برای دیدن محتوای انجمن باید ورود کنید. اگر حساب کاربری ندارید اکنون ثبت‌نام کنید.

بازی دور سیزدهم مافیا | در اعماق تاریکی

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
قوانین بازی:
قوانین ارسال پست:
1- حداقل تعدادی پست، معادل 200 کلمه در هر فاز و حداکثر تعداد پست آزاد هست، با این توضیح که گاد می تواند یک بازیکن را در یک فاز یا بخشی از آن به دلیل فعالیت اسپم که شامل تکرار موضوعات، بحث های دو نفره بی حاصل و مواردی مانند آن می باشد، به تشخیص خود سایلنت کند. که معمولا با اخطار قبلی صورت می گیرد، در این صورت فرد، مستقیما به دفاعیه خواهد رفت و تنها یک پست برای دفاع با حداکثر میزان کلمه 750 کلمه، در اختیار خواهد داشت. افرادی که کمتر از 200 کلمه در هر فاز ارسال کنند هم مستقیما به دفاعیه خواهند رفت و در صورت عدم اعدام و تکرار برای مرتبه دوم، گادکش خواهند شد. (شرایط استثنا به تشخیص گاد خواهد بود که دلایل آن اعلام خواهد شد.)

تبصره 1: در فاز هایی که طول بازی بیش از یک روز می باشد، روز آخر فاز، مشمول حداکثر پست 2500 کلمه بدون محدودیت تعداد پست می باشد. و در صورت عدم رعایت این میزان، فرد خاطی بکلی سایلنت شده و با شرایط قانون اصلی مستقیما به دفاعیه خواهد رفت.
تبصره 2: هر بازیکن امکان یکبار امان گرفتن از رعایت حداقل میزان فعالیت را دارد که در صورتی که هیچ فعالیتی نکرده باشد، می تواند از دادن رای نیز امان بگیرد، این امان حداکثر تا فاز روز 5 قابلیت استفاده خواهد داشت. این امان باید تا قبل از شروع فاز به گاد اعلام گردد. (مگر موارد نادر که دلایل آن نیز به صورت عمومی اعلام خواهد شد)

توضیح: در صورتی که فردی تا فاز روز 5 از امان خود استفاده نکند و مشمول قانون حداقل پست شده و به خطر آن به دفاعیه رفته باشد، در صورتی که در فاز های روز 6 به بعد، مجددا مشمول این موضوع گردد، نمی تواند از امان استفاده کند و با هر نقشی بدون استثنا و در نظر گرفتن شرایط خاص گاد کش خواهد شد. مثلا اگر امیر در فاز روز دوم مشمول حداقل پست گردد، و به دفاعیه رفته و اعدام نشده باشد، در صورتی که در فاز 7 نیز مشمول چنین شرایطی گردد، با توجه به نداشتن امکان امان، در هر شرایطی گاد کش خواهد شد. در نتیجه گاد اکیدا پیشنهاد می کند که از امان خود در صورت نیاز تا فاز 5 استفاده نمایید و در این فاز ها مشمول حداقل پست نشوید.

توضیح: با توجه به روشن بودن قانون شمارش تعداد حداقل کلمه در کل فاز و حداکثر آن در فاز روز آخر توسط بازیکنان از نظر قانونی منعی ندارد. اما اعلام آن به گاد می بایست به صورت شخصی صورت پذیرد. از استدلال روی آن در بازی به شدت بپرهیزید. البته گاد در این باره ستارالعیوب نخواهد بود. :دی

2- رنگ های مجاز برای استفاده در پست و نقل قول شامل : مشکی، قرمز، آبی، سبز و بنفش می باشد و در صورت استفاده از سایر رنگ ها، موجب پاک شدن پست بدون اغماض و اعلام قبلی است. ضمنا گاد اکیدا پیشنهاد می کند که به جای استفاده از رنگ ها، از مارک کردن نقل قول با این رنگ ها و پاسخ به شکل "سبز:" استفاده گردد. حداکثر سایت فونت قابل استفاده در پست ها در مواقع لزوم نیز 3 (معادل تیتر قوانین) می باشد.

قوانین ادعای نقش:
3- با توجه به نقش های موجود، ادعا و اطلاق هرگونه نقش فاقد هرگونه مفهوم منطقی و کاملا ممنوع با مجازات گادکش به محض رویت می باشد. تنها نقشی که امکان دریافت گناهکاری و بیگناهی سایر نقش ها را دارد پلیس است، که پلیس نیز طبق قانون می بایست بلا استثنا هر نقشی را که به او گناهکار اعلام شده را با یک روز فاصله بکشد و هیچ گناهکار اعلامی به او ابزار فرار از کشته شدن را ندارد. اگرچه ملاک گاد در این دور توجه به ادعا به صورت فلسفه ای نیست، با این حال قوانین سفت و سختی برای عبور از خط قرمز ادعا و اطلاق و اشاره به نقش وجود دارد، فلذا اکیدا پیشنهاد می گردد که از هیچ ترفندی در این رابطه کمک نگیرید، چون واکنش سریع، فوری و انقلابی خواهد بود، سایر بازیکنان احساس آرامش نمایند.:دی و چون تمامی تشخیص این موضوع نیز بر عهده گاد هست، فرض رو بر این بزارید که گاد ناعادل و دشمن شما، و دوست سایرین است به این مفهوم که اگر شما کوچیک ترین اشاره ای کنید شما رو عقوبت می کنه و بقیه رو اما به حال خود رها می کنه. اینم گفتم که مقایسه ای نسبت به ادعا یا اشاره اقدام نکنید. بعد بازی خواستید نق بزنید مشکلی نداره چون مهم نیست. :دی

قوانین دفاعیه:
4- پست دفاعیه، یک پست حاوی حداکثر 750 کلمه می باشد. که می بایست در زمان مشخص شده به گاد ارسال گردد. مضمون دفاعیه باید شامل دلایل بیگناهی خودِ فرد و یا دلایل گناهکاری/بیگناهی سایر افراد حاضر در دفاعیه باشد و هیچ کس اجازه نخواهد داشت در دفاعیه خود به فردی بیرون از افراد حاضر در دفاعیه اشاره نماید. مگر آنکه فرد بیرون از دفاعیه به او رای ورود به دفاعیه داده باشد، و این به این مفهوم است که امکان استفاده از دفاعیه به عنوان وصیت وجود ندارد. در نتیجه هرآنچه لازم است در مورد افراد داخل بازی اشاره گردد می بایست تا قبل از زمان دفاعیه توسط فرد ارسال گردد. حتما در محاسباتتون و استراتژیتون این موضوع رو لحاظ کنید.

قوانین رای گیری:
5- شیوه رای گیری در این دور تفاوت عمده ای با ادوار قبل داشته که به شرح زیر است:

- رای گیری اولیه: رای گیری اولیه در این دور شامل رای گیری چندگانه است به این مفهوم که هر بازیکن می بایست از فاز روز دوم که رای گیری اجباری می گردد به شیوه زیر رای بدهد:
الف) از شروع بازی تا زمانی که تعداد نفرات به 10 نفر برسد، حداقل سه رای و حداکثر چهار رای را بدون اولیت به صورت علنی اعلام نماید، حداقل رای مورد نیاز برای حضور دفاعیه، تا قبل از شروع هر فاز و با در نظر گرفتن حداکثر تعداد آرای ممکن در آن فاز توسط گاد اعلام می گردد.
ب) از 9 نفر بازیکن تا 6 نفر بازیکن، حداقل دو رای و حداکثر، سه رای را بدون اولویت به صورت علنی اعلام نمایند، حداقل رای مورد نیاز برای حضور دفاعیه، تا قبل از شروع هر فاز و با در نظر گرفتن حداکثر تعداد آرای ممکن در آن فاز توسط گاد اعلام می گردد.
ج) از 5 نفر و کمتر، یک رای اجباری را می بایست به صورت علنی اعلام نمایند. حداقل رای برای حضور در دفاعیه 50 درصد +1 رای می باشد و در صورت تساوی رای ها، هر دو نفر به دفاعیه خواهند رفت.

مثال 1: تعداد نفرات 19 رای است و مجموعا 67 رای در بازی داده شده (میانگین 3.5 رای)، حداقل تعداد آرا نیز برای حضور در دفاعیه 7 رای اعلام شده است، امیر، امین و آرش به ترتیب 13، 9 و 8 رای آورده اند و بقیه کمتر از 7 رای، این سه نفر به دفاعیه خواهند رفت.
مثال 2: تعداد نفرات 11 نفر است و مجموعا 40 رای در بازی داده شده. حداقل تعداد آرا برای حضور در دفاعیه 5 رای اعلام شده. امیر 7 رای و سایرین کمتر از 5 رای آوردند، امیر به تنهایی به دفاعیه خواهد رفت.

- رای گیری ثانویه: در این مرحله افراد حاضر در بازی بعد از مطالعه دفاعیه می بایست اولویت بندی خود نسبت به افراد حاضر در دفاعیه را برای گاد به صورت خصوصی ارسال نمایند. اولویت ها پس از مشخص شدن نتایج رای گیری، به تفکیک افراد به صورت علنی اعلام خواهد شد. نحوه محاسبه اعدام بر اساس امتیاز اولویت است به این صورت که هر اولویت یک امتیاز ویژه خود را دارد، مجموع امتیازات مربوط به اولویت برای افراد حاضر در دفاعیه جمع خواهد شد و هرکس که بیشترین امتیاز را کسب کند اعدام می گردد. جدول امتیاز ویژه بر حسب نفرات حاضر در دفاعیه شرح جدول زیر است:

تبصره 1: در شرایط تک دفاعیه، دفاعیه نوشته خواهد شد، شهردار یا سناتور می توانند رای گیری را ملغی نمایند، در صورت عدم لغو رای گیری، در صورتی که 50 درصد + 1 نفر از افراد داخل بازی به گاد از فرد حاضر در دفاعیه اعلام حمایت نمایند، رای گیری لغو و در غیر این صورت فرد با آرای مرحله اول اعدام خواهد شد.
تبصره 2: در صورتی که در یک شرایط استثنا، تمامی شرایط یا آرای دو فرد مساوی گردد، هر دو فرد اعدام خواهند شد. (مگر با دخالت شهردار/سناتور)

6- شرکت در رای گیری در هر دو مرحله، از فاز روز دوم اجباری خواهد بود. تنها امان قابل استفاده، امان فعالیت در فاز روز در یکی از فاز های روز اول تا پنجم می باشد. و بازیکنی می تواند از دادن رای امان بگیرد که در طول کل فاز روز (یک یا دو یا سه روزه) هیچ فعالیتی نکرده باشد.

قوانین شروع و پایان فاز:
7- هر فاز روز از زمان ارسال اتفاقات فاز شب قبل آغاز و تا ساعت 22:00 روز پایانی فاز جدید ادامه دارد. این به این مفهوم است که ملاک ثبت محاسبه آرای مرحله اول تا ساعت 22:00 می باشد. و هر فرد می بایست آرای اولیه خود را حداکثر تا این زمان ثبت نماید.
8- از ساعت 22:00 تا ساعت 22:15 هر کس می تواند تنها برای یک بار و به صورت علنی آرای اولیه خود را تغییر دهد. که در صورت تغییر آرا در این زمان، در صورتی که در ورود یا خروج افراد از دفاعیه موثر باشد، خود نیز به دفاعیه خواهد رفت.
9- از ساعت 22:15 لغایت 23:00 دقیقه افراد حاضر در دفاعیه می توانند دفاعیه خود را به گاد اعلام نمایند و گاد نیز تا 23:10 دقیقه آن را منتشر خواهد کرد.
10- بازیکنان می بایست حداکثر تا ساعت 23:30 دقیقه اولویت های خود برای گاد را ارسال نمایند و گاد نیز بعد از محاسبات تا ساعت 00:00، نتایج را اعلام خواهد کرد.
11- حداکثر زمان ارسال اهداف فاز شب، ساعت 00:30 دقیقه می باشد. و نتایج آن تا ساعت 1:00 اعلام خواهد شد.

توضیح: دقت کنید که در زمان بندی حتی یک دقیقه نیز مهم است.

12- جدول برنامه زمان بندی فاز های این دور به شرح زیر است:


توضیح: ساعت شروع فرآیند رای گیری در فاز سرعتی (فاز هفتم) از ساعت 20:00 می باشد. و با توجه به اینکه آخرین فاز شب نیز فاز شب ششم می باشد، مراحل مربوط به فاز شب از آن حذف خواهد شد.


قوانین تشکر از پست و فیدبک:
در ادواری که من گاد هستم، یک امکان وجود داره و اونم تشکر از پست های دیگران به عنوان فیدبک هست، قطعا امکان اجباری کردنش وجود نداره، چون شاید با پست هیچ کس موافق نباشید. اما پیشنهاد گاد اینه که از این امکان استفاده کنید. به جذابیت بازی کمک خواهد کرد. خیلی استقبال نکنید، ممکنه خودِ گاد اینکارو بکنه :دی عواقبش با خودتونه :))
 
آخرین ویرایش:

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
نقش های بازی

گروه گناهکاری - مافیا

پدرخوانده:
رئیس مافیاست و بطور کلی ضد پرسش و ضدضربه است. و تعدادی تیر در اختیار دارد.
تیر پدرخوانده، امکان کشتن شهردار، رئیس پلیس،شیخ، وکیل مدافع شیطان، جلاد، جوکر و اعضای گروه های گناهکاری را ندارد.
تبصره: اعضای فرقه تا زمانی که مراسم قربانی انجام نشده و رسما جذب نشده اند امکان کشتن دارند.
پدرخوانده نمی تواند بیش از دو بازیکن را در شب به قتل برساند.
در صورت هدف قراردادن ستون پنجم، پدرخوانده خواهد مرد و ستون پنجم جایگزین او خواهد شد.
در صورتی که پدرخوانده اعدام شود، سهمیه های تیر مافیا خواهد سوخت.
تبصره: در صورتی که پدرخوانده در زمان اعدام لباس داشته باشد، سهمیه اش تا زمان اعتبار لباس به سناتور منتقل می گردد.

سناتور:
سیاستمدار تیم مافیاست و نائب پدرخوانده است. او برای یک بار می تواند در باره نتیجه رای گیری تصمیم گیری نماید. که استفاده از اینکار باید قبل از شروع دفاعیه به گاد اعلام گردد.
تصمیم گیری در مورد نتیجه رای گیری به یکی از دو روش زیر است:
1- رای گیری را به طور کلی ملغی کند.
2- به انتخاب خود رای به خروج مستقیم به یکی از افراد حاضر در دفاعیه می دهد.
توضیح: در هر دو حالت، دفاعیه برگزار می شود، اولویت ها اخذ می شود، اما تصمیم سناتور اعلام می گردد.
تبصره1: سناتور حق دخالت در دفاعیه ای که خود یا گادفادر (در صورت نداشتن لباس) در آن هستند را ندارد.
تبصره 2: در صورت استفاده همزمان سناتور و شهردار از قابلیت خود، نظر شهردار اعمال می شود و سهمیه سناتور حفظ می گردد.
تبصره 3: سناتور امکان استفاده از قابلیت خود را در فاز های سرعتی ندارد.
توضیح: سناتور می بایست تا قبل از شروع دفاعیه استفاده یا عدم استفاده خود از نقشش را اعلام نماید، اما می تواند تصمیمش را در پایان مراسم دفاعیه به گاد اعلام نماید.
سناتور برای یک بار توانایی حدس ستون پنجم و جذب او برای مافیا را دارد.که در صورت حدس غلط نقشش را به کلی از دست می دهد.
تبصره
: در صورتی اختفا ستون پنجم یا جذب توسط گروه گناهکاری دیگر نیز نقش سناتور بطور کلی از دست می رود.
بند مهم: در صورتی که سناتور رای مستقیم به خروج شیطان و جوکر بدهد خود نیز خواهد مرد.

