برای دیدن محتوای انجمن باید ورود کنید. اگر حساب کاربری ندارید اکنون ثبت‌نام کنید.

بازی دور هشتم مافیا | داستان یک جلاد - بخش نخست: انتقام برادران میلر

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
ساکت.
 

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
شرایط آرا و اعدام دقیقا مشابه فاز قبل هست.

آرا تا این لحظه:

فری 5 رای: مهسا، هانیه، امیررضا، ممدرضا، خلفی.
رضا 1 رای: محمدحسین
محمدرضا 1 رای: آرش
مهسا 2 رای: عرفان، فری
ممدرضا 1 رای: محمدرضا

تا ساعت 22:30 کسی بیش از 1 رای نداشته.

گادکش‌ احتمالی: رضا که نبود.

برای رای در دفاعیه هم همه به غیر عرفان و رضا و خلفی می‌تونن یک بار رای پرت بدن. عرفان و رضا دو بار رای پرت دادن یا بدون رای بودن که امان رای‌شون رفت به‌جاش. کلا هم فقط مهسا امان رای داره.

هرجا تو این پست‌ها اشتباهی دیدین سریع اطلاع بدین تا بررسی و اصلاح بشه.

فری و مهسا در دفاعیه هستن. بقیه بین اینا عوض کنن.

تاپیک بازه. کسی جز رای پستی بده خفه‌ش می‌کنم.
 

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
تا 23:45 فرصت دارین، قبل اینکه فاز بسته بشه.

6 رای برای اعدام لازمه.
 
Wooden
نوشته‌ها
255
پسندها
132
امتیازها
145
مدال‌ها
19
رای به اعدام باطل: رضا


رای به اعدام: مهسا
 
کاربلد مافیا
نوشته‌ها
278
پسندها
0
امتیازها
135
مدال‌ها
16
رای به اعدام باطل: محمدرضا


رای به اعدام: فری
 

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
شرایط آرا و اعدام دقیقا مشابه فاز قبل هست.

آرا تا این لحظه:

فری 5 رای: مهسا، هانیه، امیررضا، ممدرضا، خلفی
مهسا 4 رای: عرفان، محمدرضا، فری، محمدحسین

تا ساعت 22:30 کسی بیش از 1 رای نداشته.

گادکش‌ احتمالی: رضا که نبود.

برای رای در دفاعیه هم همه به غیر عرفان و رضا و خلفی می‌تونن یک بار رای پرت بدن. عرفان و رضا دو بار رای پرت دادن یا بدون رای بودن که امان رای‌شون رفت به‌جاش. کلا هم فقط مهسا امان رای داره.

هرجا تو این پست‌ها اشتباهی دیدین سریع اطلاع بدین تا بررسی و اصلاح بشه.

آرش، محمدرضا هستن ولی رای موثر ندادن. به‌صورت مجازی می‌ریم فاز بعد. امان‌شون رفت. از الان تا 23:59 رای ندن گادکش هستن.:دی
 

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
خب. محمدرضا رای داد. ساکت.
 

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
فاز روز 6 تمومه. فری با 6 رای اعدام میشه. بی‌گناه بود.

ساکت. فاز شب‌ـه.
هدف بدین سریع.
 

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
داستان بازی: فاز روز ششم

1886 - شهر بیگ‌ویسکی در وایومینگ

داستان از سری:دی ماجراهای کلنل سابق و جایزه‌بگیر کنونی، داگلاس مورتیمر (ملقب به جلاد) هست که امیدوارم در برخی از ادوار آینده هم ادامه داشته باشه (بعضا سوال میشه که این کلنل یا جلاد یا سوار داستان کی هست؟ خودمم اگه تا الان متوجه نشدید.:دی)
نقش‌های این دور:

امیر در نقش بیل هَگِت (کلانتر)
مهدی حامدی در نقش جو لَری (مزرعه‌دار و ملاک متمول)
محمد چاوش در نقش جاناتان چِزویک (کشیش)
آریا در نقش نِیتن وودز (معاون کلانتر)
متین در نقش کلاید چَندلِر (مالک هتل-رستوران مازو)
رابین در نقش هنری بامستِد (نماینده قاضی ایالتی)
و مهدی پالیزوان در نقش نِلس مک‌لئو (جایزه‌بگیر)


