برای دیدن محتوای انجمن باید ورود کنید. اگر حساب کاربری ندارید اکنون ثبت‌نام کنید.

بازی دور چهارم مافیا | دیوها و دخمه‌ها

FM

کارنیاموز مافیا
نوشته‌ها
735
پسندها
171
امتیازها
315
مدال‌ها
32
داستان مثل همیشه عالی نوشته شده.

رضا

:)) رضا قشنگ مثل دور قبل با تم گناهکاری وارد بازی شدی. :)) البته صرفاً یک حسه و بهش خرده وارد هست. ولی پست یک خطیت خیلی جالب بود برام. :))

فری

در مورد دو نفر مافیا باهات موافقم و میتونه درست باشه بالانسی که گفتی. در مورد بازداشتِ سرخود با حرفت چندان موافق نبستم. چون به نظرم به فرض اگر داروغه رو بازداشت کنی و نتونه تفنگ رو مصادره کنه یا حکیم رو بازداشت کنی نتونه معجون بده این طوری بد میشه برای بی گناهان. ولی بازداشت در کل چیز خوبیه آرش اضافه کرده و میتونیم ازش استفاده کنیم. :))
فقط یک سوال در مورد فرضت که گفتی بازداشت یک بی گناه میتونه خوب باشه. تو این بازی مگه میشه به بی گناهی یک نفر پی برد؟ :دی

در مورد سم هم تو قوانین نوشته شده در صورتی توی بازی هست که حکیم معجون رو به شعبده باز بده و در صورتی که شعبده باز نخواد خودش رو سیو کنه تبدیل به سمش می کنه و به یک نفر دیگه میده. این نیست که سم حتماً تو بازی باشه و در صورت تصمیم اشتباه حکیم سم تو بازی میاد.

بازداشت سر خود نیست که. فقط در صورتی بی گناه بازداشت میکنیم که حدس بزنیم به حد خوبی که ممکنه امشب طعمه ی شعبده یا دزد بشه. درباره ی اینکه چطور بفهمیم کسی بی گناهه دیگه بستگی به قدرت دداکشن خودتون داره ولی غیر ممکن نیست حتی از طریق نقشای شب هم میشه تا حدودی و یه سری نقش های خاص هم به بی گناهی شخص خاصی پی برد:دی

مافیا تا وقتی تفنگی توی بازی نیست و خودش رو به تفنگ ساز نشناسونده مطمعن باش از معجونش سم درست میکنه:دی خودم اگر بودم 100 درصد این کار رو میکردم:دی

احتمالات تفنگ ساز

دو شبه تفنگ ساز تفنگ نمیده . به دلایل زیر:

1- تفنگ ساز هنوز به دلیل مشغله وارد بازی نشده (احتمال پایین)

2-تفنگ ساز هنوز نتونسته مافیا بشناسه و نمیخواد ریسک کنه به بی گناها تفنگ بده(احتمال بالا)

3-سهمیه اش محدوده و ترجیح داده وقتی بازی داغ شد با اطمینان خاطر بیشتری تفنگ بده(احتمال پایین)

توضیح: این بازی ، بازی نشونه هاست . تیمی یا بازیکنی موفق تره که به جزییات توجه بیشتری داشته باشه. پست ها هم که کمه و فعالیت ها زیاد نیست سعی کنین با دقت بخونید. مافیا مجبوره که خودشو به تفنگ ساز بشناسونه. چاره دیگه ای ندارن عملا و اگر زیر دماغ بی گناها این کار و انجام بدن و بی گناها نفهمن واقعا باعث تاسفه. اون زمان که آرش نظر سنجی گذاشت نباید کلیک میکردید الان که کلیک کردید پاش وایستید.

تا یکی دو ساعت دیگه طی پستی مفصل تر هم درباره داستان نظر میدم هم احتمالات نقش ها و چه اتفاقاتی ممکنه توی شب اتفاق افتاده باشه.
 
کاربلد مافیا
نوشته‌ها
344
پسندها
0
امتیازها
105
مدال‌ها
14
خوب تحلیل داستان رو میسپرم به داستان شناس بازی حضرت فری :دی

در مورد احتمالات تفنگسازت به نظر من تلفیق مورد ۲ و ۳ هستش،هم سهمیش کمه احتمالا چون ۸ نفریم بعیده سهمیه زیاد باشه و هم میترسه به بیگناه بده و لازمه که مطمئن باشه.

بیاید سعی کنم این دور پستای چرت و پرت و ۱ خطی و شوخی های مسخره رو کم کنیم و مفید بازی کنیم حالا یکی ۲ روز اول اوکی بود ولی از الان به بعد جدی باشیم.

رضا
نظرت راجبه پستای فری و تحلیلاش چیه؟

منتظر پست درست حسابی کوزت هم هستم.

- - - Updated - - -

داستان مثل همیشه عالی نوشته شده.

رضا

:)) رضا قشنگ مثل دور قبل با تم گناهکاری وارد بازی شدی. :)) البته صرفاً یک حسه و بهش خرده وارد هست. ولی پست یک خطیت خیلی جالب بود برام. :))

فری

در مورد دو نفر مافیا باهات موافقم و میتونه درست باشه بالانسی که گفتی. در مورد بازداشتِ سرخود با حرفت چندان موافق نبستم. چون به نظرم به فرض اگر داروغه رو بازداشت کنی و نتونه تفنگ رو مصادره کنه یا حکیم رو بازداشت کنی نتونه معجون بده این طوری بد میشه برای بی گناهان. ولی بازداشت در کل چیز خوبیه آرش اضافه کرده و میتونیم ازش استفاده کنیم. :))
فقط یک سوال در مورد فرضت که گفتی بازداشت یک بی گناه میتونه خوب باشه. تو این بازی مگه میشه به بی گناهی یک نفر پی برد؟ :دی

در مورد سم هم تو قوانین نوشته شده در صورتی توی بازی هست که حکیم معجون رو به شعبده باز بده و در صورتی که شعبده باز نخواد خودش رو سیو کنه تبدیل به سمش می کنه و به یک نفر دیگه میده. این نیست که سم حتماً تو بازی باشه و در صورت تصمیم اشتباه حکیم سم تو بازی میاد.

