواهند به او تفنگ یا معجون بدهند، آن تفنگ یا معجون به خودشان برمی‌گردد.
شام آخر: درویش هنگام مرگش می‌تواند جان یک نفر را دعا کند و آن شخص تا آخر بازی، جز با اعدام یا فعالیت‌های چاقوکش (گروگان‌گیری، زور بازو یا تیزی) نمی‌میرد.
وحی اجل: هنگام مرگ درویش ‌تمامی گناهکارانی که درویش را در بازی هدف قرار داده‌اند به درویش معرفی می‌شوند.
نماز میت: بعد از مرگ کدخدا، درویش نقش خود را از دست می‌دهد و به راهب ضدگلوله تبدیل می‌شود. (برای یک بار از تیر شب یا تفنگ روز نجات می‌یابد.)
[/rolecard]
[ROLECARD=seagreen,archer,شکارچی]کمین: شکارچی می‌تواند هر شب برای یک نفر کمین کند. درصورتی که شکارچی در همان شب تفنگ دریافت کند، بیگناهی/گناهکاری فرد هدف به او اعلام می‌شود. (اگر هیپنوتیزم شود نقش هدفش برعکس اعلام می‌شود، جز کدخدا که در هر صورت بی‌گناه اعلام می‌شود. اگر توسط دزد مست شود، نقش هدفش در هر صورت بیگناه اعلام می‌شود. )
سرباز کارکشته: شکارچی تفنگ جعلی نمی‌پذیرد و درصورتی که شعبده‌باز خواسته باشد به او تفنگ جعلی بدهد، شکارچی از آن مطلع می‌شود.
تفنگ یادگار: بعد از مرگ تفنگ‌ساز، شکارچی خانه‌ی او را غارت کرده و تفنگی دریافت می‌کند که تنها می‌تواند هنگام اعدام خود، آن را شلیک کند. این تفنگ قابل دزدی یا مصادره نیست.
گوش‌به‌زنگ: بعد از مرگ کدخدا، شکارچی گوش‌به‌زنگ می‌شود و درصورتی که مافیا برای قتل او اقدام کنند، یکی از اعضای مافیا (جز تفنگ‌ساز) را به صورت تصادفی همراه خود می‌کشد. اگر در همان شب برای یکی از اعضای مافیا کمین کرده باشد، اولویت مرگ با آن شخص است.
[/ROLECARD]
[rolecard=seagreen,student,شاگرد]پا جای پای استادان: در صورتی که بیگناه نقش‌داری (جز کدخدا و درویش) در بازی بمیرد یا نقش خود را به واسطه‌ی اعتیاد (دزد) از دست بدهد، شاگرد به صورت خودکار نقش او را می‌گیرد.
رتبه‌ی شاگردی: درصورتی که بیش از یک شاگرد در بازی وجود داشته باشد، شاگردها ترتیب خواهند داشت (شاگرد اول، شاگرد دوم...) و به همین ترتیب نقش‌دار خواهند شد. شاگردها از رتبه‌ی شاگردی خود مطلع نخواهند بود.
فوت کوزه‌گری: تا زمانی که نقش شاگرد تبدیل نشده، اگر بیگناهی (جز کدخدا و درویش) شاگرد را هدف قرار دهد، یک سهمیه از آن عمل به شاگرد داده می‌شود که می‌تواند از آن استفاده کند. با تبدیل نقش شاگرد، این سهمیه‌ها از بین خواهد رفت، مگر سهمیه‌ی همان نقشی باشد که به آن تبدیل شده.
ترک تحصیل: بعد از مرگ کدخدا، شاگرد بی‌نقش می‌شود.
[/rolecard]

[ROLECARD=cadetblue,danger,تغییرات]