خیاط:
خیاطِ مافیا سه نوع لباس در اختیار دارد:
1- یک لباس دائم در اختیار دارد که می بایست تعلق آن را در فاز شب قبل اعلام نماید.
2- تعداد محدودی لباس موقت با اعتبار سه روزه در اختیار دارد که می بایست تعلق آن را در فاز شب قبل اعلام نماید.
3- یک لباس موقت با اعتبار سه روزه در اختیار دارد که می تواند تا قبل از شروع دفاعیه تعلق آن را اعلام نماید.
تبصره 1: شهردار،کابوی، عنکبوت، روسای گروه های گناهکاری، وکیل مدافع شیطان، قربانی، جوکر و جلاد لباس نمی پذیرند.
تبصره 2: سناتور تنها لباس شهردار می پذیرد.
تبصره 3: هیچ لباسی نمی تواند رئیس پلیس را فریب دهد.
تبصره 4: هر گونه لباس تا آخرین فاز، قبل از فاز های سرعتی قابل استفاده است (فاز شب ششم)

تروریست:
در صورت اعدام اولین کسی را که او را به دفاعیه آورده است را خواهد کشت.
کشتن تروریست هیچ تاثیری روی رئیس پلیس ندارد.

مزدور:
عضو فرعی گروه مافیاست و وظیفه اعدام اهداف مافیا را بر عهده دارد.
گاد چهار گروه از بازیکنان را به مافیا اعلام می کند و مافیا می بایست در ابتدای بازی از هر گروه یک نفر را به مزدور اعلام نماید.
مزدور در یکی از دو صورت زیر با مافیا برنده بازی می شود:
1- به سه نفر از 4 نفر مشخص شده توسط مافیا رای ورود به دفاعیه داده و تا قبل از حذف خودش آن سه نفر را اعدام نماید.
2- جزو افراد باقی مانده از مافیا در انتهای بازی باشد.
در غیر این صورت حتی با برد مافیا نیز برنده نمی شود.
تبصره مهم مزدور: مزدور این امکان را دارد که در صورت حذف تمامی اعضای مافیایی که در آن عضو است و با یکبار حدس رئیس سایر گروه های گناهکاری به آنها پیوسته و با آنها برنده بازی شود که در این صورت پایان گروه مافیا و جذب مزدور به تیم دیگر گناهکاری اعلام خواهد شد. در غیر این صورت آخرین عضو مافیا باقی خواهد ماند.

یاکوزا:
با فدا کردن خود می تواند یکی از شهروندان رو جذب نماید.
قابلیت جذب شهردار، رئیس پلیس،شیخ و کلیه اعضای گروه های گناهکاری و کلیه نقش های فرعی را ندارد. و در صورت اقدام به جذب آنها فقط خودش کشته خواهد شد.
تبصره: در صورت پرسش رئیس پلیس، با توجه به اعلام این موضوع به او، او این فرصت را دارد که در شب بعد و قبل از تیر خوردن، خود را فدا کند.

مافیای ساده:
عضو ساده مافیاست که نقش خاصی ندارد.


گروه گناهکاری - فرقه فراماسونری

استاد اعظم :
رئیس لژ فراماسونری است و بطور کامل ضد پرسش و ضد ضربه است، او می تواند در تعداد محدودی از شب ها، شهروندانی را به لژ خود جذب نماید.
رئیس لژ امکان جذب شهردار، رئیس پلیس، شیخ، کلیه اعضای سایر گروه های گناهکاری و نقش های فرعی را ندارد.
در صورت جذب ستون پنجم خودش خواهد مرد و ستون پنجم مستقیما و بدون مراسم قربانی جایگزین وی خواهد شد.
تبصره: در صورت اختفا ستون پنجم هیچ اتفاقی نمی افتد. و سهمیه جذب خواهد سوخت.
شهروندان جذب شده پس از جذب متوجه جذب توسط استاد اعظم نمی گردند و او را نمی شناسند اما او متوجه موثر بودن جذب خود می گردد.
شهروندان جذب شده زمانی به لژ خواهند پیوست که قربانی در مراسمی اعدام گردد. قربانی نباید قبل از جذب شهروندان اعدام گردد. و در صورت اعدام بی اثر است.
در صورتی که قربانی توسط رئیس پلیس شناسایی و کشته شود، نیز بی اثر خواهد بود.
تبصره: در صورتی بی اثر شدن قربانی، استاد اعظم تنها با قربانی کردن خود می تواند باعث پیوستن شهروندان جذب شده به لژ گردد.
توضیح: جذب/جذب های موفق توسط استاد اعظم همزمان با مراسم قربانی به صورت علنی اعلام می گردد.

قربانی:
عضو لژ فراماسونری است و با اعدام شدن خود می تواند باعث جذب شهروندان به لژ گردد.
در صورتی که قبل از جذب شهروندان کشته یا اعدام شود بی اثر می گردد.
قربانی هیچ نوع لباسی نمی پذیرد. ولی از پرسش رئیس پلیس در امان نیست.
تبصره مهم: هیچ مراسم قربانی در فاز های سرعتی صورت نمی پذیرد.

فراماسون
عضو ساده فرقه است و هیچ نقش خاصی ندارد.


نقش های فرعی:

وکیل مدافع شیطان:
وکیل گناهکاران است و بصورت کلی ضد پرسش و ضد ضربه است و تمامی گناهکاران را از ابتدای بازی می شناسد بدون آنکه از نقش و گروه آنها مطلع باشد.
در صورتی که تعداد گناهکاران اعلام شده تا قبل از شروع فاز سرعتی به وی به کمتر از نصف تعداد اولیه برسد، خواهد باخت و از بازی خارج خواهد شد.
وی در دو صورت برنده بازی خواهد شد:
1- تا قبل از شروع فاز سرعتی هیچ گناهکاری به وسیله اعدام از بازی حذف نشود و وکیل در بازی باشد، که در این صورت وکیل به تنهایی برنده بازی خواهد شد و تمامی گروه ها خواهند باخت.
2- در صورتی که نتواند از همه گناهکاران دفاع کند، در صورتی برنده بازی خواهد شد که تا آخر بازی در بازی بماند و با یکی از تیم های گناهکاری برنده شود.
تبصره: در صورتی با گروه های گناهکاری برنده بازی خواهد شد که گروه/گروه های گناهکاری مقابل به طور کلی از بازی حذف نشده باشد و حداقل یکی از اعضای آنها در بازی بماند.
توضیح: در صورت حذف یکی از تیم های گناهکاری، شیطان خواهد باخت و از بازی خارج خواهد شد.
تبصره: در صورتی که فقط یک عضو از یک تیم گناهکاری باقی مانده باشد، تیم آن عضو به شیطان اعلام خواهد شد.

جلاد:
یکی از نقش های فرعی و بطور کامل ضد ضربه و ضد پرسش است.
هر روز یک هدف به گاد اعلام می نماید، در صورتی که در سه روز اهداف وی اعدام شود برنده بازی می شود و از بازی خارج می شود.
به ازای هر هدف اشتباه برای اعدام، یک هدف صحیح به حدنصاب بردش اضافه می گردد. (1 هدف اشتباه 4 هدف صحیح و 2 هدف اشتباه 5 هدف صحیح)
در صورتی که در مجموع سه هدف اشتباه به گاد اعلام کند، بازنده خواهد شد و از بازی خارج می شود.
از شروع فاز اول در مجموع می تواند به انتخاب خود در 2 روز هدفی اعلام نکند.
توضیح: با این حساب در بیشترین حالت تا پایان فاز روز نهم زنده خواهد ماند. (2 روز معافیت، 2 هدف غلط و 5 هدف درست)
تبصره مهم: تا جلاد در بازی باشد هیچ تیمی برنده بازی نخواهد شد. شیوه اجرای این تبصره به صورت زیر است
1- در صورتی که بیگناهان همه گناهکاران را اعدام کرده باشند و جلاد در بازی مانده باشد، در صورتی که تعداد افراد بازی بیش از 6 نفر باشد، طی حداکثر دو اعدام (یک اعدام اشتباه) و در صورتی که تعداد افراد بازی کمتر از 6 باشد، طی حداکثر یک اعدام (بدون اشتباه) می بایست جلاد را از بازی حذف نمایند، در غیر این صورت بازنده و جلاد برنده خواهد شد. (در نتیجه امکان اعدام رندوم وجود ندارد)
2- در صورتی که گناهکاران در شرایط برد قرار بگیرند، این فرصت را خواهند داشت طی یک اقدام به اعدام تیمی (بدون رای گیری از سایر بازیکنان حاضر در بازی)، جلاد را از بین افراد باقی مانده یافته و از بازی حذف کنند و در صورت اشتباه، بازنده و جلاد به برنده خواهد شد.
مثال1: مافیا با 3 نفر وارد فاز 6 نفره می شود و جلاد زنده است، مافیا گزینه خود را به صورت علنی اعلام می نماید، در صورتی که جلاد باشد برنده خواهند شد و در صورتی که جلاد نباشد مافیا بازنده و جلاد برنده خواهند شد.

شغال:
یکی از نقش های فرعی است که گاد در ابتدای بازی 4 هدف برای او مشخص می کند. در صورتی که بتواند، 3 نفر از آنها را با شرایط زیر اعدام نماید برنده بازی خواهد شد.
1- به عنوان رای های حضور در دفاعیه به او رای داده باشد.
2- در اولویت های دفاعیه او اولویت آخر و یکی مانده به آخر نباشد.
تبصره: در صورتی که تعداد افراد دفاعیه 3 نفر و کمتر باشد، شرط لازم این است که فرد هدف داده شده اولویت آخر شغال نباشد.
در صورتی که اهداف وی در شب کشته شوند، هدف جایگزین به وی اعلام خواهد شد.
تبصره مهم: شغال حداکثر تا فاز 8 در بازی خواهد ماند و بعد در آن در صورت عدم اعدام سه نفر از 4 نفر بازنده خواهد شد و از بازی کنار خواهد رفت.
توضیح: شغال، محافظ و جوکر می تواند به یک نفر سپرده شود که در این صورت، تا تعیین و تکلیف هر دو نقش است.

محافظ:
یکی از نقش های فرعیست و در ابتدای بازی 5 هدف توسط گاد برای او مشخص می شود.
اگر تا قبل از شروع فاز سرعتی بیش از 2 فرد از اهداف او اعدام شوند بازنده خواهد شد و از بازی خارج می شود.
در صورتی که در شروع فاز سرعتی 3 نفر و بیشتر از اهداف او در بازی باشند، برنده خواهد شد و از بازی خارج می شود.
توضیح: محدودیتی جهت رای دادن محافظ به اهدافش وجود ندارد.
در صورتی که بیش از یک نفر از اهداف وی در شب کشته شوند، هدف جایگزین به وی اعلام خواهد شد. (اگر یک هدف از او کشته شود جایگزین ندارد و در نتیجه جایگزین اهداف، n-1 است)
توضیح: شغال، محافظ و جوکر می تواند به یک نفر سپرده شود که در این صورت، زمان حضور وی در بازی، تا تعیین و تکلیف هر دو نقش است.

جوکر:
یکی از نقش های فرعی و بطور کامل ضد ضربه و ضد پرسش است. و در صورت اعدام برنده خواهد شد. در صورتی که بازی پایان یافته و اعدام نشده باشد بازنده می شود.
در صورت اعدام یک سهمیه از تمامی کسانی که به وی رای داده باشند، بجز استاد اعظم، شهردار و سناتور کسر خواهد شد. (در صورتی که سهمیه داشته باشند)
توضیح: شغال، محافظ و جوکر می تواند به یک نفر سپرده شود که در این صورت، زمان حضور وی در بازی، حداقل و حداکثر برد یا باخت با هر دو نقش است.

نقش های بیگناهان:

شهردار:
مهمترین بیگناه بازیست که تنها با اعدام قابلیت خروج از بازی را دارد و قابل جذب نیز نیست.
او در یک فاز می تواند در مورد رای گیری تصمیم گیری کند و این کار را می تواند تا زمان اعلام نتایج رای گیری مرحله دوم انجام دهد. که از این نظر بر سناتور برتری دارد.
تصمیم گیری در مورد نتیجه رای گیری به یکی از دو روش زیر است:
1- رای گیری را به طور کلی ملغی کند.
2- به انتخاب خود رای به خروج مستقیم به یکی از افراد حاضر در دفاعیه می دهد.
توضیح: در هر دو حالت، دفاعیه برگزار می شود، اولویت ها اخذ می شود، اما تصمیم شهردار اعلام می گردد.
تبصره1: شهردار حق دخالت در دفاعیه ای که خودش در آن هست را ندارد.
تبصره 2: در صورت استفاده همزمان سناتور و شهردار از قابلیت خود، نظر شهردار اعمال می شود و سهمیه سناتور حفظ می گردد.
تبصره 3: شهردار نمی تواند از قابلیت خود بیش از پایان فاز روز هشتم (فاز اول سرعتی) استفاده نماید. که از این نظر هم یک روز بیش از سناتور قابلیت دارد.

بند مهم: در صورتی که شهردار رای مستقیم به خروج شیطان و جوکر بدهد خود نیز خواهد مرد.

رئیس پلیس:
معاون شهردار و رئیس پلیس شهر است و تنها با اعدام قابلیت خروج از بازی را دارد و قابل جذب نیز نیست.
او تعداد محدودی پرسش در اختیار دارد که می تواند از گناهکاری بازیکنان با شرایط زیر آگاه شود:
1- دارای نقش های فرعی نباشند.
2- پدرخوانده و استاد اعظم نباشند.
در این صورت رئیس پلیس ملزم به شلیک به افراد گناهکار خواهد بود و که پس از شلیک به فاصله یک روز آن افراد خواهند مرد و هیچ کس نمی تواند آنها را از مرگ نجات دهد.
ویژگی مهم: مورد اصابت قرار گرفتن فرد گناهکار به وی اعلام می گردد.
توضیح مهم: او نمی تواند بیش از یک نفر از هر تیم گناهکاری را شناسایی کند. و البته از تعداد گروه های گناهکاری حاضر در بازی نیز آگاه نخواهد شد.
رئیس پلیس می تواند یکبار تا قبل از شروع فاز سرعتی، با موافقت شهردار حکومت نظامی برقرار کند، در این صورت بازی فاز شب نداشته و مستقیما فاز روز بعدی شروع می شود.
توضیح:
تصمیم پلیس از طریق گاد به شهردار اعلام می گردد. و در صورت مخالفت شهردار، این ویژگی خواهد سوخت.