این جالب بود برام،جز فری کی پست طولانی و غیر یه خطی داده بود که به رضا گیر دادی؟
از کجای این یه خط تم گناهکاری گرفتی؟
 
تازه‌وارد
نوشته‌ها
89
پسندها
0
امتیازها
0
خب خب خب خب خب
فری
جدی تحلیلت جالب بود نشستم خوندم به هر بخشش فکر کردم اول راجب بالانس خودمو گذاشتن جای عارش خو عارش که کلا تو حال اینه انقدر ما رو اذیت کنه تا بیوفتیم غلط خوردن :46::))
پس اگه من عارش باشم به جای اینکه یه بالانس درست و حسابی بدم میام ذهن ملتو منحرف میکنم و اول از همه راجب شعبده باز میام یه قضیه گنده و خفن و عاره و اینا میذارم تو ذهنا که سم میادو بترسین بعد میام میگم خو اصلا شعبده باز نمیارم یا میام کلی راجب اینکه دزد بازی دزدی میکنه تفنگ و معجونو حرف میزنم تهش اصلا دزد رو نمیارم که هم بالانس به هم نخوره هم همه رو یه دور قشنگ عازار رسانی کرده باشم:دی
حالا اینجا با توجه به این حرفام چون ما دو تا مافیا و یه تفنگ ساز داریم پس منی که گاد باشم (کاش گاد من بودم بازی خیلی مریضانه تر میشد:)) )میام از ۵ نفر به جای اینکه درویشو بذارم تو نقشا دانش آموزو که رسما یه بیکار بدبخت تو سری خوره بیچارس میارم که کسی شک نکنه:))
حالا که همه این کارا رو کردم همه گول خوردن میشینم نگاه میکنم که چطور به جون هم افتادن نمیدونن چه کار کن
بازداشت چیز جالبیه خوشم اومد عافرین عارش:113::دی

بعدم که برسیم به داستان
عارش امان از دست تو این چه داستانیه هی میگم من کی میتونم باشم فلانی کی میتونه باشه بهمانی کی میتونه باشه
تنها حدسم اینه که اون پیرمرده که خیلی آرومه تفنگ سازه اونم نمیدونم چرا فقط حسم بهم میگه
مملگر
مملگر پسرم کجایی این حمم از نبودنت داره شک برانگیز میشه ها:دی
نگاه کنید فقط به خاطر اینکه دفعه قبل زدید تیکه پارم کردید که مثل بشر پست بذارم نشستم پست بلند بالا نوشتما=((:))
قدر بدونید انقدر پست نوشتن ازم بعیده بعدش باید یه عالمه دوغ بخورم بشوره ببره حتی
عا یادم نره بگم ای کسانی که ایمان عاورده اید بیاید رای به اعدام بدید دلم اعدام میخواد بعدم صدام کنید رای عاخرو خودم بدم طرف با رای من بره به اون دنیا:دی
 
مافیایی
نوشته‌ها
352
پسندها
4
امتیازها
85
مدال‌ها
13
این جالب بود برام،جز فری کی پست طولانی و غیر یه خطی داده بود که به رضا گیر دادی؟
از کجای این یه خط تم گناهکاری گرفتی؟

رضا رو من می شناسم. :دی پسر Explicitی هست :دی. اون علامت تعجب آخر جمله اش و درخواست از همه برای گفتن نظراتشون در مورد داستان رضاطور نبود برام. :)) البته همون طور گفتم حسه که به حس همیشه خرده وارد هست.


------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

نظرتون مبنی بر رای به بازداشت / اعدام امروز چیه؟

منم به نظرم تفنگ ساز احتمالاً ریسک نکرده تفنگ بده یا تفنگ مصادره شده. کاشکی بقیه یوزرها فعال بودن بحثی شکل می گرفت.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
تینا

خیلی خوبی. :))

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

در مورد داستان:

خب چیزی که مشخصه، آرش بر اساس شخصیت بیرونی افراد و ظاهرشون، کرکترهای داخل داستان رو توصیف می کنه. در مورد نشانه ها هنوز اتفاقی نیفتاده که بشه به داستان ربطش داد و باید منتظر موند.
فقط جمله ی آخر برام جالب بود چرا فقط قباد از درشکه پیاده شد و بعد پشت سنگ دخمه ناپدید شد.
 

FM

کارنیاموز مافیا
نوشته‌ها
735
پسندها
171
امتیازها
315
مدال‌ها
32
س اگه من عارش باشم به جای اینکه یه بالانس درست و حسابی بدم میام ذهن ملتو منحرف میکنم و اول از همه راجب شعبده باز میام یه قضیه گنده و خفن و عاره و اینا میذارم تو ذهنا که سم میادو بترسین بعد میام میگم خو اصلا شعبده باز نمیارم یا میام کلی راجب اینکه دزد بازی دزدی میکنه تفنگ و معجونو حرف میزنم تهش اصلا دزد رو نمیارم که هم بالانس به هم نخوره هم همه رو یه دور قشنگ عازار رسانی کرده باشم

