برای دیدن محتوای انجمن باید ورود کنید. اگر حساب کاربری ندارید اکنون ثبت‌نام کنید.

بازی دور نهم مافیا | انجمن جادوگران

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
آرا تا این لحظه

سپرنگ ۲ رای: باربد، زروان
فرهام ۱ رای: رامیار
تیگران ۱ رای: جاوید
کیومرث ۱ رای: فرهام

با این نتایج فقط سپرنگ می‌ره دفاعیه.
 
حکیم فرزانه
نوشته‌ها
12
پسندها
0
امتیازها
0
به نظرم رو یک گزینه اجماع بشه بهتره، چون روند بازی طوری نیست که بخوایم از رو پستا تحلیل درست و منطقی کنیم، عملا فقط دو سه نفر دارن بازی میکنن. امیدوارم شرایط عوض شه.


رای به اعدام: سپرنگ

با رایی که دادی مشکلی ندارم. هرکسی یه رایی داده دیگه. نصفی هم تو بازی نیستن و نمی‌شه کاری کرد.

منتهی این‌که می‌گی اجماع بشه چه دلیلی داره؟ آیا اونقدری به سپرنگ شک داشتی که روش اجماع بشه؟
یا چون یک رای داشت و ممکنه رای یا آرای دیگری هم بیاره این کارُ می‌کنی؟:دی

خیلی خونسرد و گناهکارانه بود پستت. پست کسی بود که می‌خواد یک نفرُ حذف بکنه.
 

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
خب سپرنگ با دو رای به دفاعیه می‌ره

تا دقایقی دیگه دفاعیه خودش رو میفرسته.
 
آسمان‌‌سوار
نوشته‌ها
6
پسندها
0
امتیازها
0
خو ارش گفت داری اعدام میشی بیا :}
نیدونم چی بگم خو واقن :}
حرفاتونو تقریبن خوندم باربد میگع وقتی نمیشناسی من کیم چرا میگی لحنت فلانع
خو من باس حسمو بگم دیگ نیدونم چجوری میشع بازی کرد ‌پس ://
عصبی هم منظورم جدی و دعوایی طور بود دیگ همون اول کار ی جورایی بود
الن زروان نفهمیدم اصن واس چی رای داد بم
نیدونم واقن چی بگم:)))
رای ندین مرسی ://
 

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
برای اعدام به ۶ رای نیازه.

توی پست فقط رای بدید.
 

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
خب سپرنگ اعدام نمی‌شه.

تیگران و کیومرث گادکش می‌شن. هر دو بیگناه بودن.

تا ۱۲:۲۰ ماناهاتون رو بپرسید و هدف ایناتون رو بگید :دی
 

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
پایان فاز شب سوم

اتفاقات قابل بازگویی:
زروان کشته می‌شه. گرگینه بود.
جاوید کشته می‌شه. جادوگر بود.


بازیکنان: 8 نفر
آرتاواز
آیریک
باربد
پاکزاد
رامیار
سپرنگ
فرهام
ویهان

فاز روز چهارم رو آغاز کنید. کسانی که امروز پست ندادن از امان پست ندادنشون استفاده کردن و باید این فاز پست بدن حتما.
داستان هم فردا تا ظهر ارسال می‌شه.
 
حکیم فرزانه مرحوم
نوشته‌ها
4
پسندها
0
امتیازها
0
پفیوزا.

- - - Updated - - -

باز خوبه اینجا دما تقریبا صفر درجه‌س. خنک‌ـه.
 
خنیاگر سحرآمیز
نوشته‌ها
23
پسندها
0
امتیازها
0
سلام. بامداد بخیر. من دیشب دیر وقت دسترسی به نت پیدا کردم، اواخر فاز رسیدم و می خواستم پست هارو بخونم و واکنش نشون بدم که یکم شوکه شدم، توقع فعالیت به این کمی هم نداشتم. به هر حال به نظرم اتفاقاتی که در فاز شب رخ داد، به نفع بیگناها نبود. یک گناهکار کم شد، اما تقریبا موثرترین بازیکن بازی تا اینجا یعنی جاوید که مشخص شد بیگناه بود از بازی حذف شد و این بده. گرچه شاید بشه یه گره هایی رو باز کرد، که این در گرو مشارکت همه 8 نفر باقی مونده تو بازیه، اگر قرار باشه فعالیت ها به همین منوال باشه، خیلی نمیشه امیدی داشت که فعالیت یکی مثل منم به جایی برسه.

من در قدم اول و چون رای به اعدام اجباری هست، رای میدم. بعد سعی می کنم باشم تا ببینم بازی به چه شکلی ادامه پیدا می کنه. به شرطی که بازیکنا همه مشارکت کنند.



رای به اعدام: سپرنگ

ویهان:
وات د هل؟ :|
دوست عزیزم سپرنگ؟!
لازمه یادآوری کنم که خودم اولین کسی بودم که از این حرف سپرنگ ایراد گرفتم؟!