شیخ:
یکی از بیگناهان بازی است، برای یکبار قابل کشته شدن نیست و همچنین امکان جذب شدن ندارد.
برای یکبار تا فاز شب پنجم می تواند برای سه نفر از بازیکنان دعا بخواند که یکی از اتفاقات زیر رخ می دهد
1- در صورتی که از سه نفر دو نفر و بیشتر گناهکار باشد شیخ بی نقش خواهد شد ولی از آن مطلع نمی شود.
2- در صورتی که اهداف شیخ مورد اصابت هر نقش گناهکاری قرار گیرند، آن نقش انجام نمی شود.

کارآگاه خصوصی (حرفه ای):
یکی از نقش های بیگناهان است و می تواند برای یک بار، در فاز شب اقدام به تیراندازی نماید.
تیر او توانایی کشتن بیگناهان، نقش های فرعی، پدرخوانده، سناتور، استاد اعظم و قربانی را ندارد.
در صورت هدف قرار دادن، شهردار و سناتور خود خواهد مرد.

ستون پنجم:
یکی از بیگناهان دو دوزه باز است، به این صورت که می تواند در زمان های محدودی انتخاب کند که جذب گروه های گناهکاری گردد یا خیر
نحوه فعالیت او به این شکل است که می تواند بصورت محدود خود را مخفی سازد که در صورت حدس زده شدن توسط سناتور به او لو نرود.
تبصره 1: در صورتی که در زمان اختفا مورد هدف سناتور قرار بگیرد، سناتور ویژگی نقشش را از دست می دهد.
تبصره 2: در صورتی که در زمان اختفا مورد جذب استاد اعظم یا هدف پدرخوانده قرار بگیرد، یک سهمیه آنها خواهد سوخت.
تبصره 3: در صورتی که بدون اختفا مورد جذب استاد اعظم یا هدف قتل پدرخوانده قرار بگیرد، استاد اعظم / پدرخوانده را خواهد کشت و خودش جایگزین آنها خواهد شد و نیاز به مراسم قربانی برای جذب فرقه نیز ندارد.
تبصره 4: در صورتی که همزمان مورد اصابت گادفادر و استاد اعظم قرار بگیرد، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. و یک سهمیه از هر دو آنها خواهد سوخت.
تبصره 5: در صورتی که همزمان مورد حدس سناتور و جذب استاد اعظم قرار گیرد،یک جذب استاد اعظم خواهد سوخت و سناتور ویژگی اش را به صورت کامل از دست می دهد.

عنکبوت:
یکی از شهروندان است که لباس نمی پذیرد و برای یک مرتبه این امکان را دارد که نام دو نفر را به عنوان هدف اعلام نماید.
در صورت اعدام یکی از آنها دیگری نیز در آن شب کشته خواهد شد.
تبصره: در صورتی که یکی از اهداف عنکبوت، پدرخوانده، استاد اعظم، وکیل مدافع شیطان، شهردار یا رئیس و پلیس باشد، اتفاقات زیر رخ میدهد:
1- اگر فرد اعدامی، یکی از نقش های فوق باشد، به جای هدف عنکبوت خود او در شب کشته می شود و نقشش نیز نقش هدف اعلام می شود.
تبصره: مگر اینکه نقش فرد تنیده شده به نقش های فوق قابل کشتن در شب نباشد که در این صورت عنکبوت با نقش خودش کشته می شود.
مثال 1: اگر استاد اعظم به ستون پنجم تنیده شده باشد، و استاد اعظم اعدام شود، به جای ستون پنجم عنکبوت در شب کشته می شود و نقشش ستون پنجم اعلام می شود.
2- اگر یکی از نقش های فوق به فرد اعدامی وصل شده باشد، به جای نقش های فوق عنکبوت در شب کشته می شود و نقشش نیز نقش خودش اعلام می شود.
مثال2: ستون پنجم به استاد اعظم وصل شده، ستون پنجم اعدام می شود و ستون پنجم اعلام می شود. عنکبوت نیز کشته شده و عنکبوت اعلام می شود.
توضیح 1: عنکبوت امکان تار تنیدن دور خود با دیگران را دارد.
توضیح 2: تار عنکبوت از زمان تنیده شدن تا قبل از شروع فاز سرعتی و پایان یافتن فاز شب اعتبار دارد.

کابوی:
یکی از شهروندان است که لباس نمی پذیرد و نقشش را نیز نمی توا به کسی لباس داد،
در صورت اعدام، می تواند یک نفر را انتخاب کرده و فاز بعد مستقیما به دفاعیه بیاورد.

بیگناه بی نقش:
یکی از شهروندان است که نقشی ندارد.​
 
آخرین ویرایش:

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
توضیحات بازی و بالانس:


سلام :دی
1- اول و قبل از هر چیز و بیش از تمامی ادوار توصیه می کنم که لطف کنید و قوانین و نقش هارو قبل از ورود به بازی بخونید. نقش ها تقریبا خیلی ساده اند، اما با همه انگاره های ذهنی قبلیتون از نقش ها متفاوت هستند. نخوندنشون می تونه خیلی بیش از اون چیزی که فکر کنید به ضررتون بشه.

2- همونطور که اعلام کردم این بازی یه بازی کاملا روزه، سقف مرگ در شب توش بسیار پائینه و احتمال زیاد میدم که گاد کش هم نداشته باشه. پس خودتون رو برای یک ماراتن و یک 7 مرداد و فاز های سرعتی سنگین آماده کنید. :دی

3- قوانین اعدام با گذشته خیلی تفاوت کرده. اولین و مهم ترین تفاوتش، امکان و اجبار رای های چند گانه در مرحله اول رای گیری هست. حتما قوانین رای گیری رو با دقت بیشتری بخونید و اگر متوجه نشید تا قبل از فاز معارفه به من پیام بدید. گرچه در گروه بهتون یک وویس برای توضیح میدم. و اینکه برای رای چندگانه، یک BB کد توسط آرش نوشته شده که ردیف دوم سمت چپ امکانات بالای ادیتور با عنوان رای مشاهده می کنید. وقتی که روی اون آیکون کلیک کنید یک کد براتون به نمایش در میاد، اسم هایی که می خواین بنویسید رو هر کدوم رو یک اینتر بزنید و اسم بعدی رو خط بعدش بنویسید، اینطوری:

امیر
محمد
سحر
پالیزوان




4- در مورد ترتیب فاز ها، فاز ها به این شکله:

فاز روز معارفه (بدون شب و مستقیم شروع فاز 1)
فاز روز اول
فاز شب اول
فاز روز دوم
فاز شب دوم
...
فاز رو ششم
فاز شب ششم
فاز روز هفتم (آخرین فاز روز عادی)
فاز روز هشتم (اولین فاز سرعتی)

پس هر جایی که می بینید در مورد پایان فعالیت در فاز سرعتی گفته شده، اگر در مورد نقش شبه، فاز شب ششم هست، و هرجا در مورد روز صحبت شده فاز روز هفتم. اگر جایی در نقش ها با این مغایر هست به من اطلاع بدید گرچه یکبار چک کردم. برای اطمینان گفتم :دی

5- در فاز روز معارفه، باید حداقل یک پست بدید، که توش باید در مورد بالانس احتمالی صحبت کنید و با توجه به اینکه بالانس تیم ها و تعدادی تا ابتدای فاز سرعتی هم افشا نمیشه می تونید از کلماتی مثل فلان احتمال رو گوشه ذهنم نگه میدارم استفاده کنید به راحتی :)) و دیگه اینکه تو فاز معارفه می تونید پست بیشتری هم بدید و نظرات هم رو نقد کنید، ولی به عنوان گاد توصیه نمی کنم. :دی
باتوجه به اینکه شرکت در فاز معارفه اجباری هست، من تاپیک بازی رو از شنبه باز می کنم و می تونید از شنبه پست معارفه خودتون رو ارسال کنید.

6- اما در مورد بالانس. همونطور که گفتم بالانس رو تا فاز روز سرعتی افشا نمی کنم. :دی اونجا هم فقط تعداد اولیه رو میگم. تنها نکاتی که از بالانس بهتون می تونم بگم ایناست:


الف) حداقل یک تیم گناهکاری و حداکثر سه تیم گناهکاری در بازی هست که ماهیت تیم/تیم ها و تعداد، نقش ها و سهمیه اونها نا مشخص هست.
ب) شهردار و رئیس پلیس حتما در بازی هستند و بیش از 1 نیستند و از سایر نقش های بیگناهی (بجز بی نقش) اگر باشند تعدادشون بیش از 2 نیست.
ج) اگر مافیا در بازی باشه حتما سناتور داره و بقیه نقش ها (حتی پدرخوانده ) می تونه باشه یا نباشه و اگر فرقه در بازی باشه، حتما استاد اعظم و قربانی داره.
د) امکان دادن نقش ترکیبی در گروه های گناهکاری وجود داره. مثل استاد اعظم و قربانی و احتمال دادن نقش گناهکاری بیش از 1 عدد هم وجود داره، بجز پدرخوانده و استاد اعظم
ه) از نقش های فرعی، تمامی نقش ها بجز وکیل مدافع شیطان و جلاد هر کدام می تونند 0 تا 2 عدد باشند.
و) از دو نقش وکیل مدافع شیطان و جلاد، بیش از یک عدد از هرکدام در بازی نیست.
ز) تمامی نقش های فرعی بجز وکیل مدافع شیطان و جلاد، می تونند به صورت ترکیبی به یک فرد داده شوند. که در شمارش بند "ه" موثر هست.

می خواستم یکی دو راهنمایی دیگه در مورد بالانس هم بکنم که چون نمی دونم تو نظام ابجد هوز بعد از ز چیه صرف نظر کردم :)) (شوخی می کنم همینا مد نظرم بود :دی)


7- چون بنای من به اینه که بازی از فاز شب خیلی گیج نشه و گیجی بیشتر تو فاز روز انجام بشه، نقش های گیج کننده مثل کید شیطان و جادو رو حذف کردم. خیاط هم ممکنه تو بازی باشه یا نباشه، ولی اگر باشه، نوع لباسش جز یک تک لباس، لباس موقت هست، به این مفهوم که تاثیرش در بازی 3 روز هست یعنی در پایان روز سوم، نقش اصلی فرد اعلام میشه. فقط یک لباس به صورت دائم هست. به این مورد هم در تحلیل هاتون دقت کنید.

8- و توصیه آخر اینکه با توجه به اینکه روز های بازی و ساعت اتمام فاز و ... از الان مشخص هست، حتما توی رای دادن، توی اولویت دادن و ... همکاری کنید. حیفه این بازی که تقریبا با اکثر غریب به اتفاق ظرفیت فعلی نفرات مافیا داره برگزار میشه، (جای دو سه نفر خالیه که هر کار کردم نشد :دی )، درگیر گادکش و ... بشیم :دی امیدوارم هستم بهترین انرژی هاتون به بازی برسه :دی


امیدوارم دور خوبی بشه، اگر ابهام یا سوالی بود حتما تا قبل از فاز معارفه خصوصی بپرسید. نقش هاتونم تا فردا شب اعلام می کنم بهتون. :دی داستان هم یک یا دو فصل اول رو تا جمعه ارسال می کنم. (داستان دور هفت تکمیلش بعد از این دور افتاد آخرش :)) )


موفق باشید، دعای گاد بدرقه راهتان :دی
 

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
داستان بازی - در اعماق تاریکی


پیشگفتار:
لازمه در مورد داستان یه سری توضیحات بدم، در مورد شخصیت پردازی داستان، شخصیت های داستان این دور مثل تمام ادوار، بر اساس پایه خوانِش و برداشت من از شخصیت های اصلی کسانی هست که بهشون اشاره می کنم. اما دوتا تفاوت عمده داره، در داستان های دیگه عمیقا سعی کردم، از حدود و مرز های شخصیت های اصلی خارج نشم به این مفهوم که چیزی به شخصیت ها اضافه نکنم، صرفا تلاش کردم شکل کاریکارتوری یا اگزجره ای از برداشتی که از شخصیت ها داشتم به اون شخصیت بدم. اما در این داستان، علی رغم اینکه پایه اصلی یه شخصیت، برداشتم از شماست، اما ممکنه وجهه هایی به شخصیتتون اضافه و کم بشه که مطلقا هیچ ربطی به شما و برداشت من از شخصیت شما نداشته باشه. در واقع به نوعی صرفا از شخصیت اصلی وام گرفته شده ولی به شخصیت اصلی وفادار نمونده. گفتم که خیلی دنبال تطابق نباشید :دی یا اگر چیزی یا کاری بهتون نسبت داده میشه، به خودتون نگیرید :)) مربوط به ذهن بیمار نویسنده است :دی
و نکته بعد اینکه داستان مستقل از بازی هست و مستقل از بازی نیست، به این مفهوم که وقایع اصلی بازی که قراره ذکر بشه، بصورت صریح در ابتدای هر فاز بهش اشاره میشه و داستان خودش رو متعهد به اجرای اونا نمی دونه. حتی حذف شدن از بازی هم صرفا با مکانیزمی که بعدا متوجهش خواهید شد در داستان تاثیر داده میشه، اما شخصیت رو از داستان حذف نمی کنه و داستان از این نظر هم کاملا مستقل هست. اما داستان مستقل از بازی نیست چون در داستان نکاتی وجود داره که می تونه در فهم کلیت بازی اعم از طراحی و اون چیزی که در جریانه بهتون کمک کنه. که البته برعکس داستان های قبلی (حتی داستان دور 7) بسیار مستتر تر هست.
و نکته آخر اینکه داستان احتمالا در این اپیزود (یعنی این دور) تموم نمیشه و دور دیگه ای هم با ادامه همین داستان برگزار میشه و یکی از دلایل عدم حذف شخصیت ها از داستان همینه.

در کل امیدوارم داستان و بازی خوبی از آب در بیاد.


فصل اول: پایانی بر پایان
(1)
محمدحسینِ هامون، مدیر اجرائی، سهامدار و عضو هیئت مدیره هلدینگ سینا، اواخر ماه مهر و درست بعد از مطالعه گزارش آخرین حسابرسی یکی از شرکت های زیر مجموعه هلدینگ، یعنی شرکت حمل و نقل پاسارگاد، متوجه تناقض عجیب این گزارش با روند اجرایی شرکت که در جریانش بود قرار گرفت، نتایج حسابرسی شرکت رو زیان ده نشون میداد، در حالی که گزارشات مدیریت و روند مشتریان که قبلتر به دست هامون و هلدینگ رسیده بود، گواهی میداد که روند سوددهی شرکت حتی نسبت به سال های پیش به شدت رشد داشته بود. به همین دلیل اون مدیرعامل شرکت، آرش افشار رو فراخوند و موضوع رو از او جویا شد، افشار جوانی فعال و حدودا 30 ساله بود که دو سال پیش از معاونت مالی و اداری یکی دیگه از شرکت های هلدینگ به مدیرعاملی این شرکت رسید. اینکه اون تونسته بود با کمتر از 5 سال سابقه کاری در هلدینگ و حدود 8 سال کار، به سرعت خودش رو به مدیرعاملی یکی از اصلی ترین شرکت های هلدینگ برسونه، چیزی بود که حساسیت و حسادت خیلی از افراد رو در هلدینگ بر انگیخته بود و از طرفی، مثالی شده بودکه مدیریت هلدینگ بیش از اینکه به سابقه افراد یا روابط افراد با راس هرم هلدینگ اهمیت بده، به عملکرد و کارائی افراد توجه می کنه.
هامون، با افشار جلسه گذاشت و نتیجه جلسه این بود که افشار نتایج حسابرسی رو فاقد اعتبار خوند و قول مساعد داد تا کمتر از 3 ماه گزارش این تناقض و ایراد رو به هیئت مدیره تحویل میده و وعده داد که اگر نتونه اثبات کنه که این گزارش حسابرسی دارای اشکال هست و مقصر یا مقصران احتمالی رو پیدا و به هیئت مدیره معرفی کنه، استعفا خودش رو تقدیم هیئت مدیره می کنه.
هامون هم که نسبت به افشار خوش گمان بود و یکی از اصلی ترین حامیان اون در هیئت مدیره هلدینگ، قول مساعد داد، تا کمک کنه تا افشار بتونه به نتیجه برسه.