کوزت:
تنها نکته مفید پستت همین یک تیکه بود :دی از دیروز که دارم فکر میکنم به طرز فکر آرش به عنوان گاد بیشتر دارم به این نتیجه می رسم که این دور انقدرام شبیه دور قبل نیست. اولا اینکه داستان یه فرقای بزرگی کرده با دور قبل و دی کود کردنش سخت تر شده. وقتی تو یک خط فکر میکنی یه نشونه پیدا کردی توی خط بعدی همون نشونه رو برای یک نفر دیگه میبینی و تمام معادلاتت به هم میخوره. اما با توجه به اتفاقاتی که دیشب ممکنه افتاده باشه به نظر من اصلا بعید نیست حد اقل از یک نقش دو تا داشته باشیم:دی حالا اینکه کدومه یا از یکی بیشتر هست یا نه بعدا امیدوارم مشخص بشه. حالا در حال حاضر اونقدرام مهم نیست به نظرم که وقت بزاریم که این رو کشف کنیم. فقط گفتم که بدونید این دور ممکنه انقدر استریت فوروارد نباشه مثل دور قبل و ممکنه حرکات آن اورتوداکسی زده باشه آرش. مثلا ممکنه شاگرد و شکارچی و درویشی در کار نباشه اصلا :دی

عماد:

من حس میکنم رو رضا قفلی زدی یا واقعا زدی؟:دی :)) راستش منم اول بازی به تو و رضا مشکوک بودم از رو غریضه ولی خوب فعلا برداشتی نمیشه کرد . ترجیح میدم فعلا ذهنمونو باز نگه داریم تا بعد . برای این سناریو که اگر فعالیت ها به همین شکل و مثل دور قبل بودن بی گناها چه روشی رو پیش بگیریم که مثل دور قبل مافیا بنده نشه یک سری پلن جسته گریخته دارم که نیاز به کار داره ولی فعلا زوده باید حد اقل یکی دو فاز دیگه استارتشونو بزنم . اگر خدایی نکرده کار به اونجا کشید به یکی دو تا بی گناه نیاز دارم که فعال باشن و داوطلب بشن که این برنامه رو عملی کنیم . پایه اش هستی عماد یا نه؟:دی از این سکون بازی وقتی تفنگ توی بازی نیست خوشم نمیاد اصلا . مافیا حق داره سکوت کنه و موذی باشه ولیدرک نمیکنم بی گناه چرا باید اینجوری باشه؟ بی گناها تک نیستن و نباید باشن بفهمید بی گناها تیمی هستن که همدیگرو نمیشناسن مثل تفنگ ساز و مافیا . نقش فرعی نیستیم که تکی بازی کنیم . وقتی بردمون به هم وابستست یعنی تیمیم و باید همکاری تیمی داشته باشیم.