توضیح مهم: ابتدا قرار بود سیر اتفاقات داستان براساس بازی باشه و شخصیتا به‌مرور و در انتها اضافه بشن و حضور کمرنگی داشته باشن. و خب چون از بازی خصوصا یکی دو اتفاقش اصلا راضی نبودم، مجبورم یه تغییراتی بدم. فاصله‌ای هم که افتاد بیشتر به این دلیل بود. تصمیم سختی بود و داستانم دوست داشتم و نمی‌خواستم که خراب بشه. بنابراین در دو قسمت پرونده داستان این دورُ می‌بندیم و بخش اول تموم می‌شه. بخش دوم هم یه ایده‌هایی دارم که در دور دهم ادامه‌ش می‌دم.
توضیح: ... یعنی صحبت فرد داره توسط طرف مقابل قطع میشه. و از این (...) ها هم یعنی فحش بوده و سانسور شده.:دی

پرده اول: عصر یک‌شنبه - کلیسا

کلانتر از کشته شدن جانی میلر به‌شدت خوشحال بود؛ اما اصلا بروز نمی‌داد و حتی گفت که برادران میلرُ هم نمی‌شناسه و نمی‌دونه چند نفرن و مال کجان. خیلی مقتدر و بی‌اعتنا در جلسه حضور پیدا کرد و به حرف‌ها -که عمدتا تعریف از عملکرد خودش و تیمش بود- گوش داد و برخلاف جلسات قبلی، کاملا کم‌حرف بود. چزویک هم به این نکته اشاره کرد:

چزویک: امروز کم‌حرف بودی کلانتر! چیزی شده؟ اتفاقی افتاده که ناراحتت کرده؟
بیل (کلانتر): نه کشیش عزیز. ما حرفامونُ شب‌های گذشته زدیم، تو شهر و مقابل اون خلافکارای عوضی. اینجا دیگه حرف خاصی نیست. درستشم همینه. کار ما دفاع از جون و امنیت مردم هست، در واقع کار ما عمل کردن هست و نه حرف زدن. حرفا رو شما می‌زنی که استثنائا حرفای خوبی هم بود امروز.:))
چزویک: استثنائا؟:دی دستت درد نکنه.
بیل: خواهش می‌کنم.
چزویک: به هر صورت من یه بار دیگه از خودت و همکارات تشکر می‌کنم، از طرف همه مردم.
بیل: خواهش می‌کنم. وظیفه ما همینه. اگه حرفی نیست بریم که باید برای امشب آماده بشیم. به‌نظرم کار هنوز تموم نشده.
چزویک: حرف خاصی که نیست، فقط در مورد دزدهای اسب و اعدام‌ها...
بیل: د لامصب گفتم اگه دزد دیدم خبرت می‌کنم دیگه. اگه اینقدر عجله داری بگم الآن یکی اسبتُ بدزده و اعدامش کنم که بیای ببینی.:دی
چزویک: نه دستت درد نکنه.:))

کلانتر به همراه معاونش و کلنل، زودتر از بقیه از کلیسا خارج شدن. قرار شد کلنل بره مراقب هتل و اطرافش باشه و بقیه افراد هم در سطح شهر و نزدیک دروازه‌ها گشت بزنن.

بیل: خب، کلنل. کمک لازم نداری بفرستم برات؟
کلنل: نه رئیس. لازم داشته باشم خودم می‌گم بهت.
بیل: حله. می‌بینمت.
کلنل: فقط یه سوالی. نمی‌دونم چجوری بپرسم. یه خوشحالی توام با ناراحتی تو چهره‌ت دیدم. انگار خوشحالی رو هست و ناراحتی پشتش و عمیق‌تر. چیزی شده؟
بیل: عه. فک می‌کردم برعکس دیده بشه.:دی مسئله خیلی مهمی نیست. فردا بهت می‌گم.

کلنل داشت از کلانتر جدا می‌شد و به سمت هتل می‌رفت که دید یکی از معاونا به اسب به‌تاخت به سمتشون اومد:

بیل: چه مرگته که اینجوری اومدی اینجا؟
معاون: کلانتر! یکی که اسب دزدیده رو دستگیر کردیم.
بیل: ای پفیوزا! ببرش نزدیک دروازه شمالی. به اون چزویک هم بگو بیاد. به همه بگو بیان اصلا. (داد می‌زند) می‌خوام همه بدونن دزدا سرنوشت‌شون چیه تو این شهر.