  1. اگه کسی تفنگ رو شلیک نکنه، تفنگ منفجر می‌شه و خودش می‌میره، انگار که به خودش شلیک کرده باشه.
  2. توی فازهای روز (چه تفنگ باشه و چه نه)، می‌شه درکنار رای به اعدام، رای به بازداشت هم داد و یک نفر رو انتخاب کرد که اون شب بازداشت بشه و نتونه کاری بکنه. کسی که بیشترین رای رو برای بازداشت بیاره مشخص می‌شه و درصورتی که کدخدا حکم کنه، بازداشت می‌شه.
  3. شعبده‌باز می‌تونه معجون ها رو سمی کنه و به بقیه بده. معجون سمی رو کسی بخوره میمیره.
  4. کدخدا مصونیت در ابتدای بازی نداره و ممکنه نفر اول بمیره.
  5. چاقوکش تیر انتقام نداره اما می‌تونه یک بار تو بازی تیزیش رو دربیاره. در این صورت نقشش رو از دست می‌ده و تفنگ و معجون هم نمی‌پذیره اما در صورت اعدام یه نفر رو می‌کشه.
  6. محدودیتِ داشتن چند معجون برداشته شده.
  7. تیر انتقام داروغه در صورت مرگ کدخدا در هر حالت جز اعدام، فعال می‌شه.

[/ROLECARD]

[ROLECARD=gainsboro,mechanic,بالانس]تفنگ‌ساز و کدخدا و حکیم حتما توی بازی هستن. بقیه نقش‌ها ممکنه باشن یا نباشن.
سهمیه‌ها هم ممکنه محدود یا نامحدود باشن مگر اون‌هایی که واضحا نوشتم که یک بار انجام می‌شن فقط.
تعداد رای لازم برای بازداشت هم در هر صورت ۳ رایه. رای‌های لازم برای اعدام رو هر فاز اعلام می‌کنم.
یه توضیح هم درمورد شرط پیروزی مافیا بدم. درصورتی که تفنگ‌ساز زنده باشه، به این ترتیب مافیا میبره (عدد اول مافیا، دوم تفنگ‌ساز و سوم شهروند): ۳:۱:۳، ۲:۱:۲، ۱:۱:۱ . درصورتی که تفنگ‌ساز زنده نمونده به این ترتیب: ۳:۰:۳، ۲:۰:۲ و ۱:۰:۱
[/ROLECARD]
 
آخرین ویرایش:
تازه‌وارد
نوشته‌ها
89
پسندها
0
امتیازها
0
با نام یاد خدا اومد بازم اعصاباتونو به حد مرگ آزار بدم????????????
کوزت دورانم دیگ میشناسینم اگر تونستید کوزت صدام کنید اگر سختتون بود با تینا اوکیم ولی بگید کوزت ذوق میکنم بهتون قلب صورتی میدم حتی?????? از اینا??????
ایشالا این دورم مثل دور قبل مموش باشه شاید مموش تر حتی
تغییرات جالبه و وای اون نامه خفن پادشاه چقدر ژاذاب طوره??????
بینیم قضیه عاب اژدها چیه و عارش چرا عاب لازم شده??????
 
کاربلد مافیا
نوشته‌ها
539
پسندها
128
امتیازها
155
مدال‌ها
22
سلام
امیدوارم این دفعه همه فعال باشن. :دی
 
تازه‌وارد
نوشته‌ها
6
پسندها
0
امتیازها
0
سلام بچه‌ها، من مطمئن نیستم که جن یا کوتوله نباشم. ولی امیدوارم پادشاه قبولم کنه •-•
 
مافیایی
نوشته‌ها
352
پسندها
4
امتیازها
85
مدال‌ها
13
سلام. امیدوارم حالتون خوب باشه و این دور فعال تر باشم. :))

موضوع داستان عالیه. :)):گل:
 
تازه‌وارد
نوشته‌ها
5
پسندها
0
امتیازها
0
سلام به همگی.
چه شروع زیبایی داشت داستان این سری😁.
به امید بازی جذاب 😁✌🏼
 

FM

کارنیاموز مافیا
نوشته‌ها
735
پسندها
171
امتیازها
315
مدال‌ها
32
درود. :دی هستم:دی باشید:دی

دوال پا چه موجودیه دقیقا!؟ :))

نمیشه آب اژدها نباشه؟ گاد با گوشیم قبول کن:))

- - - Updated - - -

اگه قول بدید فعال باشید وقت میزارم منم داستانو براتون جر میدم :دی

گاد چرا باور نمیکنی با گوشیم؟ :))
 

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
خب ۶ نفر از ۸ نفر پیام دادن و بازی ادامه پیدا می‌کنه.:23:
(فری اوکی باور کردم با گوشی‌ای :| :دی)


شروع فاز شب 1

00:00 تا 01:00 یک‌شنبه

بازیکنان حاضر در بازی: ۸
تینا (тιηα ティナ)
رضا (RezaZ)
سارا (sarachu)
عماد (Red Dragon)
فری (FM90)
محمدامین (Mamalgr)
محمد (Donnie)
محمد (MAHZ)

زودتر اهداف رو ارسال کنید که زودتر داستان رو بذارم. تلگرام منتظرم.
 