داستان
نفره‌ی عازم ماموریت طی مراسمی مفصل و با حضور شخص شاه آرش کبیر، به‌سوی سرنوشتشان بدرقه شدند. بین اهالی شهر با کنایه به این‌که احتمالا همه‌شان پیش از بازگشت به بهشت خواهند رفت، به هشتِ بهشت معروف شده بودند. خود پادشاه شخصا عصای خود را بر پیشانیشان زده بود تا بلکه در این امر شجاع‌تر و کوشاتر از پیش باشند. سپس سوار دو درشکه‌ی سلطنتی ش(این دو درشکه ممکنه نشونه دو تیم مافیا و بی گناها باشه یا ممکنه نشونه اون فرضیه ی اینکه از چند تا نقش دو تا داریم باشه) تا در آخرین لحظات فراغتشان زندگی اشرافی و مرفه را تجربه کنند، چرا که بعد از آن دیگر با وجود دیو و دد و تاریکی سیاهچال، رمقی برای خوشگذرانی باقی نمی‌ماند.
در یکی از درشکه‌ها، شیدوَش پیر (این پیری شیدوش جز محمد من و یاد کس دیگه ای نمیندازه چون مسن ترین بازیکن بازیه :دی از محمد درخواست میکنم بیشتر به شیدوش دقت کنه شاید نکته خاصی مختص خودش ارش براش گذاشت و مطمعن شدیم. البته اگر محمد بی گناهه:دی)ا پالان ضخیم خود نشسته بود و زیر آسمان صاف و آبی دشت، به کوه‌‌های تیره‌رنگ و بد‌شگون سیاکوه می‌نگریست و در عجب بود که با وجود دیوها از یک سو و نفوذی‌ها از سوی دیگر، چه سرنوشتی پیشرویشان است. گرد‌آفرید و جریره(این دوتا با احتمال خوبی مافیای مان :دی اگر طبق کلید های داستان دور قبل پیش بریم مافیا توی داستان هم معمولا پیش همن و رابطه نزدیکی دارن مثل هرمز و جمشید و خورشید:دی) از حضور شیدوش معذب شده بودند( این هم یک نکته است که قابل گفتن نیست:دی) و هیچ حرفی نمی‌زدند اما گرگین ( تفنگ ساز بی قرار برای نخ مافیا؟؟ :سوت)نمی‌توانست نیروی وجودی سرشار خود را مهار کند. تمام مدت در فضای محدود درشکه این سو و آن سو می‌پرید و حتی یک‌بار نزدیک بود جریره‌ی بدبخت را از درشکه پایین بیاندازد.(خواسته تفنگ بده به جریره؟) با شوق و اشتیاق از دیوها و عطشش برای سلاخی کردن آن‌ها حرف می‌زد و شیدوش فقط لبخندی ملیح نثارش می‌کرد(:)))؛ اما شخصیت گرگین و آن انگیزه و کارمایه‌ی سیری‌ناپذیرش او را از درون به گیجی واداشته بود و دوست داشت بداند وقتی که در اعماق دخمه‌ها باشند و بی‌هیچ راه بازگشتی دیو‌ها روبه‌رویشان نیش نشان دهند، آیا باز هم گرگین چنین ذوق می‌کند یا خیر.
اما در درشکه‌ی دیگر کاملا فضا متفاوت بود. قباد داشت از دانش دیوشناسی آسپیان استفاده می‌کرد(این میتونه به بحث های درون بازی اشاره داشته باشه) و درباره‌ی دیو‌های آن دخمه ازش می‌پرسید. به گفته‌ی آسپیان شش دیو(8-2=6؟) در آن دخمه وجود داشت که گاه به‌خوبی هم‌زیستی می‌کردند و گاه تا سرحد مرگ با یکدیگر می‌جنگیدند. آسپیان می‌گفت: «فقط امیدوارم فصل جفت‌گیری اکوان دیو باشه و بقیه‌ی دیو‌های نر سرش به دعوا افتاده باشن(این و مطمعنم از بحث های درون گروهی مافیا اورده تو داستان؟:)). اینطوری شاید یه ایپچه شانسی برامون باقی بمونه!» قباد پرسید: «مگه دیوشناس‌ها نمی‌دونن فصل جفت‌گیری دیو‌ها چه موقعی از ساله؟» این‌جا بانوگشسپ با تکیه بر دانش آموخته‌ی شهری‌اش گفت: «من که شنیدم دیوها هر هزارسال یک‌بار بچه می‌زان، تازه اونم باید رستم‌زاد باشه وگرنه بچه سقط می‌شه.» آسپیان به حرف او خندید و قباد نگاه چپ‌چپی به بانوگشسپ کرد که یعنی در کار دیوشناس‌ها دخالت نکند. بانوگشسپ اخم‌هایش در هم فرو رفت و قباد که فهمید ممکن است دلخوری پیش بیاید گفت: «ببین منظورم اینه که باید به دانش‌های واقعی آدمای این‌کاره توجه کنیم وگرنه خیلی‌هامون افسانه‌های شهری رو شنیدیم. من واقعا نگرانم که شناخت درستی از خطرات پیش رومون نداشته باشیم و به‌خاطر همین نتونیم از پسش بربیایم.» هجیر که تا آن موقع ساکت بود، دستش را با دلگرمی روی شانه‌ی قباد گذاشت و گفت: «نگران نباش. ما هر هشتامون آدمای قوی‌ای هستیم. مطمئنم خود دیو سپید هم جلومون دربیاد، می‌تونیم شکستش بدیم. مطمئنم از این سفر زنده برمی‌گردیم و آب اژدها رو هم می‌آریم.» قباد با تعجب نگاه کرد و با زبان بی‌زبانی گفت که خود او تا دو دقیقه پیش رنگش از ترس سفر گچ شده بود. هجیر معنی نگاهش را فهمید و گفت: «من دیگه دلگرمی‌هایی که باید به خودم می‌دادم رو دادم. دیگه دلم قرصه. حق با تو بود. باید تا میتونیم به همدیگه روحیه بدیم و هوای هم رو داشته باشیم. شاید فردا پیش هم نباشیم.» اشک در چشمان هجیر حلقه زد و بانوگشسب از شدت احساساتی بودن او چینی به بینی‌اش انداخت و چشم‌غره‌ای رفت. قباد اما با حرف هجیر دلش قرص نشده بود، آخر نمی‌دانست این‌جوری که برای یکدیگر نوشابه۱ باز می‌کنند(​دیشب معجون تو بازی بوده) تاثیر مثبتی دارد، یا فقط دلشان خوش می‌شود و هنگام خطر این دلخوشی از پشت بهشان خنجر می‌زند.
هر دو درشکه با هُش درشکه‌چی و صدای دلنگی ایستادند و یکی‌ از درشکه‌چی‌ها داد زد: «رسیدیم، این‌جا دخمه‌ی سیاهه. از این‌جا به بعد رو دیگه باید خودتون برید.»
مسافران با شک و تردید نگاهی به یکدیگر انداختند و هیچ‌کدام حاضر نبودند اولین نفری باشد که وارد می‌شود. آسپیان گفت: «بریم که خزروان منتظرمونه.» درنهایت قباد بود که از درشکه پایین پرید و پشت صخره‌ی عظیمی که دهانه‌ی دخمه را بسته بود ناپدید شد.

- - - Updated - - -

اون قسمت شیدوش فقط لبخندی ملیح نثارش میکرد یک نکته داره که اونم قابل گفتن نیست ولی نکته جالبیه که من توی احتمالات تفنگسازم باید می آوردم ولی یادم رفته:دی

- - - Updated - - -

یک نکته دیگه اینکه بانو گشسپ احتمالا حکیمیه که شب اول به مافیا معجون داده باشه. اون جا که گفته برو از تو خورجینم سم سوسمار بردار ولی میره میبینه که خورجین خالیه یعنی ممکنه معجون تبدیل به سم شده باشه.
 
تازه‌وارد
نوشته‌ها
89
پسندها
0
امتیازها
0
[MENTION=10]Donnie[/MENTION]
میدونم بابا...جلو بقیه نگو ریا میشه:))
فری
ببین رضا و عماد واقعا همونطورن یه طور شک برانگیز با هم جفتن
 
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
838
پسندها
265
امتیازها
300
مدال‌ها
45
سلام دوستان، من نه تونستم پست ها رو بخونم نه تونستم داستان رو بخونم نه هیچی، ربم نریخته رو سرم فقط اصلا وقت نکردم بیام. از همه عذر می خوام، این پست رو می دم که نمی رم فقط.
فردا میام قدرتمند پیشتونم.
 