چرا من از سه خط اول پستت حس هول بودن گرفتم ؟ درسته اینکه من گفتم دوستت سپرنگ می تونه به این مفهوم باشه شما رو هم تیمی خطاب کردم. ولی چرا واکنشت اینقدر غلیظ بود، اول ازم می پرسیدی منظوری داشتم یا نه و منتظر واکنشم میشدی بعد می گفتی وات د هل و این همه علامت تعجب می ذاشتی !!
دیدی دوست عزیزم. کلمات مفهوم و بار دارند، اگر در جای درست به کار نرن، باید واکنش درخور نشون داد. می خواد رای به اعدام باشه یا استفاده غلیظ از عبارات و علامت سوال و تعجب. لزوما مفهوم خاصی هم نداره. این کلمه "دوستت" رو تو پستم جا دادم تا خودت تاثیر استفاده از کلمه نا به جا و واکنش خودت رو ببینی.
اما اینکه میگی چیزایی که من به عنوان دلیل آوردم رو خودت هم مطرح کردی به طرف و اینکه اولین کسی بودی که بهش ایراد گرفتی، مشکلی رو حل نمی کنه هیچ، بلکه مشکل رو بیشتر می کنه، یعنی تو کاملا واقف هستی به اینکه چقدر اون جمله نادرست بوده و زوایاش هم میدونی و باز واکنش من برات علامت سوال داره، این بدتره.
بعدم اینکه میگی منظور من انجام هول هولکی اون کاره، باز فرقی تو صورت موضوع ایجاد نمی کنه، کسی کار هول هولکی انجام میده، که هول شده باشه، از چی هول شده ؟ در اینجا از بر ملا شدن چیزی که طرف بهش اشاره کرده. چیز دیگه ای برای هول شدن و انجام هول هولکی کار وجود نداره در موضوع رای به اعدام دادن من، اگر هست بگو، یعنی بگو من از چی هول شدم و کار هول هولکی انجام دادم ؟ با پیچوندن منظورت نمی تونی مفهوم هول شدن اینجا رو عوض کنی که.
پس سوال من سر جای خودش باقیه، کسی که از بر ملا شدن یه موضوعی هول میشه و می خواد به تعبیر تو کار هول هولکی بکنه، باید کاری بکنه که به آرومی از کنار موضوع عبور کنه، یا بیشتر اون موضوع رو ترند کنه ؟ رای به اعدام دادن باعث میشه داستان به جای ته نشین شدن بیاد رو. منطق نداره اصلا حسی که کردی. باز اگر براش منطقی داری شنوندم.


روانشاد جاوید:
پرسیده بودی که چرا سپرنگ رو دوست عزیز ویهان معرفی کرده بودم، صرفا به این خاطر که بهش یادآوری کنم بار کلمات وقتی درست به کار نرن چقدر می تونه واکنش بر انگیز باشه. و واکنش ها به معنی "هول بودن" نیست، بلکه افراد باید متوجه هزینه کلماتشون بشن. که فکر می کنم اگر مرضی در بازیش نباشه باید براش جا افتاده باشه کامل تا الان.

سپرنگ:
مشخصه حرف های منو درست نخوندی/ درست بهت انتقال ندادن. چون من گفتم که می تونی بگی که باربد رو نشناختی و ازش برداشت عصبانیت کردی،اما جاوید از پستی که در جواب سوال اول من داد، یعنی دقیقا از جمله ای که گفت " تو ادواری که برای من بازی کردی " نشون داد کیه و همه میدونیم که این لحن عصبانیت شخصیت جاوید نبود، قطعیت جاوید بود. چرا لحن اون رو عصبانیت تعبیر کردی ؟ یعنی جاوید رو نشناختی ؟

و سوال مهم تر اینکه، فرضا که تشخیص دادی که لحن باربد و جاوید عصبانی بوده، حکم اینکه دو نفر که دارن با عصبانیت بحث می کنند یعنی گناهکارن از کجا اومد ؟ ضمن اینکه ازت خواستم که بخش های عصبانی پست های ما دوتا رو هم بیاری.

ویهان:
تو که معتقدی من باید برای رای اعدام به سپرنگ منتظر پست بعدیش میموندم، نظرت در مورد دفاعیه زوری سپرنگ و رای زروان گناهکار به سپرنگ چیه ؟ زروان چرا به سپرنگ رای داد وقتی می دونست که احتمال اینکه 6 تا رای بیاره خیلی کمه ؟
 
غیب‌گو
نوشته‌ها
7
پسندها
0
امتیازها
0
جاویدشاه روحت شاد
برای بقیه که ممکنه هنوز سؤال داشته باشن درباره اون عبارت "زور زدن":
متوجه نمیشم چرا جاوید میخواست هرطوری شده از توی اون جمله من یه معنی و مفهوم خاص و عجیب غریبی بکشه بیرون.
هم توی همون پست و هم توی پستای بعدی گفتم که منظور خاصی نداشتم و مخاطف خاصی هم نداشت حرفم؛ صرفا میخواستم بگم در اون مرحله تلاش الکیه که زیاد فکر کنیم درباره بالانس. همین.

درباره این که اول کی به سپرنگ گیر داد؛ من از بقیه نظر میخوام.
بقیه‌ای که دارید این پست رو میخونید. :ذی لطفا برگردید از صفحه دو تا آخر سه رو بخونید و ببینید اولین اشاره محکم و سؤال بابت اون پست سپرنگ، از طرف کی بود.


باربد
چرا من از سه خط اول پستت حس هول بودن گرفتم ؟ درسته اینکه من گفتم دوستت سپرنگ می تونه به این مفهوم باشه شما رو هم تیمی خطاب کردم. ولی چرا واکنشت اینقدر غلیظ بود، اول ازم می پرسیدی منظوری داشتم یا نه و منتظر واکنشم میشدی بعد می گفتی وات د هل و این همه علامت تعجب می ذاشتی !!
دیدی دوست عزیزم. کلمات مفهوم و بار دارند، اگر در جای درست به کار نرن، باید واکنش درخور نشون داد. می خواد رای به اعدام باشه یا استفاده غلیظ از عبارات و علامت سوال و تعجب. لزوما مفهوم خاصی هم نداره. این کلمه "دوستت" رو تو پستم جا دادم تا خودت تاثیر استفاده از کلمه نا به جا و واکنش خودت رو ببینی.
اولا که کلا آخر دو تا از جملات علامت تعجب گذاشتم. :دی این همه کجا بود؟
من واکنشم بهت چی بود مگه؟ رأی اعدام دادم بهت؟ :| این رو میخوای با رأیی که به سپرنگ دادی یکی در نظر بگیری واقعا؟ من اگه میخواستم مثل خودت برخورد کنم که رأی میدادم با اولین برخورد و میرفتم پی کارم!
این که میگم وات د هل؟! یعنی خب قطعا تعجب کردم از این حرفت و توضیح میخوام. عبارت وات د هل هم تعجبیه هم سؤالیه. :دی