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
دیوها و دخمه‌ها: بخش دوم



هر هشت داوطلب در زرادخانه‌ی قصر نشسته بودند و مشغول به رسیدگی به تجهیزاتشان، نگاه‌های نامطمئنی با یکدیگر ردوبدل می‌کردند. سه زن بودند و پنج مرد. اولین کسی که برای ماموریت پا پیش گذاشته بود هجیر نام داشت. هیکلش آن‌چنان قدرتمند به نظر نمی‌رسید که در چنین ماموریت خطرناک و خطیری شرکت کند و موجب خنده‌ی مسئولان زرادخانه شده بود. اما در جوابشان لبخند سردی زده و گفته بود که خوب می‌داند چطور از خود مراقبت کند. با این‌حال حالا گوشه‌ی اتاق زره نشسته بود و چیزی زیرلب بلغور می‌کرد. پاهایش را از اضطراب یک‌سره تکان می‌داد و انگشتان گره‌خورده‌اش از شدت فشار به سفیدی می‌زدند.
مردی تنومند با ریش‌های بلند و موهای بسته سمتش آمد. قباد نامش بود. پرسید: «چیزی شده داداش؟ استرس داری؟» هجیر سرش را بالا آورد و انگار از رویای خود به بیرون پرت شده باشد، با حواس‌پرتی جواب داد: «دارم به‌ خودم می‌گم که از پسش برمیام. شنیدم شیش تا دیو وحشتناک اون تو هست. باید براش آماده باشم.» قباد نگاهی از سر تعجب به او انداخت و ابروهایش را بالا داد. وجود چنین روحیاتی در گروه برای همه‌شان بد بود. باید همگی متحد و سرحال و باانگیزه می‌ماندند تا از آن غار جان سالم به در ببرند. نگران بود که هجیر دلسردی و نومیدی خود را به بقیه سرایت دهد. پیش خود گفت که باید حواسش باشد آن مرد به بقیه‌ی گروه چه حرف‌هایی می‌زند.
قباد در همین فکر سیر می‌کرد که آسپیان روبه‌رویش ظاهر شد. «حاجی تو همون دیوه نیستی؟ مطمئنم عکست رو یه جا دیدم. موهای بلند و از این ریش‌ها و ...» قباد مات‌ومهبوت از بلاهت آسپیان به او خیره ماند تا آسپیان جلوی خنده‌اش را گرفت و به خود آمد. «نه داداش چیزه اشتباه گرفتم. خوشوقتم. اسمم آسپیانه فقط خواهش می‌کنم اَس‌پیان صدام نکنین. تو مدرسه باهاش خاطره بد دارم. مرسی.» قباد از او پرسید: «مگه عکس دیوها رو از کجا دیدی؟» آسپیان با خنده گفت: «داداش من کارم همینه. جداندرجد همگی دیوشناس بودیم. فکر کردی برا چی اومدم به این ماموریت؟ دیوها رو نشناسی واقعا مغز خر خوردی بیای.»
مردی قدکوتاه درحالی که داشت خنجرش را در هوا تکان می‌داد و با دشمن فرضی می‌جنگید، سهواً به آسپیان تنه زد. آسپیان صدایش در آمد. «حاجییییی مراقب باش به کشتنمون می‌دی ها.» گرگین، همان مرد قدکوتاه که بازوهای محکم و انگشتان کلفتی داشت، بی‌آن‌که از تمرین دست بکشد گفت: «حالا برفرض به کشتنت بدم. تهش که همه‌مون می‌میریم. هاهاها!»
در گوشه‌ی دیگر اتاق سه زن ماموریت با یکدیگر خلوت کرده بودند. بانوگشسب، زنی که از بقیه بزرگتر بود و آوازه‌ی فرزانگی و دانشش در شهر پیچیده بود، داشت به جریره، دختر جوان‌تری که دنبال اثبات نام خود بود می‌گفت: «توی خورجینم رو بگرد ببین سرمه‌ی سوسمار سمی پیدا می‌کنی یا نه. باید توی جیب کوچیکه باشه. پیداش کن یه‌کم بزن به سر نیزه‌ات، برا دیو‌ها خوبه.» جریره با دستپاچگی سرش را تقریبا توی خورجین بانوگشسب فرو کرده بود اما چیزی پیدا نمی‌کرد. گردآفرید که کنارشان بود و داشت موهای بلندش را می‌بافت تا هنگام نزاع در دست‌وپایش نباشد، نگاهی به قباد انداخت و سرش را به سوی او تکان داد. «تو جیب این یارو هم من گشتم سمی چیزی پیدا کنم، به نظر می‌آد این‌کاره باشه. ولی خبری نبود.» بانوگشسب چشمانش گرد شد و با تعجب گفت: «یعنی دستت رو کردی توی جیب اون مرده؟ چطوری بود؟ چیزه یعنی... چی توش بود؟» گردآفرید با بی‌تفاوتی سرش را بالا انداخت و گفت: «هیچی بابا. مرتیکه خسیس.»
تمام هشت‌ نفر دسته‌ی ماموریت سرشان با آشنایی و بگومگو با یکدیگر گرم بود به جز یک نفر؛ شیدوَش. مردی سالخورده که چشمان نافذی داشت و هیچ‌کس نمی‌دانست از کجای قلمرو آمده است. شیدوَش چیزی نمی‌گفت و حرفی نمی‌زد، اما یک چیز در سرش مدام می‌چرخید و قلبش را به تپش می‌انداخت. خبری که از دربار به‌طور محرمانه به او رسیده بود. خبر حضور چند نفوذی از دربار بیش‌خوران‌زمین که خود را داوطلب جا زده بودند و همین الآن میان آن‌ها حضور داشتند. نمی‌دانست آنان کیستند و انگیزه‌شان چیست، اما تجربه‌ی دیدن رفتارهای آدم‌ها پیش از جنگ‌های متعددی که در آن شرکت کرد بود، به او می‌گفت که آن نفوذی هرکس باشد همین حالا از استرس در جامه‌ی خود ریدن کرده و با توجه به این، چشمش فقط به یک نفر دوخته شده بود، هجیر که یکه و تنها گوشه‌ای نشسته بود و داشت ناخن‌های خود را می‌جوید.