پرده دوم: غروب یک‌شنبه - دروازه شمالی

کلانتر خودشُ زودتر از همه به دروازه شمالی رسوند و فهمید دزد اسب، مردی هست به نام کلیف رمزی. این اسم برای کلانتر خیلی آشنا بود، ولی هرچی فکر کرد یادش نیومد. و البته این بار، برخلاف دفعات قبلی اصلا حس خوبی به اعدام این آدم نداشت.

بیل: خب! می‌بینم که همه شهر جمع شدن. متهمُ بیارین. اسبم بیارین.
کلیف: من دزد نیستم.
بیل: ساکت. هرموقع ازت سوال کردم جواب می‌دی. این اسب مال کیه؟
جو لری: بیشرف بعد این مدت هنوز اسب منُ نمی‌شناسی؟
بیل: عه. مال توـه جو؟ (نگاهی به اسب می‌اندازد). آره خودشه.:دی تو چطور جرات کردی اسب جو لریُ بدزدی بیشرف؟:))
کلیف: گفتم که کلانتر. من دزد نیستم.
بیل: پس اسب پیش تو چه کار می‌کرده؟
کلیف: اشتباه کردم. از یکی طلبکار بودم، تعقیبش کردم. خواستم اسبشُ بردارم جای طلبم. نمی‌دونستم اسب خودش نیست.
بیل: عجب! بیشرفا مگه اینجا قانون نداره؟
کلیف: مدرکی نداشتم ازش. فقط خودش می‌دونست و خودم. میومدم پیشت، فایده‌ای نداشت.
بیل: اینجوری که سنگ رو سنگ بند نمی‌شه! (داد می‌زند) : اینجا قانووووون داریم. داااااادگاه داریم. نمی‌شه که هرکی سرخود هرکاری خواست بکنه. اونی که ازش طلب داشتی کیه؟
کلیف: راب کِیسی.
جو لری: عه. این که پیشکار منه.
بیل: راب. بیا اینجا ببینم. این آقا چی می‌گه؟
راب: چرت و پرت. من هیچ بدهی به هیچکی ندارم. رئیس تو یه چیزی بگو.
بیل: جو. تو دخالت نکن.
جو: من اصلا اطلاعی در مورد این مسائل ندارم که بخوام دخالت کنم.

بیل: خوبه. شاهدی دارید؟
کلیف: نه. کار کردم براش. پولمُ نداده.
راب: دروغ می‌گه.
کلیف: خفه شو عوضی.
بیل: راب تو شاهد داری؟
راب: شاهد چی کلانتر؟ شاهد اینکه به کسی بدهکار نیستم؟ چطور می‌تونم همچین شاهدی داشته باشم!
بیل: چه کاری برای اینا انجام دادی؟
جو: اینا چیه؟ به من چه ربطی داره کلانتر؟
بیل: منظورم تو نبودی.
جو: عه.
کلیف: نمی‌تونم اینجا بگم.
بیل: یعنی چه؟ اینجا قانون و دادگاه منم. تو تحت حفاظتی. نترس.
کلیف: بحث ترس نیست. نمی‌تونم بگم.
بیل: منظورت اینه باید خصوصی بهم بگی که کسی متوجه نشه؟
کلیف: نه کلانتر. کلا نمی‌تونم بگم.
بیل: پس نه شاهد داری. نه حرف قانع‌کننده‌ای داری. من به عنوان کلانتر و قانون این شهر، تو رو به اعدام محکوم می‌کنم. و این حکم من‌ـه.
همهمه جمعیت: هورااااا. دزد باید مجازات بشه.
چزویک: ببین کلانتر، من تا الآن حرفی نزدم. ولی این حکم درست نیست. باید بیشتر بررسی بشه ببینیم متهم چه حرفی داره که نمی‌تونه بزنه. شاید بتونه حرفشُ به کشیش...
بیل (با لبخند): تا الآن حرفی نزدی. الآنم نباید حرف می‌زدی. چون حکمم هنوز تموم نشده. دادگاه گفت متهم محکوم به اعدامه. ولی نگفت کِی.:دی حکمُ یک هفته تعلیق می‌کنم تا بررسی بیشتری صورت بگیره، مادامی که یک شک معقول وجود داره. حرفی هم بخواد بزنه، به خودم می‌زنه نه کسی دیگه. ببریدش تو دفترم.
جو: عه. این بازی جدیده؟ شک معقول چیه؟ اسب دزدیده شاهدم نداشته. ببریش زندان تا یه هفته که چی بشه؟
بیل: نگفتم زندان. گفتم دفترم. می‌خوام باهاش صحبت کنم.
چزویک: ممنونم کلانتر.
بیل: تشکر لازم نیست. ما قانونُ اجرا می‌کنیم.

