دربار
- نوشتهها
- 9
- پسندها
- 10
- امتیازها
- 0
وزیرم، دیروز شوالیه سیاه رو کشتن، از این بابت ناراحت شدم. شوالیه سیاه بحق جنگجوی خوبی بود. رموز جنگ رو به خوبی میدونست و سوار اونها بود، اما از آداب سیاست کم میدونست. بدی شاه بودن اینه که مجبوری راز های دربارت رو ولو اینکه بگور ببری در سینه خودت حبس کنی تا روز معین. من حق میدم که خدمت گزارانم که وفاداری بعضی از آنها بر من اثبات شده دچار خطای تحلیل بشن، هرچند که باهوش باشند، اما یک خدمتگزار راستین، همواره باید به شاه و ولی نعمت خودش اعتماد داشته باشه. شنیدم که پفیوز دم مرگش میگفت شاید شاه دچار خطای محاسباتی شده. شانس آوردی که مردی مرد. شانس آوردی که مردی. وگرنه میفرستادمت زیر دست داداشم.
وزیر در ایام ولایت عهدی من، از تو یاد گرفتم که امرا حتی در رخت خواب خود هم خلوتی ندارند و من میدونستم و میدونم که تمام چیز هایی که با تو در این تالار و در خفا می گفتم شنود میشه. در نتیجه چیز هایی رو گفتم که لزوما درست نبودند و وفاداران باهوشم متوجه این امر هستند. اینکه من در آن شب کذایی همزمان دو بدل خودم رو از دست دادم و خودم هنوز زنده ام نشون میده که اطلاعاتی دادم که رئیس خائنین رو به خطا بندازه و در شبی اقدام به قتل عام کنه که امکان کشتن من رو به سادگی نداشته، باری فوقع ما وقع، مکرو و مکر الله و الله خیر الماکرین و انا ظل الله
من دارم خودم رو مهیا برای جشن می کنم. احتمال میدم که یکی از خانواده ام خریداری شده، ملکه ام، شاهزاده ام و یا برادرم. من این سه نفر رو دیشب فراخوندم. سعی کردم که بفهمم که کدوم خائن و کدوم وفادارند، نمیگم که فهمیدم یا نفهمیدم. ولی تو میدونی، اما به اونها توصیه کردم که اگر هنوز خیانت رو نپذیرفتند، نپذیرند، ما علی رغم وضع آشفته دربار به غلبه بر خائنین نزدیکیم و اگر اقدامات احمقانه از اطرافیان من سر نزند، جشن برگزار خواهد شد. و اونوقت من خائن رو حتما پیدا می کنم و ولو ملکه زیبام یا پسرم باشه، به تیغ جلاد میسپرم. بشدت فعالیت این سه نفر، از جمله برادر لالم، شاهزاده احمقم و ملکه سیاس ام رو زیر نظر دارم و لغزش کوچیکی باعث میشه که سر بر بدنشون باقی نمونه.
اما در مورد شوالیه زرین، آخی. دیشب به من توصیه شد، که این شوالیه رو جایی نفرستم و در صورتش تف کنم، اما اونو پیش برادرم فرستادم. احتمالا به تو نگفته بودم پس به هیچ کس نگفته بودم. برادرم تمایلات همجنس گرایانه شدیدی داره و فتیششم عضله است. شوالیه زرین رو به عنوان هدیه پیشش فرستادم و بهش اختیار تام دادم که هر چی می خواد با شوالیه زرین بکنه. از فردا شوالیه زرین تا زمانی که به دست جلاد سپرده و اعدام بشه، دیگه جایی فرستاده نمیشه مگر برای اذیتش.
و در آخر هم به اعضای شورا و سایر درباریان دستور اکید دادم، که علاوه بر اینکه دست به کار های احمقانه و تحلیل های ناقص ولو از روی خیرخواهی نزنند، زودتر پیرامون عضو خائن از خانواده من نظر بدند. می خوام برای اولین بار در زندگی ام، دموکراسی مبتنی بر دیکتاتوری نخبگان رو در شاهی ام اجرا کنم.