اما اینکه میگی چیزایی که من به عنوان دلیل آوردم رو خودت هم مطرح کردی به طرف و اینکه اولین کسی بودی که بهش ایراد گرفتی، مشکلی رو حل نمی کنه هیچ، بلکه مشکل رو بیشتر می کنه، یعنی تو کاملا واقف هستی به اینکه چقدر اون جمله نادرست بوده و زوایاش هم میدونی و باز واکنش من برات علامت سوال داره، این بدتره.
من واقف هستم ولی گفتم از نظر من منطقی‌ترش این بود که شما سعی میکردی حداقل یه پست از این دوست عزیزم بببینی که چه حرفی داره برای گفتن.
که البته بعدا مشخص شد حرف چندانی هم نداره. :))

بعدم اینکه میگی منظور من انجام هول هولکی اون کاره، باز فرقی تو صورت موضوع ایجاد نمی کنه، کسی کار هول هولکی انجام میده، که هول شده باشه، از چی هول شده ؟ در اینجا از بر ملا شدن چیزی که طرف بهش اشاره کرده. چیز دیگه ای برای هول شدن و انجام هول هولکی کار وجود نداره در موضوع رای به اعدام دادن من، اگر هست بگو، یعنی بگو من از چی هول شدم و کار هول هولکی انجام دادم ؟ با پیچوندن منظورت نمی تونی مفهوم هول شدن اینجا رو عوض کنی که.
پس سوال من سر جای خودش باقیه، کسی که از بر ملا شدن یه موضوعی هول میشه و می خواد به تعبیر تو کار هول هولکی بکنه، باید کاری بکنه که به آرومی از کنار موضوع عبور کنه، یا بیشتر اون موضوع رو ترند کنه ؟ رای به اعدام دادن باعث میشه داستان به جای ته نشین شدن بیاد رو. منطق نداره اصلا حسی که کردی. باز اگر براش منطقی داری شنوندم.
ببین من منظورم این بود که برای انجام این کارت، هول زدی؛ عجله کردی؛ زود رأی دادی؛ همون موضوعی که بالاتر هم اشاره کردم.

تو که معتقدی من باید برای رای اعدام به سپرنگ منتظر پست بعدیش میموندم، نظرت در مورد دفاعیه زوری سپرنگ و رای زروان گناهکار به سپرنگ چیه ؟ زروان چرا به سپرنگ رای داد وقتی می دونست که احتمال اینکه 6 تا رای بیاره خیلی کمه ؟
درباره دفاعیه سپرنگ باهاش کار دارم در ادامه. اما درباره رأی زروان: من اواخر فاز قبل رو نتونستم حضور داشته باشم و امان گرفتم از گاد هم. و از نظر خودم الآن مسخرست که من بیام نظرم رو درباره کسی که کشته شده و گناهکار بوده بگم. متوجه منظورم هستی؟! :دی بله به احتمال زیاد اگه در اون لحظه بودم و میدیدم، بهش گیر میدادم.


سپرنگ
دوست عزیزم :دی
بیا اینجا ببینم. الآن کلا 7 نفر تو بازی موندن به جز خودت.
از بین جاوید و باربد هم که جاوید رفت و معلوم شد شهروند بوده.
حالا نظرت درباره باربد چیه؟ جواب درست و حسابی ندادی به پستای قبلی من و بقیه بازیکنا.
الان بر اساس حرفی که زدی باید معتقد باشی باربد گناهکاره دیگه درسته؟
بیا قشنگ موضع خودت رو برابر 7 نفر باقی مونده مشخص کن لطفا و به خصوص باربد. حواست هم باشه به پستی که اول کار دادی و گفتی از هر دوی جاوید و باربد حس بد میگیرم. :دی
 
ساحر سایه‌ها
نوشته‌ها
10
پسندها
0
امتیازها
0
سلام؛ من دیروز حجم کارم بالا بود یک مقدار. از امروز با فراع بال هستم و به بازی می‌پردازم. از گاد عزیز و سایر بازیکن‌ها هم عذرخواهم. پست‌‌هایی که در بحث بودم از صفحه دو رو جواب می‌دم تا بعد بپردازم به باقی چیزها.

سلام بر آرتاواز.

دو سوال: احتمالات بالانس از نظر خودت چیه؟
بیای تو بازی ببینی هرکسی یه اسمی داره و مثلا اسم یک نفر احضارگر نور هست و اسم دیگری ساحر سایه‌ها، آیا حسی به اینا پیدا می‌کنی؟ اگه پیدا می‌کنی بگو چه تفاوتی باهم دارن.

برای من بالانس با احتمال زیاد روی ۳ نفر گرگینه هست. تعداد تیر رو نمی‌دونم، چون دور قبل با این سبک، تیرهای مافیا توی دیوار زیاده. از طرفی این‌که هر گرگینه می‌تونه نقش یاکوزا رو بازی کنه هم به نظرم تا حد زیادی قوی می‌کنه نقش‌هاشون رو.
راجع به اسم هم به نظرم با شخصیت واقعی بازیکن‌ها ارتباط داره. :دی مثلا شخصیت جاوید به تو شبیهه.

آرتاوار:
جریان پست فرهام با توجه به اشاره اش به بحث بنده و جناب جاوید، نشون میداد که منظورش از برابر دونستن احتمالات، احتمالات مطرح شده در بازی از جمله 2، 3 یا 4 گناهکار هست، فکر نمی کنی وسط کشیدن یه احتمال بعید مثل 6 گناهکار و نسبت دادنش به پست فرهام ایجاد جو محسوب میشه ؟

من این حس رو نگرفتم که حرفش در رابطه با ۳ یا ۴ نفره و این دوتا رو داره برابر می‌ده. چون که در پستش به خودش اشاره کرده و گفته برای من تا نتونم قطعی حذف کنم همه‌چیز برابره. بعدا هم دیدم گفته حتی احتمال یک رو هم می‌ده. و نکته‌ی حرف منم روی این بود که گفتم احتمال برابر نمی‌دی تو و این جمله‌ت با ذهنت نمی‌خونه. که کلا ایگنورش کرد البته. :دی

خب تا آخر پست‌ها خوندم. سپرنگ عجیبه. به این دلیل که زروانِ گرگینه بالاخره روی یک حسابی باید بیاد رای بده. از طرفی هم به نظرم تا این‌جای بازی و تعداد احتمالی گرگینه‌ها بعیده بخوان خودزنی کنن. این احتمال هست که بازیکن پست سپرنگ رو تشخیص دادن و گفتن که مثلا بدون هزینه اعدامش می‌کنیم بره.