در این لحظه کلیف فحشی زیر لب به راب می‌دهد و از او رد می‌شود. راب که از نتیجه دادگاه هم عصبی بود، اسلحه‌اش را درمی‌آورد تا کلیف را از پشت بکشد؛ اما در کمال ناباوری همگان، کلانتر با سرعتی عجیب هفت‌تیر کشیده و او را می‌کشد. همه از این اتفاق شوکه هستند که یکی از پیشکاران جو لری اسلحه‌اش را درآورده و می‌خواهد به سمت کلانتر شلیک کند؛ اما دو تیر بلافاصله به او برخورد می‌کند و درجا می‌میرد. یک تیر را کلنل به قلب او زده و تیر دیگر را جو لری به مغزش.

بیل: مرسی کلنل.
کلنل: قابلی نداشت.
جو: عه. من زودتر زدمش ها.
بیل: دست درد نکنه. حواسم نبود جو. حواسم به این راب عوضی بود. (داد می‌زند) کسی که بخواد تو این شهر از پشت تیراندازی کنه، لایق نفس کشیدن نیست. بگردید ببینید تو جیباش چی داره.

معاون: 45 دلار پیدا کردیم کلانتر.
بیل: طلب تو چقدر بوده کلیف؟
کلیف: 23 دلار.
بیل: می‌تونی پولتُ برداری. ضمنا من راب کِیسیُ به دلیل توهین به قانون و سوءقصد به جان کلانتر و اقدام علیه امنیت شهر، 40 دلار جریمه می‌کنم. نصفش به ما می‌رسه جهت خرج برای تامین امنیت. بقیه هم بدین به چزویک جهت مرمت کلیسا.:))
کلنل: منظورت از بقیه، 2 دلاره؟
بیل: پ ن پ 20 دلار.:)) 18 دلار مابقی رو می‌تونه از خود راب بگیره.:)) یا صاحبش.:دی
جو: امروز خیلی داری تیکه می‌اندازی ها کلانتر. فک نکن نمی‌فهمم.
بیل: تو رئیسشی. صاحبش نیستی که. ضمنا بازم ازت ممنونم که جونمُ نجات دادی.

جو لری نگاهی به کلانتر می‌اندازد و می‌رود. بیل هم به کلیف می‌گوید که حالا که شاکی ندارد، آزاد است و می‌تواند به دفترش بیاید. سایر مردم هم محل را ترک می‌کنند.


پرده سوم: یک‌شنبه شب - خانه جو لری

نلس مک‌لئو: پس کار ما کی شروع می‌شه جناب لری؟:دی
جو: فعلا نه. فعلا بهترین کار صبره. محاسباتم بهم خورد امروز.
نلس: چطور شد؟
جو: دو تا از افرادمُ از دست دادم که البته اونقدرا مهم نبودن. یکیشونُ که خودم مجبور شدم بزنم. ولی چیزی که مهمه اینه که کلانتر یه هفت‌تیرکش معمولی نیست. خیلی سریع بود امروز. ندیده بودم ازش.
نلس: برا من مهم نیست ها.
جو: ندیدی. اگه می‌دیدی مهم می‌شد برات. ضمنا اون میلرهای احمق گند زدن. برنامه رو باید عوض کنیم.
نلس: تقصیر خودته. کارُ باید از اولش بسپری به کاردون. موندم اون عوضیا رو چطوری پیدا کردی و چه فکری کردی که می‌تونن ترتیب کلانتر و معاونشا بدن.
جو: انگیزه داشتن. حالا مهم نیست. کاریه که شده. الآن منم و تو. مقابل کلانتر و نیتن وودز. بقیه مهم نیستن.
نلس: و کلنل.
جو: نه. کلنل به زودی از شهر می‌ره. تا اون موقع کاری نمی‌کنیم.
نلس: عجب.:دی
جو: برو استراحت کن که از فردا کار زیاد داریم.

باز هم تاکید می‌کنم که این بخش‌های داستان که آخر شب منتشر میشه کاملا از بازی جداست و صرفا جهت دل‌مشغولی‌های نویسنده و دوست‌داران هست.