ولی خودمونیم این شورا هم خیلی گشاده، حتی یه جدول از چیز هایی که توسط افراد در بازی اعلام شده از روز اول در شورا به من ارائه نشد. خوبه ما خودمون جدول جاهایی که رفتیم و یا بدل هایی که فرستادیم رو داریم. دربار بی بخاری دارم وزیر.
ولش کن، برم وزیر که هوا هوای فحشاست. دلم هوس شمال کرده. بابا میزدید مارو می کشتین، میرفتیم شمال کافه امون رو میزدیم. تو سرکشی های این چند روزم لوکیشنشم پیدا کردم تازه. آخ چه حالی میده اونجا فحشا وزیر.
وزیر در ایام ولایت عهدی من، از تو یاد گرفتم که امرا حتی در رخت خواب خود هم خلوتی ندارند و من میدونستم و میدونم که تمام چیز هایی که با تو در این تالار و در خفا می گفتم شنود میشه. در نتیجه چیز هایی رو گفتم که لزوما درست نبودند و وفاداران باهوشم متوجه این امر هستند. اینکه من در آن شب کذایی همزمان دو بدل خودم رو از دست دادم و خودم هنوز زنده ام نشون میده که اطلاعاتی دادم که رئیس خائنین رو به خطا بندازه و در شبی اقدام به قتل عام کنه که امکان کشتن من رو به سادگی نداشته، باری فوقع ما وقع، مکرو و مکر الله و الله خیر الماکرین و انا ظل الله
من دارم خودم رو مهیا برای جشن می کنم. احتمال میدم که یکی از خانواده ام خریداری شده، ملکه ام، شاهزاده ام و یا برادرم. من این سه نفر رو دیشب فراخوندم. سعی کردم که بفهمم که کدوم خائن و کدوم وفادارند، نمیگم که فهمیدم یا نفهمیدم. ولی تو میدونی، اما به اونها توصیه کردم که اگر هنوز خیانت رو نپذیرفتند، نپذیرند، ما علی رغم وضع آشفته دربار به غلبه بر خائنین نزدیکیم و اگر اقدامات احمقانه از اطرافیان من سر نزند، جشن برگزار خواهد شد. و اونوقت من خائن رو حتما پیدا می کنم و ولو ملکه زیبام یا پسرم باشه، به تیغ جلاد میسپرم. بشدت فعالیت این سه نفر، از جمله برادر لالم، شاهزاده احمقم و ملکه سیاس ام رو زیر نظر دارم و لغزش کوچیکی باعث میشه که سر بر بدنشون باقی نمونه.
اما در مورد شوالیه زرین، آخی. دیشب به من توصیه شد، که این شوالیه رو جایی نفرستم و در صورتش تف کنم، اما اونو پیش برادرم فرستادم. احتمالا به تو نگفته بودم پس به هیچ کس نگفته بودم. برادرم تمایلات همجنس گرایانه شدیدی داره و فتیششم عضله است. شوالیه زرین رو به عنوان هدیه پیشش فرستادم و بهش اختیار تام دادم که هر چی می خواد با شوالیه زرین بکنه. از فردا شوالیه زرین تا زمانی که به دست جلاد سپرده و اعدام بشه، دیگه جایی فرستاده نمیشه مگر برای اذیتش.
و در آخر هم به اعضای شورا و سایر درباریان دستور اکید دادم، که علاوه بر اینکه دست به کار های احمقانه و تحلیل های ناقص ولو از روی خیرخواهی نزنند، زودتر پیرامون عضو خائن از خانواده من نظر بدند. می خوام برای اولین بار در زندگی ام، دموکراسی مبتنی بر دیکتاتوری نخبگان رو در شاهی ام اجرا کنم.
ولی خودمونیم این شورا هم خیلی گشاده، حتی یه جدول از چیز هایی که توسط افراد در بازی اعلام شده از روز اول در شورا به من ارائه نشد. خوبه ما خودمون جدول جاهایی که رفتیم و یا بدل هایی که فرستادیم رو داریم. دربار بی بخاری دارم وزیر.
ولش کن، برم وزیر که هوا هوای فحشاست. دلم هوس شمال کرده. بابا میزدید مارو می کشتین، میرفتیم شمال کافه امون رو میزدیم. تو سرکشی های این چند روزم لوکیشنشم پیدا کردم تازه. آخ چه حالی میده اونجا فحشا وزیر.