سلام معذرت از گاد و بقيه من واقعا اين چن روزه شلوغ بودم و نتونستم بازيو اونچنتن دنبال كنم و مفيد باشم ولي گذرا خوندم و چن نفر هستن ك بهشون مشكوكم از روي پستها و حس پشتشون

فرهام پاكزاد و سپرنگ بهم حس خوبي نميدن و چون راي احبازيه ب يكي ازينا راي ميدم.

جاويد
در نظر داشته باشيم ك عنصر غافلگيري رو در جايي كه لازمه غافلگير كنيم : ))

پاكزاد تو پست ديروزش فك كنم اومد در مورد داستان صحبت كرد و يه استدلال اورد براي ٣ به ٩ بودن گرگينه از داستان. خيلي جالب انگيز بود حس اينو داد كه بالانسو ميدونه و اومده تطبيق بده با دونسته هاش داستانو. اينه برداشت من

فرهام هم همينطور اون پست اول ديروزش ك خوندم كه بقيه هم ايراد وارد كردن به من حس نوار خالي داد و حرفايي كه لزومي ب زدنش نبود رو اومد تو يه پست جا داد. رفع تكليفي بود بيشتر به نظرم.

سپرنگ هم همينطور مثل فرهام اومد كه يچيزي بگه نگن نيس! عصبي و فلان نبود پست جاويد . قابل قبول نيست و گير ابكي ميدونم من اينو

فعلا همينا ايشالا وقت شه و عمر قد بده برا فازاي بعد از بين اينا من به فرهام راي ميدم



رای به اعدام: فرهام



رای به اعدام:

رامیار جان این‌که کسی به عقیده تو اومده مستقیم گفته ۳ از ۹ هست از داستان اولویت کمتری داره از فرهام؟ و دلیلت به فرهام این بوده که بقیه هم گیر به‌ش دادن؟ گیرها یکسان بود مگه؟ من راجع به ترس پرسیدم. یک‌سری دیگه راجع به منطق یکسان. رایت هم رای پرت نبوده دیگه؟ حست این بوده که روی فرهام می‌شه اجماع کرد.
تو سه تا گزینه اسم بردی، بیا به ترتیب بگو که درصد گناهکاری هر کدوم برات چه‌قدر بوده در زمان ارسال اون پست.

ویهان

چرا مسخره‌ست اگر در مورد کسی که معلوم شده گرگینه‌ست نظر بدی؟

باربد
من یک چیزی رو درک نمی‌کنم. به ویهان گفتی که شپرنگ دوستشه تا به‌ش درس اخلاق و وزن کلمات بدی؟ از کی تاحالا وسط بازی به هم درس می‌دن؟ :دی طرف از نظر تو وزن کلمات رو اشتباه استفاده کرده و این بده. به‌ش می‌گی بده و طرف یا قانعت می‌کنه که اشتباه کرده یا نمی‌کنه دیگه. درس دادنش چیه این وسط؟

فرهام
گفتی پس ۶ تا ناممکنه و ۵ تا کمه و برات ۱ تا ۴ برابره. که اختلاف این برابرها ده درصده و با احتمال یکم بیشتر ۳ و ۴ محتمل‌تره. چرا این‌ها رو همون پست اول نگفتی؟

- - - Updated - - -

یک نکته دیگه هم این‌که گرگینه‌ها قاعدتا از امشب پوست گرگی دارن. و دائمی هم هست. چون یک‌باره بعید می‌دونم الان استفاده‌ش کنن. منطقش با لباس ادوار گذشته فرق داره. اون موقع اگر می‌دادن باید فاز بعد می‌ریختن سرش اعدامش می‌کردن. ولی این لباس جدید چنین محدودیتی نداره و به نظرم گزینه‌ش کسانی هستن که دارن بازی رو جهت می‌دن.
 
کاهن باستان
نوشته‌ها
17
پسندها
0
امتیازها
0
آرتاواز
خب من از اول منظورم همین بود اما باید بهتر بیانش میکردم.

- - - Updated - - -

من با گوشیم برگردم خونه یه نگاه کلی به پستا میندازم نظراتمو میگم
 
ساحر سایه‌ها
نوشته‌ها
10
پسندها
0
امتیازها
0
برای اعدام گزینه‌ی این فاز من فعلا رامیار هست. نیاد هم به‌ش رای می‌دم. پس بهتره که بیاد. :دی
 
افسونگر نباتات
نوشته‌ها
25
پسندها
0
امتیازها
0
اول از همه پوزش بابت فعالیت کمم ، دیروز کامل درگیر بودم که به گاد گفته بودم و اصلا نرسیدم وارد بازی شم.

تا پست ۶۹ تونستم برسم و بخونم .

باربد
در مورد رای‌ات به سپرنگ ازت می‌خواستم سوال کنم که بعد جوابش رو دیدم در پست‌هات. در جواب بنده و با توجه به اتفاقات فاز شب فکر کنم دیگه با ۴ گرگینه بودن به علت تیر و گاد کش شدن دو نفر مخالف باشید و همین ۳ رو منطقی‌تر بدونیم.
با توجه به پست‌هاتون شما فرهام و سپرنگ رو یه تیم میدونید درسته ؟ میشه علتش رو بگین؟

فرهام
در مورد رای‌ات به کیومرث میشه وضیح بدی بهم ؟ جاوید هم به تیگران فکر کنم رای داده بود که علتش رو گفته بود ولی شما چیزی نگفتین در مورد رای‌تون ؟!

جاوید یکی از خوب‌های بازی بود که متاسفانه از دستش دادیم ، پست شماره ۶۲ جاوید در مورد رای زروان واقعا خوب بود.