داستان در قسمت بعدی که طولانی هم نیست و درواقع جمع‌بندی این بخش و مقدمه بخش بعدی هست، به اتمام می‌رسه. نظری دارین خوشحال می‌شم بگین.
 
آخرین ویرایش:

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
اتفاقات قابل بازگویی فاز شب ششم:
امیررضا کشته شد و بی‌گناه بود.
عرفان کشته شد و گناه‌کار بود.

در رابطه با تیرهای غیب: 2 تیر غیب شلیک شد که متاسفانه یا خوش‌بختانه تلفات نداشت. در این رابطه اصلا در بازی بحث نکنید. هیچ‌کس هم نمی‌دونه که تیرها به سمت چه افرادی روانه شده.
بازی هم کاملا بالانس هست و جای هیچ‌گونه نگرانی وجود نداره.

کلا هم هیچی از ایفای نقشتون در شب نمیگین. انگار کلا فاز شبی نبوده. صفر مطلق. اشاره ببینم درجا گادکش. با هیچ فردی هم شوخی ندارم.

رضا چون دلیلش برای عدم حضور در بازی موجه بوده، فعلا گادکشش نکردم تا انتهای این فاز ببینم چی میشه.

شروع فاز 7
بازیکنان حاضر در بازی: 8 نفر


آرش (Arash)
رضا (RezaZ)
مهسا (Moonsa)
خلفی (Amin Khalafi)
محمدرضا (Smrs)
محمدحسین (Atomic Ant)
ممدرضا (Mammad7Reza)
هانیه (Haniemdi)

زمان اتمام فاز: دوشنبه ساعت 23:00
نوع اعدام: اجباری و رای به اعدام هم اجباری
دو نفری که بیشترین رایُ بیارن، میرن برای دفاعیه ساعت 23 و 23:30 فاز بسته میشه.
هیچ‌کس امان نداره دیگه و هرکس رای موثر نده گادکش هست.

فاز روز 7 رو شروع بفرمایید.
نکته مهم: در این فاز هم، علاوه بر نقش‌های بازی، تیر غیب داریم. به این شکل که متوسط فعالیت بازیکنان در بازی لحاظ میشه و هرکسی که تفاوت معنی‌داری با این حد از فعالیت داشته باشه، میشه یکی از گزینه‌های تیر غیب. هر شب بسته به میزان فعالیت در مجموع دو فاز قبلیش، بین 0 تا 2 تیر غیب شلیک میشه. بنابراین اگر فکر می‌کنید فعالیتتون در مجموع فازها خیلی کم بوده، امشب از خودتون حفاظت کنید که کشته نشید.:دی تیرها شانسی شلیک میشه و نتایجش در پست اتفاقات فاز شب خواهد آمد.

کسی بدون خوندن این پست وارد بازی نشه که یه بلایی سرش میارم.
 
آرش
نوشته‌ها
850
پسندها
260
امتیازها
460
مدال‌ها
38
محمدرضا

دقیقا الان حرکتت با حرکت محمدامین که یکی دیگه رو برد دفاعیه بعد به فری رای داد چه فرقی داشت؟ :))
 
کاربلد مافیا
نوشته‌ها
278
پسندها
0
امتیازها
135
مدال‌ها
16
اول از همه از فری عذرخواهی کنم
واقعا شکی بهش نداشتم که رای بدم نه به خاطر اینکه بیگناه معرفی شده ممکنه گادفادر هم بوده باشه فارق از هر نقشی که ممکنه داشته باشه، من نه شکی بهش داشتم نه بد بازی کرده بود که بهش رای بدم
صرفا از این وضع بازی خسته شدم و حوصله یک فاز دیگه اینجوری پیش رفتن بازی رو ندارم
اگه فکر میکنین حرکت من هرگونه مشکلی داشت میتونین رای بدین
من فعلا کلا حرفی ندارم اگه بخواد همین وضع پیش بره تا اخر فاز منتظر میمونم و میام رای میدم میرم
اگه دیدم بقیه وارد بحث شدن و بازی پیش رفت وارد بازی میشم
با تشکر از همتون
 