از طرفی هامون درخواست جلسه اضطراری هیئت مدیره داد تا هرچه سریع تر این موضوع رو به هیئت مدیره گزارش بده، اون میدونست که رقبای سرسختی در هیئت مدیره منتظرند تا با کوچکترین لغزشی از سمت اون یا تیم اجراییش، اونو از تخت مدیریت به زیر بکشند. دقیقا همون کاری که اون 16 سال پیش با کمک دوست صمیمیش امیرحسین صدر با متین سعادت کرد و جایگزین اون در مدیریت هلدینگ شد.
جلسه اضطراری هیئت مدیره در اواسط ماه آبان برگزار شد، و هامون توضیح مختصری درباره اتفاقات پیش آمده مطرح کرد و تصمیماتی که اخذ کرده بود رو تشریح و برای ادامه اقداماتش از هیئت مدیره مجوز اختیار تام خواست.

مهدی مجد، سهامدار و یکی از اعضای اصلی هیئت مدیره که معاونت مالی هلدینگ رو هم بر عهده داشت، همیشه یکی از گزینه های مطرح مدیرعاملی هلدینگ بود و به خاطر سابقه طولانی و موثر خودش در بالاترین سطوح اجرایی، همواره خودش رو از هامون شایسته تر برای این سمت می دونست و به نوعی رقیب اصلی هامون محسوب میشد. با این حال چون عملکرد شانزده ساله هامون درخشان بود، مجد نتونسته بود حمایت لازم رو درون هیئت مدیره برای جایگزینی بدست بیاره و همین باعث میشد که همیشه مترصد فرصتی باشه تا بتونه هامون رو زیر سوال ببره.همین مسئله در این جلسه هم ادامه پیدا کرد و مجد به شدت به هامون تاخت.

مجد، بعد از اینکه گزارش هامون به پایان رسید، و رئیس هیئت مدیره از افراد خواست تا نظرات خودشون رو در این باره بیان کنند، اجازه خواست و گفت: "من نمی دونم آقای دکتر دقیقا بر چه مبنایی از ما می خوان که بهشون مجوز اختیارات تام بدیم، ایشون که از جانب خودشون و قبل از مشورت با هیئت مدیره تصمیمات اصلی رو گرفتن، آقای مهندس افشار رو که ابقا کردند، مجوز حسابرسی مجدد هم دادن، معاونت مالی هلدینگ رو هم که از موضوع دور نگه داشتن، ایشون برای چه کاری مجوز می خوان ؟ من تعجب می کنم که ایشون می فرماین که به گزارش حسابرسی باور ندارن و مطمئن هستند که آقای مهندس افشار کار درست رو می کنند. من دو سال پیش به ایشون اخطار دادم که این جوان خام، برای یه همچین شرکت عریض و طویلی بیش از حد کوچیکه و حالا می بینم این با گزارش حسابرسی هلدینگ و گزارش حسابرسی حسابرس خارجی هم کاملا مطابقه، یعنی ایشون میگن دو تا تیم خبره حسابرسی اشتباه می کنند و فقط آقای مهندس افشار درست میگن ؟ عجیبه واقعا. من با 25 سال سابقه مالی به شما میگم، آقایون، امکان نداره گزارشات حسابرسی داخلی و خارجی یه شرکت همزمان یه چیز رو نشون بده و اون غلط باشه. من به نظرم آقای دکتر هامون دارن چیزی رو از هیئت مدیره مخفی می کنند. "

مجد به صحبت های خودش ادامه داد و گزارش مالی و حسابرسی و نقاطی که هامون نسبت به اونها ابهام وارد کرده بود توضیح داد و صحبت های هامون رو بی پایه و اساس جلوه داد و پیشنهاد داد که یک تیم حسابرسی مستقل تشکیل بشه و مسائل رو بررسی کنه. از طرف مقابل هامون طوری که خونسردی خودش رو از دست نده، بعضی از شائبه هایی که مجد مطرح کرده بود رو پاسخ داد و البته از اونجایی که بعضی از مسائل مطرح شده توسط مجد کاملا منطقی بود، تصمیم گرفت که از روش دیگه ای برای پاسخ دادن به این موضوع استفاده کنه، هامون در ادامه توضیحاتش گفت:
" حضرات این توضیحاتی که خدمتتون ارائه کردم، فکر می کنم کامل بوده باشه، با این حال، حالا که آقای مهندس مجد اینطور دارن صلاحیت و صداقت بنده رو زیر سوال می برند، من پیشنهاد می کنم هیئت مدیره که یک سرپرست - که پیشنهاد خود من، شخص ایشون هست- رو برای هلدینگ تعیین کنند و آخر همین جلسه هم وقتی معین کنیم برای جلسه بعد و تعیین مدیرعامل که باز هم پیشنهاد من خودِ ایشون هست. شاید با این انتخاب هم هلدینگ یک سر و سامونی بگیره و هم اینکه عطش ایشون کمی التیام پیدا کنه."

مجد به شدت از این صحبت های هامون برآشفت، صورتش از شدت عصبانیت کمی سرخ شد، کمی روی صندلی جابجا شد و آماده حمله به هامون بود که رئیس هیئت مدیره صحبت های خودشو شروع کرد: "من فکر می کنم که صحبت های امروز، دوستانمون رو دچار سوتفاهم کرده، البته من می فهمم که حساسیت هایی در جلسات هیئت مدیره هست، و معمولا هم بردِ که هزار تا صاحب داره و ناکامی همیشه زنازاده و بی پدره. با این حال برداشت من از جلسه امروز این نیست که قراره کسی رو جایگزین کسی دیگه کنیم یا قراره جنگ قدرتی رخ بده. آقای دکتر هامون وظایفی دارند که در طول این شانزده سال که طولانی ترین زمان مدیریت در این هلدینگ از بدو تاسیسش هست به خوبی و تا این لحظه انجامش دادند و از طرفی من کاملا دلسوزی آقای مهندس مجد رو هم درک می کنم. اما یادمون نره ما اینجا هستیم تا منافع سهام داران رو تامین کنیم و در برابر اون مسئولیت داریم. در نتیجه پیشنهاد من اینه به جای این درگیری های بیهوده، همه به آقای دکتر هامون کمک کنیم تا این چالش ایجاد شده رو مرتفع کنند. اون چیزی که تجربه منم میگه اینه که آقای دکتر هامون نیاز به بازو و مشاوری دارند، که بتونند از این شرایط به خوبی شرکت پاسارگاد رو به عنوان یکی از تامین کننده های اصلی مالی هلدینگ خارج کنند. لذا من پیشنهاد می کنم که ایشون سریعا یک مشاور ویژه تعیین و منصوب کنند تا این موضوع رو در کنار آقای مهندس افشار پیگیری و گزارشش رو طی همون 3 ماه به هیئت مدیره گزارش بدند. از دبیر جلسه آقای مهندس افتخاری می خوام رای گیری رو اعلام و نتایج رو صورت جلسه کنند. "

رای گیری بر روی ابقای دکتر هامون و تعیین مشاور ویژه و مهلت سه ماهه گزارش انجام شد، و همه 7 نفر اعضای هیئت مدیره من جمله مجد که به هدفش نرسیده بود، با این پیشنهاد موافقت کردند و جلسه به پایان خودش رسید.


(2)
هامون به خوبی می دونست که پیشنهاد زند چه مفهومی داره، زند قصد برکنار کردن اون رو نداشت، اما جایگاه هامون به شدت در خطر بود و باید زودتر فکری می کرد. هامون میدونست که علی رغم اینکه در جلسه انتخاب دستیار ویژه به عهده خودش گذاشته شده بود، اما زند از پیش فرد مورد نظرش رو برای این سمت انتخاب کرده و هامون می بایست فردی رو به این سمت بپذیره که زند بهش می گفت. بخاطر همین یک هفته بعد از زند وقت گرفت و به دفترش رفت.
پویا زند، سهام دار ارشد هلدینگ سینا با 51 درصد، رئیس هیئت مدیره بود. اون این شرکت رو 27 سال پیش از دوست قدیمی خودش متین سعادت خرید و اونو در سمت مدیرعاملی نگه داشت درست تا زمانی که هامون به عنوان دومین مدیرعامل هلدینگ انتخاب شد. اون یک مرد مقتدر، خانواده دوست، خوشگذران و معاشرتی بود، که علی رغم اینکه جدیت عجیبی در کارش داشت، اما به کار به عنوان یکی از تفریحاتش نگاه می کرد. بخاطر همین از زمانی که هامون به مدیرعاملی شرکت رسید، خودش مستقیما در هیچ کار اجرائی دخالت نمی کرد، و فقط در جلسات هیئت مدیره و در زمان اخذ تصمیمات اساسی اظهار نظر می کرد.

هامون وارد دفتر زند شد و مورد استقبال اون قرار گرفت. زند از اون دعوت کرد تا روی مبل راحتی مخمل قدیمی سبز رنگی که درست در مرکز اتاق و روبروی میز کارش بود بشینه، و از منشی خواست تا از هامون پذیرایی کنه. اون از هامون عذرخواهی کرد و برای دقایقی اتاق رو ترک کرد.
هامون با اینکه بار ها وارد این دفتر شده بود و حتی 20 سال پیش کارش رو از همین دفتر شروع کرده بود، توجهش به اطراف جلب شد، دکوراسیون بجز یک میز مدیریتی که احتمالا مستعمل شده بود، هیچ تغییری نسبت به گذشته نداشت و سالهای سال بود که شکل اصلی خودش رو حفظ کرده بود، یک اتاق بزرگ 40-50 متری، که با کف و دیوار پوش های چوبی سوئیسی احاطه شده بود، یک میز کار مدیریتی ساده که به نسبت ثروت و دارایی های زند، اصلا مجلل نبود، یک کتابخانه بزرگ چوبی دقیقا پشت سر میز کار قرار داشت، که نصف اون با کتاب های قدیمی و ارزشمند و نصف دیگرش با نوار ها فیلم و موسیقی و صفحه های گرامافون پر شده بود. در سمت راست کتابخانه یک گرامافون آنتیک و در سمت چپ کتابخانه هم یک یخچال قدیمی آمریکایی وستینگ هاوس به رنگ سبز قرار گرفته بود. هامون میدونست که این یخچال همیشه پر بود از نوشیدنی های الکلی و غیر الکلی مورد علاقه زند. تا اینجا دفتر زند گرچه تجمل سایر افراد هم سطحش رو نداشت، اما کاملا از الگو دکوراسیون مطابق عادت این دفاتر پیروی می کرد. اون چیزی که سوپرایز هر بیننده این بود، تعدادی قاب و تابلو بزرگ و کوچکی روی دیوار های اتاق بود که بزرگترینش، یک عکس حدودا با عرض و طول دو سه متری، سیاه سفید بزرگ شده از کارگردان کلاسیک هالیوودی آلفرد هیچکاک بود. و بقیه دیوار اتاق هم پر شده بود از عکس های سیاه سفید از بقیه بازیگران و کارگردانان هالیوودی، طوری که هر کس برای اولین بار پاشو در دفتر زند بزرگ میزاشت، فکر نمی کرد که با صاحب یکی از بزرگترین هلدینگ های اقتصادی کشور جلسه داره و فکر می کرد که دفتر یک تهیه کننده یا کارگردان سینماست.

هامون غرق در فکر به دکوراسیون آشنا ولی غریب اتاق زند بود، که زند به اتاق برگشت و گفت: "ببخشید محمدحسین جان، تو منو میشناسی، و میدونی که اعتقاد دارم که اولویت اول هر مردی باید خانوادش باشه و تنها چیزی که باعث میشه زمان قرار های من بهم بریزه این توله هان"
هامون با سر تایید کرد و منتظر شد تا زند صحبت کنه، ولی زند می خواست ببینه که هامون دقیقا پیامش رو درست فهمیده یا نه، بخاطر همین از هامون پرسید که برای چی با اون قرار گذاشته.
هامون صادقانه درکش رو از جلسه با کمی دلخوری بیان کرد و گفت: "حالا منتظرم ببینم که قراره چه کسی رو بزاری بالای سر من بعد 16 سال."
زند لبخند رضایتی از اینکه هامون هنوز هم تیزهوشی سابق رو داره زد و گفت: "خواهش می کنم اختیار داری محمدحسین عزیز، کسی قرار نیست بالا سر تو قرار بگیره، قراره کمک تو باشه."
هامون سرش رو پائین انداخت و زند ادامه داد: " نگران نباش، رفیق شفیق خودت، امیرحسین خان صدر"
این جمله از زند طوری شونه های هامون از شدت فشار و تعجب تکون داد که انگار و در اون لحظه دو سر یک کابل فشار قوی رو در دستش گرفته باشه، اون با تعجب پرسید: " صدر ؟ امیرحسین صدر ؟ "
زند جواب داد: "تو این دو سه سالی که کمتر با من وقت میگذرونی مشکلی برای شنواییت ایجاد شده ؟ "
هامون سکوت کرد در حالی که ابهام زیادی روی این موضوع داشت. صدر بهترین گزینه برای هامون بود طوری که حتی اگر به هامون این اختیار رو می دادند که خودش بهترین گزینه ای که می تونه برای این سمت انتخاب کنه رو بدون در نظر گرفتن هر ملاحظه انتخاب کنه ، باز هم اینقدر اعتماد به نفس نداشت تا صدر رو به این سمت بزاره، از طرفی اون مطمئن بود که صدر این سمت رو قبول نمی کنه. و حتی اگر اون قبول کنه هیئت مدیره ساکت نمیشینه، بخاطر همین با اینکه میدونست زند از تکرار کردن حرفش به شدت بیزاره، ازش پرسید: " مطمئنی که منظورت امیرحسین صدر هست ؟ آخه اون ... "
زند با لحنش رو تند تر کرد و گفت: " اون قبول نمی کنه ؟ تو این چیزاش رو کاری نداشته باش، تو بهش بگو، بگو فلانی گفته، اگر قبول نکرد بیا به من بگو، همین"
هامون با اینکه هنوزم اعتماد به نفس لازم برای اینکارو نداشت و احساس می کرد این کار شدنی نیست، ساکت موند، زند بعد از اینکه این حالت رو در اون دید بحث رو عوض کرد و کمی در مورد خانواده و شرایط هامون سوال کرد و حدود نیم ساعت باهاش خوش و بش کرد و بعد هامون دفتر زند رو ترک کرد.
هامون اما دچار تلاطم خاصی شده بود که چند سالی بود اون رو تجربه نکرده بود. اون حتی نمی دونست که باید صدر رو از کجا پیدا کنه. آخرین خبری که از اون داشت ده سال پیش و درست هفته بعد از استعفای صدر و جدا شدنش از هلدینگ بود. اون خبر داشت که همون ایام صدر از تهران خارج شده بود و در یکی از استان های غربی ساکن شده بود و دیگه هم به تهران نیومده و البته هامون نه میدونست اون الان کجاست و نه در چه وضعیتی قرار داره.