در پست اولم یه گیر کوچکی به سپرنگ دادم ولی ندیدم جوابی بهم بده . یکی از مشکوک‌های بازی و رای من این فاز مطمئنا ایشون خواهند بود.

فاز قبل زروان به سپرنگ رای داده بود که متوجه شدیم گرگینه بوده و سپرنگ یکی از گزینه‌های مشکوک بازی هستش ، رای زروان در فاز قبل و با توجه به اینکه مطمئنا اعدام نمیشد میتونه قابل تامل باشه.
با اعدام سپرنگ در این فاز احساس میکنم چند تا از گره بازی باز میشه !

فعلا تا اینجا پستم باشه تا برم کامل پست‌ها رو بخونم .
 
کاهن باستان
نوشته‌ها
17
پسندها
0
امتیازها
0
خب
من بیشتر از همه منتظر رامیارم که جواب پست دیشبم رو بده. حقیقتش هم اینه که بازی، بازی منفعلیه.
گزینه ی رای من رامیار هست فعلا.

آیریک

رای پرت بود، بنظرم انقدر مشخص بود که توضیحی در موردش ندادم.
 

God

Administrator
گاد
نوشته‌ها
1,307
پسندها
899
امتیازها
0
داستان: فاز شب سوم

سیاوش آنقدر درگیر حرف‌های رامیار بود که از جزئیات جلسه هیچ نفهمید. جلسه با بحث درباره‌ی ماهیت هیولاها پیش رفت و تیگران و سپرنگ از چیزهایی که دیده بودند گفتند. آن‌طور که معلوم بود، جاوید بزرگ انجمن محسوب می‌شد و همه از حرف‌های او حساب می‌بردند. در نهایت تصمیمشان بر این شد که هر شب دو گروه از جادوگران جنگل‌ها و روستاهای اطراف را بپایند. همچنین جاوید اعلام کرد که گروهی مخفی به انتخاب و رهبری خودش، اعمال و صحبت‌های جادوگران را در عمارت زیر نظر خواهد گرفت. برای سیاوش جالب بود که چطور جاوید از اعلام این موضوع باکی ندارد و برایش مهم نیست که افراد بدانند زیر نظرند.

خوب بود. همه‌ی این‌ها باعث می‌شد میان جادوگران شک و تفرقه بیفتد. عده‌ای به نفوذی بودن عده‌ای دیگر شک می‌کردند و عده‌ای دیگر به خبرچین بودن آن عده. طولی نمی‌کشید که همه‌شان به جان هم می‌افتادند.

به دستور جاوید، قرار شد سیاوش آن شب را مهمان آیریک باشد. بعد از جلسه، آیریک سیاوش را به اتاق خودش برد که به جنگل‌های انبوه استوایی شبیه بود. از هر طرف تا خود سقف بلند اتاق، گیاهی روییده بود و وسط آن جنگل سرپوشیده، درخت گیلاس پیری خود نمایی می‌کرد. شاخه‌ها و برگ‌های گیاهان طوری در هم تنیده بود که هیچ‌کس نمی‌توانست بدون خواست خود آیریک، از میانشان عبور کند. سیاوش مطمئن بود در پس شاخ‌وبرگ آن جنگل، گیاهان وحشی و گوشت‌خوار و سمی نیز وجود دارند و برای ورود هرگونه فرد متخاصمی کمین کرده‌اند. آیریک او را به میان اتاق هدایت کرد و هردوشان روی میز چوبی کوتاهی زیر درخت گیلاس، شامی میل کردند که بیشتر به آش علوفه می‌ماند. سیاوش به هیچ‌وجه سیر نشد، اما اعتراضی هم نکرد. در عوض سعی کرد یخ بینشان را بشکند تا شاید در میان جادوگران انجمن و به اعتبار پدرش، دوست و متحدی برای خود پیدا کند. اما آیریک آن‌شب ساکتِ ساکت بود و بعد از شام نیز گوشه‌ای نشست و مانند درختی بی‌حرکت، به صدای غژغژ رشد گیاهانش گوش داد. آیریک هم که معده‌اش را به معده‌ی گاو تبدیل کرده بود تا بتواند آن مشت برگ و علف را هضم کند، گوشه‌ای دیگر به نشخوار مشغول شد و کم‌کم زیر درخت خوابش برد.

* * *
بایگانی گزارشات دفتر رسمی انجمن جادوگران

در شب بعد، درست بعد از غروب آفتاب صدای زوزه‌ای در جنگل پیچید. ساکنان روستا وحشت‌زده خانه‌های خود را تخلیه کردند تا به روستای کناری پناه ببرند. اما در راه، عده‌ای از آن‌ها که عقب مانده و جدا افتاده بودند، طعمه‌ی هیولاها شدند. گروه گشتی‌های شماره‌ی یک آن شب، هنگامی که به محل حادثه رسید چیزی جز اجساد خونین و متلاشی یافت نکرد. گمان بر این است که آن هیولاهای دگردیس، از شب قبل در روستا میان جمعیت پنهان شده بودند. گروه گشتی‌های شماره‌ی دو نیز که شامل جاوید و زروان می‌شد، به تعقیب آن هیولاها رفتند و دیگر هرگز بازنگشتند. روح ایشان شاد باد.