تازه‌وارد
نوشته‌ها
5
پسندها
0
امتیازها
0
سلام به همگی ببخشید از نبودم تا الان.
داستان و خوندم فعلا چیزی دستم نیومده ازش. تحلیلای [MENTION=8]Fm90[/MENTION] ولی از داستان جالب بود. حرفای تینا از بالانس نقشا یکم مشکوک بود اونجا که گفت با توجه به حرفام دوتا مافیا هست یکم اگاهانه بود حرفش.
موضوع بعدی که نظرمو جلب کرده کلید کردن رو رضاست. [MENTION=10]Donnie[/MENTION] میگه از رضا حس مافیای میگیره و red dragon پست بندش نظر رضا رو درباره تحلیلای فری میخواد!!
فعلا همین دیگه منتظر یه جنب و جوش درست حسابی تو بازیم🤔
اها درباره رای بازداشت یا اعدام. اعدامو نظری ندارم حقیقتا چون تفنگم وارد بازی نشده تقریبا بازی خنثی پیش رفته تا اینجا. ولی فک کنم رضا الان بازداشت شه به ضرر نمیشه در هر صورت🤔. (اگه اشتباه میکنم اگاهم کنین 😁)
 
مافیایی
نوشته‌ها
352
پسندها
4
امتیازها
85
مدال‌ها
13
فری

تحلیلت جالب بود. در مورد نقش های بازی من حس وابستگی بیش تری به شخصیت دیگه گرفتم. :)) نمیدونم ذکر کردنش میتونه کمک کنه یا نه. :))

فقط یک نکته اضافه کنم. رفتم دوباره داستان رو دوباره خوندم. سه تا زن توی کارکترهای داستان هستن و فقط تینا و سارا توی بازی. من این کارکترها رو برای خودم Exclude کرده بودم. ولی برای شناخت شخصیت هامون باید این کاراکترها رو هم مدنظر قرار بدیم. :))
 
کاربلد مافیا
نوشته‌ها
344
پسندها
0
امتیازها
105
مدال‌ها
14
ممد دونی
رضا رو منم میشناسم به اندازه کافی،حس رو نمیشه کاریش کرد ولی در کل جالب بود برام گیرت :دی

تینا
از پستات چیز زیادی در نمیارم،زیادی هجو گویی میکنی،درکل باهات حال نمیکنم،فکر میکنم با توجه به حرفت این حسمون هم مشترکه مگه نه؟

فری
نه فری قفلی زدنی نیست،ولی این گیر دادن های همون اول کار به رضا هم یه جورایی کلیشه استارت بازی شده بعضا،الان ببین حرف یاد این بچه کوزت دادی،من شدم مشکوک :))))

در مورد پلن من اگه ۱۰۰% ثابت بشه برام که تو بیگناهی قطعا حمایت میکنم از نظراتت،در مورد فعالیتم خیالت راحت،این دور اتفاقی نیافته سفت و سخت هستم.


محض
کجای این قضیه نظرتو جلب کرد؟از چه نظر نظرتو جلب کرد؟
جنب و جوش درست و حسابی با بحث و سوال جوابه که توسط خود ماهاست که انجام میشه،نکنه منتظر اتفاقات شبی :دی؟
 

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
امروزم که کاری نکردین :دی صفحه‌ی ۳ هم که نرسیدین.



شروع فاز شب 3
00:00 تا 01:00 سه‌‌شنبه

بازیکنان حاضر در بازی: ۸
تینا (тιηα ティナ)
رضا (RezaZ)
سارا (sarachu)
عماد (Red Dragon)
فری (FM90)
محمدامین (Mamalgr)
محمد (Donnie)
محمد (MAHZ)

زودتر اهداف رو ارسال کنید که زودتر داستان رو بذارم. تلگرام منتظرم. تا قبل از ارسال داستان هم پست نذارید.
 

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
دیوها و دخمه‌ها: بخش چهارم



اعضای گروه ماموریت مشعل‌به‌دست و پالرزان در یک‌ خط دالان‌های ابتدایی دخمه سیاه را می‌پیمودند. قباد همچنین جلوتر از همه بود و هجیر هم پشت سرش. پشت‌سر هجیر، شیدوش و گردآفرید مشغول ردوبدل کردن اطلاعاتی درباره‌ی نحوه‌ی تهیه‌ی سم از غدد بزاقی دیوها بودند. هجیر حرف‌هایشان را می‌شنید و می‌دانست که گردآفرید فقط دارد مهمل می‌بافد و از آن‌سو شیدوش اطلاعات واقعی و باارزش به او می‌دهد. هجیر خواست در بحثشان شرکت کند اما تا دهان باز کرد، قباد با عصایش سلقمه‌ای به او زد و زیرلب گفت: «بذار کار خودشون رو بکنن. ما می‌ریم جلو.» ناگهان صدای فریادی آمد و یکی دو نفر متوجه شدند که گرگین بینشان نیست. سریع برگشتند و دیدند چاهی کنار دالان حفر شده بوده که از دیدشان پنهان مانده و گرگین با حواس‌پرتی تقریباً در آن سقوط کرده اما در لحظه‌ی آخر دهانه‌ی سنگی چاه را گرفته و خود را نگه داشته. بانوگشسپ که کمترین فاصله را با چاه داشت جلو رفت تا او را نجات دهد اما به‌خاطر وزن زیاد گرگین برخلاف قدکوتاهش، نزدیک بود که بانوگشسپ را نیز با خود پایین بکشد. درنهایت بقیه به کمکشان آمدند و با بیرون کشیدنشان به راه خود ادامه دادند.
کمی که گذشت، آسپیان با دیدن نحوه‌ی تغییر علامت‌های روی دیوارها بشکنی زد و خود را به قباد رساند. «خودشه. همین‌جاست قباده. خزروان دیو. پسر اهریمن و نگهبان کاسپین، توی همین قسمت از دخمه زندگی می‌کنه. باید مراقب باشیم.» شیدوش تکان‌های عصبی ابروهای آسپیان را دید و در فکر فرو رفت. به گمانش حرف‌ها و نظرات آسپیان با رفتارش نمی‌خواند. حس می‌کرد تمام این قضیه‌ی دیو‌شناسی و اعتماد‌به‌نفس بیش از‌حدش دروغی بیش نیست.
با این‌حال هنگامی که به نقطه‌ای رسیدند که دالان پیچ‌ می‌خورد و نمی‌شد پشتش را دید، صدای غرشی دور اما نزدیک به گوششان رسید. می‌توانستند نوری محو را از انتهای دالان ببیندند که سایه‌های مخوف می‌ساخت و لحظه‌ای بعد، دندان‌هایی میان تاریکی برق انداخت.
قباد زیر لب گفت: «خدایان رحم کنن!»