در همین افکار بود که یادش افتاد منشی زند یک پاکت بزرگ زرد رنگ رو که مهر محرمانه خورده بود رو در لحظه آخر بهش داد و اون اینقدر تو فکر فرو رفته بود که یادش رفته بود اون رو باز کنه، پاکت رو باز کرد، یک برگه کوچک با دستخط زند بود:
برو سمت درودِ لرستان، یه روستایی هست به نام راکن اولیا، اونجا پیداش می کنی، اگر نبود منتظر بمون تا برگرده، موبایل اصلیت رو خاموش کن، با مرخصی دو هفته ایت هم موافقت کردم، به امینِ روزبه هم میگم در نبودت شرکت رو جمع کنه، به کسی جز همسرت هم نگو کجا میری و به اونم بسپر مطلقا به کسی چیزی نگه. پیشنهادمم اینه یه ماشین آفرود جور کنی و با بنز شخصی و راننده نری آقای مدیرعامل، سفر بی خطر ...


(3)
هامون جایی رو که زند براش نوشته بود رو توی اینترنت سرچ کرد، تنها چیزی که ازش تو اینترنت بود یه صفحه ویکی پدیا بود که می گفت کل جمعیت روستا به 100 نفر نمیرسه و تقریبا از هر منطقه شهری به دوره و جاده خوبیم نداره. همین شد که از دوست و معاونش امینِ خلفی ماشین آفرودی هایلوکس شو رو قرض گرفت و بدون اینکه به مقصد اشاره کنه به جاده زد.

صبح از تهران راه افتاد و طرفای عصر به درود رسید، از محلی ها در مورد روستا پرسید، اونها گویا روستا رو بیشتر از سرچ اینترنت میشناختن، اونا اینطور می گفتن که روستا بدون اینکه سر و صداش به اینترنت و هر رسانه ای برسه، این اواخر از یک روستای دور افتاده و بی امکانات تبدیل شده بود به یه روستای مجهز که روستای های اطرافش هم از تجهیزاتش استفاده می کردند. اکثرا هم می گفتن، که این اتفاقا از وقتی افتاده که یه شهری رفته اونجا و تونسته اعتماد مردم اونجا رو جلب کنه. ازش به عنوان پیرمرتضی نام می بردن. از طرفی اکثر محلی ها پیشنهاد می کردند که شب به سمت روستا نره و وایسا و فردا صبح به سمت جاده حرکت کنه که البته هامون هم که حسابی از راه خسته بود قبول کرد و در یک هتل که بیشتر شبیه مسافرخونه بود شب رو صبح کرد.

هامون صبح به سمت روستا به راه افتاد، راه یه جاده بسیار باریک بود که یک طرف اون کوه و یک طرف اون دره بسیار عمیقی بود. این جاده، تهش به آبشار بیشه میرسید، منتها محلی ها می گفتن که راه آبشار در اصل از خرم آباده و این جاده از یکجا به بعد کلا خاکی و صعب العبور میشه. جاده به قدری باریک بود که در اکثر مسیر فقط یک ماشین امکان عبور داشت و اگر ماشینی از روبرو میومد باید در پناهگاه های جاده یک ماشین کنار میزد تا ماشین دیگه رد شه و در همون جاها هم به زحمت دو ماشین از کنار هم رد میشد.
این راه حدودا 40 کیلومتری نزدیک 2 ساعت و نیم زمان برد، مسیر بسیار سختی بود اما رانندگی در اون جاده تجربه ای بود که محمدحسین هامون تا اون لحظه از زندگی تجربه اش نکرده بود و از این نظر براش جذاب میومد. اون بلاخره به روستا رسید. روستای بسیار کوچکی بود که شامل سه محله اصلی بود و اکثرا هم خانه های باغی داشت که با فاصله از هم قرار گرفته بودند. ساختمان ها اکثرا نوساز و شیک اما ساده بودند که با بافت روستایی کاملا همخوانی داشت. محمدحسین ماشین رو در آخرین جایی که ماشین امکان عبور داشت پارک کرد، کوله پشتی خودش رو برداشت و به سمت تابلویی رفت که روی اون نوشته شده بود : دهیاری ، حدود 10 دقیقه پیاده روی کرد تا به ساختمان دهیاری رسید، یک ساختمان یک طبقه نوساز که تابلو دهیاری بالای اون نصب شده بود و دور تا دورش هم احاطه شده بود با یک محوطه باغی که عمر درختانش به بیش از 7-8 سال نمیرسید. دهیاری باز بود و دو سه جوان روبرو درب ورود آن مشغول صحبت کردن بودند. جوونها صورت های آفتاب سوخته و دست های زحمت کشیده ای داشتند، و به محض دیدن محمدحسین توجهشون به اون جلب شد. محمدحسین کمی سرعت گرفت و خودشو به اونها رسوند و قبل از اینکه اونا چیزی بپرسند، باهاشون وارد صحبت شد.

"بچه ها سلام خوبین، خسته نباشید خدا قوت، جوونا یه سوال ازتون دارم، به من گفتن اینجا یکی زندگی می کنه و من اومدم ببینمش، اسمش هست، امیرحسین صدر، شما میشناسینش ؟ میدونید کجا باید دنبالش باشم ؟"
اون جوونها که از حضور یک نفر با تیپ و ظاهر شیکِ شهری توی روستای خودشون خیلی متعجب نبودند، بعد از شنیدن اسمی که محمدحسین بهشون گفت کمی متعجب شدند و همدیگه رو نگاه کردند و بعد یکیشون که انگار از بقیه اشون مبادی آداب تر بود، با لهجه لری که کمی تلاش می کرد لهجشو بگیره گفت: "همچین کسی رو نمیشناسیم فکر کنم اشتباه اومدین."
محمدحسین از جوابشون تعجب کرد، با این حال پیش خودش فکر کرد که شاید اینا اسم اصلی امیرحسین رو نمی دونند، در نتیجه ازشون پرسید: "کسی هست اینجا اطلاعات بیشتری از اهالی روستا داشته باشه ؟"

جونها با دست به ساختمون دهیاری اشاره کردند و به محمدحسین گفتند که می تونه از دهیار که گویا پسر کدخدای روستا بود و تو سوال و جوابای محمدحسین معلوم شد که اسمش محمدامینِ پژمان هست سوال کنه. محمد حسین هم که تشکر کرد و وارد ساختمان دهیاری شد و با دهیار شروع به صحبت کرد. دهیار یک جوان حدودا 27-8 ساله بود، که لباس محلی شیکی به تن کرده بود، صورتش ته ریش مرتب شده ای داشت که کمی ظاهرش رو شهری تر می کرد، و نکته جالب این بود که روی میز کارش یک کامپیوتر نسبتا به روز به چشم می خورد و دفتر هم مرتب، شیک اما بدون تجمل بود، محمدحسین فکر کرد که چنین دفتری برای یک ده دور افتاده با جمعیت بسیار محدود بسیار عجیب بود. و برای همین با ابهامی که توی ذهنش داشت به صورت متعجبی با اون شروع به صحبت کرد و در همون نگاه اول متوجه شد که محمدامین فرد تحصیلکرده و با سوادی به نظر میاد، در این حین و بعد از حال و احوال و تعارفات و تشکر از مهمان نوازی جوانِ دهیار از اون در مورد امیرحسین صدر پرسید.

پژمان کمی به نشانه تفکر و تعجب صورت خودشو در هم کشید و می خواست که به محمدحسین اعلام کنه که همچین کسی رو نمیشناسه، اما بعد یاد مشخصات اعلامی محمدحسین در توصیف اون افتاد و با شک و تردید زیادی گفت: اسم آشناست ولی ما همچین کسی نداریم، ببینم نکنه منظورتون پیرمرتضی ست ؟ اینبار این محمدحسین بود که تعجب می کرد. اون دیشب وقتی از محلی ها در مورد روستا سوال کرده بود با اسم پیرمرتضی آشنا شده بود، کمی هم شک کرد که شاید پیرمرتضی، مرد شهری که با ورودش توی روستا تغییرات زیادی ایجاد کرده بود شاید ارتباطی با امیرحسین داشته باشه، با این حال تفاوت زیاد اسم اون رو به این باور رسوند که هیچ ارتباطی وجود نداره و احتمالا امیرحسین صرفا توی این روستا زندگی می کنه و شاید امیرحسین بخاطر رونق روستا این روستا رو برای زندگی انتخاب کرده. اما حالا و با بیان دهیار گویا جرقه ای در ذهنش خورد و یادش اومد امیرحسین همیشه اسم مرتضی رو دوست داشت و احتمال داد که شاید به انگیزه ای اسمش رو تغییر داده. برای همین پرسید: "ببینم این پیرمرتضی شما چند سالشه و چه طوریه."

پژمان توضیح محدودی در مورد پیرمرتضی و سن و سال و مشخصاتش داد که تطبیق زیادی با امیرحسین داشت و همین باعث شد بلافاصله بعد از توضیحاتش، محمدحسین از پژمان سوال کنه: این فردی که تو میگی به زور 50 سالشه، پس چرا میگید پیرمرتضی و بعد بدون اینکه منتظر جواب بمونه پرسید: "حالا کجا میشه پیداش کرد ؟"

پژمان لبخندی زد و گفت: "حالا این جریان داره، اگر این فرد مورد نظر شما همون پیرمرتضی ما بود از خودش بپرسید و اینکه الان اینجا نیست، رفته بیرون از روستا یه سر به معدنش بزنه. فکر می کنم سه چهار روز دیگه بر می گرده. شما اینجا مهمون من باشید، ما برای مهمونای ویژمون اقامتگاه داریم."

محمدحسین اما هم عجله داشت و هم دوست داشت زودتر مطمئن شه که پیرمرتضی همون امیرحسین صدر، دوست قدیمیش هست یا نه، پس آدرس معدن رو روی نقشه از دهیار گرفت و به سمت مقصد حرکت کرد. نقشه زمان رو از روستا دو ساعت نشون میداد، اما علی رغم ماشین مجهزی که محمدحسین داشت نزدیک سه ساعت رانندگی کرد تا به معدن رسید. سراغ پیرمرتضی رو گرفت و کارگرا بهش دفتر معدن رو نشون دادن. معدن یک معدن سنگ جمع و جور بود که در کنارش تمامی کارای مربوط به تراشکاری و آماده سازی سنگ ها هم به شکل کاملا مکانیزه انجام میشد. چیزی که برای اون منطقه و شرایطش کاملا عجیب بود.

محمدحسین ماشین رو پارک کرد و وارد دفتر شد.


پایان قسمت اول فصل 1
 
آخرین ویرایش:

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
داستان بازی
فصل اول: پایانی بر پایان - قسمت دوم


(4)
اوایل آبان ماه امیرحسین بعد از ده سال، دوباره وارد شرکت شد. محمدحسین امیرحسین رو در دفتر معدن دیده بود و بعد از کلی چاق سلامتی و خوش و بش و مرور خاطرات و شرح حال این ده سال، محمدحسین در حالی که در حال برگرداندن امیرحسین به روستای محل اقامتش بود، بعد از اینکه امیرحسین به یکباره و بی مقدمه در مورد علت آمدن محمدحسین به سراغش سوال کرد، با کمی مکث و تردید، شرح کوتاهی از اتفاقات اخیر در هلدینگ را مطرح، و بدون اینکه به دستور پویا زند اشاره کنه، از او خواست که در سمت مشاور برای اداره هلدینگ به او کمک کنه. امیرحسین که مطمئن بود قصد پذیرش این سمت و برگشتن به هلدینگ را نداره، در لفافه ولی قاطع طوری که باعث ناراحتی دوست قدیمی خود نشه، درخواست او را رد کرد و عذر آورد، محمدحسین اما که از پیش خود را برای چنین پاسخی آماده کرده بود، در ابتدا کنارگیری کلی خود و سپردن سمتش به او را مطرح کرد و بعد که با مقاومت شدید تر از امیرحسین مواجه شد، به او گفت که این پیشنهاد مستقیما از طرف پویا زند مطرح شده.

با شنیدن این موضوع امیرحسین کمی ساکت موند، به فکر فرو رفت، محمدحسین هم که فکر کرد مطرح شدن این موضوع از سمت زند، احتمالا باعث تغییر نظر امیرحسین شده، کمی ساکت ماند، امیرحسین اما بعد از چند دقیقه ای به یکباره طوری که انگار در چشمانش برقی زده باشد گفت: " تو هلدینگ و توی پاسارگاد دقیقا کیا از قبل موندن ؟ "

محمدحسین گفت: " توی هیئت مدیره هلدینگ، فرامرز افتخاری، مهدی مجد، عرفان رادمهر ، توی خود هلدینگم فقط مدیر حسابداری مهسا امیری ـه که آخرش با مهدی مجد ازدواج کرد و الانم تو بخششه و جز اون الان کسی نیست که تو بشناسی و اکثرا جدیدن، توی پاسارگاد هم اممم اونی که تو بخوای بشناسی رضا کاظمی رو داریم تو معاونت بازاریابی، محمد چاوشیان رو داریم تو معاونت بازرگانی خارجی و آهان ... اممم، نگار جمالی هم الان معاون مالی اداریه و اما اصل کاری، امین روزبه است که هنوزم مرد در سایه هلدینگه. هیچ سمتی نداره ولی یه وقتایی فکر می کنم از منم قوی تره"