* * *
جاوید جلو تر از زروان می‌رفت. بینش حسی جادویی‌اش که پشتوانه‌ی سال‌ها تمرین و تجربه را داشت، می‌گفت که بسیار به آن هیولاها نزدیکند. اما هرچه پیش می‌رفتند و از حقه‌های زمانی و پرش در دقایق زروان استفاده می‌کردند، نه به آن‌ها نزدیک‌تر می‌شدند و نه فاصله‌شان بیشتر می‌شد. تا این‌که دوهزاری جاوید افتاد.
«بیا نزدیک‌تر.»
زروان با خونسردی تمام و نگاهی که حاکی کنجکاوی بود، قدمی به‌سوی جاوید برداشت. «چی شده؟ چیزی شنیدی؟»
جاوید خم به ابرو نیاورد و با لحن محکم‌تر از پیش گفت: «نزدیک‌تر.»
زروان که حالا نقاب خونسردی‌اش شکسته بود، با قدم‌های نامطمئن جلو آمد و در نیم‌قدمی جاوید ایستاد.
جاوید نفسش را بیرون داد. سوراخ‌های بینی‌اش را گشاد کرد و تا جایی که می‌توانست، هوا را در بینی‌اش کشید. صدای بو کشیدنش به تن زروان لرزه انداخت و غرایزش را برانگیخت. جاوید از حسی که داشت مطمئن شد. دست عصادارش را بالا برد، عصای را یک وجب در هوا پرتاب کرد و دوباره گرفت. چند باریکه‌ی نور از سر عصا بیرون زد و چشم‌های زروان را نشانه گرفت. زروان مشت بسته‌اش را چرخاند تا زمان را به عقب برگرداند، اما دیگر جادویش کار نمی‌کرد. خشمگین و هراسان، پشتش را قوز کرد.
جاوید فریاد زد: «بمیر!» و نوک عصایش را به سمت او متمایل کرد. نوری که به چشمان زروان می‌تابید تیزتر شد. نفس‌های زروان به خس‌خس تبدیل شد و موهای بلند و سیاهی از پشت‌ گردنش و زیر ردایش بیرون زد. جاوید با اطمینان‌خاطر دو قدم به عقب برداشت تا بر او مسلط‌تر شود. زروان که حالا ردایش پاره شده و از تنش افتاده بود، پاهایش را عقب برد، دست‌هایش را بر زمین گذاشت و ناخن‌هایش را که حالا به پنجه‌های تیز گرگی شبیه شده بود، بر زمین کشید. نوری که از عصای جاوید می‌تابید از چشمان زرد زروان دفع شد. زروان دورخیز کرد تا خود را روی جاوید بیندازد. جاوید عصا را در دستش چرخاند و آن را با دو دست، افقی روبه‌روی زروان گرفت. زروان در جا پرید. با چرخشی در دستان جاوید، هاله‌ی آبی رنگی دور عصا تشکیل شد که به ابر طوفانی می‌ماند. با نزدیک شدن زروان در هوا، چندین برق آذرخش از هاله‌ی عصا بیرون زد و با وزوز گوشخراشی به تن زروان خورد. زروان در هوا خشکش زد و معلق ماند.
جاوید در همان حال زیر لب وردی باستانی خواند، آن‌قدر آرام که انگار شنیده شدنش مهم نبود. سپس عصایش را عقب کشید. هاله از عصا جدا شد، و تن پشمین زروان را دربرگرفت. برق طوفانی هاله‌ی آبی‌رنگ، انگار که با بوی گوگرد و سم نفس‌های زروان گرگینه واکنش دهد، منفجر شد و زروان را به چندین قدم عقب‌تر پرتاب کرد. لحظه‌ای بعد، چیزی جز پشم سوخته از تن زروان نمانده بود.
جاوید آهی از خستگی و استیصال کشید. دیگر نای جنگیدن نداشت. انتهای عصایش را بر زمین کوبید و کنارش زانو زد. هرگز گمان نمی‌کرد که کسی مثل زروان، که سال‌ها معتمد و دوست او محسوب می‌شد، در پس پرده هیولایی چنین خبیث باشد. سال‌ها مار در آستین پرورش داده بود.
ناگهان بوی گوگرد همه‌جا را فرا گرفت. از ظلمات پشت درختان، خش‌خشی به‌پا شد که جاوید را مجبور کرد اطرافش را بپاید. بعد از چند لحظه، خش‌خش قطع شد و یک جفت چشم زرد براق، درست روبه‌روی جاوید در تاریکی نمایان شد.
جاوید پایان را حس کرد. نگران نبود، سال‌ها خودش را برای چنین لحظه‌ای آماده کرده بود و از آن واهمه‌ای نداشت. برخاست و عصایش را دوباره در دست گرفت. کلاه ردایش را انداخت و سرش را به‌سوی آسمان برد. با این حرکت، قدر یک وجب از روی زمین معلق شد و بعد عصایش را با هر دو دست گرفت.
هیولای کمین‌کرده در تاریکی، انگار که فهمیده باشد طعمه‌اش دارد از دستش می‌رود، درجا پرید و جست‌زنان به‌سوی جاوید آمد. با نزدیک‌ شدنش پوستین سیاهش در نور کمرنگ عصای جاوید پدیدار شد. دو قدم بیشتر میانشان فاصله نمانده بود که جاوید نفس محکمی بیرون داد، عصایش را با هر دو دست به زانو کوبید و شکست. سپس تنش مانند برگ خزان بر زمین افتاد. گرگ که انگار از یافتن چنین طعمه‌ی آسانی خیالش راحت شده بود، با قدم‌های آهسته‌تر نزدیک شد و به جان تن ترکه‌ای و پیر جاوید افتاد.
لحظه‌ای بعد، چیزی جز بوی تند خون آمیخته با بوی گند گوگرد به مشام نمی‌رسید. اما اگر کسی آن‌جا حاضر بود که بینایی احضارگران را داشت، می‌دید که روح نیمه‌شفاف و فیروزه‌ای‌رنگی بالای سر آن جسد متلاشی ایستاده و زیرلب می‌گوید: «پفیوزا!»

---------------

پ.ن: ببخشید بابت تاخیر و ابهام احتمالی داستان. یک بار نوشتم، همه‌اش پرید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: FM
احضارگر نور
نوشته‌ها
27
پسندها
0
امتیازها
0
درود بر دوستان جادوگر و گرگینه. متأسفانه برخلاف قولی که به خداوندگار داده بودم فرصت مناسبی پیدا نشده است که در این بازی حضور داشته باشم. امیدوارم شرایط به گونه ای پیش برود که بتوانم نقشی در جلو بردن این بازی ایفا کنم.