شروع فاز روز 4
01:00 تا 24:00 سه‌شنبه

بازیکنان حاضر در بازی: ۸
تینا (тιηα ティナ)
رضا (RezaZ)
پدرام (Pedirium)
عماد (Red Dragon)
فری (FM90)
محمدامین (Mamalgr)
محمد (Donnie)
محمد (MAHZ)

تفنگ در بازی حاضر است
رای لازم برای بازداشت: ۳ رای

واقعا می‌خواستم امشب داستان نذارم ولی گفتم گناه دارید. :دی دفعه‌ی بعد شوخی ندارم.
ضمن این‌که طی توافق قبلی سارا جاش رو به پدرام می‌ده.
فردا تا صفحه‌ی ۵ نرفته باشید داستان نمی‌فرستم. مافیاست، قصه‌گویی من نیست که :| تا اینجا از همه‌تون روی هم‌ بیشتر تایپ کردم :|


 
کارآموز مافیا
نوشته‌ها
82
پسندها
0
امتیازها
5
مدال‌ها
1
سلام. پدرام هستم خوشوقتم:پی نقش‌ها رو آرش برام توضیح داده. سعی میکنم از صبح بهتون اضافه بشم. الان دیدم میگه تفنگ هم توی بازیه. دست من نیست. هر کی هست بیاد بگه. شب خوش.:گل:

- - - Updated - - -

ولی آرش بد از دستتون عصبانیه ها :)) چی‌کارش کردین :))
 
کاربلد مافیا
نوشته‌ها
539
پسندها
128
امتیازها
155
مدال‌ها
22
اول عذرخواهی میکنم که که تو دو روز قبلی درست و حسابی نبودم، از امروز فعال‌تر هستم. از اونجایی که نبودم شروع میکنم به خوندن پست‌ها و نظر میدم و میام جلو...

عماد
حالا داستانو بزاریم کنار....دیگه چی؟خودت چ خبر؟حال و احوال چطوره
قربانت. :دی درس، زندگی، سختی، ب.ایی... :دی

فری
من درباره بالانس با حالت 2 مافیا بیشتر موافقم. همونطور که خودت گفتی اگه 3 تا باشن یکم زیادی راحت میشه بردشون، با 2 نفر منطقیه چون دور قبل هم به نظرم فازهای شب از مافیای کلاسیک خودمون که بازی میکردیم، خیلی شلوغ‌تر و پراتفاق‌تر بود.
درباره داستان... فری تو خیلی تو تحلیل داستان و پیدا کردن نشونه‌ها کارت خوبه. :دی کسایی که من رو میشناسن میدونن که من معمولا تو این مورد ضعیفم. به همین خاطر هم گفتم اگه بقیه احساس میکنن چیزی میدونن بگن. الا مثلا اون تیکه که گردآفرین دست کرده تو جیب قباد جالب بود اشاره کردی. :دی

محمد
رضا قشنگ مثل دور قبل با تم گناهکاری وارد بازی شدی. البته صرفاً یک حسه و بهش خرده وارد هست. ولی پست یک خطیت خیلی جالب بود برام.
چی بگم آخه اول کاری هیچ بحثی هم نبوده؟ :دی گیر الکی داری میدیا. :دی

فری
درباره فعال نبودن تفنگ ساز نظرم اینه که هم سهمیه محدود داره (بازم مثل دور قبل) و هم این که منتظره مافیا رو بشناسه یا حداقل حدس بزنه و تو شب‌های بعد با احتمال بالاتر تفنگ بده.

تینا
حالا اینجا با توجه به این حرفام چون ما دو تا مافیا و یه تفنگ ساز داریم پس منی که گاد باشم (کاش گاد من بودم بازی خیلی مریضانه تر میشد )میام از ۵ نفر به جای اینکه درویشو بذارم تو نقشا دانش آموزو که رسما یه بیکار بدبخت تو سری خوره بیچارس میارم که کسی شک نکنه
وات؟!
چرا به جای این که درویش بذاری؟ :دی این همه نقش چرا زارت گفتی درویش؟ :دی

فری
پایه اش هستی عماد یا نه؟
:دی جالبه :دی
تو تحلیل داستان اشاره کردی که وجود 2 تا درشکه میتونه نشونه 2 تیم باشه. 4 به 4؟! رو چه حسابی همچین حرفی زدی؟ :دی
این نکاتی که تو تحلیل داستان بخش سوم آوردی، قسمت زیادیش بر اساس تجربیات خودت از دور قبلیه، در حالی که خودت گفته بودی این دور فرق داره و بر اساس دور قبل قضاوتش نکنید و ...! چیکار کنیم بالاخره؟ :دی

فری
ببین رضا و عماد واقعا همونطورن یه طور شک برانگیز با هم جفتن
من الان چطوری شک برانگیزم؟! دیدی یه نفر یه چیزی گفته میخوای سوار شی یه چیزی گفته باشی ها؟ :دی

خب من الان رسیدم به بخش چهارم داستان، چیزایی که توجهم رو جلب کرد:

شیدوش و گردآفرید مشغول ردوبدل کردن اطلاعاتی درباره‌ی نحوه‌ی تهیه‌ی سم از غدد بزاقی دیوها بودند.