شروع فاز روز 2
01:00 تا 24:00 یک‌شنبه

بازیکنان حاضر در بازی: ۸
تینا (тιηα ティナ)
رضا (RezaZ)
سارا (sarachu)
عماد (Red Dragon)
فری (FM90)
محمدامین (Mamalgr)
محمد (Donnie)
محمد (MAHZ)

تعداد رای لازم برای اعدام: ۵ رای

اعدام‌ها فعلا به این ترتیبه که مهم نیست چند نفر رای بدن، اگه اکثریت به اعدام یک نفر رای بدن اعدام انجام می‌شه. ضمن این‌که یه تغییری توی نقش‌ها انجام دادم و اونم اینه که بازداشت تا زمانی که کدخدا زنده باشه توی هر فازی می‌تونه صورت بگیره و ربطی به حضور تفنگ در بازی نداره. بنابراین این فاز می‌تونید رای به بازداشت هم بدین.:دی
 
آخرین ویرایش:
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
838
پسندها
265
امتیازها
300
مدال‌ها
45
سلام دوستان منم هستم، سریع یه پست می دم فردا میام کامل
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربلد مافیا
نوشته‌ها
344
پسندها
0
امتیازها
105
مدال‌ها
14
اقا اقا....اب منو چیکار دارین؟اونو بزارین سرجاش لطفا:|:دی
 
تازه‌وارد
نوشته‌ها
89
پسندها
0
امتیازها
0
عارش لعنتی این چه داستانیه:45: نمیتونم درکش کنم :(:))
 
کاربلد مافیا
نوشته‌ها
539
پسندها
128
امتیازها
155
مدال‌ها
22
تنها چیزی که درباره داستان میتونم بگم اینه که باید بذارم چند فاز ازش بگذره و بعد با گذاشتنش کنار هم شاید بشه چیزهایی ازش دراورد. مثل دور قبل. اگه کسی نظر دیگه داره بگه!
 