بحث های روز پیش: در بیش تر بحث ها مورد تعداد افراد گناهکار و بی گناه صحبت شده بود. رای به افراد می تواند استدلال های ما را در شب های آینده محکم تر کند. رای های جاوید حکیم فرزانه و فرهام کاهن باستان به جا بودند، ولی رای زروان ارباب زمان که گناهکار شناخته شد می تواند سپرنگِ آسمان سوار را در موضعِ مثبتی قرار دهد. رای رامیار جادوگر آتش به فرهام کاهن باستان هم باید در موضعِ خود بررسی شود. متأسفانه جاویدِ بزرگ حکیم فرزانه که مفیدترین فرد بازی بود به خداوندگار پیوسته است. درود و ارادت خود را به ایشان اعلام می کنم. زخمی است سخت، ولی کشته شدن یک گرگ در آن شب، شدتِ زخم را تا درجه ای کم رنگ تر می کند.


سلام معذرت از گاد و بقيه من واقعا اين چن روزه شلوغ بودم و نتونستم بازيو اونچنتن دنبال كنم و مفيد باشم ولي گذرا خوندم و چن نفر هستن ك بهشون مشكوكم از روي پستها و حس پشتشون

فرهام پاكزاد و سپرنگ بهم حس خوبي نميدن و چون راي احبازيه ب يكي ازينا راي ميدم.

جاويد
در نظر داشته باشيم ك عنصر غافلگيري رو در جايي كه لازمه غافلگير كنيم : ))

پاكزاد تو پست ديروزش فك كنم اومد در مورد داستان صحبت كرد و يه استدلال اورد براي ٣ به ٩ بودن گرگينه از داستان. خيلي جالب انگيز بود حس اينو داد كه بالانسو ميدونه و اومده تطبيق بده با دونسته هاش داستانو. اينه برداشت من

فرهام هم همينطور اون پست اول ديروزش ك خوندم كه بقيه هم ايراد وارد كردن به من حس نوار خالي داد و حرفايي كه لزومي ب زدنش نبود رو اومد تو يه پست جا داد. رفع تكليفي بود بيشتر به نظرم.

سپرنگ هم همينطور مثل فرهام اومد كه يچيزي بگه نگن نيس! عصبي و فلان نبود پست جاويد . قابل قبول نيست و گير ابكي ميدونم من اينو

فعلا همينا ايشالا وقت شه و عمر قد بده برا فازاي بعد از بين اينا من به فرهام راي ميدم



رای به اعدام: فرهام



رای به اعدام:

جناب جادوگر آتش

نکته ی اول این است که شما سه نفر را بدون پشتوانه ی مناسب گناهکار می دانید و حاضرید بدون استدلال و دلایل محکم به یکی از آن ها رای بدهید. این رویکرد اشتباه است و به نظر شما برایتان مهم نیست که چه بازیکنی در بازی بماند و مهم حذف کردن افراد برای بردن در بازی است. این موضوع را قبول دارید؟ در ضمن آیا قبول دارید روز پیش که سند محکمی بر گناهکاری فردی وجود نداشت رای به یکی از افرادی که قرار است از بازی حذف شوند به جاتر از رای به فردی است که با به جریان انداختن بازی می تواند ما فهمِ ما را از ارتباط بین افراد بازی روشن تر کند؟

استدلال شما در مورد بنده هم اشتباه است. زاویه ی ذهنی افراد متفاوت است و در نتیجه برداشت ها از داستان متفاوت است. همان گونه که نظرات مختلفی از حکیم فرزانه، کاهن باستان و خنیاگر سحرآمیز مشاهده کردیم. با این پیش فرض شما مخالفم و به عقیده بنده اون عدد سه برابر می توانست نشانه خوبی از خداوندگار باشد. حالا اینکه بر این اساس به من اتهام پیش آگاهی از تعداد افراد گناهکار را می زنید من را به این به فکر فرو می برد که شما ممکن است در نقش یک گرگینه تعداد گناهکاران را به خوبی بشناسید و از این فرصت برای حمله به افرادی که در این مورد صحبت می کنند استفاده کنید.

- - - Updated - - -

داستان - شب دوم

بایگانی گزارشات دفتر رسمی انجمن جادوگران

بعد از جلسه هفت‌هزار و چهارصد و سی و ششم انجمن، به مدت دو شب چیزی در جنگل‌های اطراف یافت نشد. هیچ مورد مشکوکی مربوط به بوی گوگرد، زدوخورد غیرعادی یا رویت حیوانات عظیم‌الجثه گزارش نشد. در شب اول بعد از جلسه انجمن، گروه اعزامی با ظاهر مبدل به روستاهای اطراف وارد شده و آن‌جا را بررسی کردند. در شب بعد اما عده‌ای از روستاییان با اعتقادات ضدجادو، شورش کرده و از ورود جادوگران به روستایشان جلوگیری کردند. با توجه به نزدیکی رویت اولیه‌ی گرگینه‌ها به شب پیش از برقراری جلسه انجمن، و عدم رویت آن‌ها در زمانی که تمامی جادوگران در عمارت حضور داشته‌اند، گمان بر این می‌رود که گرگینه‌ها خود عضوی از انجمن باشند یا حداقل از سوی انجمن به‌طور مستقیم رهبری شوند. هنوز انگیزه یا هدف این گروه مشخص نیست.

-------------------

باربد چیزی را دید که باورش نمی‌شد. برای یافتن بخشی از نت‌های موسیقیایی جادویی‌اش داشت به کتابخانه می‌رفت که از کنار دفتر بایگانی گزارشات انجمن گذشت و دید در آن‌جا برخلاف همیشه، نیمه‌باز رها شده. از لای در با فاصله سرک کشید و دید که شخصی، کاغذی دستش گرفته و زیر نور شمع می‌خواند. نخست گمان کرد شاید آن شخص مهرانه‌رو، دبیر دفتر باشد که خارج از ساعات کاری‌اش به آن‌جا سر زده، اما بعد شخص ناشناس کاغذ را روی شمغ گرفت و کاغذ به‌سرعت سوخت و دود شد.

باربد خوب می‌دانست این موضوع را باید با چه شخصی درمیان بگذارد.