امیرحسین لحظه ای کاملا ساکت ماند، تلاش کرد افکارش رو جمع کنه و به خودش مسلط بشه و پرسید: "معاون طرح و برنامه پاسارگاد الان کیه ؟"
محمدحسین که کمی به این سوال شک کرد، با درنگ کوتاهی گفت: "نمیشناسی، محمد پرتوی نامیه، به شدت هم آدم دقیق و سالمیه"
امیرحسین که از جواب کامل محمدحسین متوجه ابهام محمدحسین شده بود، ماجرا رو خیلی سریع تر از اون چیزی که برنامه ریزی کرده بود اینطور گفت: "خب اگر آدم سالم و دقیقیه، وقتشه که ترفیع بگیره، ببرش هلدینگ بهش سمت بده، منو برگردون معاونت طرح و برنامه پاسارگاد، فقط در این صورت می تونم کمکتون کنم. "
محمدحسین با تعجب خیلی زیادی گفت: "ولی اونجا خیلی برای تو کوچیکه، من دارم مشاور کل هلدینگ رو بهت پیشنهاد می کنم، تو میگی منو بزار همونجا که ده سال پیش بودی ؟ اصلا مگه تو بخاطر اینکه انتظار داشتی از اون سمت ترفیع بگیری و نگرفتی نرفتی ؟ معلومه چی میگی ؟"
امیرحسین گفت: " اگر صمیمی ترین دوست ایام قدیمم و یکی از باهوش ترین آدمایی که میشناختم بعد ده سال فکر می کنه من بخاطر این رفتم، که هم باید تو سابقه رفاقتمون باهاش شک کنم، هم به هوشش، اگرم اینو میگی که زیر زبون منو بکشی یا نظر منو عوض کنی که خب فایده نداره رفیق قدیمی، من و تو توی یه مکتب درس خوندیم"
محمدحسین کمی خودشو جمع و جور کرد و بدون اینکه به رو شدن دستش واکنشی نشون بده گفت: " فرضا من بخوام اینکارو کنم، جواب زند رو چی بدیم ؟ بعدم تصویب شده که این سمت باید ایجاد شه، اونوقت کیو بزارم ... "
امیرحسین نذاشت صحبت های محمدحسین کامل بشه گفت: " نگران زند نباش، اون میدونسته من اینو قبول نمی کنم و فقطم به این امید تورو فرستاده سراغم که صرفا باشم، منم هستم. حتی به نظرم بیش از چیزی که اون انتظار داشته دارم خودمو درگیر می کنم. برای اون سمتم نگران نباش من یه گزینه خوب دارم. "
محمدحسین در حالی که هنوز گیج بود گفت: " کی ؟ "
امیرحسین گفت: " همونی که آدرس معدن رو بهت داد، نگران موافقت تو هیئت مدیره هم نباش، همونی که بنا بود برای من موافقت بگیره، برای اینم میگیره وقتی بدونه من معرفیش کردم."
محمدحسین گفت: " عجب، یه جوری صحبت می کنی که انگار میدونستی من دارم میام سراغت،انگار برای همه چی برنامه ریختی از قبل "
امیرحسین در حالی که همزمان به فکر فرو رفته بود، به شکل مرموزی گفت: "شاید، به قول رفیقمون سعادت بزرگ، همه چی ممکنه" و بعد از چند لحظه از فکر بیرون پرید و گفت: " گشنم شد، یکم تند تر برو بریم یه کباب مشت بهت بدم جناب آقای دکتر محمدحسین هامون"

و محمدحسین دقیقا اون زمانی که پویا زند براش مشخص کرده بود رو در اون روستا پیش امیرحسین موند و بعدش به تهران برگشت و با زند در مورد این مسائل صحبت کرد. زند هم که انتظار چنین صحبت هایی رو داشت، با پیشنهادات امیرحسین صدر موافقت کرد و امیرحسین بعد از انجام تغییرات در ساختار پاسارگاد به عنوان معاون طرح و برنامه شرکت حمل و نقل پاسارگاد به این شرکت برگشت.


(5)
دو روز از برگشتن امیرحسین صدر به شرکت پاسارگاد گذشته بود که (مهدی) مجد، با (محمد) چاوشیان تماس گرفت. و با نگرانی از اون در مورد صحت و سقم برگشت صدر به پاسارگاد سوال کرد، چاوشیان هم تایید کرد که صدر به عنوان معاون طرح و برنامه به شرکت برگشته، اما گفت که هنوز اون رو ندیده. نگرانی مجد کمی بیشتر شد و اخبار قرار گرفتن یک جوونکِ ناشناس رو به سمت مشاور ارشد هلدینگ رو به چاوشیان گفت و گفت که تلاشش برای منصرف کردن زند برای تایید این انتصاب هم بی نتیجه بوده. در جریان همین تبادل اطلاعات، چاوشیان به یکباره پرسید:
" خب حالا فرضا هم اینطوری باشه، ما که هیچ جوره موردی نداریم، تو چرا اینقدر گندم برشته ای مردحسابی ؟ "
مهدی در حالی که سعی می کرد هیجان صداشو کنترل کنه گفت: " اینو که می دونم خودم، موضوع اینه که این مردک اتوکشیده هامون نتونه قسر در بره "
محمد گفت: " تو هم آخر این کینه هامون دیوونت می کنه، تو فکر کنم بیش از اینکه مدیریت هلدینگ رو بخوای، دوست داری دهن این بدبخت رو سرویس کنی"
مهدی گفت: "معلومه، سه ماه دیرتر با همین صدر پفیوز میریختن رو هم، من سعادت رو خودم کله کرده بودم میشستم جاش، 16 سال منو از همه چی انداخت، تو که نمی دونی مهسا چند ساله هر شب داره سرکوفت میزنه بهم که مدیرعامل هلدینگ نیستم، درد داره آدم فحش خور زنش باشه و زنش همش بهش بگه بی عرضه "
محمد با اینکه میدونست مهدی از چی میناله گفت: "مهسا خانوم، بعد از این زنت شد که فهمید که حالا حالا قرار نیست مدیرعامل بشی، در نتیجه مشکلش این نیست، خانما وقتی سرکوفت و نق میزنند که از زندگیشون راضی نیستن، برو ببین چیکار می کنی که اون بنده خدا معترضه، از اینا که بگذریم هامون نمی تونه در بره از این موضوع، کله میشه، صدر هم نمی تونه کاری بکنه، اون تمام کرک و پرش ریخته این سالها، احتمالا برگشتنشم خیلی ربطی به این موضوع نداره، شاید پول کم آورده، ولی من مطمئنم غرورش اجازه نمیده زیر دست یکی مثل افشار کار کنه که 17-18 سال ازش کوچیک تره، همینم که گذاشتنش تو این سمت، یعنی احتمالا صرفا خواستن ردش نکنند، وگرنه الان باید سمت بالاتری می گرفت، و اینکه با همه این حرفا احتمالا میزاره میره، اگرم نره طرح و برنامه هم با مالی هیچ ارتباطی نداره، معاون مالی هم جمالیه و میدونیم به خون امیر تشنه است، پس از بابت امیر خیالت راحت باشه، ولی اون پسره مشاوره که گفتی ذهن من هم به خودش درگیر کرد، باید آمارشو در بیاریم، خودم در میارم، تو فقط یه ذره صبور باش "

چاوشیان و مجد از قدیمی ترین مدیران هلدینگ بودند که رابطه خیلی نزدیکی هم با هم داشتند، با این حال حدود 5 سال قبل تصمیم گرفتند تا جنگ زرگری در سطح هلدینگ با هم راه بندازند، این جنگ به اونها کمک می کرد که بتونند حرکت های هماهنگی رو در راستای منافعشون در سطوح مختلف انجام بدند، بدون اینکه کسی به این موضوع پی ببره و یا به رابطه این دو شک کنه، همین دعوا و جنگ هم باعث شده بود که چاوشیان که سمت مدیریتی در هلدینگ داشت، به شرکت پاسارگاد منتقل بشه و سمت معاونت بگیره و از اون زمان هماهنگ با مجد اقداماتی رو در هلدینگ و شرکت انجام دادند، یکی از مهمترین اهداف هر دو این نفرات هم زمین زدن محمدحسین هامون و مدیرعاملی مجد در هلدینگ بود. اتفاقی که با گزارش حسابرسی شرکت پاسارگاد، می تونه به راحتی رخ بده.

البته شرکت پاسارگاد از نظر مالی و تاثیرش روی هلدینگ، اونقدر بزرگ و پر اهمیت بود، که تنها کسانی که در حال پیاده سازی برنامه هایی در شرکت بودند این دو نفر نبودند. و حالا با برگشتن امیرحسین صدر و انتخاب شدن یک فرد ناشناس به عنوان مشاور ویژه مدیرعامل، این موضوع میتونست به قیمت بهم خوردن تمام این برنامه ها تموم بشه، به همین دلیل هر دو این افراد که البته کسی رابطه بین اونا رو هنوز نمی دونست، باید مهار میشدند.

(6)
جلسه معاونان و مدیران شرکت پاسارگاد، اول هر ماه میلادی در سالن کنفرانس شرکت برگزار میشد، شرکت تشکیل شده بود از 6 معاونت که مدیران ارشد شرکت محسوب میشدند و هر معاونت هم تعدادی اداره و هر اداره هم یک مدیر میانی داشت که همگی در این جلسات شرکت می کردند. این جلسه که 11 آبان ماه تشکیل می شد از چند جهت اهمیت زیادی داشت، چون هم بنا بود که کمیسیونی برای رسیدگی به گزارش حسابرسی شرکت و صحت سنجیش تشکیل بشه و هم اولین جلسه صدر بود.

مدیرعامل شرکت، آرشِ افشار، صدر رو به جمع معرفی کرد و بنا به چیز هایی که از هامون شنیده بود، از سوابق و شخصیت اون تمجید کرد، صدر هم ایستاد و بدون اینکه تسلط زیادی روی گفته هاش داشته باشه، چند کلمه ای صحبت کرد و دوباره نشست و تقریبا در تمام جلسه، حالت مضطرب داشت به طوری که پاش رو دائما تکون میداد و با ریش و نرمک گوشش بازی می کرد. چیزی که تا حدی باعث تعجب افرادی که از قبل صدر رو میشناختن شد. جلسه به پایان رسید و کمیسیون بررسی گزارشات مالی و حسابرسی هم تشکیل شد که شخص مدیرعامل، معاون مالی اداری، معاون بازاریابی، معاون بازرگانی خارجی طبق پیش بینی عضو کمیته شدند، اون چیزی که غیرقابل پیش بینی رخ داد، این بود که افشار اعلام کرد که قصد داره معاون طرح و برنامه رو هم برای بررسی تطبیق عملکرد با بودجه شرکت وارد کمیته کنه، که البته صدر با این بهانه که چون تازه به شرکت اومده، در جریان امور نیست، به جای خودش عماد احمدی رو که مدیر تدوین بودجه بود رو پیشنهاد کرد که این پیشنهاد با تایید افشار تصویب شد.

در آخر جلسه، صدر و جمالی و کاظمی در اتاق جلسه باقی موندند تا با افشار صحبت کنند، کاظمی پیشنهادی در مورد کاهش تعداد مشتریان داشت که می خواست بابتش از افشار وقت بگیره، افشار هم زمانی رو هماهنگ کرد و کاظمی رفت، همین که صدر می خواست موضوع مد نظرشو بگه، تلفن افشار زنگ خورد، افشار جواب داد و بدون اینکه تلفن رو قطع کنه، گوشی رو روی سینش گذاشت تا صدا اونور خط نره، اشاره کرد که هامون پشت خط هست و باید صحبت کنه بخاطر همین از صدر و کمالی خواست در اتاق جلسه بمونند تا برگرده و خودش از اتاق خارج شد.

فضای اتاق کمی سنگین بود، امیرحسین سکوت کرده بود و سرشو پائین انداخته بود و مشغول نگاه کردن بند کفشی بود که با حرکت دادن پاش تکون می خورد و نگار هم مشغول چک کردن گوشیش شد بدون اینکه دیالوگی بینشون برقرار بشه. این اولین بار بود که اونها بعد از 10 سال غیبت امیرحسین هم دیگه رو میدیدند و این سکوت بین این دو نفر رو عمیق تر می کرد. اما هر دو اونها میدونستند که اون چیزی که داره تو ذهن طرف مقابل میگذره با اون چیزی که ظاهرشون نشون میده کاملا متفاوته. هر دو اونها داشتند به سال های گذشته و اتفاقات رخ داده فکر می کردند.

ماجرا از اینجا شروع شد که صدر حدود 24 سال پیش، در بخش تدوین بودجه شرکت کارشناس ارشد بود و در همون سال ها، جمالی هم برای گذروندن دوره کارآموزی وارد شرکت شد و در بخش صدر مشغول کار شد. صدر که نبوغ و هوش کارآموز خودش رو درک کرد، تونست موافقت مدیرش رو جلب کنه و بعد تر باعث استخدام جمالی توی شرکت بشه. این دو نفر به مرور در سیستم پیشرفت کردند تا جایی که امیرحسین صدر که بشدت جاه طلب بود خیلی زود به معاونت بخشی که درش کار می کرد رسید و رابطه اش با مدیریت هلدینگ هم قوی می شد و جمالی هم که دو سال بعد از استخدام به بخش مالی منتقل شده بود تونست در همون زمان به مدیریت حسابداری شرکت برسه.

در همین حین، امیرحسین قصد داشت، لیوان آب رو از روی میز برداره و آب بخوره که لیوان از دستش لیز خورد و آب روی کت و شلوارش ریخت و همین باعث شد توجه نگار بهش جلب بشه و ناخودآگاه لبخند ریزی زد. امیرحسین هم که بهت زده و البته عصبانی از اتفاق رخ داده بود، یک لحظه صدای ریز خنده رو شنید، برگشت یه نگاهی به نگار انداخت و بی اختیار در حالی که هنوز اخمش تو هم بود لبخند زد. این اتفاق و گره خوردن لحظه ای نگاه امیرحسین و نگار باعث شد که یکی از این دو نفر، اون کسی باشه که این سکوت رو میشکنه.

نگار با تردید ولی با لبخند همراه با حرصی گفت: "هنوزم که دست و پا چلفتی هستین آقای مهندس"
امیرحسین که کمی صورتش قرمز شد گفت: "به هر حال آدما هر چقدر هم عوض بشن، خصلتشون عوض نمیشه"
نگار جواب داد : "آره البته به نظر شما خیلی عوض شدین، خیلی سفید کردین" و بعد اشاره ای به موهای امیرحسین کرد و ادامه داد: "موهاتون رو میگم، تا جایی که می دونم ارثی که نیست، پدرتون موهاش مشکی بود."
امیرحسین گفت: " به هر حال جوان به حادثه ای پیر می شود گاهی "
نگار که تقریبا مطمئن بود این جواب رو میشنوه با حرص بیشتری گفت: " البته دیگه خیلی هم جوون نیستی شما، چهل و شش، هفت سالتونه، ولی جالبه آدم بیخیالی مثل شما اینطوری مو سفید کرده از حادثه ای"
امیرحسین که تقریبا میدونست به زودی جلوی این تیکه و کنایه ها بلاخره کم خواهد آورد و ممکنه اختیار صحبت هاش از دستش خارج بشه، سعی کرد حرف رو به سمت دیگه ای ببره و گفت: " بگذریم، این دکتر افشار چطور آدمیه ؟ میشه باهاش کار کرد ؟"

نگار که از این تغییر بحث اصلا خوشش نیومده بود و بشدت کنجکاو بود، مجبور شد شروع کنه توضیحاتی در مورد افشار بده، اما به محض اینکه می خواست شروع کنه، افشار به اتاق برگشت و صحبت های این دو نفر نیمه کاره موند.


پایان قسمت دوم فصل اول
 
آخرین ویرایش:

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
سلام.
خب بازی از امروز رسما شروع میشه، این فاز، معارفه است که باید هر کس، حداقل یک پست معارفه بده، که در این پست بالانس احتمالی و توضیحاتی اگر در مورد بازی داره رو بگه، اجازه دارید که نظرات هم رو در همین فاز معارفه نقد کنید، و از این بابت و جواب دادن به نقد محدودیتی نیست. گرچه اجباری هم نیست. پایان فاز هم ساعت 22 فردا یعنی یکشنبه 26 تیر ماه هست و با توجه به اینکه فاز معارفه شب نداره، بلافاصله بعد از اعلام شروع فاز روز اول، می تونید بازی در فاز روز اول رو شروع کنید.