کاربلد مافیا
نوشته‌ها
344
پسندها
0
امتیازها
105
مدال‌ها
14
تنها چیزی که درباره داستان میتونم بگم اینه که باید بذارم چند فاز ازش بگذره و بعد با گذاشتنش کنار هم شاید بشه چیزهایی ازش دراورد. مثل دور قبل. اگه کسی نظر دیگه داره بگه!

حالا داستانو بزاریم کنار....دیگه چی؟خودت چ خبر؟حال و احوال چطوره :دی
 

FM

کارنیاموز مافیا
نوشته‌ها
735
پسندها
171
امتیازها
315
مدال‌ها
32
از دور قبل به این نتیجه رسیدم که هیچکس پستای من و نمیخونه:| پس اگر تنبلی نمیزاره پست بلند بخونید بگید یه خط یه خط براتون بنویسم.



بسمه تعالی


مافیای نوین 101 :دی

احتمالات بالانس:

توی هشت نفر قاعدتا 1 مافیا یه تفنگدار برای مافیای کلاسیک میتونه منطقی باشه اما بنظرم توی این سبک خاص با توجه به اینکه قتل و اعدام محدودن آرش میتونه 2 مافیا و 1 تفنگدار هم بزاره. که البته در این صورت یکم راحت میشه برای مافیا یعنی با حذف 2 بی گناه عملا برنده ان. :| ولی از اون ورم 1 نفر اگه باشه یک نفره باید 4 تا بی گناهو بکشه که بازم یکم سخت میشه برا مافیا. ولی به نظرم و با توجه به دور قبل فرض و بر این میگیریم که 2 تا مافیا هستن. برای نقشاشون به نظرم شعبده باز حتما هست و از بین دزد و چاقو کش به نظرم دزد و گذاشته باشه :؟ (اگر معجون گرفتید به نظرم سریع بخورید که دزد بهتون نزنه:دی دیدم که میگم :)) )توی بی گناها به نظرم از بین شاگرد و شکارچی یک نفرشون نیست اگر مافیا دو تا باشه.

احتمالات و ایده های احتمالی نقش ها:

اولا اینکه اگه تفنگ گرفتید عقل سلیم حکم میکنه که شلیک کنید :دی گفتن اینکه من تفنگ دارم توی تاپیک هیچ اشکالی نداره و میتونید راحت بگید من فلانی و میزنم البته دقت کنید اگر قصد کشتن کسی و دارید زیاد روش مانور نکنید که شبش معجون نخوره از ترس زیاد. از این نظر رو بازی نکنید بهتره . اگر تمام روز رو با کسی درگیر بودید و مکررا آرزوی مرگشو کردید مطمعن باشید از ترس شما اگه معجون داشته باشه میخوره پس سعی کنید حتما دو تا گزینه داشته باشید همیشه و در اون صورتی که گفتم گزینه دومتون رو مورد هدف قرار بدید :دی البته باید با توجه به بازی هم تشخیص بدید که طرف میتونه معجون داشته باشه یا نه که کلا بعیده همچین اشرافی :دی

بازداشت به چه دردی میخورد؟ مثلا من توی این بازی به شدت به ممل گر مشکوکم و منطقم هم اینه که زیادی بی گناه بوده اخیرا :)) با توجه به اینکه نمیتونم حذف یا اعدامش یا کنم میام براش رای بازداشت جمع میکنم که توی شب کاری نتونه بکنه :دی

رای به بازداشت: محمد امین

اما این بازداشت میتونه فایده دیگه ای هم داشته باشه :دی فرض میگیریم من فهمیدم محمد امین بی گناهه و با توجه به گندی که توی تاپیک زده تو فاز روز امشب احتمالا دزد بزنه بهش پس بنابراین با یک اتهام ساختگی می ندازمش پشت میله های زندان که دست دزد بهش نرسه اینطوری هم ازش محافظت کردم در قبل سرقت هم لو ندادم که من میدونم این بی گناهه:دی لازم به ذکره این سناریو ها خیلی بعیده تو بازی اتفاق بیوفته ولی خوب ذکرش بد نیست :دی

فاکتور سم رو فراموش نکنید. در حال حاضر که کدخدا زندست تنها آلت قتاله مافیا سمه و از امشب به بعد ممکنه بگیرین :| کاشکی این سمه یه تاریخ انقصا داشت که بعد دو شب معجونت پاک بشه بتونی بخوری:دی :)) ولی خوب واقعا ریسکه.