خداوندگار در این پست نشانه هایی را به ما اعلام می کند که می تواند مرتبط به عملکرد ماناهای مختلف باشد.

پرسش اول این است که چرا زمانی جادوگران با ظاهر مبدل به روستا رفته اند، ولی مردم ضدِ جادو آن ها را به روستا راه نداده بودند؟ آیا ظاهر خود را به روستایی تغییر داده بودند با این حال توسط مردم روستا شناسایی شده بودند؟

حرکت آن شخصی که باربد خنیاگر مشاهده می کند در خفا انجام می شود و می تواند نشانه ای از فعالیت گرگینه ها باشد. سوختنِ یک کاغذ می تواند مبنای پنهان کردن یک واقعیت باشد؟ به عنوان نمونه گرگینه ای که در خطر آشکار شدن هویتش قرار گرفته، فردی را گاز گرفته تا به گرگینه تبدیل شود؟
 
آسمان‌‌سوار
نوشته‌ها
6
پسندها
0
امتیازها
0
هلو گایز
عاقا من اصن نکیفمم چرا باربد و روزان خاستن منو اعدام کنن :/
باربد که خ عجیبه اصن یهو اومد رای داد بم
شما بگین یکی بیاد اونجوری اول بازی ک هنو هیچی نشده بیاد اونجوری جدی طور و با لحن دعوایی بحث کنه مشکوکه دیگه ی کاسه ای زیر نیم کاسشه
منم فقد حسمو گفتم دیگ
ک فک کنم ویهان بود گف چرا گرگن خب حس کردم شاید گرگ باشن ک اونجوری جدی گرفتن مثن یکیشون ترسیده لو بره اینا
نیدونم چجوری بگم دیگ
بعدشم من دفه اولمه اینجام اصن هیشکیو نمیشناسم ک باربد گفته جاوید رو چرا نشناختی اینا
اصن جاوید که جادوگر بود اصن
خودت چی
الن باربد من ی کلمه گفتم مشکوک بم رای داد پشتشم رزوان اومد رای داد جاویدم که جادوگر بود
مشخصه کی میخواد من نباشم :)
ب نظرم باربد گرگه الان اصن حس خوبی بش ندرم

- - - Updated - - -

زروان منظورم بود
ادیت ندره چرا مث واتسه :)))

- - - Updated - - -

ها پاکزادم اصن ی جوریه از پستاش هیچی نمیفمم :/

- - - Updated - - -

عاقا الن من چیزی ک فمیدم جاوید خ خفنه و بلده و اینا همتون میشناسینش
شاید باربد مثن ترسیده ازش ک اونجوری جدی ج داده بش
نیدونم شمام بگین :/
 
احضارگر نور
نوشته‌ها
27
پسندها
0
امتیازها
0
خداوندگار در این پست نشانه هایی را به ما اعلام می کند که می تواند مرتبط به عملکرد ماناهای مختلف باشد.

پرسش اول این است که چرا زمانی جادوگران با ظاهر مبدل به روستا رفته اند، ولی مردم ضدِ جادو آن ها را به روستا راه نداده بودند؟ آیا ظاهر خود را به روستایی تغییر داده بودند با این حال توسط مردم روستا شناسایی شده بودند؟

حرکت آن شخصی که باربد خنیاگر مشاهده می کند در خفا انجام می شود و می تواند نشانه ای از فعالیت گرگینه ها باشد. سوختنِ یک کاغذ می تواند مبنای پنهان کردن یک واقعیت باشد؟ به عنوان نمونه گرگینه ای که در خطر آشکار شدن هویتش قرار گرفته، فردی را گاز گرفته تا به گرگینه تبدیل شود؟


داستان شب سوم اطلاعات مفیدی از خداوندگار به ما می دهد که می تواند پازل اتفاقات شب را تکمیل تر کند.

مهم ترین اتفاق نشانه ی مرتبط با بوی گوگرد هست. در مبارزه ی حماسی جاوید حکیم فرزانه و زروان ارباب زمان بوی گوگرد و سم از بدن زروان به مشام می رسد. در ابتدا، تصورم بر این بود که حکیم فرزانه از مانای انتقام برای حمله ی گرگینه ها استفاده کرده است. اما مرگ حکیم پس از مرگ زروان اتفاق افتاده است. پس از مرگ حکیم، هوا آغشته از گوگرد شده و موجود دیگری به حکیم حمله می کند. به نظر می رسد حکیم از مانای تطهیر علیه زروان استفاده کرده است و در همان شب حکیم مورد حمله ی گرگ ها قرار گرفته است.

پذیرایی آیریک از سیاوش نکته های جالبی داشت. به نظر می رسد خداوندگار این بخش را در راستای پیشرفت داستان بیان کرده است. احساس سیری ناپذیرِ سیاوش در آن شب نظر من را جلب کرد. شکسته نشدن یخ بین دو نفر بعد از آن مهمانی هم اتفاق در خورِ توجهی بود.



سپرنگِ آسمان سوار

کدام بخش از جملات من نامفهوم است که روشن تر بیان کنم؟ : )

- - - Updated - - -

باربد خنیاگر

در صحبت هایی که با سپرنگ آسمان سوار داشتی، صحبت هایی تحت عنوان هم گروهی بیان کردین. از زاویه ای که فرمودین به این موضوع نگاه کردم. با این حال نکته ی دیگری هم هست. به نظرِ شما زروانی که گرگینه شناخته شد به چه دلایلی می توانست رای اول خود را به هم تیمی بدهد و او را در معرضِ اعدام قرار دهد؟ آیا این ریسکِ قابل قبولی هست؟
 
ساحر سایه‌ها
نوشته‌ها
10
پسندها
0
امتیازها
0


رای به اعدام: رامیار
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
اتصال به گوگل

کاربران آنلاین

هیچ کاربری آنلاین نیست.

یافتن کاربر

اتصال به گوگل

کاربران آنلاین

هیچ کاربری آنلاین نیست.

یافتن کاربر

بالا پایین