سلام مجدد.
از نظر بنده هم 2 یا 3 گرگ تعداد معقول تریه. اما یک گرگ از 4 گرگ احتمالش کمتره. سابقه ی گاد در این تعداد به سمت 2 و 3 است. 2/3>4>1. پیش بینی کردن ذهن گاد برای انتخاب از بین 2 و 3 کار سختیه برای من. در بحث بین جاوید و باربد، دوست دارم دلایل باربد برای کم نبودن احتمال 4 گرگ را بخونم.
داستان:
با توجه به توضیحات گاد در ابتدای بازی، داستان نشانه محور نیست، فضا محوره. یعنی نباید بدنبال تکرار x و y بود. بلکه باید به دنبال شباهت هایی بین حالت های a و b و c بگردیم.
برای شروع تمام شخصیت هایی که تا کنون در داستان ذکر شدند و با ذکر خصوصیات هر یک بیان میکنم و سعی میکنم احساساتی که از روابط این افراد را گرفتم بیان کنم:
سیاوش: شخصیت اصلی داستان که جزو بازیکن ها نیست و احتمالا شخص گاد هست. خصوصیات خود گاد به کار نمیاد ولی روابطش با دیگر شخصیت ها میتونه مفید باشه.
جادو، میراث خانوادگیشه. تغییر شکل دهندست، از پرواز می ترسه. سم داره یعنی خودشو به شکل بز کوهی دراورده. از راه سنگلاخی به عمارت جادوگران رسیده.
زروان: بنده هستم. وراجم. ارباب زمانم. معلقم. رو زمان دقیقم (سه ثانیه و پنج سال) روابط اجتماعیم ضعیفه از نظر ارتاواز ( در حالی که صرفا برام مفهومی ندارن، وگرنه بهبودشون برام راحته : دی) از گذشته و حال همه باید خبر داشته باشم طبیعتا چون ارباب زمانم، تغییر شکل دهنده ها رو هم خوب می شناسم(این شخصیت میتونه یک بک استوری داشته باشه با پدر سیاوش، چون توی داستان هاش بوده).
آرتاواز: اولد اسکول، مقرراتی، دوختن دهن زروان در نگاه اول حرکت خصمانه ای به نظر برسه شاید، ولی یک جور صمیمیت توی این حرکت بود، من حس میکنم توی داستان این دوتا شخصیت به هم نزدیکن به نحوی، ممکنه یک طرز فکر داشته باشن به جامعه اشون، صرفا متود برخوردشون با هم فرق کنه. ارتاواز همونطور که از فضاسازی اتاقش فهمیدیم، جادوگر دارکیه، تنهاست، عجیبه، کسی سمتش نمیره، به غیر از کسی که تاریکیشو درک کرده باشه : میتونه زروان باشه
ارتاواز اولین کسیه که تلخ ترین حقیقت دنیای سیاوشو به روش میاره، تصادف؟" بین ما گرگ هست"
تیگران: لحجه داره، لحجه ی روسیه به نظرم. با ادب و ساده است. دوست فرهامه به نظر. هیولا دیده. ترسیده؟ نگران و آشفتست. نگرانیشو دوست داره تقسیم کنه. بلوف زن. داستان سرا. تخیل قوی؟
فرهام: دوست تیگران. معتمد تیگران؟ باهوش. کنجکاو. براش عجیبه که بعد از 5 سال گرگا اومدن. چرا عجیبه؟ دنبال تایید می گرده. از نظر فکری با ارتاواز در تضاده. "منتظرم ببینم ارتاواز چی داره بگه"؟ ارتاواز به وجود گرگ ها اعتقادی نداشته؟ باید دید چی میشه. یه ته تم مذهبی هم داره فرهان، کاهنه و اون سبز فیروزه ای و اینا توی اتاقش نشونه ی مذهبه به نظر. شاید دریچه ای به تفکرشه اینا.
حکیم فرزانه جاوید: رییس مجلس، فضای روحانی(ردای یشمی) یمین و یسار دار. باربد مرموز و ایریک : افسونگر نباتات: این جادوی نباتات ارتباط قوی ای میتونه با زمین و طبیعت داشته باشه.
می رسیم به انتاگانیست داستان: رامیار، توی اکثر داستان های فانتزی چنین برخوردی شروع دشمنی دیرینه ای بین دو شخصیت میشه، حالا اینجا نمیدونم قراره در ادامه چجوری بشه، ولی اینکه سیاوش رامیارو از داستان های پدرش نمیشناسه میتونه دلیلش این باشه که اینم عضو جوانیه مثل سیاوش و از طریق پدرش به انجمن راه پیدا کرده، ممکنه حتی پدراشونم دشمن بوده باشند. تحقیر سیاوش با یاداوری ترسشون از پرواز و ارتفاع (پتانسیل بک استوری) از تنفر رامیار از تغییر شکل دهنده ها میتونه چنین برداشتی بشه. در هرصورت احتمالا این دوتا رقیب میشن در ادامه.