امیدوارم که دور خوبی رو شاهد باشیم. کماکان اگر سوالی در مورد بازی هست، خصوصی بپرسید :دی


فاز روز معارفه
لیست شرکت کنندگان به ترتیب الفبا:

آرش
امین
پویا
ترسا
چاوش
خلفی
رامتین
رضا
سعید
صدرا
عرفان
عماد
فری
محمدامین
محمدحسین
محمدرضا
مهدی
مهسا
هادی
یاسین

تعداد شرکت کنندگان:
20 نفر

تعداد آرا لازم برای رفتن به دفاعیه:
اعدام نداریم.

پایان فاز:
ساعت 22:00 یکشنبه 26 تیر 1401

 
Professor
نوشته‌ها
270
پسندها
7
امتیازها
70
مدال‌ها
9
درود بر دوستان حاضر در جمع امیدوارم دور بسیار پر هیجان و اتفاق خوب داشته باشیم. :دی

با اینکه هنوز اسمم تو داستان نیومده داستان بسیار عالی و جذاب هستش از امیر سپاسگزارم بابت نوشتنش و برگزاری این دور. :دی
از آرش عزیز هم تقاضامندم هرچی زودتر این آواتار من که شبیه نخود شده رو درست کنه.

خب حالا که اعلام شده بازی بازی روز هست عملا، پس طبیعتا باید برای بالانس بودن بازی قدرت اعدام همه ی تیم ها به نسبت برابر باشه. چرا میگم به نسبت ؟ منظور نسبت به اینکه مافیا به هرحال سهمیه ی تیر‌ هم داره هرچند با شانس کم --» نتیجه : در نظر گرفتن حداکثر تعداد معقول گروه های گناهکاری (با توجه به برابری اسمی). با توجه به محدودیت های جدید مثل پدرخوانده نمی تواند بیش از دو بازیکن را در شب به قتل برساند، قربانی نباید قبل از جذب شهروندان اعدام گردد و... . طبق معمول احتمال همه چی هست و باید همه ی حالات رو در نظر گرفت اما من دیفالت تعداد مافیا رو 4 یا 5 و فرقه رو 3 نفر میبینم با حضور وکیل مدافع شیطان. اول بازی هم یک نکته اضافه کنم، این رو نمیپذیرم که محمدامین از یه جایی به بعد بخواد وارد بازی شه و اگه حس کنم میخواد این کار رو بکنه قطعا میتونه تارگت من باشه. دی

فعلا همین تا نظر بقیه رو هم بشنوم.

ویرایش گاد: مشکل آواتارت حل شد.
 
کاربلد مافیا
نوشته‌ها
539
پسندها
128
امتیازها
155
مدال‌ها
22
سلام بر دوستان گرامی

بنده همیشه در امر تحلیل بالانس لنگیده‌ام، می‌لنگم و خواهم لنگید. :دی بنابراین تحلیلی نمی‌کنم. (حالا کاری هم ندارم که کلاً به‌نظرم تحلیل بالانس در این مقطع به درد بازی نمی‌خوره.) فعلاً برنامه‌م اینه که گناه‌کار پیدا کنم با هر نقشی و هر بالانسی، در ابتدای بازی فرقی به حال من نداره.
 
رئیس جماهیر
نوشته‌ها
569
پسندها
271
امتیازها
155
مدال‌ها
11
با عرض سلام رامتینم
این دور مهمونم و خیلی خوشبینم
گاد از دوستای خوب جوونیمه
اون تنها رفیق زندگونیمه
از نوزده سالگی همدمشم
الان گاد شده من بِست مَنشم
بعضیا اینجا دلواپسن
نکنه به بازیکنا خوب نرسن
مافیا دور هم حلقه زدن
هی با هم پچ پچ می کنن و حرف می زنن
داستان داغ داغه ریتمش عالیه
بذار برم ببینم رایتر کیه
وااااو امیرحسینِ ابطحیه

- - - Updated - - -

خب از این حرفا که بگذریم، من بازنشسته شده بودم ولی دیگه پویا و امیر تشریف آوردن منزل و دیگه وسوسه ام کردن، نشد بازی نکنم :دی

قوانین اعدام یه کم یه جوریه، به قول معروف "سِیِدیه" البته دیگه باید بگیم "امیریه"

هنوز نقشا و داستان رو کامل نخوندم.
ایشالا دور خوب و خاطره انگیزی بشه.
 
Professor
نوشته‌ها
270
پسندها
7
امتیازها
70
مدال‌ها
9
سلام بر دوستان گرامی

بنده همیشه در امر تحلیل بالانس لنگیده‌ام، می‌لنگم و خواهم لنگید. :دی بنابراین تحلیلی نمی‌کنم. (حالا کاری هم ندارم که کلاً به‌نظرم تحلیل بالانس در این مقطع به درد بازی نمی‌خوره.) فعلاً برنامه‌م اینه که گناه‌کار پیدا کنم با هر نقشی و هر بالانسی، در ابتدای بازی فرقی به حال من نداره.

چطوری جوکر ؟ :دی:دی
 
مافیایی
نوشته‌ها
213
پسندها
252
امتیازها
95
مدال‌ها
11
سلام و درود همگی


منم ایده ی خاصی راجع به بالانس ندارم و حوصله ی فکر کردن بهشم ندارم :)) پس سعی می کنم نظرات بقیه اساتید رو بخونم و اون چیزی که منطقی تر بود رو مد نظر قرار بدم .

الالحساب یه گناهکار کلفت پیدا کردم، منتظرم بیاد پست بده، پستِ شُ لایک کنم:سوت
 
تازه‌وارد
نوشته‌ها
115
پسندها
5
امتیازها
0
سلام خدمت دوستان گرامی :گل:
از دعوت گاد عزیز ممنونم :گل:
امیدوارم بازی جذابی بشه
در مورد بالانس هم فعلا نظری ندارم
 
آرش
نوشته‌ها
850
پسندها
260
امتیازها
460
مدال‌ها
38
خب سلام و صد سلام به دوستان عزیز. امیدوارم دور خوب و باکیفیتی باشه.


چیزی که حتی در نگاه اول هم مشخصه، اینه که گاد عزیز این دور تعداد زیادی نقش جدید و متفاوت رو اضافه کرده که جذاب و البته شجاعانه‌ست. از طرفی بالانس رو کاملا باز گذاشته و تا زمان شروع فاز سرعتی چیزی مشخص نمی‌شه، که خب این به شدت کار رو سخت می‌کنه در اینکه بدونیم با چه چیزی توی این بازی طرف هستیم.

یه چیزی که به عقیده‌ی من تقریبا همیشه می‌شه برای حدس نقش‌های حاضر در بازی ازش استفاده کرد، اینه که احتمال خیلی زیاد نقش‌ها جدید و اون‌هایی که تغییر اساسی داشتن توی بازی هستن. اون هم وقتی گاد امیره که از آوردن چیزهای جدید داخل بازی ترسی نداره و البته به بهترین نحو هم انجامش می‌ده. چه زمانی این موضوع ممکنه برقرار نباشه؟ زمانی که نقش‌های جدیدی وجود داشته باشن که حضور همزمانشون توی بازی با هم تناقضی به وجود بیاره، یا با احتمال کمتر، نقش‌هایی که صرف وجودشون توی لیست نقش‌ها، تاثیری که لازمه رو توی بازی می‌ذاره (برای مثال جوکر).

از بین نقش‌های گناهکاری و فرعی داخل لیست، اون‌هایی که اونقدر جدید و متفاوت باشن که بخواد من رو متقاعد بکنه که احتمالا توی بازی هستن، در نگاه اول می‌شن نقش‌های فرقه (استاد اعظم و قربانی) و مزدور و خیاط از نقش‌های مافیا، و از بین نقش‌های فرعی هم وکیل مدافع شیطان و شغال و محافظ. مزدور رو هم با اینکه گاد اشاره کرده که فرعیه، ولی چون توی تعداد مافیا حساب می‌شه باید جزو مافیا حسابش کرد. نقشش شبیه شغال هم هست ولی از شغال خیلی خطرناکتره مشخصا و به نظرم اگه بخوایم یکیشون رو توی بازی درنظر بگیریم، باید مزدور رو در نظر بگیریم. از طرفی گاد می‌تونه با اهدافی که به شغال می‌ده، بازی رو تا حدی بالانس بکنه، پس احتمال زیادی می‌دم به اینکه شغال هم توی بازی باشه. محافظ هم همین‌ تاثیر رو داره و حتی جفتشون می‌تونن یه نفر هم باشن.

بنابراین من فکر نمی‌کنم فرقه با توجه به مکانیسم کاملا جدیدش و وقت و خلاقیتی که گاد صرفش کرده، توی بازی نباشه. این موضوع برای مافیا کمتر صادقه، چون نقش‌های اساسیشون همونان و به جز اضافه شدن مزدور، فقط خیاط تغییر نسبتا زیادی کرده.
گاد گفته گروه‌های گناهکاری ممکنه از ۱ تا ۳ تا باشن و وجود هیچ‌کدومشون هم قطعی نیست. احتمال اینکه ۳ تا گروه گناهکاری داشته باشیم، احتمال جدید و متفاوتیه و باید بررسیش کرد به نظرم. اما در مقابل چیزی که باید بهش توجه کرد، اینه که گروه‌های گناهکاری عملا هیچ ابزاری برای حذف همدیگه در شب ندارن. فرقه نمی‌تونه با جذبش گناهکارهای دیگه رو بکشه و مافیا هم فقط می‌تونه بیگناه‌ها رو بکشه.
این برای من احتمال اینکه ۳ گروه باشه رو کم می‌کنه، مگر در یک حالت، اون همه اینکه هر سه گروه خیلی ضعیف‌تر از حد معمول باشن. مثلا مافیا اگه باشه، ۳ یا نهایت ۴ نفر باشه و فرقه اگه باشه ۱ یا ۲ نفر باشه که در مجموع تعداد ۳ گروه از مافیا+فرقه می‌شه بین ۵ تا ۸ نفر، که حالت ۵ نفر رو حذف می‌کنم (که می‌شه مافیای ۳ نفره و ۲ فرقه‌ی ۱ نفره) و حالت ۶ نفره رو هم می‌شه حذف کرد (که می‌شه مافیای ۴ نفره و ۲ فرقه‌ی ۱ نفره و مافیا از فرقه خیلی قوی‌تر می‌شه). این‌طوری فرعی‌ها رو هم می‌شه بهش اضافه کرد (۲ یا ۳ نفر) و با ۹-۱۰ بیگناه، تقریبا بالانس به نظر می‌رسه. اگه ۳ گروه داشته باشیم، خطرناک ترین حالت محتمل به نظرم اینه که یک مافیای ۴ نفره باشه و دوتا فرقه‌ی ۲ نفره. مافیا در این حالت اگه ۵ نفر باشه قوی‌تر از دوتای دیگه می‌شه.حالت دو مافیای ۳ نفره و یک فرقه‌ی ۱-۲ نفره هم جزو احتمال بالاهاست. یک حالت دیگه رو هم در این صورت می‌شه بررسی کرد، اون هم اینکه مثلا ۳ فرقه داشته باشیم و مافیا نداشته باشیم که البته احتمالش رو کمتر می‌بینم.

اما به نظرم این خطرناک‌ترین بالانسی نیست که باید ازش بترسیم. اگه بخوایم از احتمال ۳ گروه بودن چشم‌پوشی کنیم، می‌رسیم به احتمال دو گروه بودن که اون هم می‌تونه به همون اندازه بد باشه، برای مثال یک مافیای ۴-۵ نفره، یک فرقه‌ی ۲ یا حتی ۳ نفره و تعدادی فرعی (تعداد بیگناهان می‌تونه کمی کمتر باشه در این حالت چون مجموع تیر+جذب کمتر می‌شه) دو فرقه‌ی مثلا ۳ نفره هم روی کاغذ بالانسه ولی چون متین قبلا انجامش داده فکر نکنم امیر بیاد تکرارش کنه :دی ولی چون نوع فرقه‌اش تغییر کرده، شاید هم بکنه. دو مافیا هم به نظرم احتمالش کمه چون بعید می‌دونم فرقه با نقش‌ها و مکانیسم جدیدش نباشه توی بازی، ولی ممکنه گاد بخواد غافلگیر بشیم و اگه اینطور باشه فکر کنم ۴ نفر برای هر گروه منطقی باشه. ولی خب اینطوری اگه پدرخوانده داشته باشن عملا می‌تونن توی شب تا ۴ نفر رو بکشن که با گفته‌ی گاد که بازی در روزه یه کم در تضاد به نظر می‌آد. مگر اینکه دو مافیا داشته باشیم بدون پدرخوانده. (این راجع به دو مافیا در ۳ گروه هم تا حدی صادقه) اینجوری کاملا ممکن می‌شه از نظر بالانسی.

احتمال اینکه فقط ۱ گروه داشته باشیم رو هم خیلی کم می‌بینم که در اون صورت مثلا باید ۱ مافیای گنده (مثلا ۶ نفره) باشه و چندتا فرعی.

و در نهایت درباره‌ی نقش‌های فرعی، تعدادشون به نظرم بسته به حالاتی که بالا گفتم ممکنه متفاوت باشه، ولی از بین وکیل مدافع شیطان و جلاد اگه بخواد یکیشون وجود داشته باشه بیشتر نظرم سمت وکیل مدافع شیطانه چون جدیدتره، و اگه جلاد باشه احتمالش رو کمتر می‌دونم مزدور و شغال جفتشون باشن چون دیگه فاز روز می‌شه پر از افرادی که صرفا می‌خوان هدفشون رو اعدام کنن :)) ولی خب غیرممکن هم نیست. در مجموع در بیشتر حالات نباید بیش از ۳ فرعی توی بازی باشه، مگر اینکه تعداد گناهکارها (مافیا+فرقه) از ۸ کمتر باشه مثلا.

درمجموع، به نظر من احتمال وجود هر دو گروه مافیا و فرقه رو بالا بگیریم و بیگناه‌ها رو هم از ۸-۹ تا بیشتر نگیریم که غافل‌گیر نشیم. از نظر احتیاط هم باید احتمال سه گروه رو در نظر بگیریم و هم احتمال دو گروه با مافیای ۵ نفره. ولی خیلی حسی بخوام بگم، بیشترین احتمال رو به یک مافیای ۴ نفره، دو فرقه‌ی ۲ نفره و ۳ فرعی می‌دم و بعد از اون، یک مافیای ۴-۵ نفره و یک فرقه ۳-۲ نفره و ۳ یا ۴ فرعی.

- - - Updated - - -

چطوری جوکر ؟ :دی:دی
چه خبر شغال؟ :دی:دی
 
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
544
پسندها
24
امتیازها
265
مدال‌ها
26
سلام به همه.

در مورد بالانس، خودم تحلیل مفصلی ندارم. فعلا تنها چیزی که به ذهنم می‌رسه اینه که به دور اخیری که امیر گاد بوده نگاه کنم و اون موقع بالانس در ۲۰ نفر اینطوری بود:

۵ مافیا + ۲ فرقه + ۳ فرعی + ۱۰ بی‌گناه

قرار نیست این لزوما تکرار بشه. اما خب باز به‌نظرم شباهت‌هایی رو می‌شه پیدا کرد چون ترجیح‌های شخصی آدم خیلی عوض نمی‌شه. در مورد تعداد تیم‌ها هم من اوایل همیشه ساده فکر می‌کنم. ساده‌ترین حالت برای این نفرات و نقش‌هایی که نوشته شده و خود شخصیت گاد، به‌نظرم همین مافیا فرقه بی‌گناه میاد. فرقه باتوجه به نقش‌هاش خیلی بعید می‌دونم نباشه. فعلا همین.
 