این شیدوش و گردآفرید رو اگر اشتباه نکنم فری هم اشاره کرده بود که احتمال زیاد مافیا هستن. :دی فری نظرت چیه الان درباره این تیکه از داستان؟

سقوط گرگین که نزدیک بوده بانو گشسپ رو هم بکشه پایین جالبه به نظرم! ممکنه ربطی به گروگان گیری چاقوکش داشته باشه؟!

خب تفنگ هم هست تو بازی. :دی بیایید ببینیم چه کاره ایم امروز. :دی

- - - Updated - - -

اون فری آخر در واقع منظورم تینا بود
 
کاربلد مافیا
نوشته‌ها
539
پسندها
128
امتیازها
155
مدال‌ها
22
من نشستم داستان‌هارو از اول بخونم...

مردی قدکوتاه درحال
ی که داشت خنجرش را در هوا تکان می‌داد و با دشمن فرضی می‌جنگید، سهواً به آسپیان تنه زد. آسپیان صدایش در آمد. «حاجییییی مراقب باش به کشتنمون می‌دی ها.»
، همان مرد قدکوتاه که بازوهای محکم و انگشتان کلفتی داشت، بی‌آن‌که از تمرین دست بکشد گفت: «حالا برفرض به کشتنت بدم. تهش که همه‌مون می‌میریم. هاهاها!»

نمی‌توانست نیروی وجودی سرشار خود را مهار کند. تمام مدت در فضای محدود درشکه این سو و آن سو می‌پرید و حتی یک‌بار نزدیک بود جریره‌ی بدبخت را از درشکه پایین بیاندازد. با شوق و اشتیاق از دیوها و عطشش برای سلاخی کردن آن‌ها حرف می‌زد و شیدوش فقط لبخندی ملیح نثارش می‌کرد؛

ناگهان صدای فریادی آمد و یکی دو نفر متوجه شدند که گرگین بینشان نیست. سریع برگشتند و دیدند چاهی کنار دالان حفر شده بوده که از دیدشان پنهان مانده و گرگین با حواس‌پرتی تقریباً در آن سقوط کرده اما در لحظه‌ی آخر دهانه‌ی سنگی چاه را گرفته و خود را نگه داشته. بانوگشسپ که کمترین فاصله را با چاه داشت جلو رفت تا او را نجات دهد اما به‌خاطر وزن زیاد گرگین برخلاف قدکوتاهش، نزدیک بود که بانوگشسپ را نیز با خود پایین بکشد. درنهایت بقیه به کمکشان آمدند و با بیرون کشیدنشان به راه خود ادامه دادند.

من یه حسی بهم میگه گرگین چاقوکشه گروگان‌گیری کرده بوده :دی درباره چاقوکش بودنش حسم بیشتره، باید ببینیم چه احتمالاتی وجود داره که چاقوکش در معرض مرگ قرار بگیره و جون سالم به در ببره، چون داشته یکی دیگه رو هم با خودش میبرده (گروگان‌گیری: هر شب می‌تواند یک نفر را گروگان بگیرد. در صورت مرگ در فاز روز و فاز شبِ بعد، کسی که گروگان گرفته نیز با او می‌میرد.)

تو نقل قول اول ببینید کجا رو قرمز و بولد کردم. از اونجا به شدت احساس میکنم گروگان‌گیره طرف. :دی و حتی ممکنه آسپیان رو گروگان گرفته باشه اون موقع!

حالا باید سعی کنم و گرگین رو پیدا کنم بین بازیکن‌ها :دی
 
تازه‌وارد
نوشته‌ها
89
پسندها
0
امتیازها
0
عماد
من اصلا کاری دارم باهات؟!
چیزی گفتم؟!
لباساتو بد شستم؟!
خط اتوی شلوارت کجه؟!
کف اتاقتو بد ساییدم؟!
این کوزت چرا باید انقدر بدبخت و بیچاره باشه که بعد این همه بشور و بساب تهش بگید باهاش حال نمیکنید=((
انقدر تناردیه نباشید:33:
( مظلوم نمایی کوزت وارانه=)) )

رضا محمدز
من نظر شخصیمو گفتم، گفتم اگر گاد باشمو فلان و بهمان
به نظرم این نقشای جالب که کلی میشه روشون مانور داد فقط واسه منحرف کردنمون هستن

دیگه اینکه گویا پدرام اومده تو بازی تبریک فرزندم گل نوشکفته مافیا و غیر مافیا:دی
 
کارآموز مافیا
نوشته‌ها
82
پسندها
0
امتیازها
5
مدال‌ها
1
خب این فاز که بحمدالله تفنگ مفنگ دستمون نیست و گزینه‌ای جز بازداشت نداریم. طبق نقشها قطعا باید بفهمیم تفنگساز کیه و سعی کنیم که اون رو پیدا کنیم. شهروندها باید نظرشون رو درباره‌ تفنگساز بگن و به بازداشت یه نفر رای بدن که براشون محتمل ترین گزینه ست. درحال حاضر چاره ای جز این هم نداریم چون از فازهایی که تفنگ توی بازی بوده استفاده نکردین و احتمال مصادره شدن تفنگ ۱۲.۵ درصده و نمیشه بازیو به احتمال واگذار کرد، وقتی هم که تعداد این قدر کمه که اصلا نه. بنابراین کسی که شهرونده باید این فاز و حتی فازهای قبلی که من نبودم به بازداشت یه نفر کمک کنه. اصلا کسی هست توی اهمیت و فایده بازداشت برا شهر شک داشته باشه؟