آرش
نوشته‌ها
850
پسندها
260
امتیازها
460
مدال‌ها
38
اینشو حق داره ولی :دی
 
کاربلد مافیا
نوشته‌ها
696
پسندها
130
امتیازها
115
مدال‌ها
17
من هیچ رقمه به عرفان سر این بحثی که باهام میکرد حق نمیدادم، برید بحثارو بخونید انصافا. رایش مثل رای فری بود و اگه میموند تو بازی یه بحث مزخرف دیگه رو باید ادامه میدادم اونم با این دلایل که تو ناخودآگاه گناهکار داری!!!!!کشتین منو با این ناخوداگاه گناهکار! از ته دلم راضی بودم بمیرم ولی این بحث رو دوباره با یه فرد دیگه و به یه شیوه دیگه ادامه ندم. این قضیه هم که دارم میگم من مهمونیم الان نمیتونم مفصل توضیح بدم چیزیو، دو تا پاشو کرده تو یه کفش که بگو بگو همین الان بگو! وگرنه رای میدم. اینهمه نبودی واقعا چطوری میتونی اینو بگی! تو این بازی من چه تو قسمت برنده باشم چه بازنده هیچ لذتی برام نداره خدایی با این شیوه ای که پیش گرفتین.
 

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
داستان فاز شب ششم

یک‌شنبه شب - در سطح شهر

برای کمک به بازی، این فاز و فاز آخر خیلی صریح‌تر داستان شب می‌نویسم و مثل فاز قبلی، گره‌هایی از بالانس ابتدای بازی گشوده خواهد شد:

دیشب حوالی یا نزدیک دروازه جنوبی هیچ خبری نبوده و از خود شهر خلوت‌تر بوده. (یعنی چی این؟ یعنی یاسین قاتل بوده.:دی )

در نزدیکی دروازه‌ شمالی یک نفر با شات‌گان کشته شد. (دقیقا مشابه صدرا.)

جنازه فردی به نام جک میلر در یکی از کوچه‌های نزدیک به دروازه شمالی پیدا میشه. یک چاقو در گردنش فرو شده. کسی از معاون‌ها نمی‌دونه که چه خبر شده. کلانتر فکر می‌کنه کار کلنل بوده، ولی کلنل تکذیب می‌کنه و میگه من چاقو ندارم.

اتفاق خاص دیگه‌ای دیشب تو شهر نیفتاد.

زیادی واضح نوشتم و راه‌نمایی هم به حد کافی کردم؛ تا فردا که تکمیل‌تر بشه این بخش و نشانه‌هاش. در این رابطه با گاد صحبت نکنید.

نکته بسیار مهم: در رابطه با رضا، قاعدتا باید گادکش بشه؛ ولی چون بازی با این کار تا حد بسیار زیادی خراب میشه، با این توضیح یک نفر جایگزینش میشه:
رمزُ از آرش (به عنوان مسئول رموز سایت) می‌گیرم و می‌دم به یکی از افرادی که بازیُ دنبال کرده. این فرد ممکنه از افرادی باشه که بازی نکردن یا از افراد مرده باشه. ولی هیچ‌گونه اطلاع اضافی که به ضرر بازی بشه، نداره.
در رابطه با اینکه این فرد کی هست، هیچ مطلبی نباید در بازی گفته بشه و اگه حدسی هم دارید باید در ذهن خودتون بمونه فقط. توصیه هم می‌کنم اینا رو دخالت ندید چون متضرر می‌شید احتمالا.
فرد در راستای رضا بازی نخواهد کرد و بر اساس درک خودش از بازی و افراد به عنوان یک ناظر بیرونی بازی می‌کنه؛ یعنی لزوما شک‌هایی که رضا داشته رو نمیاد بهش بپردازه، مگر اینکه نظر خودش هم همین باشه.
شما می‌تونید اگر از رضا سوالاتی داشتید یا اتهامی بهش زدید مطرح کنید و فردی که میاد تو بازی، باتوجه به نقشی که داره و حرفایی که رضا زده به اونا جواب می‌ده. ولی خارج بازیُ وارد خود بازی نکنید.
رضا خب مسلما قاتل نیست. اگه بود گادکشش می‌کردم همه راحت بشن. اینکه بی‌گناه هست یا مافیا هم طبیعتا نمی‌شه بگم، چون بازی کردن‌ش معنی نداره.:)) هرچند حدسش سخت نیست احتمالا.
شما صرفا براساس بالانس و رفتار قبلی خودش و بعدی فردی که میاد جاش، پرسش و پاسخ انجام بدید و تصمیم‌گیری کنید.
 