نقد داستان:

بحث شیرین داستان:دی انقد سرسری نخونید الان من چن نفرو فهمیدم کین درسته مطمعن نیستم ولی با همین برداشت میتونم قطعات بیشتری رو از پازل بزارم کنار هم و سبک سنگین کنم. درست و غلط کنم. اگر کسی و فهمیدید تو تاپیک اعلام نکنید که یه وقت ناخواسته به مافیا اطلاع داده باشید. توی اپیزود دوم فعلا در حد معرفی بوده داستان ولی یک سری فعالیت ها صورت گرفته بنظرم. مثلا اون دختره گرد آفرید بود کی بود دست کرده تو جیب قباد ( :)) ) یعنی دزده مثلا (البته قطعیتی نیست فعلا . صرفا دارم میگم پیچیده نکنید همه چیو. شاید همین نشونه دزدی باشه :دی) الان تنها کاری که باقی میمونه اینه که بفهمید گرد /افرین کیه ؟:دی البته میگم به این سادگیا نیست . مثلا توی داستان هجیر استرس داره و هی پاشو تکون میده و پاش سفید شده از شدت فشار(؟) از اون ور شیدوش ساکته و چشمان نافذی داره و دنبال گناهکار و نفوذی میگرده و کسی که استرس داره رو بهش مشکوک شده . باید کلی به قضیه نگاه کنید یعنی کل این ماجرا رو تحلیل کنید تا به نشونه مورد نظر برسید. نکات انحرافی نکاتی میتونن باشن که در عین وضوح اشتباهن :دی مثل چاقوی گرگین. یا تنه ای که به ازپین زد:)) مثلا اون بانوگشسبه که تو خورجینش سم داشته و میخواسته بده واضحه که این سم اون سم شعبده باز نیست ولی نکته اش سوسمار بود :دی :))
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مافیایی
نوشته‌ها
352
پسندها
4
امتیازها
85
مدال‌ها
13
داستان مثل همیشه عالی نوشته شده.

رضا

:)) رضا قشنگ مثل دور قبل با تم گناهکاری وارد بازی شدی. :)) البته صرفاً یک حسه و بهش خرده وارد هست. ولی پست یک خطیت خیلی جالب بود برام. :))

فری

در مورد دو نفر مافیا باهات موافقم و میتونه درست باشه بالانسی که گفتی. در مورد بازداشتِ سرخود با حرفت چندان موافق نبستم. چون به نظرم به فرض اگر داروغه رو بازداشت کنی و نتونه تفنگ رو مصادره کنه یا حکیم رو بازداشت کنی نتونه معجون بده این طوری بد میشه برای بی گناهان. ولی بازداشت در کل چیز خوبیه آرش اضافه کرده و میتونیم ازش استفاده کنیم. :))
فقط یک سوال در مورد فرضت که گفتی بازداشت یک بی گناه میتونه خوب باشه. تو این بازی مگه میشه به بی گناهی یک نفر پی برد؟ :دی

در مورد سم هم تو قوانین نوشته شده در صورتی توی بازی هست که حکیم معجون رو به شعبده باز بده و در صورتی که شعبده باز نخواد خودش رو سیو کنه تبدیل به سمش می کنه و به یک نفر دیگه میده. این نیست که سم حتماً تو بازی باشه و در صورت تصمیم اشتباه حکیم سم تو بازی میاد.
 