با نظر رضا موافقم که گرگین داستان ممکنه چاقوکش باشه. نزدیک ترین حدس همینه و اگه آرش خواسته باشه زیاد پیچیده کنه، ممکنه شکارچی هم باشه که اون حرکات گرگین هم یعنی اگه تفنگ بیاد دستش طرف رو می‌زنه. هر دو رو باید در نظر داشت اما احتمال چاقوکش همچنان بیشتره.
چیز دیگه ای که تو چشمم بود همون ۶ تا دیویه ازش صحبت میشه. آرش شخصیت کمالگرایی داره و قطعا اون ۶ دیو عدد تصادفی نیست. احتمالا وقتی که بازی و داستان تموم شه، ماموریت جلو رفته و اون ۶ هم به پایان میرسه. از طرفی توی داستان شب گذشته به نظر یکی از دیوها ظاهر شده. تا جایی که میدونیم تنها تفاوت شب گذشته با شبهای قبل توی بودن تفنگه پس این احتمال وجود داره که دیو علامت تفنگ باشه توی داستان. اینجوری از عدد ۶ میشه این برداشت رو کرد که ۶ تا تفنگ (چالش اصلی توی بازی) خواهد اومد و هر کدوم یه دیو (چالش اصلی توی داستان) هستند.

در مورد پلیرها، عجیبترین شخص برا من تیناست. از قبل نمیشناختمش اما پشت این لحن حرف زدن و این مدل رفتارها میشه خیلی چیزها رو پنهان کرد. بنابراین اگه بخوایم چنین لحنی رو پای شخصیتش بذاریم و نه پای مافیا بودن او، باید حواسمون به نگرش پشت صحبتهاش باشه. نفر بعدی برام فریه. فری خیلی راحت میاد وسط و تز میده و ادای ریش‌سفیدی در میاره که به مزاق من خوش نیومد. توی مافیایی که من یه زمانی بازی میکردم معمولا مافیا میاد ادعای داشتن یکی از powerroleها رو میکنه و به نظرم فری با اینکارش کاملا ممکنه که تفنگسازی باشه که بخواد بگه کدخداست. چون خود کدخدا نباید انقدر خودش رو expose کنه و در معرض حدس همگان قرار بده. حرفهای عماد هم توش فاکتور ترس و محافظه کاری حس میشه و پر از اما و اگره.

با این حساب تارگت امروز من برای بازداشت فریه.

- - - Updated - - -

اهان این رو هم فراموش کردم.

محمد (MAHZ) یه جا گفت که بازداشت رضا نمیتونه ضرر داشته باشه. اولا که نگفت به چه دلیلی و باتوجه به مستندات داخل بازی چه سودی ممکنه از بازداشت رضا ببریم، دوما که چرا خودش رای نداد؟
 
کاربلد مافیا
نوشته‌ها
539
پسندها
128
امتیازها
155
مدال‌ها
22
تینا
اوکی ولی چرا بین این همه نقش، درویش؟ :دی




اگه بخوام به داستان استناد بکنم، شخصیت گرگین باید یکی از پسرها باشه، با توجه به توصیفاتی که از شخصیتش شده واقعا نمیتونم کس خاصی رو پیدا کنم. من پیشنهاد میدم بقیه هم روی این موضوع گرگین و این که کی میتونه باشه یه نظری بدن، شاید برای بازداشت شدن به یه نتیجه ای برسیم!
 
کارآموز مافیا
نوشته‌ها
82
پسندها
0
امتیازها
5
مدال‌ها
1
درباره‌ گرگین یا چاقوکش احتمالی یه نکته ای هم هست. اینکه چاقوکش رو اگه با تفنگ بزنیم احتمال خیلی زیاد شب قبلش یه شهروند رو گروگان گرفته و وقتی بمیره همراه خودش میبره. بنابراین باید با دقت عمل کنیم. هرچند ممکنه به صرفه باشه که یه مافیا در ازای یه شهروند اما نه در صورتی که کدخدا رو از دست بدیم یا مثلا حکیم رو. دو تا کار میشه کرد یکی اینکه گزینه‌ی چاقوکش رو توی فازی که تفنگ نیست اعدام کنیم، یکی دیگه هم اینکه گزینه‌ی چاقوکش رو اول بازداشت کنیم که نتونه کسی رو گروگان بگیره بعد با تفنگ بکشیمش.

شهروند هم تفنگ دستش بود میومد تا الان می گفت که مشورت بشه. به نظرم تفنگ دست یه مافیاست که میاد لحظه آخری تیرشو میزنه میره.
 
تازه‌وارد
نوشته‌ها
89
پسندها
0
امتیازها
0
رضا
باو اون لحظه بابا درد شدید من چهار تا حرف گفتم که نگید لالم و نگید باز چرت و پلا نوشته اولین اسمی که به ذهنم رسید درویش بود
درویش دوست نداری؟
خب باشه به خاطر تو میگیم دانش عاموز...اونم دوست نداری؟ میگیم داروغه
والا به خدا:))
خو باشه

- - - Updated - - -

پدرام
پدرام فرزندم من برای همه عجیب و ناشناخته هستم تو ادلین نفر نیستیبتونی کشفم کنی جایزه نوبل باید بهت بدن:))

*با درد شدید
 
اتصال به گوگل

کاربران آنلاین

هیچ کاربری آنلاین نیست.

یافتن کاربر

اتصال به گوگل

کاربران آنلاین

هیچ کاربری آنلاین نیست.

یافتن کاربر

بالا پایین