کاربلد مافیا
نوشته‌ها
696
پسندها
130
امتیازها
115
مدال‌ها
17
لطفا لطفا لطفا کسایی که میان اینجا و این پیامو میخونن و تصمیم دارن سکوت کنن و انتهای فاز بیان و رای بدن و برن توجه کنین الان ۸ نفریم. در مورد ۷ نفر باقیمونده نظر بدین. و بگین فکر میکنین چندتا گناهکار بینمون هست الان. خودمم دارم مینویسم نظرمو.
 
آرش
نوشته‌ها
850
پسندها
260
امتیازها
460
مدال‌ها
38
سلام
من الان تو جاده ام با گوشی‌ام


حس میکنم اکثر بازیکنا سرد شدن از بازی. حق میدم ولی چیزی نمونده بیاین تمومش کنیم خاطره بدی نمونه.


الان من داستان رو خوندم، یاسین قاتل/سم قاتل بوده، حالا اگه سم قاتل بوده یعنی قاتل این چند فاز شب تیری نزده که لو نره. اگه هم قاتل بوده به نظرم کاراگاه/پلیس زدتش با توجه به داستان.


اونی که با چاقو مرده ولی پیچیده شد. الان تا الان ملت ۴ نوع مردن: ۱)هفت‌تیر که مال دروازه جنوبی بود و اختمالا قاتل ۲) شاتگان که مال دروازه شمالی بوده و احتمالا مافیا؟ ۳) تو اتاق کلنل مردن ۴)با چاقو نزدیک دروازه شمالی مردن


اونا که کلنل کشته گناهکار بودن، واسه همین حس میکنم تیر پلیس/کاراگاه بوده احتمالا. ولی خب چرا یاسین یه جور دیگه مرد :دی این هنوز برام حل نشده. شاید مثلا کلنل نشونه تیر کاراگاهه و نیتن نشونه تیر پلیس.


چاقو رو ولی نمیدونم. تو دروازه شمالی هم بوده ولی فقط یه بار بوده. اگه دوتا مافیا داشته باشیم میتونه نشونه‌ی اون یکی مافیا باشه مثلا. حس میکنم اگه دو مافیا داشتیم تعداد بیشتری تو شب میمردن. مرگ محمدامین و ال امین رو نمیتونم به مافیای تیم مقابل ربط بدم زیاد، چون کلنل (یعنی خود پویا) کشتتشون. به مافیا نمیخوره :دی از اون طرف اگه چاقو رو به یه مافیای دیگه ربط بدیم (که در نزدیکی دروازه شمالی فعالیت میکنه؟) چرا دیگه تکرار نشده؟ فقط یادمه یه بار تو راه برگشت از دروازه شمالی رد خون بود و صدای تیر نبود. :دی
حالا منتظر داستان فاز روز هم هستم. اگه مثلا از اون طریق یا جور دیگه‌ای مشخص بشه که عرفان هم تیمی محمدامین و ال امین نبوده، اینجوری یعنی احتمالا دوتا مافیا داریم. و در این صورت سلامی دوباره می‌کنم به مهسای عزیز :))
 
آرش
نوشته‌ها
850
پسندها
260
امتیازها
460
مدال‌ها
38
کلا الان یه چیزی که هست، عرفان گناهکار چجوری مرده؟ تو داستان یه شاتگان اومده که خب مال مافیاست، یه چاقو اومده که مال کلنل نیست. یعنی احتمالا کاراگاه عرفان رو نزده. قاتل هم که دروازه جنوبی بوده. اگه یه مافیا باشه، یعنی شاتگانه علامت اون یه مافیاست دیگه؟ خب پس چجوری دیشب دوتا قتل داشتیم بدون تیر کاراگاه و قاتل؟ :)) فکر کنم همون دو مافیاست با این حساب.

اگه دوتا مافیا باشن و عرفان همتیمی محمدامین و ال امین هم باشه (!) یعنی کسی از اون تیم مقابل نمرده. پس اگه ۴-۴ بودن اول بازی، الان باید تو ۸ نفر می‌بردن. اگه هم ۳-۳ بودن الان باید یکی از مافیاها حذفش اعلام میشد. پس این احتمال منتفیه و اگه مافیا دوتا باشه عرفان عضو مافیای تیم مقابل محمدامین و ال امین بوده.