تازه‌وارد
نوشته‌ها
89
پسندها
0
امتیازها
0
سلام عزیزای دل کوزت چخبرا
دل کوزتی تنگولیده بود که اذیتتون کنه مموشای خوشمل:)):پی
خیلو خب نشستم نقشا و تغییرات و چیزای جدیدو خوندم و به یه نکته ای رسیدم
چاقوکش تیرش خطا نمیره؟!
خب یعنی تفنگ ساز اگر به چاقوکش تفنگ بده طرف جون سالم درنمیبره؟!
عارش تو سرت چی میگذره؟!:13:
خداییش دفعه قبل اصلا اینو ندیده بودم
و همچنین قضیه سم عجیب چیز خفن طوریه خوشمان عامد عارش جان ذهنت خوب مریض است:))
حالا که خیلی حالم بده فردا یه پست حسابی میدم
 

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
رای‌های بازداشت:
محمدامین: ۱ رای (فری)
رای‌های اعدام: هیچکس

بنابراین اعدامی و بازداشتی نداریم.

شروع فاز شب 2
00:00 تا 01:00 دو‌شنبه

بازیکنان حاضر در بازی: ۸
تینا (тιηα ティナ)
رضا (RezaZ)
سارا (sarachu)
عماد (Red Dragon)
فری (FM90)
محمدامین (Mamalgr)
محمد (Donnie)
محمد (MAHZ)

زودتر اهداف رو ارسال کنید که زودتر داستان رو بذارم. تلگرام منتظرم. تا قبل از ارسال داستان هم پست نذارید.
 