FM

کارنیاموز مافیا
نوشته‌ها
735
پسندها
171
امتیازها
315
مدال‌ها
32
سلام.

بالانس صرفا این نیست که بیایم تعداد تیمارو نظر بدیم، که همین کار خودش یکی از بیخود ترین کاراییه که توی فاز یک بخوایم بکنیم. مهم گفتن نظر درباره کلیت بازیه، که به نظرتون مسیر بازی چطوری پیش میره؟ اگر دربارش فکر بشه میتونه کمک کنه که بتونیم رویکرد مناسب رو با توجه به نقشمون ارائه بدیم و انتخاب کنیم.

بنظر میاد که گاد طوری تنطیم کرده که کلایمکس بازی طی روز رقم بخوره، و مرگ و میر جریان بازی رو و سرنوشت بازی رو تحت تاثیر قرار نده. توی چنین بازی ای بنظرم برای بیگناها سخت تره کار چون اینجوری برتری عددی گناهکار (بیشتر مافیا) و علمشون نسبت به بیگناها پررنگ تر میشه و بازی خوردن بیگناه احتمالش بالاتره، من خودم بر اساس این برداشتم، رویکرد این بازیم رو بر اساس شفافیت داشتن، چه در اتهام زدن و چه در اعلام موضع و چه در پاسخ گویی به شبهات افراد و کسانی که ازم سوال میپرسن، تنظیم میکنم. و اولویتم بیشتر به شناسایی بیگناهاست تا بخوام تک نفره به مقابله بپردازم. لازم به ذکره که قرار نیست گناهکارا رو ایگنور کنم کلا، منظورم اینه به همکاری تیمی بیگناها اعتقاد کامل دارم و به نظرم در این بازی نقش کلیدی ای ایفا میکنه.

در مورد تعداد تیم ها هم با صدرا و آرش موافقم بیشتر به سمت دومین آپشن آرش، چون بدبینانه تره. ولی اگر فرعی رو چهار در نظر بگیریم اون چهارمی میشه همونی که محافظ و شغال و جوکر باهمه یکم سخته دراوردن اینا با هم ، ولی خوب بعیدم نمیدونمش، از امیر هم بر می آد. در همین راستا یک سوال دارم از آرش عزیز:

وکیل مدافع شیطانه چون جدیدتره، و اگه جلاد باشه احتمالش رو کمتر می‌دونم مزدور و شغال جفتشون باشن چون دیگه فاز روز می‌شه پر از افرادی که صرفا می‌خوان هدفشون رو اعدام کنن

بنظرت با توجه به محوریت داشتن بازی روز، وجود چنین نقش هایی و هرج و مرج در مراسم اعدام نمیتونسته یک هدف باشه برای گاد؟ بازی ای تنظیم میکنی که فاز روزای جذابی داشته باشه، چنین ایده ای درخورش نیست؟

صدرا:

فکر کن، اگرِت در مورد ممل صادق باشه، چطوری تارگت قرارش میدی؟
 
آرش
نوشته‌ها
850
پسندها
260
امتیازها
460
مدال‌ها
38
فری
بنظرت با توجه به محوریت داشتن بازی روز، وجود چنین نقش هایی و هرج و مرج در مراسم اعدام نمیتونسته یک هدف باشه برای گاد؟ بازی ای تنظیم میکنی که فاز روزای جذابی داشته باشه، چنین ایده ای درخورش نیست؟

ممکن که هست، اونی که گفتم مقداری ترجیح شخصی خودم در مقام گاد فرضی (گاد ببخشاید :))) بود و مقداری امیدواری برای اینکه فازهای روز و اعدام‌ها از چیزی که می‌شناسیم فاصله‌ی زیادی نگیره و پر نشه از افرادی که اومدن سفارشی اعدام کنن :دی و اینکه به نظرم با همه‌ی تغییرات از نقش‌ها بگیر تا نوع اعدام و رای و ...، بازی در فاز روز اونقدر جذابیت داره که به تعداد نقش‌های اعدام‌کن نیازی نداشته باشه، ولی از اون طرف ۳ تا بودنشون ممکنه بازی رو بیش از حد عجیب‌غریب بکنه.

درمورد روند بازی هم حرف جالبی زدی، ولی به نظرم وقتی بازی توی فاز روز باشه و فازها هم نسبتا طولانی باشن و مرگ و میر هم کم، اتفاقا سودش واسه بیگناهانه، چون فرصت بیشتری برای صحبت و تصمیم‌گیری دارن و از اون طرف گناهکارها باید با تمام قوا بیان توی تاپیک تا بتونن بیگناهی رو حذف کنن، و دیگه نمی‌تونن بشینن یه گوشه و تیر بزنن، و این باعث می‌شه که بیشتر خودشون رو در معرض تشخیص قرار بدن. به خاطر همین هم بود که بالانس‌های من بیشتر سمت بدبینانه و تعداد بالای گناهکارها بود، چون به نظرم بیگناهان با بازی درست و تمیز، خیلی خوب می‌تونن از این برتری (کم بودن مرگ و میر در شب و فازهای طولانی) استفاده کنن.

درمورد بازی خودم هم پیش‌بینی می‌کنم در فازهای خاصی سرم شلوغ باشه با توجه به فعالیت‌های تابستانی و غیره :دی اما در مجموع تلاشم اینه که بازی فعالانه و پررنگی داشته باشم صرف نظر از نتیجه و تا حد امکان منفعل نباشم.

مهدی
به نکته‌ی خوبی درباره‌ی بالانس دور ۷ اشاره کردی، ولی نسبت به اون دور مهم‌ترین تغییر رو فرقه کرده. به نظرت تغییراتی که فرقه داشته، باعث چه جور تغییری در تعداد یا بالانس می‌شه؟

بی‌صبرانه منتظر یکی دیگه از اون شروع‌های هادی هم هستم :دی
 
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
640
پسندها
103
امتیازها
295
مدال‌ها
34
درود
~~~~~
اول از همه بايد حق مطلب در مورد داستان هاي امير ادا بشه كه فوق العاده لذت بخش بوده هميشه براي من و اين دو قسمت هم تا اينحا خيلي جالب بوده و اميدوارم به سرنوشت داستان دور هفت دچار نشه و مارو يه سال منتظر نگه نداره . مرسي واقعا از قديم داستاناي مافيا براي من حس قشنگي داره و از خود بازي بيشتر بهم حال ميده :دي

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

خيلي وقت بود كه بازي اين مدلي نداشتيم كه بالانس توش نامعلوم بمونه و جا براي كشف خودمون بزاره تا اواخر بازي . وقتش شده بود و با اينكه كارو سخت ميكنه جذاب بوده هميشه برا من ، البته اين جذابيت اوليه تبديل ب فحش هاي ثانويه ميشه و ب غلط كردن ميفتم ولي خب بازي همينه ديگه 🚶🏻‍♂️ كلا همه جورش هم بقول دوستان برا من ضرر داره

خب بريم سراغ تحليل ك چ عرض كنم حدس و حس شيشم در مورد بالانس
~~~~~~~~~~~~~~~~~
من چند بار خوندم نقشاي موجود رو تقريبا ، چون اكثرا جديدن . توي ٢٠ نفر كلي بالانس جذاب ميشه چيد از لحاظ تئوري ، ولي من نميخام خودمو درگير احتمالاي بعيد كنم و ايده هايي كه حين نوشتن اين پست تو ذهنم رژه ميرفتن رو نگه ميدارم برا وقتي خودم قسمت شد گاد شدم :دي

برا همين نظرم روي مافياي كلاسيك هست
يني يه مافيا يه فرقه + ستون + شيطان +جلاد+جوكر/محافظ/شغال

ببينين چون بازي گفته شده زياد كشته شب نخواهد داشت و بازي روزه بيشتر رفتم سمت اينكه بيشتر از دو گروه نداشته باشيم! و دليل ديگش اينكه تيمهاي گناهكاري هم روي هم اثر ندارن و مثل قديم نيست ك فرقه با جذب مافيا بكشه، يا مافيا هم بعد جذب ، فرقه نميتونه بكشه . ب اين خاطر پس احتمال دو تيم برا من بيشتره حالا شيطانم ك كمكشون ميكنه اگه باشه و كمك بزرگيه.

تعداد اگه بخام بگم مافيا ٥ نفر تو ٢٠ نفر بالانس بايد باشه ، فرقه اونوقت بايد ٢ باشه ،٣ فك كنم زياد باشه يادم نمياد ٣ داده باشه هيچ گادي ، احتمال جذب ستون هم هست . يه شيطانم باشه گناهكارا ميشن ٩ با يه جلاد و يه نقش فرعي ازون ٣ تا ديگه كه در جهت بيگناهم ميتونن بازي كنن و ٩ بيگناه كه شهردار و رييس پليس يدونه داريم شيخ و عنكبوت و حرفه اي و كابوي و بي نقش ، كه قطعا نقش تكراري هم توشون خواهد بود با اين وجود . بالانس كلاسيك و خوبي ميشه

ايشالا خيره ببينيم چي از تو اين لپ لپ درمياد
 
کارکشته مافیا
نوشته‌ها
544
پسندها
24
امتیازها
265
مدال‌ها
26
مهدی
به نکته‌ی خوبی درباره‌ی بالانس دور ۷ اشاره کردی، ولی نسبت به اون دور مهم‌ترین تغییر رو فرقه کرده. به نظرت تغییراتی که فرقه داشته، باعث چه جور تغییری در تعداد یا بالانس می‌شه؟

تمرکز لازم رو فعلا ندارم که نقش‌هارو بررسی کنم برای همین خودم کلی نظر دادم اما خب چون پرسیدی آره حرفت رو قبول دارم چون همین به ذهن خودمم اومد در نگاه اول. حدسم که بین ۲ و ۳ هست. یه نگاه دوباره هم انداختم، از روی نقش‌ها تعجب نمی‌کنم اگه فرقه ۳ نفره هم باشه. چون این قربانی عملا آورنده اعضای جذب شده به تیم هست اگر اشتباه نکنم. و خودش خاصیت فدا شدن داره و خب به این شکل فرقه ۲ نفره کمی ضعیف هست به‌نظر. اما خب کلا ذات فرقه نقش قوی‌تری هست به خاطر مکانیزمش و ۲ هم می‌تونه باشه کاملا. در هرصورت اگر ۳ باشه هم من بعید می‌دونم فراماسون بینشون باشه و احتمال اینکه دو تا قربانی داشته باشه فرقه رو بیشتر می‌دونم. چون وجود این قربانی به‌نظر لازم میاد و خاصیت برتری عددی هم نداره خیلی مگه اینکه کلا عضو جذب شده رو به تیم نیارن که این نمی‌دونم تا چه حد امکان‌پذیر هست و چطور می‌تونن این رو مدیریت کنن. البته همه این صحبتا در صورتی معتبر هست که بالانس به صورت مافیا + فرقه + بی‌گناه باشه. وگرنه اگه دو تیم مشابه در بازی باشه ممکنه اینا متفاوت بشه که خب خودت در پست خودت هم توضیحاتی دادی.

درضمن، من در پست قبلی یادم رفت بگم که یه نگاهی هم به دور دوم انداختم که امیر گادش بود، منتهی پستش تو تاپیک تحلیل پاک شده بود. اگر کسی یادش هست که بالانس اون دور رو هم بگه. اگر نه خودم اگه فرصت کنم پست‌هاش رو بررسی می‌کنم ببینم به چیزی می‌رسم از بالانس نهایی اون دور یا نه. نهایتا از خود گاد هم می‌شه پرسید البته. درکل به‌نظرم می‌تونیم یه ذهنیت کلی از این‌ها بگیریم.
 
رئیس جماهیر
نوشته‌ها
569
پسندها
271
امتیازها
155
مدال‌ها
11
در مورد بالانس اون پست اول آرش منطقی بود.
چون مدت زیادی نبودم خیلی در جریان نیستم کدوم نقشا جدیده.
به نظرم برعکس گفته فری، خیلی هم این که تعداد تیما و نفراتشون رو حدس بزنیم بی فایده نیست و باعث میشه آگاهانه تر بازی کنیم.
اما این که بازی بخش مهمش توی فاز روزه خب چیزیه که خود گاد گفت و دیگه گفتن نداره.
این که این به نفع بیگناهاس یا گناهکارا. به نظرم از یه طرف گناهکارا چون همدیگه رو میشناسن یه برتری نسبی توی فاز روز دارن ولی از اون طرف رای هماهنگ ممکنه براشون دردسر بشه و خب همونطور که آرش گفت مجبورن توی فاز روز بیشتر فعال باشن و نمیتونن با تیراندازی شبانه :دی و یه گوشه نشستن بازی رو ببرن.
 
Professor
نوشته‌ها
270
پسندها
7
امتیازها
70
مدال‌ها
9
سلام، اومدم رامتین و دیس کنم
بعدش فری و آرش و هیس کنم
محمدامین، هیچی نگو، هیس گلم
نمیخوام‌ تورم مثل‌ اینا دیس کنم.
هی ، Yo , Yo .

با ریتم رپی بخونید حتما ، میکس و مستر: ابطحی استدیو🤘🤟👌

فری

محمدامین باتوجه به پتانسیلی که در دیر اضافه شدن به بازی و موذی گری در فازهای پایانی داره اگر در فازهای ابتدایی با فعالیت خیلی کم ازش مواجه بشم خودش برام بار منفی داره (امتیاز این صحبت برمیگرده به مهدی دور یازدهم که خیلی حق گفته.) حالا اگه از پست هاشم حس منفی بگیرم دیگه برخلاف قوانین ریاضی اینجا منفی در منفی مثبت نمیشه. من ترجیح میدم در طول بازی یک رای به اعدام اشتباه تو کارنامه م ثبت شه به جای اینکه یک نفر با این سیاست تکراری بخواد بعدا به ریشم بخنده.

آرش

ای بابا، به هم تیمیت گیر‌ دادم لو رفتم ؟ :دی عجله نکن خودت رو هم بهم معرفی کردن. 😂


در مورد صحبت های شده با پاراگراف دوم فری موافقم تا حدودی، صرفا قرار نیست گناهکار پیدا کنیم، ما اگه به قدر کافی هم بیگناه پیدا کنیم گناهکارا خودشون پیدا میشن، به هرحال تو این بازی فعلا همه گناهکارن مگه اینکه خلافش ثابت شه. در مورد پاراگراف دوم پست 16 آرش بنظرم نمیشه گفت این به نفع بیگناهاس فقط، قطعا بازی طوری طراحی شده که بالانس باشه، اگه وزنه ی بیگناها سنگین تر باشه که طبیعتا بالانس نیست پس نمیشه اینجوری نتیجه گرفت.
 
اتصال به گوگل

کاربران آنلاین

هیچ کاربری آنلاین نیست.

یافتن کاربر

اتصال به گوگل

کاربران آنلاین

هیچ کاربری آنلاین نیست.

یافتن کاربر

بالا پایین