یه چیز دیگه در مورد چاقو. اگه بگیم چاقو نشونه‌ی کاراگاه نبوده، از بین نقش‌های بیگناهی می‌مونه سامورایی یا شعبده‌باز، در این صورت قطعا یعنی دو مافیا داشتیم چون تو همین شب یه تیر دیگه هم زده شده (شاتگان) که مال مافیا بوده. یه مافیا هم نمیتونه دوتا ادمکش داشته باشه. صرفا میمونه احتمال اینکه عرفان یاکوزای همون ۱ مافیا باشه و چاقو نشونه‌ی اون باشه، ولی بعیده چون عرفان چرا باید یاکوزا بشه و خودش رو فدا کنه؟ شکی روش نبود به اون صورت جز خلفی. تروریست هم چک کردم این دور فدا کردن اینا نداره و اون هم نمی‌تونه باشه.


به نظرم با این اوصاف مافیا دوتا بوده حالا احتمال دیگه‌ای به ذهنتون رسید بگید.

- - - Updated - - -

اگه مافیا دوتا باشه فعلا اتهامی که دیروز به محمدرضا زدم رو پس میگیرم چون بر اساس یه مافیا بودن بود :)) هرچند هنوز نمیفهمم چرا به فری رای داد دیشب. صرفا چون خسته شده بود؟ :|

اها اینم بگم با فرض دومافیا بودن، اگه بگیم فری پدرخوانده بوده یا لباس داشته، احتمالا (و حتی قاعدتا) مال مافیای تیم عرفان اینا بوده که عرفان بهش رای نمیداده :دی اگه بیکناه بوده باشه هم که هیچی.


در مورد بازیکن‌ها، بیگناه‌های بازی تا الان محمدحسین و رضا هستن برام. به خلفی اون حس خوب سابق رو ندارم. مهسا به نظرم میتونه مافیا باشه اگه مافیا دوتا باشه و حس قوی‌ای دارم که همینه. محمدرضا برام خنثی‌تر از دیشبه ولی هنوز سمت منفیه تا مثبت به خاطر رای دیشبش. ممد۷رضا و هانیه هم میتونن مافیا باشن کاملا. خصوصا ممد۷رضا که محمدامین نذاشت بره دفاعیه. احتمالا پدرخوانده‌ی ‌تیم اونا باشه.

اگه بالانس اولیه ۴-۴ باشه، تعداد بیگناها در بدترین حالت ۳ تا و در بهترین حالت (مافیا بودن فری) ۴ تاست. اگه بالانس اولیه ۳-۳ باشه، تعداد بیگناها الان در بدترین حالت ۵ تا و در بهترین حالت ۶ تاست. حالا قاتل هم اگه زنده باشه جزو این تعداد بیگناها حساب میشه. معین هم فکر نکنم مافیا بوده باشه یا حداقل تو بالانسشون تاثیری نداشته، چون وقتی گادکش شد گاد گفت بازی بالانسه.
از اونجایی که گاد گفته با گادکش شدن رضا بازی تا حد زیادی خراب میشده، ترجیح میدم همون بدترین حالت‌‌ها رو در نظر بگیرم فعلا. حتی اگه رضا اخرین بازمانده‌ی یه مافیا باشه بازم با گادکشش بازی بقیه که خراب نمی‌شده به اون صورت. به خاطر همین رضا برام بیگناهه فعلا و جز خودم و خودش، یک یا دو بیگناه دیگه داریم.
 
مافیایی
نوشته‌ها
186
پسندها
73
امتیازها
50
مدال‌ها
9
عرش
چقد احتمال دوتا قاتل و یه گروه مافیا رو میدی؟
 
آرش
نوشته‌ها
850
پسندها
260
امتیازها
460
مدال‌ها
38
عرش
چقد احتمال دوتا قاتل و یه گروه مافیا رو میدی؟
دلیلی براش نمی‌بینم تو داستان. دروازه شمالی مال مافیا بوده دروازه جنوبی قاتل. حالا اون تیر اضافی دیشب توی دروازه شمالی بوده دیگه، پس مال یه مافیای دیگه بوده نه یه قاتل دیگه. قاتل بود توی دروازه جنوبی میاورد گاد، دیگه پدرکشتگی نداره که :))


مشخص هم بود البته از حرف‌هام. دوست نداشتم سوالتو :دی
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
اتصال به گوگل

کاربران آنلاین

هیچ کاربری آنلاین نیست.

یافتن کاربر

اتصال به گوگل

کاربران آنلاین

هیچ کاربری آنلاین نیست.

یافتن کاربر

بالا پایین