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
دیوها و دخمه‌ها: بخش سوم


گروه هشت نفره‌ی عازم ماموریت طی مراسمی مفصل و با حضور شخص شاه آرش کبیر، به‌سوی سرنوشتشان بدرقه شدند. بین اهالی شهر با کنایه به این‌که احتمالا همه‌شان پیش از بازگشت به بهشت خواهند رفت، به هشتِ بهشت معروف شده بودند. خود پادشاه شخصا عصای خود را بر پیشانیشان زده بود تا بلکه در این امر شجاع‌تر و کوشاتر از پیش باشند. سپس سوار دو درشکه‌ی سلطنتی شدند تا در آخرین لحظات فراغتشان زندگی اشرافی و مرفه را تجربه کنند، چرا که بعد از آن دیگر با وجود دیو و دد و تاریکی سیاهچال، رمقی برای خوشگذرانی باقی نمی‌ماند.
در یکی از درشکه‌ها، شیدوَش پیر با پالان ضخیم خود نشسته بود و زیر آسمان صاف و آبی دشت، به کوه‌‌های تیره‌رنگ و بد‌شگون سیاکوه می‌نگریست و در عجب بود که با وجود دیوها از یک سو و نفوذی‌ها از سوی دیگر، چه سرنوشتی پیشرویشان است. گرد‌آفرید و جریره از حضور شیدوش معذب شده بودند و هیچ حرفی نمی‌زدند اما گرگین نمی‌توانست نیروی وجودی سرشار خود را مهار کند. تمام مدت در فضای محدود درشکه این سو و آن سو می‌پرید و حتی یک‌بار نزدیک بود جریره‌ی بدبخت را از درشکه پایین بیاندازد. با شوق و اشتیاق از دیوها و عطشش برای سلاخی کردن آن‌ها حرف می‌زد و شیدوش فقط لبخندی ملیح نثارش می‌کرد؛ اما شخصیت گرگین و آن انگیزه و کارمایه‌ی سیری‌ناپذیرش او را از درون به گیجی واداشته بود و دوست داشت بداند وقتی که در اعماق دخمه‌ها باشند و بی‌هیچ راه بازگشتی دیو‌ها روبه‌رویشان نیش نشان دهند، آیا باز هم گرگین چنین ذوق می‌کند یا خیر.
اما در درشکه‌ی دیگر کاملا فضا متفاوت بود. قباد داشت از دانش دیوشناسی آسپیان استفاده می‌کرد و درباره‌ی دیو‌های آن دخمه ازش می‌پرسید. به گفته‌ی آسپیان شش دیو در آن دخمه وجود داشت که گاه به‌خوبی هم‌زیستی می‌کردند و گاه تا سرحد مرگ با یکدیگر می‌جنگیدند. آسپیان می‌گفت: «فقط امیدوارم فصل جفت‌گیری اکوان دیو باشه و بقیه‌ی دیو‌های نر سرش به دعوا افتاده باشن. اینطوری شاید یه ایپچه شانسی برامون باقی بمونه!» قباد پرسید: «مگه دیوشناس‌ها نمی‌دونن فصل جفت‌گیری دیو‌ها چه موقعی از ساله؟» این‌جا بانوگشسپ با تکیه بر دانش آموخته‌ی شهری‌اش گفت: «من که شنیدم دیوها هر هزارسال یک‌بار بچه می‌زان، تازه اونم باید رستم‌زاد باشه وگرنه بچه سقط می‌شه.» آسپیان به حرف او خندید و قباد نگاه چپ‌چپی به بانوگشسپ کرد که یعنی در کار دیوشناس‌ها دخالت نکند. بانوگشسپ اخم‌هایش در هم فرو رفت و قباد که فهمید ممکن است دلخوری پیش بیاید گفت: «ببین منظورم اینه که باید به دانش‌های واقعی آدمای این‌کاره توجه کنیم وگرنه خیلی‌هامون افسانه‌های شهری رو شنیدیم. من واقعا نگرانم که شناخت درستی از خطرات پیش رومون نداشته باشیم و به‌خاطر همین نتونیم از پسش بربیایم.» هجیر که تا آن موقع ساکت بود، دستش را با دلگرمی روی شانه‌ی قباد گذاشت و گفت: «نگران نباش. ما هر هشتامون آدمای قوی‌ای هستیم. مطمئنم خود دیو سپید هم جلومون دربیاد، می‌تونیم شکستش بدیم. مطمئنم از این سفر زنده برمی‌گردیم و آب اژدها رو هم می‌آریم.» قباد با تعجب نگاه کرد و با زبان بی‌زبانی گفت که خود او تا دو دقیقه پیش رنگش از ترس سفر گچ شده بود. هجیر معنی نگاهش را فهمید و گفت: «من دیگه دلگرمی‌هایی که باید به خودم می‌دادم رو دادم. دیگه دلم قرصه. حق با تو بود. باید تا میتونیم به همدیگه روحیه بدیم و هوای هم رو داشته باشیم. شاید فردا پیش هم نباشیم.» اشک در چشمان هجیر حلقه زد و بانوگشسب از شدت احساساتی بودن او چینی به بینی‌اش انداخت و چشم‌غره‌ای رفت. قباد اما با حرف هجیر دلش قرص نشده بود، آخر نمی‌دانست این‌جوری که برای یکدیگر نوشابه[SUP]۱[/SUP] باز می‌کنند تاثیر مثبتی دارد، یا فقط دلشان خوش می‌شود و هنگام خطر این دلخوشی از پشت بهشان خنجر می‌زند.
هر دو درشکه با هُش درشکه‌چی و صدای دلنگی ایستادند و یکی‌ از درشکه‌چی‌ها داد زد: «رسیدیم، این‌جا دخمه‌ی سیاهه. از این‌جا به بعد رو دیگه باید خودتون برید.»
مسافران با شک و تردید نگاهی به یکدیگر انداختند و هیچ‌کدام حاضر نبودند اولین نفری باشد که وارد می‌شود. آسپیان گفت: «بریم که خزروان منتظرمونه.» درنهایت قباد بود که از درشکه پایین پرید و پشت صخره‌ی عظیمی که دهانه‌ی دخمه را بسته بود ناپدید شد.

۱: اون موقع نوشابه هم بوده فقط گازدار نبودن. :دی

شروع فاز روز 3
01:00 تا 24:00 دو‌شنبه

بازیکنان حاضر در بازی: ۸
تینا (тιηα ティナ)
رضا (RezaZ)
سارا (sarachu)
عماد (Red Dragon)
فری (FM90)
محمدامین (Mamalgr)
محمد (Donnie)
محمد (MAHZ)

تعداد رای لازم برای اعدام: ۵ رای
تعداد رای لازم برای بازداشت: ۳ رای

 
آخرین ویرایش:
اتصال به گوگل

کاربران آنلاین

هیچ کاربری آنلاین نیست.

یافتن کاربر

اتصال به گوگل

کاربران آنلاین

هیچ کاربری آنلاین نیست.

یافتن کاربر

بالا پایین